دمشق

دیدار مسئولان سوری و اماراتی در دمشق

دیدار مسئولان سوری و اماراتی در دمشق


به گزارش مجاهدت از گروه بین‌الملل دفاع‌پرس به نقل از خبرگزاری رسمی سوریه (سانا)، حسین مخلوف وزیر مدیریت محلی و محیط زیست سوریه با عبدالحکیم النعیمی کاردار سفارت امارات در دمشق دیدار و دو طرف درباره روابط مشترک و امکان تبادل تجارب و تقویت همکاری بحث و گفت‌وگو کردند.

در این دیدار مخلوف اظهار داشت:‌ روابط میان دمشق و ابوظبی بسیار مهم است. النعیمی بر عمق روابط دوجانبه تأکید و پیش بینی کرد که تحول مثبتی داشته باشد.

ماه میلادی گذشته بشار اسد رئیس جمهور سوریه به امارات سفر و با محمد بن زاید ولیعهد این کشور و محمد بن راشد، حاکم دبی دیدار کرد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دیدار مسئولان سوری و اماراتی در دمشق بیشتر بخوانید »

صنعاء: آماده صلح هستیم اما فعلا دستمان را از روی ماشه برنمی‌داریم

صنعاء: آماده صلح هستیم اما فعلا دستمان را از روی ماشه برنمی‌داریم



سفیر صنعاء در دمشق گفت، نیروهای ارتش و کمیته‌های مردمی یمن تا زمانی که مطمئن نشوند تجاوزات ائتلاف سعودی کاملا متوقف شده، جبهه‌ها را ترک نمی‌کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «عبدالله علی صبری» سفیر صنعاء در دمشق در گفت‌وگویی با وب‌سایت «العهد» به برخی سوالات درباره تحولات یمن پاسخ داد.

وی در پاسخ به سوالی درباره چگونگی حمایت متحدان یمن از این کشور بویژه جمهوری اسلامی ایران گفت: حتی در خصوص رابطه با متحدان نیز ائتلاف متجاوز توانست حد و حدودی برای این رابطه قرار دهد و استفاده از حمایت متحدان فراهم نیست زیرا یمن تحت محاصره دریایی، زمینی و هوایی گسترده است به نحوی که کمک‌های انسانی نیز فقط از طریق سازمان ملل و چارچوبی که ائتلاف با آن موافقت کرده، وارد یمن می‌شود. حتی ورود مشتقات نفتی، کالاهای تجاری و غذایی به یمن و بندر الحدیده نیز با چراغ سبز ائتلاف سعودی و با موافقت سازمان ملل  انجام می‌شود.

بیشتر بخوانید:

رئیس شورای رهبری ریاستی یمن کیست؟

عبدالله علی ادامه داد، سعودی و ائتلاف متجاوز به دنبال جدا کردن یمن از دوستان و متحدانش بود و متأسفانه تا حد زیادی موفق شد. با این وجود موضوع به همین جدا ختم نشد. مواضع قدرتمند سران محور مقاومت و در مقدمه آنها «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب‌الله و «سید علی خامنه‌ای» رهبر جمهوری اسلامی ایران و نیز برخی نیروها و جنبش‌های مقاومت در فلسطین، عراق و موضع سوریه همواره همراه فداکاری‌های ملت یمن و ایستادگی آن در مقابله بود. این مواضع، زخم‌های ملت یمن را التیام بخشید و در کنار آن رسانه‌های دوست نیز بر ایستادگی  ملت یمن و پیروزی‌های ارتش و کمیته‌های مردمی یمن تمرکز و تصاویر جنایات ائتلاف منتشر کردند.

العهد در سوال دیگری به آتش‌‎بس موقت دوماه فعلی پرداخت و از سفیر صنعاء پرسید آیا به نظر وی این آتش‌بس به سرانجام می‌رسد؟ عبدالله علی صبری پاسخ داد: ما عربستان سعودی را در بسیاری از آتش‌بس‌ها آزمودیم و آتش‌بس‌های دروغین بودند به همین دلیل در هر بار شروطی جدید مطرح کردیم و خواستار تضمین‌های بیشتر درباره هر آتش‌بسی شدیم. آنچه این بار دلگرم کننده است این است که ما در موضع قدرت قرار داریم. سعودی به برکت ضربات نیروی موشکی و پهپادهای ارتش ما می‌سوزد و درد زیادی متحمل شده با این وجود به این آتش‌بس تن داد.

وی افزود: ما اگر وارد مذاکرات شویم در چارچوب یک معادله روشن است که می‌گوید راه‌حل‌های سیاسی را قبول داریم اما در حال مذاکره هستیم و دستمان روی ماشه است.  مجاهدان و قهرمانان کمیته‌های مردمی جبهه‌ها را ترک نمی‌کنند تا زمانی که دشمن دست از حمله بردارد. فریب آتش‌بس موقت را در صورتی که تبدیل به توقف نهایی حملات و محاصره نشود، نمی‎خوریم. نبرد جز بر اساس شروط ما متوقف نمی‌شود و ما آماده گفت‌وگو بر سر راه‌حل‌های سیاسی چه در چارچوب یمنی-یمنی و با کشورهای ائتلاف هستیم اما باید بر اساس شروط ما باشد.

 علی صبری تأکید کرد، صنعاء گفت‌وگو در «سرزمین دشمن» را نمی‌پذیرد و اعلام کرده که رایزنی‌ها باید در یک کشور بیطرف از کشورهای حاشیه خلیج فارس یا کشورهای دیگر باشد. وی افزود: هیچ آتش‌بسی را که قبل از آن یا همراه آن آتش‌بس انسانی و لغو محاصره نباشد، قبول نداریم. آتش‌بس امرو رفع جزئی محاصره یمن را تضمین می‌کند اما روزهای آینده شاهد گشایش بیشتری خواهد بود. اما آماده صلحیم اما در عین حال آماده مقابله در صورت تجاوز دشمن هستیم.

«عبدربه منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن، بامداد امروز (پنجشنبه، ۷ آوریل)، «علی محسن الاحمر» معاون خود را برکنار کرد و قدرت را به نهادی موسوم به «شورای رهبری ریاستی» واگذار کرد.

به نوشته «العربی الجدید»، هادی، طی حکمی ضمن برکناری الاحمر، از تشکیل شورای رهبری ریاست‌جمهوری به ریاست «رشاد العلیمی» با عضویت هفت نفر دیگر از احزاب و جناح‌های سیاسی یمنی خبر داد و هدف از تشکیل این شورای رهبری ریاست‌جمهوری که دارای اختیارات ریاست‌جمهوری و معاونت او است، را تکمیل اجرای ماموریت مرحله انتقالی اعلام کرد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

صنعاء: آماده صلح هستیم اما فعلا دستمان را از روی ماشه برنمی‌داریم بیشتر بخوانید »

واکنش دمشق به مذاکره با ترکیه

واکنش دمشق به مذاکره با ترکیه


به گزارش مجاهدت از گروه بین‌الملل دفاع‌پرس، دولت سوریه هرگونه پیام در ارتباط با بهبود روابط با ترکیه را تکذیب کرد و اخبار رسانه‌های ترکیه را پروپاگاندای رسانه‌ای عنوان کرد.

روزنامه الوطن سوریه نزدیک به مقام سوری امروز (چهارشنبه) به نقل از منابع وزارت خارجه این کشور اعلام کرد که آنچه در روزنامه حریت ترکیه به نقل از منابع دولت ترکیه آمده است، پروپاگاندای رسانه‌ای با هدف بهبود وجهه نظام ترکیه است که همه اصول مبتنی بر اصل حسن همجواری و روابط میان دو ملت سوریه و ترکیه را زیر پاگذاشت.

منابع سوری تأکید کردند که موضع سوریه نسبت به درخواست از ترکیه برای احترام گذاشتن به قوانین بین‌المللی و توافق‌های دوجانبه و اصل حسن هم جواری ثابت و مشخص است.

این منابع تاکید کردند: تا زمانی که ترکیه از سوریه عقب‌نشینی نکند و از حمایت تروریست‌ها دست برندارد و اقدامات علیه سوری‌ها را متوقف نکند، گفتگویی با نظام اردوغان در کار نخواهد بود.

روزنامه حریت روز دوشنبه مدعی شده بود که مقامات این کشور در حال حاضر در حال مذاکره برای آغاز گفت‌وگو با دولت سوریه هستند تا روابط دو کشور به حالت عادی بازگردد.

این روزنامه به نقل از منابع آگاه آورده بود: سیاست متعادلی که اخیراً از سوی ترکیه اتخاذ شد و نقشی که آنکارا در ماه‌های اخیر به‌ویژه در زمینه حل و فصل جنگ در اوکراین ایفا کرده است، زمان کنونی را برای حل و فصل بحران سوریه مساعد کرده است. ترکیه در تمامی تماس‌های خود با دولت سوریه بر سه مورد ضروری یعنی حفظ ساختار واحد و تمامیت ارضی سوریه، تضمین امنیت پناهجویانی که به کشور باز می‌گردند و فعالیت‌های پ. ک. ک تاکید می‌کند.

آنکارا این پیام‌های مهم را به ویژه پیش از سفر بشار اسد رئیس جمهور سوریه به امارات به دمشق رسانده است.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

واکنش دمشق به مذاکره با ترکیه بیشتر بخوانید »

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس



محمدحسین وقتی می‌رفت، خیلی خوشحال بود؛ به قول خودمان خاکی بود. با همه رفیق می شد. در فامیل و محله، کسی نبود که ازش ناراحت شود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق – تیپ فاطمیون که بعدها به لشکر تبدیل شد، متشکل از نیروهای داوطلب بود که همزمان با نبردهای داخلی در سوریه، عازم این کشور شدند. این لشکر متشکل از «داوطلبان» افغانستانی است که به عشق پاسداری از حرم حضرت زینب سلام‌الله علیها عازم دمشق شدند. این گروه در ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۲ شمسی با ۲۲ نفر در منطقه زینبیه سوریه حاضر شد و اعلام موجودیت کرده و امروز با نام لشکر فاطمیون شناخته می‌شود. بنیانگذار این گروه علیرضا توسلی ملقب به ابوحامد بود که در ۹ اسفند سال ۱۳۹۳ در منطقه تل قرین در نزدیکی مرزهای فلسطین همراه با معاونش رضا بخشی (فاتح) توسط موشکی که از هواپیمای بدون سرنشین اسرائیلی شلیک شد، به شهادت رسیدند.

قسمت اول گفتگو را اینجا بخوانید؛

افغان‌ها اگر عاشورا بودند پشت امام را خالی نمی‌کردند

خون شهیدان ابوحامد و فاتح، جان دوباره‌ای به این لشکر داد به نحوی که مجاهدان و جوانان افغان از سرتاسر دنیا، خصوصا از شهرها و روستاهای ایران، تمام تلاششان را می‌کردند تا به سوریه بروند. شجاعت و جنگ‌آوری این مبارزان در نبرد سوریه بی‌بدیل بود. مشرق افتخار دارد در سال ۱۴۰۱ نیز گفتگو با خانواده شهدای مدافع حرم، خصوصا شهدای فاطمیون را ادامه دهد تا این سرشناسان در آسمان و گمنامان در زمین را بیشتر به نسل جوان بشناساند. دوست خوبمان ابوابراهیم در اصفهان، با خانواده شهید محمدحسین محسنی گفتگویی ترتیب داده است که متن آن را بی کم و کاست در چند قسمت،‌ تقدیم می‌کنیم.

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

**: از آخرین اعزامشان بگویید، آخرین باری که رفتند به سوریه.

پدر شهید: آخرین اعزامش برج ۷ یا ۶ سال ۹۵ بود. رفتنش زمین تا آسمان فرق می کرد. همه چیزش فرق داشت. قدرت خدا پدر و مادر یک گواهی هایی برای دلشان صادر می کند… یک طور دیگر بود.

**: چطور بود؟ یک مقدار توضیح می دهید؟

پدر شهید: همه چیزش فرق می کرد دیگر؛ سری آخر با همه خداحافظی کرد، حتی یک عمویش تهران است و کارگاه دارد؛ با پسرهایش آنجا در کارگاه کار می کنند؛ الان هم آنجا هستند؛ اگر می رفت تهران،‌ اول می رفت کارگاه عمویش به عمویش و به پسرهای عمویش سر می زد بعد می آمد اصفهان. عمویش می گفت: آن سر شب بود، برای نماز گفت مرا زود بیدار کنید؛ برای اینکه خواب نمانم. بلند بشوم که می خواهم جایی بروم و کار دارم. گفتم کجا می روی؟ گفت می روم جایی کار دارم. گفت دوباره می خواهی اعزام شوی؟ خندید و خوابید. گفت صبح صدایش زدیم و بلند شدیم، گفت ساعت چند است؟ ساعت دور و بر ۶ بود. سریع بلند شد؛ عجله ای نماز خواند و گفت من می روم یک خرده دیرم شده. همیشه هم خداحافظی می کرد، می خندید می رفت. گفت این سری که دوباره رفت، تا چهار راه، تا آن ته رفت و دوباره برگشت. برگشت گردن عمویش را بغل کرد و گفت عموجان! حلال کن ما را دیگر، اگر ندیدیم همدیگر را.

این سری آخرش بود. بعدش زنگ زد برای ما. آخرهای برج ۸ بود، با علی آقا و آبجی‌اش می رفتیم طرف باغ رضوان؛ یک مقدار پیاده روی داشت تا خط اتوبوس. می رفتیم طرف خط که گوشی زنگ خورد. نگاه کردیم دیدیم حسین آقاست. سلام علیک کرد و گفت بابا! هماهنگ کردیم ان‌شاالله می آوریمتان حرم بی بی زینب. گفتم بابا، خودت هم هستی؟ گفت ان‌شاالله، من هستم، آره آره من هستم. دیگر سوار ماشین شدیم. درست آنتن نبود؛ باغ رضوان که رفتیم و رسیدیم می‌خواستیم دوباره صحبت کنیم؛ دیگه هر چه زنگ زدم، تلفن نگرفت. فقط پیامک داد به من، بابا جان یک کت و شلوار قشنگ جور کنی ان‌شاالله بیایید اینجا با هم باشیم. این آخری پیامش بود.

**: شما را دعوت کرد بروید سوریه؟

پدر شهید: بله.

**: رفتید حرم بی بی زینب زیارت؟

پدر شهید: بله.

**: آنجا دیدینش؟

پدر شهید: نه دیگر؛ من دو سال بعدش رفتم.

**: یعنی اینکه شما را دعوت کرد دو سال بعدش رفتید سوریه، چرا این همه طول کشید؟

پدر شهید: خب اینها من را دو سال بعد دعوت کردند.

**: این آخرین صحبتی بود که با شهید داشتید و تلفنی بود؟

پدر شهید: بله.

**: از نحوه شهادت محمد حسین چیزی می دانید؟

پدر شهید: بله، تک تیرانداز زده بودش؛ فقط یک گلوله به گردنش زده بودند.

**: فقط همین بوده؟

پدر شهید: بله.

**: ما درباره شهید محمدحسین محسنی یکسری در گلزار شهدای اصفهان صحبت می کردیم. یکی از رزمندگان فاطمیون آمده بود و می گفت محمدحسین محسنی آن روزهای آخری که نزدیک به شهادتش بود خیلی فرق کرده بود؛ رفتارش متفاوت شده بود. خود آنها می گفتند؛ از جمله اینکه بیدار می شد و نماز شبش را می خواند. نزدیک به شهادتش که می شود رفتارشان فرق می کرد؛ نمازش سر وقت شده بود؛ نماز شب می خواند؛ بچه ها را هم بیدار می کرد. از این ویژگی‌اش چیزی می دانید یا کسی چیزی گفته است؟

پدر شهید: بله، من برای رفتنش سوریه که راضی شدم، باهاش صحبت کردم گفتم بابا جان می روی برای سوریه، آنجا حساب و کتابی دارد، حواست را جمع کن، حالا انسان است. بچه نمازخوانی بود، با خدا بود، همیشه از بچگی در هیئت های ایرانی و افغانستانی، در همه هیئت ها می رفت؛ گفتم بعضی وقت ها انسان است ما هم بعضی وقت ها صبح خواب می مانیم، شاید نماز صبح قضا شود ، گفتم بابا جان! واقعا تلاش کن نمازت قضا نشود. همیشه بعد از آنکه صحبت می کردیم زنگ می زد اول از همه می گفتم بابا جان نمازت قضا نشود؛ می گفت نه بابا جان، خیالت راحت باشد. حتی خدا رحمت کند با شهید ابراهیم هم بود.

**: شهید مصطفی صدرزاده را می گویید؟

پدر شهید: بله، با این هم یکی دو بار اعزام شدند از تهران. وقتی باهاش صحبت می کردیم، متوجه شدیم.

**: با شهید سید ابراهیم صحبت می‌کردید؟

پدر شهید: بله، دوباره بهش می گفتم، کارهایت درست است؟ می گفت بله، خیالت جمع باشد، حسین آقا… ماشالله از نظر قد و هیکل درشت بود، گفت نه بابا مگه بچه است، الحمدلله اینجا شاید در بسیج و اینها دیده اید، حواستان یک مقدار جمع باشد. همیشه هم خدا رحمتش کند می گفت باشد چشم. حتی یکسری از سوریه زنگ زد باهاش صحبت کردیم، گفت این محمدحسین را آقای محسنی نمی شود کنترلش کنم! گفت ما آمدیم در خط، این را گذاشته بودم برای یک کار کم‌خطر. با ماشین مهمات آمده بود به خط. یکهو دیدم حسین آقا جلویمان سبز شده، گفتم باشد طوری نیست، من چیزی نمی گویم اما یک خرده مواظب خودت باش. خدا رحمتش کند همیشه می گفت چشم.

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

**: خبر شهادت شهید را کی به شما داد؟ چطور به شما اطلاع دادند؟

پدر شهید: والا حقیقتش چند روزی کارخانه بودم. یک طور دیگر شده بودم؛ سرکار می رفتم صاحب کارمان می گفت محسنی! چته چطور شدی، مریضی؟ می گفتم نه، یک طوری هستم؛ چون زنگ نمی زد، هر چه زنگ می زدم و پیام می دادم جواب نمی داد. نگرانی خودم را زیاد بروز نمی‌دادم که چرا اینطوری می‌کند. بعدش به سعید مسافر زنگ زدم و گفتم محمدحسین را می‌شناسید؟ گفت آره، اتفاقا می شناسمش. شما؟ گفتم من پدرش هستم. گفت باشد چشم، پرس و جو می کنم خبرش را به شما می دهم. دیگر دو سه روز طول نکشید که تماس گرفت و گفت بله، یکی از دوستانش در منطقه جنگی حلب هست. گفت همه فرار کرده‌اند و درگیری بوده، دیگر محمدحسین را ندیده‌ایم، فقط برایش دعا کنید. فردایش بود که خبردار شدم محمدحسین شهید شده.

**: کی بهتان خبر داد؟

پدر شهید: همین سید مسافر دوباره زنگ زد و خبر را داد.

**: چی گفت؟

پدر شهید: اول گفت آقای محسنی! محمدحسین زخمی شده. گفتم کجا هست؟ گفت درون سوریه هست، دعا کنید برایش ان‌شاالله خوب می‌شود. از همه چی اطلاع داشت. گفتم چی شده؟ گفت یک گلوله خورده توی گردنش. گفتم زنده است؟ گفت دعا کنید، فقط دعا کنید…

**: نگفت شهید شده؟

پدر شهید: چرا، بعدش گفت. دیگر همه خانواده خبردار شدیم.

**: از دفعه اولی که پیکر شهید را دیدید برایمان بگویید.

پدر شهید: اولین بار پیکر را به خانه آوردند. تابوت شهید را در حیاط خانه گذاشتند. خدا رحمتش کند یکسری در همین حرم بی بی زینب (زینبیه اصفهان) جلسه گرفتند؛ از استاندار و شهردار و مسئولان پاسگاه منطقه زینبیه آمده بودند و درباره بچه های فاطمیون صحبت می‌کردند. خدا رحمت کند کربلایی حسین گفت چقدر طول می‌دهید؟ شهدای افغانی را که می آورند می برند بیرون خاک می کنند، چرا اینها را مثل شهدای ایرانی ما تشیع نمی کنید؟!

**: این را در مورد شهید محسنی گفته بود؟

پدر شهید: بله، آقا سعید مداح است و گاهی در حیاطمان می آید و روضه می‌خواند. گفت خدا رحمت کند این شهید ما را. اول ایراد گرفت و با شهامت گفت باید شهدای فاطمیون را هم در همین جا تشییع و خاکسپاری کنیم. محمدحسین اولین شهید هم بود که در منطقه زینبیه تشییع می‌شد.

**: پیکر شهید را اول آوردند خانه‌تان؟ دیدید پیکرش را کامل؟ سالم بود؟

پدر شهید: در خانه نگذاشتند، به خاطر دخترها و خواهرها نگذاشتند تابوت را باز کنیم. در گلزار شهدا، پیکر محمدحسین را دیدم.

**: در موقع خاکسپاری؟

پدر شهید: بله.

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

**: از مراسمات شهید برایمان بگویید.

پدر شهید: بعد از خاکسپاری همیشه شب های جمعه هیئت داشتیم. یک دوست هست به نام حمید رمضانی از برادران ایرانی ما هست. می روند تهران و همه جا گشته بودند؛ عاشق این بود که برود سوریه؛ با محمدحسین دوست شده بود؛ حتی فکر کنم مشهد هم رفته بودند با هم؛ همه جا با هم بودند. دیگه گفته اینجا نمی شود، فقط یکسری می آمد خانه ما، از سر کار آمدند، حسین هم بود، با دوستش رمضانی آمدند؛ گفت حاج آقا باید بروی زبان افغانی یاد بگیری، تا بتوانی به سوریه بروی. خندید و گفت باشد. بعدش رفتند. حاج آقا رمضانی هم رفت سوریه. البته مهندس برای جنگ نرفته بود، برای بازسازی مسجدها و خانه‌ها رفت.

**: در خدمت برادر شهید محمدحسین محسنی هستیم، لطف می کنید اول خودتان را معرفی کنید؟

برادر شهید: من علی، برادر شهید محسنی هستم.

**: نمی خواهیم زیاد اذیتتان کنیم؛ چون پدر هستند، یک مقدار پسرها رودربایستی دارند و صحبت خاصی را با پدرشان نمی کنند. اما شاید آن اتفاقاتی که در روز می افتد را راحت‌تر به برادرشان بگویند. می خواستم در مورد شهید محمدحسین محسنی چند دقیقه ای خودتان هر چه صلاح می دانید صحبت کنید و در آخر هم یک خاطره ای که خودتان دوست دارید، برایمان بگویید.

برادر شهید: اینکه هر بار می رفتند برای سوریه، رفتار و کردارشان را ما حس می کردیم. خودش هم می گفت که من آنجا دوست های خیلی خوبی دارم، نمازم آنجا قضا نمیشود، با ابوعلی، سید ابراهیم، سید مصطفی دوست بود.

**: اینجا چطور بودند؟ رفتارش با شما اینجا چطور بود؟ با هم رفیق بودید؟

برادر شهید: خیلی خوشحال بود، به قول خودمان خاکی بود. با همه رفیق می شد. در فامیل و محله، کسی نبود که ازش ناراحت شود.

**: یک خاطره ای که ازش یادتان است یا توصیه ای که به شما می گفتند را برای ما هم بگویید؟ چه توصیه ای به شما می کردند؟ دفعه آخری که رفتند صحبتی کردند؟

برادر شهید: نه؛ موقعی که رفتند، من کوچک بودم، ۱۴ سالَم بود.

**: خداحافظی نکردند باهاتون؟

برادر شهید: خداحافظی کردند مثل همیشه، با من زیاد حرف نزد ولی عمویم که می گفت با آنها دیگه خداحافظی مفصل کرده بود.

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس

**: خیلی ممنون. لطفا به حاج آقا (پدربزرگ شهید) بگویید چند کلمه راجع به شهید محسنی صحبت می‌کنند؟ فقط چند کلمه؛ هر چی خودشان می خواهند.

پدر شهید: بابایم فقط گوش هایش سنگین است، بابا جان درباره حسین آقا صحبت می کنی؟

بابا جان: نمی توانم.

**: در حد دو سه کلمه نمی توانید صحبت کنید؟

باباجان: نه، نمی توانم…

**: ببخشید ما بهتان زحمت دادیم…

*ادامه دارد

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«محمدحسین» خیلی خاکی بود! + عکس بیشتر بخوانید »

امیرعبداللهیان راهی بیروت شد

امیرعبداللهیان راهی بیروت شد


به گزارش مجاهدت از گروه اخبار داخلی دفاع‌پرس، «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران که در ر‌أس هیأتی دیروز (چهارشنبه) سوم فروردین ۱۴۰۱ به دمشق رفته بود و با مقامات عالیرتبه این کشور دیدار و گفت‌وگو کرد، دقایقی قبل دمشق پایتخت سوریه را به مقصد بیروت پایتخت لبنان ترک کرد.

این دومین سفر امیرعبداللهیان به لبنان بعد از تصدی سمت وزارت خارجه کشورمان است.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امیرعبداللهیان راهی بیروت شد بیشتر بخوانید »