دمشق

خواسته‌های شیطانی متجاوزان سوریه هرگز محقق نخواهد شد

خواسته‌های شیطانی متجاوزان سوریه هرگز محقق نخواهد شد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از النشره، وزارت خارجه سوریه در بیانیه ای به تداوم تجاوز رژیم صهیونیستی علیه حاکمیت سوریه واکنش نشان داد.

وزارت خارجه سوریه در این بیانیه از سازمان ملل متحد و شورای امنیت خواسته است تا تجاوز روز گذشته رژیم صهیونیستی به اطراف دمشق و نیز تکرار چنین تجاوزاتی علیه حاکمیت سوریه را محکوم کنند، تجاوزاتی که از سوی اشغالگران اسرائیلی، آمریکایی و ترکیه ای و به روش های هماهنگ شده و سازمان یافته صورت می گیرد.

در ادامه بیانیه گفته شده است: اینکه سازمان ملل و شورای امنیت توجیهات اسرائیل و آمریکا در نقض حاکمیت سوریه را می پذیرند باعث می شود تا در جنایات تروریستی آنها علیه دمشق شریک شوند.

در پایان بیانیه آمده است: رهبری، دولت و ملت سوریه اجازه تحقق خواسته های شیطانی متجاوزان برای نابودی سوریه را نخواهند داد و از حق خود برای دفاع از خاک، مردم و حاکمیت سوریه به هر طریقی نخواهند گذشت.

بنا بر اعلام منابع نظامی سوریه، رژیم صهیونیستی بامداد امروز از سوی بلندیهای جولان، نواحی اطراف دمشق را هدف قرار داد که سامانه های ضد هوایی ارتش سوریه اغلب موشک های صهیونیستها را ساقط کردند. این حمله منجر به زخمی شدن ۴ سرباز سوری و خسارات مادی شد.

منبع: مهر



منبع خبر

خواسته‌های شیطانی متجاوزان سوریه هرگز محقق نخواهد شد بیشتر بخوانید »

افتضاح پدافند هوایی در عمق سرزمین‌های اشغالی کابوس اسرائیل را تکمیل کرد / از انفجار در کارخانه تولید سوخت موشک تا شیرین‌کاری پاتریوت بر فراز دیمونا +تصاویر

افتضاح پدافند هوایی در عمق سرزمین‌های اشغالی کابوس اسرائیل را تکمیل کرد / از انفجار در کارخانه تولید سوخت موشک تا شیرین‌کاری پاتریوت بر فراز دیمونا +تصاویر


سرویس جهان مشرق _ صنایع نظامی رژیم صهیونیستی به مدد همکاری تکنولوژیک بی دریغ شرکت‌های تسلیحاتی غربی و کمک‌های نظامی سالانه ارتش امریکا، بخش زیادی از تجهیزات تحت خدمت ارتش اسرائیل را تولید می‌کند.

اما فخر صنایع نظامی اسرائیل و آنچه که بیشترین حجم تبلیغات بر آن متمرکز شده است سامانه‌های پدافندی تحت خدمت ارتش اسرائیل است. از زمان جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ و کشته شدن ده‌ها صهیونیست در حملات راکتی حزب الله لبنان، ارتش اسرائیل به فکر توسعه شدید سامانه‌های پدافندی خود برای جلوگیری از وارد آمدن تلفات و خسارات شدید در نبردهای آینده افتاد.

بدین منظور صنایع نظامی رژیم‌صهیونیستی دست به توسعه ۳ سامانه پدافندی بومی زد:

_ گنبد آهنین برای مقابله با تهدید راکتی رزمندگان فلسطینی و زرادخانه راکتی حزب الله.

– سامانه فلاخن داوود برای مقابله با موشک‌های بالستیک تاکتیکی نظیر اسکاد که از لبنان یا سوریه شلیک شوند.

– سامانه آرو ۲ و ۳ به منظور مقابله با موشک‌های بالستیک میان برد و دوربرد ایران.

همچنین تعدادی آتشبار سامانه پاتریوت از دو مدل PAC۲ و PAC۳ نیز توسط ارتش امریکا به این رژیم اهدا شده است.

علی رغم شکست‌های متعدد دفاع ضد موشکی اسرائیل در نبردهای سال‌های اخیر، فرماندهان نظامی این رژیم معتقدند با توجه به توان بالای موشکی کشورهای عضو محور مقاومت و دشمنان اسرائیل، توسعه و به کارگیری گسترده دفاع ضد موشکی برای این رژیم در اولویت اول و بالاترین حساسیت ممکن قرار دارد؛ زیرا هر چقدر نیز که نیروی هوایی و زمینی اسرائیل در بحث آفندی قدرتمند بوده و توان ضربه زدن به رقیب را داشته باشند، بدون حضور یک شبکه منسجم دفاع ضد موشکی، در هر گونه نبرد کوچک یا بزرگ بر علیه دشمنان اسرائیل، روزانه صدها و شاید هزاران راکت و موشک به شهرها یا تاسیسات حساس نظامی و اقتصادی در سرزمین‌های اشغالی اصابت کرده و خسارات خارج از تصوری بر جا خواهد گذاشت.

اما حوادث ۲ روز اخیر در عمق خاک سرزمین‌های اشغالی و در حساس‌ترین و استراتژیک‌ترین مناطق امنیتی این رژیم یک شکست و رسوایی بزرگ برای پدافند هوایی اسرائیل بود.

بعد از ظهر روز ۳۱ فروردین فیلمی مبهم از انفجار و آتش سوزی در منطقه گوش دان در سرزمین‌های اشغالی منتشر شد که در ابتدا چندان به آن توجهی نشد، اما تقریبا ۲۴ ساعت بعد و با انتشار گسترده اخبار در رسانه‌ها مشخص شد فیلم مربوطه در واقع انفجار مهیب در یک کارخانه صنایع IAI اسرائیل بوده که مربوط به تولید سوخت جامد مورد استفاده در موشک‌های پدافندی ارتش اسرائیل بوده است.

افتضاح پدافند هوایی در عمق سرزمین‌های اشغالی کابوس اسرائیل را تکمیل کرد / از انفجار در کارخانه تولید سوخت موشک تا شیرین‌کاری پاتریوت بر فراز دیمونا +تصاویر

با توجه به سانسور شدید امنیتی رژیم صهیونیستی اطلاعاتی از میزان خسارات وارده به این کارخانه نظامی در دست نیست، اما در صورتی که بخش تولید سوخت جامد موشکی در این تاسیسات دچار آسیب جدی شده باشد میتواند وقفه بزرگی در توسعه و تولید سامانه‌های پدافندی ارتش اسرائیل که برای این رژیم حکم مرگ و زندگی را دارد ایجاد کند.

اما این تنها رویداد تلخ برای رسته پدافندی ارتش اسرائیل در روز گذشته نبود.

شب گذشته تصاویر عجیبی از به صدا در آمدن آژیر هشدار حمله موشکی و صدای انفجار مهیب در مناطق مرکزی اسرائیل و اطراف منطقه فوق امنیتی راکتور اتمی دیمونا منتشر شد.

طبق اعلام وزارت جنگ رژیم اسرائیل، نیروی هوایی این رژیم شب گذشته به اهدافی در جنوب دمشق حمله میکند که با واکنش پدافند هوایی ارتش سوریه مواجه می‌شوند. ارتش سوریه با استفاده از موشک پدافندی برد بلند S۲۰۰ اقدام به شلیک به سوی جنگنده‌های اسرائیلی می‌کند و بنا بر ادعای مقامات اسرائیلی، به شکل عجیبی یکی از موشک‌های پدافندی شلیک شده دچار اخلال شده و به سمت عمق مناطق سرزمین‌های اشغالی و منطقه حساس دیمونا می‌رود!

افتضاح پدافند هوایی در عمق سرزمین‌های اشغالی کابوس اسرائیل را تکمیل کرد / از انفجار در کارخانه تولید سوخت موشک تا شیرین‌کاری پاتریوت بر فراز دیمونا +تصاویر
بقایای موشک پدافندی اس 200

در این هنگام سامانه پدافندی پاتریوت که در اطراف منطقه دیمونا مستقر بوده و وظیفه دفاع از آن را بر عهده دارد اقدام به شلیک ۲ تیر موشک رهگیر برای نابودی پرتابه فوق می‌کند اما هر دو موشک پاتریوت در نابودی هدف ناکام بوده و موشک پدافندی اس۲۰۰ به زمین اصابت می‌کند.

افتضاح پدافند هوایی در عمق سرزمین‌های اشغالی کابوس اسرائیل را تکمیل کرد / از انفجار در کارخانه تولید سوخت موشک تا شیرین‌کاری پاتریوت بر فراز دیمونا +تصاویر

افتضاح پدافند هوایی در عمق سرزمین‌های اشغالی کابوس اسرائیل را تکمیل کرد / از انفجار در کارخانه تولید سوخت موشک تا شیرین‌کاری پاتریوت بر فراز دیمونا +تصاویر

حتی در صورتی که تمامی ادعاهای مقامات اسرائیلی را باور کرده و موشک اصابت کرده به اطراف منطقه دیمونا را، موشک پدافندی ارتش سوریه فرض کنیم، ناکامی پدافند ارتش اسرائیل در رهگیری و انهدام تنها ۱ موشک مهاجم آن هم در حساس‌ترین منطقه امنیتی در خاک این رژیم سوالات و ابهامات متعددی را در خصوص توانایی شبکه پدافندی اسرائیل در دفاع برابر حملات موشکی رقبا به ویژه در شرایط شلیک انبوه موشکی ایجاد می‌کند.



منبع خبر

افتضاح پدافند هوایی در عمق سرزمین‌های اشغالی کابوس اسرائیل را تکمیل کرد / از انفجار در کارخانه تولید سوخت موشک تا شیرین‌کاری پاتریوت بر فراز دیمونا +تصاویر بیشتر بخوانید »

آمریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر است

آمریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر است



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از خبرگزاری سانا، وزارت خارجه سوریه با صدور بیانیه‌ای به گزارش سالانه حقوق بشر ایالات متحده آمریکا واکنش نشان داد و از آن به شدت انتقاد کرد.

بیشتر بخوانید:

انتقاد روسیه از برخورد دوگانه آمریکا با مسئله حقوق بشر

بر اساس این گزارش، وزارت خارجه سوریه در بیانیه خود آورده است: آمریکایی‌ها به تازگی گزارش سالانه حقوق بشر را منتشر کرده‌اند که در آن دروغ‌های فراوانی پیرامون نقض حقوق بشر در جهان به چشم می‌خورد.

این وزارتخانه افزوده است: ادعاهایی که در گزارش مذکور در خصوص سوریه مطرح شده است، جملگی از محتوای گزارش‌های سازمان‌های تروریستی و حامیان مالی آنها استخراج شده‌اند. آمریکا طبق معمول در این گزارش، تقریباً تمام جهان را به نقض حقوق بشر متهم ساخته است.

وزارت خارجه سوریه همچنین اعلام کرده است: گزارش سالانه آمریکا در خصوص حقوق بشر در جهان دخالت آشکار واشنگتن در امور داخلی کشورهای دیگر را نشان می‌دهد. در این گزارش، کشورهایی که با سیاست‌های آمریکا موافق نیستند، مورد هجمه قرار گرفته‌اند.

این وزارتخانه در پایان بیانیه خود نیز آورده است: در گزارش ایالات متحده آمریکا به کشورهایی نظیر روسیه، چین، کوبا، ونزوئلا و… که سیاست‌های واشنگتن را بر نمی‌تابند، حمله شده است. این گزارش سرشار از دروغ پردازی بود.

منبع: مهر



منبع خبر

آمریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر است بیشتر بخوانید »

شهیدی که پدرش، جانشین او در دفاع از حرم شد+عکس

شهیدی که پدرش، جانشین او در دفاع از حرم شد+عکس


خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت: خودش در زمان جنگ به دنیا آمد. پدرش دائم در جبهه بود و خیلی کم به خانه برمی‌گشت، بعد از جنگ هم باز پدرش حضوری کمرنگ در خانه داشت. از همان کودکی شد مرد خانه؛ طوری که وقتی بزرگ شد از بقیه همسن و سال‌هایش پخته‌تر به نظر می‌رسید. یک پایش در مسجد و هیأت بود و پای دیگرش در بسیج. موقع امتحانات مدرسه که می‌شد، با اینکه زیاد اهل خواندن درس نبود، اما نمره قبولی می‌گرفت. موقع کنکور دانشگاه،‌ آزمون ورودی سپاه را هم داد. خودش را درگیر دو راهی دانشگاه و سپاه نکرد و به قول خودش، بهترین تصمیمش را گرفت. مادرش از بچگی در گوشش خوانده بود که تو را برای سربازی اسلام تربیت کرده‌ام. اگر شهید نشوی به خدا شکایت می‌کنم! برای همین عبدالصالح نازدانه مادرش بود. این قدر رابطه قلبی میان مادر و فرزند برقرار بود که پدر عبدالصالح هم به آن‌ها حسودی می‌کرد!

شهید عبدالصالح، فرزند بزرگ خانواده در ۲۶ فروردین سال ۶۴ به دنیا آمد. یک خواهر به نام فاطمه دارد که چهار سال از او کوچک‌تر است. محمدعلی برادر کوچک‌ترش نیز متولد ۷۲ است که در سازمان فرهنگی اوج کار می‌کند. اکنون،‌ محمدعلی همراه با پدرش بعد از شهادت برادر، جزو مدافعان حرم شده‌اند. با عبدالوهاب زارع، پدر شهید در دمشق گفت‌وگو کردیم. او از حال و هوای پسرش در روزهای آخر حیاتش برایمان می‌گوید و اینکه نحوه شنیدن خبر شهادت عبدالصالح نیز برای خود ماجرایی دارد.


شهید عبدالصالح زارع در کنار پدر

مشروح این گفت‌وگو را را در ادامه می‌خوانید:

چرا اسم عبدالصالح را برای پسرتان برداشتید؟ انتخاب چنین نامی باید دلیل داشته باشد.

زمانی که پسرم به دنیا آمد، ۲۵ رجب مصادف با شهادت امام موسی کاظم (ع) بود. داخل ماشین مشغول صحبت با شهید عیسی ذوالفقاری (شوهر خاله عبدالصالح) از پاسداران آن زمان سپاه بابلسر بودم و داشتم درباره اجرای مأموریت‌های سپاه صحبت می‌کردم که رادیو از اوصاف امام هفتم (ع) می‌گفت. شوهر خاله عبدالصالح پیشنهاد داد: اگر اسم نورسیده را عبدالصالح بگذارید، خیلی خوب است؛ چون از یک طرف اسم خودتان عبدالوهاب هست و شبیه اسم خودتان می‌شود، از یک طرف ایام ولادت امام صالحین. بعدها شهید ذوالفقاری در چهارم دی ماه سال ۶۴ در منطقه عملیاتی کربلای ۴ شهید شد.


پدر شهید زارع در جوار بارگاه منور عمه سادات

حضور در هیأت و انجام کارهای منزل لطمه‌ای به تحصیل عبدالصالح نمی‌زد؟

با توجه به حضور فعال در پایگاه مقاومت، هیأت، اجرای کارهای منزل و…، فرصت خواندن درس هم برای او کمتر بود. ما هم کم‌تر عبدالصالح را با کتاب و دفتر می‌دیدیم. اما پس از برگزاری امتحانات، نتیجه نهایی رضایت‌بخشی داشت. البته از نظر معلمان او، مشکلی در درس و بحث مدرسه وجود نداشت. عبدالصالح در سال ۸۱ موفق به گرفتن دیپلم شد. سال ۸۲ در آزمون ورودی سپاه و کنکور دانشگاه شرکت کرد و در تابستان ۸۲ هم زمان در سپاه و دانشگاه قبول شده بود.


وقتی عبدالصالح ۷ ساله بود

چرا عبدالصالح، سپاه را انتخاب کرد؟

بنده اوسط سال ۸۲ از لشکر ۲۵ کربلا به لشکر ۱۷ قم منتقل شدم و به همین خاطر از بابلسر به جوار حرم کریمه اهل بیت (س) نقل مکان کردیم. مادرش هم با توجه به عدم حضور خانواده در کنار عبدالصالح در بابلسر، بیش‌تر علاقه‌ داشت پسرش به سپاه برود. در نهایت عبدالصالح بهترین تصمیم خودش را با حضور در سپاه گرفت. 


شهید عبدالصالح زارع در سوریه

درخواست عبدالصالح قبل از خواندن خطبه عقد

فرزند شما در چند سالگی ازدواج کرد؟

چون خودم در سن ۲۱ سالگی با توجه به شرایط زمان، اصرار خانواده و مزدوج شدن دوستان، متاهل شدم و از ازدواج زودهنگام هم رضایت داشتم، دوست داشتم پسرم زودتر ازدواج کند. برای همین بعد از دیپلم به عبدالصالح پیشنهاد ازدواج دادیم. او هم در جواب گفت: هر موقع شرایط فراهم شد، اطلاع می‌دهم. از سال ۸۶ تا ۹۰ به خواستگاری رفتیم تا بالاخره پای سفره عقد نشست!


شهید عبدالصالح در سن ۸ سالگی در کنار خواهرش

یکی از حرکات بیادماندنی پسرم، درخواست دعای شهادت از عروس خانم قبل از جاری شدن صیغه عقد بود. آن موقع دنبال کاغذ و خودکاری می‌گشت، اما کاغذ پیدا نکرد، خودکار را از عاقد گرفت. روی دستمال‌کاغذی نوشت. خواهرش فاطمه را صدا کرد، دستمال را به او داد و گفت: این دستمال را به عروس خانم بده. عروسم هم دستمال را باز کرد و نوشته‌ای را دید که برای شهادتم دعا کن. بعدها عروسم تعریف ‌کرد آن زمان از ته دل برای شهادتش دعا کردم، اما فکر نمی‌کردم این قدر زندگی ما کوتاه باشد. عبدالصالح اوایل سال ۹۰ ازدواج کرد و اواخر سال ۹۱ جشن عروسی گرفت. اول فروردین سال ۹۴ خداوند محمد حسین را به او داد و در ۱۶ بهمن همان سال (۹۴) به شهادت رسید.

همیشه بهترین‌ها برای عبدالصالح بود

گویا علاقه بیش از حد مادرش به پسرش، شما را ناراحت می‌کرده. درست است؟

واقعیتش خیلی ناراحت می‌شدم. بارها به حاج خانم گفتم: این طور برخورد نکن. الان فاطمه و محمدعلی به این موارد زیاد توجه نمی‌کنند، اما سنی از آن‌ها بگذرد، مطمئناً معترض خواهند شد. اما علاقه شدید و وصف‌ناپذیری بین عبدالصالح و مادرش بود. او نمی‌توانست خودش را کنترل کند. گاهی عبدالصالح هم به مادرش اعتراض می‌کرد که جلوی فاطمه و محمدعلی خودش را کنترل کند. همیشه بهترین‌ها برای عبدالصالح بود. از لباس، خوراک و…. اگر می‌خواست غذای مهمی یا بهتری درست کند، زمانی انجام می‌داد که عبدالصالح هم باشد. کمتر اتفاق می‌افتاد در نبود عبدالصالح، آن چیزی را که مورد علاقه‌اش بود، آماده کند. ارتباط عجیبی بین حاج خانم و عبدالصالح بود؛ به گونه‌ای که هر اتفاقی دور از چشم مادرش برای عبدالصالح رخ می‌داد و حاج خانم آگاه می‌شد، خیلی به هم می‌ریخت؛ از حرکت بی‌اطلاع به قم تا مریض‌شدن‌های عبدالصالح.


پیامکی که خبر از ولادت فرزندش می‌داد

پیامک شهید برای خبر تولد فرزندش

وقتی محمدحسین به دنیا آمد، واکنش پدرش چگونه بود؟

محمدحسین در شب عید اول فروردین ۹۴ به دنیا آمد که مصادف با ایام شهادت حضرت زهرا (س) بود. به خواهرش فاطمه زنگ زد و گفت: بازوبند مشکی و تربت امام حسین (ع) را که از قبل آماده کرده بود بیاورد. در گوش محمدحسین اذان و اقامه ‌خواند و کام محمدحسین را با تربت متبرک کرد. بعد بازوبند مشکی را به بازوی محمدحسین بست و در گوش نورسیده‌اش گفت: بابا! ایام شهادت ائمه، پیراهن مشکی بپوشی‌ها. بعد پیامکی را که از قبل آماده کرده بود، برای اقوام و آشنایان ‌فرستاد. متن پیامک این بود: سلام، محمدحسین کوچک ما با بهار به دنیا آمد، با بهار رخت عزای فاطمی پوشید و اولین گریه‌های معصومانه خود را به صدیقه شهیده طاهره تقدیم و پیشکش خواهد کرد. برای عاقبت بخیری کوچولوی ما دعا کنید.


محمدحسین در آغوش پدرش

چگونه پسرتان راهی دفاع از حرم عمه سادات شد؟

به حضور در مأموریت‌های سخت سپاه علاقه‌مند بود. بنده در لشکر ۱۷ قم مشغول به کار بودم و عبدالصالح در آموزشگاه المهدی (عج) بابل خدمت می‌کرد. بارها از من خواست که در مأموریت‌ لشکر ۱۷ در شمال غرب شرکت کند. با مسؤولان لشکر صحبت کردم که آن‌ها با مأموریت ۴۵ روزه موافقت کردند. پسرم دفترچه‌ای به صورت روزشمار داشت که خاطرات و اتفاقات را در آن ثبت می‌کرد. در بخشی از این دفتر نوشته بود: خدایا‍! این مأموریت ۴۵ روزه‌ام به پایان رسید. قرار است فردا تسویه حساب کنم. خدایا به آنچه می‌خواستم نرسیدم. انشاءالله درخواست دارم در مأموریت‌های بعدی به آن برسم.

درباره مأموریت به سوریه هم به من گفت برایش ردیف کنم که به سوریه برود. من هم با مسؤولان و دوستان در تهران پیگیر مأموریت‌ عبدالصالح بودم تا اینکه زنگ زدند و گفتند: به عبدالصالح بگو آماده باشد تا یک هفته یا ۱۰ روز آینده باید به سوریه برود. وقتی پشت تلفن به عبدالصالح گفتم: «آماده مأموریت باش!» انگار از خوشحالی داشت بال در می‌آورد. نمی‌دانست چه کار کند. گفت: بابا مطمئنی درست شده؟! گفتم: بله. زمان حرکت از بابل برای آموزش چند روزه به کرج، شعری را خواند و دوستش صدایش را ضبط کرد: عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است/ دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!


پدر شهید زارع در محل شهادت فرزندش

به دلم افتاده بود، این مأموریت برگشتی ندارد

آخرین دورهمی خانواده قبل از اعزام چه زمانی برگزار شد؟

روز پنج‌شنبه ۲۶ آبان ماه به عبدالصالح اطلاع دادند که روز جمعه برای آمادگی اعزام به سوریه باید به پادگان آموزشی کرج برود. روز شنبه ۲۸ آبان ماه برای پیگیری کارهای پاسپورتش (قبلاً برای سفر به اربعین درخواست پاسپورت داده بود. چون قرار بود همراه با برادرش برای اولین بار به کربلا برود) به قم آمد. روز شنبه کارهای پاسپورتش درست نشد و در نهایت ظهر روز یکشنبه توانست با پیگیری زیاد پاسورتش را بگیرد. وقتی به منزل ما رسید. وقت زیادی نداشت، نماز را خواند، نمی‌خواست ناهار بماند، می‌گفت: فرصت ندارم. حاج خانم با اصرار زیاد غذای مورد علاقه عبدالصالح را درست کرده بود، چند لقمه سرپایی خورد.


عکسی که پدر از لحظه تعریف خواب گلابی خوردن شهید زارع گرفته بود

چند دقیقه آخر هنگام بالا زدن آستین و پیراهن مشکی از خوابی که دیده بود، تعریف می‌کرد. گفت: خواب دیدم گلابی‌ای کندم و خوردم که تاکنون تو این دنیا چنین بویی، طعمی با این خوشمزگی احساس نکردم و نخوردم. الان تو فضای وجودم این بو هست،‌ این احساس را تاکنون نداشتم. این مطلب را با چهره برافروخته، شاد، سرحال و خندان تعریف کرد. من هم تو دلم افتاده بود، این مأموریت برگشتی ندارد. موبایلم را در آوردم، سریع دو تا عکس برایش گرفت.

به حاج خانم گفتم قشنگ نگاهش کن

رفت وضو گرفت و با عجله از پله‌ها پایین رفت، به حاج خانم گفتم قشنگ نگاهش کن. نمی‌توانستم به حاج خانم بگویم دیگر برگشتی ندارد. زبانم نیامد که بگویم، اما او رفت و از دید ظاهر مادی ما دور شد. پرواز ۲۹ آبان به تأخیر افتاد و اول آذر ماه به سوی دمشق پرواز کرد. درست زمانی که محمدحسین‌اش ۹ ماهه شده بود.


شهید عبدالصالح زارع همراه با فرزندش در حرم حضرت معصومه (س)

شهیدی که صدای فرزندش را نمی‌خواست بشنود!

شهید چگونه خودش را از تعلقات دنیایی و حب فرزند رها کرد؟

عبدالصالح از من سبقت گرفت. آن طور که عبدالصالح از خود گذشت، نه تنها از زن،‌ فرزند و پدر و مادر و… که از همه تعلقات دنیایی‌اش گذشت. من مردود شدم؛ نه اینکه علاقه به شهادت نداشتم، بلکه نتوانستم از دنیا دل بکنم و فقط و فقط به خدا فکر کنم. شاید فکر می‌کردم این سفره همیشه پهن است، اما عبدالصالح پیروز شد. چند بار وقتی زنگ می‌زد، با حاج خانم، من و عروسم صحبت می‌کرد. مادرش گوشی را زیر گوش محمدحسین می‌گذاشت و به عبدالصالح می‌گفت: حرف محمدحسین را گوش کن، هر دو بار بعد صحبت یا هنگام صحبت به حاج خانم گفتم: این کار را نکن، ‌این عمل باعث می‌شود آن وقت که نیاز است از خود شجاعت نشان دهد و دلش بلرزد.

بعد از شهادت، همرزمانش برای ما خبر آوردند. برایمان سؤال شده بود که چرا وسط صحبت با خانواده گوشی را از گوشش برمی‌دارد. پیش خود می‌گفتیم: شاید از زمان مأموریت بیشتر مانده که با خانواده بحثش شده است و نمی‌خواهد بحث کند یا جوابی بدهد. وقتی از عبدالصالح سؤال کردیم چرا وسط صحبت، گوشی را از گوش‌ات برمی‌داری، گفت: مادرم گوشی را زیر گوش محمدحسین می‌گذارد. نمی‌خواهم صدای او را بشنوم. آن لحظه به یاد شهید مهدی زین‌الدین افتادم که فرزندش به دنیا آمده بود. عکس فرزندش را برایش فرستاده بودند، او حاضر نشد در پاکت را باز کند تا عکس فرزندش را ببیند.


نمایی دیگر از حضور عبدالصالح زارع در سوریه

مامان! برایم دعای سنگین کن

آخرین تماس شهید را به یاد دارید؟

آخرین تماس عبدالصالح، سه روز قبل از شهادتش بود. غروب سه‌شنبه، شب چهارشنبه حدود ساعت ۱۹:۳۰ گوشی را برداشتم. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: بابا،‌ عجله دارم. نیروها سوار ماشین شده‌اند. بعدش از شهادت ۴ شهید مدافع حرم قم خبر داد. شهید حاج آقا قلی‌زاده، شهید هاشمی،‌ شهید سراجی و شهید روشنایی. گفت: برایم دعا کن، دعای ویژه، دعای خاص. گفتم عبدالصالح خودم پیگیر مأموریت شما بودم تا به سوریه برسی. الان هم ذره‌ای از شهادتت ناراضی نیستم. از خداوند می‌خواهم باشی تا به اسلام و نظام خدمت کنی و پایان عمرت شهادت باشد. همین الان هم شهید بشوی راضی هستم. خودم هم از ته دل آرام و رضایت داشته و دارم.

گوشی را به حاج خانم دادم. با مادرش شوخی کرد. گفت: مامان، تا حالا دعایت نگرفته؛ برایم دعای سنگین بکن. صحبت با مادرش ادامه پیدا کرد، چون عجله داشت نتوانست زیاد صحبت کند. به گفته همرزمانش، سه روز بعد ظهر جمعه مجروح شد. البته ساعت ۷:۳۰ شب اتفاقی که برای حاج خانم در بیداری افتاد، متوجه تاریخ و زمان شهادت عبدالصالح شدیم.

حاج خانم با توجه به مشکلات جسمی‌ای که داشت، بالای صندلی مخصوص نماز،‌ عبادت می‌کرد. مشغول نمازهای مستحبی بود که یک دفعه «آخ»ی گفت. نگاهش کردم. متوجه چیزی نشدم. بعد یکی ـ دو دقیقه بلند شد و رفت اتاقی که محمدعلی مشغول درس و بحث بود. به محمدعلی گفت تاریخ و ساعت را یادداشت کن. عبدالصالح همین الان شهید شد. محمدعلی گفت: مامان! عبدالصالح سه روز قبل زنگ زده! مادرش گفت: «اگر همین الان هم زنگ زده باشد، عبدالصالح شهید شده. عبدالصالح مجروح افتاد بغلم. با سر و روی خونی افتاد بغلم». این مطالب را حاج خانم آن شب به من نگفت. او آن شب به اتاق رفت و تا صبح با عبدالصالح نجوا کرد.

آقا در جریان باش! عبدالصالح دیشب شهید شد

روز شنبه ۱۷ بهمن ماه ۹۴ برای مراسم تشییع ۴ شهید مدافع حرمی که عبدالصالح خبرش را داده بود، رفته بودیم که وسط مراسم حاج خانم زنگ زد که بیا منزل باهم برویم. من دیگر توان ندارم اینجا بمانم. هنگام برگشت گفت: آقا در جریان باش، عبدالصالح دیشب شهید شده است. ناراحت شدم. با مقداری تندی گفتم: تا حال دیدی که بچه‌های سپاه کسی را بدون اطلاع خانواده دفن کنند. گفت: نه، فقط خواستم در جریان باشی و‌ آماده. گفتم شما که برای شهادتش سال‌ها دعا کردی، من هم برای شهادتش دعا می‌کردم. ساعت ۲۱ که شد، حاج خانم گفت: تا حالا که اطلاع ندادند، فردا حتماً اطلاع می‌دهند تا اینکه روز یکشنبه حدود ساعت ۱۱ اطلاع دادند.


این گونه پدر شهید با پیکر پسر شهیدش دیدار می‌کند

گوشی‌ام زنگ خورد، دیدم شماره مازندران است. گفت: من، احمد آریان فرمانده پادگان المهدی(عج) بابل هستم. به ما اعلام کردند که عبدالصالح مجروح شده است! گفتم: نه! عبدالصالح شهید شده است. گفت: به شما اطلاع دادند؟ گفتم: نه! اما می‌دانیم. گفت: حالا که می‌دانید عبدالصالح شهید شده است. از آن لحظه به بعد دیگر از گرفتن عروق پای چپ حاج خانم خبری نبود. اصلاً یادمان رفته بود. بعد از حدود ۱۰ روز که به منزل آمدیم، حاج خانم متوجه پایش شد که ورمی ندارد. در حالی که قبلاً خیلی درد داشت و چند مرتبه در بیمارستان بستری شده بود.


مراسم سالروز تولد شهید عبدالصالح. محمدحسین همراه با پدربزرگش که نگاه به دوربین دارد

شهید عبدالصالح در آخرین لحظات زندگی‌اش در آن شرایط سخت مبارزه با تروریست‌ها نامه‌ای را خطاب به مادرش نوشت که در بخشی از نامه نوشته بود: این نامه را زمانی می‌نویسم که در یک سنگر مقابل این تکفیری‌های نامرد هستم و آتیش دو طرف سنگینه… به خاطر همین بهتر نتونستم بنویسم. مامان جون؛ ناراحت نباشی یوقت؟!!!!! ما رو دشمن شاد نکنی! الهی من فدای تو بشم، غصه نخور، شاد باش. برای خواندن متن کامل این نامه از اینجا اقدام کنید.


آخرین نامه به مادر و دستخط شهید زارع

آرزوی شهید برای پدرش

همچنین در دلنوشته‌ای جدا برای پدرش هم نوشت: بابا جون سلام….. حرف زیاد دارم برات بنویسم، ولی وقت ندارم و این تکفیری‌ها دارن میان جلو، باید کار رو شروع کنم. الان زیر آتش سنگین هستم. فقط میگم دوستتون دارم. حلالم کنید. لقمه حلال شما نتیجه داد. سرتونو بلند کنید. خواهشاً لباس مشکی نپوشید. دوست داشتم دستتون الان روی سرم بود و احساس آرامش می‌کردم. بابت همه زحمت‌ها و فداکاری‌ شما تشکر. بازم دوستتون دارم. خدا کنه شما هم شهید بشی. دوستدار شما عبدالصالح

درباره شهید

شهید عبدالصالح زارع بهنمیری از اهالی روستای کریم‌کلا بهنمیر مازندران، سومین شهید مدافع حرم شهرستان بابلسر و چهاردهمین شهید مدافع حرم استان مازندران است که در سن ۳۰ سالگی به آرزوی خود دست یافت. عبدالصالح در ۱۶ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ در جریان نبرد آزادسازی شهرهای شیعه‌نشین نبل و الزهرا سوریه به شهادت رسید. پیکرش در استان مازندران تشییع و سپس برای خاکسپاری به قم منتقل شد. پس از اقامه نماز به امامت آیت‌الله نوری‌همدانی از مرجع تقلید بر پیکر مطهرش، در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌





منبع خبر

شهیدی که پدرش، جانشین او در دفاع از حرم شد+عکس بیشتر بخوانید »

صوت/ گلچین مداحی وفات حضرت زینب(س)

صوت/ گلچین مداحی وفات حضرت زینب(س)



حاج منصور ارضی

حاج محمود کریمی

حسین سیب سرخی

حمید علیمی

حاج محمود کریمی

سید مجید بنی فاطمه

مهدی رسولی

حاج سلیم موذن زاده

حسین سیب سرخی

حمید علیمی

حاج محمود کریمی

جواد مقدم

سید رضا نریمانی



منبع خبر

صوت/ گلچین مداحی وفات حضرت زینب(س) بیشتر بخوانید »