دوران اسارت

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بازگشت آزادگان سرافراز دوران هشت سال دفاع مقدس به میهن اسلامی از ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ آغاز شد و رزمندگانی که در جبهه‌های نبرد حماسه‌ها آفریده و در ایام اسارت نیز در برابر سختی‌ها و رفتار‌های غیرانسانی بعثی‌ها صبر و استقامت کردند، به آغوش خانواده‌های خود بازگشتند؛ آنها در این سفر طولانی‌مدت همچون دیگر مسافران همراه خود سوغاتی آوردند؛ اما سوغاتی متفاوت.

«مسعود قربانی» آزاده دوران دفاع مقدس که چهارم خرداد سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به اسارت درآمده و سال ۱۳۶۹ نیز درپی تبادل اسرا میان ایران و عراق، از زندان‌های دشمن بعثی آزاد شده، در خاطرات خود گفته هست: «نهم شهریور سال ۱۳۶۹ یکی‌دو ساعت مانده به غروب بود که رسیدیم به مرز. با مشاهده پرچم سه‌رنگ جمهوری اسلامی ایران و پاسداران در لب مرز، خاطرمان آسوده شد که واقعاً داریم به وطن بازمی‌گردیم. لحظه آزادی از چنگال دژخیمان بعثی که بویی از انسانیت نبرده بودند، لحظاتی بسیار باشکوه و غرورآفرین بود. اشک در چشمان بچه‌ها حلقه زده بود. از اتوبوس‌های عراقی پیاده شدیم و سجده شکر به درگاه خدای متعال به‌جای آوردیم و یکی‌یکی با اسرای عراقی مبادله شده و سوار اتوبوس‌های کشور خودمان شدیم.

بعد چند نفر از برادران پاسدار و نیز چند نفر خبرنگار اطلاعات شناسایی‌مان را ثبت کردند. خبرنگاران اقدام به ارسال اسامی به رسانه‌های ملی را در اولین و سریع‌ترین فرصت انجام دادند. سپس به پادگانی رفتیم که در نزدیک مرز در شهر قصرشیرین بود. به محض ورود، با صلوات از اتوبوس‌ها پیاده شدیم. برادران پاسدار با آغوش گرم آمده بودند به استقبال‌مان. اشک شوق از چشمان‌مان سرازیر شد. در همان لحظه ورود ابتدا با چند عدد کیک و شیر و آب میوه پذیرایی شدیم. بدن‌های‌مان ضعیف و نحیف بود. مثل اسکلتی بودیم که فقط پوستی بر آن کشیده باشند. معده‌مان در تعجب از مواجهه با این خوراکی‌ها مانده بود!

در آن‌جا به‌مدت ۲ روز در قرنطینه بودیم. باید از لحاظ سلامتی و کنترل بیماری‌ها بررسی و چکاپ می‌شدیم. خیلی‌ها بیماری‌های داخلی، عفونی، کلیوی، شنوایی، بینایی، روحی، روانی و عصبی و… شدیدی داشتند و تقریباً همة آزادگان کم و زیاد این بیماری‌ها و ناخوشی‌ها را با خودشان سوغاتی آورده بودند.  

صدای دلنواز سرود آهنگران و پس از آن در هنگام غروب، صدای دلنشین صوت قرآن کریم که از طریق بلندگو پخش می‌شد، حال و هوای خاصی به ما داد. انگار که تازه متولد شده و به دنیای دیگری پا گذاشتیم. تا آن لحظه هنوز خانواده‌های‌مان اطلاعی نداشتند. آن‌ها همچنان چشم‌انتظار بودند که شاید ما زنده باشیم و با اسرا برگردیم. آخر جناز‌ه‌ای هم از ما نداشتند که فکر کنند شهید شده‌ایم».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سوغاتی آزادگان از زندان‌های حزب بعث بیشتر بخوانید »

مشقت‌های یک زندگی عادی در اسارت؛ از شیرینی ابداعی تا چای خوشحال‌کننده!

مشقت‌های یک زندگی عادی در اسارت؛ از شیرینی ابداعی تا چای خوشحال‌کننده!


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: مشقت‌های دوران اسارت، تنها تونل‌های وحشت، شکنجه‌های سخت و بازجویی‌های استخبارات نبود؛ اگرچه این رفتارهای بی‌رحمانه و غیرانسانی در رأس سختی‌های دوران اسارت بود و اسرا هم از امتحان آن سربلند بیرون ‌آمدند؛ اما در حقیقت زندگی با کوچک‌ترین حقوق طبیعی یک انسان هم برای اسرا بسیار مشقت‌بار و حتی آرزو بود؛ به‌طوری که حتی نوشیدن چای هم برای آن‌ها بسیار خوشحال‌کننده بود!

«مسعود سفيدگر» که در عملیات «کربلای چهار» به‌عنوان غواص حضور داشته و در این عملیات به اسارت دشمن بعثی درآمد، خاطراتی را از مشقت‌های یک زندگی عادی در دوران اسارت خود بیان کرده و گفته هست: «در دوران اسارت یکی از همرزمانم به نام دکتر «چلداوی» فرار ناموفق از اردوگاه داشت. عراقی‌ها او و همراهانش را گرفته و شکنجه‌شان داده بودند. برای ما شکنجه آن‌ها بسیار ناگوار بود و باید هر طور که می‌شد بعد از شکنجه تقویت‌شان می‌کردیم.

تنها چیزی که به ما می‌دادند مقداری شیر خشک «نیدو» و «گیگُز» بود. در سال هم مقداری بسیار کمی ماست در اختیارمان بود. ما این ماست‌ها را به جای آن‌که بخوریم، نگه می‌داشتیم به گونه‌ای حتی گاهی اوقات این ماست خشک می‌شد.

تصمیم گرفتم تا همه شیرخشک‌ها را جمع کنم. مقداری آب وِلرم آماده کردم و ماست و خشکیده ماست‌ها را درون این شیر خشک ریختم و بعد چند پتو دورش پیچیدم و سه روز کنارش ماندم تا تمام این شیر به ماست تبدیل شود. خوشبختانه ماست بسیار عالی شد و ما این ماست را به دکتر چلداوی خوراندیم تا اینکه تقویت شد. از آن پس به بعد به «مسعود ماستی» معروف شدم.

ما قدر برخی از چیز‌ها را به دلیل اینکه بدون سختی در اختیار داریم، نمی‌دانیم. مثلاً یکی از بهترین نوشیدنی‌های ما چای بود. در دوران اسارت چای برای ما بسیار خوشحال‌کننده بود؛ اما عراقی‌ها معمولاً چای را ظهر می‌دادند و ما برای آن‌که بتوانیم شب از آن استفاده کنیم، مجبور بودیم آن‌را نگه داریم و باید در جایی آن‌را نگه می‌داشتیم تا شب قابل خوردن باشد؛ البته کمی سرد می‌شد.

دوران اسارت روز‌های شاد و خوبی هم داشت؛ به‌عنوان مثال، ٢٢ بهمن یا عید نوروز عراقی‌ها کمتر سخت می‌گرفتند؛ اما بعد از آن دمار از روزگارمان درمی‌آوردند. برای مناسبت‌های این‌چنینی آب‌نبات‌های رنگی را خرد می‌کردیم و در مقداری آب ولرم آن را هم می‌زدیم تا اینکه قوام بیاید. بعد از آن از باقی مانده نان‌هایی که داشتیم در آن می‌ریختیم و نوعی شیرینی را که خودمان آن را اختراع کردیم، درست می‌کردیم و با برش‌های کوچک در میان بچه‌ها توزیع می‌کردیم».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

مشقت‌های یک زندگی عادی در اسارت؛ از شیرینی ابداعی تا چای خوشحال‌کننده! بیشتر بخوانید »

فیلم/ بدو ورود اسرای ایرانی دوران دفاع مقدس به خاک کشور

فیلم/ بدو ورود اسرای ایرانی دوران دفاع مقدس به خاک کشور

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ بدو ورود اسرای ایرانی دوران دفاع مقدس به خاک کشور بیشتر بخوانید »

دوران دفاع مقدس نماد وحدت کلمه و همدلی بود

دوران دفاع مقدس نماد وحدت کلمه و همدلی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اهواز، سردار «علی اصغر گرجی‌زاده» فرمانده سابق حفاظت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از رزمندگان و فرماندهان پیشکسوت دفاع مقدس امروز با حضور در خوزستان به استودیوی تلویزیونی «عصر ماندگار» آمد و پاسخگوی سوالات ما در خصوص ناگفته های جنگ بود.

ماحصل سخنان این فرمانده ارشد دوران دفاع مقدس را به شرح ذیل تقدیم حضورتان می کنیم؛

خوشحالم که بار دیگر در خوزستان هستم. خوزستانی که سرزمین مقدس و خاک مشترک همه رزمندگان است. خوزستانی که هنوز بوی ایثار و حماسه می دهد.

راه اندازی استودیوی تلویزیونی و مرکز رسانه ای دفاع مقدس با همت سردار مرادحاجتی حرکت زیبا و قابل توجهی است چرا که رسانه ها امروزه در صف اول مبارزه یا همان جنگ نرم هستند.

رسالت من و امثال من کمتر از زمان جنگ نیست. باید تا می توانیم حقایق دوران دفاع مقدس را بگوییم. هم تلخی ها و شیرینی ها و هم پیروزی ها و شکست ها را چون اگر از شکست ها و عبرت ها نگوئیم خیلی از واقعیات جنگ پنهان می مانند و قطعا توسط دشمن تحریف می شوند.

دوران دفاع مقدس نماد وحدت کلمه و همدلی بود و به نظرم مشکل اساسی امروز ما شاید نبود همین وحدت رویه و اخلاصی باشد که در طول جنگ تحمیلی بر فضای کشور حاکم بود. 

خاطرات من و همدوره هایم در خیلی جاها گفته و بازگو شده اند اما ممکن است به صورت درست و منطقی ثبت و ضبط نشده باشند که چنین فضاهایی کمک می کند که این خاطرات ماندگار برای همیشه در تاریخ بمانند.

نباید در سخنان و خاطرات مان افراط و تفریط کنیم. واقعیت امر این است که ارتش رژیم بعث خیلی مقتدر و مجهز بود و باید این واقعیات گفته شونذد تا تاریخ بداند که جوانان رشید ما چگونه توانستند با دست خالی بر این ارتش مسلح پیروز شوند.

خاطرات دوران اسارت ام را تا جایی که ذهنم یاری داد در مصاحبه ها و کتاب زندان الرشید بیان کردم اما واقعیت این است که کمتر به بچه های آزاده توجه شده است. آزادگان عزیزی ما لحظه به لحظه حضورشان در اسارت، خاطره و اندرز است که می تواند برای نسل امروز ما خیلی جالب و تاثیرگذار باشد و البته مهمترین نکته در طول دوران اسارت بین همه رزمندگان این بود که لحظه ای ناامید و افسرده نشدند چیزی که امروزه متاسفانه به وفور بین نسل جوان ما دیده می شود.

اگر عمری باشد اربعین حسینی باز هم به خوزستان سفر می کنم و در خدمت شما خواهم بود تا باز هم ضمن تجدید خاطره و گرامیداشت یاد شهیدان و همرزمان عزیزمان از آن دوران با نسل جوان کشورمان سخن بگوییم.

استودیوی تخصصی دفاع مقدس «عصر ماندگار»، اولین استودیوی تلویزیونی و مرکز رسانه‌ای حوزه دفاع مقدس استان خوزستان است که با هدف ثبت، ضبط و انتشار ناگفته‌های دوران دفاع مقدس، به‌همت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان و با کمک خیرین تجهیز و در اهواز راه‌اندازی شده است.

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دوران دفاع مقدس نماد وحدت کلمه و همدلی بود بیشتر بخوانید »

محرم در اسارت و یک خاطره

خباثت بعثی‌ها برای ممانعت از عزاداری ماه محرم توسط اسرای ایرانی


محرم در اسارت و یک خاطرهبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سید ربیع سیادت‌پور یکی از آزادگان سرفراز سمنانی است که در ۲۱ سالگی در سال ۶۰ به صورت داوطلبانه به جبهه‌های جنگ تحمیلی اعزام شد.

یک سال بعد در عملیات رمضان یعنی تیر سال ۱۳۶۱ به اسارت نیرو‌های بعثی عراق در آمد و تا سال ۶۹ در اردوگاه‌ها و آسایشگاه‌های مختلف در عراق دوران اسارت خود را به مدت هشت سال گذراند.

این آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس با اشاره به حال و هوای محرم در دوران اسارت اظهار داشت: با توجه به نزدیکی ایام محرم باید بگویم دوستان آزاده در اسارت با فشار‌های روحی و روانی بسیار، ایام عزاداری امام حسین (ع) را با شکوه برگزار می‌کردند.

وی افزود: دوستان اردوگاه‌ها در جمع‌های دو یا سه نفره و یا حتی کل آسایشگاه، ندای یا حسین (ع) و عزاداری سر می‌دادند. به یاد دارم در محرم سال ۱۳۶۱ همه آزادگان خودجوش ندای یا حسین (ع) سر داده و یک ساعت عزاداری کردند و بعثی‌ها سه روز بچه‌ها را بدون آب و غذا زندانی کردند. همچنین دشمن بعثی در ایام محرم به آزادگان واکسن می‌زدند تا بچه‌ها تب کرده و نتوانند سینه زنی و عزاداری کنند.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

خباثت بعثی‌ها برای ممانعت از عزاداری ماه محرم توسط اسرای ایرانی بیشتر بخوانید »