دوران دفاع مقدس

حضور پر شور مردم در انتخابات، چشم دشمنان را کور کرد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر عزیز نصیرزاده فرمانده نیروی هوایی ارتش در مراسم تکریم و معارفه فرماندهان قدیم و جدید پایگاه هوایی شهید حبیبی زهام مشهد که با حضور استاندار خراسان و دیگر مقامات لشکری و کشوری برگزار شد، با تبریک پیروزی درخشان مردم در انتخابات پرشور و دشمن شکن ریاست جمهوری اخیر، گفت: حضور مردم در صحنه انتخابات به عنوان پشتوانه بسیار قوی برای دولتمردان و سیاستمداران در کار دیپلماسی و روابط بین الملل است.

بیشتر بخوانید:

امیر موسوی: حضور ناوگروه ارتش در اقیانوس اطلس موجب وحشت دشمنان شده است

وی با بیان اینکه حضور پر شور مردم در انتخابات، چشم دشمنان را کور و زبانشان را بست، افزود: همه دنیا مشاهده کردند که ملت ایران اسلامی علیرغم تمام مشکلات با چه شوق و حماسه‌ای پای صندوق‌های رای رفتند و ما امیدوارم با این انتخاب خوب و شایسته به امید خدا یک دولت انقلابی و مردمی تشکیل شود.

فرمانده نیروی هوایی ارتش با اشاره به مشارکت ۸۰ درصدی کارکنان و خانواده بزرگ نیروی هوایی ارتش در انتخابات، خاطرنشان کرد: کارکنان نیروی هوایی ارتش همچون روزهای اول انقلاب نشان دادند که همچنان استوار و محکم پای انقلاب ایستاده‌اند.

امیر نصیرزاده به حضور نیروی هوایی در تمامی مقاطع حساس تاریخ انقلاب اشاره کرد و گفت: مشارکت فعالانه در دوران دفاع مقدس، مقابله با اشرار، حضور در حرمین شریفین و مدافعین‌حرم، گوشه‌ای از خدمات ارزنده نیروی هوایی ارتش است.

در ادامه محمدصادق معتمدیان استاندار خراسان رضوی نیز با گرامیداشت یاد و خاطره شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران باوفایش و شهدای مدافع سلامت و تبریک هفته قوه قضاییه با بیان اینکه امروز نیروی هوایی ما جزو ۱۰ نیروی برتر هوایی در جهان و نیروی برتر در سطح منطقه است، افزود: نیروی هوایی الحمدالله نامی ماندگار از خود به جای گذاشته است. در شرایطی که از ابتدای انقلاب شاهد محدودیت و تحریم بوده‌ایم و قبل از انقلاب هم نیروی هوایی کاملاً وابسته به غرب بود، امروز با استفاده از ظرفیت‌های داخلی و با وجود تحریم و محدودیت به این توانایی رسیده‌ایم.

استاندار خراسان رضوی در خصوص اثرگذاری ارتش در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: ملت ما هیچگاه حادثه ۱۹ بهمن سال ۵۷، رشادت‌ها و فداکاری‌های نیروی هوایی در هشت سال دفاع مقدس را فراموش نخواهد کرد. همچنین نیروی هوایی در حوادث و بلایای طبیعی و مبارزه با ویروس کرونا نقش بسیار موثری داشته و با بسیج تمام امکانات خود وارد عمل شده و خدمتگزار مردم بوده است.

وی با اشاره به شرایط کرونایی گفت: در طول دوران مبارزه با ویروس کرونا حدود ۸۰ هزار خدمت توسط نیروی هوایی به جامعه و مردم انجام شده، که نشان دهنده آن است که نیروی هوایی در کنار مردم قرار دارد.

در این مراسم، امیر محمد رضا بهرام نژاد طی حکمی از سوی فرمانده نیروی هوایی ارتش به سمت فرمانده پایگاه شهید حبیبی مشهد منصوب و از تلاش‌های امیر حمید مصطفوی تقدیر شد.

منبع: مهر



منبع خبر

حضور پر شور مردم در انتخابات، چشم دشمنان را کور کرد بیشتر بخوانید »

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس



سردار شهید حاج مراد عباسی فر - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق گمنامیِ سردار شهید، حاج مرادعلی عباسی‌فر، انگیزه اصلی ما در شکل‌گیری این گفتگو بود. سرداری که از یاران قدیمی حاج قاسم سلیمانی بود و داغ شهادت او تا آخر عمر با سید شهدای مقاومت همراه ماند.

حاج مراد، شیرمردی کرمانشاهی بود از ۱۵ سالگی به میدان نبرد رفت و حتی بازنشستگی هم نتوانست او را خانه‌نشین کند. در ۵۳ سالگی آنقدر در خط مقدم نبرد با تکفیری‌ها ماند و جنگید تا در ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ به شهادت رسید و پیکرش به دست تکفیری‌ها افتاد.

حالا از او یادی به جا مانده و مزاری خالی که در انتظار پیکر پاک اوست…

قسمت اول و دوم گفتگو را هم بخوانید:

داعشی‌ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! +‌ عکس

افتخار داعش به شکار فرمانده نزدیک به حاج قاسم +‌ عکس

همسر بزرگوار شهید عباسی‌فر و پسر عزیزشان آقاعلیرضا در خانه باصفایشان و در یکی از آخرین روزهای خردادماه، میزبان ما شدند و حدود دو ساعت به سئوالات ما پاسخ دادند. آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل این همکلامی است…

**: در تماس آخر حاج آقا نکته خاصی هم داشتند؟

همسر شهید: مطلب خاصی نگفتند. اتفاقا مدتی بود که کتفم درد می کرد و به فیزیوتراپی می رفتم. مدتی که رفته بودند، آنقدر که مشغول بودند، یادشان نبود اما آن شب سراغش را گرفتند و حالم را پرسیدند. من هم گفتم خدا را شکر.

چیزی که برای من خیلی عجیب بود، آخر صحبت، دقیقا یک دقیقه سکوت کردند. نمی دانم چرا؟ من خودم علتش را نفهمیدم. بعدها با خودم گفتم حکایت آن یک دقیقه چه بود؟ احساس کردم چیزی می خواست بگوید اما نگفت. من هم سئوال نکردم.

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس

**: یعنی صدای تنفسشان می‌آمد و ارتباط تلفن قطع نشده بود…

همسر شهید: قطع نشده بود. بعد از آن یک دقیقه، حاج مراد خداحافظی کرد…

**: این تماس‌ها چند روز یکبار انجام می شد؟ مثلا مقید بودید که هر شب تماس بگیرید؟

همسر شهید: نه، اصلا اینطور نبود. اتفاق اوایل عید بود که به کنگاور رفته بودیم، متاسفانه شرایط طوری شد که یک هفته تماس نگرفتیم. ایشان هم نمی توانست تماس بگیرد. یک روز تماس گرفتیم و حاج مراد با پسرم علیرضا صحبت کرد. به من چیزی نگفت اما به علیرضا گله‌گی کرد که چرا به من زنگ نزدید؟ علیرضا هم گفته بود که ان شا الله برگشتی جبران می کنم. حاج مراد هم گفته بود: ‌اگر نبودم چه؟…

**: شما با توجه به این که حاج آقا نبودند، چه شد که به کنگاور رفتید؟

همسر شهید: ما هر سال برنامه ثابتمان این است که ایام عید به منزل مادرم می رویم. پدر و مادر هر دویمان در کنگاور هستند و ما طبق برنامه قبلی رفتیم.

**: فرمودید در آن یک هفته تماس برقرار نمی شد؟

همسر شهید: نه؛ متاسفانه مشغول عیددیدنی بودیم و حواسمان به دید و بازدیدها جلب شده بود. متاسفانه غفلت کردیم. بعد که تماس گرفتیم، باعث گله‌گی حاج‌آقا شده بود.

گاهی می گفت دلش خیلی برای علیرضا تنگ می شود. علیرضا آن روزها کلاس پنجم بود.

شهردار منطقه یک هم که به خانه‌مان آمد، پرسید: واقعا دلتان برای حاج آقا تنگ می شد؟… من هم گفتم:‌ مگر ما انسان نیستیم؟ مگر می شود دل‌مان تنگ نشود؟… یک سری هم گفته بودند که مدافعان حرم از خانواده‌هایشان بریده‌اند و محبت و احساسی نسبت به خانواده ندارند در صورتی که محبت و علاقه‌شان اگر بیشتر نبود، کمتر هم نبود… اما متاسفانه یک سری این مطالب را درک نمی کنند و می گویند این‌ها احساس ندارند که مدام در مأموریت هستند.

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس
حاج مراد عباسی فر، نفر وسط به عنوان مربی رزمی

**: البته درک حال و هوای این مجاهدان هم کار سختی است و طبیعی است که قدرت فهم برخی به این مسائل نرسد… الحمدلله که علی‌آقا بزرگ شده اند و حسین‌آقا هم سر و سامان گرفته بودند اما برخی شهدای مدافع حرم در حالی به نبرد می رفتند که چند فرزند کوچک داشتند. مثل شهید سیدمحمد سجادی که ۶ فرزند قد و نیم قد داشت که بزرگترین‌شان ۹ ساله بودند.

شما هفته اول عید در کنگاور بودید؟

همسر شهید: بله.

**: پس هشت نه روز فاصله بود بین سفر شما و شهادت حاج آقا…

همسر شهید: بله؛ البته ناگفته نماند روز اول عید، روزه مستحبی دارد. دل من عجیب گرفته بود و فکر می کردم جنگ تمام شده و حیف است که حاج آقا به طریقی غیر از شهادت برود. همیشه می گفت: ‌نکند من در خواب سکته کنم و بمیرم؟!… می گفتم: این چه حرفی است می‌زنید؟ مدام نگران بود که در خواب و رختخواب بمیرد. من هیچ وقت برای شهادتشان دعا نکردم اما عجیب بود که آن سال به من الهام شده بود و با قلب شکسته از خدا خواستم و برای شهادتشان دعا کردم.

**: روزه گرفته بودید؟

همسر شهید: بله، با همان زبان روزه برای شهادتشان دعا کردم…

**: احتمالا همین رضایت شما باعث شد که به آرزویشان برسند…

همسر شهید: مادرم هم می گفت که چون تو راضی بودی، حاج مراد شهید شد.

**: در گفتگو با همسران شهدا این هم یکی از نکته‌هاست که شهادتشان آنقدر به تأخیر می افتد تا جایی که همسران، واقعا راضی بشوند…

همسر شهید: واقعا اگر شهید نمی شدند، ظلم در حقشان بود. تمام زندگی‌شان را تا نود درصد در مأموریت بودند. حتی وقتی در شهر هم بودند، مدام فعالیت می کردند و حیف بود که به راهی غیر از شهادت بروند…

شهید سید شفیع شفیعی که از اول دفاع مقدس با هم بودند، یک سال قبل از حاج مراد شهید شد. حاج آقا می گفت من خودم دیدم که به رگبار بسته شد و داعشی‌ها پیکر شهید را هم با خودشان بردند. ایشان هم از بچه‌های سپاه و از اهالی رودبار بودند.

زمانی که زلزله رودبار آمد، تنها خانه‌ای که تخریب نشد، منزل اینها بود چون از سادات عارف بودند. یکی از برادرانشان هم زمان جنگ شهید شده بود. از اول جنگ هم از دوستان قدیمی حاج مراد بودند.

حاج مراد، یک روز قبل از ظهر خوابیده بود که بیدار شد و گفت: سید شفیع را خواب دیده‌ام.

حاج مراد جابجا شده بود و سرداران مختلفی می خواستند که پیش آن ها برود و مردد بود که با کدام تشکیلات کار کند. سید شفیع در خواب به حاج مراد گفته بود: زودتر بیا…

من هم که داشتم خواب را می‌شنیدم، غبطه می‌خوردم و گریه می کردم.

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس
حاج مراد عباسی فر در کنار حاج قاسم سلیمانی

**: این خواب برای چه زمانی است؟

همسر شهید: قبل از اعزام آخر بود که این خواب را دیدند.

**: بعد از این که ساعت ۱۱ شب قبل از شهادت با حاج‌آقا تماس گرفتید، فردایش چه اتفاقی افتاد؟

همسر شهید: حاج مراد، چهارشنبه شهید شده بودند و ما تا پنجشنبه خبری نداشتیم.

 پسرم علیرضا در حال کار با تبلتش بود و من هم در آشپزخانه مشغول کار بودم. ناگهان دیدم که شروع کرد به گریه بلند. من تعجب کردم و اصرار داشتم بگوید چه شده تا برایش کاری کنم. آنقدر هق هق می کرد که نمی توانست حرف بزند. بالاخره تبلت را آورد و گفت:‌ مامان! بابا شهید شده…

حاج مراد دوستی داشت که خیلی شوخ بود. گاهی مطالبی در شبکه های اجتماعی منتشر می کرد که بقیه را بخنداند. مثلا یک بار نوشته بود که برای اعزام به سوریه، هر کسی خواست، به من مراجعه کند!

وقتی علی تبلتش را آورد و نشانم داد، خبر در گروه تلگرامی که حاج آقا عضوش بودند منتشر شده بود. علیرضا با سیم‌کارت حاج‌آقا کار می کرد و تلگرامشان مشترک بود. علیرضا به گروهی رفته بود که اعضایش نمی دانستند ممکن است ما هم این پیام‌ها را ببینیم.

علیرضا به طور اتفاقی داخل گروه رفته بود. عکس حاج مراد کنار آقای میثم مطیعی (مداح) را گذاشته بودند. زیرش هم نوشته بودند که حاج مراد شهید شده و شهادتش هم محرز است. وقتی من دیدم پیام را آن دوستِ شوخِ حاج‌آقا فرستاده، احساس کردم خواسته با بقیه دوستانش شوخی کند! برای همین بود که این خبر را باور نکردم.

بعد که دیدم علیرضا ناراحتی می کند، سریع با گوشی حاج آقا تماس گرفتم که ببینم علت انتشار این خبر و شوخی چه بوده؟ به فکرم هم نمی‌رسید که حاج مراد شهید شده باشد. وقتی زنگ زدم به گوشی حاج آقا دیدم یک نفر از آنور خط، عربی حرف می زند و من متوجه حرف‌هایش نمی شدم. گویا گوشی حاج آقا به دست داعشی‌ها افتاده بود و یکی از آن‌ها گوشی را جواب داده بود. چون همزمان با بردن پیکر حاج آقا،‌ گوشی و تبلتشان را هم با خودشان بوده بودند.

چون خط روی خط زیاد می شد، من فکر کردم مشکل از ارتباط است. برای بار دوم هم یک نفر گوشی را برداشت که عربی صحبت می کرد. دوباره حرفش را نفهمیدم و گوشی را قطع کردم. بار سوم که تماس گرفتم، دیگر کسی جواب نداد. من هنوز هم فکر می کردم خطوط با هم قاطی شده.

گذشت تا روز جمعه که دو روز از شهادت حاج مراد گذشته بود.

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس
حاج مراد عباسی فر در مأموریت به اروپا

**: در فاصله پنجشنبه تا جمعه، هیچ کدام از رفقای حاج آقا با شما تماس تلفنی نگرفتند؟

همسر شهید: اصلا. البته همسایه‌ها اطلاع داشتند اما تاکید کرده بودند که شما چیزی نگویید تا از طرف محل کار به طور رسمی به خانواده خبر بدهند. حتی یکی از دوستانش با حاج آقا در سوریه بود اما اطلاعی به ما ندادند.

صبح جمعه، پدر شوهرم تماس گرفت و گفت: عکس حاج مراد را در موبایل‌ها پخش کرده اند و می گویند شهید شده. من هم گفتم نه؛‌ الکی است.

**: چه کسی به پدرِ حاج آقا گفته بود؟

همسر شهید: یکی از دوستان پسر برادرشوهرم عکس را می بیند و برای ایشان ارسال می کند. ایشان هم می برد و عکس را به پدربزرگش می دهد و می گوید:‌ ببین؛ عمو شهید شده!

**: پس آن‌ها هم شوکه شده بودند و باور نمی کردند که چنین اتفاقی افتاده باشد.

همسر شهید: بله؛ من هم می گفتم چنین چیزی نیست. عصر جمعه بود که همسایگان آمدند و غروب جمعه بود که سردار چیذری به همراه چند سردار دیگر آمدند و خبر شهادت را دادند و گفتند محرز شده.

البته قبل از این که از طرف سپاه به خانه‌مان بیایند، من خبر شهادت را از همسایه‌ها گرفته بودم.

**: اولین نفری که خبر را به شما گفت، چه کسی بود؟

همسر شهید: پسر بزرگم اینجا بود. یکی از دوستانش زنگ زد به خط حاج‌آقا که دست علی‌رضا بود. وقتی این تماس‌ها گرفته شد ما مشکوک شدیم. آقای عبدی که با حاج آقا به سوریه رفته و به تازگی برگشته بودند؛ حسین ‌آقا را صدا کرده بود و خبر را داده بود و تاکید داشت که خبر را به کسی نگویید.

دختر خواهرشوهرم به منزل ما آمدند. به خاطر بازی بچه‌ها، خانه‌مان کمی شلوغ بود. همراه همسرشان ظهر جمعه،‌ سرزده آمدند خانه‌مان. از حال حاج ‌آقا پرسیدند و همینطور که صحبت می کردند، من باز هم مشکوک شدم. کم‌کم دختر خواهرشوهرم عکس‌هایی را آورد و نشان عروسم داد. عروسم هم بی‌قراری می کرد. من هم گفتم: اصلا شلوغ نکنید. اگر هم حاجی  شهید شده باشد، خوشا به سعادتش. باید خدا را شکر کنی که حاج مراد شهید شده.

وقتی آنها از خانه‌مان رفتند، بعد از ظهرش همسایه‌ها آمدند و غروب هم سرداران سپاه آمدند…

**: پس شکر خدا شما آمادگی روحی‌اش را داشتید و خبر را به خوبی پذیرفتید.

همسر شهید: ما از اول هم آمادگی‌اش را داشتیم چون همه‌اش به قول حاج قاسم، در سرما و گرما، تمام زندگی‌اش را وقف کردند.

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس

**: عکسی که حاج‌آقا با حاج قاسم سلیمانی دارند، بعد از شهادتشان به دست شما رسید؟

همسر شهید: بله؛ اولین بار داعشی‌ها این عکس را منتشر کردند. سردار چیذری می گفتند در اتاق بودیم که حاج قاسم آمدند داخل و گفتند کسی نمی خواهد با ما عکس بگیرد؟‌ شهید نعمایی هم تازه به شهادت رسیده بودند و عکسشان روی دیوار بود. آنجا بود که حاج آقا با حاج قاسم عکس مشترک گرفتند که برای یک ماه قبل از شهادتشان یعنی حدود اسفندماه ۱۳۹۵ است.

**: از وسائل حاج آقا چیزی برگشت؟

همسر شهید: فقط لباس‌هایشان که در عقبه گذاشته بودند برگشت.

**: از سال ۶۵ شما آمادگی خبر شهادت حاج‌آقا را داشتید. فکر می کردید که پیکرشان برنگردد؟ چون تحمل این اتفاق از خود شهادت سخت‌تر است… تصورش برای ما که غیرممکن است…

همسر شهید: ما پذیرفته‌ایم. من اعتقادم این است که اصل، آن روحشان بود که پرواز کرد و حالا این جسم خاکی هر جایی که باشد، فرقی نمی کند. پدر شوهرم خیلی بی‌قراری می کرد و الان هم می گوید حاضرم هر چیزی که بخواهند را بدهم، فقط پیکر پسرم برگردد اما من چنین اعتقاد ندارم.

پسر من کم سن و سال بود و به من می گفت: به نظرم اگر بابا آنجا باشد، بهتر است چون ائمه به ایشان سر می زنند اما اگر بیایند اینجا… به هر حال توکلمان به خداست و هر چه که رضای خدا باشد.

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس
حاج مراد عباسی فر در دوران دفاع مقدس

**: حسین‌آقا چه حس و حالی داشتند؟

همسر شهید: خیلی گریه می کرد.

**: پس شما باید ایشان و علی آقا را هم آرام می کردید… اینطور که معلوم است، شما صبورترین بودید…

همسر شهید: شکر خدا علیرضا هم مقاوم بود. تقریبا یک ماه قبل از شهادت حاج آقا، یک بار می خواست بخوابد، گریه می کرد و خیلی هم با کتاب شهدا انس داشت و آن‌ها را می خواند. مثل کتاب شهید ابراهیم هادی و بقیه شهدا. یک شب قبل از این که بخوابد، خیلی گریه کرد. گفتم: علی جان برای چه گریه می کنی؟ گفت: ‌اگر بابا شهید بشود من چه کار بکنم؟ گفتم: ‌باید خدا را شکر کنی. این افتخاری است که نصیب خانواده ما می شود… اما بعد از شهادت حاج آقا خیلی صبور بود اما برادرش حسین، خیلی بی‌تابی می کرد.

**: هنوز هم همانطوری هستند؟

همسر شهید: بله؛ هنوز هم گاهی بی‌تابی می کند…

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس
حاج مراد عباسی فر، نفر وسط به عنوان مربی رزمی



منبع خبر

پاسخ داعشی‌ها به تماس همسر سردار +‌ عکس بیشتر بخوانید »

داعشی‌ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! +‌ عکس

داعشی‌ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! +‌ عکس


گروه جهاد و مقاومت مشرق گمنامیِ سردار شهید، حاج مرادعلی عباسی‌فر، انگیزه اصلی ما در شکل‌گیری این گفتگو بود. سرداری که از یاران قدیمی حاج قاسم سلیمانی بود و داغ شهادت او تا آخر عمر با سید شهدای مقاومت همراه ماند.

حاج مراد، شیرمردی کرمانشاهی بود از ۱۵ سالگی به میدان نبرد رفت و حتی بازنشستگی هم نتوانست او را خانه‌نشین کند. در ۵۳ سالگی آنقدر در خط مقدم نبرد با تکفیری‌ها ماند و جنگید تا در ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ به شهادت رسید و پیکرش به دست تکفیری‌ها افتاد.

حالا از او یادی به جا مانده و مزاری خالی که در انتظار پیکر پاک اوست…

همسر بزرگوار شهید عباسی‌فر و پسر عزیزشان آقاعلیرضا در خانه باصفایشان و در یکی از آخرین روزهای خردادماه، میزبان ما شدند و حدود دو ساعت به سئوالات ما پاسخ دادند. آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل این همکلامی است…

**: برخی از شهدای مدافع حرم، جوان‌تر هستند و سابقه جهادی کمتری داشته‌اند اما نامشان خیلی فراگیر است. چرا ما اینقدر شهید عباسی‌فر را کم می‌شناسیم؟

همسر شهید: به نظرم خودشان هم دوست داشتند گمنام باشند. هر کاری که انجام می دادند به خاطر رضای خدا بود؛ نه به خاطر اسم و رسم. اتفاقا بروبچه‌های بسیج محله‌مان هم قبل از عید به منزل ما آمدند و تعجب کردند که ساکن این محله‌ایم و نمی‌دانستند نزدیک به ۱۸ سال است در این محله زندگی می‌کنیم.

حاج مرادعلی عباسی‌فر در دوران دفاع مقدس

**: محله شما هم شهیدان مدافع حرم زیادی دارد، از شهید رسول خلیلی و شهید فرزانه گرفته تا شهید محمدخانی و عمار بهمنی و سردار تقوی‌فر…

همسر شهید: حاج آقا همیشه برای نماز به مسجد پیامبر اعظم در شهرک شهید محلاتی می رفتند…

**: شهید عباسی‌فر، متولد اول اسفند ۱۳۴۵ بودند. چه سالی ازدواج کردید؟

همسر شهید: سال ۱۳۶۵.

**: یعنی حاج آقا ۲۰ ساله بودند… شما چند سالتان بود؟

همسر شهید: من متولد ۱۳۴۳ هستم. پدر حاج آقا هم دیر برایشان شناسنامه گرفتند و تاریخ حقیقی تولدشان همان سال ۱۳۴۳ است. گویا آن سال‌ها می‌خواستند پسرشان سربازی نرود اما بعدها می گفتند سرنوشت طوری رقم خورد که همه عمرشان در سربازی باشند!

**: شما هم اهل کنگاور هستید؟

همسر شهید: بله؛ ما با هم فامیل سببی بودیم. دختر دایی من، زن‌دایی ایشان بود. شناخت ما برای ازدواج از طریق خانواده صورت گرفت.

**: سال ۶۵ کوران جنگ بود و با توجه به این که در منطقه کردستان فعال بودند، شما چطور راضی شدید به این ازدواج؟

همسر شهید: تنها هدف و انگیزه‌ام این بود که به هر حال یک رزمنده به خواستگاری‌ام آمده و من می توانم در جنگ،‌ نقشی داشته باشم. از خواستگاری تا ازدواجمان فقط یک هفته طول کشید. به مرخصی آمده بودند و گفتند که نمی‌توانم بیشتر بمانم. بعدش هم بلافاصله رفتند. آن زمان در کردستان عراق فعالیت می کردند.

**: یعنی اساسا فعالیت‌هایشان در کردستان بودند یا جنوب هم می رفتند؟

همسر شهید: تا جایی که من می دانم همه فعالیت‌هایشان در غرب خصوصا منطقه کردستان عراق بود.

**: چقدر احتمال می‌دادید در جریان جنگ به شهادت برسند؟

همسر شهید: همان روز خواستگاری گفتند راهی که من رفته‌ام ختم به شهادت می شود؛ شما موافق هستید یا نه؟ یعنی از اول این موضوع را مطرح کردند. خیلی وقت‌ها ما منتظر شهادت ایشان بودیم. کردستان عراق هم خیلی ناامن بود و ما خودمان را برای این اتفاق، آماده کرده بودیم.

داعشی‌ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! +‌ عکس
حاج مرادعلی عباسی‌فر همراه با همرزمان در مأموریت کردستان عراق (نفر دوم از راست)

**: ایشان با میل خودشان ازدواج کردند یا اصرار خانواده بود؟ چون در آن حال و هوای جنگ، این که مسئولیت یک نفر دیگر هم روی دوش آدم بیاید، سخت است…

همسر شهید: با میل خودشان بود. وقتی آقامراد را معرفی کردند و آمدند برای صحبت، معلوم بود که با میل خودشان بوده.

**: پیش آمد که شما هم همراه ایشان در دوران جنگ به کردستان بروید؟

همسر شهید: نه؛ پیش نیامد.

**: زندگی‌تان را در همان کنگاور شروع کردید؟

همسر شهید: بله، اول، زندگی‌مان همانجا شکل گرفت و بعدش به شهرک شهید مفتح کرمانشاه رفتیم. بعد از جنگ، حاج مراد همچنان در قرارگاه رمضان مشغول بودند. بعد از آن، سال ۱۳۷۵ به تهران آمدیم و در شهرک شهید بروجردی ساکن شدیم. هجده سال هم هست که به شهرک شهید محلاتی آمده‌ایم.

**: حاج آقا سال اوایل ۹۲ بازنشسته شدند. ایشان سابقه جانبازی هم داشتند؟

همسر شهید: بله؛ اما درصد جانبازی‌شان بالا نبود. ۳۱ سال خدمت کردند و بازنشسته شدند. وقتی بازنشسته شدند، بلافاصله به عراق رفتند. تقریبا یک سال در عراق بودند و بعدش هم از سال ۹۴ به سوریه رفتند و سال ۹۶ هم شهید شدند.

**: شما به ماموریت‌های ایشان عادت کرده بودید؟

همسر شهید: بله؛‌ ایشان تا آخر در نیروی قدس مشغول بودند و همواره به مأموریت می‌رفتند. من دیگر کاملا به این وضعیت عادت کرده بودم. در جریان کنفرانس سران کشورهای اسلامی هم خیلی فعالیت داشتند.

**: انتظار نداشتید که بعد از بازنشستگی دیگر به ماموریت نروند و بیشتر به بچه‌ها و نوه‌ها برسند؟

همسر شهید: ما باید اهمیت کارها را در نظر بگیریم. بار آخری که می خواست به سوریه برود، همه فامیل بسیج شده بودند تا جلویش را بگیرند. همه می گفتند تو وظیفه ات را انجام داده ای. خواهرم هم آمد و گفت اگر دینی بوده تو ادا کرده ای. کمی هم بمان و به زن و بچه‌ات برس. حاج مراد هم گفت اگر بدانی چه بلایی سر بچه‌های شیعه می آورند، این حرف را نمی زنی.

داعشی‌ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! +‌ عکس
سردار حاج مرادعلی عباسی‌فر در نبرد سوریه

حتی حاج قاسم سلیمانی هم به حاج مراد گفته بود: بارک الله که نماندی در خانه و آمدی تا به ما کمک کنی. یکی از دوستان حاج مراد هم می گفت: آنقدر شجاع بود که دیگر مثل او ندیده‌ام و نخواهم دید.

حاج قاسم یک یادداشت هم برای کتاب «شبی که مهتاب گم شد» نوشته بودند و در آن به شهادت حاج مراد اشاره کرده بودند. ایشان نوشته بودند:

بسمه‌تعالی

عزیز برادرم؛ علی عزیز؛

همه شهدا و حقایق آن دوران را در چهره‌ تو دیدم.

یکبار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده‌ای که صدها نفر از آنها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع می‌کنم و رویم نمی‌شود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آنها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمی‌روم و نمی‌میرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز له‌له می‌زنم و به درد «چه کنم» دچار شده‌ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم‌هایم پاشاندی. تنهای تنهایم.

عکست را بروی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن و دوست ندیده‌ام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند.

برادر جامانده‌ات  – قاسم سلیمانی

حاج قاسم برای مراسم ختم حاج مراد هم به مسجد محله‌مان آمدند.

**: بعد از این که جنگ تمام شد و کمی اوضاع آرام شد، به بوسنی رفتند. شما از رفتن ایشان خبر داشتید؟

همسر شهید: بله، با اطلاع قبلی می رفتند. هر جایی می خواستند بروند به من می گفتند چون نه تنها مانعی نبودم، تشویقشان هم می‌کردم چون می‌دیدم که اسلام در خطر است. واقعا هر جایی هم که نیاز بود، جزو پیشتازان بودند. چند مرحله به بوسنی رفتند. دوستانشان می گفتند بارها تا مرز شهادت رفته اما عمرش به دنیا بود.

بعد از آن هم به آلبانی رفتند. یکی از مهمانان کنفرانس اسلامی بعد از شهادت حاج مراد آمده بود و اصرار کرد که به منزل ما بیاید. از اول تا آخر گریه می کرد و می گفت شما نمی دانید که حاج مراد چه شخصیتی داشت و چقدر شجاع بود…

در آنجا تنها بود و می دانید که مردم آن منطقه بویی از محبت نبرده اند اما آنقدر مردم آنجا دوستش داشتند که بعد از شنیدن خبر شهادتش، همه‌شان گریه می کردند. آنقدر محبت کرده بود که یک طور دیگری دوستش داشتند. یادم هست بارها از تلفن منزل (به رغم هزینه‌اش) زنگ می زد و احوال همسایه‌ها و دوستانشان در آنجا صحبت می کردند و حالشان را می پرسیدند.

**: پس این همراهی شما بوده که باعث می شده ایشان مدام در ماموریت و فعالیت باشند. چرا که همراهی همسران خیلی مهم است… آقاعلیرضا چه سالی به دنیا آمدند؟

همسر شهید: سال ۱۳۸۴.

**: پس متولد شهرک شهید محلاتی هستند… در خانواده سردار عباسی‌فر، فرد دیگری هم بودند که اهل جنگ و جهاد باشند؟

همسر شهید: خانواده‌شان خانواده‌ای سنتی و مذهبی هستند اما دیدگاه‌هایشان با حاج مراد تفاوت‌هایی داشت. حاج مراد هم دوستی به نام سمیعی داشت که باعث تحولش شد. وقتی حاج مراد در مغازه‌ای کار می کرد، آقای سمیعی همسایه مغازه‌شان بود که البته بعدها شهید شد. حاج مراد حتی عروس‌مان را به سر مزار ایشان برده بود و می گفت ایشان بود که من را راهنمایی کرد و اگر ایشان نبود، زندگی من اینگونه نمی شد.

شهید عبدالحسین سمیعی با آقامراد صحبت می کند و ۱۵ ساله بود که به رغم مخالفت خانواده‌اش به جبهه می رود. برادرهای حاج مراد هم مشغول کار آزاد هستند.

داعشی‌ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! +‌ عکس
حاج مرادعلی عباسی‌فر در حال آموزش به نیروهای مقاومت بوستی و هرزگوین

**: پدر و مادر بزرگوار حاج آقا در قید حیات هستند؟

همسر شهید: شکر خدا حضور دارند و در شهر کنگاور زندگی می کنند.

**: فضای خانوادگی شما چطور بود؟ این که پذیرفتند دخترشان را به پاسداری بدهند که مدام در جبهه بوده…

همسر شهید: پدر و مادر من مذهبی و انقلابی هستند. زمان انقلاب هم متاسفانه خیلی از اقوام ما به خاطر اقدامات و عقاید پدر و مادرم، ما را طرد کردند و در مقابل ما جبهه گرفتند! برایشان سئوال بود که چرا این همه از انقلاب و امام حمایت می کنیم. برای همین متاسفانه کم کم ارتباطاتمان با فامیل، کمرنگ شد. پدر و مادرم الان هم در کنگاور زندگی می کنند.

**: شما چقدر به آنجا رفت و آمد می کنید؟

همسر شهید: خیلی کم. مثلا در عید نوروز یا تابستان اگر بشود، سری به آنجا می زنیم…

**: شهری خوش آب و هوا و دیدنی است…

همسر شهید: اما متاسفانه به آن نرسیده‌اند؛ خصوصا معبد آناهیتا که اصلا از آن برای توسعه گردشگری استفاده مناسبی نکرده‌اند.

**: پسر بزرگتان حسین آقا چند سالشان است؟

همسر شهید: بیست و هفت سالشان است. ازدواج کرده اند و دو فرزند پسر هم دارند.

**: یعنی تا اینجا راه حاج‌آقا را ادامه داده‌اند…

همسر شهید: من به پسر و عروسم گفته‌ام که به امر رهبرمان، باید باز هم فرزندانی بیاورند. مخصوصا دختر که یک رحمت الهی است و نصیب هر کسی نمی شود. زمان ما اصرار داشتند که فرزنددار نشویم اما الان و بعدها، سختی‌اش بر دوش جوان ها می افتد. جامعه پیر می شود و عده کمی از جوان‌ها باید بار جامعه را به دوش بکشند. شکر خدا الان جوان ها را که می بینم، حس می کنم توجه بیشتری به این موضوع مهم دارند. اگر چه هزینه‌ها هم بالا رفته…

داعشی‌ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! +‌ عکس
حاج مراد در مأموریت خارج از کشور

**: البته به نظرم همانطور که امکانات بیشتر شده، توکل هم کمتر شده. پدران و مادران جوان از همین الان به فکر هزینه تحصیل فرزندشان در دانشگاه هستند که عجیب است… ان شا الله آقا علیرضا هم به زودی ازدواج می‌کنند و با تدابیر دولت آقای رئیسی، شرایط زندگی و ازدواج هم سهل‌تر می‌شود…گویا حاج‌آقا دوره‌های چتربازی و صخره‌نوردی، جنگ تن به تن و چیزهایی شبیه به این را هم دیده بودند. این برای دوران جنگ بود یا بعد از آن؟

همسر شهید: این دوره‌ها برای بعد از جنگ بود…

**: یعنی ایشان بعد از دوران جنگ، اینگونه نبودند که مشغول کارهای اداری بشوند و همواره آمادگی جسمی خودشان را حفظ می کردند…

همسر شهید: اصلا اینطور نبود که یک جا بنشینند. تبلتش را هم متاسفانه داعشی‌ها بردند. همین اواخر که به مرخصی می آمد، تا نماز صبح می نشست و برای شناخت مناطق عملیاتی، نقشه‌های سوریه را دانلود می کرد. نمازش را می خواند و یک ساعتی استراحت می کرد. اگر بیرون می رفت هم به من می گفت که برایش دانلود کنم.

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

شهید مدافع حرم سردار حاج مرادعلی عباسی فر - کراپ‌شده

تبلتش را هم متاسفانه داعشی‌ها بردند. همین اواخر که به مرخصی می آمد، تا نماز صبح می نشست و برای شناخت مناطق عملیاتی، نقشه‌های سوریه را دانلود می کرد.



منبع خبر

داعشی‌ها به تبلت حاج مراد هم رحم نکردند! +‌ عکس بیشتر بخوانید »

نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس

نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس


نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدسبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جهاد سازندگی یکی از نهاد‌های جوشیده از انقلاب اسلامی ایران است که از بدو تأسیس توانست بسیاری از جوانان انقلابی کشور را جذب فعالیت‌های خود کند.

ازآنجاکه نهاد‌های انقلابی در اجرای مأموریت‌های خود، درگیر پیچیدگی‌های نظام بروکراتیک نبودند، به‌محض تغییر اوضاع زمانه و بروز نیاز‌های جدید در کشور، به‌سرعت می‌توانستند با توجه به امکانات موجود برای خود مأموریت‌های کاری جدید تعریف کنند.

مأموریت اولیه و اصلی محول شده به جهاد سازندگی، رسیدگی به روستاها، محرومیت‌زدایی از مناطق محروم و تمرکز به توسعه اقتصادی روستا‌ها بوده است.

جهاد سازندگی علاوه بر اجرای این مأموریت، در طول هشت سال دفاع مقدس نیز، وظایف جدیدی را با توجه به نیاز جبهه‌ها بر عهده گرفت. پشتیبانی، تدارکات و امور فنی و مهندسی، ازجمله نیاز‌های مبرم جبهه‌ها بود و با توجه به تازه تأسیس بودن و کم‌تجربگی نیرو‌های مسلح ایران در این امور، ضرورت کمک‌رسانی به جبهه‌ها دوچندان می‌شد.

جهاد سازندگی ویژگی‌هایی داشت که می‌توانست بیشترین نقش را در فعالیت‌های پشتیبانی و مهندسی ایفا کند. نیروی انسانی‌ای که در ابتدای انقلاب جذب این نهاد شده بود، بیشتر از جامعه مهندسی کشور و دانشجویان رشته‌های فنی و مهندسی بودند. حتی مؤسسین اولیه آن‌هم تعدادی دانشجو بودند.

این نیروی انسانی می‌توانست از دانش و تجربه خود برای رفع نیاز‌های فنی و مهندسی در جبهه‌ها استفاده کند، به‌ویژه اینکه نظام ایران با توجه به مخالفت و دشمنی قدرت‌های جهانی با انقلاب اسلامی، نمی‌توانست از حضور مستشاران فنی بهره ببرد. علاوه بر این، با توجه به استهلاک بالای ادوات نظامی در جنگ، نیاز دوچندانی نیز در تعمیر ادوات و ماشین‌های جنگی احساس می‌شد که با توجه به تحریم وضع‌شده برای ایران، امکان خرید وسایل برای تعمیر فراهم نبود و ایرانی‌ها بایستی خود با ابتکارات مهندسی نیازهایشان را برآورده می‌کردند.

تحریم‌های وضع‌شده برای ایران در زمان جنگ ایجاب می‌کرد که همه مردم به کمک جبهه‌ها و نیرو‌های نظامی بشتابند و نیاز‌های فراوان جبهه‌ها را رفع کنند.

ستاد پشتیبانی جنگ

اولین تجربه جهادگران جهاد سازندگی در جنگ، پشتیبانی در قالب ارسال کمک‌های مردمی به جبهه‌ها در روز‌های ابتدایی جنگ بود. برای این منظور، ستاد‌هایی به نام ستاد پشتیبانی جنگ شکل گرفت که این ستاد‌ها در محل دفتر سازمان نهاد جهاد سازندگی هر استان و شهرستان تأسیس شدند.

تحقیقات مهندسی

با توجه به اهمیت مهندسی در جنگ، بهار سال ۱۳۶۱، در ستاد مرکزی جهاد، معاونت تحقیقات مهندسی تشکیل شد و طرح‌های جدیدتری ازجمله طرح سوخت جامد مرکب -که در راکت و موشک مورداستفاده قرار می‌گیرد- در دستور کار این واحد قرار گرفت. در تابستان سال ۱۳۶۱، اولین پرتاب راکت‌ها به سرپرستی مهندس افشار زاده انجام و همزمان اقدامات لازم به‌منظور تولید آزمایشگاهی پرکلرات نیز انجام شد.

در سال‌های بعد، با تحقیقات بیشتر در این مرکز، ابتکارات و طرح‌های دیگری انجام شد؛ از قبیل؛ طرح تعریض شنی بلدوزر، طرح شناور لودر روی آب و پل کاذب، ساخت اولین میکسر تولید سوخت، ساخت لوله پرنیوم بدنه موشک، آزمایش عمق‌یاب دریایی، تولید پنج هزار دستگاه ردگیری در شب، ساخت نفربر زرهی نیم شنی شناور، تولید دودزای استتاری، تولید دستگاه جیره غذائی رزمی و…

نهضت سنگرسازی جهادگران

سنگرسازی ازجمله اقداماتی است که جهاد سازندگی بدان اهتمام ورزید. در ابتدای جنگ، ساخت سنگر‌های ساده برای حفظ نفرات آغاز شد. سپس در سرپل ذهاب که محل انبار زاغه مهمات بود و زیر آتش دشمن قرار داشت و با آتش دشمن از بین می‌رفت، کار سنگرسازی برای محافظت از انبار مهمات آغاز شد.

ابتدا این سنگر‌ها محاسبه نشده بود، اما به‌تدریج این کار انجام شد و سنگر‌ها از سه‌ضلعی به پنج‌ضلعی تبدیل شدند. سپس سنگر‌های بتونی قوسی در کارگاه‌ها، طراحی و ساخته شد و به جبهه‌ها سرازیر گردید. آنگاه تعدادی از جوشکاران که از نیرو‌های مردمی بودند، واحد استحکامات را در هر اکیپ سنگرسازی تشکیل دادند.

در سال ۱۳۶۱، سنگر‌های بتونی و قطعات سنگر سازی به شیوه‌ای جدید و مستحکم ساخته شدند که به سنگر‌های ریلی معروف گردیدند.

در سال ۱۳۶۲، سنگر‌های پیش‌ساخته مخصوص خط مقدم نیز طراحی و راهی خط مقدم شد. سنگر‌های قوسی با پروفیل نیز نوع دیگری از سنگر‌ها بود که در همه خطوط کاربرد داشت و با انفجار و ضربه محاسبه می‌شد.

احداث خاکریز‌های ساده و سپس خاکریز‌های دوجداره و همچنین خاکریز‌های ترکش گیر در حین عملیات یا بعد از عملیات از اقدامات دیگر جهادگران بود.

جهادگران گاه مجبور به ایجاد کانال و دژ نیز می‌شدند. دژ‌ها اندازه‌های متفاوتی داشتند و مهندسی خاصی را طلب می‌کردند.

سکوسازی در هور و ساخت پد‌ها نیز در کارنامه فعالیت‌های مهندسی جنگ ثبت شده است. از دیگر اقداماتی که جهاد سازندگی در طول جنگ به آن پرداخت، احداث اولین کارخانه یخ‌سازی و نیز آشپزخانه‌های بزرگ در خوزستان برای هر پایگاه مهندسی- رزمی بود. جهاد سازندگی حتی در شهر فاو عراق نیز کارخانه یخ‌سازی احداث کرد.

تصفیه‌خانه‌های آب آشامیدنی، رساندن آب به سنگر‌ها و ساخت حمام و دوش‌های شیمیایی در همه جبهه‌ها از اقدامات مؤثر جهاد بود که در بهداشت و سلامت رزمندگان نقش بسزایی داشت.

راه‌سازی در دشت‌ها و مهم‌تر از آن در تپه‌ماهور‌ها و رمل‌های خوزستان، بخش مهمی از فعالیت‌های جهاد بود. راه‌سازی در کوهستان‌ها و قلل مرتفع کردستان، به‌ویژه کار در شب به‌دقت نظر بیشتری نیاز داشت. نیرو‌های مهندسی جهاد بایستی با شیب‌ها و ترانشه‌ها، بریدن کوه و شکافتن سنگ‌های مستحکم و انفجار در ارتفاعات و موانع طبیعی، جبهه‌ها را برای رزمندگان باز می‌کردند.

برای ساخت جاده در مسیر دره‌ها، پل‌هایی زده می‌شد که ساده‌ترین آن‌ها، احداث پل در دشت‌ها بود که با انداختن لوله‌های پلیتی انجام می‌شد. پل‌های کوهستانی نیز با سنگ‌چین ساخته می‌شد.

در رودخانه‌های بزرگ‌تر نیز پل دوبه‌ای، پل شبکه‌ای شناور، پل شناور قایقی، پل‌های لوله‌ای بزرگ، پل‌های اسفنجی و پل‌های یونولیتی فشرده ساخته شد.

در عملیات خیبر در سوم اسفند ۱۳۶۲ هم پل خیبری ساخته شد که شهرت جهانی پیدا کرد. طراحی و ساخت پل شناور خیبر به طول ۱۴ کیلومتر با ابتکار مهندسان جهاد سازندگی به مدت ۷۲ روز انجام شد. مزیت پل خیبری که ما بین جزیره شمالی مجنون و ساحل هورالهویزه نصب شد، این بود که با بالا و پائین رفتن آب هور، پل هم بالا و پائین می‌رفت.

خدمات بهداشتی ـ درمانی

با شروع جنگ، یکی از ضروری‌ترین امور، رسیدگی به مجروحان جنگی در سریع‌ترین زمان ممکن و در نزدیک‌ترین مکان به خط مقدم جبهه‌ها بود. جهاد سازندگی با احداث درمانگاه‌ها، بیمارستان‌های صحرایی و حتی بیمارستان‌های مجهز مانند بیمارستان امام حسن (ع) در منطقه جنوب، پیشتاز عرضه خدمات بهداشتی و درمانی به رزمندگان در جبهه‌ها شد.

همه مسئولان و فرماندهان دفاع مقدس اذعان می‌کنند که سنگر سازان بی سنگر با بهره‌گیری از ابتکارات خود و استفاده از رهیافت‌های نو و با به‌کارگیری امکانات و تلفیق علم و عمل، صبورانه، مدیریت انعطاف‌پذیر و کاربردی بی‌نظیری را در قالب ستاد‌های پشتیبانی و مهندسی جنگ ایجاد کردند که در شاکله جنگ، می‌توان آن را «پشتیبانی و مهندسی جنگ» نامید.

همان‌طور که گفته شد، پیروزی رزمندگان، مدیون پشتیبانی و مهندسی جنگ است. برای رسیدن به اهداف ملت ایران در دفاع از اسلام، پشتیبانی و مهندسی جنگ، نهادی استوار محسوب می‌شد.

نیرو‌های جهادی توانستند با ارائه طرح‌های پشتیبانی و مهندسی جنگ، مشکلات عمده رزمندگان را در دشت، دریا، هور و کوه با ساخت راه‌ها، پل‌ها، سنگرها، خاکریز‌ها و جاده‌ها مرتفع کرده، در بخش نظامی نیز با انواع ابتکارات و اختراعات، تا حد زیادی در سرعت بخشیدن و تسهیل فعالیت رزمندگان ایفای نقش کنند.

اندیشه‌های گران‌قدری که در هشت سال دفاع مقدس، بدون هیچ هیاهویی به کار گرفته می‌شد، تا از تلف شدن زمان و فرصت جلوگیری کند، پشتیبانی و مهندسی جنگ را به‌گونه‌ای هدایت کرد که توانست راه را برای پیشروی رزمندگانی که دلاورانه پیش می‌رفتند، هموار و گسترده کند و این امر به‌طورقطع جز با ابتکارات و فناوری‌های علمی سنگرسازان بی سنگر محقق نمی‌شد.

انتهای پیام/ 221



منبع خبر

نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

جانشین نیروی قدس سپاه: غافلگیری ‌اسرائیلی‌ها ‌آغاز کار است



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا فلاح‌زاده عصر امروز در مراسم اربعین سردار شهید محمدعلی حق‌بین “فاتح نبل الزهرا” اظهار داشت: گیلان یکی از استان‌های اولیه در ترویج فرهنگ تشیع بوده و علماء و فقهای بزرگی را تقدیم جامعه اسلامی کرده است.

جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ضمن گرامیداشت یاد و خاطره هشت هزار شهید گیلان و سرداران حماسه‌ساز این خطه در دوران دفاع مقدس گفت: اسلام برای علم اهمیت ویژه‌ای قائل شده است و ائمه اطهار(ع) و علماء ربانی نیز مروج علم بودند.

سردار فلاح‌زاده با بیان اینکه ترویج علم و علم‌آموزی یکی از مأموریت‌های پیامبراکرم(ص) بود تصریح کرد: به پیامبر(ص) ماموریت داده شد مبنی بر اینکه در ابتدا “اخلاق، خیر و محبت‌ را ترویج کن و زشتی‌ها را کنار بزن سپس تعلیم کتاب کن” و علماء بزرگ اسلامی نیز همین مأموریت را ادامه دادند.

وی با اشاره به سخنان امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه شهدا پرورش‌یافته همین قلم‌ها هستند افزود: همه شهدایی که در رکاب پیامبراکرم(ص)، امامان، امام خمینی(ره) و امروز در رکاب رهبر معظم انقلاب در جبهه‌ها حاضر می‌شوند تربیت‌شده همین مکتب ولایت‌فقیه هستند که ادامه سلسله ولایت‌ الله است.

جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: بسیاری از رزمندگان‌ دوران دفاع مقدس همواره با علماء ربانی، مساجد و قرآن سر و کار داشتند و در جبهه حاضر شدند و جان خود را تقدیم کردند بنابراین کسی که عالم باشد پیرو راه خدا می‌شود و کارش را با نیت خالص برای خدا انجام‌ می‌دهد.

سردار فلاح‌زاده با اشاره به عده‌ای که امروز جایگاه علم، عالم، فقه و فقاهت را نشناختند ابراز داشت: امام خمینی(ره) فرمود “فقه” تئوری واقعی اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.

وی با بیان اینکه اسلام برای‌ کار هم اهمیت قائل شده است اظهار داشت: سردار حق‌بین و بسیاری از مجاهدان راه خدا همواره با نان حلال تربیت شدند و کسی که در این مسیر تربیت شود و نان حلال بخورد در صف یاران سیدالشهدا(ع) سازماندهی می‌شود.

سردار فلاح‌زاده گفت: شهید حاج قاسم سلیمانی، سردار حق‌بین، شهدای دوران دفاع مقدس و جبهه مقاومت از جمله کسانی هستند که در ابتدا امام‌شان و سپس وظیفه‌ خود را شناختند و به وظیفه‌شان عمل کردند اما کسانی در طول تاریخ بوده‌اند که امام‌شان را شناختند، وظیفه‌ خود را هم شناختند اما به وظایفشان عمل نکردند.

جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افزود: کسی که پای منبر علماء ربانی، آموزه‌های دینی را فراگرفته و مکتب را آموخته استی یکروز وظیفه خود می‌داند که در گیلان به عنوان یک بسیجی عمل کند روز دیگر ایستادگی مقابل دشمن بعثی را وظیفه خود می‌داند و در هر جبهه‌ای به وظایف خود عمل می‌کند.

سردار فلاح‌زاده ابراز داشت: کسی که حالات، قلم، بیان، حرکت، عمل و قولش خدایی شود حتی اگر توسط دشمن به شهادت نرسد اما به مقام شهادت خواهد رسید؛ سردار حق‌بین آنجا که نیاز بود به‌همراه لشکر ۱۶ قدس گیلان به مصاف دشمنانِ خدا رفت و حماسه آفرید و خودش را ندید بلکه خدا را دید.

وی با بیان اینکه سردار حق‌بین این چهره قهرمان همراه با سردار کمیل کهنسال در آزادسازی شهر بوکمال آخرین قلعه داعش خوش درخشید تصریح کرد: در ۳۰ آبان ماه آخرین قلعه و پایتخت داعش به تصرف رزمندگان اسلام درآمد و حاج قاسم آن نامه معروف را به رهبر معظم انقلاب ارسال کرد.

جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به ویژگی‌های شخصیتی سردار حق‌بین بیان کرد: ایشان مخلص، متقی، رزمنده‌ای دلاور، فرمانده‌ای عالی مقام و چهره درخشان سپاه در جبهه‌های دفاع مقدس و جبهه مقاومت بود و مسیر خود را از دوران جوانی تا لحظه شهادت گم نکرد.

سردار فلاح‌زاده با بیان اینکه فلسطینی‌ها، صهیونیست‌های غاصب را غافلگیر کردند و با به‌کارگیری موشک‌ها، تنوع راکت‌ها و بُرد موشکی توانستند کل گستره جغرافیایی صهیونیست‌ را مورد هجوم قرار دهند افزود: اسراییل بداند که این آغاز کار است و جبهه مقاومت تا براندازی و حذف کامل اسراییل به راه خود ادامه می‌دهد.

جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: امروز وظیفه داریم که دشمنانِ خدا را بشناسیم و تا جان در بدن داریم با بصیرت، صبر و استقامت بر علیه دشمنان خدا یورش ببریم.

سردار فلاح‌زاده با اشاره به اهمیت حضور پُرشور و حداکثری مردم در انتخابات گفت: جهاد ما روزی با بخشش مال، روزی با تبلیغ و امروز جهادِ ما حضور حداکثری در صحنه انتخابات و انتخاب فرد اصلح است و این خواسته شهدا، حاج قاسم سلیمانی، سردار حق‌بین و همه آزادی خواهان و مظلومان جهان است.

منبع: تسنیم



منبع خبر

جانشین نیروی قدس سپاه: غافلگیری ‌اسرائیلی‌ها ‌آغاز کار است بیشتر بخوانید »