دوران دفاع مقدس

سرلشکر سلامی: انتقام از عاملان ترور شهید فخری‌زاده در دستور کار قرار گرفت

هیچ صحنه‌ای برای سپاه بن‌بست ندارد/ برای دقیق کردن محاسبات دشمن بخش‌هایی از قدرت‌مان را نشان می‌دهیم



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق بنا به اعلام سپاه نیوز، همزمان با ایام سالروز عملیات غرورآفرین والفجر ۸ و روز حفاظت اطلاعات، سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی در ارتباط ویدئو کنفرانسی با فرماندهان نیروها، سپاه‌های استانی و سازمان حفاظت اطلاعات سپاه رسالت اصلی انقلاب اسلامی را وراثت مستضعفان، غلبه آن‌ها بر مستکبران و تشکیل حاکمیت الهی روی زمین عنوان و اظهار کرد: به دلیل افق بلند وآرمان‌های انقلاب اسلامی که حاکمیت مستضعفان و محو استکبار را در خود داشت قدرت‌های عالم تمام جبروت و شوکت شیطانی خود را به کار گرفتند تا از ظهور این قدرت جدید و الگو و مدل الهام بخش جلوگیری کنند.

بیشتر بخوانید:

فرمانده کل سپاه پاسداران: ‌دشمنان ‌از قدرت آتش سپاه عبرت بگیرند

فرمانده کل سپاه انقلاب اسلامی ایران را تجلی نور الهی بر زمین و طلوع مجددی از خورشید اسلام توصیف و تصریح کرد: فرازهای سختی را پشت سر گذاشته‌ایم؛ از گردنه‌های سختی عبور کرده‌ایم که تمامی آن‌ها در نابرابرترین شکل توازن قدرت اتفاق افتاده و تا این لحظه به اذن خداوند توام با پیروزی برای ما بوده است.

سلامی عملیات پرافتخار و پیروزمند والفجر ۸ را از افتخارات و ابتکارات مهم سپاه در دوران دفاع مقدس دانست و افزود: در این عملیات پیچیده و راهبردی حماسه‌ای بی‌نظیر در تاریخ نبردهای عالم رقم خورد که نمونه و مصداق روشنی از وعده نصرت الهی بر مؤمنان و مجاهدان راه خدا بود.

وی ادامه داد: باوجود آماده سازی‌های زمین و تسلط بصری دشمن بر گستره جبهه‌ای که قرار بود عملیات از آن آغاز شود، اما به دلیل نقشی که حفاظت اطلاعات در موفقیت آن عملیات داشت و حفاظت اطلاعات و تدابیر و خلاقیت فرماندهان و رعایت آن توسط همه رزمندگان توانستند دشمن را کاملاً غافلگیر کنند.

سلامی با تاکید بر اینکه سپاه در آفرینش پیروزی‌ها و دستاوردهای بزرگ انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی نقش ممتاز و برجسته‌ای ایفا کرده است، اضافه کرد: آنچه در این گردنه‌های سخت، یاری‌گر سپاه بوده تا بتواند بر دشمنان بزرگ غلبه کند و نه تنها راه‌های غلبه آن‌ها را به اذن الهی ببندد بلکه راه‌های غلبه بر آنان را مفتوح کند، دمیدن روح الهی اسلام و ایمان بر قلب پاسداران انقلاب اسلامی است.

فرمانده کل سپاه با تاکید بر اینکه هیچ صحنه‌ای برای سپاه بن بست ندارد، تصریح کرد: هنر سپاه شکستن قدرت‌های استکباری است. سپاه در دامنه قله‌ای است که از آن قله، ولی فقیه با تدابیر نورانی خود چشمه‌های حکمت را جاری می‌کند و فرمول‌های غلبه را می‌آموزاند، با این منطق سپاه در هیچ صحنه‌ای شکست نمیخورد.

وی افزود: جنگ‌های بزرگ ما باقی است؛ دشمن همچنان وجود دارد و هرچند پژمرده شده است، اما هنوز خطرناک بوده و نمی‌خواهد شکست را بپذیرد و سپاه همچنان باید در مرکز این میدان بدرخشد و صیانت از عناصر اصیل شکل دهنده سپاه رسالت خطیر حفاظت اطلاعات به عنوان مقوم روح و معنای سپاه است.

سلامی با تاکید بر اینکه سپاه خود را خادم ملت ایران می‌داند و پیشگام برای رفع مشکلات مردم است، تصریح کرد: مردم عزیز ما نیزدر تمام صحنه‌های سخت سپاه را تنها نگذاشتند؛ از همدلی و حضور ایثارگرانه در سال‌های ایثار و مقاومت در دوران دفاع مقدس تا بدرقه فرمانده دلاور سپاه و سردار دل‌های ملت ایران این همدلی و همراهی به وضوح به چشم می‌خورد و مادامی که ارتباط سپاه، مردم و امام امت برقرار است هیچ قدرتی قادر نیست ما را شکست دهد.

فرمانده کل سپاه در پایان اطلاعات را حیاتی‌ترین سرمایه نهاد قدرتمندی مانند سپاه توصیف و با قدردانی از تلاش‌ها و مجاهدت‌های فرماندهان و کارکنان سازمان حفاظت اطلاعات سپاه و اظهار داشت: دشمن نباید کرانه‌های قدرت ما را ببیند؛ ابهام سازی برای دشمن بخشی از قدرت ما است. اگر امروز قدرت نیروهای هوافضا، دریایی و زمینی ما دست نخورده باقی مانده و دشمن نمیتواند اجزا و ارکان و گسترش این قدرت را ببیند، محصول این است که بین فرماندهی، حفاظت و تک‌تک پاسداران عزم و اراده جدی در صیانت از سپاه وجود دارد؛ هر چند گاهی برای ایجاد بازدارندگی و دقیق کردن محاسبات دشمن در رزمایش‌ها یا مصاحبه‌ها بخش‌هایی از قدرت مان را نشان می‌دهیم.



منبع خبر

هیچ صحنه‌ای برای سپاه بن‌بست ندارد/ برای دقیق کردن محاسبات دشمن بخش‌هایی از قدرت‌مان را نشان می‌دهیم بیشتر بخوانید »

«گیل‌مانا»؛ با شروعی خوب در روایت

«گیل‌مانا»؛ با شروعی خوب در روایت



«گیل‌مانا»؛روایتی که از حالت عینی به حالت ذهنی و انتزاعی می‌رود

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمدتقی عزیزیان شاعر و نویسنده نقدی بر کتاب «گیل‌مانا» به نگارش درآورده است که متن آن در ادامه می‌آید:

گیل‌مانا، عنوانی کتابی است که در گونه‌ی خاطرات و در نوع دیگرنوشت به تألیف درآمده است. این کتاب روایت سردار محمدعلی حق‌بین است از دوران دفاع مقدس که به قلم دکتر سیده نساء هاشمیان سیگارودی و با حمایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، به نظارت معصومه رامهرمزی، توسط نشر مرزوبوم، در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و در قطع رقعی منتشر شده است.

عنوان کتاب از کلمات بومی زادگاه راوی و مؤلف گزینش شده است. نامی که ابعاد مختلفی دارد. قسمت اول عنوان (گیل) معرف فضای اقلیمی، زادگاه و زیست‌بوم راوی و مؤلف است. بخش دوم نام (مانا) حامل پیام مقاومت و تداوم ایثار است. مخاطب با شنیدن عنوان کتاب، به سراغ متن می‌رود، انتظار دارد ابتدا با فضای زندگی، نحوه‌ی تولد، نام‌گذاری، اعتقادات، اسامی، اعلام و … به عبارتی با دنیای خصوصی راوی آشنا شود. سپس مقاومت را در کنش‌ها و رفتارهای شخصیت اصلی کتاب دریابد که این اتفاق هم می‌افتد.

معرفی راوی

محمدعلی حق‌بین طعم خاکریزهای دیروز را چشیده. خبر از حال‌وروز کربلاها و والفجرها دارد؛ به‌علاوه بر بلندی‌های سوریه و نبل‌الزهرا جولان داده. سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی، پس از فتح نبل‌الزهرا و آزادسازی شمار پنجاه‌وپنج هزار از شیعیان در نبردی به فرماندهی محمدعلی حق‌بین، بر دستان او بوسه زده. کار او را «فتح خیبر» نامیده؛ اگرچه راوی در گیل‌مانا تنها به روایت دوران دفاع مقدس پرداخته است؛ اما فاتح خیبر بودن راوی، مخاطبان را بر خاطرات دفاع از حرم ایشان، تشنه‌تر نگه می‌دارد.

معرفی مؤلف

انتخاب هوشمندانه مؤلف، سیطره اشرافی که بر مباحث زیست‌بومی و فضای زندگی راوی دارند، از نکاتی است که می‌تواند زمینه‌ی موفقیت کتاب را فراهم آورد. سیده نساء هاشمیان سیگارودی، اهل سیگارود لنگرود گیلان است و به عبارتی همشهری و هم اقلیم راوی محسوب می‌شود. نسبت سببی با راوی دارد. از خانواده‌های معظم شهداست و گیل‌مانا پس از «منتظر یوسف باش»، «حسن تی شیء» و «فرماندۀ آسمانی» چهارمین اثر مؤلف است. در این نوشتار سعی کرده‌ایم گوشه‌هایی از متن کتاب گیل‌مانا را در حوزۀ زبان و روایت به نقد بنشینیم.

شروع خوب / روایت پویا و ایستا

در فصل اول سیطرۀ نگارنده در بخش پژوهش باعث می‌شود راوی بسیاری از صحنه‌ها را با حرکت، صدا، طعم و رنگ تداعی کند و بر زبان بیاورد. اینجاست که روایت پویا شکل می‌گیرد:

«در شب‌های طوفانی زمستان، صدای امواج دریا از چند فرسخی به گوشم می‌رسید. در زمستان‌ها با صدای امواج دریا و در شب‌های بهاری با صدای انواع حشرات و واق‌واق سگ‌های محله و آواز قورباغه‌های شالیزارهای اطراف خانه می‌خوابیدیم .»(۱۱)

خواب آغاز روایت است، این شروع هنری است برای کتاب. ما معمولاً قصه و خواب را دو جز لاینفک می‌دانیم. از دیرباز ما با قصه‌های مادربزرگ‌ها و لالایی خواندن مادرهایمان پلک‌هایمان را بر هم گذاشته‌ایم. گیل‌مانا هم با خواب و روایت شروع می‌شود. آن‌هم خوابی زمستانی در ساحل دریا که صدای امواج و واق‌واق سگ و آواز قورباغه‌های شالیزار آن را زیباتر می‌کند.

بعدازاین روایت خواب و زمستان، آغاز کتاب و پیوند مخاطب و متن با روز شدن و تحرک و فضای دل‌انگیز زندگی در شالیزار و دکان و … از سر گرفته می‌شود:

«کم‌کم فروشندگی را از پدرم یاد گرفتم و قیمت اجناس دستم آمد. پس از مدت کوتاهی کلیددار مغازۀ بووا شدم. حساب‌وکتاب مغازه دست خودم بود .»(۲۰)

این تصاویر یکدست، زیبا و پویا، تا پایان فصل کودکی راوی ادامه دارند؛ پس‌ازآن که نگارنده به تلاش برای سروسامان دادن به لحن و زبان روایت، برمی‌آید؛ ناچار با تعدد سوالات به دنبال راهی برای نجات متن و نثر از رسمیت می‌گردد. در اینجا پس از گردآوری اطلاعات، در مرحلۀ تدوین با چیدمان پاسخ‌ها و جابه‌جایی موتیف‌ها و عبارات، روایت ایستا شکل می‌گیرد:

«…با تویوتا به مقر ننه‌شور رفتم. نیروهای سالم که جراحتشان کم بود و درصد شیمیایی پایینی داشتند، با مینی‌بوس به آنجا آمدند… گردان به عزا خانه‌ای تبدیل شد .»(۳۸۷)

جملات اول، ماشین تویوتا و تعدادی رزمندۀ شیمیایی را تصویر می‌کند. در ادامه عبارت: «گردان به عزا خانه‌ای تبدیل شد»، کار ارتباط‌گیری مخاطب را با متن سخت می‌کند؛ عبارت برای کسی آشناست که عزاداری کرده باشد و عزا خانه را دیده باشد؛ اما برای مخاطبی که میانه‌ای با عزا نداشته و یا شناختی از شکل و شیوۀ عزاداری در جبهه ندارد، عبارتی گنگ می‌خواند که تصویری مبهم را به او نشان می‌دهد. ازاین‌دست عبارات در قسمت دوم؛ یعنی در بخش رزمی راوی بیشتر مشاهده می‌شود.

زبان مادری و زبان رسمی

از خصوصیات نثر گیل‌مانا، پرهیز و یا سعی نگارنده در پرهیز از افتادن در دام تکلف، تصنع و اجتناب از بازآفرینی متن است. نگارنده تلاش داشته که متن را از دل مصاحبه راوی، استخراج کند. این‌گونه هم به مخاطب احترام می‌گذارد و هم به تاریخ امانت‌دار است؛ اما گاه گونه‌ی روایت راوی و استفاده او از کلمات رسمی، اداری و ادبیات نظامی، مؤلف را ناامید می‌کند.

«با حیوانات خانگی همزیستی مسالمت‌آمیز داشتیم» (ص ۱۳)

«تلار زمستان‌ها، کاربرد چندانی نداشت» (ص ۱۵)

«بووا سالانه مقدار زیادی ابریشم تولید می‌کرد» (ص ۱۵)

«در این زمان نوزاد کرم ابریشم، نیاز به برگ توت چندانی نداشت، فقط به مراقبت ویژه احتیاج داشت.» (ص ۱۶)

«گوشت گنجشک چندان نبود.» (ص ۱۷)

«برادر بزرگم، کمی که بزرگ‌تر شد، به‌اتفاق حسین‌علی مسئولیت شکار را بر عهده می‌گرفت.» (ص ۱۹)

«همزیستی مسالمت‌آمیز، کاربرد چندانی، مقدار زیادی، مراقبت ویژه، مسئولیت شکار را بر عهده»

نگارنده در همین ابتدای کتاب، با این حجم از کلمات اداری مواجه می‌شود و این یعنی راوی با سواد امروز و معلومات نظامی و اداری دارد خاطرات کودکی و نوجوانی را روایت می‌کند، همین رویکرد، عدم تناسبی را ایجاد می‌کند، مخاطب در فضایی قرار می‌گیرد که هم وفادار بودن نگارنده را به متن درمی‌یابد و هم نمی‌تواند بپذیرد که راوی با زبان بزرگسال دوران کودکی خود را بیان کرده باشد.

مکانیزم و مدیریتی که نگارنده در مواجهه با این مشکل، به کار می‌بندد این است که در پاره‌ای از موارد، با یادآوری خاطرات کودکی، ترسیم و تصویر کردن ویژگی و مختصات محل زندگی او، سعی دارد متن را از ورطه‌ی رسمی و اداری و خشک‌گویی نجات بخشد و به‌نوعی نثر را صمیمی، دوستانه و منعطف‌تر نشان بدهد.

نگارنده، در گیل‌مانا با دو فضا سروکار دارد. یکی فضای بیرون از جبهه و دیگری فضای جبهه. آنجا که بیرون از جبهه و جنگ را روایت می‌کند، مؤلف در کنار راوی پابه‌پا پیش رفته و متن می‌رود با حساسیت و مدیریت، رنگ و بوی زندگی یک فرد شمالی را به خود بگیرد و طعم، سروصدا، رطوبت هوا، لهجه، کلمات و … همه به‌جا و مناسب ادا شود.

ترفند دیگری که مؤلف به کار می‌بندد این است که مصاحبه را به زبان بومی انجام دهد. زبان مادری به‌مراتب بااحساس‌تر از زبان معیار است و بسیاری از عواطف در بستر زبان مادری با رعایت اقتصاد کلمات به‌راحتی بیان می‌شوند. مؤلف در تألیف کتاب که زبان معیار را برمی‌گزیند، از کلمات بومی در هم‌نشینی واژگان رسمی و اداری، بهره می‌گیرد؛ اما وفور کلمات رسمی جز فرصتی اندک، مجالی به واژگان بومی نمی‌دهد و کلمات: تلار، بووا، اجی و … زورشان به فضای رسمی روایت نمی‌رسد.

کلی‌گویی و تجزیه‌وتحلیل

در قسمت دیگر و در جایی که راوی جبهه را روایت می‌کند، گاه از خاطرات فاصله می‌گیرد و تحلیل و تجزیه و کلی‌گویی وارد کار می‌شود:

«عملیات کردستان، سختی‌های خاص خودش را داشت، چون در آنجا فقط جنگ یدی نبود؛ جنگ فرماندهان بود، جنگ مغزها و تدبیر بود .»(۱۱۱)

«عملیات کردستان»: منظور راوی از به کار بردن این عبارت، عملیات‌هایی است که در مناطق کردنشین و یا کردستان انجام داده است.

در ادامه، آوردن ترکیبات «جنگ مغزها»، «جنگ تدبیر»، روایت را از حالت عینی به حالت ذهنی و انتزاعی سوق می‌دهد؛ مخاطب با این سوال مواجه می‌شود که جنگ تدبیر، چگونه جنگی است؟ جنگ مغزها به چه معناست؟ و هزاران خوشه‌ی معنایی و مفاهیم مختلف به ذهن او می‌رسد.

و همچنین در:

«نیروهای عراق ارتفاعات گوره‌شیر و سرمرگان را از قبل خالی کرده بودند و به دست نیروهای دمکرات داده بودند. آن‌ها هم حضور دائمی نداشتند، فقط کمین یا ضربه می‌زدند و سمت خاک عراق می‌گریختند. حجم نیروهای ما بالا بود. از چند محور به مرز زده بودیم. به همین دلیل دشمن عقب‌نشینی کرد.» (ص ۱۲۷)

و یا:

«عراقی‌ها مقاومت سختی کردند. هرچند تعداد شهدا زیاد بود؛ اما توانستیم ارتفاع سربوله را از عراقی‌ها بگیریم. مقاومت تا فردای آن روز ادامه داشت. عراقی‌ها پاتک سختی زدند؛ اما موفق به بازپس‌گیری ارتفاع نشدند .»(۱۴۴)

و ازاین‌دست:

«بعد از تصرف شهر ماؤوت عراق به مرخصی طولانی‌مدت رفتیم. بعد از مرخصی به سنندج برگشتیم و گردان را سازمان‌دهی کردیم. بعد از آزادسازی ماؤوت سردار علی عبدالهی به‌عنوان فرماندۀ لشکر ۱۶ پیادۀ قدس معرفی شد .»(۲۹۸)

در این‌گونه روایات، رنگ، طعم و بوها گم می‌شود. زمان دچار پرش می‌شود. کلی‌گویی جای جزیی‌گویی را می‌گیرد و کلمات ابهام‌آمیز وارد متن می‌شوند: مرخصی طولانی‌مدت، سازمان‌دهی، آزادسازی، مقاومت سخت، پاتک سختی، چندمحو ر، حجم بالا، سمت خاک عراق.

در اینجا مکانیزم نگارنده؛ به دلایلی نظیر عدم تجربه میدانی و… جواب نمی‌دهد و راوی بازهم او را در ورطه‌ی ابهام و کلی‌گویی گرفتار می‌کند؛ اما سماجت و تلاش او در مصاحبه و تعدد سوالات گاهی، پاره‌ای از کاستی‌ها را جبران می‌کند:

«شهدا از شهرهای مختلف ایران بودند. با همان لباس رزمی کُردی. آن‌ها را داخل پلاستیک پیچیده بودند. شهدا را از کنار چشمه، به بالای ارتفاع، کنار جادۀ مالرو آورده بودند.» (۱۲۶)

این بند بی‌شک در پی پرسیدن سوالات فراوانی تألیف شده است.

و همچنین این عبارات:

«بالگرد، جنگی نبود. چون به شکل پلنگی بود و هیچ موشکی هم به آن وصل نبود. … همۀ ما سرها را به‌طرف بالگرد بلند کردیم. همگی نگاه می‌کردیم چه می‌کند. بالگرد هرلحظه به ما نزدیک‌تر می‌شد .»(۱۴۱)

نکات دستوری و دیالوگ‌ها

در پایان به ذکر نکاتی در حوزۀ دستور زبان و نحوۀ نگارش دیالوگ‌های گیل‌مانا می‌پردازیم. زبان و لحن گیل‌مانا از حیث سیاق و گونه، در اکثریت متن یکدست بود؛ جز در پاره‌ای از موارد که شاید مؤلف به گمان این‌که ویراستار کنترل می‌کند، چندان دقت نکرده بود و یا این‌که ویراستار به اعتبار این‌که مؤلف تعمدی نوشته، دست به متن و نثر نزده بود. یکی از این موارد قابل‌تأمل، رسم‌الخط دیالوگ‌نویسی در کتاب گیل‌مانا بود.

انتخاب لحن دیالوگ این‌که رسمی و معیار باشد و یا محاوره، به سلیقۀ نگارنده است و او مختار است که یکی از این شیوه‌ها را برگزیند؛ اما پس از انتخاب نوع شخصی از این دو شیوه، باید به آن وفادار باشد. در کتاب گیل‌مانا به گواهی اغلب دیالوگ‌ها، زبان محاوره مدنظر نگارنده بوده است؛ اما گاهی از این مسیر، منحرف می‌شود و زبانی دوگانه در یک گفت‌وگو بروز پیدا می‌کند:

«یکی از بچه‌های ساری آمد و گفت: «بچه‌ها دیروز آهنگران اومد توی تیپ ما و خوند. بچه‌ها کلی روحیه گرفتن.» وسط حرفش پریدم و گفتم: «آهنگران تو جبهه می‌خوان چی کار کنند؟» قبل از این‌که جوابی بشنوم با خودم فکر کردم: «حتماً گروهی هستن که کارشون آهنگریه.» دوباره پرسیدم: «آهنگران چه گروهی‌اند؟»

جملۀ «آهنگران چه گروهی‌اند؟» یک جملۀ کاملاً رسمی است که در کنار جملات محاوره در ضمن یک گفتگوی طنازانه آمده است و یکدستی زبان کتاب را بر هم زده است؛ همچنین استفاده از افعالی نظیر: کنند که به شکل معیار نوشته‌شده و می‌بایست، کنن می‌نوشت مانند هستن که در جملۀ قبل از آن آورده بود.

گم‌شدن مرجع ضمیر

تتابع جملات و قرار گرفتن فعل‌ها در کنار هم، از دیگر نکاتی است که در متن کتاب گیل‌مانا دیده می‌شد. بهتر است در ویراست بعدی، این نکات هم اصلاح شوند. یکی از نکات آزاردهنده که در برخی از جملات و روایت‌ها، وجود داشت، گم‌شدن مرجع ضمیر بود:

«سپاه دانشی‌ها پس از ورودشان به ده، در خانۀ ما ساکن می‌شدند. وقتی صحبت‌هایشان به حکومت و شاه می‌رسید، آهسته حرف می‌زدند. می‌گفتند: «دیوار موش داره، موشم گوش داره!» معنی حرفشان را نمی‌فهمیدم… علیه شاه و جنایات ساواک حرف‌های زیادی می‌زدند. از بس از زبان آن‌ها در مورد ساواکی‌ها حرف‌های بد شنیده بودم، ناخودآگاه از آن‌ها می‌ترسیدم.

در این عبارت مرجع ضمیر آن‌ها در استعمال دوم، معلوم نیست. مخاطب از این جمله نمی‌تواند درک کند که راوی از سپاه‌دانشی‌ها ترسیده یا از ساواکی‌ها؟ یا بهتر است بگوییم ساختار جمله در انتقال پیام نارساست. در نهایت، ما با زمینه‌ای که از ساواکی‌ها در ذهنمان داریم می‌توانیم پی ببریم به مفهوم موردنظر نگارنده؛ نه با خواندن جملات.

وفور جملات موازی در متن

یکی از نکاتی که در بیشتر کتاب‌های خاطرات به چشم می‌آید و آزاردهنده است، وفور جملات موازی است. گاهی یک پاراگراف از یک کتاب خاطره را می‌توان در دو جمله، خلاصه کرد. گیل‌مانا نیز از این غائله مستثنی نیست.

«روح معنوی خاصی در آنجا حاکم بود، وارد محیط‌های معنوی جبهه شده بودم. در آنجا دیدم بعضی‌ها ازنظر معنوی از من جلوتر هستند… هرچه زمان می‌گذشت با معنویت جبهه بیشتر آشنا می‌شدم .»(۵۵)

که نگارنده می‌توانست با دخل و تصرفی در سطح ویرایش، این جملات موازی را در یکی، دو جمله خلاصه کند و سروسامان بدهد.

«تا سقز با ستون رفتیم. غروب به سقز رسیدیم.» (۱۰۷) جملۀ اول این معنا را به مخاطب می‌رساند که با ستون به سقز رسیده‌اند و کار تمام شده؛ اما باز هم می‌گوید: غروب به سقز رسیدیم.

و یا در ابتدای کتاب:

«در شب‌های طوفانی زمستان، صدای امواج دریا از چند فرسخی به گوشم می‌رسید. در زمستان‌ها با صدای امواج دریا … می‌خوابیدیم .»(۱۱)

در این بند هم، خوابیدن راوی با صدای امواج دریا در شب‌های زمستان، دو بار به دو گونه آمده است.

و یا در این بند:

«دشمن فشار زیادی می‌آورد، اما ما مقاومت می‌کردیم؛ مقاومتی که همه را به شگفت آورده بود. آتش دشمن بسیار شدید بود، ولی مقاومت توأم با ایمان نیروها بیشتر بود. (۳۷۰)

این جمله در بخش اول همان حرفی را می‌زند که در بخش دوم زده است:

بخش اول: دشمن فشار زیادی می‌آورد، اما ما مقاومت می‌کردیم؛

بخش دوم: آتش دشمن بسیار شدید بود، ولی مقاومت توأم با ایمان نیروها بیشتر بود.

آوردن بخش دوم، هم می‌توانست مطلب جمله اول را بیان کند و هم متن را از افتادن در دام تکرار نجات دهد.

در پایان، خداقوت و دست‌مریزاد می‌گویم به همۀ عزیزانی که در نشر مرزوبوم و مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، با تلاش خود، بخشی از تاریخ پرفرازونشیب دفاع مقدس را از زاویه‌ی تازه برای تشنگان معرفت، روایت و ثبت و ضبط می‌کنند. ذکر چند نکته را نیز ضروری می‌دانم:

یک: این کتاب تمام سواد نویسندگی نگارنده نیست و ممکن آثاری بسیار قوی‌تر از گیل‌مانا هم داشته باشند.

دو: نظر منتقد به فراخور فرصت و مجال و از زاویۀ دید او بر کتاب جاری شده است و قطعاً بسیاری از زوایای کار را در این مطلب نیاورده است.

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمدتقی عزیزیان شاعر و نویسنده نقدی بر کتاب «گیل‌مانا» به نگارش درآورده است که متن آن در ادامه می‌آید:

گیل‌مانا، عنوانی کتابی است که در گونه‌ی خاطرات و در نوع دیگرنوشت به تألیف درآمده است. این کتاب روایت سردار محمدعلی حق‌بین است از دوران دفاع مقدس که به قلم دکتر سیده نساء هاشمیان سیگارودی و با حمایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، به نظارت معصومه رامهرمزی، توسط نشر مرزوبوم، در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و در قطع رقعی منتشر شده است.

عنوان کتاب از کلمات بومی زادگاه راوی و مؤلف گزینش شده است. نامی که ابعاد مختلفی دارد. قسمت اول عنوان (گیل) معرف فضای اقلیمی، زادگاه و زیست‌بوم راوی و مؤلف است. بخش دوم نام (مانا) حامل پیام مقاومت و تداوم ایثار است. مخاطب با شنیدن عنوان کتاب، به سراغ متن می‌رود، انتظار دارد ابتدا با فضای زندگی، نحوه‌ی تولد، نام‌گذاری، اعتقادات، اسامی، اعلام و … به عبارتی با دنیای خصوصی راوی آشنا شود. سپس مقاومت را در کنش‌ها و رفتارهای شخصیت اصلی کتاب دریابد که این اتفاق هم می‌افتد.

معرفی راوی

محمدعلی حق‌بین طعم خاکریزهای دیروز را چشیده. خبر از حال‌وروز کربلاها و والفجرها دارد؛ به‌علاوه بر بلندی‌های سوریه و نبل‌الزهرا جولان داده. سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی، پس از فتح نبل‌الزهرا و آزادسازی شمار پنجاه‌وپنج هزار از شیعیان در نبردی به فرماندهی محمدعلی حق‌بین، بر دستان او بوسه زده. کار او را «فتح خیبر» نامیده؛ اگرچه راوی در گیل‌مانا تنها به روایت دوران دفاع مقدس پرداخته است؛ اما فاتح خیبر بودن راوی، مخاطبان را بر خاطرات دفاع از حرم ایشان، تشنه‌تر نگه می‌دارد.

معرفی مؤلف

انتخاب هوشمندانه مؤلف، سیطره اشرافی که بر مباحث زیست‌بومی و فضای زندگی راوی دارند، از نکاتی است که می‌تواند زمینه‌ی موفقیت کتاب را فراهم آورد. سیده نساء هاشمیان سیگارودی، اهل سیگارود لنگرود گیلان است و به عبارتی همشهری و هم اقلیم راوی محسوب می‌شود. نسبت سببی با راوی دارد. از خانواده‌های معظم شهداست و گیل‌مانا پس از «منتظر یوسف باش»، «حسن تی شیء» و «فرماندۀ آسمانی» چهارمین اثر مؤلف است. در این نوشتار سعی کرده‌ایم گوشه‌هایی از متن کتاب گیل‌مانا را در حوزۀ زبان و روایت به نقد بنشینیم.

شروع خوب / روایت پویا و ایستا

در فصل اول سیطرۀ نگارنده در بخش پژوهش باعث می‌شود راوی بسیاری از صحنه‌ها را با حرکت، صدا، طعم و رنگ تداعی کند و بر زبان بیاورد. اینجاست که روایت پویا شکل می‌گیرد:

«در شب‌های طوفانی زمستان، صدای امواج دریا از چند فرسخی به گوشم می‌رسید. در زمستان‌ها با صدای امواج دریا و در شب‌های بهاری با صدای انواع حشرات و واق‌واق سگ‌های محله و آواز قورباغه‌های شالیزارهای اطراف خانه می‌خوابیدیم .»(۱۱)

خواب آغاز روایت است، این شروع هنری است برای کتاب. ما معمولاً قصه و خواب را دو جز لاینفک می‌دانیم. از دیرباز ما با قصه‌های مادربزرگ‌ها و لالایی خواندن مادرهایمان پلک‌هایمان را بر هم گذاشته‌ایم. گیل‌مانا هم با خواب و روایت شروع می‌شود. آن‌هم خوابی زمستانی در ساحل دریا که صدای امواج و واق‌واق سگ و آواز قورباغه‌های شالیزار آن را زیباتر می‌کند.

بعدازاین روایت خواب و زمستان، آغاز کتاب و پیوند مخاطب و متن با روز شدن و تحرک و فضای دل‌انگیز زندگی در شالیزار و دکان و … از سر گرفته می‌شود:

«کم‌کم فروشندگی را از پدرم یاد گرفتم و قیمت اجناس دستم آمد. پس از مدت کوتاهی کلیددار مغازۀ بووا شدم. حساب‌وکتاب مغازه دست خودم بود .»(۲۰)

این تصاویر یکدست، زیبا و پویا، تا پایان فصل کودکی راوی ادامه دارند؛ پس‌ازآن که نگارنده به تلاش برای سروسامان دادن به لحن و زبان روایت، برمی‌آید؛ ناچار با تعدد سوالات به دنبال راهی برای نجات متن و نثر از رسمیت می‌گردد. در اینجا پس از گردآوری اطلاعات، در مرحلۀ تدوین با چیدمان پاسخ‌ها و جابه‌جایی موتیف‌ها و عبارات، روایت ایستا شکل می‌گیرد:

«…با تویوتا به مقر ننه‌شور رفتم. نیروهای سالم که جراحتشان کم بود و درصد شیمیایی پایینی داشتند، با مینی‌بوس به آنجا آمدند… گردان به عزا خانه‌ای تبدیل شد .»(۳۸۷)

جملات اول، ماشین تویوتا و تعدادی رزمندۀ شیمیایی را تصویر می‌کند. در ادامه عبارت: «گردان به عزا خانه‌ای تبدیل شد»، کار ارتباط‌گیری مخاطب را با متن سخت می‌کند؛ عبارت برای کسی آشناست که عزاداری کرده باشد و عزا خانه را دیده باشد؛ اما برای مخاطبی که میانه‌ای با عزا نداشته و یا شناختی از شکل و شیوۀ عزاداری در جبهه ندارد، عبارتی گنگ می‌خواند که تصویری مبهم را به او نشان می‌دهد. ازاین‌دست عبارات در قسمت دوم؛ یعنی در بخش رزمی راوی بیشتر مشاهده می‌شود.

زبان مادری و زبان رسمی

از خصوصیات نثر گیل‌مانا، پرهیز و یا سعی نگارنده در پرهیز از افتادن در دام تکلف، تصنع و اجتناب از بازآفرینی متن است. نگارنده تلاش داشته که متن را از دل مصاحبه راوی، استخراج کند. این‌گونه هم به مخاطب احترام می‌گذارد و هم به تاریخ امانت‌دار است؛ اما گاه گونه‌ی روایت راوی و استفاده او از کلمات رسمی، اداری و ادبیات نظامی، مؤلف را ناامید می‌کند.

«با حیوانات خانگی همزیستی مسالمت‌آمیز داشتیم» (ص ۱۳)

«تلار زمستان‌ها، کاربرد چندانی نداشت» (ص ۱۵)

«بووا سالانه مقدار زیادی ابریشم تولید می‌کرد» (ص ۱۵)

«در این زمان نوزاد کرم ابریشم، نیاز به برگ توت چندانی نداشت، فقط به مراقبت ویژه احتیاج داشت.» (ص ۱۶)

«گوشت گنجشک چندان نبود.» (ص ۱۷)

«برادر بزرگم، کمی که بزرگ‌تر شد، به‌اتفاق حسین‌علی مسئولیت شکار را بر عهده می‌گرفت.» (ص ۱۹)

«همزیستی مسالمت‌آمیز، کاربرد چندانی، مقدار زیادی، مراقبت ویژه، مسئولیت شکار را بر عهده»

نگارنده در همین ابتدای کتاب، با این حجم از کلمات اداری مواجه می‌شود و این یعنی راوی با سواد امروز و معلومات نظامی و اداری دارد خاطرات کودکی و نوجوانی را روایت می‌کند، همین رویکرد، عدم تناسبی را ایجاد می‌کند، مخاطب در فضایی قرار می‌گیرد که هم وفادار بودن نگارنده را به متن درمی‌یابد و هم نمی‌تواند بپذیرد که راوی با زبان بزرگسال دوران کودکی خود را بیان کرده باشد.

مکانیزم و مدیریتی که نگارنده در مواجهه با این مشکل، به کار می‌بندد این است که در پاره‌ای از موارد، با یادآوری خاطرات کودکی، ترسیم و تصویر کردن ویژگی و مختصات محل زندگی او، سعی دارد متن را از ورطه‌ی رسمی و اداری و خشک‌گویی نجات بخشد و به‌نوعی نثر را صمیمی، دوستانه و منعطف‌تر نشان بدهد.

نگارنده، در گیل‌مانا با دو فضا سروکار دارد. یکی فضای بیرون از جبهه و دیگری فضای جبهه. آنجا که بیرون از جبهه و جنگ را روایت می‌کند، مؤلف در کنار راوی پابه‌پا پیش رفته و متن می‌رود با حساسیت و مدیریت، رنگ و بوی زندگی یک فرد شمالی را به خود بگیرد و طعم، سروصدا، رطوبت هوا، لهجه، کلمات و … همه به‌جا و مناسب ادا شود.

ترفند دیگری که مؤلف به کار می‌بندد این است که مصاحبه را به زبان بومی انجام دهد. زبان مادری به‌مراتب بااحساس‌تر از زبان معیار است و بسیاری از عواطف در بستر زبان مادری با رعایت اقتصاد کلمات به‌راحتی بیان می‌شوند. مؤلف در تألیف کتاب که زبان معیار را برمی‌گزیند، از کلمات بومی در هم‌نشینی واژگان رسمی و اداری، بهره می‌گیرد؛ اما وفور کلمات رسمی جز فرصتی اندک، مجالی به واژگان بومی نمی‌دهد و کلمات: تلار، بووا، اجی و … زورشان به فضای رسمی روایت نمی‌رسد.

کلی‌گویی و تجزیه‌وتحلیل

در قسمت دیگر و در جایی که راوی جبهه را روایت می‌کند، گاه از خاطرات فاصله می‌گیرد و تحلیل و تجزیه و کلی‌گویی وارد کار می‌شود:

«عملیات کردستان، سختی‌های خاص خودش را داشت، چون در آنجا فقط جنگ یدی نبود؛ جنگ فرماندهان بود، جنگ مغزها و تدبیر بود .»(۱۱۱)

«عملیات کردستان»: منظور راوی از به کار بردن این عبارت، عملیات‌هایی است که در مناطق کردنشین و یا کردستان انجام داده است.

در ادامه، آوردن ترکیبات «جنگ مغزها»، «جنگ تدبیر»، روایت را از حالت عینی به حالت ذهنی و انتزاعی سوق می‌دهد؛ مخاطب با این سوال مواجه می‌شود که جنگ تدبیر، چگونه جنگی است؟ جنگ مغزها به چه معناست؟ و هزاران خوشه‌ی معنایی و مفاهیم مختلف به ذهن او می‌رسد.

و همچنین در:

«نیروهای عراق ارتفاعات گوره‌شیر و سرمرگان را از قبل خالی کرده بودند و به دست نیروهای دمکرات داده بودند. آن‌ها هم حضور دائمی نداشتند، فقط کمین یا ضربه می‌زدند و سمت خاک عراق می‌گریختند. حجم نیروهای ما بالا بود. از چند محور به مرز زده بودیم. به همین دلیل دشمن عقب‌نشینی کرد.» (ص ۱۲۷)

و یا:

«عراقی‌ها مقاومت سختی کردند. هرچند تعداد شهدا زیاد بود؛ اما توانستیم ارتفاع سربوله را از عراقی‌ها بگیریم. مقاومت تا فردای آن روز ادامه داشت. عراقی‌ها پاتک سختی زدند؛ اما موفق به بازپس‌گیری ارتفاع نشدند .»(۱۴۴)

و ازاین‌دست:

«بعد از تصرف شهر ماؤوت عراق به مرخصی طولانی‌مدت رفتیم. بعد از مرخصی به سنندج برگشتیم و گردان را سازمان‌دهی کردیم. بعد از آزادسازی ماؤوت سردار علی عبدالهی به‌عنوان فرماندۀ لشکر ۱۶ پیادۀ قدس معرفی شد .»(۲۹۸)

در این‌گونه روایات، رنگ، طعم و بوها گم می‌شود. زمان دچار پرش می‌شود. کلی‌گویی جای جزیی‌گویی را می‌گیرد و کلمات ابهام‌آمیز وارد متن می‌شوند: مرخصی طولانی‌مدت، سازمان‌دهی، آزادسازی، مقاومت سخت، پاتک سختی، چندمحو ر، حجم بالا، سمت خاک عراق.

در اینجا مکانیزم نگارنده؛ به دلایلی نظیر عدم تجربه میدانی و… جواب نمی‌دهد و راوی بازهم او را در ورطه‌ی ابهام و کلی‌گویی گرفتار می‌کند؛ اما سماجت و تلاش او در مصاحبه و تعدد سوالات گاهی، پاره‌ای از کاستی‌ها را جبران می‌کند:

«شهدا از شهرهای مختلف ایران بودند. با همان لباس رزمی کُردی. آن‌ها را داخل پلاستیک پیچیده بودند. شهدا را از کنار چشمه، به بالای ارتفاع، کنار جادۀ مالرو آورده بودند.» (۱۲۶)

این بند بی‌شک در پی پرسیدن سوالات فراوانی تألیف شده است.

و همچنین این عبارات:

«بالگرد، جنگی نبود. چون به شکل پلنگی بود و هیچ موشکی هم به آن وصل نبود. … همۀ ما سرها را به‌طرف بالگرد بلند کردیم. همگی نگاه می‌کردیم چه می‌کند. بالگرد هرلحظه به ما نزدیک‌تر می‌شد .»(۱۴۱)

نکات دستوری و دیالوگ‌ها

در پایان به ذکر نکاتی در حوزۀ دستور زبان و نحوۀ نگارش دیالوگ‌های گیل‌مانا می‌پردازیم. زبان و لحن گیل‌مانا از حیث سیاق و گونه، در اکثریت متن یکدست بود؛ جز در پاره‌ای از موارد که شاید مؤلف به گمان این‌که ویراستار کنترل می‌کند، چندان دقت نکرده بود و یا این‌که ویراستار به اعتبار این‌که مؤلف تعمدی نوشته، دست به متن و نثر نزده بود. یکی از این موارد قابل‌تأمل، رسم‌الخط دیالوگ‌نویسی در کتاب گیل‌مانا بود.

انتخاب لحن دیالوگ این‌که رسمی و معیار باشد و یا محاوره، به سلیقۀ نگارنده است و او مختار است که یکی از این شیوه‌ها را برگزیند؛ اما پس از انتخاب نوع شخصی از این دو شیوه، باید به آن وفادار باشد. در کتاب گیل‌مانا به گواهی اغلب دیالوگ‌ها، زبان محاوره مدنظر نگارنده بوده است؛ اما گاهی از این مسیر، منحرف می‌شود و زبانی دوگانه در یک گفت‌وگو بروز پیدا می‌کند:

«یکی از بچه‌های ساری آمد و گفت: «بچه‌ها دیروز آهنگران اومد توی تیپ ما و خوند. بچه‌ها کلی روحیه گرفتن.» وسط حرفش پریدم و گفتم: «آهنگران تو جبهه می‌خوان چی کار کنند؟» قبل از این‌که جوابی بشنوم با خودم فکر کردم: «حتماً گروهی هستن که کارشون آهنگریه.» دوباره پرسیدم: «آهنگران چه گروهی‌اند؟»

جملۀ «آهنگران چه گروهی‌اند؟» یک جملۀ کاملاً رسمی است که در کنار جملات محاوره در ضمن یک گفتگوی طنازانه آمده است و یکدستی زبان کتاب را بر هم زده است؛ همچنین استفاده از افعالی نظیر: کنند که به شکل معیار نوشته‌شده و می‌بایست، کنن می‌نوشت مانند هستن که در جملۀ قبل از آن آورده بود.

گم‌شدن مرجع ضمیر

تتابع جملات و قرار گرفتن فعل‌ها در کنار هم، از دیگر نکاتی است که در متن کتاب گیل‌مانا دیده می‌شد. بهتر است در ویراست بعدی، این نکات هم اصلاح شوند. یکی از نکات آزاردهنده که در برخی از جملات و روایت‌ها، وجود داشت، گم‌شدن مرجع ضمیر بود:

«سپاه دانشی‌ها پس از ورودشان به ده، در خانۀ ما ساکن می‌شدند. وقتی صحبت‌هایشان به حکومت و شاه می‌رسید، آهسته حرف می‌زدند. می‌گفتند: «دیوار موش داره، موشم گوش داره!» معنی حرفشان را نمی‌فهمیدم… علیه شاه و جنایات ساواک حرف‌های زیادی می‌زدند. از بس از زبان آن‌ها در مورد ساواکی‌ها حرف‌های بد شنیده بودم، ناخودآگاه از آن‌ها می‌ترسیدم.

در این عبارت مرجع ضمیر آن‌ها در استعمال دوم، معلوم نیست. مخاطب از این جمله نمی‌تواند درک کند که راوی از سپاه‌دانشی‌ها ترسیده یا از ساواکی‌ها؟ یا بهتر است بگوییم ساختار جمله در انتقال پیام نارساست. در نهایت، ما با زمینه‌ای که از ساواکی‌ها در ذهنمان داریم می‌توانیم پی ببریم به مفهوم موردنظر نگارنده؛ نه با خواندن جملات.

وفور جملات موازی در متن

یکی از نکاتی که در بیشتر کتاب‌های خاطرات به چشم می‌آید و آزاردهنده است، وفور جملات موازی است. گاهی یک پاراگراف از یک کتاب خاطره را می‌توان در دو جمله، خلاصه کرد. گیل‌مانا نیز از این غائله مستثنی نیست.

«روح معنوی خاصی در آنجا حاکم بود، وارد محیط‌های معنوی جبهه شده بودم. در آنجا دیدم بعضی‌ها ازنظر معنوی از من جلوتر هستند… هرچه زمان می‌گذشت با معنویت جبهه بیشتر آشنا می‌شدم .»(۵۵)

که نگارنده می‌توانست با دخل و تصرفی در سطح ویرایش، این جملات موازی را در یکی، دو جمله خلاصه کند و سروسامان بدهد.

«تا سقز با ستون رفتیم. غروب به سقز رسیدیم.» (۱۰۷) جملۀ اول این معنا را به مخاطب می‌رساند که با ستون به سقز رسیده‌اند و کار تمام شده؛ اما باز هم می‌گوید: غروب به سقز رسیدیم.

و یا در ابتدای کتاب:

«در شب‌های طوفانی زمستان، صدای امواج دریا از چند فرسخی به گوشم می‌رسید. در زمستان‌ها با صدای امواج دریا … می‌خوابیدیم .»(۱۱)

در این بند هم، خوابیدن راوی با صدای امواج دریا در شب‌های زمستان، دو بار به دو گونه آمده است.

و یا در این بند:

«دشمن فشار زیادی می‌آورد، اما ما مقاومت می‌کردیم؛ مقاومتی که همه را به شگفت آورده بود. آتش دشمن بسیار شدید بود، ولی مقاومت توأم با ایمان نیروها بیشتر بود. (۳۷۰)

این جمله در بخش اول همان حرفی را می‌زند که در بخش دوم زده است:

بخش اول: دشمن فشار زیادی می‌آورد، اما ما مقاومت می‌کردیم؛

بخش دوم: آتش دشمن بسیار شدید بود، ولی مقاومت توأم با ایمان نیروها بیشتر بود.

آوردن بخش دوم، هم می‌توانست مطلب جمله اول را بیان کند و هم متن را از افتادن در دام تکرار نجات دهد.

در پایان، خداقوت و دست‌مریزاد می‌گویم به همۀ عزیزانی که در نشر مرزوبوم و مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، با تلاش خود، بخشی از تاریخ پرفرازونشیب دفاع مقدس را از زاویه‌ی تازه برای تشنگان معرفت، روایت و ثبت و ضبط می‌کنند. ذکر چند نکته را نیز ضروری می‌دانم:

یک: این کتاب تمام سواد نویسندگی نگارنده نیست و ممکن آثاری بسیار قوی‌تر از گیل‌مانا هم داشته باشند.

دو: نظر منتقد به فراخور فرصت و مجال و از زاویۀ دید او بر کتاب جاری شده است و قطعاً بسیاری از زوایای کار را در این مطلب نیاورده است.

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار



منبع خبر

«گیل‌مانا»؛ با شروعی خوب در روایت بیشتر بخوانید »

نیروی هوایی ارتش در اوج آمادگی است

نیروی هوایی ارتش در اوج آمادگی است



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر سرتیپ هادیان معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در برنامه طلوع فجر گفت: آنچه مسلم است انقلاب اسلامی ادامه دهنده راه انبیاست و در ادامه قیام حضرت سیدالشهدا (ع) به وقوع پیوست و واقعا معجزه قرن بود.

بیشتر بخوانید:

اجرای عملیات تاخت در نوار ساحلی مکران توسط تیپ ۲۲۳

وی افزود: امروز پس از گذشت ۴۲ سال از پیروزی انقلاب حقانیت آن و تاثیراتی که در عرصه‌های مختلف بین کشورهای منطقه قرار داد اثبات شد.

معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش بیان کرد: درباره نیروی هوایی و تاثیراتی که در انقلاب شکوهمند اسلامی دارند می‌توان به فعالیت‌های این نیرو پیش از انقلاب اشاره کرد که در این زمینه هر وقت احساس خطری از سوی نیروهای ساواک انجام شد بسیاری از نیروها را دستگیر و با ناعدالتی برخورد می‌کردند و به منطقه خارک تبعید تا اعدام آن‌ها اجرا شود و خوشبختانه با وقوع انقلاب حکم این نیروها انجام نشد.

هادیان خاطرنشان کرد: پس از گذشت ۴۲ سال هنوز هم در مراسم و مناسبت‌های مختلف همان روحیه پر شور و شهید پروری مردم ایران به عنوان مهم‌ترین پشتوانه انقلاب اسلامی به خوبی مشاهده می‌شود.

بیشتر بخوانید:

لزوم تقویت استعداد رزم پدافند هوایی

وی تصریح کرد: نیروی هوایی در حالی که با توجه به تجهیزات محور بودن، فکر نمی‌کرد بتواند پیشرفت کند، اما عکس آن به پشتوانه حمایت‌های مردم و رهبری و به دست توانمند جوانان با افتخار در حال پیشرفت‌های چشمگیر هستیم و روزانه شاهد صدها پرواز در راستای صیانت و حفظ مرزهای کشور هستیم.

معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش عنوان کرد: در طول هشت سال دفاع مقدس ایران به طور مظلومانه در مقابل قدرت‌های استکباری ایستادگی کرد و پیروز شد، اما امروز روزگار مظلومیت ما گذشته و در شرایطی هستیم که قدرت دفاعی ما در ارتش جمهوری اسلامی و نیروی هوایی کاملا متفاوت است و مهم‌ترین دلیل آن حفظ روحیه انقلابی و کار جهادی در این بخش است.

منبع: باشگاه خبرنگاران



منبع خبر

نیروی هوایی ارتش در اوج آمادگی است بیشتر بخوانید »

مرحوم زارعی حق‌خواه و حق‌طلب بودند

مرحوم زارعی حق‌خواه و حق‌طلب بودند



مرحوم زارعی حق‌خواه و حق‌طلب بودند/ مهندسی معکوس تجهیزات ناتو

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک به روایت مرحوم علی‌اصغر زارعی» به کوشش یحیی نیازی با حضور سردار احمد غلامپور، سردار محمداسماعیل کوثری، سردار یعقوب زهدی، سردار فتح الله جعفری و سردار علی محمد نائینی رئیس در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و با حضور خانواده مرحوم دکتر زارعی برگزار شد.

در این مراسم در ابتدا سردار علی محمد نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس اظهار کرد: واقعیت این است مهمترین سرمایه انقلاب اسلامی، سرمایه‌های معنوی و انسانی هستند آن هم انسان‌های بزرگی که در مکتب امام تربیت شدند و در تراز انقلاب اسلامی قرار دارند، در واقع شخصیت و منش آنها در تراز انقلاب بوده و زندگی آنها درس‌آموز بود. انسان‌هایی که با حرکت انقلاب، در حال مجاهدت بودند و در امتداد انقلاب مجاهدت داشتند. متوقف نماندند و به نیازهای انقلاب در هر مقطع پاسخ دادند و همواره تأثیرگذار بودند.

وی ضمن اشاره به اینکه این افراد اگر می‌دیدند میدان نبرد تغییر کرده، در میدان جدید مجاهدت می‌کردند و به معنای کامل، پای انقلاب می‌ایستادند، گفت: این افراد از قدرت‌های مادی ترس نداشتند و در مواجهه با توطئه‌های انقلاب همیشه سربلند بودند و با فداکاری و وفاداری به انقلاب و ثبات قدم و روحیه شکست‌ناپذیری، برای مقابله با هر انحرافی در میدان بوده و جوشش داشتند، اینها قدرت انقلاب را باور داشتند و حقیقتاً مرحوم زارعی از این جمله بود.

مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران، مرحوم زارعی را یک رزمنده بلامنازع در میدان نبرد خواند و در خصوص نحوه آشنایی خود با ایشان اظهار کرد: در شهریور سال ۱۳۵۸ سیلی خوزستان را فراگرفت و ما به عنوان نیروهای جهادی در بلوچستان فعالیت می‌کردیم که در آن مقطع امام پیام دادند و فراخوانی منتشر شد تا نیروهای جوان به کمک بیایند. با فرمان امام راهی ماهشهر شدیم.

مرحوم زارعی به معنای اصیل در صحنه و در خط روشنگری حرکت می‌کرد

وی به فعالیت‌های مارکسیست‌ها در خوزستان اشاره کرد و گفت: در آن دوران اوج فعالیت چپ مارکسیستی و معارض نظام در خوزستان فعال بود که کانون آن آبادان محسوب می‌شد. ما در آنجا به فعالیت مشغول شدیم و کم‌کم به عنوان چهره فرهنگی معرفی می‌شدیم. در اسفند ۱۳۵۸ با آقای زارعی آشنا شدم، ایشان مسئول آموزش سپاه آبادان بود. هفت ماه با ایشان کار کردم و او را نیروی رشیدی برای سپاه دیدم، چرا که به معنای اصیل در صحنه و در خط روشنگری حرکت می‌کرد.

سردار نائینی افزود: سردار زارعی همیشه در رادیو آبادان صحبت می‌کرد، چرا که نیاز به تحلیل دادن و روشنگری مردم بود. آن دوران، آبادان دست منافقین بود و گاهی با مجادلات، شهر را به دست می‌گرفتند، اما محور حزب‌الله و نیروهای مردمی، مرحوم زارعی بود. با همین حس و حال روزهای قبل جنگ او را شناختم و با یکدیگر ارتباط داشتیم تا اینکه جنگ آغاز شد و در ماجرای حصر آبادان در کنار شهید جهان‌آرا فعالیت خود را آغاز کرد و بعد به عرصه‌های تخصصی جنگ ورود کرد.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سردار زارعی را یک پاسدار اصیل، رشید و انقلابی برشمرد و افزود: ایشان از همان ابتدا فعالیت‌های گسترده‌ای داشتند و علاوه بر فعالیت‌های پاسداری در رادیو آبادان نیز سخنرانی و روشنگری می‌کردند. ناگفته نماند که با توجه به فعالیت مارکسیست‌ها، جوانان گرد سردار زارعی جمع می‌شدند و ایشان محور اصلی شهر شده بود.

مرحوم زارعی یکی از مهره‌های راهبردی جنگال و شنود محسوب می‌شد

سردار نائینی با بیان اینکه ایشان در کنار شهید جهان‌آرا و سایر شهدا در شکستن حصر آبادان و سایر پیروزی‌های دفاع مقدس نقش داشتند، تصریح کرد: سردار زارعی در ۸ سال دفاع مقدس با خلاقیت‌های خود در برابر معارضین، در حوزه تخصصی مخابرات و رزمندگی دفاع مقدس فعال و نقش‌آفرین بودند و ایشان یکی از چند نفر اصلی سطح راهبردی مخابرات، جنگال و شنود دوران دفاع مقدس بود.

وی با تأکید بر اینکه دکتر زارعی همین روحیه را در بسیج اساتید و پس از دوران دفاع مقدس حفظ کردند، اظهار کرد: زمانی که به عنوان رئیس سازمان بسیج اساتید نیز برگزیده شدند و من در آن زمان معاون فرهنگی سازمان بسیج بودم، ایشان به ساماندهی اساتید حزب اللهی در دانشگاه‌ها پرداخته که این سازمان شکل گرفت و امروز تبدیل به یک پدیده شده است.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به فتنه ۱۳۸۸ یادآور شد: در ماجرای فتنه ۱۳۸۸ که با فتنه‌ای خطرناک‌تر از فتنه جنگ هشت ساله مواجه بودیم نیز سردار زارعی همه جا حضور داشت و در هر محفلی که در این خصوص برپا می‌شد حضور پیدا می‌کرد و ایده داشتند. در خاطر دارم در فتنه ۸۸، ایشان در صحنه و کف خیابان حضور داشتند و در برابر این فتنه ایستادگی کردند، چرا که حساسیت بسیار بالایی در دفاع از انقلاب داشتند. ایشان ایده‌های خوبی را در این رابطه پیگیری می‌کردند و در حوزه‌های دفاعی و امنیتی و جنگ نرم مؤثر بود.

در ادامه این مراسم، از همسر، خواهر و فرزند مرحوم زارعی تقدیر به عمل آمد و از کتاب «جنگ الکترونیک» به روایت مرحوم دکتر زارعی رونمایی شد.

سردار زارعی یک انسان باغیرت، متعصب آگاه و با بصیرت بود

همچنین سردار محمد اسماعیل کوثری رزمنده دفاع مقدس و دوست صمیمی مرحوم زارعی در مراسم رونمایی از کتاب تاریخ شفاهی مرحوم دکتر علی اصغر زارعی، ایشان را خستگی‌ناپذیر برشمرد و گفت: ایشان یک رزمنده و پدر مهربانی بودند که این روحیه از ایمان قوی و الهی ایشان سرچشمه می‌گیرد.

وی با بیان اینکه مرحوم زارعی دارای چهار پسر بود، گفت: گاهی حس می‌شود که نیروهای نظامی افراد خشنی هستند، اما او یک پدر بسیار مهربان بود. با فرزندانش با محبت رفتار می‌کرد و این محبت از رفتارش با خانواده مشهود بود که همه اینها برخاسته از ایمان قوی ایشان بود. او هیچ‌گاه نگفت مسئولیت بالایی در جنگال دارد.

سردار کوثری با بیان اینکه هر چند مسئولیت بالایی داشت اما می‌گفت پس از بیست سال موارد سرّی باید بازگو شود تا جوانان بدانند چقدر توانمند و چقدر پیشرفت کرده‌ایم، گفت: جنگ الکترونیک به فرماندهان ما کمک می‌کرد که خوب تصمیم بگیرند و در لحظه حاضر باشند که اینها همه از زحمات دکتر زارعی بود.

وی از تواضع سردار زارعی پرده برداشت و خاطرنشان کرد: با وجود آنکه سردار زارعی فعالیت‌های بسیار زیادی داشتند و در سمت‌های بالایی فعالیت می‌کردند اما همیشه متواضع بودند و با وجود آنکه همواره به اطلاعات سری دسترسی داشتند، اما حافظ اسرار بودند.

سردار کوثری با بیان اینکه فعالیت‌های ایشان باعث شد که پیشرفت‌های چشمگیری داشته باشیم، تصریح کرد: فعالیت‌های ایشان کمک شایانی به فرماندهان دفاع مقدس داشت و باعث شده بود که فرماندهان در لحظه از اقدامات رژیم بعث اطلاع داشته باشند.

وی سردار زارعی را یک متخصص در عملیات جنگال دانست و گفت: سردار زارعی از اینکه بسیاری از پیشرفت‌های کشور بیان نمی‌شد ناراحت بود.

دوست و همرزم مرحوم زارعی افزود: برخی از مواقع فرماندهان تشخیص می‌دادند که همان شب، عملیاتی را علیه رژیم بعث انجام دهیم که بعدها متوجه شدیم این اطلاعات را مرحوم زارعی و تیم ایشان در اختیار فرماندهان قرار می‌دادند.

وی یادآور شد: ایشان در دانشگاه امام حسین (ع) و مجموعه بسیج اساتید و مجلس یک فرد زحمت‌کش بود.

سردار کوثری با بیان اینکه برای وزارت نفت به مرحوم زارعی پیشنهاد داده بودند اما ایشان خودش قبول نکرد به ماجرای اشک‌های مرحوم زارعی در ماجرای تصویب برجام اشاره کرد و گفت: مرحوم زارعی برای روشنگری برجام بسیار فعالیت می‌کرد. او درباره برجام شب و روز مسائل را پیگیری می‌کرد که برای نمایندگان روشنگری کند تا بهترین نتیجه‌ها را رقم بزند. او مدام به دبیرخانه شورای امنیت ملی می‌رفت و تا پاسی از شب جلساتی داشت تا بخش‌های مهم را به نمایندگان در مجلس منعکس کند، اما چرا در عرض بیست دقیقه برجام تصویب شد؟ این مسئله به حدی برای مرحوم زارعی ناراحت‌کننده بود که به گریه افتاد.

وی با بیان اینکه سردار زارعی با غیرت بود و هیچگاه به دنبال توجیه مسائل نبود، تصریح کرد: ایشان به‌دنبال حق و حقیقت بود؛ او مصلحت‌اندیشی نمی‌کرد، در پی حق بود و حقیقتی را که دریافته بود بیان می‌کرد. ایشان یک انسان متعصب، با آگاه و با بصیرت بود و تمام عمر خودش را در حال جهاد سپری کرد و لذا در حد شهید است، چرا که همه عمرش جهاد کرد.

سردار زارعی حق‌خواه، حق‌گو و حق‌طلب بودند

در ادامه یحیی نیازی نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» به شکل‌گیری تدوین کتاب پرداخت و گفت: یکی از رده‌های تخصصی دفاع مقدس موضوع مخابرات و جنگ الکترونیک است که متأسفانه گمنام و ناشناخته است. شکل‌گیری این کتاب توفیقی بود که به‌دنبال انتشار تاریخ شفاهی سردار اسحاقی رخ داد.

وی به اهمیت این رده مهم پرداخت و گفت: در خاطرات فرماندهان دفاع مقدس داریم که با توجه به شنود سیستم مخابراتی رژیم بعث از تحرکات آنها مطلع می‌شدیم و همین موضوع باعث شد توپخانه آنها را هدف قرار دهد، همچنین در عملیات فاو نیز قبل از حضور گارد رژیم بعث آن منطقه گلوله‌باران شد و از حضور آنها ممانعت به عمل آمد.

نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» افزود: اگر در عملیات والفجر ۸ یگان‌های دشمن را زیر نظر داشتیم و لشکر گارد را زمین‌گیر می‌کردیم کمتر فرماندهی مطلع از فعالیت گروه شنود و عقبه آن بود که توسط نخبگان دانشگاهی صورت می‌گرفت تا تصمیم سازی در صحنه نبرد صورت گیرد.

نیازی به محرمانه بودن این موضوعات – شنود فعالیت رژیم بعث – پرداخت و گفت: تعداد محدودی از فرماندهان دفاع مقدس در آن دوران از این فعالیت آگاهی داشتند و تیم آقای زارعی به فرماندهی آقای وفای غفاریان این کدها را شکسته و در اختیار فرماندهان عالی قرار می‌دادند.

وی با بیان اینکه ۲۲ جلسه خاطرات سردار زارعی را جمع‌آوری کرده‌ایم؛ خاطرنشان کرد: سردار زارعی حق‌خواه، حق‌گو و حق‌طلب بودند و در بیان هیچ چیزی ابایی نداشتند و همه موضوعات را صادقانه بیان کردند که در نوع خود بی‌نظیر است.

نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» به برخی از موضوعاتی که در کتاب تاریخ شفاهی مرحوم دکتر زارعی مطرح شده اشاره و عنوان کرد: این کتاب یکی از جذاب‌ترین محتواها را دارا است چرا که خلاق و روایت کننده موضوعات از جمله افراد حاضر در صحنه و با ویژگی‌های منحصر به فرد است. کتاب خواستگاه اجتماعی، شرایط کودکی، ماجراهای مبارزات‌شان، شهادت برادرشان در دوران انقلاب، بودند. ایشان هم دانشگاهی شهید تندگویان بودند. آقای زارعی اولین نمازجمعه آبادان بعد از انقلاب را برپا می‌کند و خودشان سخنران پیش از نماز جمعه بودند.

وی با تاکید بر اینکه روایت مرحوم زارعی در این کتب یک روایت کاملاً صادقانه بود، افزود: همه راویان صادق هستند، اما صداقت مرحوم زارعی کاملاً مشهود است؛ ایشان دستاوردهای زیاد این حوزه را متوجه دیگران می‌دانست و کمتر به خودشان پرداختند.

نیازی با بیان اینکه موضوع جنگ الکترونیک یک موضوع پیچیده است، گفت: بنده با اینکه بیست و پنج سال در مخابرات سپاه مسئولیت داشتم، در جریان بسیاری از اطلاعات مرحوم زارعی نبودم و وقتی بازگو می‌کرد، برایم جالب بود. مثلاً در دوران تحریم‌ها و محاصره‌های سیاسی و اقتصادی تیم آقای زارعی و غفاریان توانستند یکی از پیچیده‌ترین سیستم‌های ارتباطی دشمن را در آن زمان نه تنها خنثی کنند، بلکه استفاده سازنده از آن به نفع جنگ تحمیلی داشته باشند.

وی اظهار کرد: تجهیزات سازمانی ناتو که در اختیار حزب بعث بود، توسط زارعی مهندسی معکوس قرار گرفت و تا بعد از سقوط صدام کسی از شکسته شدن آن‌ها اطلاع نداشت که مجاهدت عظیمی بود. ما تلاش کردیم این ماجرا را با جزئیات از ایشان سوال کنیم و در بسیاری از جلسات با اینکه خودشان فرمانده و مسئول عملیات جنگال بودند، اصرار به حضور دیگر نقش آفرینان این عرصه بودند.

وی در پایان گفت: در بسیاری از جلسات، مرحوم زارعی با اینکه فرمانده جنگال بود، ولی در موارد حساس، خود را صاحب‌نظر نمی‌دانست و بحث را به کارشناسان محول می‌کرد. شاید الان غبطه شدید من این باشد که حال او در اواخر عمر مساعد نبود و نتوانست کتاب را بخواند، چرا که شهریورماه نگارش کتاب تمام شد، اما همان زمان به بیماری مبتلا شد و خوانش نهایی کتاب صورت نگرفت.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک به روایت مرحوم علی‌اصغر زارعی» به کوشش یحیی نیازی با حضور سردار احمد غلامپور، سردار محمداسماعیل کوثری، سردار یعقوب زهدی، سردار فتح الله جعفری و سردار علی محمد نائینی رئیس در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و با حضور خانواده مرحوم دکتر زارعی برگزار شد.

در این مراسم در ابتدا سردار علی محمد نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس اظهار کرد: واقعیت این است مهمترین سرمایه انقلاب اسلامی، سرمایه‌های معنوی و انسانی هستند آن هم انسان‌های بزرگی که در مکتب امام تربیت شدند و در تراز انقلاب اسلامی قرار دارند، در واقع شخصیت و منش آنها در تراز انقلاب بوده و زندگی آنها درس‌آموز بود. انسان‌هایی که با حرکت انقلاب، در حال مجاهدت بودند و در امتداد انقلاب مجاهدت داشتند. متوقف نماندند و به نیازهای انقلاب در هر مقطع پاسخ دادند و همواره تأثیرگذار بودند.

وی ضمن اشاره به اینکه این افراد اگر می‌دیدند میدان نبرد تغییر کرده، در میدان جدید مجاهدت می‌کردند و به معنای کامل، پای انقلاب می‌ایستادند، گفت: این افراد از قدرت‌های مادی ترس نداشتند و در مواجهه با توطئه‌های انقلاب همیشه سربلند بودند و با فداکاری و وفاداری به انقلاب و ثبات قدم و روحیه شکست‌ناپذیری، برای مقابله با هر انحرافی در میدان بوده و جوشش داشتند، اینها قدرت انقلاب را باور داشتند و حقیقتاً مرحوم زارعی از این جمله بود.

مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران، مرحوم زارعی را یک رزمنده بلامنازع در میدان نبرد خواند و در خصوص نحوه آشنایی خود با ایشان اظهار کرد: در شهریور سال ۱۳۵۸ سیلی خوزستان را فراگرفت و ما به عنوان نیروهای جهادی در بلوچستان فعالیت می‌کردیم که در آن مقطع امام پیام دادند و فراخوانی منتشر شد تا نیروهای جوان به کمک بیایند. با فرمان امام راهی ماهشهر شدیم.

مرحوم زارعی به معنای اصیل در صحنه و در خط روشنگری حرکت می‌کرد

وی به فعالیت‌های مارکسیست‌ها در خوزستان اشاره کرد و گفت: در آن دوران اوج فعالیت چپ مارکسیستی و معارض نظام در خوزستان فعال بود که کانون آن آبادان محسوب می‌شد. ما در آنجا به فعالیت مشغول شدیم و کم‌کم به عنوان چهره فرهنگی معرفی می‌شدیم. در اسفند ۱۳۵۸ با آقای زارعی آشنا شدم، ایشان مسئول آموزش سپاه آبادان بود. هفت ماه با ایشان کار کردم و او را نیروی رشیدی برای سپاه دیدم، چرا که به معنای اصیل در صحنه و در خط روشنگری حرکت می‌کرد.

سردار نائینی افزود: سردار زارعی همیشه در رادیو آبادان صحبت می‌کرد، چرا که نیاز به تحلیل دادن و روشنگری مردم بود. آن دوران، آبادان دست منافقین بود و گاهی با مجادلات، شهر را به دست می‌گرفتند، اما محور حزب‌الله و نیروهای مردمی، مرحوم زارعی بود. با همین حس و حال روزهای قبل جنگ او را شناختم و با یکدیگر ارتباط داشتیم تا اینکه جنگ آغاز شد و در ماجرای حصر آبادان در کنار شهید جهان‌آرا فعالیت خود را آغاز کرد و بعد به عرصه‌های تخصصی جنگ ورود کرد.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سردار زارعی را یک پاسدار اصیل، رشید و انقلابی برشمرد و افزود: ایشان از همان ابتدا فعالیت‌های گسترده‌ای داشتند و علاوه بر فعالیت‌های پاسداری در رادیو آبادان نیز سخنرانی و روشنگری می‌کردند. ناگفته نماند که با توجه به فعالیت مارکسیست‌ها، جوانان گرد سردار زارعی جمع می‌شدند و ایشان محور اصلی شهر شده بود.

مرحوم زارعی یکی از مهره‌های راهبردی جنگال و شنود محسوب می‌شد

سردار نائینی با بیان اینکه ایشان در کنار شهید جهان‌آرا و سایر شهدا در شکستن حصر آبادان و سایر پیروزی‌های دفاع مقدس نقش داشتند، تصریح کرد: سردار زارعی در ۸ سال دفاع مقدس با خلاقیت‌های خود در برابر معارضین، در حوزه تخصصی مخابرات و رزمندگی دفاع مقدس فعال و نقش‌آفرین بودند و ایشان یکی از چند نفر اصلی سطح راهبردی مخابرات، جنگال و شنود دوران دفاع مقدس بود.

وی با تأکید بر اینکه دکتر زارعی همین روحیه را در بسیج اساتید و پس از دوران دفاع مقدس حفظ کردند، اظهار کرد: زمانی که به عنوان رئیس سازمان بسیج اساتید نیز برگزیده شدند و من در آن زمان معاون فرهنگی سازمان بسیج بودم، ایشان به ساماندهی اساتید حزب اللهی در دانشگاه‌ها پرداخته که این سازمان شکل گرفت و امروز تبدیل به یک پدیده شده است.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به فتنه ۱۳۸۸ یادآور شد: در ماجرای فتنه ۱۳۸۸ که با فتنه‌ای خطرناک‌تر از فتنه جنگ هشت ساله مواجه بودیم نیز سردار زارعی همه جا حضور داشت و در هر محفلی که در این خصوص برپا می‌شد حضور پیدا می‌کرد و ایده داشتند. در خاطر دارم در فتنه ۸۸، ایشان در صحنه و کف خیابان حضور داشتند و در برابر این فتنه ایستادگی کردند، چرا که حساسیت بسیار بالایی در دفاع از انقلاب داشتند. ایشان ایده‌های خوبی را در این رابطه پیگیری می‌کردند و در حوزه‌های دفاعی و امنیتی و جنگ نرم مؤثر بود.

در ادامه این مراسم، از همسر، خواهر و فرزند مرحوم زارعی تقدیر به عمل آمد و از کتاب «جنگ الکترونیک» به روایت مرحوم دکتر زارعی رونمایی شد.

سردار زارعی یک انسان باغیرت، متعصب آگاه و با بصیرت بود

همچنین سردار محمد اسماعیل کوثری رزمنده دفاع مقدس و دوست صمیمی مرحوم زارعی در مراسم رونمایی از کتاب تاریخ شفاهی مرحوم دکتر علی اصغر زارعی، ایشان را خستگی‌ناپذیر برشمرد و گفت: ایشان یک رزمنده و پدر مهربانی بودند که این روحیه از ایمان قوی و الهی ایشان سرچشمه می‌گیرد.

وی با بیان اینکه مرحوم زارعی دارای چهار پسر بود، گفت: گاهی حس می‌شود که نیروهای نظامی افراد خشنی هستند، اما او یک پدر بسیار مهربان بود. با فرزندانش با محبت رفتار می‌کرد و این محبت از رفتارش با خانواده مشهود بود که همه اینها برخاسته از ایمان قوی ایشان بود. او هیچ‌گاه نگفت مسئولیت بالایی در جنگال دارد.

سردار کوثری با بیان اینکه هر چند مسئولیت بالایی داشت اما می‌گفت پس از بیست سال موارد سرّی باید بازگو شود تا جوانان بدانند چقدر توانمند و چقدر پیشرفت کرده‌ایم، گفت: جنگ الکترونیک به فرماندهان ما کمک می‌کرد که خوب تصمیم بگیرند و در لحظه حاضر باشند که اینها همه از زحمات دکتر زارعی بود.

وی از تواضع سردار زارعی پرده برداشت و خاطرنشان کرد: با وجود آنکه سردار زارعی فعالیت‌های بسیار زیادی داشتند و در سمت‌های بالایی فعالیت می‌کردند اما همیشه متواضع بودند و با وجود آنکه همواره به اطلاعات سری دسترسی داشتند، اما حافظ اسرار بودند.

سردار کوثری با بیان اینکه فعالیت‌های ایشان باعث شد که پیشرفت‌های چشمگیری داشته باشیم، تصریح کرد: فعالیت‌های ایشان کمک شایانی به فرماندهان دفاع مقدس داشت و باعث شده بود که فرماندهان در لحظه از اقدامات رژیم بعث اطلاع داشته باشند.

وی سردار زارعی را یک متخصص در عملیات جنگال دانست و گفت: سردار زارعی از اینکه بسیاری از پیشرفت‌های کشور بیان نمی‌شد ناراحت بود.

دوست و همرزم مرحوم زارعی افزود: برخی از مواقع فرماندهان تشخیص می‌دادند که همان شب، عملیاتی را علیه رژیم بعث انجام دهیم که بعدها متوجه شدیم این اطلاعات را مرحوم زارعی و تیم ایشان در اختیار فرماندهان قرار می‌دادند.

وی یادآور شد: ایشان در دانشگاه امام حسین (ع) و مجموعه بسیج اساتید و مجلس یک فرد زحمت‌کش بود.

سردار کوثری با بیان اینکه برای وزارت نفت به مرحوم زارعی پیشنهاد داده بودند اما ایشان خودش قبول نکرد به ماجرای اشک‌های مرحوم زارعی در ماجرای تصویب برجام اشاره کرد و گفت: مرحوم زارعی برای روشنگری برجام بسیار فعالیت می‌کرد. او درباره برجام شب و روز مسائل را پیگیری می‌کرد که برای نمایندگان روشنگری کند تا بهترین نتیجه‌ها را رقم بزند. او مدام به دبیرخانه شورای امنیت ملی می‌رفت و تا پاسی از شب جلساتی داشت تا بخش‌های مهم را به نمایندگان در مجلس منعکس کند، اما چرا در عرض بیست دقیقه برجام تصویب شد؟ این مسئله به حدی برای مرحوم زارعی ناراحت‌کننده بود که به گریه افتاد.

وی با بیان اینکه سردار زارعی با غیرت بود و هیچگاه به دنبال توجیه مسائل نبود، تصریح کرد: ایشان به‌دنبال حق و حقیقت بود؛ او مصلحت‌اندیشی نمی‌کرد، در پی حق بود و حقیقتی را که دریافته بود بیان می‌کرد. ایشان یک انسان متعصب، با آگاه و با بصیرت بود و تمام عمر خودش را در حال جهاد سپری کرد و لذا در حد شهید است، چرا که همه عمرش جهاد کرد.

سردار زارعی حق‌خواه، حق‌گو و حق‌طلب بودند

در ادامه یحیی نیازی نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» به شکل‌گیری تدوین کتاب پرداخت و گفت: یکی از رده‌های تخصصی دفاع مقدس موضوع مخابرات و جنگ الکترونیک است که متأسفانه گمنام و ناشناخته است. شکل‌گیری این کتاب توفیقی بود که به‌دنبال انتشار تاریخ شفاهی سردار اسحاقی رخ داد.

وی به اهمیت این رده مهم پرداخت و گفت: در خاطرات فرماندهان دفاع مقدس داریم که با توجه به شنود سیستم مخابراتی رژیم بعث از تحرکات آنها مطلع می‌شدیم و همین موضوع باعث شد توپخانه آنها را هدف قرار دهد، همچنین در عملیات فاو نیز قبل از حضور گارد رژیم بعث آن منطقه گلوله‌باران شد و از حضور آنها ممانعت به عمل آمد.

نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» افزود: اگر در عملیات والفجر ۸ یگان‌های دشمن را زیر نظر داشتیم و لشکر گارد را زمین‌گیر می‌کردیم کمتر فرماندهی مطلع از فعالیت گروه شنود و عقبه آن بود که توسط نخبگان دانشگاهی صورت می‌گرفت تا تصمیم سازی در صحنه نبرد صورت گیرد.

نیازی به محرمانه بودن این موضوعات – شنود فعالیت رژیم بعث – پرداخت و گفت: تعداد محدودی از فرماندهان دفاع مقدس در آن دوران از این فعالیت آگاهی داشتند و تیم آقای زارعی به فرماندهی آقای وفای غفاریان این کدها را شکسته و در اختیار فرماندهان عالی قرار می‌دادند.

وی با بیان اینکه ۲۲ جلسه خاطرات سردار زارعی را جمع‌آوری کرده‌ایم؛ خاطرنشان کرد: سردار زارعی حق‌خواه، حق‌گو و حق‌طلب بودند و در بیان هیچ چیزی ابایی نداشتند و همه موضوعات را صادقانه بیان کردند که در نوع خود بی‌نظیر است.

نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» به برخی از موضوعاتی که در کتاب تاریخ شفاهی مرحوم دکتر زارعی مطرح شده اشاره و عنوان کرد: این کتاب یکی از جذاب‌ترین محتواها را دارا است چرا که خلاق و روایت کننده موضوعات از جمله افراد حاضر در صحنه و با ویژگی‌های منحصر به فرد است. کتاب خواستگاه اجتماعی، شرایط کودکی، ماجراهای مبارزات‌شان، شهادت برادرشان در دوران انقلاب، بودند. ایشان هم دانشگاهی شهید تندگویان بودند. آقای زارعی اولین نمازجمعه آبادان بعد از انقلاب را برپا می‌کند و خودشان سخنران پیش از نماز جمعه بودند.

وی با تاکید بر اینکه روایت مرحوم زارعی در این کتب یک روایت کاملاً صادقانه بود، افزود: همه راویان صادق هستند، اما صداقت مرحوم زارعی کاملاً مشهود است؛ ایشان دستاوردهای زیاد این حوزه را متوجه دیگران می‌دانست و کمتر به خودشان پرداختند.

نیازی با بیان اینکه موضوع جنگ الکترونیک یک موضوع پیچیده است، گفت: بنده با اینکه بیست و پنج سال در مخابرات سپاه مسئولیت داشتم، در جریان بسیاری از اطلاعات مرحوم زارعی نبودم و وقتی بازگو می‌کرد، برایم جالب بود. مثلاً در دوران تحریم‌ها و محاصره‌های سیاسی و اقتصادی تیم آقای زارعی و غفاریان توانستند یکی از پیچیده‌ترین سیستم‌های ارتباطی دشمن را در آن زمان نه تنها خنثی کنند، بلکه استفاده سازنده از آن به نفع جنگ تحمیلی داشته باشند.

وی اظهار کرد: تجهیزات سازمانی ناتو که در اختیار حزب بعث بود، توسط زارعی مهندسی معکوس قرار گرفت و تا بعد از سقوط صدام کسی از شکسته شدن آن‌ها اطلاع نداشت که مجاهدت عظیمی بود. ما تلاش کردیم این ماجرا را با جزئیات از ایشان سوال کنیم و در بسیاری از جلسات با اینکه خودشان فرمانده و مسئول عملیات جنگال بودند، اصرار به حضور دیگر نقش آفرینان این عرصه بودند.

وی در پایان گفت: در بسیاری از جلسات، مرحوم زارعی با اینکه فرمانده جنگال بود، ولی در موارد حساس، خود را صاحب‌نظر نمی‌دانست و بحث را به کارشناسان محول می‌کرد. شاید الان غبطه شدید من این باشد که حال او در اواخر عمر مساعد نبود و نتوانست کتاب را بخواند، چرا که شهریورماه نگارش کتاب تمام شد، اما همان زمان به بیماری مبتلا شد و خوانش نهایی کتاب صورت نگرفت.



منبع خبر

مرحوم زارعی حق‌خواه و حق‌طلب بودند بیشتر بخوانید »

امنیت امروز کشور به برکت ایثار شهداست

امنیت امروز کشور به برکت ایثار شهداست



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق بنا بر اعلام روابط عمومی ارتش، در آیینی با حضور امیر سرتیپ نوذر نعمتی جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش، فرماندهان ارشد نظامی استان فارس و خانواده‌های شهداء، پیکر پاک و مطهر شهید گمنام ۲۵ ساله که در سال ۶۷ به شهادت رسیده بود با رعایت اصول بهداشتی در پشتیبانی منطقه ۲ ارتش تشییع و خاکسپاری شد.

جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش در مراسم تشییع شهید گمنام، ضمن عرض تسلیت فرا رسیدن ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، اظهار داشت: خدا را شاکریم که امروز توفیق داد در محضر شهیدی از شهدای دوران دفاع مقدس باشیم که دعوت مجموعه نیروی زمینی ارتش را پذیرفتند و بعد از ۳۲ سال از پایان دوران دفاع مقدس در این پادگان حضور پیدا کردند.

وی با اشاره به جانفشانی، از خودگذشتگی و ایثار شهدا در هشت سال دفاع مقدس گفت: همه شئونات اساسی، اجتماعی، خدماتی و امنیتی کشور عزیزمان مدیون خون شهدا است.

امیر سرتیپ نعمتی با بیان اینکه دشمنان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز دست از دشمنی برنداشتند و به هر طریقی در تلاش هستند به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند و الحمدالله تا به امروز موفق نشدند، افزود: اگر امروز ما امنیت داریم و در کشور با همه دسیسه‌های دشمن، مردم ما آزادانه زندگی می‌کنند به برکت ایثارگری‌ها و جان فشانی‌های خون شهداست.

جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش بیان کرد: پیام شهداء در وصیت و سخنانشان اطاعت محض از ولایت فقیه است و آنان تنها راه سعادت و پیروزی نظام جمهوری اسلامی ایران را در پیروی کردن از ولایت فقیه محقق می‌دانند.

امیر سرتیپ نعمتی گفت: جنگ نرمی که دشمن از سال‌های دوران دفاع مقدس طرح‌ریزی کرده امروز نیز با همکاری هم پیمانان این دشمن استکباری در حال اجراست و در این آخر هم که در سال گذشته به صورت وحشیانه و قبیحانه سردار شهید سلیمانی را به شهادت رساند و نشان داد دشمنی اش در این ۳۲ سال به هیچ عنوان کم نشده است

جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش خاطر نشان کرد: اگر ایران استقلال دارد و حاکمیت نظام ما با قدرت در جهان به راه خود ادامه می‌دهد به خاطر حضور کسانی است که راه شهدا را ادامه می‌دهند و با رهبری داهیانه مقام معظم انقلاب اسلامی به عنوان کشتی بان این انقلاب، خیلی زود شاهد شکست وقیحانه این دشمن استکباری خواهیم بود.

امیر سرتیپ نعمتی در پایان تصریح کرد: تا جان در بدن داریم راه شما را ادامه خواهیم داد و در پشتیبانی از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و اجرای فرامین فرماندهی معظم کل قوا لحظه‌ای آرام نخواهم گرفت.



منبع خبر

امنیت امروز کشور به برکت ایثار شهداست بیشتر بخوانید »