دوران پهلوی

نمایش قبح شکنانه در تحریف تاریخ پهلوی/ ساواک در سریال تاسیان سفیدسازی می‌شود؟

نمایش قبح شکنانه در تحریف تاریخ پهلوی/ ساواک در سریال تاسیان سفیدسازی می‌شود؟



«تاسیان» و نمایش قبح شکنانه در تحریف تاریخ پهلوی سریال «تاسیان» با روایتی تحریف‌شده، ساواک را تطهیر می‌کند، انقلابیون را سطحی نشان می‌دهد و سبک زندگی اشرافی را ترویج می‌کند.

  • راحتیران - استیکی سایت

به گزارش مجاهدت از مشرق، سریال تاسیان که به قلم و کارگردانی تینا پاکروان ساخته شده است، در حالی که به ظاهر قصد بازنمایی فضای اجتماعی ایران در آستانه انقلاب اسلامی را دارد، در واقع یک روایت تحریف‌شده و جهت‌دار از آن دوران ارائه می‌دهد.

این سریال، با نادیده گرفتن بسیاری از واقعیت‌های تاریخی، به سفیدشویی ساواک، ترویج سبک زندگی اشرافی، تحریف مبارزان انقلاب و شخصیت‌پردازی مغرضانه پرداخته است. مهم‌تر از همه، انتخاب دیالوگ‌ها، آکسان بازیگران و نحوه نمایش کاراکترها، نشان از تمایل آشکار فیلمساز به ارائه تصویری مطلوب از رژیم پهلوی دارد. در این تحلیل، از نظریات بازنمایی استوارت هال، قدرت و گفتمان میشل فوکو و عادت‌واره پیر بوردیو برای بررسی این سریال استفاده خواهیم کرد.

تقابل شخصیت‌های سطحی مخالف و شخصیت‌های عمیق موافق پهلوی یکی از مهم‌ترین نکات در تاسیان، تفاوت فاحش میان نحوه پرداخت شخصیت‌های طرفدار رژیم پهلوی و شخصیت‌های انقلابی یا مخالف حکومت است. کاراکترهایی که به‌نوعی نماینده جریان سلطنت‌طلبی هستند، افرادی عمیق، چندبعدی، باهوش و دارای انگیزه‌های پیچیده نمایش داده می‌شوند، در حالی که مخالفان رژیم یا افرادی احساساتی، بی‌فکر و سطحی هستند، یا به‌صورت کاریکاتوری به نمایش درآمده‌اند.

میشل فوکو در نظریه «قدرت و بازنمایی» خود تأکید دارد که روایت‌گری رسانه‌ای، ابزاری برای شکل دادن به واقعیت در ذهن مخاطب است. در تاسیان، این روایت به شکلی تنظیم شده است که شخصیت‌های وابسته به حکومت، از جمله مقامات ساواک، منطقی، اهل گفت‌وگو و حتی دلسوز جلوه داده می‌شوند، در حالی که مبارزان انقلابی، شخصیت‌هایی هیجانی، بی‌برنامه و فاقد انسجام فکری هستند.

بیشتر بخوانید:

مدیر وطن امروز : تاسیان یک ساواک جعلی و فانتزی را به نمایش می‌گذارد

این تفاوت نه‌تنها در محتوای دیالوگ‌ها، بلکه در نوع بیان و آکسان بازیگران نیز کاملاً مشهود است. آکسان و لحن دیالوگ‌ها: نشانه‌ای از تمایل فیلمساز یکی از نکات قابل توجه در تاسیان، نحوه ادای دیالوگ‌ها توسط شخصیت‌های انقلابی و سلطنت‌طلب است. طرفداران رژیم پهلوی، معمولاً با لحنی آرام، متین و شمرده صحبت می‌کنند، در حالی که مخالفان، یا دچار لکنت هستند، یا جملات را با هیجان بی‌مورد ادا می‌کنند. این تکنیک، نه یک انتخاب تصادفی، بلکه بخشی از جهت‌گیری فیلمساز در شکل‌دهی به ذهنیت مخاطب است.

نمایش قبح شکنانه در تحریف تاریخ پهلوی/ ساواک در سریال تاسیان سفیدسازی می‌شود؟

تحریف تاریخی: دهه ۵۰، اما نه آن‌طور که بودیکی از بزرگ‌ترین نقاط ضعف تاسیان، فضاسازی تاریخی غیرواقعی آن است. سازندگان سریال در طراحی صحنه، پوشش و سبک زندگی شخصیت‌ها تصویری را ارائه داده‌اند که بیشتر شبیه به یک روایت فانتزی و اشرافی از ایران دهه ۵۰ است تا واقعیت تاریخی آن دوران.کاراکترهای اصلی، خصوصاً شخصیت زن، در محیط‌هایی مجلل و با پوشش‌هایی بیش از حد مدرن و غربی نمایش داده می‌شوند که هیچ تطابقی با تصاویر واقعی، فیلم‌های مستند، و عکس‌های باقی‌مانده از آن دوره ندارد. این سؤال مطرح می‌شود که آیا تاسیان در تلاش است تا تاریخ را برای خوشایند مخاطبان خاصی بازنویسی کند؟از سوی دیگر، روایت سریال از زندگی مردم عادی، کاملاً تک‌بعدی و غیرواقع‌گرایانه است.

درحالی‌که دهه ۵۰، یکی از ملتهب‌ترین دوره‌های اجتماعی و سیاسی ایران بود و شکاف طبقاتی، اعتراضات مردمی و سرکوب‌های رژیم پهلوی در اوج خود قرار داشت، تاسیان با چشم‌پوشی از این حقایق، تصویری زیبا و بی‌دغدغه از آن دوران ارائه می‌دهد که در نهایت به تحریف تاریخی منجر می‌شود.

نمایش قبح شکنانه در تحریف تاریخ پهلوی/ ساواک در سریال تاسیان سفیدسازی می‌شود؟

در تاسیان، بازجویی‌های ساواک بیشتر شبیه به یک گفت‌وگوی محترمانه است تا شکنجه‌ای که بسیاری از انقلابیون و مخالفان رژیم به آن دچار شدند.سفیدشویی ساواک

بازنویسی یک سازمان مخوفساواک، که یکی از مخوف‌ترین سازمان‌های اطلاعاتی جهان بود، در تاسیان به‌شکلی کاملاً غیرواقعی و تحریف‌شده نمایش داده شده است. در این سریال، نه‌تنها از خشونت‌های سازمانافته ساواک خبری نیست، بلکه مقامات آن، بیشتر به‌عنوان افرادی مدبر و عقل‌گرا به تصویر کشیده شده‌اند.

تحریف روش‌های سرکوب تاریخ، گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری و خاطرات قربانیان ساواک، همگی نشان می‌دهند که این سازمان، شکنجه و سرکوب را به‌عنوان ابزاری سیستماتیک برای حفظ رژیم پهلوی به کار می‌برد. اما در تاسیان، بازجویی‌های ساواک بیشتر شبیه به یک گفت‌وگوی محترمانه است تا شکنجه‌ای که بسیاری از انقلابیون و مخالفان رژیم به آن دچار شدند.

ترویج سبک زندگی اشرافی و مصرف مشروبات الکلی یکی دیگر از جنبه‌های برجسته تاسیان، نمایش گسترده مصرف مشروبات الکلی است. شخصیت‌های اصلی سریال، به‌طور آزادانه مشروب می‌نوشند و این امر نه‌تنها نکوهش نمی‌شود، بلکه کاملاً عادی و بخشی از زندگی روزمره آن‌ها نمایش داده می‌شود.

بوردیو معتقد است که رسانه‌ها از طریق نمایش مداوم یک سبک زندگی خاص، آن را در ناخودآگاه جمعی به‌عنوان یک «هنجار» جا می‌اندازند. تاسیان نیز دقیقاً از همین تکنیک استفاده کرده است. مشروب‌خواری، که در دوران پهلوی از طریق باشگاه‌های شبانه، کاخ‌های جوانان و کاباره‌ها ترویج می‌شد، در این سریال به‌عنوان نشانه‌ای از مدرنیته و روشنفکری نمایش داده می‌شود. این رویکرد، در راستای تلاش برای «عادی‌سازی» سبک زندگی دوران پهلوی است.

یک پروژه‌ بازنویسی تاریخ تاسیان، به‌جای یک روایت بی‌طرف از دوران پهلوی، در واقع یک پروژه بازنویسی تاریخ است که تلاش دارد روایت رسمی از رژیم پهلوی را به چالش بکشد و تصویری مطلوب از آن ارائه دهد.

شخصیت‌های انقلابی، سطحی، هیجانی و بی‌اثر نمایش داده شده‌اند، در حالی که شخصیت‌های موافق حکومت، عمیق، منطقی و تأثیرگذار هستند.

ساواک، که در تاریخ به‌عنوان یکی از سرکوبگرترین نهادهای امنیتی شناخته می‌شود، در تاسیان سازمانی حرفه‌ای و حتی دلسوز معرفی شده است.

کانون پرورش فکری، که ابزاری برای پیشبرد اهداف سلطنت بود، به‌عنوان یک نهاد فرهنگی مستقل و بی‌طرف بازنمایی شده است. مصرف مشروبات الکلی و سبک زندگی اشرافی، به‌شکلی آشکار ترویج شده است.

نمایش قبح شکنانه در تحریف تاریخ پهلوی/ ساواک در سریال تاسیان سفیدسازی می‌شود؟

نحوه بیان دیالوگ‌ها، آکسان بازیگران و لحن گفتار، تمایل فیلمساز را به سمت بازتولید ارزش‌های پهلوی نشان می‌دهد. در نهایت، تاسیان نه یک سریال تاریخی، بلکه یک ابزار گفتمانی برای شکل دادن به یک روایت خاص از گذشته است. اما تاریخ، آن‌گونه که در این سریال روایت شده، چیزی جز یک بازنمایی دستکاری‌شده نیست.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نمایش قبح شکنانه در تحریف تاریخ پهلوی/ ساواک در سریال تاسیان سفیدسازی می‌شود؟ بیشتر بخوانید »

ماجرای امدادگری رهبر انقلاب به زلزله‌زدگان فردوس در دوران پهلوی

ماجرای امدادگری رهبر انقلاب به زلزله‌زدگان فردوس در دوران پهلوی



رهبر انقلاب پس از وقوع زلزله فردوس همراه با اعضای پایگاه امداد روحانیت در قالب اولین اردوی جهادی به شهر زلزله‌زده رفت و به زلزله‌زدگان کمک کرد. این داستان کتاب «دوباره فردوس» است .

به گزارش مجاهدت از مشرق از ستاد خبری سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، سید علیرضا مهرداد نویسنده کتاب «دوباره فردوس» در آیین رونمایی این اثر با اشاره به این که کتاب، روایتِ آقایی به نام میم. فردوسی است، بیان کرد: به نظر می‌رسد که سکه نوشتن و انتشار کتاب «دوباره فردوس» دو رو دارد. یک روی سکه تلاش و پیگیری انتشارات انقلاب اسلامی برای چاپ و نشر کتاب و یک روی دیگر آن تلاش یک تاریخ‌نگار برای روایتِ بخشی از تاریخ شهر فردوس است.

وی افزود: کتاب «دوباره فردوس» روایتگر پیدایش حرکت جهادی کمک کردن به مناطق بحران‌زده است. سید علی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) پس از زلزله فردوس، به این شهر رفت و به‌عنوان یک منجی به مردم کمک کرد. در آن روزها ساواک سعی می‌کرد خبری از حضور سید علی خامنه‌ای در فردوس برای کمک کردن به زلزله‌زدگان در جایی درز نکند. در همان زمان آوازه پایگاه امداد روحانیت به کشورهای مختلف جهان رسیده بود.

نویسنده کتاب «دوباره فردوس» گفت: رهبر می‌فرمایند ما در ابتدا به گناباد و کاخک رفتیم و متوجه شدیم که اگرچه گناباد آسیب چندانی از زلزله ندیده است، همه گروه‌های امداد در آنجا جمع شده‌اند اما فردوس با وجود آسیب‌دیدگی زیاد، غریب است. بنابراین، اعضای پایگاه امداد روحانیت به فردوس رفتند.

وی بیان کرد: ساز مخالف در برابر رهبر در شهر فردوس زیاد بود. شهر فردوس پس از زلزله کاملا تخریب و غیر قابل سکونت شد. بنابراین، شهری که هم‌اکنون به عنوان شهر فردوس شناخته می‌شود، بعد از زلزله ساخته شد. رهبرعظم انقلاب (مدظله‌العالی) تدابیر زیادی برای ساخت شهر فردوس جدید داشت اما مخالفت‌هایی با تدابیر ایشان شد. بنابراین، دو شهر به جای شهر فردوس قدیم ساخته شد که یکی از آنها اسلامیه و دیگری فردوس نام گرفت.

سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از ۲۰ اردیبهشت آغاز بهکار کرده و تا ۳۰ اردیبهشت‌ ۱۴۰۲ در مصلی امام خمینی (ره) و همزمان به‌صورت مجازی در ketab.ir ادامه دارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای امدادگری رهبر انقلاب به زلزله‌زدگان فردوس در دوران پهلوی بیشتر بخوانید »

زندانی معروف دوران پهلوی از انواع شکنجه‌های ساواک می‌گوید

زندانی معروف دوران پهلوی از انواع شکنجه‌های ساواک می‌گوید



زندانی معروف دوران پهلوی که در جریان انقلاب، ۶ سال از دوران محکومیت خود را در شکنجه‌گاه ساواک سپری کرده بود از سخت‌ترین شکنجه‌های خود می‌گوید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، برنامه بدون تعارف این هفته میزبان یکی معروف‌ترین زندانیانی بود که در دوران پهلوی دوم، در ۲۵ سالگی دستگیر و از زیر سنگین‌ترین شکنجه‌های ماموران ساواک جان سالم به در برد. عزت شاهی که از سال ۱۳۶۳ نام خود را به عزت‌الله مطهری تغییر داده است، از بلاهایی که ماموران ساواک بر سر او آوردند، می‌گوید.

او که در طبقه نخست «زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری» که حالا به نام «موزه عبرت» معروف شده است، کنار حوض قدیمی روبروی علی رضوانی، مجری این برنامه نشسته، از شکنجه‌هایی که در آن دوران دیده است، یاد می‌کند.

او به حوضی که کنار آن نشسته اشاره می‌کند و می‌گوید که یادم است زمانی ما را برای شکنجه به این حیاط می‌آوردند. حوض را در سرمای زمستان پر از یخ می‌کردند و سر زندانیان را در آن نگه می‌داشتند، همین‌که زندانی نزدیک بود که جان خود را از دست دهد، یک لحظه سر او را بیرون می‌آوردند و مجدد به زیر آب می‌کردند. این موضوع برای ما یادگاری است.

او که زمان دستگیری هفت گلوله خورده بود، از سخت‌ترین شکنجه‌های خود می‌گوید. «شوک‌های برقی را در جاهای حساس بدن مانند لب، گوش و دیگر جاهای حساس می‌گذاشتند و آن را به برق می‌زدند» این ها را مطهری می‌گوید.

او عنوان می‌کند که یکی دیگر از شکنجه‌هایی که ساواک روی زندانیان انجام می‌داد و برای خود من چندین بار اتفاق افتاده بود، داغ کردن سوزن زیر ناخن بود. به این ترتیب که سوزن‌هایی که از نوع معمول آن، بلندتر بود را به طور نصفه در زیر ناخن فرو می‌بردند و نصف دیگر سوزن را که بیرون بود با فندک یا شمع داغ می‌کردند. در آن حالت اگر شلاق را به‌صورت ضربدری روی دست‌ها می‌زدند، ناخن‌ها می‌افتاد و اگر شلاق را به صورت مستقیم می‌زدند، انگشتان سیاه می‌شد.

او ادامه می‌دهد که به صلیب کشیدن زندانیان از دیگر شکنجه‌هایی بود که انجام می‌شد. یک صندلی به زیر پای ما گذاشتند دست‌های ما را با طناب به میله‌ها می‌بستند و صندلی را از زیر پای ما می‌کشیدند و ما به همان شکل می‌ماندیم. همچنین ما را شش ماه به تخت بسته بودند و روزی یک بار فقط برای دستشویی رفتن باز می‌کردند در آن شش ماه حتی یکبار هم به حمام نرفتیم.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زندانی معروف دوران پهلوی از انواع شکنجه‌های ساواک می‌گوید بیشتر بخوانید »

رژیمی که نظام نشد

رژیمی که نظام نشد



واقعیت دشمنی طاغیان و یاغیان و ناپاکان با انقلاب اسلامی، که با آن مواجهیم و با آنها توان خود افزوده‌ایم از همین حقیقت سرچشمه می‌گیرد که پاکی، همیشه دشمنانی ناپاک دارد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: در بین انقلابات مختلفی که در سده‌های اخیر اتفاق افتاده بدون شک انقلاب اسلامی ایران متمایز و مشخص از سایرین است. این ادعایی بی‌اساس و فقط به‌خاطر دوست داشتن نیست. واقعیتی است که به آن خواهم پرداخت و آنگاه است که به این واقعیت دوم هم خواهیم رسید که انقلاب اسلامی که از ایران شروع شد و پی‌درپی در حال تکثیر و تولیدمثل است، به‌واقع دوست‌داشتنی و از جمله پدیده‌هایی است که شناخت بیشتر آن برای مؤمنین و مستضعفین، محبت بیشتر و برای دشمنانش، بغض و غضب می‌افزاید.

واقعیت دشمنی طاغیان و یاغیان و ناپاکان با انقلاب اسلامی، که با آن مواجهیم و با آنها توان خود افزوده‌ایم از همین حقیقت سرچشمه می‌گیرد که پاکی، همیشه دشمنانی ناپاک دارد.

شروع انقلاب اسلامی را نمی‌شود از اسفند۴۱ یا خرداد ۴۲ دانست. همان‌گونه که دشمنی دشمنان با ایران را نمی‌توان از سال۵۷ دانست. با وجود استنادات تاریخی، هرگز نمی‌توان شروع انقلاب اسلامی را در دهه چهل دانست.

امام راحل، رهبری انقلاب اسلامی را زمانی به دست گرفت که زعمای قبلی شیعه، خشت و ستون‌های تمدن نوین را فراهم کرده و معماری را به خمینی کبیر سپرده بودند. بی‌راه نیست اگر گفته شود پس از شهادت سیدالشهداء، شیوه مبارزه ائمه بر تربیت مؤمنینی متمرکز شد که بتوانند خود، ضمن تشخیص دقیق تکالیف، به‌موقع اقدام مورد نیاز را انجام داده و خود را چنان قوی کنند که منتظر دیگران نمانند.

و این تربیت توسط نائبان و عالمان تا عصر معاصر ادامه یافت و بیرق مبارزه به امام راحل رسید و او پس از استخراج از منابع و طراحی و تدوین نظریه ولایت فقیه به احداث و اثبات آن همت گمارد.

در مورد تاریخ شروع دشمنی دشمنان نیز اگرچه بسیار قبل از امروز است ولی مهم‌ترین و بی‌نظیرترین آن در جهان همین ۱۰۵ سال پیش اتفاق افتاد که سلطنت منحوس بریتانیا نصف جمعیت ۱۸ میلیونی ما را با قحطی و بیماری انگلیسی کشت. آن زمان، نه شعار مرگ بر اسرائیلی گفته شده بود و نه مرگ بر آمریکا و انگلیس. نه سپاه و سازمان روحانیتی بود که خار چشم دشمنان باشد و نه جبهه مقاومتی که خواب از دشمنان برباید.

دلیل آن نسل کشی بی‌نظیر و پدرکشتگی چه بود؟ هفتاد سال پیش هم که محمدرضای پهلوی با همدستی آمریکا و انگلیس، دولت قانونی دکتر مصدق را اسقاط و اورا محاکمه و تبعید و دق‌مرگ کرد نیز همان سؤال مهم و راهگشا وجود دارد. چرا؟ و بر این باید افزود که مصدق‌، مذهبی نبود و تأکید بر این دو مثال برای آن است که هرگز فراموش نشود پدرکشتگی با ایران به‌ویژه در دوره معاصر را غرب شروع کرده و اکنون به انقلاب اسلامی مرتبط کرده است.

اگر امروز از ما خواسته می‌شود از مقاومت دست برداریم تا تحریم‌ها برداشته شود، صد سال پیش از ما خواسته می‌شد که دست از جان بشوییم تا راحت کشته شویم.

باید این را نیز گفت که پدر و پسر پهلوی مثل دوران قاجار، که بیش از نیمِ ایران را از ایران پاره کردند و به اجانب دادند نبودند. از آنها وطن‌فروش‌تر بودند. این پدر و پسر، گونه جدیدی از سرسپردگی را در تاریخ جهان ثبت کردند. رضای پهلوی‌، تنها پادشاه صددرصد دست‌نشانده اجنبی بود و تخت شاهی را مدیون کشتار نیمِ ایرانیان در همین قحطی بزرگ بود و بی‌رمق‌شدن علمایی که درگیر حفظ جان مردم بودند و روشنفکرانی که باز هم به اشتباه افتادند. وگرنه اصطبل‌داری سفارت هلند کجا و پادشاهی بر ایران کجا؟

پسرش هم تنها پادشاهی است که برای اسقاط دولت خودش با دشمنان و اجانب هم‌پیمان شد. می‌توان گفت یکی از دلایلی که در ۵۴ سال تاریک پهلوی‌، حکومت‌شان نتوانست از رژیم به نظام تبدیل شود همین بی‌ریشگی بود که آنها را از تصمیم‌گیری عقیم کرده بودند و آنها نمی‌توانستند با بدنه اجتماع پیوند بخورند.

تفاوت می‌کند رژیمی که مسئولین مهمش یا از سفارت اجانب انتخاب می‌شوند یا در بزم شبانه‌، با نظامی که در همان سال اول، انتخابات برگزار می‌کند و زمام امور کشور را به منتخبین مردم می‌سپارد. تفاوت می‌کند رژیمی که به‌دنبال توسعه، طبق اطلس منافع اجانب است با نظامی که طبق نقشه بومی و طراحی شده توسط نخبگان خود به‌دنبال پیشرفت است.

شباهت این دو مثل تفاوت دست و پای مصنوعی با دست پای سالم است. پهلوی‌ها مثل قاجار، دست و پای کشور را بریدند و می‌خواستند به جایش انگشت بکارند. توسعه‌ای که شاه به‌دنبالش بود توقع معاش مردم را از قحطی و گرسنگی به آش و اشکنه و از حکیم‌باشی به پزشک هندی و بنگلادشی رساند و با کشوری نیمه بی‌سواد، ادعای رسیدن به دروازه تمدن داشت و… و امروز مطالبه مردم قیمت گوشت و مرغ است و «توریست درمانی» یکی از منابع درآمدی کشور و گلایه مردم از قیمت بالای خودروهای ملی و کمبود مشاغل برای تحصیلکردگان دانشگاهی است.

پیشرفت ما در هر زمینه‌ای که انقلابی رفتار کردیم، اعجاب‌آور است و در جایی که به غربزده‌ها و لیبرال‌ها اعتماد کردیم‌، خیر. در زمانی که ژاپنِ صنعتی و اقتصادی و تکنولوژیکی و الگوی خودباختگان، روزانه ۴۵۰ فوتی کرونایی دارد و تلفات کرونای آمریکا از کانال ۲۲۰ نفری پایین نیامده، مردم ایران می‌گویند « مگر هنوز کرونا هست؟» تصور تداوم دوران پهلوی را می‌توان در زندگی امروز ولیعهد محمدرضا دید.

اگر همین ولیعهد ناکام، در این ۴۴ سال توانسته بدون پول شهبانو، منبع درآمد آبرومندانه یا تحصیل شایسته یا موفقیت و فضیلتی کسب کند، کشور ایران هم می‌توانست با تداوم پهلوی رشد کند. به استناد کتاب «خاطرات ملکه مادر»، همین ولیعهد و همین شهبانو که وارث میلیاردها دلار ثروت پهلوی بودند، حاضر به پرداخت هزینه کفن و دفن زن رضاشاه و مادر محمدرضای پهلوی نشدند و جنازه تاج‌الملوک، دو ماه در سردخانه‌ای در نیویورک ماند و….

اینکه از کارت تریاک به کارت سوخت و کارت کالا و بیمه خدمات درمانی همگانی و… رسیدیم نیاز به گفتن ندارد؛ ما از خفتی که می‌گفت «ایرانی نمی‌تواند آفتابه بسازد» و از ذلت ممنوعیت ساخت دنده پنج هواپیما به ساخت ماهواره و موشک نقطه‌زن و… و پهپاد بومی فرامدرنی رسیده‌ایم که آمریکا مدعی است توازن نظامی جنگ روسیه با اوکراین و ناتو را به هم زده است.

ما از رعیتیِ اجانب در خاک و زمین خودمان به آقایی آسمانها رسیده و سنتکام را پَر و دُم، چیده‌ایم. ما از حضور ۳۶ هزار مستشاری که در ایران می‌چریدند و حقوق‌شان از حقوق ارتش شاهنشاهی بیشتر بود و حق توحش می‌گرفتند، به اخراج آمریکایی‌ها از منطقه رسیده و تفنگداران دریایی آنها را مثل جلبک از آب جزایر فارسی جمع می‌کنیم.

ما از اینها گذشتیم که به گفته آن اندیشمند معاصر، پس از هخامنشیان برای اولین‌بار است که در دوره آقای خامنه‌ای، قوای نظامی ایران به آب‌های آزاد مدیترانه رسیده است.

این همه جنگ و تحریم و توطئه علیه ایران به این دلیل است که ما رژیم وابسته و گاو شیرده غرب را از کشور بیرون کردیم. وضعیت چندش‌آور امروز گاو شیرده سعودی، حکایت دوران پهلوی ماست و فرمول اغوای بن‌سلمان همان فرمولی است که شاه را بیچاره کرد.

ما اگر ضعیف بودیم، علیه ما جنگ احزاب به راه نمی‌انداختند و دور تا دورمان کمین نمی‌کردند. اگر ضعیف بودیم لحظه‌ای امانمان نمی‌دادند و در همان دهه شصت، یا توسط سگ ‌هار بعثی خورده می‌شدیم یا توسط سگ زرد منافقین، تکه‌تکه. اگر ضعیف بودیم برایمان تحریم آیسا و کاتسا و سیاه‌چاله‌های نامردی درست نمی‌کردند. اگر ضعیف بودیم کشتی‌های آمریکا و انگلیس مجبور نبودند برای عبور از خلیج‌فارس، خودشان را به فارسی معرفی کنند.

ما قوی شدیم که سیاست نیل تافرات اسرائیل به حصر در دیوارهای شهرک‌های یهودی نشین و اعتراضات خیابانی تبدیل شده است.

سپاه ما قوی است که او را به هر بهانه‌ای تحریم می‌کنند. قوی شده‌ایم که یک «قاسم سلیمانی» ما توانست منطقه و جهان را از لوث سگ قلاده‌دریده داعشی که توسط آمریکا زاییده شده بود نجات دهد. حتی نمی‌شود تصور کرد که اگر داعش و النصره بر عراق و سوریه مسلط می‌شدند، چه بلایی بر سر منطقه و جهان و تمدن‌ها می‌آوردند.

ما قوی شدیم که «تهرانی‌مقدم» ما تا ابد ایران را فلات ثبات منطقه کرد و بیشه شیران را امن‌ترین جای دنیا نمود و تصاویر تخریب سقف یک ساختمان در اصفهان با کوادکوپتر و زمین شخم‌زده عین‌الاسد گویای تفاوت‌هاست. ما قوی شده‌ایم که «فخری‌زاده» فخر علم جهان شد و هسته‌ای را چنان تکثیر کرد که مثل تیر از چله رهیده، مهارناشدنی شده است. و زمانی مردم ما چهل‌وچهار سالگی انقلاب اسلامی را جشن می‌گیرند که گفته می‌شود شاید اسرائیل و آمریکا ژانویه ۲۰۲۵ را نبینند و تا یکی دو دهه دیگر، مسلمانان فرانسه و آلمان و انگلیس، به اکثریت می‌رسند، إن‌شاءالله.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رژیمی که نظام نشد بیشتر بخوانید »

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟



۳۹ سال قبل، آمریکا با طراحی عملیات استانچ دسترسی‌های ما به سلاح را محدود کرد و حالا می‌ترسد یکی از ده‌ها مدل پهپاد ایران‌ساخت، اهدافی از آمریکا و متحدانش را هدف قرار دهد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، چند سالی که از آغاز جنگ تحمیلی گذشت دشمن خود را در مقابل جمهوری اسلامی که با دست خالی در مقابل ابرقدرت‌های دنیا می‌جنگید، بیش از پیش منفعل و شکست خورده حس می‌کرد. ایرانی که قرار بود با وجود فشار و تحریم مقابل عراق کمرش خم شود، حالا درست رزمندگانش از منطقه‌ای سخت و در زمانی که عراقی‌ها فکر نمی‌کردند دست به عملیات خیبر زد و این نقطه عطفی برای جمهوری اسلامی محسوب می‌شد.

از این رو در اول آبان سال ۶۳ دشمنان طرحی را تصویب کردند که در آن ممنوعیت فروش تسلیحات به ایران با محدودیت‌های مضاعفی روبه‌رو می‌شد. ایرانی که توان نظامی‌اش حرفی برای گفتن نداشت و همان بضاعت اندک را هم با هزار ترفند و از راه‌های غیررسمی تأمین می‌کرد.

توان نظامی ایران پیش از انقلاب چطور بود؟

کشورمان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران پهلوی نیز کاملا وابسته به کشورهای خارجی، خصوصا غربی‌ها به ویژه آمریکا بود. امور اصلی نظامی ایران بر عهده چند هزار مستشار آمریکایی بود که در این کشور حضور داشتند، زیرا ما در این عرصه تولیدکننده نبودیم و بیش‌تر دوات نظامی از کشورهای دیگر خریداری می‌شد. از طرفی چون متحد آمریکا هم بودیم بیش‌تر در بلوک غرب تعریف می‌شدیم.

بعد از پیروزی انقلاب، چون ارتباط جمهوری اسلامی با آمریکا قطع شد، کشور از این جهت با مشکل بزرگ و جدی مواجه شد. خصوصا وقتی عراق به پشتوانه قدرت‌های دنیا علیه ایران جنگ را آغاز کرد. مثلا در حوزه هوایی تمام تجهیزات از غرب وارد می‌شد و ما هیچ امکانی برای تهیه وسایل در داخل نداشتیم. جالب است که با تدبیر فرماندهی کل قوا آیت الله خامنه‌ای اتفاقا اولین خودکفایی نیروهای مسلح در همین نیروی هوایی پایه گذاری شد؛ آن هم برای تعمیر قطعات پرمصرف جنگنده‌ها.

دو بازوی قوی و اصلی در دکترین نظامی کشور که سابقه‌اش به دفاع مقدس بازمی‌گردد

شاید این جمله را بارها شنیده‌ایم که در دوران دفاع مقدس ما حتی برای تهیه سیم خاردار هم مشکل داشتیم. این نشان می‌داد ما نه تنها تولیدی نداشتیم، بلکه چنان وابسته بودیم که اگر غرب اراده می‌کرد، ما را در تهیه تجهیزات به راحتی لنگ می‌گذاشت. نمونه آن هم همین سیم خاردار بود که می‌خواستیم، اما با هزینه‌های چند برابری هم به ما نمی‌دادند.

این چنین بود که در سال‌های دفاع مقدس، رزمندگان ما دستشان را به زانو زدند و تصمیم گرفتند روی پای خود بایستند. در میان همه محدودیت‌ها دو حوزه مهم متولد شد؛ صنعت موشکی و پهپادی. هر چند مردم با صنعت موشکی آشنایی بیش‌تری دارند و در این خصوص نیز بیش‌تر سخن گفته شده است، اما ساخت پهپاد هم عمری مساوی با ساخت موشک دارد و ساخت آن از اواسط سال‌های جنگ آغاز شد. این دو حوزه امروز به دو بازوی قوی و اصلی در دکترین نظامی کشور تبدیل شده است.

امروز کشوری هستیم که در صادرات محصولات دفاعی، حرف زیادی برای گفتن داریم

یک کارشناس مسائل نظامی در این خصوص می‌گوید: امروز ما به کشوری تبدیل شده‌ایم که در صادرات محصولات دفاعی در منطقه حرف زیادی برای گفتن داریم. اما چه شد که رزمندگان ما تصمیم گرفتند به دانش خود اتکا کنند؟ زمانی که شهید احمد کاظمی فرمانده نیروی هوایی سپاه بود، شهید حسن طهرانی مقدم با گروهی عازم روسیه می‌شوند تا هم موشک «اسکندر» خریداری کنند و هم اگر بشود با روس‌ها در این زمینه همکاری داشته باشند. موشک «اسکندر» موشکی زمین به زمین است که روس‌ها به ایران ندادند و همین ندادن انگیزه‌ای شد که وقتی شهید طهرانی مقدم برگشت با اتکا به دانش و ایمان خود و نیروهایش موشکی ساختند معادل «اسکندر» که موشک فاتح نام گرفت. اکنون فاتح یک خانواده موشکی است با مدل‌های مختلف که جزو بهترین و دقیق‌ترین موشک‌های ما محسوب می‌شود که اولین مدل آن «فاتح ۱۱۰» نام دارد.

همچنین زمان جنگ، کشور لیبی چون با ما همسو بود و رابطه خوبی داشت، چند موشک به ما داد تا با عراقِ تا بن دندان مسلح بجنگیم. همین هم در صورتی بود که باید به سختی می‌رفتیم سوریه آموزش می‌دیدیم تا بتوانیم از همان تعداد موشک هم استفاده کنیم، اما الان به جایی رسیده‌ایم که در منطقه قدرت اول موشکی هستیم و همچنین در صادرات تجهیزات نظامی هم حرف‌های زیادی داریم.

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟

هواپیمای بدون سرنشین که در آینده یکی از ارکان اصلی جنگ‌ها خواهد بود

این کارشناس مسائل نظامی همچنین در خصوص ساخت پهپاد می‌گوید: هواپیمای بدون سرنشین در آینده یکی از ارکان اصلی جنگ‌ها خواهد بود. همانطور که در جنگ‌های اخیر ارمنستان و آذربایجان تأثیر هواپیمای بدون سرنشین را دیدیم.

ایران نیز جزو ۵ـ۶ کشور برتر دنیا در حوزه پهپادی است؛ به صورتی که روسیه که یک کشور ابرقدرت در حوزه نظامی است سال‌ها پیش خواهان همکاری ایران در حوزه ساخت هواپیمای بدون سرنشین شد.

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟

دو حُسن تجهیزات نظامی ایران

بنا به گفته کارشناسان نظامی سلاح‌های ضد زره ایران یکی از بهترین نمونه‌ها است که اکنون جزو سبد صادراتی ایران است و از بهترین محصولاتی است که کشورهای دیگر می‌توانند از ایران بخرند. این سلاح‌ها دو ویژگی هم دارند، اول اینکه ارزان‌تر هستند و دوم دقت بالای زیادی دارند. دو مولفه که در بحث صادرات جایگاه بالایی دارد.

ایران در دوران پهلوی در دریای خزر هیچ نقشی نداشت. در خلیج فارس هم بیش‌تر یک گارد ساحلی بودیم و امکان انجام کار خاصی را نداشتیم، اما امروز بیش از ۹۰ ناو گروه ایران به مناطق آزاد رفت و آمد می‌کنند و حفاظت از خطوط مواصلاتی ایران در دریاها را بر عهده دارند. سپاه هم کاملا امنیت خلیج فارس را در دست دارد.

ایران جزو معدود کشورهایی است که چرخه فضایی را در اختیار دارد

ایران در همه حوزه‌های نظامی امروز پرقدرت است؛ حتی در حوزه فضایی. اولین باری که ایران می‌خواست ماهواره‌هایش را به هوا بفرستد از روسیه و ایتالیا کمک خواست و تازه آنها گاهی حتی انجام نمی‌دادند، ولی امروز ایران خودش ماهواره پرتاب می‌کند و جزو معدود کشورهایی است که چرخه فضایی را در اختیار دارد. چرخ فضایی یعنی هم می‌تواند ماهواره بسازد، هم ماهواره بر. همچنین ماهواره‌هایش را هم پرتاب کند و داده‌های ارسالی‌اش را استفاده کند.

حدود ۱۰ کشور چنین امکانی دارند. بقیه کشورها یک قسمت چرخه را ندارند، اما ما چون تحریم هستیم مجبور شدیم روی پای خود بایستیم. البته شاید در تراز قدرت‌های بزرگ نباشیم، ولی کشوری هستیم که این توانمندی را داریم و حالا نیاز است تمرکز بیش‌تری کنیم و ارتقا دهیم. 

زمانی ما از روس‌ها سامانه هوایی اس ۳۰۰ می‌خواستیم، اما به ما ندادند. آن موقع ایران تصمیم گرفت خودش این سامانه را بسازد که ساخت و شد «باور ۳۷۳». این سامانه، امروز از برخی نمونه‌های اس ۳۰۰ هم بالاتر است. البته بعدا روسیه به ما این سامانه را داد، اما وقتی که شروع به ساخت کردیم. حالا این سامانه با برد ۳۰۰ کیلومتری یکی از بهترین تجهیزات است.

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟

وقتی پهپادهای ایرانی فرمانده تروریست‌های سنتکام آمریکا را به ستوه آورد

مقام معظم رهبری در سخنان اخیر خود فرمودند: زمانی برایان هوک می‌گفت پهپادهای ایرانی فتوشاپ هستند و تاثیر واقعی ندارند. اما امروز این تأثیر را به وضوح می‌بینیم. تا جایی که فرمانده تروریست‌های سنتکام آمریکا (فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و افریقا) اعلام کرد ایران برای اولین بار پس از سال‌ها سیادت آمریکا را در منطقه به هم زد. آمریکا تا پیش از این هر کاری دلش می‌خواست می‌کرد و کسی جلودارش نبود. این فرمانده بارها به کنگره رفت و خواهش کرد جلوی پهپادهای ایرانی را بگیرند. این نشان‌دهنده قدرت ایران است و دارد این توان را در اختیار هم پیمانان خود در منطقه مثل حزب الله نیز می‌گذارد. این موضوع اکنون بزرگترین چالش منطقه برای صهیونیست‌ها و آمریکایی‌هاست.

ایران که ۳۹ سال پیش در اول آبان ۱۳۶۲ با عملیات استانچ از سوی آمریکا تنبیه شد تا دسترسی‌هایش به سلاح، محدود شود و اسلحه با قیمت‌های چند برابری به دستش برسد، حالا به جایی رسیده که می‌ترسند پهپادهایش در اختیار کشورهای دیگر قرار بگیرد! 

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چگونه از «حق خرید سلاح نداری» به «لطفا به کسی پهپاد نده» رسیدیم؟ بیشتر بخوانید »