دولت آقای روحانی

اصلاح طلبان رادیکال، حاکمیت را رقیب خود می‌دانند / قدرت، اصلاح‌طلبان را به هم نزدیک می‌کند

«وسط باز» رادیکال



رنانی به اشتباه کارآمدی را جدا از شایستگی – که شاید منظور همان مشروعیت در علوم‌سیاسی باشد- قرار می‌دهد و مدعی است که روی کار آمدن احمدی‌نژاد برای نمایش کارآمدی بود اما در دولت دهم این نمایش تمام شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدی آجرلو، مدیر مسئول روزنامه صبح نو در یادداشتی نقادانه با اشاره به مطلب محسن رنانی نوشت:

به تازگی مطلبی از دکتر محسن رنانی با عنوان «سقوط» منتشر شده است که گرچه مدعی خیرخواهی برای آینده کشور است اما در باطن نوشته خود در سطح یک کنشگر سیاسی تجدیدنظرطلب و رادیکال ظاهر شده است. در این مطلب سعی می‌کنم به اختصار نقد خود را بر این نوشته افسرده، انفعالی، یاس‌آور و غیرعلمی بیان نمایم.

۱- بزرگ‌ترین ایراد به این متن، ایراد «معرفت‌شناسی» است. ما با متنی مواجهیم که انگاره‌های سیاسی و احساسی را به‌صورت «مطلق‌گرایانه» طرح و آن را به عموم جامعه تعمیم داده است. در سراسر متن با نویسنده‌ای مواجهیم که خود در مقام «داور» قرار گرفته و قضاوت ارزشی خود را مبنای توصیف، تحلیل و تجویز قرار می‌دهد. در این معرفت‌شناسی با جامعه یک‌دست، حکومت بدون انعطاف و محیط بین‌الملل منفعل درباره ناآرامی‌های ایران مواجهیم

۲- علاوه بر معرفت‌شناسی، متن در «روش‌شناسی» هم معیوب و ناقص است. مشخص نیست که متن پیش‌رو سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی است؟ چرا که چارچوب تحلیلی پراکنده‌ای دارد و برای «سقوط» یک نظام معنایی ناشناخته تعریف شده که قابل خدشه و ایراد است. برای مثال متن به واقعیت قدرت سخت و الهام‌بخش جمهوری اسلامی بی‌توجه بوده یا نسبت به مثال‌های عینی در کشورهای مختلف خاورمیانه در فرآیند تحول یا گذار یا تثبیت عنایت ندارد. همچنین رابطه میان فرضیه و عوامل پشتیبانی‌کننده فرضیه رابطه‌ای غیرعلمی است.

۳- در فرضیه این متن آمده که نظام سیاسی در سه مرحله (کارآمدی، شایستگی، نمادها) سقوط کرده و فقط مرحله«ساختارها» باقی مانده است. در چنین شرایطی نظام با «انقلاب از بالا» می‌تواند احتمال فروپاشی را کاهش دهد. اگر از معایب دسته‌بندی رنانی بگذریم، ایراد اصلی به ابهام در مفهوم «انقلاب از بالا» برمی‌گردد. ما در جامعه‌شناسی سیاسی چنین مفهومی نداریم و نویسنده هم تعریف درستی از این مفهوم ارائه نداده است. انقلاب از بالا در تضاد با مفهوم انقلاب است و معلوم نیست چگونه این مفهوم مبهم، بخش اصلی فرض نویسنده را تشکیل داده است. نویسنده بدون وفاداری به مفاهیم علوم‌ سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی، نتایج سیاسی از جمله «انقلاب از بالا» گرفته و توضیح روشنی هم درباره کیفیت آن نداده است. آقای رنانی، اگر عبارت جدید خلق می‌کنید حداقل درباره آن توضیح دهید.

۴- یکی دیگر از اشکالات متن رنانی، تعریف اشتباه از «طبقه» است. او پیشنهاد داده که «طبقه نخبگان وسط باز» شکل بگیرد. طبقه، مفهومی در ارتباط با وسایل تولید، مالکیت و با تسامح مرتبط با درآمد اقتصادی است. تعبیر درست‌تر رنانی می‌توانست شأن و منزلت باشد، نه طبقه. امیدوارم این اشکال از عجله و بی‌دقتی باشد.

۵- گزاره‌های پشتیبان متن برای تعریف «نمادها» و اثبات فرض سقوط آنها به اندازه کافی گویا نیست. در این بخش نویسنده با مفروض گرفتن ارزش‌های بورژوایی میان اکثریت جامعه و نادیده‌گرفتن طیف‌های گسترده اجتماعی برای مثال ادعا می‌کند که راه‌پیمایی های‌حکومتی خلوت شده است و چیزهایی از این دست. این در حالی است که حمایت مردمی ۲۲بهمن و حتی سیزده آبان امسال بزرگ ترین تجمع ایرانیان در سراسر جهان است. البته در اینکه برخی از حاضران در این تجمعات مانند طیف‌های مختلف جامعه از وضعیت اقتصادی و معیشتی گلایه دارند، تردیدی نیست اما نگاه تقلیل‌گرایانه و مطلق‌گرایانه رنانی به جامعه، روی دیگر نپذیرفتن ضعف‌ها و مشکلات از جانب برخی افراد و مدیران اجرایی است. در ناآرامی‌های پاییز به برخی نمادها توهین و جسارت شد اما آیا همه جامعه با این نوع از رادیکالیسم موافق بودند؟ آقای رنانی به یاد دارند که در ششم ژانویه ۲۰۲۰ طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره حمله کردند یا در جنبش وال‌استریت، نمادهای اقتصاد سیاسی آمریکا به چالش کشیده شد و یا در جنبش جلیقه‌زردهای فرانسه، دولت مکرون به عنوان نماد بی‌عدالتی مورد حمله قرار گرفت. آیا با استناد به این واقعیت‌ها ایشان معتقدند که در این کشورها «نمادها» سقوط کرده‌اند؟ تاکنون که برعکس بوده و روشنفکران ما این‌گونه ناهنجاری‌ها در غرب را ذیل ادبیات جنبش‌ها، نماد دموکراسی و تکثر عنوان کرده‌اند. اما به ایران که می‌رسند، آن کار دیگر می‌کنند. می‌توان مثال‌های فراوانی از احترام مردم ایران به نمادهای انقلابی برای اثبات غیرعلمی‌بودن گزاره آقای رنانی به کار برد که حساب آنها از عصبانیت از وضع معیشتی و عملکرد برخی مسئولان جدا است. متن آقای رنانی نه در مثال‌های سلبی مانند هتاکی به نمادها واقع‌نگر هستند، نه در توصیف مثال‌های ایجابی مانند راه‌پیمایی ۲۲بهمن منصف که البته ریشه در اشکال‌های معرفت‌شناسی و روش‌شناسی متن ایشان دارد.

۶- توصیف و تحلیل دکتر رنانی از دولت نهم و دهم مخدوش و غیرعلمی است. اولا ایشان حکم کلی صادر کرده و می‌گویند که دولت نهم و دهم شکست خورد. گزاره‌ای برگرفته از معرفت‌شناسی مطلق‌گرایانه و یا به تعبیری «علم ارزشی» به جای «علم فارغ از ارزش» به بیان وبر که همواره روشنفکران تحصل‌گرا، رقبا را به آن متهم کرده‌اند، حال آن‌که اکنون خود گرفتار چنین آفتی شده‌اند. با چه مبنایی دولت‌های احمدی‌نژاد شکست خوردند؟ آیا واقعا می‌توان درباره یک دولت ۸ساله به این راحتی حکم کلی صادر کرد؟ البته ایشان در جایی از متن ، سرکار آمدن احمدی‌نژاد در سال ۸۴ را هم حاصل بداخلاقی دانسته‌اند، حال آن‌که نتایج انتخابات سال ۸۴ که توسط وزارت کشور اصلاح‌طلبان برگزار شد به اندازه کافی روشن و گویا هست، حتی اگر منتقد احمدی‌نژاد باشیم. پیروزی او مقابل مرحوم هاشمی به جای آن‌که مخالفانش را به تحلیل جامعه‌شناسانه و سیاسی وادار کند، آن‌ها را به صادرکننده احکام کلی تبدیل کرده است. جسارت آقای رنانی برای صدور چنین احکام کلی از هر چه برخیزد نباید از اعتماد به نفس علمی باشد.

۷- تحلیل دولت‌های حسن روحانی هم نزد دکتر رنانی مانند دولت‌های احمدی‌نژاد ساده‌اندیشانه و دم‌دستی است. او که دولت روحانی را مدعی «افق گشایی» می‌داند، ناکامی و شکست برجام را به نهادهای حکومتی مربوط می‌کند و بدون اشاره به نقش ترامپ در به بن‌بست کشیدن برجام، تمام تقصیر را به گردن ایران می‌اندازد. آقای رنانی در موضوع برجام حتی تندتر از مقامات اروپایی درباره ایران سخن می‌گوید. او در تحلیل دولت روحانی همین‌قدر آسان‌گیر و روادار است و علاقه‌ای به نگرش همه‌جانبه برای بررسی دولت وی ندارد، وگرنه حتما ریشه‌های ناکارآمدی و تضعیف نهاد دولت را در رویکرد دولت آقای روحانی جستجو می‌کرد. چگونه باید با این سطح از وارونه‌نمایی واقعیت منتظر نتیجه‌گیری درست نویسنده باشیم؟

۸ – آقای رنانی به اشتباه کارآمدی را جدا از شایستگی – که شاید منظور همان مشروعیت در علوم‌سیاسی باشد- قرار می‌دهد و مدعی است که روی کار آمدن احمدی‌نژاد برای نمایش کارآمدی بود اما در دولت دهم این نمایش تمام شد. اشکال اول اینکه کارآمدی در امتداد شایستگی است، نه جدا از آن . به تعبیری کارآمدی می‌تواند عامل تقویت یا تضعیف شایستگی باشد. اشکال دوم هم این‌که بر چه مبنایی دولت دهم از ریل کارآمدی خارج شد؟ برای مثال در دولت دهم هم سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها ادامه یافت، هم مسکن مهر ساخته شد و هم سیاست‌های اقتصادی دیگر دولت نهم ادامه یافت. فرق دولت نهم و دهم از نظر دکتر رنانی در چیست؟ همین‌طور است توصیف مجلس ششم از نظر ایشان به عنوان نماد شایستگی و ردصلاحیت نمایندگان این دوره به عنوان نشانه‌ای از ترک‌خوردن عنصر شایستگی. اگر با نگرش اصلاح‌طلبانه هم به موضوع بنگریم، پایان معرکه مجلس ششم، بزرگ‌ترین کمک به دولت دوم خاتمی برای بالا بردن رشد اقتصادی بود، چرا که با عبور از رادیکال‌هایی چون نوری و تاج‌زاده در وزارت کشور و میردامادی، شیرزاد و رضا خاتمی در پارلمان، کار برای دولت او در زمینه اقتصادی راحت‌تر از دور اول ریاست‌جمهوری شد. ضمناً اگر مسئله شایستگی پایان یافته، چگونه ایشان می‌توانند مشارکت انتخاباتی سال ۹۶ را تحلیل کنند؟ البته شاید عیب از ما باشد که از یک بیانیه سیاسی توقع پاسخ به گزاره‌های علمی داریم.

۹- متن «سقوط» در تحلیل ناآرامی‌های اخیر هیجان‌زده و سمپاتیک برخورد می‌کند و به جای سخن جامعه‌شناسانه که می‌تواند تحلیلی آسیب‌شناسانه از برخی شکاف‌ها، تحولات ارزشی، نقص در اقناع‌سازی و کمبود راهکارهای ایجابی ارائه دهد، فهرستی از اتهام‌ها را علیه نظام قطار می‌کند و در کمال تعجب، نقش طرف‌های خارجی را در این ماجراها به کل نادیده می‌گیرد. توقع می‌رفت که این استاد دانشگاه اندازه اپوزیسیونی که صبح تا شب به غرب برای تحریم بیشتر ایران التماس می‌کند، به کشورهای غربی در تلاش برای ناآرام‌کردن ایران نقش می‌داد.

۱۰- نویسنده با ادعای «باورناپذیری» اقدامات حکومت از سوی جامعه که در ادامه احکام کلی اوست، به صورت کلی اقدامات ترمیمی چون تغییرات در نیروی انتظامی سیستان‌وبلوچستان، حضور نماینده رهبری در این استان، تغییرات در سطح فرماندهی پلیس کشور، عفو عمومی و اقداماتی از این دست را در تحلیل خود وارد نمی‌کند تا بتواند نتیجه مطلوب از مفروض‌های خود بگیرد که همان انقلاب از بالاست؛یک مقدمه معیوب، با توصیف نادرست و البته نتیجه گیری ناقص. رنانی حتی به‌ادعای «وسط‌باز» بودن خودش پایبند نبوده و بیشتر در نقش یک رادیکال ظاهر شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«وسط باز» رادیکال بیشتر بخوانید »

۱۲ دلیل برای ضرورت محاکمه زنگنه در فساد کرسنت

۱۲ دلیل برای ضرورت محاکمه زنگنه در فساد کرسنت


آیا وقت آن نرسیده که حسن روحانی و سیدمحمد خاتمی نسبت به کرسنت و اقداماتی که در زمان مسئولیت این افراد انجام شده، در مراجع ذی‌صلاح پاسخگو باشند؟

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، چندی پیش خبرگزاری رویترز خبری مبنی بر جریمه ایران در پرونده کرسنت منتشر کرد. مطابق این خبر، شرکت اماراتی «دانا گاز» (شرکت مادر کرسنت پترولیوم) اعلام کرده است دیوان داوری بین‌المللی، شرکت ملی نفت ایران را به علت اختلاف بر سر تأمین گاز با شرکت دانا گاز به پرداخت جریمه ۶۰۷.۵ میلیون دلاری معادل ۱۸ هزار میلیارد تومان محکوم کرده است.

البته این محکومیت فقط مربوط به ۸.۵ سال از مدت زمان ۲۵ ساله قرارداد کرسنت است زیرا در حال حاضر رسیدگی به پرونده کرسنت در قالب دو پرونده در بازه زمانی سال‌های ۲۰۰۵-۲۰۱۴ و ۲۰۱۴-۲۰۳۰ در دستورکار دیوان داوری بین‌المللی قرار گرفته است و جریمه ذکر شده تنها مربوط به بخش اول این قرارداد است.

بیشتر بخوانید:

پرونده «کرسنت» در قوه قضائیه خاک می‌خورد

«مسعود میرکاظمی» رئیس سازمان برنامه و بودجه هم در این باره اعلام کرد که ما در قرارداد کرسنت به خاطر به‌کارگیری متهمینی در این پرونده در دولت آقای روحانی محکوم به پرداخت خسارت شده‌ایم و دادگاه ما را به پرداخت ۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار محکوم کرده است که از حساب ما برداشت خواهد شد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد محکومیت ایران در بخش اول پرونده کرسنت فقط ۶۰۷.۵ میلیون دلار نیست بلکه این میزان سهم شرکت دانا گاز (سهامدار شرکت کرسنت) از محکومیت ایران است؛ به بیان دیگر رقم کل محکومیت ایران در بخش اول پرونده کرسنت ۲.۴ میلیارد دلار بوده که سهم دانا گاز به عنوان سهامدار شرکت کرسنت از این رقم ۶۰۷.۵ میلیون دلار است.

اما همچنان یک ابهام جدی درباره رأی بخش دوم پرونده کرسنت در بازه زمانی ۲۰۱۴-۲۰۳۰ و رقم احتمالی جریمه ایران وجود دارد. تاکنون هیچ منبع موثقی درباره بخش دوم پرونده کرسنت اظهار نظر رسمی نکرده است اما شواهد و قرائن نشان می‌دهد که رقم جریمه دوم ایران هر چه باشد از رقم اول خیلی بیشتر است. در این بین برخی شنیده‌ها درباره محکومیت اولیه ۱۰ میلیارد دلاری ایران در بخش دوم پرونده کرسنت مطرح می‌شود.

ماجرای کرسنت چیست؟

بیژن زنگنه، وزیر نفت سابق در حاشیه بیست‌ودومین نمایشگاه بین‌المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی در سال ۹۶ در جمع خبرنگاران اظهار داشت: “همان‌طور که رییس جمهور گفتند ایران در پرونده کرسنت هیچ جریمه‌ای نشده است و اصلا خبری از اعداد نجومی و فوق‌ نجومی نیست، ما در موضوع کرسنت مدعی هستیم که چرا یک عده‌ای با بی‌تدبیری اینقدر کشور را در معرض خطر قرار دادند.”

زنگنه در حالی در پایان دولت یازدهم مدعی پرونده کرسنت شده بود که سالها نام وی به عنوان یکی از متهمان این پرونده مطرح بود. در ابتدای دولت یازدهم زمانی که نام زنگنه به عنوان وزیر پیشنهادی نفت به مجلس معرفی شد، افراد بسیاری از کارشناسان تا نمایندگان وقت مجلس نسبت به انتصاب یکی از متهمان پرونده کرسنت به عنوان وزیر و تبعات آن برای کشور هشدار دادند. زنگنه در همان زمان در مجلس قول داد که موضوع پرونده کرسنت را ۱۵ روزه حل می‌کند. این وعده زنگنه در طول ۲۹۲۲ روز حضور وی در راس وزارت نفت در طی دولت‌های یازدهم و دوازدهم عملی نشد و حال با پایان دولت دوازدهم، موضوع متهم شدن به ناحق ایران در این پرونده و جریمه چند میلیارد دلاری مطرح است.

قرارداد کرسنت در سال ۲۰۰۱ میلادی (۱۳۸۱ شمسی) در زمانی که رییس جمهوری ایران “سید محمد خاتمی”، دبیر شورای عالی امنیت ملی “حسن روحانی” و وزیر نفت “بیژن زنگنه” بود، به امضا رسید. به‌موجب این قرارداد، مقرر شد تا ایران گاز تولیدی از میدان سلمان را تا ۲۵ سال به این شرکت اماراتی بفروشد.

در خصوص این قرارداد و اشکالات عمده آن، اتهاماتی متوجه زنگنه است که در زمان امضای این قرارداد، وزیر نفت ایران بود.

۱. اولین اشکال و اتهام وارده که باید مورد بررسی قرار گیرد، چرایی امضای این قرارداد بدون اخذ مجوزهای قانونی از نهادهای مربوطه بوده است.

۲. دیگر اشکال وارده، عدم رعایت منافع ملی در قیمت‌گذاری گاز در امضای قراردادی بلند مدت است. علاوه بر مواردی که در ارزان فروشی گاز در این قرارداد مطرح است، یک مشکل مربوط به فرمول و نحوه قیمت‌گذاری بود؛ چنان که با افزایش قیمت نفت سود کرسنت به‌شدت افزایش می‌یافت و این اصلاً قابل مقایسه با سود شرکت نفت از اجرای این قرارداد نبود.

۳. اتهام بعدی، عدم توجه به مسائل امنیتی در خصوص محل تحویل گاز است. از جمله مسائل امنیتی این بود که اماراتی‌ها طبق قراردادی که در زمان پهلوی به امضا رسیده بود، حدود ۴۰ سال در آبهای تحت مالکیت ایران حضور داشتند و عملاً با تعیین همان نقطه برای تحویل گاز در قرارداد کرسنت، حضور اماراتی‌ها در آبهای ایران در نزدیکی جزایر سه‌گانه، برای مدت ۲۵ سال دیگر ادامه پیدا می‌کرد.

۴. اشکال دیگر، چرایی امضای این قرارداد بدون برگزاری مناقصه و با شرکتی بوده که به اذعان نهادهای نظارتی، صلاحیت لازم را برای اجرای متن این قرارداد نداشته است.

۵. اتهام بعدی، عدم مدیریت صحیح در جریان امضای این قرارداد و چرایی عدم جلوگیری از ورود مفسدان و رشوه بگیران به جریان امضای این قرارداد است.

۶. اشکال وارده بعدی، عدم توجه به گزارش مجاهدت به نقل ازهای شورای عالی امنیت ملی در سال ۲۰۰۳ و کمک به اصلاح امور در همان زمان به جهت جلوگیری از خسارات بعدی است.

۷. دیگر اتهام وارده در این پرونده، اضافه شدن الحاقیه‌هایی به قرارداد است که حق ایران را در لغو قانونی آن از بین برد.

۸. اشکال دیگر، بی اطلاعی از روند سهم بری دلالان از درآمد حاصله از فروش گاز و یا اطلاع از این مسئله و عدم جلوگیری از آن است.

۹. اتهام وارده بعدی در خصوص فساد تأسیس شرکت داناگاز است که با ادعای ثروت افسانه‌ای ۵۰ میلیارد دلاری شرکتی تأسیس شده که منافع کرسنت را به سرمایه‌گذاران بدهد.

۱۰. ابهامات وارده در خصوص دیدارها با حمید جعفر که با واسطه دلالانی چون ترقی جاه شکل می گرفت. این اشکال که این دلالان چه نقشی در دیدارهای رسمی و غیررسمی وزیر نفت داشتند.

۱۱. زنگنه در زمان رأی اعتماد در مجلس به دفاع از پرونده کرسنت پرداخت و در حالی که می دانست در دادگاه لاهه، روند اثبات فساد در انعقاد این قرارداد در حال طرح و بررسی است، با اظهارات وزیر نفت و همچنین مصاحبه های حامیان وی در تطهیر قرارداد کرسنت، زمینه سوءاستفاده شرکت کرسنت علیه ایران فراهم شد.

۱۲. وزیر نفت در دور جدید وزارت نفت، در اولین اقدام کسانی که پیگیر این پرونده بودند را برکنار کرد، همچنین در اقدامی عجیب، «دکتر اسدالله نوری» وکیل پایه یک حقوق بین الملل را که از ابتدای پرونده تاکنون به‌عنوان داور ایرانی در دادگاه لاهه حضور داشته عزل کرده و «مخدوم علی خان» پاکستانی را به‌عنوان داور ایرانی به دادگاه لاهه معرفی کرده است. این اشکال وارد است که این اقدامات با چه هدفی صورت گرفته و اگر در روند اثبات فساد در دادگاه لاهه اثرگذار بوده، وزیر نفت چه پاسخی دارد.

* اولین کسی که به کرسنت ایراد گرفت که بود؟

«حسن روحانی» رئیس جمهوری ایران در تاریخ ۲۴ مردادماه ۹۲ در جریان دفاع از وزیران پیشنهادی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی در بخشی از سخنان خود در زمان دفاع از وزیر پیشنهادی نفت یعنی آقای زنگنه گفت: “… در بحث کرسنت، اولین کسی که به قرارداد اشکال گرفت، بنده به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی بودم …” همانطور که رئیس جمهور دولت یازدهم و دوازدهم اشاره کرده، وی اولین فردی بوده که به کرسنت ایراد گرفت.

یادآور می‌شود آقای روحانی آذرماه ۸۱ به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، نامه اعتراض خطاب به رئیس‌دولت وقت (خاتمی) نوشت و اقدام وزیر نفت (زنگنه) در انعقاد قرارداد با شرکت اماراتی «کرسنت» را بیرون از چارچوب قانون، از طریق «واسطه» و دارای آثار منفی فراوان برای کشور دانست.

روحانی در آن نامه تأکید کرده بود «عقد قرارداد طولانی گاز با شرکتی غیر معتبر که بنابر گزارشات دریافتی از وزارت نفت طی سال‌های گذشته عملکردی ضعیف و توأم با نادیده گرفتن حقوق ایران در ارتباط با میدان نفتی مبارک داشته، تکرار تجربه تلخی است که سالیان دراز گرفتار آن خواهیم بود. قیمت و شرایط قراردادی مذاکره شده در مقایسه با منطقه بسیار پایین و غیرمطلوب است. قرارداد کرسنت احتمالاً آثار منفی اقتصادی درازمدت بر بازار گاز کشور خواهد داشت و هیچ منفعت سیاسی نیز در پی نخواهد داشت. از حدود یک سال پیش سؤالاتی از وزیر نفت درباره قرارداد کرسنت مطرح کرده‌ام که با وجود دستور شما، پاسخی دریافت نشده است… قرارداد مذکور از طریق واسطه‌ها و عدم ارتباط مستقیم دولتی با یک شرکت غیرمعتبر به امضا رسیده است».

پس از امضای قرارداد «کرسنت»، با پیگیری شورای عالی امنیت ملی که دبیر آن “حسن روحانی” بود و سازمان بازرسی کل کشور، اجرای آن متوقف شد. دلیل توقف اجرای این قرارداد، فساد گسترده با پرداخت رشوه‌ها و وجود دلالان مختلف، ارزان فروشی گاز، مناسب نبودن نقطه تحویل گاز با توجه به مسائل امنیتی و اشکالات ساختاری قرارداد بود.

سرانجام با پیگیری‌های شورای عالی امنیت ملی، در سال ۲۰۰۳ (۱۳۸۳ شمسی) مشخص شد که شرکت کرسنت صلاحیت لازم برای انعقاد این قرارداد را نداشته و طرف ایرانی با توجه به تمامی مسائل، به‌راحتی می‌تواند قرارداد را ملغی کند. در همین زمان بود که با فشار دلالان و حضور واسطه‌هایی، هیئت مدیره شرکت ملی نفت با اضافه شدن الحاقیه‌ای، حق لغو را از ایران گرفت.

به‌گفته «علیرضا زاکانی» نماینده سابق مجلس شورای اسلامی “حضور دلالان در این پرونده در ۴ لایه شناسایی شد؛ بخش اول دلالی مربوط به کسی یا کسانی است که به‌ازای هر ۴۸ سنت بهای فروش گاز، ۸ سنت آن را دریافت می‌کردند و قرار بود با اجرایی شدن این قرارداد، سهم آنها به‌طور کامل کنار گذاشته و پرداخت شود. فرد یا گروه دوم دلالی این قرارداد، یک یا ۱.۵ درصد از اصل فروش را باید دریافت می‌کرد و گروه سوم، عباس یزدان‌پناه یزدی و مهدی هاشمی بودند که دلالی را از سال ۷۹ تا ۸۱ به‌عهده گرفتند و گروه چهارم نیز علی ترقی‌جاه بود که دلالی را از سال ۸۳ شروع کرد”.

در سال ۲۰۰۹، شرکت کرسنت از ایران در دادگاه لاهه شکایت کرد و تقاضای خسارت بابت اجرایی نشدن این قرارداد را مطرح کرد. ایران با ارائه مستندات گسترده رشوه در این پرونده، موفق شد تا سال ۲۰۱۱ فساد در انعقاد این قرارداد را در دادگاه لاهه اثبات کند. در این خصوص، علیه مدیران و مسئولانی که در امضای قرارداد کرسنت نقش داشتند از جمله وزیر نفت، پرونده‌هایی در مراجع قضایی باز شد. در سال ۲۰۱۲ با روی کار آمدن دولت یازدهم، همان مسئولانی که در امضای قرارداد کرسنت نقش داشتند و پرونده‌های آنها در مراجع قضایی باز بود، دوباره در وزارت نفت و شرکت‌های زیرمجموعه آن حکم گرفتند.

شرکت کرسنت از این موضوع استفاده کرد و آن را دستاویزی برای کمرنگ کردن نقش فساد در امضای کرسنت قرار داد. روند پیگیری پرونده کرسنت در دادگاه لاهه که تا پایان دولت دهم به‌نفع ایران در حال گذر بود، رفته رفته تغییر کرد و در پایان دولت دوازدهم، وضعیت ۱۸۰ درجه به ضرر ایران تغییر کرد.

حال سوالی که مطرح است این است که چرا «حسن روحانی» که به گفته خود، نخستین فردی بود که به قرارداد کرسنت ایراد گرفت، افرادی را که پرونده رسیدگی به اتهام آنها در جریان بررسی پرونده کرسنت باز بود را در کابینه خود قرار داد و زمینه برگشتن رأی دادگاه لاهه را به ضرر ایران فراهم کرد؟ چرا آقای خاتمی رئیس جمهور وقت در مورد این فساد آشکار واکنشی نداشته و با عاملان برخورد نداشته است؟ آیا وقت آن نرسیده که حسن روحانی و سیدمحمدخاتمی نسبت به این قرارداد و اقداماتی که در زمان مسئولیت این افراد انجام شده، در مراجع ذی‌صلاح پاسخگو باشند؟ آیا خسارت احتمالی ۱۲.۵ میلیاردی ایران که با متهم شدن به‌ناحق کشورمان در این پرونده مطرح است را محمد خاتمی، حسن روحانی و بیژن زنگنه پرداخت می‌کنند؟

منبع: تسنیم



منبع

۱۲ دلیل برای ضرورت محاکمه زنگنه در فساد کرسنت بیشتر بخوانید »

چرا باید رئیسی را ستود؟

چرا باید رئیسی را ستود؟


رئیسی را نه برای سیادتش و نه برای روحانی بودنش، بلکه برای کارهای خوب و احیای منش‌ها و روش‌های فراموش‌شده‌ باید ستود و فراتر از این باید به او فرصت داد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، بیژن مقدم طی یادداشتی در سایت الف نوشت:

دوستی از من پرسید نظرت درباره آقای رئیسی چیست ؟ گفتم یاد گرفته‌ایم هم خوشبین باشیم و امیدوار ، هم نگران.

تجربه سیاسی ما نشان می‌دهد که نباید افراد را «مقدس» کرد که اولین گام برای سقوط همان هاست.

گفتم بهترین کار این است که کارهای خوبشان را بستاییم و کارهای بدشان را نقد کنیم.  این بهترین روش برای اصحاب رسانه است. اگر این کار را کردیم معلوم می شود که دنبال اصلاحیم. 

 به او گفتم درباره آینده پیش بینی ندارم. چرا که مشکلات کشور آنقدر زیاد، عمیق، ساختاری و تلنبار شده است که نیازمند جراحی‌های سخت است و به تبع آن هرگونه وعده زودهنگامی با شکست مواجه می شود.

 دولت آقای روحانی که خود را «تدبیر و امید» نامید متأسفانه نه تدبیرش کارساز شد و نه توانست امید بیشتری به جامعه تزریق کند.

 امروز در میان نخبگان از کلید واژه« سرمایه اجتماعی» به عنوان سوخت اصلی موتور دولت  و حاکمیت یاد می‌شود.

 سرمایه اجتماعی همین اعتماد مردم است که طی سال‌های گذشته مورد آسیب جدی قرار گرفته است.

باید فکر کنیم چرا مردم کم طاقت شده‌اند. در حالی که اینان همان مردمی هستند که هشت سال دفاع مقدس و سختی های ناشی از آن را پشت سر گذاشتند. مردمی هستند که امروز هم ظلم قدرتهای بزرگ جهانی را نه الزاماً در قالب جنگ نظامی که در قالب تحریم‌های پیچیده و سخت اقتصادی لمس می‌کنند و در بسیاری از موارد هم با وجود ناراحتی و نارضایتی سخنی نمی گویند و تحمل می کنند.

کاری که آقای رئیسی می تواند انجام دهد کاهش فاصله ملت و دولت است و اقدام‌ات و نحوه حضورش در میان مردم در همین مدت کوتاه نشان می‌دهد که توجه جدی به این امر دارد . او خوب می‌داند نمی‌توان در کاخ ریاست جمهوری نشست و کشور را اداره کرد .

 شهرداری را در ذهن مجسم کنید که هیچگاه پیاده و سواره کوچه‌ها و پس‌کوچه‌های شهرش را گز نکرده باشد. او چگونه از چاله چوله ها مطلع می شود؟  از درد دست فروشان و از مشکلات اصناف ، شهروندان و…

 آقای رئیسی را باید ستود. او دارد ما را به ارزش هایی باز می گرداند که حکم “کیمیا” پیدا کرده اند.

سرزده به استانها سفر می کند بی هیچ تشریفاتی ،بی هیچ اعلامی و بی هیچ فاصله‌ای.

 حاشیه های شهر را می بیند با مردم کوچه و بازار حرف می‌زند و از نزدیک فریاد هایشان را می‌شنود.

 کسی که چنین سلوکی را در پیش می گیرد از فریاد و اعتراض رودرروی شهروندانش نیز دلگیر نمی شود . برای او این روش بهترین روش “نظر سنجی” است و نیازی به دیدن چهره مردم از پشت شیشه‌های دودی اتومبیل نیست!

رئیسی را نه برای سیادتش و نه برای روحانی بودنش، بلکه برای کارهای خوب و احیای منش ها و روش‌های فراموش شده‌ باید ستود  و فراتر از این باید به او فرصت داد.



منبع

چرا باید رئیسی را ستود؟ بیشتر بخوانید »

طرفداران fatf باید تعهد دهند تبعاتش را می‌پذیرند

طرفداران fatf باید تعهد دهند تبعاتش را می‌پذیرند



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، احسان ارکانی نماینده مردم نیشابور در مجلس  شورای اسلامی  گفت:‌ ما معتقدیم دولت آقای روحانی در این سال‌ها به یک خوش‌بینی مفرط نسبت به اروپا و آمریکا دچار شده است.

وی ادامه داد: دولت آقای روحانی به جای اینکه برنامه‌ریزی اداره کشور را بر مبنای اتکا به مدیریت داخلی، اصلاح سازوکار و تقویت توان داخلی پیش ببرد تمام اتکای خود را بر رابطه با غرب گذاشت.

نماینده مردم نیشابور در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: دولت آقای روحانی مسیر را تا جایی ادامه داد که در معاهده مشهور برجام ما تمام خواسته‌های غرب را اعم از بتن‌ریزی در راکتور اراک و تا سایر تعهدات دیکته شده غرب اجرا کردیم و در مقابل، آنها نیز تعهداتی را پذیرفتند که انجام دهند اما امروز پس از گذشت ۵-۶ سال از آغاز اجرای این معاهده به جایی رسیده‌ایم که خوش‌بین‌ترین افراد یعنی آقای روحانی و ظریف صراحتاً ابراز می‌کنند که در ماجرای برجام دور خورده‌اند و آمریکا و اروپا به هیچیک از تعهدات‌شان عمل نکردند.

ارکانی خاطرنشان کرد: این موضوع تا به این حد آشکار است که بعد از برجام آقای روحانی به صراحت اعلام کرد با امضای برجام بالمره کلیه تحریم‌ها لغو شد، امروز به جایی رسیده‌ایم تا با FAFT و مذاکره جدید به دنبال لغو تحریم‌ها هستیم. 

وی افزود: این وضعیت، وضعیت فردی است که به امید سراب به دنبال این است که با دشمن خود مذاکره کند و آن دشمن در قالب مذاکره تمام امتیازات خود را می‌گیرد و در مقابل هیچ امتیازی هم نمی‌دهد.

نماینده مردم نیشابور در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: FATF یک مطالبه دیکته شده از طرف اروپا و آمریکا به دولت آقای روحانی است و می‌خواهند که این کار توسط جمهوری اسلامی انجام شود و پذیرفتن آن هیچ مابه‌ازای خارجی نیز نخواهد داشت.

ارکانی خاطرنشان کرد: چه کسی می‌تواند تعهد قطعی بدهد که با امضای FATF مشکلات ما حل خواهد شد. هرکس مدعی است تعهد بدهد و تبعات آن را هم بپذیرد. 

وی افزود: یکی از مشکلات ما این است که آقایان از جمله آقای روحانی ادعایی را مطرح می‌کنند و یا شعار و یا وعده‌ای می‌دهند هیچگاه حاضر به پذیرش تبعاتش نیستند. این به این معناست که یک کشور در ماجرای برجام امتیاز بدهد اما وقتی کلاه سر کشور گذاشته می‌شود هیچکس در دولت چه رئیس جمهور و چه دیگران تبعات کلاهی که سر کشور و ملت گذاشته شده را نمی‌پذیرند.

نماینده مردم نیشابور در مجلس شورای اسلامی  اظهار داشت: در مورد FAFT هم همین مسئله اتفاق خواهد افتاد و دیگر جای خوش‌بینی بیش از این وجود ندارد آن هم در زمانی که چند ماه دیگر باید کار را به دولت بعدی بسپارد.

ارکانی در پایان گفت:‌ نظر من بر این است که باید صبر کنیم و ببینیم که انتخاب مردم در سال ۱۴۰۰ چه خواهد بود و در دولت جدید با همفکری مجلس برای این موضوعات تصمیم جدی گرفته شود.

منبع: فارس



منبع خبر

طرفداران fatf باید تعهد دهند تبعاتش را می‌پذیرند بیشتر بخوانید »

سردار جوانی: سطح آماده باش نیروهای امنیتی آمریکا بالا رفته است

روایت سردار جوانی از سهم تحریم‌ها در مشکلات کشور



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «سردار یدالله جوانی» یادداشتی درباره میزان سهم تحریم‌ها در مشکلات کشور در دفاع‌پرس‌ نوشته است.

متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

تشدید تحریم‌های غیرقانونی، ظالمانه و فراگیر آمریکا علیه ملت ایران در سال‌های اخیر، کشور و مردم را تحت فشارهای سنگین اقتصادی قرار داده است؛ البته در علت‌یابی مشکلات اقتصادی ایران، بر اساس برآورد کارشناسان و صاحب‌نظران اقتصادی، سهم تحریم‌ها در ایجاد این مشکلات حداقل ۲۰ و حداکثر ۳۵ درصد است و علت اصلی مشکلات اقتصادی، داخلی و عمدتاً به ضعف مدیریت‌ها در سطوح اجرایی برمی‌گردد.

به هر حال سهم تحریم‌ها در پدیدآیی مشکلات اقتصادی کشور به هر میزان که باشد، مسئولان نظام باید برای کاهش فشارهای اقتصادی بر مردم چاره‌اندیشی کنند، یکی از حوزه‌های اقدام اساسی برای حل مشکلات اقتصادی، حوزه تحریم‌هاست، پرسش اصلی آن است که، مشکل تحریم را چگونه باید حل کرد؟، با کدام سیاست و راهبرد، می‌توان این عامل تولید مشکل در حوزه اقتصاد کشور و معیشت مردم را از صحنه خارج کرد؟، در خصوص حل مشکل تحریم به عنوان یک عامل مؤثر بر اقتصاد کشور، دو دیدگاه کلی وجود دارد:

اول: تحریم‌ها را باید خنثی کرد

در این دیدگاه، مبتنی بر این استدلال که آمریکا به دلیل شکست‌ها در حوزه‌های مختلف طی چهار دهه گذشته، از طریق تحریم و جنگ اقتصادی، می‌خواهد نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران را به وادی تسلیم بکشاند که سیاست و راهبرد مقابله با تحریم برای خنثی‌سازی و بی‌اثر کردن آن، بهترین سیاست و راهبرد قلمداد می‌شود.

دوم: تحریم را باید مرتفع کرد

صاحبان این دیدگاه بر این اعتقاد و باور هستند که از طریق مذاکره با دولت آمریکا، می‌توان تحریم‌ها را مرتفع کرد و چرخ اقتصاد کشور را به حرکت درآورد و رفاه مورد انتظار مردم را تأمین کرد، طرفداران این دیدگاه، بر سیاست و راهبرد مذاکره با آمریکا، به عنوان بهترین سیاست و راهبرد اصرار دارند.

کدام‌یک از این دو دیدگاه، صحیح و کارساز بوده و چاره حل مشکل تحریم است؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، اندک تأمل بر آنچه در سال‎های اخیر تجربه شد، کفایت می‌کند، رهبر معظم انقلاب، تا پیش از سال ۱۳۹۲، بر این نکته همواره تأکید داشتند که تصور رفع تحریم از طریق مذاکره با آمریکا، تصور نادرستی است و آمریکایی‌ها، هرگز فشارها و تحریم‌ها را برنمی‌دارند.

اما به یکباره آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود در اردیبهشت و خرداد سال ۱۳۹۲، این نظریه را با صراحت هرچه تمام مطرح کرد که تنها راه حل مشکلات اقتصادی، برداشتن تحریم‌ها از طریق مذکره با (کدخدا) آمریکاست، او با معرفی خود به مردم به عنوان یک حقوقدان، به ملت قول داد از طریق مذاکره مستقیم با دولت آمریکا، می‌توان تحریم‌ها را برداشت و چرخ زندگی مردم و کشور را، توأمان با چرخش سانتریفیوژها به حرکت درآورد! پیروزی آقای روحانی در انتخابات، به این معنا بود که مردم رأی‌دهنده به سخن و دیدگاه او مبنی بر حل مشکلات اقتصادی از طریق مذاکره با آمریکا و با هدف برداشتن تحریم‌ها، اعتماد کردند، بر اساس این واقعیت جدید بود که رهبر معظم انقلاب با علم به بی‌فایده بودن مذاکره، تحت عنوان «سیاست نرمش قهرمانانه» اجازه مذاکره با آمریکا در موضوع هسته‌ای را دادند. با تمامی فراز و فرودها و شرطی شدن اقتصاد ایران، مذاکرات هسته‌ای در تیرماه ۱۳۹۴ به برجام ختم شد، حال تأملی داشته باشیم بر صحبت‌های آن روز آقای روحانی و تیم او.

۱ ـ آقای روحانی بعدازظهر روز سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی: «امروز به ملت شریف ایران اعلام می‌کنم تمام تحریم‌ها، حتی تحریم‌های موشکی، تسلیحاتی و اشاعه‌ای به صورتی که در قطعنامه بود لغو می‌شود. تمام تحریم‌های بانکی، بیمه‌ای، مالی، حمل و نقل، پتروشیمی، فلزات سنگین و تحریم‌های اقتصادی به طور کامل لغو خواهد شد نه تعلیق و حتی تحریم‌های تسلیحاتی نیز کنار گذاشته می‌شود، روز توافق روزی است که اتحادیه اروپا و آمریکا لغو همه تحریم‌ها را به صراحت اعلام می‌کنند و تصمیم خود را ابراز می‌دارند و از آن زمان است که تازه اقدامات ایران آغاز می‌شود.»

۲ ـ آقای ظریف: «همه تحریم‌ها در روز اجرای برجام لغو خواهد شد».

۳ ـ آقای عراقچی: «تحریم‌های اقتصادی و مالی مرتبط با هسته‌ای، از روز اجرای برجام لغو می‌شود».

حال با گذشت بیش از پنج سال از زمان توافق برجام و اقدام شتاب‌زده دولت آقای روحانی در عمل به تعهدات ایران، تحریم‌ها نه‌تنها برداشته و لغو نشد، بلکه به گونه‌ای تشدید شد که خود آقای روحانی، از آن به عنوان «جنگ اقتصادی» یاد می‌کند! حال دولت آقای روحانی بدون توجه به رفتار دموکرات‌ها و دولت اوباما در قبال برجام، لغو نشدن تحریم‌ها را تماماً به جمهوری‌خواهان و شخص ترامپ نسبت داده، بازگشت دموکرات‌ها به قدرت را نقطه بازگشت آمریکا به تعهدات ارزیابی می‌کنند، این تحلیل و ارزیابی، در حالی است که آقای اوبامای دموکرات، اولاً بعد از برجام تحریم‌ها را لغو نکرد و فقط مواردی را تعلیق کرد؛ ثانیاً با صراحت اعلام کرد، ایران زمانی از منافع اقتصادی برجام بهره می‌برد که به «روح برجام» عمل کند! آقای اوباما، «روح برجام» را به تغییر رفتار ایران در حوزه نظامی، موشکی، هسته‌ای، حقوق بشر، تروریسم و مسائل منطقه‌ای تفسیر کرد. به عبارت دیگر، «روح برجام» مورد نظر آقای اوبامای دموکرات، همان شروط ۱۲ماده‌ای آقای پمپئو، وزیر خارجه ترامپ جمهوریخواه، برای مذاکره مجدد با ایران است!

حال با این تجربه پیش روی ملت ایران، آیا قرار است برای یک دوره چند ساله دیگر فرصت‌سوزی شود با این امید که شاید دموکرات‌ها به تعهدات آمریکا عمل کنند!

رهبر حکیم انقلاب اسلامی مثل همیشه، در این شرایط حساس راه درست را پیش روی ملت ایران و مسئولان کشور گذاشته و حجت را یک‌بار دیگر بر همگان تمام کردند، معظم‌له در دیدار با دست‌اندرکاران مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و خانواده این شهید والامقام در روز ۲۶ آذرماه سال جاری، پس از بیانات در خصوص شهید سلیمانی و تأکید بر ضرورت انتقام از قاتلان این شهید، چهار توصیه مهم و راهبردی به مسئولان کشور و ملت عزیز ایران داشتند، در دو توصیه از این چهار توصیه، نکات مهمی در خصوص موضوع این یادداشت بیان فرمودند که عبارت است از:

۱ـ «ثانیاً به دشمن اعتماد نکنید؛ این توصیه قطعی من است به دشمن اعتماد نکنید. برای مسیر رفع مشکلات مردم، برای درست شدن آینده کشور، به وعده این و آن اعتماد نکنید؛ این توصیه من به مسئولین است. این وعده‌ها، وعده خوبان نیست؛ وعده بدان و اشرار است؛ اما آن هم از هر صدتایش یکی وفا نکند! دشمنی‌ها را از یاد نبرید. دشمنی کردند، دیدید که آمریکای ترامپ و آمریکای اوباما با شما چه کرد، [البته]این مال ترامپ نیست که حالا مثلاً فرض کنید، چون ترامپ رفت، بگوید تمام شد، نه، آمریکای اوباما هم با شما بدی کرد، با ملت ایران بدی کرد و سه کشور اروپایی هم همینجور، این سه کشور اروپایی نهایت بدعملی را انجام دادند و لئامت را و دورویی و نفاق را در مقابل ملت ایران نشان دادند.»

۲ـ «مطلب چهارم و آخر؛ من قبلاً هم گفته‌ام، حالا تکرار می‌کنم رفع تحریم دست دشمن است و خنثی کردن تحریم دست ماست؛ غیر از این است؟ ما که نمی‌توانیم خودمان رفع تحریم کنیم، دشمن باید رفع تحریم کند، اما خودمان می‌توانیم این تحریم دشمن را خنثی کنیم، پس این مقدم است، این درست است؛ بیشتر دنبال این باشیم. البته نمی‌گویم دنبال رفع تحریم نباشیم؛ چرا، واقعاً اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم، البته چهار سال است تأخیر شده، از سال ۱۳۹۵ بنا بوده همه تحریم‌ها یکباره برداشته بشود، تا الان نه‌فقط برداشته نشده، زیاد هم شده.»

با تأمل در بیانات راهبردی حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در این دیدار، به آسانی می‌توان فهمید که بر مبنای عقلانیت، درایت و تدبیر، رفتن «دونالد ترامپ» و آمدن «جو بایدن» را چگونه باید تحلیل کنیم تا بار دیگر به امید رسیدن به «آب»، راهی «سراب» نشویم.



منبع خبر

روایت سردار جوانی از سهم تحریم‌ها در مشکلات کشور بیشتر بخوانید »