دولت سازندگی

توصیه‌های خاص هاشمی به پزشکیان!

توصیه‌های خاص هاشمی به پزشکیان!



محسن هاشمی: دولت وفاق ملی یعنی کابینه‌ای فراجناحی که در آن از اصلاح‌طلبان، اصولگرایان، مستقلین و معتدلین حضور داشته باشند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن هاشمی رفسنجانی در مطلبی تاکید کرد که تجربه دولت سازندگی، می تواند چراغ راه دولت چهاردهم باشد.

محسن هاشمی رفسنجانی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد با طرح پرسش هایی مبنی بر اینکه منظور او از دولت وفاق ملی چیست و آیا کابینه میان افرادی که احزاب و تشکل‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا معرفی می‌کنند، تقسیم خواهد شد نوشت:

کابینه وفاق به دو معنی می‌تواند باشد: اول آنکه وفاق بین همه کسانی ‌که از پزشکیان در انتخابات حمایت‌کردند.

هاشمی در ادامه درباره شرط دوم تشکیل چنین دولتی نوشته است: وفاق میان موارد بند یک، با گروهی که به پزشکیان رای ندادند و رقیب او بودند، یعنی کابینه‌ای فراجناحی که در آن از اصلاح‌طلبان، اصولگرایان، مستقلین و معتدلین حضور داشته باشند.

وی در ادامه با بیان اینکه شبیه‌ترین حالت‌کشور به مقاطع گذشته، شاید مقطع بعد از پایان جنگ باشد، به تشکیل کابینه اول مرحوم هاشمی رفسنجانی اشاره کرد و نوشت:

اکنون تجربه دولت سازندگی، می‌تواند چراغ راه دولت پزشکیان باشد. شرایط عمومی کشور نیاز فوری به بهبود اوضاع معیشتی مردم و کاهش شکاف‌های اجتماعی فزاینده دارد. پزشکیان در هماهنگی حداکثری با رهبری، تشکیل کابینه وفاق ملی متشکل از همه شایستگان معتدل، اما در چارچوب دکترین دولت منتخب، می‌تواند کارساز باشد و بتواند نظام را از این گردنه سخت به سلامت عبور دهد. بازخوانی تجارب گذشته راهگشا خواهد بود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توصیه‌های خاص هاشمی به پزشکیان! بیشتر بخوانید »

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان


سرویس فرهنگی مشرقـ هر دو فیلم امروز، برای کارگردان‌هایشان، پس‌رفت بود. وجه مشترک آنها، کنایه‌های سیاسی هر دو فیلم به جمهوری اسلامی است. فیلم‌های نمایش‌یافته در روز دوم در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد) به این ترتیب هستند:ستاره‌بازی/ هاتف علیمردانی شیشلیک/ محمدحسین مهدویان

یک فیلم سفارشی

ستاره‌بازی/ هاتف علیمردانی/ · (بی‌ارزش)

 خلاصه داستان: ماجرای اعتیاد دختری به نام صبا کیانی (ملیسا ذاکری) که با پدر و مادر ایرانی‌اش در امریکا زندگی می‌کند.

در ابتدای تیتراژ انگلیسی فیلم، به زبان فارسی نوشته می‌شود: «بر اساس یک داستان واقعی». طبق سخنان کارگردان، او بعد از صحبت با مادر صبا، تصمیم گرفته که زندگی دختر مرحومش را فیلم کند. آنچه به دست کارگردان رسیده، چند قایل صوتی است که صبا وقایع زندگی‌اش را طی آنها، برای دکتر روانپزشک حکایت کرده است. و همچنین یک فایل تصویری که او که برای دکتر پر کرده و کارگردان، شبیه آن را در فیلم بازسازی می‌کند (تیتراژ پایانی).

این فیلم ۱۰۱ دقیقه‌ای، بدون درام است و خط مشخصی را پیگیری نمی‌کند. بنابراین مخاطب نمی‌داند باید منتظر چه چیزی باشد. کارگردان در بازسازی آن فضا، ناتوان بوده است. لذا واضحاً با آوردن دو بازیگر امریکایی و دو سه بازیگر ایرانی ساکن آن کشور و فیلمبرداری در کانادا و امریکا، نتوانسته به آن فضا برسد. عنوان فیلم، به علاقه صبا به کریستال‌ها و دیدن اشیاء از ورای آنها اشاره دارد. چیزی که در فیلم مانند یک وصله ناچسب داخل شده و بی‌مناسبت جلوه می‌کند.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

صبا، دو سه نوبت نزد پزشک اشاره دارد که تو نمی‌دانی من چه کار کرده‌ام. تازه در دقیقه ۸۰ است که می‌فهمیم او با یک دوچرخه‌سوار، تصادم کرده و گریخته است. چون به دلیل مشکل بینایی، حق رانندگی در شب را نداشته است. بنابراین، مخاطبی که تا آن زمان در سالن نشسته و فیلم را تحمل کرده، باز هم چیزی نصیبش نمی‌شود. چون تماشای ادامۀ ماجرا نیز به همان مقدار مرارت‌بار و همراه با مشقت است.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

ماجرای صبا مانند خبرهای کوتاهی است که گاهی در روزنامه‌ها می‌خوانیم و تأسف می‌خوریم. کمتر انسانی است که حاضر شود این اخبار فاجعه‌بار را برای دیگران نقل کند، تا چه برسد به اینکه، فیلمی از آن بسازد. چنین زندگی‌هایی، در جامعۀ امریکا کاملاً روتین و طبیعی هستند. بنابراین جای این پرسش هست که چه چیزی، کارگردان را به ساخت این فیلم واداشته؟

از صحبت‌های هاتف علیمردانی می‌توان فهمید که صبا کیانی از اقوام او بوده و مادر صبا، ساخت این فیلم را به جناب کارگردان سفارش داده است. به این ترتیب باید ستاره‌بازی را یک فیلم شخصی قلمداد کرد، مانند فیلم‌هایی که برخی کارگردان‌ها برای اطرافیانشان می‌سازند. متأسفانه نتیجه، اصلاً خوب نیست و مخاطب را راضی نمی‌کند.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

غرض‌های سیاسی کارگردان و ضدیت او با دین، در این فیلمش نیز جلوه دارد. اوایل فیلم، در سال ۱۳۸۵ که این خانواده تازه به امریکا مهاجرت کرده‌اند، پدر (فرهاد اصلانی) تلویزیون را روشن می‌کند. تصویر سعید مرتضوی را در اخبار به عنوان نمایندۀ دادستان، در حال مصاحبه می‌بینیم. راحله (شبنم مقدمی) به شوهرش می‌گوید که ما از ایران فرار کردیم تا از این چیزها خلاص شویم! ظاهراً این سخن حرف دلِ جناب کارگردان است. در ادامه متوجه می‌شویم که راحله به شوهرش خیانت نموده و با پسرخاله‌اش شاهین (محسن صنعتی) ازدواج کرده است. رفتن مادر، باعث نفرت صبا از وی شده، افسردگی دختر و استفاده از مواد مخدر را شدت بخشیده است. اما کارگردان حاضر نیست که مادر را مورد ملامت قرار دهد و خیلی طبیعی و آرام از کنار ماجرا می‌گذرد. چون مادر واقعی، سفارش دهندۀ فیلم است. مضافاً اینکه سخنان کارگردان در ضدیت با جمهوری اسلامی از دهان مادر (شبنم مقدمی) بیرون می‌آید.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

غرض‌مندی کارگردان با دین اسلام در این است که در قفسۀ کتاب آقای خزایی (مارشال منش) که در خفا با صبا رابطه دارد، بدون هیچ مناسبت ۲۰ جلد رسالۀ توضیح المسائل گذاشته شده است! از کارگردان باید پرسید که آیا کارهای غلط خزایی، به دستور رسالۀ شرعیه صورت گرفته‌اند؟! کینه‌ورزی جناب کارگردان در اینجا نیز واضح می‌شود. با اینکه فساد سیستماتیک فیلم، هیچ ربطی به جمهوری اسلامی ندارد، اما کارگردان اصرار دارد که حتماً تیری به سمت جمهوری اسلامی بیاندازد و باز هم به وطنش خیانت کند.

چون غرض آمد، هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

ستاره‌بازی، نهمین فیلم هاتف علیمردانی است؛ کارگردانی که تاکنون هیچ فیلم خوبی نساخته است. تنها فیلم او که مورد استقبال منتقدان سینما واقع شد، فیلم کوچۀ بی‌نام بود. فیلمی فریبکار و دغلباز که حتی برخی از منتقدان طیف مذهبی را هم شیفتۀ خود کرده بود. به همین راقم مجبور شد که دو یادداشت برای کوچۀ بی‌نام بنویسد: (مذهبی‌های دین ناشناس یا جادوشدگان سینما؟!) و (ایراد حقوقی و فقهی در «کوچۀ بی‌نام»/ سالانه چند فیلم خلاف قانون و متضاد با شرع، ساخته و اکران می‌شود؟!).

بازیگران اصلی فیلم، به غلط انتخاب شده‌اند. نه فرهاد اصلانی با آن وزن ۱۲۰ کیلویی‌اش به این نقش می‌آید و نه شبنم مقدمی به نقش مادر خیانت‌کار می‌خورد. ملیسا ذاکری هم که در آستانۀ سی سالگی نقش یک دختر بیست ساله را بازی کرده، باورپذیر نیست. مخصوصاً که بازی خوبی ارائه نداده و این کار، اولین نقش اول او محسوب می‌شود. خانم ذاکری تاکنون در چهار فیلم از هاتف علیمردانی حضور داشته. احتمالاً بعداً علن می‌شود که او هم از اقوام جناب کارگردان است.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

فیلم ستاره‌بازی احتمالاً نامزد بهترین تدوین شده و به همین سبب به جشنواره راه یافته است. چیزی که البته لیاقتش را ندارد؛ نه جایزه تدوین و نه حضور در جشنواره فیلم فجر. فراموش نمی‌کنیم که هاتف علیمردانی در شش سال پیاپی در جشنواره حضور داشته است؛ از فیلم یک فراری از بگبو (۱۳۹۰) تا آباجان (۱۳۹۵). فقط فیلم کلمبوس (۱۳۹۷) از او به جشنواره راه نیافت. برای کارگردان زیر متوسطی مانند هاتف علیمردانی که غرضمندی و توهین در آثارش عیان است، حضور در جشنواره فیلم فجر با اتلاف وقت مخاطبان همراه است.

بیشتر بخوانید:

یک فیلم «بی‌ همه چیز»

 جورج ارول

شیشلیک/ محمدحسین مهدویان/ * (ضعیف)

خلاصه داستان: ماجرای شهرک طرب‌آباد در حاشیۀ  هشتگرد که مردم به طرزی فقیرانه در آسایش زندگی می‌کنند. اما خوردن یک لقمه شیشلیک باعث بحران در این شهرک می‌شود.

 مهدویان در ششمین فیلم خود، فیلمنامه‌ای کمدی از امیرمهدی ژوله را تصویر کرده است. رضا عطاران و پژمان جمشیدی نیز نقش‌های اصلی را ایفاء کرده‌اند. فیلمی هجوآمیز برای فروش در گیشه، که اهداف سیاسی آن پنهان نمی‌شود.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

 ایدۀ فیلمنامه، آشکارا از دو کتاب جورج اورل برداشت شده است؛ یعنی قلعۀ حیوانات و ۱۹۸۴. ارول بعد از توبه از چپ‌گرایی، این دو اثر را در نقد کمونیسم نوشت که غرضمندی در آنها دیده می‌شود و لذا در ادبیات جهان، شأن هنری برای آنها قائل نمی‌شوند. هاشم (رضا عطاران) در این فیلم نیز همانند شخصیت اسب‌ها در قلعه حیوانات، گمان می‌کند که برای رفع مشکلات باید بیشتر از همیشه کار کرد. رئیس کارخانه به نام معتمدی (وحید رهبانی) هر روز برای کارگران سخنرانی دارد و آنها را مانند رمان ۱۹۸۴ به یک شکل واحد، قالب می‌زند و آنها در حضور او حرکات موزون دسته‌جمعی دارند.

ماجرای فیلم از دقیقه ۲۳ آغاز می‌شود که دختر بچۀ هفت سالۀ هاشم (رضا عطاران) از او کباب شیشلیک مطالبه می‌کند. و این موضوع به یک معضل تبدیل می‌شود که چه کسی این کلمه را بر زبان آورده یا چه کسی شیشلیک خورده که دخترشان در مدرسه باخبر شده است. قباحت شیشلیک در این شهرک، حتی بالاتر از قباحت گوشت خوک در جامعۀ مسلمان ایران عنوان می‌شود.

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان

 امیدوارم تصور راقم اشتباه باشد که مهدویان با شیشلیک، توبه‌نامه‌ای برای فیلم‌های انقلابی‌اش ساخته است. هرچند که می‌توان تفسیری از فیلم به خرج داد که مدیران این شهرک، نماد برخی رؤسای جمهور باشند. یعنی مشخصاً رئیس کارخانه پشم ایران که نامش معتمدی است از قضا می‌توانست نامش «هاشمی» باشد. اما نام «هاشم» به رضا عطاران داده شده. شخصیت معتمدی که سختی و رهبانیت را به کارگرانی مانند هاشم پیشنهاد می‌کند اما خودش در خفا شیشلیک می‌خورد، یادآور جناب هاشمی رئیس دولت سازندگی است، که نفاق را در میان دولتمردان تابع خودش، نهادینه کرد.

 شیشلیک اولین فیلم مهدویان است که به ممیزی وزارت ارشاد دچار شده است. ان شاء الله که این حذف‌ها، نقد دولت حسن روحانی و در یک کلام، نقدهای جناحی بوده باشد. چون برای علاقمندان به سینمای مهدویان، سخت است که باور کنند او از نظام و انقلاب جدا شده و به نقد و تمسخر آن روی آورده است.

**امیر اهوارکی



منبع خبر

غرض‌مندی و بی‌هنری؛ بیانیه‌های سیاسیِ علیمردانی و مهدویان بیشتر بخوانید »

راه نجات تکرار حماسه

راه نجات تکرار حماسه



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کمال احمدی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: ۱۱سال از حماسه عظیم و به‌یادماندنی ۹ دی می‌گذرد. حماسه‌ای که با بصیرت ملت انقلابی و ولایتمدار خلق شد و بساط ۸ ماه فتنه‌گری و آشوب و جنایت را برچید و کشور را از یک توطئه خطرناک و پیچیده نجات داد.

البته فتنه سال ۸۸ علاوه‌ بر ایراد خسارات جانی و مالی فراوان به مردم و بیت‌المال که تا ده‌ها هزار میلیارد تومان برآورد شد، امنیت ملی کشور را هم دچار خدشه کرد که این مسئله  اثر کاملاً محسوسی در بخش‌های مختلف به‌ویژه اقتصادی داشت؛ اغلب کسب‌وکارها به‌دلیل نبود امنیت از رونق افتاد، درصد بیکاری بالا رفت، صادرات نزولی شد، نرخ سرمایه‌گذاری به‌شدت کاهش یافت و… و.

علاوه ‌بر اینها فتنه مذکور نقطه آغازی برای تشدید تحریم‌های ظالمانه دشمنان این مرز و بوم خصوصاً آمریکایی‌ها شد. به عبارتی اگر خیانت سران فتنه نبود و آنان به قانون تمکین می‌کردند و با اسم رمز تقلب به آشوب و جنایت دست نمی‌زدند چه‌بسا غربی‌ها به این محاسبه غلط نمی‌رسیدند که با افزایش تحریم‌ها می‌توانند پروژه فشار حداکثری را علیه ملت ایران به اجرا گذارند. متأسفانه در همان ایام اعلام شد برخی سران فتنه، چراغ سبزهایی به عوامل خود در خارج از کشور داده‌اند تا باعث گسترش فشارها بر ایران شوند که نتیجه آن هم تصویب «قانون جامع تحریم‌ها، مسئولیت‌پذیری و محرومیت ایران» در کنگره آمریکا بود که شامل تحریم انرژی، تحریم بانکی و تحریم فروش بنزین به ایران ‌شد. البته جرائم نابخشودنی اصحاب فتنه به همین جا نیز ختم نشد و آنان با گستاخی بی‌حد خود، ضمن حمایت از هتاکان به عاشورای حسینی و عزای سیدالشهداء علیه‌السلام آنها را «مردمان خداجو» نامیدند و…

این هتاکی سران فتنه و حامیانشان سبب شد تا تحمل مردم به سر آید و در نهم دی‌ماه سال ۸۸ با حضور در یک راهپیمایی میلیونی خودجوش آن هم در ساعت اداری، حماسه‌ای کم‌نظیر رقم بزنند و طومار فتنه‌جویان را در هم بپیچند.

 فتنه مذکور با این حماسه تاریخی از بین رفت اما از آنجا که همواره گفته شده که در فتنه‌ها کسانی شعارهای حق را با محتوای باطل مطرح می‌کنند، لذا پس از پایان فتنه مذکور و از اواخر دولت دهم جریانی به تدریج در کشور شکل گرفت که شعار می‌داد راه‌حل مشکلات کشور خصوصاً تنگناهای معیشتی و اقتصادی در مذاکره با آمریکا نهفته است، به تعبیری شعار و تابلوی این جریان حل مشکلات مردم بود اما برای برخی از آنان نسخه درونی این شعار با ادامه همان خیانتی که در فتنه ۸۸ مرتکب شده بودند، تفاوت چندانی نداشت.

این جریان که با روی کار آمدن دولت یازدهم قدرت تام و تمامی یافته بود صراحتا اعلام کرد تنها راه‌حل مشکلات کشور بستن با کدخدا یعنی همان آمریکاست. جریان مزبور برای نیل به این هدف همچون فتنه ۸۸ بر موج مطالبات و خواسته‌های مردم سوار شد و شعار داد که «هم چرخ معیشت مردم باید بچرخد هم چرخ هسته‌ای»! انگار این دو با یکدیگر تقابل دارند در حالی که این‌گونه نبود اما جریان مذکور به این بهانه مجوز مذاکره با ۵+۱ و در اصل همان کدخدا را گرفت و به تمام راه‌حل‌های داخلی پشت پا زد.    

در این میان، کلیت نظام و به‌ویژه رهبر معظم انقلاب با اینکه هشدار دادند که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها قابل اعتماد نیستند اما برای آنکه حجت تمام شود و بهانه‌ای برای کسی باقی نماند اجازه مذاکره آن هم فقط برای رفع تحریم‌ها را دادند. مذاکرات پس از مدتی به توافقی به نام برجام منتهی شد که سر تا پایش بر ضد منافع مردم بود اما باز هم جریان فوق‌الاشاره که ظاهرا موج سواران حرفه‌ای بودند بلافاصله به خط شدند و آن‌قدر این توافق خسارت‌بار را بزک کردند و فضا را غبارآلود ساختند که همچون فتنه ۸۸ حقیقت ماجرا بر بسیاری از فعالان نظام و مسئولان مشتبه شد و آنها هم به صف تبریک‌گویندگان برجام پیوستند.  

اما هرچه زمان گذشت و غبار این فتنه فرونشست مشخص شد که چه کلاه گشادی بر سر مذاکره‌کنندگان رفته است؛ با توافق برجام چرخ هسته‌ای تقریبا از کار افتاد و۱۰ هزار کیلو اورانیوم غنی‌شده را که ۱۰سال برایش زحمت کشیده بودیم از دست دادیم – ارزش این میزان اورانیوم غنی‌شده در بازار جهانی بیش از ۱۸ میلیارد دلار برآورد شد-  قلب رآکتور اراک را بتن ریختیم، سایت مهم فردو را به مرکزی بی‌خاصیت تبدیل کردیم، هزاران سانتریفیوژ را از جا کندیم و به انباری فرستادیم تا شاید تحریم‌ها برطرف شود اما زهی خیال باطل زیرا با همه این کارها نه تنها تحریم‌ها برطرف نشد بلکه روزبه‌روز هم بر دامنه آنها افزوده شد. نکته تلخ ماجرا این بود که تحریم‌های فوق از سوی همان رئیس‌جمهوری در آمریکا اضافه می‌شد که جریان مورد اشاره چشم امید فراوانی به او داشت و لقب باهوش و مودب را به او داده بود!

البته دلدادگان به غرب با وجود این عهدشکنی آشکار آمریکا باز هم دست از التماس به کدخدا برنداشتند و به جای تکیه به توان داخلی برای خنثی‌سازی تحریم‌ها فرصت‌های ناب زمانی را یکی پس از دیگری به امید غرب از دست دادند.

حالا قریب به ۸ سال از حاکمیت این جریان دلداده به آمریکا و ۴ سال از توافق کذایی برجام می‌گذرد اما نه تنها چرخ معیشت مردم نمی‌چرخد بلکه چند برابر ۸ سال پیش لنگ‌تر شده است؛ مثلا طبق گزارش‌های مرکز آمار در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، اقتصاد کشور به مدت ۴ سال با رشد منفی مواجه شد و در مجموع، رشد اقتصادی در هشت ‌سال اخیر به نزدیک صفر رسید.

این برای اولین‌بار است که در سه دهه اخیر چنین دوران طولانی رشد منفی اقتصادی در کشورمان به‌وقوع پیوسته است. در مورد تورم، تلاطم‌های زیادی در همه بازارها و قیمت‌های کالا و خدمات به وقوع پیوست تا حدی که موجب شد دولت روحانی پس از تجربه سال ۱۳۷۴ دولت سازندگی، رکورددار تورم در ۶۰ سال اخیر لقب بگیرد؛ قیمت مسکن رشد ۶۰۰ درصدی را طی این سال‌ها تجربه کرد و خرید خانه برای بسیاری از آحاد مردم به رویا تبدیل شد، نرخ ارز ۹ برابر سال ۹۰ شد، قیمت پراید از ۱۰۰ میلیون تومان گذشت و…

با وجود این کارنامه اسف‌بار، متأسفانه باز هم جریان غربزده دست از التماس به کدخدا برنداشته و این‌بار هم فرصت‌های کشور را معطل آمدن بایدن کرده که نتیجه آن هم قطعا از همین حال معلوم است تقریبا هیچ! تجربه هشت سال اخیر به خوبی نشان داده معطل نگه داشتن اقتصاد به امید این و آن دستاوردی جز گرانی و رکود و بیکاری بیشتر برای کشور ندارد.

با این وصف به‌نظر می‌رسد راه برون‌رفت از این دور باطل خلاصی ملت از جریان سازشکار با غرب است. خوشبختانه این روزها دیگر حنای این جریان در نزد آحاد مردم رنگی ندارد و به لطف خدا در انتخابات سال آینده با خلق حماسه‌ای کم‌نظیر همچون ۹ دی و انتخاب دولتی جوان و انقلابی تحریم‌ها یکی پس از دیگری خنثی خواهد شد.



منبع خبر

راه نجات تکرار حماسه بیشتر بخوانید »