رزمنده

شهادت ۱۰ نیروی پلیس و چند نکته/ تقلای کور اشرار علیه اقدامات امنیتی و تأمینی ایران

شهادت ۱۰ نیروی پلیس و چند نکته/ تقلای کور اشرار علیه اقدامات امنیتی و تأمینی ایران



ما در این عرصه صدها شهید داده‌ایم و باز هم شهید خواهیم داد. لکن آنچه در پیامد این راه حاصل می‌شود؛ سعادت ابدی برای شهدا، اخراج و نیستی اشرار و امنیت برای مردم ایران خواهد بود.

  • آهن پرایس

سرویس سیاست مشرق _ روز شنبه و ساعاتی پس از حمله محدود رژیم صهیونیستی به کشورمان؛ اشرار مسلح در یک اقدام تروریستی، ۱۰ نفر از رزمندگان پلیس کشورمان را در شهرستان تفتان (در استان سیستان و بلوچستان) به شهادت رساندند.

این عملیات و شهادت دردناک ۱۰ جوان رشید کشورمان اما حاوی نکات مهمی است که باید در آنها تأمل کرد.

شهادت ۱۰ نیروی پلیس و چند نکته/ تقلای کور اشرار علیه اقدامات امنیتی و تأمینی ایران

*جهاد بی‌امان نیروهای امنیتی کشورمان با اشرار مسلح؛ عمری به درازای نظام جمهوری اسلامی ایران دارد.

انقلاب اسلامی ایران از بدو تولد خود اعلام کرد که ظلم به مردم را در هیچ سطحی نمی‌پذیرد و یکی از مصادیق اتمّ این ظلم نیز رفت و آمد کاروان‌های مسلح شرارت و مواد مخدر در کریدورهای کشور است.

فرمانی تأیید شده از سوی ولی فقیه که جوانان رشید و نژاده‌ی ایران را به عرصه مبارزه با کاروان‌های و سران آنها مذکور کشاند. مسیری آغشته با خون ولی آکنده از رضای خدا، اقتدار نظام اسلامی و امنیت مردم.

ما طی ۴۵ سال گذشته در این مسیر صدها شهید و مجروح دادیم و جهاد نیز همچنان ادامه دارد. لکن آنها که از این شهادت‌ها به فکر فرو رفته‌اند باید بدانند که خون این جوانان رشید بر زمین نمانده و درختان پر ثمری را برای ایران و مردم آبیاری کرده است.

اشرار که روزگاری توانسته بودند بسیاری از شهرها و روستاها و مسیرهای کویری را به عرصه تاخت و تاز خود تبدیل کنند و حتی در برخی شهرها نیز هسته‌های مافیایی تشکیل دهند اما امروز تمام موجودیت خویش را از دست داده و به خارج از مرزها گریخته‌اند.

شهادت ۱۰ نیروی پلیس و چند نکته/ تقلای کور اشرار علیه اقدامات امنیتی و تأمینی ایران

خاطرات تلخ جنایت‌های اینان هنوز در یاد تاریخ هست. جانیان بالفطره‌ای که به راحتی دست به دزدی نوامیس می‌زدند، کسب و کارشان قتل و مواد مخدر بود، زن حامله را با جنینش به آتش می‌کشیدند، کاروان‌های ۴۰ دستگاهی مجهز به مین‌یاب و توپ ضد هوایی داشتند، برای پرچم ایران خط و نشان می‌کشیدند و بهره‌شان از زندگی بمب‌گذاری برای دیگران بود.

اما “خون جوانان وطن” آنها را به اضمحلال کشاند، امکان جنایت را از دستشان گرفت و حتی از کشور بیرون راند.

و این دستاورد بزرگ محقق نمی‌شد مگر به قیمت مجاهدت، نبرد، نگهبانی و مرزداری و البته ریخته شدن خون‌های پاک در راه اسلام و ایران.

در این شرایط پر واضح است که شهادت همزمان ۱۰ مدافع وطن بر همه‌ی ما سخت و سترگ است اما باید صبر پیشه کرد، راه شهیدان را برای حفظ دستاوردهایشان ادامه داد و به این حقیقت نیز واقف بود که عرصه نبرد، عرصه خون و مجاهدت و شرافت است.

عملیات‌های تروریستی اشرار نیز یک تقلای کور ناشی از خشم است که علیه اقدامات تأمینی، امنیتی و تأدیبی نظام جمهوری اسلامی ایران علیه شرارت انجام می‌شود و واجد هیچ ارزش عملیاتی یا ایدئولوژیکی نیست.

اگرچه همین حرکات کور نیز در پرتو همان مجاهدت‌ها قرار خواهد گرفت و مثل یخ در مقابل تشعشع خورشید محو خواهد شد.

ما در این عرصه صدها شهید داده‌ایم و باز هم شهید خواهیم داد…

لکن آنچه در پیامد این راه حاصل می‌شود؛ سعادت ابدی برای شهدا، اخراج و نیستی و عذاب آخرت برای اشرار و امنیت برای مردم ایران خواهد بود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهادت ۱۰ نیروی پلیس و چند نکته/ تقلای کور اشرار علیه اقدامات امنیتی و تأمینی ایران بیشتر بخوانید »

فیلم/ تمجید شهید آوینی از دوراندیشی مرتضی سرهنگی درباره تاریخ دفاع مقدس

فیلم/ تمجید شهید آوینی از دوراندیشی مرتضی سرهنگی درباره تاریخ دفاع مقدس

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ تمجید شهید آوینی از دوراندیشی مرتضی سرهنگی درباره تاریخ دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

«مثل آفتاب، گردان» به بازار کتاب آمد

«مثل آفتاب،گردان» به بازار کتاب آمد


«مثل آفتاب، گردان» به بازار کتاب آمد

 

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، کتاب «مثل آفتاب،گردان» روایت خاطراتی از رزمنده دوران دفاع مقدس، حسین‌علی دولت خواهی است که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

 

در بخشی از این کتاب چنین آمده است:« شب حسین مجدی و دو نفر دیگر از پادگان عبور آمدند و گفتند می‌خواهیم بریم توی جاده‌های عراق مین‌گذاری کنیم. آن موقع من هنوز تخصص مین نداشتم. یک مین ام 21 بزرگ ایرانی آورده بود. این مین‌ها حدود پانزده کیلو تی‌ان‌تی دارد و خیلی سنگین است. من و سید مهدی تقوی، عباس قنادیان و عباس لزومی آر پی جی و اسلحه برداشتیم و برای حفاظت از آنها رفتیم. جاده خاکی بود که عراقی‌ها از آن رفت و آمد می کردند. یک کلنگ هم برده بودیم. زمین را کندیم و مین را چال کردیم و برگشتیم. همین‌طور که به ‌طرف روستا می‌رفتیم ناگهان یک آیفای عراقی را دیدیم که به‌ طرف ما می‌آید و همین که به مین رسید منفجر شد. آن ‌قدر قدرت مین زیاد بود که آیفای به آن بزرگی را شش متر به بالا پرتاب کرد. ما یک پا داشتیم دو پای دیگر قرص کردیم و به‌ طرف روستا دویدیم. صدای انفجار آن‌ قدر شدید بود که بچه‌ های توی روستا هم شنیده بودند».

 

گفتنی است «مثل آفتاب،گردان» در 268 صفحه، به قلم زینب دولت خواهی، در قطع رقعی و با بهای 225 هزار تومان روانه بازار کتاب شد.

انتهای پیام/ع



منبع خبر

«مثل آفتاب،گردان» به بازار کتاب آمد بیشتر بخوانید »

فرشاد مهدی‌پور معاون فرهنگ و ارتباطات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد

فرشاد مهدی‌پور معاون فرهنگ و ارتباطات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس، «فرشاد مهدی‌پور» معاون امور رسانه‌ای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و از مدیران باسابقه رسانه‌ای هست.

پیش از این، رضا سراج معاون فرهنگ و ارتباطات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بود که پس از تحمل یک دوره بیماری صبح شنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ دعوت حق را لبیک گفت.

مرحوم سراج پیش از حضور در شورای عالی امنیت ملی، ریاست دانشکده و پژوهشکده پیامبر اعظم (ص) دانشگاه جامع امام حسین (ع)، ریاست سازمان بسیج دانشجویی و معاونت سیاسی قرارگاه ثارالله (ع) را در اختیار داشت.

وی تالیفات در زمینه‌های راهبردی، سیاسی و فرهنگی داشته هست و سابقه راهنمایی و داوری رساله‌های دکتری متعددی را در کارنامه خود برجای گذاشته هست. خرداد ۱۴۰۲، وزارت خزانه‌داری ایالات متحده این مرحوم را تحریم کرد.

این رزمنده دوران دفاع مقدس، کارشناس ارشد مسائل راهبردی و عضو هیات علمی دانشگاه بود.

انتهای پیام/۹۵۵

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فرشاد مهدی‌پور معاون فرهنگ و ارتباطات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد بیشتر بخوانید »

مروری به زندگینامه شهید «رضا حسن‌پور»

مروری به زندگینامه شهید «رضا حسن‌پور»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قزوین، «رضا حسن پور» در سال ۱۳۳۹ در تهران در خانواده قزوینی به دنیا آمد. دوران کودکی را در تهران پشت‌سر گذاشت. وی هفت ساله بود که همراه پدر و مادر از تهران به قزوین آمد. در قزوین دوره ابتدایی را شروع کرد. فشار بار زندگی بر دوش پدر و مادرش سنگینی می‌کرد.

رضا که فردی محرومیت کشیده و رنج دیده بود، با شروع نخستین جرقه‌های انقلاب، خود را به جریان زلال انقلاب می‌سپارد. او تمام امیدها و آرزوهایش را در انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی مجسم می‌دارد و از این رو، دل در گرو رهبر می‌سپارد و با شور امید در تمام صحنه‌های انقلاب حضور مشتاقانه و فعال می‌یابد. رضا در تمام راهپیمایی‌های شهر قزوین به طور جدی شرکت می‌جوید.

وی در سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و از آن پس، همراهی دلسوز و یاری باوفا برای ادامه زندگی و فعالیت‌هایش می‌جوید. رضا در روزهای پیروزی انقلاب، همراه دوستان خود در شهر قزوین فعالانه حضور می‌یابد و با ایثارگری فراوان در صحنه‌های مختلف وارد می‌شود.

رضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تهران با کمیته انقلاب اسلامی همکاری می‌کند و در مبارزه با عوامل ضد انقلاب به فعالیت می‌پردازد. پس از چند ماه فعالیت در تهران، دوباره به شهر قزوین باز می‌گردد. سال ۱۳۵۸ به دنبال تحرکات گروهک های ضد انقلاب در استان کردستان، همراه یک گروه، راهی این استان می‌شود و با شهامت و شجاعت در سرکوبی ضد انقلاب شرکت می‌‌کند. وی در پاکسازی شهر تکاب از لوث ضد انقلاب، شجاعانه می‌جنگد. روزها به مبارزه و مقابله با ضد انقلاب مشغول می‌شود و شبها هم برای حفظ امنیت شهر، به گشت‌زنی در سطح شهر می‌پردازد.

رضا، در اواخر سال ۱۳۵۸ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر قزوین در می‌آید و خود را وقف حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی می‌کند. او در سال ۱۳۵۹ طی ماموریتی، به عنوان فرمانده یک گروه، به “قصر شیرین” اعزام می‌گردد و در آنجا به مقابله با منافقین و نیروهای عراق مشغول می‌شود.

وی مدتی نیز در قزوین، به دنبال قیام مسلحانه منافقین، به مقابله با این گروهک تروریستی اقدام و در جنگ شهری و جنگ و گریز در شهر قزوین، تعدادی از آنان را دستگیر می‌کند. یکی از دوستانش می‌گوید: «با رضا در واحد عملیات سپاه قزوین بودیم. یک روز خبر دادند که توی شهر شخصی به اسم حصاری را منافقین ترور کرده‌اند. رضا سریع خودش را با موتور به محل حادثه می‌رساند و با شهامت تمام، یکی از منافقین را دستگیر می‌کند.

حسن‌پور که پیش از شروع جنگ تحمیلی، در منطقه غرب، در حال مبارزه با ضد انقلاب بود، با شروع جنگ بلافاصله خود را به پیشتازان مبارزه با دشمن می‌رساند. وی مدتی در گیلانغرب و سرپل‌ذهاب می‌جنگد و به عنوان مسئول گروه، رشادت‌های فراوانی از خود نشان می‌دهد. پس از آن، مدت شش ماه از اوایل سال ۱۳۶۰ به سرپرستی یک گروه چهل نفره، از قزوین به منطقه میمک اعزام می‌شود. در طول این مدت، با توان بالای رزمی، در آزادسازی ارتفاعات میمک شرکت می‌جوید. با شهامت تمام در شناسایی منطقه، تا عمق دشمن نفوذ می‌کند. یک بار نیز همراه سه نفر از همرزمان خود، به تعقیب نیروهای بعثی می‌رود و یک تانک سالم را از آنان به غنیمت می‌گیرند.

حسن‌پور، پس از مدتی، برای گذراندن یک دوره آموزش تخصص به تهران می‌آید. پس از فرا گرفتن آموزش، به جبهه‌های جنوب اعزام می‌شود. وی در عملیات فتح‌المبین به عنوان فرمانده گردان در عملیات شرکت می‌کند و با مدیریت و نظم خاصی، به هدایت نیروها می‌پردازد. در این عملیات، از ناحیه سر و پهلو مجروح می‌شود و با همان حالت، به اسارت نیروهای بعثی در می‌آید، اما پس از کامل شدن حلقه محاصره دشمن، نیروهای بعثی به اسارت رزمندگان در می‌آیند و رضا هم از چنگ آنان آزاد می‌شود. رضا برای معالجه به بیمارستان منتقل می‌شود، اما یک هفته بیشتر در پشت جبهه نمی‌ماند و هنوز کاملا سلامتی‌اش را باز نیافته، به جبهه باز می‌گردد. او با مسئولیت فرمانده گردان در عملیات رمضان حضور می‌یابد و حماسه می‌آفریند.

رضا در عملیات بیت‌المقدس نیز به عنوان فرمانده گردان وارد عمل شده، با رشادت و توانمندی تمام، نیروهای گردان را هدایت و فرماندهی می‌نماید. وی به سال ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده تیپ الهادی منصوب و با همین مسئولیت در عملیات والفجر مقدماتی شرکت می‌کند. در این عملیات، هنگام فرماندهی نیروها مجروح می‌شود، ولی دست از هدایت نیروها نمی‌کشد و همچنان با تن مجروح، فرماندهی می‌کند. او اوج رشادت و توانمندی و مدیریت نظامی‌ خود را در این عملیات به نمایش می‌گذارد. از این رو، از سوی فرمانده لشکر ۱۷ به عنوان قایم مقام لشکر برگزیده می‌شود.

حسن‌پور، به عنوان جانشین و قائم مقام لشکر در چندین عملیات، از جمله عملیات والفجر ۳ و ۴ شرکت می‌کند و پیشاپیش نیروها با بکار بستن ابتکار و نظم، به فرماندهی می‌پردازد.

رضا در عملیات خیبر، وارد عمل شده و هنگام هدایت نیروهای لشکر، مجروح می‌شود. پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان، به سرعت خودش را به ادامه عملیات می‌رساند. او می‌دانست که باید در این عملیات، مزد خود را دریافت کند که سرانجام هم مزدش را می‌گیرد.

شهید «حسن پور» فرماندهی از جنس مردم 

رضا حسن‌پور اسوه مجسم تقوا، شهامت و نظم بود. یکی از همرزمانش می‌گوید: آن چه که شهید حسن‌پور را از یک رزمنده ساده، در مدت کوتاه، به فرماندهی تیپ و بعد قائم مقامی لشکر رساند، آموزش نظامی او نبود، بلکه شجاعت، نظم و مدیریتش بود که زمینه رشد را در مراحل رزم به او داد.

حسن‌پور فردی با اخلاص و باتقوا بود. هر آنچه می‌دانست با شهامت به کار می‌بست. او اهل عمل بود نه حرف. از جمله موفقیت‌هایش همین عمل او بود. در حفظ بیت‌المال، دقت و وسواس فراوان به خرج می‌داد. اهل شوخی هم بود. به موقع با شوخی‌های نمکین، روحیه نیروهایش را بالا می‌برد، به بسیجیان عشق می‌ورزید و با علاقه تمام به آنان محبت و احترام می‌کرد. بسیجیان هم او را دوست داشتند و به دستورهای او عمل می‌کردند. او فردی لایق، مومن، پیرو ولایت فقیه و از محبان مخلص اهل بیت (ع) بود.

رضا پس از عمری مجاهدت و مبارزه در راه اعتلای کلمه حق، سرانجام در عملیات خیبر، به عنوان قائم مقام لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب وارد عمل شد و روز ۱۴ اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون بر اثر اصابت تیر به سرش به شهادت رسید و به آرزوی دیرین خود نایل شد.

وصیت‌نامه شهید رضا حسن‌پور

سلام؛ سلامى گرم از میان دود و آتش؛ سلامى گرم از میان غُرش توپ و تانک؛ سلامى گرم از میان ترکش خمپاره ‏ها؛ سلامى گرم و پُرمحبت؛ سلامى گرم از میان قلب هاى پاک، صاف و ساده و جان هاى برکف نهاده ی جوانان رزمنده؛ سلام بر مردم همیشه در صحنه؛ سلام بر مردم همیشه بیدار و هشیار و خنثى کننده ی نیرنگ منافقان و کفار و مشرکین؛ سلام بر مردمى که همیشه به یاد خدا و همیشه به یاد رزمندگان جبهه‏ هاى جنگ حق علیه باطل هستند. من به نوبه ی خود نمی دانم که چگونه از شما تشکر کنم.

نمى‏ دانم چگونه این بخشش و ایثار شما را جبران کنم و نمى ‏دانم چگونه پس از برگشت از جبهه در میان شما سر بلند کنم؛ چرا که تا به حال آن طورى که سربازان امام حسین(ع) براى اسلام کار کردند، من کار نکردم و هیچ کارى نیز از دستم بر نمى ‏آید، جز این که دعا کنم. خدایا! مرا نزد امام مهدى (عج) و نایب بر حقش امام خمینى و این مردم فداکار و با ایثار، روسیاه مگردان. اى خدا! دیگر بیش از این خجالتم مده که گوش هایم توانایى شنیدن این را ندارد که بشنود یک پیرزن هشت عدد تخم‏ مرغ خانه ‏اش را که همه چیز خانه اش است- براى رزمندگان به جبهه فرستاده است.

اى مردم همیشه در صحنه! اى دوستان و آشنایان و اى خانواده‌ام! همه این را مى ‏دانید و بدانید که من خودم، اختیاراً به خدمت سپاه در آمدم و باز خودم، داوطلبانه به جبهه رفتم و این مطالب را براى تکبّر و غرور و منیّت نمى‏ گویم که شنیده بودم عده ‏اى از افراد مال پرست شایعه پراکنى مى‏ کنند که این جوان ها را به زور به جنگ مى ‏بَرَند! در جواب این افراد باید بگویم: وقتى که من در اینجا از گناهانم کم مى‏ شود و به لقاءالله مى‏ رسم، پس چرا به زور بیایم؟ اگر سعادت داشته باشم، چه جایى از این جا بهتر؟! این را همه بدانید که من به جنگ نیامده‏ ام به خاطر غرور و تکبر و نه به خاطر ترس از آتش دوزخ و نه به خاطر خوب و راحت بودن در بهشت و نه به خاطر شهید شدن، که این نوع طرز فکر، شرک است.

من به خاطر رضای خدا به جنگ آمده ‏ام؛ همین و بس! در ضمن، پدر یا برادرم مسؤول گرفتن حلالیت از طرف دوستان و آشنایان مى‏ باشند. هر کسى هم که از بنده طلبى دارد، مى‌‏تواند به خانواده ی این جانب مراجعه کند و طلب خود را دریافت کند. این‌ها را مى‏‌گویم به علت این که وقت تنگ است؛ چون امشب، شب عملیات است. به امید پیروزى رزمندگان اسلام بر کفر.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مروری به زندگینامه شهید «رضا حسن‌پور» بیشتر بخوانید »