رزمندگان

فداکاری جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس برگرفته از فرهنگ عاشورایی است

فداکاری جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس برگرفته از فرهنگ عاشورایی است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، سرهنگ پاسدار «رشید صادقی» فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه «خداآفرین» صبح امروز (یکشنبه) با حضور در منزل مرحوم «جبار صفدرزاده» از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، با خانواده وی دیدار و گفت‌وگو کرد.

وی در این دیدار ضمن تبریک فرارسیدن سال نو، اظهار داشت: خانواده‌های شهدا و ایثارگران میراثی گرانبها و الگویی برای انقلاب اسلامی به شمار می‌روند.

فرمانده ناحیه سپاه خداآفرین افزود: ایثار و فداکاری جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس برگرفته از فرهنگ عاشورایی است و این ایستادگی و فداکاری رزمندگان اسلام و خانواده آنان، درسی برای متجاوزان و قدرت‌های بزرگ بود که بدانند ملت ایران با سلاح ایمان و اراده خود در برابر هر نوع حربه دشمنان پیروز است.

«صادقی» ادامه داد: دشمنان در اوایل پیروزی انقلاب به زعم خود قصد داشتند با حمله‌ای وسیع و گسترده، کار انقلاب اسلامی را تمام کنند، اما آنچه آن‌ها را مأیوس ساخت و همه ملت را در برابر دشمنان بسیج کرد، نفس گرم و مسیحایی امام (ره) بود. امام راحل (ره) با نفس گرم خویش همه مردم را در مسیر فداکاری و ایثار قرار دادند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فداکاری جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس برگرفته از فرهنگ عاشورایی است بیشتر بخوانید »

خاطره ای عجیب از زندگی مشترک شهید برونسی

عنایت امام رضا (ع) به شهید برونسی برای تولد فرزندش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس، عبدالحسین برونسی یکی از سرداران شهید خراسان رضوی است که ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۳ و در حالی که مسوولیت فرماندهی «تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)» را بر عهده داشت در عملیات «بدر» و شرق دجله به شهادت رسید.

برونسی متولد مشهد و عضوی از رزمندگان «لشکر ۵ نصر» خراسان بود. مزار وی در بهشت رضا (ع) مشهد قرار دارد.

عبدالحسین بیست و سوم شهریورماه ۱۳۲۰ در مشهد به دنیا آمد. وقتی در لباس سربازی به روستا آمد مردم از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدند. ورود ماموران اصلاحات ارضی شاه و عدم قبول آب و ملک باعث مهاجرتش به شهر مشهد شد. مشاغل متفاوت را آزمود و چون در هر کدام شبهه‌ای بود دست به بنایی زد. با ارشادات مقام معظم رهبری با مسایل سیاسی آشنا شد و پا در رکاب مبارزه با رژیم پهلوی گذاشت و ماموران ساواک در زیر شکنجه دندان‌هایش را شکستند.

انقلاب که پیروز شد، جزو نخستین افراد اعزامی به کردستان بود. عرصه‌های نبرد حق علیه باطل بستر مناسبی بود که استعداد بالقوه او به فعل درآید و از فرماندهی گروهان، به فرماندهی تیپ هجدهم جوادالائمه (ع) برسد. سال‌ها رشادت و ایثارگری او زبانزد خاص و عام بود تا آنجا که دشمن چنان هراسی از برونسی داشت که برای سرش جایزه تعیین کرد.

بعد از زیارت خانه خدا به مرحله‌ای از شهود رسیده بود که زمان و مکان شهادت خودش را می‌دید و سرانجام در عملیات بدر، پس از رشادت بسیار در «چهارراه خندق» به شهادت رسید.

فرازی از وصیت‌نامه شهید

«شما ای زن، چون زینب کبری (سلام‌الله علیها) فرزندانم را هم پدری کن و هم مادری، مادری که اسلام می‌گوید. همسر عزیزم، شما هفت فرزند دارید، باید آن‌ها را آنچنان با اسلام آشنا کنید که روز قیامت هم به درد خودت بخورند و هم به درد من. در راه امام خمینی که همان راه قرآن و راه امام حسین (ع) است بروند تا سر حد شهادت. از همه شما می‌خواهم که هر موقع پسرانم را داماد کردید، یک دختر مومن بگیرید، فاطمه و زهرا را هم یک شوهر مومن برایشان انتخاب کنید، برای داماد و عروس کردن فرزندانم پی مال دنیا نروید، فقط ببینید که از همه بهتر، خدا را می‌شناسد، ملاک خدا باشد. در هر کار اگر انسان خدا را در نظر بگیرد انحراف ایجاد نمی‌شود.

همسر عزیزم! اگر شما این حرف‌هایی که من در وصیتنامه نوشتم، عمل کردید، من اگر در راه خدا شهید شدم، شما را تا به بهشت نبرم! خودم نمی‌روم. از همه شما می‌خواهم که مرا حلال کنید و از پدر و مادر مهربانم هم می‌خواهم که مرا حلال کنند.

برونسی در عملیات بدر بسیار ناراحت و گرفته به نظر می‌رسید، چون عملیات خیبر و آنچه در عملیات خیبر اتفاق افتاده بود، خیلی برایش سنگین و متاثرکننده بود؛ بنابراین خیلی تاکید می‌کرد که هیچکس اجازه عقب‌نشینی در این عملیات را ندارد و باید ما هدفمان را بگیریم حتی اگر تا آخرین نفرمان هم به شهات برسیم، ولی باید به سر چهار راه برسیم. واقعا این را به عنوان شعار نمی‌گفت، از قلبش و از تمام نهادش این ندا برمی‌خواست و به صورت بلند و با فریاد می‌گفت: «وعده ما سر چهارراه»، این چهارراه هم به اصطلاح پدی بود که دشمن آورده بود، در عمق جزیره ایجاد کرده بود.

یعنی از اتوبان بصره منشعب می‌شد و یک خط پدافندی به حساب می‌آمد که دشمن تشکیل داده بود. تقاطع آن بعضی از جاده‌هایش به صورت عمودی به داخل جزیره می‌آمد که به این‌ها در واقع می‌گفتیم پد. جاده‌ای بود، ولی چون بلند بود ارتفاعش از سطح آب گرفتگی هور نزدیک به سه متر (دو و نیم تا سه مترمربع) از هور می‌آمد از توی آب یعنی می‌آمدی بالا تا می‌رسیدی به خود جاده. عرض جاده هم حدودا هشت متر بود، این تنها جاده‌ای بود که ما داخل آب داشتیم.»

خاطره‌ای از زندگی مشترک

شهید می‌گفت یک روز مادر همسرم به من گفت: عبدالحسین بدو بدو که الان همسرت فارغ می‌شود. بدو و یک قابله بیاور. من هم سوار موتور شدم رفتم دنبال قابله. وقتی می‌خواستم از چهارراه شهدا بگذرم، ناگهان چشمم به گلدسته‌های حرم امام رضا (ع) افتاد. می‌گوید اصلا به طور کل کارم را فراموش کردم و سر موتور را کج کردم و به طرف حرم امام رضا (ع) رفتم.

بعد از خواندن زیارتنامه و نماز و رفع خستگی تازه یادم آمد که دنبال قابله آمده‌ام. یکی دو ساعت گذشته بود. وقتی به خانه برگشتم به خاطر سر و صدای زیاد موتورسیکلت، آن را دو تا کوچه پایین‌تر گذاشتم و آهسته آهسته به طرف خانه رفتم. وقتی به خانه رسیدم دیدم مادر خانم جلوی در ایستاده و منتظر است. با خودم گفتم: الان حتما یک سیلی به گوشم خواهد زد، اما دستی به پشتم زد و گفت دستت درد نکند عجب قابله‌ای فرستادی. من هم قضیه را تعریف نکردم، وقتی وارد منزل شدم، بچه متولد شده و اوضاع هم آرام بود. بعد از مدتی که ماجرا را از خانمم پرسیدم، گفت: وقتی دنبال قابله رفته بودی، خانمی آمد و گفت که عبدالحسین مرا فرستاده است. از خانمم پرسیدم که آن خانم کی بود؟ گفت: من سوال کردم، اما او گفت: مرا عبدالحسین فرستاده. کارش را انجام داد، رفت و پولی هم نگرفت.

انتهای پیام/ ۳۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عنایت امام رضا (ع) به شهید برونسی برای تولد فرزندش بیشتر بخوانید »

ستاره‌ای در آتش/ شهیدی که در آستانه عاشورای حسینی به رفقایش پیوست

ستاره‌ای در آتش/ شهیدی که در آستانه عاشورای حسینی به رفقایش پیوست


گروه اجتماعی دفاع‌پرس: جنگ تحمیلی علیه ایران در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به دستور صدام به طور سراسری علیه ایران آغاز شد. صدام با خیال اینکه به راحتی می‌تواند خرمشهر، آبادان و حتی اهواز را تصرف کند، دست به حمله حداکثری در جنوب کشور زد، اما با دفاع همه‌جانبه مردم در اوایل جنگ، وی نتوانست به هدف خود برسد. در ادامه ارتش، سپاه، شهربانی، ژاندارمری، کمیته انقلاب اسلامی و بسیج با ساماندهی برای دفاع از کشور به مرز‌ها اعزام شدند.

در دفاع مقدس، نیروی انتظامی از سه بخش (شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی) تشکیل می‌شد که هر کدام وظیفه جداگانه‌ای داشتند.

یکی از یگان‌هایی که در زمان دفاع مقدس علاوه بر نبرد با دشمن بعثی در عقبه جنگ وظیفه حراست از خانواده‌های رزمندگان را برعهده داشت، نیروی انتظامی (ژاندارمری، شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی) بود.

نیرو‌های ژاندارمری در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر حفاظت از شهر‌ها و مرز‌های کشور در خط مقدم حاضر می‌شدند و از خاک ایران دفاع می‌کردند.

ژاندارمری با توجه به اینکه در زمان شروع جنگ مسئولیت حفاظت از مرز‌ها را بر عهده داشت، اولین شهدای جنگ تحمیلی را تقدیم نظام کرد و اولین تیری که به سمت ایران شلیک شد به پاسگاه‌های ژاندارمری شلیک شد و اولین تیر نیز از سوی ایران توسط نیرو‌های ژندارمری به سمت دشمن شلیک شد.

یکی از این شهدا «پرویز کرم پور» است که در ادامه، یادداشت محمدرضا کارآموز معاون نیروی انسانی پلیس پیشگیری ناجا را که در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس گذاشته است را می‌خوانید: 

ستاره‌ای در آتش/ شهیدی که در آستانه عاشورای حسینی به رفقایش پیوست

به مناسبت اولین سالگرد شهادت شهید «پرویز کرم پور»، (شهید شاخص ناجا در سال ۱۴۰۰) گوشه‌هایی از دل نوشته‌ای که همان روز‌های تلخ در رثای شهید نگاشتم برای تجلیل از مقام رفیع ایشان تقدیم می‌کنم.

در خیالم به مصاحبه‌ای با او می‌اندیشم، اگر از او می‌پرسیدم: «خودتان را معرفی کنید» شاید این جملات را بر زبان می‌آورد:

«پرویز کرم پور هستم؛ از خیل جان برکفان ناجا زاده دومین روزِ اولین ماه سال ۱۳۶۴؛ در خانواده‌ای مذهبی و ولایت مدار جزء ۳۰ قرآن کریم را در سینه دارم؛ همسرم از سلسله جلیله سادات است و حافظ قرآن شیرینی زندگی مشترکمان، امیرعلی ده ساله است و هلمای چهار ساله و خداوند را شاکرم برای نعماتش و مفتخرم به نقش آفرینی در امنیت این دیار …».

ستاره‌ای در آتش/ شهیدی که در آستانه عاشورای حسینی به رفقایش پیوست

شاید هم به گونه‌ای دیگر از خود می‌گفت …؛ نمی‌دانم و هیچ وقت هم نخواهم دانست. او دیگر بین ما نیست و به خیل شهدای ناجا پیوسته؛ آن‌ها که در راه حفظ امنیت این کهن دیار، ترس و تردید را به سُخره گرفته اند؛ «تعهد» و «ایثار» کلیدواژه‌های زندگی پر افتخارشان است و در این مسیر، مجالی برای اندیشیدن و محاسبه سود و زیان ندارند؛ هر چه هست اخلاص است و ایثار و از خود گذشتگی.

«پرویز کرم پور» ستاره‌ای است از خیل قهرمانان این دیار … او در حال اجرای حکم قضائی و برای نجات جان هموطنش فراتر از وظیفه عمل کرد و جان خود را برای جلوگیری از سوختگی بیشتر او که از اجرای حکم تخلیه منزل پریشان شده و اقدام به خودسوزی کرده بود-به خطر انداخت و با ۶۰ درصد سوختگی و یک هفته تحمل درد و رنج جانکاه در ششمین روز ششمین ماه سال ۱۳۹۹ و در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی به سالار شهیدان تأسی کرد و به دیدار معشوق شتافت؛ همین چند روز قبل، به سبک هر سال برای سیاه پوش کردن کلانتری ۱۲۴ قُلهک تهران و برپایی مراسم عزای حسینی پیشقدم شده بود …

ستاره‌ای در آتش/ شهیدی که در آستانه عاشورای حسینی به رفقایش پیوست

به راستی اینان چه کرده اند که در بالاترین مرتبه «ایثار» و بر فراز قلّه رفیعِ «از خود گذشتگی» ایستاده اند و بدون لحظه‌ای تأمل و تفکر برای نجات دیگری به آب و آتش می‌زنند؟ اصلاً چرا در قرآن کریم، ۵۵ بار کلمات «شهید» و «شهدا» تکرار شده؟ چرا خداوند متعال تأکید فرموده: «به آنان که در راه خدا کشته می‌شوند «اموات» نگویید که زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند …» و به آنان «اجر عظیم» وعده داده است؟ و در هنگامه این سوالات که ذهنم را درگیر کرده، جملات نقش بسته بر مزار نورانی «شهید محمدمهدی لطفی نیاسر» را به یاد می‌آورم: «شهادت را به بها دهند نه به بهانه … شهادت اجر کسانی است که در زندگی خود مدام در حال درگیری با نفس هستند و زمانی که نفس سرکش خود را رام نمودند خداوند به مُزد این جهاد اکبر، شهادت را روزی آن‌ها خواهد کرد».

کلام آخر اینکه شهید پرویز کرم پور نخستین شهید این راه سبز نبوده و آخرین آن هم نخواهد بود. اصلاً باب ایثار و شهادت در کشوری که پرچمدار استقلال، آزادی و عزّت در جهان شده بسته نمی‌شود و به قول شهید آوینی: «دین دار آن است که در کشاکش بلا دین دار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین» و در این «کشاکش بلا»، کارکنان خدوم ناجا، سینه سپر کرده و جان بر کف، حفظ امنیت پایدار جمهوری اسلامی ایران را راهبرد و هدف متعالی خود می‌دانند. شهدا و جانبازانی که ناجا در اوج «اقتدار و مظلومیت» تقدیم کرده مُهر تأییدی است بر این نکته و گوشزدی است به آنان که ناامنی و شرارت را در دستور کار داشته و مُخلّ نظم و امنیت ایران عزیزند؛ پلیس جمهوری اسلامی ایران از هیچ تلاشی در این مسیر فروگذار نخواهد کرد و «شهادت» را نه یک «پایان» که نشان افتخار و موهبتی الهی برای خود می‌داند.

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ستاره‌ای در آتش/ شهیدی که در آستانه عاشورای حسینی به رفقایش پیوست بیشتر بخوانید »

همکاری اداره‌کل حفظ آثار و نشر دفاع مقدس زنجان و راه‌آهن شمالغرب افزایش می‌یابد

همکاری اداره‌کل حفظ آثار و نشر دفاع مقدس زنجان و راه‌آهن شمالغرب افزایش می‌یابد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار  دفاع‌پرس در زنجان، سید «شمس‌الدین موسوی» امروز در جلسه دیدار با سرپرست اداره‌کل راه‌آهن شمال غرب اظهار داشت: یکی از وظایف اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ثبت و انتشار خاطرات رزمندگان هشت سال دفاع مقدس با همکاری اقشار مختلف است.

مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان زنجان با اشاره به اینکه رانندگان یکی از اقشار موثر در هشت سال دفاع مقدس هستند، ادامه داد: نقش خاطرات کارکنان راه‌آهن و ایستگاه‌های آن از جمله این محورها است.

وی خواستار تهیه و ارائه لیست رزمندگان منتسب به راه آهن شمالغرب شد و گفت: با توجه به محور بودن راه آهن شمالغرب باید در این زمینه فعالیت کرد.

موسوی با بیان اینکه مستندها و اسناد موجود در راه‌آهن شمالغرب در اختیار اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان زنجان قرار گیرد، ادامه داد: این اسناد در اختیار موزه دفاع مقدس قرار گیرد تا برای نمایش از آن استفاده شود.

مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان زنجان گفت: درخواست می‌شود از واگن‌های قدیمی برای محوطه‌سازی و محتوای‌سازی برای موزه دفاع مقدس استفاده شود.

وی با اشاره به اینکه موزه برای گروه خاصی نیست، گفت: این موزه متعلق برای همه رزمندگان و هشت سال دفاع مقدس است.

«منوچهر صفری» سرپرست اداره کل راه آهن شمالغرب با اشاره به اینکه از همکاری با اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خوشحال هستیم و از ثبت خاطرات رزمندگان استقبال می‌کنیم، گفت: در حوزه توجه به رزمندگان راه آهن مغفول مانده است که هم رزمنده بوده و هم در زمینه تهیه تجهیزات فعالیت داشتند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

همکاری اداره‌کل حفظ آثار و نشر دفاع مقدس زنجان و راه‌آهن شمالغرب افزایش می‌یابد بیشتر بخوانید »

«خاطرات شنی»

«خاطرات شنی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از هرمزگان، کتاب «خاطرات شنی» با موضوع مجموعه خاطرات جمعی از رزمندگان استان هرمزگان‌‌ به کوشش «محمد کرمی و بهزاد پودات» به رشته تحریر درآمده است.

این کتاب 146 صفحه‌ای با هدف خواندن خاطرات دوران جبهه مردان بزرگ رزمنده نوشته شده، توسط انتشارات «نشر رسول» در سال 1396 به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

آرزوی شهادت

یک بار که از جبهه برگشته بود، دست دور گردنم انداخت و گفت: مادر عزیز و بهتر از جانم!

شما شش اولاد پسر دارید؛ از این شش اولاد، یکی را باید در راه خدا بدهید،آن یکی هم من هستم که باید شهید بشوم تا این حرف را زد اشک از گونه هایم سرازیر شد، حسن‌ اشکم را با دستمالش پاک کرد، پیشانیم را بوسید و گفت: هر چه قسمت است، هرچه خدا بخواهد همان می شود.

مادر شهید «حسن گرگی بندری»

قرص ضد تهوع

قبل از عملیات کربلای۳ به صورت روزانه با دو فروند قایق به گشت دریایی می‌رفتیم، هر روز از نهر خارج و در بویه ۳اروند به دوستان ملحق‌ و از آنجا به ماموریت اعزام می‌شدیم.

تیر و مرداد سال ۱۳۶۵بود، گرمای خوزستان و آفتاب سوزان آن آدم را کلافه می‌کرد. هر چه آب خنک با خود می‌بردیم باز هم کم بود. هیچ حفاظی هم بالای سرمان نبود، دریغ از یک کلاه حصیری!! از فشار زیاد گرما، دعا می کردیم باد بوزد.

عرق از چهارستون بدن مان سرازیر بود، از طرفی باد هم که می آمد‌، دریا به هم می ریخت.آن قدر بالا و پایین. می‌شدیم که حالمان بهم می‌خورد. بعضی از روز‌ها دوستان از قرص‌های ضد تهوع استفاده می‌کردند. با تمام این مرارت‌ها باز هم از انجام وظیفه شانه خالی نمی‌کردیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«خاطرات شنی» بیشتر بخوانید »