رزمندگان

صحبت‌های محسن رضایی از تغییر سیاست‌های جهانی توسط رزمندگان اسلام+ فیلم

صحبت‌های محسن رضایی از تغییر سیاست‌های جهانی توسط رزمندگان اسلام+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تابستان سال ۶۹ سردار محسن رضایی فرمامده وقت سپاه پاسداران در پادگان انبیاء شوشتر و در جمع تعدادی از اعضای کادر فرماندهی لشکر۸ نجف اشرف و تیپ۴۴ قمر‌بنی‌هاشم، صحبت می‌کند.

صحبت‌های محسن رضایی از تغییر سیاست‌های جهانی توسط رزمندگان اسلام+ فیلم

رضایی در صحبت‌هایش، از خط حمله منافقین به ایران در صورت تزلزل حکومت عراق سخن گفته و پیش بینی می‌کند اگر عراق چند هفته مقاومت کند، پیامد‌های جنگ بین ۱۰ تا ۱۵ سال ادامه خواهد داشت.

فرمانده کل سپاه، شرایط آن مقطع را بسیار حساس دانسته و معتقد است این رزمندگان اسلام هستند که سیاست‌های جهانی را تعیین کرده و خواهند کرد.
رضایی بعد از اتمام این صحبت‌ها، یک سخنرانی عمومی در جمع نیرو‌های لشکر ۸ نجف و تیپ ۴۴ قمر‌بنی‌هاشم ایراد می‌کند.

این جلسه، هم زمان با حمله آمریکا به عراق بعد از حمله صدام به کویت تشکیل شده بود و این دو یگان سپاه در حال برگزاری رزمایشی در جنوب‌غربی اهواز و حوالی جفیر بودند.
در ادامه فیلمی از این سخنرانی را می‌بینید.

انتهای پیام/ ۱۴۱

صحبت‌های محسن رضایی از تغییر سیاست‌های جهانی توسط رزمندگان اسلام+ فیلم

منبع خبر

صحبت‌های محسن رضایی از تغییر سیاست‌های جهانی توسط رزمندگان اسلام+ فیلم بیشتر بخوانید »

حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبهه

خاطره شاعر معروف زن از حال و هوای خرمشهر در ایام مقاومت


حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبههبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «سیمیندخت وحیدی» نویسنده و شاعر اهل جهرم است که در سال‌های دفاع مقدس نیز در جبهه‌های نبرد حضور یافت و با قرائت اشعار شورانگیز در بین رزمندگان به آنان روحیه می‌داد. او در خاطره‌ای از آن دوران نوشته است:

همیشه دوست داشتم کنار رزمندگان باشم. اوایل جنگ بود. یک بار رفتیم خرمشهر، خرمشهر بود و خانه‌های خراب و آن طرف آب عراقی‌ها.

من و خانم کاشانی، آقای سبزواری، آقای بیگی، آقای اسرافیلی، و آقایان سراج، امین پور، سید حسن حسینی و اوستا رفتیم کوت شیخ. آنجا کانال‌هایی کنده بودند. از کانال رد شدیم. ما را بردند به یک خانه و تأکید کردند که از پله‌های خانه بالا نرویم، چون در این صورت دیده می‌شویم. فقط اجازه داریم داخل خانه را نگاه کنیم. خانم کاشانی از پله‌ها بالا رفت طبقه‌ دوم را نگاه کرد. به محض اینکه پایین آمد آن خانه را با آرپی‌جی زدند. بعد مسوولان آمدند اعتراض کردند که تأکید کردیم که بالا نروید دشمن می‌بیند، چرا گوش نکردید. بعد از آن سریع از آن منطقه خارج شدیم. از همان کانال رد شدیم سوار مینی بوس شدیم برگشتیم خرمشهر. تا شب هم خرمشهر بودیم و شب شعر گذاشتیم، شعر خواندیم. هر کس یک شعر خواند. نوحه خواندند و برنامه دو سه ساعتی طول کشید.

خیلی دلم می‌خواست کنار بچه‌هایی که در حال دفاع از شهر و مبارزه با دشمن بعثی بودند، بروم؛ برای همین تصمیم خودم را گرفتم و رفتم جلو. خیلی تاکید کردند که جلو نروم، اما من اعتنایی نکردم و رفتم. اصلا اراده‌ عجیبی پیدا کرده بودم و متوجه نبودم که دشمن در حال تیراندازی است. جوان‌ها را که دیدم دورم جمع شده‌اند و گفتند شما مثل مادر ما هستی. وقتی می‌گفتند مادر با آمدنت به ما روحیه دادی، با دیدنت یاد مادر خودمان افتادیم از اینکه آنجا بودم و جوانان روحیه گرفتند خوشحال بودم و جوان‌ها هم اصلا فکر نمی‌کردند کسی هم سن و سال من بتواند بین رزمندگان برود. حضور زنی به سن و سال من در خط مقدم برایشان خیلی عجیب بود. وقتی هم شروع کردم به شعر خواندن بیشتر روحیه گرفتند. من پشت سنگر بودم، ردیف خاکریز‌ها مشخص بود و در سنگر حفره‌ای بود که ما راحت از داخل آن دشمن را می‌دیدیم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

خاطره شاعر معروف زن از حال و هوای خرمشهر در ایام مقاومت

منبع خبر

خاطره شاعر معروف زن از حال و هوای خرمشهر در ایام مقاومت بیشتر بخوانید »

حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبهه

خاطره شاعر معروف زن از حال و هوای خرمشهر در ایام مقاومت


حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبههبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «سیمیندخت وحیدی» نویسنده و شاعر اهل جهرم است که در سال‌های دفاع مقدس نیز در جبهه‌های نبرد حضور یافت و با قرائت اشعار شورانگیز در بین رزمندگان به آنان روحیه می‌داد. او در خاطره‌ای از آن دوران نوشته است:

همیشه دوست داشتم کنار رزمندگان باشم. اوایل جنگ بود. یک بار رفتیم خرمشهر، خرمشهر بود و خانه‌های خراب و آن طرف آب عراقی‌ها.

من و خانم کاشانی، آقای سبزواری، آقای بیگی، آقای اسرافیلی، و آقایان سراج، امین پور، سید حسن حسینی و اوستا رفتیم کوت شیخ. آنجا کانال‌هایی کنده بودند. از کانال رد شدیم. ما را بردند به یک خانه و تأکید کردند که از پله‌های خانه بالا نرویم، چون در این صورت دیده می‌شویم. فقط اجازه داریم داخل خانه را نگاه کنیم. خانم کاشانی از پله‌ها بالا رفت طبقه‌ دوم را نگاه کرد. به محض اینکه پایین آمد آن خانه را با آرپی‌جی زدند. بعد مسوولان آمدند اعتراض کردند که تأکید کردیم که بالا نروید دشمن می‌بیند، چرا گوش نکردید. بعد از آن سریع از آن منطقه خارج شدیم. از همان کانال رد شدیم سوار مینی بوس شدیم برگشتیم خرمشهر. تا شب هم خرمشهر بودیم و شب شعر گذاشتیم، شعر خواندیم. هر کس یک شعر خواند. نوحه خواندند و برنامه دو سه ساعتی طول کشید.

خیلی دلم می‌خواست کنار بچه‌هایی که در حال دفاع از شهر و مبارزه با دشمن بعثی بودند، بروم؛ برای همین تصمیم خودم را گرفتم و رفتم جلو. خیلی تاکید کردند که جلو نروم، اما من اعتنایی نکردم و رفتم. اصلا اراده‌ عجیبی پیدا کرده بودم و متوجه نبودم که دشمن در حال تیراندازی است. جوان‌ها را که دیدم دورم جمع شده‌اند و گفتند شما مثل مادر ما هستی. وقتی می‌گفتند مادر با آمدنت به ما روحیه دادی، با دیدنت یاد مادر خودمان افتادیم از اینکه آنجا بودم و جوانان روحیه گرفتند خوشحال بودم و جوان‌ها هم اصلا فکر نمی‌کردند کسی هم سن و سال من بتواند بین رزمندگان برود. حضور زنی به سن و سال من در خط مقدم برایشان خیلی عجیب بود. وقتی هم شروع کردم به شعر خواندن بیشتر روحیه گرفتند. من پشت سنگر بودم، ردیف خاکریز‌ها مشخص بود و در سنگر حفره‌ای بود که ما راحت از داخل آن دشمن را می‌دیدیم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

خاطره شاعر معروف زن از حال و هوای خرمشهر در ایام مقاومت

منبع خبر

خاطره شاعر معروف زن از حال و هوای خرمشهر در ایام مقاومت بیشتر بخوانید »

حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبهه

حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبهه


حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبههبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «سیمیندخت وحیدی» نویسنده و شاعر اهل جهرم است که در سال‌های دفاع مقدس نیز در جبهه‌ها نبرد حضور یافت و با قرائت اشعار شور انگیز در بین رزمندگان به آنان روحیه می‌داد. او در خاطره‌ای از آن دوران نوشته است:

همیشه دوست داشتم کنار رزمندگان باشم. اوایل جنگ بود یک بار رفتیم خرمشهر، خرمشهر بود و خانه‌های خراب. آن طرف آب عراقیها، من و خانم کاشانی، آقای سبزواری، آقای بیگی، آقای اسرافیلی، و آقایان سراج، امین پور، سید حسن حسینی و اوستا رفتیم کوت شیخ. آنجا کانال‌هایی کنده بودند. از کانال رد شدیم. ما را بردند به یک خانه و تأکید کردند که از پله‌های خانه بالا نرویم، چون در این صورت دیده می‌شویم. فقط اجازه داریم داخل خانه را نگاه کنیم. خانم کاشانی از پله‌ها بالا رفت طبقه‌ی دوم را نگاه کرد. به محض اینکه پایین آمد آن خانه را با آرپی جی زدند. بعد مسوولان آمدند اعتراض کردند که تأکید کردیم که بالا نروید دشمن می‌بیند، چرا گوش نکردید. بعد از آن سریع از آن منطقه خارج شدیم. از همان کانال رد شدیم سوار مینی بوس شدیم برگشتیم خرمشهر. تا شب هم خرمشهر بودیم و شب شعر گذاشتیم، شعر خواندیم. هر کس یک شعر خواند. نوحه خواندند و برنامه دو سه ساعتی طول کشید

خیلی دلم می‌خواست کنار بچه‌هایی که در حال دفاع از شهر و مبارزه با دشمن بعثی بودند بروم؛ برای همین تصمیم خودم را گرفتم و رفتم جلو. خیلی تاکید کردند که جلو نروم، اما من اعتنایی نکردم و رفتم. اصلا اراده‌ی عجیبی پیدا کرده بودم و متوجه نبودم که دشمن در حال تیراندازی است. جوان‌ها را که دیدم دورم جمع شده‌اند و گفتند شما مثل مادر ما هستی. وقتی می‌گفتند مادر با آمدنت به ما روحیه دادی، با دیدنت یاد مادر خودمان افتادیم از اینکه آنجا بودم و جوانان روحیه گرفتند خوشحال بودم و جوان‌ها هم اصلا فکر نمی‌کردند کسی هم سن و سال من بتواند بین رزمندگان برود. حضور زنی به سن و سال من در خط مقدم برایشان خیلی عجیب و تعجب آور بود. وقتی هم شروع کردم به شعر خواندن بیشتر روحیه گرفتند. من پشت سنگر بودم، ردیف خاکریز‌ها مشخص بود و در سنگر حفره‌ای بود که ما راحت آن طرف دشمن را می‌دیدیم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبهه

منبع خبر

حضور تعجب آور یک زن در خط مقدم جبهه بیشتر بخوانید »

فداکاری سردار «کوسه‌چی» و یارانش برای نجات دزفول از موشک‌های دوربرد بعثی

فداکاری سردار «کوسه‌چی» و یارانش برای نجات دزفول از موشک‌های دوربرد بعثی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ رحیم محمدی؛ این روز‌ها مصادف با عملیات فتح المبین است که دوم فروردین ۱۳۶۱ به مدت هفت روز انجام شد لذا به همین مناسبت نگاهی به این عملیات از نگاه مرحوم سردار محمدحسن کوسه چی (پارساکیان) مدیر گروه ارزیابی نیروی زمینی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) و مشاور عالی فرمانده کل سپاه خواهیم داشت.

حضور در فتح المبین باعث شد ما میزبان بسیاری از رزمندگان که از گوشه و کنار کشور وارد منطقه شده بودند، باشیم. من سراغ ندارم که هیچ یگانی به جز محور شوش حداقل دو نفر به بالاتر از نیرو‌های دزفول که خصوصا در کار اطلاعات و عملیات بودند در یگان حضور نداشته باشند. در کل عملیات فتح المبین واقعا همه نیرو‌های دزفول حضور داشتند.

زمانی که خواسته شد ادامه تک بدهیم هدف ما می‌شود ارتفاعات رادار و سایت ۴ و ۵ که در این‌باره جالب است در برخی کتاب‌ها متاسفانه از دیگر یگان‌ها اسم می‌برند و نوشته‌اند که ما آنجا را گرفته‌ایم، اما واقعیت امر چیز دیگری است و این نیرو‌های تیپ ۷ دزفول بودند که آنجا را فتح کردند.

سردار «کوسه چی» فرمانده ای تاثیر گذار در عملیات فتح المبین

آن زمان استعداد تیپ ما به اندازه یک لشکر بود، چون تعداد گردان‌های ما به اندازه یک لشکر بود که البته در عملیات والفجر مقدماتی در همین سال به لشکر ارتقا پیدا کردیم؛ در واقع ما کار شناسایی منطقه فتح المبین را از سال ۵۸ شروع کرده بودیم، چون در این منطقه از آن سال حضور داشتیم و آن را می‌شناختیم، اما طبیعی است که در منطقه فتح المبین این همه تیپ و یگان وارد عمل شده بودند و ما هم جزئی از آن بودیم، ولی چون تسلط به کل منطقه داشتیم همه دوستان در یگان‌ها حضور پیدا کردند و جالب این جاست که بعضی از این دوستان تا چند سال بعد در این یگان‌ها ماندند و این هم از نمونه مشارکت‌هایی بود که نیرو‌های دزفول داشتند.

«محمدحسن کوسه‌چی» فرزند صفرعلی در یکم مهر سال ۱۳۳۳ در دزفول دیده به جهان گشود. پدرش کاسبی خوشنام بود که فرزندانش را در پای منبر و مسجد، درس دینداری و آزادگی آموخت. علاقه محمد حسن در جوانی به ورزش وزنه برداری او را تا کسب سکو‌های قهرمانی کشوری در این ورزش بالا برد.

در بهمن ۱۳۵۷ وقتی حضرت امام سربازان وطن را به نافرمانی از ارتش شاه فراخواند، او که سرباز پادگان تیپ ۲ دزفول بود به توصیه انقلابیون سربازان را به اجرای این دستور تشویق کرد.

علی رغم اینکه علاقه خاصی به امور فنی و راه اندازی کارگاه صنعتی داشت، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و تهدید مرز‌ها از خطر دشمن بعثی، به کمک نیرو‌های سپاه به دفاع از مرز‌های غربی کشور شتافت. با آغاز جنگ تحمیلی در دو جبهه مهم به خدمت پرداخت: آموزش نظامی و تاکتیک به نیرو‌های بسیجی و فرماندهی محور دشت عباس.

سردار «کوسه چی» فرمانده ای تاثیر گذار در عملیات فتح المبین

یک سال و نیم تلاش بی وقفه او و همرزمانش در کسب اطلاعات از دشمن، منجر به خلق پیروزی بزرگ فتح المبین و رها شدن دزفول از زیر توپ‌های دوربرد دشمن شد. او در این عملیات فرمانده محور دشت عباس، از مهمترین محور‌های این عملیات بود.

وی در سال ۱۳۶۱ هم به عضویت رسمی سپاه درآمد و هم تشکیل خانواده داد که به عنایت خدا صاحب دو فرزند دختر و یک فرزند پسر شد. سردار پارساکیان در طول جنگ با حضور در بیش از ۱۴ عملیات گسترده و متمرکز ابتدا جانشین تیپ و سپس جانشین لشکر ۷ حضرت، ولی عصر (عج) شد و در مقطعی از جنگ نیز فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا را به عهده گرفت. او همچنین در کارنامه عملیاتی خود، افتخار فرماندهی قرارگاه‌های منطقه‌ای نجف اشرف و صاحب الزمان (عج) نیروی زمینی سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه را هم داشت.

سردار کوسه چی اواخر اسفند سال ۱۳۹۹ به یاران شهیدش پیوست.

انتهای پیام/ 231

فداکاری سردار «کوسه‌چی» و یارانش برای نجات دزفول از موشک‌های دوربرد بعثی

منبع خبر

فداکاری سردار «کوسه‌چی» و یارانش برای نجات دزفول از موشک‌های دوربرد بعثی بیشتر بخوانید »