بازخوانی ابعاد جهانی جنگ ایران و عراق
بازخوانی ابعاد جهانی جنگ ایران و عراق بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «موسیالرضا عبداللهی» طی یادداشتی در دفاع پرس نوشت: اصول متداول محبتورزی در بین رزمندگان در دوران دفاع مقدس، گنجینه برخوردها و رفتارهای مهدوی بود.
اولین معیار و اصلی که در بین رزمندگان حاکم بود و آنان را بر سر یک سفره جمع میکرد و از نعمت آن سفره بهره میبردند اصل محبتورزی بود، برخوردها در سر این سفره به گونهای بود که به ارتباطات جهت میداد و رفتار را به گونهای هدایت میکرد که وظایف بر مبنای لذتجویی و تمتّع درک لذتهای حلال گفتاری کشانده میشد.
دومین اصلی که در بین رزمندگان مورد توجه قرار میگرفت و اسباب عفو، صفح و چشمپوشی از خطاهای جزئی و کوچک برای مغفرتخواهی از همدیگر میشد، اصل تقسیم کار بود، تا فشار کار روی فرد خاصی نباشد و معاش بر محور عدالت صورت گیرد.
سومین اصلی که رزمندگان خود را مکلف به رعایت آن میدانستند، اصل سازگاری بود ( الرّفقُ مفتاحُ النّجاح) چون آموخته بودند که نرمخویی کلید کامیابی و رفتار حسنه است و تدبیر و برنامهریزی آنها بر صلاح تدّبیر و مادر محوری بود تا بینشان کدورتی پیش نیاید.
مجاهدان فی سبیلالله از معارف اسلامی آموخته بودند که زیبایی در کنار هم بودن و زندگی اجتماعی بر محور رفاه به قناعت است و این اصل میتواند بر اساس کنترل جمال عیش با قناعت محقق شود.
فرزندان معنوی خمینی کبیر (ره) به این مطلب رسیده بودند که اگر میخواهند هبه و هدیهای به هم بدهند چیزی بهتر از اخلاق خوب نیست، بنابراین همیشه در فکر این بودند که آن را توسعه بدهند و کمبودهای همدیگر را با آن پوشش دهند تا از همدیگر رنجیده خاطر نشوند.
رزمندگان در عمل تجربه کرده بودند که تنها راه غلبه بر ناگواریها نادیده گرفتن اشتباهات سهوی همدیگر است، لذا در مواقع ضروری تغافل به خرج میدادند چون این سبب روغن کاری روحشان میشد تا در یک فضای اجتماعی بهتر بتوانند به استراحت بپردازند.
رزمندگان در دوران دفاع مقدس، توسعه رزق و روزی را در اصل مهماننوازی میدانستند. وقتی رزمنده تازه نفس و یا میهمانی به جمعشان افزوده میشد با هر آنچه داشتند از او پذیرایی میکردند و این روحیه مهرورزی سبب میشد تا ارتباط عاطفی در روابطشان بوجود آید و توسعه رزق پیدا کنند.
آنها رفتارشان با هم به گونهای بود که به عینه میشد نور هدایت به سمت معنویّت را یافت و آن را در وجود خود گسترش داد، تا زندگی در آن چند صبا بر محوریّت پاکی، صداقت و مطهر ماندن باشد.
زبان رفتاری رزمندگان به گونهای بود که قدرشناسی و تشکر از هم سبب میشد تا قلوب همدیگر را تسخیر کنند و این اصل را در ارتباطات خانوادگی هم با نامهنگاری، مکاتبه و تماس تلفنی به اعضای خانواده منتقل میکردند به نحوی که احساس میشد یک روانشناس بالینی به تمام معنا هستند.
یکی دیگر از اصولی که رزمندگان در دوران دفاع مقدس به آن معتقد بودن و از دریچه اعتقاد به آن نگاه میکردند اصل سرنوشت بود. قضا و قدر و حکمتها الهی و راضی نگهداشتن هم برای به دست آوردن رضایت خدا بود.
مجاهدان فی سبیلالله میدانستند اگر بخواهند بر تألمات روحی خود که دوری از خانواده را شامل میشد فائق بیایند باید شادی و سرور و سرگرمیهای معنوی و اخلاقی و همچنین ورزشهای سالم و تمرینات رزمی و لذّت بردن از نگاه کردن به چهره یکدیگر را در برنامههای روزانه خود داشته باشند.
رزمندگان با تمام سختیهای جنگ آشنا بودند و نسبت به مخاطرات آن آگاهی داشتند؛ بر همین اساس با اصل مهارتآموزی، بر پیمان و عهد خود با یکدیگر متعهد بودند و برای استحکام آن زمان را مدیریّت میکردند که به حیات بشری قیمّت بدهند نه اینکه برای خود قیمّت تعیین کنند، بنابراین تحمّل سختیها را برای خود یک اصل میدانستند.
گفتوگو، مذاکره، استنطاق، کنفرانس، با حفظ آراستگی و زینت جمعگرایی برای ارتقای توان نظامی، رشد علمی، اخلاقی و معرفتی طبق احترامات، کوچکتری و بزرگتری شرایط را به نحوی مدیریّت میکردند که صداقت اجتماعی در بین آنها آشکار بود. با حفظ تمام حریمها از اول تا آخر طوری رفتار میکردند که گویا بردارانی هستند که سالها در کنار هم زندگی کردند.
خُلق نیکو سکه رایج دوران دفاع مقدس بود بیشتر بخوانید »
هفته دفاع مقدس گرامی باد .
از راست
دکتر عبدالحمید وفایی استاد دانشگاه
من
آیت الله شیخ جعفر تبریزی فرزند بزرگوار مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی
سال ۶۶ جزیره فاو
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شمسیپور از راویان دوران دفاع مقدس و از نیروهای جهاد سازندگی در جنگ، به بیان خاطرهای از فعالیت نیروهای رزمی مهندسی در دفاع مقدس و نقش آنان در طول هشت سال جنگ تحمیلی پرداخت و اظهار داشت: زمانی که جنگ شروع شد اول راهنمایی بودم و دوم راهنمایی تصمیم گرفتم به جبهه بروم، اما هر بار که به بسیج میرفتم، چون سنم کم بود اجازه رفتن نمیدادند. یک سالی به این منوال گذشت و هرچه سعی کردم نشد، با اینکه اعلام میکردند جبههها نیاز به نیرو دارند، ولی ما را به خاطر سن کم قبول نمیکردند.
وی افزود: باید از مادر مرحومم یادی کنم که ایشان خودش یک روز با من به مرکز بسیج آمد تا وساطتت کند اسمم را بنویسند. بسیاری از مادرها در آن زمان کمک میکردند و مادر من نیز از زنان فعال پشت جبهه بود که با پختن نان و ارسال به پشت جبهه کمک میکرد. تا اینکه من هم مثل بسیاری از رزمندگان کمسن شناسنامهام را دستکاری کردم. تازه با این شرایط، اما باز هم اجازه رفتن ندادند. ناچار بعد از مدتها از طریق جهاد سازندگی اقدام کردم و به جبهه اعزام شدم. باز هم مرا به خطوط مقدم نمیبردند تا اینکه با راهنمایی یکی از فرماندهان قرارگاه حمزه به من گفتند برو آموزش بلدوزر ببین تا از این طریق خدمت کنی و با تحقیقاتی که انجام دادم به این رسیدم بهترین راهی که میتوانم به خطوط مقدم برسم همین است. چند ماهی آموزش دیدم و بعد از آن راننده بلدوزر شدم.
این راننده بلدوزر در دوران دفاعمقدس گفت: رانندههای بلدوزر و نیروهای مهندسی ـ رزمی کارشان نبرد مسلحانه نبود، اما مسوولیت ایجاد خطوط مواصلاتی به خطوط مقدم و جادهها به خطوط، ایجاد سنگر برای توپخانهها و نیروها و احداث خاکریز به عنوان جانپناه داشتند. فرقی نمیکرد، این بچهها در هر کجا لازم بود حاضر بودند. اکثر بچهها تا ۲۰ سال سن و شجاعت باور نکردنی که منشأش از ایمان به امام راحل بود داشتند.
وی تصریح کرد: در منطقه «پنجوین» کردستان و «ارتفاع لری» که منطقه بلندی بود، قسمت بالا نیروهای ارتش و پایینتر نیروهای بسیج و سپاه مستقر بودند. در زمستان به علت بارش سنگین برف، جاده ارتفاع بسته میشد و نیروهای بالا با کمبود امکانات مواجه میشدند. به بعضی از نیروها ماموریت داده میشد تا پایین ارتفاع بیایند و یک پیت نفت یا یک بسته نان را ببرند بالا لذا یک روز نیرو از دست میرفت.
شمسی پور بیان کرد: هر بار که جاده باز میشد به دلیل بارش سنگین برف دوباره بسته میشد و جاده کامل زیر برف میرفت. یک روز بلدوزر کوماتسو را جلوی آهنگری بردم و دوتا نبشی به عقب و دو تا بشکه به آن جوش دادیم و روی آن آب و نفت و غذا گذاشتیم، با طناب بستیم و با چند نفر از نیروها حرکت کردیم به سمت ارتفاع. آنقدر هوا سرد بود و برف میآمد که گازوئیل بلدوزر در حال کار در باک یخ میزد. با اینکه ما با آگاهی کامل از این وضعیت رفتیم و نفت و گازوئیل را قاطی میکردیم، اما اتفاق میافتاد دستگاه در حین کار یخ میزد و خاموش میشد.
وی ادامه داد: من هم با اینکه جوان کم سنی بودم، اما از این موضوع اطلاع داشتم. با خودمان فیلتر بازکن میآوردیم و این مواقع پوستههای یخ را از باک بیرون میکردیم تا بتوانیم مدتی کار کنیم.
رزمنده دفاع مقدس گفت: ساعت دو ظهر شد، اما هنوز به قسمتهای اصلی و برفگیر نرسیده بودیم. سرمای هوا اذیت میکرد. بعد از خواندن نماز و استراحت فعالیت را دوباره شروع کردیم. ساعت پنج غروب خودمان را به سطح ارتفاع رساندیم. جاده حدود یک کیلومتری بود که پوشیده از برف شده بود. با پشتکار و توکل بیشتر شروع کردیم به باز کردن جاده. دست چپ ما پرتگاه بسیار عمیق و تیزی قرار داشت که کافی بود لحظهای غفلت کنیم تا بلدوزر از جاده خارج شود. در حین کار یک تکه برف به دماغه بولدوزر خورد و لوله اگزوز را کج کرد.
وی افزود: یک لحظه احساس کردم زیر شنی طرف چپ خالی شد، هر لحظه انتظار این اتفاق را داشتم، اهل بیت را صدا زدم، «یا اباالفضل (ع)، یا حضرت زهرا (س)، یا امام حسین (ع)…» یک لحظه توقف کرده و نگاه کردم شنی بولدوزر از جاده خارج شده. خواستم یک حرکت کوچک کنم، اما احساس کردم نمیشود. نمیدانستم چه کنم. شروع کردم به گریه کردن. امام حسین (ع) را صدا زدم که اینجا چه کنم، اگر بولدوزر برود پایین هیچ کس نمیتواند کار کند.
شمسی پور در پایان بیان کرد: دیدم چارهای نیست. خودم تنها بودم و باید کاری میکردم. تیغ بلدورز را فشار دادم. کمی فرمان را گرفتم و همان لحظه که برف زیر بلدوزر داشت شکست میخورد احساس کردم شنی به جای سفت رسید و با همان ذکر و توسل و گریه احساس کردم از خطر گذشتم. شب شد و هنوز از نوک ارتفاع فاصله داشتم. بعضی از رزمندهها گفتند دستگاه را بگذار تا صبح دوباره راهش بیاندازی، اما نمیشد، چون بلدوزر یخ میزد و امکان روشن شدن مجدد نبود. همزمان که جلوتر میرفتیم و خوشحال بودم که امکانات با بالا میرسد باز احساس کردم زیر ماشین خالی شد. باز ذکر گفتنم شروع شد. هوا تاریک تاریک شد. اذان مغرب را هم گفتند که بلدوزر را به داخل مقر رساندم. وقتی به داخل مقر رفتم نزدیک ۷۰ نفر به استقبالم آمدند. وسایل را خالی کردند و شب بسیار سردی را در کنار رزمندهها گذراندم.
انتهای پیام/ 141
هیچ وقت جانفشانیهایی که برای حفظ میهن عزیزمان شده است فراموش نکنیم
هیچ وقت جانفشانیهایی که برای حفظ میهن عزیزمان شده است فراموش نکنیم … بیشتر بخوانید »