رسول

﴾﷽﴿ . قسمتی از کتاب به مناسبت شهادت شهید : . بیست‌و‌هفتم آبان‌ماه روح‌الله مانند روزهای…


﴾﷽﴿
.

قسمتی از کتاب به مناسبت شهادت شهید :
.
بیست‌و‌هفتم آبان‌ماه روح‌الله مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که عکسی روی دیوار نظر روح‌‌الله را به خود جلب کرد. وسط حرفش پرید و گفت: «مهران یه لحظه صبر کن!»
ـ چی شده؟
روح‌الله به‌سمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره می‌کرد، خندید و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده . اینکه محمدحسن نیست، این رسوله، دوستمه، می‌شناسمش!»
مهران با تعجب به او نگاه می‌‌کرد. هنوز حرفی نزده بود که روح‌الله گفت: «خب حالا چرا زده شهید؟ نکنه واقعاً شهید شده؟ این رسوله نه محمدحسن؛ اما عکس خودشه.»
بعد با ترسی که از چشمانش می‌بارید، به مهران خیره شد.
ـ نکنه واقعاً شهید شده؟ بیچاره می‌‌شم.
مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمی‌گفت. نمی‌دانست باید چه عکس‌العملی نشان بدهد. روح‌الله غذایش را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی می‌کرد.
مهران چند بار صدایش کرد.
– کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمی‌خوری؟
روح‌الله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً اشتهام کور شد، می‌رم یه پرس‌وجو کنم ببینم خبر صحت داره یا نه.»
این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه‌ بعد مهران رفت سراغش، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روح‌‌الله اشک‌هایش را پاک می‌کند.
از حال‌وروزش پیدا بود که خیلی ناراحت است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی؟»
روح‌‌الله سرش را به‌نشانۀ تأیید تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چه‌کار کنم؟»
ـ می‌دونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که شهید شده و نمُرده.
روح‌الله که سعی می‌کرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده، خوش به حالش. اما رسول خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. می‌خواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم. کلی سؤال داشتم ازش. قرار بود چیزهایی رو که از یاد گرفته بود، بهم یاد بده. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمی‌کردم این‌جوری بشه.»
مهران بازهم سعی کرد که دلداری‌اش بدهد، اما خودش هم می‌دانست خیلی فایده‌‌ای ندارد. روح‌الله خیلی ناراحت بود.
.

س



منبع

roohollah.ghorbani@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

﴾﷽﴿ . قسمتی از کتاب به مناسبت شهادت شهید : . بیست‌و‌هفتم آبان‌ماه روح‌الله مانند روزهای… بیشتر بخوانید »

رسول پناه از سرپرستی باشگاه پرسپولیس استعفا کرد

رسول پناه از سرپرستی باشگاه پرسپولیس استعفا کرد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری فارس، مهدی رسول پناه سرپرست باشگاه پرسپولیس از سمت خود استعفا کرد.

متن بیانیه رسول پناه به شرح زیر است:

مردم شریف ایران
هواداران عزیز پرسپولیس

خدمت در مقام سرپرستی باشگاه پرسپولیس افتخاری بود که نصیب من شد و در همه زمان حضور در این سمت تلاش کردم علیرغم همه سختی ها، تحدید ها و تهدیدها، باری از روی دوش باشگاه محبوبم بردارم و امروز خوشحالم در طول حضورم توانستم از 13 پرونده مطالباتی این باشگاه، 9 پرونده را ببندم، بویژه پرداخت مطالبات برانکو ودستیارانش که مهمترین دغدغه هواداران بود و در پایان فصل گذشته برای اولین بار بیش از 95 درصد مبلغ قرارداد بازیکنان را پرداخت کنم، املاک باشگاه را برگردانم و پرسپولیس را به خصوصی سازی برسانم.

امروز و پس از حاشیه های ایجاد شده و برای اینکه پرسپولیس محبوبم دچار مشکل نشود بار دیگر استعفای خود را اعلام میدارم و از این پس مثل سابق در مقام ارزشمند هواداری در کنار تیمم خواهم بود.

لازم می دانم از سوتفاهمات ایجاد شده برای مردم شریف و اصیل وخونگرم ومهمان نواز مازندران عذرخواهی کنم، از کادر فنی و بازیکنان پرسپولیس برای همه تلاش هایشان تشکر و اگر باعث آزردگی آنها شدم پوزش بخواهم. از همه هواداران به خاطر همراهیشان تشکر کنم و از آنها بخواهم برای کسب قهرمانی آسیا اتحاد و همدلی خود را حفظ کنند و در کنار باشگاه بمانند.

همچنین از وزیر محترم ورزش و جوانان، اعضای محترم هیئت مدیره و همکارانم در باشگاه هم به خاطر حمایت ها و کمک هایشان، صمیمانه سپاسگزارم.

مهدی رسول پناه

انتهای پیام/





منبع خبر

رسول پناه از سرپرستی باشگاه پرسپولیس استعفا کرد بیشتر بخوانید »