رسول جعفریان

اختلاف بر سر شیوه براندازی میان چپ‌های ستادی/ نامه‌نگاری میان رادیکال‌های جبهه اصلاحات!

اختلاف بر سر شیوه براندازی میان چپ‌های ستادی/ نامه‌نگاری میان رادیکال‌های جبهه اصلاحات!


اصلاح‌طلبان افراطی دچار «بوالهوسی تئوریک» شده‌اند. آن‌ها در سال‌های ۸۴ با هاشمی و از سال ۸۸ با موسوی و ۹۲ و ۹۶ باروحانی پیوند خوردند که در حکم مصداق قدرت‌طلبی حداقلی آن‌هاست.

سرویس سیاست مشرقآفتاب گرم تابستان بر سر تهران افتاده است؛ گروهک منافقین از یک ماه قبل سلسله عملیات‌های تروریستی را در خیابان‌های تهران آغاز کرده و هرروز علاوه بر بسیاری از نیروی‌های راستین انقلاب اسلامی، مردم عادی توسط عوامل این غده سرطانی بدخیم به خاک و خون می‌افتند. دشمن نیز چشمش به خرمشهر و آبادان است و فشار خارجی راه را برای تسویه گروهک‌های ضدانقلاب سخت کرده است. در چنین شرایطی در خانه‌ای قدیمی در بلوار کشاورز یک جلسه سری میان دودسته از تروریست‌ها برگزار می‌شود.

یک‌سوی میز حبیب‌الله آشوری نشسته و درحالی‌که چند صد صفحه کاغذ سیاه شده را پیش روی خود گذاشته رو به حسن جنگی مسئول اول گروهک تروریستی آرمان می‌گوید: جمهوری اسلامی باید برود، اما باید بدانیم بعدازآن چه خواهد شد! او سپس ادامه می‌دهد؛ وضعیت خیابان‌ها امروز به سود ماست، یک ضربه یا نهایتاً دو ضربه کافی است تا حکومت را تغییر بدهیم و خلق را آزاد کنیم؛ اشاره او به «ضربه» انجام عملیات خرابکارانه و تروریستی در خیابان است. در میانه بحث‌ها رسول آقایی از اعضای ارشد تروریست‌ها به بحث پیوسته و می‌گوید؛ جناب آشوری ما آماده ائتلاف هستیم؛ اسلحه از ما، تئوری آن از شما. آشوری که تا به اینجا تنها نقشه‌های عملیاتی ازجمله آلوده کردن آب شهر تهران و نیز انفجار ایستگاه راه‌آهن را روی میز نگاه کرده؛  با کمی مکث می‌گوید: همه آن چیزهایی که برای براندازی لازم است را من قبول دارم؛ اما اجازه بدهید تا یک شرط هم بگذاریم.

مسئولین آرمان که انتظار شرط و شروط از جانب «تئوریسین ترور» را نداشته جاخورده و می‌گویند؛ شما چه چیزی را شرط می‌گذارید! آشوری عینک خود را بر چشم زده و می‌گوید: اول به من بگوئید شما حکومت شوروی را امپریالیستی می‌دانید یا سوسیال امپریالیستی! مسئولین رده‌بالای آرمان در جلسه عصبانی شده و بحث‌های شدید تئوریک میان آن‌ها آغاز می‌شود. روایت است که سه روز تمام جلسات بحث در خانه تیمی ادامه پیداکرده و درنهایت دو طرف به توافق نمی‌رسند. البته این جدایی به معنای تغییر جهت در کار تروریستی از جانب این دو گروه نیست، مدتی بعد آشوری با تمسک به اندیشه‌های سلفی گری در فرقان دست به اقدامات انتحاری زده و بخش اساسی گروهک آرمان نیز به منافقین پیوسته و بعدها به درک واصل می‌شوند. [۱]

اختلاف بر سر شیوه براندازی میان چپ‌های ستادی/ نامه‌نگاری میان رادیکال‌های جبهه اصلاحات!

تصویری از حبیب الله آشوری

 آیت‌الله مصباح یزدی در نقد ویژگی‌های شخصی آشوری می‌گویند: کتاب توحید حبیب‌الله آشوری را دقیقاً مطالعه کردم و دیدم سراپا زهر است! کتابی بود با ادبیات فریبنده برای جوانان، ولی روحش تفسیر سمبلیک قرآن! در عصرهای جمعه، یک جلسه در مدرسه حقانی داشتیم. در آن جلسه فریاد زدم که: ما در حوزه باشیم و به نام روحانیت و به نام اسلام، چنین مطالبی پخش شود؟… این برخورد موجب شد که عده‌ای نسبت به موضوع حساس شوند. [۲]

ماجرای تاریخی اختلاف میان تروریست‌ها بر سر براندازی در آن روز درس‌های مهمی در خود دارد، این جریان‌های اغلب التقاطی، چنان در اهداف خود غرق‌شده و دشمنی با انقلاب اسلامی آن‌ها را کور کرده که جریان مردم را گم و به‌سوی بیراهه رفتند. در طول دوران معاصر این دست حوادث بارها تکرار شده است.

اختلاف بر سر شیوه براندازی میان چپ‌های ستادی/ نامه‌نگاری میان رادیکال‌های جبهه اصلاحات!

مانیفست ترور در اسناد باقی مانده از گروهک «پیشگام مستضعفین» معروف به آرمان

چهل سال پس از پاک‌سازی تروریست ها و براندازان، نسل مدرن آن ها پس از چند کنش و واکنش سیاسی به صحنه آمده اند. سعید حجاریان تئوریسین اصلاح‌طلبان رادیکال در آخرین تز سیاسی بحث «براندازی حقوقی» را ارائه داده و در وب‌سایت مشق نو می‌نویسد:

در قدیم ساختار قضاوت بسیار بسته بود. به این صورت که قاضی در دکه‌القضا می‌نشست، شاکی و متشاکی مراجعه می‌کردند و او، همان‌جا حکم صادر می‌کرد و همه‌چیز به انصاف و روحیات شخصی وابسته بود. اما، امروزه این سازوکار بسط پیداکرده است و فارغ از نتایج و کیفیت، نقشی برای دادستان، بازپرس، وکیل، شعب تخصصی و نهادها و مراجع تخصصی مانند پزشک قانونی، سجل کیفری، دادگاه‌های تجدیدنظر، دیوان عالی و… تعریف و آیین دادرسی نوشته‌شده است. البته، در مواقعی هم با اختلالات مهمی مواجه بوده‌ایم. فی‌المثل زمانی آیت‌الله یزدی، در قامت رئیس دستگاه قضا با این استدلال که زمان پیغمبر دادستان و دادستانی مطرح نبوده است، دادسرا و مراحل تحقیق مقدماتی را حذف و همه فرآیندها را زیر نظر یک فرد تجمیع کرد، هرچند در ادوار بعدی دست‌کم در ظاهر این دست‌کاری دستخوش دگرگونی شد.

حجاریان در ادامه بحث خود با تمسک به اندیشه‌های امیل دورکیم جامعه‌شناس فرانسوی می‌گوید:

در سنوات اخیر در حال تجربه روندی معکوس هستیم و تجربه کوتاه دولت سیزدهم درزمینهٔ انتصابات نیز مؤید این چرخش است. یعنی، بهمان سرعتی که پس از قبضه قدرت از سوی طالبان همه اختیارات در اختیار طلبه‌های علوم دینی قرار گرفت، آشکارا شاهد هستیم با شدت کمتر، بوروکراسی ایران در حال ادغام در دو نهاد روحانیت و نظامیان است. [۳]

سعیدحجاریان که پیش‌ازاین بر اساس نظریات جان رالز آمریکایی، لیبرال دموکراسی ناب را تنها راه نجات ایران می‌دانست و با شعار فشار از پایین شورشی‌ها و چانه‌زنی نخبگان از بالا می‌خواست براندازی کند؛ در ادامه تلاطم حاد روحی و فکری این بار به این نتیجه رسیده است که برای رفورم اساسی (اصلاحات ساختاری) باید قوانین حقوقی را تغییر و برخی احکام اسلامی تضعیف شود؛ تا بتوان بر پایه‌های حفظ انقلاب اسلامی سوار شده و براندازی کرد. حجاریان در این مقاله با عنوان «بازگشت به نقطه صفر» به شکل شگفت‌انگیزی از ایده خودکشی آنومیک دورکیم در «بی‌هنجاری» و «نا به سامانی» استقبال کرده است.

اختلاف بر سر شیوه براندازی میان چپ‌های ستادی/ نامه‌نگاری میان رادیکال‌های جبهه اصلاحات!

اما مقاله حجاریان مخاطب خاص دارد؛ او پیش‌ازاین در مقاله‌ای دیگر با عنوان «اصلاحات ساختاری یعنی چه؟» رو به مصطفی تاج‌زاده گفته است که موافق تز براندازی او نیست. حجاریان به اصلاح‌طلب شورشی هشدار داده که واقع‌بین باشد؛ اصلاحات ساختاری از درون امکان ندارد و فقط باید با کمک نیروی بیرونی انجام شود. [۴] اشاره حجاریان از نیروی بیرونی استفاده از ظرفیت‌های دولت‌های خارجی و براندازی به شبیه  لیبی و عراق است.

پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری، اصلاح‌طلبان رادیکال به‌صورت عریان درباره براندازی با یکدیگر گفتگو می‌کنند. این‌چنین دریدگی در بیان نظرات حتی در دوران دوم خرداد و در میان روزنامه‌های زنجیره‌ای نیز بی‌بدیل است. برخی کارشناسان سیاسی اعتقاد دارند که لکه پنهانی جریانی که در سال ۱۳۸۰ و هم‌زمان با تجاوز آمریکا به منطقه پدید آمده و با عنوان «بهار بغداد» از آن استقبال شد، حالا پررنگ شده است.

پس از توصیه‌های حجاریان به تاج‌زاده در تعیین پارادایم‌های حقوقی در براندازی، عنصر تندخو و رادیکال اصلاحات پاسخ او را داده است، عنصر افراطی آمریکایی‌ها در تهران به تئوریسین محفل خاتمی پیام داده اکه اصلاحات حقوقی دیگر جواب نداده و باید در برابر نظام تمام‌قد ایستاد! او در ادامه خاطر نشان‌کرده که این بازی برای او تمام نشده است. این دست اغتشاشات ذهنی میان هواداران هسته سخت اصلاحات یادآور تقریرهای لغوی میان گروه‌های چریکی تروریست در فردای پیروزی انقلاب اسلامی است؛ البته مسیر هر دو گروه انحرافی یکسان است و درنهایت به عصیان خیابانی و سیلی خوردن از جانب مردم ختم می‌شود.

اختلاف بر سر شیوه براندازی میان چپ‌های ستادی/ نامه‌نگاری میان رادیکال‌های جبهه اصلاحات!

بخشی از نامه تاجزاده به حجاریان درباره زمان و موقعیت براندازی

اصلاح‌طلبان افراطی دچار «بوالهوسی تئوریک» شده‌اند. آن‌ها در سال‌های ۸۴ با هاشمی و از سال ۸۸ با موسوی و ۹۲ و ۹۶ باروحانی پیوند خوردند که در حکم مصداق قدرت‌طلبی حداقلی آن‌هاست. دوره‌ای که این جریان را از برج بلند خروج از حاکمیت در قدرت‌طلبی حداکثری، در حکم دندانه‌های کلید روحانی تقلیل داد و تحقیر کرد. آن ازخودبیگانگی بار دیگر آن‌ها را تکان داده تا دندان‌تیز کرده و خشن‌تر شوند.

البته بالا بردن دوز خشونت برای این گروه حکم خوردن شراب مسموم را دارد؛ اگرچه آن‌ها را دچار توهم و خودبزرگ‌بینی می‌کند، اما در آن روی سکه باعث مرگ خودخواسته و ناگواری نیز می‌شود. گروه فاشیستی که در ابتدای انقلاب اسلامی با ترویج چهره‌ای تند و افراطی از بینش‌های عمیق و ناب اسلام محمدی سعی در تولید بدبینی و زدودن اعتماد میان مردم و نظام داشت، حالا خود را آرایش‌کرده و همان خشونت سیستماتیک را نظریه‌سازی می‌کند.

برخی معتقدند گرفتن ژست رادیکال از سوی اصلاح‌طلبان در اواخر دولت روحانی و خاتمی قابل‌فهم است؛ به‌هرروی این جریان تمایل دارد در بافت قدرت باقی بماند، لذا با تند کردن فضا می‌تواند رگ حساس قشر خاکستری را تحریک کند. اما در دورانی که اصلاح‌طلبان نیاز به بازسازی درونی و تولید گفتنمان قانونی برای بازگشت به قدرت دارند، شاخ‌وشانه کشیدن آن‌ها در سنگربندی در برابر حاکمیت معنای دیگری دارد. آنها به‌صراحت اعلام کرده‌اند منتظر رسیدن به ایستگاه «انتخابات» نخواهند شد. این گروه سرشکسته می‌داند که با برگزاری صدباره انتخابات بازهم به کف رأی نرسیده و فاجعه‌ای در حد انتخابات شورای دوم یا ریاست جمهوری سیزدهم برای آن‌ها تکرار می‌شود. آن‌ها عرض بازی را کم کرده و به عمق زده‌اند، قاعدتاً حجاریان برای تئوری‌نویسی این رویداد برحق‌تر از آشوری نیست!


[۱] برگرفته از آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی و کتاب جریان ها و سازمان های مذهبی در ایران نوشته رسول جعفریان

[۲] https://www.javanonline.ir/fa/news/۱۰۳۸۶۲۳

[۳] https://mashghenow.com/?p=۵۱۱۷

[۴] http://www.ensafnews.com/۳۱۰۲۱۲




منبع

اختلاف بر سر شیوه براندازی میان چپ‌های ستادی/ نامه‌نگاری میان رادیکال‌های جبهه اصلاحات! بیشتر بخوانید »

حقایقی درباره «حجر الاسود» +عکس

حقایقی درباره «حجر الاسود» +عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛ حجر الاسود یا سنگ سیاه، از اجزای بسیار مقدس مسجد الحرام بوده و در رکن اسود کعبه در ارتفاع یک و نیم متری قرار گرفته است.

این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت در شمار عناصر اصلی کعبه بوده است. به لحاظ همین تقدس، رسول خدا آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایی را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت.

حجر الأسود در حادثه تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به نزاع پرداختند، اما با درایت رسول خدا (ص) و انتقال آن توسط عبای مبارک به طوری که همه سران طوایف گوشه ای از آن را گرفته بودند، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود آن حضرت نصب گردید.

به مرور زمان و در اثر تحولات و تغییرات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم گردید که آخرین بار قسمت های مختلف آن را به یکدیگر متصل کردند. و آن را در محفظه ای نقره ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و استلام لازم است جای گذاشته اند.

در بسیاری از روایات آمده است که حجر الأسود از سنگ های بهشتی است و همراه آدم به زمین فرود آمد(۱)

در نقلی از ابن عباس آمده است که اگر کسی با رسول خدا بیعت نکرد و سپس حجرالاسود را استلام نمود، با خدا و رسول (ص) بیعت کرده است.

همچنین در روایات آمده است که این سنگ در آغاز سفید بود، اما گناهانی که – فرزندان آدم انجام دادند. سبب سیاه شدن آن گردید. (۲)

از رسول خدا نقل شده است که فرمود:

فالله تعالی یحییه یوم القیامة، له عینان یبصر بهما، و لسان ینطلق فیشهد علی من أستلمه. (۳)

خداوند در روز قیامت، حجر الأسود را زنده می کند، در حالی که دو چشم بینا و زبانی گویا دارد و شهادت می دهد که چه کسی آن را استلام کرده است»

همچنین از رسول خدا نقل شده است که فرمود: «الحجر یمین الله فی أرضه، فمن مسحه، مسح یدالله. (۴) حجرالاسوده دست خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند دسث خدا را مسح کرده است.»

امام صادق (ع) فرمود: در صورتی که کسی در اطراف حجر نبود و به راحتی امکان استلام و بوسیدن بود، آن را ببوسید و در وقت ازدحام، از دور بر او تکبیر بگویید. (۵)

این رسم در حال حاضر توسط غالب مسلمانان بکار گرفته می شود.

همچنین حضرتش فرمود: از جمله چیزهایی که از زنان برداشته شده است، یکی هم استلام حجر الاسود است. (۶)

روزی عمر خلیفه دوم، در حالی که حجر را می بوسید، می گفت: تو را تنها به خاطر آن که رسول خدا می بوسید، میبوسم، وگرنه میدانم که تو سنگی بیش نیستی و نفع و ضرری نداری!

امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: حجر، هم سود دارد و هم زیان، «فهذا یشهد للمؤمن بالوفاء و یشهد علی الکافر بالجحود.»(۷)؛ این سنگ وفای مؤمن را نشان می دهد و انکار کافر را.

در سال ۳۱۷ قمری یکی از فرقه های منسوب به اسماعیلیان که به قرامطه شهرت داشت، حجر الأسود را از کنار کعبه برداشت و به احساء برد. این گروه به مدت ۲۲ سال – چهار روز کم – تا سال ۳۳۹ هجری سنگ را در آنجا نگاه داشت و سپس در عید قربان همین سال، آن را به جای نخست باز گرداند. (۸)

پس از آن، طی سال های پیاپی، حجر الاسود به طور عمد یا غیر عمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. یکبار در سال ۳۶۳ یک رومی (به احتمال زیاد مسیحی) به مکه آمده و در وقت خلوتی مسجد، ضربه ای به آن زد. در محرم سال ۱۳۵۱ق نیز یک افغانی قطعه ای از حجر، پرده کعبه و نقره پلکان کعبه را برداشت که او را دستگیر و اعدام کردند. (۹)

در مواردی که به هر دلیل شکستگی پیش آمده است، بار دیگر این اجزا به هم چسبانده شد و همان گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله ای از نقره قرار داده شده است.

حقایقی درباره «حجر الاسود» +عکس

پانوشت:
۱- الکافی، ج ۴، ص ۱۸۴
۲- همان، ج ۴، ص ۱۹۰
۳- عوالی اللثانی، ج ۱، ص ۱۸۵
۴- الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص ۱۰۲
۵- بنگرید: الکافی، ج ۴، ص ۴۰۴؛ التهذیب، ج ۵، ص ۱۰۳
۶- من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۲۶
۷- بنگرید: شرح الاخبار قاضی نعمان، ج ۲، ص ۳۱۷
۸- شرح این واقعه با عنوان “فتنه قرامطه در مکه” در فصلنامه “میقات حج” شماره پنجم به قلم استاد یعقوب جعفری چاپ شده است.
۹- افاده الانام، جلد ۱، ص ۵۴۴

منبع: کتاب آثار اسلامی مکه و مدینه؛ رسول جعفریان



منبع خبر

حقایقی درباره «حجر الاسود» +عکس بیشتر بخوانید »

رمزگشایی از قتل مرموز و زهری که باعث شهادت امام حسن(ع) شد+فیلم

رمزگشایی از قتل مرموز و زهری که باعث شهادت امام حسن(ع) شد+فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار قرآن و فعالیت‌های دینی خبرگزاری فارس، بیست و هشتم ماه صفر به روایتی مصادف با شهادت سبط نبی‌الرحمه محمد مصطفی (ص)، امام حسن مجتبی (ع) است که با توطئه و تحریک معاویه و به دست همسر امام یعنی «جعده بنت اشعث بن قیس» مسموم شد و مظلومانه به شهادت رسید.

نحوه شهادت امام حسن  مجتبی (ع) که در سال ۵۰ هجری قمری رخ داده است، موضوع محققان آمریکایی در سال ۲۰۱۶ میلادی شد تا بتوانند از قتلی مرموز در قرون وسطی رمزگشایی کنند.

این در حالی است که یکی از ابتدایی‌ترین و مشهورترین ترورهای بیولوژیک تاریخ بشر، روشی بود که «سینوهه» پزشک مخصوص فرعون، حدود ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، برای کشتن رهبر هیتی‌ها به کار برد.

در واقع استفاده از شربتی زهرآلود، سبکی از آدم‌کشی است که بعدها به شکل جدی‌تری برای حذف خاموش مخالفان سیاسی، مذهبی و علمی مورد استفاده قرار گرفت و حتی در دوره‌هایی از تاریخ، رویه‌ای ناجوانمردانه برای قتل‌عام‌های عمومی شد.

امروزه، مرموز و وحشتناک بودن این عملیات‌ها بسیاری از دانشمندان را به تجزیه و تحلیل این سبک پرونده‌ها سوق می‌دهد.

فصلنامه رسمی آکادمی علوم پزشکی انگلیس BAFS مشهور به مدیسن سانس اند لو، مجله برجسته علمی پژوهشی در حوزه پزشکی قانونی، اقدام به بررسی یکی از دردناک‌ترین ترورهای بیولوژیکی در دل تاریخ کرده است.

نویسندگان این مقاله از مراکز علمی و دانشگاه‌های مختلف ایالات متحده آمریکا سعی کرده‌اند در این نوشتار به نحوه ترور نوه پیامبر اسلام (ص)، امام حسن مجتبی (ع) بپردازند. قتلی که در سال‌های بعد از رحلت حضرت محمد (ص) با هدف حذف خاندان ایشان رقم خورد.

تیم نگارنده هدف این تحقیق را چنین بیان می‌کند: بررسی قانونی و عوامل یک مرگ مرموز از طریق حقایق کانی‌شناسی، پزشکی و شیمیایی بر پایه گفته‌های شاهدان عینی از مسمومیت امام دوم شیعیان. (متن مقاله)

در ابتدای این مقاله برای توضیح شرایط سیاسی اجتماعی دوران بعد از شهادت امام علی (ع) آمده است: امام حسن (ع) با دشمن خود، معاویة بن ابی‌سفیان که در سال ۶۶۰ در اورشلیم به عنوان خلیفه معرفی شده بود، مواجه گشت. حسن در همان سال از خلافت کناره‌گیری و این‌گونه استدلال کرد: 

«من صلاح دانسته‌ام که با او صلح برقرار کنم و از او عهد وفاداری گرفتم؛ زیرا من هر چه را که باعث حفظ خون شود، از هر آن چیزی که باعث ریختن خون شود، بهتر می‌دانم».

البته این مهم است که در جنگ بین امام حسن (ع) و معاویه پیروزی از آن امام حسن (ع) بود، اما به گفته رسول جعفریان استاد تاریخ دانشگاه تهران، دلایلی از جمله: سستی مردم و فرماندهان امام، شرایط زمانه و حفظ شیعیان سبب شد تا امام‌مجتبی صلح را بپذیرد. با این وجود، معاویه اقدام به قتل ایشان کرد.

همچنین «ویلفرد مادلونگ» استاد دانشگاه آکسفورد در مصاحبه تصویری خود با فطرس مدیا در سال ۲۰۱۸ با عنوان خلافت، در موضوع نحوه شهادت امام حسن (ع) می‌گوید: مسأله جانشینی معاویه و تلاش‌های او برای ولایتعهدی یزید، روایات مسموم شدن امام حسن (ع) به تحریک معاویه و به دست جعده، همسر امام را تأیید می‌کند.

محققان این پرونده علمی بعد از ۱۴۰۰ سال، با در دسترس نبودن اطلاعات کالبد شکافی، اسناد تاریخی مورد تأیید ۲ جریان اسلام شیعی و سنی را تنها شواهد موجود برای بررسی نحوه شهادت امام حسن(ع) می‌دانند.

حاکم نیشابوری در کتاب «المستدرک» مى‌نویسد: حسن بن على بارها مسموم شد. هر دفعه از مرگ نجات پیدا می‌کرد؛ ولی در آخرین دفعه کبد او متلاشى شد و وفات یافت.

اما آیا در تاریخ گزارش‌هایی وجود دارد که در آن سم به صورت کیفی توصیف شده باشد؟

طبرى در «دلائل الامامة» درباره جنس سمی که به امام حسن (ع) داده شده، چنین می‌نویسد: براده‌های طلا برای نوشیدن به او داده شد.

در بخش ابتدایی مقاله، با توجه به این روایت به این نکته پرداخته شده که از نظر سم‌شناسی عنصر طلا نسبتاً خنثی است و نمی‌تواند عامل مرگ باشد.

ولی اگر ماده‌ سمی شبیه طلا باشد، شناختن منبع جغرافیایی سم برای بررسی دقیق‌تر می‌تواند مفید واقع شود.

یک گزارش خاص از سالم بن ابی الجعد در کتاب احتجاج طبرسی، بیان می‌کند که معاویه به امپراطور بیزانس نامه نوشت و از او یک سم مهلک درخواست کرد. امپراطور با گذاشتن شروطی سم مذکور را برایش ارسال کرد. 

بنابراین، سم مورد استفاده برای شهادت امام حسن (ع) از جغرافیای روم شرقی است. سرزمین اصلی امپراطوری بیزانس در آن سال‌ها، همان ترکیه امروزی است.

یکی از مهم‌ترین محصولات معدنی ازمیر در غرب ترکیه، جیوه است که از ۵۰۰ سال قبل از میلاد مورد استفاده قرار می‌گرفته.‌ این عنصر هیچ عملکرد بیولوژیکی شناخته شده‌ای ندارد؛ اما دارای سابقه‌ای طولانی در زمینه اثرات مسموم‌کننده است.

به عنوان مثال کلراید جیوه که احتمالاً اولین ساخته کیمیاگران عرب در قرون وسطی بوده به عنوان یک سم خشونت‌آمیز جدی مورد استفاده قرار می‌گرفته است. 

سؤال دیگر اینجاست:

آیا معادن جیوه قابل مصرف به‌ عنوان سم، در غرب ترکیه، حاوی جیوه‌ای است که شبیه طلاست؟

جواب بسیار حیرت انگیز است:

ارزیابی‌های زیست‌محیطی صورت گرفته به دست زیست‌شناسان و شیمیدانان این گروه پژوهشی در این مناطق معدنی نشان می‌دهد که جیوه سفید به شکل بسیار عجیبی در این منطقه به شکل یک پوسته زرد طلایی ظاهر می‌شود.

پس اینک با اثبات شباهت جیوه با براده‌های طلا، می‌توان نوع سم فرستاده شده از طرف امپراطور، برای شهادت امام حسن مجتبی (ع) را حدس زد.

اما گواه دیگر زهر استفاده شده برای این جنایت، برخی از علائم بالینی امام حسن مجتبی (ع) است که در روایات شهادت توصیف شده: «سبز رنگ شدن پوست و استفراغ خون»، اینها نشانه‌هایی هستند که می‌توانند در اثر بلع جیوه سفید و مسمومیت با آن ایجاد شوند.

سبزرنگ شدن پوست امام حسن (ع) می‌تواند بر اثر آسیب‌دیدگی کلیه‌ها ناشی از مسمومیت با جیوه سفید باشد. این ماده روی کلیه‌ها عمل می‌کند و باعث نارسایی حاد کلیه می‌شود. 

همچنین اثرات خورنده جیوه بر دستگاه گوارش باعث آسیب و سوزش مری می‌شود و ظاهراً خون منعقد شده از دهان بیرون می‌آید. این همان چیزی است که در روایات تاریخی ذکر شده که «امام جگرش را استفراغ کرده است».

این مقاله در آخر به این نتیجه می‌رسد:

حقایق معدن‌شناسی، علوم پزشکی و شیمیایی این فرضیه را تأیید می‌کنند که شهادت امام حسن (ع) بر اثر مسمومیت با جیوه کلراید بوده؛ بنابراین نظریه پزشکی قانونی مطابق با وضعیت تاریخی است که در اسناد اسلامی منعکس شده است که امام حسن (ع) توسط جعده به تحریک خلیفه و با مشارکت امپراطور بیزانس مسموم شده است.

اما، بعدها این شکل از ترور برای حذف خاندان پیامبر (ص) بارها مورد استفاده قرار گرفت.

حال، مستند «بازخوانی یک ترور بیولوژیک» را ببینید:

 

 

انتهای پیام/





منبع خبر

رمزگشایی از قتل مرموز و زهری که باعث شهادت امام حسن(ع) شد+فیلم بیشتر بخوانید »