رسول حسنی ولاشجردی

«هنر عامیانه» و «سرگرمی‌‌سازی» در افق برنامه‌سازی صداوسیما


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ در گستره وسیع فرهنگ و هنر عباراتی متعددی وجود دارد که شاید در ظاهر ساده‌انگارانه و پیش پاافتاده باشد اما در عمق آن حقیقتی وجود دارد که رمز مانایی پویایی و اثربخشی کالای فرهنگی هست. عبارات ادبیات عامیانه، سینمای عامیانه، شعر عامیانه و در نهایت هنر عامیانه از آن دست مواردی هست که متاسفانه در نوشتار و گفتار منتقدان ایرانی به وفور با کاربرد غلط و منفی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

امر عامیانه بودن یک اثر هنری به معنای پیمودن بخش عظیمی از مسیر دشوار جذب مخاطب هست. مگر می‌توان اثر پرمخاطبی یافت که عامه مردم نسبت به آن رغبتی نداشته باشند؟ آثار مهمی مانند «بینوایان» نوشته «ویکتور هوگو»، «زنان کوچک» نوشته «لوییزا می‌الکات»، «کلبه عموم تام» نوشته «هریت بیچر استو» در ادبیات و صد‌ها مثال دیگر نشان از این دارند که صاحبان این آثار از اهمیت مخاطب غافل نبوده‌اند.

هنر عامیانه یا عامه‌پسند بودن عبارتی هست که با عوام‌زدگی اشتباه گرفته می‌شود. در ایران نویسندگانی مانند «ر. اعتمادی»، «نسرین ثامنی»، «احمد محققی»، «فهیمه رحیمی» و … از آن دسته نویسندگانی هستند به ورطه عوام‌زدگی افتادند و شاید در مقطعی مخاطبانی محدود را جذب کردند، اما مانند گلوله برف آب شدند. در مقابل نویسندگانی، چون «نادر ابراهیمی»، «هوشنگ مرادی کرمانی»، «زویا پیرزاد»، «گلی ترقی» و … بودند که به دلیل در نظر گرفتن این اصل که مردم سرمایه مانا و پویای آثارشان هستند، دست به تولید اثر زدند. نتیجه اینکه این مخاطبان هم بر مخاطبان خود تاثیرگذاشته‌اند و هم بر جریان ادبی کشور.

رسانه ملی که در نام خود عموم مخاطبان را لحاظ کرده، نمی‌تواند نسبت به مخاطب بی‌تفاوت باشد. صداوسیما بیش از هر رسانه دیگری باید اصل مهم هنر عامیانه را مانند ستاره قطبی در افق برنامه‌سازی خود داشته باشد چراکه حیات آن به وجود مخاطب وابسته هست. توجه به هنر عامیانه در رسانه ملی خواه‌ناخواه اصل مهم دیگری را به همراه دارد که همان «سرگرمی‌سازی» هست. با نگاه به کارنامه صداوسیما در خواهیم یافت که سریال‌های عامه‌پسند و سرگرم‌کننده نه‌تنها در زمان خود آثار فاخر و اثرگذاری از آب درآمدند بلکه بعد از سپری شدن سال‌ها، همچنان پرمخاطب هستند.

سریال‌های «دایی جان ناپلئون» ساخته «ناصر تقوایی»، «هزاردستان» ساخته «علی حاتمی»، «سربداران» ساخته «محمدعلی نجفی»، «روزی روزگاری» ساخته «امرالله احمدجو»، «امام علی (ع)» ساخته «داوود میرباقری»، «همسران» ساخته «بیژن بیرنگ» و «مسعود رسام»، «زیر تیغ ساخته» «محمدرضا هنرمند» و ده‌ها سریال دیگر در کنار برنامه‌هایی مهم، چون «مسابقه هفته»، «هنر هفتم»، «سیمای اقتصاد ما» و «گزارش هفتگی» بعد از گذشت سال‌ها هنوز حرفی برای گفت دارند. این موفقیت برای رعایت همان اصل سرگرمی‌سازی و مخاطب محوری هست.

متاسفانه این دو اصل در سال‌های اخیر چنان کمرنگ شده که دیگر عموم مخاطبان که سرمایه ذاتی رسانه ملی هستند چندان جدی گرفته نمی‌شوند. به همین دلیل سریال‌های تازه تولید رسانه ملی در مقابل سریال‌های بازپخشی با اقبال کمتری مواجه می‌شود. اگر آن سیاستی که مثلا در تولید آثاری، چون «پایتخت» در فصل‌های پیشین پی‌ریزی شد دنبال می‌شد قطعا با ریزش مخاطب مواجه نبودیم.

نباید از این نکته غافل شد که امروز رسانه مخاطبان خود را انتخاب نمی‌کند بلکه این مخاطبان هستند که رسانه‌ها را انتخاب می‌کنند و در صورت برآورده نشدن نیازهای‌شان به‌راحتی رسانه دیگری را جایگزین می‌کنند. پخش فصل هفتم سریال پایتخت به رغم همه ضعف‌های ساختاری که بر آن مترتب بود، نشان داد که اگر مخاطب، مسائل واقعی خود را در سریال ببیند آن را دنبال خواهد کرد. هرچقدر فاصله مخاطب با آنچه در رسانه ملی می‌بیند کمتر باشد، آمار مخاطبان رشد تصاعدی خواهد داشت.

معضلی که متاسفانه در ساخت سریال‌های این روز‌های رسانه ملی شاهد هستیم آن هست که مخاطب نشانی از خود در آنها نمی‌بیند. پربازدید بودن یک ویدئوی خاص در فضای مجازی دقیقا به این دلیل هست که تولیدکننده آن از عامه مردم هست و برای مردم تولید اثر می‌کند بدون آنکه مدعی خلق معنا باشد. چه رعایت این نکته ظریف خودآگاه باشد چه ناخودآگاه، بر جان مخاطب می‌نشیند و به اصطلاح ویدئوی مورد نظر وایرال می‌شود.

مخاطب ایرانی در دهه شصت و قبل از آن‌ با محدودیت استفاده از وسایل ارتباط جمعی و ممنوعیت ویدئو مواجه بود و از طرفی سالن‌های سینما و تئاتر هم در دسترس نبود و ناگزیر بود که به سمت رادیو و تلویزیون بیاید. اما امروز این ناگزیری در انتخاب رسانه از سوی مخاطب وجود ندارد و این فضای به وجود آمده کار رسانه ملی را دشوار کرده هست. رفع این دشواری، اما کار ممتنعی نیست. ساخت و تولید «پایتخت ۷» نشان داد که رسانه ملی می‌تواند در جذب مخاطب موفق باشد به‌شرط آنکه سرگرمی‌سازی و مخاطب محوری را از قلم نیاندازد.

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

«هنر عامیانه» و «سرگرمی‌‌سازی» در افق برنامه‌سازی صداوسیما بیشتر بخوانید »

جایگاه سینمای قوم‌نگار در حفظ فرهنگ ایرانی اسلامی


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ ایران سرزمینی هست با قومیت‌ها و فرهنگ‌های متنوع و مختلف که در کنار هم و با هم تمدن بزرگ ایران را با هزاران سال پیشینه ایجاد و حفظ کرده‌اند. جالب آنکه این تنوع فرهنگی که شاید در برخی مواقع در تقابل و تضاد با هم قرار می‌گیرند در مواقع بحرانی و حساس مانند جنگ تحمیلی نه تنها مشکلی ایجاد نکرده که در حفظ وحدت ملی موثر بوده هست. 

به همین دلیل حفظ فرهنگ قومیت‌ها باید یکی از اولویت‌ها در سیاست‌گذاری فرهنگی قرار بگیرد و اصحاب فرهنگ و هنر بخصوص رسانه ملی و سینما باید یا تمام توان خود به این مسئله ورود کنند. یکی از ظرفیت‌هایی که می‌تواند احساس غرور ملی را در میان اقوام ایرانی زنده نگه می‌دارد، ساخت فیلم‌های قوم نگارانه هست.

سینمای مستند تا حد زیادی به رسالت خود عمل کرده هست و آثار متعددی در این حوزه تولید و عرضه شده هست. با همه ارزش‌هایی که در این آثار نهفته هست، اما به دلیل محدودیت در اکران کارکردی را که انتظار می‌رود ندارند. این سینمای داستانی هست که به دلیل وسعت مخاطب و اکران می‌تواند در حفظ فرهنگ اقوام ایرانی نقشی موثر ایفا کند.

متاسفانه کارنامه سینما و رسانه ملی در تولید آثاری با محوریت اقوام ایرانی چندان پر بار نیست. سریال «روزی روزگاری» به کارگردانی «امرالله احمدجو» فیلم سینمایی «سارای» به کارگردانی «یدالله صمدی»، «نامزدی» و «خون‌بس» هر دو به کارگردانی «ناصر غلامرضایی»، «عروس آتش» به کارگردانی «خسرو سینایی»، «شیر سنگی» به کارگردانی «مسعود جعفری جوزانی» و شاید چند اثر دیگر تنها آورده‌های فیلمساران ما در موضوع مهم اقوام ایرانی هست. 

فهرست کوتاه بالا با توجه به کثرت فرهنگ‌ها و اقوامی که کم و بیش با نام و نشان آنها آششنا هستیم نشان از انفعال اصحاب فرهنگ و هنر دارد. حال آنکه تنوع قومیتی ایران، مایه‌های بسیاری برای نوشتن و تولید اثر در مدیوم سینما و تلویزیون دارند. ورود سینما و تلویزیون به مسئله مهم قومیت‌ها تنها ورود به یک سوژه خاص نیست بلکه یک اقدام راهبردی و سیاست گذاری کلان در برنامه‌ریزی کوتاه مدت و بلند مدت فرهنگی هست.

آثاری که در گونه قوم نگارانه ساخته و تولید می‌شود برخلاف انتظار در ارتقای سینمای ایران، جذب مخاطب، افزایش گردش مالی و مهم‌تر از آن جهانی شدن سینمای ایران نقشی مهم و تعیین کننده دارد. علاوه بر این تمرکزگرایی در تولید آثار سینمایی و تلویزیونی از میان خواهد رفت و دوربین کارگردانان از تهران و محدوده‌های آن به سایر شهر‌ها بخصوص شهر‌های مرزی خواهد رفت. این مورد خود به تنهایی می‌تواند یکی از عامل‌های فروش فیلم‌های سینمایی باشد.

مختصر اینکه غفلت اصحاب فرهنگ و هنر چه در بخش مدیریتی آن و چه در بخش تولیدکنندگان آثار هنری از اقوام ایرانی تا همین جای کار خسارات بسیاری به بار آورده هست و در صورت تداوم این رویه در آینده شاید چیزی از فرهنگ غنی اقوام ایرانی باقی نماند. بخصوص اینکه فضای مجازی و پیام‌رسان‌های مختلف بخش زیادی از ذهن جوانان و نوجوانان ما را زیر سیطره خود گرفته هست. 

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

جایگاه سینمای قوم‌نگار در حفظ فرهنگ ایرانی اسلامی بیشتر بخوانید »

دست‌های خالی سینما و تلویزیون در حوزه مهدویت


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ «انتظار» یکی از مفاهیم عمیق و بنیادی در همه ادیان توحیدی و حتی غیر توحیدی هست. اعتقاد به ظهور منجی و امید داشتن به آمدن کسی که انسان را به خود واقعی و حقیقی‌اش رهنمون می‌کند مانند باور به وجود خداوند غیر قابل کتمان هست. تفاوت تنها در نوع نگاه باورمندان به حقیقت و چیستی منجی هست. عده‌ای راه افراط در پیش گرفته‌اند و عده‌ای راه تفریط و عده‌ای نیز از این اعتقاد به نفع خود سود برده‌اند و با استفاده از سادگی و سستی اعتقاد دیگران خود را منجی آخرالزمان معرفی کردند تا از این راه کیسه‌های خود را پر کنند.

یهودیان افراطی که آنها را به نام رژیم صهیونیستی می‌شناسیم با ادعای دروغین زمینه‌سازی برای ظهور حضرت مسیح، منجی خود دست به کشتاری عظیم در فلسطین زده‌اند و همچنان با این شعار کذب نسل‌کشی می‌کنند. جالب آنکه سرمایه عظیم هالیوود نیز در خدمت این سیاست ویرانگر قرار دارد و سالانه ده‌ها فیلم و سریال در ژانر آخرالزمانی تولید و پخش می‌کنند.

اما مسئله اعتقاد منجی در تفکر شیعیان تفاوت ماهوی بسیار دارد. شیعیان به ولایت منجی اعتقاد راسخ دارند و ظهور و غیبت منجی در این ولایت تفاوتی حاصل نمی‌کند. جز اینکه در زمان غیبت ولی‌فقیه که نایب عام ایشان هست عهده‌دار امور مسلمین هست. این اعتقاد که در تقابل با اعتقاد دیگر ادیان بخصوص یهودیان التقاطی، قرار دارد چندان که باید از سوی اصحاب فرهنگ و هنر تبیین نشده هست. شاید در حوزه نظری آثار مهمی از سوی مراجع و فقیهان نامداری، چون شیخ طوسی در کتاب مهم «غیبت» به نگارش درآمده، اما در حوزه فیلم و سریال بسیار تهیدست هستیم و منفعلانه عمل کرده‌ایم.

اگر در فیلمی یا سریالی اشاره‌ای به وجود مبارک امام زمان (عج) شده بیشتر در حکم ادای احترام و وجه سلیقه‌ای داشته هست و هنوز اثری تولید نشده تا مسئله مهدویت را موشکافانه تبیین و تحلیل کند. در حالی که وقوع انقلاب اسلامی و طرح مسئله مهم اصل ولایت فقیه به عنوان رهبر سیاسی ـ دینی مردم ریشه در اعتقاد عملی به مهدویت دارد و اگر این باور وجود نداشت تشکیل حکومت اسلامی نیز مشروعیتی نداشت، به بیان دیگر این وجود مقدس امام زمان (عج) و اعتقاد به ظهور ایشان هست که به شکل‌گیری انقلاب اسلامی، وجود دفاع مقدس، حفظ انقلاب اسلامی و حمایت جبهه مقاومت مشروعیت بخشیده هست. 

با وجود این میزان از اهمیت مسئله مهدویت این سوال اساسی مطرح هست که چرا نهاد‌ها و مراجع فرهنگی که باید در این زمینه تبیین‌گر باشند، هنوز کاری نکرده‌اند؟ دیگر اینکه در مقابل تحریف و شبهه دشمنان و معاندان اسلام و در مقابل فعالیت گسترده صهیونیسم درباره منجی آخرالزمان ما چرا هنوز دست روی دست گذاشته‌ایم؟ پاسخ به این سوال می‌تواند گره‌های مفقوده بسیاری را باز و شرایطی را مهیای ساخت و تولید آثاری با موضوع مهدویت مهیا کند. یکی از این شرایط لازم مشارکت نهاد‌های نظریه‌پردازی مانند دانشگاه و حوزه علمیه با مراکز فرهنگی هست که اگر این امر محقق شود در آینده می‌توانیم شاهد فیلم و سریال‌هایی با موضوع مهدویت باشیم.

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

دست‌های خالی سینما و تلویزیون در حوزه مهدویت بیشتر بخوانید »

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی زوایای پنهان و ناگفته بسیاری دارد که هنوز در انتظار آن هستند تا با زبان هنر که گویاترین و ماناترین شکل بیانی هست گفته شود. مسئله مهم بمباران شیمیایی صدام حسین علیه مردم ایران و حتی مردم مظلوم حلبچه عراق به بهانه حمایت از رزمندگان ایران یکی از موضوعات مغفول مانده‌ای هست که جز در یکی دو فیلم سینمایی مانند «اوینار» به کارگردانی «شهرام اسدی» و «درخت گردو» به کارگردانی «محمدحسین مهدویان» روایت نشده هست.

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

متاسفانه در مجامع بین‌المللی و روابط دیپلماتیک چنان که باید از قربانیان بمباران شیمیایی دفاع نشده هست. جانبازان حمله‌های شیمیایی بعد از گذشت چهار دهه از پایان جنگ تحمیلی هنوز با عوارض آن دست و پنجه نرم می‌کنند و با مشکلات عدیده‌ای دست به گریبان هستند. شدت عوارض ناشی از بمباران شیمیایی به حدی هست که نسل‌ بعدی و حتی نسل‌های بعدی از عواقب آن در امان نیستند. 

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

شهرهای مرزی ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی بارها و بارها مورد هجوم وحشیانه دژخیمان بعثی با سلاح‌های شیمیایی بودند، این حملات نه علیه رزمندگان که علیه مردم بی‌دفاع از نوزادان تا زنان سالخورده را شامل می‌شد. رژیم بعث عراق در ۲۳ دی ۱۳۵۹ برای اولین بار و تنها پند ماه پس از آغاز جنگ منطقه‌ای واقع در پنجاه کیلومتری غرب ایلام را هدف سلاح‌های شیمایی خود قرار داد. بعد از این تاریخ نیز مردم ایران هدف انواع سلاح‌های شیمیایی قرار گرفتند که معروف‌ترین و تکان‌ دهنده‌ترین آن بمباران شیمایی سردشت در هفتم تیر ۱۳۶۶ بود. در این حمله وحشیانه چهار نقطه پرازدحام شهر سردشت مورد حمله قرار گرفت، ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر کشته شده و هشت هزار تن نیز در جانباز شدند.

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

طبیعی هست که بخش قابل توجه این جمعیت هشت هزار نفری را کودکان و زنان دربرمی‌گیرد. زنان با توجه به محدودیت‌ها و وظایف متعددی که دارند بیشتر از مردان در متحمل عوارض آن می‎شوند. زنان علاوه بر اینکه خود از شدت عوارض بمباران شیمیایی در رنج هستند باید نقش همسری و مادری را نیز با همه مشقات آن ایفا کنند و از کودکان و همسران جانیاز خود پرستاری کنند. به همین دلیل باید گفت زنان قربانیا خاموش سلاح‌های شیمیایی هستند. 

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

نکته تاسف‌بار این هست که این زنان که ممکن هست سرپرست خانوار نیز باشند پرونده پزشکی نیز ندارند و برای تحصیل معیشت و تهیه دارو با مشکلات عدیده‌ای مواجه هستند. مشکل دیگر نبود مراکز مجهز و پزشکان متخصص در شهرستان‌ها و روستاهای دور افتاده هست و این زنان باید کیلومتر راه را برای مراجعه به پزشک و تهیه اقلام دارویی به مراکز استان‌ها و یا تهران مراجعه کنند که با توجه به بافت سنتی شهرستان‌ها، دوری راه، محدودیت‌هایی معیشتی و درآمدی عملا ممکن نیست.

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

هر چند برخی نهادها مانند بنیاد شهید و امور ایثارگران برای کاستن آلام زنان جانباز شیمیایی سعی خود را می‌کند اما با توجه به حجم نیازمندان کار چندانی از پیش نمی‌رود. سازمان‌های مردم نهاد، گروه‌های جهادی و دیگر دستگاه‌های دولتی نیز باید وارد این عرص شوند. نکته مهم‌تر تبیین فاجعه بمباران شیمیایی رژیم بعث عراق هست که با حمایت گسترده کشورهای غربی صورت گرفت. 

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی

حجم تولید آثار فرهنگی با توجه به حجم و گستردگی بمباران شیمیایی به هیچ وجه قابل قبول نیست. رسانه ملی، شبکه نمایش خانگی، سینما و تئاتر باید با همه توان خود وارد این عرصه شوند و زندگی سخت زنان جانباز شیمیایی را به تصویر بکشند. جز زبان هنر، هیچ زبانی نمی‌تواند افکار عمومی جهان را متوجه قربانیان بمباران شیمیایی کند. بخشی از تحقق رسالت جهاد تبیین که بر عهده اصحاب هنر قرار دارد گفتن از زنانی هست که جایی برای گفتن دردهای خود ندارند.

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

قربانیان خاموش سلاح‌های شیمیایی بیشتر بخوانید »

تعالی زن ایرانی در نهضت امام خمینی (ره)


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ زنان در همه جوامع، مذاهب و تمامی نحله‌های فکری عنصری مهم تلقی شده‌اند و می‌شوند. این زنان هستند که علیرغم نادیده گرفته شدن عامدانه استعداد‌ها و توانمندی‌های‌شان، در جنبش‌ها و انقلاب‌ها اثرگذار بودند. به همین دلیل هست که کشور‌ها و دولت‌های برای تضعیف و یا شکست کشور‌های دیگر، زنان مولفه‌ای مهم تلقی می‌شوند و در سیاست‌گذاری‌های براندازانه خود و استعمار و استثمار سرزمین‌ها سعی دارند تا ابتدا زنان را تحت تاثیر قرار دهند.

غربی کردن ایران اولویت سیاسی قدرت‌های آن روز دنیا بود. ورود فرهنگ غرب البته به معنای آن نبود که هنرمندان ایرانی نیز می‌توانند خود در این فرهنگ مولد باشند بلکه در بهترین حالت باید کپی کار آثار دست چندم و نازل غربی باشند و اگر اثری تولید می‌شد که مخاطب را به فکر وامی‌داشت توقیف و یا سانسور می‌شد.

در این مسیر نیز روشنفکران و هنرمندان به مثابه پیاده نظام دشمن راه ورود فرهنگ بیگانه را هموار می‎کردند که نمونه بارز آن را در واقعه کشف حجاب در ایران شاهد بودیم. با روی کار آمدن رضاخان به عنوان شاه دست نشانده غرب، ایران عملا مصرف کننده فرهنگ غربی شد. چنان که اشاره شد رهبران سیاسی آن روز همه تلاش خود را صرف این کردند تا برای استحاله فرهنگی ایران از همان ابتدا سراغ زنان بروند. به همین دلیل پروژه کشف حجاب در سال‌های آغازین سلطنت رضاخان در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ در ایران کلید خورد.

مسئله حجاب برای زن ایرانی نه تنها از حیث مذهب بلکه از حیث ملیت و قومیت نیز اهمیت داشت، به همین دلیل کشف حجاب هدم دین و ملیت محسوب می‌شد و در صورت تحقق این امر ـ که تا حدودی به هدف رسیده بود ـ می‌توانست تمامیت ایران را مستعمره فرهنگی غرب کند. اما از آنجا که حجاب حتی اگر به عنوان مقوله دینی در نظر گرفته نشود، فرهنگی کهن و ریشه‌دار بود و این امر نمی‌توانست به سادگی در ایران رسمیت پیدا کند. 

سیاست دیکتاتورگونه رضاخان تا حدی توانست کشف حجاب را بر زنان ایرانی تحمیل کند، اما این رضاشاه بود که به کمک مراجع فرهنگی خود توانست مسئله کشف حجاب را بدون تهدید و تحمیل و تنها به اتکای رمان‌های نازل، فیلمفارسی‌ها، جراید، تلویزیون و مهمتر از آن مدارس و مهد کودک‌ها رسمیت ببخشد چنان که کارگردانان از به تصویر کشیدن زنان برهنه بر پرده سینما، ابایی نداشته باشند. 

هفدهم دی در تاریخ ایران، روز ننگینی هست چرا که در این روز زن ایرانی به واسطه سیاست مزورانه پهلوی و استعمار و استثمار دولت‌های بیگانه از هویت خود به سمت هویت تهی و بدون پشتوانه غرب تبعید شد. متاسفانه این تبعید شدن به اتکای ظواهر فریبنده‌اش اثرات خود را هر چند به طور محدود تا امروز باقی گذاشته هست. اگر نهضت بیداری بخش امام خمینی (ره) و موهبت بزرگ دفاع مقدس نبود قطعا از زن ایرانی به عنوان انسانی هویت بخش، تربیت کننده و متعالی جز شاکله آن چیزی باقی نمی‌ماند.

انقلاب اسلامی پدیده‌ای معجزه‌گون، بزرگترین خدمت را به زن ایرانی کرد. زنان در فضای این انقلاب توانستند الگوی زن مومنی را به دنیا معرفی کنند که بدیل و مانندی ندارد. به همین دلیل هست که رسانه‌های غربی سعی در تخدیر زن انقلابی ایران دارند، فتنه زن، زندگی، آزادای نیز اساسا به همین منظور شکل گرفت که البته مانند تلاش‌های قبلی خود بی‌ثمر بود. اما در همین فتنه اخیر به روشنی پیدا هست چرا دشمنان ایران اسلامی با صرف هزینه بسیار سعی دارند تا دختران نوجوان و جوان را به سمت و سوی خود بکشند؟ نسل آینده دختران که باید مادران فردای ایران باشند بزرگترین هدف برای دشمنان و بهترین سرمایه معنوی برای انقلاب اسلامی هستند.

در کنار سیاست‌گذاران و مسئولان نظام این اصحاب فرهنگ و هنر هستند که باید از اندیشه و نوع نگاه دختران ایرانی مراقبت کنند، در این میان رسالت زنان هنرمند و اهل قلم از اهمیت بالاتری برخوردار هست. دادن فضای مناسب به زنان صاحب اندیشه و قلم، هنرمند و خلاق برای حضور در میدان بزرگ جهاد تبیین بهترین فرصت برای تربیت دختران امروز هست، دخترانی که باید در آینده در کسوت همسری و مادری فرزندانی انقلابی تربیت کنند. 

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تعالی زن ایرانی در نهضت امام خمینی (ره) بیشتر بخوانید »