رسول حسنی ولاشجردی

امام خمینی (ره): چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد

امام خمینی (ره): چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس، زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.

در ادامه مصاحبه‌هایی که امام راحل در این روز و با رسانه‌های محتلف انجام شده را می‌خوانید.

ترویج دین با لباس غیر روحانی

به عرض می‌رساند، مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار‏‎ ‎‏هست. راجع به چیزی که در ورقۀ جوف بود، علی‌المحکی خود آقا نبوده‌اند و آقازاده‏‎ ‎‏بوده‌اند. همان نحو که مرقوم شده هست اشخاص، رنگ دیگر به خود گرفته‌اند لکن مهم‏‎ ‎‏نیست؛ شاید در این امور تخفیفی برای اوزار اینجانب باشد. ‏‏وَالله مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ. ‏‎

راجع به آن شخصی که با لباس غیر روحانی ترویج می‌کند مطالبی گفته شده هست و‏‎ ‎‏من به هیچ وجه نظرم نیست که با ایشان ملاقات کرده باشم و چیزی گفته باشم. ولی اگر‏‎ ‎‏واقعاً مروج هست و مفید، چه داعی هست که آقایان مخالفت کنند. فقط یک امر هست و‏‎ ‎‏آن این هست که گفته می‌شود می‌خواهند با این ترتیب بساط آخوندی را برچینند. اگر‏‎ ‎‏واقعاً درست باشد، این مفسدۀ عظیمه لازم‌الدفع هست. در هر صورت جنابعالی از قول‏‎ ‎‏اینجانب مطلبی نفرمایید، چون نزد من هیچ طرف قضیه روشن نیست. ‏

راجع به حریق مسجدالاقصی و اینکه نباید تعمیر شود تا سلطۀ اسرائیل در کار هست، ‏‎ ‎‏چیزی نوشته‌ام و در بعضی جراید اینجا منتشر شده. از جنابعالی امید دعای خیر‏‎ ‎‏دارم. والسلام علیکم و رحمة الله. ‏
نامه به سید محمدرضا سعیدی ـ بیست و هفتم آبان ۱۳۴۸ ـ نجف اشرف

زیان‌های مادی و معنوی شاه

ما امیدواریم که شما جوان‌ها که در خارج هستید با ایرانی‌ها هم صدا بشوید و مسائل‏‎ ‎‏ایران را به خارج ایران ـ که هستید ـ برسانید. تبلیغاتی که از طرف شاه و دارودسته‌اش شده‏‎ ‎‏هست زیاد هست، و ایران را بد معر فی می‌کنند و خواسته‌های ایرانی‌ها را بد معرفی‏‎ ‎‏می‌کنند و شاید بسیاری از خارجی‌ها خیال کنند که ایرانی‌ها ـ به قول کارتر ـ از باب اینکه‏‎ ‎‏آزادیِ همچو وسیعی به آنها دادند به صدا درآمده‌اند! و شاید بسیاریشان هم خیال کنند‏‎ ‎‏که مردم آشوب طلبی و وحشی‌ای هستند!

در صورتی که اینها آزادی می‌خواهند که‏‎ ‎‏همۀ بشر می‌خواهد، استقلال می‌خواهند که همه کس می‌خواهد و می‌خواهند که دست‏‎ ‎‏اجانب از مملکتشان کوتاه باشد، می‌خواهند که اقتصاد مملکتشان در دست خودشان‏‎ ‎‏اداره بشود، می‌خواهند فرهنگ مملکتشان را خودشان مستقلاً اداره بکنند، می‌خواهند‏‎ ‎‏ارتش را دیگران اداره نکنند، مستشار‌های آمریکایی نیایند و ارتش را قبضه نکنند، ‏‎ ‎‏می‌خواهند پایگاه‌های آمریکا از مملکتشان برداشته بشود؛ یک مملکت آزاد و مستقل‏‎ ‎‏باشد. فریاد ملت ایران این هست که حکومت عدل اسلامی می‌خواهند که همۀ این‏‎ ‎‏مفسده‌ها را از بین ببرد. ‏

ما البته نمی‌توانیم حاکمی مثل حضرت امیرالمومنین (ع) پیدا کنیم که حکومت کند که وضع‏‎ ‎‏زندگی‌اش آنطور باشد که وقتی شب آخری که خلافت دارد، این شب آخری که می‌خواهد صبحش شهید شود مهمان بود در منزل یکی از دخترهایش. وقتی که برایش نمک آوردند و شیر آوردند، رو کرد که تو چه وقت دیده بودی که من دو‏ ‏تا چیز داشته باشم؟ می‌آید نمک را بردارد، می‌فرمایند نه، شیر را بردار؛ همان نمک‏ را ‎ ‎‏می‌خورم. البته ما نمی‌توانیم یک همچو حکومتی پیدا بکنیم، اما می‌توانیم که یک‏‎ ‎‏حکومتی که دزد نباشد پیدا کنیم. یک حکومتی که مال مردم را اینقدر نخورد، اینقدر‏‎ ‎‏نچاپد؛ اینقدر ندهد به مردم ‏‏ [‏‏بیگانه‏‏]‏‏. ما دنبال این هستیم که حالا یک حکومتی پیدا کنیم‏‎ ‎‏که اینطور نباشد که اموال مسلمین را خرج خودش و عائله‌اش بکند، یک مقداریش را‏‎ ‎‏هم، زیادترش را هم بدهد به آمریکا؛ و بدهد به شوروی و بدهد به سایر ممالک دیگر تا‏‎ ‎‏آنکه تخت و تاجش محفوظ بماند. ‏
‏‏ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج ـ بست و هفتم آبان ۱۳۵۷ ـ نوقل لوشاتو

گروگان‌های آمریکایی و استرداد شاه

سی و پنج میلیون ملت ما‏‎ ‎‏خواستشان این هست؛ و باید ما بررسی کنیم راجع به اینکه چرا ملت ما می‌خواهد که شاه‏‎ ‎‏بیاید و تا نیاید دست از این گروگان‌ها برداشته نخواهد شد و چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد. ‏

اما راجع به اینکه چرا ملت ما اصرار دارد. قضیه این نیست که شاه بیاید ایران. ملت ما‏‎ ‎‏شاه را که دشمن خودش می‌داند می‌خواهد چه بکند. یک تحفه‌ای نیست برای ملت ما‏‎ ‎‏که بخواهد او را در موزه نگه دارد. بلکه مطلب این هست که دو جهت هست که ملت ما‏‎ ‎‏می‌خواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، این دو جهت یکیش اهمیتش بیشتر از دیگری‏‎ ‎‏هست. 
یک جهت راجع به اینکه ما ملتی هستیم که الآن اقتصادمان خیلی قوی نیست و‏‎ ‎‏دارایی‌های ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست و این در بانک‌های آمریکا و‏‎ ‎‏سایر کشور‌ها متمرکز هست و اینها همه مال ملت هست و اینکه ما اصرار داریم شاه را‏‎ ‎‏بیاوریم برای این هست که معلوم بشود که این اموال فقرا که در دست اینها و عمال اینها‏‎ ‎‏هست در کجا‌ها هست و باید برگردد به ملت. مطلبی که اهمیتش بیشتر از این هست، این‏‎ ‎‏هست که ما می‌خواهیم او بیاید و ما ریشۀ این جنایاتی که این شخص در طول سی و هفت‏‎ ‎‏سال تقریباً به ایران کرده هست و این خیانت‌هایی که به ایران کرده هست و این آدمکش‌یهای‏‎ ‎‏دسته جمعی که کرده هست ما به دست بیاوریم که این با امر کی بوده هست. 

یک انسان، یک آدم‏‎ ‎‏که می‌خواهد در یک مملکتی حکومت کند بی‌جهت این قدر جنایت نمی‌کند. این عامل‏‎ ‎‏اشخاصی بوده هست. خود ایشان هم می‌گوید من مأمور بودم برای وطنم. ما می‌خواهیم‏‎ ‎‏آن آمر را پیدا بکنیم که آن که امر کرده هست که ایشان در وطنش اینهمه جنایت بکند این‏‎ ‎‏کیست و چه اشخاصی هستند؟ از این جهت ملت ما اصرار دارد به اینکه این آدم بیاید و‏‎ ‎‏این دو مطلب ثابت بشود و در محاکمه، محکمه هر جور حکم کرد عمل بشود. ‏
ما آزادی زن‌ها را و آزادی سیاه‌ها را برای این قائل شدیم که زن‌ها در اسلام یک‏‎ ‎‏احترام ویژه دارند و سیاه‌پوستان هم تحت فشار آمریکا بودند و ظلم بر آنها شده هست و‏ ‏آن‌ها را ما آن طور مقصر نمی‌دانیم. بلکه آنها شاید تحت فشار بودند که اینجا آمدند‏‎ ‎‏و لهذا ما برای امتثال امر اسلام و خدا این عمل را کردیم و انتظاری از آقای کارتر نداریم‏‎ ‎‏و پاداشی نمی‌خواهیم. ‏
‏مصاجبه با خبرنگار تلویزیون «سی. بی. اس» ـ بیست و هفتم آبان ۱۳۵۸ ـ قم

همگامی مکاتب توحیدی
‏‏

من خوشوقتم که جمهوری اسلامی بعضی فرصت‌ها را به ما و ملت ما نصیب می‌کند و از‏‎ ‎‏آن فرصت‌ها، ملاقات با قشر‌های مختلف و مذاهب مختلف و دین‌های مختلف هست. ما‏‎ ‎‏همه در تحت لوای توحید مجتمع هستیم. ایران مال همه هست و توحید مذهب همه هست‏‎ ‎‏و مبدأ و معاد ایدۀ همه هست و ما این مشترکات را داریم و ملت واحده هستیم؛ و لازم‏‎ ‎‏هست که در مسائل ایران، همه در صحنه باشیم و همه با هم ید واحده باشیم که دیگرانی‏‎ ‎‏که می‌خواهند به همه ما‌ها تعدی کنند، چه با اسم اسلام، چه با اسم سایر مذاهب، به‏‎ ‎‏مسلمین جهان و به ملت‌های مظلوم جهان ظلم و ستم روا می‌دارند، با هم تشریک مساعی‏‎ ‎‏کنیم در اینکه یک راه پیدا کنیم برای جلوگیری از ستم در تمام قشر‌های انسان‌های دنیا. ‏

دولت اسلامی اگر به وظایف اسلامی عمل کند، برای‏‎ ‎‏همۀ قشرها، برای همۀ دین‌هایی که رسمی هستند در ایران، برای همۀ اینها احترام قائل‏‎ ‎‏هست، برای همۀ اینها؛ همان طوری که برای سایر قشر‌های ملت مسلمان احترام قائل هست، ‏‎ ‎‏برای آنها هم قائل هست و این نیست جز اینکه اسلام اینطور هست.
سخنرانی در جمه نمایندگان القیت‌های مذهبی ـ بیست و هفتم آبان ۱۳۶۱ ـ جماران
‏‏

درس اخلاق به فرزند
‏‏

وصیتی هست از پدری پیر که عمری را با بطالت و جهالت گذرانده و اکنون به سوی‏‎ ‎‏سرای جاوید می‌رود با دست خالی از حسنات و نامه‌ای سیاه از سیئات، با امید به‏‎ ‎‏مغفرت الله ـ و رجاء به عفوالله هست ـ به فرزندی جوان که در کشاکش با مشکلات دهر و‏‎ ‎‏مختار در انتخاب صراط مستقیم الهی ـ که خداوند به لطف بی‌کران خود هدایتش‏‎ ‎‏فرماید ـ یا خدای ناخواسته انتخاب راه دیگر ـ که خداوند به رحمت خود از لغزش‌ها‏‎ ‎‏محفوظش فرماید. ‏

فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان هست که به واسطۀ‏‎ ‎‏خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولی و صفی او ـ جل و علا ـ‏‎ ‎‏سر باز زد. پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن‏‎ ‎‏و از هوا‌های نفسانیه که حد و حصر ندارد، بکاه و از خدای متعال ـ جل و علا ـ استمداد‏‎ ‎‏کن که بی مدد او کس به جایی نرسد. ‏

عزیزم! از جوانی به اندازه‌ای که باقی هست استفاده کن که در پیری همه چیز از دست‏‎ ‎‏می رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن‏‎ ‎‏هست که جوانان را وعدۀ صلاح و اصلاح در زمان پیری می‌دهد تا جوانی با غفلت از‏‎ ‎‏دست برود و به پیران وعدۀ طول عمر می‌دهد و تا لحظۀ آخر با وعده‌های پوچ انسان را‏‎ ‎‏از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می‌دارد تا مرگ برسد و در آن حال ایمان را اگر تا آن‏‎ ‎‏وقت نگرفته باشد، می‌گیرد. ‏
نامه اخلاقی ـ عرفانی به سید احمد خمینی ـ بیست و هفتم آبان ۱۳۶۶ ـ جماران

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

امام خمینی (ره): چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد بیشتر بخوانید »

حضرت زهرا (س)، دریای پهناوری از جهاد، صبر انقلابی و دفاع از امامت هست

حضرت زهرا (س)، دریای پهناوری از جهاد، صبر انقلابی و دفاع از امامت است


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ حضرت زهرا (س) به سند آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) برترین شخصیت همه تاریخ بشیریت هست. این شخصیت عظیم که مانند و نظیری ندارد، هنوز ناشناخته مانده هست. همه زندگی آن حضرت از ولادت تا شهادت هنوز در پس پرده ابهام قرار دارد. 
البته شناخت حضرت زهرا (س) نه تنها سهل نیست بلکه دشوار و حتی غیر ممکن هست چرا که درک وجودی ایشان مانند شناخت شب قدر هست. با این همه در درک و شناخت شخصیت حضرت زهرا (س) نباید دچار غفلت شویم و به سمت شناخت ایشان حرکت نکنیم. مسلما در این مسیر نیاز به استادر مبرز، حکیم و جامع‌الطراف داریم تا در طی مسیر دچار انحراف نشویم.

رهبر معظم انقلاب اسلامی که خود در تاریخ اسلام کارشناسی برجسته و صاحب‎رای هست بیانات بلند و قابل تاملی در شناساندن حضرت زهرا (س) دارند. در ایام شهادت آن حضرت مروری داریم بر سخنان امام خامنه‌ای درباره ویژگی‌های حضرت فاطمه زهرا (س) که در سال‌های متمادی و به مناسبت مختلف ایراد شده هست.

قسمت سوم این گزارش را در ادامه می‌خوانید:

کارگشای پیغمبر (س) هست

عبادتی نمونه زندگی فاطمه زهرا (س) از همه ابعاد، زندگی‌ای همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالی روحی یک انسان هست. شوهر جوان او دائماً در جبهه و میدان‌های جنگ هست؛ اما در عین مشکلات محیط و زندگی، فاطمه زهرا (س)، مثل کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان هست. او دختر کارگشای پیغمبر (س) هست و در این شرایط، زندگی را با کمال سرافرازی به پیش می‌برد: فرزندانی تربیت می‌کند مثل حسن (ع) و حسین (ع) و زینب (س)؛ شوهری را نگهداری می‌کند مثل علی (ع) و رضایت پدری را جلب می‌کند مثل پیغمبر (ص)! راه فتوحات و غنایم که باز می‌شود، دختر پیغمبر (ص) ذره‌ای از لذت‌های دنیا و تشریفات و تجملات و چیز‌هایی را که دل دختران جوان و زن‌ها متوجه آنهاست، به خود راه نمی‌دهد. 

عبادت فاطمه زهرا (س)، یک عبادت نمونه هست. «حسن بصری» که یکی از عباد و زهاد معروف دنیای اسلام هست، درباره فاطمه زهرا (س) می‌گوید: به قدری دختر پیغمبر عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تورمت قدماها». پا‌های آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت، ورم کرد! امام حسن مجتبی (ع) می‌گوید: شبی مادرم به عبادت ایستاد و تا صبح عبادت کرد، تا وقتی که طلوع فجر شد. مادر من از سر شب تا صبح مشغول عبادت بود و دعا و تضرع کرد و دائم مؤمنین و مؤمنات را دعا کرد؛ صبح که شد گفتم: «مادرم! یک دعا برای خودت نکردی! یک شب تا صبح دعا، همه برای دیگران؟!» در جواب فرمود: «اول دیگران بعد خود ما!» این، آن روحیه والاست.
بیانات در دیدار جمعی از زنان ـ بیست و پنجم ۱۳۷۱

نوری در آن زندگی پیغمبر (ص) 

فشار روانی پیغمبر (ص) در آن دوران، این‌قدر سطحش بالاست و این فرشته کوچک، این دختر ملکوتی و معنوی، دختر پیغمبر (س) مثل نوری هست که در آن شب‌های تاریک زندگی پیغمبر (ص) می‌درخشد. برای امیرالمؤمنین (ع) نیز همین‌طور بود. روایت دارد «فاطمه» را «زهرا» نامیدند، چون روزی سه بار در چشم علی (ع) می‌درخشید.» زن اگر در هر میدانی پشتیبان مرد باشد، نیروی مرد به چندین برابر می‌رسد. این زن حکیم؛ این زن عالم؛ این زن محدث؛ این زنی که با عوالم غیب ارتباط داشت؛ این زنی که فرشتگان با او حرف می‌زدند؛ این زنی که قلب او همچون قلب علی (ع) و پیغمبر (ص)، روشن به عوالم ملک و ملکوت بود؛ با همه این ظرفیت؛ با همه این مقام شامخ، در همه مراحل زندگی و تا زمانی که زنده بود، پشت سر امیرالمؤمنین (ع) مثل کوه ایستاد.
بیانات در دیار مداحان (ع) ـ ۲۴ آذر ۱۳۷

الگویی برای همه اعصار

شخصیت زهرای اطهر (س)، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجسته‌ای هست؛ به طوری که همه زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسی عالم می‌توانند از زندگی کوتاه و پُرمغز او درس بگیرند. زنی که در بیت انقلاب متولد شد و تمام دوران کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزه عظیم جهانی فراموش نشدنی بود. آن خانمی که در دوران کودکی، سختی‌های مبارزه دوران مکه را چشید، به شعب ابی‌طالب برده شد، گرسنگی و سختی و رعب و انواع و اقسام شدت‌های دوران مبارزه مکه را لمس کرد و بعد هم که به مدینه هجرت کرد، همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فی‌سبیل‌اللَّه بود.

در یازده سال زندگی مشترک فاطمه زهرا (س) و امیرالمؤمنین (ع)، هیچ سالی، بلکه هیچ نیم سالی نگذشت که این شوهر، کمر به جهاد فی‌سبیل‌اللَّه نبسته و به میدان جنگ نرفته باشد و این زن بزرگ و فداکار، همسری شایسته یک مرد مجاهد و یک سرباز و سردار دایمی میدان جنگ را نکرده باشد. پس، زندگی فاطمه زهرا (س)، اگر چه کوتاه بود؛ اما این زندگی، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامی، دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار و در نهایت هم شهادت هست. 

این، زندگی جهادی فاطمه زهرا (س) هست که بسیار عظیم و فوق‌العاده و حقیقتاً بی‌نظیر هست و یقیناً در ذهن بشر یک نقطه درخشان و استثنایی هست. مقام معنوی این بزرگوار، نسبت به مقام جهادی و انقلابی و اجتماعی او، باز به مراتب بالاتر هست. فاطمه زهرا (س) به صورت، یک بشر و زنی جوان هست؛ اما در معنا، یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بنده صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده هست. کسی هست که رسول اکرم (س) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: در روز قیامت، امیرالمؤمنین (ع) مردان مؤمن را و فاطمه زهرا (س) زنان مؤمن را به بهشت الهی راهنمایی می‌کنند. 

او، عِدل و همپایه و همسنگ امیرالمؤمنین (ع) هست. آن کسی که وقتی در محراب عبادت می‌ایستاد، هزاران فرشته مقرب، به او خطاب و سلام می‌کردند و تهنیت می‌گفتند و همان سخنی را بیان می‌کردند که فرشتگان، قبلاً به مریم اطهر (س) گفته بودند؛ عرض می‌کردند: این، مقام معنوی فاطمه زهرا (س) هست. زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی می‌رسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات هست، فرشتگان با او سخن می‌گویند و حقایق را به او ارایه می‌دهند. 

محدثه هست؛ یعنی کسی هست که فرشتگان با او حدیث می‌کنند و حرف می‌زنند. این مقام معنوی و میدان وسیع و قله رفیع، در مقابل همه زن‌های آفرینش و عالم هست. فاطمه زهرا (س) در قله این بلندای عظیم ایستاده و به همه زنان عالم خطاب می‌کند و آنها را به پیمودن این راه دعوت می‌کند.

آنهایی که در طول تاریخ – چه در جاهلیت قدیم و چه در جاهلیت قرن بیستم، سعی کرده‌اند که زن را تحقیر و کوچک کنند و او را دلبسته به همین زخارف و زینت‌های ظاهری معرفی کنند و پایبند مُد و لباس و آرایش و طلا و زیور آلات کنند و وسیله و دست مایه برای خوشگذرانی‌های زندگی وانمود کنند و عملاً در این راه قدم بردارند، منطق آنها منطقی هست که مثل برف و یخ، در مقابل گرمای خورشیدِ مقام معنوی فاطمه زهرا (س) ذوب می‌شود و از بین می‌رود. 

اسلام، فاطمه (س) را به عنوان نمونه و اسوه زن معرفی می‌کند. آن، زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و سخنوری و فداکاری و شوهرداری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همه میدان‌های سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همه جانبه او که مرد‌های بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار می‌کرد، این هم مقام معنوی و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحیفه و تضرع و ذات ملکوتی و درخشندگی عنصر معنوی و همپایه و هموزن و همسنگ امیرالمؤمنین (ع) و پیامبر (ص) بودن اوست. زن، این هست. الگوی زنی که اسلام می‌خواهد بسازد، این هست.
بیانات در دیدار جمعی از بانوان سراسر کشور ـ ۲۶ دی ۱۳۶۸

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

حضرت زهرا (س)، دریای پهناوری از جهاد، صبر انقلابی و دفاع از امامت است بیشتر بخوانید »

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، عبدالرضا موسوی ۲۹ فروردین ۱۳۳۵ در خرمشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با رتبه عالی در همین شهر به پایان رساند. همزمان با کسب مقام اول در کنکور اعزام به خارج از کشور در کنکور سراسری نیز پذیرفته شد و در رشته پزشکی در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. از همان زمان فعالیت سیاسی خود را علیه رژیم شاه آغاز کرد. مدتی بعد خود را به دانشگاه جندی شاپور اهواز منتقل کرد و در آنجا مبازرات و فعالیت‌های سیاسی خود را پی گرفت.

اواخر سال ۱۳۵۵ گارد شاهنشاهی دانشگاه به وی اخطار داد. اما او بی توجه به این هشدار‌ها با اهتمام بیشتری به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مدتی بعد از دانشگاه اخراج شد و به خرمشهر بازگشت در آنجا با عضویت در حزب الله خرمشهر، با محمد جهان را آشنا شد. وی در خرمشهر نیز دست از مبارزه برنداشت و به برپایی تظاهرات تکثیر و توزیع نوار‌ها و اعلامیه‌های امام خمینی (ره) تشکیل نمایشگاه کتاب در مساجد و برپایی کلاس‌های تفسیر قرآن و نهج البلاغه در مساجد برای جوانان پرداخت. چندی بعد در پی همین مبارزات دستگیر شد و به زندان افتاد در زندان کتاب‌های ملاصدرا، علامه طباطبایی و دیگر فیلسوفان اسلامی را مطالعه کرد.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت سیاسی، اجتماعی خود را با شرکت در تشکلی موسوم به کانون فرهنگی، نظامی، در خرمشهر آغاز کرد. مدتی نیز به برپایی کلاس نهج البلاغه در کانون فتح آبادان پرداخت پس از تشکیل جهاد سازندگی خرمشهر بیشتر اوقات خود را در آن نهاد می‌گذراند. وقتی محمد جهان آرا سپاه خرمشهر را تأسیس کرد به عنوان مسؤول عملیات مشغول به کار شد.

عبدالرضا موسوی از اولین روز جنگ عراق با ایران در کنار محمد جهان آرا و رزمندگان و نیرو‌های مردمی، به دفاع از خرمشهر و مبارزه با نیرو‌های عراقی پرداخت. پس از عزیمت جهان را به اهواز و به دنبال آن شهادت وی موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده گرفت. پس از هفت ماه فعالیت مستمر اقدام به سازماندهی نیرو‌های پاسدار بسیجی در یگانی تازه تأسیس به نام تیپ ۲۲ بدر خرمشهر کرد ولی پیشنهاد فرماندهی این تیپ و هر گونه مسوولیت رسمی دیگر را نپذیرفت. با شروع عملیات بیت المقدس به عنوان نیرو‌های ساده در نبرد آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و روز هفده اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در مرحله سوم عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

«صدیقه زمانی» همسر شهید موسوی از فعلان و مبارزان انقلاب اسلامی هست که سال‌ها عمر خود را در راه جهاد و سپری کرده هست. مصاحبه‌ای که در ادامه می‌خوانید بخشی از گفت‌وگوی وی از کتاب «خرمشهر خانه رو به آفتاب» هست که پیش از این توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده هست. درباره ویژگی‌های شهید موسوی هست که گویای بخش مهمی از تاریخ شفاهی دفاع مقدس هست.

از استادی فلسفه تا شهادت در جبهه

آشنایی شما با شهید موسوی در خرمشهر اتفاق افتاد؟ 

بله سال ۱۳۵۶ بود. آن روز‌ها ایشان از دانشگاه اهواز به علت فعالیت سیاسی اخراج شده به خرمشهر آمده بود. ایشان جلسه‌هایی را به منظور جذب و سازماندهی جوانان خرمشهر در مبارزات برگزار می‌کرد من هم دانش آموز بودم و در این جلسه‌ها به همراه بعضی از دوستانم شرکت می‌کردم.

از فعالیت سیاسی ایشان تا چه حد با خبر بودید؟

تلاش سیاسی ایشان از دوران دبیرستان شروع شد. اهل مطالعه بود. خوب درس می‌خواند در همان مقطع دبیرستان به زبان انگلیسی مسلط شده بود به دلیل اینکه دانش آموز ممتاز و برجسته‌ای بود وقتی دبیری سر کلاس حاضر نمی‌شد مسؤولان از او می‌خواستند که همان درس را برای دانش آموزان کلاس تدریس کند. درس‌هایی مثل هندسه جبر و مثلثات را به راحتی تدریس می‌کرد. شرح خدمات و مبارزات او در دانشگاه تهران و اهواز و همچنین تأثیر ویژه او در ایجاد تحرک اسلامی و انقلابی در آبادان و خرمشهر زبانزد بسیاری از کسانی هست که او را می‌شناسند.

شهید موسوی در چه رشته‌ای تحصیل می‌کرد؟

در آزمون ورودی دانشگاه نفر اول استان خوزستان شد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. در آزمون اعزام به خارج هم شرکت کرد و باز هم نفر اول استان شد که ترجیح داد در ایران بماند در دانشگاه با عده‌ای از همفکران خود فعالیت سیاسی را شروع کرد، چون امکان شناسایی در دانشگاه و  خوابگاه زیاد بود خانه‌ای در جنوب تهران با دوستان همفکرش اجاره کرده بود.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

شهید موسوی چطور از دانشگاه تهران به دانشگاه اهواز آمد؟

بعد‌ها خودشان گفتند همان موقع که در خانه استیجاری جنوب تهران زندگی می‌کردند با جوانان آن محله ارتباط خوبی پیدا کرده بودند و جلسه‌هایی داشتند که بحث دینی و سیاسی می‌کردند و کتاب مذهبی و سیاسی برای آنان تهیه می‌کردند. این زمینه‌ای شده بود که با تعدادی از دانشجویان همکلاسی و همفکر گروهی را به نام گروه پانزده خرداد تشکیل بدهند. از هسته اصلی این تشکیلات بی‌خبرم ولی می‌دانم شهید موسوی با آقای هادی غفاری ارتباط داشت.

تجربه خوب ارتباط با بچه‌های آن محله شهید موسوی و همفکران خود را به این نتیجه رساند که آنان به دانشگاه زادگاه خود منتقل شوند تا بتوانند بیشتر مؤثر باشند. علت اصلی آمدن ایشان از دانشگاه تهران به دانشگاه اهواز همین مسئله بود. البته قرار بود آنان برای گذراندن دوره نظامی به فلسطین هم بروند که با اوج گیری مبارزات مردمی فرصت این کار را پیدا نکردند.

از فعالیت ایشان در دانشگاه اهواز بگویید.

وقتی شهید موسوی به دانشگاه اهواز می‌آید در دانشکده پزشکی انجمن اسلامی را تأسیس می‌کند تشکیل این انجمن با توجه به بافت دانشجویی دانشکده پزشکی آن زمان کار مهمی بود. آقایان دکتر صداقت پیشه دکتر حزینی و دکتر غفوریان که هنوز هستند از همدوره‌ها و همفکران شهید موسوی بودند که در تشکیل این انجمن شرکت داشتند.

مجید بقایی که در یک عملیات شناسایی شهید شد و علی حکیم که در هویزه به شهادت رسید از بچه‌های دانشکده پزشکی بودند کسان دیگری هم بودند که من الآن حضور ذهن ندارم نامشان را برای شما بگویم شهید موسوی یک خانه پدری در اهواز داشت که پایگاه مبارزات و مقر دانشجویان مسلمان شده بود فعالیت سیاسی ایشان در دانشگاه اهواز باعث شد به او تذکر بدهند که اگر فعالیتش ادامه پیدا کند اخراج خواهد شد. بار اول هم می‌توانستند اخراجش کنند ولی، چون نمراتش عالی بود فقط تذکر دادند. اما این فعالیت ادامه پیدا کرد و در نهایت از دانشگاه اخراج شد.

بعد از این اخراج به خرمشهر آمد؟

بله آذرماه ۱۳۵۶ بود که به خرمشهر آمد. در اولین جلسه‌ای که ایشان برای آشنایی با جوانان مبارز شهر گذاشت او را دیدم آن روز‌ها برادرم اسماعیل زمانی زندانی سیاسی بود و محکوم به حبس ابد.

شما هم دستگیر شده‌اید؟

بله مرا هم به دلیل فعالیتی که داشتم مثل رساندن کتاب یا نوار‌های دکتر شریعتی و اعلامیه‌های حضرت امام به دست دانش آموزان دستگیر کردند. البته این دستگیری کوتاه مدت بود. آن روز‌ها اول دبیرستان بودم و در همان مدرسه دستگیر شدم دبیرستان دکتر هشترودی، اما بر اثر فشار معتمدان و روحانیان شهر به ساواک مرا آزاد کردند.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

از اسماعیل – برادرتان – هم بگویید.

اسماعیل در گروه مسلحانه منصورون بود. یکی از گروه‌های هفتگانه‌ای که مجاهدین انقلاب اسلامی را بعد از انقلاب تشکیل دادند. برادرم در سال ۱۳۵۲ در آبادان دستگیر شد. اما مقرشان بیشتر در قم و کاشان بود. البته یک بار هم در سال ۱۳۴۸ دستگیر شده بود و به مدت دو سال زندانی بود که بعد از آزادی دوباره به زندگی مخفی روی آورد از دستگیری دوم ایشان، چون مخفی بودند دیر مطلع شدیم و بی خبر هم بودیم سال ۱۳۵۷ که ایشان آزاد شد. حدود پنج سال زندان کشیده بود.

جلسه‌هایی که شهید موسوی برقرار می‌کرد ادامه یافت؟

بله ایشان در خرمشهر خانه‌ای مخفی برای فعالیت سیاسی تدارک دیده بود. افرادی برای شرکت در این جلسه‌ها به این خانه آمد و رفت داشتند آقایان اینانلو، عبدالله نورانی کی قبادی نظام اسلامی من هم جزو افرادی بودم که در این جلسه‌ها شرکت می‌کردم.

این خانه فعالیت دیگری هم داشت؟

بله محل تکثیر و پخش اعلامیه‌های حضرت امام بود. کتاب‌هایی که آن زمان ممنوع بود در این خانه رد و بدل می‌شد. در واقع یکی از مراکز و پایگاه‌های مبارزاتی شهر بود و برنامه ریزی عملیاتی در آنجا طراحی می‌شد.

حاصل آن برنامه‌ریزی‌ها چه بود؟

تظاهرات و درگیری‌های خیابانی در خرمشهر و آبادان و اهواز و بهبهان و در قول و اندیمشک که در شکل‌گیری اولین حرکت‌ها نقش عمده‌ای به عهده داشت. دیگر اینکه به دعوت سخنرانان و تکثیر و توزیع نوار‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام و دیگر روحانیون مبارز و آگاه می‌پرداخت و با تشکیل نمایشگاه کتاب در مساجد شهرها، آنجا را پایگاه مبارزاتی جوانان و مردم شهر می‌ساخت.

شهید موسوی اولین تظاهرات مردمی خرمشهر را که در آن شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی برای اولین بار به صدا درآمد با دوستان در همین جلسه‌ها سازماندهی کردند. او با دانشجویان دانشگاه نفت آبادان هم ارتباط داشت و تظاهرات آن شهر را هم سامان می‌داد آقای هادی غفاری که ده شب در آبادان و به گمانم در مسجد اصفهانی‌ها سخنرانی کرد و بالاخره هم دستگیر شد.

به دعوت شهید موسوی به آبادان آمده بود. یک بار مرحوم مهندس بازرگان که از طرف حضرت امام مأمور شده بود به اعتصابات کارگران شرکت نفت رسیدگی کند. آمد آبادان شهید موسوی با ایشان بود و برنامه‌های جنبی هم برای ایشان ترتیب داده بود. مثل جلسه‌های پرسش و پاسخ و سخنرانی فعالیت او محدود به خرمشهر نبود ارتباط تشکیلاتی داشت بیشتر با شهر‌های بزرگ خوزستان.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

از درس‌های کلاس شهید موسوی هم بگویید.

کلاس‌های آموزشی شهید موسوی بیشتر تدریس فلسفه بود. فلسفه ما اثر شهید صدر را تدریس می‌کرد. آثار ملاصدرا و علامه طباطبایی را خوانده بود گاهی روزی ده الی یازده ساعت کتاب می‌خواند. تسلط خوبی داشت بر متون، چون عمیق می‌خواند و فیش بر می‌داشت. مجموعه آثار شناخت را که آن روز‌ها رایج بود. خوب خوانده بود و زیر و بم مکتب‌ها را می‌شناخت و تحلیل می‌کرد.

آن روز‌ها که سازمان مجاهدین خلق در ذهن بسیاری بت بود شهید موسوی خبر از انحراف این سازمان داد. ایشان اصلاً حرکت مسلحانه را حرکتی عقیم می‌دانست. او به پیروی از امام آگاهی بخشیدن به توده مردم و ایجاد تحول در آنان را اصل مبارزه می‌دانست می‌گفت حرکت مسلحانه دیکتاتوری و خفقان را عمق می‌بخشد معتقد بود که سازمان مجاهدین منافقین فعلی در مسیر انحراف افتاده و سیر قهقرایی دارد.

او در همین باره اقدام به کار در زمینه بحث شناخت و فلسفه و منطق و متون اسلامی کرد، زیرا معتقد بود که مبارزه و شیوه‌های آن باید الهام گرفته از اصول اسلام باشد و یک مبارز مسلمان دقیقاً مکتب خویش را بشناسد او حاصل مطالعاتش را در این موارد به صورت تدوین شده در جلساتی به دوستانش تدریس کرد.

با این فعالیت گسترده و عمیق شهید موسوی آیا ایشان دستگیر هم شد؟

بله وقتی مبارزات اوج گرفت و تظاهرات مردم گسترده شد و حکومت نظامی در شهر‌های بزرگ حاکم شد افراد شناخته شده خرمشهر را دستگیر کردند که ایشان هم جزو آنان بود. شهید موسوی سه ماه در زندان ماند و با پیروزی انقلاب آزاد شد. پس از آزادی خیلی تغییر کرده بود. متحول شده بود.

پس از آزادی می‌گفت که زندان برای انسان یک آینه هست. دیگر آنجا کسانی نیستند که تو را به حرکت در بیاورند. بلکه هر کس می‌ماند و مایه‌های درونی و اعتقادیش و به میزانی که مایه‌های درونی و اعتقادی دارد بیشتر پایدار می‌ماند. در طول مدتی که در زندان بود ما نیز می‌رفتیم و درباره همان کلاس شناخت و مطالعاتی که در این زمینه کرده بودیم به ما کتاب معرفی می‌کرد.

شما چه سالی ازدواج کردید؟

آبان ماه سال ۱۳۵۸ بود که ازدواج کردیم. رابطه قبل و بعد از انقلاب ما یک رابطه معلم و شاگردی و ارتباطی مقدس بود. من ایشان را فرد مخلصی می‌دانستم ازدواج من با رضا بهترین انتخابی بود که در طول زندگی‌ام داشته‌ام.

مراسم ازدواج ساده بود؟

بله آداب و رسوم و سنت‌هایی که امروز قوت گرفته آن روز‌ها با پیروزی انقلاب شکسته شده بود مراحلی که امروز برای ازدواج دیده می‌شود آن روز‌ها نبود، انقلاب هم چیز‌های خوب را دگرگون می‌کند و هم چیز‌های بد را ازدواج ما به همین دلیل خیلی ساده بود.

چطور از خواسته شهید موسوی مطلع شدید؟

بعد از اینکه برادرم در سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. رضا مسئله ازدواج با من را با ایشان مطرح کرد با وساطت یکی از روحانیان شهر، حاج آقا محمدی که بعد‌ها امام جمعه ایلام شدند، خانواده شهید موسوی برای خواستگاری به منزل ما آمد. خانواده من هم پذیرفت مراسم ساده‌ای برپا شد. یادم می‌آید من تا ساعت چهار بعد از ظهر آن روز در کانون فرهنگی خرمشهر مشغول کار بودم  وقتی آمدم خانه مثل بقیه مدعوین در جشن عقدم شرکت کردم. البته یادآور شوم با شرایط امروز نمی‌توان آن همه سادگی را به این راحتی باور کرد.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

آن روز‌ها آنچه که می‌دانستید عمل میکردید. این طور نیست؟

همین طور هست. آن روز‌ها جوانان دوست داشتند. همه چیزشان  رنگی از اسلام داشته باشد. برداشت ما هم این طور بود. یعنی هر چه را که فرا گرفته بودیم. عمل می‌کردیم و این بسیار مهم بود. الان خیلی چیز‌ها را می‌دانیم ولی به آنها عمل نمیکنیم. نمی‌خواهم به همه آن عملکرد‌ها مهر تأئید بزنم، اما نفس عمل به دانسته‌ها بسیار مهم هست. آن روز‌ها به همه باورهامان ایمان داشتیم و به آنها عمل می‌کردیم.

کسانی که در دوران انقلاب رشد کردند. بیشتر این ویژگی را داشتند. شخصیت افراد با عملکردشان سنجیده می‌شد. شما توجه کنید. در کتاب‌های دینی که ما درس می‌دهیم ارزش‌های زیادی برای انتقال به دانش آموزان وجود دارد، ولی این انتقال آن طور که باید و شاید صورت نمی‌پذیرد. علت هم این هست که فاصله بین علم و عمل در جامعه ما زیاد شده هست.

از آن روز به بعد زندگی تازه آغاز شد؟

بله، چون شهید موسوی می‌خواست ادامه تحصیل بدهد. آپارتمانی در اهواز اجاره کردیم و به اهواز برگشتیم. من اصرار داشتم همه چیز ساده باشد. وسایل زندگی‌ام را می‌گویم برای مثال فکر کردم لزومی ندارد ما دوازده تا قاشق و چنگال داشته باشیم، دو تا کافی هست. اگر بیشتر باشد اضافی هست. هجده ساله بودم و آن دگرگونی تفکرات مرا تا این حد تحت تاثیر قرار داده بود. شهید موسوی هم همین طور فکر می‌کرد. ولی متعادل‌تر و پخته‌تر طبیعی هم بود. پنج سال از من بزرگ‌تر بود. افراط و تفریط نمی‌کرد.

شهید موسوی توانست به درس ادامه بدهد؟

او یک ترم درس خواند. اما با متشنج شدن جو خرمشهر و طرح مسئله عرب و عجم از طرف دشمنان انقلاب شهید موسوی هم بنا به پیشنهاد برادران سپاه دوباره درسش را رها کرد و به سپاه برگشت. موقعیت عادی خرمشهر به هم ریخته بود. مسائلی هم در درون سیاه خرمشهر می‌گذشت دولت هم دولت موقت بود و کار زیادی ازش برنمی‌آمد. او آمد و فرمانده عملیات سپاه خرمشهر شد. مسؤول آموزش عقیدتی و سیاسی هم بود.

به نوعی برنامه‌ریزی سپاه خرمشهر هم زیر نظر ایشان بود. قبل از اینکه جنگ آغاز شود از اهواز به خرمشهر آمدیم. هنگامی که برگشت به خاطر وضع بحرانی و بغرنج شهر و به دلیل شرایط  حساس سیاه فعالیت شبانه روزی خود را آغاز کرد و گاهی اوقات تا یک هفته به خانه نمی‌آمد.

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود بیشتر بخوانید »

یکی از خصوصیات ممتاز «جهاد تبیین» فاطمه زهرا (س) هست

یکی از خصوصیات ممتاز «جهاد تبیین» فاطمه زهرا (س) است


گروه فرهنگ دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ حضرت زهرا (س) به سند آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) برترین شخصیت همه تاریخ بشیریت هست. این شخصیت عظیم که مانند و نظیری ندارد، هنوز ناشناخته مانده هست. همه زندگی آن حضرت از ولادت تا شهادت هنوز در پس پرده ابهام قرار دارد. 
البته شناخت حضرت زهرا (س) نه تنها سهل نیست بلکه دشوار و حتی غیر ممکن هست چرا که درک وجودی ایشان مانند شناخت شب قدر هست. با این همه در درک و شناخت شخصیت حضرت زهرا (س) نباید دچار غفلت شویم و به سمت شناخت ایشان حرکت نکنیم. مسلما در این مسیر نیاز به استادر مبرز، حکیم و جامع‌الطراف داریم تا در طی مسیر دچار انحراف نشویم.

رهبر معظم انقلاب اسلامی که خود در تاریخ اسلام کارشناسی برجسته و صاحب‎رای هست بیانات بلند و قابل تاملی در شناساندن حضرت زهرا (س) دارند. در ایام شهادت آن حضرت مروری داریم بر سخنان امام خامنه‌ای درباره ویژگی‌های حضرت فاطمه زهرا (س) که در سال‌های متمادی و به مناسبت مختلف ایراد شده هست.

قسمت دوم این گزارش را در ادامه می‌خوانید:

جلوه‌های پیروی از خانواده علوی

توجه بشود که خانواده نمونه و بی‌نظیر، آن خانواده‌ای هست که قرآن به پیغمبر (ص) می‌فرماید که «قُل لاِّ اَسئئَلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربی»، مودت این خانواده. مودت یعنی همبستگی، همدلی، همراهی و همکاری؛ این معنای مودت هست. همکاری و همراهی و همدلی با این خانواده، با این شعارها، با این حرکت‌ها، ببینید امت اسلام را به چه اوجی می‌رساند.

این خدمت مخلصانه‌ای که شعار آنها هست، همان چیزی هست که ما باید دنبال آن باشیم. من این را عرض بکنم، بعضی از دل‌ها که گاهی در بعضی از امور مضطرب می‌شوند، نگران می‌شوند، پریشان می‌شوند، من می‌گویم مضطرب نباشید؛ رشحات این مودت خوشبختانه در جمهوری اسلامی و در نظام جمهوری اسلامی کاملاً مشهود هست. حرکت بسیجی، روحیه بسیجی، خدمات بی نام و نشان شهدای هسته‌ای، تلاش بی‌وقفه اردو‌های جهادی، تلاش علمی و عملیِ بدون تظاهر هزاران گروه جوان در سراسر کشور در جبهه فرهنگی، در جبهه اجتماعی، در جبهه فنی، اینها جلوه‌های زیبای همان پیروی از نقشه خانواده امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) هست. 
بیانات در دیدار تصویری با مداحان ۱۵ بهمن ۱۳۹۹

جهاد تبیین

در میان خصوصیات برجسته و ممتاز فاطمه زهرا (س)، یکی از خصوصیات بسیار برجسته «جهاد تبیین» فاطمه زهرا هست. ایشان دو خطابه ممتاز و نامدار ایراد کردند که یکی از آن دو خطابه، خطابه معروف ایشان: «اَلحَمدُ لِلَّهِ عَلى ما اَنعَمَ وَ لَهُ الشُّکرُ عَلى ما اَلهَم»، در جمع صحابه هست که درباره این خطابه گفته شده که در ردیف بهترین خطبه‌های نهج‌البلاغه هست یکی هم آن خطبه حضرت خطاب به زنان مهاجر و انصار هست: «اَصبَحتُ وَ اللَهِ عائِفَةً لِدُنیاکُم قالِیَةً لِرِجالِکُم» یا «عائِفَةً لِدُنیاکُنَّ قَالِیَةً لِرِجالِکُنَّ»؛ این دو خطابه «جهاد تبیین» فاطمه زهرا (س) در مدت کوتاهی بعد از رحلت پیغمبر (ص) هست.
بیانات در دیدار مداحان اهل بیت (ع) ۱۳ دی ۱۴۰۲

زیست مومنانه

امروز در دوران جمهوری اسلامی این فرصت برای آحاد جامعه هست که حرکت کنند، درست حرکت کنند، درست زندگی کنند، مؤمنانه زندگی کنند، با عفت زندگی کنند؛ نه اینکه راه گناه بسته هست، [نه]راه گناه همیشه باز هست، اما راه خوب زیستن، مؤمن زیستن، عفیف زیستن هم در زیر سایه اسلام باز هست. البته این‌جور زندگی کردن لذت‌های خود را دارد، سختی‌های خود را هم دارد. همیشه در قبال خط پیغمبران، دشمنان بودند؛ دشمنان، چه کسانی هستند؟ شیاطین انس، شیاطین جن، در مقابل این صف بظاهر عریض و طویل شیاطین، صف پولادین و استوار مؤمنان قرار می‌گیرد. ملت ایران این را تجربه کرد و معلوم شد که می‌توان بر دشمن پیروز شد، همچنان‌که بحمدالله ملت ایران تا امروز پیش رفته.

باید تلاش کنیم، درس زندگی صدیقه طاهره، فاطمه زهرا (س) این هست برای ما: تلاش، اجتهاد، کوشش، پاک زندگی کردن؛ همچنان‌که آن بزرگوار یکپارچه معنویت و نور و صفا بود. پاکی و آراستگی و تقوا و نورانیت آن بزرگوار، همان چیزی هست که در طول تاریخ تشیع بر معارف ما سایه‌افکن بوده هست.
بیانات در دیدار مداحان ۳۱ فروردین ۱۳۹۳ 

زبان قاصر از تعریف مقام حضرت زهرا (س)

من حقیقتاً، نه به عنوان تعارف، نه به عنوان یک حرف هزاران بار تکرار شده، واقعاً قاصرم؛ زبان قاصر هست، دل قاصر هست، ذهن قاصر هست که بخواهد از این مقام بلند تعریف و تجلیل کند؛ این موجود انسانی، این دختر جوان، این‌همه فضیلت، این‌همه درخشندگی، این‌همه کبریا و عظمت؛ که کسی مثل پیغمبر (ص) وقتی فاطمه زهرا (س) بر او وارد می‌شد، نه فقط بلند می‌شد، بلکه بلند می‌شد و به سمت او می‌رفت.

یک وقت یکی وارد اتاق می‌شود، شما به احترامش بلند می‌شوید؛ یک وقت کسی وارد اتاق می‌شود، شما با اشتیاق به طرفش می‌روید. این بحث پدر فرزندی نیست. پیغمبر (ص) خدا این جور از فاطمه زهرا (س) تجلیل می‌کند؛ رضای او را رضای خود، رضای خود را رضای خدا؛ سخط او را سخط خود، سخط خود را سخط خدا اعلام می‌کند؛ اینها مقامات فاطمه زهرا (س) هست. 
بیانات در دیدار مداحان ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱

تسلی بخش پیغمبر (ص)

شما ببینید حضرت فاطمه (س) چگونه زندگی کرده هست! تا قبل از ازدواج که دخترکی بود، با آن پدر به این عظمت کاری کرد که کنیه‌اش را ام‌ابی‌ها گذاشتند. در آن زمان، پیامبر (ص) رحمت و نور، پدیدآورنده دنیای نو و رهبر و فرمانده عظیم آن انقلاب جهانی در حال برافراشتن پرچم اسلام بود. بی‌خود که نمی‌گویند ام‌ابیها! نامیدن آن حضرت به این کنیه، به دلیل خدمت و کار و مجاهدت و تلاش اوست.

آن حضرت چه در دوران مکه، چه در دوران شعب‌ابیطالب، با آن‌همه سختی‌ها که داشت و چه آن هنگام که مادرش حضرت خدیجه (س) از دنیا رفت و پیغمبر (ص) را تنها گذاشت، غمخوار پدر بود. دل پیغمبر (ص) در مدت کوتاهی با دو حادثه وفات حضرت خدیجه (س) و وفات حضرت ابیطالب (ع) شکست. به فاصله کمی این دو شخصیت از دست پیغمبر (ص) رفتند و ایشان احساس تنهایی کردند. فاطمه زهرا (س) در آن روز‌ها قد برافراشت و با دست‌های کوچک خود غبار محنت را از چهره پیغمبر (ص) زدود. ام‌ابیها؛ تسلّی بخش پیغمبر (ص). این کنیت از آن ایام نشأت گرفت.
بیانات در دیدار جمعی از مداحان ۳ آذر ۱۳۷۳

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

یکی از خصوصیات ممتاز «جهاد تبیین» فاطمه زهرا (س) است بیشتر بخوانید »

انقلاب اسلامی ایران، انقلابی پرثمر هست

انقلاب اسلامی ایران، انقلابی پرثمر است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاع‌پرس، زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.

در ادامه مصاحبه‌هایی که امام راحل در این روز و با رسانه‌های محتلف انجام شده را می‌خوانید:

بر همه مشکلات مسلط خواهیم بود

خبرگزاری لیبی: نظر شما در مورد ادعا‌های شاه مبنی بر اینکه می‌خواهید کشور را به قطعات گوناگون‏‎ ‎‏تقسیم نمایید چیست؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏نظر ما این هست که شاه دروغ گفته هست. ما اگر نظر نداشته باشیم که تمام اقطار اسلام‏‎ ‎‏یکی بشود، اینچنین نظری نداریم که ایران از هم جدا بشود اینها تبلیغاتی هست که شاه‏‎ ‎‏می‌کند و واقعیت ندارد. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: موضع شما در مورد کشور‌هایی که از شاه حمایت نموده و از کشتار فرزندان مردم مسلمان ایران چشم‏‎ ‎‏می‌پوشند چیست؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏ما آنان را محکوم می‌کنیم و در موقع خودش، اگر اصرار بر این امر داشته باشند، ‏‏ [‏‏در‏‎ ‎‏روابط خود با آنان‏‏]‏‏ تجدید نظر خواهیم کرد. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: به هنگام اعلان شما برای شروع مبارزه مسلحانه بر ضد حکومت پهلوی، آیا از جانب کشور‌ها و‏‎ ‎‏خلق‌های عربی و اسلامی مترقی، انتظار کمک دارید؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: چنانچه موقع آن رسید، البته مسلمین همه باید به هم کمک کنند. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: به ایرانی اسلامی و پیشرو، در میان خاورمیانه و مشکلات کنونی آن و اوضاع جهانی چگونه‏‎ ‎‏می‌نگرید؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏ملت ما مسلماً مشکلات را رفع می‌کند و ما نسبت به همۀ مشکلات مسلط خواهیم شد‏‎ ‎‏ان شاءالله و نسبت به سایر دوَل هم با احترام متقابل عمل می‌کنیم. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: موافقتنامه‌های «کمپ دیوید» و تنازل سادات در مورد «بیت المقدس» را چگونه ارزیابی‏می فرمایید؟ ‏ 
‏‏

امام خمینی: ‏‏من جداً او را محکوم می‌کنم. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: آیا توقع آن را دارید که در جهان اسلام بر ضد رژیم‌های ارتجاعی که برای محافظت منافع استعمار‏‎ ‎‏عمل می‌کنند، یک انقلاب اسلامی مترقی به وجود آید؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏ما امیدواریم اینطور بشود و همۀ مسلمین بر ضد استعمار قیام کنند و دولت‌هایی هم که‏‎ ‎‏خیانت به ملت می‌کنند بر ضد آنها هم قیام کنند. ‏
مصاحبه با خبرگزاری لیبی ـ بیست و ششم آبان ۱۳۵۷ ـ نوفل لوشاتو 

نظام سلطتنتی مطرود هست

به حَسَب قانون اساسی ملت رأی به ایشان ندادند، برای اینکه ملت اجتماع بر این معنا‏‎ ‎‏ـ همه مان می‌دانیم که ـ نکردند که یک رأیی بدهند به ایشان. ما فرض می‌کنیم که آنها‏‎ ‎‏رأی داده باشند؛ یعنی آن طبقۀ جلویی که زمان رضاخان بودند، آن طبقه‌ای که زمان‏‎ ‎‏رضاخان بود، الآن از آنها نیست الاّ چهارتا، پنج تا، ده تا، صدتا پیرمرد که اینها ملت ایران‏‎ ‎‏نیستند. الآن ملت ایران را این طبقه‌ای که الآن موجودند تشکیل کرده اند. خوب، ما از این‏‎ ‎‏طبقه‌ای که موجودند ـ که اینها ملت هستند، آنها دیگر حالا ملت ایران نیستند، یعنی‏‎ ‎‏آن‌هایی که رفتند و فوت شدند ملت ایران نیستند، پدران ما ملت ایران نیستند، ملت ایران‏‎ ‎‏الآن ما‌ها هستیم که موجود هستیم ـ ما‌هایی که موجود هستیم، شما در تمام ایران بگردید‏‎ ‎‏ببینید که کی رأی داده هست به ایشان تا اینکه این ماده قانون منطبق باشد که عبارت هست‏‎ ‎‏از اینکه سلطنت موهبتی هست الهی که ملت اعطا می‌کند به شخص سلطان.
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج ـ بیست و ششم آبان ۱۳۵۷

همکاری مردم با یکدیگر

کار‌های شما از جهات مختلف ارزش دارد. یکیش همین هست که رسیدگی به‏‎ ‎‏حال مستضعفین ‏‏ [‏‏هست‏‏]‏‏ اینهایی که در سال‌های طولانی در رنج بودند. در عذاب بودند. ‏‎ ‎‏این خودش یک مسئله‌ای هست که هر کس که اعانت کند به یک مؤمنی، مثل این هست که‏ ‏به خدا اعانت کرده باشد. یکی هم اینکه شما‌ها بروید کار انجام بدهید. شما‌ها راه بیفتید‏‎ ‎‏در دهات و در جا‌های دیگر، و جاده سازی کنید با اینکه کار شما مثلاً نیست…. همین که‏‎ ‎‏شما می‌روید آنجا و آنها می‌بینند که از شهر‌ها اشخاصی آمدند برای رسیدگی به حال‏‎ ‎‏آنها، همین یک ارزشی خودش دارد. یک ارزش دیگر این هست که آنها را تقویت‏‎ ‎‏می کند روح آنها تقویت می‌شود. ‏
سخنرانی در جمع اعضای بنیاد مسکن قم ـ بیست و ششم ۱۳۵۸

منشا مخالفت‌ها با دشمنان

من به همۀ ملت این سفارش را می‌کنم. به همه ملت‌هایی که در دنیا هستند سفارش‏‎ ‎‏می کنم. به همۀ ملت‌هایی که در آتیه خواهند آمد سفارش می‌کنم، که اساس این هست که‏‎ ‎‏اسلام مخالف با مقاصدشان هست؛ و اسلام باید یا نباشد یا چنانچه یک صورتی باشد به‏‎ ‎ دست اشخاصی باشد که از اسلام هیچ اطلاعی ندارند. یک آیه از قرآن را می‌گیرند، ‏‎ ‎‏یک جمله از نهج البلاغه را می‌گیرند و به دیگرهایش هیچ کاری ندارند؛ و با آن یک‏‎ ‎‏جمله می‌خواهند نهج البلاغه و قرآن کریم و اسلام را از بین ببرند. این جملاتی که از‏‎ ‎‏دهان بعضی از این منحرفین در می‌آید، در دیوار‌های عراق این جملات هست. ـ همین‏‎ ‎‏حزب بعث کافر ـ این جملاتی که این اشخاص منحرف در اینجا ذکر می‌کنند، در‏‎ ‎‏دیوار‌های نجف هم، در دیوار‌های سایر بلاد هم، در کربلا هم بعضی‌هایشان را من خودم‏‎ ‎‏دیدم.

تا امروز شما هیچ انقلابی را پیدا نخواهید کرد که مثل انقلاب ایران پرثمر و کم ضایعه‏‎ ‎‏ [‏‏باشد‏‏]‏‏ انقلاب‌ها که می‌شده هست یک میلیون جمعیت را یک وقت می‌گذاشتند جلو‏‎ ‎‏مسلسل می‌کشتند. تمام مطبوعات از بین می‌رفت. تمام حزب‌ها را تعطیل می‌کردند و‏‎ ‎‏سرانشان را حبس می‌کردند. در یک نوشته‌ای که چند وقت پیش از این پیش من آورد، ‏‎ ‎‏که حالا درست هم همه‌اش را یادم نیست، نوشته بود که یک میلیون کشته و یک میلیون و‏‎ ‎‏نیم هم حبسی. تمام روزنامه‌ها تعطیل. یک روزنامه، دو تا روزنامه دولتی هَستش. تمام‏‎ ‎‏در‌ها را در اول انقلاب می‌بندند به روی خودشان و مشغول می‌شوند به جنایت. ‏
سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم ـ بیست و ششم آبان ۱۳۵۹ ـ جماران

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

انقلاب اسلامی ایران، انقلابی پرثمر است بیشتر بخوانید »