رضا حاجی زاده

پنجشنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پیکر‌های مطهر شش شهید مدافع حرم، امروز (پنجشنبه) همزمان با ایام عزاداری رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)، در استان‌های «مازندران» و «البرز» تشییع و به خاک سپرده شدند.

بر اساس این گزارش، پیکر مطهر شهید مدافع حرم «محمود رادمهر» با حضور مردم و مسئولان به‌صورت خودرویی در «ساری» تشییع شد و طبق وصیت شهید، در جوار شهدای آرامگاه «ملامجدالدین» آرام گرفت. همچنین پیکر مطهر شهید مدافع حرم «محمد بلباسی» نیز امروز در «قائمشهر» تشییع و خاکسپاری شد.

پنج‌شنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند

تشییع پیکر شهید مدافع حرم «محمود رادمهر» در ساری

شهید مدافع حرم «علی عابدینی» نیز یکی دیگر از شهدایی بود که امروز پیکر مطهر وی توسط مردم خون‌گرم خطه شمال کشور، تشییع و خاکسپاری شد، بر این اساس، مردم «فریدونکنار» پیکر مطهر شهید مدافع حرم «علی عابدینی» را به‌صورت خودرویی تشییع کردند و سپس پیکر مطهر این شهید والامقام جهت خاکسپاری به زادگاهش روستای «فرم» منتقل شد.

آستان مقدس امامزاده ابراهیم (ع) در «آمل» نیز امروز میزبان پیکر مطهر شهید مدافع حرم «رضا حاجی‌زاده» بود؛ بر این اساس، پیکر مطهر این شهید والامقام امروز باحضور مردم و مسئولان شهر «آمل» تشییع و در آستان مقدس این امامزاده خاکسپاری شد. در «بابل» نیز مردم به استقبال پیکر مطهر شهید مدافع حرم «حسن رجایی‌فر» آمدند و پس از تشییع پیکر مطهر وی، او را در زادگاهش روستای «کامی‌کلا» به خاک سپردند.

پنج‌شنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند

تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم «رضا حاجی‌زاده» در «آمل»

پنج‌شنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند

تشییع پیکر شهید مدافع حرم «حسن رجایی‌فر» در «بابل»

استان «البرز» یکی دیگر از خطه‌های این مرز و بوم بود که امروز عطر و بوی «شهادت» در آن پیچید. بر این اساس، پیکر مطهر شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام «مجید سلمانیان» از سپاه امام حسن مجتبی (ع) استان البرز تا امامزاده طاهر (ع) کرج به‌صورت خودرویی تشییع و در آستان مقدس این امامزاده به خاک سپرده شد.

بیشتر بخوانید:

* نگاهی به زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است

خاطرنشان می‌شود؛ قرار است پیکر مطهر شهید مدافع حرم زکریا شیری، روز شنبه (۲۶ مهر) مصادف با سالروز شهادت حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) تشییع و در گلزار شهدای شهر «اقبالیه» قزوین خاکسپاری شود. همچنین پیکر مطهر شهید مدافع حرم «مهدی نظری» نیز روز گذشته (چهارشنبه) با رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی در «اندیمشک» تشییع و خاک‌سپاری شده بود.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پنجشنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند بیشتر بخوانید »

پنج‌شنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پیکر‌های مطهر شش شهید مدافع حرم، امروز (پنج‌شنبه) همزمان با ایام عزاداری رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)، در استان‌های «مازندران» و «البرز» تشییع و به خاک سپرده شدند.

بر اساس این گزارش، پیکر مطهر شهید مدافع حرم «محمود رادمهر» با حضور مردم و مسئولان به‌صورت خودرویی در «ساری» تشییع شد و طبق وصیت شهید، در جوار شهدای آرامگاه «ملامجدالدین» آرام گرفت. همچنین پیکر مطهر شهید مدافع حرم «محمد بلباسی» نیز امروز در «قائمشهر» تشییع و خاکسپاری شد.

پنج‌شنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند

تشییع پیکر شهید مدافع حرم «محمود رادمهر» در ساری

شهید مدافع حرم «علی عابدینی» نیز یکی دیگر از شهدایی بود که امروز پیکر مطهر وی توسط مردم خون‌گرم خطه شمال کشور، تشییع و خاکسپاری شد، بر این اساس، مردم «فریدونکنار» پیکر مطهر شهید مدافع حرم «علی عابدینی» را به‌صورت خودرویی تشییع کردند و سپس پیکر مطهر این شهید والامقام جهت خاکسپاری به زادگاهش روستای «فرم» منتقل شد.

آستان مقدس امامزاده ابراهیم (ع) در «آمل» نیز امروز میزبان پیکر مطهر شهید مدافع حرم «رضا حاجی‌زاده» بود؛ بر این اساس، پیکر مطهر این شهید والامقام امروز باحضور مردم و مسئولان شهر «آمل» تشییع و در آستان مقدس این امامزاده خاکسپاری شد. در «بابل» نیز مردم به استقبال پیکر مطهر شهید مدافع حرم «حسن رجایی‌فر» آمدند و پس از تشییع پیکر مطهر وی، او را در زادگاهش روستای «کامی‌کلا» به خاک سپردند.

پنج‌شنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند

تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم «رضا حاجی‌زاده» در «آمل»

پنج‌شنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند

تشییع پیکر شهید مدافع حرم «حسن رجایی‌فر» در «بابل»

استان «البرز» یکی دیگر از خطه‌های این مرز و بوم بود که امروز عطر و بوی «شهادت» در آن پیچید. بر این اساس، پیکر مطهر شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام «مجید سلمانیان» از سپاه امام حسن مجتبی (ع) استان البرز تا امامزاده طاهر (ع) کرج به‌صورت خودرویی تشییع و در آستان مقدس این امامزاده به خاک سپرده شد.

بیشتر بخوانید:

* نگاهی به زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است

خاطرنشان می‌شود؛ قرار است پیکر مطهر شهید مدافع حرم زکریا شیری، روز شنبه (۲۶ مهر) مصادف با سالروز شهادت حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) تشییع و در گلزار شهدای شهر «اقبالیه» قزوین خاکسپاری شود. همچنین پیکر مطهر شهید مدافع حرم «مهدی نظری» نیز روز گذشته (چهارشنبه) با رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی در «اندیمشک» تشییع و خاک‌سپاری شده بود.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پنج‌شنبه شهدایی در «مازندران» و «البرز»/ پیکر‌های ۶ شهید مدافع حرم تشییع و خاکسپاری شدند بیشتر بخوانید »

نگاهی به زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «ابوالقاسم شریفی» مسئول ایثارگران کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از شناسایی پیکرهای مطهر هفت شهید مدافع حرم در منطقه خان‌طومان سوریه خبر داد.

وی در این‌باره افزود: پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر هفت تن از شهدای مدافع حرم استان‌های مازندران، البرز، قزوین و خوزستان شناسایی و تأیید شد و پیکر‌های مطهر شهدا به میهن اسلامی بازگشت.

براساس اعلام مسئول ایثارگران کل سپاه، شهیدان والامقام «رضا حاجی‌زاده»، «علی عابدینی»، «محمد بلباسی» و «حسن رجایی‌فر» از استان مازندران، شهید «زکریا شیری» از استان قزوین، شهید «مجید سلمانیان» از استان البرز و شهید «مهدی نظری» از استان خوزستان، شهیدان مدافع حرمی هستند که اخیراً پیکر آن‌ها کشف شده و به کشور بازگشته است. (بیشتر بخوانید)

همچنین ساعاتی بعد، خبر کشف و شناسایی پیکر مطهر شهید «محمود رادمهر» هم اعلام شد تا بر این اساس، تعداد شهدای مدافع حرمی که اخیراً پیکرهای مطهر آن‌ها کشف و شناسایی شده است، به هشت نفر برسد.

نگاهی بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

سوءاستفاده تکفیری‌ها از آتش‌بس در منطقه «خان‌طومان»

شهدای منطقه «خان‌طومان» اکثراً از رزمندگان مازندرانی هستند که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه اعزام شدند. «خان‌طومان» نام روستایی در «جبل سمعان» استان «حلب» سوریه است که در پس از اشغال تکفیری‌ها، در سال ۹۵ به دست نیروهای ایرانی مدافع حرم افتاد و آتش‌بسی کوتاه بین دو طرفدر این منطثه برقرار شد؛ اما تکفیری‌ها از این فرصت پیش‌آمده سوءاستفاده کرده و با بمباران و به شهادت رساندن جوانان مازندرانی، دوباره این منطقه را تصرف کردند.

در ادامه، گذری داریم بر زندگی‌نامه شهیدانی که به‌تازگی پیکر مطهر آن‌ها در این منطقه شناسایی شده و به خاک کشورمان بازگشته است.

شهید محمد بلباسی

شهید «محمد بلباسی» سال ۱۳۵۷ در شهرستان «قائمشهر» متولد شد. وی پس از گذراندن دوران تحصیل خود، وارد دانشگاه شد و دوران دانشجویی خود را در رشته «متالوژی» دانشگاه مشهد گذراند و سپس به زادگاهش بازگشت. شهید «بلباسی» مجاهدی بود که در طول زندگی پربرکت خود، نقش موثری در اردوی‌های جهادی و راهیان نور ایفا کرد و در انجام این کار‌ها سر از پا نمی‌شناخت.

شهید «بلباسی» تیم «خادمان شهدای مازندران» را تشکیل داد که پس از ثبت نام افراد علاقه‌مند، کار خادمی زائران اردو‌های راهیان نور را برعهده گرفتند. صندوق خیرخواهانه «امام زمان (عج)» قائمشهر نیز با هدف جمع‌آوری کمک‌های خیّران برای محرومان، توسط وی پایه‌گذاری شد که امروز با همت دوستان او، فعالیت آن ادامه دارد.

شهید «بلباسی» فروردین سال ۹۵ به‌همراه دیگر رزمندگان مازندران، برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها عازم سوریه شد و در ۱۷ اردیبهشت همان سال، به‌همراه ۱۲ شهید مدافع حرم دیگر، در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید رضا حاجی‌زاده

شهید مدافع حرم «رضا حاجی‌زاده» سال ۱۳۶۶ در شهرستان «آمل» متولد شد. ۱۸ ساله بود که برای خدمت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رفت و پس از پایان دوره سربازی، همان‌جا جذب شد. حدوداً ۲۰ سال داشت که ازدواج کرد و سپس صاحب دو فرزند به‌نام‌های «فاطمه حلما» و «محمد طاها» شد.

وی از نیرو‌های یگان صابرین سپاه بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با تکفیری‌ها عازم سوریه شد و سرانجام در روز ۱۷ اردیبهشت سال ۹۵ در «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید علی عابدینی

شهید مدافع حرم «علی عابدینی» ۲۵ مرداد سال ۱۳۶۵ در روستای «فرم» از توابع شهرستان «فریدونکنار» دیده به جهان گشود. وی سال ۱۳۸۵ جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی و تکاوری، در لشکر ۲۵ کربلا مازندان مشغول خدمت شد.

شهید «علی عابدینی» برای اولین‌بار سال ۱۳۹۴ جهت دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با تکفیری‌ها راهی سوریه شد. وی دومین‌بار در فروردین سال ۱۳۹۵ با وجود مجروحیتى که داشت، راهی سوریه شد و سرانجام در تاریخ ۱۷ اردیبهشت همان‌سال در شهر «خان طومان» به شهادت رسید. از این شهید والامقام یک فرزند به‌نام «امیر محمد» به یادگار مانده است.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید حسن رجایی‌فر

شهید مدافع حرم «حسن رجایی‌فر» در چهارم تیر سال ۱۳۵۴ در یکی از روستا‌های «کامی‌کلا» از توابع شهرستان «بابل» چشم به جهان گشود. از همان دوران کودکی به عضویت بسیج محله درآمد و طولی نکشید که عضو فعال بسیج و مسجد محله شد. وی دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در همان روستا و منطقه به پایان رساند و سپس وارد بازار کار شده و پس از دو سال وارد خدمت مقدس سربازی شد و در همان سال اول خدمت سربازی، ازدواج کرد.

سال ۱۳۸۲ در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته «مدیریت بازرگانی» ادامه تحصیل داد و طی ۲ سال و نیم لیسانس گرفت. در سال‌های ۹۳-۹۲ نیز در رشته «مدیریت استراتژیک» در مقطع کارشناسی ارشد، تحصیل کرد و در این مقطع هم فارغ‌النحصیل شد.

دی سال ۱۳۹۴ بود که برای اولین‌بار برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه رفت و پس از ۲۰ روز مبارزه، از ناحیه کتف مجروح شد و برای معالجه و درمان به ایران بازگشت؛ اما مجروحیت مانعی برای مبارزه وی با تکفیری‌ها نشد و مجدداً ۱۴ فروردین سال ۱۳۹۵ برای دومین‌بار به مصاف تکفیری‌ها رفت و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت همان سال، در «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید زکریا شیری

شهید مدافع حرم «زکریا شیری» نهم فروردین سال ۱۳۶۵ در «خدابنده» زنجان به‌دنیا آمد. از کودکی تا زمانی که ازدواج کرد، همیشه سعی می‌کرد از لحاظ مالی خانواده‌اش را درک کند. وی ارادت خاصی به امام حسین (ع) داشت و همیشه در ایام محرم و صفر در دسته‌های عزاداری پابرهنه شرکت می‌کرد و اصلا اهل تکبر و غرور نبود، همچنین در حضور او، به‌هیچ‌وجه غیبت انجام نمی‌گرفت.

شهید «زکریا شیری» به خانواده‌های مستمند، به‌خصوص برای تهیه جهیزیه کمک می‌کرد و خانواده‌اش این موضوع را پس از شهادتش فهمیدند. وی زمانی که پیش‌دانشگاهی خود را به پایان رساند، برای استخدام در سپاه قزوین اقدام کرد و با توجه به‌این‌که زمان خدمت سربازی او فرارسیده بود، همزمان به خدمت سربازی رفت و هشت‌ماه در سنندج خدمت کرد. پس از قبولی در سپاه، وارد دانشگاه افسری شد و پس از گذراندن دوره‌های آموزشی تکاوری، به‌مدت هشت سال در تیپ صاحب‌الامر (عج) سپاه قزوین مشغول به خدمت شد.

شهید «زکریا شیری» برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها، در اول صفر سال ۱۳۹۴ عازم سوریه شد و ۱۳ روز بعد یعنی ۴ آذر در منطقه «العیس» سوریه در سن ۲۹ سالگی، به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید مجید سلمانیان

روحانی شهید مدافع حرم «مجید سلمانیان» سال ۱۳۶۷ در کرج به‌دنیا آمد. وی از دوران مدرسه در بسیج ثبت نام کرد و از آن بسیجی‌های قدیمی و پای کار بود. عشق و علاقه عجیبی هم به شهدا داشت. خیلی وقت‌ها به تپه نورالشهدا یا بهشت زهرا (س) می‌رفت و هرجا که نام و یادی از شهید بود، سر و کله او هم آن‌جا پیدا می‌شد.

به‌دلیل علاقه‌اش به مسائل مذهبی، از اوایل دهه ۸۰ به حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) کرج و از سال ۸۲ هم به حوزه علمیه «چیذر» رفت و کمی بعد نیز طلبه حوزه علمیه قم شد و تا پایه چهارم حوزه که معادل «دکترا» است درس خواند.

شهید «مجید سلمانیان» نزدیک به سه سال در قم تبلیغ می‌کرد و بعد هم به‌عنوان مبلغ به شهر‌های زیادی سفر کرد و نهایتاً به «شاهرود» رفت و آن‌جا علاوه بر تدریس در دانشگاه، امام جماعت مسجد شد؛ البته مدتی هم در دانشگاه شریف درس اخلاق تدریس می‌کرد.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

وی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و می‌خواست حوزه نمایندگی ولی فقیه در منطقه سکونت خود را عهده‌دار شود که با شروع جنایات تکفیری‌ها در عراق و سوریه، تصمیم گرفت تا به سوریه برود؛ اما چون مبلّغ توانا و نخبه‌ای بود، اجازه رفتن به او نمی‌دادند. برای این‌که اعزام شود، خیلی تلاش کرد و همه آموزش‌ها را هم در دوره‌های مختلف سپری کرد. حتی دو بار به شکل محدود و برای کار‌های تبلیغی به سوریه اعزام شد؛ اما این مسائل او را راضی نمی‌کرد و می‌خواست به صف رزمنده‌ها در خطوط مقدم بپیوندند؛ حتی بار آخر هم با این‌که به‌عنوان مبلغ اعزام شده بود، به خط مقدم رفت. تلاش‌هایش برای اعزام در خط مقدم را بیشتر کرد و بالاخره توانست به خط مقدم جبهه‌های مقاومت اعزام شود.

سرانجام وی پس از حضور در خطوط مقدم مبارزه با تکفیری‌ها و دفاع از حرم اهل بیت (ع)، ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

شهید مهدی نظری

شهید مدافع حرم «مهدی نظری» سال ۱۳۶۴ در «اندیمشک» خوزستان متولد شد. وی از رزمندگان لشکر عملیاتی هفت ولیعصر (عج) سپاه خوزستان بود که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) و مبارزه با تکفیری‌ها به سوریه اعزام شد و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

شهید محمود رادمهر

شهید مدافع حرم «محمود رادمهر» سال ۱۳۵۹ در «ساری» متولد شد. از سال ۱۳۶۳ تحصیل را از سر گرفته و دیپلمش را کسب کرد و دروسی نظیر تفسیر آیات و روایات را خدمت پدرش که یک روحانی انقلاب است، فرا گرفت. بعد از پایان دبیرستان در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه «شهید ستاری» ارتش قبول شد؛ اما به‌دلیل این‌که دچار مشکل جسمی شد، نتوانست به دانشگاه شهید ستاری برود؛ با این حال سال بعد، بورسیه دانشگاه امام حسین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و از دانشگاه علوم و فنون اصفهان مدرک فوق دیپلم گرفت.

وی برای ادامه تحصیل در رشته «جغرافیای سیاسی» در دانشگاه امام حسین (ع) «ساری» پذیرفته شد و از آن‌جا لیسانس گرفت و در حین تحصیل برای اولین‌بار در سپاه «بهشهر» مشغول به خدمت شد، پس از آن به توپخانه «نکا» منتقل و بعد در لشکر ۲۵ کربلا و بعد هم در پادگان «قدس» خدمت کرد.

شهید «محمود رادمهر» آبان سال ۹۴ به مدت ۵۸ روز به‌همراه برادرش «محمدرضا» برای نخستین‌بار به سوریه رفت و در مرحله دوم نیز ۱۴ فروردین سال ۹۵ به جبهه مقاومت اعزام شد و سرانجام در ۱۷ اردیبهشت همان سال در منطقه «خان‌طومان» به شهادت رسید.

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

نگاهی به زندگی‌نامه هشت شهید مدافع حرم که به‌تازگی پیکرشان بازگشته است+ عکس بیشتر بخوانید »

باورم نمی شد مهمان خانه «حاج قاسم» هستم/خوشحالی سردار سلیمانی از ازدواج مجدد همسران شهدا

باورم نمی شد مهمان خانه «حاج قاسم» هستم/خوشحالی سردار سلیمانی از ازدواج مجدد همسران شهدا

سردار پرسید: شما دختر شهید هستی؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسید: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسید بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفت: بنشین بنشین می خواهم با تو صحبت کنم.

باورم نمی شد مهمان خانه «حاج قاسم» هستم/خوشحالی سردار سلیمانی از ازدواج مجدد همسران شهدا

گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، زهرا بختیاری: مدافع حرم رضا حاجی زاده به سال1366 در شهرستان آمل متولد شد. رضا بعد از اتمام تحصیلاتش وارد سپاه شد و برای دفاع از حرم حضرت زینب و مبارزه با تروریست های تکفیری عازم سوریه شد و سرانجام 17 اردیبهشت سال 95 در خان طومان مزد جهادش را از خدا گرفت و شهید شد.

مریم شکری همسر رضا حاجی زاده 16 ساله بود که زندگی مشترکش را با این شهید عزیز شروع کرد و حاصل ازدواجشان دو فرزند به نام های محمد طاها و فاطمه حلما است. خانم شکری در ادامه این مطلب خاطره دیدارش را با حاج قاسم روایت می کند و از روزی می گوید که مهمان خانه سردار سلیمانی شد.

*جواب بله را در جلسه اول خواستگاری دادم

روزی که رضا با خانواده اش آمد خواستگاری من 16 ساله بودم و اتفاقا قصد ازدواج هم نداشتم. یعنی بیشتر دوست داشتم درس بخوانم و ادامه تحصیل بدهم. اما آن جلسه چهار ساعت صحبت کردیم. به من در مورد کارش گفت و اینکه در گردان تکاوری است و مأموریت زیاد می‌رود. البته تأکید کرد که مأموریت‌هایش داخل ایران است و خارج از کشور نمی‌روند. از شهادت حرفی نزد اما گفت ممکن است یک روز برود و دیگر بر نگردد. گفتم: باشه مشکلی ندارم، نمی­‌دانم چرا ولی هر چه می‌گفت، قبول می‌کردم.

در مورد درسم پرسید و اینکه دوست دارم چه رشته ای را ادامه بدهم؟ خودش حقوق می‌خواند گرایش علوم ثبتی. گفتم: می‌خواهم علوم سیاسی بخوانم. پرسید: جناحی که عمل نمی­‌کنی؟ گفتم: یعنی چه؟ گفت: یعنی به سمت یک گروه خاصی بروی، گفتم: نه اصلا. ادامه داد که دوست دارم همسرم ولایی و رهبری باشد. از این حرفش خیلی به من برخورد، فکر می‌کردم این که خیلی بدیهی است و نیازی به گفتن نداشت.

قبل از اینکه رضا به خواستگاری‌ام بیاید عضو انجمن اسلامی بودم و دیداری با آقا داشتیم، در آن دیدار نامه‌ای هم به ایشان دادم و درخواست یک هدیه و یک نصیحت کردم. وقتی رضا این حرف را زد سریع رفتم آن نامه را آوردم و نشانش دادم.

نکته دیگری که خیلی تأکید داشت احترام به پدر و مادر بود. آیه قرآن مثال می­‌زد و می‌گفت خدا در قرآن گفته اگر بعد از من سجده بر کسی واجب باشد آن هم به پدر و مادر است. به خودم گفتم کسی که پدر و مادرش را اینقدر محترم بدارد قطعاً به زنش هم احترام می­‌گذارد و برای او ارزش قائل است. اصلاً همدیگر را نگاه نکردیم، فقط من یک لحظه صورت او را نگاه کردم که ابروهای پر و مشکی­‌اش نظرم را جلب کرد. وقتی رفتند مامانم پرسید خوب نگاهش کردی؟ گفتم: نه، فقط ابروهایش را دیدم. (خنده)

آن جلسه ما چهار ساعت صحبت کردیم که آخرش پرسید، نظر شما چیست؟ گفتم: من قصد ازدواج نداشتم اما ملاک­‌هایی که مدنظر من است را شما دارید، گفت: میشه نظرتان را بدهید؟ می‌خواهم از این خانه که بیرون رفتم خیالم راحت باشد. گفتم ۵۰ درصد قضیه من حل است. این را که گفتم کتابی را به عنوان هدیه به من داد.

*از عشق زیادی که به رضا داشتم راضی شدم برود سوریه

از عشق زیادی که به او داشتم راضی شدم برود سوریه چون نمی توانستم ناراحتی‌اش را ببینم. خیلی خیلی به رضا وابسته بودم. شب قبل از اینکه برود از مسجد آمد و نشست، برایش چای آوردم که متوجه شدم چشمش پر از اشک است. گفت: خانم دیدی دوستان من یکی یکی دارند می­‌روند و من از آنها جا ماندم. (خبر شهادت دوستانش را شنیده بود) گفتم: رضا تو یک بار رفتی، تکلیفت را انجام دادی. حالش را که دیدم خیلی دلم سوخت، گفتم: من جلویت را نمی­‌گیرم برو. ۵ دقیقه نشد گوشی­ش زنگ خورد، جواب داد بعد سریع خوشحال شد، گفت: خانم من دارم می­‌روم. گفتم: رضا! کجا؟! همین الان؟! (ساعت ۱۰:۳۰ شب بود.) پرسیدم: بچه­‌ها را چه کار کنم؟ انگار یکی به بچه­‌ها گفته بود بابا می­‌خواهد برود دیگر نمی­‌آید، دو تایی دنبال او راه افتادند و بابا بابا می­‌کردند.

چون وقت کم بود سریع وسایلش را برداشت. لباسش پاره بود،‌ سریع خودم برایش دوختم. گفتم: آقا رضا همه وسایلت را بردار یادت نرود. ساکش را با هم بستیم، فقط نگاهش می­‌کردم. گفتم: یک کفی طبی دارم می­‌گذاری در پوتینت؟ می خواستم پایش کمتر اذیت شود. قبول کرد. چندبار بچه­‌ها را بوسید.

تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که از لحظه رفتنش فیلم گرفتم. الان تمام دلخوشی‌ام همین فیلم و عکس‌هاست. در فیلمش می‌گوید: قابل توجه کسانی که می­‌گویند ما برای پول می­‌رویم، ما تکلیف داریم که برویم. من زندگی­‌ام را دوست دارم و اصلاً برای شهادت نمی­‌روم، به هیچ­ وجه برای شهادت نمی­‌روم! اما این یک تکلیف است.

*رضا شهید نشدی؟

من تا حدودی از خطرات آنجا با خبر بودم اما رضا اصلا در مورد کارش در خانه صحبت نمی­‌کرد. تا اینکه دفعه قبل از آخرین بار رفت سوریه دستش تیر می‌خورد مجروح می‌شود. ماجرای مجروحیتش را این گونه تعریف می‌کرد: «شهید روح الله (از دوستان نزدیکش) وقتی متوجه شد دستم تیر خورده پرسید: رضا شهید نشدی؟ گفتم: نه حالم خوبه می‌روم دوباره در جایم مستقر می­‌شوم. روح الله دو متر از من فاصله گرفت که او را زدند و تیر به قلبش اصابت کرد. من زار زار گریه می­‌کردم ولی نمی­‌توانستم بروم پیش او. بعد از ۵ دقیقه رفتم بالای سرش که دیدم شهید شده. فقط تلاش کردم سریع آمبولانس بیاید و پیکرش را ببرند عقب.»

*در وضعیت بدی بودیم اما هیچ کسی توضیح نمی­‌داد

وقتی خبر شهادتش را از طریق تلگرام شنیدم در وضعیت بدی بودیم اما هیچ کسی توضیح نمی­‌داد چه شده. یکی می­‌گفت اسیر است، یکی می­‌گفت مجروح شده، یکی می­‌گفت سالم است و هنوز دارد می­‌جنگد.

تا اینکه فرمانده آقا رضا مصطفی مهدی­‌تبار بعد از دو سه روز که از این موضوع می‌گذرد به خانمش زنگ می‌زند و همسرش از او می پرسد: از آقا رضا چه خبر؟ او هم می‌گوید: پر پر شد. وقتی از زبان ایشان شنیدم حرفش را باور کردم چون برایم حجت بود.

* شاید دیگر صورت من را نبینی

موقع رفتن بهش گفتم آقا رضا اگر تو شهید بشی من چطور ببینمت؟ گفت شاید دیگر صورت من را نبینی ولی همه جا کنارت حضور دارم. می‌­گویند شاید تا نیمه شعبان پیکرشان بیاید و اگر نیاید دیگر بر نخواهد گشت. ولی من منتظر هستم و دوست دارم او را ببینم.


دستخط حاج قاسم برای همسر شهید حاجی زاده

بسم تعالی

دختر عزیز و خوبم مریم عزیز

از خداوند منان می خواهم همانگونه که شهید انتخابت کرد خداوند در عرش اعلی انتخابت کند و جایی دهد

دخترم دعام کن

2/12

*درخواستم رادر نامه ای نوشتم و به حاج قاسم دادم

بعد از شهادت همسرم دیدن حاج قاسم برایم آرزو بود به خصوص اینکه دلم می خواست بچه هایم حتما با او عکس یادگاری بگیرند. با خانواده های شهدای دیگر هم که دور هم جمع می شدیم همه این درخواست و آرزو را داشتند.

مدتی بعد اطلاع دادند قرار است مراسمی در بابل برگزار شود و از خانواده شهدا دعوت کردند تادر این مراسم شرکت کنند. وقتی نگاهم به حاج قاسم افتاد اشک امانم نداد و دائم از چشمانم سرازیر بود. خب همسر من سال 95 در خان طومان به شهادت رسیده بود و حتی پیکرش هم برای ما بازنگشت. این موضوع خیلی برای من سخت بود به خصوص اینکه فرزندانم نیز بی قرار پدرشان می شدند. حالا که حاج قاسم را دیده بودم انگار پشت و پناهم را دیده بودم.

اینقدر ارادت قلبی به او داشتم که حتی پیش از شهادت سردار سلیمانی از خدا می خواستم بتوانم فرزندم را طوری تربیت کنم که در آینده مردی شود شبیه حاج قاسم. به قول قدیمی ها دوست داشتم دم سردار به دم فرزندانم بخورد تا روحشان از او اثر بگیرد.

حاج قاسم میز به میز پای صحبت خانواده ها نشستند و دقایقی بعد به میز ما نشستند. ابتدا با پدر و مادر شهید صحبت کردند و بعد نگاهی به من کردند و پرسیدند شما دختر شهید هستید؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسیدند: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسیدند بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفتند: بنشین بنشین می خواهم با تو صحبت کنم. از اوضاع و احوالم پرسید و من همه را با اشک جواب می دادم. سردار گفت: گریه نکن گفتم: نمی توانم.

حاج قاسم رو کردند به مادر شوهرم و گفتند حاج خانم هوای دختر ما را داری؟ مادر شوهرم گفت: بله مجدد عروس خودم شد. سردار با لبخندی گفت: دختر به این ماهی، اگر این کار را نمی کردید چه می کردید؟ بعد با حالتی گفت: کسانی که به شهادت می رسند اینقدر از شهادتشان ناراحت نمی شوم که همسرانشان را می بینم ناراحتم می کند.

نامه ای هم برای حاج قاسم نوشته بودم و دادم دستشان گفتم: خواهش می کنم این نامه را فقط خودتان بخوانید. سردار هم نامه را دست همراهشان آقای پورجعفری نداد و نامه را گذاشت داخل جیبش.

در نامه نوشته بودم : دنیا خوب و بد هر چه باشد می گذرد و من چیزی از آن نمی خواهم. اما چون شما نزد امام زمان(عج) آبرو دارید یکبار هم شده در نماز شب هایتان اسم من و بچه هایم را بیاورید و ما را دعا کنید.

*بالاخره رفتم منزل سردار

بعد از شهادت همسرم خیلی ها با من تماس می گرفتند و صحبت می کردند. از یکی از این خانم ها پرسیدم شما که هستید و چه کسی مرا به شما معرفی کرد؟ خودش را از اقوام سردار معرفی کرد. من به او احترام گذاشتم و صحبت کردم اما راستش را بخواهید اعتماد نکردم. تا اینکه بعد از شهادت حاج قاسم دوست داشتم بروم خدمت همسرشان. به ذهنم رسید به آن خانمی که خودش را از اقوام سردار سلیمانی معرفی کرده بود تماس بگیرم و از او بخواهم مرا کمک کند. تماس گرفتم و آن خانم به سرعت شرایط را فراهم کرد و گفت: فلان روز و ساعت بیا تهران با هم برویم. باورم نمی شد. بالاخره رفتم منزل سردار. حاج خانم با لهجه غلیظ کرمانی اش با من احوال پرسی گرمی کرد و احوال بچه هایم را به اسم جویا شد. حاج خانم گفت: اتفاقا به حاج آقا گفته بودم برای مراسم فاطمیه خانم حاجی زاده را دعوت کنیم بیاید کرمان منزلمان.

وقتی این را شنیدم راستش را بخواهید عذاب وجدان گرفتم. چون همیشه در دلم گلایه می کردم که چرا سردار منزل ما نمی آید و به ما سر نمی زند؟ حالا ببین چطور جبران کردو من مهمان منزل حاج قاسم شدم. بعد از این دیدار یک سر هم رفتم منزل ابومهدی. همسری بسیار ساده و دلنشین و فوق العاده بود.

*حاج قاسم بسیار از ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحال می شد

حاج قاسم بسیار از ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحال می شد و تشویق به این کار می کرد. هر چند در جامعه برخی ها که نمای مذهب هم دارند خیلی برخورد بدی با این همسران می کنند. ما می دانیم هدفمان درست است اما توان صحبت ها و کنایه های مردم را ندارم. خیلی بهم می ریزم.

*وصیت نامه شهید

«و اما خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی» آیات ۴۰ و ۴۱ سوره مبارکه النازعات
«و اما آن کس که از مقام و مرتبه پروردگارش ترسیده و خود را از هوا و هوس بازداشته است، به یقین بهشت جایگاه اوست.»

با سلام و صلوات به محضر منجی عالم بشریت حضرت صاحب‌الزمان (عج) و نائب بر حقش امام خامنه‌ای و شهدای اسلام و ایران، به خصوص شهدای مدافع حرم.
این‌جانب رضا حاجی‌زاده فرزند رجبعلی در صحت و سلامت کامل عقلی وصیت‌نامه خود را می‌نویسم، من نمی‌خواهم که عمرم بی‌ثمر باشد و مرگم یک مرگ عادی، مرگی می‌خواهم که در راه اسلام و ایران اسلامی باشد.
من به خاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهل‌بیت (ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه می‌نمایم و می‌روم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
من از مردم ایران می‌خواهم تفرقه‌اندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگه‌دارید، به دوستان و آشنایان توصیه می‌کنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید.
پدر و مادر را گرامی و محترم بدارید، از طهارت و معصومیت خود شدیداً حراست و پاسداری کنید، پیوند به ائمه اطهار (ع) و به‌خصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال به یاد داشته باشید.

خدمت پدر و مادر عزیز و گرامی!
موفقیت من در مراحل گوناگون زندگی مرهون زحمات و دعای خیرتان بوده است، امیدوارم کوتاهی و قصورم را در رسیدگی به اوضاع و احوالتان بخشنده باشید و حلالم کنید و این را بدانید تا آنجا که در توان داشتم در حد بضاعتم تلاش کردم تا رضایت شما را در زندگی خود داشته باشم.

هر پدر و مادری عاقبت به خیری فرزندشان را خواهانند و این را بدانید که بنده عاقبت به خیر شدم و این عاقبت به خیری را مدیون زحمات دیروز شما هستم.

داداش جان!
در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بی‌چون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایت‌پذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد.
همسر مهربان و صبورم!
می‌دانم که بعد از رفتن من تمام سختی‌های این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمی‌روم، من جوانی و زندگی با شما را دوست دارم و می‌خواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم اسلام و اهل‌بیت (ع) دفاع کنیم و راضی هستیم به رضای خدا ولی این ‌بار سنگین بر دوش توست و از تو می‌خواهم صبر زینب‌گونه پیشه کنی و در برابر تمام سختی‌ها و مشکلات یاد خدا را فراموش نکنی و در تمام مراحل از خدا کمک بگیری.
از تو می‌خواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامه‌دهنده را شهدا باشند و بابت تمام کمبودها و نبودهایم از تو می‌خواهم حلالم کنی.

فاطمه‌حلما جان!
دِتِر (دختر) بابا، دوستت دارم، دوستت دارم، بدان که بابا رفته است که تا تو و امثال تو در امنیت و آرامش در خاک خود قدم بگذارید و بدان که ناموس شیعه در واقع ناموس خودمان است، تکلیف ما این است که از ناموس شیعه دفاع کنیم و جان خود را در این راه بدهیم و از تو می‌خواهم که در سنگر خود که همان چادر توست، بمانی و بایستی و مقابله کنی تا پرچم اسلام و تشیع همیشه پیروز و سرافراز بماند.
محمدطه جان!
مرد خانه بابا، تو دیگر ستون خانه‌ای، از تو می‌خواهم که دینت را حفظ کنی و در خط ولایت‌فقیه باشی و گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشی، دعا می‌کنم که در رکاب امام زمان (عج) ادامه‌دهنده راه شهدا باشی و در زندگی‌ات طوری باشی که موضع اسلام و مسلمین به خطر نیفتد.

از همه دوستان و آشنایان و همکارانم می‌خواهم که مرا حلال کنند و قصورم را ببخشند و اگر دینی از کسی بر گردنم مانده است، برای تسویه به خانواده‌ام مراجعه نمایند که خداوند می‌فرمایند هر گناهی از شما بخشیده می‌شود، غیر از حق‌الناس.

و من الله التوفیق
رضا حاجی زاده
۳۰/۱/۱۳۹۵

انتهای پیام/

باورم نمی شد مهمان خانه «حاج قاسم» هستم/خوشحالی سردار سلیمانی از ازدواج مجدد همسران شهدا بیشتر بخوانید »