به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، رژیم صهیونیستی سحرگاه امروز (شنبه) در اقدامی تنشزا، نقاطی از مراکز نظامی در استانهای تهران، خوزستان و ایلام را مورد هجوم قرار داد.
«رضا میرکریمی» کارگردان سینما در صفحه خود در فضای مجازی به این هجوم واکنش نشان داد. وی عکسی از نقشه جهان گذاشت و زیر آن نوشت: «ما از آغاز تاریخ اینجا بودهایم، شما کی آمدید؟»
انتهای پیام/ 118
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ اکبر صفرزاده، فیلم سینمایی «زیر نور ماه» به تهیه کنندگی منوچهر محمدی و کارگردانی رضا میر کریمی یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. در این فیلم ترکیب مضمون وفرم در غایت اعتدال و کمال صورت گرفته و محصولی صادراتی را پیش روی ما قرار داده است.
این محصول صادراتی که در سال ۱۳۷۹ تولید شده همچنان تازه و درخشان است. میتوان این احتمال را در نظر گرفت که این اثرهیچ گاه مغلوب زمان نخواهد شد و رنگ کهنگی به خود نخواهد گرفت. در فیلم «زیر نور ماه» لباس یک طلبه توسط پسرکی به نام قاسم دزدیده میشود و این لباس پس از طی کردن سفری کوتاه در بین جماعتی زخم خورده، آسیب دیده و فقیر دوباره به طلبه بازگردانده میشود.
برخلاف تصور برخی از مردم که روحانیت را مختص ایران میدانند باید گفت روحانیت – پدر مقدس – تقریبا در همه جای دنیا هست و تقریبا تمام ادیان الهی مبلغهای زن و مرد دارند. در ایران تعداد خواهران روحانی – راهبه – بسیار کمتر از برادران روحانی است، اما در برخی کشورهای دنیا این تعداد برابر است و در برخی موارد حتی بیشتر.
پدران مقدس و خواهران روحانی در همه جای دنیا تقریبا یک تعریف دارند؛ ایشان افرادی هستند که ترک دنیا و لذتهای دنیا میکنند و به کلیسا میروند تا به خدا و خلق خدا خدمت کنند. ایشان تمام اوقات خود را در کلیسا میگذرانند و وقت خود را یا صرف مطالعه میکنند یا صرف عبادت.
پدران مقدس و خواهران روحانی اغلب خانه ندارند، ماشین ندارند و رانندگی نمیکنند و برخی از آنها تا آخر عمر مجرد میمانند و ازدواج نمیکنند. تمام دارایی پدران مقدس و خواهران روحانی یک چمدان لباس است، اغلب اوقات سال را روزه هستند و از شکم بارگی و ثروت اندوزی به شدت پرهیز میکنند.
پدران روحانی و خواهران روحانی نقشی بسیار مهم و تاثیر گذار در جامعه امروزی و زندگی بشر دارند؛ آنها تلاش میکنند امید را به افراد ناامید باز گردانند و چه کاری از این مهمتر و تاثیرگذارتر و حیاتی تر. پدر مقدس – روحانی یا آخوند- فیلم «زیر نور ماه» در غایت آرمانی و استانداردهای جهانی موجود قرار دارد.
سید حسن که نقش پدر مقدس این فیلم را بازی میکند فردی است لاغر اندام و کم غذا. از بدن نحیف و لاغر او میتوان فهمید که اغلب اوقات سال را روزه است و از شکم بارگی به شدت پرهیز میکند. سید حسن زمانی که برای باز پس گرفتن لباس هایش زیر پل میرود در همان دقایق اول نعلین هایش را پای اوستا میبیند، اما حجب و حیا به خرج میدهد و حرفی نمیزند و نمیگوید نعلینها مال اوست، عمامه مشکی اش را میدهد تا دل دردمند نوازنده را با آن ببندند.
در جایی از فیلم سید حسن میایستد و رقص تلخ کارتن خوابها را نگاه میکند و با سکوت و لبخند این ضیافت کوچک را همراهی میکند، کارتن خوابها را رفیقهای خود میداند و به هم حجرهای اش میگوید دیشب پیش دوستانم بودم.
سید حسن کتابهایش را میفروشد و برای کارتن خوابها غذا میگیرد، دخترک بزهکاری که خودکشی کرده را به بیمارستان میبرد و خود را برادرش میخواند و در پایان فیلم نیز به یاری پسرک دزد – قاسم – میشتابد. سید حسن در جایی از فیلم که برای کارتن خوابها غذا – کوفته- خریده صبر میکند تا همه کارتن خوابها غذا میخورند و خودش آخر همه غذا میخورد؛ او صبر میکند تا همه کارتن خوابها به اندازه کافی غذا بخورند بعد ته مانده غذای آنها را به همراه قاسم میخورد.
انتهای پیام/ 121
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
این فیلم که به زبان آذری ساخته شده، به زندگی یک زوج میپردازد که مدتی است در جدایی به سر میبرند و برای طلاق، نقشه میکشند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق– فیلم در آغوش درخت، روز نهم جشنواره در سالن اصحاب رسانه (سینما ملت) و کاخ جشنواره (برج میلاد) به نمایش درخواهد آمد.
خلاصه داستان: زن و شوهری که در آستانۀ متارکه هستند به سبب مشکلی که برای فرزندشان پدید میآید، به مدد همدیگر میشتابند.
امتیاز: ** (متوسط)
فیلم در آغوش درخت، اولین ساختۀ بابک خواجه پاشا است، که فیلمنامه را نیز خودش نوشته است. او با نام کامل بابک لطفی خواجه پاشا در نقش افسر رشوهبگیر راهنمایی و رانندگی در فیلم قصر شیرین (۱۳۹۷/ رضا میرکریمی) بازی کرده و در همان فیلم، دستیار دوم کارگردان نیز بوده. چنانکه در فیلم خورشید (۱۳۹۸) نیز سمت دستیار دوم جناب مجیدی را داشته است.
در آغوش درخت، محصول مشترک حوزۀ هنری و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. این فیلم که به زبان آذری ساخته شده، به زندگی یک زوج میپردازد که مدتی است در جدایی به سر میبرند و نقشۀ طلاق میکشند. ناگهان برای دو فرزند خردسال آنها که مورد بیتوجهی هستند، اتفاقی میافتد و…
این فیلم بیش از همه، یادآور خواهران غریب (۱۳۷۴) از ساختههای کیومرث پوراحمد است که از قضا آن هم در حوزۀ هنری تولید شد. خواهران غریب بر اساس داستانی به همین نام نوشتۀ اریش کستنر ساخته شده و کتاب قصهاش بارها در کانون پرورش فکری به چاپ رسیده است. قصۀ دو خواهر که وقتی همدیگر را پیدا میکنند و متوجه جدایی والدین در سالهای ماضی میشوند، با پنهان کردن خود، سعی دارند پدر و مادر را وادار کنند تا در معیت همدیگر به دنبالشان بگردند. و این کار باعث پیوند دوبارۀ والدین میشود.
تفاوت دو قصه، در این است که در فیلم اخیر، طلاق هنوز واقع نشده و دو فرزند نیز از هم جدا نشدهاند. اما طبق قرار والدین، فرزند بزرگتر که یازده ساله است، نزد پدر خواهد ماند و پسر پنج ساله نزد مادر. اما این دو پسر شدیداً به هم وابسته هستند و یکی از داستانهای فرعی، همین است که چطور میتوان آنها را جدا کرد. بچهها در این مدت نزد عمویشان (روحالله زمانی) پرورش مییابند و غفلت او میتواند فاجعهبار باشد.
از آنجا که مخاطب فیلمهای کانون پرورش فکری، کودکان و نوجوانان هستند لذا علت جدایی نیز طوری طراحی شده که با یک گفتوگوی ساده زن و شوهری، برطرف شود تا مخاطبان کودکسال فیلم چندان غصه نخورند. و آدم درمیماند که اگر ماجرا یک سوء تفاهم بود و به همین سادگیها رفع میشد، پس چرا زودتر از اینها حل نشد و صحبت از طلاق به میان آمد!؟
شاید بزرگترین حسن فیلم در این است که جناب نویسنده/ کارگردان، قصه را طوری چیده که والدین نسبت به نعمتهایی که از آن برخوردارند، تذکر یابند تا زمینۀ بازگشت آنها فراهم شود. یکی دیگر از محاسن فیلم، آن است که مکان وقوع داستان را از تهران خارج کرده و به دل طبیعت و حاشیه شهر ارومیه برده است.
بازی بازیگران فیلم، خوب و قابل قبول است، و به این لحاظ میتوان نمرۀ قبولی را به جناب کارگردان عطا کرد. مارال بنیآدم که با فیلم فروشنده (۱۳۹۴) ساختۀ اصغر فرهادی به سینما وارد شد، در نقش مادر ظاهر شده، و جواد قامتی که در فیلم پوست (۱۳۹۸) ساختۀ برادران ارک خوش درخشید، در نقش پدر بازی کرده است. روحالله زمانی که با خورشید (۱۳۹۸) بازیگری را شروع کرد، حالا قد کشیده و در نقش عموی بچهها به نگهداری از آنها مشغول است. بازی دو کودک فیلم نیز تماشایی از کار درآمده و بر جذابیت فیلم افزوده است.
نمیتوان انتظار داشت در زمانهای که زنسالاری در جامعه و مخصوصاً در سینما غلبه دارد، جناب فیلمساز از این آسیب مصون مانده و به این ورطه نیفتاده باشد. به هر حال در فیلم در آغوش درخت، این مادر است که خطایش همچون یک سوء تفاهم به راحتی حل و بخشوده میشود. در حالیکه روح الله زمانی در نقش رضا، به نزاع با برادر بزرگترش فرید (جواد قامتی) میپردازد و جناب فیلمساز حق را به رضا میدهد و پدر را محکوم میکند.
در آغوش درخت، فیلمی امیدوار کننده و سرزنده است. فیلم اگرچه مانند خواهران غریب، موزیکال و گوشنواز نیست اما از زیبایی بصری بهره میبرد. به امید آنکه اوضاع خانواده و بحران طلاق در کشور ما حل شود تا نیازی به ساخت چنین فیلمهایی نباشد.
** امیر اهوارکی
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
متأسفانه بعضی از اهالی سینما نیز به موج تحریم پیوستند و جشنواره فجر را تحریم کردند. عمدۀ آنها کسانی بودند که امسال فیلمی نداشتند، یا اگر در فیلمی بازی داشتند، نقشهایشان کوتاه بود.
به گزارش مجاهدت از مشرق، اهالی سینما در ایام برگزاری جشنوارۀ فجر احساس جشن و سرور دارند و این نشان میدهد که «جشن واره» لایق نامش شده است. اما این جشنواره آیا به لیاقت نام مبارک «فجر» هم رسیده است؟ در این خصوص در ادامه سخن خواهیم گفت.
تنور جشنوارۀ فجر در سالهای متعدد و دولتهای مختلف، همیشه گرم بوده است. حتی در سال ۱۳۸۸ که به سبب انتخابات ریاست جمهوری، آشوبهایی در کشور شکل گرفت، سینماگران ترجیح دادند آن موضوع را فراموش کنند تا کامشان در ایام جشنواره تلخ نشود. مشابه با چنین وضعی را امسال هم شاهد هستیم.
در جشنواره، همه میدانند که به غیر از جشن و شکر نباید چیزی در میان باشد، و این البته بسیار مستحسن است. حتی برخی سینماگران که در فیلمهایشان به طور صریح یا پنهان، با جمهوری اسلامی و حتی دین مبارک اسلام ضدیت میکنند بسیار شایق هستند که فیلمهایشان را در جشنواره فجر نمایش دهند.
مثلاً تهمینه میلانی با اینکه در آذر ۱۳۸۹ مصاحبه کرده و گفته بود که فیلم «یکی از ما دو نفر» را به جشنواره فجر نخواهد فرستاد اما دیدیم که او عملاً به نمایش فیلمش در بخش خارج از مسابقه رضایت داد و آن را غنیمت دانست. اما وقتی فیلم آخر او به نام «ملی و راههای نرفته» (۱۳۹۵) در بخش جنبی جشنوارۀ فجر هم پذیرفته نشد، فریادهایی تهدیدآمیز با صدایی کلفت از او به گوش رسید؛ فقط مانده بود که با مدیران جشنواره دست به یقه شود.
مجید برزگر نیز یکی از آن آدمها است. او شعار «فیلمساز مستقل» سر میدهد، اما اغلب فیلمهایش را با بودجه دولتی میسازد. وقتی فیلم پرویز (۱۳۹۱) را به جشنواره راه ندادند، او شروع به مصاحبه و تخریب جشنواره فجر کرد و حتی فیلمش را بعد از جشنواره برای منتقدان و اهالی رسانه، نمایش داد. و همچنین است جواد نوروزبیگی تهیه کنندۀ فیلم عنکبوت (ابراهیم ایرجزاد/ ۱۳۹۸) که با اصرار و نفوذ خود، بالاخره موفق شد فیلمش را در حاشیۀ جشنواره برای اهالی رسانه در سینما ملت به نمایش درآورد؛ در یک سئانس فوقالعاده، بعد از نیمهشب!
جشنواره فیلم فجر را الحق، «تحویل سال سینمایی» مینامند، که لقب برازندهای است. خصوصاً که این جشن در بهمن ماه واقع شده و نتیجۀ کار و تلاش سینماگران را میتوان در انتهای هر سال دید. پس از جشنواره و همزمان با نوروز، یک سال جدید در سینمای ایران آغاز خواهد شد.
چگونه یک مدیر برای جشنواره پیدا کنیم؟
جشنواره فجر در معاونت سینمایی وزارت ارشاد پایهگذاری شد و تاکنون به توسط بازوی اجرایی آن معاونت، یعنی بنیاد سینمایی فارابی برگزار میشده است. سابقاً بسیاری از رؤسای جشنواره، مدیران وقتِ بنیاد فارابی بودهاند، افرادی از قبیل: سیدمحمد بهشتی، محمدمهدی عسگرپور، علیرضا رضاداد و مجید شاهحسینی.
حجتالله ایوبی که در دولت اول حسن روحانی به مدیریت سینما رسید، یکی از آن آدمهای غریبی بود که عملاً با سینما نسبتی نداشت. تنها سابقۀ سینمایی او، گرفتن چند عکس یادگاری با جمشید مشایخی بود. جناب ایوبی که با اتکاء به مشاورانش مدیریت سینمای ایران را قبول کرده بود، دبیری فجر را به مهمترین مشاور خود علیرضا رضاداد سپرد. و جناب رضاداد تنها کسی است که بعد از اتمام دبیریاش در سالهای ماقبل، دوباره به این مسئولیت بازگشت.
در سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ دبیر جشنواره همچون اغلب مدیرانِ دولت حسن روحانی، یک فردِ دو تابعیتی بود. نتیجه آن شد که فیلمهایی مانند سیانور (بهروز شعیبی/ ۱۳۹۴) و ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان/ ۱۳۹۵) که به جنایات منافقین خلق میپرداختند، کاملاً نادیده گرفته شدند، مبادا که برای سفرهای خارجی جناب دبیر، مسئلهای پیش آید! بعد از فضاحت به عمل آمده، محمد حیدری عزل شد و ابراهیم داروغهزاده جای او را گرفت.
هنر جناب داروغهزاده که همزمان معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی نیز بود، این شد که جشنواره را از مرکز همایشهای برج میلاد (بعد از هشت سال پیاپی)، به سینما ملت برد و بخش مربوط به فیلمهای خارج از مسابقه را حذف کرد. با این کار، جشنواره فجر عملاً حالت بومی و گپ و گعدۀ خود را از دست داد و به جشنوارههای جهانی نزدیکتر شد. در نتیجه، دلخوریهای فراوانی از سوی برخی سینماگران پدید آمد، کسانی که حاضر بودند فیلمشان را مانند سالهای قبل، در بخش «نوعی نگاه» (خارج از مسابقه) نمایش دهند.
آقای طباطبایینژاد بعد از آنکه مسئولیت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی را به آقای حمیدی مقدم واگذار کرد، به ریاست دورۀ سی و نهم فجر رسید و ترجیح داد که در دوران اوج کرونا، کاخ جشنواره را بعد از سه سال، به برج میلاد بازگرداند. او تعداد فیلمها را به شانزده عنوان کاهش داد و فقط دو سئانس برای نمایش در نظر گرفت. به این ترتیب جشنواره طی هشت روز به کار خود پایان داد. دو روز پایانی، به تکرار نمایش فیلمهای برگزیده گذشت.
دورۀ چهلم که میبایست نقطۀ عطفی در برگزاری جشنواره میشد، از جهاتی دیگر مورد توجه قرار گرفت. مدیریت مسعود نقاشزاده که از تحصیل کردگان دانشکده صداوسیما و از مدیران سابق مرکز سیمافیلم و بنیاد سینمایی فارابی بود، مهمترین ضعف این دوره از جشنواره تلقی شد. از انتخاب فیلمهای ضعیفی مانند ماهان (حمید شاهحاتمی) و لایههای دروغ (رامین سهراب) و نمور (داود بیدل) گرفته تا حذف سیمرغ مردمی و درز کردن نام برندگان قبل از شروع مراسم اختتامیه.
اما مهمترین حاشیهای که برای جشنواره چهلم فجر پدید آمد و تا قریب یک ماه نیز ادامه داشت، اظهار نظر نویسندۀ فیلم نمور بود. خانم نوشین معراجی در جواب سؤال راقم در کنفرانس خبری، عقاید فمینیستی مستتر در فیلم را بروز داد و میان فرزند شرعی و غیرشرعی تفاوتی قائل نشد. جناب نقاشزاده زودتر از مدیران قبلی مسئولیت خود را تحویل داد. هفدهم فروردین ۱۴۰۱، مسئولیت دورۀ چهل و یکم به مجتبی امینی سپرده شد. و حالا باید منتظر ماند و دید که آیا سابقۀ تهیه کنندگی جناب امینی در آثاری مانند سریال گاندو و برنامۀ سینمایی هفت (با اجرای حسین لطیفی) میتواند به او در برگزاری بهتر جشنواره فجر مدد برساند.
چگونه اهداف انقلاب را برآورده کنیم؟
سال ۱۳۹۰ که دبیری جشنوارۀ فجر به محمد خزاعی رسید، او سه کلمۀ «اخلاق، امید و آگاهی» را سرمشق و شعار جشنواره قرار داد، رهنمودهای خوبی که البته برای مدنظر قرار گرفتن در تولیدات آن سال، خیلی دیرهنگام بود. مهر ۱۴۰۰ که جناب خزاعی به مدیریت سینمای کشور رسید، دوباره همین سه کلمه، بعد از ده سال به شعار جشنواره تبدیل شدند؛ آنچنانکه امسال نیز همین سرمشق برقرار است. اما جناب خزاعی این سه شعار را از کجا آورده بود؟
رهبر معظم انقلاب در تمدید حکم ریاست جناب ضرغامی در شانزدهم آبان ۱۳۸۸ چهار مشخصه ضروری برای برنامههای صدا و سیما ذکر فرمودند که عبارت بودند از: دین، اخلاق، امید و آگاهی. در بدو امر به نظر میرسد حذف خصیصۀ «دین» در شعار جشنواره، موجه بوده است. زیرا نمیتوان سینماگر را وادار کرد که فیلم دینی بسازد یا اگر به دین بیاعتنا بود، با او ضدیت کرد و فیلمش را به جشنواره راه نداد. در برخی اوقات ممکن است که چنین رفتاری با کرامت انسانی نیز سازگار نباشد. آیا ممکن است که فیلمسازان ما بدون این سرمشقها، خودشان، هم سالک باشند و هم راهبر؟ اگر اینطور شود، جشنواره «فجر» به لیاقت نامش رسیده است.
چگونه سینماگر انقلابی تربیت کنیم؟
اغلب سینماگران ایرانی گوئیا از برج عاج به زمین هبوط کردهاند و نمیتوان با آنها از تعهد به دین و وطن سخن گفت. میخواهم بپرسم که چرا هنرمندان ما شرم دارند که دربارۀ عقاید حقّۀ خود فیلم بسازند؟ به هر حال، همۀ ما، مسلمان زادهایم و به حقانیت دین اسلام باور داریم.
مقولات هنر، ادبیات و سینما، عین تعهد هستند؛ یا به خالق رحمان یا به رجیم شیطان. در زمانهای که روشنفکران و معاندان، شرم ندارند که از عقاید خزعبل خود سخن بگویند چرا هنرمندان رحمانی، حیا میکنند؟ گویا شعار «هنر برای هنر» را فقط برای بستن دهان «هنرمندان متعهد و معتقد» وضع کردهاند، شعاری که اصولاً دیگران به آن وفادار نیستند. نمونهاش جشنوارهای مانند برلین است که سیاسی کاریاش را فریاد میزند.
چرا ما شرم داریم که دربارۀ حقایق عالم و عقاید اسلامی خود فیلم بسازیم؟ آیا چنین فیلمهایی مخاطب ندارند؟ ابداً اینطور نیست. آیا ما مؤمنانِ ضعیف هستیم که از استهزاء دشمن و ملامت آنها خوف داریم، یا چیز دیگری در میان است؟ حضرت امیر المؤمنین(ع) وفق آنچه که در خطبۀ ۱۸۰ نهجالبلاغه آمده است یاران خود را به سبب عدم اطاعت از فرامینش ملامت میفرمود و از اطاعت یاران معاویه، اعجاب داشت.(۱) آیا وضع کنونی ما شبیه به آن دوران نیست؟ جبهۀ حق اگرچه پیروان اندکی دارد اما هر کدام از آن جهادگران، همچون یک مرد جنگی هستند که از صد هزار سیاهی لشگر جبهۀ باطل، برترند.
کشور فلسطین از سال ۱۹۴۸ بر طبق عقاید بدعتگذاران یهود، اشغال شد و دولتی غیر قانونی در آن تأسیس گشت. صهیونیستها طبق قانون اساسی رژیم اشغالگر خود، ادعا میکنند که اسرائیل را بر اساس قوانین تورات اداره خواهند کرد.از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران نیز کشوری است که میخواهد قوانین اسلام را بر وفق قرآن کریم اجرا کند.
بر طبق اطلاعات مندرج در سایت IMDb هر ساله حدود سی فیلم سینمایی در فلسطین اشغالی ساخته میشود که موضوعات اغلب آنها، دیانت و ملیت یهود است. صهیونیستها، بدعتگذارانِ دین یهود هستند. آنها حقایق همین تورات کنونی را که به یهودیان گفته است اگر فاسق شوید، خداوند زمین فلسطین را از شما میگیرد، کتمان میکنند. و رسالت اصلیِ حضرت عیسی نیز همین بود که وعدۀ خداوند در تورات موسی درخصوصی اخراج یهود از فلسطین را یادآوری کند. و چون یهودیان به سخن عیسی(ع) چندان توجهی نکردند، چهل سال بعد از عروج او، رومیان در سال ۷۰ میلادی بر آنها مسلط شده یهودیان را قلع و قمع کردند؛ به طوریکه فقط در شهر قدس، یک میلیون نفر به قتل رسیدند.
میخواستم بپرسم که چرا ما شرم داریم که از عقاید صحیح خود سخن بگوییم و یا مثلاً درخصوص همین مسئلۀ فلسطین فیلم بسازیم.مشابهتاً در هالیوود نیز وضع بر همین منوال است. جریان اصلیهالیوود در دست سرمایهداران و کمپانیهایی است که اغلب یهودی هستند و قادرند با پول خود چندین کشور جهان سومی را بخرند یا حاکم مورد نظر خود را به قدرت برسانند. اما اکنون که زمانۀ قلدرمآبی گذشته، آنها به نحوی دیگر و با پنبه سر میبرند. یعنی دیانت و سیاست خود را در قالب سینما و رسانه میریزند و به فروش میرسانند و عموم مردم جهان برایش پول میدهند و با رغبت تماشا میکنند و چه بسا که آگاهانه یا ناآگاهانه، روح جوانان خود را مطابق با آن فیلمها قالب میزنند.
در خارج از نظام استودیویی، فیلمسازان مستقلی نیز هستند که در یک تراز مالی کوچکتر به فیلمسازی خود ادامه میدهند، اما نه گمان ببرید که اینها افرادی هستند که میتوانند مخالف سیاستهای آمریکا و دیانت یهود فیلم بسازند. حامی اغلب اینها نیز سرمایهداران یهودی در آمریکا هستند که سرمایۀ خود را در جز در راه سیاست و تبلیغ دین محرّف خود خرج نمیکنند. حتی فیلمهایی که فقط سرگرمیِ مطلق هستند، باز هم به جواز و فتوای کاهنان یهود ساخته شده و میشوند.
لذا میبینیم که این فیلمسازان مستقل آمریکایی یا اروپایی نیز، غالباً یهودی از آب درمیآیند که معمولاً پس از ساخت چند فیلم، جذب استودیوهای بزرگ هالیوود میشوند. افرادی مانند: کوئنتین تارانتینو، دیوید فینچر، الیور استون، برادران کوئن، میلوش فورمن، بریان سینگر، استنلی کوبریک، دارن آرنوفسکی، رومن پولانسکی، مل بروکس و وودی آلن، که همگی یهودی هستند.
چگونه یک جشنوارۀ انقلابی را حفظ کنیم؟
گرچه مردم انقلابی توانستند حکومت پهلوی را در فاصلۀ سیزده ماه سرنگون کنند (از قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷) اما آیا به همین سادگی هم میشود فرهنگ و سینما را متحول کرد؟ مسلّماً نه. مبحث تخصص یا تعهد، همواره بحث اول ما بوده و هست. ما به کدام نیاز داریم؟ فیلمسازانی که در کار خود تبحر دارند اما انقلابی نیستند، یا مسلمانان متعهدی که فیلمسازی نمیدانند؟
پاسخ این است که اگر قصد ما، اعتلای کلمة الله باشد، خداوند تعالی به طور خاص به او مدد خواهد رساند. چنانکه از سول اکرم نقل شده است که فرمود: «من کان لله، کان الله له (بحار الأنوار، ج ۷۹، ص ۱۹۷). به همین سبب است که افرادی مانند حسن طهرانی مقدم توانستند با تعهد و خلوص نیت، به تخصص برسند و ما را در عرصۀ موشکی در جهان سرآمد کنند. مسائل فرهنگی نیز از این افق دور نیست.
یکی از برکات جنگ تحمیلی آن بود که عدهای فیلمساز متعهد تربیت کرد که بدواً فقط میخواستند صحنههای جهاد فی سبیل الله را ثبت و ضبط کنند. جنگ تحمیلی باعث شد که انقلابی بودن برای آنهایی که طالب آن بودند مستدام باشد؛ لااقل تا پایان جنگ. اما تقدیر این بود که بعد از رحلت حضرت امام(ره) دین از «ظاهر» جامعه به «باطن» آن کوچ کند. نتیجه آن شد مؤمنان حقیقی به کنج خانههای خود خزیدند و حتی برخی از فیلمسازان دوران دفاع مقدس، بعد از اتمام جنگ عافیتطلب شدند و در عقاید خود تجدید نظر کردند. دست حوادث برخیها را تغییر داد. اندکی از آنها همچون سید مرتضی آوینی و نادر طالبزاده به امور مطبوعاتی یا برنامهسازی روی آوردند و قوت قلب مسلمانان و خار چشم مغرضان شدند. و دیگر ندیدیم فیلمساز متفکری که همانند سید مرتضی، جانش را بر سر عقیدهاش بگذارد و شهید شود.
سید مرتضی دو ماه قبل از شهادتش داور یازدهمین دورۀ جشنواره فجر بود. او با مطالعات عمیق قرآنی، فلسفی و هنری و با قلم زیبایش مسیری برای انقلابی بودن در برابر نسل ما گشود که سال به سال بر پیروانش افزوده میشود. میخواستم بگویم که چرا جشنواره فجر و اصولاً خود ما احساس انقلابی بودن نمیکنیم که اجمالاً عرض کردم. اگر اکثریت مسلمانان، انقلابی نباشند، از سینماگران چه انتظاری میتوان داشت؟
حتماً شنیدهاید سخن آن ادیب را که میگفت: «انسان را با دستمال ابریشمی صیقلی نمیکنند» و درست میگفت. در زمانهای که کسی برای «خوب بودن» نمیخواهد سختی بکشد و مخصوصاً که سینما نیز عملاً انواع ریاکاری را به انسان میآموزد، سخن گفتن از انقلابی بودن و حساب کشیدن از نفس خویش، مانند شنا کردن بر خلاف جریان آب است. اگرچه در مسیر حق، از قلت افراد و کثرت دشمنان نباید هراس داشت.
چطور سایۀ بلند داشته باشیم؟
بسیاری از فیلمهایی که به طور علنی یا در لفافه، علیه اسلام و جمهوری اسلامی و حتی کشور ایران ساخته میشوند، متأسفانه در جشنواره فیلم فجر رونمایی میشود. یلدا (مسعود بخشی/ ۱۳۹۷)، مردن در آب مطهر (نوید محمودی/ ۱۳۹۸) و مامان (آرش انیسی/ ۱۳۹۹) سه نمونه از این فیلمها هستند که قسمتی از هزینههای آنها از سوی وزارت ارشاد در دولت حسن روحانی تأمین شده است.
جناب مسعود نقاشزاده که معاونت فرهنگی بنیاد فارابی را تا اسفند ۹۸ بر عهده داشت، در اختصاص بودجه بیتالمال به فیلمهای یلدا و مردن در آب مطهر، نقش اصلی را ایفاء کرد. اگرچه ضدیت فیلمهای یلدا و مامان، علیه اسلام و ایران، به طور نمادین است و مدیران میتوانند مدعی شوند که غرض فیلمساز را نفهمیده و فریب خوردهاند، اما فیلم «مردن در آب مطهر» که به تمسخر شریعت اسلام و ایرانیها میپردازد و مسیحیت را صریحاً تبلیغ میکند، چه جای توجیه دارد!؟ مخصوصاً که مسئولان بنیاد فارابی بعد از تماشای فیلم کامل بود که مشارکت در آن را پذیرفتند (یعنی مدیران فارابی، فیلمنامه را به تصویب نرسانده بودند که کارگردان بتواند در حین ساخت، آن را تغییر دهد و آنها خود را بری الذمه بدانند؛ شبیه به آنچه دربارۀ فیلم «یک خانوادۀ محترم» ساختۀ مسعود بخشی رخ داد).
آنچه مخاطبان از تماشای فیلم یلدا میفهمند، ضدیت آن با قانون قصاص است. اما این فیلم در لفافه، به تمسخر رسول اکرم(ص) میپردازد (مریم در فیلم که در سن نوجوانی مرتکب قتل شده، نمادی از عایشه است که مطابق با منابع رواییِ اهل سنت، در خردسالی به عقد رسول اکرم در آمده است). مسعود بخشی که اثر قبلیاش به نام یک خانوادۀ محترم (۱۳۹۱) را در سیمافیلم تهیه کرده و فیلمنامه را در حین ساخت، تغییر داده و قراردادش با تلویزیون فسخ شده بود، با فیلم دومش به تمسخر تلویزیون پرداخت و از رسانۀ ملی انتقام گرفت. اگر چنانچه جناب نقاشزاده که خودش از مدیران سیما بود، همان وقت برای اختصاص بودجۀ بنیاد فارابی به این فیلمها توبیخ شده بود، هیچگاه به مدیریت جشنواره فجر نمیرسید و آن فضاحتها بار نمیآمد.
فیلم مامان به تهیهکنندگی مجید برزگر با بودجۀ مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شد؛ فیلمی نمادین با بازی رؤیا افشار در نقش یک مادر شاغل، که بدبختیهای خانوادۀ او را به سبب اخراج وی از پالایشگاه آبادان قلمداد میکند، اخراجی که بعد از انقلاب رخ داده است. مامان اکنون رانندۀ تاکسی است و در انتها نیز خودش را آتش میزند! تفاوت مجید برزگر با برادرش جمشید برزگر که در بی.بی.سی فارسی علناً به ضدیت با جمهوری اسلامی میپردازد، در لحنهای صریح و غیرصریح آنها است. وگرنه در ماهیت خود، تفاوتی ندارند.
عبدالرضا کاهانی نیز یکی از این افراد است که هم فیلمهای ضد دین و معاندانه میسازد و هم بر نمایش آنها در جشنواره فجر اصرار دارد. فیلم نمادین «هیچ» (۱۳۸۸) از او که علیه رئیسجمهور وقت بود، با اغماض مدیران به جشنواره آمد. اما دو سال بعد که فیلم «بیخود و بیجهت» از ساختههای او پروانه ساخت نگرفت و در فهرست جشنواره نیامد، کاهانی به دبیر جشنواره یعنی محمد خزاعی متوسل شد و فیلم مذکور در بخش جنبی، نمایش یافت. اما جناب رضاداد به زنجمورههای کاهانی برای پذیرش فیلم بعدیاش به نام استراحت مطلق (۱۳۹۳) در جشنواره توجهی نکرد.
اولین خواستۀ ما از مدیران جشنواره این است که این فیلمهای معاند را در جشنواره فجر نمایش ندهند و اسباب شهرت آنها را فراهم نکنند. در مرتبۀ بعد میتواناندیشید که این آثار مغرضانه چطور مجوز ساخت گرفتهاند! و بعد میتوانیم این مسئله را پیگیری کنیم که چگونه بیتالمال مسلمین، علیه اسلام و مسلمین به کار رفته و مصروف به ساخت این فیلمهای ضد دین شده! و دقیقاً همینجا است که چاقو دستۀ خودش را هم میبرد.
میخواستم بگویم که میان منتقدان و معاندان، باید تفاوت قائل شد. برخی سینماگران، منتقد وضعیت موجود هستند و فیلمهایشان را در همین جهت ساختهاند. اما حساب معاند و برانداز را باید از آنها جدا کرد. متأسفانه رحمت برخی از مدیران، حتی دشمنان را نیز فراگرفته اما دوستان را بینصیب گذاشته است، درست بر خلاف فرمودۀ قرآن، آنها رُحَماء علی الکفار و أشدّاء بینهم شدهاند. این مدیران غربزده را نیاز به رسوایی دارند. امام علی(ع) فرمود ملامت نشود کسی که از غم دزدیدن یک خلخال از پای یک زن یهودی توسط یاران معاویه، بمیرد (نهجالبلاغه، خطبه ۲۷). و این نشان میدهد که رحمت و نعمت در سایۀ مؤمنان حقیقی به دست میآید. کسانی که صبر وافر دارند و در عین مرزبندی با دشمنان، آنها را تحمل میکنند. مصطفی چمران، مرتضی آوینی و نادر طالبزاده برخی از این افراد بودند. ما به چنین مدیران مهذّب و شجاعی نیاز داریم.
تفکیک جشنوارۀ جهانی؛ خوب یا بد؟
از بهمن ۱۳۹۳ بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر، از آن جدا شده و به اردیبهشت سال بعد افتاد. طی شش سال، جشنواره جهانی فجر در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد، در پردیس چارسو برگزار میشد؛ از ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۰ (بهجز سال ۱۳۹۹ که به دلیل کرونا برگزار نشد). و دبیری آن، با رضا میرکریمی بود اما در سال ۱۴۰۰ به محمد مهدی عسگرپور سپرده شد. با آمدن دکتر اسماعیلی وزیر جدید ارشاد در دولت آقای رئیسی، با تفکیک بخش بینالملل مخالفت شد و عملاً اردیبهشت ۱۴۰۱ بدون فجر جهانی گذشت. علت را در صرفهجویی در هزینهها اعلام کردند که چندان توجیهپذیر نبود. جالب توجه اینکه اغلب مخالفان این تفکیک، کسانی هستند که خودشان در جشنواره جهانی شرکت نمیکردند و لذا از کیفیت و لزوم آن بیخبر بودند.
راستش بنده با جداسازی جشنواره جهانی فجر موافق بودم و تماشای فیلمهای مستند و سینمایی خارجی را بر روی پرده غنیمت میدانستم. مضافاً که برخی فیلمهای ایرانی نیز که به هر دلیلی از جشنواره ملی فجر بازمانده بودند، فرصت داشتند تا خودی نشان دهند و مخاطبان خود را پیدا کنند. از آنجا که اولویت اغلب مخاطبان در جشنوارۀ ملی فجر، تماشای فیلمهای وطنی است لذا فیلمهای خارجی عملاً مخاطبی نداشتند و امسال هم نخواهند داشت.
همانطور که بخش فیلمهای کودک و نوجوان در سال ۱۳۶۹ از جشنواره فجر جدا شد و متعاقباً فیلمهای مستند و کوتاه نیز تفکیک گشته و صاحب جشنوارههایی مستقل شدند، جشنواره جهانی فیلم فجر نیز باید از بخش ملی آن جدا باشد تا مخاطبان بتوانند به تماشای محصولات خارجی بپردازند و اینچنین نباشد که فیلمهای خارجی، فقط برای هیئت داوران به نمایش درآیند.
تحریمکنندگان همیشگی جشنوارۀ فجر
در تعاقب آشوبهای اخیر و فتنۀ مهسا امینی، اعضای هیئتمدیره انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران (خانه سینما)، در روز دوازدهم آذر اعلام کردند: «در ماههای آتی، در هیچیک از جشنوارههای پیشِرو، اصلاً حضوری نداشته و نخواهیم داشت و هیچ مسئولیتی را هم نمیپذیریم. طبعاً آن دسته از همکاران و اعضای محترم انجمن که چنین نمینگرند، مخیرند و میتوانند راساً اقدام کنند».
اعضای پنج نفرۀ انجمن منتقدان که یازدهم آبان ۱۴۰۰ انتخاب شدهاند، عبارتند از: جعفرگودرزی، کامران ملکی، رضا صائمی، رضا درستکار، محمدرضا لطفی و ایضاً پیمان شوقی (بازرس). همانطور که از متن بیانیه مشخص است، این بیانیه صرفاً از سوی هیئت مدیرۀ انجمن منتقدان سینما بوده و ربطی به باقی اعضای انجمن ندارد.
متأسفانه بعضی از اهالی سینما نیز به این موج پیوستند و جشنواره فجر را تحریم کردند. عمدۀ آنها کسانی بودند که امسال فیلمی نداشتند، یا اگر در فیلمی بازی داشتند، نقشهایشان کوتاه بود. مانند مانی حقیقی و هانیه توسلی که در فیلم علیرضا معتمدی با عنوان «چرا گریه نمیکنی؟» بازی کردهاند. برخی از این افراد که سال ۱۳۸۸ جزو آشوبگران بودند، همان وقت نیز تحریم جشنواره را کلید زده بودند اما یخشان نگرفت. و همچنین بود سال ۱۳۹۸ که بهانۀ سقوط هواپیمای اوکراینی به دستشان افتاد. الگوی آنها، آشوبهای سال ۱۹۶۸ دانشجویی ـ کارگری است که به تعطیلی جشنواره کن منجر شد.
خوشبختانه یا متأسفانه، حیای جمهوری اسلامی در حفظ کردن آبروی مخالفان خود، برخی از این افراد را آنقدر وقیح کرده است که گمان میکنند مملکت باید همیشه برای آنها خضوع کند. اما آن دوران به سر آمده است. در سالهای قبل، برخی از تحریم کنندگان جشنوارۀ فجر که عدم همراهی مردم را دیدند، خودشان نیز به آنها پیوستند و فیلمها را در سینماهای مردمی تماشا کردند. انشاءالله دورۀ چهل و یکم از جشنواره فجر نیز به بهترین نحو برگزار خواهد شد و روسیاهی بر زغال خواهد ماند.
گفتار را با سخنی از ارنستو چهگوارا انقلابی کوبایی ختم میکند. از او نقل است که گفت: اگر توانستید به مگسها بفهمانید که گل از زباله بهتر است، میتوانید به خائنان مملکت هم بفهمانید که کشور از ثروت بهتر است.
* امیر اهوارکی _____________ ۱- ترجمۀ فرمایش مولا(ع) این است: «آیا دینی نیست که شما را گرد آورد؟ آیا غیرتی نیست که شما را برای جنگ با دشمن بسیج کند؟ شگفتآور نیست که معاویه انسانهای جفاکار پست را میخواند و آنها بدون انتظار کمک و بخششی از او پیروی میکنند! و من شما را برای یاری حق میخوانم، در حالی که شما بازماندگان اسلام، و یادگار مسلمانان پیشین هستید. با کمک و عطایا شما را دعوت میکنم ولی از اطراف من پراکنده میشوید، و به تفرقه و اختلاف روی میآورید. نه از دستورات من راضی میشوید، و نه شما را به خشم میآورد که بر ضد من اجتماع کنید.» ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۸۰
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است