رضا پهلوی

ناکامی‌های بدون پایان سرنوشت اپوزیسین در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران

پرده آخر نمایش براندازان در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران


گروه بین‌الملل دفاع‌پرس – روزبه قمصری؛ جریان ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج نشین با کمک و همراهی عوامل داخلی خود بعد از چیزی بیش از ۴۰ سال تلاش و توطئه برای ضربه زدن و آسیب رساندن به درخت تنومند نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در آخرین تلاش و طرح خود بعد از فوت «مهسا امینی» با کشست سنگینی روبرو شدند. البته هرچند آن‌ها با تمامی توان و تلاش خود توانستند برای چند ماه آشوب و اغتشاشات را به خیابان‌های برخی از شهر‌های کشور بیاورند، ولی در نهایت با عدم همراهی مردم شاهد شکستی دیگر بر کارنامه ننگین آن‌ها بودیم.

اما در این میان معرفی یک آلترناتیو علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را می‌توان یکی از همان طرح‌ها و نقشه‌های مزورانه آن‌ها در مسیر سنگ‌اندازی و ایجاد خلل در سیر حرکت قطار پرشتاب جمهوری اسلامی ایران دانست. موضوعی که از سابقه‌ای ۴۰ ساله نیز برخوردار است. در واقع دشمنان ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران تقریبا از دهه ۶۰ تا امروز در میان تمامی طرح‌ها و نقشه‌های شیطانی خود یک دستور کار ویژه داشتند و آن آلترناتیوسازی علیه انقلاب اسلامی ایران بود.

اگر بخواهیم نگاهی تاریخی به موضوع آلترناتیوسازی علیه جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم باید سفری در تاریخ داشته و به گذشته برویم. درست زمانی که بعد از برکناری «بنی صدر» از ریاست جمهوری شاهد شکل‌گیری نخستین آلترناتیو با هدف تحت فشار قرار دادن و ضربه زدن به انقلاب اسلامی آن هم متشکل از «مسعود رجوی» و «بنی صدر» بودیم. آن‌ها در آن زمان یعنی در دهه ۶۰ بعد از بحث و بررسی‌های فراوان و کمک گرفتن از سرویس‌های جاسوسی و امنیتی خارجی به این نتیجه رسیده بودند که با انجام مخالفت با قانون اساسی کشور اقدام به براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران کرده و قدرت را به دست بگیرند.

حال از آن تاریخ و تلاش‌های گذشته ضدانقلاب و اپوزیسیون در دهه ۶۰ گذر می‌کنیم و به امروز می‌رسیم. بعد از فرونشستن آشوب‌ها و اغتشاشات اخیر شاهد هستیم که دشمنان ایران اسلامی یک بار دیگر طعم تلخ شکست را در برابر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را چشیدند. زیرا انقلاب اسلامی ایران و در راس آن رهبر معظم انقلاب اسلامی از آنچنان بصیرت و توان سیاسی و دینی به همراه پشتیبانی و حمایت مردمی برخوردار هستند که نقشه‌ها و توطئه‌های دشمنان حتی بعد از گذشت بیش از ۴۰ سال راه به جایی نبرده و با شکست روبرو می‌شوند.

اما در این میان نکته تعجب برانگیز عدم عبرت آموزی ضدانقلاب، اپوزیسیون و منافقان داخلی و خارجی از درس‌ها و تجربیات گذشته و حال خود در رویارویی و نبرد در جبهه‌های مختلف سخت و نرم است. زیرا اگر بنا را بر عبرت آموزی و درس گرفتن از تمامی این اتفاقات و وقایع ۴۰ سال اخیر در میان باشد بایستی تا امروز متوجه می‌شدند که نظام جمهوری اسلامی ایران با حمایت و پشتیبانی گسترده و همه جانبه مردمی که از آن برخوردار است تا امروز از گزند تمامی این حوادث و آسیب‌ها در امان مانده و در آینده نیز از توطئه‌های پیدا و پنهان دشمنان اسلام و انقلاب در امان خواهد بود.

بر این اساس با توجه به تمامی موضوعات و موارد گفته شده روی سخن با اپوزیسیون فعلی است که حتی برای سه ماه نتوانستند اتحادی ظاهری را در میان خودشان حفظ کنند و برای یک بار هم شده نشان بدهند که می‌توانند مخالفانی در قد و قواره معمول و متعارف باشند. اما بازهم در کمال تعجب مشاهده کردیم که اپوزیسیونی که از افرادی، چون رضا پهلوی، مسیح علی نژاد، حامد اسماعیلیون، گلشیفته فراهانی، نازنین بنیادی، شیرین عبادی و عبدالله مهتدی تشکیل شده بود با زیاده خواهی‌ها، سهم خواهی‌ها و سایر موضوعات دیگر از هم پاشید و هم اکنون میتوان گفت فقط رضا پهلوی یا همان ربع پهلوی در این گروه باقی مانده و سایر اعضا هرکدام به دلایلی و به مرور زمان از این گروه جدا شدند.

در پایان باید گفت نیرو‌های ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج نشین آنقدر با فضای امروز حاکم بر کشور بیگانه و غریب هستند که هیچگاه نخواهند توانست درکی درست از اوضاع و احوال فعلی کشور به دست بیاورند و بر همین اساس هم در ارتباط‌گیری با مردم ناموفق هستند. از این روی هم است که شاهد شکست‌ها و ناکامی‌های متوالی آن‌ها در نقش برآب شدن تمامی نقشه‌ها و طرح‌های مزورانه و ددمنشانه آن‌ها هستیم.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرده آخر نمایش براندازان در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران بیشتر بخوانید »

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر!

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر!



خروج حامد اسماعیلیون از ائتلاف همبستگی منسوب به براندازان مصداق روشنی بر فروپاشی دورهمی دوماهه اپوزیسیون بود؛ کسانی که علیرغم هزینه‌های هنگفت و نمایش‌های متعدد باز هم محکوم به شکست شدند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، آخر هفته گذشته «حامد اسماعیلیون»، کسی که در پی از دست دادن خانواده‌اش در حادثه پرواز اوکراینی شناخته شد و ماه‌های اخیر به دنبال آن بود تا از خود چهره‌ای سیاسی بسازد، از «ائتلاف همبستگی» براندازان جمهوری اسلامی خارج شد.

ائتلاف مذکور میان براندازان در حالی از هم پاشیده است که از تشکیل آن دو ماه هم نمی‌گذرد. پهلوی، اسماعیلیون، مصی علینژاد، بنیادی، عبادی و مهتدی اعضای این ائتلاف را که ۱۹ اسفند ماه شکل گرفت تشکیل می‌دادند؛ کسانی که هر کدام در یک نقطه از دنیا و گرایش سیاسی متفاوتی با دیگر افراد ائتلاف داشتند.

خودزنی به سبک اپوزیسیون

این اولین بار نبود که جریان مخالف جمهوری اسلامی چنین تلاشی را رقم می‌زد اما از آنجا که این ائتلاف با چالش‌های متعددی از جمله پراکندگی جغرافیایی، فقدان پایگاه مؤثر اجتماعی، نداشتن رهبری، اختلاف نظر مبنایی و نظری و تضاد منافع در بدیهیات و جزئیات مواجه بود، بار دیگر با بن‌بست مواجه شد؛ همچنانکه دفعات قبل نیز به نتیجه نرسید.

گرچه طبیعی بود ائتلافی متشکل از یک جمهوری خواه ساکن استرالیا، یک تجزیه‌طلب ساکن سوئد، یک پادشاهی‌خواه ساکن واشنگتن به لحاظ اجرایی نتواند سامان و انسجامی داشته باشد؛ اما شاید انتظار می‌رفت این جریان پس از هزینه‌های هنگفت مادی و تبلیغاتی، حداقل برای حفظ وجهه خود نزد طرفدارانش، چند صباحی بیشتر نمایش خود را ادامه دهد.

با این وجود فروپاشی زودهنگام آنها رقم خورد و اسماعیلیون علت تصمیم جدایی‌اش را، عدم اجرا و تحقق دموکراسی در این جمع برشمرد. این در حالی است که ائتلاف مذکور با ادعای ایجاد دموکراسی در ایران دورهمی‌شان را شکل داده بودند. پس از آنکه مدتی قبل «رضا پهلوی» و «نازنین بنیادی» این ائتلاف را ترک کردند، حالا خروج اسماعیلیون، به یک ناچاری برای مرگ خودخواسته از سوی این جریان شباهت داشت.

در حقیقت ائتلاف پر سر و صدا اما پوچ همبستگی در حالی به کار خود پایان داد که هنوز بدون آنکه پاسخی از سوی نظام جمهوری اسلامی دریافت نکرده بود مثل یک ویروس داخلی، خودش باعث نابودی خودش شد. «کامران فلاحتی» پژوهشگر اپوزیسیون می‌گوید: «اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، خود اثبات ناکارآمدی خودشان هستند و هم از طرف دیگر ادعاهایی که مطرح می‌کنند را به واسطه عملکرد خود نقض می‌کنند.»

جای خالی دانش و ایدئولوژی در میان براندازان

فارغ از اینها، چهره مخدوش و معدوم افراد ائتلافِ از هم‌گسسته همبستگی، نقطه ضعفی بود که از سوی کارشناسان و صاحب‌نظران سیاسی و اجتماعی همواره مورد نقد جدی قرار داشت. آنها معتقدند کسانی که به عنوان سردمداران براندازی دور هم جمع شده‌اند که دانش، تخصص، اعتبار و جایگاهی برای پیشبرد یک کنش سیاسی در مقیاس مقابله با یک حکومت ۴۰ ساله و قدرتمند را ندارند و فاقد هرگونه ایدئولوژی برای تحقق شعارهایی هستند که از آن دم می‌زنند.

«محمدکاظم انبارلویی» فعال سیاسی سیاست داخلی کشور در این باره می‌گوید: «یکی از نعمات بزرگی که خدا به ملت ما داده است، وجود اپوزیسیون روسیاه، بدسابقه و احمق هست. ما در برابر اپوزیسیونی قرار داریم که نه تنها کم‌ترین ریشه اجتماعی و سیاسی در داخل ایران را ندارند؛ بلکه با کارنامه ننگین خود به عنوان منفورترین چهره‌ها شناخته می‌شوند.»

صحت اظهارات انبارلویی با نگاهی به پیشینه جریان‌های سیاسی حاضر در ائتلاف همبستگی محرز است؛ چراکه بخش مهمی از حامیان اپوزیسیون همان کسانی هستند که با کمک به صدام در تجاوز به ملت ایران بدترین سابقه را دارند و ۱۷ هزار نفر از ایرانیان را به شهادت رساندند.

دومین گروه از اپوزیسیون، سلطنت‌طلب‌ها هستند که کارنامه آنها در تاریخ ایران به عنوان ننگین‌ترین دوران وطن‌فروشی و غارت ملت ایران مطرح است و رضا پهلوی به عنوان بازمانده این رژیم هر بار با اقدامی که به خودزنی شبیه است، دست خالی خود را روتر می‌کند. انبارلویی با اشاره به سفر اخیر پهلوی به سرزمین اشغالی فلسطین می‌گوید: «رضا پهلوی در سفر اخیرش به سرزمین‌های اشغالی ثابت کرد که هیچ حظ و بهره‌ای از سیاست نبرده است چراکه در شرایطی که رژیم صیهونیستی دچار فروپاشی است این اقدام را انجام داده است.»

وی ادامه می‌دهد: «اغلب افرادی که در این ائتلاف حضور داشتند از جمله اسماعیلیون، از لحاظ اعتباری عددی نیستند و هیچ گونه ریشه و دانش اجتماعی، تاریخی و سیاسی ندارند. از طرف دیگر افرادی دور هم جمع شده بودند که هیچ‌گونه اتحاد و همبستگی با هم نداشتند.»

کاریکارتوریست شعارهای مدنی و کاسبان سیاسی

علیرغم آنکه جریان براندازی پس از تلاش‌های بسیار، نتوانست کاری از پیش ببرد و به نتایج و اهداف خود نرسید، اما نگاهی دقیق‌تر و موشکافانه‌تر به ما نشان می‌دهد که این جریان توانست در بخش کمی از فضای جامعه رسوخ کند و بر روی آن اثرگذار باشد و این موضوع را القا کند که جمهوری اسلامی رفتنی است! صاحب‌نظران معتقدند علت عمده این اثرگذاری فعالیت گسترده آنها در فضای مجازی و تاخت و تاز بی‌سابقه حساب‌های کاربری منسوب به طرفداران آنها بوده است.

جریان براندازی در این سال‌ها به واسطه بودجه‌های کلانی که دریافت می‌کرد، لشکرهای مجازی به راه انداخت. آنها با ایجاد لشکرها و مؤسسات مجازی تحت عناوین مؤسسات حقوق بشری یا دفاع از حقوق زنان، کاریکاتوری از نهادهای مدنی را در خارج از کشور ایجاد کردند و زیر سایه عناوین خوش آب و رنگی که برای خود ساخته بودند، فعالیت‌های ضد بشری، ضد انسانی و ضد ایرانی انجام می‌دادند.

فلاحتی درباره بودجه‌هایی که از طریق مداخله‌جویان به دست اپوزیسیون می‌رسیده و همچنان می‌رسد، بیان می‌کند: «آنها بودجه‌ها و منابع هنگفت و مختلفی از دولت‌های متخاصم و سرویس‌های امنیتی دریافت کرده و از طرف دیگر مبالغی را از مردم عادی به شیوه‌های مختلف کلاهبرداری می‌کنند. بخشی از درآمدشان نیز از طریق صندوق‌هایی که به بهانه جلب کمک‌های مالی راه‌اندازی کرده به دست می‌آید و از این طریق ارتزاق می‌کنند.»

انبارلویی نیز تاکید دارد که سرویس‌های سیا، موساد، انگلیس و فرانسه مخارج کارهای تبلیغاتی و سازمانی این گروه را تأمین کرده و اظهار می‌کند: «این افراد یک مشت کاسب سیاسی هستند و خودشان هم می‌دانند که پایگاهی در میان مردم ندارند. شاید بتوانند مدتی با توزیع پول و شبکه‌سازی کارهایی انجام دهند اما هرگز نمی‌توانند به عنوان یک اپوزیسیون دارای ایدئولوژی، طرح یا برنامه و… ظاهر شوند.»

نظر به آنچه گفته شد، براندازان گروهی از افراد را در فضای مجازی سامان دادند تا هرگاه به آنها نیاز داشته باشند اهداف خود را در عرصه مجازی پیش ببرند. همچنین با راه‌اندازی مؤسسات نظرسنجی روی ذهن ایرانیان کار می‌کنند. البته فلاحتی نظرسنجی‌هایی که توسط جریان اپوزیسیون به کمک بودجه‌های تزریقی از سوی کشورهای و قدرت‌های مداخله‌جو صورت می‌گرفت را نوعی نظرسازی معرفی می‌کند و متذکر می‌شود: «گرچه شیوه‌های به کار رفته در این نظرسنجی‌ها از نگاه بسیاری کارشناسانِ مستقل، غیرعلمی، ضعیف و غیرقابل استناد بودند اما اثرگذاری آنها بر درصدی از جامعه غیرقابل انکار است؛ بخشی از مردم که در فضای مجازی حضور دارند ممکن است در پی فعالیت‌های سازماندهی شده مجازی جریان مخالف تصور کنند نظرات این گروه در جامعه غالب است در حالی که این راهکار جریان براندازی است که می‌خواهد دروغی را در لفافه واقعیت به داخل کشور القا کنند.»

سلبریتی‌ها؛ خدمتکاران بی‌جیره مواجب

نکته قابل ذکر آن است که علاوه بر حامیان مالی غرب‌نشین، براندازان از طرف تعدادی از چهره‌های شناخته شده داخلی مورد حمایت قرار می‌گرفتند. برخی «سلبریتی‌ها» در فضای مجازی به مثابه نماینده اپوزیسیون در داخل کشور عمل کرده و به بلندگوی آنها تبدیل شده بودند.

اپوزیسیون صراحتاً اعلام کرده بود که یکی از راهبردهای آنها در اجرای اهداف براندازانه و دشمنی کردن با جمهوری اسلامی، «بهره‌برداری از سلبریتی‌ها» است؛ البته فلاحتی چنین نگاهی به سلبریتی‌ها را توهین به آنها می‌داند و می‌گوید: «چنین عبارتی برای افراد سرشناس در عرصه‌های مختلف توهین بسیار بزرگی است. براندازان در اظهارات شفاف خود تاکید کرده‌اند که برای رسیدن به اهداف خود از چهره‌های مشهور استفاده می‌کنیم.»

از نگاه او بخشی از علت این موضوع به ضعف دستگاه‌های فرهنگی کشور برمی‌گردد: «این ضعف فرهنگی جامعه ما است که جامعه تا حد زیادی به پدیده سلبریتی سوق پیدا می‌کند. متأسفانه اغلب سلبریتی‌های ما مطالعه کافی و تخصصی ندارند؛ اغلب قوه تحلیل به ویژه در مسائل کلان سیاسی و امنیتی را ندارند و سطح برداشت آنها از مسائل، بسیار نازل است. این افراد به واسطه القائات فضای مجازی احساس می‌کنند که چون فردی شناخته شده هستند می‌توانند در همه حوزه‌ها نظر بدهند و در همه ساختارها ورود کنند.»

به نظر می‌رسد وقتی راهبری الگوهای فکری از طبقه فرهیخته به قشر سلبریتی تنزل پیدا کند، بخشی از جامعه به لحاظ فرهنگی دچار اشکال خواهد شد. این پژوهشگر بیان می‌کند: «سلبریتی‌ها در پی فقدان دانش مورد نیاز به راحتی در دام گروه‌های معارض و براندازی قرار می‌گیرند و آگاهانه یا ناآگاهانه خدمتکاران بی‌جیره و مواجب گروه‌های ضدمیهنی و ضدوطنی می‌شوند.»

فلاحتی یادآوری می‌کند که مناسبات فرهنگی ما نامناسب و ناسالم هستند و در حوزه قانونی و برخوردهای قضائی نیز دچار ضعف هستیم چراکه در خصوص تخلفات مختلف افراد مشهور با آنها با تسامح برخورد می‌شود.

جهان وهم‌آلود براندازان

با وجود حامیان مادی خارجی و مدافعان معنوی داخلی، پایگاه اجتماعی حقیقی جریان براندازی در دنیای واقعی فاصله قابل توجهی با چینش و ارقامی که در فضای مجازی به ارائه می‌شد داشت. برخی بر این باورند اختلاف فاحش میان حامیان مجازی براندازان و طرفداران آنها در دنیای واقعی به علت آن است که اپوزیسیون، گروهی از افرادی را به خط کرده بود که به صورت شبانه روزی و شیفتی کار می‌کنند تا برای جریان‌سازی فکری در فضای اجتماعی فعالیت داشته باشند.

به هر شکل، با وجود همه تلاش براندازان و حامیان آنها، این جریان نه در دنیای حقیقی و نه در فضای مجازی نتوانست راه به جایی ببرد. گرچه آنها تا حدی توانستند در فضای مجازی جریان‌سازی کنند و با تحمیل نظر خود در ایام اعتراضات، با اعمال نوعی دیکتاتوری مجازی گروهی از مردم را تحت فشار گذاشتند و آنها را از کسب و کار روزانه و فعالیت‌های اجتماعی منع کردند اما در نهایت امر و با گذشت زمان، با سنگ محک‌هایی مختلفی به خود و همگان اعتراف کردند که پایگاه اجتماعی لازم برای کنش‌گری سیاسی را ندارند. «انبارلویی» در این خصوص می‌گوید: «آخرین تلاش براندازان فتنه پاییز ۱۴۰۱ بود و خودشان هم فهمیدند که لشکری در ایران ندارند و فقط می‌توانند روی سرویس‌های امنیتی و جاسوسی خودشان حساب کنند.»

به نظر می‌رسد دو مشکل عمده درباره اپوزیسیون وجود دارد. اول؛ نداشتن «پایگاه اجتماعی مؤثر» است. یعنی پایگاهی که در تعارف سیاسی بگنجد و منجر به خیزش یا ایجاد تغییری محسوس شود که کارکردهای جریان سیاسی متبوع خود را محقق کند و دوم؛ فقدان دانش وسیع نسبت به اطلاعات داخل و مناسبات حاکم بر جامعه ایرانی.

کاستی‌ها و کوتاه‌قدی‌های جریان براندازی باعث شد آنها به ناچار به دنیایی از اوهام روی بیاورند و با ساختن فضایی حباب‌گونه به خود و اندک اعضای پایگاه اجتماعی روحیه ببخشند؛ تا جایی که بعضاً امر بر خود آنها نیز مشتبه شد و با خیال آنکه که طرفداران میلیونی یا لشکری از حامیان و نظامیان دارند، سیرک‌های متعدد همچون «نشست دانشگاه جرج تاون» و کمپین «من وکالت می‌دهم» را به راه انداختند.

رقیب سبک‌وزن جمهوری اسلامی

بنا بر آنچه گفته شد براندازان به واسطه مجموعه اختلافاتی که داشتند نه تنها به کرسی قدرت نرسیدند بلکه حتی به آن نزدیک هم نشدند؛ اما نکته قابل توجه آن است که آنها در همین شرایطی ابتدایی هم بر سر قدرتی که برابر با هیچ است، به جان هم افتادند.

ائتلافی که بعد از ۴۴ سال دشمنی با جمهوری اسلامی شکل گرفته بود در مدت کوتاهی از هم گسست، این در حالی است که جمهوری اسلامی و مردم ایران دخالت چندانی در این فروپاشی نداشتند و براندازان خودشان به علت طمع قدرت داخلی، اختلافات بنیادین و حملاتی که در فضای مجازی به یکدیگر می‌کردند به این سرانجام دچار شدند. آنها تلاش کردند که حتی در حد یک نمایش، پیام اتحاد، همنشینی و همبستگی خود را منعکس و منتقل کنند اما توان آنها حتی برای یک بازی نمایشی هم کفایت نکرد.

انبارلویی با تاکید بر اینکه این جریان در آینده نیز فرجامی نخواهد داشت، عنوان می‌کند: «حتی اگر تحت شرایطی اتحادی میان آنها حاصل شود و کار خود را ادامه دهند، باز هم اعتبار و وزنه لازم برای آنکه مقابل انقلابی که بر دنیا و منطقه تأثیر گذاشته و معادلات قدرت جهانی را تغییر داده بایستند را ندارند و نمی‌توانند در برابر ملت ایران قد علم کنند»

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر! بیشتر بخوانید »

رضا پهلوی، ناشی‌ترین اوپوزیسیون تاریخ جمهوری اسلامی

رضا پهلوی، ناشی‌ترین اوپوزیسیون تاریخ جمهوری اسلامی



شاه می‌دانست در حالی که احساسات ضداسرائیلی در کشورهای مسلمان و مردم ایران در اوج است، ارتباط و حتی نزدیکی با اسرائیلی یک امتیاز منفی بزرگ است؛ چیزی که فرزندش از درک آن عاجز است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، امین فرج‌اللهی، پژوهشگر و برنامه‌ساز در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی در صفحه شخصی اینستاگرام خود درباره سفر رضا پهلوی به اسرائیل نوشت:

انکار یا پنهان اسرائیل از سوی اپوزیسیون

این روزها رسانه‌های ضدانقلاب دارند با آب و تاب سفر رضا پهلوی به اسرائیل را پوشش می‌دهند. واقعیت آن است که این سفر هرچند یک اقدام بی‌سابقه بود، اما بیش از آن‌که برای او سود داشته باشد به زیانش است. چهل و چند سال است که جمهوری اسلامی برپاست و گروه‌های مختلف ضد انقلاب، از تروریست‌های مجاهدین خلق و کومله و دموکرات گرفته تا طیف‌های مختلف سلطنت‌طلبان و جمهوری‌خواهان و سوسیالیست‌ها بر علیهش فعال هستند. اینها در تمام این چهار دهه با وجود تفاوت نظر و مشی عملیشان در یک خط قرمز مشترک بودند و آن اسرائیل است. نه اینکه با اسرائیل پیوند یا به آن تمایل داشته باشند، نه، بلکه همیشه آن را پنهان یا انکار کرده‌اند.

ارتباط با صهیونیست‌ها یک امتیاز بزرگ منفی

آخرین موردش همین سال گذشته بود که وقتی وزارت اطلاعات اعلام کرد برخی تیم‌های کومله با هدایت موساد مشغول عملیات در ایران هستند، که کومله آن را تکذیب کرد. اطلاعات ایران درست بود، اما ننگ همکاری با اسرائیل آنقدر سنگین است که حتی کومله هم حاضر به اعلامش نیست. سال‌ها پس از اولین افشاگری منافقین راجع به برنامه هسته‌ای ایران در سال ۸۱ مشخص شد اطلاعات این افشاگری توسط موساد کسب شده و برای افشایش سراغ همین رضا پهلوی رفتند و پس از عدم موافقتش گزینه بعدی منافقین بوده‌اند که پذیرفتند. ارتباطشان با اسرائیل هم بیش از اینهاست اما هنوز که هنوز است و حاضر نیستند آن را علنی کنند. چرا؟ چون می‌دانند در نگاه ایرانیان اسرائیل یعنی نماد دشمنی با مردم ایران که آرزویش شخم زدن ایران است و کوچک‌ترین انتساب به آن یک پوئن بزرگ منفی محسوب می‌شود.

چیزی که فرزند شاه از درک آن عاجز است

تازه این‌ها مربوط به چهار دهه اخیر است. اسرائیل سال ۱۳۲۷ شمسی تشکیل شد، یک سال بعد ایران اسرائیل را شناسایی موقت کرد. در سال‌های بعد روابط غیررسمی ایران و اسرائیل بسیار گسترده شد، نمایندگان سیاسی در پایتخت‌ها مستقر شدند و رفت و آمد هنرمندان و دانشجویان برقرار شد. روابط اطلاعاتی موساد و ساواک در حیطه‌های مختلف منطقه‌ای توسعه یافت. ارتش اسرائیل و ارتش ایران در سطوح عالی با هم در تعامل قرار گرفتند. اما مسئولین ایران هیچگاه جرات نکردند این رابطه را علمی و رسمی و به آن افتخار کنند. مسئولین اطلاعاتی و سیاسی عالی رتبه اسرائیلی به ایران آمده و با شاه هم دیدار می‌کردند، اما نه سفر و نه دیدارشان خبری نمی‌شد. شاه می‌دانست در حالی که احساسات ضداسرائیلی در کشورهای مسلمان و مردم ایران در اوج است ارتباط و حتی نزدیکی با اسرائیلی یک پوئن منفی بزرگ است، چیزی که فرزندش از درک آن عاجز است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رضا پهلوی، ناشی‌ترین اوپوزیسیون تاریخ جمهوری اسلامی بیشتر بخوانید »

مهمانی که بی‌سوادی کارشناس BBC را به رخ کشید/ چرایی سفر رضا پهلوی به اسرائیل+ فیلم

مهمانی که بی‌سوادی کارشناس BBC را به رخ کشید/ چرایی سفر رضا پهلوی به اسرائیل+ فیلم



پژوهشگر جامعه‌شناسی در دانشگاه جانز هاپکینز گفت: از آنجایی که پهلوی توان اثرگذاری در داخل کشور را ندارد تنها کاری که می‌تواند انجام دهد آویزان شدن به قدرت‌های خارجی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نیما توتکابنی، پژوهشگر جامعه‌شناسی در دانشگاه جانز هاپکینز در پاسخ به صحبت‌های کارشناس طرفدار پهلوی در شبکه تلویزیونی BBC فارسی گفت: برای من سخت است که حرف‌های ایشان را بشنوم و خنده‌ام نگیرد.

وی در ادامه به چرایی سفر رضا پهلوی به اسرائیل پرداخت و تصریح کرد: از آنجایی که پهلوی توان اثرگذاری در داخل کشور را ندارد تنها کاری که می‌تواند انجام دهد آویزان شدن به قدرت‌های خارجی است؛ پس از نزدیکی به آمریکا و حضور در کنفرانس امنیتی مونیخ وقتی دید آن ها به دنبال برقراری توافق با جمهوری اسلامی هستند حالا به اسرائیل نزدیک شده است. این سفر بی‌نتیجه برای طرفداران ربع پهلوی فقط شرمساری را در پی خواهد داشت!

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مهمانی که بی‌سوادی کارشناس BBC را به رخ کشید/ چرایی سفر رضا پهلوی به اسرائیل+ فیلم بیشتر بخوانید »

انشعاب جدید در ائتلاف سازمان سیا در لندن!

انشعاب جدید در ائتلاف سازمان سیا در لندن!



بهروز خلیق عضو سابق گروهک تروریستی فدائیان خلق اعلام کرده است نویسندگان منشور مهسا تک‌روی کرده و سایر عناصر ضد انقلاب در خارج را حذف و بایکوت کرده‌اند!

سرویس سیاست مشرق – روز گذشته پنج گروه سیاسی ضدانقلاب در نشستی مشترک در لندن راه خود را از براندازان ساکن در آمریکا جدا کردند، این انشعاب جدید در حالی روی داده است که در طی یک ماه اخیر سازمان سیا سعی کرده بود با برگزاری دو نشست در دانشگاه جورج تاون و نیز استنفورد و همچنین نوشتن یک جزوه تجزیه‌طلبی با نام منشور مهسا عناصر مختلف ضدانقلاب را با یکدیگر متحد کند.

وب‌سایت دویچوله گزارش داده است که این پنج گروه سیاسی در نشست خبری خود انتقادهایی شدید از منشور مهسا مطرح کرده و برگزارکنندگان نشست دانشگاه استنفورد را به آلترناتیوسازی توسط دولت‌های خارجی متهم کرده‌اند.

اتحاد جمهوری‌خواهان ایران، جبهه ملی ایران ـ اروپا، حزب چپ ایران (گروهک تروریستی فدائیان خلق)، سازمان‌های جبهه ملی ایران در خارج از کشور و همبستگی جمهوری‌خواهان ایران پنج گروه سیاسی هستند که با عبور از منشور براندازی مهسا طرح جدیدی باعنوان «همگامی» را مطرح کرده‌اند.

بهروز خلیق عضو سابق گروهک تروریستی فدائیان خلق در این نشست اعلام کرده است نویسندگان منشور براندازی تک‌روی کرده و سایر عناصر ضد انقلاب در خارج را حذف و بایکوت کرده‌اند!

نمایندگان دو شاخه گروهک جبهه ملی نیز در این پلنوم سیاسی با اعلام مخالفت با تصمیمات گرفته شده در نشست جورج تاون و استفنورد اعلام کرده‌اند که منشور نوشته شده توسط سازمان سیا تمایلات شدید تجزیه‌طلبانه دارد!

یکی از بخش‌هایی که در منشور براندازان آمده، حکمرانی دموکراتیک است. در این بخش به چندین بند اشاره شده ازجمله «حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران با پذیرش گوناگونی زبانی، قومی (اتنیکی)، مذهبی و فرهنگی آن» یا در بند دیگر می‌گوید «تمرکززدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیه‌ای» یا بند دیگری که به «پذیرش تکثر و تنوع در جامعه ایران و تلاش برای رفع تبعیض‌های تاریخی و کنونی» اشاره می‌کند.

انشعاب جدید در اتئلاف سازمان سیا در لندن!

در این منشور با جملاتی شبیه به «تمرکززدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیه‌ای» ایده تجزیه ایران به صورت علنی تبلیغ شده است، این ایده سال‌ها پیش در عراق و با محوریت کردستان پیاده شده و نتیجه‌ای جز آشوب و تنش برای مردم آن کشور نداشت. براندازان بدون اینکه اشاره کنند نسخه پرآسیب‌شان چه بلایی بر سر عراق آورده، با ادبیات سانتی‌مانتال تحت عنوان کشور دموکرات همین نسخه را برای ایران می‌پیچند و به جای اینکه از یکپارچگی کشور بگویند، از یکپارچگی سرزمینی صحبت می‌کنند.

بنا بر اطلاعات به دست آمده پیش از اعلام انشعاب پنج گروهک ضد انقلاب از ائتلاف سازمان سیا، نمایندگان این جمع با رضا ربع پهلوی دیدار کرده و نسبت به حضور ضد انقلاب کردی از جمله رهبر گروهک تروریستی کومله اعتراض کرده بودند، یکی از حاضران در این جمع روایت کرده است که رضا پهلوی به معترضان اعلام کرده است که عبدالله مهتدی و حزبش قابل حذف شدن نبوده و حضور آن‌ها در ائتلاف ضد انقلاب ضروری است! این دست مواضع باعث شده است تا این پنج گروه راه خود را از لیدرهای اغتشاشات جدا کنند.

انشعاب جدید در اتئلاف سازمان سیا در لندن!

این پنج گروه سیاسی با نوشتن یک جزوه جدید براندازی اعلام کرده‌اند که با جار زدن تجزیه‌طلبی و حذف منتقدان نمی‌توان افکار عمومی داخل ایران را با اغتشاشات همراه ساخت.

البته اجرای سیرک جدید براندازی توسط خارج‌نشینان در شرایطی با انشعاب‌های جدید روبرو شده است که تمام فراخوان‌های ضدانقلاب در یک ماه‌های اخیر به صحنه شکست و رسوایی‌شان تبدیل شده است.

اختلافات عمیق میان عناصر ضد انقلاب در خارج از کشور و عدم توجه مردم به تلاش‌های بیهوده این جریان‌های مارپیچی باعث شده است که میتنیگ‌های سیاسی گروهکی به صحنه درگیری‌های فیزیکی شدید تبدیل شود!

بی‌بی‌سی با انتشار گزارشی از درگیری‌ها و اختلافات ضدانقلاب نوشته است که عناصر حاضر در این تجمعات چند ده نفره همدیگر را کتک می‌زنند و فحش‌های رکیک ناموسی به هم می‌دهند، در حالی‌که سایر ایرانیان بی اعتنا از کنار آن‌ها رد می‌شوند!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انشعاب جدید در ائتلاف سازمان سیا در لندن! بیشتر بخوانید »