رئیس سازمان بسیج مستضعفین: انگلیسیها با دروغ لقبِ خانی به «رضا پالانی» دادند/ انقلاب اسلامی بزرگترین انقلاب تاریخ بشریت و سرآغاز یک دوره جدید در تاریخ است
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
ماجرای کشف حجاب را هم باید درست دید. احساس ناامیدی و بیهویتی در ایران به فروپاشی این هویت بیشتر کمک میکرد. یکپارچگی ایران با از بین رفتن قدرت حاکمیت و عناصر استقلالبخش و هویتیاش شدنی بود.
به گزارش مجاهدت از مشرق، علی مهدیان استاد حوزه و دانشگاه طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: فروپاشی یکی از روشهای برداشتن قدرتها از پیش پای تمدن غرب است. بعد از جنگ جهانی اول فروپاشی عثمانی یکی از روشهای ظاهرا موفق غرب در این جهت بود. عثمانی مراحلی را طی کرد و تا پیش از آن به «مرد بیمار» اروپا تبدیل شده بود. این تعبیری بود که در سال ۱۸۵۳ توسط تزار روس نیکلای اول برای توصیف امپراتوری عثمانی برای سفیر انگلیس در کشورش استفاده شد. این بیماری دو بعد و دو ضلع جدی داشت؛ یکی اقتصادی و دوم فرهنگی. بعد اقتصادی توسط تجار و شرکتهای غربی دنبال میشد و بعد فرهنگی نیز با همان ابزارهای آن دوران و البته جریان روشنفکری منفعل در داخل پی گرفته میشد. هویت ملی عثمانی نیز البته آنچنان مستحکم نشده بود که بتواند دوام بیاورد.
فروپاشی دیگر در شوروی رقم خورد. غرب مادی باز با دو بازوی فشار اقتصادی و تبلیغات و کار رسانهای زمینه فروپاشی شوروی را فراهم کرد. آن بخشهایی از شوروی که این هویت ملی درشان کمرنگ بود و به زور جریان کمونیستی به هم متصل شده بودند جدا شدند. اما بعد از نابودی و اعلام شکست، کمونیسم روسیه تبدیل به یک قدرت درجه چندم در دنیا نشد. عناصر قدرت اقتصادی و نظامی باقی ماند و البته شکلگیری دستگاه حاکمیت مقتدر نیز در این جهت مؤثر بود. اما هر چه بود در برههای از تاریخ، غرب احساس اقتدار کرد. گفتمان جامعه جهانی با محوریت آمریکا و سپس شکلگیری اتحادیه اروپا بروز و ظهور طرح انسجامبخشی مدرن در دنیا بود. به مرور که قدرت اسلام در خاورمیانه شکل گرفت و جریان اسلام انقلابی و بیداری اسلامی گسترش مییافت، تحقق جریانهای وحدتشکن دینی با هویتهای جهادی و حاکمیتی میتوانست در شکستن قدرت در حال گسترش اسلامی مؤثر باشد.
دولت – ملتسازی مدرن یک رشته مهم برای راهبری دنیا توسط دنیای غرب بود؛ برای آنکه فروپاشیها را مدیریت کنند.
توجه به اغتشاشات ایران از این زاویه بسیار حیاتی است. کردها سالها بود در غرب ایران مشغول فعالیت فرهنگی و نظامی و تشکیلاتی بودند. دروغ پدر مهسا میتوانست مددرساننده به آنها باشد. در شرق نیز ماجرای عبدالحمید و اعوان و انصارش میتوانست به این فرایند کمک کند. شهرهای شمالی و جنوبی نیز به شکل دیگر میتوانستند در این جهت پیش بروند. مشکل اصلی، حکومت نبود بلکه هویت ایرانی بود؛ هویت قیامکرده و برخاسته که بنا داشت بهدست خود و بدون آویزان شدن به قدرتها و با فکر و نرمافزار سیاسی معنوی جدید به نام مردمسالاری دینی رشد کند. فشارهای اقتصادی از بیرون بهعلاوه تبلیغات و فشار رسانهای با ابزارهای جدید در داخل و با کمک جریان منفعل غربگرای درون ایران میتوانست ایران را از چند جهت به یک مرد بیمار تبدیل کند و سپس به سمت فروپاشی سوق دهد. به همین دلیل اغتشاشات در ایران نیازی به یک افق روشن نداشت و دلقکی مثل رضا پهلوی برایش مناسبتر بود. هر چه ایرانیها بیشتر ناامید و منفعل میشدند و هر چه اقتدار حکومت مرکزی بیشتر به هم میخورد فروپاشی سادهتر بود.
ماجرای کشف حجاب را هم باید درست دید. احساس ناامیدی و بیهویتی در ایران به فروپاشی این هویت بیشتر کمک میکرد. یکپارچگی ایران با از بین رفتن قدرت حاکمیت و عناصر استقلالبخش و هویتیاش شدنی بود. اگر ایرانیها دیگر عنصر هویتبخشی را در خود احساس نکنند با سرعت زیاد بیماری بر آنها غلبه میکند و نابود میشوند. صلوات پهلوی و «رضاشاه روحت شاد» ته دل همه ایرانیها را حتی کسانی که فریادش میزدند خالی میکرد. چون ولو برای رو کم کنی خوب بود اما هویتکش بود.
جنگ امروز برای حفظ عناصر هویتی امروز یک جنگ جدی و بیبازگشت است. حفظ اقتدار مردمسالاری دینی، حفظ دین، حفظ هویت تاریخی تمدنساز ایرانی، تقابل با زورگویان عالم و مفاهیم بنیادین بسیاری که در دست داریم اگر به هر بهانهای از دست برود فروپاشی و شق عصای مومنین رخ خواهد داد. جالب است که حتی شعار وحدتگرایی و ولاء طرفینی و امثالهم وقتی براساس تقویت عناصر هویتی دنبال نشود یعنی با نگاهی جزئی یا سطحی و یا خیالی انتزاعی پی گرفته شود میتواند مدد به طرح فروپاشی دهد. راهحل فقط و فقط، جدیکردن دو عنصر «امید» و «ایمان» است؛ امید از سر ایمان و ایمان در پی امید. این دو یکی هویت را و دیگری مسیر پیشرفت را یادآوری میکند. این نه یک طرح اجرایی و نه حتی یک راهبرد بلکه امری عمیقتر و اساسیتر است وقتی فشار بر یک هویت توحیدی و سالک زیاد میشود و او در تقابل با ابتلائات ناشی از دوست و دشمن قرار میگیرد. گفتمان ایمان و امید که ترجمه انالله و اناالیه راجعون است باید فراگیر شود. توجه به هویت و توجه به مسیر.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
دشمن چطور از براندازی به فروپاشی رسید؟! بیشتر بخوانید »
دو تن از شاخه های گروهک تروریستی و ضد انقلاب کومله وارد درگیری شدند. با وجود ادعای بسیار در مورد اتحاد این دو گروه، حالا با تیربار و دوشکا به جان هم افتاده اند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، استقرار گروهک های تروریستی و تجزیه طلب در خاک اقلیم کردستان عراق، یکی از معضلاتی است که گهگاه به انحای مختلف، سر از رسانه و خبر در می آورد.
تازه ترین خبر، مربوط به درگیری دو شاخه از گروهک ضدانقلاب کومله است. شب گذشته دو تن از شاخه های گروهک ضد انقلاب کومله درگیرشدند. با وجود ادعای بسیار در مورد اتحاد این دو گروه، حالا با تیربار و دوشکا به جان هم افتاده اند.
گزارش های بسیاری از درگیری داخلی کومله در رسانه های اقلیم کردستان عراق منتشر شده و این گزارش ها نشان می دهد که درگیری مسلحانه بین جناح گروه تروریستی کومله زحمت کشان به سرکردگی عمر ایلخانی زاده و جناح کومله شورش به رهبری عبدالله مهتدی، دو کشته و تعدادی زخمی برجای گذاشت. البته این درگیری ابعاد پیچیده دیگری دارد. از جمله این که ایلخانی زاده با نیروهای خود دچار اختلاف شده و می خواهد به طرف جناح مهتدی بپیوندد اما از سوی نیروهای خود محاصره شده و به او اجازه خروج نمی دهند.
تنش در اردوگاه گروه تروریستی کومله، در زرگویز در چند کیلومتری سلیمانیه، در روز گذشته به جایی رسیده که رهبران این گروهک، ناچار شده اند که غرور خود را کنار گذاشته و برای حل مشکل، از پلیس اقلیم کردستان کمک بگیرند. نیروهای امنیتی اقلیم دیروز به اردوگاه رفته و فضا را آرام کرده اند اما در نیمه شب و پس از خروج پلیس محلی، درگیری مسلحانه روی داده و دو نیروی کومله به نام های سامان ابراهیمی و هیوا صادقی کشته شدند.
کعبی، از دیگر سران کومله از نیروهای خود خواسته به حملات پاسخ ندهند. این درگیری در حالی روی داده که این دو شاخه کومله، پس از سال ها جنگ و اختلاف، پس از دو سال مذاکره دوباره متحد شدند. اما این اتحاد تنها ۷ ماه دوام آورد و دوباره به سوی هم تیراندزای کردند. گفته می شود اختلاف آنها، تنها دلیل سیاسی و فکری ندارد و در مورد چگونگی استفاده از قرارگاه ها و امکانات خود نیز دچار دعوا و درگیری می شوند. شاخه سوم کومله به نام شاخه کمونیست در یک روستای کوهستانی دیگر است و تاکنون وارد این درگیری نشده است.
یکی از سرکردگان کومله به نام امجد حسین پناهی در تماس تلفنی با خبرنگاران اعلام کرد: «من خودم شاهد بودم که عمر ایلخانی زاده فریاد می زد: باکی از ریختن خون نداشته باشید. به همین خاطر من اعلام می کنم که این جنایت، بر گردن ایلخانی زاده، مهتدی و آذرباد است. ما حتی یک قدم از سنگرهای خودمان دور نشده ایم. آنان از دور با قناسه و دوشکا نیروهای ما را زدند. از همه می خواهم به کمک ما بیایند و این جنایت را محکوم کنند.»
گروهی که حمایت خارجی دارد اما فاقد جایگاه داخلی است
عبدالله مهتدی رهبر یکی از سه جناح گروه تروریستی کومله و همچنین رهبران و سرکردگان دیگر، وانمود می کنند که قدرت زیادی دارند. این در حالی است که شمار کل اعضا و نیروهای هر سه شاخه کومله که در اقلیم کردستان عراق مستقر شده اند، حتی به ۵۰۰ نفر هم نمی رسد! اما به منظور جلب حمایت های مالی و سیاسی آمریکا و کشورهای دیگر، در بیان ظرفیت های خود، غلو می کنند.
طی دهه های گذشته، افزایش قدرت دفاعی، اطلاعاتی و رصد قدرتمند تحرکات مرزی نیروهای جمهوری اسلامی ایران از یک طرف و بی میلی و بی اعتنایی مردم استانهای کردنشین ایران نسبت به این گروهک ها، کاری کرده که آنان هیچگاه پایگاه اجتماعی نداشته باشند، کسی به عنوان نیروی تازه نفس به آنها ملحق نشود و در روستاهای کوهستانی و دره ها بمانند.
درگیری، پیش زمینه و سابقه طولانی دارد
برخی از سران کومله، تلاش کرده اند تا اهمیت درگیری روی داده را تقلیل دهند و وانمود کنند که چند جوان کم سن و سال دعوا کرده اند و اتفاق خاصی روی نداده است. اما سخنان یکی از سران این گروه در مصاحبه با سایت خبری متعلق به برهم صالح رئیس جمهور سابق عراق، نشان می دهد که مدتهاست در مرکز به اصطلاح قرارگاه کومله، گروه هایی از هر دو طرف، شب ها از ترس حمله طرف مقابل نمی خوابند و نگهبانی می دهند!
نوید مهرآور، که از او به عنوان رئیس کمیسیون نظامی کومله زحمتکشان نام برده می شود، آشکارا درباره اختلافات داخلی صحبت کرده و در مورد تنشی که یک هفته قبل روی داده، چنین روایت کرده است: «در سه یا چهار روز گذشته جلسه ای را در جبهه کمیته مرکزی برگزار کردیم.
در این نشست، هر دو جناح، حضور داشتیم. ما به طور شفاف خواهان آن شدیم که اقدامات سیاسی عبدالله مهتدی، هر چه زودتر متوقف شود. در غیر این صورت تصمیم دیگری خواهیم گرفت». او در ادامه به کودتای داخلی کومله اشاره کرده و گفته است: «مهتدی و ایلخانی زاده به دنبال یک توطئه بودند تا ما را از حزب بیرون بیاندازند. ما بر سر مسیری که می خواستند از آنجا به ما حمله کنند، مراقب بودیم. مرکز آموزشی را نیز از ما گرفتند. ولی بعد، توانستیم آنجا را پس بگیریم و البته اجازه ندادیم از دماغ کسی خون بیاید».
این فرمانده گروه تروریستی و ضدانقلاب با افتخار اعلام کرده که یک هفته پیش، دعوا را متوقف کرده و نگذاشته خون از دماغ کسی بیاید. اما بعد، مشخص شد که علت اصلی پرهیز از شلیک و درگیری، این بوده که مهرآور و رفقایش، خانه ایلخانی زاده را محاصره کرده و او را به گروگان گرفته اند! این از اتفاقات شگرفی است که تاکنون در گروه های تروریستی و ضدانقلاب مستقر در کوهستان های اقلیم کردستان عراق، سابقه نداشته است.
قیمت واقعی رویاهای مهتدی
عبدالله مهتدی رهبر گروه تروریستی و ضدانقلاب کومله، در اعتراضات اخیر، به دنبال آن بود که در کنار رضا پهلوی و دیگران، خود را به عنوان رهبر جنبش معرفی کند و با سفر به آمریکا و کشورهای اروپایی، وانمود کند که یکی از اصلی ترین محورهای تحولات آتی است! اما حالا همین به اصطلاح رهبر حزب، در شرایطی گرفتار شده که اعضای گروه او با سلاح سنگین به جان هم می افتند.
تداوم حضور چندین گروهک تروریستی ضد جمهوری اسلامی ایران در خاک اقلیم کردستان عراق با چندین نام و عناوین متفاوت همچون کومله، دموکرات، پاک، پژاک و غیره علاوه بر آن که گهگاه برای امنیت استان های غرب کشورمان مشکل ایجاد می کند، ثبات و آرامش مردم اقلیم کردستان را نیز مختل کرده است.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
جنگ در اردوگاه شکست خوردگان بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانههای دفاعپرس، بخشهای زیادی از خاک ایران در زمان سلسله قاجار از کشورمان جدا شد که افغانستان هم یکی از این بخشهاست.
توطئه انگلیس در جداسازی افغانستان از ایران مشهود است. در دوره ناصری، بیدرایتی ناصرالدین شاه و صدراعظم وی، آقاخان نوری، سبب شد تا انگلیسیها ابتدا قرارداد سال ۱۲۶۹ قمری/۱۸۵۲ میلادی را به ایران تحمیل کنند سپس با استفاده از سیاست جنگطلبی و اشغال جنوب ایران و تحمیل عهدنامه پاریس، افغانستان را از ایران جدا کنند.
افغانستان که بر روی کره جغرافیایی ناصرالدین شاه قاجار (که هم اکنون در موزه جواهرات ملی نگهداری میشود) جزئی از خاک ایران است از زمان جدایی از ایران در بحث حقابه هیرمند با کشورمان در تنش است.
پس از حکمیت گلداسمیت و تجزیه بخشهای وسیعی از سیستان ایران، افغانستان متعهد شده بود که دست به اقدامی نزند که مانع رسیدن آب هیرمند به دریاچه هامون ایران شود، از این رو دولت ایران مراقب بود که افغانستان دست به اقدامی نزند که مانع رسیدن حقابه ایران شود.
در بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، اسناد مکمل، جلد ۱۶، سند شماره ۶۱۳ آمده است که در یک مورد ناصرالدین شاه به امین السلطان صدراعظم مینویسد: «جناب صدر اعظم؛ باید با سفارت انگلیس حرف بزنید به علاالسلطنه هم بنویسید که او هم در آن جا حرف بزند و بگویید طرقو را افغان نباید آباد نماید، زیرا که آبادی آن جا باعث نیامدن آب به سیستان است و این ضرر بیمعنی است که به دولت ایران وارد میشود و نباید آباد بشود.»
ناصرالدین شاه در حاشیه تلگراف سفیر ایران در لندن هم با اشاره به مالکیت ایران بر بندر کمال خان هیرمند و تجزیه این منطقه از کشورمان با تحریک انگلیس نوشته است:
«در سیستان هرچه مکان خوب و مرغوب بود، گلداسمیت به افغان داد، مثل قلعه فتح و چخانسور و سایر املاک آن طرف رود هیرمند را و همچنین این طرف هیرمند، قلعه بندر کمال خان بلوچ که اصل رعیت و نوکر ایران بودند و یک خط مثلث بیمعنی کشید و ما را محصور کرد، حتی نیزار اهل سیستان را که باید گاو و گوسفند و زندگی آنها در نیزار و تخت شاه بگذرد به طرف افغان انداخت، بعد که ما ملتفت شدیم که اگر این هم نباشد، سیستان حالیه بالمره بیمصرف خواهد شد، این حدود را راضی نشدیم از سیستان خارج شود و از انصاف اولیای دولت انگلیس خواهشمند هستیم که این همراهی را با ما کرده، راضی نشوند سیستان ما بالمره باطل بماند و خودشان به نقشه رجوع کنند، ببینند جایی هست که ما به افغان در عوض بدهیم، جایی که باشد به نظر ما نمیآید و نمیشود.»
با توجه به از دست رفتن افغانستان در دوره قاجار، در دوره پهلوی هم مسائلی در خصوص هیرمند پیش آمد که اوضاع را بدتر کرد و رضا خان با بخشش «دشت ناامید» که سرچشمه هیرمند است مقصر اصلی خشک شدن هامون است.
بنیانگذار رژیم پهلوی با تشویق بریتانیا، عهدنامه عدم تعرض در سال ۱۳۱۶ شمسی با عراق، افغانستان و ترکیه را امضا کرد تا جلوی نفوذ شوروی را بگیرد. عهدنامه عدم تعرض که به پیماننامه سعدآباد مشهور است باعث بخشش آرارات به ترکیه، اروندرود به عراق و دشت ناامید به افغانستان شد. گرچه بعدها شرایط اروندرود تغییر کرد، اما آرارات و دشت ناامید با ندانمکاری رضا پهلوی از دست رفت.
طبق توافق سعدآباد دشت ناامید به مساحت ۳ هزار کیلومترمربع در شرق ایران به افغانستان واگذار شد. در مقابل قرار شد ایران و افغانستان بهطور مساوی از آب هیرمند استفاده کنند البته بعدها افغانستان سدی بر هیرمند ساخت و آبی به ایران نرسید و حقابه هیرمند نیز به موضوعی برای منازعه طولانی دو کشور تبدیل شد.
ایران و افغانستان در چهار دوره مختلف اقدام به انعقاد قراردادهایی برای رفع این اختلاف مهم آبی کردند. قراردادهای مرزی با عنوان حکمیت گلداسمیت (۱۸۷۲)، مک ماهون (۱۹۰۵)، کمیسیون دلتا (۱۹۵۱)، (توافقنامه ۱۳۱۶) که اگرچه هریک در مدت زمانی محدود تا حدی چالشهای موجود را کم کرد، اما هیچکدام نتوانست به حل واقعی مشکل جاری شدن آب هیرمند به سوی ایران کمک کند.
محمدرضا پهلوی هم مثل پدرش تصمیم ناشیانهای در خصوص هیرمند گرفت که اسدالله علم وزیر دربار در جلد ششم کتاب خاطراتش تحت عنوان یادداشتهای علم به آن پرداخته است.
علم به بحثهای خود با شاه اشاره دارد که نکات منفی واگذاری سرچشمه هیرمند و خاک سیستان را گوشزد کرده و البته شاه هم آن را توجیه کرده است:
۱۴ خرداد ۱۳۵۶
بلافاصله قرارداد هیرمند و کار سیستان را عرض کردم. فرمودند: «آخر اگر ما به افغانها سختگیری بکنیم در دامن روسها میافتند.» عرض کردم: «این یک مسئله جداگانه است و اینها به هر حال در دامن روسها افتادهاند، زیرا عمر داوود آفتاب لب بام است. پس چرا ما سند را مبادله کنیم و یک سند محکمی به دست دولت کمونیست بعدی افغان بدهیم؟ بهتر است قرارداد مبادله نشود.» فرمودند: «به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم.» عرض کردم: «خشکی [دریاچه]هامون یک بدبختی بزرگ منطقه است، زیرا گاوداری سیستان از بین میرود.» معلوم میشود استدلالات غلط دولت را قبول فرمودهاند.
علم در بخشی دیگر از یادداشتهایش نوشته است:
۱۵ خرداد ۱۳۵۶
هنوز در حالت بهت و خرابی دیروز هستم. دیشب هم با قرص خواب خوابیدم. مقداری در این فکر بودم که این دولت هویدا به شاهنشاه من خدمت یا خیانت میکند؟ ارزش وجود یک ولایت با امور اقتصادی سنجیده شود! یاللعجب! یک وجب خاک میهن به میلیارد میارزد، آن وقت بگویند سیستان که ارزش اقتصادی ندارد. حداکثر سالی ۴۰ میلیون تومان عایدی میدهد. من در عجبم. بعد هم عرایض غلط و دروغ که مبادله اسناد محکومیت ابدی ما تاثیری ندارد. چون قانون از مجلس گذشته است و شاهنشاه توشیح فرمودهاند عجب! هرچه فکر کردم پیش دوستم بروم، نتوانستم قدم بردارم. ناچار در دفتر ماندم و به کارهای متفرقه برای تفرقه حواس پرداختم. تنها امید من روشنبینی و آیندهنگری شاه است و بس. کسی چه میداند که ضمیمه شدن افغانستان به ایران در مخیله بزرگش نباشد!
او در یکی از یادداشتهایش به تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۵۶ یعنی زمان واگذاری سرچشمه رود هیرمند و تصویب آن در مجلس شاهنشاهی نوشته است:
چند دقیقهای شرفیاب بودم و مرخص شدم، دماغ کار هم نداشتم. دیشب تا صبح بیدار بودم، چون وقت خواب، چشمم به خبر مبادله اسناد هیرمند بین وزیر خارجه و سفیر افغانستان افتاد، آنچنان ناراحت شدم که با قرص خواب هم خواب سنگین چندساعته بر چشمم نیامد. به محض آن که اندکی به هوش میآمدم، این کابوس مرا در خود فرو میبرد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفا از خدمت نوشتم باز پاره کردم. فکر میکردم کار گذشته را استعفای من دوا نمیکند… بالاخره دیشب ضربه آخر را زدند. کسی چه میداند؟ شاید هم از اربابهایهای نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند. به هر حال به شاهنشاه و کشور خیانت بزرگی شد که دیگر جبرانپذیر نیست. به حدی بدحال بودم که به دفتر کار خود هم نرفتم… البته آثار این خیانت ده تا پانزده سال دیگر ظاهر میشود که من مردهام.
علم در بخشی دیگر نوشته است:
۱۲ مرداد ۱۳۵۶
به اروپا آمدم و مشغول پرسهزدن شدم حال مزاجی کمی بهبود یافت، ولی روحاً کسل و ناراحت و نگران بودم کسالت از جهت کار سیستان و نگرانی از جهت کار عمومی کشور باید بگویم که هر وقت در آب مدیترانه غوطه میزنم به یاد روزهایی میافتم که فرماندار کل سیستان و بلوچستان بودم، در روزهای گرم اردیبهشت و خرداد سیستان عصرها در هیرمند که با آبی هزار مترمکعب جاری بود شنا میکردم، افسوس و هزار افسوس که دیگر پس از ده پانزده سال که انشاءالله من مردهام این منظره را نخواهم دید! این بستر خشک و سیصدهزار جمعیت آواره خواهند شد جای تعجب است گرچه اگر غیر از این بود تعجب داشت. با رئیس و اعضای دولت با هرکدام حرف زدم، سیستان را با مسائل مالی میسنجند و میگویند حداکثر سیستان به کشور چهل میلیون تومان در سال که بیشتر نمیدهد، عایدی یک ساعت نفت است!
خیانت شاهان قاجار و پهلوی به ویژه رضاخان با بخشش دشت ناامید که سرچشمه رود هیرمند است، امروز کار را به جایی رسانده است که طالبان حقابه هیرمند را نمیدهد که این امر مشکلات فراوانی برای استان سیستان و بلوچستان از جمله خشکسالی، ریزگرد و مهاجرت را در پی خواهد داشت.
جالب اینکه رضا پهلوی، پسر شاه مخلوع و نوه پادشاهی که دشت ناامید را حراج کرد رویای همکاری با اسرائیلیها برای حل بحران آب در ایران در فردای براندازی را در سر میپروراند.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتهای پیام/ ۱۳۴
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
خشکسالی، میراث رضاخان برای مردم سیستان و بلوچستان بیشتر بخوانید »
گروه بینالملل دفاعپرس – روزبه قمصری؛ جریان ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج نشین با کمک و همراهی عوامل داخلی خود بعد از چیزی بیش از ۴۰ سال تلاش و توطئه برای ضربه زدن و آسیب رساندن به درخت تنومند نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در آخرین تلاش و طرح خود بعد از فوت «مهسا امینی» با کشست سنگینی روبرو شدند. البته هرچند آنها با تمامی توان و تلاش خود توانستند برای چند ماه آشوب و اغتشاشات را به خیابانهای برخی از شهرهای کشور بیاورند، ولی در نهایت با عدم همراهی مردم شاهد شکستی دیگر بر کارنامه ننگین آنها بودیم.
اما در این میان معرفی یک آلترناتیو علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را میتوان یکی از همان طرحها و نقشههای مزورانه آنها در مسیر سنگاندازی و ایجاد خلل در سیر حرکت قطار پرشتاب جمهوری اسلامی ایران دانست. موضوعی که از سابقهای ۴۰ ساله نیز برخوردار است. در واقع دشمنان ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران تقریبا از دهه ۶۰ تا امروز در میان تمامی طرحها و نقشههای شیطانی خود یک دستور کار ویژه داشتند و آن آلترناتیوسازی علیه انقلاب اسلامی ایران بود.
اگر بخواهیم نگاهی تاریخی به موضوع آلترناتیوسازی علیه جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم باید سفری در تاریخ داشته و به گذشته برویم. درست زمانی که بعد از برکناری «بنی صدر» از ریاست جمهوری شاهد شکلگیری نخستین آلترناتیو با هدف تحت فشار قرار دادن و ضربه زدن به انقلاب اسلامی آن هم متشکل از «مسعود رجوی» و «بنی صدر» بودیم. آنها در آن زمان یعنی در دهه ۶۰ بعد از بحث و بررسیهای فراوان و کمک گرفتن از سرویسهای جاسوسی و امنیتی خارجی به این نتیجه رسیده بودند که با انجام مخالفت با قانون اساسی کشور اقدام به براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران کرده و قدرت را به دست بگیرند.
حال از آن تاریخ و تلاشهای گذشته ضدانقلاب و اپوزیسیون در دهه ۶۰ گذر میکنیم و به امروز میرسیم. بعد از فرونشستن آشوبها و اغتشاشات اخیر شاهد هستیم که دشمنان ایران اسلامی یک بار دیگر طعم تلخ شکست را در برابر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را چشیدند. زیرا انقلاب اسلامی ایران و در راس آن رهبر معظم انقلاب اسلامی از آنچنان بصیرت و توان سیاسی و دینی به همراه پشتیبانی و حمایت مردمی برخوردار هستند که نقشهها و توطئههای دشمنان حتی بعد از گذشت بیش از ۴۰ سال راه به جایی نبرده و با شکست روبرو میشوند.
اما در این میان نکته تعجب برانگیز عدم عبرت آموزی ضدانقلاب، اپوزیسیون و منافقان داخلی و خارجی از درسها و تجربیات گذشته و حال خود در رویارویی و نبرد در جبهههای مختلف سخت و نرم است. زیرا اگر بنا را بر عبرت آموزی و درس گرفتن از تمامی این اتفاقات و وقایع ۴۰ سال اخیر در میان باشد بایستی تا امروز متوجه میشدند که نظام جمهوری اسلامی ایران با حمایت و پشتیبانی گسترده و همه جانبه مردمی که از آن برخوردار است تا امروز از گزند تمامی این حوادث و آسیبها در امان مانده و در آینده نیز از توطئههای پیدا و پنهان دشمنان اسلام و انقلاب در امان خواهد بود.
بر این اساس با توجه به تمامی موضوعات و موارد گفته شده روی سخن با اپوزیسیون فعلی است که حتی برای سه ماه نتوانستند اتحادی ظاهری را در میان خودشان حفظ کنند و برای یک بار هم شده نشان بدهند که میتوانند مخالفانی در قد و قواره معمول و متعارف باشند. اما بازهم در کمال تعجب مشاهده کردیم که اپوزیسیونی که از افرادی، چون رضا پهلوی، مسیح علی نژاد، حامد اسماعیلیون، گلشیفته فراهانی، نازنین بنیادی، شیرین عبادی و عبدالله مهتدی تشکیل شده بود با زیاده خواهیها، سهم خواهیها و سایر موضوعات دیگر از هم پاشید و هم اکنون میتوان گفت فقط رضا پهلوی یا همان ربع پهلوی در این گروه باقی مانده و سایر اعضا هرکدام به دلایلی و به مرور زمان از این گروه جدا شدند.
در پایان باید گفت نیروهای ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج نشین آنقدر با فضای امروز حاکم بر کشور بیگانه و غریب هستند که هیچگاه نخواهند توانست درکی درست از اوضاع و احوال فعلی کشور به دست بیاورند و بر همین اساس هم در ارتباطگیری با مردم ناموفق هستند. از این روی هم است که شاهد شکستها و ناکامیهای متوالی آنها در نقش برآب شدن تمامی نقشهها و طرحهای مزورانه و ددمنشانه آنها هستیم.
انتهای پیام/ ۱۳۴
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
پرده آخر نمایش براندازان در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران بیشتر بخوانید »