رضا گنجی

تَرک در سیرتِ مردانِ چپِ سیاستِ ایران

تَرک در سیرتِ مردانِ چپِ سیاستِ ایران



… اگر آن حلقه ی نزدیک به خودتان که این روزها با نیات شوم به شما چسبیده اند را کمی کنار بزنید، بهتر دوستانِ واقعی خودتان و خیرخواهان منافع ملی و امنیت ملی ملت تان را در میان شان پیدا خواهید کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، رضا گنجی تحلیلگر سیاسی طی یادداشتی نوشت: بر خلافِ تصور بسیاری از شیفته گانِ “مردی با عبای شکلاتی” که از او با عنوان “سیدِ خندان” یاد می کنند، آنجناب از جمله معدود روسای جمهورِ “بد خُلق” و “تند مزاج” بوده که ساختمان ریاست جمهوری ایران به خود دیده است. ایضا “ساده لوح” ترین رئیسی که بر آن منصب نشسته بود.

اگر معیارِ قضاوتِ شما در خوشخویی، رویتِ لبخند های زعیمان در مقابل دوربین ها است که باید یادآور شویم ملت های دیگر هم گاها قربانی شِکرخندهای مردانِ سیاسی شان شده اند و ما و شما در این خصوص مشترکا فریب بسیار خورده ایم.

شاید به جرات بتوان گفت که در میانِ وزرا از بعد از انقلاب ایران تاکنون، کمتر وزیری به تندخویی محمد جوادِ ظریف در کابینه حضور داشته است. وزیری با “تبختر” بسیار و افاده هایی که بعضا حتی باعث آزرده گی اطرافیانش هم شده است.

اینطور تصور می شود که یکی از دلایل نزدیکی و قرابت زیادِ شیخِ دیپلمات!،حسن روحانی با فردی چون ظریف، در یک خصلتِ مشترک تفسیر می شود و آن “خودبزرگ بینی” و “باد سری” است.

اگر آن جماعتِ نفع طلب که سالهاست در اطرافِ این حضرات با اهداف متفاوت چنبره زده اند، ساعتی دست از تملقِ این عالیجنابان بردارند تا آنها دمی با خود خلوت کنند و نگاهی به پستوی خلقیاتِ خود بیندازند، تصدیق می فرمایند که “ساده لوحی و دژخویی ذاتی” و “تبختر بسیار که محصولِ توجه زیاد و ظرفیت اندک است” و “خودبزرگ بینی متوهمانه” ی سیاسیونی چون خاتمی و ظریف و روحانی، جملگی تبدیل به دشمنانِ حقیقی شان شده است.

و اما اعظم دیپلماتِ ایران زمین، والا حضرت جواد ظریف ….

آنکه گفت “به ظریف گفتم حسادت یک مشکل ریشه‌ای در میان مسوولان ما است” خود یکی از همانهاست که راه راست به رفیق اش نشان نمی دهد. اتفاقا وجه اشتراکشان هم، همان “خودپسندی” است. او حرف می زند تا منش و خُلقِ ناپسندِ خود و “بعضی” دیگر از دیپلماتهای فعلی و پیشین را توجیه کند. کسی منکرِ حسادت در میان مسئولان نیست. چپ و راست هم ندارد. اتفاقا اگر نیک بیاندیشید در خواهید یافت که در میانِ هم کیشانِ سیاسی اصلاح طلب و دگر اندیش، این خصیصه ی ناپسند، یعنی تنگ چشمی، برجسته تر ظهور و بروز دارد.

یک شیادِ رسانه ای هم می تواند با ذکر یک خاطره از ایامی که مثلا انقلابی بوده است، شما را هم وزن مطهری و بهشتی بداند و نقدِ عملکردِ شما را “آرمانخواهی توهمی” در ” آسمانِ تخیلات” بخواند! و شما در تمام همان لحظات که در فضای رسانه ای، این تملقاتِ مشمئز کننده را می خوانید و یا می بینید و می شنوید، به این فکر می کنید که چقدر رقیب ناجوانمردانه و تازیانه بدست دارد بر صورت تان خراش وارد می کند و این همان هنرِ “تعدادی” از مردانِ ناپاکِ رسانه ای و سیاسی پیرامون تان است که اجازه نمی دهد تا جناب تان منصافانه تر پای نقدِ منتقدان تان بنشینید.

آقای دیپلماتی که رئیس جمهور آمریکا هم تشنه دیدارِ شماست. کدام عقلِ سلیمی از شما می پذیرد که برندِ سیاسی تان را در بستری چون “کلاپ هاوس” تخریب کنید و سیاستِ رسانه ای تان را خرج رفیق بازی در خوشبینانه ترین حالت بکنید؟ اصلا این چه مراقبتی دیپلماتیک در قد و قامتِ یک وزیر است که در کنارِ تعدادی اشخاصِ مسئله دار در یک گفتگو با منظور و هدف خاص قرار بگیرید؟ نخوانده اید که وقتی سیاستمداری “خشم” اش از رقیب فزون شود، تصمیماتش دچار نقصان می شود؟ شما اگر اراده کنید یک خروار رسانه به صف می شوند برای مصاحبه. به زیر کشیدنِ رقیب، با توجیه روشنگری، چقدر ارزش داشت که یک وزیرِ محترم از بدنام ترین و آلوده ترین رسانه برای این منظور استفاده کند؟ آن رئیس جمهورِ کت شلواری پیشین هم، وقتی تمام و کمال از چشم ما افتاد که بلندگویش شده بود اینترنشنال فارسی و تعدادی رسانه ی برانداز.

مطلعم که مطلعی که تعدادِ خائنین به وطن، بد اندیشان و بدخواهانِ ایران، در بین دگر اندیشان و براندازنِ داخل و خارج، همانان که اندیشه شان نزدیک تر است به اندیشه “بعضی” از دوست نماهای اصلاح طلبِ شما، هزاران برابر بیشتر است از خائنینِ وطن در کیشِ اصولگرایی اما چه می شود کرد وقتی که گاهی “حُریت” در امرِ سیاست به دلایل متعدد رنگ می بازد و کسانی معذور می شوند در بیانِ این نکاتِ واقعی در علن.

جناب آقای ظریف، در دنیای دوستانِ شما که “پیروز” فقط و فقط کسی است که از خط پایان عبور کرده باشد و آنکه سکه را به چنگ نیاورده و نفروخته است و لذتِ پولش را نبرده است بازنده است، چرا دلخور می شوید از کسانی که نتیجه ی توافقِ ضعیف تان را “هیچ” می دانند. تازه این را هم که یکی از خودتان گفته است. چرا چنین نقدهایی تا این حد شما را برآشفته می کند؟ مگر قرار نبود که میوه ی آنهمه سال زیست در فرنگ، نگه داشتنِ حرمتِ مخالف باشد؟

در آرمانشهرِ “آزادی بیانِ” ادعایی اصلاح طلبان، قرار بود که شما جانتان را نثار کنید تا مخالفِ شما بتواند آزادانه حرفش را بزند. این اداها و این رفتارهای کودکانه چیست که از خودتان بروز می دهید و تا کسی نقدی به فعل و عملکردتان می کند، جیغ بنفش و سبز می زنید و قهر می کنید و ناز می کنید و ناسزا می گویید و … ؟ وقتی می گویند که کلماتی چون “آزادی بیان” و “دموکراسی” و ” حقِ مخالف” برای طیفِ اصلاح طلب، واژه گانی برای بالا رفتن از گرده ی مردم بیچاره و یک کلاشی سیاسی است، اسباب رنجش تان می شود.

این شمایید که مدام شعارِ “آزادی بیان” بی هیچ “قید و شرط” می دهید اما هرگز بدان نه معتقدید و نه عمل کرده اید. رقیب، صادق تر از شماست چرا که نخواسته با این شعارِ فریبکارانه که در هیچ نقطه ای از کره زمین بدان عمل نشده است، مردمش را فریب بدهد. جریانِ مقابلِ شما، معتقد به “آزادی بیان” در چهارچوبِ عقل و منطق و شرع است.

دیپلماتِ محترمِ ایرانیان، فراموش نکنیم که “ساده لوحی” رئیس قوه مجریه یک مملکت، اقل اش عزت و اعتبار یک ملت را بر باد می دهد. “تکبر” یک دیپلمات، فرصتِ مشورت را می گیرد و خیرخواهان را برای تعاملِ درست ناامید می کند. “خودبزرگ بینی” یک سیاستمدارِ مدعی کیاست، باعث نفرت توده از اصحابِ سیاست و حکومت می شود. هم مردانِ سیاستِ جناح راست و هم چپ می توانند قربانی این خصایص نکوهیده باشند.

رسانه های همسو می توانند چهره ای مهربان و خوش اخلاق و دلسوز و ملی گرا از شماها در ذهن ها بسازند اما اگر اینها که ذکر شد در ذاتِ یک سیاستمدار نباشد، خدای توده ها، روزی تشتِ ناصداقتی اش را بد بر زمین می کوبد.

مردِ نخستِ سیاستِ خارجی ضعیف ترین دولتِ تاریخِ ایران، برادرِ عزیز، جنابِ آقای ظریف، بی شک در بین منتقدینِ توافق هسته ای و عملکردِ شما در مذاکرات، هستند کسانی که از جاده انصاف خارج می شوند، زبان تلخ می کنند و کسرِ معلومات در این خصوص دارند، اما هستند بسیاری که دست شان پر، فهم شان درست، دانش شان در این حوزه مقبول، نقدشان صحیح و نیت شان از انتقاد خیرخواهانه است. اگر آن حلقه ی نزدیک به خودتان که این روزها با نیات شوم به شما چسبیده اند را کمی کنار بزنید، بهتر دوستانِ واقعی خودتان و خیرخواهان منافع ملی و امنیت ملی ملت تان را در میان شان پیدا خواهید کرد.

و اما مراد و مریدانِ مد نظر، هم می توانید همه ی یافت های ما را به باد انتقاد بگیرید و خیال زده، آن را بخشی از پروژه تخریبِ مردانِ شاخصِ چپِ ایران بدانید و هم می توانید عاقلانه در جهتِ اصلاح اش بکوشید. فقط بدانید که دانسته ها و استنتاجِ ما از خصایلِ این فَرنشینان عینی است نه ذهنی.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تَرک در سیرتِ مردانِ چپِ سیاستِ ایران بیشتر بخوانید »

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟



چرا هنوز نمی‌خواهند بپذیرند و صادقانه به طرفداران شان بگویند که نگاه غرب به جریان اصلاح طلب و دگر اندیش،هرگز فراتر از یک نگاه ابزاری برای ایجادتقابل با حاکمیت دینی و سیاسی در ایران نبوده و نخواهد بود؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، رضا گنجی کارشناس سیاسی طی یادداشتی نوشت: همیشه این پرسش مطرح بوده است که چرا غالبِ اصلاح طلبان و مخالفین جمهوری اسلامی، بصورت متحد تا این حد مخالف بهبود روابطِ تهران با قدرت های نزدیک، خاصه روسیه و چین هستند؟ اِصرارِ این افراد در متهم کردن این دو قدرت و تبرئه آمریکایی ها در چیست؟

آیا این مخالفت مطابقِ سیاست های رسمی رهبرانِ اصلاح طلبِ ایرانی است؟ چه گروهی با چه اهدافی در داخل این حزب، برنامه ی تضعیفِ تماس با دیگر قدرتها برای برتر جلوه دادن سلطه غرب را دنبال می کند؟

ایراد گرفتن از نشستنِ با فاصله ی روسای جمهور ایران و روسیه بخاطر شرایط کرونایی، عیب جویی از کیفیتِ استقبال و بدرقه ی مقاماتِ خُرد و کلان در این کشورها تا انتقاد از ناتوانی در سخن گفتن به زبانی دیگر، همه از سرِ غیظ شان بخاطر موفقیتِ دیپلماسی منطقه ای و فرامنطقه ای اخیرِ دولت رئیسی است یا دستور این است که این نیروهای نیابتی غرب بعنوان مدافعان دائمی واشنگتن در سرزمینِ پارسیان، باید به هر شکل ممکن مانع نفوذ این قدرتها بشوند و ایضا اجازه ندهند که محصولِ دوستی با دیگر کشورها احیانا باعثِ بهبودِ اوضاع ایرانیان و محبوبیت بیشتر نظامِ فعلی بشود؟ (البته ایراد گرفتن های بدون منطق و نق زدن های همیشگی دیگر بخشی از خصلتِ این جریان سیاسی شده است. حاکمیت چه روابط با دیگر دول را بهبود ببخشد و چه نبخشد در هر دو صورت اینها بهانه ای برای غر زدنِ بی سبب دارند.)

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

برافروختگی و عصبانیتِ جریانِ اصلاح طلب از موفقیتِ دولت فعلی در بهبود روابطِ دیپلماتیک با کشورهای منطقه خاصه عربستان و دیگر بازیگرانِ مهم در فضای بین الملل، قابل فهم است. اینکه برای کوچک شمردن تلاشِ دیپلماتیک دولت، این موفقیت ها را تنها بخاطرِ ورودِ “شمخانی” به بازی بدانید! تا دولت را ناتوان در این عرصه بخوانید، از سوزش تان است نه بیانِ حقیقت. واقعا بر این باورید که حافظه مخاطب تا این حد نحیف است که نداند شما تا دیروز چه دشنام ها که در خلوت و جَلوت، نثارِ شمخانی بخاطر گرایشات و کنش های انقلابی اش می کردید و حضورش در شورای عالی امنیت ملی را “بی خاصیت” می دانستید؟

اصلاح طلبان و براندازان به خواست و میلِ مقاماتِ مافوق شان در رسانه ها و فضاهای مجازی تا مدتها با لیست کردنِ خیانت های چین و روسیه در موضوع ایران بدنبال برهم زدن هر نوع مراوده بودند در حالی که می دانستند هرگز میزان و کیفیت خیانت های غرب، خاصه انگلیس و آمریکا در ایران در مقاسیه با بد عهدی های روسیه و چین همسنگ هم نیستند.

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

نقطه اشتراک محمد خاتمی و حسن روحانی بعنوان روسای جمهور پیشین ایران با گرایش اصلاح طلبانه از نوع اصلاحات غربی، علاقه و ارادت خاص شان به جهان غرب بوده است. تملق و تعریف از غرب و فرهنگ غربی در این دولت ها از حد گذشته بود. البته هر دو در سالِ پایانی ریاست جمهوری شان تبدیل به منتقدین سیاست های غربی شده بودند اما حاضر نشدند آنطور که شایسته بود بی پروا مخالفت و نفرت شان از غرب و آمریکا را جار بزنند.

دولتِ معروف به “دولت اصلاحات” از سطح وزرا تا مقامات میانه، بخاطر عُلقه شدیدشان به غرب، برای بهبود روابط با آمریکا فشارهای بسیاری را به حاکمیت و رهبر عالی ایران آوردند. کارهایی برای نرم کردنِ دلِ دوستانِ افرنگی شان هم انجام دادند اما در نهایت، حاصلِ همه ی خوش رقصی ها و لبخند هایشان به غرب “هیچ” بود.

اسناد آشکار زیادی در بستر رسانه وجود دارد مبنی بر اینکه روسای جمهور اصلاح طلبان سرانجام به این باور رسیده بودند که دلیل شکستِ همه ی تلاش های دیپلماتیک برای حل و فصل مشکلات، بدون تردید آمریکا است اما آنها هنوز فکر می کنند که اگر سیاستِ افشاگری درباره عملکردِ سراسر مخربِ غرب در موضوع ایران را در پیش بگیرند، از سوی حامیان شان مورد شماتت قرار خواهند گرفت. چرا؟

چرا هنوز نمی خواهند بپذیرند و صادقانه به طرفداران شان بگویند که نگاه غرب به جریان اصلاح طلب و دگر اندیش، هرگز فراتر از یک نگاه ابزاری برای ایجاد تقابل با حاکمیت دینی و سیاسی در ایران نبوده و نخواهد بود؟

وقتی که بوش، رئیس جمهور وقتِ آمریکا، ایران را “محور شرارت” خواند، خاتمی فهمید که آنهمه کمک به یانکی ها در جنگِ افغانستان تاثیری در تغییر سیاستِ “ایران هراسی” نداشته است. خاتمی بعنوانِ مبدع نظریه ” گفتگوی تمدنها“، معتقد به سیاستِ “تنش زدایی” و سیاستِ بکارگیری “زبان نرم در روابط بین الملل” خیلی دیر پی به این نکته برد که اساسا غرب “زبانِ نرم” نمی فهمد.

حاکمیت نظام اسلامی، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور هیچ زمان در طول بیست و هفت سال گذشته مورد حمایت و حتی موردِ پذیرشِ آنها (آمریکا و غرب) به صورت واقعی قرار نگرفت. تفکر حاکم بر ایران و اراده این ملت بزرگ مبتنی بر استقرار و ترویج مردم سالاری دینی و استقلال طلبی و عدالت‌خواهی هیچ‌گاه خوشایند غرب نبوده و نخواهد بود.” خاتمی این سخن را در مرداد سال ۱۳۸۴ بیان کردند. سالی که مریدانش وقتی نتوانستند او را در مقابل نظام قرار بدهند، بدنبال “عبور” از او بودند. سالی که دیگر شیفته گانش نمی خواستند او “لیدر اصلاحات” باشد. سالی که خاتمی حتی شجاعت شرکت در مراسم روز دانشجو را نداشت. سالی که دوستادارنش او را با القابی چون ” ممد پیرپکاجکی”، ” ممد خالی بند”، “شهبانو” و “شناگر استخر” و … صدا می زدند.

چنین رویکردهای غلطِ سیاسی مردی با عبای شکلاتی در نهایت آنقدر دولت اش را ضعیف کرد که کاندیداهای موردِ تاییدشان (هاشمی، کروبی، معین) در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری، به طرز بدی از یک رقیبِ گمنام شکست خوردند و عملا جریانِ دوم خرداد و زیر شاخه های آن همچون “حزبِ برادرِ بزرگتر” تا به امروز در اغلبِ انتخابات نتوانستند پیروزِ میدان باشند.

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

از دید بسیاری از سیاستمداران ایرانی، سالها بعد، حسن روحانی همان خطاهایی را مرتکب شد که خاتمی مرتکب شده بود. خطای ” اعتماد به غرب“.

روحانی با رونمایی از مردِ اولِ دیپلماسی در دولت اصلاحات، یعنی دکتر ظریف بدنبالِ “انقلاب در دیپلماسی” بود. شعار روحانی، “تعامل سازنده با جهان در چارچوب دولت توسعه گرا” بود. وزیر خارجه وقتِ ایران بالاخره توانست بعد از سیزده سال و بعد از فراز و فرودهای بسیار، پرونده هسته ای ایران را با وجود مخالفت هایی در داخل، نهایتا با نظر مثبتِ آیت الله خامنه ای به امضا برساند.

بعد از امضای توافق، صبحِ زودِ روزی که قرار بود ظریف بعنوان “قهرمانِ دیپلماسی” وارد ایران شود عده ای برای استقبال به فرودگاه مهرآباد رفتند که به گواه مطلعین، آن جماعت بطور طبیعی آن وقت از صبح را به عمرشان ندیده بودند چه برسد به اینکه بخواهند برای استقبال از یک مقام رسمی حکومتی که خیلی هاشان منتقدش بودند از خواب شان بزنند. داستان چیز دیگری بود.

حسن روحانی همچون شاهانِ پیروز در ساختمانِ معروف به “ساختمانِ کنفرانسِ سرانِ کشورهای اسلامی” و در جمع فعالینِ رسانه با اقتدار درباره پیروزی دیپلماسی و فروپاشی تحریم ها می گوید. او “صبحِ بدون تحریم” را نوید داده بود.

در تیرماه سال ۹۴ و بعد از اعلام توافق، در خیابانهای تهران عده ای به شادی پرداختند. قرار بود دلار بعد از این “حماسه دیپلماتیک” به مبلغ هزار تومان خرید و فروش بشود. ایران در روزهای بعد به تعهداتش عمل می کرد در حالی که هیچ یک از طرفهای دیگر، گامی مثبت برای انجام مفادِ توافق بر نمی داشتند.

دونالد ترامپ که رئیس جمهور آمریکا شد، همه ی تخم مرغ های حسن روحانی را شکست. ترامپ در یک سخنرانی دوازده دقیقه ای و نسبتا طولانی برای صدور یک فرمان، رسما خروجش از برجام و بازگشت تحریم ها علیه ایران را اعلام کرد. در آن نطق که رد پای دیدگاههای صهیونیست ها مشخص بود، او ایرانیان را یک “ملتِ تروریست” نامید. توافق هسته ای را توافقی بسیار بد خواند که هرگز نمی بایست منعقد می شد و اعلام کرد که متحدان اروپایی آمریکا نیز بر “خطرناک بودن ایران” صحه گذاشته اند!

حسن روحانی بلافاصله به سخنان ترامپ واکنش نشان داد و او هم دوازده دقیقه آمریکا و غرب را برای چنین بد عهدی شماتت کرد. او گفت “آمریکا کشوری است که هیچگاه به تعهدات خود پایبند نبوده است …” روحانی اظهار داشت که اساسا آمریکا وارد برجام نشده بود که حالا بخواهد از آن خارج شود. متعهد نبودن به تعهدات بین المللی از دیگر انتقادات روحانی به آمریکا در آن سخنرانی بود. او آمریکا را “یک موجود مزاحم” در برجام خواند.

رئیسِ دولتِ تدبیر و امید خیلی تلاش کرد که ما در آن سخنرانی متوجه شکستِ سیاستِ باور به “کدخدا” نشویم اما هر چه جلوتر رفتیم، خودش، مردِ اول سیاستِ خارجی اش، کابینه اش و بسیاری دیگر متوجه شدند که اعتمادشان به غرب برای بنا کردن هر نوع رابطه ی سالم از پایه غلط بوده است.

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟

در سالِ پایانی ریاست جمهوری حسن روحانی و سال پایانی وزارتِ جواد ظریف، این دو سعی کردند در هر فرصتی رفتارِ غرب و آمریکا را به چالش بکشند. فقط کافیست که به درستی و کامل سخنرانی ها و نوشته ها و پنل های این دو نفر را از فردای بعد از خروج آمریکا از برجام تحلیلِ محتوا بفرمایید تا متوجه منظورِ نگارنده بشوید.

خنجر بدی خورده بودند. به واقع آمریکا و غرب در حقِ اصلاح طلبان نامردی کردند نه در حق اصولگرایان. درست اش این بود که جریانِ اصلاح طلب، از صدر تا ذیل شان، شکمِ آمریکایی ها را بخاطرِ خروج از برجام، نامردی در حقِ نیروهایی که تا این حد در خیمه آنها سینه زده بودند و بی اعتبار کردن جریانِ معروف به اصلاح طلبان، بدرند اما دریغ از ذره ای غیرت، چرا که هنوز هم هستند کسانی در میانِ جریان اصلاح طلب که شیک تر از آمریکایی ها و غربی ها برای عملِ ناجوانمردانه ی آنها ماله می کشند.

اگر می خواهید درباره شکستِ اعتمادِ دولت هاشمی به غرب هم چیزهایی بدانید، شما را به نوشته ی هیچ فردِ اصولگرا و یا سخنرانی هیچ فردِ مخالفِ دولت های هاشمی ارجاع نمی دهم. کافی است که دو ساعت زمان صرف کنید و حداقل دو قسمت از مستندِ ” ایران و غرب” ساخته شبکه بی بی سی را ببینید تا متوجه شوید که هیچ یک از نرمش های هاشمی هم دلِ فرنگی ها را نرم نکرد.

حداقل در سه دولتِ هاشمی، خاتمی و روحانی، یعنی ۲۴ سال از ۴۴ سال، عمده زمان و انرژی صرف این شد که جبهه غرب در ایران همیشه پررنگ تر از جبهه شرق جلوه گری بکند در حالی که نتیجه به گواه تاریخ همیشه “پوچ” بوده است.

حالا با این تجربه ها چرا هنوز عده ای از این جناحِ مشخص، تن و بدنشان می لرزد از اینکه حاکمیت بخواهد بازنگری بکند روابط اش را با غرب و آمریکا و ارتباطاتش را با چین و روسیه و دیگر کشورهای منطقه و خارج از این منطقه بهبود ببخشد؟

این جماعت با فریبِ مردم به هر شکلِ ممکن و در هر بستری، روزی هزار بار ایران را مستعمره پکن و مسکو می کنند. در لحظه دروغِ فروشِ بخشی از سرزمینِ ایران به چین را خلق می کنند. بلافاصله شایعه می کنند که روسیه در ایران پایگاه نظامی زده است. عَرَقِ شایعاتِ قبلی شان خشک نشده چو می اندازند که در توافقاتِ بلند مدت مان با این قدرت ها، طرفِ ایران همه چیزِ مملکت را داده و در مقابل هیچ چیزی بدست نیاورده و… و.

فکر نکنید که این لاطائلات یومیه، نخست و فقط از سوی رسانه های فارسی زبانِ آن طرفِ آبها تولید و منتشر می شود، نه، این ژاژها تماما تولید داخل است و اغلب هم از سوی همین جریان های سیاسی بی مایه و پر کینه ی وطنی خلق و برای بازنشر به دست رسانه های فارسی زبان می رسد.

شکی در این نیست که این جماعت با چنین تفکری، همه ی انتقادات شان و شیطنت های شان نه از سرِ دلسوزی برای ایرانیان بلکه در خوشبینانه ترین حالت و در منصفانه ترین تحلیل از سرِ جهل است و البته که سرشِناسان این جریان ها بدنبال پیاده سازی خواست آمریکا در ایران یعنی به چالش کشیدن هویت استقلال خواهی ایرانی، لوس کردنِ شعارِ اصولی و پر مفهوم “نه شرقی و نه غربی”، منفعل نشان دادن حاکمیت، ایجاد دو قطبی در داخل، گلاویز کردن مردم و نظام، پررنگ کردن ارزشهای غربی، منهدم کردنِ سیاستِ نگاه به داخل، نمایش قدرتِ غرب در حوزه های مختلف و … ایضا باجگیری از حاکمیت برای اهداف شخصی است.

کاش دغدغه و نگرانی این جماعت این بود که قراردادی خلافِ منافع ملی و امنیت ملی ثبت نشود، ایرانِ بزرگ وامدار قدرتی دیگر نگردد، عزت اش حفظ شود، استقلال اش تداوم یابد و … کاش.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اصلاح طلبان پادوی غرب در شرق؟ بیشتر بخوانید »