رمان

راهیابی دو هنرمند چهارمحال و بختیاری به مرحله دوم چهارمین جایزه ملی داستان حماسی 

راهیابی دو هنرمند چهارمحال و بختیاری به مرحله دوم چهارمین جایزه ملی داستان حماسی 


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از شهرکرد، سجاد خالقی با رمان «گلادیمر» و زهرا علیدوستی با رمان «بغض کهنه برنو» از هنرمندان چهارمحال و بختیاری به مرحله دوم داوری چهارمین جایزه ملی داستان حماسی راه یافته اند. 

«گلادیمر» رمان سجاد خالقی رومانی فانتزی با موضوع حماسی است در دنیا آینده اتفاق می‌افتد و در آن بازی‌های کامپیوتری و دنیایی واقعی به هم نزدیک شده است. خالقی نویسنده این رمان عنوان آن را از ترکیب ادو کلمه گلادیاتور و گیمیر استخراج کرده که در رمان نیز این شخصیت‌ها وجود دارند. شخصیت این رمان یک دختر ایرانی است که یک گلادیمر حرفه‌ای است و تلاش دارد با توانایی که در گلادیمری دارد برای کشور خود کاری کند. 

سجاد خالقی هنرمند داستان نویس استان پیش از این نیز با داستان «مرد‌های مرز شرقی» رتبه نخست «جایزه داستان‌های حماسی» را در این جشنواره کسب کرده است.

رمان «بغض کهنه برنو» اثر زهرا علیدوستی دیگر رمان راه یافته به جایزه ملی داستان حماسی با گویش بختیاری است و زندگی جوانی کوچ نشین به نام بهمن را در دوران رضا خان روایت می‌کند. در این اثر به حوادثی مثل تخته‌قاپو و اعمال قانون اجباری توسط رضاخان، علی مردان خان بختیاری و فتح دهکرد، ظلم دوران رضا شاه و هم‌چنین زندگی عشایر پرداخته شده است.

۱۸۵ اثر در بخش رمان این جایزه ملی از سراسر کشور برای دبیرخانه جشنواره ارسال شده است که با اتمام مهلت ارسال، آثار با کدگذاری و بدون نام، برای داوری اولیه در اختیار اعضای هیات داوران قرار گرفت که در نهایت در بخش رمان، ۳۶ به مرحله دوم داوری آثار راه یافت. 

چهارمین جایزه ملی داستان حماسی از سوی حوزه هنری انقلاب اسلامی کشور و خراسان رضوی برگزار می‌شود و مراسم اختتامیه این جایزه در دهه اول مهر سال جاری در مشهد مقدس برگزار خواهد شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راهیابی دو هنرمند چهارمحال و بختیاری به مرحله دوم چهارمین جایزه ملی داستان حماسی  بیشتر بخوانید »

شهید زین‌الدین در قاب مستوری/ رمانی که مناسب تولیدات رسانه‌ای است

شهید زین‌الدین در قاب مستوری/ رمانی که مناسب تولیدات رسانه‌ای است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، رمان «مستوری» یکی از آثار صادق کرمیار است که توسط انتشارات جمکران در ۴۶۹ صفحه روانه بازار نشر شده است. داستان این کتاب درباره سیامک خسروی است، جوان موفق و برازنده‌ای که پدرِ صاحب‌نفوذ و متمواش او را به ریاست یک شرکت وارد کننده آنزیم مرغ منصوب کرده است. اما روزگار خوش و خرم سیامک با اتفاقات ویران‌کننده پی‌درپی، در حال فروریختن است. سیامک چونان دیگران، سردر پیله خوشبختی خود فرو نکرده است و به قانون شکنی و توطئه‌های پیرامونش حساس شده است، چیزی که در پدر او، دکتر خسروی، اصلاً یافت نمی‌شود.

شباهت نداشتن اخلاق سیامک با پدرش و اختلاف سلیقه‌های زیربنایی آنان، با پیدایش عکسی قدیمی، برای سیامک معنای جدیدی پیدا می‌کند. این عکس سیامکِ نوزاد را در آغوش فردی ناشناس نشان می‌دهد. سپیده، نامزد مهربان و وفادار سیامک، در کشف سّر عکس و یافتن هویت فرد مزبور، به همسرش کمک می‌کند. او کسی نیست جز شهید مهدی زین‌الدین، فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) دنیای آرام سیامک این‌گونه از هم می‌پاشد.

مستوی از نظر محتوا، کتابی در ژانر سیاسی اجتماعی است و مقوله دفاع مقدس و تبعات آن و نیز مسائل اقتصادی روز در متن کتاب بارز است. رمان ۱۴ فصل دارد و یک راوی مرکزی آن را روایت می‌کند. راوی کتاب که سپیده همسر سیامک است، گاهی مشاهدات مستقیم خودش را بیان می‌کند و گاهی در مقام دانای کل قرار می‌گیرد، تا جایی که اطلاعات مستند ارائه می‌دهد و گاه به ذهن‌خوانی شخصیت‌های داستان می‌پردازد و از مکان و زمانی دیگر در گذشته و آینده، به مخاطب اطلاعات ارائه می‌کند. سپیده در مقام راوی، حتی نظر خودش را نیز بیان می‌کند و علاوه بر شنیده‌های خود، با ذهنش مسائل را آب و تاب می‌دهد.

در مستوری، پیش‌نمایی (به آینده رفتن/ فلش‌فوروارد) هم وجود دارد و نویسنده در خلال متن، خبر از اتفاقی در آینده می‌دهد که برای خواننده کنجکاوی ایجاد می‌کند. ضرب‌آهنگ کتاب بسیار تند است و همان‌گونه که اتفاقات پی‌در پی رخ می‌دهد، راوی نیز با شتاب آن‌ها را یکی پس از دیگری روایت می‌کند. کتاب پی‌رنگی قوی دارد؛ اما تحت‌تاثیر ریتم تند آن، شخصیت‌های عمقی و قوی از آب در نیامده‌اند.

ماجرای کتاب با شهید زین‌الدین در هم تنیده است و نویسنده به شیوه‌ای ماهرانه، داستان‌های موازی را وارد داستان کرده که باعث جذابیت کار شده است؛ مانند ماجرای فرخ، دایی ناتنی سیامک که در پایان کتاب مطلع می‌شویم قاتل پدرش نیز هست. مستوری نثری روان و تعلیق‌های پرشمار با قابلیت تصویرسازی دارد. داستان، ماجرایی است و قتل‌های مشکوکی که در زمان حال و گذشته اتفاق می‌افتد، بر جذابیت کار می‌افزاید.

مستوری داستان رئالی است؛ اما پرداختن به زندگی شهید زین‌الدین به این معنا نیست به زندگی‌نامه شخصیت اصلی داستان عیناً در کتاب آورده شود. نویسنده کتاب را از موضوعی بسیار بی‌ربط به شهید زین‌الدین و با هدف نقد مسائل و آسیب‌های کلان اقتصادی شروع می‌کند و سپس به شیوه‌ای کاملاً استادانه، آن را به زندگی شهید ربط می‌دهد، تا آنجا که قهرمان داستان تا منزل پدری زین‌الدین پیش می‌رود و مخاطب از زبان پدر شهید و هم‌رزمانش درباره او اطلاعات به دست می‌آورد. نویسندگاه گاه از منظر تخیل و گاه به مدد داده‌های واقعی و مستند خاطرات هم‌رزمان سابق و در جا‌هایی با اشاره مستقیم به متن وصیت‌نامه شهید زین‌الدین، زندگی آن شهید بزرگوار را برای مخاطب بازگو می‌کند. این خاطرات کام مخاطب را بسیار شیرین می‌سازد.

در این کتاب، به ماجرای زندگیِ پس از جنگ رزمندگان و نگاه امروزیشان و اینکه در حال حاضر چگونه فکر می‌کنند، پرداخته شده است. همان‌گونه که پایبندی تام و تمام عده‌ای به ارزش‌های جنگ و انقلاب ستوده می‌شود، دشمنیِ عده‌ای با آن ارزش‌ها و نشستن تعدادی دیگر بر سر سفره دفاع مقدس و سواستفاده از نام شهدا نیر نکوهش می‌شود.

تصویرسازی‌های گوناگون کتاب و تعلیق‌های فراوان آن با توجه به تخصص نویسنده که علاوه بر نویسندگی، دستی هم در کارگردانی دارد، موجب شده است ناخودآگاه یا آگاهانه، کتاب برای تولید اثری رسانه‌ای نیز مناسب و جذاب باشد.

شهید زین‌الدین در قاب مستوری

در بخشی از این کتاب آمده است؛

بهزاد به مهدی نگاه کرد و گفت : «به قول آقا مهدی زین الدین، شهادت قبل از جهاد است، ما اول شهید شدیم بعد آمدیم اینجا»

به سیگار پک زد.مهدی با لبخند گفت:« اگر فرمانده لشکر در منطقه یک دانه بی سیم تحویلت بدهد وبگوید این را امانت نگه داروقتی رسیدیم پادگان سالم تحویلم بده چیکار میکنی؟

بهزاد گفت : اصول دین می پرسی ؟ خب معلوم است به هر قیمتی شده بی سیم را حفظ می کنم .

مهدی بلند شد و سیگاری که گرفته بود به بسیجی برگرداند.

ریه و قلب و دست و پا که داری، خدا بهت امانت داده تا به موقعش سالم تحویلش بدهی؛اما تو داری خیانت در امانت می کنی.اگر شهید بشوی تازه باید جواب پس بدهی .

مهدی به راه افتاد و رفت . بهزاد در فکر رفت و مات نگاهش کرد.

رفیقش رسید و پرسید: چیکارت داشت؟

بهزاد گفت چطور مگر

نشناختیش؟

نه مگر تو می شناسی اش؟

فرمانده لشکر بود دیگر! آقا مهدی زین الدین!

انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید زین‌الدین در قاب مستوری/ رمانی که مناسب تولیدات رسانه‌ای است بیشتر بخوانید »

شهید زین‌الدین در قاب مستوری

شهید زین‌الدین در قاب مستوری


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، این رمان درباره سرگشتگی یک پسر جوان و متمول است که به گذشته اش شک کرده و در جستجوی هویت واقعی خود برمی آید. در ادامه داستان، این شخصیت که سیامک نام دارد، با خانواده شهید مهدی زین الدین آشنا می شود و مسیر جستجوهایش تغییر می کند…

کرمیار در کتاب جدید خود از بین عشق و سرگشتگی پلی به عالم شهادت می زند و مخاطب را با زندگی شهید مهدی زین الدین آشنا می کند. شهید زین الدین از فرماندهان دوران دفاع مقدس و متولد سال ۱۳۳۸ است که در سال ۶۳ در سردشت به شهادت رسید. او فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب (ع) و رزمندگان قم بود.

در بخشی از این کتاب آمده است؛

بهزاد به مهدی نگاه کرد و گفت : «به قول آقا مهدی زین الدین، شهادت قبل از جهاد است، ما اول شهید شدیم بعد آمدیم اینجا»

به سیگار پک زد.مهدی با لبخند گفت:« اگر فرمانده لشکر در منطقه یک دانه بی سیم تحویلت بدهد وبگوید این را امانت نگه داروقتی رسیدیم پادگان سالم تحویلم بده چیکار میکنی؟

بهزاد گفت : اصول دین می پرسی ؟ خب معلوم است به هر قیمتی شده بی سیم را حفظ می کنم .

مهدی بلند شد و سیگاری که گرفته بود به بسیجی برگرداند.

ریه و قلب و دست و پا که داری، خدا بهت امانت داده تا به موقعش سالم تحویلش بدهی؛اما تو داری خیانت در امانت می کنی.اگر شهید بشوی تازه باید جواب پس بدهی .

مهدی به راه افتاد و رفت . بهزاد در فکر رفت و مات نگاهش کرد.

رفیقش رسید و پرسید: چیکارت داشت؟

بهزاد گفت چطور مگر

نشناختیش؟

نه مگر تو می شناسی اش؟

فرمانده لشکر بود دیگر! آقا مهدی زین الدین!

 

رمان مستوری به ماجرای زندگیِ پس از جنگ رزمندگان و نگاه امروزیشان و اینکه در حال حاظر چگونه فکر می‌کنند، پرداخته شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید زین‌الدین در قاب مستوری بیشتر بخوانید »

رمان دینی چگونه اثرگذاری می‌کند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، احمد شاکری، نویسنده و کارشناس ادبی در پاسخ به اینکه رمان دینی چگونه اثرگذاری می‌کند، اظهار داشت: رمان دینی در حوزه عقل نظری، برطرف کننده شک است. رهبر معظم انقلاب اسلامی فرموده‌اند و من نقل به مضمون می‌کنم که نوشتن یا گفتن مطلبی که در دل جوانان، درباره ارزش‌ها شک ایجاد کند، خیانت به انقلاب است.

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رمان دینی چگونه اثرگذاری می‌کند بیشتر بخوانید »

«سه دیدار»؛ داستان ماندگار شخصیت «امام»

«سه دیدار»؛ داستان ماندگار شخصیت «امام»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، ۳۴ سال از ارتحال حضرت امام خمینی (ره) بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد و هر چه گذشت زمان بیشتر می‌شود خلا شناخت این شخصیت عظیم و جهانی کمتر می‌شود که نشان دهنده ضعف در معرفی ایشان است. بی‌تردید تولید فیلم، سریال، مستند و نگارش کتاب درباره این شخصیت می‌توانسته برای معرفی ایشان موثر باشد، اما تاکنون در زمینه‌های فرهنگی و هنری برای معرفی این رهبر عظیم کمترین اقدامات صورت گرفته است.

البته در کنار این کم‌کاری‌ها گاهی آثاری به‌چشم می‌خورد که از کیفیت و جایگاه بالایی برخورداند؛ نمونه این اقدامت رمان «سه دیدار» نوشته نادر ابراهیمی است.

در جلد اول این رمان، داستان‏ بلندی درباره زندگی امام خمینی (ره) است، که نویسنده در آن‏ کوشیده ابعاد مختلف شخصیتی ایشان را در قالب داستان بررسی‏ کند. دوران کودکی امام و شکل گیری شخصیت وی در دامن پر مهر مادر و صاحبه خانم (عمه ایشان) …

فصل اول کتاب «سه دیدار» با نام «نخستین دیدار»، به نوعی پیش درآمد داستان است. «دیدار دوم: ذرات خاطره در هوا معلق نخواهد ماند» فصل بعدی کتاب است که ابراهیمی طی آن، برش‌هایی از کودکی‌های امام را روایت می‌کند. «دیدار سوم: این شیخ را نگین کنید!» ماجرای دیدار امام است با آیت الله مدرس. ابراهیمی در فصل چهارم دیداری رویا گونه را شرح می‌دهد که بین یک پیر و مریدش روی می‌دهد. فصل پنجم، رجعتی است به کودکی‌های امام تا از آن جا نقبی بزند به گذشته‌های دور و ماجرای مبارزات آقا سید مصطفی ـ پدر امام ـ را شرح دهد.

در همین فصل، نویسنده به گذشته‌های دورتر هم می‌رود و زندگانی و پیشینه اجداد و نیاکان امام را شرح می‌دهد. فصل ششم کتاب، روایتی است از بیرون افکندن همسر رضا خان و زنان درباری از آستانه حضرت معصومه (س) به رهبری امام.

ابراهیمی در ادامه باز هم روایتی شاعرانه به دست می‌دهد از دیدار یک پیر با مریدانش. فصل بعدی کتاب، شرحی است بر درماندگی و آوارگی آنان که پدر امام را به شهادت رساندند. نویسنده آن گاه به فصلی می‌رسد که با ازدواج امام پایان می‌یابد. فصل آخر کتاب، بین شعر و نثر در نوسان است و روایتی است از عاشقانه‌های امتی با امامش.

جلد دوم سه دیدار به خاطراتی از پدر امام خمینی در زندان شاهی و شهادت وی در آنجا در ایام قبل از تولد امام «روح‏ الله»، استفاده از افکار و سخنان عمه (صاحبه خانم)، دوران مبارزه در جوانی، حضور با برادر جهت‏ تحصیل علوم حوزوی و… می‌پردازد.

عنوان فرعی جلد دوم «در میانه میدان» است. نادر ابراهیمی اگر در جلد نخست بیشتر به کودکی و نیاکان امام خمینی (ره) عنایت داشت، در این جلد، رهبر فقید انقلاب را در میانه میدان سیاست و حوادث روزگار به تصویر کشیده است. البته در این جا هم بخشی به کودکی و نوجوانی امام اختصاص می‏ یابد؛ اما از فصل‌های کلیدی کتاب، دیدار‌هایی است که بین امام خمینی با آیت الله کاشانی و آیت الله بروجردی روی می‌دهد. دیدار امام و محمدرضا شاه نیز از بخش‌های خواندنی کتاب است.

ابراهیمی با آنکه در این کتاب، حوادث سیاسی مهمی، چون بیست و هشت مرداد ۳۲ و محاکمه مصدق را با بیانی دراماتیک و قصوی روایت می‌کند؛ اما از نوشتن در باب زندگی شخصی و احوالات امام نیز غافل نمی‌ماند تا اثری چند وجهی، دلچسب و البته مستند درباره منش و زیست رهبر انقلاب فراهم کند. از جمله این اتفاقات، بیماری وبایی است که در زادگاه امام می‌آید و نیز رفتن برادران ایشان به اصفهان و تنها ماندن روح الله نوجوان.

ابراهیمی از ورای همه این رویداد‌های گاه بسیار تلخ، چهره مردی بزرگ را ترسیم می‌کند که با صبوری و استقامت مؤمنانه‌ای از هر ورطه دشواری می‌گذرد. سپس پا به پای رهبر انقلاب، عقربه‌های زمان را به عقب‌تر می‌کشد تا برسد به نماز خواندن روح الله در ده سالگی. اما بعد دوباره زمان را به جلو می‌برد و امام خمینی را زیر درخت سیبی در نوفل لوشاتو به تصویر می‌کشد که در حال اقامه عارفانه نماز است.

«سه دیدار»؛ داستان ماندگار شخصیت «امام»

«در میانه میدان» با تصویری کوتاه، اما جانکاه از ارتحال بنیانگذار انقلاب به پایان می ‏رسد.

نادر ابراهیمی در مقدمه کتاب می‌نویسد: من داستان می‌نویسم، تاریخ نمی‌نویسم. تاریخ‌های بسیاری قبل از من نوشته شده است و هم زمان با من و بعد از من نیز نوشته می‌شود و خواهد شد؛ امّا داستان فقط یک بار نوشته می‌شود؛ فقط یک بار. آن‌ها که واقعیت را می‌خواهند نه حقیقت را، و طالبِ واقعیات تاریخی هستند نه حقایق انسانی، می‌توانند بی دغدغه خاطر، به بهترین تاریخ‌ها مراجعه کنند.

چرا امام خمینی(ره)؛ چرا کتاب؟

نادر ابراهیمی در سال ۱۳۴۲ نخستین اثر داستانی خود را با عنوان «خانه‌ای برای شب» به‌چاپ رسانید که داستان «دشنام» در آن با استقبالی چشمگیر مواجه شد و در همان سال‌هاست که به گفته همسرش توجه او به حرکت انقلابی امام خمینی(ره) و مردم ایران جلب می‌شود.

«سه دیدار»؛ داستان ماندگار شخصیت «امام»

فرزانه منصوری همسر نادر ابراهیمی در نشستی که به مناسبت بزرگاشت نادر ابراهیمی برگزار شده بود در این زمینه عنوان کرده است: همه سوال می‌کنند که چه شد نادرابراهیمی راجع به امام نوشت و خیلی‌ها برداشت می‌کنند که او در شرایطی که امام در صدر نظام حکومتی ایران قرار گرفتند اقدام به نگارش این اثر کرد. نادر ابراهیمی که در نظام پهلوی مبارزه کرده بود، زندان رفته بود،‌ شلاق خورده بود،‌ بیکار بود و ممنوع‌الکار شده بود. اما برخی می‌پرسند چرا او که مبارز بود درباره کسی که در صدر نظام قرار گرفت می‌نویسد!‌ من بارها در مصاحبه‌ها و گردهمایی‌هایی که با جوان‌ها داشتم گفته‌ام،‌ نادر ابراهیمی زمانی که ما به آیت‌الله خمینی(ره) می‌گفتیم «امام» این اثر را آغاز نکرد، او از پانزده خرداد ۱۳۴۲ یعنی در چنین روزهایی جزو مردم مبارز بود و به دنبال این بود که این مرد را بشناسد.

منصوری همچنین درباره روند تحقیقات مرحوم نادر ابراهیمی برای نگارش این کتاب یادآور شده بود: ابراهیمی از خرداد ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۵۷ آنچه را که راجع به امام خمینی(ره) می‌نوشتند پیگیری می‌کرد حرکت‌هایی که انجام می‌دادند را پیگیری می‌کرد و کم و بیش با زندگی ایشان آشنا بود و در سال‌های مبارزات اعلامیه‌ها را می نوشت بدون اینکه امام را دیده باشد. پس از اینکه امام وارد تهران شدند نادر ابراهیمی ایشان را ندیده بود و هرگز هم حضوری ایشان را ملاقات نکرد. اما پژوهش‌هایش را ادامه می‌داد. در خاطرم هست که سال‌های اول انقلاب همسرم من را موظف کرده بود آنچه را که در روزنامه‌ها و مجله‌ها درباره مبارزات مردم و کارهای حضرت امام خارج از کشور انجام می‌دادند از روزنامه‌ها جدا کنم و در اختیارش بگذارم. او اینها را می‌خواند و جمع ‌آوری می‌کرد برای اینکه این مرد را بهتر بشناسد.

داستان نگارش پر آب و چشم یک کتاب

ابراهیمی برای نگارش کتاب سه دیدار نزدیک به ۱۷ سال زمان صرف می‌کند تا اینکه در نهایت در سال ۷۵ نگارش آن را به پایان می‌رساند و در سال ۷۷ با پیشنهاد انتشار آن در حوزه هنری مواجه می‌شود که منجر به نخستین انتشار این کتاب می‌شود.

فرزانه منصوری در این زمینه عنوان کرده است: تحقیقات او طی ۱۶-۱۷ سال تکمیل شد و زمانی رسید که یکی از آقایانی که در حوزه هنری بودند، متوجه تحقیقات و شناخت ایشان درباره امام خمینی به عنوان یک مبارز شد که هرگز از دفاع از حقوق مردم ایران کوتاه نیامد و هیچ باجی به سراسر دنیا نداد. ابراهیمی درباره چنین مردمی تحقیق کرد و به او علاقه داشت وقتی به او پیشنهاد کردند حالا که این همه تحقیق داری بیا و درباره امام بنویس، شجاعت کرد و نوشت. در حالی که تاریخ نشان می‌داد که آیا قهرمان واقعی ملت ایران امام خمینی است یا نه. بسیاری از ما این اعتقاد را داریم و نادر ابراهیمی این اعتقاد را داشت و نوشت اما بازهم برخی به دلیل این اثر از او روی برگرداندند. اما او گفت من اثری را که به آن اعتقاد داشتم نوشتم. شما چرا ترسیدید!!

کتاب اما پس از انتشار راهی به تجدید چاپ پیدا نمی‌کند تا در سال‌های دهه ۹۰ و بار دیگر ناشر آن دست به تجدید چاپ آن می‌زند. اما قسمت این بود که پس از ۹ نوبت تجدید چاپ و با وجود علاقه‌مندان بسیار به مطالعه کتاب، بار دیگر تجدید چاپ آن به محاق فراموشی برود و این روزها حتی ناشر نیز نسخه‌ای از آن برای عرضه در اختیار نداشته باشد.

از زبان نویسنده

نادر ابراهیمی در زمان حیاتش و پس از انتشار این کتاب و واکنش‌های متفاوتی که نسبت به آن ارائه می‌شود در چند مصاحبه به تشریح علل نگارش این کتاب می‌پردازد. در یکی از این گفت‌وگو وی عنوان می‌کند: در باب قهرمان زنده نوشتن دل می‌خواهد، آن هم قهرمانی همچون امام خمینی(ره). در سال ۵۷ نوشتن کتاب کوچکی را درباره ایشان آغاز کردم به نام «دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آید» و هنوز تمام نکرده بودم که انقلاب به پیروزی رسید و کار را رها کردم. چند سال پیش حجت‌الاسلام زم، مرا به تجدید خاطره با این کتاب وادار کرد.

وی همچنین گفته است: به هر حال امام را دوست داشتم و باور داشتم و هنوز هم دارم و در تاریخ ایران هیچ کسی را نمی‌شناسم که همتا و همپای امام باشد. البته من پیش از سه دیدار، «مردی در تبعید ابدی» را نوشتم. آن داستان ـ همان مردی در تبعید ابدی را می‌گویم ـ مرا به قدر کافی خرد و خمیر کرد چرا که مصمم بودم به ادراکی از فلسفه ملاصدرا برسم و ساختمان داستان را بر اساس همان ادراک فلسفی بنا کنم. در این راه سختی‌های بسیاری کشیدم؛ به هر حال پس از آن که «مردی در تبعید ابدی» تمام شد قدری شفا یافتم و بر آن شدم که تا زنده‌ام، آرام آرام روی همین گروه از شخصیت‌های میهنم کار کنم؛ یعنی شخصیت‌های فلسفی،‌ مذهبی که اسباب فخر فرهنگ ملی ما هستند. پس از مُلاصدرا متمرکز شدم روی شیخ اشراق که از جوانی به دلایلی با او انس و الفتی داشتم، ولی تا خودم را جمع کردم که خیز بردارم طرف شیخ اشراق، آقای زم،‌ چنانکه گفتم، به من گفت که روی زندگی حضرت امام(ره) کار کنم که کاری است کارستان. به راستی خطر کردنی بود، غریب، و من هنوز مست اینم که قدمی در این راه برداشته‌ام یا خیر، فقط خیال می‌بافم و خواب می‌بینم که دو جلد از این داستان‌ِ ویران‌کننده را پیش رو دارم و هیچ نمی‌دانم که چند جلد دیگر خواهم نوشت.

ابراهیمی همچنین در مورد منابعی هم که برای نگارش این کتاب در اختیار داشته، عنوان کرده است: باید بگویم کار تحقیقات مقدماتی با من نبوده است، سوال کرده‌ام، آن گروه خوب و شریف و بی‌ادعا پاسخ داده‌اند. این طور که به رو به رویم نگاه می‌کنم و سر انگشتی می‌شمارم حدود یکصد و سی جلد کتاب در اختیار من گذاشته‌اند و کوهی از برگه‌ها و یادداشت‌ها که چون جلوی چشمم نیستند، نمی‌بینمشان … یک بار باز هم سر انگشتی حساب کردم، بیش از پنجاه هزار صفحه در این باب خوانده‌ام…

انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«سه دیدار»؛ داستان ماندگار شخصیت «امام» بیشتر بخوانید »