داستان یک عکس؛ وقتی آقا تریبون را به حنانه داد
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری فارس، در یکی از دیدارهای خانوادهی شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب، نوبت به همسر و فرزند شهید روحالله طالبی اقدم که میرسد، جلو میروند تا با آقا صحبت کنند. آقا از دختر سه چهار سالهی شهید میپرسند: اسم شما چیست؟ پاسخ میدهد: «حنانه» و بعد هم میرود و مینشیند. اما کمی بعد انگار یادش میآید که میخواسته برای آقا شعر بخواند. آقا به زبان آذری میگویند: عیبی ندارد، بخوان. حنانه دوباره مقابل آقا میایستد و شروع به شعر خواندن میکند: یه توپ دارم قل قلیه؛ سرخ و سفید و آبیه…
آقا که میبینند صدای حنانه آرام است، به زبان آذری به حنانه میگویند: جلوتر بیا، بعد هم میکروفون را به سوی او میچرخانند تا همهی حضار شیرینزبانی حنانه را بشنوند. وقتی حنانه شعرش را تمام کرد، آقا با نگاهی پدرانه و همراه با ملاطفت و مهربانی، به او ماشاءالله میگویند و او را تحسین میکنند.
انگار پدر حنانه هم گوشهای از حسینیه ایستاده و از شعر خواندن دخترش در نزد آقا حظ میبرد…
اولین قسمت از روایتهای مستند لشکر زینبی بزودی از حسابهای khamenei.ir و شبکه اول سیما پخش خواهد شد.
انتهای پیام/
منبع خبر
داستان یک عکس؛ وقتی آقا تریبون را به حنانه داد بیشتر بخوانید »