رهبر انقلاب

به‌یادماندنی‌ترین جمله‌ رهبر انقلاب در سال ۹۹ از نظر کاربران انتخاب شد

به‌یادماندنی‌ترین جمله‌ رهبر انقلاب در سال ۹۹ از نظر کاربران انتخاب شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری فارس، کاربران پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR جمله‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی، درباره‌ی علاج مشکلات کشور به وسیله‌ی دولت جوان حزب‌اللهی را به عنوان مهمترین جمله‌ی رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۹ انتخاب کردند.

از روز ۲۴ اسفندماه تا امروز در مرحله‌ی پایانی نظرسنجی انتخاب مهمترین جمله سال ۹۹، بیش از ۱۳۵ هزار نظر دریافت شد و کاربران به ترتیب سه جمله‌ی زیر را به عنوان مهمترین و به‌یادماندنی‌ترین جملات رهبر انقلاب در سالی که گذشت، برگزیدند.

رتبه اول) دولت جوان حزب اللهی علاج مشکلات کشور است

«من البتّه -همچنان که قبلاً هم در سال گذشته تأکید کردم و مکرّر هم گفته‌ام- به دولت جوان و حزب‌اللهی معتقدم و به آن امیدوارم و البتّه دولت جوان صرفاً به معنای این نیست که باید یک رئیس دولت جوان، آن هم مثلاً جوان به معنای ۳۲ ساله داشته باشد؛ نه، دولت جوان، [یعنی] یک دولت سرِ  پا و بانشاط و آماده‌ای که در سنینی باشد که بتواند تلاش کند و کار بکند و خسته و از کارافتاده نباشد؛ منظور این است. بعضی‌ها تا سنین بالا هم به یک معنا جوانند؛ حالا همین شهید عزیزی که شما از او اسم بردید -شهید سلیمانی، و بنده شب و روز به یاد او هستم- شصت و چند سال سنّش بود، ایشان که خیلی جوان نبود؛ اگر دَه سال دیگر هم زنده میماند و بنده زنده میماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همین جا نگه میداشتم، یعنی کنار نمیگذاشتم او را که جوان هم نبود. بنابراین بعضی اوقات افرادی که در سنین جوانی هم نیستند، کارهای جوانانه‌ی خوبی را میتوانند انجام بدهند. به ‌هر حال به نظر من علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزب‌اللهی و جوان مؤمن است که میتواند کشور را از راه‌های دشوار عبور بدهد.» ۹۹/۰۲/۲۸

رتبه دوم) همه بدانند؛ علاج همه مشکلات در داخل کشور است

«من این را گفته‌ام، باز هم تکرار میکنم، تا فعّالان بخشهای گوناگونی که در زمینه‌ی اقتصاد و غیر اقتصاد مسئول هستند همه بدانند که علاج همه‌ی مشکلات در داخل کشور است. بسیاری از مشکلات ما مربوط به خارج از کشور است، امّا علاجش در داخل است. هیچ‌ کس علاج مشکلات را در خارج از کشور جستجو نکند؛ ما از خارج از کشور هیچ‌ گونه خیر و بهره‌ای نخواهیم دید؛ علاج در داخل است، علاج در تدبیر داخلی است، علاج در تلاش داخلی است، علاج در نگاه صحیح و محاسبه‌ی درست داخلی به مسائل کشور و مسائل منطقه است و با به‌کار‌گیری نیروی خرد؛ با عزم و اراده‌ی راسخ باید و میتوان ان‌شاءالله از مشکلات فارغ شد.» ۹۹/۷/۲۱

رتبه سوم) گرانی شب عید را علاج کنید؛ وضعیت معیشت مردم غصه بزرگی است

«متأسّفانه امروز وضع معیشت مردم خوب نیست؛ این غصّه‌ی بزرگی است برای ما. گرانی‌ها زیاد است؛ شما ملاحظه کنید شب عید، قیمت میوه و مانند اینها خیلی گران است؛ میوه فراوان امّا قیمتها بسیار بالا. متأسّفانه [سود حاصل از] این قیمتها به جیب باغدار هم نمیرود که ما مثلاً بگوییم یک قشر زحمت‌کشی یک سودی میبرند؛ نه، متأسّفانه این سود را دلالها و واسطه‌ها و این دستهای وسط و سودجو میبرند و به باغدار چیزی نمیرسد، به مردم هم که ضرر میرسد؛ بنابراین بایستی مسئولین محترم این مشکل معیشتی مردم و مشکل گرانی را هم حل کنند.» ۹۹/۱۲/۱۵

انتهای پیام/





منبع خبر

به‌یادماندنی‌ترین جمله‌ رهبر انقلاب در سال ۹۹ از نظر کاربران انتخاب شد بیشتر بخوانید »

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در منازل تعدادی از جانبازان +عکس

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در منازل تعدادی از جانبازان +عکس



جانبازان

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در سالروز ولادت با سعادت قمر بنی‌هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام و روز جانباز، هیئت‌هایی از طرف رهبر معظم انقلاب اسلامی با حضور در منازل تعدادی از جانبازان سرافراز، از رشادت‌ها و فداکاری‌های آنان تجلیل کردند.

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در منازل تعدادی از جانبازان +عکس

در تهران، حجج اسلام آقایان شکری، محسن قمی، محمدیان، حاج‌علی‌اکبری، محمد قمی و اوحدی رئیس بنیاد شهید در منازل جانبازان حاضر شدند و ضمن کسب اطلاع از زندگی و شرایط آنان، از مجاهدت‌های این یادگاران دفاع مقدس و دفاع از حرم قدردانی کردند.

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در منازل تعدادی از جانبازان +عکس

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در منازل تعدادی از جانبازان +عکس

همچنین نمایندگان ولی فقیه در مراکز استان‌ها و ائمه جمعه سراسر کشور نیز به نمایندگی از رهبر انقلاب اسلامی در منازل تعدادی از جانبازان سراسر کشور حضور یافتند و از این ایثارگران تجلیل کردند.



منبع خبر

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در منازل تعدادی از جانبازان +عکس بیشتر بخوانید »

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟



دیدار با خانم منهی - مادر شهیدان خالقی پور

گروه جهاد و مقاومت مشرق- یک شب مانده به سالگرد شهادت داود – اولین پسر فروغ‌خانم – که یکی از ساختمان‌های خیابان شهیدان خالقی‌پور با راه‌پله باریک و آشتی‌کنونش پذیرای ما می‌شود. حسین قرایی (فعال فرهنگی) چند فوتبالیست معروف (محمد انصاری، مهدی ترابی و ماساژور تیم پرسپولیس) را به خط کرده برای دیدار از منزل حاجیه‌خانم «فروغ مُنهی» که سه فرزندش را به راه اسلام و انقلاب داده و پسر چهارمش هم همراه نوه، می‌زبان ماست.

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟

احمد بابایی (شاعر آئینی) هم در راه است. کوچه‌های تو در توی نازی‌آباد را گم کرده. چند بار تماس می‌گیرد و نهایتا تصاویر داود، رسول و علیرضا که روی دیوار یکی از همسایه‌ها نقاشی شده، راهنمایش می‌شود.

«فروغ خانم» بر اساس محاسبات شناسنامه‌های باید ۷۱ ساله باشد اما آنقدر سرزنده و باانرژی ‌است که بیست سی سال جوانتر به نظر می‌رسد. داغ سه پسر و همسر روی دلش سنگین است اما می‌گوید:‌ قرار نیست غم‌هایم را به کسی بگویم. منم و تختی که رویش می‌خوابم. شب تا صبح با بچه‌هایم حرف می‌زنم. همه زندگی‌ام همان یک گله جاست. بقیه خانه را که می‌بینید، جای پذیرایی از عزیزانی است که به احترام پسرهایم اینجا می‌آیند. دردهایم برای خودم است. این که یکهو دو تا جنازه را جلوی در خانه‌ام آوردند را نه من می‌توانم بگویم و نه کسی می‌تواند متوجه بشود. دردها و غم‌هایم را برای خودم نگه می‌دارم و نمی‌خواهم کسی را غمگین کنم…

وقتی همه جمع می‌شویم، قاب بزرگ بالای سرش را نشان می‌دهد و پسرهایش را معرفی می‌کند.

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟

اولین شهید خانواده خالقی‌پور، داود متولد سال ۱۳۴۴ بود که سال ۱۳۶۲ در ۱۸ سالگی و در عملیات خیبر (جزیره مجنون) شهید شد. رسول پسر بعدی بود که سال ۱۳۴۶ به دنیا آمد و علیرضا هم چهار سال کوچکتر از او بود. رسول و علیرضا سال ۱۳۶۷ وقتی که منافقین به مرزهای غربی حمله کرده بودند و در حالی که پدرشان حاج محمود خالقی‌پور در عملیات مرصاد بود، در جبهه شلمچه می‌جنگیدند. شب عید قربان بود؛ همدیگر را در آغوش گرفتند و با هم شهید شدند…

فروغ‌خانم از حاج محمود، پدر شهیدان برایمان می‌گوید…

«حاج محمود از سال ۶۰ تا ۶۷ در منطقه بود. سال ۶۲ در لبنان بود که خبر شهادت داود را به ایشان دادیم. شب عید بود که جنازه را برای ما آوردند. حاج محمود آمد سوریه و توانست با ما تلفنی صحبت کند. بالاخره خودش را برای تشییع پیکر داود به تهران رساند. حاج محمود با حجت‌الاسلام سید عباس موسوی، دبیرکل حزب‌الله لبنان در بعلبک با هم بودند و بعدها هم تلفنی حال و احوال حاج‌آقا را می‌پرسیدند. بعد از داود نگذاشتند حاجی به لبنان برود ولی تا آخر جنگ در جبهه‌های غرب بود.»

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟

خیلی از مادران و پدران شهدا،‌ خانه‌هایشان را بازسازی کرده‌اند یا حتی به محله‌های دیگر رفته‌اند اما فروغ‌خانم حاضر نشده خانه کوچکش در نازی‌آباد را رها کند. می‌گوید:‌ «خدا را شکر می‌کنم که بچه‌هایم در همین خانه بزرگ شدند. اینجا برای من کتاب قطوری است که هر روز ورقش می‌زنم و خاطراتم را مرور می‌کنم. من همین جا بزرگ شدم؛ پیر شدم…

حاج خانم بعد از شهادت پسرهایش، هشت سال هم از حاج محمد خالقی‌پور که در لبنان جانباز شده بود، نگهداری کرد. آخرین پسرش امیرحسین در طبقه بالا ساکن بود و با هم،‌ تا توانستند به پدر خانواده خدمت کردند.

«دو تا افتخار دارم. یکی این که کنیز حاج‌آقا بودم و هشت سال خدمتگزاری‌اش را کردم. دوم این که در هشت سال جنگ،‌ سفره‌ای پهن نکردم که همه افراد خانواده دورش جمع باشند. همیشه یکی دو نفر از ما در جبهه بودند…»

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟

احمد بابایی می‌گوید با کوله‌باری از حاجت آمده به دیدار حاج خانم و یادی می‌کند از شب بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی که همه مبهوت و منهدم بودند و حاج خانم در مراسمی‌ به دعوت آقاوحید جلیلی روی سِن رفت و آنچنان پرشور و باشکوه حرف زد که حال همه تغییر کرد.

حسین قرایی هم ذکر خیری از خانواده شهیدان جنیدی در پیشوا می‌کند که سه فرزندشان شهید شدند و حاج‌آقای جنیدی، پدر شهیدان هم از دنیا رفت ولی باز هم آزمایش‌های الهی تمام نشد. این بار نوه خانواده در حادثه‌ای به رحمت خدا رفت و خانواده جنیدی را داغدارتر از قبل کرد اما باز هم خللی در عزم و صبر آن‌ها وارد نشد.

احمد بابایی حالا دیگر خودش را توی پذیرایی جمع و جور خانه خالقی‌پورها پیدا کرده و می‌خواهد متن کامل شعر «قبله آخرالزمانی‌ها» را بخواند. می‌گوید اصل شعر، ۲۶ بند بوده که فقط ۱۲ بندش در کلیپ تلویزیونی پخش شده. می‌رود کنار صندلی حاج خانم و روی زمین می‌نشیند. فروغ‌خانم هم احترام می‌کند؛ پایین می‌آید و روی قالیچه قدیمی ‌می‌نشیند که پر است از حس و حال خوب… و احمدآقا شروع می‌کند…

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟
حاج محمود خالقی‌پور و سه پسرش

وسط کشف کودکانه‌ی من

موج زنحیرها تلاطم کرد

خیمه آتش گرفت عصر دهم

کفش من راه خانه را گم کرد

پابرهنه به خانه برگشتم

خواهرم پاک کرد اشکم را

داد قولی که کفش نو بخریم

خواهرم گفت: او کریم است و

زیر دِین کسی نمانده کریم

کربلا می‌روی به‌زودی‌ها…

شب می‌لاد، کربلا بودیم

یک خیابان ستاره‌باران بود

خواهرم، چون کبوتران حرم

سرِ خوان کریم، مهمان بود

کربلا را ندید خواهر من…

یک خیابان، مسیر خوشبختی

بزم دیدار نوکر و ارباب

یک خیابان، تلاقی دو حرم

یک طرف مهر، یک طرف مهتاب

هرطرف رو کنی خدا پیداست…

یک طرف مهر بود و قهر فرات

یک طرف ماه بود با مشکش

دست بر سینه، زائری آرام

عکس سلفی گرفت با اشکش

شب می‌لاد و گریه؟! عاشق بود!

این عجب نیست زائران حسین

با دل شاد گریه می‌کردند

پدر و جدّ و مادرش، چون ما

شب می‌لاد گریه می‌کردند

گریه‌دار است «نام» او حتی!

چمدانم پر از شکایت بود

گِله‌ها داشتم، ولی حالا

همه‌ی شعرهام یادم رفت!

آه…‌ ای یار خوش قد و بالا

شاعرت را به قتلگاه بکش…

پیرمرد از عشایر کوفه

دید در کنج می‌کده مستم

«اِشربِ المای!‌ها هَلابیکُم»

داد لیوان آب در دستم

یاد طفل رباب افتادم…

بین دو رود، زندگی، جاری‌ست

در تلاقی ماه با خورشید

نوعروسی عفیف، لب وا کرد

«بله» تا گفت، عطر سیب وزید

کِل کشیدند ایل امّ‌وهب…

در دفاع از حرم، به می‌دان رفت

گفت: امروز جای ماندن نیست

عاقد، انگار روضه‌خوان شده بود

رفت داماد و نوعروس گریست!

باغ گل گشت حجله قاسم…

عشق را با فُلوس می‌سنجد!

عقل، سرگرم فقر و صرّافی‌ست

جای سوغات، وقت برگشتن

یک بغل از ضریح او کافی ست

هرگز از کربلا کفن نخرید!

ارمنی بود و دومی‌ن سفرش

گنبد ماه را نشان می‌داد

دم باب‌الحسن هیاهو بود

او که قنداقه را تکان می‌داد

همسرش چند سال نازا بود…

زائران تو بعد عصر دهم

همه در قتلگاه افتادند

نسل در نسل، سمت کرب و بلا

پابرهنه به راه افتادند

راستی! از رقیّه‌ات چه خبر؟!

یادم آمد که دور او پُر بود

از هیاهوی قوم تکفیری!

چقدَر روضه، غیر تکراری‌ست!

باز هم یک گریز تصویری:

ازدحام است دور شش گوشه….

چشم تا کار می‌کند اینجا

روضه‌ی فاش، بر زمی‌ن مانده

دلم از روضه برنمی‌گردد

همچو پایی که روی می‌ن مانده

باز شد راه کربلا با «خون…»

این خیابان که قلب تاریخ است

قبله‌ی آخرالزمانی‌هاست

یکی از پشت سر، صدایم کرد

لهجه‌اش مثل آسمانی‌هاست

«حججی» بود با همان لبخند…

زُل زد و شربتی تعارف کرد

در گلو ردّ بغض شیرینی

ناگهان ساعت حرم می‌خواند

غزلی با صدای «آوینی»

«تو مپندار کربلا شهری‌ست»…

یک خیابان که خلق می‌بینند

شهدا را کنار پیر خمی‌ن

پرچم سرخ می‌زند فریاد

رحمه‌الله واسعه‌ست حسین

«کوثری» باز روضه می‌خوانَد.

کربلا خاک نیست ‌ای مردم!

بلکه جغرافیای تاریخ است

گودیِ قتلگاه، در باطن

روضه‌ی یثرب و در و می‌خ است

فاطمه روی خاک افتاده…

سینه‌اش پاره‌پاره، چون کندوست

شوکران را عسل گرفته حسین

گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت:

کودکش را بغل گرفته حسین

از سرِ اصغرش سؤال مکن!

چشم‌هایم به خیمه‌گاه افتاد

رفت از کربلا به «کوفه»، دلم

کاروان، دست‌بسته، راه افتاد

«دَخَلَتْ زَینَبُ عَلَی ابْنِ‌زیادْ…»

شب می‌لاد، کربلا غوغاست

هرکه در کربلاست خوشبخت است

کودکان، پابرهنه، دور حرم‌

می‌دوند و خیالشان تخت است

که یکی هست خواهری بکند…

وسط شعرخوانی، چند باری شانه‌های حاج خانم از گریه تکان‌می‌خورد. حس خوب احمد بابایی هم حس و حال همه خانه را عوض کرده. شعرش که تمام می‌شود برای یک حاجت خاص، از حاج خانم التماس دعا دارد. حاج خانم هم رندی می‌کند و می‌گوید: حاجتت را خودم می‌دانم… فکرم به شهادت می‌رود. یک شاعر آئینی وقتی که اینگونه برای مولایش شعر می‌سراید، مگر آرزویی بالاتر از شهادت هم دارد. حاج‌خانم می‌گوید می‌دانم حاجت همه شماست… برای همه‌مان دعا می‌کند…

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟
از خانواده خالقی‌پور فقط امیرحسین و یک خواهر باقی ماند…

حاج خانم احساس کرده که رسول آمده. حس می‌کند با همان شیطنت‌هایش در میان خانه می‌دود.

حاج خانم دوباره دل را می‌زند به خاطرات قدیمی‌. همان شبی که جانباز حاج مجتبی شاکری و خانواده‌اش مهمان‌شان بودند و حاج خانم گفته‌اند که چرا حضرت آقا به منزلشان نیامده‌اند؟! حاج مجتبی هم خیالش را راحت کرده که بالاخره حضرت آقا تشریف می‌آورند. فروغ‌خانم هم می‌گوید: ‌اگر آقا نیایند، ‌خودم چادر سرم می‌کنم و می‌روم بیت رهبری دعوتشان می‌کنم… همه خندیدند…

«چند روز بعدش زنگ زدند و گفتند ۵۰ نفر از خانم‌های فعال به خدمت آقا می‌رسند. شما هم دعوتید. فردایش می‌خواستند ماشین بفرستند دنبالم اما قبول نکردم. خودم رفتم. همه خانم‌ها دور تا دور نشسته بودند. شوخی‌ام گُل کرد. یکی از خانم‌ها نشسته بود که معلوم بود ایرانی نیست. پرسیدم اهل کجاست. خودم را کنار کشیدم. گفت:‌ چرا اینطوری می‌کنید حاج خانم؟ گفت: شما چینی هستید؛‌ می‌ترسم به شما بخورم و بشکنید!» (خنده حضار)

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟
دیدار رهبر انقلاب با زنان فعال فرهنگی

«حضرت آقا که به جمع خانم‌ها آمدند، یکی از خانم‌ها من را معرفی کردند. وقتی فهمیدند مادر سه شهید هستم، گفتند: به قیافه‌تان نمی‌آید!… همه خندیدند… تعجب کردند که چرا تا آن موقع به خانه ما نیامده‌اند. یکی از اعضای دفتر را صدا کردند تا نوبت دیداری برای خانه ما تنظیم کند. در دلم گفتم دیدی چادر سر کردم و آمدم برای دعوت آقا… وقتی که برنامه تمام شد هم من را صدا کردند و درباره حاج محمود پرسیدند و قول دادند به خانه ما بیایند.»

روایت فروغ‌خانم از آمدن رهبر انقلاب به خانه‌شان هم شنیدنی است.

«عصر یک روز پاییزی بود. آقایی آمد دم در خانه و گفت ما از صدا و سیما آمده‌ایم برای فیلمبرداری. گفتم:‌ می‌آیید فیلم می‌گیرید اما نشان نمی‌دهید… طرف گفت: این بار فرق می‌کند… تا این را گفت، فهمیدم خبری است. پرسیدم: آقا می‌خواهند بیایند؟… ازشان خواستم دخترم را خبر کنم. یواشکی به چند نفر از دوستانم هم خبر دادم.

خلاصه آقا آمدند و با خودم گفتم کاش چیز با ارزشی داشتم و به آقا تقدیم ‌می‌کردم. یادم به امیرحسین افتاد. پیش آقا رفتم و گفتم امیرحسین تنها بازمانده خانواده خالقی‌پور است. اگر اسلام اجازه می‌داد، آخرین پسرم را جلوی پایتان قربانی می‌کردم. امیرحسین هم به آقا گفت: مادرم شوخی می‌کند. نکند بفرمایید آب بیاورند و…» (خنده حضار)

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟
حضور مقام معظم رهبری در منزل شهیدان خالقی‌پور- سال ۱۳۷۶

امیرحسین خالقی‌پور، برادر شهیدان داود، رسول و علیرضا هم به میان صحبت می‌آید و می‌گوید: «۱۵ سال بعد از آن دیدار خدمت حضرت آقا رسیدم. از جایم که بلند شدم و سلام کردم، آقا فرمودند: چاق شدی ماشاالله… آنجا بود که فهمیدم ایشان هنوز هم به دید قربانی به من نگاه می‌کنند و حواسشان هست که پروار شده‌ام…» (خنده حضار)

فروغ‌خانم ادامه می‌دهد:‌ «فقط از یک چیز ناراحت شدم. فردا شب که تلویزیون نشان داد حضرت آقا به منزل یک جانباز رفته بودند، دیدم عبای آقا را گرفتند. دلم سوخت که چرا من عرضه نداشتم و این کار را نکردم!»

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟
به تازگی کتاب خاطرات فروغ‌خانم با نام درگاه این خانه بوسیدنی است توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است

آقا وحید جلیلی که برای اولین بار، حسین قرایی را با خانواده خالقی‌پور آشنا کرده بین حرف‌های حاج‌خانم زنگ می‌زند. تلفنی خوش و بشی با حاضران می‌کند و حال حاج خانم را می‌پرسد. می‌گوید مشهد است و هر وقت به تهران آمد به دیدار حاج خانم می‌رود.

فروغ‌خانم باز هم رشته کلام را دست می‌گیرد و از حضور رهبر انقلاب در خانه‌شان می‌گوید… «وقتی حرف‌ها زده شد، به آقا گفتم تشریف نبرید و شام بمانید. آقا گفتند:‌ شام چی دارید؟… گفتم: لوبیاپلو. با دست، اندازه قابلمه را نشان دادم. گفتند: این شام که به این همه آدم نمی‌رسد. بگذار بروند خانه‌هایشان. یک دفعه دیگر می‌آیم و لوبیاپلو می‌خورم.

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟

چند روز پیش که به یک برنامه تلویزیونی دعوت شده بودم، این ماجرا را تعریف کردم و مجری برنامه گفت دوباره دعوتت را تکرار کن. من هم گفتم: آقاجان! قربانت بروم. شما که بدقولی نمی‌کنید. شما قول داده‌اید بیایید و لوبیاپلو بخورید…»

*میثم رشیدی مهرآبادی

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟
حاج محمود خالقی‌پور و سه پسرش



منبع خبر

قول رهبر انقلاب به مادر سه شهید کِی عملی می‌شود؟ بیشتر بخوانید »

روایت قزلی از سفر رهبر انقلاب به کردستان + عکس

روایت قزلی از سفر رهبر انقلاب به کردستان + عکس



کتاب هم پای مسافر اردیبهشت - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «هم‌پای مسافر اردیبهشت» نوشته مهدی قزلی به زودی توسط انتشارات خط مقدم منتشر می شود.

روایت قزلی از سفر رهبر انقلاب به کردستان + عکس

این کتاب، روایتی از سفر رهبر معظم انقلاب به کردستان را دربردارد و نویسنده سعی کرده است با نگاهی جذاب این سفر را که در سال ۱۳۸۸ انجام شده است، روایت کند.

در بخشی از این کتاب آمده است: «یک نفر بلند شد و با صدای بلند گفت:

گفتند که عاشق‌ای و آرام نه‌ای

در بند خیال خم ابروی که‌ای؟

گفتند بگو به قصد قربت گفتم

سید علی حسینی خامنه‌ای

حاضران صلوات فرستادند و آن مرد ادامه داد: ضمن خیر مقدم به مناسبت تشریف‌فرمایی مقام عظمای ولایت، حضرت امام خامنه‌ای علیه‌السلام به خطه‌ی سر سبز کردستان …

آقا بین حرف مرد آمد و گفت: بفرمایید علیه الرحمه …

بعد خود آقا و حاضران خندیدند؛ ولی مرد انگار از قبل همه‌ی حرف‌هایش را حفظ کرده باشد. بدون توجه به حرف ایشان و خنده طلبه‌ها ادامه داد.»



منبع خبر

روایت قزلی از سفر رهبر انقلاب به کردستان + عکس بیشتر بخوانید »