رهبر معظم انقلاب

نامه زینب سلیمانی خطاب به رهبر انقلاب:با شهادت سید حسن نصرالله یک‌بار دیگر حاج قاسم را از دست دادیم

با شهادت سید حسن نصرالله یک‌بار دیگر حاج قاسم را از دست دادیم


نامه زینب سلیمانی خطاب به رهبر انقلاب:با شهادت سید حسن نصرالله یک‌بار دیگر حاج قاسم را از دست دادیم

به گزارش نوید شاهد، متن نامه زینب سلیمانی به شرح زیر است: 

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک پدر حکیم و عزیزم

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای

با سلام و تحیت

ضمن آرزوی صحت و سلامتی برای آن وجود نازنین و عرض تسلیت به مناسبت شهادت مجاهد بزرگ امت اسلام، جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله به ذهنم رسید در میان طوفان حوادث و ابتلائات این روزها، سخنانی را با جنابعالی از باب هم‌دردی و هم‌دلی در میان بگذارم.

 

ولی عزیز و رهبر مقتدر!

گرچه ما همچنان داغ‌دار حادثهٔ بزرگ شهادت حاج قاسم هستیم و آن فراق و مصیبت همواره برایمان سوزناک است و حوادث نیز، بر آتش آن می‌دمد، اما شهادت یار و مونس پدر عزیزم جناب سید حسن نصرالله جام غم را پر خون کرد.

ما با شهادت ایشان یک‌بار دیگر حاج قاسم را از دست دادیم؛ یک‌بار دیگر مصیبت‌زده شدیم و داغ‌دار. چه اینکه‌ هرکس محبت، الفت و دوستی آن دو را بداند، امروز حس و حالی مشابه دارد؛ مگر نه اینکه شهید ما او را «آیتی الهی» می‌دانست و حاضر بود جان را فدایش کند و مگر نه اینکه سید عزیزمان حاضر بود خود را فدا کند تا حاج قاسم بماند. آه و افسوس بر این فراق و جدایی. آری به تعبیر زیبای مولوی:

جان گرگان و سگان هر یک جداست 

متحد جان‌های شیران خداست

با همه این تفاسیر وقتی این داغ با حوادث تاریخ اسلام و مصائب اهل بیت(ع)، دوران پیروزی انقلاب اسلامی، دفاع‌مقدس، رحلت امام (ره) و ابتلائات پس از آن و به ویژه دورهٔ پر التهاب یکسالۀ اخیر در کنار هم قرار می‌گیرند، درس‌آموز و تأمل‌برانگیز می‌شوند و داغ مصیبت تبدیل به حماسه می‌شود و طرحی نو برای زیستن، زندگی، ادامه مسیر و طی طریق پیشنهاد می‌دهد. 

شهید سلیمانی در یکی از مهم‌ترین سخنرانی‌های اواخر عمر با برکت خود، دو عنصر مهم را سرچشمۀ پیشرفت یک کشور و ملت تعریف کرد. دو عامل اساسی و سرنوشت‌ساز؛ «رهبری و انسان‌های فداکار». تاریخ و اوضاع امروز کشور و منطقه، به خصوص حوادث یکسال گذشته، یکبار دیگر اهمیت این دو عامل را پیش‌روی همهٔ مردم قرار داد.

الحق و انصاف رفتار، کنش و مدیریت جنابعالی به عنوان رهبری آگاه و زمان‌شناس بزرگترین معلم و الگوی این دوران پر التهاب است و برای نسل ما که عموماً با دیدی تاریخی به حوادث نگاه نمی‌کنیم، کلاسی بصیرت‌زاست.

نسل ما از شما آموخت چگونه می‌توان با صبر، توکل و استعانت از خدای متعال در دل همهٔ مصائب، مقاومت و ایستادگی کرد.

نسل ما از شما آموخت چگونه می‌توان با پایداری و نظر به قله‌ها، در دل بحران‌ فرصت آفرید و قدرت خلق کرد.

نسل ما از شما آموخت چگونه می‌توان با تکیه بر قدرت ایمان، انتقامی سخت از جانیان تروریست گرفت و به‌رغم تهدید، هیمنهٔ پوشالی آنان را فروریخت.

نسل ما از شما آموخت چگونه می‌توان با تکیه بر قدرت مردم و پس از حادثۀ دردناک بالگرد رئیس‌جمهور شهید، انتخاباتی پرشور و سرمایه‌آفرین برگزار کرد.

نسل ما از شما آموخت چگونه می‌توان در میان تهدید رژیم کودک‌کش و تروریست، با دلی آرام و مطمئن نماز جمعۀ تهران را اقامه کرد؛ از قرآن گفت و در قنوت برای نصرت مسلمین دعا کرد.

 

حکیم مظلوم و وارسته!

پس از همهٔ این آزمون‌ها و سختی‌ها، امروز ملت ایران بیش از گذشته دل درگرو آرمان‌ها، اهداف عالی و تدابیر رهبر آگاه خود دارند. این را می‌توان به روشنی در گفت‌وگو با آحاد مردم به چشم دید. آنچه در «نماز جمعهٔ نصر» نیز رخ داد دلالتی بر عزم استوار و ارادهٔ قوی مردم بود؛ همان مردمی که شهید سلیمانی حاضر بود با افتخار دست آنان را ببوسد و جان خود را هزاران بار فدای آنان کند. او حقیقتاً ملت ایران را واجد همان دو عنصر مهم می‌دانست. معتقد بود مردم ایران مردمی فداکار و ایثارگرند و رهبر آن نیز رهبری حکیم، مدبر و وارسته.

شهید عزیزمان پیوسته تا آخرین روزهای حیات شهیدانهٔ خود، ما را به تأمل و تدبر در بیانات و اعتماد به تصمیم‌ها و دستورات جنابعالی توصیه کردند. پدر مجاهدم این توصیهٔ عاقلانه را با زبانی پر از مهر و عاطفه در وصیت‌نامهٔ پر مغز خود، برای تاریخ به یادگار گذاشتند و توصیه کردند همگان، شما را «عزیز جان» بدانند و «دور این رهبر حکیم و مظلوم» بگردند.

حقیر به عنوان فرزند کوچک شما و قطرۀ کوچکی از مردم ایران، در میان این دنیای پرآشوب و پرحادثه، پند و وصیت پدر را فراموش نخواهم کرد (ان‌شاءالله) و از خدای متعال می‌خواهم این جان‌ ناقابل را به جان گران‌مایهٔ پدر شهیدم، عموی مجاهدم سید مقاومت و شهیدان طریق قدس  ملحق کند.

فرزند کوچک شما

زینب سلیمانی

۲۲ مهر ۱۴٠۳

نامه زینب سلیمانی خطاب به رهبر انقلاب:با شهادت سید حسن نصرالله یک‌بار دیگر حاج قاسم را از دست دادیم

نامه زینب سلیمانی خطاب به رهبر انقلاب:با شهادت سید حسن نصرالله یک‌بار دیگر حاج قاسم را از دست دادیم

انتهای پیام/



منبع خبر

با شهادت سید حسن نصرالله یک‌بار دیگر حاج قاسم را از دست دادیم بیشتر بخوانید »

بازتاب گسترده بیانات مهم رهبر انقلاب در رسانه‌های انگلیس

بازتاب گسترده بیانات مهم رهبر انقلاب در رسانه‌های انگلیس



بیانات مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز جمعه امروز (۱۳ مهر ۱۴۰۳) بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها و شبکه‌های خبری انگلیس داشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، تارنمای شبکه بی‌بی‌سی در گزارشی تحت عنوان رهبر عالیقدر ایران در یک نطق کم‌سابقه از حمله علیه اسرائیل دفاع کرد، نوشت: آیت‌الله خامنه‌ای عملیات موشکی ایران را ستایش و آن‌را اقدامی مشروع توصیف کرد. ایشان فرمودند که آنچه ایران صورت داد “حداقل مجازات” برای اسرائیل در برابر “جنایات حیرت‌آور” آنها بود. رهبر ایران اسرائیل را یک رژیم «خون آشام» و ایالات متحده را «سگ هار» در منطقه خوانده و فرمودند، جمهوری اسلامی هر اقدام لازم را با قدرت و صلابت در برابر اسرائیل انجام خواهد داد. آیت‌الله خامنه‌ای دو بار تأکید کردند که ایران در مورد اسرائیل نه «تعلل» و نه شتاب‌زده عمل می‌کند.

تارنمای روزنامه گاردین نیز محورهایی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب را منعکس کرد که در آن به مشروع بودن عملیات طوفان الاقصی و پاسخ ایران به رژیم صهیونیستی و همچنین ضرورت اتحاد مسلمانان علیه دشمن مشترک اشاره شده است. در این گزارش به نقل از بیانات ایشان آمده است: اسرائیل تظاهر به کسب پیروزی استراتژیک از طریق ترور و کشتار غیرنظامیان می کند/مردم فلسطین حق قانونی دارند که از خود دفاع کنند/ برای مقابله با آن جنایتکاران – نیروهای اشغالگر هیچ دادگاه یا سازمان بین‌المللی وجود ندارد که بتواند مردم فلسطین را به صرف دفاع از میهن خود مقصر بداند / اسرائیل نمی تواند به حزب الله، گروه شبه نظامی لبنان، یا حماس، گروه مبارز فلسطینی آسیب جدی وارد کند.

روزنامه دیلی تلگراف نیز در گزارشی تحت این عنوان که رهبر ایران حمله هفتم اکتبر را مشروع خواند و نوشت: آین الله خامنه ای مدعی شد که این حملات به دلیل «منطقی و قانونی بودن» و برای دفاع از خود در برابر یک ظالم انجام شده است و این اصل در قوانین بین المللی به رسمیت شناخته شده است. ایشان در ادامه حمله روز سه‌شنبه ایران به اسرائیل را که در آن تهران این کشور را با حدود ۱۸۰ موشک بالستیک بمباران کرد، توجیه و تاکید کردند: اقدام نیروهای مسلح ما کمترین مجازات در برابر جنایات رژیم صهیونیستی بود.

این نشریه وابسته به جناح راست انگلیس افزود: ‌رهبر ایران از اسرائیل به عنوان «خون تشنه» و «سگ هار» یاد کردند و گفتند، حملات اخیر اسرائیل در حال «تقویت» انگیزه نیروهای «مقاومت» بود.

دیلی تلگراف اشاره کرد که آیت‌الله خامنه‌ای، آخرین بار در ژانویه ۲۰۲۰ نماز جمعه را پس از شلیک موشک از سوی ایران به پایگاه نظامی آمریکا در عراق و در پاسخ به حمله ای که به ترور قاسم سلیمانی فرمانده سپاه پاسداران در بغداد منجر شد، اقامه کردند.

همچنین روزنامه تایمز چاپ لندن که از مطبوعات نزدیک به وزارت امور خارجه انگلیس بشمار می‌رود، با انتخاب این تیتر فرمایشات رهبر معظم انقلاب را بازتاب داد: «مقاومت در منطقه کوتاه نخواهد آمد.» این نشریه انگلیسی نوشت که آیت الله خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه امروز تصریح کردند که مقاومت با شهادت‌های اخیر «کوتاه نمی‌آید و پیروز خواهد شد»

در همین حال شبکه خبری اسکای نیوز انگلیس هم پخش تصاویری از مصلای تهران، حضور رهبر معظم انقلاب در این برهه حساس را که منطقه غرب آسیا در پی تحولات غزه و لبنان با تنش مواجه است حائز اهمیت توصیف کرد.

این شبکه در صفحه ویژه مربوط به تحولات خاورمیانه، فرازهایی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب را بازتاب داد و نوشت: این برای نخستین بار طی چهار سال گذشته است که آیت‌الله علی خامنه‌ای نماز جمعه را در تهران اقامه می‌کنند. ایشان در فرمایشات خود از ملت‌های مسلمان، از افغانستان تا یمن و از ایران تا غزه و لبنان خواست تا کمربند استقلال را ببندند. رهبر ایران همچنین عملیات هفتم اکتبر و پاسخ موشکی ایران را اقدامی مشروع علیه (رژیم) اسرائیل توصیف کردند.

حضرت آیت الله سید علی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز طی سخنانی در خطبه‌های نماز جمعه تهران، با بیان این که سیاست قرآن این است که ملت‌های مسلمان باهم پیوستگی داشته باشند، تاکید کردند: دشمن ملت ایران همان دشمن ملت فلسطین، لبنان، عراق، مصر، سوریه و یمن است.

ایشان تصریح کردند: هر ملتی حق دارد از کشور و خاک خود در مقابل متجاوز دفاع کند و طوفان الاقصی یک حرکت قانونی و بین‌المللی بود و حق با فلسطینی ها بود. کار درخشان نیروهای مسلح ما دو سه شب قبل نیز یک کار کاملاً قانونی و مشروع بود.

رهبر معظم انقلاب همچنین در خطبه‌ دوم نماز جمعه فرمودند: دشمن نمی‌تواند به تشکیلات مقاومت ضربه بزند کشتار غیر نظامیان را نشانه پیروزی خود قلمداد می‌کند. دشمن پلید و زبون چون نمی‌تواند به تشکیلات مستحکم حزب‌اللّه یا حماس یا جهاد اسلامی و دیگر سازمانهای مجاهد فی‌سبیل‌اللّه صدمه‌ی جدّی بزند، ترور و تخریب و بمباران و کشتار غیر نظامیان و داغدار کردن غیر مسلّحین را نشانه‌ی پیروزی خود قلمداد میکند.

ایشان تاکید کردند: محصول این رفتار، تراکم خشم و افزایش انگیزه‌ی مردم و سر برآوردن مردان و سرداران و رهبران و از جان‌گذشتگان بیشتر، و تنگ‌تر شدن حلقه‌ی محاصره‌ی گرگ خون‌آشام، و سرانجام، حذف وجود ننگین او از صحنه‌ی وجود است. ان‌شاءالله.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازتاب گسترده بیانات مهم رهبر انقلاب در رسانه‌های انگلیس بیشتر بخوانید »

حجت‌الاسلام بابایی امام جمعه شهرستان قدمگاه

برگزاری مراسم محوری محکومیت رژیم اسرائیل و حمایت از جبهه مقاومت در خراسان‌جنوبی


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از بیرجند، حجت الاسلام بابایی امام جمعه شهرستان قدمگاه امشب در مراسم محوری محکومیت رژیم وحشی و شکست خورده صهیونیستی و اعلام حمایت از جبهه مقاومت و حزب الله قهرمان اظهار‌داشت: سپاه پاسداران با کمک نیرو‌های مسلح شب گذشته مناطق نظامی اسرائیل را آماج موشک‌های خود قرار داد تا به اسرائیل نشان دهد که هرگاه اراده کند می‌تواند هر نقطه‌ای از اراضی اشغالی را موشک باران کنند.

وی بیان کرد: همه آنچه را که در جهان در خصوص فلسطین شاهدیم به برکت نامگذاری روز جمعه آخر رمضان از سوی امام راحل (ره) به عنوان روز قدس هست.

حجت‌الاسلام بابایی با اشاره به این که امام(ره) فرمودند:ملت ما از مردم دوران رسول و حضرت علی(ع) بهتر هستند، افزود: اگر مردم علی(ع) را با وجود جریان غدیر تنها گذاشتند، ملت مسلمان ایران با گذشت ۴۶ سال امام و رهبری را با وجود همه سختی‌ها تنها نگذاشته‌اند.

امام جمعه شهرستان قدمگاه تصریح کرد: سید حسن نصرالله و شهدای مقاومت و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، قدر ولایت را خوب فهمیدند.

وی با بیان فراز‌های از سخنان سید حسن نصرالله گفت: سید حسن نصرالله بار‌ها در سخنانش تاکید کرد که مقام معظم رهبری را قدر بدانید، زیرا او حسین زمان ماست و باید او را محترم بشماریم.

حجت الاسلام بابایی خاطر نشان کرد: رهبر انقلاب از سید حسن نصرالله به عنوان رهبر مدبر سیاسی یاد کرد و فرمود؛ شهادت حق مسلم سید حسن نصرالله بود و سید مقاومت یک شخص نبود بلکه یک مکتب بود.

امام جمعه شهرستان قدمگاه تصریح کرد: با وجود این که ۴۲ هزار پیر و جوان توسط اسرائیل در فلسطین شهید شده اند و یک پنجم جهان مسلمان هستند همچنان کشور‌های اسلامی در برابر جنایات اسرائیل سکوت کرده‌اند.

وی گفت: امت اسلامی با وحدت خود باید جلوی ظلم و ستم رژیم صهیونیستی اسرائیل بایستند.

حجت‌الاسلام بابایی در ادامه متذکر شد: از صدر اسلام یهود برای براندازی اسلام تلاش کرده هست و امروز به برکت خون سردار شهید مقاومت شاهد افول آمریکا و اسراییل هستیم.

شایان ذکر هست که شرکت کنندگان در این مراسم با سر دادن شعار‌های الله اکبر، لا الله الا الله، محمد رسول الله، حیدر حیدر، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا، یا حجت بن الحسن عجل علی ظهورک انزجار خود را از رژیم وحشی اسرائیل اعلام و از اقدام سپاه در موشک باران اسرائیل حمایت کردند.

انتهای‌پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

برگزاری مراسم محوری محکومیت رژیم اسرائیل و حمایت از جبهه مقاومت در خراسان‌جنوبی بیشتر بخوانید »

حقیقت را یافته بود

حقیقت را یافته بود


 
حقیقت را یافته بود
 
به گزارش نوید شاهد،  رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهید آیت‌الله مدنی‌ امام‌جمعه‌ی تبریز را نمونه‌ی برجسته‌ای از یک روحانی فعّال و حائز جهات گوناگون برشمردند و تاکید کردند: تبریز در بین شهدای محراب این امتیاز را دارد که دو شهید محراب دارد؛ یعنی شهید مدنی  و مرحوم آقای قاضی.

متن کامل این بیانات بدین شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم‌

 اوّلاً خیلی متشکّریم از همه‌ی دوستان عزیز، آقایان علمای محترم، مسئولین محترم که همّت گماشتید برای این کار مفید و لازم؛ و ان‌شاءالله که در همه‌ی مراحل این کار، روح با اخلاص مرحوم آیت‌الله شهید مدنی همراه و کمک‌کار شما باشد. و تشکّر میکنیم که لطف کردید و به اینجا تشریف آوردید.

 مرحوم شهید مدنی یک نمونه‌ی برجسته‌ای از یک روحانی فعّال و حائز جهات گوناگون هستند. چون روحانیّت را برخلاف مشاغل و حیثیّتهای دیگری که در جامعه وجود دارد نمیشود در یک بُعد خلاصه کرد؛ مثلاً بگوییم روحانی یعنی کسی که فقط علوم مربوط به امر دین را وارد است، یا روحانی یعنی آن کسی که فقط مشغول تبلیغ دین است، یا روحانی یعنی آن کسی که فقط در ارتباط با مردم است، یا روحانی یعنی کسی که به امور دینی و مسائل روحی و خودسازی و مانند اینها خیلی توجّه میکند. هر کدام از اینها به تنهایی معنای روحانی مطلوب نیست؛ روحانیّت دارای همه‌ی این جوانب است. و یک روحانی خوب، روحانی واقعی، آن کسی است که در همه‌ی این جوانب یا عمده‌ی این جوانب، انسان بتواند در او یک حرکتی و فعّالیّتی مشاهده کند. ایشان حقیقتاً یک مصداق بارزی از روحانی کامل بودند. اوّلاً ایشان ملّا بود، عالم بود، فقیه بود. در قم و نجف تحصیلات عالیه‌ی فقه و اصول، همچنین معقول کرده بودند و مرد عالمی بود. آگاهانه و از روی معرفت عمل میکرد، کار میکرد، اقدام میکرد. خاصیّت علم در انسان همین است که حرکات او و سکنات او عالمانه است، منطقی است؛ این خصوصیّت در ایشان بود.

حقیقت را یافته بود ثانیاً روحانیِ ناطق بود. در روایات داریم: بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِه.(۱) اهل بیان و تبیین بود در [ بین ]قشرهای مختلف؛
 ایشان در میان جوانها می توانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند. من در اوایل یا اواسط امامت جمعه‌ی ایشان به تبریز رفتم و دیدم ایشان آن‌چنان با جوانهای کم‌سال، بیست ساله، بیست‌ویک ساله گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند، با برادر بزرگشان حرف میزنند! آن هیمنه‌ی علمی در رابطه‌ی ایشان با جوانها اصلاً محسوس نبود، یعنی واقعاً رابطه برقرار میکرد؛ با جوانها این‌جوری بود.

 با عامّه‌ی مردم و قشرهای خیلی عمومی مردم هم باز همین‌جور بود. در ایامی که سوسنگرد آزاد شده بود — در یکی از دفعاتی که سوسنگرد آزاد شده بود، بعد البتّه مجدّداً اشغال شد — ما به سوسنگرد رفتیم. بنده اهواز بودم، میخواستم بروم سوسنگرد، لباس نظامی تنم بود. در این بین دیدیم آقای مدنی در اهواز پیدا شد؛ از تهران آمده بودند و [بعد] آمدند سراغ ما. گفتند: کجا میروید؟ گفتیم میرویم سوسنگرد. گفتند: من هم می‌آیم. ایشان را هم با خودمان برداشتیم و رفتیم سوسنگرد و در آنجا ظهر نماز را که خواندیم، من یک قدری با مردم صحبت کردم. خب، طبعاً من فارسی حرف میزدم و نمیتوانستم نطق عربیِ از بَر بکنم، آن هم بخصوص با لهجه‌ی عمومی و مردمی. ایشان گفت من با مردم حرف میزنم؛ و منتظر نشد، چون جمعیّت مسجد بعد از اینکه من صحبت کردم، تقریباً متفرّق شد؛ رفت بین مردم، یک وقت دیدیم یک جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودش جمع کرده و دارد با لهجه‌ی حسچه‌ی عربی با اینها حرف میزند! یک سخنرانی حسابیِ گرم آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد. من یک خاطره‌ای مکرّر نقل کرده‌ام: آن‌وقت آنجا در همان جماعتِ ایشان بود که مردم یک زنی را نشان دادند و گفتند او پنج یا هفت مهاجم عراقی را با چوب کشته! یعنی حرف آقای مدنی و آن شور و هیجانی که ایجاد کرده بود، همه را اصلاً به شور آورد، به هیجان آورد، میتوانست با قشر مردم ارتباط برقرار کند.

 

حقیقت را یافته بود با طبقه‌ی علما؛ در اوّلین سمینار ائمّه‌ی جمعه که ما در قم تشکیل دادیم، همه‌ی علمای ائمّه‌ی جمعه‌ی سراسر کشور و علمای بزرگ و همین شهدای معروف در آنجا بودند – علمای سنّی و شیعه – که چند نفر سخنرانی کردند. بعد آقای مدنی پا شد آنجا، آن کنج ایستاد – من آن منظره را یادم نمیرود – و شروع کرد صحبت کردن و اشک از چشمهای او روی محاسن شریفش همین‌طور جاری بود و حرف میزد. در روایات داریم که حضرت دعا میخواندند، اشک مثل قطراتی که از لب مشک، مشک را میبندند جاری میشود همین‌طور مرتّب چک چک. این را من در چهره‌ی آقای مدنی دیدم، که همین‌طور این جریان اشک از دو چشم ایشان سرازیر بود. ایشان در آن روز تمام مجلس را منقلب کرد، ایشان این‌جوری بود.

 با طبقه‌ی روشنفکر می‌نشست، جذبشان میکرد؛ با طبقه‌ی عوام می‌نشست، جذب میکرد؛ با طلبه‌ها می‌نشست؛ یعنی عالم ناطق و مبیّن و کسی بود که میتوانست آن ذخیره‌ای که در وجود او و در روح او، در دل پاک و نورانی او از نور معرفت و علم جمع شده بود، آن را براحتی به مخاطب خودش منتقل کند؛ این هم یک خصوصیّتی بود که در ایشان وجود داشت.

 عالمی بود که اهل مبارزه و دید سیاسی و بینش سیاسی بود. حالا من البتّه از مبارزات ایشان در سالهای دهه‌ی ۳۰ اطّلاعی نداشتم، که در این نوشتجاتی که دوستان دادند، دیدم آن‌وقت هم ایشان مبارزاتی در آذرشهر و در تبریز و مانند اینها داشته‌اند که از آنها من کمّاً و کیفاً اطّلاعی ندارم؛ امّا آنکه ما در مقابل چشممان مشاهده کردیم، از وقتی ایشان حدود سال ۵۰ وارد ایران شدند، تا پیروزی انقلاب، تقریباً در غالب اوقات ایشان در تبعید بود. من خودم در گنبد قابوس به دیدن ایشان رفتم. از مشهد یک جماعتی را برداشتیم، رفتیم به دیدن ایشان در گنبد قابوس. اول رفتم به یکی از شهرهای نزدیک گنبد قابوس و شب را آنجا بودیم، روز [بعد] من گفتم که دارم میروم به دیدن آقای مدنی؛ [بعد ]دیدیم مردم همین‌طور آمدند که ما هم می‌آییم، ما هم می‌آییم! من در راه که میرفتیم، به جادّه که نگاه کردم، دیدم یک زنجیره‌ی طولانی از ماشین پشت سرما همین‌طور دارند می‌آیند [برای ]دیدن ایشان! [در حالی که‌] ایشان تازه هم به گنبد قابوس رفته بودند. یعنی در آن‌چنان جایی که هیچ کس ایشان را در آنجا نمیشناخت؛ در این محیط نامأنوس من دیدم آن‌چنان مردم همین‌طور با شوق و علاقه [می‌آیند]. یک جماعتی بودیم که به منزل ایشان رفتیم؛ ایشان با آن چهره‌ی نورانی آمدند نشستند و چند کلمه‌ای صحبت کردند. یعنی دید سیاسی [داشتند] و نسبت به مسائل کشور آگاه و اهل عمل و اقدام بودند. مطلقاً دچار وحشت بشود؛ نه، مرد شجاع، صریح، آماده‌ی خطرپذیری. لذا ایشان وقتی که در نجف هم بودند، جزو کسانی بودند که شجاعتشان را در نجف هم ثابت کردند؛ یعنی در نجف آن کسی که بایستد و صریح مرجعیّت امام یا اعلمیّت امام را بیان بکند و تصریح بکند [خیلی شجاعت میخواهد]. خیلی‌ها حاضر نبودند؛ با اینکه قلباً هم ممکن بود معتقد باشند، امّا حاضر نبودند؛ ایشان یکی از چند نفر معدودی بود که به مرجعیّت امام و اعلمیّت امام شهادت داد؛ و پخش شد. ما آن وقت در مشهد بودیم، خبرش از نجف به مشهد رسید و چقدر در قشرهای اهل علم و اهل معرفت تأثیر گذاشت که خب یک شخصی مثل آقای مدنی، این‌جور ترویجی از امام کرده بود. هم در آنجا با این اعلام صریح شجاعت نشان داد، هم در وقتی که به ایران آمدند، در مقابل دستگاه شجاعت نشان دادند. و بالاتر از همه در تبریز بود، در اوایل رفتن ایشان [ به تبریز و] در آن فتنه‌ی موسوم به فتنه‌ی خلق مسلمان که یک آمیخته‌ی نفاق‌آمیزی بود از احساسات قومی و ضدّ اسلامی و در هدف، ضدیّت با نظام جمهوری اسلامی. یک چنین حرکتی را درست کرده بودند و از جاهای مختلف، از نقاط مختلف مردم را به تبریز ریختند برای ایجاد آشوب و فتنه. این مرد مثل کوه ایستاد و حتّی جانش در خطر افتاد و در آن جمعیّت، در آن میدان، نزدیک بود ایشان را به شهادت برسانند؛ که خب، بعد جوانهای حزب‌الّلهی و مردم مؤمن تبریز آمدند و خودشان غائله را ختم کردند و تمام کردند. اگر ایستادگی ایشان نبود، معلوم نبود که چه میشد. ما آن روزها در شورای انقلاب بودیم و لحظه به لحظه مسائل تبریز را دنبال میکردیم و در جریان بودیم. افرادی میرفتند، می‌آمدند، با علما تماس میگرفتند، با مردم تماس میگرفتند، چه در رابطه‌ی با قم، چه با تبریز یک ارتباط دائمی بود. نقش آقای مدنی، یک نقش حقیقتاً مؤثّر و تعیین کننده‌ای در آن قضایا بود. این هم شجاعت ایشان و ورودش به میدانهای سیاسی.

 و به نظر من بالاتر از همه‌ی این ابعاد و پشتوانه‌ی همه‌ی این ابعاد، خودسازی و کاری بود که ایشان با خود و با دل خودش کرده بود؛ یعنی تا انسان خودش را در معرض نُصْح الهی قرار ندهد، به آن بهجت روحی، به آن معنویّت نایل نمیشود و آن فتوح لازم را پیدا نمیکند تا بتواند در همه‌ی این میدانها این‌جور با اخلاص وارد بشود. اخلاص او پشتوانه‌ی این حرفها بود و آن اخلاص نتیجه‌ی کاری بود که او با خودش کرده بود؛ یعنی پیش از آنکه انسان روی دیگران کار کند، اوّل روی خودش بایستی کار کند و اوّل با خودش بایست انسان آنچنان عملی را انجام بدهد که نفْس خودش را در دست عقل خودش و ایمان خودش مقهور کند تا نفْس نتواند سرکشی کند و نتواند هواهای خودش را بر اعمال انسان و بر رفتار انسان و بر افکار انسان حاکم و غالب بکند. عمده‌ی گرفتاری ماها اینجا است. ما اگر بتوانیم بر نفْس خودمان غلبه پیدا کنیم، بر هوای نفْس خودمان غلبه پیدا کنیم، آن‌وقت میدان برای عقل ما باز میشود تا حقایقی را بفهمد و نور معرفت الهی به او بتابد، و در [ این صورت ]انسان در قضایای مشتبه راهنمایی میشود. آن چیزی که خیلی‌ها را در شبهه نگه میدارد، در مسائلی که خیلی باید زود انسان به نتیجه برسد، زود تشخیص وظیفه بدهد، زود حقیقت را بفهمد، زود دست دشمن را ببیند، زود راه صلاح و نجات را ببیند، می‌بینید مدّتها بعضی‌ها همین‌طور در گل میمانند و دست و پا میزنند و شبهه برایشان به وجود می‌آید و نمیتوانند آن کاری را که باید انجام بدهند، انجام بدهند، این ناشی از آن مشکلی است که در درون خودشان دارند؛ نتوانسته‌اند آن فضای بینش عقلانی خودشان را آن‌چنان پاک و آراسته و پالایش‌شده بکنند تا نور معرفت الهی و هدایت الهی به آن بتابد و آنها را راهنمایی کند. ایشان این مشکل را برای خودش حل کرده بود؛ مرحوم آقای مدنی این مشکل را نداشت، حقیقت را میفهمید و لذا براحتی میتوانست تصمیم بگیرد؛ اراده‌ی او مقهور نفْس او نبود؛ عقل او و اراده‌ی او قاهر و حاکم بر نفْس خودش بود، لذا بود که این همه موفّقیّت نصیبش میشد.

 البتّه تبریز در بین شهدای محراب این امتیاز را دارد که دو شهید محراب دارد؛ یعنی مرحوم آقای قاضی (رضوان الله علیه) را هم واقعاً فراموش نکنیم و از یاد نبریم؛ آن مرد بزرگ، مرد روشنفکر، مرد اهل قلم، اهل مبارزه، که ایشان هم بایستی همیشه در یادها زنده باشند. او اوّلین کسی بود که این‌جور در تبریز در موضع منبر انقلاب ایستاد و حقیقتاً کاری را که باید بکند، کرد. خب، خیلی با آقای قاضی هم مقابله و معارضه شده بود. بنده قبل از انقلاب رفته بودم تبریز و اوضاع تبریز را میدانستم چه جوری است و آقای قاضی (رحمةالله‌علیه) هم خیلی رنج کشید. شهید اوّل محراب در تبریز آقای قاضی است، شهید دوّم هم آقای مدنی است، که هر کدام واقعاً برجستگی‌هایی دارند. البتّه شهید مدنی به‌نظر من جزو آن چهره‌های روحانی است که نظیرش را خیلی کم میشود پیدا کرد؛ یعنی همه‌ی این ابعاد گوناگون در این مرد بزرگ بود.

 خیلی متشکّریم از آقایان که این بزرگداشت را [برگزار] میکنید؛ منتها سعی کنید در کارها یک جمع‌بندی از شخصیّت شهید مدنی به دست بیاید. بالاخره ما امروز هم با همان امواج مواجهیم؛ این را آقایان و خانمها توجّه داشته باشند که امروز جمهوری اسلامی با همان جبهه‌ای مواجه است که در هنگام مبارزات و در اوّل مبارزه، انقلاب اسلامی با آن مواجه بود؛ فرق نکرده؛ جبهه‌گیری‌ها در باطن و حقیقت خودش عوض نشده؛ البتّه خب پیدا است که دشمن در هر روزی یک جوری [عمل میکند]. ما در جنگ با عراق دیدید دیگر که یک روز مثلاً فرض کنید با یک جور سنگربندی، با یک آرایش نظامی می‌آمدند، یک روز یک جور دیگر. در جنگ بزرگ سیاسی و انقلابی‌ای که امروز دنیای استکبار با ما دارد، همین‌جور است. از قبل از پیروزی انقلاب که احساس میکردند سنگر آمریکا و سنگر استکبار دارد در اینجا میلرزد و ممکن است فرو بریزد و اسلام دارد به سمت مرکز فرو کوفتن پرچم استکبار در این منطقه — یعنی حکومت پادشاهی — می‌آید، از همان روز [ با ما] مواجه شدند؛ [اینها] همان دشمنها هستند، بعد از انقلاب هم همانها بودند، بعد از تسخیر لانه‌ی جاسوسی هم همانها بودند، در دوران جنگ هم همانها بودند که علیه ما مبارزه میکردند؛ منتها شعارها، روشها، شیوه‌ها فرق میکند. امروز هم همانهایند؛ امروز هم انقلاب اسلامی با همان دشمنهای آن روز مواجه است. ما امروز هم به همان جمع‌بندی‌ای در شخصیّتهای انسانی خودمان و مسئولین خودمان و کارگزاران حکومتی خودمان و تریبون‌دارهای خودمان، احتیاج داریم که جمع‌بندی شخصیّت مرحوم شهید مدنی است؛ یعنی همان اخلاص را لازم داریم، همان روشن‌بینی را لازم داریم، همان شجاعت را لازم داریم، همان آگاهی و معرفت را لازم داریم؛ این چیزها لازم است؛ این جمع‌بندی را در کارهایتان مورد توجّه قرار بدهید. یعنی اگر کتاب مینویسید، اگر کار هنری میکنید، اگر شعر میگویید، به مرثیه‌سرایی‌ها یا ستایشگری‌های عادّی، قضیّه تمام نشود؛ چون اینها چیزی عاید روح شهید مدنی نخواهد کرد. سعی کنید این را به‌صورت یک جریان دربیاورید؛ جریان شخصیّت جامع‌الاطراف شهید مدنی؛ این‌جوری باشد تا امثال من از او درس بگیریم، فرا بگیریم، یاد بگیریم که چه جور باید عمل کرد، چه جور باید فکر کرد، چه جور باید حرکت کرد، چه جور باید حرف زد، چه جور باید موضع‌گیری کرد، چه جور باید از یک کسانی دفاع کرد، در مقابل یک کسانی ایستاد؛ اینها را تعلیم بگیریم.

 
حقیقت را یافته بود
 
 در مورد فیلم هم من به شما عرض بکنم، فیلم که میخواهید بسازید، خیلی این کار ظریفی است، چه میخواهید بسازید که جنبه‌ی هنری داشته باشد؟ چون صرف دوربین گرداندن و یک قیافه‌ای به شکل آقای مدنی درست کردن، که فیلم زندگی‌نامه‌ی آقای مدنی نیست، ارزشی ندارد؛ آن مثل یک کتابی است که نوشته باشند، بلکه کتاب از آن مؤثّرتر هم هست. فیلم باید واقعاً کار هنری باشد. اگر بشود یک کسی بنشیند یک داستانی را پرداخت کند که در این داستان چیزهایی از نقش شهید مدنی بیاید، اسم شهید مدنی هم اصلاً در آن نیاید، این میشود فیلم شهید مدنی؛ والاّ اینکه حالا ما بیاییم برویم در زادگاه ایشان و از خانه [فیلم‌] برداریم و بعد بگوییم ایشان اینجا متولّد شد و بعد آن را به شکل یک طلبه‌ای در قم و به شکل طلبه‌ای در نجف و در درس بیاوریم، این کارهایی که معمولاً میکنند، اینها یک کار است، امّا فیلم شهید مدنی به معنای هنری قضیّه نیست. سعی کنید که سرمایه‌ها در این‌جور کارها هدر نرود؛ اگر واقعاً میتوانید یک چیز خوبی در بیاورید. مثلاً فرض کنید الان ممکن است که یک فیلم خیلی هنری مهمّی را شما در نظر بگیرید که مثلاً اشاره به شخصیّت یک کسی داشته باشد، یا تصریح به شخصیّت او داشته باشد، یعنی یک چنین چیزی را بایستی هدف قرار بدهید.

 ان‌شاءالله خداوند به همه کمک کند، تأیید کند و آن سرنوشتی را که حقّ شهید مدنی بود – یعنی واقعاً شهادت حقّ او بود؛ این اجر بزرگ الهی، این پایگاه مهمّ الهی پاداش خدا برای این مرد بود و حیف بود که او در بستر بمیرد – ما هم با عدم قابلیّتمان، خدای متعال تفضّل کند، ما هم ان‌شاءالله این لطف را از جانب خدا بگیریم، که ما هم در زندگی سقط نشویم، بلکه خدای متعال همین راه شهادت را برای ما هم ان‌شاءالله مقدّر کند.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌

۱) الامالی، ص ۳۴۴

 



منبع خبر

حقیقت را یافته بود بیشتر بخوانید »

رهبر انقلاب: تلاش کنید کتاب های شهدا بر روی سبک زندگی مخاطبان اثر بگذارد

رهبر انقلاب: تلاش کنید کتاب های شهدا بر روی سبک زندگی مخاطبان اثر بگذارد


رهبر انقلاب: تلاش کنید کتاب های شهدا بر روی سبک زندگی مخاطبان اثر بگذارد

به گزارش نوید شاهد، بیانات حضرت آیت الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویر احمد منتشر شد.
متن بیانات ایشان به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز و خواهران عزیزی که تشریف دارید. اوّلاً من صمیمانه تشکّر میکنم از همه‌ی شما برای اینکه توجّه کردید به این وظیفه‌ی بزرگ و فریضه‌ی عظیم؛ یعنی زنده نگهداشتن یاد شهدا. «شهادت» یک ذخیره است؛ فداکاری جوانهای یک ملّت یک پشتوانه‌ی عظیم معنوی و مادّی برای پیشرفت یک ملّت است. این را باید نگه داشت، این را باید حفظ کرد؛ نباید گذاشت از دست برود، به فراموشی سپرده بشود یا احیاناً تحریف بشود. اهمّیّت کار شما اینجا است که این ذخیره را دارید حفظ میکنید.

بیاناتی که آقای امام‌جمعه‌ی محترم بیان فرمودند و همچنین نوشته‌ی بسیار خوبی که برادر سپاهی‌مان خواندند، هر دو شامل مطالب درست و خوبی است. در مورد سفارش به مسئولین، من ان‌شاءالله سفارش خواهم کرد به مسئولین محترم؛ آقای عارف(۲) اینجا تشریف دارند، به آقای رئیس‌جمهور هم ان‌شاءالله خواهم گفت. و امیدواریم که این مردم درخور شأنشان و ارزش معنوی و ملّی‌شان برای کشور، مورد توجّه قرار بگیرند.

استان کهگیلویه و بویراحمد ــ یعنی آن مجموعه؛ حالا به شکل استان یا به هر شکل دیگری که قبلاً بوده ــ سابقه‌ی فداکاری و مجاهدتش خیلی طولانی است، که اشاره کردند. حالا دوره‌های قبل که به جای خود، [امّا] در دوره‌ی ما آنچه من یادم هست، از اوّل شروع مبارزات، سال ۴۲، جدّ آقا(۳) ــ پدر مرحوم آقای ملک‌حسینی(۴) ــ که عالِم بزرگی بودند در آن منطقه، یک اطّلاعیّه‌ای دادند که اطّلاعیّه‌ی ایشان جزو اطّلاعیّه‌های کم‌نظیر بود؛ یعنی قوی و شجاعانه بود و دستگاه هم [روی آن] حساب میکرد، چون میدانست که اگر ایشان دستور جهاد بدهد به مردم عشایری منطقه، جهاد خواهند کرد، کمااینکه کارهایی هم انجام گرفت. همان اوقات، دستگاه از یک قوم دیگری که آن قوم هم قوم عزیزی است، خواسته بود که اینها بروند با مردم عشایری منطقه‌ی بویراحمد بجنگند که یک عالِم سنّی در آنجا مانع از این کار شد. ما اینها را توجّه داشته باشیم که سوابق ارتباطات مذهبی و ملّی و قومی ما در این کشور چگونه است. یک مولوی اهل سنّت نگذاشت که نقشه‌ی رژیم برای ایجاد جنگ بین قوم بلوچ و عشایر کهگیلویه و بویراحمد اتّفاق بیفتد؛ مانع شد، نگذاشت، فتوای خلاف داد. اینها سوابق این منطقه است.

در جریان دفاع مقدّس و جنگ تحمیلی هم انصافاً خیلی خوب وارد شدند؛ هم بعد از آنکه تیپ فتح تشکیل شد، و هم قبل از اینکه تیپ فتح تشکیل بشود ــ که عناصر [آن] در دستگاه‌های مختلف متفرّق بودند ــ عناصر مبارز این منطقه تلاشهای زیادی کردند، کارهای خوبی کردند. خاطراتی از آن وقت وجود دارد که حالا اینها در مسائل و گزارشهای تاریخی دفاع مقدّس مضبوط است. مثلاً یک گردانِ تیپِ فتح، در جزیره‌ی مجنون، دو سه روز در مقابل یک لشکر بزرگ بعثی عراقی ایستادگی کرد، مقاومت کرد، عقب‌نشینی نکرد. البتّه شهید دادند، امّا توانستند منطقه را حفظ کنند؛ یعنی از این کارها هم در آنجا، در تاریخ و حافظه‌ی تاریخی دفاع مقدّس ثبت است.

من یک جمله عرض بکنم: یکی از پایه‌های جنگ روانی دشمنانِ هر ملّتی و بیش از همه در زمان ما، ملّت عزیز خود ما و ایران اسلامی ما، این است که دشمنان این ملّت را بزرگ‌نمایی کنند؛ از اوّل انقلاب این وجود داشته. دائماً از طرق مختلف به ملّت ما تفهیم میشده، القا میشده و تزریق میشده که بترسید؛ از آمریکا بترسید، از صهیونیست‌ها بترسید، از انگلیس بترسید، از مانند اینها بترسید؛ دائم این‌جور بوده. یکی از هنرهای بزرگ امام بزرگوار این بود که این ترس را از دلهای ملّت بیرون آورد، به ملّت احساس اعتماد داد، احساس خودباوری داد؛ ملّت احساس کردند که یک نیرو و توان درونی دارند که به اتّکاء آن میتوانند کارهای بزرگ انجام بدهند و دشمن هم نمیتواند و دستش آن‌چنان که وانمود میکند پُر نیست.

این حرکت جنگ روانی دشمن وقتی در عرصه‌ی نظامی وارد میشود، نتیجه‌اش ترس است، عقب‌نشینی است که قرآن کریم این عقب‌نشینی را در واقع موجب غضب الهی بیان کرده و تبیین کرده؛ وَ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلىٰ‌ فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله؛(۵) اگر چنانچه در مقابل دشمنی که مهاجم به شما است ــ انواع مهاجم هست، حالا یک وقت مهاجم با شمشیر و در میدان، روبه‌رو و سینه‌به‌سینه است، یک وقت مهاجم تبلیغاتی است، یک وقت مهاجم اقتصادی است، یک وقت مهاجم نظامی است با ابزارهای جدید ــ عقب‌نشینیِ غیر تاکتیکی کردید ــ گاهی اوقات عقب‌نشینی هم یک تاکتیک است مثل پیشروی، که آن عیب ندارد: اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلىٰ‌ فِئَة؛ تاکتیک این است ــ اگر غیر از این موارد عقب‌نشینی کردید، فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله. در میدان نظامی این[جور] است؛ در میدان سیاسی هم عیناً همین‌جور است [موجب خشم الهی میشود].

در میدان سیاسی هم بزرگ‌نمایی دشمن موجب میشود انسان احساس کند که خودش در انزوا است، احساس کند که ضعیف است، احساس کند از عهده‌ی او برنمی‌آید؛ نتیجه‌اش این است که تسلیم خواسته‌های او بشود؛ [بگویند] این کار را بکنید، چَشم؛ آن کار را نکنید، چَشم؛ کمااینکه الان انواع و اقسام دولتهایی هستند با ملّتهای بزرگ و کوچک که اینها این‌جوری‌ هستند؛ هر چه بهشان گفته بشود، در مقابل، «چَشم» است؛ از خودشان اراده‌ای ندارند. حالا در پشت میز دیپلماسی و مذاکرات دیپلماسی البتّه آداب و شرایطی وجود دارد. آن چَشم را به شکلهای مختلف میشود گفت؛ امّا در واقع [همان] چَشم است که شما می‌بینید. در حالی که همانها اگر به ملّتهای خودشان تکیه بکنند، اگر به توانایی‌های داخلی خودشان تکیه کنند، اگر حقیقت موجودیّت آن دشمن را بشناسند و بدانند که دستش آن‌قدرها که وانمود میکند پُر نیست، میتوانند نگویند چَشم؛ امّا اینها را توجّه نمیکنند، میگویند چَشم. این در میدان سیاست.

در میدان فرهنگ هم این بزرگ‌نمایی یک جور دیگر خودش را نشان میدهد؛ احساس انفعال، مجذوب فرهنگ طرف مقابل شدن، فرهنگ خودی را تحقیر کردن، به پایبندی به فرهنگ بیگانه افتخار کردن. یک عدّه‌ای هستند که وقتی حرف میزنند یا وقتی چیز مینویسند، افتخار میکنند که یک لغت فرنگی به کار ببرند؛ افتخار میکنند که تعبیر ایرانی‌اش را به کار نبرند، تعبیر فرنگی‌اش را به کار ببرند. حالا یک وقت هست که شما یک مقابل ایرانی ندارید، [مثلاً] تلویزیون، تلویزیون است؛ ما یک لغت ایرانی برای آن نداریم؛ اگرچه میشد همان اوّلی که آمد، برای آن لغت گذاشت، امّا حالا مجبوریم آن را بگوییم تلویزیون. امّا [در مورد] خیلی از لغات متعارف رایج در زبان بعضی‌ها که فرنگی است، ما الزامی نداریم؛ یکی از نتایج آن بزرگ‌نمایی این است که فرهنگ او را، رسومات او را، آداب زندگی او را، سبْک زندگی او را قبول میکنیم، میپذیریم؛ ببینید، خب، این جنگ روانی دشمن است.

آن که در مقابل این جنگ روانی با تمام وجود ایستاد، او کیست؟ همان جوانهایی هستند که شما الان دارید برایشان بزرگداشت برگزار میکنید، دارید آنها را بزرگ میدارید، که واقعاً هم بزرگند. آن جوانِ اهل فلان نقطه‌ی کشور، فلان شهر، فلان قوم، فلان استان که میرود در مقابل دشمن می‌ایستد، نه در میدان نظامی احساس خوف میکند، نه تحت تأثیر حرفهای سیاسی او قرار میگیرد، نه فرهنگ او را میپذیرد، او همین موجودی است که باید از او قدردانی کرد و قدرشناسی کرد؛ او است که در مقابل این جنگ روانی با همه‌ی وجود ایستاده؛ این را زنده کنید. در این بزرگداشت‌ها این حقیقت را مجسّم کنید و نشان بدهید. این حرف من است.

همه‌ی این چیزهایی که شما گفتید: دست‌نوشته‌ها، کتابها، فیلم‌ها، بزرگداشت‌ها، نامگذاری کوچه و خیابان و ورزشگاه و غیره، خوب است، همه‌ی اینها لازم است. بعضی از اینها که کهنه میشود. یعنی مثلاً شما اسم خیابان را که به اسم شهید میگذارید، خب خیلی خوب است، امّا سه چهار سال که گذشت، مردم میگویند «خیابان شهید بهشتی»، و اصلاً به یاد شهید بهشتی هم نمی‌افتند. شما الان مثلاً [میخواهید بروید] خیابان شهید بهشتی، [میپرسند] کجا میروید آقا؟ [میگویید] خیابان شهید بهشتی؛ اصلاً انسان به یاد بهشتیِ شهیدِ عزیز هم نمی‌افتد. بعضی‌هایش که این‌جوری است؛ عیبی ندارد، در عین حال بگذارید. بعضی‌هایش که ماندگار است مثل فیلم، بیشتر از همه کتاب ــ اینها البتّه ماندگار است ــ اینها را باید کاری کنید که خروجی داشته باشد. یعنی شما کتاب را چاپ میکنید، خیلی خب، چند نفر این کتاب را میخوانند؟ چند نفر وقتی خواندند، از آن یادداشت برمیدارند؟ چند نفر وقتی که با رفقایشان در حلقه‌های دوستانه نشستند، از این یادداشت‌ها استفاده میکنند و اینها را با همدیگر تبادل میکنند؟ اینها را مورد نظر قرار بدهید. ببینید راه این چیست؛ چه کار میتوانید بکنید که این کتاب ــ که ماندگارتر از همه هم کتاب است؛ از فیلم و مانند اینها ماندگارتر است ــ بتواند یک تحوّل ایجاد کند در آن کسی که کتاب را میخواند.

خب ما در کشور چند ده میلیون جوان داریم؛ شمارگان چاپ این کتاب مثلاً فرض کنید که حالا اگر ده بار چاپ بشود، ده تا دو هزار تا ــ که حدّاکثر [تعداد هر چاپ] است ــ میشود بیست هزار جلد؛ بیست هزار جلد در مقابل بیست میلیون خیلی رقم کوچکی است. کاری کنید که اوّلاً بیست هزار نفر بخوانند، و همان بیست هزار نفری که میخوانند این کتاب را، به معنای واقعی کلمه، این شخصیّت، این کسی که شما توصیفش کردید، چهره‌نگاری کردید، در سبْک زندگی آنها، در وجود آنها، در فکر آنها، فرهنگ آنها اثر بگذارد؛ همّتتان باید این باشد. من همیشه به این جمعهایی که برای بزرگداشت شهدا می‌آیند با ما دیدار میکنند ــ مثل شما ــ این را توصیه میکنم: خروجی‌ها را در نظر بگیرید؛ صِرف کار کافی نیست. این کارها ابزار است؛ ابزار [هم] برای یک نتیجه است. وَالّا [اگر] شما یک آچار داشته باشید، هیچ استفاده‌ای از آن نکنید یا مثلاً به درد باز کردن پیچ و مهره‌ی شما نخورد، این فایده‌ای ندارد. باید کاری باشد، چیزی باشد، ابزاری باشد که بتواند اثر کند.

ان‌شاءالله خداوند شماها را موفّق بدارد، مؤیّد بدارد؛ شهدای عزیز آن منطقه را، آن استان را خداوند رحمت کند، درجاتشان را عالی کند، شفاعتشان را نصیب ما کند، ما را هم به فضل و لطف خودش به آنها ملحق کند.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

(۱ در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام سیّدنصیر حسینی (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان کهگیلویه و بویراحمد و امام‌جمعه‌ی یاسوج) و سرتیپ‌دوّم حمید خرّم‌‌دل (فرمانده سپاه فتح استان کهگیلویه و بویراحمد) مطالبی بیان کردند.
(۲ آقای دکتر محمّدرضا عارف (معاون اوّل رئیس‌جمهور)
(۳ حجّت‌الاسلام سیّدشرف‌الدّین ملک‌حسینی (نماینده‌ی مردم کهگیلویه و بویراحمد در مجلس خبرگان رهبری)
(۴ حجّت‌الاسلام سیّدکرامت‌الله ملک‌حسینی (نماینده‌ی سابق ولیّ‌فقیه در استان کهگیلویه و بویراحمد)، فرزند حجّت‌الاسلام سیّدصدرالدّین ملک‌حسینی
(۵ سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۱۶؛ «و هر که در آن هنگام به آنان پشت کند ــ مگر آن که [هدفش‌] کناره‌‌گیرى براى نبردى [مجدّد] یا پیوستن به جمعى [دیگر از همرزمانش‌] باشد ــ قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد …»



منبع خبر

رهبر انقلاب: تلاش کنید کتاب های شهدا بر روی سبک زندگی مخاطبان اثر بگذارد بیشتر بخوانید »