روایت «مرصاد» از زبان شهید «صیاد»/ رویای فتح تهران چگونه تبدیل به سراب شد؟

روایت سردار محمد کوثری فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات مرصاد

حماقت تاریخی منافقین در طراحی جنگ/ فروغ جاویدان دام آمریکا و اسرائیل برای منافقین بود


روایت سردار محمد کوثری فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات مرصادبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار محمد کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در دفاع مقدس درباره عملیات مرصاد اظهار داشت: ارتش بعث عراق بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، بر اساس همان تفکری که حضرت امام (ره) از قبل دقیقاً مشخص کرده بودند، یعنی عدم اطمینان به صدام، عمل کرد؛ یعنی نه‌تنها رژیم بعثی به هیچ قانونی پایبند نبود، بلکه پشتیبانان صدام به‌ویژه آمریکا هم پایبند نبودند.

وی ادامه داد: بعد از پذیرش رسمی قطعنامه در ۲۷ تیرماه سال ۶۷، ارتش بعث عراق با تمام توانش – که آن زمان بالاترین استعداد رزمی یعنی حدود ۶۰ لشکر برای خود ساخته بود – به سرتاسر جبهه بخصوص در جبهه‌های جنوبی و میانی حمله کرد. ارتش عراق همان حرکت روز‌های اول تجاوز به ایران را به شکلی وسیع‌تر و گسترده‌تر تکرار کرد، بطوری که ارتش عراق مجدداً در جاده اهواز – خرمشهر پیشروی و مناطقی بیش از سال ۵۹ را تصرف کرد. همین‌طور در غرب کشور حمله‌ای همه‌جانبه صورت داد و شهر گیلانغرب را که در سال ۵۹ به دلیل ایستادگی مردم و رزمندگان نتوانسته بود تصرف کند، به تصرف خود درآورد و از طرف دیگر قصرشیرین و سرپل ذهاب را.

سردار کوثری افزود: در نهایت در روز‌های دوم، سوم و چهارم مردادماه سال ۶۷ ارتش بعثی منطقه وسیعی از کشور را به تصرف خود درآورد و در نهایت در روز‌های سوم و چهارم مرداد منافقین هم پا به پای ارتش عراق که در حال پیشروی و تجاوز و تصرف بود، آماده شدند؛ چراکه احساس می‌کردند مردم از نظام دور شده‌اند و دیگر در صحنه حضور پیدا نمی‌کنند. در اسناد و مدارکی که در محور اسلام‌آباد از منافقین به دست آمد، این‌طور تحلیل کرده بودند که دیگر کسی جلودار ما نیست؛ چراکه مردم کاملاً از نظام بریده‌اند.

وی ادامه داد: در فراخوان، نیروهایشان را با این دید فراخوانده بودند که اگر دیر برسید و ما به تهران برسیم، دیگر هیچ مسئولیتی برای شما قائل نیستیم. قبل از قطعنامه تا پایان عملیات مرصاد بیشترین نیرو را در جنگ داشتیم به طوری که استعداد سازمانی‌مان بی‌سابقه بود؛ چراکه در آن زمان مقام معظم رهبری که رئیس جمهور بودند، از ائمه جمعه استان‌ها و شهر‌ها خواسته بودند که به طرف جبهه‌ها حرکت کنند. این استعداد بالای همه یگان‌ها باعث شد ما با قوت قلب خاصی کار را ادامه دهیم. یک تیپ در محور اهواز – خرمشهر مستقر شد و دو تیپ دیگر را به سمت اسلام‌آباد بردیم. ما در مسیر اسلام‌آباد به طرف کرمانشاه اردوگاهی به نام شهید رجایی داشتیم که در اسناد به دست آمده از منافقین متوجه شدیم آن‌ها حتی این اردوگاه را هم شناسایی کرده‌اند. نیرو‌های مستقر ما در این اردوگاه تماس گرفتند که مردم در حال فرار هستند؛ چراکه می‌گویند منافقین حمله کرده‌اند.

کوثری گفت: ارتش عراق تا شهر سرپل ذهاب پیش آمده بود و از آنجا به بعد منافقین را رها کرده بود. طبق اسناد موجود برنامه‌ریزی آن‌ها این بود که فاصله سرپل‌ذهاب تا تهران را بین هشت تا هشت و نیم ساعت طی کنند، غافل از اینکه این مدت زمان مخصوص حرکت ماشین‌های سواری است و اتوبوس زمان بیشتری را صرف می‌کند. این‌ها در کمترین حد درک و فهم نظامی قرار داشتند که احتمالا درگیری، تصادف، پنچری ماشین و مسائلی از این دست را هم پیش‌بینی نکرده بودند؛ طوری که گمان می‌کردند به پیک‌نیک آمده‌اند! ما حتی فیلم‌هایی از منافقین به دست آوردیم که در مسیرشان فیلمبرداری کرده بودند. مردم بین اسلام‌آباد و کرمانشاه که تا حدی متوجه موضوع می‌شوند به وحشت می‌افتند و برای فرار از منافقین مسیر را دور می‌زنند که ترافیک سنگینی در مسیر به وجود می‌آید، طوری که ادامه حرکت برای منافقین بسیار سخت می‌شود.

وی خاطرنشان کرد: صبح روز چهارم مرداد، مردم به کمک رزمندگان آمدند و در تنگه چارزبر عملیات انجام شد و چون آن‌ها در کمین‌گاه قرار داده شدند، نام عملیات از قرآن گرفته شده و مرصاد گذاشته شد. تعداد قابل توجهی از نیرو‌های منافقین دختر بودند. آن‌ها بدون اینکه حتی کوچک‌ترین تحلیل درستی از مسائل داخل کشور داشته باشند، همه نیروهایشان را راهی کردند با این گمان که خیلی زود به تهران می‌رسند و حکومت خواسته خود را برقرار می‌کنند؛ اما به خاطر عدم شناخت آن‌ها نسبت به مردم بخصوص رزمندگان و آمادگی بسیار بالای رزمندگان ما، در تنگه چارزبر از آن‌ها تلفات بسیار سنگینی گرفته شد. آن‌ها آمده بودند که به شدیدترین وجه بچه‌ها را قتل‌عام کنند. دیگر راه فراری نداشتند که به کوه‌ها زدند. تعدادی از نیروهایشان که عقب‌تر بودند پا به فرار گذاشتند و عده‌ای به کوه‌ها فرار کردند یا اینکه داخل مردم شدند و بعد فرار کردند. آن‌ها حتی از طریق هوانیروز عراق پشتیبانی می‌شدند. هم عراق و هم منافقین فریب آمریکا و اسرائیل را خوردند که احساس می‌کردند مردم ایران دیگر توان مقاومت ندارند.

فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله می‌گوید: از آنجا که طبق گفته خداوند حق پایدار است، جبهه حق در کوتاه‌ترین زمان توانست این توطئه را خنثی کند و منافقین که در عملیات‌های قبلی‌شان گفته بودند «امروز مهران؛ فردا تهران»، تلفات بسیار سنگینی دادند. اگر جامعه جهانی بر اساس عدالت عمل می‌کرد، باید سردمداران منافقین را محاکمه می‌کرد که چرا جوانانی که اصلا توجیه نبودند را به چنین صحنه نبردی وارد کردند. در اسنادی که به دست آمده بود، آن‌ها با افرادشان در کشور‌های مختلف تماس گرفته و مثلا روز قبل از حمله، آن‌ها را فراخوانده بودند. ما کارت‌های شناسایی آن‌ها را در دست داریم که نوشته شده بود مثلا اعزام یکم مرداد دوم یا حتی سوم. یعنی بعضی از این‌ها به سرپل‌ذهاب که رسیده بودند ماشین سوار شده بودند می‌گفتند ما تا به حال تیراندازی هم نکرده‌ایم. این فریب دادن و توجیه نکردن آن‌ها یک جرم است. عملیات مرصاد نشان داد که همه مردم ایران و رزمندگان برای حفظ ارزش‌های انقلاب و پایداری نظام در مقاطع حساس حضور دارند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا چنین حمله‌هایی پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران پیش‌بینی می‌شد یا خیر؟ گفت: معمولا این‌طور نیست؛ چون همه سازمان‌های بین‌المللی و قانونی جهانی به دنبال برقراری آتش‌بس و صلح بودند. امام دقیقا آن‌ها را می‌شناخت و بویژه در خصوص صدام چندین بار حتی به کشور‌های عربی هم اخطار کرده بود که صدامی که اکنون از او پشتیبانی می‌کنید روزی هم سراغ شما خواهد آمد و همین‌طور هم شد. یعنی سال ۶۹ به کویت حمله کرد؛ چون صدام فردی نبود که خودش تصمیم‌گیرنده باشد و برایش تصمیم می‌گرفتند. از طرف دیگر، چون او عامل استکبار بود، هرچه می‌گفتند عمل می‌کرد. خودم در محدوده کاری و مسئولیتی خودم این احتمال را می‌دادم. بر اساس تجربیاتی که در جنگ‌های پیشین وجود داشت، ما هم بر این اساس و پیش‌بینی که وجود داشت توانستیم به سرعت هم در جبهه غرب و هم جنوب حاضر باشیم. بر اساس نظرات حضرت امام (ره) می‌دانستیم نمی‌توانیم روی قول و قرار‌های صدام حساب باز کنیم.

سردار کوثری یادآور شد: همه نیرو‌ها به صورت سازماندهی شده در جبهه‌ها آماده بودند و بخصوص اینکه استعداد نیرو‌ها بیش از اندازه‌ای بود که داشتیم. همین امر هم باعث شد که در دو جبهه غرب و جنوب طوری با ارتش بعث برخورد کنیم که آن‌ها را تا مرز خودشان عقب راندیم و تلفات بسیار سنگینی هم از آن‌ها گرفتیم.

وی با اشاره به فراخوان سراسری منافقین، افزود: آن‌ها از طریق رسانه‌هایشان پیام‌ها و فرکانس‌های مشخصی می‌دادند. علاوه بر آن با عواملی که داشتند اطلاع‌رسانی کرده بودند. آن‌ها با عوامل خودشان در داخل هم هماهنگ کرده بودند. اما واقعا به اندازه یک فرد عادی هم فهم سیاسی و نظامی نداشتند و ندارند، در غیر این صورت این‌گونه عمل نمی‌کردند. آن‌ها این‌قدر ضعیف‌اند که قادر به اداره یک محله هم نیستند چه رسد به یک کشور.

کوثری تصریح کرد: مجموعه نظام با عوامل داخلی برخورد‌های لازم را انجام داد. اینکه چه برخورد‌هایی انجام شد را بنده به دلیل حضور در صحنه درگیری چندان تعقیب نمی‌کردم. جنایتی که منافقین در اسلام‌آباد غرب انجام دادند بسیار بی‌سابقه و فجیع بود، عین جنایتی که اسرائیلی‌ها در صبرا و شتیلا انجام می‌دادند. منافقین تا متوجه می‌شدند که در اسلام‌آباد افرادی حزب‌اللهی هستند بدون کوچک‌ترین فکری آن‌ها را قتل‌عام می‌کردند.

وی خاطرنشان کرد: در این مقطع ما بین جبهه جنوب و غرب در حال رفت و آمد بودیم، اما در عملیات مرصاد در محور اسلام‌آباد – کرمانشاه مستقر شدیم. منافقین باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم شده بودند بخصوص بعد از جنایاتی که در اسلام‌آباد انجام داده بودند مردم با هر وسیله‌ای که در اختیار داشتند به روستا‌های اطراف فرار می‌کردند. وقتی ما رسیدیم، حدود ۲۰ ساعت بعد از حضور آن‌ها بود. ما از امکانات هوایی فقط دو هلی‌کوپتر داشتیم که تعدادی از نیرو‌ها را به این شکل حرکت دادیم، اما بقیه با خودرو آمدند، اما گذر از پیچ و خم‌های جاده، به زمان زیادی احتیاج داشت. در نهایت وقتی رسیدیم عمده نیرو‌های آن‌ها تا تنگ چارزبر رسیده بودند. ما به سه‌راهی اسلام‌آباد که رسیدیم حدود ۱۵ کیلومتر بود که ته ستون آن‌ها یعنی پشتیبانی‌شان که کامیون‌های بنزین و تغذیه‌شان را شامل می‌شد آنجا بودند. ما از پشت سر به آن‌ها حمله کردیم و نیرو‌هایی که جلو بودند از روبه‌رو به آن‌ها حمله کردند. یعنی آن‌ها را در تنگنا قرار دادیم. ساعت از دو نیمه شب گذشته بود، اما منطقه از انفجار ماشین سوخت آن‌ها کلا روشن شد. بعضی یگان‌ها هم از پهلو به آن‌ها حمله کردند. البته فرماندهان عملیاتی‌شان در محاصره ما قرار داشتند، اما سرکردگان آن‌ها عقب‌تر بودند. نیرو‌هایی برای دستگیری آن‌ها رفتند، اما آن‌ها به سرعت عقب‌نشینی و فرار کردند.

فرمانده پیشین لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله ادامه داد: کار تبلیغاتی و سازماندهی منافقین خیلی قوی بود، اما تحلیل سیاسی، نظامی و آرایش نظامی‌شان بسیار ضعیف بود. نمی‌دانم با چه جرأتی مسعود رجوی این‌ها را راهی کرد که این‌چنین تلفات بدهند. او باید پاسخگو باشد. خانواده‌های این افراد باید از سرکردگان منافقین جواب بخواهند که چرا این‌چنین فرزندانشان را به صحنه کشاندند.

وی در توضیح دلیل حضور گسترده رزمنده‌ها در دو عملیات الغدیر و مرصاد پس از شوک خبر شنیدن پذیرش قطعنامه، گفت: ناراحتی آن‌ها بیشتر به این دلیل بود که احساس می‌کردند شاید پذیرش قطعنامه را به حضرت امام تحمیل کرده باشند، اما خود حضرت امام در پیامی که روز بعد دادند، نوعی آرامش در آن‌ها ایجاد کردند. رزمندگان ما به دنبال قدرت‌طلبی یا منافع نبودند. این دفاع ورای جنگ‌های دیگر بود. آن‌ها می‌دانستند حضرت امام از روی نفس حرف نمی‌زند برای همین همه عاشقانه می‌آمدند. بعد از شنیدن خبر قطعنامه می‌دیدیم که رزمنده‌ها آن‌چنان گریه می‌کردند که گمان می‌کردند فردی از نزدیکانشان فوت کرده است، اما حضرت امام با پیامی که دادند آرامش کامل را در جبهه‌ها حاکم کردند.

سردار کوثری در پایان اظهار کرد: در نهایت رزمندگان عزیز اسلام نگذاشتند حتی یک وجب از خاک کشورشان در اختیار استکبار باقی بماند و بعد از هشت سال دفاع جانانه همه توطئه‌های استکبار جهانی و منافقین را خنثی و با سربلندی به شهر‌های خودشان برگشتند.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

حماقت تاریخی منافقین در طراحی جنگ/ فروغ جاویدان دام آمریکا و اسرائیل برای منافقین بود بیشتر بخوانید »

روایت سردار محمد کوثری فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات مرصاد

حماقت تاریخی منافقین در طراحی جنگ/ فروغ جاویدان دام آمریکا و اسراییل برای منافقین بود


روایت سردار محمد کوثری فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات مرصادبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار محمد کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله در دفاع مقدس درباره عملیات مرصاد اظهار داشت: ارتش بعث عراق بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، بر اساس همان تفکری که حضرت امام از قبل دقیقا مشخص کرده بودند یعنی عدم اطمینان به صدام، عمل کرد. یعنی نه تنها رژیم بعثی به هیچ قانونی پایبند نبود، بلکه پشتیبانان صدام به‌ویژه آمریکا هم پایبند نبودند.

وی ادامه داد: بعد از پذیرش رسمی قطعنامه در ۲۷ تیرماه سال ۶۷، ارتش بعث عراق با تمام توانش – که آن زمان بالاترین استعداد رزمی یعنی حدود ۶۰ لشکر برای خود ساخته بود – به سرتاسر جبهه بخصوص در جبهه‌های جنوبی و میانی حمله کرد. ارتش عراق همان حرکت روز‌های اول تجاوز به ایران را به شکلی وسیع‌تر و گسترده‌تر تکرار کرد، بطوری که ارتش عراق مجددا در جاده اهواز – خرمشهر پیشروی و مناطقی بیش از سال ۵۹ را تصرف کرد. همین‌طور در غرب کشور حمله‌ای همه‌جانبه صورت داد و شهر گیلانغرب را که در سال ۵۹ به دلیل ایستادگی مردم و رزمندگان نتوانسته بود تصرف کند، به تصرف خود درآورد و از طرف دیگر قصرشیرین و سرپل ذهاب را.

سردار کوثری افزود: در نهایت در روز‌های دوم، سوم و چهارم مردادماه سال ۶۷ ارتش بعثی منطقه وسیعی از کشور را به تصرف خود درآورد و در نهایت در روز‌های سوم و چهارم مرداد منافقین هم پا به پای ارتش عراق که در حال پیشروی و تجاوز و تصرف بود، آماده شدند؛ چراکه احساس می‌کردند مردم از نظام دور شده‌اند و دیگر در صحنه حضور پیدا نمی‌کنند. در اسناد و مدارکی که در محور اسلام‌آباد از منافقین به دست آمد، این‌طور تحلیل کرده بودند که دیگر کسی جلودار ما نیست؛ چراکه مردم کاملا از نظام بریده‌اند.

وی ادامه داد: در فراخوان، نیروهایشان را با این دید فراخوانده بودند که اگر دیر برسید و ما به تهران برسیم دیگر هیچ مسئولیتی برای شما قائل نیستیم. قبل از قطعنامه تا پایان عملیات مرصاد بیشترین نیرو را در جنگ داشتیم به طوری که استعداد سازمانی‌مان بی‌سابقه بود؛ چراکه در آن زمان مقام معظم رهبری که رییس جمهور بودند، از ائمه جمعه استان‌ها و شهر‌ها خواسته بودند که به طرف جبهه‌ها حرکت کنند. این استعداد بالای همه یگان‌ها باعث شد ما با قوت قلب خاصی کار را ادامه دهیم. یک تیپ در محور اهواز – خرمشهر مستقر شد و دو تیپ دیگر را به سمت اسلام‌آباد بردیم. ما در مسیر اسلام‌آباد به طرف کرمانشاه اردوگاهی به نام شهید رجایی داشتیم که در اسناد به دست آمده از منافقین متوجه شدیم آن‌ها حتی این اردوگاه را هم شناسایی کرده‌اند. نیرو‌های مستقر ما در این اردوگاه تماس گرفتند که مردم در حال فرار هستند؛ چراکه می‌گویند منافقین حمله کرده‌اند.

کوثری گفت: ارتش عراق تا شهر سرپل ذهاب پیش آمده بود و از آنجا به بعد منافقین را رها کرده بود. طبق اسناد موجود برنامه‌ریزی آن‌ها این بود که فاصله سرپل‌ذهاب تا تهران را بین هشت تا هشت و نیم ساعت طی کنند، غافل از اینکه این مدت زمان مخصوص حرکت ماشین‌های سواری است و اتوبوس زمان بیشتری را صرف می‌کند. این‌ها در کمترین حد درک و فهم نظامی قرار داشتند که احتمالا درگیری، تصادف، پنچری ماشین و مسائلی از این دست را هم پیش‌بینی نکرده بودند؛ طوری که گمان می‌کردند به پیک نیک آمده‌اند! ما حتی فیلم‌هایی از منافقین به دست آوردیم که در مسیرشان فیلمبرداری کرده بودند. مردم بین اسلام‌آباد و کرمانشاه که تا حدی متوجه موضوع می‌شوند به وحشت می‌افتند و برای فرار از منافقین مسیر را دور می‌زنند که ترافیک سنگینی در مسیر به وجود می‌آید، طوری که ادامه حرکت برای منافقین بسیار سخت می‌شود.

وی خاطرنشان کرد: صبح روز چهارم مرداد، مردم به کمک رزمندگان آمدند و در تنگه چارزبر عملیات انجام شد و چون آن‌ها در کمین‌گاه قرار داده شدند، نام عملیات از قرآن گرفته شده و مرصاد گذاشته شد. تعداد قابل توجهی از نیرو‌های منافقین دختر بودند. آن‌ها بدون اینکه حتی کوچک‌ترین تحلیل درستی از مسائل داخل کشور داشته باشند، همه نیروهایشان را راهی کردند با این گمان که خیلی زود به تهران می‌رسند و حکومت خواسته خود را برقرار می‌کنند؛ اما به خاطر عدم شناخت آن‌ها نسبت به مردم بخصوص رزمندگان و آمادگی بسیار بالای رزمندگان ما، در تنگه چارزبر از آن‌ها تلفات بسیار سنگینی گرفته شد. آن‌ها آمده بودند که به شدیدترین وجه بچه‌ها را قتل‌عام کنند. دیگر راه فراری نداشتند که به کوه‌ها زدند. تعدادی از نیروهایشان که عقب‌تر بودند پا به فرار گذاشتند و عده‌ای به کوه‌ها فرار کردند یا اینکه داخل مردم شدند و بعد فرار کردند. آن‌ها حتی از طریق هوانیروز عراق پشتیبانی می‌شدند. هم عراق و هم منافقین فریب آمریکا و اسراییل را خوردند که احساس می‌کردند مردم ایران دیگر توان مقاومت ندارند.

فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله می‌گوید: از آنجا که طبق گفته خداوند حق پایدار است، جبهه حق در کوتاه‌ترین زمان توانست این توطئه را خنثی کند و منافقین که در عملیات‌های قبلی‌شان گفته بودند «امروز مهران؛ فردا تهران»، تلفات بسیار سنگینی دادند. اگر جامعه جهانی بر اساس عدالت عمل می‌کرد، باید سردمداران منافقین را محاکمه می‌کرد که چرا جوانانی که اصلا توجیه نبودند را به چنین صحنه نبردی وارد کردند. در اسنادی که به دست آمده بود، آن‌ها با افرادشان در کشور‌های مختلف تماس گرفته و مثلا روز قبل از حمله، آن‌ها را فراخوانده بودند. ما کارت‌های شناسایی آن‌ها را در دست داریم که نوشته شده بود مثلا اعزام یکم مرداد دوم یا حتی سوم. یعنی بعضی از این‌ها به سرپل‌ذهاب که رسیده بودند ماشین سوار شده بودند می‌گفتند ما تا به حال تیراندازی هم نکرده‌ایم. این فریب دادن و توجیه نکردن آن‌ها یک جرم است. عملیات مرصاد نشان داد که همه مردم ایران و رزمندگان برای حفظ ارزش‌های انقلاب و پایداری نظام در مقاطع حساس حضور دارند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا چنین حمله‌هایی پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران پیش‌بینی می‌شد یا خیر؟ گفت: معمولا این‌طور نیست؛ چون همه سازمان‌های بین‌المللی و قانونی جهانی به دنبال برقراری آتش‌بس و صلح بودند. امام دقیقا آن‌ها را می‌شناخت و بویژه در خصوص صدام چندین بار حتی به کشور‌های عربی هم اخطار کرده بود که صدامی که اکنون از او پشتیبانی می‌کنید روزی هم سراغ شما خواهد آمد و همین‌طور هم شد. یعنی سال ۶۹ به کویت حمله کرد؛ چون صدام فردی نبود که خودش تصمیم‌گیرنده باشد و برایش تصمیم می‌گرفتند. از طرف دیگر، چون او عامل استکبار بود، هرچه می‌گفتند عمل می‌کرد. خودم در محدوده کاری و مسئولیتی خودم این احتمال را می‌دادم. بر اساس تجربیاتی که در جنگ‌های پیشین وجود داشت، ما هم بر این اساس و پیش‌بینی که وجود داشت توانستیم به سرعت هم در جبهه غرب و هم جنوب حاضر باشیم. بر اساس نظرات حضرت امام (ره) می‌دانستیم نمی‌توانیم روی قول و قرار‌های صدام حساب باز کنیم.

سردار کوثری یادآور شد: همه نیرو‌ها به صورت سازماندهی شده در جبهه‌ها آماده بودند و بخصوص اینکه استعداد نیرو‌ها بیش از اندازه‌ای بود که داشتیم. همین امر هم باعث شد که در دو جبهه غرب و جنوب طوری با ارتش بعث برخورد کنیم که آن‌ها را تا مرز خودشان عقب راندیم و تلفات بسیار سنگینی هم از آن‌ها گرفتیم.

وی با اشاره به فراخوان سراسری منافقین، افزود: آن‌ها از طریق رسانه‌هایشان پیام‌ها و فرکانس‌های مشخصی می‌دادند. علاوه بر آن با عواملی که داشتند اطلاع‌رسانی کرده بودند. آن‌ها با عوامل خودشان در داخل هم هماهنگ کرده بودند. اما واقعا به اندازه یک فرد عادی هم فهم سیاسی و نظامی نداشتند و ندارند، در غیر این صورت این‌گونه عمل نمی‌کردند. آن‌ها این‌قدر ضعیف‌اند که قادر به اداره یک محله هم نیستند چه رسد به یک کشور.

کوثری تصریح کرد: مجموعه نظام با عوامل داخلی برخورد‌های لازم را انجام داد. اینکه چه برخورد‌هایی انجام شد را بنده به دلیل حضور در صحنه درگیری چندان تعقیب نمی‌کردم. جنایتی که منافقین در اسلام‌آباد غرب انجام دادند بسیار بی‌سابقه و فجیع بود، عین جنایتی که اسراییلی‌ها در صبرا و شتیلا انجام می‌دادند. منافقین تا متوجه می‌شدند که در اسلام‌آباد افرادی حزب‌اللهی هستند بدون کوچک‌ترین فکری آن‌ها را قتل‌عام می‌کردند.

وی خاطرنشان کرد: در این مقطع ما بین جبهه جنوب و غرب در حال رفت و آمد بودیم، اما در عملیات مرصاد در محور اسلام‌آباد – کرمانشاه مستقر شدیم. منافقین باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم شده بودند بخصوص بعد از جنایاتی که در اسلام‌آباد انجام داده بودند مردم با هر وسیله‌ای که در اختیار داشتند به روستا‌های اطراف فرار می‌کردند. وقتی ما رسیدیم، حدود ۲۰ ساعت بعد از حضور آن‌ها بود. ما از امکانات هوایی فقط دو هلی‌کوپتر داشتیم که تعدادی از نیرو‌ها را به این شکل حرکت دادیم، اما بقیه با خودرو آمدند، اما گذر از پیچ و خم‌های جاده، به زمان زیادی احتیاج داشت. در نهایت وقتی رسیدیم عمده نیرو‌های آن‌ها تا تنگ چارزبر رسیده بودند. ما به سه‌راهی اسلام‌آباد که رسیدیم حدود ۱۵ کیلومتر بود که ته ستون آن‌ها یعنی پشتیبانی‌شان که کامیون‌های بنزین و تغذیه‌شان را شامل می‌شد آنجا بودند. ما از پشت سر به آن‌ها حمله کردیم و نیرو‌هایی که جلو بودند از روبه‌رو به آن‌ها حمله کردند. یعنی آن‌ها را در تنگنا قرار دادیم. ساعت از دو نیمه شب گذشته بود، اما منطقه از انفجار ماشین سوخت آن‌ها کلا روشن شد. بعضی یگان‌ها هم از پهلو به آن‌ها حمله کردند. البته فرماندهان عملیاتی‌شان در محاصره ما قرار داشتند، اما سرکردگان آن‌ها عقب‌تر بودند. نیرو‌هایی برای دستگیری آن‌ها رفتند، اما آن‌ها به سرعت عقب‌نشینی و فرار کردند.

فرمانده پیشین لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله ادامه داد: کار تبلیغاتی و سازماندهی منافقین خیلی قوی بود، اما تحلیل سیاسی، نظامی و آرایش نظامی‌شان بسیار ضعیف بود. نمی‌دانم با چه جرأتی مسعود رجوی این‌ها را راهی کرد که این‌چنین تلفات بدهند. او باید پاسخگو باشد. خانواده‌های این افراد باید از سرکردگان منافقین جواب بخواهند که چرا این‌چنین فرزندانشان را به صحنه کشاندند.

وی در توضیح دلیل حضور گسترده رزمنده‌ها در دو عملیات الغدیر و مرصاد پس از شوک خبر شنیدن پذیرش قطعنامه، گفت: ناراحتی آن‌ها بیشتر به این دلیل بود که احساس می‌کردند شاید پذیرش قطعنامه را به حضرت امام تحمیل کرده باشند، اما خود حضرت امام در پیامی که روز بعد دادند، نوعی آرامش در آن‌ها ایجاد کردند. رزمندگان ما به دنبال قدرت‌طلبی یا منافع نبودند. این دفاع ورای جنگ‌های دیگر بود. آن‌ها می‌دانستند حضرت امام از روی نفس حرف نمی‌زند برای همین همه عاشقانه می‌آمدند. بعد از شنیدن خبر قطعنامه می‌دیدیم که رزمنده‌ها آن‌چنان گریه می‌کردند که گمان می‌کردند فردی از نزدیکانشان فوت کرده است، اما حضرت امام با پیامی که دادند آرامش کامل را در جبهه‌ها حاکم کردند.

سردار کوثری در پایان اظهار کرد: در نهایت رزمندگان عزیز اسلام نگذاشتند حتی یک وجب از خاک کشورشان در اختیار استکبار باقی بماند و بعد از هشت سال دفاع جانانه همه توطئه‌های استکبار جهانی و منافقین را خنثی و با سربلندی به شهر‌های خودشان برگشتند.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

حماقت تاریخی منافقین در طراحی جنگ/ فروغ جاویدان دام آمریکا و اسراییل برای منافقین بود بیشتر بخوانید »

روایت سردار فضلی از توهم شوم منافقین در حمله به ایران

روایت سردار فضلی از توهم شوم منافقین در حمله به ایران


روایت سردار فضلی از توهم شوم منافقین در حمله به ایرانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم تجلیل از حاج علی فضلی، متواضعانه در مقابل دوربین‌ها خم شد و بر دستان او بوسه زد و اظهار داشت: علی فضلی «عَلَم فضیلت‌ها» و «بیرق کرامت‌ها»‌ی ماست. علی، نه «بیرق‌دار» که خود، «بیرق» است.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در ادامه به نقل از محسن رضایی آورد: به‌جرئت می‌توانم بگویم، هیچ عملیاتی در دوران دفاع مقدس نیست که سردار فضلی، داوطلبِ حضور در آن نشده باشد و به همین دلیل، تأکید دارم که فضلی، مظهر «فداکاری» و «عشق در آتش» است.

آری، علی فضلی، فرمانده‌ای غیور، صمیمی، شجاع، متوکل، بی‌ریا و ازخودگذشته است که از ابتدای دفاع مقدس، تا به امروز، در عرصه‌های گوناگون خدمت، خوش درخشیده است. از مصادیق درخشش سردار فضلی، حضور نقش‌آفرین او در عملیات «مرصاد» است که منافقین در تاریخ پنجم مرداد ۶۷، دست در دست صدام، به خیال خام خود، به ایران اسلامی، حمله کردند و امروز، پس از ۳۲ سال از آن حادثه، جریان نفاق به‌عنوان مزدوران آمریکا و رژیم صهیونیستی و مهره‌های «سیا» و «موساد»، همچنان به شرارت علیه ملت ایران مشغول‌اند.

اینک روایت شهید زنده، سردار علی فضلی از عملیات مرصاد را می‌خوانید:

«رژیم بعث عراق از مفاد قطعنامه ۵۹۸ خشمگین بود، ولی به روی خود نمی‌آورد، چراکه تصور می‌کرد ایران با اهدافی بلند همچون «رفع فتنه از عالم»، «سقوط صدام» و… که برای جنگ تعیین کرده، به قطعنامه رضایت نخواهد داد.

خبر پذیرش قطعنامه توسط ایران، رژیم بعث را در کابوسی وحشتناک فرو برد؛ چراکه احساس می‌کردند جنگی را که ناجوانمردانه با اتکا به مستکبرین شرق و غرب و با هوس کشورگشایی آغاز کرده‌اند، حالا مجبورند بدون هیچ‌گونه دستاوردی و با تحمل هزینه‌های سنگین به پایان برسانند.

آن‌ها به‌روشنی دریافته بودند قطعنامه‌ای که صادر شده حاوی بند‌هایی است که حقیقت جنگ را برای افکار عمومی جهان افشا کرده و آشکارا به نفع ایران است؛ از جمله تعیین متجاوز، پرداخت خسارت، تعیین مرز‌های بین‌المللی و از این‌رو صدام خشمگینانه زیر بار پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نرفت و مصمم شد تا با حمله به خرمشهر و کرمانشاه، ایران و شورای امنیت سازمان ملل را در عملی انجام‌شده قرار داده و مجبور به صدور قطعنامه‌ای جدید کند.

او برای این کار و به جهت اینکه بتواند تا حدودی از بار مسئولیت حمله پس از قطعنامه شانه خالی کند و آن را به دیگران نسبت دهد، دست به دامان منافقینی شد که در ظاهر خود را ایرانی می‌دانستند، اما باطناً از ابتدای انقلاب اسلامی در مقابل همه ایرانیان از هر رنگ و نژاد و مذهبی ایستاده و زنان و مردان و کودکان بی‌گناه بسیاری را به خاک و خون کشیده بودند.

منافقین وطن‌فروش نیز که مورد طرد و نفرت آحاد ملت ایران قرار گرفته و مترصد فرصتی برای جنایتی مجدد بودند، خائنانه وارد این معرکه شدند. غافل از اینکه وعده الهی «ان ربک لبالمرصاد» در انتظار آنهاست و عزم شیطانی بی‌فروغشان با مجاهدت فرزندان غیور ملت ایران شکست خواهد خورد و دودمانشان را به باد فنا خواهد داد.

برادر محسن به‌محض آنکه از رسیدن منافقین به سر پل ذهاب مطلع شد، آقای هاشمی را در جریان قرار داد. برداشت آقای هاشمی این بود که این خبر بیشتر یک عملیات روانی است، اما آقا محسن که مسئله را جدی گرفته بود با هلیکوپتر خود را به اسلام‌آباد غرب رساند و به دستور ایشان، فرماندهان یگان‌ها از جمله برادران کوثری، سلیم‌آبادی و … نیز به‌سرعت خود را به منطقه رساندند و برادران شمخانی، رشید و وحیدی نیز در کرمانشاه مستقر شدند.

منافقین در محور غرب کشور، در منطقه قصر شیرین، سرپل ذهاب و ۳۰ کیلومتری کرمانشاه با نیرو‌های ما مواجه شدند و در یک نبرد ۷۲ ساعته، به فضل الهی رزمندگان اسلام متشکل از سپاه و ارتش و بسیج که خود را سلحشورانه از اقصی نقاط کشور به منطقه رسانده بودند در عملیاتی متحدانه با محاصره دشمن، منافقین را با تحمیل تعداد زیادی کشته، زخمی و اسیر شکست داده و تا مرز عقب راندند.

یکی از نکات جالب‌ توجه در آن برهه و شرایط خاص، انتصاب برادر وحیدی از سوی آقا محسن به‌عنوان فرماندار نظامی کرمانشاه بود، چون هر لحظه ممکن بود منافقین وارد شهر شوند و همین تهدید بزرگ نیازمند تصمیمی متناسب با شرایط بود.

از بازجویی اسرای منافقین مشخص شد که آنان در خیال خود قصد داشتند با تصرف پایگاه هلیکوپتری ارتش، سوار بر هلیکوپتر‌ها به تهران پرواز و با هجوم به زندان اوین، منافقین زندانی را آزاد کرده و پس‌ از آن با حمله به جماران، امام را شهید و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند که عنایت الهی شامل حال رزمندگان اسلام شد و با سرکوب منافقین، برگ زرین دیگری بر تاریخ افتخارات ملت ایران افزوده شد.»

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

روایت سردار فضلی از توهم شوم منافقین در حمله به ایران بیشتر بخوانید »