روزنامه کیهان

ریچارد هاس: آمریکا گرفتار دشمنان جهانی و دودستگی است

ریچارد هاس: آمریکا گرفتار دشمنان جهانی و دودستگی است



رئیس ‌شورای روابط خارجی آمریکا گفت ایالات متحده با چین، روسیه، ایران و کره شمالی در حال جنگ است اما قادر نیست نقش سابق خود را در نظم جهانی ایفا کند. ضمنا گرفتار دودستگی داخلی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: ریچارد هاس، در گفت‌وگو با شبکه الجزیره و در پاسخ این سؤال که آیا نقش بین‌المللی ایالات متحده افول کرده و از این پس نقش کمرنگ‌تری در نظم جدید جهان خواهد داشت اظهار داشت: بله، دو مسئله مهم، این شرایط را به وجود می‌آورد. یکی، پدیدار شدن مجدد تنش‌ها میان قدرت‌های بزرگ متخاصم است که بسیاری فکر می‌کردند با پایان جنگ سرد تمام شده، اما اکنون آمریکا خودش را در وضعیتی می‌بیند که با دو قدرت متخاصم یعنی روسیه و چین و دو قدرت متوسط یعنی ایران و کره شمالی سر و کار دارد. دومین مسئله این است که ما در دورانی زندگی می‌کنیم که می‌تواند با چالش‌های جهانی تعریف شود. ما در پایان داستان پاندمی کرونا هستیم، کاملا مشهود است که تغییر اقلیم با بیشترین تاثیر خود در حال وقوع است. سوم اینکه مسائلی وجود دارد که به خودمان مربوط می‌شود. آمریکا به طور اساسی به عنوان یک کشور تغییر کرده و دیگر چیزی تحت عنوان اجماع درباره سیاست خارجی آمریکا وجود ندارد. در واقع در آمریکا دیگر هیچ اجماع نظری درباره هیچ چیزی وجود ندارد. اختلاف و دودستگی در بین ما از همیشه بیشتر شده است. از نظر من این عصر را می‌توان به عنوان ترکیب این دو چالش جهانی و ژئوپولیتیکی در مقابل آمریکا تعریف کرد. ما همانند دیگر کشورها نیستیم، ما در ۷۵ سال گذشته نقشی بزرگ در جهان ایفا کرده‌ایم اما اکنون مطمئن نیستم که آماده‌باشیم به همان‌اندازه نقشی بزرگ ایفا کنیم.

وی درباره اهمیت مشارکت آمریکا در مسائل جهانی گفت: شاید مردم فکر کنند که جنگ اوکراین به صورت یک‌جانبه بر زندگی روزانه آمریکایی‌ها تاثیر ندارد و یا اینکه اکنون دیگر مثل حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر نیست و جنگ‌ها از داخل آمریکا به کشورهای دیگری چون افغانستان و عراق کشیده شده و در آنجا ادامه یافته است اما مردم باید این حقیقت را متوجه باشند اینکه جهان چطور بر ما تاثیر می‌گذارد و ما چگونه بر جهان تاثیر می‌گذاریم یک مسیر دوطرفه است. مردم باید متوجه باشند که امنیت ملی یک سکه دو طرف است با مسائلی که در داخل رخ می‌دهد و مسائلی که در سطح بین‌المللی رخ می‌دهد. اکنون چالش رهبری دشوارتر شده است.

هاس در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا و نگرانی نسبت به انزواگرایی فلج‌کننده در سیاست‌های این کشور گفت: من شاهد این سیاست‌ها در هر دو حزب هستم. در حال حاضر در هیچ‌یک از دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه شاهد حضور نمایندگانی که فلسفه حفط برتری آمریکا در جهان را داشته باشند، نیستیم.

هاس درباره ادامه ایفای نقش آمریکا در جهان و مشارکت در مسائل بین‌المللی گفت: ما نمی‌توانیم در رابطه با چین و روسیه به صورت یک‌جانبه اقدام کنیم بلکه باید به دنبال ایجاد ائتلاف‌هایی باشیم که با دیپلماسی، طرح اضطراری نظامی و همچنین طرح اضطراری اقتصادی سر و کار داشته باشد. ما همچنین می‌توانیم گزینه اعمال تحریم علیه چین را در نظر داشته باشیم، نه آنهایی که تنها تهدیدی برای چین هستند بلکه آنهایی که باعث شود چین متوجه شود که هرگونه استفاده از زور علیه تایوان هزینه‌ای گزاف به همراه خواهد داشت. ما باید با کشورهای همفکر ائتلاف‌هایی تشکیل دهیم تا به طور موثر به مشکلات جهانی رسیدگی کنیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ریچارد هاس: آمریکا گرفتار دشمنان جهانی و دودستگی است بیشتر بخوانید »

دفاع سربسته اصلاح‌طلبان از اشرار تروریست و آدم‌کش

دفاع سربسته اصلاح‌طلبان از اشرار تروریست و آدم‌کش



اشرافیت غربگرا که تا آخرین روزها پای حمایت از اشرار اغتشاشگر ایستاده بودو به شرارت تشجیع می‌کرد،اکنون که نقشه آشوب به شکست انجامید، ادبیات خود را عوض کرده و خواستار آزادی کامل همه بازداشتی‌ها شده‌ اند

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه وخود نوشت: در این زمینه عباس آخوندی- چهره سیاست‌بازی که به نابودی بازار مسکن و تورم بیش از ۷۰۰ درصدی این بخش شناخته می‌شود- در توئیتر نوشت: «اینک زمانی است که به این پیروزی تیم ملی و به منظور آشتی ملی و شادی دل مردم ایران، تمام زندانیان حوادث اخیر و تمام زندانیان سیاسی بی‌قید و شرط آزاد شوند».

در همین حال روزنامه هم‌میهن وابسته به غلامحسین کرباسچی هم که یک پای تحریک به اغتشاشات بوده، در مطلبی با عنوان «دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی»، نوشت: قبل از اعزام تیم ملی فوتبال ایران عکس‌هایی از دیدار رئیسی و تیم ملی منتشر شد. در میان عکس‌ها عکسی از روزبه چشمی بود که جلوی رئیس جمهور تعظیم می‌کند. در حقیقت آن عکس خاص خطای دیدی بود که در عکاسی به واسطه بازوبسته بودن دیافراگم و انتخاب لنز اتفاق می‌افتد. چرا که فیلم آن دیدار هم منتشر و مشخص شد که روزبه در واقع به تشویق حضار ادای احترام می‌کند. خیلی اوقات شما ممکن است به میهمانی دعوت شوید که علاقه‌ای به رفتن نداشته باشید. ادب حکم می‌کند وقتی در چنین موقعیتی قرار می‌گیرید، احترام میزبان را حفظ کنید. ضمن اینکه توقع اینکه درد من درد رفیقم هم باشد، توقع زیادی است. عده‌ای که از تیم ملی می‌خواهند رفتار دیگری داشته باشد عین این است که در فامیل شما با خانواده دیگری قهر باشید. قهر شما باعث شود از خانواده برادرتان هم متوقع شوید که به میهمانی طرف قهر شما نرود یا اگر رفت برای میزبان قیافه بگیرد. نمی‌خواهم دردی را که در این مدت به ملت ایران تحمیل شده تقلیل دهم. متوجه موقعیت هستم، امیدوارم شیرینی این پیروزی دل دو طرف را نرم کند. آنهایی که باید به دلجویی مردم بروند آب دستشان است زمین بگذارند و تا دیر نشده عذرخواهی کنند و در جهت جبران مافات برآیند. می‌دانم که خیلی‌ها دردهایی کشیده‌اند که به سختی التیام می‌یابد. اما امید دارم که یکبار دیگر تک تک ملت ایران تیم ملی را تیم خودشان بدانند. با باختش ناراحت و با بردش خوشحال شوند. عکس زیر بعد از گل اول ایران به ولز گرفته شده است. بغض روزبه ترکیده است. شاید به خاطر هجمه‌های این چند وقت اخیر. ما برای دلجویی از او این عکس را منتشر می‌کنیم. دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی.»

برخی دیگر از نشریات همسو نیز مطالبی در قالب ضرورت آشتی ملی و آزادی بازداشت‌کنندگان منتشر کرده‌اند که یک مغالطه کامل است.

توضیح بدیهی ماجرا این است که مثلا در خیابان دو خودرو با هم تصادف نکرده و یا دو نفر به هم نخواسته تنه نزده‌اند که از هم دلجویی کنند و تمام شود.

برخلاف آن چیزی که پادوهای رسانه‌ای بیگانه وانمود می‌کنند، اکثریت قریب به اتفاق مردم، با این اغتشاشات هیچ همراهی نکردند. برخی از افراد هم که حضور پیدا کردند، از سر بی‌اطلاعی و غفلت و فریب‌خوردگی بود.

در این بین می‌ماند معدود افراد بازداشتی که اگر جرائم کوچکی مرتکب شده‌اند، با نظر قاضی مورد اغماض واقع می‌شوند .اما کسانی که ده‌ها نفر از مردم عادی و عابران تا نیروهای انتظامی و امنیتی را وحشیانه مورد شکنجه قرار داده یا با سلاح گرم و سرد مضروب کرده و به شهادت رسانده‌اند، و یا متعرض خودرو و موتور و مغازه مردم یا اموال و اماکن عمومی شده و آتش‌افروزی و ارعاب و شرارت کرده‌اند، باید تاوانی عبرت‌آموز پس بدهند.

در عین حال باید یادآور شود که «مردم» مظلوم‌ترین واژه نزد اشرافیت غربگرا و رسانه‌های اجاره‌ای غرب هستند. چه اینکه زندگی و آرامش و امنیت همین‌ها در جریان هر نوع آشوب‌افکنی غربگرایان، اولین آماج اغتشاشگران است. اما در عین حال وقتی اشرار- اغتشاشگر به بن‌بست می‌رسند، همچنان که در سال ۱۳۸۸ و امسال اتفاق افتاد، بلافاصله رسانه‌های همسو مامور می‌شوند تا تعبیر غلط‌انداز «آشتی ‌ملی» را پیش بکشند!

این در حالی است که با شرارت و قانون‌شکنی و جنایت و ترور نمی‌توان مماشات کرد و هیچ جای دنیا از چنین کودتایی به عنوان آشتی ملی یاد نمی‌کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دفاع سربسته اصلاح‌طلبان از اشرار تروریست و آدم‌کش بیشتر بخوانید »

رزم ملی قهرمانان

رزم ملی قهرمانان



تلاش دشمن برای ایجاد شکاف در جامعه ایران از طریق تیم ورزشی ایران و تضعیف قدرت و افق سیاسی جمهوری اسلامی هم با شکست مواجه گردید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: این قلم اهل فوتبال و هوادار فوتبال نیست اما مثل هر یک از آحاد مردم کشور، از تیم ملی فوتبال ایران در هماوردی با تیم‌های خارجی حمایت و بازی‌های تیم ملی فوتبال ایران را با علاقه‌مندی دنبال می‌کند.

اگر شرایط حساس بود و تیم ایران به حمایت معنوی احتیاج داشت، در این مورد مثل بقیه مردم رشید ایران، هزینه معنوی- نذر و نیاز- هم می‌کند و مشخص است که با هر چیزی که تیم ایران را تضعیف کند، مخالف است. چرا؟

واقعیت این است که فوتبال و بعضی دیگر از رشته‌های ورزشی به نحو «سحرآمیزی» نه تنها در روحیه ملی یک کشور اثر می‌گذارد، بلکه به نوعی ترجمه میزان روحیه ملی و شاخصی برای سنجش میزان عزم ملی یک کشور برای ایفای نقش‌های درجه یک در جهان محسوب می‌شود و به روشنی می‌بینیم پیروزی تیم ملی، روحیه همدلی در داخل کشور و نشاط برای ورود فعال‌تر در صحنه‌های کار را فراهم می‌کند و در نقطه مقابل آن، شکست تیم ملی در یک هماوردی خارجی، تأثیر تضعیف‌کننده‌ای در آنچه گفته شد، ایجاد می‌کند.

البته در عرصه بین‌الملل کشورهایی که در موقعیت اول هستند نوعاً از اینکه وضعیت تیم فوتبال، تداعی‌کننده وضعیت داخلی آنها باشد، اجتناب می‌کنند و لذا در عرصه فوتبال، ده‌ها سال است که یک گام از همگنانشان عقب‌تر بوده و فوتبالشان از ایفای نقش در هویت ملی دور است. این در حالی است که فوتبال یک نقش کمک‌کننده به کشورهایی که خود را شایسته ایفای نقش فعال‌تر و واجد ظرفیت‌های مناسب می‌دانند، دارد.

کشورهای استعماری در رابطه با فوتبال و تیم‌های ملی فوتبال کشورها، دو رویه در پیش گرفته‌اند؛ آنان در رویه اول فوتبال را از سیاست، جدا معرفی می‌کنند؛ مثل اینکه علم و دانشگاه را جدا از سیاست نشان می‌دهند. این در حالی است که خود آنان دقیقاً به دلیل سیاست و حفظ برتری خویش، اجازه تبدیل فوتبال به یک شاخص سیاسی را در کشور خود نمی‌دهند. پس خود این پس‌زدن ظاهری ورزش از عرصه سیاست، یک فکر و تدارک سیاسی است.

بر این اساس در کشورهای مختلف با هزینه مردم، رقابت‌های ورزشی برگزار می‌شود ولی هیچ عایدی سیاسی در مقدمه، متن و موخره آن نصیب این کشورها نمی‌شود. حتی گاهی در صحنه ورزش مصلحت سیاسی کشوری، قربانی سیاست جدانمایی ورزش از سیاست می‌شود.

به عنوان مثال مصلحت کشورهای جهان و به‌ویژه کشورهای اسلامی و عربی در قطع رابطه با رژیم اسرائیل است اما این مصلحت روشن به نام سیاسی نکردن ورزش، کنار گذاشته می‌شود و تیم رژیم غاصب سرزمین‌های اسلامی و عربی، در کنار تیم یک کشور اسلامی و عربی قرار می‌گیرد. این دقیقاً یک کار سیاسی دست اول است.

رویه دوم کشورهایی که نمی‌خواهند فوتبال در کشورشان ترسیم‌کننده وضعیت سیاسی باشد، «به تعارض کشاندن» تیم‌های ورزشی با نظام سیاسی در کشورهایی که با آنان مشکل جدی دارند، در دستور کار قرار می‌گیرد.

در این‌جا نقاب از چهره قدرت‌هایی مثل آمریکا کنار می‌رود و واقعیت موضوع روشن‌تر می‌شود. شما همین روزها شاهد بودید «کارلوس کی‌روش» به شدت زیرفشار رسانه‌های کشورهایی نظیر انگلیس قرار گرفت تا علیه ایران موضع‌گیری کند و او ضمن خودداری از پذیرش این موضوع از رسانه انگلیسی پرسید چرا درباره جنگ اوکراین و نقش انگلیس در آن سؤال نمی‌کنید؟ و چرا از میان این همه مربی فوتبال، فقط من باید به سؤالات سیاسی پاسخ بدهم؟

در حالی که آمریکا اساساً سیاست برجسته‌سازی فوتبال در محیط داخلی خود را خلاف مصلحت ملی تلقی می‌کند، در کنار تلاش برای جدا کردن ظرفیت فوتبال از قدرت ملی ایران، درصدد برآمده از آن به عنوان یک ابزار سیاسی در مقابل نظام استفاده کند. یعنی در این‌جا همان چیزی که در خاک آمریکا نامطلوب است، در ایران مطلوب و راه‌حل ارزیابی می‌شود! به عبارت دیگر درخصوص یک نظام انقلابی قدرتمند- که آمریکا با آن مشکل دارد- فوتبالی که غرب آن را از سیاست جدا می‌داند، به مقابله با آن ترغیب می‌شود!

در ایران فوتبال مورد حمایت جدی جمهوری اسلامی است؛ وجود باشگاه‌های مختلفی که حدود ۹۰ درصد آن دولتی می‌باشند و پرداخت هزینه‌های فدراسیون‌ها و باشگاه‌ها و حتی تأمین هزینه‌های تیم‌های ورزشی، از حمایت جدی نظام سیاسی ایران از فوتبال حکایت می‌کند. اگر نیک بنگریم و در مقام مقایسه برآئیم، ایران جزء چند کشوری است که یک رقم درشت بودجه آن حمایت از ورزش و به خصوص فوتبال می‌باشد. طبعاً در یک چنین نظامی، اتصال جدی میان تیم ورزشی و نظام سیاسی موضوعیت پیدا می‌کند.

با این حال شاهد بودیم آمریکایی‌ها در ماه‌های اخیر، برای ترغیب عناصر ورزشی ایران به درگیری با نظام سیاسی چه اقدامات محیرالعقولی انجام داده و هر کلمه و عملی که بوی وجود نقار میان تیم ملی با نظام سیاسی می‌داد را تا چند برابر برجسته‌سازی کردند.

آمریکا و عوامل آن به‌نام «مردم ایران»، تیم ورزشی کشور را به اقدامات ساختارشکن و ضدایرانی تشویق می‌کردند. البته در این میان تیم ورزشی کشور که بخشی از جامعه ایران محسوب می‌شود و از مداخله خارجی در امور داخلی کشور خود متنفر است، در مقابل این همه تلاش ایستاد.

به همین جهت پس از بازی بسیار درخشان در برابر «تیم ملی ولز» و پس از تصویری که از نشاط و عزم به صحنه بین‌المللی منعکس کرد، زیرفشار شدید دشمنان جمهوری اسلامی قرار گرفت. این‌جا همان کشورهایی که ورزش را امری غیرسیاسی معرفی می‌کردند، کنش ورزشی تیم ایران را سیاسی و ناامیدکننده خواندند!

تیم ملی ایران در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره نشان داده است که بخش قابل تحسینی از اراده ملی ایرانیان برای حرکت رو به جلو و فتح قله‌ها می‌باشد و لذا پس از اشکالات عدیده‌ای که در بازی اول آن در جام ۲۰۲۲ بروز کرد، اشکالات را برطرف نمود و بر تیم رقیب پیروز شد. این پیروزی و هم‌افزایی بازیکنان نشان داد تلاش دشمن برای استفاده ابزاری از تیم ملی ایران به شکست انجامیده است.

این در واقع یک علامت و یک تصویر مینیاتوری از مواجهه ایران با حریف اصلی خود- آمریکا- است و دشمن این را دریافت کرد. از این رو پس از دو ماه تلاش برای استفاده از آن در مقابل نظام اسلامی به نتیجه نرسید، دست آخر تیمی که آن را جدا از نظام سیاسی ایران معرفی می‌کرد، زیر فشار شدید قرار داده و آن را هم سرکوبگر معرفی کرد.

گفته‌اند دزدی، صاحب‌خانه را می‌زد و در همان حال فریادزنان از دیگران استمداد می‌کرد! پرسیدند تو که او را زیر ضربات گرفته و می‌زنی، دیگر چرا کمک می‌خواهی؟ گفت چند دقیقه دیگر که او را رها کنم، پدر من را درمی‌آورد!

تیم ایران در بازی با تیم ولز، دو پیروزی به دست آورد و این فقط تیم ولز نبود که با دو گل از ایران شکست خورد؛ یک پیروزی این بود که تیم ایران در جایگاهی ملی عزت ایران و نظام سیاسی آن را تمام‌قامت فریاد زد و قامت برافراشتن و کنار زدن آوار مخرب رسانه‌ای را به رخ کشید.

پیروزی دوم این بود که تیم ملی ایران بر مسایل داخلی خود غلبه کرد و به وفاق رسید. در همین هفته‌های اخیر شاهد بودیم که در عرصه‌های بین‌المللی و داخلی چه تلاش‌هایی برای فروپاشی تیم ملی ایران دنبال شد.

از این پس نتیجه بازی‌های بعدی تیم ایران که البته خیلی هم مهم هستند، با یک مبارزه قطعاً پیروز بزرگ‌تری گره خورده و آن، پیروزی قاطع بر توطئه‌های دشمنانه علیه ایران است که این هفته‌ها در قامت تروریزم، جدایی‌طلبی و نفرت‌پراکنی علیه جامعه یکدست ایران به راه افتاده بود.

دشمنان تلاش کردند سود مردم ایران در عرصه ورزش بین‌المللی را با شکستن اقتدار و قدرت تیم ملی‌شان، به صفر رسانده و ورزش قهرمانی کشور برای مردم را یک روند صرفاً هزینه‌ قرار دهند، این با شکست مواجه گردید و ابراز شادمانی گسترده مردم در جریان بازی اخیر تیم ملی، و نذر و نیازهایی که برای پیروزی کردند، شکست دو ماه توطئه را به خوبی نشان داد.

تلاش دشمن برای ایجاد شکاف در جامعه ایران از طریق تیم ورزشی ایران و تضعیف قدرت و افق سیاسی جمهوری اسلامی هم با شکست مواجه گردید. این خیلی ارزشمند است و جا دارد، مردم و حکومت بیش از پیش با تمام قدرت از تیم ملی و بازیکنان آن به عنوان بخشی از قدرت آینده‌ساز خود، حمایت نمایند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رزم ملی قهرمانان بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

دو یگان مزدوران موساد در مصاف با ایران قدرتمند



در چنین فضایی از نفرت جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی، خوش‌رقصی برخی عناصر برای این رژیم، نمایشی از یک ورشکستگی و انحطاط کامل است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

این داستان، عجیب و تلخ اما واقعی است: وقتی پای رسمیت دادن به رژیم اشغالگر صهیونیست در میان بود، عناصر اپوزیسیون ادعا می‌کردند نباید ورزش را سیاسی کرد.

اما وقتی پای تیم ملی ایران به میان آمد که همت کرده، جنگیده و به جام‌جهانی راه یافته بود، همان عناصر، ورزش را سیاسی کردند، خواستار حذف تیم ملی ایران از جام‌جهانی شدند و برای تضعیف روحیه در اولین بازی، هر شیطنت را که می‌شد، انجام دادند. چرا؟ تا مبادا درخشش تیم ملی، موجب همدلی و انسجام و اقتدار و خوشحالی ملت ایران شود!

گروهک‌های تجزیه‌طلب و رسانه‌های همسو، دیگر نمی‌توانند پنهان کنند که مو به مو، فرامین اتاق جنگ آمریکا و اسرائیل و انگلیس علیه ملت ایران را اجرا می‌کنند.

از همه نفرت‌انگیزتر، خوش‌خدمتی به اسرائیل است. ولو به تناقض‌های حیثیتی غیر قابل رفو بینجامد. عناصر اپوزیسیون، ۱۳سال قبل در فتنه سبز، «شعار نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را دادند.

اما در واقع به صهیونیست‌هایی که اختاپوس‌وار دنبال بلعیدن غرب آسیا (نیل تا فرات) بودند خدمت کردند.

همین‌ها در اغتشاشات اخیر، لاف جانم فدای ایران را زیر پا گذاشتند و رسما نقشه تجزیه و تضعیف ایران قوی را به اجرا گذاشتند و البته از قاطبه ملت ایران تودهنی خوردند.

برخی دست‌اندرکاران فتنه سبز و فتنه اخیر، مدعی بودند که آمریکا (اوباما) دنبال توافق با ایران و برداشتن تحریم‌ها بود، اما اسرائیل کارشکنی کرد. خب، اگر اسرائیل، دشمن‌ترین دشمنان است- که هست- چرا عناصر تجزیه‌طلب و برخی افراطیون مدعی اصلاحات، با آشوب‌افکنی، پادویی اسرائیل را کردند؟ و چرا هنگام دعوت مزدوران اسرائیل به سیاسی کردن جام‌جهانی و دریغ کردن شادی و حس پیروزی از ملت ایران، با اردوگاه جنگ روانی اسرائیل، آمریکا و انگلیس همراه شدند؟

علت را باید در آلودگی عمیق برخی محافل به شبکه‌سازی موساد (و سیا و ام‌آی‌سیکس انگلیس) جست‌وجو کرد. به‌عنوان یک نمونه، هیچ تردیدی در هویت شبکه ایران اینترنشنال وجود ندارد.

چنان‌که «باراک راوید» خبرنگار صهیونیست نوشت: «موساد از ایران اینترنشنال» به‌عنوان بازوی جنگ اطلاعاتی خود علیه ایران استفاده می‌کند»… قبل از او راوید، «یوسی میلمان» تحلیلگر اطلاعاتی روزنامه هاآرتص نوشته بود: «ایران اینترنشنال، شبکه متعلق به موساد به‌شمار می‌رود.

موساد مطالبی را که نمی‌خواهد به نام خود منتشر کند، از طریق این شبکه منتشر می‌کند».

شبکه وابسته به موساد، چرا باید به هنگام انتخاب سردبیر، «معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی» (علی‌اصغر رمضانپور) را بر این سمت بگمارد؟! جواب تلخ، همان است که اکبر گنجی (چهره شاخص اصلاح‌طلبان در زمینه عملیات روانی، در دهه هشتاد مقیم خارج) زمستان ۱۳۹۸ گفت: «ما کارمندان ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشت‌افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم… گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و… هستیم… ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کروناهراسی انجام دهیم».

شما می‌توانید نام کرونا را بردارید و هر بهانه دیگری را به‌جای آن بگذارید. به‌راستی چرا برخی روزنامه‌ها مثل سازندگی، هم میهن، اعتماد و شرق و کانال‌های همسو، در فضاسازی مسموم علیه تیم ملی و ناراحتی از خوشحالی ملت ایران، همان‌گونه همسو با شبکه لندنی موساد رفتار کردند، که در جریان آشوب‌افکنی ناکام، کرده بودند؟!

موساد، دو یگان مزدوران را برای ترورهای فیزیکی و ترور شخصیت استخدام کرده است.

اگر یگان اول، در زمینه خرابکاری علیه کانون‌های پیشرفت، و ترور نخبگان بزرگی مانند شهیدان فخری‌زاده، شهریاری، علیمحمدی، احمدی‌روشن، رضایی‌نژاد و صیادخدایی فعال بوده، یگان دوم مامور تخریب و ترور شخصیت ملت ایران است.

این همان یگانی است که وقتی در سال ۱۳۷۸، فتنه و آشوب یک هفته‌ای را با کمک روزنامه سلام و برخی مدیران دولت خاتمی ترتیب داد، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در تاریخ ۲۲ تیرماه ۷۸ اعلام کرد «گزارش جزءبه‌جزء بحران در ایران را از موساد دریافت می‌کنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه(سازش و معامله فلسطین) را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد.».

همین یگان هر چند در خردادماه سال ۱۳۸۸ به بهانه دروغین تقلب در انتخابات، دست به کار آشوب شد، اما در اواخر شهریور ماه، روز جهانی و ضد صهیونیستی قدس را فرصتی برای حمایت از این رژیم جنایتکار (با شعار نه غزه نه لبنان) کرد.

بعدها اخباری از سفر مخفیانه برخی سران «اتاق فکر جنبش سبز در لندن» به تل‌آویو منتشر شد و تصاویری هم از سفر نامزد مرحومه ندا آقاسلطان(سوژه کشته‌سازی آن روز موساد) به نمایش درآمد.

این روند در مرور زمان، به جایی رسید که معاون وزیر فرهنگ و ارشاد در دولت خاتمی، به‌عنوان سردبیر شبکه وابسته به موساد گماشته شود و ده‌ها خبرنگار فراری و بعضا مقیم داخل، در پوشش نقاب اصلاح‌طلبی، به تامین محتوای علنی یا پنهانی و با واسطه برای شبکه ماهواره‌ای وابسته به موساد و دلارهای خونین رژیم سعودی بپردازند.

بر مبنای آنچه گفته شد، هیچ جای تعجب نیست که برخی افراد متظاهر به اصلاح‌طلبی، ظرف سه ماه گذشته و همزمان با جنایات وحشیانه اشرار تروریست در کف خیابان و حمله به نوامیس و مقدسات مردم، واژه تحریف‌آمیز «اعتراضات مدنی» را بر واقعیت اغتشاش و شرارت و تروریسم بار کرده و حاشیه امنیت برای جنایتکاران ساختند.

آخرین خیانت این گروه، جنگ با عزم و اراده و روحیه امیدوار ملت ایران، به بهانه مصاف تیم ملی در جام‌جهانی بود. جنگی که موجب سرشکستگی بی‌سابقه خودشان شد.

مزدوری این گروه برای رژیم صهیونیستی، در حالی است که همین روزها می‌توان حجم انزجار گسترده ملت‌های مختلف از اشغالگران فلسطین را در حاشیه جام‌جهانی دید؛ آنجا که تماشاگران با ملیت‌های گوناگون، از گفت‌وگو با خبرنگاران شبکه‌های صهیونیستی پرهیز می‌کنند و از جنایات اسرائیل بیزاری می‌جویند.

در همان حال، صحنه‌های بسیاری را می‌توان دید که اتباع کشورهای مختلف، آرزوی موفقیت برای نماینده ایران می‌کنند. در چنین فضایی از نفرت جهانی نسبت به رژیم صهیونیستی، خوش‌رقصی برخی عناصر برای این رژیم، نمایشی از یک ورشکستگی و انحطاط کامل است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دو یگان مزدوران موساد در مصاف با ایران قدرتمند بیشتر بخوانید »

جنگ در اوکراین، سندروم استکهلم در مدعیان اصلاحات

جنگ در اوکراین، سندروم استکهلم در مدعیان اصلاحات



می‌خواهیم به یک بیماری و اختلال «روانشناختی» هم بپردازیم که حاصل از وضعیت حاکم بر اروپاست اما در ایران خودمان و در برخی چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای بروز یافته است!

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- دیروز خبری به نقل از «دیلی‌میل» منتشر شد که جامعه انگلیس را، هم ترساند، هم نگران کرد و هم خشمگین. خبر این بود: «اواب ایشاک» کودک دو ساله بر اثر آلوده شدن با کپک قارچی حاصل از رطوبت در دیوارهای خانه‌اش، از دنیا رفت.

دیلی‌میل سپس با «شرم‌آور» خواندن این رویداد برای دولت انگلیس، گزارش خود را این‌گونه تمام کرد: «برخی از مردم به‌دلیل گران شدن قیمت انرژی قادر به گرم کردن خانه‌های رطوبت‌زده خود نیستند… این مسئله چالشی بزرگ برای سیستم مسکن انگلستان به وجود آورده است. پزشکی قانونی در این خصوص اعلام کرده در معرض کپک بودن، در خانه‌ای قدیمی باعث مرگ این کودک شده و دولت باید فکری به حال ساختمان‌های قدیمی و نمور کند و…»

۳ هزارو ۱۳۶ کیلومتر آن طرف تر، یعنی در اوکراین نیز خبر دیگری منتشر شد که بی‌ارتباط با آنچه در انگلیس و برای «ایشاک» دو ساله اتفاق افتاد نبود: مردم اوکراین برای نجات جان خود از سرما، باید چند ماهی کشور را ترک کنند.

این، اظهارات رئیس شرکت «دتک»، یکی از بزرگ‌ترین هلدینگ‌های انرژی اوکراین بود که به مردم کشورش می‌گوید برای یک دوره سه الی چهار ماهه هم که شده «باید» از کشور خارج شوند چون بحران انرژی و موضوع «زمستان سخت»، جدی است.

برویم به یک هزار و ۷۴۳ کیلومتر آن طرف‌تر از اوکراین، یعنی به آلمان. دولتمردان صنعتی‌ترین و ثروتمندترین کشور عضو اتحادیه اروپا هم یک روز قبل‌تر از رئیس این شرکت اوکراینی به مردم کشورشان گفته بودند، آماده رویارویی با قطعی‌های مکرر برق باشند چرا که در طول زمستان احتمالا با روزی سه الی چهار ساعت قطعی برق مواجه خواهند بود. دیروز نیز به مردم این کشور گفته شد، تا می‌توانند غذاهای کنسروی ذخیره کنند.

شاید برای عده‌ای باور چنین خبرهایی سخت باشد. برای درک این واقعیت‌ها کافی است بدانیم، هزینه انرژی (برق و گاز) در برخی از این کشورهای اروپایی تا ۵۰۰ درصد رشد داشته است.

با توجه به عدم افزایش متناسب حقوق و دستمزدها با تورم، به‌ویژه در حوزه انرژی و مواد غذایی، تحمل چنین وضعی برای بسیاری از اروپایی‌ها واقعا سخت است. آن‌قدر سخت که چندی پیش یورونیوز نیز گزارش عجیبی در همین رابطه منتشر کرد.

طبق گزارش این شبکه تلویزیونیِ اتحادیه اروپا، بسیاری از مردم در این قاره ترجیح داده‌اند، برای فرار از «زمستان سخت» به کشورهای گرمسیر این قاره مثل اسپانیا مهاجرت کنند. یعنی همان راهکاری که رئیس شرکت «دتک» اوکراین به مردم توصیه کرده است.

آنها می‌گویند محاسبه کرده‌اند که اگر زمستان را به کشور دیگری که زمستان خیلی سردی ندارند مهاجرت کنند، هزینه کمتری برایشان خواهد داشت تا این که بمانند و قبوض برق‌های نجومی را پرداخت کنند. این تازه، آن بخش از جامعه اروپاست که، توان و هزینه سفر به یک کشور خارجی را دارد!

تمام این اتفاقات و اخبار در حالی رخ می‌دهند و منتشر می‌شوند که هنوز، زمستان از راه نرسیده و یک ماه تا آن باقی مانده است.

زمستانی که بزرگ‌ترین و معتبرترین چهره‌ها و مؤسسات علمی و سیاسی آن را «سخت» توصیف کرده‌اند، آن‌قدر سخت که رهبران برخی از این کشورها کارشان به دزدی نفتِ کشورهای فقیر و جنگ‌زده‌ای مثل یمن و سوریه افتاده است.

آنها حتی تحریم‌های کشورهایی را که خود تحریم‌شان کرده‌اند دور می‌زنند و با التماس از آنها نفت و گاز گدایی می‌کنند. (به‌عنوان یک مثال رجوع شود به اخبار سفر هیئت‌های آمریکایی و اروپایی به ونزوئلا و یا ساقط کردن «خوان گویادو»، رهبر کودتاچیانی که خودشان او را رهبر این کشور کرده بودند تا شاید دل نیکلاس مادورو را که تا همین چند ماه پیش دنبال سرنگونی و ترورش بودند، به دست آورند)

۲- چنین شرایط سختی(که تنها به گوشه کوچکی از آن اشاره شد) طی همین دویست و اندی روز، تغییرات محسوسی را در جوامع اروپایی به وجود آورده که پیش از این طی یادداشت مبسوطی تحت عنوان «تغییر سبک زندگی طی فقط ۲۰۰ روز» این تغییرات را بررسی کردیم.

نوشتیم، وقتی شرایط در یک حوزه خاص (اینجا اقتصادی) در یک جامعه به‌طور ناگهانی تغییر کرده و «سخت» می‌شود، و سرعت این تغییرات سوء، آن‌قدر زیاد است که مردم و حتی ساختار سیاسی نمی‌تواند خود را با آن همراه و هماهنگ کنند، خروجی این وضع می‌شود، اختلالات اجتماعی و سیاسی همان‌چه امروز در اروپا می‌بینیم.

اعتصاب‌های طولانی، تظاهرات، شورش، افزایش خشونت‌های نژادپرستانه، قدرت گرفتن جریان‌های سیاسی پوپولیست و ناسیونالیست‌های افراطی و از آن‌سو سقوط دولت‌ها، روی کار آمدن فاشیست‌ها (در ایتالیا) و حتی تغییر سبک زندگی مردم. به بیانی جامعه‌شناختی‌تر، ایجاد تغییرات سریع و شدید در «ساختار»‌هایی که به مرور و طی چندین دهه قوام و دوام یافته و به اصطلاح «جا» افتاده‌اند، می‌تواند در «کارکرد» آن ساختار هم ایجاد اختلال کند.

و هرچه به زمستانی که در برخی از این کشورهای اروپایی تا منهای ۳۰ درجه می‌رسد نزدیک می‌شویم، این اختلالات بیشتر و جدی‌تر خواهد شد.

مگر این که در این بین اتفاق تازه‌ای رخ دهد و مثلا یکی از طرف‌های جنگ «پرچم سفید» را بالا ببرد و…

۳- تا این‌جا درباره دو موضوع «زمستان سخت» و « اختلالات قبل از آمدن این زمستان سخت» در جامعه اروپا نوشتیم و با استناد به گزارش مجاهدت از‌های رسمی رسانه‌های غرب پیش‌بینی کردیم، اگر هیچ یک از طرفین جنگ کوتاه نیاید، هرچه به زمستان نزدیک‌تر شویم، این اختلالات سیاسی و اجتماعی شدیدتر هم خواهد شد.

در ادامه می‌خواهیم به یک بیماری و اختلال «روانشناختی» هم بپردازیم که حاصل از وضعیت حاکم بر اروپاست اما در ایران خودمان و در برخی چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای بروز یافته است!

به عبارتی بحران آنجا در اروپا و در فاصله چندهزار کیلومتری ایران رخ داده ‌اما اختلالات روانشناختی حاصل از این بحران در برخی جریان‌های سیاسی ایران بروز کرده است! چگونه؟ بخوانید:

حتما شما هم شنیده‌اید که در روانشناسی، از سندروم و عارضه‌ای نام می‌برند به نام «سندروم استکهلم».

در تعریف سندروم می‌گویند، «نشانه‌هایی که حاکی از اختلال خاصی است.» یا «مجموعه‌ای از خصوصیات قابل تشخیص بالینی است که…» گفته می‌شود عارضه استکهلم اصطلاحی است که پس از سرقت از بانکی در استکهلمِ سوئد، توسط روانشناسی به نام نیل بیِروت (Nils Bejerot) مورد استفاده قرار گرفت.

او از آغاز تا پایان گروگان‌گیری به پلیس مشاوره می‌داد و به بانک رفت‌وآمد داشت. طی این گروگان‌گیری چهار کارمند (سه زن و یک مرد) به مدت ۶ روز (از تاریخ ۲۳ تا ۲۸ اوت ۱۹۷۳) به گروگان گرفته شدند.

طی این شش روز اما قربانیان نوعی وابستگی عاطفی به گروگان‌گیرها پیدا کرده بودند؛ تا جایی که از همکاری با پلیس سر باز می‌زدند و حتی پس از آزادی از این مصیبت شش‌روزه، در دفاع از گروگان‌گیران برآمدند.

به عبارتی، این سندروم عارضه، اختلال و بیماری است که، در «قربانی» نسبت به کسی که او را قربانی کرده به وجود می‌آید طوری که باعث می‌شود، به دفاع از کسانی بپردازد که علیه خودش وارد شده و به او ضربه و خسارت زده‌اند!

اینجا و در ایران خودمان، یک جریان سیاسی فعال است که، همین حس و اختلال و بیماری را در مواجهه با غرب دارد.

مثلا غرب اقتصاد و معیشت و امنیت ایران را که به گروگان می‌گیرد، اما آنها سمت گروگانگیر غَش می‌کنند! بنا به‌دلایل احتمالا تاریخی و صد البته شخصیتی و روانشناختی، علاقه عجیبی به غرب دارند و تحت هر شرایطی- تاکید می‌شود- هر شرایطی قطب نمایشان غرب را نشان می‌دهد. این اختلال گاهی آن‌قدر شدید می‌شود که، بازنشر اخبار و موضع‌گیری‌های مقامات رسمی غرب درباره بحران اقتصادی و اجتماعی حاصل از جنگ اوکراین را هم که می‌بینند، خشمگین می‌شوند.

وقتی مقامات رسمی اروپا می‌گویند «زمستان سخت در پیش است» آنها عصبانی می‌شوند و می‌گویند زمستان سخت در انتظار ایران است نه اروپا! باور نمی‌کنید، همین جمله را در موتورهای جست‌وجوگر وارد کرده و دکمه اینتر را بزنید! یا وقتی غرب زیر تعهداتش در مقابل کشورمان می‌زند و مردم را تحریم می‌کند، این جریان باز هم جانب غرب را می‌گیرد و می‌گوید تقصیر ایران بود که آنها زیر تعهدات‌شان زدند! می‌گویید نه؟ امروز بازتاب همین یادداشت را در رسانه‌هایشان ببینید، البته کاملا تحریف شده!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جنگ در اوکراین، سندروم استکهلم در مدعیان اصلاحات بیشتر بخوانید »