روزنامه کیهان

با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد

با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری فارس، حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در ستون «یادداشت روز» این روزنامه نوشت:

روز جمعه دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا در مصاحبه با رادیو «راش لیمبو» ضمن تهدید ایران، از الفاظ بسیار زشت و رکیکی علیه کشورمان استفاده کرد و گفت: «ایران، این را می‌داند. آنها اخطار گرفته‌اند که اگر [… (الفاظ رکیک)] و کار بدی علیه ما انجام دهند، بلایی سرشان می‌آوریم که تا حالا سابقه نداشته است»! در این خصوص گفتنی است:
۱- ترامپ می‌گوید اگر ایران دست به اقدامی بزند… یعنی از تهدید ایران به انتقام وحشت‌زده است. بنابراین تهدید او علی‌رغم ظاهر آن، نشانه وحشت از تهدید ایران است که از قاتلان شهید سلیمانی و ابو‌مهدی انتقام سختی خواهد گرفت و ترامپ می‌داند که تهدید ایران به انتقام برخلاف تهدیدهای آمریکا توخالی نیست.
۲- فحاشی و ناسزا‌گویی ترامپ که با اعتراض مقامات و رسانه‌های آمریکایی و اروپایی نیز رو‌به‌رو شده است، از دست خالی آمریکا در مقابل ایران حکایت می‌کند. شرایط امروز آمریکا و بحران‌های شکننده‌ای که با آن رو‌به‌روست حتی برای مقامات ارشد و صاحبنظران و کارشناسان برجسته آمریکایی نیز قابل کتمان نیست و تقریباً تمامی آنها از حرکت آمریکا روی قوس نزولی خبر می‌دهند و افول آن را قطعی می‌دانند.
۳- امروزه آمریکا با بحران‌های چند لایه و شکننده‌ای رو‌به‌روست که فراگیری کرونا، بدهی‌های غیر‌قابل پرداخت ده‌ها تریلیون دلاری، فاجعه اقتصادی که به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مرکز اطلاعات دفتر پژوهش‌های اقتصادی آمریکا در ۹۰ سال گذشته بی‌سابقه بوده است، کاهش 33 درصدی تولید ناخالص ملی (همان گزارش)، موج گسترده بیکاری و گرسنگی، شورش سراسری علیه نظام سرمایه‌داری و نژادپرستی و از همه شکننده‌تر، احتمال جدی بروز جنگ داخلی بعد از انتخابات پیش‌روی ریاست جمهوری آمریکا که آن را اجتناب‌نا‌پذیر دانسته‌اند، تا آنجا که چند روز پیش شورای روابط خارجی آمریکا اعلام کرد خطر جنگ داخلی بسیار جدی است و ده‌ها مورد مشابه دیگر…
خدا بر درجات امام راحلمان(ره) بیفزاید. حضرت ایشان آمریکا را به شیر پیری تشبیه می‌کردند که یال و کوپال و دندان‌هایش ریخته و نعره‌هایش از سر ترس است و نه نشانه قدرت!
۴- نزدیک به ۴۱ سال است که آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن از هیچ تلاشی برای مقابله با ایران اسلامی چشم نپوشیده و تمامی توان نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را به میدان آورده‌اند و اگرچه این درگیری برای جمهوری اسلامی ایران نیز بی‌هزینه نبوده است ولی طی ۴۱ سال گذشته، همه‌روزه بر اقتدار ایران افزوده شده و توان و قدرت آمریکا با ضعف و کاهش رو‌به‌رو بوده است و به قول ریچارد ولف، اقتصاددان و استاد دانشگاه ماساچوست، آمریکا در مقابل ایران شکست خورده است ولی مقامات آمریکایی جرأت ندارند به این واقعیت اعتراف کنند.
۵- به قول حضرت آقا در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح؛ «البته نقش خباثت آمریکا را نباید نادیده گرفت. این تحریم‌های خباثت‌‌آمیز [آمریکا]، جنایت است به معنای واقعی کلمه. حالا ما مقاومت می‌کنیم، ما می‌ایستیم و ان‌شاءالله این فشار حداکثری او به روسیاهی حداکثری آمریکا منتهی خواهد شد، این کار را ما خواهیم کرد به توفیق الهی و او را پشیمان می‌کنیم از این کار، اما اینها جنایت خودشان را دارند می‌کنند؛ یعنی کاری که آنها می‌کنند جنایت است. رئیس‌جمهور آمریکا اظهار خوشحالی می‌کند که بله، ما فشار حداکثری اقتصادی و تحریم‌های حداکثری را اِعمال کردیم و اقتصاد ایران را دچار اختلال کردیم. اولاً این کار جنایت است و فقط آدم‌های رذلی مثل شماها هستند که به جنایت افتخار می‌کنند؛ این افتخار ندارد؛ علیه یک ملّت دارید جنایت می‌کنید، افتخار هم می‌کنید! این اولاً. ثانیاً وضع خود شما خیلی بد است؛ آمریکا امروز با هزاران میلیارد دلار کسر بودجه‌ای که دارد،‌ با ده‌ها میلیون بی‌خانمان و آواره و گرسنه و زیر‌خط فقری که در آمریکا وجود دارد -که آمارهای خودشان می‌گوید- وضع اقتصادی خوبی ندارد، روزبه‌روز هم وضع اقتصادی‌شان بدتر شده، بدهکاری‌هایشان بیشتر شده، این هم ثانیاً. و ثالثاً ان‌شاءالله ما به کوری چشم شما مسئولین یاوه‌گو و رذل و خائن و جنایتکار آمریکا، با قدرت ایمان و عزم ملّی بر مشکلات فائق خواهیم آمد و اوضاع را ان‌شاءالله سر و صورت خواهیم داد».
۶- و اما، محاسبات متداول و تعریف شده سیاسی هرچند ضروری و غیر‌قابل چشم‌پوشی است ولی در جهان خلقت و چرخه امور عالم، محاسبات و فرمول‌های دیگری هم وجود دارد که آنها نیز عقلایی است اگرچه در بسیاری از موارد با حواس ظاهری قابل درک نیستند و البته ما مردم ایران طی ۴۱ سال اخیر نه فقط یک بار و دو بار بلکه همه روزه شاهد آن بوده و هستیم  که حضور، تداوم و پیشرفت انقلاب اسلامی علی‌رغم انبوه دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌های قدرت‌های ریز و درشت جهان، یکی از بارزترین نمونه‌های آن است و این کلام حضرت آقا در دیدار سال ۹۵ اعضای مجلس خبرگان، جان کلام است: «مسئله‌ خیلی مهمی است اینکه انسان احساس کند که خدا با او است، خدا در کنار او است، خدا پشت سر او است، خدا مراقب او است؛ این خیلی چیز مهمی است! چون خدا مرکز قدرت و مرکز عزّت است. وقتی خدا با یک جبهه‌ای باشد، این جبهه قطعاً و بلاشک پیروز است».
در این وجیزه اما، برسر آنیم که در آستانه سالروز شهادت امام رضا علیه‌السلام به نمونه‌ای مثال‌زدنی از یکصد و چند سال قبل اشاره کنیم. بخوانید!
۷- در فروردین ماه سال ۱۲۸۷ هجری شمسی، ارتش روسیه تزاری به مشهد مقدس حمله‌ور شده و بارگاه امام رضا علیه‌السلام را به توپ بستند و نزدیک به یکصد نفر از زائران حضرتش را به شهادت رسانده و شمار فراوانی را مجروح کردند. اشعار زیر را که به چند بیت آن اشاره می‌شود، سید اشرف‌الدین حسینی (مدیر نشریه نسیم شمال) در همان روزها خطاب به نیکلای، تزار روسیه سروده است؛
دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
چشمم به ضریح شه والا گُهر افتاد
 این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد
کام و دهن از نام علی یافت حلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طراوت
هرکس که به این سلسله بنمود عداوت
در روز جزا جایگهش در سقر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد
هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد
بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کـرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد
آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد

در فاصله کوتاهی پس از آن جنایت هولناک، نیکلای، تزار روسیه و ۷۰۰ نظامی روس که در گلوله‌باران حرم رضوی‌(ع) شرکت داشتند به طرز فجیعی به قتل رسیدند که ماجرای درس‌آموز و عبرت‌انگیزی دارد و البته بیرون از محدوده این وجیزه است که شاید در فرصتی دیگر و به مناسبتی دیگر به آن بپردازیم.
و بالاخره چه می‌دانیم شاید ترامپ، قاتل سرداران شهیدمان حاج قاسم سلیمانی و ابو‌مهدی‌ المهندس قبل از انتخابات ریاست جمهوری پیش‌روی آمریکا به جهنم برود. خدا را چه دیده‌اید؟

 

انتهای پیام/





منبع خبر

با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد بیشتر بخوانید »

احتمال جنگ داخلی در آمریکا بسیار جدی‌تر از آنچه تصور می‌کنید

احتمال جنگ داخلی در آمریکا بسیار جدی‌تر از آنچه تصور می‌کنید



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: الکس هینتون در «پایگاه خبری پراجکت سیندیکیت» نوشت: مدت‌ها بود صحبت از واژه‌هایی نظیر حکومت نظامی و یا جنگ داخلی در آمریکا، کاملاً عجیب به‌نظر می‌رسیدند. با این حال، اکنون و در آستانه انتخابات، این واژه‌ها اصلا عجیب نیستند و نگرانی‌های زیادی را در داخل آمریکا ایجاد کرده‌اند. بازداشت رهبران شبه‌نظامی در میشیگان آمریکا، و اذعان آنها به تلاش جهت ربودن فرماندار این ایالت و سرنگونی دولت فدرال، به خوبی حاکی از خطری هستند که آمریکا را در آستانه انفجار قرار داده است. مسائلی از این دست، هشدارها در مورد اینکه انتخابات ماه آینده ممکن است به یک بحران سخت و فراگیر تبدیل شود را بیش از پیش تقویت کرده‌اند. دونالد ‌ترامپ  که در آخرین نظرسنجی‌ها، کاملاً پشت‌سرِ «جو بایدن» قرار داشته، بارها و بارها از عدم تعهد خود به انتقال مسالمت‌آمیز قدرت خبر داده است. در عوض، وی به تقویت و تحریک افراط‌گرایان دستِ راستی و سفید پوست می‌پردازد و در حالِ ارائه اطلاعات غلط در مورد هر چیزی است.

وضعیت در آمریکا، از مدت‌ها قبل حالت هشداردهنده به خود گرفته و به جاست بررسی کنیم که شرایط می‌تواند تا چه اندازه بد باشد. در شرایط فعلی، دلایل کافی برای نگران بودن در مورد این مسئله که درگیری‌های مربوط به انتخابات، ممکن است به جنایت‌های بی‌رحمانه‌ علیه غیرنظامیان سیاه پوست و دیگر رنگین پوستان در آمریکا منجر شود، وجود دارد. من، به‌عنوان کسی که بخش زیادی از عمرش را صرف مطالعات مربوط به نسل‌کشی و خشونت دسته جمعی کرده، کاملاً هراسانم و معتقدم، احتمال بروز خشونت در آمریکا در پی انتخابات، به مراتب بیشتر از آن چیزی است که عموم مردم فکر می‌کنند.

وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در آمریکا کاملاً بی‌ثبات است. شرایط کنونی، به مراتب بدتر از وضعیتی است که اغلب کارشناسان، تحقق آن را به مثابه بستری مناسب جهت وقوع خشونت و ناامنی ارزیابی می‌کرده‌اند. حتی برخی نسبت به احتمال وقوع پاکسازی قومیتی، وقوع جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت، و جنگ داخلی در آمریکا در ماه‌های آتی هشدار داده‌اند.

اوضاع به شدت وخیم است. آمریکا در برهه فعلی با بحران بی‌سابقه شیوع  کرونا، اوضاع وخیم اقتصادی، بیکاری بالا، بلایای طبیعی و قطبی‌گراییِ بی‌سابقه سیاسی دست و پنجه نرم می‌کند. وجود حتی یک تا دو مولفه از موارد بالا، به اندازه کافی هشداردهنده است. آمریکا با ده‌ها مورد شبیه به این بحران‌ها، مواجه است.

گزاره بعدی که احتمال درگیری و خشونت را تقویت می‌کند، «غیریت‌سازی سیاسیِ» وحشتناکی است که مخصوصاًً در دوره ‌ترامپ و با لفاظی‌های وی بر علیه رنگین پوستان تقویت شده است. ‌ترامپ از مکزیکی‌ها با عنوان متجاوزان جنسی، از مسلمانان با عنوان  ‌تروریست‌ها، و از لاتین تبارها با نامِ حیوان‌های جانی و خطرناک یاد کرده است. وی سال گذشته،‌هائیتی و کشورهای قاره آفریقا را به چاه توالت تشبیه کرد.

‌ترامپ در دوره ریاست خود تا حد زیادی نهادهای قانونی در آمریکا را تضعیف کرده و سطح نظارت‌های قانونی را به نحو قابل توجهی تنزل داده است. ‌ترامپ به وضوح مقررات را به سخره می‌گیرد و نهادهای مستقل را در چارچوب دستورکار خود، سیاسی می‌کند. به طور خاص می‌توان به سیاسی شدن نهادهایی نظیر وزارت دادگستری آمریکا و همچنین مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌های ایالات متحده آمریکا اشاره کرد. افراد عالی‌رتبه در دولت ‌ترامپ نظیر دادستان کل به صراحت به نفع وی، مداخلات قانونی انجام می‌دهند و خودِ ‌ترامپ نیز به نحو تأسف‌باری، از فرمان عفو ریاست جمهوری جهت اعطای آزادی به دوستان خود که مرتکب اقدامات غیرقانونی شده‌اند، استفاده می‌کند. این شیوه موجب شده تا حامیان وی این‌گونه حس کنند که در صورت وقوع هر مشکلی، از حمایت قاطع و تمام‌عیار رئیس‌جمهور برخوردارند.



منبع خبر

احتمال جنگ داخلی در آمریکا بسیار جدی‌تر از آنچه تصور می‌کنید بیشتر بخوانید »

ترکان: فریبکاری است که حامیان دولت بگویند با دولت نبودیم

ترکان: فریبکاری است که حامیان دولت بگویند با دولت نبودیم



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: اکبر ترکان در گفت‌وگو با روزنامه فرهیختگان اظهار داشت: مدیریت نظام ارزی در دوره‌ای که ارز 4200تومانی را توزیع کردند، تاریک‌ترین نقطه دولت روحانی است چراکه ارز ارزان فروختن، خیانت به تولید داخلی است.

وی افزود: سؤال ما این است که اگر با این نرخ جنس وارد کردند آن را چند فروختند؟ اینها همان رانت‌هایی است که ثروت‌های بادآورده را می‌آورد. اگر فکر کنیم که یک نفر در آلمان ثروتمند است و احترام دارد، علت احترام به او این است که همه مردم می‌فهمند ثروت این فرد محصول کار و کوشش و صنعت و فناوری است و کسی فکر نمی‌کند بلیت این فرد برده و ثروتمند شده است، ولی در کشور ما اگر کسی ثروتمند شد، مردم نمی‌گویند او بابت لیاقتش ثروتمند شده، می‌گویند حتما کلاه کسی یا جایی را برداشته و حتما دولتی خریده و آزاد فروخته است و می‌گویند این جزو درآمد سالم نیست.

وی در پاسخ این سؤال که «برخی اصلاح‌طلبان با دولت روحانی فاصله‌گذاری می‌کنند و نمی‌خواهند هزینه حمایت از او را بپردازند، به‌نظر شما مردم چقدر این دور شدن را در آستانه انتخابات می‌پذیرند و واقعی می‌دانند؟» گفت: اگر کسی از روی زرنگی این کار را می‌کند و می‌خواهد بگوید کی بود کی بود من نبودم، اسم این کار فریبکاری است، ما طرفدار دولت روحانی بودیم و طرفداری کردیم و فکر می‌کنیم که مزایای بسیار بالایی نسبت به دولت احمدی‌نژاد داشته و دارد، ‌اشکالاتش را هم باید سر جای خودش برای اصلاح آن بگوییم.



منبع خبر

ترکان: فریبکاری است که حامیان دولت بگویند با دولت نبودیم بیشتر بخوانید »

وقتی گروهک ورشکسته ادای مصلحت‌شناسی درمی‌آورد

وقتی گروهک ورشکسته ادای مصلحت‌شناسی درمی‌آورد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: «احمد – ز» نوشته است: پرسشم از سران جمهوری اسلامی این است که اگر به فرض – حالا از نگاه آنان فرض محال – حفظ و بقای نظام در مذاکره و توافق با آمریکا «متعین» شود، آیا آنان تن به مذاکره و توافق خواهند داد؟

طبعا برخی از آنان خواهند گفت؛ از آنجا که «استکبارستیزی» هویت نظام جمهوری اسلامی است و هرگونه سازش با «راس استکبار» این هویت را نابود می‌کند، بنابراین، چنین کاری نقض غرض و به عبارتی انتحار سیاسی و نوعی براندازی به دست خویش است که هرگز نباید به آن نزدیک شد حتی اگر بقای فیزیکی نظام به خطر افتد!

این پاسخ البته در جای خودش قابل تامل است، اما اشکالش این است که با نظریات و آموزه‌های آیت‌الله خمینی سازگار نیست! از نگاه آیت‌الله خمینی، هویت و بلکه فلسفه وجودی نظام جمهوری اسلامی، اجرای احکام و قوانین شریعت اسلامی است، اما او بر این اعتقاد بود که برای حفظ نظام می‌توان اجرای احکام شرعی حتی نماز و روزه و حج را هم تعطیل کرد! حال وقتی که برای حفظ نظام بتوان واجبات قطعی و مسلمی در حد نماز را که از آن به عنوان «ستون دین» یاد شده است، تعطیل کرد، چگونه به همین منظور، از «استکبارستیزی» که در هیچ رساله و کتاب فقهی از وجوب مسلم آن سخنی نرفته است، نمی‌توان دست شست؟

همین پرسش را اما به شکل و صورتی دیگر، می‌توان در برابر اپوزیسیون اصطلاحا برانداز گذاشت و از آنان پرسید؛ اگر به فرض – حالا از نگاه آنان فرض محال – جمهوری اسلامی با آمریکا وارد مذاکره شود و با آن به توافق رسد، فردای آن روز از این اپوزیسیون چه چیز مشخصی باقی می‌ماند؟».

فارغ از این که نویسنده خود از جماعت برانداز ورشکسته است و خواسته ردگم‌کنی کند، به نظر می‌رسد پاسخ نغز حضرت امام(ره) به کارتر، احتمالا برای این عنصر غربگرا ناباور به جمهوری اسلامی هم مصداق پیدا کند. سال ۶۰ جیمی کارتر رئیس‌جمهور آمریکا مدعی شده بود که اقدامات جمهوری اسلامی در تضاد با دین اسلام و خلاف مصالح است. امام(ره) در پاسخی لطیف اما کوبنده فرمودند: «من فکر می‌کردم که اسلام‌شناسی [چیست.] قبلا یک مقاله‌ای کسی می‌نوشت، می‌شد اسلام‌شناس؛ چند تا مقاله در روزنامه، در یک جا می‌نوشت، می‌شد اسلام‌شناس؛ گاهی یک کسی یک تاریخی می‌نوشت، می‌شد اسلام‌شناس، بعد کتاب‌سوزی هم می‌کرد؛ مثل (احمد) کسروی، بلکه دعوی نبوت هم می‌کرد. اسلام‌شناسی تقریبا رو به تورم است. خوب، صدام هم اسلام‌شناس شده است! آقای (انور) سادات هم جزو اسلام‌شناس‌هاست که تشخیص می‌دهد که فلان  امر موافق اسلام است، موافق اسلام نیست! اخیرا آقای کارتر هم جزو اسلام‌شناس‌هاست! در یک جلسه‌ای که مسافرت کرده است، گفته است این کارهایی که در ایران، فلان می‌کند این موافق اسلام نیست! خوب معلوم شد  که ما اسلام‌شناس داریم که به ابعاد اسلام‌شناسی اضافه می‌شود! فردا (مناخیم) بگین هم اسلام‌شناس می‌شود و یا شده است این! هی می‌گویند: موافق اسلام نیست».

عضو گروهک ورشکسته در حالی مصلحت کشور و نظام را به مذاکره با آمریکا گره می‌زند که وی و طیف غربگرای متبوع باید حساب دروغ‌های قبلی درباره برجام را با مردم صاف کنند و توضیح دهند که اگر قصد خیانت به ملت نداشتند یا در بی‌سوادی و سفاهت محض نبودند، چرا مدعی شدند مشکلات کشور به واسطه مذاکره و توافق با آمریکا و دادن برخی امتیازات هسته‌ای برطرف می‌شود؟

اتفاقاً خدعه و خباثت و عهدشکنی دولت‌های اوباما و ترامپ در برجام نشان داد سیاست بی‌اعتمادی به شیطان بزرگ، منطق استواری داشته است. حالا هم امثال این آقای گروهکی نمی‌توانند پرسشگر باشند بلکه باید پاسخ دهند که چرا توافق بزک شده آنها، هم ۹۵ درصد برنامه هسته‌ای را تعطیل کرد و هم اقتصاد کشور را دچار نابسامانی نمود.



منبع خبر

وقتی گروهک ورشکسته ادای مصلحت‌شناسی درمی‌آورد بیشتر بخوانید »

«نفاق» جریان اصلاحات در مواجهه با هنر و هنرمندان/ شلاق‌زنان دیروز چگونه افتخاری را ترور کردند؟! +تصاویر

«نفاق» جریان اصلاحات در مواجهه با هنر و هنرمندان/ شلاق‌زنان دیروز چگونه افتخاری را ترور کردند؟! +تصاویر


سرویس سیاست مشرق- مرحوم استاد محمدرضا شجریان، استاد بی‌بدیل موسیقی سنتی ایرانی و از چهره‌های ماندگار هنر ایران، روز ۱۷ مهر چشم از جهان فرو بست و عرصه موسیقی ایرانی یکی از چهره‌های مطرح خود را از دست داد و به سوگ نشست.

مرحوم شجریان البته هر اندازه در عرصه موسیقی کم‌نظیر بود، در حوزه سیاسی (چیزی که قطعا تخصص و شناخت عمیقی از آن نداشت)، دچار لغزش‌هایی شد که بیش از هر کس دیگری بعدا خود او از آن پشیمان شد که مهم‌ترین آن، قرار گرفتن در پازل تبلیغاتی شبکه سلطنتی انگلستان، بی بی سی و بیان سخنانی مطلوب روباه پیر استعمار بود. خود استاد مرحوم چند سال بعد در گفتگویی تلاش کرد آن حضور و آن اظهارات را تعدیل کند و تلویحا خواستار بایگانی کردن آن تجربه در خاطرات شود.

اما در یکی دو روز اخیر، تلاش یک جریان سیاسی خاص برای سوء استفاده از فقدان مرحوم شجریان، و تبدیل ایشان به نمادی از تقابل با نظام، وارد فاز جدیدی از ماکیاولیسم و فرصت‌طلبی سیاسی شد که در نوع خود بدیع است، گرچه سوء‌استفاده و فرصت‌طلبی تبدیل به بخشی از منش سیاسی جریان مورد نظر، یعنی اصلاحات شده است. البته جریان اصلاحات و متحد راهبردی آن، یعنی دولت اعتدال، همین سوء استفاده را در سال ۹۶ از استاد و «ربنای» او صورت دادند و با بی‌اخلاقی از آن استاد مرحوم ابزاری برای ایجاد دوقطبی و تخریب رقیب ساختند.

اما در همین فاز جدید از ماکیاولیسم سیاسی و فرصت‌طلبی، برخی پرده‌ها کنار رفته و آن «فاشیسم» و «تمامیت‌خواهی» که در زیر لعاب نازک «آزادی‌خواهی» و «لیبرال‌صفتی» جریان چپ دیروز و اصلاح طلب امروز در غلیان است، بیرون زده است.

ماجرا از این قرار است که استاد علیرضا افتخاری، در رثای مرحوم شجریان، پیامی ویدیویی ضبط کرد و در جو ایجاد شده توسط بوق‌های سیاسی آشنا، تلاش کرد در قالب ابراز تاسف و تاثر از فقدان شجریان، یک موضع سیاسی هم بروز دهد. همین مساله موجب شد که برخی از وابستگان به آن جریان سیاسی، در توئیت‌ها و پست‌های خود در شبکه‌های اجتماعی ژست «بخشندگی» و «بزرگواری» به خود بگیرند و از این در وارد شوند که حالا که استاد افتخاری در پازلی که ما می خواهیم قرار گرفته، “قلم عفو بر جنایت قبلی او بکشیم و او را ببخشیم! “

اما «جنایتی» که به زعم ایشان استاد علیرضا افتخاری مرتکب شد، چه بود؟ در آغوش کشیدن و خوش و بش کردن با رییس جمهور منتخب و قانونی مملکت که حدود ۲۴ میلیون رای به خود اختصاص داده بود! اما چون رییس جمهور مورد نظر و اصولا انتخابات مورد نظر وفق مراد آن جریان سیاسی نبود، از همین اقدام کاملا طبیعی (که حق افتخاری و هر انسان دیگری است)، یک گناه نابخشودنی و یک «جنایت» بزرگ تراشیدند که این هنرمند بزرگ، مردمی و محجوب می بایست بابت آن تاوان سنگین می داد.

شرح تخریب‌ها، فشارها و ترور شخصیتی که این جریان و وابستگان آن، بر سر افتخاری آوردند خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، اما همین اندازه بگوییم که به گفته خود استاد افتخاری، آن‌چنان عرصه را در کار و زندگی بر او تنگ کردند و ان‌چنان آبرو و حیثیت و اعتبار او و خانواده‌اش را ویران کردند که حتی این هنرمند محجوب و حقیقتا بااخلاق کشورمان قصد داشت خود را حلق‌آویز کند و دست‌کم این‌گونه از ان همه فشار و هجمه و تهمت راحت شود. و آن‌ها که با یک هنرمند چنان کردند که رفت، همین‌هایی هستند که امروز مدعی «هنردوستی» و عشق به استاد شجریان هستند و برای مدیحه‌سرایی‌ و مرثیه‌سرایی‌های بعضا مبالغه‌آمیز برای هنرمند فقید، با هم مسابقه گذاشته‌اند.

بر کسانی که به خوبی با جریان‌شناسی گروه‌های سیاسی و تاریخ انقلاب به خوبی آشنا هستند، این «نفاق» جریان اصلاحات در برخورد با هنر و هنرمندان، امر پوشیده‌ای نیست، کما این که برای همین اهل نظر، فاشیسم و انحصارطلبی و تمامیت‌خواهی لانه کرده در باطن بخش قابل ملاحظه‌ای از جریان اصلاح‌طلب امروز(و چپ‌های دیروز)، که نمونه‌اش را در برخورد با استاد افتخاری دیده‌ایم، مساله‌آی غیرمترقبه و دور از انتظار نیست.

از همین رو، تصمیم گرفته‌ایم مروری بسیار اجمالی و کوتاه به برخی عملکردهای این جریان در گذشته‌ای نه چندان دور و فراموش‌شده، آن هم صرفا در حوزه فرهنگ و هنر،  بیاندازیم تا روشن گردد که «دیکتاتورصفتی» امروز این جریان که در پس شعارهای فریبنده «حقوق بشر» و «آزادی‌خواهی» پوشانده شده، ریشه در چه سابقه و عقبه‌ای دارد.

لیبرالیست‌های امروز، شلاق‌زنان دیروز

عبدالله علیخانی، تهیه‌کننده سینمای ایران، در آذر ۹۳ روایت تلخ و قابل‌تاملی را درباره‌ی نحوه مواجهه مدیران وقت وزارت ارشاد با اهالی سینما تعریف کرد که بسیار جنجالی شد. او داستانی که بر خود او در سال ۶۳ گذشت چنین روایت کرد:

” تا چند سال پس از انقلاب، هنوز فیلم‌های خارجی در سینماهای ایران پخش می‌شد و برخی از آن فیلم‌ها نیز در اختیار بنده و دیگر تهیه‌کنندگان بود. آقای انوار و همکارانشان در سال ۶۳ ‌ضرب‌الاجلی تعیین کردند که مطابق با آن، باید مدارک فیلم‌های خارجی را به وزارت ارشاد ارائه می‌کردیم؛ اما زمان لازم برای این کار بسیار اندک در نظر گرفته شده بود و امکان چنین اقدامی در این زمان کوتاه نبود.

عبدالله علیخانی

این تهیه کننده سینما ادامه داد:

“ما ۲۰، ۳۰ نفر بودیم که به وزارت ارشاد رفتیم و درباره این مهلت اندک اعتراض کردیم. بعد از این بود که ‌یکباره از دفتر مدیرکل وقت حراست وزارت فرهنگ و ارشاد، در دفتر من ریختند و من را به حراست وزارت فرهنگ و ارشاد ـ که یک طبقه پایین دفتر وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود ـ بردند و برای مدت یک هفته حبس کردند. البته تنها من نبودم و اشخاص دیگری را هم گرفتند. “

او درباره وقایعی که در این یک هفته رخ داد، به تلخی ‌می‌گوید:

“در این مدت، بنده را جوجه کبابی (یک روش خاص که فرد را مانند جوجه می‌بندند تا مضروب نتواند از ضربه بگریزد) کردند. علاوه بر این، کف پایم شلاق می‌زدند و می‌گفتند، روی موزاییک راه برو تا خونمردگی به وجود نیاید. باورم نمی‌شد که در وزارت فرهنگ و ارشاد چنین اتفاقی برای من می‌افتد. “

او در پاسخ به اینکه آیا زمان دستگیری حکم قضایی داشتند، گفت:

“تا آنجا که می‌دانم، وزارت ارشاد مسئولیت برای دستگیری ندارد و وزارت ارشاد هم جایی برای بازداشت نیست؛ اما در هر حال من حکمی ندیدم و به هر حال در آن سال‌ها حراست آنجا اسلحه داشت و با بی‌سیم و کلاشینکف آمده بودند و طبیعتاً من مجبور بودم، همراهشان به حراست وزارت فرهنگ و ارشاد بروم. “

فیض الله عرب سرخی، مسوول وقت حراست وزارت ارشاد

علیخانی درباره اینکه آیا موضوع قضایی شد، گفت:

“بله، چون می‌دانستند با این اتفاقی که افتاده، من پیگیر ماجرا می‌شوم، ماجرا را قضایی کردند و تا دو سال بعد از آن، به دادگاه می‌رفتیم و بعد در همان سال‌ها به ما گفتند ‌یک نامه بنویسید و بگویید اشتباه کردید و فیلم‌ها مبتدل بوده، والا زندان می‌روید که ما هم به واسطه جو آن دوران نوشتیم، ولی در ‌نهایت در مراحل قضایی تبرئه شدیم. با این حال، چنان زهرچشمی گرفته بودند که دیگر جرأت پیگیری قضایی نداشتیم. “[۱]

نکته جالب این‌جاست که وزارت ارشاد در آن سال تحت سیطره مطلق طیف چپ و امثال سیدمحمد خاتمی، مصطفی تاجزاده، امین زاده، عباس عبدی و فیض‌الله عرب‌سرخی بود. مسوول وقت حراست ارشاد هم که شخصا این تهیه‌کننده را شلاق زد، کسی جز فیض‌الله عرب‌سرخی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب و از طیف رادیکال اصلاحات نبود. قوه قضاییه وقت هم از قضا تحت قدرت شیوخ جریان چپ چون موسوی اردبیلی، موسوی خوئینی‌ها و حسین موسوی تبریزی بود.

موسوی، نخست وزیر و خاتمی، وزیر ارشاد وقت

فیلم «برزخی‌ها» و بیعت ستاره‌های فیلمفارسی با انقلاب

فیلم «برزخی‌ها» ساخته مرحوم ایرج قادری در سال ۶۱، به واسطه حضور بازیگران سرشناس سینمای پیش از انقلاب چون فردین، ملک‌مطیعی، سعید راد و ایرج قادری و همچنین تم انقلابی و میهن‌دوستانه آن بسیار جنجالی شد. در واقع، ستارگان سینمای فارسی با این فیلم می خواستند ارادت و بیعت خود را با انقلاب نشان دهند و آمادگی خود را برای کار با فضای جدید اعلام کنند. اما روایت توقیف این فیلم و ممنوع‌الکاری بازیگران و عوامل ان بسیار جالب و عبرت‌آموز است.

عبدالمجید معادیخواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت نیز در گفتگویی که سال ۹۲ با سایت خبری خبرآنلاین داشته است، روایت جالبی از این اتفاقات دارد: 

“آن زمان یک دعوای مفصلی به وجود آمد که از آقای مخملباف در آن شرکت داشتند و علیه من موضع می‌گرفتند تا آقای مسیح مهاجری. دعوا بر سر اکران فیلم «برزخی‌ها» بود.

این مساله خودش یک پرونده ‌است که جنجال زیادی درست کرد به همه‌جا ازجمله مجلس هم کشید. بسیجی هم علیه بنده راه افتاد که بخشی‌ از آن در مطبوعات آن دوران هست.  هم مطبوعاتی که آقای خاتمی اداره می‌کردند، مثل کیهان به ما می‌تاختند و هم امثال آقای مخملباف فریاد «وا اسلاما» سر می‌دادند. در آن هیاهو هیچ‌کس نیامد ببیند که اصلاً داستان فیلم «برزخی‌ها» چیست. “

عبدالمجید معادیخواه
محسن مخملباف: دو زمان، دو چهره

معادیخواه روایتی هم از جلسه‌ای که با آیت‌الله خامنه‌ای(رییس جمهور وقت)، داشته است ارائه می‌دهد. او می‌گوید که ایشان را در جریان مسئله قراردادم و فشارها را هم توضیح دادم. نظر ایشان این بود که به‌صرف حضور یک بازیگر در فیلم نباید جلوی اکران آن گرفته شود و اگر فیلم اشکالی ازنظر محتوایی ندارد می‌تواند اکران داشته باشد.  

مهدی کلهر، که در آن مقطع مسوول امور سینمایی کشور بود، سال‌ها بعد در گفت‌وگویی با ماهنامه سینما رسانه گفت:

” روزی که ما جلوی فیلم برزخی‌ها را گرفتیم، وزیر وقت که آقای معادیخواه بود رفت پیش حضرت آقا که آن زمان رئیس‌جمهور بودند. با من تماس گرفت و گفت: آقای خامنه‌ای می‌گویند به دلیل بازی کردن فردین نباید جلوی فیلم گرفته شود. اگر فیلم اشکالی دارد؛ اشکالش را برطرف کنید و فیلم را نشان بدهید. بازی کردن فردین اشکالی ندارد! “[۲]

به هر صورت برزخی‌ها اکران شد، البته فقط در تهران. با شروع اکران فروش فیلم بسیار جلب توجه کرد. در همین زمان بود که نخستین نقد منتشره علیه «برزخی‌ها» را روزنامه کیهان در تاریخ ۹ خرداد ۱۳۶۱ تحت عنوان «دوزخ ابتذال در برزخی‌ها» نوشت. دومین نقد معترضانه را روزنامه جمهوری اسلامی(تحت مسوولیت مسیح مهاجری) با تیتر «برزخی‌ها متن نامطلوب وقاحت» به چاپ رساند که نویسنده بی‌نام در آن از «ذکر مصیبت» نوشت و این‌که «بیایید گریه کنیم در سوگ هنر اسلامی!». افزایش فشارها به وزارت ارشاد موجب کناره‌گیری معادی خواه از این سمت شد و میرحسین موسوی شخصاً اداره وزارتخانه را به عهده گرفت. ازجمله نخستین تصمیمات موسوی نیز توقف اکران برزخی‌ها بود.

این دوره، همان دوره‌ای است که به گفته منوچهر وثوق، بازیگر سینمای قبل از انقلاب، سید محمد خاتمی وزیر ارشاد دولت موسوی رسما در رادیو اعلام کرد که “هنرپیشه‌های قبل از انقلاب اگر  نماز هم بخوانند، نمازشان قبول نیست. “

دوربین ویدیو و عینک دودی، نمادهای غرب‌زدگی

محمدطه عبدخدایی، از مدیران فرهنگی دهه ۶۰ که در مقطعی معاون سیدمحمد خاتمی در وزارت ارشاد بود، در مصاحبه‌ای با تسنیم، روایت‌های جالبی از دیدگاه و نوع مدیریت اصلاحیون رادیکال امروز ارایه کرده است. یکی از اقدامات طیف «چپ» حاکم بر حوزه فرهنگ، ممنوعیت وارادات و نگهداری دستگاه پخش «ویدیو» بود که به واسطه جرم‌انگاری ازآن، مشکلات و معضلات دامنه‌داری در حوزه اجتماعی ایجاد شد و بیهوده به تقابل دستگاه‌های انتظامی با بخشی از بدنه جامعه دامن زد. جالب این که همین ویدیو که تحت مدیریت چپ‌های آن زمان(و اصلاح طلبان امروز) چیزی در حکم مواد مخدر و ابزار فحشاء بود، در دوران مدیریت یک مدیر از جریان راست(یعنی علی لاریجانی) که جایگزین خاتمی در ارشاد شد، آزاد گردید. به هر حال عبدخدایی خاطره‌ای در همین زمینه تعریف کرده است:

” ببینید، در این کشور دستگاه فیلم ویدیو ممنوع شد، چه‌کسی ممنوع کرد؟ آقا ممنوع کرد؟ امام ممنوع کرد؟ حوزه علمیه ممنوع کرد؟ چرا ممنوع شد؟ دادستانی موظف بود برود داخل خانه­‌ها آن را به‌عنوان اشیاء ممنوعه بگیرد و بیاورد و بعد می‌­داد ارشاد و دوباره با برگ سبز وارد می‌­شد.

یادم هست رفته بودم اجلاس توریسم در پاریس، داشتم برمی­‌گشتم در هواپیما برگه­‌هایی می­‌دادند که چه‌چیزهایی در ایران ممنوع است، مثلاً مواد مخدر، ورود اسلحه، ورود مشروبات الکلی و دستگاه و فیلم ویدئو و… یک آقایی به مهماندار می‌­گوید “من دوربین ویدیو دارم با آن چه کنم؟ “، مهماندار می­‌دانست من معاون گردشگری هستم گفت “از آن آقا بپرس”، آن آقا با لهجه صحبت می­‌کرد و گفت “با این چه کنم؟ ” من هم نمی‌­دانستم چه بگویم! گفتم “بیایید فرودگاه راهنمایی می‌­کنند که چه کنید”. من آمدم در جلسۀ معاونین این را مطرح کردم که “چرا ما این کار را می‌کنیم؟ “، آقای تاج­زاده روبه‌روی من بود، گفت “آقا رفته فرنگ متجدد شده“!  و یک‌سری آقایان ما را هو کردند که چنین سخنی را گفتیم. بعد آقای خاتمی گفت “پس مواد مخدر را هم آزاد کنیم! ” من گفتم “مواد مخدر ماهیتش مشکل دارد. پس شما دوربین عکاسی را هم ممنوع کنید چون ممکن است با دوربین عکاسی عکس­های مستهجن گرفته شود. “

او در جایی دیگر از فهرست ۱۵۰ نفره بازیگران پیش از انقلاب می گوید که قرار بود توسط وزارت ارشاد خاتمی اخراج شوند و مخالفت یک شخصیت مانع شد:

” یک خاطره هم از آیت‌الله خامنه‌ای مربوط به زمان ارشاد بگویم. حدود ۱۵۰ هنرپیشه جزو اخراجی­‌های وزارت فرهنگ بودند.  من آمدم خدمت آقا و گفتم “اینها لیست را به من دادند که اخراج کنم ولی وجداناً نمی‌­توانم چنین کاری بکنم”. آقا گفتند “هرگز این کار را نکن، اینها بندگان خدا هستند بالاخره فضای آن زمان این‌گونه بوده و این شغلشان بوده”، یعنی از سال ۶۱ تا ۶۶ یک نفر اخراج نشد و اینها آمدند پست گرفتند و الآن جزء هنرپیشه‌­های مملکت هستند. اخراج نشدن اینها با حمایت آقا بود و جایی هم نگفتم و این اولین بار است که می‌­گویم. “[۳]

این مدیر فرهنگی دهه شصت درباره تفکرات شبه کمونیستی چپ‌های آن دوره می گوید:

“‌ همین آقای میرلوحی (محمود میرلوحی عضو شورای شهر تهران و فعال سیاسی اصلاح‌طلب) که دانشجوی هند بود، بعد می­‌آید رئیس کمیتۀ تهران می‌­شود و می‌­رود پیست اسکی دیزین و شمشک دستور می‌­دهد تمام عینک­‌های دودی را جمع کنند! چون این مظهر غرب است!  همین آقا امروز روشنفکر می‌­شود! اگر یادتان نرفته بیایید از مردم عذرخواهی کنید.

مگر نه این بود که شماها بین دانشجویان چادر و حصار کشیدید و امام خمینی به‌محض اینکه فهمید که این اتفاق افتاده است دستور داد که سریعاً به موضوع رسیدگی شود. چرا امروز آقایان به‌دنبال گم کردن آثار اقدامات افراطی خود هستند؟ “

محمود میرلوحی

فیلم مستهجنی به نام «خواستگاری»!

مهدی فخیم‌زاده، کارگردان و بازیگر قدیمی سینمای ایران که همواره شریف‌ترین و اخلاقی‌ترین آثار سینمایی پس از انقلاب را ساخته است و یکی از ماندگارترین فیلم‌های انقلابی تاریخ سینمای ایران، یعنی «تشریفات» محصول اوست، در کتاب خاطرات خود از دوران فعالیت در سینما(سینما و من)، بخشی تفصیلی را به بلاهایی اختصاص می دهد که مدیران فرهنگی دهه ۶۰ و وزارت ارشاد آن دوران(تحت فرمان سیدمحمد خاتمی و طیف چپ) بر سر اهالی سینما می آوردند.

او روایت می کند که چگونه به خاطر ساخت یک کمدی شریف و خانوادگی به نام «خواستگاری» (که بعدها به فیلم محبوب سیمای جمهوری اسلامی بدل شد و بارها به نمایش درآمد) مدیران سینمایی وقت چون سیدمحمد بهشتی و فخرالدین انوار برای او پرونده‌سازی می کردند و او را «مستهجن‌ساز» می نامیدند.

فخیم‌زاده روایت می کند که آن اندازه از مدیریت پادگانی و جو وحشتی که مدیران چپ آن دوران(و اصلاح‌طلب بعدی) در سینما ایجاد کردند، آزرده خاطر و رنجور بود که در سال ۷۶، حاضر نشد از خاتمی برای ریاست جمهوری حمایت کند و از معدود سینماگرانی بود که این مخالفت خود را اعلام کرد و البته تاوان آن را هم پرداخت و اگر مدیران وقت سیمای جمهوری اسلامی به کمکش نمی آمدند و او را برای سریال‌سازی به تلویزیون نمی بردند، در فضای دوم خردادی بایکوت و از صحنه از حذف می شد.

۴ سال ممنوع‌الکاری به خاطر سر طاس!

جمشید آریا(هاشم‌پور)، بدون شک، ستاره‌ی بی‌رقیب سینمای بی‌ستاره‌ی دهه ۶۰ بود. در جوّ ضدقهرمانی که مدیران سینمایی وقت(در وزارت ارشاد تحت سیطره چپ‌ها) بر سینما حاکم کرده بودند، جمشید آریا، بیش از حد جلوه «قهرمانی» داشت و از این رو تصمیم گرفتند او را از جلوه بیاندازند. این‌گونه بود که بعد از فیلم «عقاب‌ها» (پرفروش‌ترین و پربیینده‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران)، جمشید هاشم پور را به بهانه‌هایی از  این قبیل که با سر طاس در فیلم‌ها ظاهر شده، ۴ سال ممنوع‌الکار کردند!

حسین فرح‌بخش، تهیه‌کننده قدیمی سینما، در این باره گفت:

“‌ اولین باری که جمشید هاشم پور تاس شد، توسط آقای بهرام پور برای فیلم «بالاش» بود. جمشید هاشم پور نیز توسط حسین ملکی که آن زمان کار عکاسی می‌کرد، به مرحوم قادری برای فیلم «تاراج» معرفی شد. مرحوم قادری هم وقتی عکس هاشم پور را دید، او را انتخاب کرد و پس از فیلم «عقاب ها» نیز جمشید هاشم پور به مدت چهار سال ممنوع الکار شد!

فرحبخش ادامه داد:

” کسانی که در دهه ۶۰، در سینما بودند علاقه نداشتند قهرمان در سینما وجود داشته باشد. پس از آن در سال ۶۸ این هنرمند، در فیلم «روز با شکوه» ساخته عیاری نقش کوتاهی را بازی کرد. “[۴]

او افزود:

”  آن زمان اکران تهران در دست وزارت ارشاد بود و کاری می‌کردند کسی دنبال این فیلم‌ها نباشد و با فیلمسازهایی که فیلم اکشن می‌ساختند، مانند یک جنایتکار برخورد می‌کردند. در حقیقت اساسا چراغ فیلم‌های اکشن را وزارت ارشاد آن زمان خاموش کرد. “

اما ماجرا فقط مربوط به فیلم اکشن و قهرمانان اکشن‌کار نبود. استاد زنده یاد داوود رشیدی، ۹ سال در زمان سلطه مطلق این طیف فکری-سیاسی بر فرهنگ و هنر کشور، در سینما ممنوع‌الفعالیت بود! ممنوع الفعالیتی رشیدی زمانی رقم خورد که عوامل فیلم «بی بی چلچله»، مهمانِ مهمانی پایان فیلمبرداری «شهر موش‌ها» شده بودند(سال ۶۴). پس از یک حاشیه در این مهمانی، مأموران فارابی گزارشی برای رشیدی رد کردند و بر همین اساس، صرفاً برای او ۹ سال محرومیت از سینما در نظر گرفته شد. [۵]

با این حال، مدیران وقت سینمایی نتوانستند رشیدی را خانه نشین کنند و درهای تلویزیون برای این بازیگر برجسته بازی بود و برخی از بهترین بازی‌های رشیدی نظیر «هزار دستان»، «کوچک جنگلی» و «گرگ‌ها» در همین سال‌ها ثبت شد و از تلویزیون به نمایش درآمد. داود رشیدی با فیلم «عبور از تله» در سال ۱۳۷۲ و زمانی به سینمای ایران بازگشت که امپراتوریِ مطلق مدیران دهه شصتیِ سینما در هم شکسته بود.

ابوالفضل پورعرب، ستاره شروع دهه ۷۰ در سینمای ایران، که ورود او به سینما با فیلم «عروس» (۱۳۶۹) و در سال‌های پایانی امپراتوری جریان سیاسی چپ در وزارت ارشاد رقم خورد، در گفتگویی تلویزیونی روایت‌هایی را از فضای ترس و وحشت حاکم بر سینما در دوران سیدمحمد بهشتی و انوار(مریدان و نوچه‌های خاتمی) نقل می کند. پورعرب گفت:

” ما با آقای افخمی شمال (سر صحنه فیلم عروس) پینگ پنگ بازی می‌کردیم. پینگ پنگم بد نبود و همه را بردم. خانم (نیکی) کریمی هم اینجا ایستاده بود. آقای افخمی (به نیکی کریمی) گفت: می‌خواهی بازی کنی؟ (نیکی کریمی) گفت: نه ممنون؛ ترسید. (افخمی به نیکی کریمی) گفت: نه بیا بازی کن. (نیکی کریمی) آمد بازی کرد و من بردم. صبح امیر اسفندیاری (از مدیران بنیاد سینمایی فارابی در دوره سیدمحمد بهشتی) پرسید که پینگ پنگ بازی کردند، چه اتفاقی افتاده است؟ شما تصور کنید، در آن فضا نباید ترسید؟ “

 
این بازیگر سینمای ایران نمونه‌ای دیگر از این برخورد را نیز این گونه مورد اشاره قرار داد:

“آقای (رسول) صدرعاملی به من گفت هنرپیشه زن که می‌خواهد با تو بازی کند، نیاز دارد با تو حرف بزند. حرف که نمی‌توانستیم بزنیم. گفتم: آقا من چه کار کنم؟ حالا این در شرایطی است که از آن بک گراند نیز می ترسی. (صدرعاملی) گفت باهاش حرف بزنم و قدم بزنم. گفتم: مشکل می‌شود. (صدرعاملی) گفت: من اینجا هستم. ما رفتیم قدم بزنیم. با اینکه آقای صدرعاملی گفته بود، صبح آقای اسفندیاری آنجا بود که چه شده است. اشکال از من یا آقای صدرعاملی نبود و یک بازیگر باید نقش مقابلش را بشناسد. خیلی حرف است. این انرژی را می‌گذاری و حقوق را می‌گیری، بیایی اینجا که چه بشود؟ “

نکته جالب این که آقای امیر اسفندیاری (که به همراه برادرش عبدالله از مدیران همیشگی وزارت ارشاد است) در طول سال، با هزینه وزارت ارشاد در تورهای سینمایی انواع جشنواره‌های ریز و درشت در اقصی نقاط دنیا حضور پیدا می‌کند، بدون آن که این سفرها و خرج‌ها دستاورد مشخصی برای سینمای ایران داشته باشد.

امیر اسفندیاری

 


[۱] https://jamejamonline.ir/fa/news/۷۵۰۲۳۵

[۲] https://www.javanonline.ir/fa/news/۹۰۹۳۰۱

[۳] https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۳۹۷/۰۳/۰۲/۱۷۲۹۶۰۱

[۴] https://www.fardanews.com/fa/news/۷۸۶۸۵۵

[۵] https://www.tabnak.ir/fa/news/۶۱۹۵۷۳



منبع خبر

«نفاق» جریان اصلاحات در مواجهه با هنر و هنرمندان/ شلاق‌زنان دیروز چگونه افتخاری را ترور کردند؟! +تصاویر بیشتر بخوانید »