روزنامه کیهان

روزنامه حامی روحانی: سنگ خود را به سینه می‌زنی، نه سنگ جمهوریت را!

روزنامه حامی روحانی: سنگ خود را به سینه می‌زنی، نه سنگ جمهوریت را!



سؤال مهمی که به مناسبت این باید آقای روحانی به آن جواب بدهد این است که «چرا فقط وقتی که خودتان ردصلاحیت شدید، احساس کردید که جمهوریت نظام به خطر افتاده و باید برای نجات آن دفاعیه بنویسید؟».

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: روزنامه جمهوری اسلامی ضمن انتشار این پرسش کنایه‌آمیز نوشت: نامه تفصیلی آقای حسن روحانی رئیس‌جمهور سابق در نقد مستندات شورای نگهبان قانون اساسی برای عدم احراز یا ردصلاحیت وی در انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان که اسفندماه سال گذشته برگزار شد، در عین حال که حاوی نکات قابل توجه و ایرادهای درستی به عملکرد شورای نگهبان است، زوایای اعلام نشده‌ای هم دارد که ای‌کاش آقای روحانی به آن‌ها هم می‌پرداخت. بدون پرداختن به این زوایا، باید نامه آقای روحانی را یکطرفه دانست.

ای‌کاش رئیس‌جمهور سابق، آن روی دیگر سکه‌ را هم می‌دید و درباره آن نیز اگر نه به تفصیل لااقل به اختصار می‌نوشت. در آن‌صورت، اولاً افکار عمومی صداقت رئیس‌جمهور سابق را که عملکرد خود را نیز نقد کرده می‌ستود و ثانیاً آنچه در تاریخ ثبت می‌شد نقد جامعی بود که عملکرد مشترک دولت و شورای نگهبان را در زمینه تخلف از قانون اساسی در تأمین حق انتخاب مردم به‌طور شفاف در برابر چشمان مردم قرار می‌داد.

آقای روحانی در نامه خود که متن کامل آن در روزنامه چاپ شد نوشت: «این، دفاعیه شخصی من نیست، بلکه دفاع از جمهوریت نظام است؛ دفاعیه‌ای برای نهاد ریاست جمهوری که به عنوان وکیل مستقیم همه ملت ایران نباید بیش از این تضعیف شود».

سؤال مهمی که به مناسبت این جمله باید آقای روحانی به آن جواب بدهد این است که چرا شما فقط وقتی که خودتان ردصلاحیت شدید احساس کردید که جمهوریت نظام به خطر افتاده و باید برای نجات آن دفاعیه بنویسید؟ این سؤال را با سؤال‌های فرعی دیگر می‌توان پررنگ‌تر کرد. به این‌صورت که وقتی انتخابات مجلس یازدهم در سال ۱۳۹۸برگزار می‌شد و آن همه افراد واجد صلاحیت توسط شورای نگهبان ردصلاحیت شدند، چرا شما احساس نکردید جمهوریت و اسلامیت نظام به خطر افتاده است؟ وقتی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ برگزار می‌شد و بسیاری از افراد سرشناس، باسابقه و صالح رد صلاحیت شدند تا فرد مورد نظر رئیس‌جمهور شود، چرا شما احساس نکردید جمهوریت و اسلامیت نظام به خطر افتاده است؟

موارد زیاد دیگری هم وجود دارند که شما می‌بایست در آن موارد همچنین احساسی می‌کردید ولی فعلاً از آن‌ها صرفنظر و به همین دو مورد اکتفا می‌کنیم که مواردی شاخص هستند و در دوران مسئولیت شما در ریاست جمهوری اتفاق افتاده‌اند. ارتباط این دو مورد به شما از این نظر مهم است که شما به عنوان رئیس‌جمهور مسئولیت اجرای صحیح قانون اساسی را داشتید و دولت مجری انتخابات بود. بنابراین شما و دولتتان نمی‌توانید مسئولیت خود در قبال دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ را انکار کنید.

از نظر شما این دو انتخابات با توجه به عملکرد شورای نگهبان در مورد صلاحیت، بدون ایراد بودند یا ایراد داشتند؟ اگر ایراد داشتند، چرا درصدد احقاق حق ضایع شده داوطلبان در همان مرحله برنیامدید و چرا نگفتید جمهوریت در خطر است و اصولاً چرا چنان انتخابات‌هایی را برگزار کردید؟ و اگر ایراد نداشتند، چرا وقتی خودتان ردصلاحیت شدید چنین احساسی پیدا کرده‌اید؟

نکته‌ای که باید درباره یادداشت مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی متذکر شد، حضور نامزدهای متعدد طیف مدعی اعتدال و اصلاحات چه در انتخابات مجلس ۱۳۹۸، چه ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و چه انتخابات مجلس دوازدهم (اسفند ۱۴۰۲) است که متأسفانه نویسنده کتمان و انکار کرده است.

به عنوان مثال طیف مذکور در انتخابات مجلس یازدهم به جای یک فهرست سه فهرست در تهران با سرلیستی آقای مجید انصاری (عضو مجمع روحانیون/ مدیر ارشد در دولت روحانی) ارائه کردند اما نفر اول فهرست‌ها بیش از ۶۹ هزار رأی کسب نکرد.

در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نیز آقایان همتی و مهر علیزاده در گود رقابت بودند اما همتی با وجود حمایت خاتمی و ۱۶ حزب اصلاح‌طلب نتوانست بیش از دو میلیون ۴۰۰ هزار رأی به دست آورد. در انتخابات شورای شهر هم لیست جمهور با حمایت خاتمی ارائه شد اما نفر اول فهرست ۳۳ هزار رأی کسب کرد. در انتخابات اخیر مجلس هم با وجود شانتاژ و تهدید شدید پدر خوانده‌ای جبهه اصلاحات برای ممانعت از نامزدی اصلاح‌طلبان در انتخابات، دست‌کم ۱۶۵ نامزد انتخابات در گود رقابت حضور داشتند و ادعا می‌کنند ۸۰ تا ۱۰۰ نماینده در مجلس آتی دارند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روزنامه حامی روحانی: سنگ خود را به سینه می‌زنی، نه سنگ جمهوریت را! بیشتر بخوانید »

گفت و شنود/ شایعه!

گفت و شنود/ شایعه!



به یکی از دزدهای سر گردنه و قاتل حرفه‌ای گفتند؛ بعضی‌ها می‌گویند تصمیم گرفته‌ای آدم بشوی؟! گفت؛ غلط کرده‌اند و به گور پدرشان خندیده‌اند! باز هم شایعه ساخته‌اند!

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:

گفت: تعداد خبرنگاران شهید در غزه چند نفر است؟

گفتم: تاکنون بیشتر از ۱۴۰ خبرنگار در بمباران صهیونیست‌ها و یا با شلیک مستقیم نظامیان اسرائیل به شهادت رسیده‌اند.

گفت: چه تعداد از مردم عادی و زن و کودک غزه در حملات وحشیانه صهیونیست‌ها به شهادت رسیده‌اند؟

گفتم: نزدیک به ۴۰ هزار نفر از مردم مظلوم غزه به شهادت رسیده و تمامی خانه‌ها و زیرساخت‌های غزه را نیز ویران کرده‌اند.

گفت:‌ حالا شورای حقوق بشر سازمان ملل جایزه به اصطلاح «شجاعت » را به «شبه رسانه ‌اینترنشنال» که وابستگی خود به اسرائیل را نه فقط تکذیب نمی‌کند بلکه به آن افتخار هم می‌کند داده است!

گفتم: این اقدام سازمان ملل نشانه آن است که ارتباط این سازمان با آمریکا و اسرائیل از مرز وابستگی عبور کرده و به نوکری رسیده است!

گفت: تازه ادعای دموکراسی و آزاداندیشی هم دارند!

گفتم: به یکی از دزدهای سر گردنه و قاتل حرفه‌ای گفتند؛ بعضی‌ها می‌گویند تصمیم گرفته‌ای آدم بشوی؟!

گفت؛ غلط کرده‌اند و به گور پدرشان خندیده‌اند! باز هم شایعه ساخته‌اند!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گفت و شنود/ شایعه! بیشتر بخوانید »

گزارش رویترز و هم‌میهن از پشیمانی مهاجران به کانادا

گزارش رویترز و هم‌میهن از پشیمانی مهاجران به کانادا



روزنامه هم‌میهن می‌گوید مهاجرت به کانادا معکوس شده و مهاجران به‌دلیل نارضایتی از وضعیت اقتصادی، برمی‌گردند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: این روزنامه که معمولا مهاجرت از ایران را به رخ می‌کشد، این بار از موج معکوس مهاجرت و بازگشت ایرانیان از کانادا، به خاطر وضعیت بد اقتصادی در آن کشور خبر داده و نوشت: طبقه متوسط که بدنه اصلی مهاجران ناموفق را تشکیل می‌دهند در مسیر مهاجرت با سختی زیادی مواجه می‌شوند. آنها کسانی هستند که در خارج از کشور سرمایه‌گذاری‌های مالی و فکری کرده‌اند و همین گروه هستند که دچار خسران مضاعف می‌شوند و بازگشت‌شان بسیار دردناک‌تر خواهد بود.

«شیرین» ۱۰ سال پیش ازدواج کرد و به همسرش در مونترال ملحق شد. دو فرزند دارد و می‌گوید هنوز نتوانسته احساس تعلق کند. آنها که از مهاجرت‌شان به کانادا ناراضی‌اند در ماه‌های گذشته درباره شرایط سخت اقتصادی در این کشور نوشته‌اند. «نیلوفر» که دو ماه است به تورنتو رفته، می‌گوید که هزینه‌های زندگی بسیار بالاست. هوا بسیار سرد و آزاردهنده است. او می‌گوید: «گروهی از آنجا رانده و از این‌جا مانده شده‌اند.» «میثم» که چهارسال است به تورنتو مهاجرت کرده، می‌گوید، بیشتر مهاجرانی که به کانادا می‌آیند به‌عنوان کارگر فصلی مشغول به کار می‌شوند، یا در کارهای عمومی مثل انبارداری، صندوق‌داری و… فعال می‌شوند. او هم از میان مهاجران، نارضایتی‌هایی شنیده و می‌گوید که اغلب آنها در ایران وضعیت مالی خوبی داشته‌اند و شرایط زندگی در این کشور برایشان سخت است. حالا هم بیشترین مشکلی که مهاجران و حتی خود اهالی کانادا دارند، مسائل مالی است: «خیلی‌ها از پس زندگی در تورنتو و ونکوور برنمی‌آیند.»

«حسین» هم که به گفته خودش، تازه‌وارد است، تاکید می‌کند، افرادی که به‌دلیل شرایط اقتصادی مهاجرت کرده‌اند با وضعیت سخت‌تری مواجه می‌شوند: «مهاجران ایرانی انتظار دارند در این کشور، در همان تخصصی که در ایران داشتند مشغول به کار شوند درحالی‌که این اتفاق نمی‌افتد. مصاحبه‌های کاری شرایط سختی دارد».

یکی از دلایل مهم برگشت به ایران، تصور نادرست از مهاجرت است. آنها پس از مهاجرت با شوک اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مواجه می‌شوند. کانادا پس از کرونا لطمه اقتصادی بزرگی دید، برای مدت زیادی صدور ویزا معلق ماند و کانادا نیاز به نیروی کار پیدا کرد. شیرین هم می‌گوید با اینکه رفتنش به مونترال از طریق ازدواج بوده اما هیچ‌وقت نتوانسته خودش را متعلق به آن کشور بداند: «۱۰سال است این‌جا زندگی می‌کنم اما خودم را متعلق به این‌جا نمی‌دانم. آنهائی که تازه به این کشور مهاجرت کرده‌اند، سردرگم‌اند و نمی‌دانند چطور باید کار پیدا کنند.» یکی از دوستان او ۵-۴ماه بیشتر نتوانست در مونترال دوام بیاورد و بعد از تحمل سختی‌های مهاجرت، دوباره به ایران بازگشت. او با ویزای توریستی به کانادا رفته بود و قرار بود به ویزای کاری تبدیل کند. اما آن‌قدر مسیر سخت بود که بازگشت: «مهاجران ایرانی نمی‌توانند خودشان را سازگار کنند. وقتی شرایط را سخت می‌بینند، تصمیم به برگشت می‌گیرند. حتی همسرم که در کانادا بزرگ شده، تمایل به ادامه زندگی در آنجا ندارد.»

گروهی از مهاجران ناراضی، در فضای مجازی، بر شرایط سخت اقتصادی در کانادا تاکید می‌کنند: «حقیقت تلخ اینکه، کانادا کشور بسیار گرانی است و اقتصادش بیمار. درآمد و هزینه‌ها با هم همخوانی ندارد.» برخی صحبت از مهاجرت دوم می‌زنند. اغلب‌شان کار تخصصی می‌کنند، شاغل‌اند و میزان درآمدشان هم خیلی پایین نیست، اما می‌گویند که مالیات زیاد، وضعیت نامناسب خدمات، وضعیت درمانی، کاهش میزان امنیت، گرانی مسکن و مدرسه آنها را به فکر مهاجرت دوم انداخته است.

آغاز و افزایش موج مهاجرت از کانادا را رسانه‌های جهانی هم تایید کرده‌اند. دو ماه پیش خبرگزاری رویترز به موضوع مهاجرت معکوس از کانادا پرداخت. در گزارش رویترز تاکید شده بود که افزایش هزینه زندگی موجب مهاجرت معکوس از کانادا شده‌ و فقط در شش‌ماه نخست سال ۲۰۲۳ نزدیک به ۴۲ هزار مهاجر کانادا را ترک کرده‌اند؛ براساس آمار رسمی این عدد در ۱۲ ماه سال ۲۰۲۲ معادل ۹۳ هزار و ۸۱۸ نفر بود و سال ۲۰۲۱، ۸۵۹۲۷ مهاجر کانادا را ترک کردند.

دلیل اصلی مهاجرت معکوس از کانادا، مسائل اقتصادی و بالا بودن هزینه‌های زندگی در این کشور است؛ موضوعی که روزنامه فایننشال پست کانادا هم در اسفندماه ۱۴۰۲ آن را تایید کرده است. نتایج نظرسنجی مؤسسه لجر مارکتینگ نشان می‌دهد بیش از ۸۰ درصد از مهاجران جدید به کانادا که طی دهه گذشته به این کشور مهاجرت کرده‌اند، معتقدند کانادا کشوری بسیار گران برای زندگی است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گزارش رویترز و هم‌میهن از پشیمانی مهاجران به کانادا بیشتر بخوانید »

رونمایی از مکتب مقاومت در سفر رئیسی

معجزه غزه؛ تجدید خاطره عبور از نیل



جنگ غزه که اینک می‌توان آن را «طولانی‌ترین» و «شدیدترین» جنگ رژیم غاصب اسرائیل در طول دوران حیات ننگین آن دانست، به میدان بزرگ پیروزی یک ملت در مصافی نابرابر تبدیل شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعد الله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: غربی‌ها به هیچ وجه کتمان نکرده بلکه در بالاترین سطح و به تکرار اعتراف نموده‌اند که در این جنگ از هیچ کمکی – به‌خصوص کمک تسلیحاتی – به نفع ارتش متجاوز صهیونیستی و برافروخته نگه داشتن شعله‌های جنگ دریغ نکرده‌اند و کیست که نداند مقاومت فلسطین در شرایطی که در «محاصره مطلق» دشمن قرار داشته، به مصاف جنگنده‌های مدرن و ‌تانک‌های پیشرفته دشمن رفته است. در چنین شرایطی، پیروزی مقاومت سبب تحولات عظیم به نفع ملت فلسطین در عرصه بین‌المللی شده است. به زانو درآوردن ارتشی که به زرادخانه‌های غرب اتصال داشته و به قول مقامات ارشد اسرائیل، کمک تسلیحاتی غرب به رژیم در این ۷ ماه از کل کمک‌های تسلیحاتی آنان به این رژیم، در طول ۷۵ سال گذشته بیشتر بوده است، معجزه تمام‌عیار زمانه ماست. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱- غربی‌ها که وصف حمایت همه‌جانبه‌شان از رژیم و به‌خصوص در موضوع جنگ‌افزار گذشت، در هفته‌های اخیر با صراحت به دولت و ارتش رژیم غاصب گفته‌اند

«فرصت برای پیروزی بر حماس – یعنی مقاومت فلسطین در غزه – به پایان رسیده و اسرائیل باید به آتش‌بس تن دهد.» این در حالی است که با توجه به مقایسه تعداد نفرات ارتش اسرائیل

– نزدیک به نیم میلیون نفر – در مقابل تعداد نفرات رزمی مقاومت غزه – چند ده هزار نفر – و مقایسه جنگ‌افزار اسرائیل که یک قلم اعتراف شده آن، گسیل ۳۰۰ هواپیما و ۵۰ کشتی بزرگ حامل سلاح‌های مدرن در ماه‌های اخیر از سوی غرب برای رژیم می‌باشد، با سلاح‌های محدود و با کیفیتی بسیار پایین‌تر از سلاح‌های در اختیار رژیم و مقایسه وضع جغرافیا و عمق رژیم با عمق بسیار اندک جغرافیایی مقاومت غزه و مقایسه باز بودن فرودگاه‌ها و سواحل و بنادر رژیم با بسته بودن همه موقعیت‌های هوایی، زمینی و دریایی مقاومت، در واقع باید ماه‌ها پیش به مقاومت غزه گفته می‌شد دیگر امکان مقاومت از بین رفته و زمان تحقق همه خواسته‌های دشمن فرا رسیده است!

چه چیزی این معرکه کاملاً نابرابر را به نفع فلسطینی‌ها سامان داده است؟ آیا غیر از این است که خداوند متعال در این مصاف به وعده خود در نصرت «مظلومان مجاهد» عمل کرده است؟ آیا در صحنه عمل، جز خداوند می‌توانسته نتیجه این رویارویی را به ضرر «متجاوز خون‌ریز» سامان بدهد؟ جای سؤال دیگری وجود دارد که این وعده چگونه محقق گردیده است؟ آیا اگر مقاومت مؤمنانه ساکنان غزه، دست برادرانه حزب‌الله لبنان، دفاع ایثارگرانه و شجاعانه مقاومت یمن و مقاومت عراق و حضور مبتکرانه و مسئولیت‌پذیرانه جمهوری اسلامی در صحنه دفاع از غزه نبود، وعده الهی محقق می‌شد؟ آیه شریفه «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم» پاسخ این سؤال را داده است؛ «اگر خدا را یاری کردید، خداوند به شما پیروزی عطا می‌کند» این یعنی زمانی که توان و «امکان عملی» خود را به میدان‌ آوردید، نصرت خداوند فرا می‌رسد و صحنه‌ای که از نظر عِده و عُده نابرابر است، به نفع «مظلوم مجاهد» چرخش پیدا می‌کند و جبهه کفر را به هزیمت و اعتراف به شکست

وا می‌دارد، همان‌گونه که سران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان را پس از آن همه کمک، به شکست واداشته است. بنابراین این یک پیروزی عادی نیست، معجزه‌ای آشکار در زمانه ماست که از شکافتن رود نیل و عبور سالم مؤمنان از امواج خروشان آن هم پرفروغ‌تر است.

۲- دشمن اگرچه هنوز در پذیرش آتش‌بس تعلل می‌کند و به همین دلیل مقاومت فلسطین فعلاً بحث از آن را خاتمه یافته اعلام نموده است اما همان‌طور که سیدحسن نصرالله در ابتدای این جنگ گفت، واقعیت این است که دشمن جز تن دادن به پذیرش آن راهی ندارد. وقتی آمریکا به عنوان مهم‌ترین پشتیبان رژیم که تأمین‌کننده حدود ۹۶ درصد از جنگ‌افزار اسرائیل در جنگ غزه بوده است، به نتانیاهو می‌گوید «زمان برای خودنمایی جنگی به پایان رسیده و کشتار در رفح، صحنه جنگ را به نفع اسرائیل تغییر نمی‌دهد» رژیم و دولت‌های غربی و غیرغربی‌ حامی آن، راهی به جز تسلیم شدن و متوقف کردن جنگ ندارند.

سند دوحه که بعد از چند هفته بحث و بررسی و رفت و آمدها به تأیید طرفین در جنگ غزه رسیده و با توجه به اینکه مفاد آن عمدتاً به نفع طرف فلسطینی می‌باشد، بیانگر آن است که راهکار دیگری فراروی اسرائیل و دولت‌های حامی آن نیست. البته آنچه در سند دوحه آمده، به‌طور کامل تأمین‌کننده منافع و مصالح فلسطینی‌ها نیست اما آنچه در این‌جا اهمیت دارد این است که رژیم غاصب و دولت‌های پشتیبان آن، هفته‌ها در دوحه و قاهره مذاکره کرده و سپس به چیزی تن داده‌اند که رژیم اسرائیل علی‌رغم قبول اولیه از اجرای آن خودداری می‌کند. این یعنی در این سند تعهدات مهمی به اسرائیل تحمیل شده است. برای درک این مطلب کافی است ابتدا خواسته‌های اعلامی دو طرف را مرور کنیم و سپس آنچه در سند دوحه آمده را با این خواسته‌ها تطبیق دهیم.

رژیم اسرائیل از آغاز جنگ غزه تا همین الان روی این خواسته‌ها به عنوان هدف جنگ تأکید کرده است؛ ۱- انهدام کامل حماس و بقیه جریانات مقاومتی غزه از حیث نفرات، سازمان و تجهیزات نظامی، ۲- تغییر اساسی در مدیریت غزه پس از جنگ، به گونه‌ای که مقاومت هیچ نقشی در اداره باریکه نداشته باشد، ۳- کنترل درازمدت امنیتی مستقیم غزه به گونه‌ای که برای همیشه عدم پا گرفتن دوباره مقاومت مسلحانه فلسطینی را تضمین کند، ۴- آزاد کردن اسرا بدون دادن امتیاز به حماس، ۵- خارج کردن عمده جمعیت فلسطین از باریکه و کنترل کامل آنان‌ که اخراج‌شان ممکن نیست.

حماس به نمایندگی همه گروه‌های فلسطینی، بر خواسته‌های زیر تأکید داشته است؛

۱- آتش‌بس دائم در این جنگ، ۲- خارج شدن نفرات و تجهیزات نظامی و اطلاعاتی ارتش اسرائیل از باریکه غزه، ۳- بازگشت آوارگان به مناطق سکونت خود از جمله در شمال باریکه، ۴- رفع محاصره غزه، ۵- بازسازی ویرانه‌های غزه و ۶- مبادله اسرای اسرائیلی و زندانیان فلسطینی (براساس فرمول کل در برابر کل).

رژیم غاصب در سند دوحه فقط به یکی از پنج هدف خود که در ردیف آخر خواسته‌های خود بوده یعنی آزاد شدن اسرا و تحویل اجساد کشته شدگان اسرائیلی آن هم طی سه مرحله و براساس فرمول حماس نه آنچه رژیم و آمریکا بر آن تأکید داشته‌اند، دست می‌یابد. در این سند به خلع سلاح مقاومت و یا خارج کردن آن از غزه، ابقاء امکاناتی که به کنترل اطلاعاتی و عملیاتی غزه از سوی رژیم منجر گردد، نحوه اداره غزه پس از پایان جنگ و جابه‌جایی جمعیتی در غزه، پرداخته نشده است. پس براساس سند دوحه تنها یکی از پنج خواسته اسرائیل محقق می‌شود.

از آن طرف بر مبنای این سند، ۱- آتش‌بس طی سه مرحله برقرار و قابل تکرار خواهد بود، ۲- همه نظامیان و تجهیزات اسرائیلی از همه بخش‌های باریکه غزه خارج می‌شوند، ۳- هزاران فلسطینی بازداشت شده از جمله ۲۰ نفر از عناصر کلیدی مقاومت که به حبس ابد محکوم شده‌اند، طی دو مرحله آزاد می‌شوند، ۴- آوارگان غزه به مناطق مسکونی خود بازمی‌گردند. رفع محاصره و بازسازی غزه در سند دوحه نیامده است. با توجه به آنچه گفته شد اگر این توافق به اجرا درآید، مقاومت فلسطین به دو خواسته از شش خواسته به‌طور قطعی و به دو خواسته دیگر خود به‌طور نسبی دست می‌یابد.

قابل توجه است که در این جنگ، هدف اصلی اسرائیل از میان برداشتن کامل مقاومت و هدف اصلی طرف فلسطینی، پایان دادن به حملات اسرائیل بوده است.

۳- در عین حال به احتمال قوی جنگ با لجاجت اسرائیل ادامه پیدا می‌کند اما با توجه به فرآیندی که برای توافق دوحه طی شده است، دولت اسرائیل در ادامه جنگ با انزوای بیشتری مواجه می‌گردد و متقابلاً مقاومت غزه و مقاومت منطقه در وضعیت بهتری قرار گرفته و کار بر رژیم اسرائیل دشوارتر می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

معجزه غزه؛ تجدید خاطره عبور از نیل بیشتر بخوانید »

ملاحظاتی درباره عادی‌سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و آل‌سعود

ملاحظاتی درباره عادی‌سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و آل‌سعود


گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس – جعفر بلوری؛ عادی‌سازی روابط عربستان و رژیم آپارتاید اسرائیل چقدر جدی است؟ شکراب شدن روابط دولت بایدن و عربستان چطور؟ آیا آشتی ایران و عربستان، به نتیجه مطلوب می‌رسد؟ در این تحلیل تلاش می‌کنیم پاسخ این سه سؤال مهم را که این روز‌ها درباره آن‌ها زیاد می‌شنویم بیابیم. بخوانید:

گزارش‌های متعددی از رسانه‌های همین غرب منتشر شده است که نشان می‌دهد، رژیم اسرائیل و عربستان مدت‌هاست با یکدیگر ارتباط دارند و اخبار و گزارش‌هایی که این روز‌ها راجع به حرکت این دو به سوی «عادی‌سازی» روابط منتشر می‌شود، در واقع، حرکتی است به سوی «علنی‌سازی» این روابط و هدف نیز بیش از هر چیز، «اقناع‌سازی» است.

«اقناع‌سازی» اصطلاحی است در علوم اجتماعی که می‌گوید، قدرت‌ها وقتی می‌خواهند کاری کنند که ممکن است، با مخالفت‌های گسترده مردمی صورت بگیرد، ماه‌ها و شاید حتی سال‌ها با انتشار اخبار و گزارش‌های مرتبط و مهندسی شده تلاش می‌کنند مردم را قانع و با خود همراه کنند. [مثل کاری که آمریکا با استفاده از رسانه از مدت‌ها قبل از حمله به عراق انجام داد و افکار عمومی‌اش را آماده آن کرد]بنابر این اگر همین فردا شنیدید اعلام شد، روابط عربستان و رژیم اسرائیل عادی شد، اصلا تعجب نکنید چون، هیچ اتفاق تازه‌ای جز این که، یک رابطه عمیق و قدیمی علنی شده، رخ نداده است.

همین علنی شدن روابط، اما برای عربستان، با تهدید‌هایی همراه خواهد بود و بزرگ‌ترین تهدید برای سعودی‌ها نیز از سوی مردم همین کشور است. مردم عربستان مثل بسیاری از مردم کشور‌های عربی و اسلامی، به شدت مخالف صهیونیست‌ها هستند.

طبق نظرسنجی که نتایج آن اخیرا منتشر شد، اکثر عربستانی‌ها عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را نمی‌خواهند. نتایج نظرسنجی موسسه مطالعات خاور نزدیک واشنگتن نشان می‌دهد، در این کشور فقط اقلیتی کوچک از عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل حمایت می‌کنند که همین اقلیت هم در حال کاهش است. به این مهم نیز باید توجه داشت که عربستان، همواره خود را خادم حرمین شریفین -دو مسجد از مقدس‌ترین مساجد اسلامی -یعنی، مسجدالحرام و مسجدالنبی معرفی کرده است. قرار گرفتن چنین جایگاهی در کنار یکی از جنایتکارترین رژیم‌های جهان، آبرویی برای آن‌ها نخواهد گذاشت.

علنی‌سازی روابط اگر برای صهیونیست‌ها چند آورده سیاسی پر سر و صدا داشته باشد، قطعا برای آل‌سعود جز رسوایی و بی‌آبرویی در جهان اسلام چیزی نخواهد داشت. این که چه زمانی این «علنی‌سازی» روابط رخ خواهد داد نیز برای ما معلوم نیست. طبق گزارش‌هایی که رسانه‌ها منتشر کرده‌اند، طرفین خواسته‌هایی دارند که در برخی موارد، جزو خطوط قرمز طرف دیگر است. این یعنی، همین علنی‌سازی روابط نیز در صورت تحقق، با پیچ و خم‌ها، چالش‌ها و پیچیدگی‌هایی مواجه خواهد بود.

درباره مسئله شکراب‌شدن و اختلافات دولت فعلی آمریکا با عربستان نیز باید گفت، اگرچه بن سلمان نشان داده، سربزنگاه‌ها، آمریکایی‌ها را با ابزار نفت، تحت فشار قرار می‌دهد، ولی این اختلافات که هر از گاهی بروز می‌کند، تا کنون باعث قطع روابط این دو نشده است. اساسا روابط عربستان و آمریکا و زیرساخت‌های سیاسی، نظامی و بعضا حتی اقتصادی عربستان به شکلی تنظیم شده که آل‌سعود بدون غرب دچار مشکلات اساسی شود.

در برخی امور مثل مسئله انرژی این موضوع درباره غرب هم صدق می‌کند و غربی‌ها به عربستان وابستگی‌هایی دارند. ما نمی‌گوییم این دو کشور با یکدیگر دچار اختلاف نمی‌شوند. می‌شوند؛ آن‌ها دچار اختلافات جدی هم می‌شوند. می‌گوئیم، روابط این دو به گونه‌ای تنظیم شده که به این سادگی‌ها شکراب نمی‌شود. نحوه برکنار شدن «بن نایف» ولیعهد سابق عربستان و نشستن بن‌سلمان بر جای او را اگر مرور کنید، چگونگی و شکل این روابط، برایتان تا حدودی معلوم خواهد شد. فقط این را بدانید که، «بن نایف» آدم کمی نبود و کم قدرت نداشت و کسی هم در عربستان یارای برکناری‌اش را نداشت!

راجع به آشتی ایران و عربستان نیز تا این لحظه-اگر چه با کُندی- اتفاقات خوبی رخ داده است. بازگشت آرامش نسبی به میادین جنگ یمن، گشایش‌های نسبی در محاصره این کشور، مذاکراتی که بین انصارالله و هیئت سعودی ادامه دارد و طرفین آن‌ها را «رو به جلو» ارزیابی می‌کنند و. همه نشان می‌دهد، که می‌توان و باید به نتیجه‌بخش بودن این آشتی امیدوار بود. اما درباره این که چرا این مذاکرات و آشتی، آن‌طور که باید سریع جلو نمی‌رود، گفتنی‌هایی هست:

در یک نشست تخصصی بین کارشناسان حوزه عربستان و یمن، یکی از کارشناسان از خصوصیات فردی و شخصیتی اعراب عربستان و یمن صحبت می‌کرد. به گفته او، نه عربستانی‌ها و نه یمنی‌ها، به این سادگی‌ها اهل دادن امتیاز نیستند. بگذارید عین جمله این کارشناس را برایتان نقل قول کنم: «آن‌ها اگر فقط خودشان دو طرف مذاکره باشند، تا قیام قیامت هم که با هم مذاکره کنند، به نتیجه نمی‌رسند مگر این که، طرف‌های ثالثی ورود کرده و مذاکرات را به سمت یک هدف هدایت کنند.» به گفته او، این ویژگی خاص فرهنگی و شخصیتی، همواره در یمنی‌ها و عربستانی‌ها وجود داشته و امری تاریخی است. قطعا این موضوع در روند مذاکرات موثر بوده است. ولی تنها دلیل کُندی مذاکرات نیز نیست. آنچه گفته شد به معنای آن نیست که، این مذاکرات-بین ایران عربستان و بین انصارالله و عربستان- به نتیجه مطلوب نخواهد رسید؟ مذاکرات مسیر طبیعی خود را طی می‌کند و طرفین باید بقیه مسیر را با هوشیاری طی کنند.

از آن سو باید به این نکته مهم هم توجه شود که، انصاراللهِ امروز، با انصارالله فروردین سال ۹۴ تفاوت‌های بنیادینی کرده است. یک دلیل نزدیک برای این ادعا، باز می‌گردد به اتفاقی که همین چند روز پیش در ایران و یمن رخ داد.

اواخر شهریور ماه تصاویری از رژه باشکوه انصارلله منتشر شد. تصاویری که قطعا عربستانی‌ها را بیش از بقیه غافلگیر کرد! همزمان تصاویری از مراسم باشکوه رژه ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در کشور خودمان منتشر شد. اگر تصاویر دو رژه را با هم مقایسه کنید، رژه آن‌ها -چه به لحاظ بزرگی و نظم و چه از نظر سلاح‌هایی که به نمایش گذاشته شد، درست مثل رژه ما «عالی» بود؛ و انصارالله در این رژه هم نشان داد، چقدر با انصارالله سال ۹۴ متفاوت است.

به این مهم هم توجه کنید که، انصارالله یمن در حالی که با ۵۶۵ قطعه شناور-از کشتی‌های جنگی غول پیکر تا کشتی‌های کوچک-از کشور‌های مختلف فقط از دریا کنترل می‌شود تا یک گلوله فشنگ به دستشان نرسد. این کشور از آسمان و زمین نیز کاملا محاصره است.

این که یمنی‌ها به ویژه انصارالله چگونه طی کمتر از ۸ سال، به چنین قدرتی می‌رسند، نیاز به بررسی جداگانه‌ای دارد، ولی قطع و یقین بدانید، یکی از مهم‌ترین دلایل این رشد حیرت انگیز، در ویژگی‌های فردی و شخصیتی جامعه یمن است.

فقط به عنوان یک نمونه به این موضوع توجه کنید که یمن، با وجود نابودی زیرساخت‌هایش در جنگ نابرابر با نزدیک به ۱۰ کشور-از جمله آمریکا، انگلیس، امارات، عربستان و رژیم جعلی صهیونیستی- در برخی حوزه‌ها مثل حوزه برق، از کشور‌های زیادی جلوتر است. با جمعیتی بالغ بر ۳۷ میلیون نفر، سالانه ۱۱ میلیارد دلار فقط واردات دارد و. نحوه استقلال‌شان در تامین برق و قرار گرفتن این کشور جزء ۱۰ کشور اول دنیا در این حوزه هم ارتباط مستقیمی با همین روحیه منحصر به فردشان دارد. به گفته آن کارشناس «یمنی‌ها منتظر نمی‌مانند کسی از راه برسد و مشکلشان را حل کند» و همین روحیه باعث ابداع روش‌ها و ابتکارات عجیبی توسط آن‌ها در حوزه کشاورزی و تولید برق شده است.

می‌خواهیم بگوییم، یمنی‌ها-با آن ویژگی‌های منحصر به فردی که دارند- امروز آن‌قدر قدرتمند شده‌اند که در صورت از سرگیری جنگ، نیاز به حمایت هیچ کشوری نداشته باشند و همین قدرت می‌تواند، موتور مذاکرات صلح را روشن نگه دارد. ما همچنان معتقدیم، مذاکراتی که بین ایران و عربستان و همین‌طور انصارالله و عربستان در جریان است، مهم است، چون معتقدیم توافق و آشتی با عربستان – در صورت بر هم نخوردن آن – به معنای آشتی با کشور‌های امارات، قطر، اردن، بحرین و… هم هست و کمترین دستاورد آن برای همه این کشور‌ها و منطقه، صلح، بهبود شرایط اقتصادی و امنیتی، جلوگیری از هدر رفت توان و انرژی و هزینه‌هایی که صرف تقابل طرفین با یکدیگر می‌شد، خواهد بود.

منبع: کیهان

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ملاحظاتی درباره عادی‌سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و آل‌سعود بیشتر بخوانید »