رونالد ریگان

دو سرنگونی هواپیما و دو موضع متفاوت!

دو سرنگونی هواپیما و دو موضع متفاوت!


دو سرنگونی هواپیما و دو موضع متفاوت!به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ماجرا با اختلاف پنج سال رخ داده است. یکی حمله ناو آمریکایی وینسنس به پرواز شماره ۶۵۵ ایران‌ایر در مسیر تهران به دبی و شهادت ۲۹۰ سرنشین آن در سوم جولای ۱۹۸۸ و دیگری سرنگونی پرواز شماره ۰۰۷ شرکت هواپیمایی کره (KAL) در مسیر نیویورک به سئول در ۱ سپتامبر ۱۹۸۳توسط نیروی هوایی شوروی و کشته شدن ۲۶۹ مسافر آن، نشانی بزرگ از سیاست‌های دوگانه امریکا دارد که در جایی محکوم می‌کند و درجایی هم ناخدای ناو، ویلیام راجرز از طرف رئیس‌جمهور آمریکا مدال لژیون لیاقت و یا مدال مبارزه‌ای که به افرادی با «سرعت و دقت» بالا، داده می‌شود.

سیاستی که پس از سرنگونی هواپیمای ایرانی توسط ناو آمریکایی، ادعا‌هایی از طرف ناخدای ناو و مقامات آمریکایی مطرح می‌شود که یکی پس از دیگری با بررسی نوار‌های صوتی به‌دست‌آمده از مرکز اطلاعات کشتی و… رد می‌شوند. برای مثال می‌توان به ادعا‌هایی ازجمله اشتباه گرفتن هواپیمای مسافربری با جنگنده اف ۱۴، با توجه به کاهش ارتفاعی که به سمت ناو داشته و یا حضور ناو در آب‌های بین‌المللی اشاره کرد که پس از بررسی‌ها مشخص شد که نه‌تنها در حال کاهش ارتفاع، بلکه در حال اوج‌گیری و در مسیر همیشگی خود قرار داشت و همچنین ناو آمریکایی با تجاوز به آب‌های سرزمینی ایران، با چند ناوچه ایرانی درگیر بود. همچنین با توجه به سامانه‌های راداری پیشرفته ناو، تشخیص اشتباه اف ۱۴ با ایرباس مسئله‌ای درخور توجه است.

علاوه بر بررسی‌های فنی که تاکنون به‌صورت گسترده‌ای در سطح بین‌المللی انجام شده و گزارش‌های آن در دسترس است، موضوع عجیب‌تر مواضع مقامات آمریکایی است. به‌طوری‌که در ۱۹ اوت ۱۹۸۸، حدود هفت هفته پس‌ از این رویداد، پنتاگون گزارش ۵۳ صفحه‌ای در مورد این حادثه منتشر کرد. در این متن، ادعا‌های پیشین مقامات آمریکایی (هرچند نه به‌ صورت آشکار) رد شد، اما با این‌حال همچنان تأکید شد که کاپیتان و دیگر افسران وینسنس به‌ درستی عمل کردند!

برای مشخص شدن چگونگی عملکرد درست خدمه وینسنس، مواضع سیاستمداران آمریکایی و همچنین نتایج این اقدام راهگشا خواهد بود. به‌طوریکه در جلسۀ شورای امنیت سازمان ملل، جرج بوش، معاون رئیس جمهور امریکا در برابر اعتراض وزیر خارجۀ ایران به اقدام جنایت‌کارانۀ ناو آمریکایی در حمله به هواپیمای مسافربری، به‌صراحت اظهار داشت: «آقای وزیر به شما می‌گویم بین پایان جنگ یا تقابل با ما، باید یکی را انتخاب کنید. [۱]»

همچنین ریگان رئیس‌جمهور وقت آمریکا وقوع این حادثه را برای ضرورت دستیابی به برقراری صلح با حداکثر شتاب، دوچندان دانست! [۲]

بررسی چنین مواضعی، افکار عمومی را به این سمت سوق می‌دهد که پس از بی‌نتیجه بودن تلاش‌های متعدد و حمایت‌های تسلیحاتی گسترده آمریکا از صدام برای تسلیم کردن ایران، نیاز به یک اقدام جدی و قاطع بوده که به قیمت تمام شدن جان ۲۹۰ نفر سرنشین بی‌گناه هواپیما ایرباس ایرانی تمام شد.

اما برای روشن شدن این پرسش که آیا مقامات آمریکایی برای رسیدن به اهدافشان، ازجمله نشان دادن قاطعیت خود و تسلیم نمودن ایران در جنگ دست به این اقدام زده‌اند یا خیر، باید به تاریخ کوتاه‌مدت آمریکا و حوادثی ازجمله حمله به دو شهر هیروشیما و ناکازاکی مراجعه نمود تا از استراتژی‌های آمریکایی در مواجهه با مخالفانش بیشتر مطلع شد.

منابع

[۱]- تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، ج ۲، حسین علایی، نشر مرزوبوم، تهران، ۱۳۹۵، ص ۴۴۰

[۲]- سیری در جنگ ایران و عراق-۶، آغاز تا پایان (بررسی وقایع سیاسی-نظامی جنگ از زمینه‌سازی تهاجم عراق تا آتش‌بس)، محمد درودیان، چ ۲۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۴، ص۱۸۸

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

دو سرنگونی هواپیما و دو موضع متفاوت! بیشتر بخوانید »

قتل جورج فلوید و اصلاح نشدن ساختار پلیس آمریکا

قتل جورج فلوید و اصلاح نشدن ساختار پلیس آمریکا



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، برخی‎ها انتظار داشتند که پس از اعلام حکم «درک شووین» در پرونده قتل «جورج فلوید،» اعتراضاتی به طور کلی در آمریکا و به ویژه در مینیاپولیس شکل بگیرد، چرا که معمولا در دادگاه‌های آمریکا اجرای قانون علیه افسران پلیس انجام نمی‌شود.

بیشتر بخوانید:

قتل ۶ تن به ضرب گلوله پلیس آمریکا

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از «گلوبال چاینا دیلی»، با این که هیئت منصفه، «شووین» را به اتهام قتل «فلوید» مقصر دانست و وی به احتمال زیاد بقیه عمر خود را در زندان سپری خواهد کرد، اما از آنجا که نژادپرستی در آمریکا بیداد می‌کند و خشونت پلیس در این کشور رایج است و برتری طلبان سفیدپوست تهدیدی مداوم و کشنده برای این کشور هستند، امید زیادی برای اصلاح واقعی و پایدار در موضوع پلیس آمریکا وجود ندارد.

پرونده و موضوع «جورج فلوید» کاملا شناخته شده است؛ «شووین» که یکی از افسران پلیس حاضر در صحنه بود، با فشار دادن زانوی خود به گردن مقتول باعث کشته شدن «فلوید» شد.

اگر شاهد ۱۷ ساله‌ای نبود که مرگ «فلوید» را با تلفن همراه خود فیلمبرداری کند، پلیس آمریکا احتمالا واقعیت‌ها را به گونه دیگری ارائه می‌داد؛ همانطور که در بسیاری از موارد در مورد آمریکایی‌های آفریقایی تبار و سایر افراد رنگین پوستان این کار را انجام داده است.

بیشتر بخوانید:

واقعیت تغییرناپذیر خشونت پلیس آمریکا

به طور مثال در گزارش پلیس آمریکا تحریف صورت گرفته و نوشته می‎شد «به او (فلوید) دستور داده شد که از خودروی خود پیاده شود؛ پس از پیاده شدن، او در مقابل افسران مقاومت فیزیکی کرد.»

احتمالا در ادامه این گزارش گفته می‌شد «افسران توانستند مظنون را دست بند بزنند و به نظر می‌رسد او از نظر پزشکی مشکلاتی دارد؛ افسران خواستار اعزام آمبولانس شدند؛ او با آمبولانس به مرکز پزشکی شهر هنپین منتقل شد و پس از مدت کوتاهی درگذشت.»

واقعیت غم انگیز این است که در آمریکا تنها یک درصد از قتل‌های پلیس از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۹ به اتهامات جنایی منجر شده است.

فراتر از نژادپرستی و برتری طلبی سفیدپوستان، چندین دلیل خاص برای این موضوع وجود دارد.

یکی از اصلی‌ترین این دلایل این است که در آمریکا افسران پلیس معمولا علیه همکاران خود گزارش نمی‌دهند؛ و اینکه افسر خاطی چه جرمی و به چه اندازه‌ای مرتکب شده است اهمیت ندارد.

این وضعیت هیچ تفاوتی با سکوتی که مافیا در مقابل جرایم خود و دیگران پیش می‌گیرند، ندارد.

همچنین دادستان‌ها و افسران پلیس با یکدیگر بسیار دوستانه رفتار می‌کنند و تقریبا همیشه به جای اینکه به مردم خدمت کنند، یکدیگر را پوشش می‌دهند.

محافظه کاران آمریکایی معتقدند دولت این کشور بخشی از مشکل آمریکا در این رابطه است، نه راه حل آن؛ همانطور که رونالد ریگان، رییس جمهور اسبق آمریکا در سال ۱۹۸۶ گفت، ترسناکترین جمله در زبان انگلیسی این است «من از طرف دولت هستم و برای کمک به اینجا آمده‎ام».

منبع: میزان



منبع خبر

قتل جورج فلوید و اصلاح نشدن ساختار پلیس آمریکا بیشتر بخوانید »

اندیشکده «بنیاد هریتج» و تاثیر آن بر سیاست‎های دولت‌های آمریکا

اندیشکده «بنیاد هریتج» و تاثیر آن بر سیاست‎های دولت‌های آمریکا



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، اندیشکده آمریکایی «بنیاد هریتج»، در فوریه سال ۱۹۷۳ به عنوان اتاق فکری با گرایش‌های محافظه کارانه در «واشنگتن» تاسیس شد.

این اندیشکده که حوزه فعالیتش سیاست عمومی است، به ویژه در دوره‌های ریاست جمهوری جمهوریخواهان نقش مهمی در سیاست گذاری ایفا کرده است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از «پولیتیکو، فوربس، نیو ریپابلیک و آتلانتیک»، بنیاد هریتج آمریکا، اندیشکده‌ای که دارایی و درآمدش در سال ۲۰۱۱ به ترتیب بیش از ۱۷۴ و بیش از ۷۲ میلیون دلار برآورد شده بود، نه تنها در سیاستگذاری واشنگتن بلکه در مراقبت‌های بهداشتی و اصلاحات رفاهی آمریکا در ۴۰ سال اخیر تاثیر قابل توجهی داشته است.

بنیاد هریتج چگونه تاسیس شد؟
تاسیس هریتج به دوران اندیشه محافظه کاری دهه ۱۹۷۰ و قبل از انتخاب «رونالد ریگان»، رییس جمهور اسبق آمریکا باز می‌گردد.

بیشتر بخوانید:

اندیشکده «چتم هاوس» چه اهدافی را دنبال می‎‌کند؟

از این جهت بود که با ورود ریگان به کاخ سفید، بنیاد هریتج حدود ۲ هزار ایده از سیاست مالیاتی تا بمب افکن‌ها را در مجموعه ۲۰ جلدی به رییس جمهور جدید ارائه داد.

ریگان نیز در نخستین نشست کابینه، این مجموعه ایده‌ها را به تک تک اعضای کابینه ارائه کرد و ارزیابی‌ها نشان می‌دهد تا پایان سال نخست ریاست جمهوری ۶۰ درصد این ایده‌ها از عرصه موشکی تا سیاست‌های مالیاتی به نوعی عملی شدند.

رابطه هریتج با دولت‌های مختلف در آمریکا چگونه پیش رفت؟

باید توجه داشت که تاثیرگذاری این بنیاد بر سیاستگذاری محدود به دوره حضور روسای جمهوریخواه در کاخ سفید نمی‌شد؛ اگرچه در این دوران، تاثیرگذاری هریتج شکل واضح تری به خود می‌گرفت.

از جمله روسای جمهور دموکراتی که تحت تاثیر نفوذ هریتج قرار داشت، «بیل کلینتون» بود.

در میان روسای جمهوریخواه نیز دولت‌های «جورج بوش» پدر و «دونالد ترامپ» تاثیرپذیری عمیقی از این بنیاد محافظه کار داشتند.

هریتج در دولت «جورج بوش» پسر با استقبال مواجه نشد و با وجود حضور چند نفر از اعضا و نزدیکانش در دولت، تاثیر چندانی بر سیاستگذاری‌ها نداشت.

بداقبالی هریتج در دوران ۸ ساله ریاست جمهوری بوش پسر، در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما دموکرات ادامه داشت و سبب عصبانیتی شد که این اندیشکده را به برگزاری تظاهرات ضد دولتی سوق داد.

هریتج در ادامه برای مقابله با تکرار مخالفت‌ها با حضور خود در دولت، به تاسیس «Heritage Action» در سال ۲۰۱۰ به عنوان نهاد غیرانتفاعی که می‌تواند آشکارا اقدام سیاسی کند، اقدام کرد.

این رویکرد چنان تند بود که سبب اعتراض برخی از جمهوریخواهان و انتقاد آنان به پیشی گرفتن این اندیشکده از حزب شد.

حوزه‌های فعالیت‌های بنیاد هریتج چه هستند؟

هریتج که عموما در حوزه سیاستگذاری عمومی فعالیت می‌کرد در دهه ۱۹۹۰، وارد حوزه مراقبت‌های بهداشتی شد و ایده خرید بیمه درمانی شخصی را داد؛ هرچند اندک اندک از این ایده فاصله گرفت.

رابطه هریتج و ترامپ چگونه پیش رفت؟

اگرچه چهار دهه از زمان تاسیس بنیاد هریتج به عنوان اندیشکده‌ای محافظه کار می‌گذرد، اما ایده هایش همچنان برای کاخ سفید جذاب است.

با ورود «دونالد ترامپ»، رییس جمهور پیشین آمریکا به کاخ سفید، هریتج مانند سایر نهادهای محافظه کار که طیف افرادی مانند «تد کروز» را به خود نزدیک‌تر می‌دیدند، در مقابل ترامپ قرار گرفت و در واقع جنگ داخلی در جبهه جمهوریخواهان آشکار شد.

اما در نهایت برنده نبرد ترامپ و هریتج، بنیاد محافظه کار آمریکایی بود که توانست افراد مورد نظر خود را وارد کابینه کرده و برنامه اش را پیش ببرد.

به اذعان کارشناسان و افراد نزدیک به دولت ترامپ، «با وجود هرج و مرج و آشفتگی در دولت ترامپ، هریتج به یک پیروزی بزرگ استراتژیک دست یافت؛ این مهم در حالی رخ داد که ترامپ ارتباط شخصی با بنیاد نداشت اما هریتج به دلیل داشتن پایگاه قوی در میان جمهوریخواهان و بودجه ۸۰ میلیون دلاری حاصل از کمک‌های جمهوریخواهان ثروتمند، بیش از یک اندیشکده و در قالب شرکتی بازاریاب و تجاری که یک فروشگاه سیاست را نیز اداره می‌کند، وارد عمل شد.»

نتیجه تاثیرپذیری دولت ترامپ از ایده‌های محافظه کارانه را می‌توان در لغو اوباماکِر، قوانین مهاجرتی، گرایش دیوان عالی به سمت ایده‌های راست گرایانه و … دید.

در واقع پس از چالش اولیه میان ترامپ و هریتج، اثر انگشت این اندیشکده تقریبا بر روی همه سیاست‌های ترامپ از دستور کار اقتصادی تا انتخاب نامزدهای دیوان عالی مشاهده می‌شود. مهم‌ترین مورد در این زمینه، معرفی و انتخاب «مایک پنس»، از افراد نزدیک به هریتج به عنوان معاون ترامپ بود.

این نفوذ تا جایی پیش رفت که برخی، از کارکنان هریتج به عنوان تیم در سایه در دولت ترامپ یاد می‌کردند.

مشارکت هریتج در دولت ترامپ در واقع نقطه عطفی برای این اندیشکده محافظه کار برای بازگشت به عرصه سیاسی واشنگتن است.

رابطه مالی هریتج با دولت‌های آمریکا چگونه است؟

این اندیشکده محافظه کار آمریکایی که در جهت تاثیرگذاری خود در عرصه سیاستگذاری به صرف هزینه‌هایی در تعمیر جاده‌ها و پل‌های آمریکا اقدام می‌کند، در هر دولت آمریکا، بودجه خاصی را از خزانه داری دریافت می‌کند.

اندیشکده محافظه کار هریتج ۴۷ ساله اکنون بر حزب جمهوریخواه این کشور مسلط شده و داستان این اندیشکده با حزب جمهوریخواه درهم آمیخته است.

هریتج در حال حاضر فراتر از یک اندیشکده و فروشگاه عرضه کننده سیاست عمومی است و به عنوان بازوی شبه رسمی دولت و کنگره برای جمهوریخواهان عمل می‌کند.

البته این ریشه دواندن حضور و تاثیر بنیاد هریتج در دولت‌های آمریکایی چندان به مذاق جمهوریخواهان خوش نمی‌آید و در موارد زیادی به بروز اختلاف نظرهای جدی میان طرفین می‌انجامد.

درگیری میان جمهوریخواهان با اعضای اندیشکده، چیز جدیدی نیست و انتظار می‌رود به دلیل تمایل هریتج برای ادامه روند افزایش تاثیر اساسی در سیاست، همچنان ادامه داشته باشد.

منبع: میزان



منبع خبر

اندیشکده «بنیاد هریتج» و تاثیر آن بر سیاست‎های دولت‌های آمریکا بیشتر بخوانید »