رژیم بعثی

حماسه (شهر هزار موشک): در آوار بلا بگشوده بالت بر بلنداها....

حماسه (شهر هزار موشک): در آوار بلا بگشوده بالت بر بلنداها….


حماسه (شهر هزار موشک): در آوار بلا بگشوده بالت بر بلنداها....

به گزارش نوید شاهد، بیست و هشتم آذر ۱۳۶۱ روز ثبت حماسه تاریخی مقاومت شهر غیورپرور و قهرمان خیز دزفول در زیر بمباران بی وقفه و جنون آسای جنایتکاران بعثی و متجاوزان صدامی است. روزی که دزفول، این شهر باستانی و اساطیری، شهر جلگه ای استان خوزستان، شهر خرما و خراطی و قلم نی، خاستگاه کهن ترین سند دریانوردی تاریخ جهان، زیر یورش بی‌رحمانه عراق، چون درختی در تندباد تیشه ها و تبرها، کمر، خم نکرد و سمبل استواری و ایستادگی در برابر قساوت و شقاوت اهریمنان اشغالگر و ضد بشر شد.

چرا نگین سبز خوزستان، (شهر هزار موشک) شد؟

شهرستان دزفول با تاریخ چند هزار ساله از قدیمی ترین شهرهای استان خوزستان محسوب می شود و مساحت آن چهار هزار و ۷۶۲کیلومتر است. کلمه ی دزفول از دژ پل گرفته شده که در اصطلاح محلی دزفیل گفته می شود، این نامگذاری، به دلیل وجود قلعه ای است که برای حفظ پل تاریخی دزفول در زمان شاپور دوم ساسانی در ابتدای شهر ساخته شده بود.

موقعیت راهبردی و مهم این شهر در دوران جنگ تحمیلی سبب شد تا این شهر، بارها مورد حمله موشکی رژیم بعث عراق قرار گیرد. صدام با آرزوی جدایی خوزستان از ایران، دزفول و دیگر شهرهای ایران را بمباران کرد اما مقاومت و ایستادگی مردم این شهر خشم رژیم بعث را برانگیخت و دشمن شهر دزفول را بیش از ۱۶۰ بار مورد حمله موشکی قرار داد و به همین دلیل این خطه؛ شهر «هزار موشک» نامیده شد.

شهری که با فقط یک بیمارستان و یک جراح، همچنان مقاومت کرد

این شهر مقاوم و مظلوم، از آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز صدامیان به حریم این سرزمین مقدس، هدف این حملات بی‌رحمانه به مناطق مسکونی و تخریب منازل و زیرساخت ها و تاسیسات شهری و کشتار مردم بی دفاع و غیر نظامی ساکن در این دیار بود. از جمله، رسانه های خارجی در روز ۶ دی ۱۳۵۹ اعلام کردند:
دزفول، یکی از شهرهای ایران، زیر آتش موشک عراق است که تنها یک بیمارستان و یک پزشک جراح دارد و با این حال، مقاومت می کند و مردمش شهر را ترک نمی کنند.

حماسه ۲۸ آذر: روزی که دزفول، خونین ترین جنایت جنگی دشمن را تجربه کرد

در روز ۲۸ آذر ۱۳۶۱، دزفول برای چندمین بار هدف یورش بی‌رحمانه موشکی رژیم بعث عراق قرار گرفت. اگرچه قبل از این جنایت، هواپیماهای عراقی بارها شهرهای ایران را بمباران کرده بودند، اما حمله به دزفول، نخستین حمله در ابعاد گسترده به وسیله موشک‌های زمین به زمین بود.
در ادامه حملات وحشیانه عراق، ساعت ۱۵:۳۵ دقیقه ۲۸ آذر سال ۱۳۶۱، ۲ فروند موشک زمین به زمین به ۲ نقطه پرجمعیت شهر دزفول اصابت کرد و بیش از ۲۰۰ واحد مسکونی و تجاری ویران، ۶۲ غیرنظامی شهید و ۲۸۷ نفر زخمی شدند. اگرچه قبل از این جنایت نیز، هواپیماهای عراقی بارها شهرهای ایران را بمباران کرده و ساکنان غیرنظامی آنها را به خاک و خون کشیده بودند، اما حمله به دزفول، اولین حمله گسترده عراق به مناطق مسکونی به وسیله موشک‏‌های زمین به زمین بود.

شهری زیر ۱۷۶ موشک، ۴۸۹ بمب و ۵۸۲۱ گلوله توپ دشمن!

رژیم بعث عراق در مدت هشت سال جنگ، ۱۷۶ موشک غول پیکر «فراگ ۷» و «اسکاد» به شهر دزفول شلیک کرد. هواپیماهای دشمن ۴۸۹ بمب و راکت بر سر مردم بی دفاع شهر فرو ریختند و آتشبارهای عراق با شلیک ۵۸۲۱ گلوله توپ نقاط مختلف شهر را ویران کرد.

دزفول چه از سوی ایرانی ها «شهر هزار موشک» نام بگیرد یا چه از سوی عراقی ها به نام «بلد الصواریخ» نامگذاری شود؛ مهم این است که مقاومت با گوشت و خون مردم این شهر عجین شده بود. نماز جمعه دزفول با امامت آیت الله قاضی حتی یک هفته نیز قطع نشد. دشمن تمام تلاش خود را می‌کرد تا شهر دزفول را از سکنه خالی کند تا رزمندگان روحیه خود را از دست دهند اما با وجود اصابت ۱۷۶ موشک و هزاران راکت و بمباران‌های شدید دزفول، نتوانست به این هدف دست یابد.

مردم دزفول با وجود موشک‌باران شدید در شهر ماندند و نماز جمعه دزفول هر هفته با حضور مردم و رزمندگان اقامه می‌شد. مردم شهید پرور دزفول در هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشک های بی‌شمار بر پیکره شهر، همزمان بخش های تخریب شده را بازسازی می کردند و اراده رژیم بعثی در خالی کردن شهر و درهم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان مبدل کردند.

شهری با هفت هزار شهید و جانباز!

شهرستان دزفول در دوران جنگ هفت هزار کشته، زخمی و مفقودالاثر تقدیم انقلاب کرد که از این تعداد، ۲ هزار و ۶۰۰ نفر شهدای جنگ بودند.

در هشت سال جنگ تحمیلی رادیو رژیم بعث عراق با پخش اطلاعیه‌های نظامی در صدد شکستن مقاومت مردم دزفول بود و ضمن تهدید به موشکباران شهر همواره از عنوان «الف دزفول» به عنوان نخستین هدف حملات موشکی و توپخانه ای نام می برد. در این هشت سال ۱۹ هزار و ۵۰۰ واحد مسکونی، تجاری، آموزشی و مذهبی بین ۲۰ تا ۱۰۰ درصد در دزفول خسارت دید. مردم دزفول در هشت سال جنگ نابرابر ۲ هزار و ۶۰۰ شهید، ۴۰۰ جانباز ، ۴۵۲ آزاده و ۱۴۷ جاویدالاثر تقدیم اسلام و ایران کردند.

 

نهضت مقاومت محلی و بومی مردم دزفول در مقابله با بمباران های دشمن

روش مواجهه مردم دزفول در برابر حملات موشکی دشمن به دو گونه انجام می‌شد: یک عده اتاقی آماده در خانه اقوامشان در روستاهای مجاور شهر داشتند که هنگام حمله دشمن به صورت موقت آنجا می‌رفتند و سپس دوباره به شهر برمی‌گشتند. برخورد دوم مردم، استفاده از زیرزمین‌هایی به نام «شوادان» بود که پیشتر در شهرهای دزفول و شوشتر مورد استفاده قرار می‌گرفتند. به دلیل موقعیت زمین شناسی و جغرافیایی و زمین سنگی این دو شهر، این زیرزمین‌ها به شکل خیلی مستحکم و پابرجا ساخته می‌شدند. وقتی بمباران شهر توسط دشمن شدت گرفت، نهضت ساخت شوادان در دزفول بسیار رونق گرفت. بسیج این قضیه را ترویج می‌کرد و مردم هم با آن همراهی می‌کردند.

این زیرزمین‌ها آنقدر محکم بودند که حتی موشک‌های ۱۲ متری تنها نمی‌توانستند آن را به کلی ویران کنند. در کنار این عوامل، نهضت‌هایی در شهر رواج یافت که به شکل سخت افزاری کمک حال مردم برای بقا در شهر بودند. مثل نهضت بازسازی خانه‌های ویران شده بر اثر بمباران دشمن. یا موارد و مسائل دیگر که همگی آنها از روح مقاوم و با ایمان مردم این شهر نشئت می‌گرفت. این روش مقاومت، یک الگوی درخشان و ماندگار از بسیج همه جانبه و خودجوش مردمی، کار جهادی و همیاری موفق و کاملا بومی شده مردم محلی با بسیج در تاریخ جنگ بود.

 

شعار مردم دزفول در تشییع شهدای شهر: جنگ جنگ تا پیروزی!

مردم دزفول، فردای جنایت دشمن، در روز ۲۹ آذر، حماسه ای دیگر آفریدند و در آیین‌ تشییع ۶۲ شهید این حمله موشکی، فریاد: جنگ جنگ تا پیروزی و می جنگیم، می میریم، سازش نمی پذیریم، سر دادند و صحنه دیگری از ایستادگی دلیرانه و قهرمانانه خود را به نمایش گذاشتند.

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب که در آن زمان ریاست جمهور بودند در پی این جنایت دشمن فرمودند: جنگ را ادامه می دهیم و دشمن را از انجام‌ چنین کارهایی پشیمان می کنیم.

 

امام: شما مردم دزفول، از امتحان، سربلند بیرون آمدید

مقاومت دلیرانه ی مردم این شهر در برابر حمله های موشکی و بمباران مثال زدنی بود و ایستادگی و مقاومت آنان تعجب و حیرت جهانیان را به همراه داشت. حضرت امام خمینی (ره) به پاس پایداری مردم این شهر فرمود:
شما دزفولی‌ها امتحان دادید و از این امتحان، سربلند بیرون آمدید. شما دین خود را به اسلام ادا کردید.

 

انتهای گزارش/ 



منبع خبر

حماسه (شهر هزار موشک): در آوار بلا بگشوده بالت بر بلنداها…. بیشتر بخوانید »

جانشین فرمانده کل سپاه: آمریکایی‌ها را در خلیج فارس مستأصل کردیم/ بکارگیری فناوری‌های محرمانه سپاه موجب انهدام ناوها و زیردریایی‌های آمریکا خواهد شد

جانشین فرمانده کل سپاه: آمریکایی‌ها را در خلیج فارس مستأصل کردیم/ بکارگیری فناوری‌های محرمانه سپاه موجب انهدام ناوها و زیردریایی‌های آمریکا خواهد شد


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس: سردار دریادار پاسدار «علی فدوی» جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌مناسبت هفته دفاع مقدس از خبرگزاری دفاع مقدس بازدید کرد. در خلال این بازدید فرصتی فراهم شد برای انجام گفت‌و‌گویی تفصیلی که ماحصل آن‌را در ادامه می‌خوانید.

دفاع‌پرس: چرا جنگ تحمیلیِ رژیم بعثی عراق علیه ایران هشت سال به طول انجامید؟

رژیم بعثی عراق طرف جنگ با جبهه حق جمهوری اسلامی ایران نبود، بلکه نوک پیکان حمله، ارتش رژیم بعثی عراق بود؛ ولی در پشت این پیکان ۸۷ کشور اعم از آمریکا، شوروی سابق، اروپایی‌ها، کشور‌های جنوب خلیج فارس رسماً اذعان کردند که در جنگ پشتیبان ارتش صدام بودند؛ البته در این میان فقط سوریه در کنار سایر کشور‌ها قرار نداشت؛ این نشان می‌دهد که جنگ مورد اشاره، جنگ عراق با ایران نبود.

به عبارت دیگر، جبهه حق انقلاب اسلامی ایران ندای حقی را در جهان طنین‌انداز کرد که جبهه باطل آن را برنتافت و تلاش کرد تا این جبهه حق را نابود کند؛ این موضوع خیلی مهمی است؛ اهمیت کار زمانی مشخص می‌شود که بدانیم تنها مقطعی که آمریکایی‌ها و شوروی سابق در کنار هم قرار گرفتند، زمانی بود که از ارتش صدام در برابر ایران حمایت می‌کردند.

وقتی مسئولان آمریکایی خود به این موضوع اعتراف می‌کنند، ما باید به‌صورت خیلی مفصل‌تر به آن بپردازیم؛ دفاع مقدس روایت کردن از جنگ جبهه حق انقلاب اسلامی و جبهه شیطان بزرگ است و همه کسانی که همراه آن‌ها بودند.

یک‌سری قاعده‌هایی هم وجود دارد که قرآن خیلی صریح و واضح آن‌ها را عنوان کرده است؛ بدین معنی که وقتی دو جبهه حق و باطل مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند، امکان ندارد که جبهه باطل پیروز شود و به‌طور حتم جبهه حق پیروز است؛ چون خدا اراده کرده تا این جبهه پیروز باشد؛ البته کیفیت پیروزی را هم خداوند مشخص کرده است؛ لذا ما باید با این نگاه به هشت سال دفاع مقدس و به‌صورت کلی از بعد پیروزی انقلاب اسلامی به این موضوع نگاه کنیم.

البته همین الان هم جنگ میان حزب‌الله و حزب شیطان ادامه دارد و استثنا هم ندارد؛ یعنی شما در این ۴۵ سال عمر انقلاب اسلامی ایران نمی‌توانید حتی یک پیروزی هم برای حزب شیطان پیدا کنید.

جانشین فرمانده کل سپاه: آمریکایی‌ها را در خلیج فارس مستأصل کردیم/ بکارگیری فناوری‌های محرمانه سپاه موجب انهدام ناوها و زیردریایی‌های آمریکا خواهد شد

دفاع‌پرس: به نظر شما که سال‌ها فرمانده نیروی دریایی سپاه بودید، با وجود رشادت‌های بسیاری که در حوزه نیروی دریایی سپاه صورت گرفته، چرا تاکنون درخصوص این رشادت‌ها، آن‌گونه که باید مطلبی بیان نشده است؟

من از زمان تشکیل قرارگاه نوح یعنی به مدت ۳۵ سال در نیروی دریایی سپاه حضور داشتم؛ در دنیا جنگ تحمیلی به‌عنوان «جنگ اول خلیج فارس» و حمله آمریکا به عراق در زمان اشغال کویت «جنگ دوم خلیج فارس» نام‌گذاری شده است و این نام‌گذاری‌ها نشان‌دهنده اهمیت بسیار زیاد خلیج فارس است.

در خلیج فارس فقط آمریکایی‌ها بودند و مابقی کشور‌ها دنباله‌روی آن‌ها؛ همه شکست‌هایی هم که به آمریکایی‌ها تحمیل شده در خلیج فارس بوده است؛ ولی کمتر به آن پرداخته می‌شود، در حالی که به عملیات‌های کوچک زمینی بسیار پرداخته شده است؛ لذا یکی از رسالت‌های خبرگزاری دفاع مقدس این است که به این قبیل موضوعات بپردازد.

پرداختن به نبرد‌های خلیج فارس (نبردهای دریایی) به نسبت نبرد‌های زمینی مهم‌تر است؛ برای اینکه آمریکایی‌ها دارای توان نظامی دریاپایه هستند که اگر غلطی بخواهند انجام دهند از طریق همین توانمندی نظامی دریاپایه خواهد بود؛ بر این اساس شناخت دریا، جنگ‌های دریایی و کار‌هایی که صورت گرفته، خیلی مهم است.

اولین اقداماتی که از سوی سپاه در خلیج فارس صورت گرفت از یکم فروردین ۱۳۶۶ بوده است و دستگیری تفنگداران نیروی دریایی آمریکا که سال ۱۳۹۴ توسط نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس رخ داد، اولین رویارویی سپاه با آمریکا در خلیج فارس نبود؛ برای اینکه اولین رویارویی در سال ۱۳۶۶ اتفاق افتاده است، اما آنچه بیشتر به یاد می‌آید، همان رویارویی آخری است.

دفاع‌پرس: سپاه برای مقابله با نیروی دریایی ارتش آمریکا در خلیج فارس، مبنای عمل خود را بر پایه قایق‌های تندرو قرار داد؛ آیا نیروی دریایی سپاه برای مقابله با آمریکا در خلیج فارس، همچنان طبق همان شیوه عمل خواهد کرد؟

کاری که در سپاه صورت گرفت، بدین صورت بود که به محض ابلاغ مأموریت، پای کار رفت. درباره چگونگی پیش بردن کار دو سوال اساسی مطرح بود؛ اینکه آیا باید همانند دیگر کشور‌ها که از توان دریایی استفاده کردند، نیروی دریایی داشته باشیم و یا اینکه متناسب با آنچه مربوط به ما و آمریکایی‌ها می‌شود، باید توان دریایی داشته باشیم.

به لطف خدا توانستیم تعریف جدیدی از توان دریایی ارائه دهیم؛ این تعریف جدید مثل هیچ‌کدام از تعریف‌های قبلی نیست، بلکه از مشخصه‌ها و اقتضائاتی که مربوط به ما می‌شود، برخوردار است؛ به عبارت دیگر اصلی‌ترین عامل این تعریف جدید، انسان است؛ یعنی انسان‌های مؤمن، متخصص، کارا، خبره، شجاع و با ایمان شاخصه اصلی این توانمندی است.

جانشین فرمانده کل سپاه: آمریکایی‌ها را در خلیج فارس مستأصل کردیم/ بکارگیری فناوری‌های محرمانه سپاه موجب انهدام ناوها و زیردریایی‌های آمریکا خواهد شد

وقتی این شاخصه وجود داشته باشد، همه تعریف‌ها میسر می‌شود؛ لذا تقارن‌سازی مبنا قرار نگرفت؛ زیرا تقارن‌سازی امکان پیروزی را برای ما از بین می‌برد و از سوی دیگر به لحاظ توانمندی‌های اقتصادی و سایر موارد هم تحقق این امر برای ما امکان‌پذیر نبود.

حتی اگر به لحاظ اقتصادی و صنعتی هم توان داشتیم، نباید تقارن‌سازی می‌کردیم؛ چون ضرر محض بود؛ لذا ما روالی را که متناسب با شرایط خودمان بود، پیش گرفتیم؛ البته این هم با استفاده از راهنمایی‌های خداوند انجام شد و به همین دلیل خیلی سریع جواب داد.

کمتر از سه ماه بعد از اینکه سپاه در خلیج فارس و دریای عمان وارد حوزه دریایی شد، یکی از فرماندهان پنتاگون گفت «ناو‌های اعزامی ما به خلیج فارس نه‌تنها قادر نیستند مأموریت‌های محوله را انجام دهند، بلکه حتی نمی‌توانند از خود در برابر قایق‌های تندرو دفاع کنند».

خداوند در دل و ذهن ما انداخت تا از این روش استفاده کنیم؛ آن هم با آنچه که در اختیار داشتیم و این باعث شد که آمریکایی‌ها را در سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ مستأصل کنیم؛ ما در یک سال و نیم پایانی جنگ، آمریکایی‌ها را در خلیج فارس از هر لحاظی که تصور کنید، مستأصل کردیم و در درگیری‌هایی که بین ما و آن‌ها به‌وجود آمد، آمریکایی‌ها مستأصل شدند و به آن معترف هم هستند.

آمریکایی‌ها در عملیات متعددی همچون رویارویی با قایق‌های تندرو، موشکی، مین‌ریزی و… مستأصل شدند و این در تاریخ هم ثبت شده است. خداوند می‌فرماید که شما کار نمی‌کنید من کار می‌کنم؛ حضرت امام (ره) همین معنی را با بیان اینکه «خداوند کارگر است» مطرح کردند.

خداوند می‌خواهد توجه ما را به این موضوع جلب کند که بندگانش تکالیفی دارند که اگر این تکالیف را انجام دهند، او نتیجه را رقم می‌زند؛ در تمام ۴۵ سال بعد از انقلاب اسلامی هم این اتفاق در دفاع مقدس و به‌خصوص در دریا افتاده است.

در زمین و جبهه مقابل به ظاهر ارتش عراق حضور داشت، اما در دریا فقط ارتش آمریکا را می‌دیدیم؛ آیا امکانات مادی و دنیایی ما باعث شد این پیروزی‌ها به دست آید؟ نه اینکه فقط در دهه ۶۰ امکانات آنچنانی نداشتیم، بلکه الان هم از تجهیزاتی که ما را همتراز آن‌ها قرار دهد، برخوردار نیستیم و امکانات مادی و دنیایی دشمنان اکنون هم با امکانات ما قابل مقایسه نیست؛ ولی چرا پیروزی حاصل می‌شود؟ به خاطر وعده خداوند است.

خداوند می‌فرماید شما تکالیفی دارید که اگر این تکالیف را انجام دهید، من برای شما پیروزی حاصل می‌کنم. وقتی مردم در مدار حق و خداوند قرار گرفتند، خداوند بهترین نتایج و پیروزی‌هایی را برای آن‌ها رقم می‌زند؛ نه ابزار و امکانات مادی و دنیایی.

جانشین فرمانده کل سپاه: آمریکایی‌ها را در خلیج فارس مستأصل کردیم/ بکارگیری فناوری‌های محرمانه سپاه موجب انهدام ناوها و زیردریایی‌های آمریکا خواهد شد

ممکن است که با گذشت سال‌های طولانی امکانات مادی و دنیایی ما از دشمنان بیشتر شود، اما پیروزی‌های ما بر دشمنان از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برقرار بوده است؛ امکانات مادی و دنیایی جبهه حق انقلاب اسلامی قابل مقایسه با دشمنان ما نیست، ولی پیروزی از آنِ جبهه حق انقلاب اسلامی است.

حدود ۷۰ روز پیش وزیر خزانه‌داری آمریکا که مسئول جنگ اقتصادی با ایران هم هست، عنوان کرده که «۴۴ سال گذشته تمام اقداماتی که علیه ایران انجام دادیم با شکست مواجه شده و حتی یک پیروزی هم به دست نیاوردیم»؛ لذا باید باور‌های مردم را تقویت کنیم؛ زیرا داشتن باور قوی و اطمینان نسبت به تحقق وعده‌های الهی، از داشتن موشک و سایر تجهیزات نظامی، مهم‌تر است.

در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، صدام با حمایت آمریکا و بسیاری از کشور‌های جهان در جبهه مقابل ما قرار داشت؛ البته در این جنگ سوریه در کنار آن‌ها حضور نداشت و لیبی هم مقطع کوتاهی با دشمنان ما همراهی نمی‌کرد؛ ولی بعد از مدتی لیبی را هم با خود همراه کردند و این کشور هم به جبهه مقابل جمهوری اسلامی ایران پیوست؛ البته کره شمالی هم در سطحی محدود به ایران کمک‌هایی کرد؛ اما اکثر کشور‌های جهان علیه ما بودند؛ یعنی آمریکا، شوروی‌ سابق، اروپا و کشور‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس با رژیم بعثی همراهی می‌کردند و حتی حجم سلاح و تجهیزاتی که چینی‌ها در اختیار ارتش عراق گذاشتند، قابل مقایسه با خرید‌هایی که ما از آن‌ها داشتیم، نیست.

دفاع‌پرس: شما در جایی عنوان کردید «فناوری‌هایی در اختیار داریم که کسی از آن‌ها خبر ندارد»؛ در صورت امکان در این رابطه توضیحی بفرمایید؟

در تمامی زمینه‌ها اگر شما تکالیف خود را به درستی انجام دهید، خداوند هم نتایج بزرگی را برای شما رقم می‌زند. علم دنیا و کل بشریت همچنان ناقص است؛ به‌عنوان مثال علم بشریت درباره شناخت اثرات متقابل چند متر زیر آب و چند متر بالای آب ناقص است؛ لذا خداوند به ذهن ما انداخت تا بر این موضوع تمرکز کنیم.

اینکه قایق تندرو اساس و مبنای توانمندی سپاه قرار گرفته به لحاظ عنایت خداست که در ذهن کسانی که باید قرار دهد، انداخت. در دریا سرعت خیلی مهم است؛ سرعت متوسط شناو‌های نیروی دریایی سایر کشور‌ها اعم از آمریکایی‌ها و… معادل ۳۵ نات است و البته اغلب از سرعت زیر ۳۰ نات برخوردارند؛ لذا چنانچه سرعت ناو‌های آمریکا را رصد کنید، به ندرت موردی را پیدا می‌کنید که از سرعت بیش از ۳۰ نات برخوردار باشد.

جانشین فرمانده کل سپاه: آمریکایی‌ها را در خلیج فارس مستأصل کردیم/ بکارگیری فناوری‌های محرمانه سپاه موجب انهدام ناوها و زیردریایی‌های آمریکا خواهد شد

امروز سرعت در نیروی دریایی سپاه به ۹۴ نات (۱۸۰ کیلومتر بر ساعت) می‌رسد و برای اینکه شناوری به چنین سرعتی برسد و موشک شلیک کند، باید از تکنولوژی بالا و ویژه‌ای برخوردار باشد؛ ما سال‌هاست که با این دانش صد درصد بومی شناور‌هایی را تولید می‌کنیم؛ علاوه بر این شناور‌هایی که داریم را دشمن نباید با رادار و سونار و امثالهم شناسایی کند؛ بنابراین آنچه که درباره دانش و فناوری‌هایی که داریم، منتشر شده، بسیار کمتر از آن تجهیزاتی است که خبرش منعکس نشده است؛ چون اگر عنوان شود، دشمن هم متوجه می‌شود و امکان غافلگیر کردن دشمن در جنگ‌ احتمالی کاهش می‌یابد؛ لذا به‌منظور رعایت اصل غافلگیری، نباید خبری از این تجهیزات و فناوری‌ها نباید منتشر شود؛ البته دشمن زمانی متوجه خواهد شد که یا ناو‌های آن‌ها به زیر آب رفته و یا زیردریایی‌های‌شان غرق شده‌اند.

دفاع‌پرس: جنابعالی حدود دو سال پیش مطلبی را در رابطه با «کوانتوم» مطرح کردید که در رسانه‌ها سروصدای زیادی کرد؛ لطفا توضیح بیشتری در این رابطه بفرمایید.

از زمانی که به کوانتوم اشاره کردم، جلسه‌ای نیست که در نیرو‌های مسلح و خارج از آن‌ها برگزار شود و در آن موضوع کوانتوم مطرح نشود؛ کوانتوم علمی خیلی قدیمی است که غربی‌ها این نام را بر آن نهادند. کوانتوم علمی بر اساس فیزیک نیوتومی و فیزیکی که الان مبنای علم مادی دنیا قرار گرفته، نیست.

قدمت این علم در ایران به ۸۰۰ سال پیش بازمی‌گردد و این نشان‌دهنده توجهی است که دانشمندان ایرانی و مسلمان از دیرباز به این علم داشتند؛ اما تعریفی که دو سه سال پیش به‌عنوان یکصدمین سال کوانتوم مطرح شد، از تعاریف مربوط به غربی‌هاست.

این زمینه در نزد ایرانیان وجود دارد که در این قضیه جلوتر از همه باشند؛ ولی اکنون نمی‌توان به میزان پیشرفتی که در این حوزه داشته‌ایم، اشاره کرد. بعد‌ها وقتی که این موضوع عنوان شود، مشخص خواهد شد که ما چقدر در این زمینه از سایرین جلوتر هستیم.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جانشین فرمانده کل سپاه: آمریکایی‌ها را در خلیج فارس مستأصل کردیم/ بکارگیری فناوری‌های محرمانه سپاه موجب انهدام ناوها و زیردریایی‌های آمریکا خواهد شد بیشتر بخوانید »

سردار جلالی: استفاده گروهک منافقین از سلاح‌ شیمیایی علیه مخالفان صدام/ باید ساختارهای لازم برای پدافند شیمیایی در کشور ایجاد شود

سردار جلالی: استفاده گروهک منافقین از سلاح‌ شیمیایی علیه مخالفان صدام/ باید ساختارهای لازم برای پدافند شیمیایی در کشور ایجاد شود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرتیپ «غلامرضا جلالی» رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور در هشتمین همایش ملی پدافند شیمیایی که صبح امروز (چهارشنبه) در بیمارستان فرهیختگان برگزار شد، با تبریک اعیاد قربان و غدیر اظهار داشت: موضوع پدافند شیمیایی شامل سه مقوله اساسی است؛ اولین بخش مربوط به جنگ‌های شیمیایی، دومین بخش مربوط به صنعت شیمیایی کشور و لزوم حفاظت از آن‌ها در برابر خطرات، و سومین  بخش سوم مربوط به تهدیدات شیمیایی است.

سردار جلالی ادامه داد: درخصوص بخش اول، ما در دفاع مقدس شاهد حملات شیمیایی عراق علیه ملت ایران بودیم و از سوی رژیم بعثی عراق ۵۷۰ مرتبه حمله شیمیایی به کشور انجام شد.

رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور با بیان اینکه رژیم بعثی عراق بیش از ۱۵ حمله شیمیایی به مناطق مسکونی کشورمان انجام داد، گفت: بر اثر حملات شیمیایی متعدد عراق، نزدیک به ۱۰ هزار نفر از هم‌وطنان ما شهید و بیش از ۱۰۷ هزار نفر جانباز شدند.

وی افزود: تجربه استفاده از سلاح‌های شیمیایی، منحصر به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نماند و ما در نبرد‌های محور مقاومت (در سوریه) هم شاهد استفاده دشمنان از سلاح‌های شیمیایی بودیم.

سردار جلالی خاطرنشان کرد: کشور‌های اروپایی مدعی تمدن، سلاح‌های شیمیایی را در اختیار رژیم بعثی قرار دادند. غربی‌ها در این زمینه کارخانه و زیرساخت برای بعثی‌ها ایجاد کردند و به آن‌ها آموزش هم دادند.

رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور اضافه کرد: گروهک منافقین هم در عراق علیه مخالفان رژیم بعثی از سلاح‌های شیمیایی استفاده کردند.

وی متذکر شد: حملات شیمیایی در شرایط خاص تکرارپذیر است و معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی توان جلوگیری از این‌گونه حملات را ندارند؛ لذا ما باید آمادگی دفاعی شیمیایی داشته باشیم و در این زمینه نیازمند ایجاد ساختار هستیم.

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سردار جلالی: استفاده گروهک منافقین از سلاح‌ شیمیایی علیه مخالفان صدام/ باید ساختارهای لازم برای پدافند شیمیایی در کشور ایجاد شود بیشتر بخوانید »

۲۵ کتاب برای شناخت ابعاد اسارت در زندان‌های رژیم بعثی

۲۵ کتاب برای شناخت ابعاد اسارت در زندان‌های رژیم بعثی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، انتشارات پیام آزادگان به‌صورت ویژه خاطرات رزمندگانی را روایت می‌کند که روزگاری در هشت سال دفاع مقدس در زندان‌های رژیم بعثی صدام بودند و حالا تعدادی از این کتاب‌ها به سی‌و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران آمده‌اند که مرور این خاطرات ابعاد مختلفی از زندگی این افراد را به مخاطب می‌شناسد. 

غروب هشتم اسفند

غروب هشتم اسفند روایت جمشید سرمستانی، آزاده آبادانی، اما بوشهری‌الاصل است. هم‌اردوگاهی‌هایش در اسارت او را با نام مسلم سرمستانی می‌شناسند.

جمشید سرمستانی اولین بار در تابستان ۱۳۶۱ خودش را به جبهه‌های جنگ رساند و دومین بار نیز در زمستان سال ۱۳۶۱، پیش‌از عملیات والفجر مقدماتی، به جبهه رفت. عملیات والفجر ۱ سومین مقصد جمشید نوجوان برای پیوستن به جنگ بود. سرانجام او در غروب روز هشتم اسفند ۱۳۶۲، وقتی که فقط ۱۶ سال سن داشت، در جبهه‌ی هورالعظیم یا هورالهویزه و در عملیات خیبر به اسارت درآمد.

مقصد بعدی جمشید سرمستانی یک هفته پس از به اسارت درآمدن، اردوگاه موصل ۲ بود که پس از آن به اردوگاه خیبری‌ها معروف شد.

این آزاده سال‌های اسارت خود را در اردوگاه‌های موصل ۲، رمادی ۲ معروف به کمپ ۷ یا بین‌القفصین و تکریت ۵ سپری کرد.

یکی از خورش‌هایی که می‌خوردیم، خورشی بود که هنوز هم گوشت آن برایمان ناشناخته است. این گوشت، از رشته‌های به‌ هم چسبیده‌ای کمی قطورتر از کشِ قیطانی  تشکیل شده بود که لایه‌های رویی هر تکه‌ی آن، بعد از پخت، از لایه‌های زیری جدا و رشته رشته می‌شد. استخوان برش خورده‌ی آن، آن قدر کلفت بود که هیچ شباهتی با استخوان گاو یا شتر نداشت. گاهی بچه ها به شوخی می‌گفتند: «اگه نسل دایناسور‌ها از بین نرفته بود، تکلیفمون روشن بود؛ چون مطمئن می‌شدیم که این، گوشت دایناسوره!»

در آن‌جا شنیده بودم که در بعضی اردوگاه‌ها گوشت اسب می‌پختند. گوشت پخته‌ی اسب را ندیده‌ام، ولی چیزی که برایم روشن است، این است که آن چیزی که به ما می‌دادند گوشتِ اسب نبود، چون که قطر استخوان آن از قطر استخوان اسب و گاو بیش‌تر بود. قسمت‌هایی از آن مزه‌ای تلخ داشت و چنان بدمزه بود که در موقع خوردن آن، نزدیک بود بالا بیاورم.

تکه‌های کوچک سیب

تکه‌های کوچک سیب روایت مرحوم حسینعلی رحیمی‌حاجی‌آبادی، آزاده‌ای از روستای حاجی‌آباد، از توابع نجف آباد اصفهان است.

حسینعلی رحیمی‌حاجی‌آبادی در سال ۱۳۴۲، در خانواده‌ای روحانی و مبارز چشم به جهان گشود و در خرداد ۱۳۵۷ بعداز قبولی در پایه سوم راهنمایی، به‌سفارش پدرش، به مدرسه علمیه ذوالفقار اصفهان رفت. ۱۶ ساله بود که مبارزات مردم علیه رژیم طاغوت شدت گرفت و او با تعطیل‌شدن حوزه در راه‌پیمایی علیه شاه شرکت می‌کرد ….

با شروع جنگ تحمیلی، حسینعلی در سال ۱۳۶۰ به دارخوین رفت و پس‌ازآن در عملیات ثامن‌الائمه، فتح‌المبین و بیت‌المقدس شرکت کرد. او در ۱۷ آبان سال ۱۳۶۱، در عملیات محرم، درحالی‌که به‌شدت مجروح بود، به اسارت نیرو‌های دشمن درآمد و همسر تازه‌عقده‌شده‌اش، مادر، پدر و همة خانواده‌اش را چندین سال به انتظار گذاشت.

این آزاده سال‌های اسارت خود را در اردوگاه عنبر (الانبار یا کمپ ۸) سپری کرد. مرحوم حسینعلی رحیمی در سال ۱۳۶۴ به‌دلیل مجروحیت شدید مبادله شد و به ایران بازگشت. طولی نکشید که برای مداوا به آلمان رفت و سرانجام در سحرگاه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، مصادف با ۲۷ رمضان ۱۴۴۲ ه. ق، رنج اسارت را در این جهان گذاشت و به یاران شهیدش پیوست.

در دل شب، پای پیاده، از کنار کارون به عقب آمدم و نزدیکی‌های صبح رسیدم به محمدیه. به سنگر بهداری مراجعه کردم، ولی همین‌طور که می‌آمدم، به‌طرز معجزه‌آسایی، دل‌دردم از بین رفت و به آرامش خوبی رسیدم. چون قرار بود سنگر را تعمیر کنیم، بعداز خواندن نماز صبح حرکت کردم طرف سنگر. به سنگر حاج حسین خرازی که رسیدم از من پرسید: «حالت بهتر شد؟» گفتم: «شکر خدا، بله، خوبم.» گفت: «بیا در سنگر ما» گفتم: «نه، قرار بود با بچه‌ها سنگر را تعمیر کنیم.» در راه که می‌آمدم دیدم بچه‌های دیگر هم به من می‌گویند نمی خواهد به سنگر بروی. حسابی شک کردم و پیش خودم گفتم حتماً اتفاقی افتاده که چنین رفتاری دارند. به سنگر که رسیدم دیدم کاملاً خراب شده است. ظاهراً بعداز رفتنم خمپاره‌ای به سنگر اصابت کرده بود. الوار‌های چوبی کاملاً خرد شده بودند و حالتی تیز و برنده، مثل نیزه، پیدا کرده و در قسمت‌های گوناگون بدن دوستان عزیزم فرورفته بود. همگی به شهادت رسیده بودند. دیدن صحنه واقعاً برایم دردناک بود.

مثل صفحه شطرنج

مثل صفحه شطرنج روایت صفر عبدالملکی، جانباز و آزاده‌ای از توابع شهرستان الیگودرز است. او علاوه‌بر زندگی در منطقة جنگی و مبارزه با دشمن در قصرشیرین، در عملیات کربلای ۱ و ۵ نیز حضور داشت و سرانجام در حملة گستردۀ عراق به غرب ایران، تحت‌عنوان توکلت علی‌الله، که در ۲۴ تیرماه ۱۳۶۷ به‌وقوع پیوسته بود، همراه با تعدادی از رزمندگان به اسارت درآمد. او ابتدا به زندان العماره منتقل شد و مدت ۱۲ روز را در آنجا سپری کرد. مقصد بعدی صفر عبدالملکی زندان الرشید بغداد و اردوگاه بعقوبه بود. صفر عبدالملکی، پس‌از حدود دو ماه بعد، در شهریور ۱۳۶۷، به اردوگاه اسرای مفقودالاثر تکریت ۱۵ منتقل شد و اسارتش تا پایان از خانواده و ۶ فرزندش مخفی ماند.

خون مانند لوله آفتابه از دست و پا و سر و سینه‌ام زمین می‌ریخت. هیچ احساس درد نداشتم. فکر می‌کردم افرادی که با من هستند مثل من خون‌آلود جلو می‌روند. یک‌آن وسوسه شدم نگاهی به اطراف بیندازم و نگاهی به همرزم‌های خود کنم. همرزمی ندیدم! آخرین بار فرمانده گردان و گروهان و نیز چند مسئول دسته کنارم بودند، اما حالا از هیچ‌کدام خبری نبود. مثل اینکه ساعت‌هاست در بیابان‌های شهر بصره به‌تن‌هایی جلو رفته‌ام! یادم بود آخرین فشنگ تفنگم را هم شلیک کرده بودم. اولین نیرویی هم که در جنگ تن‌به‌تن سرنیزه‌اش را بیرون کشید من بودم، اما حالا درحالی‌که حتی یک جای کوچک هم در بدنم سالم نبود، در بیابان تنهای‌تن‌ها مانده بودم
روبهرویم عراقی، پشت‌سر هم عراقی …

پنج‌خطی

پنج‌خطی خاطراتی است که عبدالکریم مازندرانی، آن‌ها را روایت می‌کند. عبدالکریم، در ۱۵ سالگی، برای اولین‌بار به جبهه رفت و در عملیات مطلع‌الفجر در ارتفاعات شیاکوه مجروح شد. عملیات بیت المقدس، رمضان، محرم، والفجر ۴ و سرانجام کربلای ۵ عملیاتی بودند که او در آن‌ها حضور داشته است. فکه و هزارقله مریوآن‌هم مقصد اعزام‌های تبلیغی او بود.

عبدالکریم مازندرانی، صبح روز ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ با دو بسیجی دیگر، که در محاصره یک گردان تانک و نفرات پیاده قرار داشتند، در‌حالی‌که دو هم‌رزمش به شهادت رسیده بودند و خود نیز به سختی مجروح بود، به اسارت دشمن درآمد. استخبارات شهر بغداد و زندان‌الرشید مقصد بعدی او بود. عبدالکریم مازندرانی بقیة سال‌های اسارتش را در اردوگاه‌های مفقودین تکریت ۱۱ و اردوگاه ۱۸ (بعقوبه) سپری کرد.

فعالیت‌های عبدالکریم در اسارت بهطور عمده معطوف به سخنرانی‌های دینی و اعتقادی و سیاسی بود. تدریس عربی، آموزش قرآن و انتشار نشریه در خفقان شدید اردوگاه بخشی از فعالیت‌های اردوگاهی ایشان بود. در ماه آخر اسارت مسئولیت فرهنگی اردوگاه بعقوبه نیز از موارد مهم کارنامة تبلیغی ایشان است.

ناسلامتی بیستمین سال تولدم بود؛ چی فکر می‌کردم، چی شد! منتظر شمع و کیک که نبودم، ولی به ذهنم هم نمی‌رسید تولدم را با آتش‌باران جنگ جشن بگیرم!

درست ساعت دهِ شب روز ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ دستور شروع عملیات ابلاغ شد. واحد مکانیزه، وظیفة حمل مهمات را به‌عهده داشت. با بار مهمات و بسیجیانی که داخل دو نفربر بودند، زیر آتش شدید دشمن جلو می‌رفتیم.
اول انفجار و بعد توقف! تا به خودم بیایم حس کردم جایی را نمی‌بینم. تمام سر و صورتم پر شده بود از ترکش.
وقتی از نفربر خارج شدم، دقیقاً، وسط میدان مین بودیم!

ارشد سلطنتی

ارشد سلطنتی روایت سرهنگ پاسدار محمدرضا صدیقی، آزاده یزدی، یکی از فرماندهان تیپ ۱۸ الغدیر یزد است و مصاحبه و نگارش آن را کرامت یزدانی (اشک) به‌عهده داشته است. محمدرضا صدیقی اولین‌بار در اواخر سال ۱۳۶۰ به‌عنوان بسیجی ویژه به جبهة جنوب رفت و پس‌ازآن در عملیات فتح‌المبین، بیت‌المقدس، خیبر، والفجرمقدماتی و عملیات بدر شرکت کرد. او در ۲۳ اسفندماه ۱۳۶۳ خورشیدی، در عملیات بدر، با برادر کوچکش عباس و با تنی زخمی به اسارت درآمد.

این آزاده سال‌های اسارت خود را در اردوگاه‌های رمادی ۳ (کمپ ۹)، عنبر (الانبار یا کمپ ۸) و تکریت ۱۷ سپری کرد.
سید آزادگان، مرحوم ابوترابی، در مورد ایشان فرمودند:

«در اسارت افراد زیادی بودند که مانند برادر بسیار عزیزم، آقای صدیقی، به جز اسارت‌کشیدن، خودشان را سپر حمایتی برای دیگر آزادگان قرار دادند.»

مهدی کلوشانی، از بچه‌های اصفهان، موقع گرفتن آمار صدای گنجشک درآورد. یکی از چشم‌های مهدی مصنوعی بود. هیچ‌کس متوجه نمی‌شد که او صدا درمی‌آورد. فکر می‌کردیم واقعاً گنجشکی توی آسایشگاه است. من هم که کنارش بودم به‌سختی متوجه شدم.

سربازان و درجه‌دار عراقی به همه‌طرف نگاه می‌کردند و چیزی نمی‌دیدند. حسابی رفته بودند سرِ کار. دنبال صدا می‌رفتند و هر کار می‌کردند تا گنجشک را پیدا کنند نمی‌توانستند.

مهدی هم عادی نشسته بود و صدایش را قطع نمی‌کرد. عراقی‌ها ناامید شدند و رفتند بیرون. مهدی بازهم ادامه داد. عراقی‌ها از پنجره به داخل نگاه می‌کردند، ولی باز متوجه نمی‌شدند تا اینکه کلاً رفتند. بعدش مهدی زد زیر خنده؛ به او گفتم:

مهدی! آخه این چیکاری بود که کردی؟ اگه می‌فهمیدن، پدرمون رو در‌می‌آوردن.
همان‌طور که می‌خندید گفت:
– قسم می‌خورم اگه تا شبم بودن، نمی‌فهمیدن!  

گل کاشتی عباس

معرفی راوی و کتاب
گل کاشتی عباس روایت عباس حسین‌زاده‌خالدی آزادة تهرانی است. اصالت این آزاده ریشه در خالدآباد نطنز از شهر‌های استان اصفهان دارد.

عباس حسین‌زاده‌خالدی سال ۱۳۶۵ برای خدمت مقدس سربازی به جبهه رفت و سرانجام ساعت ۵ صبح چهارم تیرماه ۱۳۶۷ درحالی‌که فقط ۴۵ روز با پایان‌خدمت فاصله داشت و به‌سختی مجروح بود در منطقة شهابیه به اسارت درآمد. این آزاده سال‌های اسارت خود را در بند‌های ۲ و ۳ اردوگاه اسرای مفقودالاثر تکریت ۱۱ در بی‌خبری خانواده سپری کرد.

کتاب گل کاشتی عباس دارای ۴ فصل و ۵ صفحه ضمائم و ۸ صفحه اعلام است؛ که در فصل اول به کودکی و نوجوانی، فصل دوم به دوران جنگ، فصل سوم به اسارت، فصل چهارم به آزادی می‌پردازد.

گزید‌های از محتوای کتاب
گفتم: «عباس، وقت داره می‌گذره، من نمی‌توم برم داخل آسایشگاه و صابونم رو بیارم، می‌تونی یه‌کم بهم پودر بِدی سرم رو بشورم؟!»

به خودم گفتم ما که سرمان را با تیغ زدیم و مو نداریم، حالا چه فرقی می‌کنه با چی بشوریم، با صابون یا پودر! پودر را از عباس گرفتم و رفتم داخل حمام و با دو آفتابه آب و کمی پودر رخت‌شویی خودم را شستم. وقتی آمدم بیرون، تا چشم عباس افتاد به من، زد زیر خنده، حالا نخند کی بخند، گفتم: «چی شده عباس، چرا الکی می‌خندی؟»
گفت: «سرت مثل برف سفید شده!»
پودر لباس‌شویی کار خودش را کرده بود، تمام سرم پوست‌پوست شده بود ….

چند وجب جای خالی

معرفی کتاب
چند وجب جای خالی. روایت حسن حاجی‌عباس‌اوغلی آزادة تبریزی است. حسن دوازده‌ساله بود که جنگ شروع شد. چند سال پس‌از جنگ، در ۱۸ مهر ۱۳۶۶ برای خدمت مقدس سربازی به جبهه رفت. در منطقه با اصرار خودش در لیست رزمندگانِ عازم به خط مقدم جبهه قرار گرفت و سرانجام روز ۲۱ تیرماه ۱۳۶۷ در دهلران به اسارت درآمد. این آزاده سال‌های اسارت خود را در اردوگاه رمادی ۶ سپری کرد.
این کتاب در ۹ فصل و بخش ۵ صفحه و ۸ صفحه اعلام به‌نگارش درآمده است.

گزید‌های از محتوای کتاب
گروهبان گفت: «بچه‌ها، اونجا رو نگاه کنین، نجات پیدا کردیم، نیرو‌های خودی‌ان، فکر کنم سپاهی‌ان، چون لباس سبز دارن.» از میان دود و خاک گفته‌های گروهبان زیاد اعتمادکردنی نبود؛ بااین‌حال، چون لشکری بود که از روبه‌رو به‌طرف ما می‌آمد و عراقی‌ها هم از پشت سر به‌دنبال ما بودند، چاره‌ای جز نزدیک‌شدن به آن‌ها نداشتیم. با نزدیک‌ترشدن لشکر، پرچمشان را تشخیص دادم و با ناراحتی و عصبانیت گفتم: «آقا زیاد مطمئن نباش، ستاره‌های روی پرچمشون رو ببین.» دنیا روی سرم خراب شد، گویی دیگ آبِ جوشی را روی سرم ریخته باشند ….

لشکر دشمن گروه سه‌نفری ما را احاطه کرد، درحالی‌که جسمی بی‎رمق و سلاحی خالی از فشنگ داشتیم ….

عکس دسته‌جمعی

معرفی کتاب
عکس دسته‌جمعی روایت حجت‌الاسلام حاج شیخ‌علی مرادزاده‌آرانی استاد حوزه و آزادة مفقودالاثر است که به اهتمام حسن کشایی‌آرایی به نگارش درآمده است.
شیخ‌علی مرادزاده‌آرانی در پنجم دی‌ماه ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۴، درحالی‌که به‌شدت مجروح بود، به اسارت درآمد. سال‌های اسارت این آزاده و جانباز اصفهانی، در اردوگاه مفقودین تکریت ۱۱ و در بی‌خبری خانواده سپری شد ….
این کتاب در ۳ فصل قبل از اسارت، اسارت و داستان طلبگی بعد از آزادی به‌نگارش درآمده است.

گزید‌های از محتوای کتاب
آهسته سرم را بلند کردم تا ببینم چه خبر است که ناگهان عدنان با لهجة فارسی فریاد زد: «کچل، سرت را بگیر پایین!» فوراً سرم را پایین آوردم.

درهمین‌حین، که صدایش قطع شد، یک‌مرتبه چیزی مثل آهن به سرم فرود آمد و صدای عجیبی کرد. نگو، موقعی‌که عدنان به من گفت سرت را بگیر پایین، همان لحظه هم به قصد زدن به‌سمت من حرکت می‌کند، اما، چون پشت سرم بود، او را ندیدم. کابل را آن‌چنان محکم بر فرق سرم فرود آورد که فکر کردم کور شده‌ام. دستم را روی زمین گذاشتم و متوجه شدم که واقعاً نمی‌توانم چیزی را ببینم …..

نغمه‌های کبود

معرفی کتاب
کتاب مستند نغمه‌های کبود حاوی سرود‌های اردوگاهی است که سیدرسول عمادی آن‌ها را گردآوری کرده است.
بدون تردید سرود‌های اردوگاهی ارزش موقعیتی بالایی دارد که در آن دوران بسیار فراتر از تمام کاستی‌های ادبی و هنری بوده است. اشعاری که در نهایتِ محرومیت و تحریم ازجمله در نوشتافزار و بهدوراز چشم نگهبانان عراقی اتفاق می‌افتاد.

آنچه مسلم است در اسارت حفظ روحیة اسرا اهمیت داشت و زنده ماندنشان، نه چهارچوب‌های تعیینشدة هنری و عروض و قافیه.

بدون تردید تئاتر و سرود یکی از ابزار‌های پیامرسانی و نوعی مبارزه با رخوت و روزمرگی بود که به اسرای در بند جانی تازه میبخشید و خون زندگی را در رگ‌های خشکیدهشان بهحرکت درمیآورد.

بوسه بر دست استاد

معرفی راوی
مرحوم دکتر سیدعلی خالقی، آزادة تهرانی، بعداز اخذ دیپلم از مدرسة دارالفنون، در رشتة پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پذیرفته شد. ایشان سال ۱۳۴۲ برای گرفتن تخصص به کانادا رفت و موفق به اخذ مدرک فوقتخصص ارتوپدی شد. مدتی در همان کشور مشغول به کار شد، اما با همة تلاش وزارت بهداشت کانادا برای ماندن ایشان در آن کشور، دکتر به ایران بازگشت. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گروه چهارنفر‌های از پزشکان به منطقة جنگی رفتند. آن‌ها ۱۹ مهرماه ۱۳۵۹، پساز پایان مأموریتشان، در هنگام برگشت به اسارت درآمدند. سال‌های اسارت ایشان در زندان ابوقریب و اردوگاه‌های موصل ۱ و ۲ سپری شد.

دکتر خالقی، بعداز آزادی، در بیمارستان ساسان تهران مشغول طبابت شدند و ازآنپس بیمارستان ساسان شد پناهگاه آزادگان. سرانجام دکتر سیدعلی خالقی، پساز عمری تلاش و مجاهدت، در ۲۷ اردیبهشت سال ۱۴۰۰ در جوار معبودش آرام گرفت.

گزید‌های از محتوای کتاب
نمایندة صلیب از جایش بلند شد و به دکتر خالقی گفت: «من رفتم و تحقیق کردم، روش شما برای گچگرفتن بسیار روش صحیحی بوده؛ جالبه که یکی از پزشکان صاحبنظر ما بهتازگی کتابی را تألیف کرده و همین نظر شما رو بهعنوان یه ایدة جدید و تز خودش معرفی کرده، ولی شما مدتهاست گوشة اسارت با این روش درمان میکنید ….» بعد در مقابل نگاه ماتومبهوت دکتر عراقی به دکتر خالقی تعظیم کرد!

آزادی بیان؛ خاطرات خودنگاشت حمید (بیان) قاسمی اسیر آزادشدة ایرانی

معرفی راوی
آزادی بیان روایت بدونِاغراق حمید قاسمی آزاد‌های بیادعا و متواضع است که در روستای ماهنشان زنجان چشم به جهان گشود. حمید قاسمی نهساله بود که همراه با خانواده به شهر مقدس قم کوچ کرد.

کودکی این آزادة زنجانی به انقلاب شکوهمند اسلامی گره خورده بود و نوجوانیاش به جنگ. حمید قاسمی، هرجوری که بود، خودش را به جبهه رساند و در خیل عاشقان دفاعِمقدس حضوری فعال داشت. او اولینبار در سال ۱۳۶۲، وقتی که پانزدهساله بود، در عملیات خیبر شرکت کرد و پسازآن به غرب کشور و روستای ساوان بانه رفت. سرانجام، حمید قاسمی در سال ۱۳۶۴ در عملیات عاشورای ۲ با سیزده نفر دیگر از دوستان و همرزمانش به اسارت درآمد. او سال‌های اسارت خود را در اردوگاه‌های رمادی ۷ و ۹ سپری کرد.

گزید‌های از محتوای کتاب
– خنده‌های مهارنشد‌های از بین جمع بلند میشود. دستی جورابپوشیده از پشت ملافة کنارِ صدام بالا میپرد.
ـ جون خودوم ترسیدوم. وَالله ترسیدوم، اما سی قیافة نحس تو نه که، سی این خالیایی که میبندی. دست خودتم نیستا، اییطوری بار اومدی؛ کلاً تو خالیبندی، مترسکی.
صدام خم میشود و نگاهی عاقلاندرسفیه به او میاندازد.
ـ تو از کجا پیدات شد؟
ـ مو؟ مو از کجا پیدام شد؟ ایی تو بودی که پیدات شد کوکا، نه مو، مو که توی خونه و زندگی خودوم بودوم.


یک سه هزارم

معرفی کتاب
یکسههزارم گزارشی کوتاه از مأموریت بلند آزادگان سرافرازی است که هرگز دسترویدست نگذاشتند و سالهایسال با دست‌های بسته در خاک دشمن و در قفس اسارت از مبارزه، تلاش، خودسازی و کشف تازه‌هایی که زندگی سخت را برایشان سهل و ممکن میساخت دست برنداشتند.

حسین کرمی، که اکنون بیشازپیش دغدغة مستندنگاری و مستندسازی آنروز‌ها را با خود دارد، این بار تصمیم گرفت نگاهی اجمالی از هزارتوی اسارت به جامعه بنمایاند تا علاقهمندان این عرصه و هنرمندان، که گاهوبیگاه در صدد ساختن فیلم و آثار هنریاند، بتوانند با قطر‌های از اقیانوس دوران اسارت آشنا شوند.

گزید‌های از محتوای کتاب
بیمارشدن در شب ممنوع بود، زیرا بههیچوجه امکان خروج از آسایشگاه نبود، اما برخیاوقات، با اصرار و پیگیری زیاد اجازه میدادند که یک اسیر سالم بیمارِ بدحال را کول و به درمانگاه منتقل کند. بیمارانی که بهدلیل وخامتِ حالشان از آسایشگاه خارج میشدند و آن‌هایی که کولشان میکردند بعداً تعریف میکردند که در حین رفتن به درمانگاه مخفیانه نگاهی به آسمان کردهاند و کلی ستاره دیدهاند. آن‌ها آنقدر تصاویر ستارگان را خوب توصیف میکردند که هرکسی آرزو میکرد حالش در شب وخیم شود و یا برای کولکردن بیماری انتخاب شود تا بتواند ستار‌های ببیند.

جنگ، اسارت، مذاکره

معرفی کتاب، معرفی راوی یا نویسنده
جنگ، اسارت، مذاکره به اهمیت حضور بیش از ۴۰ هزار اسیر جنگی در اردوگاه‌های عراق میپردازد. تأثیری که میتوان آن را در سیاستگذاریها، اتاق فکر جنگ، مذاکرات دوران جنگ و نیز پذیرش قطعنامة ۵۹۸ جستوجو کرد.
این کتاب براساس طرحی پژوهشی تدوین شده است و فتحاله پرتو پژوهش و نگارش آن را در ۴ فصل برعهده داشته است.

گزید‌های از محتوای کتاب
از فردای پذیرش قطعنامة ۵۹۸، که حضرت امام (ره) وزارت خارجه را مسئول مذاکره با عراق نمود (ولایتی، ۱۳۸۰: ۲۸۶)، مذاکرات طولانی سهجانبه (ایران – دبیرکل سازمان ملل متحد- عراق) شکل گرفت که درنهایت، با نامة آخر صدام به مرحوم هاشمیرفسنجانی و قرائت آن در ۲۴ مرداد ۱۳۶۹ از رادیو بغداد، پذیرش شروط ایران صورت گرفت و اسرای طرفین از ۲۶ مرداد تبادل شدند.

ایران در طول این ۲۵ ماه همچون دوران جنگ بر شروط ذیل تکیه داشت و بههیچوجه تحقق آن‌ها را وجهالمصالحة هیچ شاخص دیگری قرار نمیداد و این مؤلفه‌ها عبارت بودند از:
۱. عقبنشینی عراق به پشت مرز‌های بینالمللی و حفظ تمامیت ارضی ایران،
۲. بهرسمیتشناختن مجدد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر توسط صدام و پذیرش خط تالوگ در اروندرود توسط عراق و
۳. مشخصشدن رسمی عراق بهعنوان متجاوز و پرداخت غرامت جنگ.

الفبای اسارت

معرفی کتاب، معرفی راوی یا نویسنده
الفبای اسارت ۵۴ روایت جذاب از سیدجمالالدین زهرایی، جانباز و آزاد‌های رنجکشیده، صبور، بیادعا و متواضع، از استان فارس است.

سیدجمالالدین در اولین اعزامش به خرمشهر رفت و به عملیات بیتالمقدس پیوست. بعد از آن به عملیات محرم و … سرانجام این رزمندة شجاع استان فارس در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۱ به اسارت درآمد. فکه آخرین ایستگاه او در وطن بود ….

سال‌های اسارات این آزادة قهرمان در بیمارستان العماره و الرشید، اردوگاه‌های الانبار (کمپ ۸ یا عنبر)، رمادی ۲ (کمپ ۷ یا بینالقفصین)، رمادی ۱۳، تکریت ۵ و موصل ۲ سپری شد و روایت‌های این کتاب در این اردوگاه‌ها اتفاق افتاده است.

گزید‌های از محتوای کتاب
ارشد گفت: «مگر ما مریضیم که آن را خراب کنیم.»
ساعتی بعد، یک عراقی با کیفی پر از ابزار تعمیرات وارد اتاق شد. تلویزیون را، که حالا مثل گاو سامری برای آن‌ها مقدس شده بود و برای ما بوی فساد میداد، در اختیارش گذاشتند. وَ جَعلنا … میخواندم و صلوات و هرچه ذکر میدانستم تا این تعمیرکار ایراد نگیرد و داستان ختمبهخیر شود. او تلویزیون را باز کرد و نگاهی به دکمه‌ها و سیم برق و دیگر قسمتهایش انداخت. خداوند کمک کرد و دعا‌ها مؤثر واقع شد و متوجه آب ریختهشده روی سیستم نشد. به فرماندهاش گفت: «دستکاری نشده، سیستمش سوخته؛ ممکنه بهخاطر نوسان برق از کار افتاده باشد.» پشت آن را بست و گفت: «حالا هرچه دستور میدهید.»
مسئول نگهبان‌ها ارشد را صدا زد ….

صدای شکستن استخوان

معرفی کتاب، معرفی راوی یا نویسنده
صدای شکستن استخوان خاطرات بدون‌ِ اغراق حسن تاجیک‌شیر جانباز و آزاده‌ای بی‌ادعا و متواضع از روستای حسن‌جهازی فاریاب کرمان است که در ۵ فصل رایت شده است. حسن تاجیک‌شیر در ۲۰ اسفند سال ۱۳۶۰ به اسارت درآمد وسال‌های اسارات خود را در اردوگاه‌های الانبار (کمپ ۸ یا عنبر) سپری کرد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب
در آمبولانس، من بودم و دو سرباز عراقی، که یکی راننده و دیگری نگهبان بود. وقتی از خیابان‌های شهر رد می‌شدیم، با دیدن مغازه‌ها و مردمی که در رفت‌وآمد بودند دلم برای آزادی تنگ شد. جلوی یک ساندویچ‌فروشی، آمبولانس ایستاد. راننده پیاده شد و رفت به‌طرف ساندویچ‌فروشی. با خودم گفتم حتی اگر در بیمارستان هیچ کاری برایم انجام ندهند، رفتنش به خوردن یک ساندویچ خوشمزه بعد از دو سال می‌ارزد. بی‌صبرانه منتظر بازگشت راننده بودم. نگهبان درِ عقب آمبولانس را باز کرد که از آن به‌عنوان میز استفاده کند. راننده از راه رسید، ساندویچ و نوشابه‌ها را گذاشت روی میز. یکی از ساندویچ‌ها را خودش برداشت، دیگری را هم داد به نگهبان. برای من هیچ ساندویچی نخریده بود! با اشتها شروع کردند به خوردن. آن‌ها حتی به من نگاه هم نمی‌کردند. باد بوی ساندویچ‌ها را آورد توی کابین آمبولانس؛ دهانم آب افتاد و دلم ضعف رفت. ساندویچ و نوشابه‌شان را خوردند، با کاغذ ساندویچ سبیل‌های چربشان را پاک کردند، بعد هرکدام سیگاری روشن کردند، سوار شدند و راه افتادیم.

مگه کربلا رفتن زوریه؟

معرفی کتاب، معرفی راوی یا نویسنده
مگه کربلارفتن زوریه به یکی از افتخارآمیزترین روایت‌های اسارت می‌پردازد. بی‌تردید یکی از آرزو‌های رزمندگان، به‌ویژه اسرای ایرانی، رفتن به کربلا بود، اما تعدادی از اسرا در خاک دشمن به دلائلی از این آرزو چشم‌پوشی کردند و داغ تمکین از رژیم بعث را به دل دشمن بعثی گذاشتند و به کربلا نرفتند. راوی این حکایت عبدالرسول میرفلاح است. میرفلاح سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر به اسارت درآمد. سال‌های اسارت این آزاده در اردوگاه‌های ۷، ۹، ۱۳ و ۱۷ سپری شد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب
روز بعد فرماندة اردوگاه، ارشد‌ها را برای اعلام نتیجه احضار کرد. گفتیم: «سیّدی، بچه‌ها قبول نمی‌کنن برن کربلا.» عصبانی شد و گفت: همة شما را اعدام می‌کنم. شما قبول کنید برید کربلا من همة خواسته‌هاتون رو قبول می‌کنم. صبح که شد برید حمام، غسل کنید، نماز بخوانید بعد سوار اتوبوس شوید. اگر هم دوربین دیدید بشکنید. ما تضمین می‌کنیم با آرامش می‌روید و می‌آیید. دوباره پیغام فرمانده اردوگاه را به بچه‌ها دادیم. بچه‌ها گفتند: «هر کاری می‌خوان بکنن، ما نمی‌ریم.» گفتم: «بچه‌ها، تهدید کردن که اعدامتون می‌کنن!» بچه‌ها گفتند: «همه‌مون رو اعدام کنن، ولی ما نمی‌ریم.»

آموزش عربی در اسارت
جلد اول: صرف افعال ۱

معرفی کتاب، معرفی راوی یا نویسنده
مجموعة ۴ جلدی آموزش عربی در اسارت در اوضاعی نگاشته و چندین دوره تدریس شده است که داشتن هر نوع نوشتافزار ازجمله قلم، خودکار و کاغذ و همچنین نشست‌های جمعی برای آموزش ممنوع بوده است و تاوان سنگینی در پی داشته و برای در امانماندن از تفتیش سربازان عراقی، که در هفته دو بار انجام میشد، بار‌ها در زیر خاک، گِل باغچه و سایر نقاط کور پنهان می‌شد تا از چشم دشمن دون بهدور بماند ….

این مجموعه حاصل تلاش و اهتمام دکتر عظیم عظیم‌پور، آزاده و جانباز مشهدی، در طول ۱۰ سال اسارت، از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۹، در زندان‌های مخوف دشمن بعثی است که بهمنظور تدریس برادران در بند اسارت و در راستای آشنایی با قرآن و معارف اسلامی تهیه و تدوین شده است. اینگونه آموزش کاربردی که با رهنمود‌های حکیمانه سیدآزادگان، مرحوم حاج سیدعلیاکبر ابوترابی، انجام میشد و نقش بهسزایی در ارتقای معنوی و علمی برادران در بند داشت، بهگون‌های است که خمیرمایة اصلی در پذیرش در دانشگاه و مقاطع تحصیلات تکمیلی، بهویژه در رشته‌های الهیات و معارف اسلامی، بهشمار می‌آید.

عظیم عظیم پور، سال ۱۳۵۹ در عملیات آزادسازی آبادان – ماهشهر به اسارت درآمد. سال‌های اسارت این آزاده در اردوگاه‌های ۱ و ۲ موصل سپری شد.

در مورد کتاب
جلد اول آموزش عربی در مبحث صرف فعل، شامل مقدم‌های درضرورت آشنایی با عربی و چشمانداز مباحث مهم زبان قرآن و صرف فعل در ثلاثی مجرد و نون است.

در این مجموعه از منابعی مانند جامعالدروس العربیه، شرح بن عقیل و النحو الواضح استفاده شده است.

آموزش عربی در اسارت
جلد دوم: صرف افعال ۲

معرفی کتاب
این مجموعه بهعنوان جلد دوم آموزش عربی در مبحث صرف فعل شامل ثلاثی مزید، رباعی، اعلال و نون تأکید است که در طول ده سال اسارت در دست دشمن بعثی بهمنظور تدریس برادران در بند اسارت و در راستای آشنایی با قرآن و معارف اسلامی تهیه و تدوین شده است.
در این مجموعه از منابعی مانند جامعالدروس العربیه (مصطفی غلابینی)، شرح بن عقیل و النحو الواضح استفاده شده است.

آموزش عربی در اسارت
جلد سوم: صرف اسماء و نحو

معرفی کتاب
این مجموعه به عنوان کتاب سوم قبل از ورود به تصریف الاسماء و تقسیمات کلی آن به مقدمه‌ای می‌پردازد که مبحث آن مشتمل بر شماری از افعال که استعمال شایان و نقش عمده‌ی در جمله‌سازی و تکلم دارند، می‌باشد و همچنین در آن به تعریفات مختصر باب اسماء اشاره شده است و در نهایت فراگیرنده با مجموعه‌ای از عبارات و اصطلاحات عربی آشنا می‌شود.

آموزش عربی در اسارت
جلد چهارم: مکالمة محلی

معرفی کتاب
مجموع‌های متشکل از ۲۴ درس آموزش گام به گام مکالمه عربی به زبان محلی و محاور‌های است که برخی اصطلاحات و امثال را نیز در پی دارد. برادران در بند پس از آموزش فشرده دوماهه، میتوانستند بهطورنسبی با مخاطبان خود به عربی محلی و محاور‌های صحبت کنند. در تهیه این مجموعه از برادران ایرانی که مسلط به زبان عربی بوده و در عراق مدتی زندگی کرده بودند، استفاده شده است. با توجه به ممنوعیت کاغذ و قلم و خودکار و تفتیش هفتگی و گاهی روزانه سربازان عراقی به منظور جمعآوری نوشتافزارها، این مجموعه با نکات امنیتی پیچیده و زحمات طاقتفرسا، حفظ، نگهداری و تدریس شده است.

تنفس ممنوع

معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده
تنفس ممنوع خاطرات بهداشت و درمان در اسارت است. نگارنده پس از دو سال تحقیق و پژوهش، اطلاعاتی همهجانبه پیرامون این موضوع مهم از بیست اردوگاه و چندین زندان عراقی جمعآوری و با بسیاری از آزادگان مصاحبه کرده است. بعد از میان خاطرات بسیار زیاد ۳۰۸ خاطرة برتر را انتخاب کرده است.

کتاب شامل سه فصل است؛ فصل اول به مسائل بهداشتی در پنج گفتار پرداخته شده؛ در فصل دوم امکانات پزشکی دشمن، تنگنا‌ها و رفتار‌های پزشکی را در اسارتگاه‌های عراق در سه گفتار مورد بررسی قرار داده و در فصل سوم که مهمترین و گستردهترین فصل کتاب میباشد، بیماری‌ها و درمان آن را مورد کاوش قرار داده است و در پایان مواردی از کنوانسیون ژنو راجع به معامله و رفتار با اسیران جنگی آورده شده است.

گزید‌های از محتوای کتاب
از عراقی‌ها آب خواستیم و خیلی پافشاری کردیم پذیرفتند و اجازه دادند که دونفر دونفر بروند از تانکر آبی که روبهرویمان بود آب بخورند. وقتی دو نفر اول نزدیک تانکر رسیدند دو گلوله سر آن‌ها را متلاشی کرد. افسر بعثی گفت: «خب حالا کسی هست که آب بخواهد؟» ….

از فیضیه تا الرشید

معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده
از فیضیه تا الرشید، خاطرات مجاهد انقلابی و آزادة دفاع مقدس، حجتالاسلام محمدحسن جمشیدی، معروف به شیخ آزادگان شمال کشور است که در ۸ فصل بهنگارش درآمده است. پژوهش و نگارش این کتاب را سیدحسین ولیپور زرومی بر عهده داشته است.

حجتالاسلام محمدحسن جمشیدی، در آخرین روز‌های تابستان ۱۳۳۷ بار سفر را بست و برای ادامة تحصیلات حوزوی به شهر قم عزیمت کرد. این سفر را میتوان نقطة عطفی در زندگی و مبارزات ایشان دانست. این روحانی و مبارز کهنهکار در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱، در عملیات بیتالمقدس، به اسارت نیرو‌های دشمن درآمد. سال‌های اسارت ایشان در اردوگاه‌های الانبار (کمپ ۸ یا عنبر)، موصل، تکریت ۵ و زندانالرشید سپری شد.

گزید‌های از محتوای کتاب
بهار سال ۱۳۶۶ بود که یکی از اسرای بهشهری به سراغم آمد و پرسید: «حاجی از ایران خبر دارید؟ انگار اوضاع خیلی شلوغ است!» کلی صحبت کرد و خبر از کشتوکشتار در جنگ میداد، ولی در نهایت زبان درکشید و آنچه را که میخواست بگوید نگفت! در شک و تردیدی عجیب افتادم که حتماً خبری از خانوادهام دارد. هر چه اصرار کردم، جوابی نگرفتم. کمکم در نامه‌هایی که از خانواده به دستم میرسید، تقریباً به یقین رسیدم که یکی از بچههایم به شهادت رسیده است، ولی از میان محمد، مهدی و حسین شک داشتم که کدام باشد. شگرد بچه‌ها در نامهنگاری‌ها نیز مرا دائم در این میانه نگه میداشت، ولی بیشتر جای خالی دستخط‌های مهدی را میدیدم! ….

هفتخوا

معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده
هفتخوان خاطرات جانباز و آزاده علیاکبر فندرسکی آزاد‌های از دیار گلستان است. مصاحبه و نگارش این کتاب را فرزانه قلعهقوند در ۷ فصل به عهده داشته است.

علیاکبر فندرسکی در ۴ تیرماه ۱۳۶۷ در عملیات تک عراقی‌ها به جزیرة مجنون، که در عراق به عملیات مرحلة دوم توکلنا علیالله ۴ معروف است، درحالیکه به سختی از ناحیة دست و پا مجروح شده بود، به اسارت نیرو‌های بعثی درآمد. مدت اسارت این آزاده و جانباز گلستانی در بیمارستان تموز و اردوگاه‌های رمادی ۱۳ و تکریت ۱۷ سپری شد.

گزید‌های از محتوای کتاب
سهم هر کداممان از حمامکردن فقط چند دقیقه ماندن زیر لولة تانکر آب بود. زخمهایمان حسابی خیس خورد و دوباره دهن باز کرد. چرک و خونابه بهراه افتاد. برای اصلاح سرورویمان یک تیغ آوردند، یک تیغ برای اینهمه اسیر! بچه‌های سالمتر، سروصورتمان را تیغ زدند. یاد سلمانیکردن پدرم افتادم؛ وقتیکه موهایم را با ماشیندستیِ کُند از جایش میکَند؛ سرم وصلهپینه میشد درست مثل حالا. شده بودیم شبیه فیلم‌های کمدی! از دیدن همدیگر با این سروشکل خندهمان گرفت. آیین‌های که نداشتیم، ولی هرکس تا چشمش به دیگری میافتاد به او میخندید. وقتی به سروصورتمان دست میکشیدیم خونی میشد؛ تازه فهمیدیم چه بلایی سرمان آمده است.

ممد یزدی

معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده
ممد یزدی خاطرات جانباز و آزادة یزدی، محمد دهقانیفیروزآبادی، است. این کتاب به اهتمام یوسف بدرالدین در ۱۴ فصل بهنگارش درآمده است.

محمد دهقانی فیروز آبادی در عملیات فتحالمبین، درحالیکه بهشدت مجروح بود، به اسارت نیرو‌های عراقی درآمد. سال‌های اسارت ایشان در رمادی ۱ و ۲ سپری شد.

گزید‌های از محتوای کتاب
تنها دو تا پتوی کهنه داشتیم که، وقت خوابیدن، یکی را زیرمان پهن میکردیم و دایرهوار به حالت سجده روی آن خم میشدیم و پتوی دیگر را به پشتمان میانداختیم. با این حال، باز هم نصف کمرمان از پتو بیرون میزد و باتوجهبه سرمای شدید بودونبودش برایمان فرقی نمیکرد. یک پتو حتی برای گرمشدن یک نفرمان هم کافی نبود، اما حداقل تخیّل گرم شدنمان را قلقلک میداد.

دور از چشم صلیب

معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده
دور از چشم صلیب خاطرات خودنگاشت مسعود قربانی، آزاد‌های از استان فارس است که در ۸ فصل به انضمام فصل ضمائم به نگارش درآمده است.

او در فروردین ۱۳۶۷، که سال سوم دبیرستان بود، برای سومین بار به جبهه اعزام شد و سرانجام در چهارم خرداد سال ۱۳۶۷ در منطقة شلمچه با دونفر دیگر از همرزمانش محاصره شد و در نابرابری اوضاع جنگی منطقه به اسارت درآمد. دوران اسارت این آزادة شجاع، صبور و مقاوم در اردوگاه اسرای مفقودالاثر تکریت ۱۲ سپری شد.

گزید‌های از محتوای کتاب
ساعتی قبل از طلوع آفتاب، ما را فرستادند بیرون از آسایشگاه. وقتیکه وارد محوطه و فضای باز اردوگاه شدم لرزش بدنم چند برابر شده بود؛ طوریکه نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. دندان‌هایم به هم می‌خورد. کف محوطه بسیار سرد بود. سایة دیوار‌های آسایشگاه‌ها کف سرد را پوشانده بود. فوری به گوش‌های خزیدم. دوستم قنبر نوری لباسش را درآورد و روی بدنم انداخت. ساعتی بعد آفتاب طلوع کرد. با بالاآمدن آفتاب ایوان‌های مقابل تازه آفتابگیر شده بود. من هم که از شدت سرما بهسختی میلرزیدم مترصد بودم بهمحضاینکه آنجا آفتابگیر شد خودم را به قسمت برسانم. چند لحظه نگذشت که نگهبان عراقی مرا دید و به سراغم آمد. پس از زدن ضرباتی با کابل، مرا کشانکشان برد جلوی اتاق نگهبانی ….

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۲۵ کتاب برای شناخت ابعاد اسارت در زندان‌های رژیم بعثی بیشتر بخوانید »

سردار عبدالله عراقی

سردار عراقی: انتشار ۳ عنوان کتاب درباره نهضت خاطره‌گویی/ دفاع مقدس را باید به‌صورت کلِ به‌هم پیوسته ببینیم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرتیپ پاسدار «عبدالله عراقی» رئیس پژوهشکده دفاع مقدس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس شهید قاسم سلیمانی صبح امروز (شنبه) در پنجمین همایش فصلی نهضت خاطره‌گویی که در ستاد فرماندهی فراجا برگزار شد، اظهار داشت: زمانی که عملیات کربلای چهار با عدم‌الفتح مواجه شد، دشمن سرمایه‌گذاری زیادی را در این رابطه برای تبلیغ علیه جمهوری اسلامی ایران انجام داد؛ اما این عملیات سکوی عملیات کربلای پنج برای انهدام ماشین جنگی دشمن شد.

سردار عراقی ادامه داد: در طول تاریخ، جنگ‌ها همراه با شکست و پیروزی بوده، ولی مهم این است که از شکست‌ها درس‌هایی برای پیروزی و غلبه بر دشمن بگیریم که ما با انجام عملیات کربلای چهار و پنج صحت این موضوع را به همگان نشان دادیم.

رئیس پژوهشکده دفاع مقدس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس افزود: بعد از عملیات کربلای چهار توانستیم با تغییر مسیر خود، منطقه جدیدی را علیه دشمن با عنوان عملیات کربلای پنج باز کنیم و بدین ترتیب موفق شدیم که ماشین‌ جنگی عراق را در شرق بصره نابود‌ کنیم؛ البته باید دفاع مقدس را به‌صورت کلِ به‌هم پیوسته ببینیم و نه اینکه به‌صورت نقطه به نقطه به آن نگاه کنیم.

وی اضافه کرد: دشمن با تمامی توان خود برای نابودی نظام جمهوری اسلامی ایران کمر همت بسته بود؛ اما ما توانستیم در پایان جنگ هشت ساله تحمیلی، او را شکست دهیم و بدین شکل، این توطئه دشمنان خنثی شد.

سردار عراقی در پایان گفت: این همایش به‌صورت فصلی برگزار می‌شود که در این رابطه ۵۶۹ گزارش به دبیرخانه نهضت خاطره‌گویی ارسال شده که ۷۷ مورد آن قابل چاپ است؛ همچنین سه عنوان کتاب نیز در رابطه با نهضت خاطره‌گویی منتشر خواهد شد.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سردار عراقی: انتشار ۳ عنوان کتاب درباره نهضت خاطره‌گویی/ دفاع مقدس را باید به‌صورت کلِ به‌هم پیوسته ببینیم بیشتر بخوانید »