رژیم بعث

واقعه سردشت نماد مظلومیت جمهوری اسلامی ایران بود

واقعه سردشت نماد مظلومیت جمهوری اسلامی ایران بود


واقعه سردشت نماد مظلومیت جمهوری اسلامی ایران بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز هشتم تیر به عنوان روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی نام گذاری شده است. به همین مناسبت، سعید عطاری مدیرکل مصدومین شیمیایی بنیاد شهید و امور ایثارگران به مناسبت سالروز بمباران شیمیایی سردشت در یادداشتی نوشت:

«مقام معظم رهبری فرمودند «غربی‌ها هستند که سلاح شیمیایی را ساختند و آن را بکار بردند و در جنگ هشت ساله عراق با ایران آن را در اختیار صدامی‌ها و بعثی‌ها گذاشتند و در مقابل فجایعی که از این راه پیش آمد، سکوت کردند و به صدام از پشت کمک کردند. اسلام به ما این اجازه‌ها را نداده است. ما از علم برای پیشرفت استفاده می‌کنیم.»

دفاع از خاک کشور، آیین و مذهب برخاسته از وجدان بیدار و ضمیر آگاه هر ملتی است که قدمتی در بلندای طول تاریخ دارد.

ملت ایران با تاریخ کهن خود، افتخارات بسیاری در دفاع از مرز و بوم و دین و مکتب خود در مقابل متجاوزان و اشغالگران در تاریخ به ثبت رسانده است که هر کدام به سهم خود و در جای خود برگ زرینی به کتاب پر ورق تاریخ ایران است.

دفاع هشت ساله ملت غیور ایران و جوانان مومن و شجاع آن به رهبری پیر و مراد خود، امام خمینی (ره) در مقابل متجاوزان بعثی به حریم ایران و انقلاب نوپای آن، ستاره فروزانی است که تا ابد ملت‌های مظلوم و ستم‌کشیده از روشنی آن برای رسیدن به استقلال و آزادی بهره می‌گیرند.

پرچم‌داران این دفاع مقدس، رزمندگان و ایثارگرانی بودند که در راه ایمان و آرمان خود از تمام هستی خویش گذشتند تا در این راه به شهادت رسیدند و یا با تقدیم عضوی از بدن خود مدال جانبازی به سینه آویختند.

جنگ شیمیایی عراق علیه ایران یکی از صفحات تاریک و سیاه گذشته نه چندان دور تاریخ بشری است و جنگی که منادیان دموکراسی و تمدن با هم متحد شدند تا ملتی را که با اتکا به ایمان علیه ظلم و جور و فساد انقلاب کرده است را به زانو درآورند. ابرقدرت شرق و غرب و جمعی از کشور‌های اروپایی دست به دست هم دادند تا انبار‌های تسلیحاتی عراق را مملو از انواع سلاح‌های شیمیایی کنند که علیه ایران به کار گرفته شود.

استفاده گسترده از سلاح‌های کشتار جمعی شیمیایی، میکروبی و هسته‌ای باعث تشکیل سازمان کنوانسیون منع سلاح‌های شیمیایی (OPCW) شد و بسیاری از کشور‌های جهان به این کنوانسیون پیوستند و جای بسی تأسف است که برخی از کشور‌ها نظیر آمریکا و رژیم صهیونیستی تاکنون عضویت در این کنوانسیون را نپذیرفته‌اند.

استفاده از عوامل شیمیایی در جنگ‌های بشری، ضدانسانی‌ترین تاکتیک جنگی در قرن گذشته بوده است.

هم به حکم عقل و هم به حکم همه ادیان آسمانی، استفاده از هر نوع سلاح مخربی که آسیب‌زننده به عموم مردم باشد ممنوع است و استفاده از سلاح در مواردی مانند دفاع از خود منطقی است. اما طبیعی است که باید از تولید و استفاده از سلاح‌های مخربی که به صورت بی‌ضابطه موجب آسیب به افراد از جمله بی‌گناهان می‌شود، جلوگیری کرد.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه» هر نیرویی در قدرت دارید برای مقابله با دشمنان آماده سازید. قوی کردن در قرآن به معنای استفاده از ابزاری است که در عرصه میدان دفاع باید از آن بهره برد. بنا بر این ساخت و استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی مانند سلاح‌های هسته‌ای، شیمیایی و میکروبی به استناد این آیه و بر مبنای فتوای مقام معظم رهبری خلاف شریعت اسلام است.

در تاریخ هفتم و هشتم تیر سال ۱۳۶۶ هجری شمسی، هواپیما‌های بمب افکن عراقی با بمب‌های شیمیایی به شهر سردشت و شهر‌های اطراف آن حمله کردند که در نتیجه آن ده‌ها نفر از هموطنان عزیز غیر نظامی به شهادت رسیده و هزاران نفر در معرض گاز‌های شیمیایی قرار گرفتند.

بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت فجیع‌ترین تهاجم شیمیایی بود که آثار و مشکلات منفی بسیاری به وجود آورد و جمهوری اسلامی ایران پس از این واقعه، شهر سردشت را نخستین شهر قربانی جنگ‌افزار‌های شیمیایی در جهان پس از بمباران هسته‌ای هیروشیما معرفی کرد؛ لذا تاریخ هشتم تیر به عنوان روز ملی مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی نام‌گذاری شد.

واقعه سردشت و حملات با سلاح‌های مرگبار شیمیایی طی جنگ هشت ساله که هزاران شهید و جانباز از خود بر جای گذاشت، نماد مظلومیت جمهوری اسلامی ایران و از آشکارترین مصادیق ظلم و ستم و برخورد سیاسی و غیر انسانی قدرت‌های استکباری با مقوله حقوق بشر است.

نام‌گذاری سالروز حمله شیمیایی به این شهر به عنوان روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی، فرصت مناسبی برای یادآوری این واقعه مهم و نیز تبیین تلاش‌های انسان دوستانه و صادقانه ایران برای مقابله موثر با سلاح‌های شیمیایی و کشتار جمعی است.

سردشت به عنوان اولین شهر مسکونی قربانی فاجعه شیمیایی در جهان فقط نماد مظلومیت ایران نیست بلکه نمادی از برخورد دوگانه مجامع بین‌الملل در جهت تأمین منافع ابر قدرت‌هاست. رژیم بعث عراق از اواخر دهه هشتاد میلادی با کمک مستقیم کارشناسان و دانشمندان شوروی سابق، یوگسلاوی، آمریکا، آرژانتین، برزیل، اسپانیا، هلند، ایتالیا، مصر، آلمان، فرانسه و چند کشور دیگر ضمن خرید مستقیم عوامل مخرب شیمیایی، مبادرت به خرید مواد و تجهیزات و تولید گسترده سلاح‌های شیمیایی از جمله گاز‌های تاول‌زا، گاز‌های اعصاب و عوامل موثر بر خون (سیانور) کرد.

تمام مراحل معامله، خرید، انتقال مواد اولیه و تولید عوامل شیمیایی تحت پوشش و عناوین فریبنده نظیر سموم دفع آفات کشاورزی، سموم حشره کش‌ها و کود شیمیایی با آگاهی کامل کشور‌ها و شرکت‌های غربی از مقاصد اصلی رژیم بعث به عراق صورت گرفته است.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

واقعه سردشت نماد مظلومیت جمهوری اسلامی ایران بود بیشتر بخوانید »

استراتژی ایران برای پیروزی بر عراق

استراتژی ایران برای پیروزی بر عراق چه بود؟


استراتژی ایران برای پیروزی بر عراقبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «تاریخ هر عصری را پس از وقوع آن بهتر و دقیق‌تر می‌توان نگاشت!» این یک گزاره اولیه است تا تذکری باشد مبنی بر اینکه پس از گذشت سه دهه، روزبه‌روز سؤالات و مسائل جدیدی پیرامون مسئله جنگ پیش روی ما گشوده می‌شود. سؤالاتی جدیدی که با توجه به تفاوت در رویکرد‌های خاص هر نسل، از منظر ویژه‌ای به حوادث جنگ می‌پردازند و پاسخگویی به آن، عرصه قلم‌فرسایی گسترده‌ای را در این زمینه لازم نموده است.

سؤالی که در اینجا قصد بررسی آن را داریم، موضوع استراتژی یا برنامه‌های ایران برای پیروزی بر عراق در دوران دفاع مقدس است. در این زمینه، اگرچه ایران موردحمله نیرو‌های متجاوز بعثی قرار گرفت، اما با توجه به بی‌تفاوتی مجامع بین‌المللی به حقوق ضایع شده ایران، مسئولین ایرانی تصمیم گرفتند تا خودشان دشمن را سر جایش بنشانند.

ما برای ادای یک وظیفه اسلامی، وجدانی، ملی در این میدان وارد شده‌ایم

امام خمینی (ره) در یک سخنرانی جالب‌توجه در ۱۶ مرداد ۱۳۶۱ مواضع ایران را در مواجهه با عراق این‌طور بیان می‌کنند: «از اول من گفته‌ام که ما به‌شرط اینکه پیروز بشویم در میدان نیامده‌ایم. ما برای ادای یک وظیفه اسلامی، وجدانی، ملی وارد شده‌ایم در این میدان و شما و همه می‌دانند که ما اهل جنگ نیستیم که بخواهیم برویم یک کشوری را بگیریم یا کشورگشایی بکنیم. ما دنبال این هستیم که دنیا در صلح و آرامش باشد…. ما باید با همه برادر باشیم؛ با همه، همه مسلمین برادر باشیم و در مقابل کفار بایستیم، نه اینکه ما در مقابل مسلمین بایستیم. خوب، ما ناچاریم الآن، دفاع داریم می‌کنیم. ما تاکنون یک قدم برای جنگ برنداشته‌ایم؛ این‌ها همه دفاع است. الآن هم که ما وارد شده‌ایم در خاک عراق، برای دفاع است، نه برای چیز دیگر. بیایند آن‌ها کار‌ها را انجام بدهند، ما فوراً برمی‌گردیم. بیایند آن‌ها چیز‌هایی را که باید انجام بدهند، انجام بدهند، ما فوراً برمی‌گردیم. ما نه بصره را می‌خواهیم [و نه دیگر شهر‌ها را.]بصره برادر ماست، ما می‌خواهیم که چه بکنیم؟ و ما همیشه احتراز داریم از اینکه در بصره یک‌وقتی خونی بریزد و در سایر شهر‌های بغداد [هم]. [۱]با توجه به چنین رویکردی، ایران به‌عنوان یک ملت مظلوم، نه به دنبال شکست یک کشور دیگر و یا گرفتن منطقه‌ای، بلکه مواردی ازجمله اخراج کامل نیرو‌های عراقی از مناطق اشغالی، دور کردن آتش توپخانه دشمن از مناطق مرزی، تنبیه کردن متجاوزان بعثی به‌منظور عدم تکرار حمله، متجاوز شناختن عراق و دریافت غرامت برای جبران خسارت‌هایی وارده را دنبال می‌کرد که در صورت تحقق این اهداف، پیروزی مدنظر رقم می‌خورد.»

پیروزی در جنگ و دست‌یابی به اهداف با تحقق سه استراتژی کلی

ایران برای رسیدن به اهداف خود، سه برنامه و یا استراتژی کلی داشته است. استراتژی اول با توجه به برتری نیروی انسانی ایران «مقابله نظامی» در عرصه میدانی بوده که این موضوع خود شامل مراحلی ازجمله؛ «مقاومت» و حفظ شهرها، آزادسازی مناطق اشغال‌شده تا عملیات بیت‌المقدس و سپس «تعقیب و تنبیه» نیرو‌های حزب بعث در داخل خاک عراق بعد از عملیات رمضان، به‌منظور دور کردن تهدید و جلوگیری از حملات احتمالی آینده بود. در این راستا ایران در تلاش بود تا با اجرای نبرد‌های متوالی یا متناوب آفندی، ضربات پیاپی بر ارتش عراق وارد سازد و با بهره‌گیری از برتری نیروی انسانی اعم از کمی و کیفی نسبت به ارتش عراق، قدرت مقاومت و میل به ادامه جنگ را در افراد ارتش عراق تضعیف کند تا به یک پیروزی چشمگیر در داخل خاک عراق دست یابد. [۲]

در استراتژی دوم؛ می‌توان به دیپلماسی ایران در عرصه جهانی به‌منظور مقابله با دروغ‌پردازی‌های صدام در عرصه بین‌المللی علیه ایران و مظلوم‌نمایی‌هایی ازجمله ادعا‌های صلح‌طلبی اشاره کرد. در این زمینه نماینده ایران در سازمان ملل و همچنین وزارت امور خارجه عهده‌دار این مسئولیت بودند.

در این زمینه می‌توان به نامه نماینده دائمی جمهوری اسلامی ایران خطاب به رئیس شورای امنیت اشاره کرد که ایشان ضمن تکذیب ادعا‌های عراق مبنی بر عقب‌نشینی از خاک ایران، ادامه حملات عراق به مناطق مسکونی را یادآور شده و تنبیه حکومت این کشور را ضروری خوانده است. در این نامه آمده است:

«عراق به‌طور کامل از سرزمین ایران عقب‌نشینی نکرده است. نیرو‌های عراق علی‌رغم ادعا‌های خود، هنوز بخش‌هایی از خاک ایران را در اشغال دارند. اگرچه تحرکاتی در نیرو‌های عراق در غرب ایران دیده شده، اما این اقدامات در جهت بهبود وضعیت دفاعی در دشت‌ها و شهر‌ها تا ارتفاعات و حفر سنگر و استحکامات در خاک ایران می‌باشد.»

نماینده ایران در ادامه این نامه با اشاره به اینکه نیرو‌های عراق در تحرکشان و اتخاذ مواضع جدید همان اقدامات ۲۱ ماه گذشته جنگ را مرتکب شده‌اند، آورده است که توپخانه عراق هنوز شهر‌ها را گلوله‌باران می‌کند و تنها در یک روز براثر گلوله‌باران آبادان و خرمشهر، هشت تن کشته و ۲۹ تن مجروح شدند. [۳](برای اطلاع بیشتر از جزئیات نامه‌نگاری‌ها و فعالیت‌های دیپلماتیک ایران، می‌توان به مجموعه چند جلدی: «جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل» مراجعه نمود.) [۴]

حضرت امام (ره) در این رویکرد این‌طور می‌فرمایند: «حالا ما قبول می‌کنیم از شما که بیایید بروید بیرون، قبول، بسم‌الله، تشریف ببرند. اما نه اینکه [با] رفتن بیرون، تمام شد قضیه. این‌یکی از چیز‌هایی است که ما می‌خواستیم. دوتای دیگرش مانده است که بُعد معنوی آن در نظر ماست، بُعد سیاسی آن در نظر ماست، نه بُعد مادی آن تا اینکه بگویید که غمض عین کنید، طلبی دارید از ما نگیرید. مگر ما می‌توانیم که صرف‌نظر کنیم از یک‌چیزی که جانی را به جنایت خودش تشویق می‌کند؟ ما باید جانی را در دنیا رسوا کنیم و جرمی که کرده است از او بگیریم تا این امور لااقل، محدود بشود؛ اگر از بین نمی‌رود؛ لااقل، محدود بشود. این‌طور نشود که هرکسی افسارگسیخته بریزد شهر‌های دیگران را از بین ببرد و اموال مردم را غارت کند و آتش بزند و بعد هم بگوید خوب، بسیار خوب، حالا دیگر صلح می‌کنیم! این صلح نیست.» [۵]

در استراتژی سوم نیز نوعی برقراری ارتباط با مردم عراق به‌منظور کنار زدن حزب بعث و تشکیل یک دولت توسط مردم عراق مدنظر بوده است. در این زمینه گاهی مردم عراق و یا نیرو‌های نظامی این کشور مخاطب سخنان امام بوده‌اند. برای مثال می‌توان به مورد پیش رو اشاره کرد که امام خطاب به ارتشیان عراقی فرمودند: «برادران ارتش عراق! تا کی می‌خواهید اسیر کفار باشید و به امر آنان با کشور برادر و همسایه و اسلامی خود در جنگ باشید؟ تا کی می‌خواهید به نفع کفار، به اسلام و قرآن مجید و کشور اسلامی هجوم نموده و برادران خود را شهید کنید؟ بپا خیزید و دست این جنایتکاران را از کشور اسلامی خود قطع کنید.» [۶]

البته جالب‌توجه‌ترین اقدام امام خمینی در این زمینه را می‌توان به نامه ایشان خطاب به ملت و ارتش عراق به‌منظور دعوت به قیام علیه رژیم بعث اشاره کرد که با شروع عملیات رمضان و آغاز ورود ایران به خاک عراق نوشته شد.

متن نامه تاریخی امام خمینی (ره) خطاب به ارتش و ملت عراق، ۲۳ تیر ۱۳۶۱:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم‏

‏‏ ملت مظلوم دربند عراق، عزیزان زجردیده و شکنجه کشیدۀ محترم بین‌النهرین

‎اکنون‌که برادران مجاهد شما در دفاع از میهن خود و دفع حملات دشمن اسلام مجبور‏‎ ‎‏شدند به خاک عراق بیایند تا به خواست خداوند متعال ملت ستمدیدۀ عراق را از شرّ‏‎ ‎‏حزبی که در طول سلطۀ غیرمشروعش بر کشور اسلامی، آن‌چنان ضربه‌ها به این ملت‏‎ ‎‏شریف وارد کرده که قابل‌شمارش نیست نجات دهند.

چه علمای بزرگی مثل مرجع‏‎ ‎عظیم‌الشأن آیت‌الله حکیم ـ قدس سره ـ از جور و ستم و فشار‌های غیرانسانی این حزب‏‎ ‎‏کافر در منزل خود منزوی و با دل خون به جوار رحمت حق رخت بربستند، و مثل شهید‏‎ ‎‏مظلوم، عالم آگاه، آیت‌الله صدر و خواهر بزرگوارش که در تحت شکنجۀ دژخیمان‏‎ ‎‏صدام عفلقی جان خودشان را فدا کردند و چه جوانان عزیز و برومند عراق که در حبس‏‎ ‎‏و شکنجه به سر برده و بالاخره به دست این حزب به لقاءالله شتافتند.

و اکنون‌که قریب دو‏‎ ‎‏سال است که به جمهوری اسلامی به جرم اسلامی بودنش حمله کرده‌اند و روی مغول را‏‎ ‎‏سفید کرده‌اند، هزاران جوان عراقی و ایرانی را که سرمایه‌های ملت خویش بودند فدای‏‎ ‎‏هوا‌های نفسانی خودشان نمودند که شما بهتر جنایات این حزب و صدام، این ابر‏‎ ‎‏جنایتکار را می‌دانید، بپا خیزید و با برادران صمیمی خود دست اخوت اسلامی دهید و‏‎ ‎‏این حکومت ستمگر را از صحنه خارج کنید و خود با تضمین خود، حکومت اسلامی‏‎ ‎‏دلخواه را تشکیل دهید.

ملت عزیز عراق، اکنون‌که برادران شما با فداکاری، جان‌برکف‏‎ ‎برای حفظ میهن خود و نجات برادران عزیز دربند خود به‌سوی شما آمده‌اند، قیام کنید‏‎ ‎‏و با الهام از اسلام بزرگ بر دشمنان اسلام بتازید که برادران عزیز شما و ملت شریف‏‎ ‎‏ایران از پشت جبهه‌ها به جبهه می‌آیند و با کمک شما عزیزان و برادران ایمانی، این‏‎ ‎غده‌های سرطانی را از قلب یک کشور اسلامی بیرون ریخته و ملت شریف عراق را بر‏‎ ‎‏سرنوشت خود حاکم می‌گردانند.‌

ای اهالی غیور بصره، به استقبال برادران مؤمن خود‏‎ ‎‏بیایید و دست ستمکار عفلقی‌های کافر را از بلاد خود کوتاه کنید.‌ ای اهالی محترم اعتاب‏‎ ‎‏مقدسه،‌ ای جوانان غیور که در هر فرصت بر این ناپاکان تاخته‌اید، فرصتی را که خداوند‏‎ ‎‏به شما عنایت نموده غنیمت شمرید و مردانه قیام کنید و سرنوشت خویش را به دست‏‎ ‎‏گیرید.‌

ای ارتشیان گرفتار حزب کافری که برای هوا‌های نفسانی خویش جوانان شما را به‏‎ ‎‏قربانگاه فرستادند، برادران ما برای نجات شما آمده‌اند و با فداکاری و توکل به خدای‏‎ ‎‏تعالی این رژیم کافر و ستمگر ر ا به جهنم می‌فرستند. شما عزیزان دربند بپا خیزید و خود‏‎ ‎‏و میهن خود را با کمک برادران ایرانی خود نجات دهید و نگذارید مقدرات کشورتان‏‎ ‎‏در آمریکا طرح‌ریزی شود؛ و شما‌ ای برادران و جوانان ایرانی، به کمک برادران رزمندۀ‏‎ ‎‏خود بشتابید، که این لحظه از حساس‌ترین لحظات سرنوشت‌ساز است.

یا پیروزی اسلام بر‏‎ ‎‏کفر عفلقیان و یا خدای‌نخواسته اگر غفلتی و یا اهمالی شود شکست اسلام و ننگ ملت‏‎ ‎‏برای همیشه؛ و هیهات که شما جوانان غیور زیر بار ذلت بروید. پس تکلیف اسلامی و‏‎ ‎‏میهنی شما اقتضا دارد که به‌سوی جبهه‌ها جوانمردانه هجوم آورید و بکوشید تا جامۀ‏‎ ‎‏ذلت نپوشید؛ و بدانید که روحیۀ ارتش عراق به‌کلی از دست رفته است و اسلام، امروز‏‎ ‎‏احتیاج به شما جوانان برومند دارد. به‌سوی نبرد با کفر بشتابید و برادران عراقی خود را‏‎ ‎‏نجات دهید و برادران جان‌برکف رزمندۀ جمهوری اسلامی را کمک کنید که فردا دیر‏‎ ‎‏است. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمین را خواستارم. ‏ روح‌الله الموسوی الخمینی‏ [۷]»

منابع

[۱]- صحیفه امام، جلد ۱۶، ص ۴۰۵

[۲]- مسائل اساسی جنگ، ص ۵۴۹

[۳]- روزشمار جنگ ایران و عراق، علی‌رضا لطف‌الله زادگان، ج ۲۰، چ ۱، مرکز تحقیقات و مطالعات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۷۹. ص ۱۲۸ و ۱۲۹

[۴]- جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل، محمدعلی خرمی، تهران، مرکز اسناد دفاع مقدس.

[۵]- صحیفه امام، جلد ۱۶، ص ۳۲۲.

[۶]- صحیفه امام، ج ۱۳، صص ۲۵۴ و ۲۵۵

[۷]- صحیفه امام، جلد ۱۶، ص ۳۷۵ و ۳۷۶

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

استراتژی ایران برای پیروزی بر عراق چه بود؟ بیشتر بخوانید »

انتقام صدام از مردم برای شکست‌هایش در نبرد/ موشک‌باران ناجوانمردانه زایشگاه «عیوض‌زاده» در تهران


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، رژیم بعث عراق در سال ۱۳۶۶ پس از گذشت بیش از شش سال از تحمیل جنگ بر جمهوری اسلامی ایران، به‌دلیل این‌که به اهداف خود دست‌نیافته بود، برای جبران شکست‌هایی که در جبهه‌های نبرد از رزمندگان ایرانی خورده بود و همچنین کاهش توان اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، حملات موشکی خود را به تهران آغاز کرد.

حملات موشکی رژیم بعث عراق به تهران از ۱۰ اسفند سال ۱۳۶۶ کلید خورد و تا دوم فروردین سال ۱۳۶۷ ادامه پیدا کرد؛ بر این اساس، بیش از ۱۰۰ فروند موشک به تهران اصابت کرد که موجب شهید و مجروح شدن بیش از دو هزار و ۵۹۷ نفر از مردم شد.

ساعت ۶:۳۰ عصر دوشنبه دهم اسفند سال ۱۳۶۶ هواپیما‌های عراقی به تهران حمله کردند که موشک‌هایشان به یک ساختمان مسکونی سه‌طبقه در کنار مسجد «الجواد (ع)» در میدان هفتم تیر و بیمارستان و زایشگاه «عیوض‌زاده» در خیابان «شیخ هادی» اصابت کرد.

بنا بر گزارش‌ ستاد بازسازی مناطق موشک‌خورده، در بمباران میدان «هفتم تیر»، ۴۴ واحد تا مرز ۵۰ درصد، سه واحد ۵۰ تا ۷۰ درصد و ۱۰ واحد ۷۰ تا ۱۰۰ درصد تخریب شدند. همچنین، در بمباران خیابان «شیخ هادی» نیز ۱۵ نفر شهید و ۷۵ نفر زخمی شدند که اغلب زن و نوزاد بودند.

انتقام شکست‌های در جبهه‌ها از مردم بی‌گناه/ موشک‌باران ناجوانمردانه زایشگاه «عیوض‌زاده» در تهران

یک نوزاد که فقط یک ساعت بود که به دنیا آمده بود، خردسال‌ترین و یک پیرزن ۷۰ ساله مسن‌ترین شهدای این بمباران بودند. موج انفجار، شیشه‌های ساختمان‌های اطراف بیمارستان را شکست و تکه‌های شیشه تعداد زیادی از بیمار‌های بیمارستان را زخمی کرد. موشک به محوطه باز بیمارستان اصابت کرده بود اما به‌علت اصابت به محوطه و وجود مصالح و معماری مناسب در ساخت بیمارستان، هیچ‌یک از بنا‌های بیمارستان از لحاظ سازه آسیب جدی ندید و صرفاً به علت موج انفجار، شیشه و معماری داخلی و محوطه‌سازی تخریب شد.

ستاد بازسازی مناطق موشک‌خورده همچنین گزارش داد که در بمباران بیمارستان «عیوض‌زاده» ۲۷۹ واحد تا مرز ۵۰ درصد، ۱۷ واحد از ۵۰ تا ۷۰ درصد و ۹ واحد ۷۰ تا ۱۰۰ درصد آسیب دیدند که بلافاصله بعد از انفجار، مردم محله به خیابان آمدند و برای کمک به زخمی‌ها به سمت بیمارستان رفتند و پیش از آنکه آمبولانس‌ها و نیرو‌های امدادی به محل انفجار برسند، مردم زخمی‌ها را به بیمارستان‌های دیگر بردند.

در آن روز، دو موشک دیگر هم یکی در میدان «قزوین»، خیابان «غفاری» و دیگری در خیابان «شهید مطهری» افتاد که منفجر نشده و خسارت‌های جزئی به جای گذاشتند. دو موشک دیگر نیز در خیابان «سهروردی»، نزدیک پل «سید خندان» و همچنین خیابان «غفاری»، نزدیک مسجد «توتونچی» در یک تعمیرگاه ماشین افتادند و منفجر شدند اما به کسی صدمه‌ای وارد نشد.

ساعت ۲۳:۴۸ شامگاه دوشنبه، برای اولین‌بار عراق با سه موشک به تهران حمله کرد. یکی از موشک‌ها در خیابان «سمیه»، نزدیک ساختمان «جهاد سازندگی» و دیگری نیز خیابان «مبارزان» و سومی در خیابان «سرباز»، نزدیک بیمارستان «خانواده» متعلق به ارتش افتادند که این حملات نیز هیچ تلفاتی در بر نداشتند.

انتقام شکست‌های در جبهه‌ها از مردم بی‌گناه/ موشک‌باران ناجوانمردانه زایشگاه «عیوض‌زاده» در تهران

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

انتقام صدام از مردم برای شکست‌هایش در نبرد/ موشک‌باران ناجوانمردانه زایشگاه «عیوض‌زاده» در تهران بیشتر بخوانید »

سردار سلیمانی چگونه «معمار محور مقاومت» شد؟

سردار سلیمانی چگونه «معمار محور مقاومت» شد؟



شهید قاسم سلیمانی نمایه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، از عملیات فتحالمبین تا شهادت سردار قاسم سلیمانی کافی است تا در دل خاطرات زیادی داشته باشد. حسن دانایی‌فر، سفیر پیشین ایران در عراق حدود ۴۰ سال با حاج قاسم همراه بوده و در عراق نیز به واسطه مسؤولیت در این کشور، همراهی متفاوتی با سردار سلیمانی داشته است.

او سردار سلیمانی را مدیر، معمار و فرمانده موفقی می‌داند که در همه تصمیم‌ها و اقدامات به خوبی درخشید و در کنار اقدامات نظامی و دفاعی و حتی تربیتی، به امور فرهنگی نیز اهتمام داشت و در هر شرایطی از توسعه عتبات غافل نبود.

در آستانه سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی گفت‌وگویی متفاوت با نگاه اقدامات فرهنگی مرد میدان نبردهای فرهنگی ـ نظامی با «حسن دانایی‌فر» سفیر پیشین ایران در عراق داشتیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانیم:

حدود ۴۰ سال رفاقت از جنگ تحمیلی تا شکست داعش

آقای دانایی‌فر! با توجه به حضور شما در جنگ تحمیلی چگونه با سردار سلیمانی آشنا شدید؟

سال ۱۳۶۰ بعد از پایان عملیات طریق‌القدس، سردار سلیمانی از این عملیات بازگشت و قرار بود برای عملیات فتحالمبین آماده شود که در آن دوران با سردار سلیمانی آشنا شدم. یعنی ۳۹ سال قبل که البته این رفاقت و همراهی تا روز شهادت ایشان ادامه داشت و توفیق داشتم در سال‌های قبل از شهادت در کنار ایشان خدمت کنم.

سردار سلیمانی در کنار فعالیت‌هایی که برای انقلاب و اسلام در ایران داشت، در حوزه مقاومت نیز فعالیت می‌کرد که یکی از اقدامات ایشان در عراق بود و شاید مأموریت مشترکی هم باهم داشتید. شخصیت سردار سلیمانی را با توجه به سابقه حدود ۴۰ سال رفاقت، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سردار سلیمانی، یک مدیر و فرمانده شجاع بود. مدیر از آن جهت که همه چیز را به خوبی اداره می‌کرد و تصمیم‌ها را به درستی به سرانجام می‌رساند و اجرا می‌کرد و فرمانده از آن جهت که خودش صاحب تصمیم و استراتژی بود. ممکن است فرماندهی، مدیر بسیار خوبی هم باشد، ولی هر مدیری فرمانده نیست. اما سردار سلیمانی هم «مدیر» و هم «فرمانده» بود. گام بعدی و یک گام بالاتر، «رهبر» است. طبیعتاً رهبر اگر مدیر یا فرمانده نباشد، رهبر نیست؛ چون از ویژگی‌های رهبر، اتخاذ تصمیم بهنگام است. 

سردار سلیمانی، «رهبر» و «معمار» بود. معماری یعنی هنر و خلق چیزی که دیگری تصور از آن ندارد. شما یک بنای زیبا را می‌بینی، از کنارش رد می‌شوی، چشم و دل و ذهن شما را می‌گیرد. معنایش این است که شما قبلاً این تصور را نداشتید. ذهن خلاق، انسان باذوق و باسلیقه‌ای آمده و قدرت تخیل خودش را با مواد بی‌روح ترکیب کرده و به جسم باروحی تبدیل شده است. این یعنی خلق ذوق، اندیشه، فکر، نگاه و نگرش. یکی از ویژگی‌های رهبران، معماری است. ممکن است رهبری در سطح کلان رهبری کند، ولی از ویژگی‌های معماری کم بهره برده­ باشد. امام (ره) معمار انقلاب است، مقام معظم رهبری آن مسیر و معماری امام (ره) را کاملاً تکمیل کرد، توسعه داد، خلق کرد و زوایای جدیدی به این اضافه کرد. مقام معظم رهبری آمد آن معماری را ادامه داد، معماری یعنی خلق چیزهای جدید که هرکس که ببیند متعجب می‌شود و برایش سؤال پیش می‌آید: عجب فکر و اندیشه‌ای!

چرا سردار سلیمانی معمار محور مقاومت نام گرفت؟

سردار سلیمانی را به واسطه اقدامات مختلف در شکست تکفیری‌ها و داعش و تلاش برای برقراری امنیت، معمار محور مقاومت هم می‌دانستند.

نگاه جامع‌الاطراف در معماری یکی از ویژگی‌های معماری است که به دلیل داشتن این نوع نگاه برخی ایشان را «معمار محور مقاومت» می‌شناختند. یعنی شما نمی‌توانید ساختمانی را طراحی کنید که مواد و مصالحش را بدون محاسبه میزان رطوبت آنجا بردارید و بیاورید. سردار سلیمانی، سردار دل‌ها، اسطوره ملی ما، نماد ملی ما، فرزند مکتب امام (ره)، شاگرد مقام معظم رهبری، دل­باخته مکتب اهل‌بیت (ع) و امام حسین (ع) بود.

سردار سلیمانی در اوج مبارزات، موضوع عتبات را فراموش نمی‌کرد

در این نوع نگاه جامع‌الاطراف، به طور حتم سردار سلیمانی در کنار مباحث نظامی و دفاعی به عرصه فرهنگ هم توجه داشتند و یکی از اقدامات فرهنگی ایشان تأسیس ستاد بازسازی عتبات بود. به نظر شما رویکرد فرهنگی ایشان چطور بود؟

ایشان فقط به مسائل نظامی، عملیاتی و امنیتی یا تربیت کادر و نیروی انسانی یا حتی فقط به روابط سیاسی، بین‌المللی و اقلیمی نگاه نمی‌کرد. یکی از نگاه‌هایش، نگاه فرهنگی بود و یکی از عناصر اصلی نگاه فرهنگی ایشان موضوع عتبات بود. موضوع عتبات از موضوعاتی بود که اهتمام ویژه‌ای به آن داشت. عتبات، کعبه آمال همه مسلمانان به ویژه شیعیان ایران و عراق است.

سردار سلیمانی ضمن آن‌که معمار مقاومت بود، مؤسس، مهندس و معمار ستاد عتبات عالیات بود و به این موضوع هم خیلی اهتمام داشت و از دغدغه‌های ذهنی جدی ایشان بود و مدام این موضوع را پیگیری می‌کرد. سردار سلیمانی در اوج موضوعات دیگری که مشغول بود، در اوج موضوعات ایام قبل و بعد از داعش در عراق، هیچ‌گاه توسعه عتبات را فراموش نمی‌کرد. مدل مدیریتی و رهبری ایشان، این بود و به‌طور جدی دنبال می‌کرد. این اهتمام کاملاً اهتمامی است که از ابتدای مأموریتش که نظام به ایشان ابلاغ و واگذار کرد، وقت گذاشت و به‌درستی هم از عهده آن برآمد و عناصر و سازوکارهایی را که باید در این مسیر قرار بگیرند تا آن هدف محقق شود، در داخل ایران و عراق و سوریه به نحو شایسته‌ای هماهنگ، حمایت، مدیریت، فرماندهی، رهبری و معماری می‌کرد.

حضور ایران در عراق نفوذ فرهنگی و معنوی است، نه دخالت

یکی از اقدامات سردار سلیمانی، ایجاد الفت بین مردم ایران و عراق و حتی منطقه بود. به نظر شما فعالیت فرهنگی ایشان یا همان راه‌اندازی ستاد بازسازی عتبات در امنیت پایدار ایران و منطقه چقدر مؤثر بود؟ البته برخی این اقدامات را دخالت ایران در عراق هم عنوان می‌کردند.

یکی از عناصر و مؤلفه‌های اصلی ایجاد امنیت، مؤلفه فرهنگی است. وقتی‌ شما می‌خواهید توازن خود را در زمانی که نبردی نامتقارن دارید یا خصمی دارید که ابزار و امکاناتش از شما بالاتر است، حفظ کنید، نیاز دارید که از همه عناصر امنیت‌­ساز استفاده کنید. یکی از ابزارها، عناصر و مؤلفه‌های امنیت‌­ساز، بخش فرهنگی است؛ یعنی ورود به دل‌ها. یکی از اساسی‌ترین بخش‌های ایجاد آرامش روحی و ورود به قلب‌ها و دل‌ها، اهتمام و توجه خالصانه، صادقانه و خودباورانه به موضوع عتبات عالیات است. نه فقط موضوع بازسازی که یکی از مسائل اساسی بازسازی است.

ممکن است بازسازی تمام شود، یک دوره‌ای داشته­ باشد، اما داشتن برنامه برای رفت­ وآمد به عتبات است. برای رفت‌وآمد به عتبات برای این‌که کسی­ به عتبات می‌رود زیارت کند، علاوه بر امنیت روحی، امنیت جسمی و امنیت به معنای ماهوی امنیت هم داشته باشد. سردار سلیمانی بازسازی عتبات که امروز اساسی‌ترین عنصر فرهنگی است، راه‌اندازی کرد. درباره موضوعاتی که برخی دخالت عنوان می‌کنند هم باید تصریح کرد که شیوه حضور ما در عراق دخالت نیست، بلکه ما نفوذ فرهنگی و معنوی داریم.

خاطراتی از حضور سردار سلیمانی در تنگه ابوقریب/ انفجاری که همه زخمی شدند، اما حاج قاسم سالم ماند

در مدت ارتباط با سردار سلیمانی حتما خاطرات زیادی هم با ایشان دارید. چند خاطره برای ما بازگو کنید.

از همان ابتدای آشنایی یعنی اواخر دی‌ماه سال ۶۰ تا شهادت ایشان تقریباً هیچ‌وقت هم ارتباطمان قطع نشد. با وجود اینکه مثلا ایشان در شرق بود و من شاید جای دیگری بودم اما ارتباط بین ما حفظ بود و دائم از هم مطلع بودیم. یکی از خاطراتی که خودشان چند جا در ایران و عراق تعریف می‌کردند، این خاطره بود که روز آخر عملیات طریق‌القدس، شب آخر عملیات، فرمانده گردانشان شهید شده بود. آن شب با وجود این‌که در قرارگاه بودم و برادر سلیمانی فرمانده تیپ ثارالله بود، گفتم: «من گردان را می‌برم».

هیچ‌وقت ما مرز و حد و حدود نداشتیم. من آن‌موقع اطلاعات قرارگاه بودم، بچه‌های قدیمی لشکر می‌دانند ارتفاع ۲۰۲ یعنی چه. آنجا را تأمین کردیم. دیگر هوا داشت روشن می‌شد. ایشان آمد و با همدیگر گشتیم و دشمن هم فرار کرد. در تنگه ابوقریب، با هم برمی‌گشتیم که به مقر برویم، ایشان به مقر خود و من هم به مقر خود. آقای عزیز جعفری که فرمانده قرارگاه بود، به اتفاق چند نفر دیگر آمدند و گفتند: «ما می‌خواهیم به خط برویم». سر و ته کردیم، داخل یک استیشن سوار شدیم.

استیشن مال خود حاجی بود. من و ایشان جلو سوار شدیم، ولی ایشان اول سوار شد. چون اول سوار شد، معمولاً نفر اولی که سوار می‌شود پایش را سمت دنده می‌گذارد. من بعد از ایشان سوار شدم. شش یا هفت نفر بودیم. بی‌سیم‌چی و راننده و این‌ها. دنبال عراقی‌ها راه افتادیم. عراقی‌ها با تانک‌ فرار می‌کردند و می‌رفتند. ناگهان در ماشین ما انفجاری اتفاق افتاد. ما در لحظه اول فکر کردیم تانک زد به ما. همه افراد از جمله حاجی به بیرون پرت شدیم. به طور معجزه‌آسایی تنها کسی که از سرنشینان آن ماشین آسیب ندید، حاجی بود. همه به بیرون پرت شدند، یعنی این نبود که یک کسی بایستد تا در باز شود. از راننده تا همه بچه‌ها، آنها که جلو و وسط و عقب نشسته بودند. من از ناحیه پای چپ به‌شدت آسیب دیدم. یکی دیگر از بچه‌ها دستش قطع شد. یکی دو پایش قطع شد، همه آسیب دیدند، ولی در آن ماجرا خوشبختانه حاجی هیچ آسیبی ندید.

سردار سلیمانی در خط مقدم مبارزه با داعش قرار گرفت

سردار سلیمانی در عراق توانست هیمنه آمریکا را با حمله به عین الاسد بشکند و داعش را هم شکست دهد. نظر شما درباره این نوع اقدامات سردار سلیمانی که بدون ترس و واهمه به دل دشمن می‌زد، چیست؟

در سطح روابط بین‌الملل، هرکس زورش بیش‌تر است، نفوذ و حرفش بیش‌تر است. این در دنیای رقابت امروز و در باشگاه قدرت ظالمانه بین‌المللی امروز، یک واقعیت است. شما در این شرایط باید بتوانید علی‌رغم وضعیت اقتصادی و وضعیت داده‌های عینی و ملموس و محسوسی که دارید، به‌گونه‌ای طراحی کنید که حداکثر استفاده از این امکانات را ببرید تا بتوانید تعادل و توازن به وجود بیاورید، یا لااقل جلوی تقابل‌ها را بگیرید یا حداقل تقابل‌ها را پس بزنید تا بتوانید بمانید و درست هم بمانید، نه فقط برای زنده ماندن، برای زندگی کردن، بلکه برای حیات و حیات مؤثر داشتن. خب، این به نرم‌افزار نیاز دارد، امنیت هم یکی از آن‌ها است. امنیت پایدار، اقتصاد پایدار، فرهنگ پایدار، همه مؤلفه‌هایی که قدرت عام را تشکیل می‌دهند. قطعاً سردار سلیمانی این ذکاوت و هوش را داشت که از همه مؤلفه‌ها برای امور مختلف به ویژه عرصه بین‌الملل و مقاومت استفاده کند.

 داعش با نام اسلام به وجود آمد و تمام اصول بشری را نادیده گرفته و زیرپاگذاشت. آمریکا هم که حامی آنها بود، برای شکست این هیولا قدمی برنداشت. با این وجود، سردار سلیمانی در خط مقدم مبارزه با داعش قرار گرفت. به طوری که هیچ مسؤولی همچون ایشان برای مبارزه ثابت قدم و در صف اول مبارزه نبود. البته در این اقدامات مردم عراق هم در آنچه رقم می‌خورد، نقش مؤثری داشتند و ایران به عنوان حامی در کنار آنها ایستاد.

اتفاقی جدید در اربعین از سال ۱۳۸۹ با تدبیر سردار سلیمانی/ وقتی راهپیمایی اربعین بین‌المللی شد

یکی از بخش‌های فعالیت‌ شهید سلیمانی، ایجاد ساختار در راهپیمایی اربعین بود. آیا می­‌توان این کار را هم به عنوان اقدامی برای امنیت پایدار منطقه یا حتی سیاست خارجی تعریف کرد؟

انسان‌هایی که جامع‌الاطراف نگاه می‌کنند، الزاماً مهم نیست ایده‌های اولیه هم مربوط به خودشان باشد. ممکن است که ایده‌هایی، دیدگاه‌هایی و رویکردهایی وجود داشته ­باشد که به بعضی از رهبران یا به یک معمار یا به یک فرمانده و یا به یک مدیر گفته­ شود، ولی چون جامع‌الاطراف نیست، قدرت ذهنی و فکری و پردازش آن را ندارد؛ ممکن است آن را رها کند، اما چون ایشان این ویژگی‌ها را داشت، حتی اگر ایده‌ای هم مربوط به ایشان نبود، بلافاصله استقبال می‌کرد. قطعاً موضوع عتبات و موضوع اربعین، امروز از باقیات­ صالحات سردار شهید در کارنامه درخشان ایشان است.

به‌ واسطه مأموریت در آن سال‌ها، می‌­دیدم که راهپیمایی اربعین در سال ۱۳۸۹ پدیده نو و جدیدی بود و در مجموع ایده‌ها و ساختارهای ارائه‌ شده و حمایت، تأیید و گسترش آن، از جانب ایشان بود. موضوع اربعین، امروزه تبدیل به موضوعی کاملاً جهانی شده است، البته ما باید همانند خود شهید سلیمانی صحبت کنیم و نگوییم ما اربعین را راه انداختیم. راهپیمایی اربعین موضوعی بود که از گذشته‌ها در عراق مرسوم بوده و در دوره صدام کم‌کم ممنوع شد. بعد از فروپاشی رژیم بعث و سرنگونی صدام مجدد احیا شد، اما از سال‌۱۳۸۹  به بعد، وارد فاز جدیدی شد و منظر و نگاه نو و روح جدیدی در آن دمیده شد. یکی از آن چیزهایی که دمیده شد، بین­‌المللی شدن آن بود، آن‌موقع به ­عنوان حادثه­‌ای داخلی در داخل عراق بود، اما اکنون هم در داخل عراق گسترش خیلی بیش‌تری پیدا کرده و هم در منطقه و به‌عنوان میراث انسانی بین‌­المللی در سطح جهان مطرح شده ­است.



منبع خبر

سردار سلیمانی چگونه «معمار محور مقاومت» شد؟ بیشتر بخوانید »

مجبور شدم کتابم را با نام مستعار منتشر کنم/ جوانان عراقی اعدام ‌شدند تا به خمینی دشنام ندهند

مجبور شدم کتابم را با نام مستعار منتشر کنم/ جوانان عراقی اعدام ‌شدند تا به خمینی دشنام ندهند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، رمان «اسطوره‌های عشق» نوشته کمال السید به‌ تازگی با ترجمه اسماء خواجه‌زاده منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این کتاب داستان زندگی شهیده میسون غازی، از شهدای جریان اسلامی مبارزه در سال‌های حکومت صدام حسین و حزب بعث در عراق را روایت می‌کند.

کشور عراق، قرن بیستم را با جنگ جهانی اول، اشغال انگلیسی‌ها و قیام ۱۹۲۰میلادی معروف به «ثورة العشرین» آغاز کرد؛ انقلابی که گرچه ظاهراً به شکست انجامید، ولی پر از حماسه مردم عراق در برابر استعمارگران انگلیسی بود.

سال ۲۰۰۳ میلادی با سقوط صدام حسین، راه برای معرفی شهدای عراقی که در طول سال‌های حکومت بعثی در برابر آن رژیم ایستادگی می‌کردند، باز شد و با خروج اسناد از دستگاه‌های اطلاعاتی و استخباراتی رژیم بعث و هم‌چنین با بازشدن قفل زبان‌هایی که از ترس رژیم سخن نمی‌گفتند، کتاب‌های متعددی درباره این شهدا نوشته شد.

«علی العراقی» و همسرش «فاطمه العراقی» که سال‌ها در زندان‌های رژیم بعث بوده‌اند، پس از سقوط صدام، کتابی با عنوان «مذاکرات سجینه» (خاطرات زنان زندانی) منتشر کردند که در آن، سرنوشت ده‌ها زندانی زن عراقی را که در زندان‌های مخوف صدام محبوس بودند و بعدها اعدام شدند، روایت می‌کند.

شهیده «میسون غازی»، یکی از این زنان زندانی دوران حکومت صدام است که مدتی پس از حبس، اعدام می‌شود. رمان «اسطوره‌های عشق» نوشته «کمال السید» چندی بعد با الهام از خاطرات و اسناد منتشر شده توسط علی‌العراقی نوشته می‌شود. 

با علی‌ عراقی که اکنون ساکن بغداد است، درباره جمع‌آوری خاطرات زنان زندانی دوران صدام و انتشار آنها در کتاب «مذاکرات سجینه» گفت‌وگویی مجازی داشتیم که می‌خوانید.

سال ۲۰۰۱ مقالات بسیاری درباره شهیدان زینبی در روزنامه «الکلمةالحره» منتشر کردم که روزنامه‌ای مخالف رژیم صدام بود

* کتاب «مذاکرات سجینه» یا همان خاطرات زنان زندانی را چه زمانی نوشته و منتشر کردید؟

تألیف و چاپ جلد اول «خاطرات بانوی زندانی» سال ۲۰۰۲ در شهر مقدس قم رقم خورد؛ در واقع بعد از اینکه سال ۱۹۹۹ به دلیل دیکتاتوری فرعون بعثی «صدام حسین» از بغداد به سرزمین امنیت یعنی ایران گریخته بودیم و با خانواده‌ام در منطقه «فلکه پلیس» ساکن بودیم. سال ۲۰۰۱ مقالات بسیاری درباره شهیدان زینبی در روزنامه «الکلمةالحره» منتشر کردم که روزنامه‌ای مخالف رژیم صدام بود و در شهر قم منتشر می‌شد. اولین مقاله‌ام به بانوی شهید میسون غازی اختصاص داشت.

* ماجرای نوشتن کتاب «خاطرات زنان زندانی» نقش همسر شما «فاطمه العراقی» در تألیف کتاب چگونه بود؟

سال ۱۹۹۹ که با فرار از بغداد، در شهر مقدس قم ساکن بودم، بعد از ملاقات همسرم با دوستان زندانی‌اش که قبلا به قم گریخته بودند، متوجه جای خالی و فراموشی کامل بانوان مظلوم شهید شدم، خصوصا بانوان حزب الدعوه چرا که اغلب این بانوان شهید را حزب الدعوه‌ای معرفی می‌کردند.

به دلیل کافی نبودن اطلاعات، منابع اندک و نگاه مردسالارانه چیزی درباره بانوان شهید ننوشته بودند

بیشتر روزنامه‌های معارضین عراقی در ایران، سوریه و لندن از جمله جهاد، شهید، لواء الصدر، النبأ، الشهاده، بدر، نداء الرافدین و… خالی از یاد شهدای زن بود. حتی یک مقاله کامل پیدا نمی‌کنید که به بایگانی جهاد و شهادت یکی از شهدای زینبی فراموش شده بپردازد. البته درباره شهدا نوشته‌ شده بود اما به دلیل کافی نبودن اطلاعات، منابع اندک و نگاه مردسالارانه چیزی درباره بانوان شهید ننوشته بودند.

با توجه به همین موارد، علی‌رغم اینکه مؤلف یا داستان‌نویس نیستم، تصمیم گرفتم درباره این بانوان شهید بنویسم؛ پس شروع به نوشتن در روزنامه معارضین به نام «الکلمه الحره» کردم که در قم منتشر می‌شد. اولین مقاله من درباره شهید میسون غازی الاسدی از منطقه کاظمیه بغداد بود. سال ۲۰۰۲ هم کتاب «خاطرات زنان زندانی» را منتشر کردم که از طریق مرز بصره به عراق قاچاق شد و در بغداد و دیگر استان‌ها توزیع شد و به صورت افست ۱۳ بار زیر چاپ مجدد رفت. هر کسی که این کتاب در خانه‌اش پیدا می‌شد سریعا اعدام می‌شد.

اما درباره همسرم «زینب سلمان داود الربیعی/ فاطمه العراقی»؛ باید بگویم که او فارغ‌التحصیل دانش‌سرای بهداشت و البته زندانی سیاسی و از مجاهدین است و دو تن از برادرانش و چهار تن از پسرعموهایش شهید شده‌اند. اما او خانه‌دار است و آشنایی با داستان نویسی ندارد. او در ملاقات با منابع انسانی کتاب که دوستان هم‌بندی‌اش در زندان الرشاد بودند که اینک در شهر مقدس قم و تهران و اصفهان اقامت دارند، نقش بسزایی در تألیف این کتاب داشت. زیرا معمولا در جامعه ایرانی و خانواده‌های عراقی که متدین و محافظه‌کار هستند، عرف نیست که مؤلف کتاب با بانوان زندانی ملاقات کند؛ به همین خاطر همسرم عهده‌دار این کار بود.  

اما نام کتاب به این دلیل «مذاکرات سجینه» (خاطرات زنان زندانی) است که بیشتر منابع کتاب و اطلاعات شهیدان از زبان بانوان زندانی است و تاء تأنیث در این کتاب، پر تکرار است؛ گویا من از زبان بانوان زندانی درباره دوستان شهیدشان سخن می‌گویم.

این کتاب دو جلد دارد که در جلد اول درباره بانوان شهید «بنت الهدی، سرور بانوان شهید»، «شهیده سلوی البحرانی»، «بانوی شهید أمل العامری»، «بانوی شهید أمل الربیعی» و شهیده «میسون الاسدی، پرنده خورشید» نوشتم و جلد دوم هم به بانوی شهید مهندس «رجیحه الخطیب/ گل‌دسته فراموش شده بغداد» اختصاص دارد که پیشگام کار جهادی بانوان در عراق است و نیز رابط بانوی شهید بنت‌الهدی صدر بوده است.

* مخاطب ایرانی، چه چیزی از تجربیات زندان‌های صدام را باید بداند؟

ما به کار و جهاد زن مسلمان علیه طاغوت بعثی حاکم ایمان داریم و این نقش را ادامه راه زهرا (س)، حوراء، خدیجه، آسیه همسر فرعون، ام عماره، طوعه کوفی و بنت الهدی و سایرین می‌دانیم.کار جهادی باید با تکیه بر عقل، برنامه‌ریزی و آرامش بوده و از جوزدگی، احساسات و عواطف ناپایدار به دور باشد.

شخصیت‌هایی را که از نظر روحی و عقیدتی ضعیف هستند، نباید وارد کار جهادی کرد، زیرا هنگام دستگیری و شکنجه، دوام نخواهند آورد و اسرار را فاش خواهند کرد و موجب بازداشت و اعدام عده بیشتری از مؤمنین مجاهد می‌شوند.


شهیده «میسون غازی»، یکی از زنان زندانی دوران حکومت صدام است

* اولین بار داستان بانوی شهید، میسون غازی و نامزدش را چه زمانی شنیدید؟

من تا قبل از سال ۱۹۸۹ چیزی درباره بانوان شهید عراقی نمی‌دانستم. فقط بانوی شهید «بنت الهدی صدر» خواهر مرجع بزرگ و فیلسوف شهید محمد باقر صدر(رض) را می‌شناختم که سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) این جمله مشهور خود را عنوان کرد که: «در امام خمینی ذوب شوید همانگونه که او در اسلام ذوب شده است.».

اما پس از ازدواجم در سال ۱۹۸۹ تقریبا همه چیز را درباره بسیاری از بانوان شهید زینبی عراق که در زندان الرشاد با همسرم هم‌بند بودند، متوجه شدم. در عفو عمومی سال ۱۹۸۶ بسیاری از بانوان زندانی از زندان الرشاد آزاد شدند ولی رابطه همسرم با دوستان زندانی‌اش ادامه یافت تا اینکه با هم آشنا شدیم و ملاقات کردیم. اینگونه شد که توانستم زندانیانی مانند «انعام حمید الصریفی»، خواهر شهید دکتر حسام نامزد شهید میسون و همکلاسی شهید میسون در دانشکده ادبیات را بشناسم. از طریق همین ارتباطات، با «عبد السلام حمید الصریفی» از مجاهدان و برادر «شهید دکتر حسام» و همچنین «اکرام حمید الصریفی»، خواهر شهید حسام آشنا شدم. اینها بعضی از منابع ما در نگارش کتاب بودند.

در انتشار کتاب از اسامی مستعار استفاده کردیم تا نیروهای اطلاعاتی رژیم صدام که در سفارت عراق در تهران حضور داشتند، هویت واقعی ما را نفهمند و از خانواده‌هایمان در بغداد انتقام نگیرند

غیر از این، تعدادی از بانوان زندانی که در زندان الرشاد که با شهیده میسون بودند و اسناد و مدارک امنیتی که سال ۱۹۹۱ در خلال قیام شعبانیه از اداره استخبارات سلیمانیه و اربیل کشف شد، از جمله منابعم در نوشتن کتاب بودند.

نکته‌ای را هم بگویم اینکه وقتی شروع به نوشتن کتاب کردم از ترس اینکه نظام ظالم بعثی آسیبی به منابعم برساند نام این افراد را ذکر نکردم، برخی از اینها هنوز هم در بغداد زندگی می‌کنند. من و همسرم هم در انتشار کتاب از اسامی مستعار استفاده کردیم تا نیروهای اطلاعاتی رژیم صدام که در سفارت عراق در تهران حضور داشتند، هویت واقعی ما را نفهمند و از خانواده‌هایمان در بغداد انتقام نگیرند.

* چه کسانی خاطرات لحظات آخر این دو شهید(شهید میسون و نامزدش حسام) را برای شما بازگو کردند؟

در زندان الرشاد چندین نگهبان زن حضور داشتند که برخی بعثی و کینه‌ای هستند و عده اندکی نیز آدم‌های مثبتی هستند و گاهی به صورت مخفیانه با زندانیان زن همکاری می‌کرده‌اند. همسرم می‌گوید بعضی از نگهبانان مخفیانه در مراسم عزاداری ماه‌های محرم و صفر که در زندان الرشاد برگزار می‌شد، شرکت می‌کردند.

بعضی از نگهبانان مخفیانه در مراسم عزاداری ماه‌های محرم و صفر که در زندان الرشاد برگزار می‌شد، شرکت می‌کردند

نگهبان «ایمان» علی‌رغم اینکه مجرد بود، به دلیل نفرتش از بانوان زندانی، کنیه «ام سفیان» را برای خود انتخاب کرده بود، با این حال، شهیده میسون را دوست داشت. وقتی که برای اعدام میسون، همراهش به زندان ابوغریب رفت و برگشت، روز بعدش، گریه کرده و همه اتفاقاتی که در دقایق آخر برای شهیده میسون اتفاق افتاده بود، توضیح داده بود.

* چرا نکته بیشتری درباره شهید حسام گفته نشده؟

جزئیاتی از شهید دکتر حسام صریفی در زندان ابوغریب وجود دارد. مادر و برادرش که در لحظات آخر، ملاقات یک ساعته‌ای که با او داشتند، این موارد را نقل کرده‌اند اما وظیفه من این است که فقط درباره بانوان شهید زینبی بنویسم که به دست فراموشی سپرده شده‌اند.

* وقتی این داستان را می‌خوانیم که در آن عشق وجود دارد، آدمی با خودش می‌گوید: خدایا یعنی ممکن است این یک داستان واقعی باشد؟

بله داستان دو عاشق (حسام و میسون) یک داستان حقیقی است و شواهد بسیاری برای آن وجود دارد از جمله منابع انسانی و اعدام هر دو در یک روز. شهید میسون در وصیتش به برادرش عبدالسلام و مادرش که در زندان الرشاد با آنان ملاقات داشت، خواست به نزد خانواده‌ شهیده میسون بروند و خواهر او «هدی» را برای عبدالسلام خواستگاری کنند تا این زنجیره عشق که نظام صدام می‌خواهد از بین ببرد ادامه پیدا کند، اما خانواده میسون آن را رد کردند.

رابطه‌ام با خانواده شهید میسون در سال ۲۰۰۵ قطع شد، زیرا درخواستشان را قبول نکردم. آنها می‌خواستند برخی مطالب کتاب را حذف کنم

* از سرنوشت خانواده شهیدان میسون و حسام اطلاع دارید؟

بله، رابطه قوی و مستمری با استاد عبدالسلام الصریفی، برادر شهید حسام دارم که با مادر و خانواده‌اش ساکن کربلا هستند. با انعام الصریفی، خواهر شهید حسام) هم از سال ۱۹۹۲ در ارتباط هستم و درباره رابطه شهیدان حسام و میسون و جهادشان علیه صدام نامه‌هایی به خط انعام دارم. به صورت اینترنتی با خانم مهندس اکرام الصریفی، دیگر خواهر شهید حسام هم مکاتبه دارم و سؤالاتم درباره کودکی و جوانی شهید حسام را از او پرسیدم.

اما رابطه‌ام با خانواده شهید میسون در سال ۲۰۰۵ قطع شد، زیرا درخواستشان را قبول نکردم، چرا که هرگز به حقیقت خیانت نخواهم کرد و در ثبت تاریخ کشورم، تقلب نخواهم کرد. آنها سال ۲۰۰۴ هم با من تماس گرفتند و از من خواستند برخی مطالب کتاب را درباره رابطه میسون و حسام که به صحت آن اعتراف دارند، حذف کنم زیرا موجب ناراحتی آنان است.

البته پس از سقوط رژیم بعثی و بازگشتم به عراق، شروع به جمع‌آوری اطلاعاتی درباره بانوان شهید جلد اول کتاب «خاطرات بانوی زندانی» کردم و اطلاعات و اسنادی هم از شهیدان میسون و حسام به دست آوردم که ان شاء الله در کتاب قطوری منتشر می‌کنم.

* فکر می‌کنید روایت اتفاقات و کتاب‌های اینچنین می‌تواند در تقویت روابط دو ملت عراق و ایران اثرگذار باشد؟

بله صد البته. ملت عراق به جز بعثی‌ها و ناصبی‌ها، شهیدانی را که علیه نظام صدام کافر مبارزه کردند، دوست دارند و آنها را الگویی برای نسل‌ها می‌دانند. بنابراین محبت آنان به شهیدان میسون و حسام که عاشق ملت و رهبر ایران بودند، محبت مردم عراق را به ایران چند برابر خواهد کرد.

شهیدان حسام و میسون نمایندگان محبت عقیدتی و انقلاب حسینی و زینبی علیه رژیم شاه و صدام هستند

رابطه مردم عراق و ایران یک رابطه خدایی، محمدی، علوی، فاطمی، حسینی و زینبی است. پس همه تلاش‌های استکبار جهانی برای تفرقه افکندن بین این دو ملت محکوم به شکست بوده و گواه این سخن، جنگ بدنام قادسیه است که ۸ سال به طول انجامید. جنگی که تلفات انسانی بسیاری به دو ملت وارد کرد اما به دلیل محبت عقیدتی مشترک بین آنان، نتوانست بینشان تفرقه بیندازد. آنچه در زیارت اربعین می‌بینیم شاهد این مدعاست. سالیانه هزاران خانه با عشق و برادری صادقانه، درهایشان را به روی زائران ایرانی می‌گشایند. شهیدان حسام و میسون نمایندگان محبت عقیدتی و انقلاب حسینی و زینبی علیه رژیم شاه و صدام هستند و این نتیجه طبیعی قلب‌هایی است که دوستدار خورشیدند.


علی عراقی نویسنده

* نسل امروز عراق که دیکتاتوری صدام را ندیدند به داستان زندگی شهیدان میسون و حسام چه واکنش نشان می‌دهند؟

داستان دانشجوی شهید میسون و دکتر حسام به جوانان ایرانی و عراقی درس محبت الهی و عشق عقیدتی می‌دهد. امام صادق(ع) فرمودند: آیا دین چیزی جز محبت است؟ پس عشق الهی که در زندگی این دو جوان وجود داشت همان چیزی است که آنان را به محبت ایران رساند.

جوانان عراقی از زن و مرد، در دهه هشتاد قرن گذشته، عاشق ایران بودند و شکنجه‌های وحشیانه صدام را تحمل می‌کردند و جانشان را برای عشق به ایران و برای پیروزی ایران در جنگ تحمیلی فدا می‌کردند. همه اینها به سبب عشقی بود که بر قلب‌های پاک با ایمان تابیده بود و نه یک عشق دنیوی، مادی و سطحی.

با چشمان خودم دیدم جوانان و بزرگسالانی که در اداره امنیت کل و اداره امنیت انقلاب، جلاد را به چالش کشیده و نپذیرفتند به امام خمینی دشنام دهند و با دل‌هایی عاشق منتظر حکم اعدامشان بودند

بله، نسل مرجع عالیقدر شهید سید محمد باقر صدر (رضوان‌الله تعالی علیه) نسلی بود که به ایران عشق می‌ورزید و برای این عشق مجاهدت کرد و به اتهام علاقه به شهید صدر و امام خمینی، مورد بازداشت و شکنجه قرار گرفت. به خدا سوگند چه بسیار با چشمان خودم دیدم جوانان و بزرگسالانی که در اداره امنیت کل و اداره امنیت انقلاب، جلاد را به چالش کشیده و نپذیرفتند به امام خمینی دشنام دهند و با دل‌هایی عاشق منتظر حکم اعدامشان بودند. خدا را گواه سخنانم می‌گیرم. مردان جوان و زنان زینبی ما شبانه‌روز برای تقویت حکومت ایران مجاهدت کردند. به خداوند قسم که جلوی طناب دار در زندان مرکزی ابوغریب فریاد می‌زدند: مرگ بر صدام، زنده باد صدر، زنده باد خمینی، زنده باد بنت الهدی.

خلاصه آنکه حتما نسل جوان درک خواهد کرد که این عشق پاک مقدس که قلب حسام و میسون را به هم پیوند زده بود، شاخه‌ای از درخت محبت الهی به جمهوری اسلامی ایران است. این عشق، نسل جوان را به عشق ایران، به عنوان یک انقلاب، حکومت و همسایه خوب خواهد رساند.

خدا شاهد است که پسر بزرگم، سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ بسیاری از دانشجویان دختر و پسر دانشکده را می‌دید که کتاب «خاطرات بانوی زندانی» را همراه داشتند اما بیشتر تمرکزشان بر داستان شهیده میسون بود و بیشتر از سایر داستان‌های کتاب، غرق در خواندنش می‌شدند. این یک حقیقت ذاتی انسان است که دل‌ها جذب عشق افلاطونی و انسانی پاک‌، بین جوانان می‌شود. شاعری عراقی در این باره گفته است: شریف‌ترین و والاترین مردم عاشقانند/ وشریف‌ترین عشق‌ها، آن است که دامن آلوده نکرده‌اند

انتهای پیام/





منبع خبر

مجبور شدم کتابم را با نام مستعار منتشر کنم/ جوانان عراقی اعدام ‌شدند تا به خمینی دشنام ندهند بیشتر بخوانید »