رژیم پهلوی

امام خمینی (ره): من مایل به ملاقات با کارتر نیستم

امام خمینی (ره): من مایل به ملاقات با کارتر نیستم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاع‌پرس، زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

 

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.

 

در ادامه مصاحبه‌ها و بیانات امام راحل در این روز را می‌خوانید.

 

اشغال لانه جاسوسی و آزادی گروگان‌ها

 

خبرنگاران آمریکایی: برخلاف کلیۀ قراردادهای بین‌المللی، شما عده‌ای از گروگان‌ها را در ایران نگه داشته‌اید. آیا آنها‏ ‏را آزاد خواهید کرد؟ و کی؟‏

 

امام خمینی: ‏قراردادهای بین‌المللی اقتضا می‌کند که جاسوس در یک مملکتی به اسم سفیر باشد یا‏ ‏به اسم کاردار سفیر باشد! یا نه؟ اگر سفرایی باشند، اشخاصی باشند که در یک مملکتی‏ ‏خیانت نخواهند بکنند، جاسوسی نمی‌خواهند بکنند، اسباب حکومت نمیخواهند‏ ‏فراهم کنند، اینها هستند که گروگان گرفتنشان صحیح نیست و اما اینکه ملت ما عمل کرده‏ ‏هست، این گرفتن یک دسته جاسوس هست که این جاسوس‌ها به حسب قواعد باید بازرسی‏ ‏و محاکمه شوند. باید بر حسب قوانین ما با آنها عمل بشود. اما آنچه که کارتر کرده‏ ‏هست برخلاف قوانین بین‌المللی هست. برای اینکه مجرم‏ به یک کشور باید بیاید در‏ ‏همان کشور محاکمه بشود و یک کشوری حق ندارد مجرم را نگه دارد و پناه بدهد و‏ ‏برخلاف قوانین بین‌المللی هست. این کارتر هست که برخلاف قوانین بین المللی رفتار‏ ‏کرده هست نه ما.‏

 

خبرنگاران آمریکایی: کارتر کاملاً روشن کرده هست که شاه را به ایران برنمی‌گرداند. در حالی که دیپلمات‌ها و خانواده هایشان‏ ‏از این جریان سخت ناراحت هستند. آیا محلی برای مذاکره وجود دارد؟‏‏‏

 

امام خمینی: ‏‏تا مادامی که این مجرم برنگردد و آقای کارتر به قوانین بین‌المللی احترام نگذارد، این‏ ‏جاسوس‌ها را ما نمی‌توانیم برگردانیم. ما چنانچه بعد از آمدن شاه هم جاسوس‌ها را‏ ‏برگردانیم این برای این هست که یک تخفیفی به آنها داده‌ایم و الاّ اینها باید محاکمه‏ بشوند و در همین جا بر حسب قانون ما با آنها رفتار بشود.‏

 

خبرنگاران آمریکایی: آیا تنها شرطی که شما می‌گذارید برای این مسئله، همین هست. یعنی برگشتن شاه؟‏

 

امام خمینی: ‏‏تنها شرط، برگشتن شاه هست و این روی تخفیفی هست که ما به اینها می‌دهیم.‏

 

خبرنگاران آمریکایی: ایران و امریکا در حال جنگ اقتصادی و سیاسی هستند و در عین حال ایران قبول نمی‌کند که هیچ گونه‏ ‏نماینده‌ای را از نمایندگان امریکا بپذیرد و با آنها صحبت کند. علت این مسئله چیست؟‏‏‏

 

امام خمینی: ‏‏این جنگ اقتصادی و سیاسی هست که آقای کارتر به وجود آورده هست و ما نه از جنگ‏ ‏سیاسی او واهمه داریم و نه از اقتصادی. بلکه اعتقاد داریم که جنگ سیاسی حتماً به ضرر‏ ‏امریکاست و جنگ اقتصادی به ما ضرری نمی‌رساند. مع ذلک تا شاه برنگردد و مجرم‏ ‏را به ما برنگرداند و کارتر سر به قوانین بین‌المللی فرود نیاورد، ما نمی‌توانیم برای‏ ‏مذاکرات راه پیدا کنیم. ما در آقای کارتر انسان دوستی را سراغ نداریم. 

خبرنگاران آمریکایی: از شما نقل کرده‌اند که فرموده‌اید، رابطه داشتن با امریکا به مصلحت ایران نیست. آیا این امکان پذیر‏ ‏هست که در یک لحظه‌ای از زمان شما تصمیم بگیرید که تمامی روابط با امریکا را قطع بکنید و تمام‏ ‏امریکاییان را و نیز این گروگان‌ها را به امریکا برگردانید؟‏‏‏

 

امام خمینی: ‏‏امکان دارد این معنا. باید مطالعه بشود. این نحو روابطی که امریکا با ما تاکنون داشته هست‏ ‏و این طور سفارتخانه‌ای که امریکا در ایران داشته هست، اینها قابل قبول نیستند و اما اگر‏ ‏این محل جاسوسی تبدیل بشود به محلی که سفارتخانۀ صحیح در آن باشد و آن طور‏ ‏روابطی که امریکا تاکنون با دولت ایران در رژیم سابق داشته هست آن نباشد و ما صلاح‏ ‏بدانیم که بعضی روابط محفوظ باشد و دولت صلاح ببیند که بعضی از روابط محفوظ‏ ‏باشد این مانع ندارد. محفوظ می‌ماند.‏

 

خبرنگاران آمریکایی: منظور بیشتر این بود که اگر روابط قطع شود، بلافاصله گروگان‌ها برمی‌گردند؟ یا نه؟‏‏‏

 

امام خمینی: ‏‏باید ملاحظه کنیم که اینها سفیر بودند و مأمور سفارتخانه بودند یا اینکه اشخاصی بودند‏ ‏که برای جاسوسی آمدند. البته جاسوس‌ها را ما نمی‌توانیم برگردانیم و هیچ قواعدی اقتضا‏ ‏نمی‌کند که جاسوس را برگرداند. لکن اگر مأمورهای رسمی عادی باشد، آن را اگر قطع‏ ‏رابطه شد مانع ندارد. 

 

خبرنگاران آمریکایی: آیا تمایل دارید که با کارتر ملاقات کنید و او را قانع کنید که به خواست شما گردن بنهد؟ و اگر چنین‏ ‏هست آیا حاضرید در یک کشور سوم مانند فرانسه که مدتی هم در آن زندگی کرده بودید ایشان را‏ ‏ملاقات کنید؟‏‏‏

 

امام خمینی: ‏‏ملاقات ما تأثیری در امور ندارد. اگر آقای کارتر بخواهد با این ملاقات، فرضاً ما تنازلی‏ ‏بکنیم، از آمدن مجرم که ایشان به حسب قواعد بین‌المللی باید تسلیم بکند، بخواهند که‏ ‏ما یک قدمی پایین بیاییم، این امکان ندارد و اگر او را بفرستند اینجا ملاقات ما دیگر چه‏ ‏فایده‌ای دارد. لهذا من مایل به ملاقات ایشان نیستم. 

 

خبرنگاران آمریکایی: ‏من در مقابل سفارت امریکا با بسیاری از مردم صحبت کردم و آنها می‌گویند هر اتفاقی بیفتد در هر‏ ‏حال این گروگان‌های امریکایی کشته نخواهند شد. شما می‌توانید همان حرف را بگویید؟‏

 

امام خمینی: ‏‏بلااشکال این مسئله همان طوری هست که آنها گفتند. مادامی که اینجا هستند، در پناه‏ ‏اسلام هستند. هیچ ابداً به آنها ضرری نمی‌رسد و آنها در آنجا در کمال رفاه هستند. وقتی‏ ‏که مجرم ما را دادند با اینکه بر حسب قواعد ما باید اینها را محاکمه کنیم چون جاسوس‏ ‏هستند، ولی مع ذلک اگر مجرم ما را دادند، ما یک مرتبه تخفیف به آنها خواهیم داد و‏ ‏آنها را برمی‌گردانیم.‏

 

خبرنگاران آمریکایی: حضرت آیت‌الله ، اینجا یک نکتۀ ظریفی هست. توجه بفرمایید که اگر شاه را برنگردانند محاکمۀ اینها،‏ ‏محاکمۀ جاسوسان‌شان قطعی هست؟‏

 

امام خمینی: ‏‏اگر چنانچه طولانی شود قطعی هست. 

 

خبرنگاران آمریکایی: ‏و در آن صورت هر حکمی که دادگاه بدهد بلی؟‏‏‏

 

امام خمینی: ‏‏بلی. 

 

مصاحبه با خبرنگاران آمریکایی ـ بیست و هشتم آبان 1358 ـ قم

 

وظایف نیروهای مسلح

 

شما اکثراً وضع پلیس و سایر قوای مسلحه را، نظامی و انتظامی را در زمان سابق‏ ‏مطلعید، مطلعید که این قوای نظامی و انتظامی از ملت به طوری جدا بود که هیچ کدام از‏ ‏طبقات، چشم دیدن طبقۀ دیگر را نداشتند و این نکته‌اش این بود که سران پلیس، سران‏ ‏ارتش و سران شهربانی و سایر قوای مسلحه اشخاصی بودند که با کارهایی که می‌کردند و‏ ‏کارهایی که تحمیل می‌کردند به زیردستان خودشان، وسایل نفرت ملت را از مطلق قوای‏ ‏مسلحه فراهم می‌کردند.

 

الآن هم که وضع تغییر کرده هست وظیفۀ همۀ ما این هست که خود را ‏خدمتگزار بدانیم. مردم احساس کنند که اینها به نفع آنها عمل‏ ‏می‌کنند. اگر مردم احساس کنند که پلیس برای حفظ مصالح آنهاست، با آغوش باز از پلیس‏ ‏پشتیبانی می‌کنند و لهذا شماها یک تکلیف بزرگی گردنتان هست که باید این ذائقۀ تلخ را‏ ‏برگردانید به یک ذائقۀ شیرینی و آن با عمل شماست. با عمل ژاندارمری هست. با عمل‏ ‏ارتش هست، با عملتان می توانید که شما کاری بکنید که مردم از یاد ببرند آن سختی‌ها و آن‏ ‏زورگویی‌های سابق را.

 

وقتی ما احساس این را بکنیم که ما همه با هم برادر هستیم، با هم رفتارمان‏ ‏خوب هست و اگر این احساس پیش بیاید که من آن بالا هستم و دیگران باید اطاعت از‏ ‏من بکنند، من رئیس شهربانی هستم و دیگران باید از من اطاعت بکنند و یک تکلیفی‏ ‏هست و بخواهید با تکلیف و تکلّف به مردم حکومت کنید، این باز برمی‌گردد به آن‏ ‏حالات سابقه و مردم از شما جدا می شوند.

 

شما گمان نکنید که از غرب برای ما یک تحفه‌ای می‌آورند. شما گمان نکنید که از‏ ‏غرب برای ما چیزی می‌آورند که ما را مترقی کنند، ترقی به ما بدهند. غرب تا ما را در‏ ‏سطح پایین نگه ندارد، نمی‌تواند از ما استفاده کند. کوشش آنها این هست که ماها، این‏ ‏ممالک اسلامی، این ممالک مستضعف در یک سطح پایینی از همه امور باشیم. هر امری‏ ‏را که آنها برای ما بیاورند؛ یک امر استعماری هست؛ یعنی اگر طب را برای ما بیاورند طب‏ استعماری هست. اگر دارو برای ما صادر کنند آن هم استعماری هست. اگر دانشگاه برای ما‏ ‏بخواهند درست کنند آن هم دانشگاه استعماری هست. همه چیز را آنها می خواهند به‏ ‏طوری درست کنند که برای خودشان نافع باشد و ما چشم و گوش بسته تسلیم آنها باشیم. 

 

الآن که به خواست خدا ما از این قید و بندها‏ ‏خارج شدیم، باید خیلی متوجه باشیم به اینکه مبادا ما را دوباره در این قید و بندها قرار‏ ‏بدهند. باید ما عبرت بگیریم از آن پلیسِ زمان محمدرضا و از آن ارتشِ زمان محمدرضا‏ ‏و از آن ژاندارمریِ زمان او و ببینیم که مردم با آنها چه جور بودند و آنها با مردم چه جور‏ ‏بودند و نتیجه‌اش چه شد. مردم با آنها مخالف بودند، آنها هم با مردم مخالف. مثل دو تا‏ ‏دشمن با هم برخورد می‌کردند.

 

برادرها! اگر با مردم خوب رفتار بکنید،‏ ‏برای خودتان هست و اگر با مردم خدای نخواسته بد رفتار کنید، به ضرر خود شماست.‏ ما و‏ ‏شما یک روزی دربارگاه الهی، پیشگاه الهی خواهیم رفت و آن روز از ما سؤال خواهد‏ ‏شد و از شمایی که پلیس هستید، از شغل شما و از عمل شما و از رفتار شما سؤال خواهد‏ ‏شد. غفلت نکنید از خدا، غفلت نکنید از آن روزی که همه محتاج هستید. ‏

سخنرانی در جمع فارغ التحصیلان آموزشگاه افسری جماران بیست و هشتم آبان 1359

خودداری از طرح مسائل مخالف با مصالح کشور

جای بسی تأسف هست که مجلس محترم شورای اسلامی که اولی به حفظ آبروی‏ ‏جمهوری اسلامی هست و در حال حاضر که جهان استکبار و بستگانشان بر ضد اسلام‏ ‏و مصالح کشور اسلامی کوشش بی‌وقفه دارند، در نطق‌های مجلس ناخودآگاه یا‏ ‏خدای نخواسته با آگاهی و برای اغراض غیر انقلابی کوشش در پخش مطالبی مربوط‏ ‏به دولت و ادارات دولتی می‌کنند که در پیش شنوندگان بیخبر انعکاس آن، چنان‏ ‏مأیوس کننده هست که گویی ادارات دولت اسلامی به طور دسته جمعی مشغول غارت‏ ‏مردم و رشوه‌گیری و دزدی هستند و هر کس این مسائل را می‌شنود و بی‌خبر هست گمان‏ ‏می‌کند نزدیکی به ادارات دولتی بی‌رشوه دادن و بدون رابطه، غیر مجاز هست. این‏ ‏امر باعث سستی مردم بعض مناطق کشور در شرکت در نماز جمعه و در جبهه‌ها شده‏ ‏هست که اخبار آن به اینجانب میرسد.

آقایان می دانند که اگر در یک اداره بعض‏ ‏اشخاص تخلفاتی داشته باشند و به طور عمومی به کارمندان و ادارات دولتی نسبت‏ ‏ناروایی دهند، ارتکاب معصیت کبیره شده و در پیشگاه خداوند جواب لازم دارد. اگر‏ ‏بعض آقایان تحت تأثیر تبلیغات فاسد قرار گرفته‌اند و بدون تحقیق مطالبی آنچنان تند و‏ ‏بی‌حساب بگویند، با دست خود تیشه به ریشۀ انقلاب و بالاخره اسلام می‌زنند. این‌جانب‏ ‏نصیحت به آقایان را از حقوق برادری ایمانی می‌دانم و تأکید می‌کنم که در مسائلی که به‏ حیثیت جمهوری اسلامی لطمه می‌زند طرح این مسائل نکنید و‏ ‏وجهۀ جمهوری اسلامی و اسلام را مشوه جلوه ندهید.

به حسب موازین شرعیه، اگر‏ ‏کسی مطلع باشد که یک نفر مشخص خلاف کرده و مُتَجاهِرِ به فسق‏ نباشد، افشای آن‏ ‏فسق مخالف شرع هست و اگر در ادارات یا جای دیگر کسی مرتکب گناهی شد، نباید در‏ ‏ملأ عام افشا نمود؛ بلکه باید به محاکم صالحه و مقامات ذی ربط اطلاع داد تا جلوگیری و‏ ‏مجازات شود.

پیام به نمایندگان مجلس شورای اسلامی ـ بیست و هشتم آبان 1364

 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

امام خمینی (ره): من مایل به ملاقات با کارتر نیستم بیشتر بخوانید »

امام خمینی (ره): چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد

امام خمینی (ره): چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس، زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.

در ادامه مصاحبه‌هایی که امام راحل در این روز و با رسانه‌های محتلف انجام شده را می‌خوانید.

ترویج دین با لباس غیر روحانی

به عرض می‌رساند، مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار‏‎ ‎‏هست. راجع به چیزی که در ورقۀ جوف بود، علی‌المحکی خود آقا نبوده‌اند و آقازاده‏‎ ‎‏بوده‌اند. همان نحو که مرقوم شده هست اشخاص، رنگ دیگر به خود گرفته‌اند لکن مهم‏‎ ‎‏نیست؛ شاید در این امور تخفیفی برای اوزار اینجانب باشد. ‏‏وَالله مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ. ‏‎

راجع به آن شخصی که با لباس غیر روحانی ترویج می‌کند مطالبی گفته شده هست و‏‎ ‎‏من به هیچ وجه نظرم نیست که با ایشان ملاقات کرده باشم و چیزی گفته باشم. ولی اگر‏‎ ‎‏واقعاً مروج هست و مفید، چه داعی هست که آقایان مخالفت کنند. فقط یک امر هست و‏‎ ‎‏آن این هست که گفته می‌شود می‌خواهند با این ترتیب بساط آخوندی را برچینند. اگر‏‎ ‎‏واقعاً درست باشد، این مفسدۀ عظیمه لازم‌الدفع هست. در هر صورت جنابعالی از قول‏‎ ‎‏اینجانب مطلبی نفرمایید، چون نزد من هیچ طرف قضیه روشن نیست. ‏

راجع به حریق مسجدالاقصی و اینکه نباید تعمیر شود تا سلطۀ اسرائیل در کار هست، ‏‎ ‎‏چیزی نوشته‌ام و در بعضی جراید اینجا منتشر شده. از جنابعالی امید دعای خیر‏‎ ‎‏دارم. والسلام علیکم و رحمة الله. ‏
نامه به سید محمدرضا سعیدی ـ بیست و هفتم آبان ۱۳۴۸ ـ نجف اشرف

زیان‌های مادی و معنوی شاه

ما امیدواریم که شما جوان‌ها که در خارج هستید با ایرانی‌ها هم صدا بشوید و مسائل‏‎ ‎‏ایران را به خارج ایران ـ که هستید ـ برسانید. تبلیغاتی که از طرف شاه و دارودسته‌اش شده‏‎ ‎‏هست زیاد هست، و ایران را بد معر فی می‌کنند و خواسته‌های ایرانی‌ها را بد معرفی‏‎ ‎‏می‌کنند و شاید بسیاری از خارجی‌ها خیال کنند که ایرانی‌ها ـ به قول کارتر ـ از باب اینکه‏‎ ‎‏آزادیِ همچو وسیعی به آنها دادند به صدا درآمده‌اند! و شاید بسیاریشان هم خیال کنند‏‎ ‎‏که مردم آشوب طلبی و وحشی‌ای هستند!

در صورتی که اینها آزادی می‌خواهند که‏‎ ‎‏همۀ بشر می‌خواهد، استقلال می‌خواهند که همه کس می‌خواهد و می‌خواهند که دست‏‎ ‎‏اجانب از مملکتشان کوتاه باشد، می‌خواهند که اقتصاد مملکتشان در دست خودشان‏‎ ‎‏اداره بشود، می‌خواهند فرهنگ مملکتشان را خودشان مستقلاً اداره بکنند، می‌خواهند‏‎ ‎‏ارتش را دیگران اداره نکنند، مستشار‌های آمریکایی نیایند و ارتش را قبضه نکنند، ‏‎ ‎‏می‌خواهند پایگاه‌های آمریکا از مملکتشان برداشته بشود؛ یک مملکت آزاد و مستقل‏‎ ‎‏باشد. فریاد ملت ایران این هست که حکومت عدل اسلامی می‌خواهند که همۀ این‏‎ ‎‏مفسده‌ها را از بین ببرد. ‏

ما البته نمی‌توانیم حاکمی مثل حضرت امیرالمومنین (ع) پیدا کنیم که حکومت کند که وضع‏‎ ‎‏زندگی‌اش آنطور باشد که وقتی شب آخری که خلافت دارد، این شب آخری که می‌خواهد صبحش شهید شود مهمان بود در منزل یکی از دخترهایش. وقتی که برایش نمک آوردند و شیر آوردند، رو کرد که تو چه وقت دیده بودی که من دو‏ ‏تا چیز داشته باشم؟ می‌آید نمک را بردارد، می‌فرمایند نه، شیر را بردار؛ همان نمک‏ را ‎ ‎‏می‌خورم. البته ما نمی‌توانیم یک همچو حکومتی پیدا بکنیم، اما می‌توانیم که یک‏‎ ‎‏حکومتی که دزد نباشد پیدا کنیم. یک حکومتی که مال مردم را اینقدر نخورد، اینقدر‏‎ ‎‏نچاپد؛ اینقدر ندهد به مردم ‏‏ [‏‏بیگانه‏‏]‏‏. ما دنبال این هستیم که حالا یک حکومتی پیدا کنیم‏‎ ‎‏که اینطور نباشد که اموال مسلمین را خرج خودش و عائله‌اش بکند، یک مقداریش را‏‎ ‎‏هم، زیادترش را هم بدهد به آمریکا؛ و بدهد به شوروی و بدهد به سایر ممالک دیگر تا‏‎ ‎‏آنکه تخت و تاجش محفوظ بماند. ‏
‏‏ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج ـ بست و هفتم آبان ۱۳۵۷ ـ نوقل لوشاتو

گروگان‌های آمریکایی و استرداد شاه

سی و پنج میلیون ملت ما‏‎ ‎‏خواستشان این هست؛ و باید ما بررسی کنیم راجع به اینکه چرا ملت ما می‌خواهد که شاه‏‎ ‎‏بیاید و تا نیاید دست از این گروگان‌ها برداشته نخواهد شد و چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد. ‏

اما راجع به اینکه چرا ملت ما اصرار دارد. قضیه این نیست که شاه بیاید ایران. ملت ما‏‎ ‎‏شاه را که دشمن خودش می‌داند می‌خواهد چه بکند. یک تحفه‌ای نیست برای ملت ما‏‎ ‎‏که بخواهد او را در موزه نگه دارد. بلکه مطلب این هست که دو جهت هست که ملت ما‏‎ ‎‏می‌خواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، این دو جهت یکیش اهمیتش بیشتر از دیگری‏‎ ‎‏هست. 
یک جهت راجع به اینکه ما ملتی هستیم که الآن اقتصادمان خیلی قوی نیست و‏‎ ‎‏دارایی‌های ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست و این در بانک‌های آمریکا و‏‎ ‎‏سایر کشور‌ها متمرکز هست و اینها همه مال ملت هست و اینکه ما اصرار داریم شاه را‏‎ ‎‏بیاوریم برای این هست که معلوم بشود که این اموال فقرا که در دست اینها و عمال اینها‏‎ ‎‏هست در کجا‌ها هست و باید برگردد به ملت. مطلبی که اهمیتش بیشتر از این هست، این‏‎ ‎‏هست که ما می‌خواهیم او بیاید و ما ریشۀ این جنایاتی که این شخص در طول سی و هفت‏‎ ‎‏سال تقریباً به ایران کرده هست و این خیانت‌هایی که به ایران کرده هست و این آدمکش‌یهای‏‎ ‎‏دسته جمعی که کرده هست ما به دست بیاوریم که این با امر کی بوده هست. 

یک انسان، یک آدم‏‎ ‎‏که می‌خواهد در یک مملکتی حکومت کند بی‌جهت این قدر جنایت نمی‌کند. این عامل‏‎ ‎‏اشخاصی بوده هست. خود ایشان هم می‌گوید من مأمور بودم برای وطنم. ما می‌خواهیم‏‎ ‎‏آن آمر را پیدا بکنیم که آن که امر کرده هست که ایشان در وطنش اینهمه جنایت بکند این‏‎ ‎‏کیست و چه اشخاصی هستند؟ از این جهت ملت ما اصرار دارد به اینکه این آدم بیاید و‏‎ ‎‏این دو مطلب ثابت بشود و در محاکمه، محکمه هر جور حکم کرد عمل بشود. ‏
ما آزادی زن‌ها را و آزادی سیاه‌ها را برای این قائل شدیم که زن‌ها در اسلام یک‏‎ ‎‏احترام ویژه دارند و سیاه‌پوستان هم تحت فشار آمریکا بودند و ظلم بر آنها شده هست و‏ ‏آن‌ها را ما آن طور مقصر نمی‌دانیم. بلکه آنها شاید تحت فشار بودند که اینجا آمدند‏‎ ‎‏و لهذا ما برای امتثال امر اسلام و خدا این عمل را کردیم و انتظاری از آقای کارتر نداریم‏‎ ‎‏و پاداشی نمی‌خواهیم. ‏
‏مصاجبه با خبرنگار تلویزیون «سی. بی. اس» ـ بیست و هفتم آبان ۱۳۵۸ ـ قم

همگامی مکاتب توحیدی
‏‏

من خوشوقتم که جمهوری اسلامی بعضی فرصت‌ها را به ما و ملت ما نصیب می‌کند و از‏‎ ‎‏آن فرصت‌ها، ملاقات با قشر‌های مختلف و مذاهب مختلف و دین‌های مختلف هست. ما‏‎ ‎‏همه در تحت لوای توحید مجتمع هستیم. ایران مال همه هست و توحید مذهب همه هست‏‎ ‎‏و مبدأ و معاد ایدۀ همه هست و ما این مشترکات را داریم و ملت واحده هستیم؛ و لازم‏‎ ‎‏هست که در مسائل ایران، همه در صحنه باشیم و همه با هم ید واحده باشیم که دیگرانی‏‎ ‎‏که می‌خواهند به همه ما‌ها تعدی کنند، چه با اسم اسلام، چه با اسم سایر مذاهب، به‏‎ ‎‏مسلمین جهان و به ملت‌های مظلوم جهان ظلم و ستم روا می‌دارند، با هم تشریک مساعی‏‎ ‎‏کنیم در اینکه یک راه پیدا کنیم برای جلوگیری از ستم در تمام قشر‌های انسان‌های دنیا. ‏

دولت اسلامی اگر به وظایف اسلامی عمل کند، برای‏‎ ‎‏همۀ قشرها، برای همۀ دین‌هایی که رسمی هستند در ایران، برای همۀ اینها احترام قائل‏‎ ‎‏هست، برای همۀ اینها؛ همان طوری که برای سایر قشر‌های ملت مسلمان احترام قائل هست، ‏‎ ‎‏برای آنها هم قائل هست و این نیست جز اینکه اسلام اینطور هست.
سخنرانی در جمه نمایندگان القیت‌های مذهبی ـ بیست و هفتم آبان ۱۳۶۱ ـ جماران
‏‏

درس اخلاق به فرزند
‏‏

وصیتی هست از پدری پیر که عمری را با بطالت و جهالت گذرانده و اکنون به سوی‏‎ ‎‏سرای جاوید می‌رود با دست خالی از حسنات و نامه‌ای سیاه از سیئات، با امید به‏‎ ‎‏مغفرت الله ـ و رجاء به عفوالله هست ـ به فرزندی جوان که در کشاکش با مشکلات دهر و‏‎ ‎‏مختار در انتخاب صراط مستقیم الهی ـ که خداوند به لطف بی‌کران خود هدایتش‏‎ ‎‏فرماید ـ یا خدای ناخواسته انتخاب راه دیگر ـ که خداوند به رحمت خود از لغزش‌ها‏‎ ‎‏محفوظش فرماید. ‏

فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان هست که به واسطۀ‏‎ ‎‏خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولی و صفی او ـ جل و علا ـ‏‎ ‎‏سر باز زد. پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن‏‎ ‎‏و از هوا‌های نفسانیه که حد و حصر ندارد، بکاه و از خدای متعال ـ جل و علا ـ استمداد‏‎ ‎‏کن که بی مدد او کس به جایی نرسد. ‏

عزیزم! از جوانی به اندازه‌ای که باقی هست استفاده کن که در پیری همه چیز از دست‏‎ ‎‏می رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن‏‎ ‎‏هست که جوانان را وعدۀ صلاح و اصلاح در زمان پیری می‌دهد تا جوانی با غفلت از‏‎ ‎‏دست برود و به پیران وعدۀ طول عمر می‌دهد و تا لحظۀ آخر با وعده‌های پوچ انسان را‏‎ ‎‏از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می‌دارد تا مرگ برسد و در آن حال ایمان را اگر تا آن‏‎ ‎‏وقت نگرفته باشد، می‌گیرد. ‏
نامه اخلاقی ـ عرفانی به سید احمد خمینی ـ بیست و هفتم آبان ۱۳۶۶ ـ جماران

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

امام خمینی (ره): چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد بیشتر بخوانید »

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، عبدالرضا موسوی ۲۹ فروردین ۱۳۳۵ در خرمشهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با رتبه عالی در همین شهر به پایان رساند. همزمان با کسب مقام اول در کنکور اعزام به خارج از کشور در کنکور سراسری نیز پذیرفته شد و در رشته پزشکی در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. از همان زمان فعالیت سیاسی خود را علیه رژیم شاه آغاز کرد. مدتی بعد خود را به دانشگاه جندی شاپور اهواز منتقل کرد و در آنجا مبازرات و فعالیت‌های سیاسی خود را پی گرفت.

اواخر سال ۱۳۵۵ گارد شاهنشاهی دانشگاه به وی اخطار داد. اما او بی توجه به این هشدار‌ها با اهتمام بیشتری به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مدتی بعد از دانشگاه اخراج شد و به خرمشهر بازگشت در آنجا با عضویت در حزب الله خرمشهر، با محمد جهان را آشنا شد. وی در خرمشهر نیز دست از مبارزه برنداشت و به برپایی تظاهرات تکثیر و توزیع نوار‌ها و اعلامیه‌های امام خمینی (ره) تشکیل نمایشگاه کتاب در مساجد و برپایی کلاس‌های تفسیر قرآن و نهج البلاغه در مساجد برای جوانان پرداخت. چندی بعد در پی همین مبارزات دستگیر شد و به زندان افتاد در زندان کتاب‌های ملاصدرا، علامه طباطبایی و دیگر فیلسوفان اسلامی را مطالعه کرد.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت سیاسی، اجتماعی خود را با شرکت در تشکلی موسوم به کانون فرهنگی، نظامی، در خرمشهر آغاز کرد. مدتی نیز به برپایی کلاس نهج البلاغه در کانون فتح آبادان پرداخت پس از تشکیل جهاد سازندگی خرمشهر بیشتر اوقات خود را در آن نهاد می‌گذراند. وقتی محمد جهان آرا سپاه خرمشهر را تأسیس کرد به عنوان مسؤول عملیات مشغول به کار شد.

عبدالرضا موسوی از اولین روز جنگ عراق با ایران در کنار محمد جهان آرا و رزمندگان و نیرو‌های مردمی، به دفاع از خرمشهر و مبارزه با نیرو‌های عراقی پرداخت. پس از عزیمت جهان را به اهواز و به دنبال آن شهادت وی موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده گرفت. پس از هفت ماه فعالیت مستمر اقدام به سازماندهی نیرو‌های پاسدار بسیجی در یگانی تازه تأسیس به نام تیپ ۲۲ بدر خرمشهر کرد ولی پیشنهاد فرماندهی این تیپ و هر گونه مسوولیت رسمی دیگر را نپذیرفت. با شروع عملیات بیت المقدس به عنوان نیرو‌های ساده در نبرد آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و روز هفده اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در مرحله سوم عملیات بیت المقدس به شهادت رسید.

«صدیقه زمانی» همسر شهید موسوی از فعلان و مبارزان انقلاب اسلامی هست که سال‌ها عمر خود را در راه جهاد و سپری کرده هست. مصاحبه‌ای که در ادامه می‌خوانید بخشی از گفت‌وگوی وی از کتاب «خرمشهر خانه رو به آفتاب» هست که پیش از این توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده هست. درباره ویژگی‌های شهید موسوی هست که گویای بخش مهمی از تاریخ شفاهی دفاع مقدس هست.

از استادی فلسفه تا شهادت در جبهه

آشنایی شما با شهید موسوی در خرمشهر اتفاق افتاد؟ 

بله سال ۱۳۵۶ بود. آن روز‌ها ایشان از دانشگاه اهواز به علت فعالیت سیاسی اخراج شده به خرمشهر آمده بود. ایشان جلسه‌هایی را به منظور جذب و سازماندهی جوانان خرمشهر در مبارزات برگزار می‌کرد من هم دانش آموز بودم و در این جلسه‌ها به همراه بعضی از دوستانم شرکت می‌کردم.

از فعالیت سیاسی ایشان تا چه حد با خبر بودید؟

تلاش سیاسی ایشان از دوران دبیرستان شروع شد. اهل مطالعه بود. خوب درس می‌خواند در همان مقطع دبیرستان به زبان انگلیسی مسلط شده بود به دلیل اینکه دانش آموز ممتاز و برجسته‌ای بود وقتی دبیری سر کلاس حاضر نمی‌شد مسؤولان از او می‌خواستند که همان درس را برای دانش آموزان کلاس تدریس کند. درس‌هایی مثل هندسه جبر و مثلثات را به راحتی تدریس می‌کرد. شرح خدمات و مبارزات او در دانشگاه تهران و اهواز و همچنین تأثیر ویژه او در ایجاد تحرک اسلامی و انقلابی در آبادان و خرمشهر زبانزد بسیاری از کسانی هست که او را می‌شناسند.

شهید موسوی در چه رشته‌ای تحصیل می‌کرد؟

در آزمون ورودی دانشگاه نفر اول استان خوزستان شد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. در آزمون اعزام به خارج هم شرکت کرد و باز هم نفر اول استان شد که ترجیح داد در ایران بماند در دانشگاه با عده‌ای از همفکران خود فعالیت سیاسی را شروع کرد، چون امکان شناسایی در دانشگاه و  خوابگاه زیاد بود خانه‌ای در جنوب تهران با دوستان همفکرش اجاره کرده بود.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

شهید موسوی چطور از دانشگاه تهران به دانشگاه اهواز آمد؟

بعد‌ها خودشان گفتند همان موقع که در خانه استیجاری جنوب تهران زندگی می‌کردند با جوانان آن محله ارتباط خوبی پیدا کرده بودند و جلسه‌هایی داشتند که بحث دینی و سیاسی می‌کردند و کتاب مذهبی و سیاسی برای آنان تهیه می‌کردند. این زمینه‌ای شده بود که با تعدادی از دانشجویان همکلاسی و همفکر گروهی را به نام گروه پانزده خرداد تشکیل بدهند. از هسته اصلی این تشکیلات بی‌خبرم ولی می‌دانم شهید موسوی با آقای هادی غفاری ارتباط داشت.

تجربه خوب ارتباط با بچه‌های آن محله شهید موسوی و همفکران خود را به این نتیجه رساند که آنان به دانشگاه زادگاه خود منتقل شوند تا بتوانند بیشتر مؤثر باشند. علت اصلی آمدن ایشان از دانشگاه تهران به دانشگاه اهواز همین مسئله بود. البته قرار بود آنان برای گذراندن دوره نظامی به فلسطین هم بروند که با اوج گیری مبارزات مردمی فرصت این کار را پیدا نکردند.

از فعالیت ایشان در دانشگاه اهواز بگویید.

وقتی شهید موسوی به دانشگاه اهواز می‌آید در دانشکده پزشکی انجمن اسلامی را تأسیس می‌کند تشکیل این انجمن با توجه به بافت دانشجویی دانشکده پزشکی آن زمان کار مهمی بود. آقایان دکتر صداقت پیشه دکتر حزینی و دکتر غفوریان که هنوز هستند از همدوره‌ها و همفکران شهید موسوی بودند که در تشکیل این انجمن شرکت داشتند.

مجید بقایی که در یک عملیات شناسایی شهید شد و علی حکیم که در هویزه به شهادت رسید از بچه‌های دانشکده پزشکی بودند کسان دیگری هم بودند که من الآن حضور ذهن ندارم نامشان را برای شما بگویم شهید موسوی یک خانه پدری در اهواز داشت که پایگاه مبارزات و مقر دانشجویان مسلمان شده بود فعالیت سیاسی ایشان در دانشگاه اهواز باعث شد به او تذکر بدهند که اگر فعالیتش ادامه پیدا کند اخراج خواهد شد. بار اول هم می‌توانستند اخراجش کنند ولی، چون نمراتش عالی بود فقط تذکر دادند. اما این فعالیت ادامه پیدا کرد و در نهایت از دانشگاه اخراج شد.

بعد از این اخراج به خرمشهر آمد؟

بله آذرماه ۱۳۵۶ بود که به خرمشهر آمد. در اولین جلسه‌ای که ایشان برای آشنایی با جوانان مبارز شهر گذاشت او را دیدم آن روز‌ها برادرم اسماعیل زمانی زندانی سیاسی بود و محکوم به حبس ابد.

شما هم دستگیر شده‌اید؟

بله مرا هم به دلیل فعالیتی که داشتم مثل رساندن کتاب یا نوار‌های دکتر شریعتی و اعلامیه‌های حضرت امام به دست دانش آموزان دستگیر کردند. البته این دستگیری کوتاه مدت بود. آن روز‌ها اول دبیرستان بودم و در همان مدرسه دستگیر شدم دبیرستان دکتر هشترودی، اما بر اثر فشار معتمدان و روحانیان شهر به ساواک مرا آزاد کردند.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

از اسماعیل – برادرتان – هم بگویید.

اسماعیل در گروه مسلحانه منصورون بود. یکی از گروه‌های هفتگانه‌ای که مجاهدین انقلاب اسلامی را بعد از انقلاب تشکیل دادند. برادرم در سال ۱۳۵۲ در آبادان دستگیر شد. اما مقرشان بیشتر در قم و کاشان بود. البته یک بار هم در سال ۱۳۴۸ دستگیر شده بود و به مدت دو سال زندانی بود که بعد از آزادی دوباره به زندگی مخفی روی آورد از دستگیری دوم ایشان، چون مخفی بودند دیر مطلع شدیم و بی خبر هم بودیم سال ۱۳۵۷ که ایشان آزاد شد. حدود پنج سال زندان کشیده بود.

جلسه‌هایی که شهید موسوی برقرار می‌کرد ادامه یافت؟

بله ایشان در خرمشهر خانه‌ای مخفی برای فعالیت سیاسی تدارک دیده بود. افرادی برای شرکت در این جلسه‌ها به این خانه آمد و رفت داشتند آقایان اینانلو، عبدالله نورانی کی قبادی نظام اسلامی من هم جزو افرادی بودم که در این جلسه‌ها شرکت می‌کردم.

این خانه فعالیت دیگری هم داشت؟

بله محل تکثیر و پخش اعلامیه‌های حضرت امام بود. کتاب‌هایی که آن زمان ممنوع بود در این خانه رد و بدل می‌شد. در واقع یکی از مراکز و پایگاه‌های مبارزاتی شهر بود و برنامه ریزی عملیاتی در آنجا طراحی می‌شد.

حاصل آن برنامه‌ریزی‌ها چه بود؟

تظاهرات و درگیری‌های خیابانی در خرمشهر و آبادان و اهواز و بهبهان و در قول و اندیمشک که در شکل‌گیری اولین حرکت‌ها نقش عمده‌ای به عهده داشت. دیگر اینکه به دعوت سخنرانان و تکثیر و توزیع نوار‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام و دیگر روحانیون مبارز و آگاه می‌پرداخت و با تشکیل نمایشگاه کتاب در مساجد شهرها، آنجا را پایگاه مبارزاتی جوانان و مردم شهر می‌ساخت.

شهید موسوی اولین تظاهرات مردمی خرمشهر را که در آن شعار مرگ بر شاه و درود بر خمینی برای اولین بار به صدا درآمد با دوستان در همین جلسه‌ها سازماندهی کردند. او با دانشجویان دانشگاه نفت آبادان هم ارتباط داشت و تظاهرات آن شهر را هم سامان می‌داد آقای هادی غفاری که ده شب در آبادان و به گمانم در مسجد اصفهانی‌ها سخنرانی کرد و بالاخره هم دستگیر شد.

به دعوت شهید موسوی به آبادان آمده بود. یک بار مرحوم مهندس بازرگان که از طرف حضرت امام مأمور شده بود به اعتصابات کارگران شرکت نفت رسیدگی کند. آمد آبادان شهید موسوی با ایشان بود و برنامه‌های جنبی هم برای ایشان ترتیب داده بود. مثل جلسه‌های پرسش و پاسخ و سخنرانی فعالیت او محدود به خرمشهر نبود ارتباط تشکیلاتی داشت بیشتر با شهر‌های بزرگ خوزستان.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

از درس‌های کلاس شهید موسوی هم بگویید.

کلاس‌های آموزشی شهید موسوی بیشتر تدریس فلسفه بود. فلسفه ما اثر شهید صدر را تدریس می‌کرد. آثار ملاصدرا و علامه طباطبایی را خوانده بود گاهی روزی ده الی یازده ساعت کتاب می‌خواند. تسلط خوبی داشت بر متون، چون عمیق می‌خواند و فیش بر می‌داشت. مجموعه آثار شناخت را که آن روز‌ها رایج بود. خوب خوانده بود و زیر و بم مکتب‌ها را می‌شناخت و تحلیل می‌کرد.

آن روز‌ها که سازمان مجاهدین خلق در ذهن بسیاری بت بود شهید موسوی خبر از انحراف این سازمان داد. ایشان اصلاً حرکت مسلحانه را حرکتی عقیم می‌دانست. او به پیروی از امام آگاهی بخشیدن به توده مردم و ایجاد تحول در آنان را اصل مبارزه می‌دانست می‌گفت حرکت مسلحانه دیکتاتوری و خفقان را عمق می‌بخشد معتقد بود که سازمان مجاهدین منافقین فعلی در مسیر انحراف افتاده و سیر قهقرایی دارد.

او در همین باره اقدام به کار در زمینه بحث شناخت و فلسفه و منطق و متون اسلامی کرد، زیرا معتقد بود که مبارزه و شیوه‌های آن باید الهام گرفته از اصول اسلام باشد و یک مبارز مسلمان دقیقاً مکتب خویش را بشناسد او حاصل مطالعاتش را در این موارد به صورت تدوین شده در جلساتی به دوستانش تدریس کرد.

با این فعالیت گسترده و عمیق شهید موسوی آیا ایشان دستگیر هم شد؟

بله وقتی مبارزات اوج گرفت و تظاهرات مردم گسترده شد و حکومت نظامی در شهر‌های بزرگ حاکم شد افراد شناخته شده خرمشهر را دستگیر کردند که ایشان هم جزو آنان بود. شهید موسوی سه ماه در زندان ماند و با پیروزی انقلاب آزاد شد. پس از آزادی خیلی تغییر کرده بود. متحول شده بود.

پس از آزادی می‌گفت که زندان برای انسان یک آینه هست. دیگر آنجا کسانی نیستند که تو را به حرکت در بیاورند. بلکه هر کس می‌ماند و مایه‌های درونی و اعتقادیش و به میزانی که مایه‌های درونی و اعتقادی دارد بیشتر پایدار می‌ماند. در طول مدتی که در زندان بود ما نیز می‌رفتیم و درباره همان کلاس شناخت و مطالعاتی که در این زمینه کرده بودیم به ما کتاب معرفی می‌کرد.

شما چه سالی ازدواج کردید؟

آبان ماه سال ۱۳۵۸ بود که ازدواج کردیم. رابطه قبل و بعد از انقلاب ما یک رابطه معلم و شاگردی و ارتباطی مقدس بود. من ایشان را فرد مخلصی می‌دانستم ازدواج من با رضا بهترین انتخابی بود که در طول زندگی‌ام داشته‌ام.

مراسم ازدواج ساده بود؟

بله آداب و رسوم و سنت‌هایی که امروز قوت گرفته آن روز‌ها با پیروزی انقلاب شکسته شده بود مراحلی که امروز برای ازدواج دیده می‌شود آن روز‌ها نبود، انقلاب هم چیز‌های خوب را دگرگون می‌کند و هم چیز‌های بد را ازدواج ما به همین دلیل خیلی ساده بود.

چطور از خواسته شهید موسوی مطلع شدید؟

بعد از اینکه برادرم در سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. رضا مسئله ازدواج با من را با ایشان مطرح کرد با وساطت یکی از روحانیان شهر، حاج آقا محمدی که بعد‌ها امام جمعه ایلام شدند، خانواده شهید موسوی برای خواستگاری به منزل ما آمد. خانواده من هم پذیرفت مراسم ساده‌ای برپا شد. یادم می‌آید من تا ساعت چهار بعد از ظهر آن روز در کانون فرهنگی خرمشهر مشغول کار بودم  وقتی آمدم خانه مثل بقیه مدعوین در جشن عقدم شرکت کردم. البته یادآور شوم با شرایط امروز نمی‌توان آن همه سادگی را به این راحتی باور کرد.

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود

آن روز‌ها آنچه که می‌دانستید عمل میکردید. این طور نیست؟

همین طور هست. آن روز‌ها جوانان دوست داشتند. همه چیزشان  رنگی از اسلام داشته باشد. برداشت ما هم این طور بود. یعنی هر چه را که فرا گرفته بودیم. عمل می‌کردیم و این بسیار مهم بود. الان خیلی چیز‌ها را می‌دانیم ولی به آنها عمل نمیکنیم. نمی‌خواهم به همه آن عملکرد‌ها مهر تأئید بزنم، اما نفس عمل به دانسته‌ها بسیار مهم هست. آن روز‌ها به همه باورهامان ایمان داشتیم و به آنها عمل می‌کردیم.

کسانی که در دوران انقلاب رشد کردند. بیشتر این ویژگی را داشتند. شخصیت افراد با عملکردشان سنجیده می‌شد. شما توجه کنید. در کتاب‌های دینی که ما درس می‌دهیم ارزش‌های زیادی برای انتقال به دانش آموزان وجود دارد، ولی این انتقال آن طور که باید و شاید صورت نمی‌پذیرد. علت هم این هست که فاصله بین علم و عمل در جامعه ما زیاد شده هست.

از آن روز به بعد زندگی تازه آغاز شد؟

بله، چون شهید موسوی می‌خواست ادامه تحصیل بدهد. آپارتمانی در اهواز اجاره کردیم و به اهواز برگشتیم. من اصرار داشتم همه چیز ساده باشد. وسایل زندگی‌ام را می‌گویم برای مثال فکر کردم لزومی ندارد ما دوازده تا قاشق و چنگال داشته باشیم، دو تا کافی هست. اگر بیشتر باشد اضافی هست. هجده ساله بودم و آن دگرگونی تفکرات مرا تا این حد تحت تاثیر قرار داده بود. شهید موسوی هم همین طور فکر می‌کرد. ولی متعادل‌تر و پخته‌تر طبیعی هم بود. پنج سال از من بزرگ‌تر بود. افراط و تفریط نمی‌کرد.

شهید موسوی توانست به درس ادامه بدهد؟

او یک ترم درس خواند. اما با متشنج شدن جو خرمشهر و طرح مسئله عرب و عجم از طرف دشمنان انقلاب شهید موسوی هم بنا به پیشنهاد برادران سپاه دوباره درسش را رها کرد و به سپاه برگشت. موقعیت عادی خرمشهر به هم ریخته بود. مسائلی هم در درون سیاه خرمشهر می‌گذشت دولت هم دولت موقت بود و کار زیادی ازش برنمی‌آمد. او آمد و فرمانده عملیات سپاه خرمشهر شد. مسؤول آموزش عقیدتی و سیاسی هم بود.

به نوعی برنامه‌ریزی سپاه خرمشهر هم زیر نظر ایشان بود. قبل از اینکه جنگ آغاز شود از اهواز به خرمشهر آمدیم. هنگامی که برگشت به خاطر وضع بحرانی و بغرنج شهر و به دلیل شرایط  حساس سیاه فعالیت شبانه روزی خود را آغاز کرد و گاهی اوقات تا یک هفته به خانه نمی‌آمد.

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

رابطه من با شهید موسوی رابطه شاگرد و استاد بود بیشتر بخوانید »

انقلاب اسلامی ایران، انقلابی پرثمر هست

انقلاب اسلامی ایران، انقلابی پرثمر است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاع‌پرس، زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.

در ادامه مصاحبه‌هایی که امام راحل در این روز و با رسانه‌های محتلف انجام شده را می‌خوانید:

بر همه مشکلات مسلط خواهیم بود

خبرگزاری لیبی: نظر شما در مورد ادعا‌های شاه مبنی بر اینکه می‌خواهید کشور را به قطعات گوناگون‏‎ ‎‏تقسیم نمایید چیست؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏نظر ما این هست که شاه دروغ گفته هست. ما اگر نظر نداشته باشیم که تمام اقطار اسلام‏‎ ‎‏یکی بشود، اینچنین نظری نداریم که ایران از هم جدا بشود اینها تبلیغاتی هست که شاه‏‎ ‎‏می‌کند و واقعیت ندارد. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: موضع شما در مورد کشور‌هایی که از شاه حمایت نموده و از کشتار فرزندان مردم مسلمان ایران چشم‏‎ ‎‏می‌پوشند چیست؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏ما آنان را محکوم می‌کنیم و در موقع خودش، اگر اصرار بر این امر داشته باشند، ‏‏ [‏‏در‏‎ ‎‏روابط خود با آنان‏‏]‏‏ تجدید نظر خواهیم کرد. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: به هنگام اعلان شما برای شروع مبارزه مسلحانه بر ضد حکومت پهلوی، آیا از جانب کشور‌ها و‏‎ ‎‏خلق‌های عربی و اسلامی مترقی، انتظار کمک دارید؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: چنانچه موقع آن رسید، البته مسلمین همه باید به هم کمک کنند. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: به ایرانی اسلامی و پیشرو، در میان خاورمیانه و مشکلات کنونی آن و اوضاع جهانی چگونه‏‎ ‎‏می‌نگرید؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏ملت ما مسلماً مشکلات را رفع می‌کند و ما نسبت به همۀ مشکلات مسلط خواهیم شد‏‎ ‎‏ان شاءالله و نسبت به سایر دوَل هم با احترام متقابل عمل می‌کنیم. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: موافقتنامه‌های «کمپ دیوید» و تنازل سادات در مورد «بیت المقدس» را چگونه ارزیابی‏می فرمایید؟ ‏ 
‏‏

امام خمینی: ‏‏من جداً او را محکوم می‌کنم. ‏
‏‏

خبرگزاری لیبی: آیا توقع آن را دارید که در جهان اسلام بر ضد رژیم‌های ارتجاعی که برای محافظت منافع استعمار‏‎ ‎‏عمل می‌کنند، یک انقلاب اسلامی مترقی به وجود آید؟ ‏‏
‏‏

امام خمینی: ‏‏ما امیدواریم اینطور بشود و همۀ مسلمین بر ضد استعمار قیام کنند و دولت‌هایی هم که‏‎ ‎‏خیانت به ملت می‌کنند بر ضد آنها هم قیام کنند. ‏
مصاحبه با خبرگزاری لیبی ـ بیست و ششم آبان ۱۳۵۷ ـ نوفل لوشاتو 

نظام سلطتنتی مطرود هست

به حَسَب قانون اساسی ملت رأی به ایشان ندادند، برای اینکه ملت اجتماع بر این معنا‏‎ ‎‏ـ همه مان می‌دانیم که ـ نکردند که یک رأیی بدهند به ایشان. ما فرض می‌کنیم که آنها‏‎ ‎‏رأی داده باشند؛ یعنی آن طبقۀ جلویی که زمان رضاخان بودند، آن طبقه‌ای که زمان‏‎ ‎‏رضاخان بود، الآن از آنها نیست الاّ چهارتا، پنج تا، ده تا، صدتا پیرمرد که اینها ملت ایران‏‎ ‎‏نیستند. الآن ملت ایران را این طبقه‌ای که الآن موجودند تشکیل کرده اند. خوب، ما از این‏‎ ‎‏طبقه‌ای که موجودند ـ که اینها ملت هستند، آنها دیگر حالا ملت ایران نیستند، یعنی‏‎ ‎‏آن‌هایی که رفتند و فوت شدند ملت ایران نیستند، پدران ما ملت ایران نیستند، ملت ایران‏‎ ‎‏الآن ما‌ها هستیم که موجود هستیم ـ ما‌هایی که موجود هستیم، شما در تمام ایران بگردید‏‎ ‎‏ببینید که کی رأی داده هست به ایشان تا اینکه این ماده قانون منطبق باشد که عبارت هست‏‎ ‎‏از اینکه سلطنت موهبتی هست الهی که ملت اعطا می‌کند به شخص سلطان.
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج ـ بیست و ششم آبان ۱۳۵۷

همکاری مردم با یکدیگر

کار‌های شما از جهات مختلف ارزش دارد. یکیش همین هست که رسیدگی به‏‎ ‎‏حال مستضعفین ‏‏ [‏‏هست‏‏]‏‏ اینهایی که در سال‌های طولانی در رنج بودند. در عذاب بودند. ‏‎ ‎‏این خودش یک مسئله‌ای هست که هر کس که اعانت کند به یک مؤمنی، مثل این هست که‏ ‏به خدا اعانت کرده باشد. یکی هم اینکه شما‌ها بروید کار انجام بدهید. شما‌ها راه بیفتید‏‎ ‎‏در دهات و در جا‌های دیگر، و جاده سازی کنید با اینکه کار شما مثلاً نیست…. همین که‏‎ ‎‏شما می‌روید آنجا و آنها می‌بینند که از شهر‌ها اشخاصی آمدند برای رسیدگی به حال‏‎ ‎‏آنها، همین یک ارزشی خودش دارد. یک ارزش دیگر این هست که آنها را تقویت‏‎ ‎‏می کند روح آنها تقویت می‌شود. ‏
سخنرانی در جمع اعضای بنیاد مسکن قم ـ بیست و ششم ۱۳۵۸

منشا مخالفت‌ها با دشمنان

من به همۀ ملت این سفارش را می‌کنم. به همه ملت‌هایی که در دنیا هستند سفارش‏‎ ‎‏می کنم. به همۀ ملت‌هایی که در آتیه خواهند آمد سفارش می‌کنم، که اساس این هست که‏‎ ‎‏اسلام مخالف با مقاصدشان هست؛ و اسلام باید یا نباشد یا چنانچه یک صورتی باشد به‏‎ ‎ دست اشخاصی باشد که از اسلام هیچ اطلاعی ندارند. یک آیه از قرآن را می‌گیرند، ‏‎ ‎‏یک جمله از نهج البلاغه را می‌گیرند و به دیگرهایش هیچ کاری ندارند؛ و با آن یک‏‎ ‎‏جمله می‌خواهند نهج البلاغه و قرآن کریم و اسلام را از بین ببرند. این جملاتی که از‏‎ ‎‏دهان بعضی از این منحرفین در می‌آید، در دیوار‌های عراق این جملات هست. ـ همین‏‎ ‎‏حزب بعث کافر ـ این جملاتی که این اشخاص منحرف در اینجا ذکر می‌کنند، در‏‎ ‎‏دیوار‌های نجف هم، در دیوار‌های سایر بلاد هم، در کربلا هم بعضی‌هایشان را من خودم‏‎ ‎‏دیدم.

تا امروز شما هیچ انقلابی را پیدا نخواهید کرد که مثل انقلاب ایران پرثمر و کم ضایعه‏‎ ‎‏ [‏‏باشد‏‏]‏‏ انقلاب‌ها که می‌شده هست یک میلیون جمعیت را یک وقت می‌گذاشتند جلو‏‎ ‎‏مسلسل می‌کشتند. تمام مطبوعات از بین می‌رفت. تمام حزب‌ها را تعطیل می‌کردند و‏‎ ‎‏سرانشان را حبس می‌کردند. در یک نوشته‌ای که چند وقت پیش از این پیش من آورد، ‏‎ ‎‏که حالا درست هم همه‌اش را یادم نیست، نوشته بود که یک میلیون کشته و یک میلیون و‏‎ ‎‏نیم هم حبسی. تمام روزنامه‌ها تعطیل. یک روزنامه، دو تا روزنامه دولتی هَستش. تمام‏‎ ‎‏در‌ها را در اول انقلاب می‌بندند به روی خودشان و مشغول می‌شوند به جنایت. ‏
سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم ـ بیست و ششم آبان ۱۳۵۹ ـ جماران

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

انقلاب اسلامی ایران، انقلابی پرثمر است بیشتر بخوانید »

ننگ بالاتر از سکوت در مقابل اسرائیل غاصب نیست

ننگ بالاتر از سکوت در مقابل اسرائیل غاصب نیست


 ‏به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاع‌پرس، زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.

در ادامه مصاحبه‌هایی که امام راحل در این روز و با رسانه‌های محتلف انجام شده را می‌خوانید:

احمد عزیزم‏
‏‏

احمد عزیرم، ان شاءالله تعالی سلامت باشید. ما‌ها بحمدالله تعالی مزاجاً سلامت و روحاً ناراحت؛ ‏‎ ‎‏خداوند تعالی اصلاح امور را بنماید. از ظاهر اوضاع معلوم می‌شود حوزه‌ها نخواهند‏‎ ‎‏ماند مگر خداوند تعالی فرجی عنایت فرماید. آنچه لازم هست به آقا‏ بگویید عجالتاً‏‎ ‎‏وجه نفرستند و کسان دیگر هم تا اطلاع ثانی نفرستند تا ببینم چه می‌شود. مطلب دیگر، به‏‎ ‎‏ایشان عرض کنید ده دلار برای مظالم تاکنون نرسیده هست و من طرف را نمی‌شناسم. ‏‎ ‎‏مطلب دیگر آنکه از قرار مسموع وضع عیال مرحوم آقای بروجردی‏ خوب نیست؛ به‏‎ ‎‏آقا عرض کنید ماهی پانصد تومان برای ایشان بفرستند. از سلامت خودتان مطلعم کنید. ‏‎ ‎‏به خواهر‌ها و خانم خودتان سلام برسانید. حسن‏ عزیزم را می‌بوسم. والسلام. ‏
نامه به سید احمد خمینی ـ بیست و پنجم آبان ۱۳۵۴ ـ نجف اشرف
‏‏

تاکید بر ادامه مبارزه 

من به شما و سایر برادران که در داخل کشور زیر چکمۀ پلیس و در زندان‌ها و‏‎ ‎‏شکنجه‌گاه‌ها به سر می‌برند و با محرومیت‌ها و مصیبت‌های جانفرسا، دست به گریبان هستند، ‏‎ ‎‏و به خاندان کسانی که در راه حق، زیر شکنجۀ شاه، جان خود را فدا کردند، امید نصرت و‏‎ ‎‏پیروزی می‌دهم؛ به شرط آنکه کوشش‌ها برای حق باشد و برای نصرت دین حق که با‏‎ ‎‏پیوستگی به آن از نصرت خدای تعالی برخوردار خواهید شد.

شما و ما در هر جا که هستیم و با هر وضعی که روبه‌رو هستیم باید خود را برادر دانسته‏‎ ‎‏و با هم، پیوستگی مستمر برقرار سازیم و با برادران داخل کشور در هر لباس که هستند‏‎ ‎‏دست برادری بدهیم و برای رفع اختلافات که به دست اجانب رخ داده و دستگاه جبار و‏‎ ‎‏عمال اجانب پیوسته بر آن دامن می‌زنند کوشش کنیم و باید بدانیم تا اختلاف بین طبقات‏‎ ‎‏ملت خصوصاً بین روحانیون و دانشجویان با روشنفکرانشان وجود دارد باید از پیروزی‏‎ ‎‏مأیوس باشیم. ‏
پیام تشکر به دانشجویان خارج از کشور ـ بیست و پنجم آبان ۱۳۵۶

هدف دشمن ضربه به اسلام

من هیچ خوفی از جنگ ندارم و شما هم ندارید و ملت ما هم ندارند، لکن آن خوفی ‏که هست که من برای شما، که می‌خواهید افسر باشید و در جبهه‌ها بروید و با کفّار جنگ‏‎ ‎‏کنید، باید تذکر بدهم ‏‏ [‏‏این هست‏‏]‏‏ که نقشه‌های حساب شده در کار هست برای شکستن‏‎ ‎‏اسلام. مقصد اصیل این هست که اینها، چون از اسلام سیلی خورده‌اند و با قدرت «الله اکبر» ‏‎ ‎‏آن‌ها را از ایران بیرون کرده‌اند و دست چپاول‌گر‌ها را کوتاه کرده‌اند، لهذا، دشمن اصلی، ‏‎ ‎‏اسلام هست؛ نه ارتش هست، نه روحانیت هست و نه جمهوری اسلام و نه حکومت‏‎ ‎‏اسلامی و نه آنهایی که در راه اسلام دارند فداکاری می‌کنند. دشمن اصلی اینها نیستند، ‏‎ ‎‏دشمن اصلی اسلام هست. منتها با یک نقشۀ حساب شده دارند پیشروی می‌کنند. ‏‌

می‌بینند که خوب، یکی از اشخاص، یکی از‏‎ ‎‏گروه‌هایی که نقشی دارد در این امر و نقش بزرگی دارد، روحانی هست. از اولی که این‏‎ ‎‏انقلاب پیدا شد تا حالا یک دسته جات روشنفکر و قلم‌داری، آنهایی که قلم‌هایشان و‏‎ ‎‏نطق‌هایشان و گفتارهای‌شان بر ضد اسلام هست و یا خودشان نمی‌دانند و یا دانسته این کار‏‎ ‎‏را می‌کنند از اول این مسئله را می‌گفتند که روحانیون بروند یک کار دیگری بکنند، ماها‏‎ ‎‏هم می‌رویم سراغ ‏‏ [‏‏سیاست. ‏‏]‏
سخنرانی در جمع فارغ‌التحصیلان دانشکده افسری ـ بیست و پنجم آبان ۱۳۵۹ ـ جماران

اهمیت حفظ نظام

این انقلاب اسلامی ایران همچو در‏‎ ‎‏دنیا چهره پیدا کرده هست که همۀ قدرت‌های بزرگ را به وحشت انداخته هست که مبادا این‏‎ ‎‏انقلاب به آن چهرۀ واقعی که دارد، همه جا توجه به آن بکنند و یک وقت ابرقدرت‌ها‏‎ ‎‏ببینند که ممالک اسلامی و ممالک دیگر هم از دست آنها رفت. از این جهت، کوشش‏‎ ‎‏می‌کنند، به همۀ قوا کوشش می‌کنند که اینجا، که هستۀ مرکزی این انقلاب و نهضت‏‎ ‎‏اسلامی هست، اینجا را بکوبند. کوبیدن، بهترین کوبیدن‌ها آن هست که از داخل، این مسئله‏‎ ‎‏واقع بشود: اختلاف داخلی، خودمان توی سر خودمان بزنیم. ‏

من اخطار می‌کنم بر ملت‌های اسلامی و خصوصاً ملت‌های عرب و بر ارتش‌های اسلامی‏‎ ‎‏و ارتش‌های دولت‌های عربی که گذشتن این طرح در یک جای سربسته بدون توجه ملت‌ها‏‎ ‎‏جز اینکه شما را به اسارت اسرائیل درآورد و تا آخر عمر نوکر اسرائیل باشید و دست‏‎ ‎‏بسته و چشم بسته به اختیار اسرائیل و امریکا درآیید، هیچ چیز دیگری نیست. برای‏‎ ‎‏ملت‌های اسلامی و برای عرب، هیچ ننگی بالاتر از این نیست که تسلیم این طرح فاسد‏‎ ‎‏خراب صد در صد مخالف با اسلام بشود. ننگ عرب هست که قبول کند این آقایی‏‎ ‎‏اسرائیل را. من به همه اخطار می‌کنم که اگر این طرح بگذرد، فردا اسرائیل مکه و مدینه را‏‎ ‎‏از چنگ شما بیرون می‌آورد. ‏
سخنرانی در جمع مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران ـ بیست و پنجم آبان ۱۳۶۰ ـ جماران

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ننگ بالاتر از سکوت در مقابل اسرائیل غاصب نیست بیشتر بخوانید »