رژیم پهلوی

ندیدم سیاستمداری به اندازه رهبر انقلاب بر اهمیت نقش مردم تأکید کند / همه پرسی نمی‌تواند حلال تمامی مشکلات باشد

ندیدم سیاستمداری به اندازه رهبر انقلاب بر اهمیت نقش مردم تأکید کند / همه پرسی نمی‌تواند حلال تمامی مشکلات باشد



عضو حقوقدان شورای نگهبان گفت: همه‌پرسی نمی‌تواند رافع مشکل باشد و مسئله‌ ما را حل کند و ما را به یک نتیجه‌ قطعی برساند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رمضانی امسال با دانشجویان، ضمن اشاره به صحبت یکی از دانشجویان درباره رفراندوم فرمودند: «گفتند که اگر چنانچه شما از اوّل در همه‌ی مسائلی که پیش می‌آمد رفراندوم می‌کردید، حالا آن حسّاسیّت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را می‌کنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همه‌ی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت می‌کنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چطور می‌شود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات می‌شود کرد، از همه طرف حرف می‌شود زد؟ اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحث‌وجدل و گفتگو و دوقطبی‌سازی می‌کنند برای اینکه یک مسئله‌ای رفراندوم بشود. در همه‌ی مسائل رفراندوم بکنیم؟ یعنی قضایا این‌جوری نیست که آدم این‌جور ساده از رویشان عبور کند.»

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای به همین مناسبت در گفتگو با دکتر عباسعلی کدخدایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو حقوقدان شورای نگهبان به بررسی اهمیت و جایگاه نقش مردم در اصول قانون اساسی پرداخته که در ادامه آمده است.

بحث را از اینجا شروع کنیم که به نظر شما از ابتدای انقلاب اسلامی نقش مردم چه بوده و در نظام جمهوری اسلامی و مخصوصاً قانون اساسی ما جایگاه مردم چگونه تعیین‌شده است؟

جمهوری اسلامی ایران نظامی بود که بر اساس اراده، خواست و حضور مردم شکل گرفت و اگر حضور مردم نمی‌بود اصلاً انقلاب اسلامی به پیروزی نمی‌رسید.

رهبری بسیار مؤثر حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه از سال‌های حداقل ۴۱ به بعد را اگر در نظر بگیریم تا پیروزی انقلاب اسلامی و ده سالی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی داشتیم، همیشه ایشان تأکید بر حضور مردم و نقش مردم داشتند، به‌عنوان‌مثال امام وقتی‌که در بهشت‌زهرا دارند صحبت می‌کنند، می‌فرمایند که من با پشتیبانی این مردم دولت تشکیل می‌دهم. این نکته بسیار مهمی است که نقش مردم در شکل‌گیری انقلاب، در شکل‌گیری نهضت اسلامی و بعد در پیروزی انقلاب اسلامی، نقش اصلی بوده است.

حالا ممکن است این سؤال مطرح بشود که خب مردم یک نقشی داشتند در پیروزی انقلاب و دیگر بعد از پیروزی انقلاب مردم نقش نداشته‌اند و نباید داشته باشند. نکته‌ی بعد این بود که امام در ۱۰ سالی که بعد از پیروزی انقلاب حضورداشتند و رهبری نظام را برعهده داشتند باز همیشه تأکید داشتند روی نقش مردم؛ چه در آغاز انقلاب، چه در شکل‌گیری و همه‌پرسی‌هایی که ما برای شکل‌گیری نظام‌مان و تصویب قانون اساسی‌ داشتیم و در همه‌ی مسائل دیگر. اگر مراجعه بکنیم به فرمایش‌های حضرت امام این حضور مردم و نقش مردم را می‌بینیم که یک نقش محوری است.

بعد از آن هم که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سکان‌دار نظام اسلامی شدند، نگاه‌های بسیار عمیقی که ایشان داشتند و دارند در بحث حضور و مشارکت مردم، من جایی ندیدم که مقامات سیاسی یا رهبران سیاسی به این اندازه تأکید بکنند.

یک‌جایی ایشان در بحث تبیین مردم‌سالاری و نظام مردم‌سالار صحبت می‌فرمایند و می‌گویند نظام مردم‌سالار یعنی اینکه نظام با رأی مردم تعیین شود، یعنی اگر قانون اساسی می‌خواهیم تنظیم بکنیم با نظر مردم باشد، اگر می‌خواهیم اصلاح بکنیم باز نظر مردم باشد. و مثال می‌زنند که خبرگان قانون اساسی توسط مردم تعیین شدند و بعد قانون اساسی تهیه شد و متن پیش‌نویس به رأی مردم گذاشته شد. و هم چنان این حضور مردم در همه‌جای نظام ما نقش داشته است.

هیچ کشوری به‌اندازه این ۴۴ سال ما انتخابات‌ نداشته‌ است. ما انتخابات مجلس، شوراها، ریاست جمهوری و همه‌پرسی‌ها را داشتیم. چرا؟ چون اصل ششم قانون اساسی این‌طور مقرر کرده است که در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکا آراء عمومی اداره شود.

وقتی‌که قانون اساسی ما مقرر می‌کند که اداره کشور با مشارکت مردم باید باشد پس نظام سیاسی ما بر اساس دین و رأی مردم اداره می‌شود و به عبارت رهبر انقلاب، مردم‌، سالار زندگی جامعه‌ی خودشان هستند؛ یعنی مردم‌ نظام را اداره می‌کنند.

اگر ما این فرمایش‌ها را در کنار اصول قانون اساسی و رویه‌های این ۴۰ سال ببینیم که در انتخابات مختلف، چه کسانی رأی می‌دهند و چه کسانی انتخاب می‌شوند؟ از جنس خود همین مردم توسط خود این مردم انتخاب می‌شوند با تنوع سلیقه‌ها و همه اختلاف‌نظرهایی که بوده است. این تنوع هم یکی از ویژگی‌های نظام‌های سالم مردم‌سالار هست که خوشبختانه ما این را در کشور داریم.

در قانون اساسی برای مراجعه‌ به نظر مردم، روش انتخابات و روش همه‌پرسی پیش‌بینی‌شده. ما در نظام‌مان تاکنون سه همه‌پرسی داشته‌ایم و حدود چهل انتخابات. بین این دو روش از نظر حقوق عمومی و قانون چه تفاوتی هست و در چه مواقعی ما سازوکار انتخابات را و در چه مواقعی سازوکار همه‌پرسی را دنبال می‌کنیم؟

اصل ششم قانون اساسی کشور ما که تأکید دارد که در نظام جمهوری اسلامی ایران اداره‌ی امور کشور باید بر اساس مشارکت مردم باشد؛ خب این دارد تبیین می‌کند که نظام ما یک نظام مبتنی بر مردم‌سالاری نمایندگی است، یعنی مردم در انتخابات مجلس شرکت می‌کنند و نمایندگان مجلس را انتخاب می‌کنند. برای چه؟ برای قانون‌گذاری. در ریاست جمهوری رئیس‌جمهور را انتخاب می‌کنند برای چه؟ برای تصدی امور اجرایی. در شوراهای اسلامی شهر و روستا شرکت می‌کنیم برای اداره مناطق شهری و روستایی. پس غالباً نظام‌ سیاسی ما از این اصطلاحاً دموکراسی نمایندگی و مردم‌سالاری نمایندگی استفاده می‌کند.

یک بخش دیگری را قانون اساسی ما در قالب همه‌پرسی مطرح کرده که دو بعد دارد. یکی اصل ۵۹ ماست که ما به آن همه‌پرسی تقنینی می‌گوییم. یک مورد هم در اصل ۱۷۷ قانون اساسی است که برمی‌گردد به اصلاح قانون اساسی که به آن همه‌پرسی اساسی می‌گوییم.

همه‌پرسی اساسی ناظر بر اصلاح قانون اساسی است که الان خیلی مورد بحث نیست. طبیعتاً هر وقت که لازم شد و شرایط بود، همه‌پرسی قانون اساسی هم انجام می‌گیرد.

اما اصل ۵۹ قانون اساسی چه می‌گوید؟ اصل ۵۹ یک ظرایفی را دارد که دقت در آن بسیار مهم هست. می‌گوید در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه‌ی مقننه از راه همه‌پرسی و مراجعه‌ی مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. یعنی چه؟ یعنی کاری که نمایندگان مجلس شورای اسلامی انجام می‌دهند، -که تقنین است- مجلس آن را به مردم واگذار کند.

پس‌کار دیگری را یا راه دیگری را قانون اساسی نگفته که شما مثلاً بیایید در رابطه با مسائل اجتماعی‌تان یک همه‌پرسی عام داشته باشید، یک همه‌پرسی عمومی داشته باشید. آنچه پیش‌بینی‌شده همین است که مجلس بگوید مردم جای آن‌ها تصمیم بگیرند. حالا شرایطی هم در اصل ۵۹ ذکرشده که درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم نمایندگان مجلس برسد.

پس ما به‌جز اصل ۵۹ که طبق آن وظیفه‌ی قانون‌گذاری مجلس به‌جای خود مجلس به مردم واگذار می‌شود، در موارد مهم هیچ نوع دیگر همه‌پرسی نداریم.‌

آیا فقط قوانین کشور ما در زمینه رفراندوم این‌طور است یا کشورهای دیگر در تصمیم‌گیری و اداره مسائل گوناگون‌شان به رفراندوم متوسل می‌شوند؟ خیر. خیلی کشورهای دیگر هم به همین صورت عمل می‌کنند. خیلی از کشورها که همه‌پرسی عمومی اصلاً ندارند. ممکن است بعضی همه‌پرسی تقنینی یا همه‌پرسی جزئی، آن هم در بخشی از مثلاً کشور داشته باشند، ولی معمولاً این‌طور نیست که همه‌پرسی در همه‌ی زمینه‌ها داشته باشند.

به نظر شما علت اینکه در کشورهایی که مدعی هم هستند، در همه مسائل همه‌پرسی نمی‌شود چیست؟

اصلاً باید ببینیم آیا همه‌پرسی همیشه پاسخ نهائی و قانع‌کننده‌ای به ما می‌دهد برای حل مشکلات؟ خیلی از صاحب‌نظران در غرب این مطلب را مطرح می‌کنند؛ نه‌فقط الان، از قدیم می‌گفتند که همه‌پرسی ممکن است در یک مواقعی مشکلی را حل بکند اما در بسیاری از مواقع نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه مشکلاتی را ایجاد می‌کند.

من حالا نمونه‌هایی از این مشکلات احتمالی را هم‌عرض می‌کنم. مثالی که حالا می‌توانیم بزنیم برگزیت است که در انگلستان برگزار شد و مسئله‌شان با اتحادیه‌ی اروپایی بود. خب تعداد مخالفین و موافقین استمرار و ادامه‌ی کار با اتحادیه‌ی اروپایی نزدیک هم بود. نخست‌وزیر وقت‌شان آمد صحبتی کرد و به خیال اینکه حالا مثلاً آن‌هایی که پاسخشان به استمرار کار هست بیشتر است و آن‌هایی که می‌گویند جدا بشویم کمتر است. با این تصور همه‌پرسی را برگزار کردند. الان مدت‌هاست در انگلستان مطرح است که آیا این همه‌پرسی مشکل را حل کرد؟ اولاً‌ با یک اختلاف رأی حداقلی جدا شدن انگلستان به تصویب رسید، یعنی تقریباً مخالفین و موافقین نزدیک هم بود رأی‌شان. اما رأی غالب این بود که خب جدا بشویم. این منجر به سقوط دولت وقت شد، یعنی آن‌قدر مشکلات ایجاد کرد و آن‌قدر این مسئله حساس بود که دولتشان سقوط کرد و اصلاً فضای سیاسی کشور به هم ریخت.

بعد هم آیا مشکل انگلیس با برگزیت حل شد؟ الان همان دوقطبی در جامعه‌ی انگلستان همچنان هست، یعنی شما می‌بینید که باز آن‌هایی که موافق ادامه‌ی کار با اتحادیه بودند همچنان دارند فعالیت می‌کنند، همچنان نگرانند، همچنان ناراحتند که چرا انگلستان جداشده است.

پس پاسخ اول این است که همه‌پرسی در همه‌جا نمی‌تواند حلال مشکل باشد. رهبر انقلاب هم فرمایشی داشتند که آیا این همه‌پرسی‌ها واقعاً یک بحث کارشناسانه‌ای را به ما می‌تواند جواب بدهد؟ آیا پاسخ درست را هم به ما می‌دهد؟ قطعاً این‌طور نیست و خیلی مثال‌های مختلفی را ما می‌توانیم بزنیم که در خیلی از مواقع همه‌پرسی پاسخ دقیق به ما نداده است، مثل همین برگزیت که الان در انگلستان هست، که اگر چه اکثریتی که گفتند به‌هرحال جدا بشویم ولی پاسخ دقیق و روشنی نبود که اشاره شد.

چرا در مسائل کارشناسی و تخصصی همه‌پرسی ممکن است جواب درست را به مسئله جامعه ندهد؟

سال‌های قبل مطالب و مقالات زیادی در این حوزه در کشورهای غربی هم نوشته شده است. سؤال این است که یک شهروند نسبت به یک مصوبه‌ی مطوّل یا یک موضوع تخصصی چقدر می‌تواند کارشناس باشد؟ مثلاً اگر یک موضوع اقتصادی باشد، من به عنوان یک شهروند چقدر می‌توانم پاسخ اقتصادی داشته باشم نسبت به آن مسئله. یا اگر یک مسئله‌ی سیاسی کلان در حوزه‌ی روابط بین‌الملل باشد، من واقعاً چقدر کارشناس هستم که می‌توانم نظر دقیق بدهم.

پس نکته این است که همه‌پرسی نمی‌تواند رافع مشکل باشد و مسئله‌ی ما را حل بکند و ما را به یک نتیجه‌ی قطعی برساند. این‌ها ایراداتی است که به همه‌پرسی از سوی صاحب‌نظران کشورهای مختلف، حتی کشورهای غربی گرفته شده است.

و یک مطلب دیگری که غربی‌ها در کتاب‌ها و مقالاتشان درباره همه‌پرسی دارند این است که ممکن است مثلاً‌ در یک همه‌پرسی گروه‌های سیاسی یا افرادی که ذی‌نفوذ هستند به‌هرحال بیایند با تبلیغات و هزینه کردن پول این مسئله را به‌سوی خودشان بکشانند، یعنی مردم را گمراه بکنند و یک نگاه غیرواقعی به آن‌ها القاء کنند.

حالا من اگر بخواهم مثال بزنم، شما در بحث انتخابات آمریکا یک واسطه‌ای دارید، چون انتخابات، انتخابات غیرمستقیم است؛ کالج‌های انتخاباتی. مردم باید به کالج‌های انتخاباتی رأی بدهند و کالج‌های انتخاباتی باید رئیس‌جمهور را انتخاب بکنند، هنوز هم هست. این روش برای زمانی بود که رسانه‌ها به این شکل وجود نداشت و مردم آمریکا ارتباط رسانه‌ای نداشتند. صاحب‌منصبان آمریکایی گفتند که اگر ما انتخابات را مستقیماً در اختیار مردم قرار بدهیم، ممکن است افرادی بیایند ذهن مردم را منحرف بکنند و یک افراد ناشایستی متصدی ریاست جمهوری بشوند. پس لازم است کارشناسان سیاسی این وسط به عنوان واسطه باشند که این‌ها بتوانند تشخیص بدهند.

چرا ممکن است برخی تصور کنند که اگر گفته شود بعضی مسائل کارشناسی است و امکان همه‌پرسی نیست، چنین حرفی می‌تواند توهین به مردم تلقی شود؟

مگر من و شما وقتی‌که داریم در خود همین دموکراسی رأی می‌دهیم به یک نفر یا چند نفر به عنوان نماینده‌ی شهرمان و حوزه‌مان و می‌گوییم که شما برو از طرف ما قانون‌گذاری کن، آیا این به مفهوم این است که به من شهروند توهین شده است؟ مثلاً‌ وقتی در یک نظام اداره کشور، نماینده‌ای را انتخاب می‌کنم و دارم به او وکالت می‌دهم که شما برو این بحث کارشناسی را پیگیری بکن، قطعاً قصد توهین یا این‌گونه مسائل که در میان نبوده است. این‌یک بحث علمی است و بحث نظری است و بحث کارشناسی است. پس این‌طور نیست که نفس همه‌پرسی به عنوان یک ارزش در کشورها مطرح باشد.

برخی تصور می‌کنند نماد تام حضور مردم و نظر مردم در اداره کشور همه‌پرسی است. نظر شما دراین‌باره چیست؟

همه‌پرسی یک روش است و اگر همه‌پرسی را به‌مثابه یک روش فرض بکنیم، این روش می‌تواند در یک‌جایی در یک‌زمانی مفید باشد و در یک‌زمانی هم مفید نباشد. یک نمونه من از داخل کشور مثال بزنم: وقتی‌که در زمان رژیم طاغوت آن بحث انقلاب سفید و آن مثلاً رفراندوم مطرح شد، خب علمای اسلامی مخالف بودند و مسائل مختلفی در این جهت مطرح شد، از جمله مسائلی که حضرت امام رحمة‌الله‌علیه گفتند. بعد نمایندگانی از دولت وقت رفتند خدمت مراجع، خدمت حتی حضرت امام رحمة‌الله‌علیه، و نهایتا برخی از مراجع خب موافق مسئله می‌شوند، اما حضرت امام رحمة‌الله‌علیه هم چنان مخالف بودند و حتی اعلام می‌کنند در یک سخنرانی که نمایندگان دولت هم آمدند پیش من، من به ایشان گفتم نه به مصلحت شماست نه به مصلحت مردم، چون رفراندومی که برگزار می‌کنید با این شرایطی که می‌خواهید برگزار بکنید مفهومی ندارد. حضرت امام رحمة‌الله‌علیه چون می‌دانستند رژیم پهلوی می‌خواهد فقط سوءاستفاده‌ای بکند، در این جهت مخالفت‌شان را اعلام می‌کنند. بعد امام یک اعلامیه‌ای می‌دهند که چرا با رفراندوم ما مخالفیم و نباید انجام بشود.

همان حضرت امام که در سال ۴۱ دارند با رفراندوم مخالفت می‌کنند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مبدع رفراندوم جمهوری اسلامی هستند، در موضوع قانون اساسی و اینکه قانون اساسی سریع‌تر تنظیم بشود، به رأی مردم گذاشته بشود.

پس این نبود که امام بخواهند بگویند که رفراندوم به عنوان یک ارزش است و باید همیشه انجام بشود. نه، یک روشی است که می‌توانید شما در مواقعی مراجعه بکنید به آراء مردم هر جایی که لازم باشد.

الان که نظام ما بعد از ۴۴ سال یک ثباتی گرفته، یک انسجامی گرفته، طبیعتاً باید در چارچوب قانون اساسی عمل بکنیم.

حضرت‌عالی علاوه بر اینکه از اساتید شناخته‌شده در رشته‌ی حقوق هستید سالها هم در شورای نگهبان حضور داشتید. بالاخره هجمه‌های مختلفی از سوی معاندین و معارضین به این جایگاه می‌شود و به‌هرحال اعضای شورای نگهبان هم در طول این سالها مأنوس بودند با تأکیداتی که رهبر انقلاب در بحث حق مردم، رأی مردم و صیانت از جمهوریت نظام داشتند. اگر خاطره‌ای یا نکته‌ای هست در این حوزه هم بفرمایید که توجه رهبر انقلاب را به رأی مردم نشان بدهد.

یک نمونه‌ی شاخص، برای سال ۸۸ بود که ما انتخابات را داشتیم و خب آن فتنه‌ای که اتفاق افتاد، علی‌رغم اینکه شورای نگهبان از همه‌ی گروه‌ها افرادی را تأیید صلاحیت کرده بود و به‌هرحال چهار نفر نامزد شده بودند اما متأسفانه عده‌ای آمدند آن رأی جمعی مردم را برنتابیدند و آن فتنه را رقم زدند.

در آن موقع موارد متعددی بود که رهبر انقلاب روی اجرای قانون تأکید داشتند، اما در آن جلسه‌ی معروفی که ستادها و رؤسای ستادهای انتخاباتی نامزدها حضور داشتند که ما از شورای نگهبان و دوستان‌مان هم از وزارت کشور بودند، رهبر انقلاب در پاسخ به سؤالاتی که ستادها داشتند تأکید ویژه‌ای که به شورای نگهبان و وزارت کشور داشتند این بود که شما طبق قانون و مقرّ قانون عمل بکنید و اگر تخلفی صورت گرفته با آن برخورد بکنید.

این صریح فرمایش ایشان بود که در آن جمع چند بار تکرار شد در مقابل خواسته‌ی افرادی که خلاف قانون، خواستار ابطال انتخابات بودند ، یعنی ایشان به نظر من پاسداری و صیانت کردند از رأی مردم در آن موقع.

و نکته‌ی دیگری که حالا در انتخابات مختلف دیگری هم تکرار شده است در بحث انتخابات مجلس، خب به‌هرحال افراد زیادی مراجعه می‌کردند مخصوصاً از مقامات به ایشان که مثلاً شما به شورای نگهبان توصیه بکنید فلانی تأیید بشود یا روی فرد یا روی مثلاً برخی از گروه‌ها و این‌ها. و ایشان تأکیدشان به شورای نگهبان این بود که شما بر اساس قانون عمل بکنید.

من این را در جایی دیگر مثال زدم که شما در رژیم گذشته می‌بینید که فردوست در خاطراتش می‌گوید که من و علم و منصور می‌نشستیم لیستی را ردیف می‌کردیم از نمایندگانی که باید در انتخابات اسم‌شان از صندوق در می‌آمد و این را می‌دادیم به شاه، شاه اگر موافق بود همین افراد از انتخابات و از صندوق انتخابات درمی‌آمد.

رهبر انقلاب در یک جای دیگر می‌فرمایند که من هم یک رأی دارم و این رأی من را هیچ‌کس مطلع نیست تا زمانی که در صندوق رأی می‌اندازم. حالا مقایسه بکنید این منطق و این تابعیت از قانون که رهبری جمهوری اسلامی ایران دارند با آن چیزی که مثلاً ما در رژیم گذشته داشتیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ندیدم سیاستمداری به اندازه رهبر انقلاب بر اهمیت نقش مردم تأکید کند / همه پرسی نمی‌تواند حلال تمامی مشکلات باشد بیشتر بخوانید »

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس



امروز پنجم اردیبهشت‌ماه سالگرد شکست آمریکایی‌ها در صحرای طبس است که یکی از مهم‌ترین مقاطع در تثبیت انقلاب اسلامی به شمار می‌رود .

به گزارش مجاهدت از مشرق، امروز در تقویم ما، ۵ اردیبهشت‌ماه سالروز شکست آمریکایی‌ها در صحرای طبس است. ضربه‌ای که آغاز آن از شکست رژیم پهلوی در ۲۲ بهمن ۵۷ آغاز شد و جرقه شکست‌های دومینووار آمریکایی‌ها را به ایستگاه بعدی رساند. این اتفاق در آن مقطع یعنی ۱۳ اردیبهشت‌ماه سال ۵۸ از دو جهت اهمیت بسیاری داشت؛ نخست، شکست جیمی کارتر رئیس‌جمهور وقت آمریکا در انتخابات و تک‌دوره‌ای شدن او و دوم، شکست ابهت آمریکا در منطقه غرب آسیا به عنوان یک ابرقدرت و تعیین‌کننده معادلات.

از این واقعه خاطرات و روایت‌هایی وجود دارد که به قلم افراد مختلفی نوشته شده است که بعدها هر کدام به مهم‌ترین شخصیت‌های کشورمان تبدیل شدند. از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ریاست جمهور و مقام معظم رهبری، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس، فرمانده جنگ، رئیس‌جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، سرلشکر شهید حسن باقری نابغه اطلاعات و بنیان‌گذار اطلاعات سپاه و… .

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

دیدار مهدی بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت و ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در ایران؛ اسفند ۵۷

ترفند همیشگی یانکی‌ها؛ مذاکره و فشار به طور همزمان

روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی را باید روزهای تاثیرگذاری در قبال موقعیت آمریکا در منطقه دانست، روزهایی که شاید آمریکا روزی فکرش را هم نمی‌کرد که رخ بدهد. روزهایی که گویا دومینوی قدرت آمریکا در غرب آسیا و در مهم‌ترین متحد منطقه‌ای او یعنی ایران شروع به ریزش کرده و به مرور از آن عقاب مورد ادعای آمریکایی‌ها فقط یک پرنده پیر خسته بر جای بماند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی کشورمان آبستن تحولات بسیاری بود و مقامات دولت موقت به نخست‌وزیری مهدی بازرگان همچنان ارتباطات خود را با آمریکایی‌ها حفظ کرده و استمرار می‌دادند. روابطی که اگر آن را با فلسفه انقلاب اسلامی قیاس موضوع مورد قبولی نیست و نباید اصلاً وجود داشت. این روابط به آمریکایی‌ها کمک می‌کرد تا علاوه بر استفاده جاسوسی از آنچه به عنوان چند سایت شنود و اطلاعاتی همچون سفارت تهران، سایت کبکان و… در ایران داشتند درصدد برقراری روابط مجدد با ایران برآیند.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

آمریکایی‌ها همزمان با تلاش‌ برای برقراری روابط با آمریکایی‌ها به دنبال این بودند تا نفوذ اطلاعاتی خود در مراکز حساس ایران را حفظ کرده و دایره اطلاعات خود از حکومت نوپای ایران را از طریق افرادی همچون SD LURE که بعدها مشخص شد آن شخص ابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهور مخلوع ایران است، تکمیل کند. یکی از ماموران عالی‌رتبه سیا در تهران به نام «تامس آهرن» نیز به ارتباط بنی‌صدر با سازمان سیا اعتراف کرده بود. بنابر اسناد کشف شده، بنی‌صدر موافقت کرده بود تا در ازای دریافت دستمزد ۱۰۰۰ دلار در ماه به‌عنوان مشاور به سیا خدمت کند.

این تلاش‌ها با تحرکات آمریکایی‌ها در ضربه‌زدن به جمهوری اسلامی ایران در ساماندهی گروهک‌های ضد انقلاب همچون کومله، چریک‌های فدایی خلق و… در مناطق مختلف کشور همچون غرب و شمال شرق کشور همزمان بود. با کنارهم قراردادن این دو رویکرد یانکی‌ها و یک محاسبه ساده به این می‌رسیم که آن‌ها همواره تلاش داشه و دارند تا علاوه بر استفاده از قدرت نرم رویکرد استفاده از قدرت سخت را هم در پیش بگیرند دقیقاً همچون دوران مذاکرات برجام که از سویی تحریم می‌کردند و از سوی دیگر مذاکره.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

۴۴۴؛ عددی که همواره پیش چشم آمریکایی‌هاست

روزها پی در پی گذشت و به اواسط آبان‌ماه سال ۵۸ رسیدیم، چند نفر از دانشجویان پیرو خط امام که یقین داشتند سفارت آمریکا در تهران مرکزی برای جاسوسی علیه نظام نوپای اسلامی ایران یک تصمیم مهم اتخاذ کردند. آن‌ها تصمیم گرفتند تا با یک نقشه منظم و دقیق که طبق خاطرات این دانشجویان حدود دو ماه زمان صرف آن شده به سوی تسخیر سفارت آمریکا بروند.

محمد نعیمی‌پور از دانشجویان پیرو خط امام که در جریان تسخیر لانه جاسوسی شرکت داشت در سال ۹۶ در گفت‌وگو با خبرآنلاین درباره وقایع و چگونگی تسخیر لانه جاسوسی گفت: در جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که تازه آغاز به کار کرده بود، بحث تسخیر سفارت آمریکا مطرح شد. در آن جمع، آقای احمدی نژاد نماینده دانشگاه علم و صنعت و آقای سیدزاده نماینده دانشگاه تربیت معلم مخالفت کردند و گفتند «باید اول سفارت شوروی را بگیریم. در ثانی اگر هم بخواهیم سفارت های روسیه یا آمریکا را بگیریم باید برویم دولت را در جریان امر قرار دهیم و بعد این اقدام را کنیم».

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

هنگامی که دانشجویان به یقین رسیدند تا لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کنند این اقدام را انجام داده و حجت‌الاسلام موسوی خوئینی‌ها به عنوان رهبر معنوی دانشجویان پیرو خط امام رهبری این موضوع را بدست گرفت و به عنوان رابط میان امام خمینی(ره) و دانشجویان نقش ایفا کرد.

آمریکایی‌ها از تاریخ ۱۳ آبان‌ماه که لانه جاسوسی آن‌ها به تسخیر دانشجویان درآمد تا ۴۴۴ روز بعد که گروگان‌ها به دستور بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به خانه برگشتند، ۴۴۴ روز در تب و تاب بودند و جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا به هر دری زد تا اتباع خود را از ایران خارج کند. اما، او در مهم‌ترین تلاش خود به ارتش آمریکا دستور داد تا یک عملیات برای رهایی اتباع خود طراحی و اجرا کند.

رخداد تسخیر لانه جاسوسی در ایران باعث شد تا آمریکایی‌ها یک عدد را از ایرانی‌ها به یادگار داشته باشند و هیچ‌گاه از یاد نبرند.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

پرواز کرکس‌ها بر فراز ایران؛ آیا کارمندان جاسوس‌خانه به خانه بازمی‌گردند؟

روز ۴ اردیبهشت‌ماه سال ۵۹ بود که کماندوهای آمریکایی آموزش دیده در آمریکا که پیش از این در مصر تمرین کرده بودند با استفاده از چند فروند بالگرد و هواپیما از خلیج فارس پرواز کرده و وارد خاک ایران شدند. در این عملیات، چهار فروند هواپیمای نظامی C-۱۳۰ و هشت فروند بالگرد SH-۳D برای آزادی ۵۳ گروگان، از ناو هواپیمابر نیمیتس جدا و از مرزهای هوایی جنوب، وارد فضای پروازی ایران شدند.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

برنامه آن‌ها به این شکل بود که از جنوب شرقی کشور با تعدادی بالگرد و هواپیمای سوخت‌رسان و هم چنین هواپیمای C۱۳۰ وارد ایران شوند و پس از سوخت گیری در صحرای طبس به سمت تهران حرکت کنند و در ابتدای صبح دست به اقدام بزنند.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

تصویری از بازدید حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از بقایای تجهیزات نظامی ارتش آمریکا در طبس

طبق گفته کارشناسان، آمریکایی‌ها این عملیات را ۶ ماه در صحرای نوادا در آمریکا که شرایطی مشابه صحرای طبس دارد تمرین کرده بودند تا بتوانند آن را با موفقیت در ایران به پایان برسانند.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

یک فروند هواپیمای C-۱۳۰ آمریکایی منهدم شده در صحرای طبس

در یک هواپیمای C-۱۳۰ حدود ۱۳۰ نفر کماندو و تجهیزات انفرادی و در یک هواپیمای C-۱۳۰ دیگر سلاح‌ها و تجهیزات مدرن و مختلف مانند کپسول‌های کوچک و بزرگ گازهای خواب آور، موتورسیکلت‌های تریل کم صدا و جیپ‌های کوچک حمل می‌شدند و یک فروند KC-۱۳۰ سوخت رسان و یک هواپیما هم رزرو بود. هر بالگرد ظرفیت حمل ۳۵ نفر از کماندوها را داشت.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

یادبود عملیات پنجه عقاب در گورستان ملی آرلینگتون – آمریکا

نکته مهمی که در این عملیات باید به آن اشاره کرد، همکاری برخی عناصر خودفروخته در ارتش بود که طبق آنچه در فیلم طوفان شن هم نشان داده شده؛ با خاموش کردن رادار موجبات پرواز امن برای آمریکایی‌ها را فراهم می‌کنند تا یانکی‌ها به طور پنهان‌کار وارد کشور شوند. بالگردها و هواپیماها پس از عبور از فراز ایران به صحرای طبس رسیده و در آنجا فرود می‌آیند. اما به علت ایجاد چند اتفاق بالگردها و هواپیماهای آمریکایی دچار سانحه شده و با وقوع طوفان شن سریال ناکامی‌های آن‌ها در عملیات پنجه عقاب رقم می‌خورد، این موضوعات باعث می‌شود تا اقدام نظامی مستقیم علیه ایران نیز کمکی به یانکی‌ها نکند.

اتباع آمریکایی پس از ۴۴۴ روز با دستور امام خمینی(ره) به خانه خود بازگشتند و نشان داد که قدرت ایران اسلامی آن گونه نیست که آمریکایی‌ها بتوانند با استفاده از حربه عملیات نظامی هرکاری می‌خواهند انجام دهند.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

عملیات پنجه عقاب با تمام تمهیداتی که از قبل برای آن پیش‌بینی شده بود به شکست انجامید. بلافاصله پس از انتشار خبر شکست آمریکا در این عملیات، جیمی کارتر طی نطقی تلویزیونی با اشاره به کلیاتی از روند عملیات، تصریح کرد به دلیل اینکه اقدامات سیاسی و مذاکرات به جایی نرسیده است، همچنان از کوشش برای رهایی گروگان‌ها دست نخواهد کشید.

دلایل شکست عملیات

درباره‌ی دلایل و چگونگی شکست عملیات، تحلیل‌های مختلفی بیان شده است. دلایلی که مقامات آمریکایی در گزارش‌های اولیه‌ی خود ارائه کرده‌اند بیشتر به ابعاد فنی و حوادث طبیعی و از جمله طوفان شن اشاره دارد. همچنین برخی از منابع غیر موثق نیز به نقش شوروی در این خصوص اشاره می‌کنند. این در حالی بود که از نگاه مقامات جمهوری اسلامی و خصوصا شخص امام خمینی (ره)، نقش امدادهای الهی در این خصوص بیش از همه مطرح بوده است. امام در این خصوص اعلام کردند طوفان شن مانند یکی از امدادهای الهی موجب شکست این عملیات شد.

کارنامه پرشکست ایران در مقابل آمریکا؛ از شکست «پنجه عقاب» تا انهدام «گلوبال هاوک»

هنگامی که به تاریخ نگاه می‌کنیم، شکست عملیات آمریکایی‌ها در طبس موسوم به پنجه عقاب تنها شکست یانکی‌ها در مقابل ایران اسلامی نیست و سال‌های گذشته در تاریخ مملو است از شکست‌های پی در پی یانکی‌ها از ایران است. یکی از این شکست‌ها در ۳۰ خرداد ۹۸ رخ داد، وقتی که آمریکایی‌ها در حال جاسوسی از ایران بودند و پدافند هوایی کشورمان مجهزترین پهپادشان به نام گلوبال هاوک را منهدم کند.

یا در مورد دیگری، هنگامی که پهپاد RQ۱۷۰ آمریکایی‌ها مشهور به جانور قندهار از افغانستان برخواست و در حال جاسوسی از کشورمان بود توسط سامانه‌های جنگالی پدافندی به تسخیر ایران درآمد و متخصصان نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران توانستند به فناوری آن دست پیداکنند تا نمونه‌های متفاوت از آن‌ها طراحی، ساخته و عملیاتی شود.

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس

پایگاه عین‌الاسد بعد از حمله موشکی ایران

واقعه مهم تاریخی دیگر، موشک‌باران پایگاه عین‌الاسد آمریکا در عراق است که ایران به انتقام خون شهید حاج قاسم سلیمانی با شلیک ۱۳ موشک به این پایگاه درس خوبی به آمریکایی‌ها دادند. این عملیات در حالی رخ داد که به گفته سردار حاجی‌زاده فرمانده هوافضای سپاه هدف این عملیات نه کشتن افراد بلکه ضربه زدن به ماشین جنگی، مرکز کنترل و فرماندهی، یگان‌های پهپادی بالگردی و مجموعه امکانات خط پروازی آمریکا در این پایگاه بوده است.

باید تاکید کرد که با نگاه به تاریخ ۴۴ ساله انقلاب اسلامی ایران به راحتی می‌توان مشاهده کرد که شمار شکست‌های آمریکا در مقابل ایران به حدی زیاد است که هر کدام از آن‌ها موجب تکه‌تکه شدن هیمنه یانکی‌ها در منطقه شده است.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا امریکایی‌ها در طبس زمین‌گیر شدند؟+ عکس بیشتر بخوانید »

شاه و مخالفان رادیکالش

شاه و مخالفان رادیکالش



مهندس مهدی بازرگان از مخالفان رژیم پهلوی می‌گوید: فکر مبارزه مسلحانه وقتی پیدا شد که دستگاه دست همه ما را بست و نگذاشت ملت آزادانه و از راه قانون و شرع و منطق و انسانیت حرفش را بزند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، پس از وقایع ۱۵ خرداد که شاه روحانیون سیاسی را کنار زد بسیاری از سیاسیون ملی و مذهبی همچنان در زندان بودند از جمله مهندس مهدی بازرگان. او می گوید: روی نهضت آزادی حساسیت خیلی بیشتر بود برای اینکه ما صریحا برنامه مخالفت با استبداد را داشتیم و لبه تیز حمله ما متوجه شخص شاه بود. یک نامه سرگشاده را همان موقع بیرون دادیم و گفتیم مسوول همه این جریانات شخص شاه است. بنابراین سران نهضت آزادی را محاکمه نظامی و به زندان‌های یک تا ده سال محکوم کردند.

ظهور گرایش های رادیکال

با سرکوب سیاستمداران معتدل که معتقد به مبارزه قانونی بودند و به گفته علی اصغر حاج سیدجوادی گرایش‌های تند هواداران بیشتری پیدا کرد: بعد از وقایع خرداد ۴۲ با سرخوردگی که به اصطلاح مخالفان و نسل‌های جوان مخصوصا در دانشگاه‌ها نسبت به شیوه و سیر جریان دموکراسی بعد از سقوط دولت مصدق پیدا می‌شود، یک گرایش شدید به سمت مذهب و یک گرایش شدید به طرف جنگ‌های چریکی و مسلحانه در ایران ایجاد شد.

مهندس مهدی بازرگان می‌گوید: فشار ساواک و پلیس طوری بود که خیلی از ایرانی‌ها به ما می‌گفتند « ببینید از راه مبارزه قانونی و علنی و معقول وارد شدید ولی شما را به زندان انداختند و نتیجه ای نگرفتید. دستگاه حاکم فقط منطق زور و اسلحه را می‌پسندد.» این بود که چریک‌ها پیدا شدند از فدائیان تفکر مارکسیست گرفته تا خیلی مومنین و مقدسینی که طالب شهادت بودند.

از تروریسم چیزی در نمی‌آید

کریم سنجابی از مبارزان ملی گفت: ما می‌خواهیم مبارزه را قانونی و علنی کنیم اما دستگاه استبدادی شاه است که می‌خواهد ما را به مبارزه زیرزمینی بکشاند. ما با هر نوع مبارزه تروریستی مخالفیم چرا که معتقدیم دستگاهی که به وسیله تروریسم و مبارزه مسلحانه به قدرت می‌رسد نمی تواند آزادی برقرار کند و حکومتش قطعا دیکتاتوری خواهد بود.

در میان روحانیون هم دسته‌ای فعالیت‌های مسلحانه را تایید می‌کردند ولی اکثریت از سیاست پرهیز داشتند و گروهی هم با فعالیت های فرهنگی و مذهبی در فکر تحول بنیادی در نهاد مذهب بودند. آیت الله خمینی پیش از تبعید به هیات‌های بازاری مسلمان سر و سامانی داده بود و با شاگردانش مثل مرتضی مطهری و دکتر بهشتی ارتباط داشتند.

سیستماتیک شدن شکنجه‌ها

در بهمن ۴۳ حسنعلی منصور نخست وزیر وقت با گلوله یکی از همین مذهبیون کشته شد و امیرعباس هویدا نخست وزیر شد. عبدالکریم لاهیجی وکیل دادگستری می‌گوید با شدت گرفتن فعالیت مسلحانه، شدت عمل دولت هم بیشتر شد: از اواسط ۴۲ اختناق روز به روز شدت گرفت و از سال‌های ۵۰ به بعد به اوج خود رسید. یعنی از زمانی که فعالیت‌های مسلحانه و چریکی در ایران شروع شد. از آن زمان به بعد بدترین نوع شکنجه و بدرفتاری با زندانیان سیاسی در ایران معمول شد. شکنجه دیگر به صورت سیستماتیک انجام می‌شد. محاکمات کاملا فرمایشی بود. این ساواک بود که بر دادگاه‌های نظامی حکم می‌راند.

بازرگان: شاه دست ما را بست

مهندس بازرگان هم می‌گوید: فکر مبارزه مسلحانه وقتی پیدا شد که دستگاه دست همه ما را بست و نگذاشت ملت آزادانه و از راه قانون و شرع و منطق و انسانیت حرفش را بزند. البته با طرفداران مبارزه مسلحانه در زندان خیلی شدیدتر رفتار می‌شد. شکنجه‌های مختلف و وسایل عدیده‌ای از جمله آپولو در مورد آنها به کار می‌رفت. طوری که بعضی‌ها زیر شکنجه کشته یا تسلیم شدند. اگر پایه‌های حکومت شاه سست شد یکی از دلایلش همین رفتارهایی بود که در زندان انجام شد.

اعلیحضرت همه کاره بود!

حکومت فردی همه جا گیر می‌شد. ارتشبد جم می‌گوید: در واقع نخست وزیر خود اعلیحضرت بود،‌ وزیر خارجه اعلیحضرت بود،‌ وزیر اقتصاد اعلیحضرت بود و آنها فقط مجری دستورات بودند. یک دفعه با مرحوم هویدا در این باره با گله صحبت می ‌کردم. او می‌گفت: شما خیال کردید من نخست وزیر هستم؟ وزرا می‌روند کارهایشان را مستقیم با اعلیحضرت حل و فصل می‌کنند و من برای این که خود را از تک و تا نیندازم تظاهر می‌کنم که بله ما کردیم.

شاپور بختیار هم درباره رفتار دیکتاتوری شاه می‌گوید: شما نمی‌توانستید یک دهدار تعیین کنید قبل از این که ساواک او را تایید کرده باشد. خوب این دهدار را بگذارید خود ده انتخاب کند.

ارتشبد جم می گوید: البته آن اوایل که اعلیحضرت شاه شد این اعلیحضرت الان نبود. در آن سال‌ها خیلی دموکرات‌منش بود. افکار به اصطلاح آزادی‌خواهی و ملت‌خواهی خیلی زیاد داشت. دیکتاتور را خود ملت ساخت. خود ملت ایران و خود همین وزرا و وکلای مجلس بودند که آن شاه را تبدیل به خدا کردند.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شاه و مخالفان رادیکالش بیشتر بخوانید »

روایت احمد شاملو از استبداد پهلوی

روایت احمد شاملو از استبداد پهلوی



کار من و فعالیت من منحصر به گفتن و نوشتن است و رژیم دهانم را بسته و قلمم را شکسته بود. [از ایران] رفتم که حرف بزنم و بنویسم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، چندماه ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برای خیلی‌ها فصل بازگشت به میهن بود. چهره‌های مختلف مبارز، مخالف یا منتقدی که زمان سلطنت محمدرضا پهلوی به هر دلیلی مجبور به ترک وطن شده و یا زندگی در خارج از ایران را از زندگی زیرسایه استبداد پهلوی ترجیح می‌دادند؛ حالا با تغییر شرایط یک‌به‌یک به مام وطن بازمی‌گشتند. احمد شاملو، شاعر، نویسنده و فعال سیاسی یکی از این نفرات است که بعد از دوسال اقامت در آمریکا و انگستان، در اسفند سال ۵۷ به ایران بازگشت.

شاعری روزنامه‌نگار

شاملو را می‌توان در زمینهٔ روزنامه‌نگاری فعال‌ترین شاعر معاصر دانست؛ روزنامه‌نگاری مستمر شاملو چنان حجمی از زندگی آفرینشی او را در بر گرفته است که سزاست پس از شاعری مهم‌ترین مشغلۀ ذهنی او به‌شمار آید. فعالیت‌های روزنامه‌نگاری شاملو بر فضای فرهنگی جامعه و رونق جریان‌های ادبی بسیار اثر گذاشته است. بخش اصلیِ این فعالیت‌ها را شاملو در نیمهٔ اول زندگی انجام داده است. مثلاً مقاله‌نویسی را از نوجوانی آغاز کرد و در ۲۱سالگی (۱۳۲۵ش) سردبیر هفته‌نامهٔ ادیب شد. این آغازِ راهی بود که سه دهه بی‌وقفه ادامه یافت.

رژیم می‌خواست مرا شخصی خوش‌گذران معرفی کند

اولین مصاحبه او پس از بازگشت با روزنامه «آیندگان» است که ۲۹ اسفندماه منتشر شد. شاملو در این مصاحبه در پاسخ به سؤال خبرنگار که علت رفتنش از ایران را اختناق تحمل‌ناپذیر و نداشتن امید به فعالیت در داخل کشور می‌داند می‌گوید:« نه دوست عزیز، درست قضاوت نمی‌کنید، به خاطر ابعاد تحمل‌ناپذیر اختناق نبود که ایران را ترک کردم، دلیلش دقیقاً این بود که امکان هر کاری از من و امثال من سلب شده بود. رفتم تا بتوانم کاری بکنم، قدمی بزنم و فریادی بکشم. خطا است اگر تصور کنید که به گردش و سیر آفاق و انفس رفته بودم. هرچند که کار چرخانانِ مجلات رژیم با فریب دادن افراد خانواده‌ام کوشیدند با چاپ چند عکس خصوصی، چنین تصوری از من بدهند. دست کم، ایرانیانی که این مدت با من در تماس بودند شاهد و عادلند.

آن‌ها دهانم را بستند و قلمم را شکستند

شاملو در ادامه مصاحبه خود اشاره می‌کند: «نگویید امیدی به فعالیت در داخل کشور نداشتم. معنی حرفتان این است من رفته بودم شخصاً از لندن یا یک جهنم دیگر انقلاب کنم! اگر امید را با «امکان» عوض کنید درست می‌شود. من نه می‌توانستم به دلایل جسمانی در تظاهرات خیابانی بپردازم، نه می‌توانستم برای انقلاب سلاح به کف بگیرم. کار من و فعالیت من منحصر به گفتن و نوشتن است و رژیم دهانم را بسته و قلمم را شکسته بود. رفتم که حرف بزنم و بنویسم.»

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت احمد شاملو از استبداد پهلوی بیشتر بخوانید »

فیلم/ ننگ‌های تاریخی که قابل دفاع نیست!

فیلم/ ننگ‌های تاریخی که قابل دفاع نیست!



مخاطب سوالی مطرح می‌کند درمورد واگذاری بحرین توسط پهلوی‌ها وشکنجه‌گری‌های ساواک واز شازده می‌خواهد که دراین زمینه‌ها رفع ابهام کندولی آنقدر کش می‌دهند تااز پاسخ دادن به سوالات مطرح شده شانه خالی کنند.


دریافت
5 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ ننگ‌های تاریخی که قابل دفاع نیست! بیشتر بخوانید »