رژیم پهلوی

مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود

بازخوانی پرونده ترور شهید عراقی/ مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود!


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، محمدمهدی ابراهیم عراقی (۱۳۵۸-۱۳۰۹) در سال ۱۳۰۹ در محله پاچنار بازار بزرگ تهران دیده به جهان گشود. پدرش آجرپز و مادرش خانه دار و متدین و دوستدار اهل بیت پیامبر (علیهم‌السلام) بودند.

بعد از شش سال دبستان به دوره دبیرستان رفت. مدتی در دبیرستان مروی درس خواند و بعد به دبیرستان دارالفنون رفت؛ اما به دلیل وضعیت ضعیف معیشتی خانواده مجبور به ترک تحصیل و کمک خرج پدر شد. به بازار بزرگ تهران رفت و در صنوف مختلف شاگردی کرد.

به دلیل جو مذهبی خانواده و شکل گرفتن احساسات مذهبی در مهدی و حضور در کانون فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی یعنی بازار بزرگ تهران در سال ۱۳۲۴ جذب هیأت‌های مذهبی شد و به زودی با حجت‌الاسلام «سید مجتبی نواب صفوی» آشنا شد و جزء شورای مرکزی فدائیان اسلام شد.

روحیه مبارزاتی مهدی جوان با حضور در این تشکل سیاسی – مذهبی به تدریج شکل گرفت و در اکثر اقدامات و فعالیت‌های مبارزاتی ۱۱ ساله فدائیان اسلام نقشی تأثیرگذار داشت  و به عنوان یکی از نیروهای اجرایی توانمند نواب صفوی و فدائیان اسلام ظاهر شد.

شهید عراقی از فعالان و مبارزین باسابقه­ انقلاب اسلامی و از مؤثرترین اشخاص در نهضت امام خمینی (ره) است. مهدی عراقی از نوجوانی و جوانی با اشتغال در بازار تهران، فعالیت‌­های سیاسی خود را در دهه ۱۳۲۰ در کنار اعضای فدائیان اسلام آغاز کرد.

مشارکت در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به همراه آیت­‌الله کاشانی و شهید سید مجتبی نواب صفوی و حضور در فراز و نشیب تشکیلاتی فدائیان اسلام از او فردی باتجربه ساخت. عراقی سال ۱۳۳۱ و یک سال قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به همراه برخی دیگر از اعضای جمعیت فدائیان اسلام از این جمعیت جدا شد. وی بین سال­‌های ۱۳۳۱ تا ۱۳۴۲ از فعالیت سیاسی کناره گرفت و به فعالیت در کوره پزخانه و استخراخ سنگ معدن در کنار مراسم‌­های مذهبی پرداخت.

مهدی عراقی در دهه ۱۳۴۰ در مقابله با برخی سیاست‌های رژیم پهلوی همچون لایحه انجمن‌­های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید که با مخالفت علما از جمله امام خمینی (ره) نیز همراه بود، به صف نهضت امام پیوست. عراقی از مؤثرترین و فعال­‌ترین افراد حاضر در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران و قم است که مسئولیت حفاظت از منزل امام خمینی (ره) را برعهده داشت.

در این دوره با ابتکار وی و موافقت امام (ره) هیئت­‌های مذهبی – سیاسی بازار تهران جهت هماهنگی و فعالیت منسجم در قالب «هیئت‌های مؤتلفه اسلامی» متشکل می‌­شوند. عراقی عضو شورای مرکزی این هیئت­‌ها و تشکیل دهنده شاخه­ نظامی آن است. سال ۱۳۴۳ با طرح لایحه کاپیتولاسیون و مخالفت صریح امام با آن، مؤتلفه اقدام به ترور نخست‌­وزیر وقت حسنعلی منصور کردند. بهمن ۱۳۴۳ عراقی به اتهام شرکت در ترور منصور دستگیر و به حبس ابد محکوم شد.

شهید عراقی در جلسه محاکمه اعضای مؤتلفه اسلامی به جرم کشتن «حسنعلی منصور»

او در دوره ۱۳ ساله محکومیت خود در زندان ضمن مدیریت امور زندانیان مسلمان، رفتاری تسامح­‌ جویانه با سایر زندانیان دارد. ادامه فعالیت­‌های سیاسی عراقی در زندان منجر به تبعید یک ساله او به زندان برازجان شد. سال ۱۳۵۵ به همراه عده دیگری از زندانیان سیاسی با توجه به سیاست فضای باز سیاسی مطرح شده توسط حکومت پهلوی از زندان آزاد شد.

وی در این مدت تا پیروزی انقلاب اسلامی ضمن تلاش برای ایجاد انسجام و وحدت میان گروه­‌های مبارز مسلمان به ارتباط­‌گیری با سایر جریان­‌های فکری از جمله ملی­‌گرا‌ها می‌­پردازد. برگزاری مراسم ختم دکتر «علی شریعتی» و یادواره «سید مصطفی خمینی» از جمله فعالیت­‌های سازماندهی شده عراقی علیه حکومت در این دوره است.

آذر ۱۳۵۷ عراقی به پاریس رفت و مدیریت بیت امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو را برعهده گرفت. او ضمن بازگشت مجدد به تهران برای ساماندهی راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷، مجدداً به پاریس رفت و همراه با امام به تهران بازگشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هیئت­‌های مؤتلفه اسلامی به حزب جمهوری اسلامی پیوسته و مهدی عراقی در اردیبهشت ۱۳۵۸ عضو شورای مرکزی این حزب شد.

مدیریت زندان قصر با حکم امام، پیشنهاد تشکیل بنیاد مستضعفان با نظارت بر امور مالی آن و مدیریت امور مالی روزنامه کیهان از جمله مسئولیت‌­های دیگر عراقی در دوره حیات کوتاه او پس از پیروزی انقلاب است. سرانجام ۴ شهریور ۱۳۵۸ مهدی عراقی به همراه فرزندش «حسام عراقی» و «حسین مهدیان» مدیر مسئول روزنامه کیهان در منطقه قلهک تهران توسط اعضای گروه فرقان ترور و همراه پسرش به شهادت رسیدند.

بر اساس اظهارات اکبر گودرزی (رهبر گروه فرقان) طرح ترور مهدی عراقی از سوی وی و محمد متحدی مسئول شاخه­ نظامی گروه مطرح شد. مهدیان که صبح‌ها همراه مهدی عراقی به مؤسسه کیهان می‌رفت، در طرح ترور قرار داشت. در تحلیل فرقانی‌ها هر دو جزئی از جبهه «زر» به شمار می‌آمدند و گودرزی آن­ها را به عنوان مرتبطین با سرمایه‌داران بزرگ معرفی می‌کرد. [۱]

تیم ترور فرقان متشکل از بهرام آذرتیموری، علیرضا یوسفی­‌نسب، علی نیکنام و علی اسدی صبح روز ۴ شهریور ۱۳۵۸ در منطقه قلهک تهران، خیابان زمرد که خانه­ی حسین مهدیان در آن قرار داشت با اسلحه یوزی اتومبیل پیکان حامل آن­ها را مورد هدف قرار داد. مهدی عراقی در اثر گلوله‌ای که به گردنش اصابت کرد، شهید شد و مردم دو مجروح دیگر یعنی حسام عراقی و حسین مهدیان را به بیمارستان ایران مهر قلهک انتقال دادند.

حسام عراقی در بین راه شهید شد؛ اما حسین مهدیان تحت عمل جراحی قرار گرفت و ادامه­ حیات یافت. به دستور امام خمینی (ره) پیکر پدر و پسر شهید به قم منتقل شد. در تشییع جنازه آن­ها در قم نزدیک به نیم میلیون نفر شرکت کردند که حضرت امام از میدان سعیدی تا صحن مطهر در این تشییع حضور یافت. [۲]

مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود

شهید عراقی در زندان برازجان در سال ۱۳۴۸

بهرام آذرتیموری دانشجوی سال آخر رشته ساختمان­ سازی مدرسه عالی ساختمان از ضاربان مهدی عراقی و فرزندش حسام است. آذرتیموری به ­وسیله سعید واحد از اعضای گروه فرقان با جلسات قرآنی اکبر گودرزی آشنا و جذب این گروه شد. وی در همین جلسات با غلامرضا یوسفی­‌نسب آشنا شد و همراه با علی اسدی و علی نیکنام یک تیم چهار نفره متأثر از اندیشه­‌های فرقانی تشکیل داده و در خانه­‌های تیمی مستقر می­‌شوند.

آن­ها ضمن شناسایی شخصیت­‌هایی چون آیت­‌الله سید محمدحسین بهشتی، حجت‌لاسلام محمدجواد باهنر، آیت‌­الله موسوی اردبیلی، آیت­‌الله خسروشاهی و حجت‌­الاسلام حقی جهت ترور، سرقت­‌های مسلحانه‌­ای برای تأمین نیاز‌های مالی گروه از بانک‌های پایتخت دارند.

آذرتیموری هدف از طرح ترور ۴ شهریور ۱۳۵۸ را حسین مهدیان می­‌داند و تیم ترورکننده را سه نفر شامل خود، یوسفی‌­ نسب و اسدی معرفی می­‌کند. وی جریان ترور را اینگونه روایت می­کند که اسدی به عنوان راننده موتور و او و غلامرضا یوسفی­‌نسب مسلح به مسلسل یوزی در کنار و روبروی خیابان کمین می­‌کنند؛ یوسفی‌نسب اتومبیل حامل مهدی عراقی، حسام عراقی و حسین مهدیان را به رگبار گلوله می­‌بندد و وی به عنوان احتیاط و به هنگام اضطرار باید اقدام به شلیک می­‌کرد.

بهرام آذرتیموری معتقد است در عملیات ترور مهدی عراقی هیچ­‌گونه گلوله‌­ای شلیک نکرده و تنها اسلحه کلت خود را در صحنه ترور جا گذاشته است. این در حالی است که وی در بازجویی­‌های بعدی غلامرضا یوسفی­‌نسب را ضارب اصلی، علی نیکنام را راکب موتورسوار، علی اسدی را راننده اتومبیل احتیاطی و خود را ضارب ذخیره در صورت لزوم معرفی می­‌کند که ضرورتی به شلیک وی نبود: «در جریان ترور سعید واحد در اتومبیل بود که رضا و علی اسلحه­‌ها را به او دادند. علی نیکنام راننده موتور و علی اسدی راننده ماشین بود.» [۳]

علی نیکنام دانش‌­آموز دوره متوسطه در یکی از جلسات تفسیر قرآن گودرزی جذب گروه فرقان می­‌شود و در طرح ترور مهدی عراقی به عنوان راکب موتورسوار حضور دارد. او در بازجوئی­‌های خود اعتراف کرده است که ساعت هفت و ۳۰ دقیقه صبح روز ۴ شهریور ۱۳۵۸ به همراه بهرام آذرتیموری، علی اسدی و غلامرضا یوسفی­‌نسب در محل ترور حضور داشته است: «در ترور آقای مهدی عراقی من و علی اسدی و بهرام و رضا بودیم که بهرام مواظب رضا بود و رضا شلیک کرد و من موتور داشتم و علی در ماشین بود برای آنکه اسلحه­‌ها را ببرد.

ساعت هفت و ۳۰ دقیقه آمدیم. علی در آن خیابان ایستاده بود و من و رضا و بهرام سرکوچه آمدیم. من پائین ایستادم و رضا و بهرام سرکوچه و بعد با همدیگر آمدیم. موتور ۱۸۵ بود و موتور کمی منحرف شد و بعد که روزنامه نوشت یک ماشین دنبال ما بود، ولی سرانجام برگشت.» [۴]

درباره اعترافات و اقدامات سایر افراد دخیل در این ترور (علی اسدی و غلامرضا یوسفی‌نسب) اطلاعات چندانی در دسترس نیست. اما غلامرضا یوسفی‌­نسب به عنوان ضارب اصلی و اقدام کننده به ترور مهدی و حسام عراقی در تاریخ ۱۸ دی ۱۳۵۸ همزمان با عملیات کشف خانه­‌های تیمی فرقان، دستگیر و در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۵۸ به جرم شرکت در ترور محمدولی قرنی، مهدی عراقی و حسام عراقی اعدام می‌­شود.

مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود

شهید عراقی در پرواز کنار امام خمینی (ره)

اکبر گودرزی به ­عنوان رهبر و ایدئولوگ گروه فرقان با رد توجیهات عاملین ترور مهدی عراقی و در پاسخ به سؤالات دادگاه درباره اهداف این ترور که اگر «هدف ترور مهدیان بود چرا اتومبیل حامل وی که در آن مهدی عراقی، فرزندش حسام و دو پاسدار قرار داشتند را به رگبار بستید؟»

گفته است: «موضوع از این قرار است که من گفتم افرادی که مورد هدف ما بودند، افراد مؤثر رژیم بودند. در این تردیدی نیست؛ ولی در مورد پاسدار یا ارتشی، این مسئله مطرح شده که اگر مقاومت کردند، کشته شوند! پاسداران از آن‌ها دفاع کرده‌اند آن‌ها هم ماشین را به رگبار بسته‌اند.» [۵]

وی خود را بی­‌خبر از جزئیات ترور عراقی می‌­داند و معتقد است در مورد افرادی که هدف ترور واقع شده‌­اند، مشورت شده است؛ اما اگر افرادی در برابر اقدام ترور فرقان مقاومت کنند نیز ترور می­‌شوند.

پس از شهادت مهدی عراقی و فرزندش حسام، خانواده شهید عراقی دیداری با امام خمینی (ره) در قم دارند که در این دیدار امام ضمن بیان سابقه آشنایی و اعتماد خود نسبت به شهید مهدی عراقی می‌­فرمایند: «من ایشان را حدود ۲۰ سال است که می‌­شناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به‏‎ ‎‏تنهایی ۲۰ نفر بود.» [۶]

گزارش از: عباس علی‌بخشی

منابع

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده اکبر گودرزی، شماره بازیابی ۱۸۱۸۳، تاریخ بازجویی ۲۱ فروردین ۱۳۵۹

روزنامه جمهوری اسلامی، ۵ شهریور ۱۳۵۸

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهرام آذرتیموری، شماره بازیابی ۳۲۰۶۸

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده علی نیکنام، شماره بازیابی ۳۲۰۶۷

یادآور: کتاب ماه فرهنگی تاریخی ویژه بازکاوی اندیشه و عملکرد گروه فرقان، سال سوم، شماره­ ۶، ۷ و ۸، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تابستان، پائیز و زمستان ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹

صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی (بیانات، پیام­ها، مصاحبه­‌ها و …)، جلد ۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازخوانی پرونده ترور شهید عراقی/ مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود! بیشتر بخوانید »

فیلم/ طلبه‌ای که خواب را از چشمان ساواک گرفت

فیلم/ طلبه‌ای که خواب را از چشمان ساواک گرفت



۲ شهریور، سالروز شهادت چریک مبارز مسلمان سید علی اندرزگو.


دریافت
3 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ طلبه‌ای که خواب را از چشمان ساواک گرفت بیشتر بخوانید »

فیلم/ جمعیت فوق‌العاده سلطنت‌طلبان در حمایت از شاهنشاه

فیلم/ جمعیت فوق‌العاده سلطنت‌طلبان در حمایت از شاهنشاه



بدون شرح…


دریافت
1 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ جمعیت فوق‌العاده سلطنت‌طلبان در حمایت از شاهنشاه بیشتر بخوانید »

فیلم/ آماده‌کردن "فرح دیبا" برای توهم زدن!

فیلم/ آماده‌کردن "فرح دیبا" برای توهم زدن!



مفهوم «توهم اکثریت» حاصل از شبکه های اجتماعی را در مصاحبه فرح با نشریه‌ ایتالیایی «لیبرو کوتیدیانو» در جمله (ایرانیان دنبال بازگشت پادشاهی هستند و من، آماده‌ام که به میهن بازگردم) می‌بینید.


دریافت
1 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ آماده‌کردن "فرح دیبا" برای توهم زدن! بیشتر بخوانید »

کار انقلابی کلاهدوز و یارانش در جلوگیری از سرکوب مردم

کار انقلابی کلاهدوز و یارانش در جلوگیری از سرکوب مردم


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بعد از کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، اعتراض مردم علیه رژیم شاه شدیدتر شد. کارکنان شرکت نفت اعتصاب کردند و جلو صادرات نفت را گرفتند. خیلی از مدرسه‌ها تعطیل شد. دانشگاه تهران، مدرسه ایران، مدرسه علوی و مسجد‌های کوچک و بزرگ، شدند مرکز هماهنگی فعالیت‌های انقلابی.

با نزدیک شدن ماه محرم، زمینه تجمع مردم بیش‌تر می‌شد. ساعت ۹ شب اول محرم، مردم بالای پشت‌بام‌ها رفتند و شعار دادند. صدای مردم که بلند شد، مأموران نظامی توی خیابان‌ها آمدند و بی‌هدف شلیک کردند. روز‌های بعد، دسته‌های عزاداری در خیابان‌ها به راه می‌افتادند و مجالس روضه‌خوانی پرجمعیت تشکیل می‌دادند.

درخواست امام برای تظاهرات در تاسوعا و عاشورا

امام در نوفل‌ لوشاتو بودند و هر روز اخبار ایران را می‌شنیدند. تقریباً هر روز سخنرانی می‌کردند و در صحبت‌هایشان به حوادث روز قبل اشاره می‌کردند. امام در یکی از پیام‌هایشان از مردم خواستند روز تاسوعا و عاشورا تظاهرات را آرام کنند و خواسته‌هایشان را اعلام کنند.

صبح عاشورا دسته‌های عزاداری راه افتاد و آرام، آرام به هم پیوستند و جمعیتی میلیونی را بوجود آوردند. تا ظهر خیابان آیزنهاور (آزادی) تهران پر از جمعیت بود.

ظهر عاشورا مردم در میدان شهیاد (آزادی) ایستادند و یک قطعنامه ۱۷ بندی را خواندند و با تکبیرهایشان آن را تأیید کردند. خبرگزاری‌ها جمعیت مردم را در این راه‌پیمایی سه تا چهار میلیون نفر اعلام کردند.

عملیات گروه نفوذی در گارد جاویدان

«یوسف کلاهدوز» (قائم‌مقام سپاه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که در دفاع مقدس به شهادت رسید) قبلاً خبردار شده بود که رژیم، طرحی برای سرکوب مردم در روز عاشورا دارد. یوسف به این نتیجه رسید که باید برای مقابله با عملیات سرکوب تظاهرکنندگان، نقشه‌ای را که از مدت‌ها قبل روی آن کار می‌کردند، عملی کنند. نقشه، اجرای عملیات گروه نفوذی در گارد جاویدان بود.

به پادگان لویزان خبر دادند که شاه شخصاً به لویزان خواهد آمد و فرمان حمله به مردم را خواهد داد. پادگان در حال آماده‌باش کامل بود.

سال ۵۷ که انقلاب اسلامی شکل‌گرفته بود، سازمان مخفی انقلابی‌های نظامی، طرح ترور شاه و حمله به افسران رده‌بالای ارتش را در دستور کار خود قرار داده بود. مدت‌ها روی این طرح کار شد و امکان ترور شاه را بررسی کردند.

می‌دانستند که لباس‌های شاه ضدگلوله است. طرح ترور را طوری طراحی کردند که حمله از فاصله نزدیک باشد، بعد معلوم شد؛ کلاه شاه نیز از داخل حفاظ ضدگلوله دارد. با توجه به این نکته، احتمال ترور در صورتی بالا بود که از فاصله بسیار نزدیک صورت بگیرد. مدت‌ها از این ماجرا می‌گذشت تا طرح سرکوب مردم در روز عاشورا پیش آمد.

یکی از افرادی که به‌عنوان یک فرد مؤمن و مخالف شاه شناسایی کرده بودند؛ ستوان حسن‌زاده تبریزی بود و با یوسف ارتباط داشت. بعد از این‌که یوسف از طرح سرکوب مردم با خبر شد، با ستوان حسن‌زاده تماس گرفت و عملیات سرکوب مردم در روز عاشورا را در میان گذاشت.

ستوان حسن‌زاده هم با گروهبان دوم اسماعیل سلامت بخش؛ اهل ارومیه تماس گرفت و او را برای اجرای عملیات مقابله با نظامیان سلطنت‌طلب آماده کرد. بعداً فرد سومی هم وارد گروه شد. «جلال‌الدین امیدی عابد» اهل رزن همدان که سرباز اسلحه‌خانه گارد شاهنشاهی بود.

در جلسه‌ای مخفی، یوسف هدف عملیات را تشریح کرد و برنامه‌ای برای به دست آوردن دو مسلسل و یک اسلحه کمری تنظیم کردند. تمرین‌ها شروع شد و گروه آماده بود.

در نهایت کلاهدوز با گروه ستوان حسن‌زاده تماس گرفت و از آن‌ها خواست که روز‌های تاسوعا و عاشورا آماده باشند. یوسف از گروه فاصله گرفت و بیشتر وقت خود را در پادگان بود تا به او مشکوک نشوند. در عین حال، موقعیت داخل پادگان و بهترین زمان عملیات را بررسی می‌کرد و گروه منتظر بود تا یوسف خبرشان کند.

اول گفتند روز تاسوعا، شاه شخصاً به پادگان لویزان خواهد آمد و فرمان حمله را خواهد داد. یوسف هم به ستوان حسن‌زاده خبر داد، اما شاه تا غروب نیامد و گروه فکر کرد برنامه شاه تغییر کرده است. گروه که رفت، شاه آمد. مخفیانه آمد و همان شب دستورش را به فرماندهان داد و رفت.

خبر بعدی این بود که روز عاشورا ازهاری به پادگان لویزان خواهد آمد تا خودش مستقیم عملیات سرکوب را فرماندهی کند. اینجا بود که نقشه ترور افسران گارد شکل گرفت.

سالن غذاخوری پادگان لویزان در زیرزمین بود. موقع ناهار، حدود صد نفر از افسر‌ها در سالن نشسته بودند. یوسف هم میانشان بود و انتظار می‌کشید.

امیدی عابد و سلامت‌بخش از راه رسیدند. نگهبان بالا را با چاقو زدند و از پله‌ها پایین رفتند. امیدی عابد در درب شمالی ایستاد و سلامت بخش در درب جنوبی. با صدای بلند خبردار دادند. افسر‌ها خیال کردند؛ ازهاری آمده است. همه بلند شدند.

امیدی عابد فریاد زد: خدا، قرآن، خمینی و آتش کرد. سلامت بخش هم از جنوب، سالن افسر‌ها را به رگبار بست.

یوسف زیر میز رفت. بغل‌دستی‌اش را دید که با شکم پاره شده روی زمین افتاد. عده زیادی کشته شدند. یوسف خودش را به پنجره رساند و از سالن بیرون رفت. در محوطه سوار یکی از تانک‌ها شد و روشن کرد و مانور داد.

امیدی عابد و سلامت‎بخش از پله‌ها بالا رفتند تا به محوطه برسند. سرگرد «کیومرث رجبیان» که صدای تیراندازی را شنیده بود و زیر پله‌ها پنهان‌شده بود، با اسلحه کمری‌اش به امیدی عابد شلیک کرد و او را انداخت. بالای سرش رفت و فریاد زد، اسم همدستش را بگوید. امید عابدی چیزی نگفت و رجبیان او را با شلیک بعدی‌اش به شهادت رساند.

سلامت‌بخش به‌ طرف هلی کوپتری رفت که برای عملیات کشتار مردم آماده کرده بودند. یکی از افسر‌ها او را هم با تیر زد و او هم شهید شد.

مقاومت حسن‌زاده زیر شکنجه ساواک

ستوان حسن‌زاده را که همراه بچه‌ها بود، دستگیر کردند و به ضداطلاعات ساواک تحویل دادند. ساواک شکنجه حسن‌زاده را شروع کرد و از او اسامی گروه را می‌خواست. یک چشم حسن‌زاده را نابینا کردند و یک دستش را شکستند، اما حسن‌زاده چیزی نگفت. عاقبت او را محاکمه صحرایی و بعد اعدام کردند.

حسن‌زاده در یادداشتی که به‌ عنوان وصیتنامه به یکی از زندانیان داده بود؛ اینطور نوشته بود: شکنجه‌گران شاه می‌خواهند اسامی افراد عملیات را لو بدهم، ولی من نام احدی را نبردم.

در این عملیات بیش از ۷۰ نفر از افسران و درجه‌داران گارد کشته شدند. حادثه لویزان ضربه سختی به رژیم شاه زد. خبر را یوسف به بیرون درز داد و روزنامه‌ها چاپ کردند. خبر که پخش شد، باعث شد عملیات سرکوب منتفی شود. گارد شاهنشاهی آخرین امید شاه بود و نفوذ انقلابی‌ها به گارد، شاه را ناامید کرده بود.

همان روز عاشورا، شاه و ازهاری سوار یک هلی کوپتر شدند و از خیابان‌های تهران بازدید کردند. شاه برای اولین بار مردمی را که در خیابان‌ها شعار می‌دادند، با چشم‌های خود دید و به فکر فرو رفت.

روز بعد امام سخنرانی کردند و در سخنرانی‌شان از مردم تشکر کردند و فرمودند: «این راهپیمایی، یک رفراندوم عمومی بود که نظر مردم را اعلام کرد.»

منبع

کلاهدوز، حامد، مژه‌های سوخته، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، ۱۳۹۴، صفحات ۶۸، ۶۹،۷۰،۷۱،۷۲.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کار انقلابی کلاهدوز و یارانش در جلوگیری از سرکوب مردم بیشتر بخوانید »