رژیم پهلوی

از برنامه ریزی متهم برای ترور مسئولان استان گیلان تا طراحی عملیات خرابکاری در بندر گناوه

از برنامه ریزی متهم برای ترور مسئولان استان گیلان تا طراحی عملیات خرابکاری در بندر گناوه



سومین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده سرکرده گروهک تروریستی تندر به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از مرکز رسانه قوه قضاییه، سومین جلسه محاکمه جمشید شارمهد از گروهک تروریستی تندر در شعبه ۱۵ انقلاب و به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد.

در ابتدای جلسه حسنی اعتماد نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و ادامه کیفرخواست را قرائت کرد.

حسنی اعتماد درباره برنامه‌ریزی گروهک جهت بمب‌گذاری در مصلای رشت اظهار کرد: اعضای این گروهک تروریستی قصد داشتند تا در جریان نماز جمعه بمب‌گذاری را انجام دهند که خوشبختانه با دستگیری عناصر گروهک این عملیات انجام نگرفت. البته اماکن حساس دیگری در شهر رشت هدف عملیات نظامی قرار گرفت.

از برنامه ریزی متهم برای ترور مسئولان استان گیلان تا طراحی عملیات خرابکاری در بندر گناوه

نماینده دادستان درباره دیگر برنامه‌ریزی‌های گروهک تروریستی تندر، گفت: برنامه‌ریزی برای ترور استاندار وقت گیلان از جمله اقدامات دیگری است که جمشید شارمهد دستور آن را صادر کرده بود.

دانلود

وی ادامه داد: اعضای گروهک تندر قصد داشتند تا مواد منفجره را در داخل چادر مسافرتی که در اطراف خانه استاندار تعبیه شده بود قرار دهند و با منفجر کردن این مواد اقدام به ترور استاندار کنند که خوشبختانه با شناسایی این چادر توسط پلیس عملیات صورت نگرفت.

حسنی اعتماد به برگزاری همایشی در آمریکا اشاره و تصریح کرد: همایشی در کشور آمریکا و توسط برایان هوک با محوریت ایران و با حضور گروهک‌های تروریستی برگزار شد و جمشید شارمهد نیز در این همایش حضور پیدا کرده بود.
سپس در ادامه جلسه دادگاه تصاویری از این همایش به نمایش درآمد.

نماینده دادستان درباره برنامه‌ریزی و طراحی برای انفجار لوله‌های انتقال نفت بندر گناوه، گفت: اعضای گروهک تروریستی تندر قصد داشتند تا لوله‌های انتقال نفت بندر گناوه را منفجر کنند و برای انجام این کار اطلاعاتی را بدست آوردند. اعضای این گروهک اطلاعات بدست آمده را برای شارمهد ارسال کرده بودند، اما او انفجار را به زمانی دیگر موکول کرد و به اعضای گروه دستور داد برای انجام عملیات‌های دیگر به تهران و شمال بروند.

نماینده دادستان درباره برنامه‌ریزی به قصد بمب‌گذاری در نمایشگاه کتاب تهران توسط اعضای گروهک تندر گفت: اعضای این گروهک با هدایت شارمهد قصد داشتند برای افزایش تعداد تلفات، بمب‌گذاری را با مواد سمی سیانور در نمایشگاه کتاب تهران انجام دهند، اما این عملیات به دلیل آتش‌سوزی در هتل جهان تهران انجام نگرفت.

سپس در ادامه جلسه دادگاه فیلمی از اظهارات شاهدان عینی در آتش‌سوزی هتل جهان تهران به دلیل عملیات ساخت بمب توسط اعضای گروهک تندر به نمایش درآمد.

نماینده دادستان با بیان اینکه اعضای گروهک تندر قصد انجام عملیات تروریستی در مجلس شورای اسلامی با بهره‌گیری از مواد شیمیایی را داشتند، گفت: بر اساس اقاریر متهمان دستگیر شده، عناصر این گروهک قصد داشتند تا در سیستم تهویه مجلس مواد شیمیایی قرار دهند و در صحن پخش کنند که با دستگیری عوامل این گروهک عملیات مذکور انجام نگرفت.

حسنی اعتماد درباره برنامه‌ریزی اعضای گروه برای سرقت از صرافی و بانک‌ها اظهار کرد: یکی دیگر از برنامه‌های گروهک جهت ایجاد رعب و وحشت در جامعه و تأمین مالی برای انجام عملیات‌های تروریستی برنامه‌ریزی جهت سرقت از بانک‌ها و صرافی‌ها بوده است.

در ادامه جلسه دادگاه صوتی از جمشید شارمهد پخش شد که در آن متهم دستور اقدام با خشونت تمام و بمب‌گذاری‌ها را می‌دهد.

سپس در ادامه قاضی صلواتی ضمن ختم جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده را به زمانی دیگر موکول کرد.

گفتنی است، تندر یکی از گروه‌های تروریستی و ضد انقلاب است که در جریان گروه‌های معاند و طرفداران رژیم پهلوی فعالیت می‌کند.

برخی کارشناسان سابقه تاسیس این گروه را در سال‌های نخست دهه ۸۰ و یا به طور دقیق‌تر سال ۱۳۸۳ می‌دانند. نام دقیق‌تر این گروه انجمن پادشاهی ایران (تندر) است که طبق اطلاعات در دسترس فتح‌الله منوچهری با نام مستعار فرود فولادوند در سال‌های نخست تأسیس این گروه و تا سال ۱۳۸۵ سرکردگی آن را برعهده داشت. پس از او جمشید شارمهد در همان سال مسئولیت آن را برعهده گرفت.

شنبه یازدهم مرداد ۹۹ خبری در رسانه‌ها منتشر شد که حاکی از دستگیری جمشید شارمهد سرکرده گروه تروریستی تندر توسط وزارت اطلاعات بود. در پرونده این گروه جنایت‌های بسیاری مانند بمب گذاری در حسینیه سیدالشهدای شیراز و قصد انفجار سد سیوند شیراز مشاهده می‌شود که در این میان بمب گذاری در حسینیه سیدالشهدای شیراز حادثه‌ای خون بار است که افراد بی گناه بسیاری در آن به شهادت رسیدند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از برنامه ریزی متهم برای ترور مسئولان استان گیلان تا طراحی عملیات خرابکاری در بندر گناوه بیشتر بخوانید »

کاری که مصطفوی در حق اسرا کرد/ سید پیش از انقلاب، یک چهره انقلابی بود

طنین نام «امام خمینی (ره)» در کاخ سعدآباد/ خدمتی که سرتیم محافظان امام (ره) به اسرا کرد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جلسه ۳۳۳ شب خاطره و مراسم رونمایی از کتاب «هنوز هم خروشان» نوشته «زهرا عابدی» خاطرات زندگی محافظ شخصی امام خمینی (ره) مرحوم «سید علی‌اکبر مصطفوی» روز پنج‌شنبه (پنجم اسفند) در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

در این مراسم، «عبدالصاحب قماشیان» از آزادگان و هم‌اردوگاهی مرحوم مصطفوی، امیر سرتیپ «سید حسام هاشمی» همرزم شهید صیاد و مرحوم مصطفوی و در آخر هم امیر سرتیپ دوم «غلامحسین دربندی» از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس درمورد خاطرات خود از مرحوم مصطفوی صحبت کردند.

به او گفتند به امام توهین کن، اما این کار را نکرد

در ابتدا «عبدالصاحب قماشیان» از آزادگان و هم‌اردوگاهی مرحوم مصطفوی به بیان خاطرات پرداخت. درمورد ممانعت سید از توهین به امام اظهار داشت: سید را از اردوگاه رمادیه به ارودگاه ما آوردند. من آن موقع مترجم اردوگاه بودم. آن‌ها را جلوی ۱۸۰ نفر شروع به شکنجه کردند. در هوای سرد این‌ها را با کابل زدند. به او گفتند به امام توهین کن، اما این کار را نکرد.

هم‌اردوگاهی سید درمورد فعالیت شجاعانه مصطفوی گفت: هنگامی که یک افسر می‌آمد، همه باید جلوی او برمی‌خاستند و پا می‌کوبیدند. در این هنگام سید حرکتی را آغاز کرد. گفت: اگر این افسر داخل اردوگاه آمد و برپا دادند، ما بلند نمی‌شویم، اما اگر افسر مافوق او آمد، ما بلند می‌شویم.

وی ادامه داد: هنگامی که آن افسر آمد، سید و چند نفر دیگر بلند نشدند، اما به جز آن‌ها باقی افراد از جای خود بلند شدند. این‌ها سید را به زندان بردند و باقی را به آسایشگاه بردند. به سید گفتم: من طوری حرف می‌زنم و شما هم به گونه‌ای حرف بزن که کتک نخوری، اما از من خواست که هر چه گفت را ترجمه کنم.

قماشیان اظهار داشت: او را آوردند و شروع به زدن او کردند. از حرکات دست او فهمیدم که او رزمی‌کار بوده است. من خوشحال بودم که شخصی پیدا شده است که اینگونه و تا این حد توانسته است آن‌ها را زجر بدهد و بعد از این حرکت سید، هر کس داخل اردوگاه می‌آمد، اسرا بلند نمی‌شدند و سید این کار را در حق اسرا انجام داد.

کاری که مصطفوی در حق اسرا کرد/ سید پیش از انقلاب، یک چهره انقلابی بود

رئیس محافظان امام (ره)، نفس ضدانقلاب را برید

پس از آن امیر سرتیپ «سید حسام هاشمی» همرزم شهید صیاد و مرحوم مصطفوی به بیان خاطره‌ای از مرحوم مصطفوی پرداخت و در این مورد اظهار داشت: هر لحظه از زندگی سید درس بود. او مردی تنومند بود و قوی، شجاع، نترس، مبارز، حق جو، حق‌طلب و اهل عمل بود. اگر حرف می‌زد، به آن عمل می‌کرد و اهل سوءاستفاده از موقعیت نبود. در هر گوشه از زندگی او که در کتاب آمده است، اخلاص را می‌توانید احساس کنید.

همرزم سید درمورد روزی که با محافظ امام آشنا شد، گفت: ما روز سوم اردیبهشت ۱۳۵۹ وارد سنندج شدیم و همراه با شهید صیاد و برادر «رحیم صفوی» با ضدانقلاب می‌جنگیدیم. روز قبل از آنکه سید بیاید، شهید صیاد شیرازی گفت: «فردا قرار است گروهی به اینجا بیایند و به شما ملحق شوند.»
من روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ در سنگر و میدان مبارزه با ضدانقلاب در سنندج با او آشنا و دوست شدم.

وی در توصیف سید و گروهی که با او به کردستان آمده بودند، گفت: روز ۱۶ اردیبهشت شهید صیاد نبود و خود سید با ۱۰ – ۱۲ نفر از کسانی همگی هم‌تیپ و هم‌هیکل او بودند، آمدند. یکی از آن‌ها مجهز به تیربار «ژ ۳» بود، دیگری تیربار «کالیبر ۵۰» داشت، فرد دیگری دوشکا داشت، خمپاره داشتند، سید هم با خود یک «خمپاره ۱۲۰» آورده بود و با از تهران با هواپیما به سنندج آمدند. آن زمان او رئیس گروه محافظان حضرت امام (ره) بود؛ اما با این حال هر گاه جبهه به او نیاز داشت، با گروه خود به جبهه می‌آمد.

امیر هاشمی ادامه داد: اوصاف او را کمی از شهید صیاد شنیده بودم که گفته بود: «سید تیرانداز ممتاز سِنتو در چند سال بود.» (یعنی میان نظامیان جهان یا کشور‌های سنتو که هم‌پیمان بودند، این مسابقه تیراندازی انجام می‌شد و او نفر ممتاز بود.) برای آزمایش به او گفتم آن سیگار را در فاصله دوری گذاشتم و با اولین گلوله آن نخ سیگار را زد.

همرزم سید درمورد مهارت سید در تیراندازی اظهار داشت: آنجا ما بسیار در مضیقه بودیم و شب‌ها ضدانقلاب به بیمارستان نزدیک رودخانه که بسیار به ما نزدیک بود، تیراندازی می‌کرد. فاصله ما با این رودخانه شاید کمتر از ۲۰۰ متر به صورت سراشیبی بود. سید به من گفت: «من می‌خواهم با خمپاره ۱۲۰ در اینجا تیراندازی کنم.»
من در شب اول مانع او از این کار شدم. از او می‌پرسیدم: با خمپاره ۱۲۰ در چه زاویه‌ای می‌خواهی تیراندازی کنی؟ به خودی برخورد نکند.

وی افزود: پس از این همه ما را به یک زیرزمین راهنمایی کرد و خمپاره را گذاشت و با زاویه ۸۳ – ۸۴ درجه تیراندازی کرد. خمپاره به هوا رفت و به صورت عمودی پایین آمد و دو گلوله زد. با این کار نفس ضدانقلاب برید.

خودش را با اسم مستعار معرفی کرد که او را نشناسند

امیر هاشمی در رابطه با تغییر ظاهر سید اظهار داشت: سال ۱۳۶۶ یک عکس از سید بیرون آمد و خانواده سید به «مرحوم مداحی» دادند. او هم خیلی سید را دوست داشت. آن موقع من فرمانده توپخانه بودم و این فرد نزد من بود. عکس سید را نشانم داد و از من پرسید این فرد را می‌شناسی؟ عکس، تصویر هنگام اسارت سید بود، اما من او را نشناختم. در توضیح این، سید به من گفت: اولین کاری که کردم، ریش‌های صورت خود را خشک خشک با تیغ زدم که مرا نشناسند. (چون ریش او بلند بود و مشخص می‌شد) همچنین خودش را به اسم مستعار معرفی کرده بود.

با بیش از ۵۰ سال سن، دانشجویان افسری به گرد پای او نمی‌رسیدند

همرزم سید درمورد مهارت تیرانداز سید که بعد از ۱۰ سال از دانشجویان ۲۰ ساله هم بیشتر بود، گفت: مصطفوی بعد از اسارت آمد و در هیئت معارف جنگ شهید صیاد با هم کار می‌کردیم. وی بعد از ۱۰ سال اسارت برای دانشجویان دانشگاه افسری مسابقه تیراندازی با تیربار «ژ ۳» گذاشت که در آن با سرعت در سن بالای ۵۰ و خرده‌ای سال می‌دوید و تیراندازی می‌کرد، اما دانشجویان ۲۰ – ۲۱ ساله به گرد پای او نمی‌رسیدند.

هنگامی که سپاه یکی شد، مسئولیت آموزش را برعهده گرفت

امیر هاشمی درمورد تشکیل سپاه پاسداران اظهار داشت: پیش از انقلاب از لشکر گارد با سلاح همراه با شهید منتظری فرار کرد. سید پایه‌گذار سپاه پاسداران است. «محسن رفیق‌دوست» بار‌ها در خاطرات خود گفته است که سه سپاه تشکیل شد که بعد‌ها این سه سپاه تجمیع شدند. نخستین آن را «سید علی‌اکبر مصطفوی» همراه با شهید «محمد منتظری» تشکیل داده بودند. هنگامی که سپاه یکی شد، سید نگفت من سهمی دارم بلکه مسئولیت آموزش سپاه پاسداران را برعهده گرفت.

سید، کار را عبادت می‌دانست

همرزم سید ادامه داد: وی خدمات بزرگی به سپاه پاسداران ارائه کرد. زندگی این مرد در سربازی بود، مرد عمل بود. با اعتقاد و پایه اساسی که داشت، کار را عبادت می‌دانست. در همان خدمت سربازی، تیراندازی و فعالیت‌های ورزشی او مورد توجه قرار گرفت که بعد از پایان خدمت سربازی، لشکر گارد جاویدان از او درخواست کرد که در آنجا بماند.

کاری که مصطفوی در حق اسرا کرد/ سید پیش از انقلاب، یک چهره انقلابی بود

طنین نام «امام خمینی (ره)» در کاخ سعدآباد

سپس امیر سرتیپ دوم «غلامحسین دربندی» از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس به بیان خاطرات خود پرداخت و اظهار داشت: شهید «صیاد شیرازی» رئیس هیئت معارف جنگ درمورد سید گفت: او دو بار شهید شد.

این فرمانده ارتش در دفاع مقدس درمورد قدرت حفاظت سید گفت: در تمام صحنه‌ها حضور داشت. پیش از انقلاب یک چهره انقلابی بود. قدرت داشت که در پوشش یک نفر در گارد جاویدان شرکت داشته باشد و حلقه اول حفاظت از «فرح» در کاخ سعدآباد بود. یعنی تا این حد مورد اطمینان بود، اما به عنوان یک چهره انقلابی، مقلد حضرت امام (ره) بود.

وی درمورد حرکت انقلابی سید در کاخ سعدآباد از زبان محافظ امام تعریف کرد: «در ایامی که بختیار نخست وزیر بود، می‌خواستم حرکتی انقلابی انجام دهم.

گفت: من سرود «خمینی‌ ای امام!» (تازه منتشر شده بود و شاه هنوز نرفته بود و فراری نشده بود و این واقعه در دی اتفاق افتاد) را در یک ضبط یک نوار کاست گذاشتم و در بخش چند بار تکرار ضبط، سرود «خمینی‌ ای امام!» را ضبط کردم.

در حالیکه حلقه اول حفاظت از فرح بودم، آن شب که افسر نگهبان کاخ سعدآباد و مسئول حفاظت از کاخ فرح بودم، ضبط را با یک طناب از یک درخت آویزان کردم و دکمه روشن آن را زدم. ناگهان در تاریکی شب نیمه‌شب کاخ سعدآباد، صدای بلند «خمینی‌ای امام، خمینی‌ای امام!…» طنین‌انداز شد.»

پس از این من گیج شدم و خودم را در سمتی پنهان کردم.» این یعنی این فرد پیش از انقلاب، فردی انقلابی بود.

به خاطر ورزیدگی که داشت، سرپرست محافظین امام (ره) شد

امیر دربندی در این مورد که سید چگونه رئیس محافظین امام شد، اینگونه اظهار داشت که: مهم‌ترین کار انقلابی سید، حفاظت از جان امام بود. این یعنی حفاظت از انقلاب، یعنی مبارزه با استکبار و ادامه دادن راه امام. وی به خاطر مهارت‌هایی که داشت، ورزیدگی، آمادگی جسمانی سرپرست محافظین حضرت امام (ره) شد.

مصطفوی خود می‌گفت: طرح‌های حفاظتی از جان امام را برنامه‌ریزی می‌کردم که چگونه از جان امام محافظت کنیم که در مکان‌های شلوغ بروند.

زمانی که مریوان آزاد شد، شروع به قرائت سوره نصر کرد

این فرمانده ارتش در دفاع مقدس از نحوه اسارت سید از زبان خودش، گفت: سید تعریف می‌کرد: هنگامی که دفاع مقدس آغاز شد، برای عظیمت به جبهه و نبرد با ضدانقلاب از امام اجازه گرفتم و به جبهه رفتم.

شهید صیاد تعریف می‌کرد: «با خمپاره ۱۲۰ که در دست داشت، دشمن در یک غار در آن طرف کوه قرار داشت. سید با دومین خمپاره‌ای که گفت بالا برود و عمودی بازگردد، به غاری خورد که ضدانقلاب در آن بود واین نشان‌دهنده مهارت او در کردستان بود.»

امیر دربندی درمورد شجاعت سید اظهار داشت: هنگامی که مریوان آزاد شد، نخستین فردی که وارد شهر شد تا از لحاظ امنیت، شرایط را بسنجد، مصطفوی بالای یک نفربر رفت و روی آن ایستاد که اگر ضدانقلاب بخواهند کسی را بزنند، نخستین نفر او را بزنند و بلند شروع به قرائت سوره نصر کرد و پشت سر او یگان‌ها وارد شهر آزادشده مریوان شدند.

دو روز پس از آنکه به جبهه رفت، اسیر شد

امیر دربندی درمورد ویژگی عدم سوءاستفاده از شرایط در سید گفت: هنگامی که جنگ آغاز شد، خدمت حضرت امام (ره) رفتم و از ایشان اجازه حضور در جبهه را گرفتم، اما ایشان اجازه ندادند و نزد حاج احمد آقا در بیت حضرت امام (ره) رفتم و از او خواستم با امام صحبت کند.

این فرمانده ارتش در دفاع مقدس درمورد اسارت سید چنین اظهار داشت: سرانجام امام فرمودند: دلم راضی نیست، اما چون آمدی و اصرار می‌کنی، می‌گذارم. رفت، اما دو روز بعد در سومار اسیر شد. درگیری مستقیم با دشمن داشت. انگار امام می‌دانستند که چنین اتفاقی می‌افتد و ۱۰ سال هم در اسارت بود.

امیر دربندی در رابطه با جهاد فرهنگی که سید انجام می‌داد، گفت: در تمام صحنه‌ها حضور داشت. بالاترین زمان اسارت که ۱۰ سال است و بیشترین درصد جانبازی که ۷۰ درصد است را داشت. در رابطه با فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی زمانی که می‌فرمایند: «جهاد تبیین، روشنگری، آگاهی‌بخشی»، قدم به قدم همراه حاج قاسم بود. زمانی هم که به سفر‌های راهیان نور می‌رفت، نیرو‌ها تا نیمه‌شب دور وی جمع می‌شدند و این نوعی جهاد فرهنگی بود.

کاری که مصطفوی در حق اسرا کرد/ سید پیش از انقلاب، یک چهره انقلابی بود

روایت نویسنده کتاب از آمادگی «رئیس محافظان امام» برای مرگ

در ادامه «زهرا عابدی» نویسنده کتاب «هنوز هم خروشان» به بیان خاطرات خود از «سید علی‌اکبر مصطفوی» پرداخت و درمورد نگارش کتاب اظهار داشت: من به عنوان کسی که ۱۰ سال برای شهدا قلم زدم، این را بگویم که کسی که برای شهدا می‌نویسد، با خصائص آن‌ها آشناست. سردار مصطفوی شهید زنده بود. خط قرمز او رهبر معظم انقلاب اسلامی بود و اهل تزکیه نفس و تهذیب بود.

نویسنده کتاب درمورد نحوه نگارش کتاب گفت: ابتدا بنا بود که یک جلد کتاب تا اسارت سید باشد و جلد دوم به مطالب پس از اسارت اختصاص یابد، اما عمر وی به سرانجام رسید.

وی در رابطه با آخرین سخنان سید اظهار داشت: در دیدار‌های آخر، به من گفت: از مرگ نمی‌ترسم و برای آن آماده‌ام و کارهایم را کرده‌ام.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طنین نام «امام خمینی (ره)» در کاخ سعدآباد/ خدمتی که سرتیم محافظان امام (ره) به اسرا کرد بیشتر بخوانید »

«جهاد تبیین» نیازمند مدیریت است

«جهاد تبیین» نیازمند مدیریت است


گروه استان‌های دفاع‌پرس- طاهره چالدره؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در مبحث تبیین می‌فرمایند: ما باید بحث تبیین را نسبت به حقایق انجام بدهیم و خیلی از حقایق باید تبیین شوند. این جمله به‌معنای این است که هنوز بسیاری از حقایق هستند که تبیین نشده‌اند و یا به‌خوبی این کار انجام نشده است. در مقابل تبیین، حرکت گمراه‌کننده و تحریف‌کننده دشمن وجود دارد که از جوانب مختلف و از صد‌ها طرف به‌سوی جمهوری اسلامی ایران سرازیرشده و می‌خواهد افکار مردم را مورد اثرپذیری سم‌آلود قرار دهد.

«جهاد تبیین» یک فریضه است. «جهاد تبیین» یک فریضه‌ی قطعی و یک فریضه‌ی فوری است و هر کسی که می‌تواند باید اقدام کند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌فرمایند: از جهت عقبه‌ی دینی و اعتقادی هم اصل دعوت صدر اسلام بر پایه‌ی تبیین استوار بود: «تبیین، بیان، مهم‌ترین وظیفه‌ی پیغمبران است. دشمنان پیغمبران از جهل‌ها و پرده‌پوشی‌ها استفاده می‌‌کنند.»

تبیین حقایق در سیره‌ی علوی نمود پررنگی داشت: «شما خطبه‌های نهج‌البلاغه را نگاه کنید، بسیاری از آن‌ها تبیین واقعیاتی است که در جامعه‌ی آن روز وجود داشته.»

و مبنای مهم قیام حسینی نیز تبیین بود: «امام حسین را فقط به جنگ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در منی و عرفات، خطاب به علما و نخبگان باید شناخت.» 

بنابراین «جهاد فقط شمشیر گرفتن و جنگ کردن در میدان قتال نیست؛ جهاد شامل جهاد فکری، جهاد عملی، جهاد تبیینی و تبلیغی و جهاد مالی است.»

«جهاد تبیین»، مقوله و شاکله مهم از قدرت نرم است که البته لوازم بسیار جدی دارد. مهم‌ترین لوازم قدرت نرم در قالب «جهاد تبیین»، اخلاقیات، توجه به عنصر اخلاق، سخن متین، عقلانیت کامل، بصیرت و استدلال است؛ اما آنچه باید به آن توجه کنیم و رهبر انقلاب آن را موردتوجه قرار دادند این است که باید به‌معنای واقعی کلمه جهاد را در «جهاد تبیین» به‌کار ببریم. باید از شیوه‌های اخلاقی در «جهاد تبیین» پیروی کرد و از روش‌های دشنام، تهمت، فریب و دروغ عده‌ای در فضای مجازی، مطبوعات، رسانه‌ها و مقالات که افکار عمومی را ملتهب می‌کنند، اجتناب کنیم.

رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌فرمایند «جهاد تبیین» باید مبتنی بر سخن متین، مبتنی بر زینت عاطفه و عواطف انسانی و مبتنی بر نگاه و رویکرد اخلاقی باشد. نکته بسیار مهمی که ایشان ذکر می‌کنند این است که بالاخره همه ما در فضای «جهاد تبیین» سهم و مسئولیتی داریم و همه باید در این مسیر و میدان جدی حرکت بکنیم. از این بابت، «جهاد تبیین» در قالب قدرت نرم می‌تواند موضوع اساسی و جدی مطرح شود، به‌شرطی که از لوازم و منابع آن استفاده جدی شود.

«جهاد تبیین»، به مدیر جهادی نیاز دارد. مهم‌ترین مدیران جهادی، جوانان عزیز هستند که می‌توانند ارزش‌ها را به‌نوعی از گذشته بگیرند و آن‌ها را روزآمد کنند و از حال به آینده انتقال بدهند. مدیر جهادی و کسی که در «جهاد تبیین» شرکت می‌کند، باید بتواند به‌نوعی با اتکا به ارزش‌های الهی و اسلامی نسبت به کار‌ها مبادرت بورزد.

جوانان انقلابی و معتقد به آرمان‌های انقلاب باید با شجاعت و صراحت وارد عرصه شده و دستاورد‌های انقلاب اسلامی، شرایط محیطی و محاط بر جامعه امروز و مشکلاتی را که دشمنان برای ما ایجاد کرده اند تبیین نمایند. رهبر انقلاب، اقدام جهادی را به‌معنای خسته‌نشدن در مقابل سختی‌ها و موانع تعریف می‌کنند که در آن ایمان به مسیر و حرکت بر اساس فکر و منطق باشد. در نگاه الهیاتی به بحث جهاد، الزاماتی وجود دارد؛ الزاماتی مانند اعتقادات و باورها، جهاد نرم، بصیرت و بحث‌های ارزشی که در جهاد خودشان را نشان می‌دهند.

از موضوعات مهم که باید به آن توجه کرد، تصویرسازی غلط و وارونه جلوه دادن حقایق و دستاورد‌های انقلاب اسلامی توسط دشمنان بوده است، از یک‌سو با پررنگ کردن نقاط ضعف و از سوی دیگر با تطهیر رژیم پهلوی درپی کتمان دستاورد‌های انقلاب و ایجاد حس غفلت نسبت به پیشرفت‌های کشور در سال‌های اخیر هستند و به گونه‌ای که تلاش می‌کنند مردم نا امیدی برسند و مأیوس شوند.

از اولویت‌های مهم «جهاد تبیین»، تاریخ‌نگاری و ثبت وقایع تاریخی است که اگر چنین اتفاقی می‌افتاد و بیفتد، بسیاری از ابهامات مردم به‌ویژه جوانان برطرف می‌شود و به‌نوعی هویت‌سازی شکل می‌گیرد. دقیقاً عکس اتفاقاتی که طی سال‌های اخیر رخ داده است و دشمنان با خوراک‌های مسموم ذهن جوانان ما را مغشوش کرده‌اند.

نکته مهمی که باید در «جهاد تبیین» در نظر گرفت این است که ما به برنامه‌ریزی، هدف‌گذاری، ارتباطات گسترده و فزاینده و فراگیر، سازماندهی ازپیش‌تعیین‌شده، طراحی‌های جدید، نظام ارزشی مبتنی بر انقلاب اسلامی و تصمیم‌گیری نیاز داریم. از نکات بسیار مهم در «جهاد تبیین» نوآوری، خلاقیت و انگیزه‌هایی است که باید بتوانیم خودمان را در آن نشان دهیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«جهاد تبیین» نیازمند مدیریت است بیشتر بخوانید »

مردمی بودن، نقطه عطف کمیته های انقلاب اسلامی

مردمی بودن، نقطه عطف کمیته های انقلاب اسلامی


گروه اجتماعی دفاع‌پرس – سرهنگ پاسدار «داود عبدالمالکی» جانشین فرماندهی انتظامی استان قزوین؛ با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، بسیاری از ساختار‌های امنیتی، نظامی و سیاسی کشور که فروپاشیده شده بود، به دستور امام خمینی (ره) برای پاسداری از امنیت و نظم کشور ساماندهی و در۲۳ بهمن در قالب کمیته‌های انقلاب اسلامی تشکیل و شروع به کار کرد.
 
در آغاز کمیته‌ها در مساجد شکل گرفته و هر یک از آن‌ها توسط یک روحانی اداره می‌شد، آیت‌الله «مهدوی کنی»، حجت الاسلام «احمد سالک»، «سراج الدین موسوی» و «مختار کلانتری» از اولین فرماندهان کمیته انقلاب اسلامی بودند، که از ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۷۰ فعالیت داشتند.
 
در اوایل پیروزی انقلاب، نیرو‌های مخالف و وفادار به رژیم پهلوی، تجزیه طلبان، جریان‌های کمونیستی و لیبرالها، انقلاب را تهدید می‌کردند و با اقدامات مختلف سعی در ناامید کردن مردم داشتند، لذا برای حفاظت از مردم و امنیت کشور در روز ۲۳ بهمن سال ۱۳۵۷ به دستور حضرت امام (ره) فرمان تشکیل کمیته انقلاب صادر و به عنوان برگ درخشانی فعالیت این نهاد در تاریخ کشور به ثبت رسید.
 
کمیته‌های انقلاب به عنوان بازوان اصلی اطلاعاتی عملیاتی محسوب می‌شدند و هماهنگ با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران در اغلب ماموریت‌های شناسایی، مبارزه با مواد مخدر، ایست بازرسی و… به شهربانی و ژاندرمری کمک می‌کردند، که اقدامات گسترده آن‌ها برای کنترل اوضاع، کشف خانه‌های تیمی و مقابله با گروهک‌های مسلح تروریستی در تاریخ ثبت شده است.
 
نقطه عطف کمیته انقلاب، شکل گیری آن از بدنه خود مردم بود که در نقاط مختلف کشور تشکیل و در جنوب با خلق عرب، در کردستان با حزب دموکرات، کومله و تجزیه طلبان، ترکمن صحرا، شهر آمل و جنگل‌های سیاهکل و دیگر نقاط در کنار سایر نیرو‌های مسلح خوش درخشیدند.
 
حضور روحانیون به عنوان فرمانده و پاسداران کمیته انقلاب اسلامی به دلایل مختلف مورد توجه حضرت امام قرار گرفت، روحانیون می‌توانستند باعث جلوگیری از گمراهی جوانان کم تجربه و پرتحرک شده و با ترویج فرهنگ ایثار، جهاد، شهادت و فداکاری در کنار کار‌های عقیدتی و توسعه آن در بین کارکنان، نقش اساسی ایفا کنند.
 
ایجاد وحدت بین جوانان متعهد و متخصص بر مبنای ایدئولوژی انقلاب در پست‌های مختلف امنیتی، شاکله اصلی تشکیلات حفاظت از امنیت و نظم کشور بود که به صورت خود جوش با رویکرد مسجد محور و نقش پر رنگ روحانیت تبدیل به یکی یادگاران انقلاب شد.
 
در این نهاد توده‌های مختلف مردم از روحانیون، کشاورزان، کارگران، دانشجویان دانش‌آموزان و برخی از زندانیان سیاسی دوران شاهنشاهی حضور داشتند و برعکس سایر انقلاب‌ها که در خصوص مادیات فعالیت می‌کردند پاسداران علاوه بر حفظ دستاورد‌های انقلاب اسلامی با اعتقادات قلبی و ایمانی خود توانستند رشادت‌های بزرگی در مواجهه با ناامنی و جنگ تحمیلی رقم بزنند.
 
برخی عناصر، با نفوذ در کمیته‌های انقلاب، سعی داشتند با رفتار‌های ناشایست و ناپسند خود باعث دل زدگی مردم و زاویه گرفتن آن‌ها با انقلاب و این نهاد انقلابی بشوند، که با دستور امام راحل به آقای مهدوی کنی، تسویه پاسدارانی که در کمیته‌های انقلاب با رفتار‌های ناشایست سبب بدبینی مردم شده بودن صادر و کسانی که برای ضربه زدن به انقلاب وارد سازمان نوپا انقلابی شده بودند از این کمیته اخراج شدند.
 
کمیته‌های انقلاب، تشکل‌های مردمی مسجد محور بودند که با اعتقادات قلبی برای مراقبت از دستاورد‌های انقلاب و حفاظت از مردم در برابر بدخواهان به میدان آمدند. در نهایت با ادغام شهربانی و ژاندارمری که منجر به تشکیل نیروی انتظامی شد تعدادی از فرمانده هان برجسته آن به این نیرو پیوسته و به عنوان یادگاران انقلاب برگ زرینی از تاریخ حراست و امنیت کشور را به نام خود رقم زدند.
 
گردان موسی بن جعفر (ع)
 
برابر گزارش نشریه نگهبان، کمیته انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۲۳ یعنی مصادف با اولین روز‌های رسمی آغاز جنگ، اقدام به اعزام پاسداران کمیته تهران از مناطق چهارده‌گانه به جبهه‌های نبرد کرد، نیرو‌های اعزامی به فرماندهی «سید مصطفی سید آقا» در قالب گردان امام موسی بن جعفر (ع) سازماندهی و در جبهه‌های خونین شهر (خرمشهر) و آبادان با هماهنگی ژاندارمری خرمشهر در منطقه مستقر شدند.
 
 علیرغم اینکه فعالیت کمیته‌ها بیشتر به امور داخلی کشور و حفاظت از انتظام کلی امور در شهر‌ها مربوط می‌شد، اما با توجه به شدت گرفتن و ادامه دار شدن جنگ، اقدامات آن به جبهه‌های دفاع مقدس هم کشیده شد، که برابر آمار بدست آمده، ۵۰ هزار نفر از کارکنان تحت امر کمیته انقلاب اسلامی طی هشت سال دفاع مقدس به مناطق جنگی اعزام و از این تعداد یک هزار ۳۰ شهید، ۷۶۰ مفقود الاثر، ۴ هزار ۴۶۹ جانباز و ۱۴۳ نفر آزاده، تقدیم انقلاب و میهن اسلامی شد.
 
شروع جنگ باعث گسترده‌تر شدن فعالیت کمیته و حضور پر رنگ‌تر کارکنان آن در ماموریت‌های مختلف شد، به طوری که علاوه بر حضور پیدا کردن در جبهه‌های نبرد، به همراه نیرو‌های شهربانی، ژاندارمری و بسیج، وظایف دیگری را نیز بر عهده گرفتند، انتظامات شهر‌های بمباران شده، تامین امنیت راه‌های ورودی و خروجی شهرها، حفاظت از اموال مردم، حراست از منازل خالی از سکنه، کمک به مجروحان و مصدومان، انتقال مردم به نقاط امن، حمل و نقل مسافران، تهیه و توزیع ارزاق و مواد مورد نیاز مردم از مهمترین اقدامات پاسداران کمیته انقلاب بود.
 
کودتای «نقاب» به عنوان بزرگترین خطری که انقلاب را تهدید می‌کرد، در تیرماه ۱۳۵۹ ضربه سنگینی از نیرو‌های کمیته متحمل شد و طبق گفته “آیت‌الله باقری” نیرو‌های کمیته انقلاب موفق شدند، تا ساعت ۴ بامداد ۳۵۰ نفر از عوامل کودتا را شناسایی و دستگیر کنند و در اثر آن عاملان کودتا که با مدیریت “جوادخادم” به دنبال نابودی انقلاب و بمباران منزل امام بودند، به همراه عاملان ترور شهید “مطهری” شهید “قرنی”، از جمله گروه التقاطی “فرقان” توسط کمیته‌های شناسایی و اقدامات آن‌ها خنثی شد.
 
در ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ وقتی که لیبرال‌های طرفدار “بنی‌صدر” در دانشگاه تهران دست به اغتشاش و آشوب زده و بسیاری از پاسداران و نیرو‌های کمیته را مورد ضرب و شتم قرار دادند، نیرو‌های کمیته با کنترل اوضاع و خویشتنداری چهره بنی‌صدر را بیش از پیش برای مردم افشا کردند.
 
تامین امنیت راه ها، انجام ایست، شناسایی خانه‌های تیمی و دستگیری بسیاری از مخلان نظم و امنیت در سراسر کشور، که به اشکال مختلف برای مردم مزاحمت ایجاد می‌کردند، توسط نیرو‌های گشت کمیته انقلاب اتجام می‌شد، که حتی به قیمت شهادت تعدادی از کارکنان آن، موفق شد تا حدی زیادی امنیت را به این مناطق بازگرداند.
 
از دیگر اقدامات کمیته‌های انقلاب می‌توان به تشکیل کمیته‌های کلانتری اشاره کرد، که در کنار شهربانی‌ها برای ترویج فرهنگ جهاد، شهادت، بالا بردن سطح امنیت و قاطعیت نیرو‌های شهربانی در برخورد با مفاسد توانستند اقدمات بسیار ارزنده‌ای را انجام دهند. از دیگر کار‌های این نهاد حفاظت از شخصیت‌های حکومتی و سیاسی بود که بعد از ترور‌های دهه ۶۰ این وظیفه به نیرو‌های کمیته انقلاب واگذار شد، که بعد‌ها به یگان حفاظت تغییر نام داد.
 
انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مردمی بودن، نقطه عطف کمیته های انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

طیبه را «برکت کوچه» صدا می‌کردند/ بدن یک زن سپر کودک بی جان شد

طیبه را «برکت کوچه» صدا می‌کردند/ بدن یک زن سپر کودک بی جان شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز‌های اوج مبارزات مردمی علیه رژیم شاه بود، مردم نجف آباد همچون دیگر شهر‌های کشور به خیابان‌ها میامدند و علیه رژیم پهلوی تظاهرات می‌کردند. در یکی از این تظاهرات‌ها طیبه نیز حضور داشت. درست روز ۲۷ آذر سال ۱۳۵۷ بود که سربازان رژیم به سوی مردم معترضی که در خیابان بودند آتش گشودند، طیبه در میان جمعیت متوجه شد کودکی روی زمین افتاده است، برای بلند کردن او از روی زمین شتافت، اما تیر بی امانِ مأموران ساواک بدنش را درید. مردم به سختی پیکر پاکش را از چنگالِ ظالمان زمان مخفی کردند. خانواده‌اش تصمیم گرفتند شبانه و به دور از چشم مأموران او را در مزار نجف‌آباد به خاک بسپارند. در دل تاریکی و به دور از چشم آدم‌ها در کوچه پس کوچه‌های تاریک به سختی او را به مزار رساندند. گلوله‌ای بدنش را شکافته بود باعث شد خونش بند نیاید. روی بدنش پلاستیک کشیدند و پس از غسل، مخفیانه او را به خاک سپردند. فردای آن روز هم در منزل مخفیانه مراسم گرفته و در خلوت و تنهایی برایش سوگواری کردند.

عبدالحسین تنهایی، برادر شهید طیبه تنهایی می‌گوید: نه تنها من، بلکه با دیگر خواهر و برادرهایش هم الفتی خاص داشت. طیبه از همه‌مان بزرگ‌تر بود و در حقیقت برای‌مان مثل مادر دوم بود، و معلمی دلسوز. هیچ‌وقت از زبان او دروغ نشنیدیم. اگر هم زبان ما بچه‌ها به دروغگویی باز می‌شد، با جدیت برخورد می‌کرد، طوری که دیگر ان را تکرار نکنیم. او بود که وفای به عهد را به ما آموخت، نه با حرف؛ بلکه با عمل. حالا هم بعد از سال‌ها خیلی از داشته‌هامان را مدیون او هستیم.

محترم تنهایی خواهر شهیده نیز روایت می‌کند: بدون اجازۀ شوهرش، حتی یک دانه برنج هم نمی‌داد به مستمند. هر وقت قصد کمک به فقرا و ضعفا را داشت، با همسرش مشورت می‌کرد. اگر او هم به این کار رغبت داشت، آن‌وقت اقلامی از قبیل آرد، نان، ذغال و… تهیه می‌کرد و می‌برد درِ خانۀ مستمندان؛ البته مخفیانه. از آن دست آدم‌ها نبود که اجر کمک‌هاشان را با منّت تباه می‌کنند. دلش نمی‌خواست شرمندگی را در چشم مستضعفان شکار کند. به تنها چیزی که می‌اندیشید، رضایت پروردگار بود، همین و بس.
عبدالحسین می‌گوید: تا می‌توانست، دستگیر مستضعفان بود. به یتیم‌نوازی شهرت داشت. اصلاً به بچه‌ها علاقۀ زیادی داشت و از میان آنان، به یتیم‌ها بیشتر رسیدگی می‌کرد. ۲۸ صفر هر سال، نذری می‌پخت و خودش می‌برد برای مستمندان. همسایه‌ها از او با عنوان «برکت کوچه» یاد می‌کردند. وقتی به شهادت رسید، برکت از زندگی ما رفت. تازه فهمیدیم که طیبه چه گوهر یکتایی بود و ما قدرش را ندانستیم.


می‌گفتند خیابان پر بود از تظاهرکنندگانی که با مشت‌هایی گره کرده علیه حکومت پهلوی شعار می‌دادند. خواهر و شوهرخواهرم نیز جزء خیل عظیم تظاهرکنندگان بودند. با صدای تیراندازی ترس و واهمه‌ای عجیب، دل جمعیت را شکافت و مردم هراسان به محلی چشم دوختند که زنی مظلومانه نقش بر زمین شده بود، غرق به خون و با نگاهی سرد و ساکت. شوهر خواهرم از میان جمعیت، خود را به سختی رساند به طیبه. با کمک مردم، او را داخل ماشین گذاشتند و به خانه بردند. بعد هم یکی از همسایه‌ها را که کار تزریقات می‌دانست، خبر کرده بودند. شوهر خواهرم با دستپاچگی به همسایه گفته بود که چه بلایی سر همسرم آمده؟ او هم سِرمی به خواهرم وصل کرد. در آن حین متوجه شد که تیر، سینۀ طیبه را شکافته و خون، فرش و حتی موزاییک‌ها را هم خیس کرده است. از شدت ترس برخاست و بی‌معطلی خانه را ترک کرد. آنجا بود که شوهرخواهرم ناباورانه به سوگ مرگ عزیزترین کس خود نشست.

فردای آن روز، شهر در نقاب سرد و پردلهرۀ حکومت نظامی، فرو رفته بود. می‌خواستیم مراسم بگیریم که گفتند نمی‌شود. چه حکایت غریبی داشت، حکایت رفتن طیبه و مراسم یادبود او که در خفا بود و در زمستانی سردتر از فصل خزان.

خواهر شهیده می‌گوید: بزرگ‌تر از من بود. دوازده ساله بودم که با نرمی و ملاطفت خاصی کنارم آمد و دربارۀ حجاب گفت. آرام و با طمأنینه حرف می‌زد. برای اثبات صحبت‌هایش دلیل و برهان می‌آورد. آن روز خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. هنوز هم که هنوز است حرف‌هایش در قاب ذهنم خودنمایی می‌کند. با صحبت‌های طیبه بود که به حفظ حجاب یقین پیدا کردم.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طیبه را «برکت کوچه» صدا می‌کردند/ بدن یک زن سپر کودک بی جان شد بیشتر بخوانید »