رژیم پهلوی

تجهیز پهپادهای کمان نیروی هوایی ارتش به بمب نقطه‌زن قائم

تجهیز پهپادهای کمان نیروی هوایی ارتش به بمب نقطه‌زن قائم



فرمانده نیروی هوایی ارتش گفت: ماه گذشته توانستیم پهپاد کمان ۱۲ را به بمب قائم ۵ مجهز کنیم و با این کار پهپادهای کمان از ماموریت شناسایی به رزمی تبدیل شدند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، رهبر انقلاب ۱۹ بهمن ۱۴۰۰ در دیدار جمعی از فرماندهان، مسئولان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، بیعت کارکنان نیروی هوایی در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ را برخاسته از عمق معرفت و بصیرت دینی توصیف کردند که در ادامه هم استمرار پیدا کرد. ایشان مبارزه عناصر داخل نیروی هوایی با توطئه‌های ضدانقلاب، حضور مؤثر در جنگ تحمیلی و تلاش برای قطع وابستگی به بیگانه را از نشانه‌های این استمرار توصیف کردند.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR برای بررسی این موضوعات به گفت‌وگو با امیر سرتیپ خلبان حمید واحدی، فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران پرداخته است.

 روز نوزده بهمن روز نیروی هوایی است.  در آن‌روزهای سال ۱۳۵۷ کسی فکر می‌کرد که همافران نیروی هوایی با امام خمینی(ره) دیدار کنند؟

 روز نیروی هوایی یک‌روز خاص در تاریخ انقلاب اسلامی است. همیشه می‌گویم شروع سال کاری ما، روز نوزدهم بهمن‌ماه بعد از دیدار با فرماندهی معظم کل قواست. این ایام جزو بهترین روزهای زندگی‌ام بوده است. حتی درسالهای اخیر با توجه به شرایط ناشی از بیماری کرونا، این ملاقات هیچ‌وقت لغو نشده است. این نشان از توجه خاص حضرت آقا به این روز و این حماسه ماندگار است. واقعاً افتخار ما این است که روز نیروی هوایی در دهه‌ مبارک فجر واقع شده است.
 
حضرت آقا می‌فرمایند در زمان طاغوت، شاه خیلی به نیروهای مسلح مخصوصاً نیروی هوایی اهمیت می‌داد و خیلی هزینه می‌کرد. شاید این کلمه‌ زیبایی نباشد، ولی نیروی هوایی سوگلی رژیم پهلوی بود؛ یعنی این‌قدر به آن اعتقاد و توجه داشت. اکثر کارکنان نیروی هوایی، دوره‌های تخصصی و فنی و خلبانی خود را در آمریکا آموزش دیده بودند. شاه اصلاً فکر نمی‌کرد که از نیروی هوایی ضربه بخورد. حضرت آقا هم در فرمایشاتشان فرمودند که هایزر هم اصلاً فکر نمی‌کرد نیروی هوایی کاری کند.
 
رهبر انقلاب در دیدار اخیر راهنمایی خوبی به همه‌ ما کردند. یکی از دلایلی که نیروی هوایی به انقلابیون پیوست و به پیروزی انقلاب اسلامی سرعت بخشید و حماسه‌ نوزدهم بهمن را رقم زد این بود که کارکنان نیروی هوایی در بدنه‌ طاغوت بودند. حدود چهل پنجاه هزار مستشار آمریکایی در نیروی هوایی کار می‌کردند. وقتی کارکنان نیروی هوایی و همافرهای ما، استثمار و توهین‌ها و بی‌حرمتی‌های مستشاران آمریکایی‌ها را می‌دیدند، به ماهیت کثیف این رژیم منحوس پی بردند و به صفوف انقلابیون پیوستند. حضرت امام رحمةالله‌علیه می‌گفتند شما طاغوت را رها کردید و به اسلام پیوستید.

 بیعت همافران نیروی هوایی در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ با حضرت امام (ره) چه نقشی در پیروزی انقلاب داشت؟

 وقتی که این اتفاق افتاد و عکس آن منتشر شد، عده‌ای گفتند این عکس مونتاژ است؛ اما حضرت امام خمینی(ره) گفتند نه! آن‌ها آمدند و با من بیعت کردند. وقتی امام این را گفت، موجی از انگیزه و انرژی در بین مردم ایجاد شد.
 
فرماندهی آموزش‌های هوایی، اولین جایی بود که انقلابیون اسلحه‌خانه‌ها را باز کردند و اسلحه‌ها را به مردم دادند و ‌آن‌ها توانستند مقابل گارد شاهنشاهی بایستند. با آن کار، کارستانی کردند و توانستند پیروزی انقلاب را تسریع کنند. احساس می‌کنم این حرکت و حماسه نیروی هوایی باعث شد که نیروی زمینی هم سریع‌تر به مردم بپیوندد. در واقع، ‌ این حرکت نیروی هوایی محرّک و جهشی برای هم‌بستگی بسیار سریع بین نیروهای ارتش شد تا به صفوف انقلابیون بپیوندند و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را رقم بزنند.

 وضعیت فعلی این نیرو را در چه سطحی ارزیابی می‌کنید؟

 نیروی هوایی یک نیروی تجهیزات‌محور است. قبل از انقلاب، هواپیماها، دوره‌های فنی، تسلیحات هوایی همه آمریکایی بود. ما یک نیروی تجهیزات‌محور بودیم و مستشار هم داشتیم؛ یعنی تمام کارهای ما دست مستشارهای نظامی بود. وقتی آن‌ها رفتند نیروی هوایی با یک‌سری هواپیمای بدون مستشار ماند.
 
وقتی هواپیمای ما به مأموریت می‌رفت و برمی‌گشت، امکان داشت مورد اصابت گلوله قرار بگیرد، یا قطعه‌ای از آن اشکال پیدا کند و نیاز به تعمیرات و بازسازی داشته باشد. آن موقع، هیچ کشوری به ما یک قطعه‌ گلوگاهی نمی‌داد و کسی هم جرئت نداشت به ما قطعه بدهد. با این وضعیت، حضرت آقا به‌عنوان نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع، روحیه خودباوری و ما میتوانیم را با حمایت از جهاد خودکفایی در بدنه نیروی هوایی و نیروهای مسلح دمیدند و بعد از آن به عنوان رئیس جمهور و رئیس شورای عالی دفاع با حمایت همه جانبه، ساختار جهاد خودکفایی را در نیروهای مسلح ایجاد و تقویت کردند و جهادگرهای ما پای کار آمدند و شب و روز هم نداشتند؛ چون وقتی هواپیماهای ما از مأموریت برمی‌گشت، قطعاتی اشکال پیدا می‌کرد و نیاز به تعویض و تعمیر داشت. همراهی حضرت آقا با پیشنهاد تشکیل جهاد خودکفائی و تصویب آن پیشنهاد، پایه و اساس موفقیت نیروی هوایی در زمان هشت سال دفاع مقدس بود.
 
زمانی بود که عزیزان فنی‌ و صنعتگر ما اصلاً اجازه‌ دست‌زدن به هواپیما را نداشتند، ولی الآن ما مطالبه و درخواست هواپیمای بومی کردیم و آن‌ها پای کار آمدند و خدا را شکر پیشرفت‌های بسیار خوبی داشته و داریم. به شما قول می‌دهم که در سال‌های آتی خبرهایی خواهید شنید که عده‌ای فکر می‌کنند رؤیاست. دانشمندان، جوانان و نخبه‌های ایرانی دارند این کارها را انجام می‌دهند. ان‌شاء‌الله ما می‌توانیم کارهای ارزشمندی بکنیم، الآن هم کارهایی کردیم، ما هواپیماهای جنگنده آذرخش، صاعقه، کوثر و هواپیمای آموزشی پرستو را ساختیم، حتی هواپیماهای کوچک مثل پی‌سی۷ را هم به‌روز کردیم.
 
چند سال فرمانده پایگاه تبریز بودم. در آنجا یک اسکادران از هواپیمای صاعقه‌ ما، هنوز با بهره‌برداری عملیاتی قابل قبول پرواز می‌کنند. صاعقه، هواپیمایی با مأموریت پشتیبانی نزدیک خیلی خوب و به قول ما بچه‌های پروازی، «در دست» است. هواپیمای یاسین را هم ساخته‌اند و الآن دارند روی جت آموزشی‌ کار می‌کنند و ارتقائش می‌دهند. واقعاً صنعتگران وزارت دفاع با همکاری نیروی هوایی خوب کار می‌کنند. در واقع، ما باید در ساخت هواپیما پابه‌پای آن‌ها پیش برویم و کمک کنیم. اگر کمک نکنیم، نمی‌شود؛ یک دست صدا ندارد. ما باید با هم کار کنیم و الآن هم در حال پیشرفت هستیم. صنعتگران ما به‌سمت تجهیزکردن هواپیماها و تسلیحات بومی هم رفته‌اند. به‌جرئت می‌توان گفت در چهار رزمایش گذشته شاهد درخشش تسلیحات نقطه‌زن، دورایستا و افزایش برد موشک‌های ساخت خودمان بودیم.
 
الآن در دنیا روی هواپیمای بدون‌سرنشین خیلی سرمایه‌گذاری می‌شود. ما اگر در این زمینه پا پس می‌کشیدیم، عقب می‌افتادیم. دانشمندان و متخصصین ما در جمهوری اسلامی دارند تلاش‌های ارزشمندی می‌کنند. عقب نیستیم، اما این دلیل نمی‌شود که توقف کنیم. باید روزبه‌روز با علم دنیا پیش برویم.
 
در نیروی هوایی به لطف پروردگار و حمایت‌های بی‌دریغ سلسله مراتب فرماندهی توانستیم پهپاد کمان۱۲ را بسازیم که برای گشت و شناسایی بسیار ارزشمند است و صفر تا صد این پهپاد ساخت خودمان است. ماه گذشته هم توانستیم این پهپاد را به بمب قائم ۵ مجهز کنیم؛ بمبی که ساخت وزارت دفاع است. با این کار، پهپادهای کمان از مأموریت شناسایی به رزمی تبدیل شدند. پهپاد غول‌پیکر دیگری هم ساخته‌ایم. پروژه ساخت این پهپاد تأیید شده و در حال انجام پروازهای آزمایشی است. این پهپاد می‌تواند مأموریت‌های با زمان پروازی بالا و حمل مهمات گسترده را انجام بدهد. هم‌زمان با ساخت هواپیماهای باسرنشین، ساخت هواپیماهای بدون ‌سرنشین هم در دستور کار قرار دارد.

 مهمترین مأموریت‌های امروز نیروی هوایی چه چیزهایی است؟

 اولین مقوله‌ای که در آن موفق بودیم و هستیم، همان تدبیر تشکیل جهاد خودکفایی‌ رهبر معظم انقلاب است. یکی از دغدغه‌های ایشان چه بود؟ این بود که ما باید خودکفا شویم، باید جهادمان را فعال‌تر کنیم و نهضت قطعه‌سازی را راه بیاندازیم. نباید پا پس بکشیم. باید در میدان باشیم و هواپیما و سایر تجهیزات را آماده کنیم.
 
با توجه به منویاتی که فرمانده معظم کل قوا در حکم انتصاب بنده برای نیروی هوایی بر آنها تاکید کردند، باید برنامه‌ریزی کنیم، باید نیروی هوایی دانشمند و تراز جمهوری اسلامی ایران درست کنیم تا در مقابل تهدیدات هوایی در هر سطح و مدلی بایستیم.
 
ما وقتی پرواز می‌کنیم، بیشتر سمت‌هایمان را می‌بینیم، به‌خاطر اینکه باید روی هوا شش‌دانگ حواسمان جمع باشد. پس، باید سطح دیدمان در این زمینه هم بالا باشد و علم روز را فراموش نکنیم. ما باید از نخبگانمان هم استفاده کنیم. ما دانشمندان بزرگی در کشور داریم. نباید بگذاریم ظرفیت آنها از دست برود. ما باید از این جلوگیری کنیم. در بین سربازانی که برای نیرو می‌آید، ده‌ها نخبه عالی هست. باید آن‌ها را انتخاب کنیم. حضرت آقا فرمودند آقای واحدی! به این‌ها کار بدهید، کارهای خوبی را که انجام می‌دهند، استفاده کنید و بعد به مردم بگویید.

 چقدر از ظرفیت افسران جوان استفاده میشود؟

 در «گام دوم»، جوانان نوک پیکان هستند. باید از امیر سرتیپ خلبان نصیرزاده تشکر کنم که این راه را شروع کردند و بنده دارم ادامه می‌دهم. ما توجه خاصی به جوانان و نخبه‌پروری داریم. با نخبگانمان جلسه می‌گذاریم و از آن‌ها استفاده می‌کنیم. در رزمایش‌های اخیر و در دهمین رزمایش فدائیان حریم ولایت، اولین باری بود که از رزمایش‌ سنتی به رزمایش جدید رشد کردیم. اکثر پایگاه‌ها، پهپادها و هواپیماهای با سرنشین ما درگیر این رزمایش بودند. کنترل متمرکز با اجرای غیرمتمرکز بود. در پست فرماندهی به همراه مسئولان ارتش دیدم که هواپیماهای بدون‌سرنشین می‌رفتند و بمب پرتاب می‌کردند.
 
به‌جرئت می‌گویم که بالای ۸۵درصد کارکنان پروازی و فنی ما جوان هستند. ما به جوان‌ها میدان دادیم و دیدیم می‌شود. ایرانی وقتی بخواهد، می‌تواند. همیشه می‌گوییم خواستیم و توانستیم، پس باید به جوانانمان ارزش بدهیم. جوان‌های ایرانی واقعاً توانمندند. باید عزت و احترامشان را داشته باشیم. نباید جوانمان را دل‌سرد کنیم. باید برای جوانمان محیط را آماده کنیم. با جوان هم باید با زبان خودش رفتار کرد. یکی از ویژگی‌های فرمانده موفق، حاکمیت بر دل‌هاست.

 آمادگی نیروی هوایی برای مقابله با تهدیدات دشمنان در چه سطحی است؟

 در فرمایشات حضرت آقا هم بود که تهدیدات از همه جهت است. به قول ما، حمله‌های گروهی‌ به ما می‌شود؛ یعنی حملات هم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، هم امکان دارد نظامی باشد. بخش نظامی‌ آن را خدمتتان عرض کنم.

اول اینکه دکترین‌ ما، دکترین دفاعی است. ما هر کاری که می‌کنیم برای دفاع از خودمان است، ما چشمداشتی به هیچ‌جا نداریم، ولی اگر بخواهیم هرچه را که داریم رو کنیم، عرصه برای دشمنان بسیار تنگ می‌شود. به آن‌ها اعلام می‌کنم که اگر فکر دست‌درازی به مرزها و خاک ما را داشته باشند، نیروهای مسلح دستشان را قطع می‌کنند. امتحان هم نکنند؛ چون این امتحان برایشان سنگین است.
 
ما تجهیزات هواپیماها را به‌روز کردیم. خیلی از صنعتگرهایمان تسلیحاتی درست کردند که دشمنان فکرش را نخواهند کرد. من به آن‌ها می‌گویم که این فکر را از ذهنشان خارج کنند، ‌ چراکه ما آماده‌تر از هر روزیم. کاری کرده‌ایم که کم‌ترین هواپیمای زمین‌گیر و بیشترین هواپیمای آماده را داشته باشیم. خلبانان جوان هم بهتر از قدیمی‌ها پای کار هستند. خلبانی آمد به من گفت اگر به من بگویید صددرصد کشته میشوم، باز هم می‌روم و هیچ ترسی ندارم. خب، این یک قدرت و اعتقاد قلبی و غیرت دینی می‌خواهد.
 
خدا را شکر ما توانستیم، ولی این کافی نیست. ما باید بیشتر تلاش کنیم. باید روی ایمان‌ و اعتقاداتمان کار کنیم و تخصص‌هایمان را مطابق با علم دنیا پیش ببریم. نیروی هوایی، نیرویی آماده، پای کار و آماده فرمان فرماندهی کل قواست.

 ارتباط و تعامل‌ نیروی هوایی ارتش با نیروی هوافضای سپاه پاسداران و دیگر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی چطور است؟

خدا را شکر ارتباط خیلی خوب است. اگر من در یک زمینه پیشرفت کنم، مطمئنم سردار حاجی‌زاده خوشحال می‌شود. ایشان هم پیشرفتی کند، من خوشحال می‌شوم؛ چون برای جمهوری اسلامی ایران است و ما باید برای آن تلاش کنیم. الآن خدا را شکر موازی‌کاری نیست. اصل این تعامل به نفع مردم و کشور است و واقعاً دل دشمن را خالی می‌کند. امیر سرلشکر موسوی، فرمانده محترم کل ارتش واقعاً یک فرمانده‌ بسیجی و ولایی است. اگر این فرهنگ در ذهن ما جاافتاده، من می‌گویم امیر موسوی باعثش شده است؛ چون فرمانده خیلی مؤثری است و خدا را شکر می‌گویم که تعامل ما خیلی خوب است و روزبه‌روز بهتر می‌شود. این تعامل و برادری برای ایران و انقلاب اسلامی است، برای کسی نیست. قول می‌دهم تا روزی که در این مسند باشم، سعی می‌کنم این هم‌بستگی و برادری و دوستی را روزبه‌روز ارتقاء بدهم تا بتوانیم برای ایران اسلامی خدمت کنیم و باعث سرافرازی و قدرت نیروی جمهوری اسلامی شویم. ما اگر قدرتمند و متحد باشیم، هیچ‌کس نمی‌تواند به ما نگاه چپ کند. تا الآن هم وحدتمان باعث‌شده پیروز باشیم.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تجهیز پهپادهای کمان نیروی هوایی ارتش به بمب نقطه‌زن قائم بیشتر بخوانید »

روایتی از شهادت «طیبه تنهایی» وقتی گلوله رژیم شاه بدنش را درید

روایتی از شهادت «طیبه تنهایی» و تدفین مخفیانه از ترس عوامل طاغوت


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید طیبه تنهایی، اولین فرزند اسماعیل ۱۱ آذر ۱۳۱۴ در نجف آباد به دنیا آمد. دورۀ شیرین کودکی را در کنار والدین با ایمان خود گذراند و برای کسب علم راهی مدرسه شد. طیبه از همان کودکی با واجبات دین آشنا شد و در هر چه بهتر انجام دادن آن کوشید. به پدر و مادر خود احترام می‌گذاشت. از ویژگی‌های بارز این عزیز می‌توان به خوش اخلاق، مهربان، صبور، زرنگ و با حیا بودنش اشاره کرد. در مشکلات به خدا توکل می‌کرد. در مراسم عزاداری و میلاد اهل بیت حاضر می‌شد. تا می‌توانست برای اقامۀ نماز راهی مسجد می‌شد. روز‌های جمعه برای خواندن نماز راهی مسجد می‌شد. بیشتر اوقات کلام الله مجید را زمزمه می‌کرد.

در نوجوانی ازدواج کرد، مراسم ازدواج آنان ساده و سنتی بود. در کنار کار‌های منزل برای کمک به امرار معاش قالی می‌بافت. در حلال و حرام هر چیزی بسیار دقت می‌کرد. خواهرش می‌گفت: «هنوز بچه بودم که طیبه ازدواج کرد. به او عادت داشتم و اگر چند روز نمی‌دیدمش، دلگیر می‌شدم و غصه‌دار. اگر به خانه‌شان می‌رفتم و او را ناراحت می‌دیدم، دلم می‌شکست و با گریه می‌گفتم که من هم امروز می‌خواهم ناراحت باشم. دلم می‌خواست هر وقت خواهرم را می‌بینم، خنده بر لب‌هایش نشسته باشد. او هم به من عادت داشت. مرا نه فقط به چشم خواهر؛ بلکه عزیزتر از آن می‌دید.»

هر ساله روز ۲۸ صفر نذری می‌پخت و ارادت خود را به امامان نشان می‌داد. به امام خمینی علاقه داشت و دستورات ایشان را با دل و جان گوش می‌داد. بعد از سال‌ها که متوجه شد نمی‌تواند صاحب فرزند شود به رضای خداوند راضی بود و طفلی را به فرزندی قبول کرد. او را مانند فرزند نداشتۀ خود دوست داشت و در هرچه بهتر تربیت شدنش می‌کوشید.

هنگامی که انقلاب مردم ایران علیه رژیم پهلوی آغاز شد او پابه پای دیگر آزادی خواهان در این عرصه حضور داشت. درست ۲۲ بهمن آذر سال ۵۷ او به صف تظاهرات کنندگان پیوسته بود که در میان جمعیت متوجه شد کودکی روی زمین افتاده است، برای بلند کردن او از روی زمین شتافت، اما تیر بی امانِ مأموران ساواک بدنش را درید. مردم به سختی پیکر پاکش را از چنگالِ ظالمان زمان مخفی کردند. خانواده‌اش تصمیم گرفتند شبانه و به دور از چشم مأموران او را در مزار نجف‌آباد به خاک بسپارند. در دل تاریکی و به دور از چشم آدم‌ها در کوچه پس کوچه‌های تاریک به سختی او را به مزار رساندند. گلوله‌ای بدنش را شکافته بود باعث شد خونش بند نیاید. روی بدنش پلاستیک کشیدند و پس از غسل، مخفیانه او را به خاک سپردند. فردای آن روز هم در منزل مخفیانه مراسم گرفته و در خلوت و تنهایی برایش سوگواری کردند.

خواهر شهیده تنهایی تعریف می‌کند: «عصرهنگام بود که گفتند: «قبر طیبه آماده است. باید پیکرش را مخفیانه منتقل کنیم به مزار.» من هنوز ناباورانه اشک می‌ریختم و ضجه می‌زدم. تاب دیدن پیکر غرق به خون تنها خواهرم را نداشتم. به هر صورتی بود، خودمان را رساندیم به مزار. گفتند: «خون از محل زخم همچنان فوران می‌کند. نایلون بیاورید.» محل زخم را پوشاندند و من که شاهد این ماجرا بودم همچنان با صدایی بلند گریه می‌کردم. گفتند: «لطفاً بلندبلند گریه نکنید، در غیر این صورت باید مزار را ترک کنید.» با آنکه خیلی سخت بود؛ اما تمام تلاشم را به کار گرفتم تا خود را کنترل کنم. دلم گرفته بود، خیلی زیاد. با خود گفتم: «طیبه جان، الگوی تو حضرت زهرا بود، زندگی‌ات ساده بود و بی‌آلایش و مراسم تدفین‌ات در سکوت و تنهایی! مثل حضرت زهرا (س).»

عبدالحسین تنهایی روایت می‌کند: «وقتی که رفت، تا مدت‌ها چشم هامان گریان بود و لب‌ها بی‌حرکت. نه شوقی برای شادشدن بود و نه ذوقی برای خندیدن. زن‌های محله تا یک سال جانماز او را در مسجد پهن می‌کردند، همان جای همیشگی‌اش. می‌گفتند: «هنوز هم حس می‌کنیم که در میان ماست. هنوز نفس می‌کشد و با ما نماز می‌خواند.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از شهادت «طیبه تنهایی» و تدفین مخفیانه از ترس عوامل طاغوت بیشتر بخوانید »

روایتی از شهادت «طیبه تنهایی» وقتی گلوله رژیم شاه بدنش را درید

روایتی از شهادت «طیبه تنهایی» وقتی گلوله رژیم شاه بدنش را درید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید طیبه تنهایی، اولین فرزند اسماعیل ۱۱ آذر ۱۳۱۴ در نجف آباد به دنیا آمد. دورۀ شیرین کودکی را در کنار والدین با ایمان خود گذراند و برای کسب علم راهی مدرسه شد. طیبه از همان کودکی با واجبات دین آشنا شد و در هر چه بهتر انجام دادن آن کوشید. به پدر و مادر خود احترام می‌گذاشت. از ویژگی‌های بارز این عزیز می‌توان به خوش اخلاق، مهربان، صبور، زرنگ و با حیا بودنش اشاره کرد. در مشکلات به خدا توکل می‌کرد. در مراسم عزاداری و میلاد اهل بیت حاضر می‌شد. تا می‌توانست برای اقامۀ نماز راهی مسجد می‌شد. روز‌های جمعه برای خواندن نماز راهی مسجد می‌شد. بیشتر اوقات کلام الله مجید را زمزمه می‌کرد.

در نوجوانی ازدواج کرد، مراسم ازدواج آنان ساده و سنتی بود. در کنار کار‌های منزل برای کمک به امرار معاش قالی می‌بافت. در حلال و حرام هر چیزی بسیار دقت می‌کرد. خواهرش می‌گفت: «هنوز بچه بودم که طیبه ازدواج کرد. به او عادت داشتم و اگر چند روز نمی‌دیدمش، دلگیر می‌شدم و غصه‌دار. اگر به خانه‌شان می‌رفتم و او را ناراحت می‌دیدم، دلم می‌شکست و با گریه می‌گفتم که من هم امروز می‌خواهم ناراحت باشم. دلم می‌خواست هر وقت خواهرم را می‌بینم، خنده بر لب‌هایش نشسته باشد. او هم به من عادت داشت. مرا نه فقط به چشم خواهر؛ بلکه عزیزتر از آن می‌دید.»

هر ساله روز ۲۸ صفر نذری می‌پخت و ارادت خود را به امامان نشان می‌داد. به امام خمینی علاقه داشت و دستورات ایشان را با دل و جان گوش می‌داد. بعد از سال‌ها که متوجه شد نمی‌تواند صاحب فرزند شود به رضای خداوند راضی بود و طفلی را به فرزندی قبول کرد. او را مانند فرزند نداشتۀ خود دوست داشت و در هرچه بهتر تربیت شدنش می‌کوشید.

هنگامی که انقلاب مردم ایران علیه رژیم پهلوی آغاز شد او پابه پای دیگر آزادی خواهان در این عرصه حضور داشت. درست ۲۲ بهمن آذر سال ۵۷ او به صف تظاهرات کنندگان پیوسته بود که در میان جمعیت متوجه شد کودکی روی زمین افتاده است، برای بلند کردن او از روی زمین شتافت، اما تیر بی امانِ مأموران ساواک بدنش را درید. مردم به سختی پیکر پاکش را از چنگالِ ظالمان زمان مخفی کردند. خانواده‌اش تصمیم گرفتند شبانه و به دور از چشم مأموران او را در مزار نجف‌آباد به خاک بسپارند. در دل تاریکی و به دور از چشم آدم‌ها در کوچه پس کوچه‌های تاریک به سختی او را به مزار رساندند. گلوله‌ای بدنش را شکافته بود باعث شد خونش بند نیاید. روی بدنش پلاستیک کشیدند و پس از غسل، مخفیانه او را به خاک سپردند. فردای آن روز هم در منزل مخفیانه مراسم گرفته و در خلوت و تنهایی برایش سوگواری کردند.

خواهر شهیده تنهایی تعریف می‌کند: «عصرهنگام بود که گفتند: «قبر طیبه آماده است. باید پیکرش را مخفیانه منتقل کنیم به مزار.» من هنوز ناباورانه اشک می‌ریختم و ضجه می‌زدم. تاب دیدن پیکر غرق به خون تنها خواهرم را نداشتم. به هر صورتی بود، خودمان را رساندیم به مزار. گفتند: «خون از محل زخم همچنان فوران می‌کند. نایلون بیاورید.» محل زخم را پوشاندند و من که شاهد این ماجرا بودم همچنان با صدایی بلند گریه می‌کردم. گفتند: «لطفاً بلندبلند گریه نکنید، در غیر این صورت باید مزار را ترک کنید.» با آنکه خیلی سخت بود؛ اما تمام تلاشم را به کار گرفتم تا خود را کنترل کنم. دلم گرفته بود، خیلی زیاد. با خود گفتم: «طیبه جان، الگوی تو حضرت زهرا بود، زندگی‌ات ساده بود و بی‌آلایش و مراسم تدفین‌ات در سکوت و تنهایی! مثل حضرت زهرا (س).»

عبدالحسین تنهایی روایت می‌کند: «وقتی که رفت، تا مدت‌ها چشم هامان گریان بود و لب‌ها بی‌حرکت. نه شوقی برای شادشدن بود و نه ذوقی برای خندیدن. زن‌های محله تا یک سال جانماز او را در مسجد پهن می‌کردند، همان جای همیشگی‌اش. می‌گفتند: «هنوز هم حس می‌کنیم که در میان ماست. هنوز نفس می‌کشد و با ما نماز می‌خواند.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از شهادت «طیبه تنهایی» وقتی گلوله رژیم شاه بدنش را درید بیشتر بخوانید »

مرور یک روز تاریخی؛ ۲۲ بهمن ۵۷ چگونه سپری شد؟

مرور یک روز تاریخی؛ ۲۲ بهمن ۵۷ چگونه سپری شد؟



ساعات پر التهاب ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ شاید یکی از حساس ترین زمان های تاریخ باشد؛ روزی که کاخ طاغوت با وجود همه پشتیبانی های استکبار، فروریخت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، اگر روی نقشه جغرافیا ایران نگاه کنید و تازه عینک‌های ناسیونالیستی هم به چشم نداشته باشید خواهید دید که ایران درست در قلب جهان جای گرفته است.

جایی که دقیقا ۴۳ سال پیش همه مردم دنیا صدای ضربان بلند آن را شنیدند. ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ روزی است که طبق گفته همه تحلیلگران دنیا یکی از بزرگترین و مهمترین برگ‌های کتاب تاریخ در جهان ورق خورد.

انقلابی که بعد از ۴ دهه همچنان علی رغم  همه فراز و نشیب‌هایش، شروع ودوام و بقای آن معاملات خیلی از سیاستمدارها و قلدرهای جهان را به هم ریخته است. مردم ایران طبق صفحات تقویم هجری خورشیدی حالا ۴۳ سال است که روز ۲۲ بهمن را به نام روز پیروی انقلاب اسلامی ثبت کرده اند و در سالروزش جشن می‌گیرند. انقلابی که مردم این کشور آن را از پس روزهای سیاه استبداد، شکنجه و ظلم و به امید روزهای روشن، به ثمر نشاندند.

به همین مناسبت اینجا سراغ روایتی کوتاه و گذرا از اتفاقات مهم این روز رفتیم تا ببینم در ساعت به ساعت این مناسبت تاریخی بر شهرو خیابان و مردمان این سرزمین چه گذشت.

حوالی ساعت ۵ صبح

پادگان حشتمیه تهران با وجود داشتن چیزی حدود  ۱۳۰۰ نیرو در خود، مورد هجوم مردمی که حالا مسلح شده‌اند قرار می‌گیرد؛ مردم ظرف نیم ساعت این پادگان را تحت محاصره قرار می‌دهند.

بعد از حمله به این مقر فرمانده پادگان، شخصی به نام سرهنگ ارمی به نیروهای خود دستور مقاومت می‌دهد، با این فرمان درگیری‌ها بالا می‌گیرد. در نهایت نیروهای انقلابی ساعت یک بعد از ظهر پادگان حشتمیه را تصرف می‌کنند. بد نیست بدانید که مواد غذایی و مهمات آن هم توسط مردم به مسجد محل تحویل داده می‌شود

حوالی ساعت ۱۰ صبح

شور مردم انقلابی به بالاترین حد خود می‌رسد. حوالی ساعت ۱۰ صبح جمعیت معترض برای آزاد کردن مبارزان انقلابی راهی زندان قصر می‌شوند. آنها کمتر از یک ساعت این زندان را تصرف می‌کنند. جایی که روزی بزرگترین زندان کشور لقب می‌گرفت و حالا محل به بند کشیدن جمعیت زیادی از انقلابیونی شده بود که سالها در این زندان تحت شکنجه ماموران رژیم پهلوی قرار گرفته بودند.

حوالی ساعت ۱۰:۳۰ صبح

یکی از مهمترین نقاط عطف واقعه ۲۲ بهمن در حوالی ساعت ۱۰:۳۰ صبح رقم می‌خورد.

مردم انقلابی که حالا مسلح هم شده‌اند در سراسر خیابان‌های شهر حضور پیدا کرده‌اند؛ بنابراین با ادامه دار شدن این شرایط و با جلو رفتن این اتفاق، شورای عالی ارتش با شرکت رئیس ستاد، وزیر جنگ و اکثر فرماندهان تشکیل جلسه می‌دهد. سرانجام  پس از مذاکرات طولانی،ارتش  طی اعلامیه‌ای بسیار مهم بی‌طرفی خود را اعلام می‌کند. بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت در یک نطق تلویزیونی علاوه بر مردم از اعلام بی‌طرفی ارتش تشکر می‌کند

حوالی ساعت ۱ بعد از ظهر

همسوی تسخیر پادگان حشمتیه در پایتخت، مردم از سویی دیگر پادگان باغ شاه را نیز محاصره می‌کنند. تا جایی که کمیته مشترک که محل جنایت و شکنجه‌های دردناک ساواک به شمار می‌رفت مورد هجوم ملت ایران قرار می‌گیرد.

ماموران ساواک در این رویارویی با مردم درگیر می‌شوند اما ساعت ۴ بعد از ظهر با ورود یکی از تانک‌های غنیمتی، زندان ساواک توسط مردم فتح می‌شود

حوالی ساعت ۲ بعد از ظهر

با اعلام بی‌طرفی نیروهای نظامی و ارتش، بختیار به عنوان نخست وزیر رژیم پهلوی فرار را بر قرار ترجیح دهد.

طبق اخبار مطبوعات وقتی مردم در ۲۲ بهمن دفتر نخست وزیری طاغوت را محاصره می‌کنند او خود را به دانشکده افسری رسانده و سپس با بالگرد اقدام به فرار می‌کند تاجایی که بعد از ۶ ماه زندگی مخفیانه سرانجام از کشور خارج می‌شود.

حوالی ساعت ۴ بعد از ظهر

مردمی که ساختمان نخست وزیری را تحت محاصره خود در آورده‌اند، وقتی متوجه می‌شوند که شاپور بخیتار گریخته، بدون هیچ درگیری سنگینی وارد این محل شده و ساختمان نخست وزیری را به عنوان یکی از آخرین پایگاه‌های رژیم پهلوی تسخیر می‌کنند. مردمی که حالا به وضوح می‌توانند صدای انقلاب خود را در ساعت‌های پایانی روز ۲۲ بهمن ۵۷ را در سراسر کشور بشنوند

حوالی ساعت ۶ عصر

جمعیت مردم روانه رادیو و تلویزیون شده‌اند، ماموران سازمان دیگر دلیلی برای مقاومت و ایستادگی مقابل مردم نمی‌بینند،تاجایی که این نهاد هم بدون درگیری عجیب و غریبی دوباره به دست مردم می‌افتد، بسیاری تصرف صدا و سیما را فتح  آخرین سنگر توسط مردم انقلابی توصیف می‌کنند. بعد از تسخیر رادیو و تلویزیون سر انجام گوینده رادیو پیامی را که از جانب آیت الله طالقانی به دست او رسیده می‌خواند: «امروز به همت مردانه ملت، آخرین دژهای استبداد فروریخت. اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب…»

منبع: میزان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مرور یک روز تاریخی؛ ۲۲ بهمن ۵۷ چگونه سپری شد؟ بیشتر بخوانید »

آیا پس از انقلاب رفاه در مناطق روستانشین بالا رفت؟

آیا پس از انقلاب رفاه در مناطق روستانشین بالا رفت؟



برنامه اقتصادی رژیم شاه بسیار نامتوازن بود و در حالی‌ که مناطق شهری رشد سریعی می‌کردند، مناطق حاشیه‌ای و روستایی در معرض کمبود امکانات، بی‌سوادی، وضع بد بهداشتی و … قرار داشتند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، گفته می‌شود روستاهای ایران در دوره پهلوی به برکت «اصلاحات ارضی» آباد شده و درآمد روستائیان به حدی بالا رفت که آنها تمایلی به شهری شدن نداشتند!

در این زمینه باید گفت برنامه اقتصادی رژیم شاه بسیار نامتوازن بود و درحالی‌که مناطق شهری و مرکزی رشد سریعی می‌کردند و مصرف در آنها بالاتر می‌رفت، مناطق حاشیه‌ای و روستایی در معرض کمبود امکانات، بی‌سوادی، وضع بد بهداشتی و … قرار داشتند.

وضعیت بهداشتی کشور

برنامه دولت از لحاظ بهداشتی نه تنها کافی و مثمر ثمر نبود، بلکه حتی کاملاً بین مرکز و پیرامون کشور نامتوازن تقسیم شده بود. بر اساس آمار سال ۱۳۵۵، برای هر ۳۰۰۰ تن یک پزشک و برای هر ۱۹۰۰۰ تن یک دندان‌پزشک و برای هر ۷۱۱ تن یک تخت بیمارستان وجود داشت. این تعداد کم هم عادلانه در سطح کشور توزیع نشده بود و بیشتر آنها در تهران بود.

برای درک بهتر این توسعه نامتوازن در سراسر کشور، نسبت جمعیت به هر تخت بیمارستانی در سال ۱۳۴۶، ۹۴۰ نفر بود، ولی تخت‌های بیمارستانی در استان‌های مختلف کاملاً غیرمنطقی تقسیم شده بود؛ مثلاً در استان مرکزی، ۲۵۵۶ تخت و در شهر تهران ۱۰۸۹ تخت، درحالی‌که در فرمانداری کل ایلام ۱۵ تخت و استان‌های لرستان ۱۷۵ تخت و سیستان و بلوچستان ۱۰۵ تخت وجود داشت. در سایر استان‌ها تعداد تخت‌ها کمتر بود؛ بدین ترتیب می‌توان حدس زد که چه تمرکزی از پزشک، بیمارستان و تخت بیمارستانی در استان مرکزی و تهران وجود داشته است؛ همچنین این نسبت آمار تخت نسبت به روستاها بسیار فاحش‌تر و بغرنج‌تر بود؛ به صورتی که بنابر آمار سال ۱۳۵۴، درحالی‌که در مناطق شهری کشور برای هر ۹۵۱۸ تن، یک درمانگاه وجود داشت، در نقاط روستایی به ازای هر ۱۳۹۸۸ تن فقط یک درمانگاه آن هم با امکانات دارویی و کارمندی ناقص وجود داشت.

وضعیت آموزش عمومی کشور

وضعیت در بخش آموزش عمومی نیز همچون بهداشت، متناسب با نیازهای هر منطقه و جمعیت آن توسعه نیافت و میزان باسوادان و امکانات آموزشی در شهرهای بزرگ به مراتب بیشتر و بهتر از شهرهای حاشیه‌ای و روستاها بود. این امر در شرایطی بود که با توجه به نیاز روستاییان به امکانات آموزشی به‌خصوص کادر آموزشی، در سال تحصیلی ۱۳۵۶- ۱۳۵۷ تعدادشان در مناطق روستایی نسبت به سال قبل از آن، حدود ۱۱ درصد کاهش یافت و در مقابل در مناطق شهری به تعداد کادر آموزشی و تربیتی ۱۰ درصد افزوده شد.

اسدالله علم، وزیر دربار، بر اساس آماری از قسمت اجتماعی وزارت دربار در ارتباط با آموزش و مبارزه با بی‌سوادی می‌گوید: «چیزی که خیلی قابل توجه است این است که هفت سال بعد از پروژه و به‌رغم این ادعا که بی‌سوادی ظرف کمتر از ده سال ریشه‌کن خواهد شد، در واقع تعداد بی‌سوادان از ۱۲ به ۱۴ میلیون نفر رسیده است. تردیدی نیست که این در نتیجه افزایش کلی جمعیت است، اما به هر صورت باعث کمال تأسف است».

سپاهیان دانش هم با وجود تبلیغات رسمی فراوان مبنی بر نقش آنها در بین بردن بی‌سوادی در کشور، نتایج اندکی داشتند. بر اساس آخرین آمار در سال ۱۳۵۵، در ایران نزدیک به ۷۰ درصد افراد بالاتر از هفت سال بی‌سواد بودند که بیشتر آنان نیز در روستاها و شهرستان‌ها سکونت داشتند.

وضعیت مهاجرت روستاییان به مراکز توسعه‌یافته

وضع بسیار نامطلوب اقتصاد روستایی از یک طرف و جاذبه‌های روزافزون شهرهای بزرگ و مرکزی به سبب رونق فعالیت‌های اقتصادی و خدماتی، موجب تسریع مهاجرت نیروهای روستایی به شهرها گردید. در مورد علت مهاجرت روستاییان به شهرها در سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ باید بیشتر بر مسئله توسعه‌نیافتگی روستاها و شهرهای کوچک و در مقابل، توسعه و رونق مرکز و تهران و عواملی همچون بیکاری دائم، دستمزد کم فعالیت‌های زراعی، ناعادلانه بودن توزیع درآمدها، غیراقتصادی بودن امکانات کشاورزی و تحقیر اجتماعی روستاییان توجه نمود.

بدین ترتیب تمرکز امکانات بهداشتی، اقتصادی و آموزشی در شهرهای بزرگ، تأثیر عمیقی بر مهاجرت روستاییان به شهرها گذاشت؛ بر اساس سرشماری عمومی کشور در سال ۱۳۵۵، شمار مهاجران از مناطق روستایی سالانه به ۳۸۰ هزار نفر می‌رسید که ۹۷ درصد از آنان وارد شهرهای بزرگ و توسعه‌یافته می‌شدند. در میان این شهرهای بزرگ تهران و حومه با پذیرش ۵۰ درصد کل مهاجران، مقام اول را به‌دست آورد. در سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ حدود ۶۵ درصد کل مهاجرت به نقاط شهری به دو شهر تهران و مشهد انجام شد که علت اصلی آن جذب در مشاغل خدماتی است. افزایش فوق‌العاده جمعیت شهر تهران به‌خوبی نشان‌دهنده تبعیت این شهر از قانون تقدم و تسلط تک‌شهری در نظام شهری رژیم شاه است.

وضعیت امکاناتی و طبقاتی بین تهران و شهرستان‌ها

یکی دیگر از نمادهای توسعه نامتوازن رژیم شاه، فاصله طبقاتی و امکاناتی بین تهران و سایر نقاط کشور و فاصله بین شهرهای بزرگ و روستاها بوده است. شاه بیشتر درآمد کشور را در تهران و بعد از آن در چند شهر بزرگ به مصرف می‌رساند و سایر شهرهای کوچک خصوصاً روستاها در نهایت فقر و تنگدستی اقتصادی و امکانات اولیه زندگی می‌زیستند.

بر اساس آماری که رژیم پهلوی از سال ۱۳۵۳ ارائه داده، از هر ۱۰۰ روستا فقط یک روستا آب لوله‌کشی داشته و از هر ۲۵ دهکده تنها یک دهکده از برق بهره‌مند بوده است. علم، وزیر دربار رژیم، در خاطرات خود این آمار را «خیلی نگران‌کننده می‌داند» و آن را «رقم مسخره‌ای با توجه به توسعه ملی» می‌خواند.

این در حالی بود که اکثر قریب به اتفاق روستاها فاقد تلفن، راه آسفالت، بهداشت و درمان و آموزش بالاتر از ابتدایی بودند، اما در شهرهای بزرگی همچون تهران اوضاع به گونه‌ای دیگر بود

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آیا پس از انقلاب رفاه در مناطق روستانشین بالا رفت؟ بیشتر بخوانید »