رژیم پهلوی

فرق واقعه ۱۷ شهریور با دیگر حوادث انقلاب چیست؟

فرق واقعه ۱۷ شهریور با دیگر حوادث انقلاب چیست؟



بسیاری این حادثه را پایان کار رژیم شاه دانسته و معتقدند که عملاً با این اتفاق، راه مصالحه میان مردم و رژیم از بین رفت. اما سؤال این است که این حادثه چه تفاوتی با اتفاقات مشابه پیش از آن داشت؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، پژوهشکده تاریخ معاصر نوشت: ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، یکی از روزهای مهم تاریخی است که با قیام مردم در جمعه‌ای سیاه باعث کشته شدن شماری از معترضین و یا مبارزین انقلاب اسلامی گشت. نقطه محوری وقایع آن روز در میدان ژاله و برخی از محلات فقیرنشین بود که باعث درگیری مردم با عوامل رژیم شاه شد. به دنبال این حادثه امام (ره) نیز با صدور بیانیه‌ای آن را محکوم و مردم را به ادامه مبارزاتشان تشویق کردند. از این رو بسیاری این حادثه را پایان کار رژیم شاه دانسته و معتقدند که عملاً با این اتفاق، راه مصالحه میان مردم و رژیم از بین رفت. اما سؤال این است که این حادثه چه تفاوتی با اتفاقات مشابه پیش از آن داشت و علت اهمیت سیاسی آن چیست؟ چرا این حادثه راه مصالحه مردم و رژیم را پایان بخشید؟ اینها سؤالاتی است که تلاش شده در ادامه مطلب ذیل به آنها پاسخ داده شود.

۱۷ شهریور و مبارزات مردمی پیش از آن

در آخرین سال منتهی به انقلاب مجموعه اتفاقاتی رخ داد که باعث تسریع روند مبارزات مردمی و بسته شدن راه‌های تعامل رژیم و ملت گردید. حوادثی چون آتش سوزی سینما رکس و تظاهرات نیم میلیونی مردم در عیدفطر که در ۱۳ شهریور رخ داد، سبب شد تا شهریور به ماهی تعیین کننده و پرحادثه در تقویم تاریخ مبارزات مردمی تبدیل گردد. شاه که بعد از حادثه سینما رکس و با اجرای سیاست آشتی ملی با مهره‌هایی چون جعفر شریف امامی درصدد بود، از بار مخالفتهای عمومی بکاهد، با قیام ۱۷ شهریور پایان کار خود را رقم زد. این حادثه به دنبال راهپیمایی عید فطر در سیزده شهریور رخ داد.

در ۱۳ شهریور تظاهرات و راهپیمایی عظیمی علیه رژیم شاه در روز عید فطر به وقوع پیوست. حرکتی گسترده و عظیم که تا روز شانزده شهریور نیز ادامه داشت. با این حال رژیم با تلاشهای گسترده، فضا را تا حدی آرام ساخت. با آرام شدن نسبی فضای کشور بعد از راهپیماییهای عید فطر، مردم خود را برای نماز جمعه ۱۷ شهریور آماده می‌کردند. فردوست در این رابطه می‌گوید: «در روز پنجشنبه ۱۶شهریور ۱۳۵۷ گزارشات وسیعی از اعلام اجتماع مردم در میدان ژاله در صبح جمعه رسیده بود، عده‌ای‌ از مردم‌ در راهپیمایی‌ بزرگ‌ ۱۶ شهریور فریاد می‌زدند: فردا صبح‌ در میدان‌ ژاله‌.»۱

در این شرایط، رژیم که با اتفاقات عید فطر، واهمه متشنج شدن دوباره اوضاع را داشت، ساعت ۶ صبح ۱۷ شهریور اعلام حکومت نظامی نمود؛ اما به‌رغم حکومت نظامی، «ده‌ها هزار مردم مجاهد شرق تهران از صبح زود به سوی میعادگاه سرازیر شدند و در کمتر از دو ساعت تمامی خیابان ژاله تا پشت بهارستان را از جمعیت پر کردند.»۲

البته یکی از علل قرار گرفتن تجمعات در میدان ژاله از آن جهت بود که یکی از فعالان مبارزان مردمی در آن روزها شخصی به نام علامه یحیی نوری بود. علامه نوری در آن زمان در میدان ژاله سکونت داشت و از این رو حضور وی در تجمعات ضدشاه، و انتخاب میدان ژاله بی‌تأثیر نبود. در روز هفده شهریور با جمع شدن مردم، «یگان‌هایی‌ از لشکر در میدان‌ و خیابان‌ ژاله‌ (شهدا) مستقر شدند و ساعاتی بعد برخورد شدیدی با مردم داشته و تلفات سنگینی را به جمعیت وارد کردند۳ و بدین ترتیب با آغاز درگیریها و کشته شدن عده زیادی از مردم قیام ۱۷ شهریور در تاریخ ثبت گردید. این اتفاق از چند جهت بر روند مبارزات مردم تأثیر گذاشت و پیامدهای سیاسی خاصی را برای رژیم به دنبال داشت.

یکی از مجروحین تظاهرات ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران (شهدا)
شماره آرشیو: ۱-۱۰-۴۱۸م

کشتار مردم و پایان سیاست آشتی ملی

قیام ۱۷ شهریور در شرایطی اتفاق افتاد که شاه با انتخاب جعفر شریف امامی و اجرای سیاست آشتی ملی درصدد بود از بار مخالفت‌ها و نارضایتی‌های عمومی بکاهد. اما با کشتار مردم این سیاست عملاً غیرقابل اجرا شد؛ زیرا مخالفین تعداد کشته‌ها و زخمی‌ها را بالا و چشمگیر گزارش می‌کردند. آبراهامیان در این رابطه می‌گوید: «شب، مقامات نظامی تلفات آن روز را را جمعا ۸۷ کشته و ۲۰۵ زخمی اعلام کردند.

اما مخالفین اعلام کردند که تعداد کشته شدگان به بیش از ۴۰۰۰ نفر می‌رسد و تنها در میدان ژاله ۵۰۰ نفر کشته شدند.»۴ از سویی کارتر نیز کشتار ۱۷ شهریور را تأیید کرد و بدین ترتیب ادعای حقوق بشر وی نزد مردم، دروغی بزرگ جلوه کرد.۵ امام خمینی نیز بعد از این فاجعه، بیانیه‌ای صادر و با بازماندگان حادثه ابراز همدردی کردند: «ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می‏شد». در این بیانیه امام همچنین در بخش دیگری از بیانیه خود به دروغ بودن سیاست آشتی ملی اشاره و آن را بازی دروغین شاه خواند: «شاه با حکومت آشتی ملی می‌خواهد روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتار خود سهیم گرداند ولی فریب او خیلی زود برملا گردید.»۶

در این شرایط «هیأت حاکمه مجبور شدند از طریق مجلس، مبارزه عمومی را منحرف سازند یعنی گروهی از نمایندگان که از مدتی قبل عنوان اقلیت به خود داده بودند مجاز گردیدند از جنایت گذشته عمال رژیم سخن گویند تا خود تبدیل به پایگاهی گردند و اساساً مجلس نقطه امید مردم شود.»۷

حتی شریف امامی سعی نمود با عذرخواهی از مردم، فضای متشنج جامعه را تا حدودی آرام نماید، اما این ترفندها نیز نتیجه‌ای جز واقف شدن مردم به جنایات پنهان رژیم و ضدیت و انزجار بیشتر مردم به آنان را به همراه نداشت.

تداوم مبارزات و پیوسته شدن حوادث دیگر

بعد از قیام ۱۷ شهریور، حوادث مشابه دیگر که حاکی از مخالفت‌های مردمی و نارضایتی آن از قیام ۱۷ شهریور بود، سلسله‌وار اتفاق افتاد و سبب شد تا عزم مردم در مبارزات جزم گردد. برخی از این حوادث عبارتند از: اعتصاب سه روزه مطبوعات، برگزاری چهلم شهدای جمعه سیاه و راهپیمایی مردم به این مناسبت، هجرت امام از عراق به فرانسه، اعتصاب کارگران و کارمندان، ۱۳ آبان و… که می‌توان گقت قیام ۱۷ شهریور، زنگ سقوط رژیم را به صدا درآورد. همانطور که زبیگنیو برژینسکی، مشاور وقت امنیت ملی آمریکا، نیز گفته است: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکش‌های گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.»۸

گسترده شدن اعتراضات مردمی و جدی شدن مبارزات

تا پیش از ۱۷ شهریور، گرچه مبارزات مردم در قالب اعتراضات عمومی شکل گرفته بود؛ اما شدت آن به گونه‌ای نبود که رژیم چندان آن را مهم و جدی تلقی کند. به عبارتی، با وجود دگرگونی در فضای سیاسی کشور، «مخصوصاً در اواخر ۵۶ که با تظاهرات قم به صورت محسوس نمایان شد، تا بهار ۵۷ و حتی تا دوران شریف امامی و ۱۷ شهریور ۵۷، هنوز در دربار کسی اهمیت اتفاقات و تظاهرات و اعتصابات و به صحنه آمدن نیروهای مذهبی و ابراز مخالفت گروه‌های سیاسی را جدی نمی‌گرفت.»۹

اما بعد از ۱۷ شهریور، اوضاع تا حد زیادی تغییر کرد. حادثه ۱۷ شهریور نه تنها موجب نشد که اصطلاحاً «مخالفان تا حدودی ماست‌ها راکیسه کنند! بلکه مردم پرجوش‌تر و خشمگین‌تر در مبارزه علیه رژیم شاه حضور یافتند و اگر شریف امامی ازین پیشامد عذرخواهی نمود به خاطر بی‌حاصل بودن سیاست کشتار و ایجاد رعب و وحشت بود.»۱۰

همچنین این اتفاق به تعبیر آبراهامیان «موقعیت میانه‌روهایی را که خواهان اجرای قانون اساسی مشروطه بودند و برای سازش با سلطنت می‌کوشیدند تضعیف کرد. به نوشته یک روزنامه‌نگار فرانسوی، بزرگترین قربانی جمعه سیاه، سیاست تعدیل و اصلاحات لیبرالی بود.»۱۱

سخن پایانی

قیام ۱۷ شهریور که به مدت چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، به عنوان نقطه عطف اتفاقی مهم در سال ۵۷، ضمن گسترش مبارزات مردمی، این واقعیت را به اثبات رساند که راه آشتی میان ملت و رژیم عملاً بی‌فایده و ناممکن است. شاه که درصدد بود با اجرای آشتی ملی، حکومت خود را حکومتی سازش‌پذیر نشان دهد و از این طریق فضا را به نفع خود تغییر دهد، عملاً با کشتار وسیع مردم در آن روز، نمایشی بودن و عدم اعتقاد راستین خود به آن سیاست را نشان داد. همین موضوع، دلیل شدت یافتن مبارزات مردمی و تداوم یافتن آن در قالب حوادثی چون اعتصاب مطبوعات، کارگران و کارمندان، اعتراضات دانش‌آموزان و دانشجویان و چندین قیام و راهپیمایی کوچک و بزرگ شد و در نهایت پیروزی انقلاب را به دنبال داشت.

حمله نیروهای حکومت نظامی به مردم تهران در میدان ژاله (شهدا)
شماره آرشیو: ۱۴۰۸۷-۲۸۸م

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فرق واقعه ۱۷ شهریور با دیگر حوادث انقلاب چیست؟ بیشتر بخوانید »

سربازها تریبونی برای بیان خاطرات ندارند

سربازها تریبونی برای بیان خاطرات ندارند



سربازها در طول دوره خدمت به یکی از سازمان‌ها و ارکان نیروهای مسلح وابسته هستند اما پس از پایان خدمت وارد زندگی عادی می‌شوند و تریبونی برای بیان خاطرات و انتقال تجربیاتش ندارند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «سیاوش» شامل خاطرات سیاوش قدیر از هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نوشته فائزه ساسانی خواه با حضور معصومه رامهرمزی و محسن شاه‌رضایی به‌عنوان منتقد و نویسنده اثر برگزار شد.

ساسانی‌خواه در ابتدای نشست گفت: نوشتن خاطرات سیاوش قدیر توسط اعظم حسینی مسئول بانوان دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری انقلاب اسلامی به من پیشنهاد شد. سیاوش قدیر متولد سال ۱۳۳۹ و اصالتاً خرم آبادی است. وی زندگی پر فراز و نشیبی در دوران کودکی و جوانی داشت. آقای قدیر خاطراتش از دوران رژیم پهلوی، روزهای اول انقلاب و سال‌های اول جنگ را به کمک همسرش مکتوب کرد و من نوشته اول ایشان را خواندم. با اینکه خاطرات را موجز نوشته بودند خوشم آمد و در جلسه اول آشنایی با آقای قدیر متوجه شدم راوی حافظه و بیان خوبی دارد.

وی افزود: از برجسته‌ترین خاطرات ایشان حضور در سنندج در روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی و حمله ضد انقلاب به پادگان ارتش در اسفند ۱۳۵۷ است. همچنین بخش زیادی از خاطرات قدیر مربوط به دوران سربازی و حضور داوطلبانه اش در جبهه‌ها است. او در روزهای مقاومت خرمشهر در برابر دشمن بعثی، داوطلبانه به خرمشهر رفت و خاطراتی شنیدنی از آن روزها دارد. وی در حال حاضر در خرم آباد زندگی می کندو دارای سه فرزند است.

نویسنده کتاب «سیاوش» در ادامه گفت: خاطراتی که از جنگ می‌خوانیم معمولاً از زاویه دید مدافعان و نیروهای نظامی است، اما این کتاب زاویه دید متفاوتی دارد. کتاب از زاویه دید یک سرباز وظیفه است. این کتاب در واقع یک دفاعیه از سربازانی است که در خرمشهر حاضر هستند.

در بخش بعدی این‌نشست معصومه رامهرمزی نویسنده و منتقد در ادامه این نشست کتاب سیاوش را از دو منظر خدمت سربازی و اهمیت نقش و جایگاه سربازان در جنگ و محتوا و ساختار مورد نقد و بررسی قرار داد.

وی گفت: طبق اطلاعات موجود بیش از ۴۶ هزار سرباز شهید از دوران دفاع مقدس داریم. نقش سربازها نه تنها در دوران جنگ که در دوران صلح هم بارز است. بخش مهمی از خدمت رسانی‌های عمومی کشور در زمان بحران‌های طبیعی مثل سیل و زلزله و بحران‌های اجتماعی بر عهده سربازها می‌باشد. این نقش آن قدر پررنگ و مهم است که به راحتی نمی‌توان از کنار آن عبور کرد. بخشی از خاطرات آقای قدیر درباره نقش او و دوستانش در سیل سال ۱۳۵۹ و حضور سربازها در محافظت از صندوق‌های رأی و مصادیق دیگر خدمت رسانی اجتماعی است.

سربازها پس از پایان خدمت تریبونی برای بیان خاطراتشان ندارند

این‌نویسنده در ادامه گفت: طبق مطالعاتی که در کتابخانه جنگ داشتم، ۴۰ کتاب در مورد خاطرات سربازها وجود دارد که روی آن‌ها عنوان سرباز خورده است. البته در بسیاری از کتاب‌های خاطرات آزادگان، بخشی از محتوا مربوط به سربازان است اما محور اصلی کتاب بحث اسارت است. از این ۴۰ کتاب فقط پانزده کتاب در مورد سربازان نظام وظیفه است. در باقی کتاب‌ها عنوان سرباز روی جلد مفهومی پر معنا و عام دارد شبیه همان تعبیر زیبای سردار قاسم سلیمانی که خود را سرباز نظام، رهبری و مردم می‌داند. از پانزده کتاب مربوط به خاطرات سربازان وظیفه، در چهار یا پنج کتاب الگوهای کتاب شدگی از موضوع و تولید محتوا تا ساختار و فرم و شکل ظاهری مورد توجه قرار گرفته است. باید پاسخ سوال «چرا با وجود تکثر حضور سربازها در جنگ و بالاترین تعداد شهیدی که تقدیم شده است سهم روایت آنها از جنگ به لحاظ کمی و کیفی تا این اندازه محدود است؟ را داد. برای پاسخ به این سوال نیاز به پژوهش است. سربازها در طول دوره خدمت به یکی از سازمان‌ها و ارکان نیروهای مسلح وابسته هستند اما پس از پایان خدمت ارتباط و وابستگی قطع می‌شود و سرباز وارد شغل جدید خود و زندگی عادی می‌شود و عملاً تریبونی ندارد که از آن برای بیان خاطرات و انتقال تجربیاتش استفاده کند.

اما با توجه به مطالعات کتابخانه‌ای و شناخت منظومه روایی آثار دفاع مقدس به چند نکته می‌توانم اشاره کنم. سربازها در طول دوره خدمت به یکی از سازمان‌ها و ارکان نیروهای مسلح وابسته هستند اما پس از پایان خدمت ارتباط و وابستگی قطع می‌شود و سرباز وارد شغل جدید خود و زندگی عادی می‌شود و عملاً تریبونی ندارد که از آن برای بیان خاطرات و انتقال تجربیاتش استفاده کند اگر هم در این زمینه فعالیت‌های پراکنده‌ای از سوی سازمان‌های وابسته انجام می‌شود به ذوق و سلیقه برخی مدیران بر می‌گردد و شامل حال همه افراد نمی‌شود که نتیجه‌اش یک‌جریان مستمر و قابل دفاع از خاطرات باشد.

نویسنده کتاب «راز درخت کاج» گفت: کتاب سیاوش نمونه تلاش یک سرباز ژاندارمری است که خودش به تنهایی و بدون آنکه از او بخواهند یادداشت‌هایش را دستش می‌گیرد و به حوزه هنری می‌آید و از خانم حسینی برای چاپ خاطراتش کمک می‌گیرد. دقیقاً ۱۵ کتاب موجود در کتابخانه جنگ قصه افرادی همچون آقای قدیر است که دست نوشته‌ها و خاطراتشان را در اختیار ناشران بعضاً خصوصی قرار داده اند که چاپ شود و کتاب‌ها با کمترین نظارت کارشناسی منتشر شده اند. اغلب تصور می‌کنند چون سربازی امری اجباری است و این قشر خواهی نخواهی باید این دوره را در جنگ طی می‌کردند و نیروی داوطلب نبودند پس شاید خاطره شنیدن و مناسب کتاب شدگی نداشته باشند.

رامهرمزی در ادامه گفت: باید در جنگ بضاعت هر کس را ببینیم. این غلط است که فقط دنبال کسی باشیم که از اول گفته من می‌روم شهید بشوم. یا به دنبال کسی برویم که خودش را به هر آب و آتشی زده تا در سن پایین به جبهه برود، اگر بخواهیم واقعیت‌های جنگ را از زوایای مختلف ببینیم همه را باید ببینیم. در جنگ سرباز با بسیجی فرق دارد. سرباز آمده جنگ و می‌گوید دو سال سربازی ام تمام شد بر می گردم زن می‌گیرم، زندگی می‌کنم. هر دو این‌ها در جنگ باید دیده شوند. بضاعت هر کدام از این‌ها یک چیزی است و ما نباید آن‌ها را با هم مقایسه کنیم. هر کدام در جای خود نماینده قشر وسیعی است که جنگ را تجربه کرده اند. از طرفی این حقیقت را نمی‌توان نادیده گرفت که در خاطرات سربازهای زیر مجموعه ارتش و ژاندارمری به دلیل ساختار جنگ کلاسیک و چارچوب‌های خاص در سازمان‌دهی و اعزام و مأموریت ریتم حوادث و خاطرات کند و سنگین است و سرباز بیش از آنکه فرصت خلاقیت و بروز استعدادها را پیدا کند مطیع و تابع دستورات است.

نویسنده کتاب «یکشنبه آخر» در بخش دیگری از سخنانش گفت: در کتاب سیاوش اگر آقای قدیر خودش خواهان رفتن به خرمشهر و منطقه درگیری با دشمن نبود، می‌توانست تمام وقت در همان پاسگاه حیر بماند. یا در خاطرات مربوط به گروهی از سربازان منقضی ۵۶ یا نیروهای اداری که به منطقه اعزام شده اند شاهد توقف آنها در مرکز ژاندارمری هستیم در حالی که در خرمشهر و مناطق مرزی آبادان جنگ شدیدی درگرفته است. برای حل این مشکل کیفی خاطرات سربازها باید به ارزش افزوده هر خاطره رسید و با چیدن خاطرات سربازی و بخش‌های مکمل ریتم کتاب را سرعت بخشید و ضرب آهنگ متن را پیدا کرد. در کتاب سیاوش قدیر خاطرات کودکی و شهادت جهانبخش برادر بزرگ خانواده در کردستان به کتاب ارزش مضاعفی بخشیده و آن را خواندنی‌تر کرده است. این وظیفه محقق است که در مصاحبه این نکته‌های پیدا و پنهان را بیابد و متن را از کرختی و یکنواختی در بیاورد.

سربازها پس از پایان خدمت تریبونی برای بیان خاطراتشان ندارند

وی گفت: بعد از تحقیق کتابخانه ای که داشتم و نکاتی که به دست آوردم به اقدام نشر مرز و بوم در انتشار کتاب سیاوش ایمان بیشتری آوردم و پیشنهادم به این نشر این است که به این رده موضوعی یعنی خاطرات سربازها ضریب دهد. حیف است از کنار تجربیات سربازی به راحتی عبور کرد. در زمان صلح و جنگ بیشتر جوان‌های کشور دوره خدمت را پشت سر می‌گذارند و شاید بیان خاطرات و تجربیات مجالی باشد برای مسئولین که با مشکلات و مسائل این قشر بیشتر و بهتر مواجه شوند و با رویکرد تعلیمی و تربیتی از این فرصت استفاده مناسب‌تری کنند. خوشایند سازی دوره سربازی موجب می‌شود که جوان‌ها با اشتیاق وارد این دوره شوند. دو سال خدمت سربازی می‌تواند از یک پسر جوان یک مرد توانمند برای ورود به جامعه بسازد یا بر عکس عمر او را هدر دهد. در بررسی کتاب‌ها متوجه شدم که یکی از کلیدواژه‌های این خاطرات فرار است. مرخصی روزانه و ساعتی، پرسه زدن در شهرهای نزدیک محل خدمت و تماس مکرر با خانواده محور مهم خاطرات است. اگر دوره سربازی دوره مهارت آموزی و آموزش‌های مورد نیاز سرباز باشد حتی این قابلیت را دارد که رشته و شغل ثابت جوان را برای آینده تعیین کند.

رامهرمزی ادامه داد: به قول آقای مرتضی قاضی، مسئول وقت نشر مرز و بوم «اگر ارتش می‌خواهد روایت و سهم خودش از جنگ را بگوید باید دنبال رفتار قهرمانانش باشد، قهرمانانش را پیدا کند و زندگی آن‌ها را به تصویر بکشد، حتی اگر یک سرباز باشد.» در کتاب سیاوش دو کار قهرمانانه از آقای قدیر می‌بینیم؛ ایشان در هجده سالگی در روزهای پر التهاب جنگ گروهک‌ها برای یافتن برادرش به کردستان می‌رود و در بدترین شرایط جنازه برادرش که حکم پدر خانواده را دارد، پیدا می‌کند و به خرم آباد می‌برد و خانواده را از بلاتکلیفی و چشم انتظاری در می‌آورد. کدام پسر هجده ساله ما امروز چنین شجاعتی دارد؟ رفتار قهرمانانه دیگر سیاوش قدیر رفتن به خرمشهر در روزهای مقاومت است. او هفده روز در کنار مدافعان می‌ایستد و هر آنچه از دستش برآمده انجام می‌دهد. در حالی که به لحاظ سازمانی دستوری برای حضور در خط مقدم جبهه را نداشته و به خواست خود وارد معرکه خرمشهر می‌شود. کسانی که در روزهای مقاومت حضور داشتند می‌توانند درک کنند که هفده روز ایستادگی در خرمشهر یعنی چه؟ البته او سایر دوستانش به دلیل نداشتن فرماندهی و سرگردانی در انجام وظیفه از خرمشهر خارج می‌شوند چه بسا در صورت سامان دهی نیروها، ایشان تا روز سقوط از خرمشهر خارج نمی‌شدند.

وی افزود: وارد بخش دوم نقد می‌شوم که توجه به متن، محتوا و ساختار کتاب است. معمولاً در حضور راویان، وارد نقد همه جانبه کتاب نمی‌شویم. بیشتر هدف ما معرفی کتاب و تجلیل از زحمات روای است که همه تجربه و سرمایه زندگی اش را در اختیار ما گذاشته که بخوانیم، درس بگیریم و لذت ببریم. از نظر من نقد همه جانبه با رویکرد تحلیلی با بیان نکات مثبت و منفی مربوط به نویسنده کتاب است. او در جایگاه محقق و نویسنده پاسخگوی کاستی‌های کتاب است. خاطرات برای راوی حکم فرزندش را دارد و با تجربه‌ای که طی این سال‌ها داشتم راوی‌های جنگ نقد همه جانبه را بر نمی‌تابند و شاید هم حق دارند چون کار آنها بیان و روایت این تجربیات و کار نویسنده، محقق و ناشر از آب و گل در آوردن سرمایه زندگی آن هاست. کتاب سیاوش کتاب آدم‌های معمولی، ساده و بی ادعای جنگ است. راوی کتاب راستگو و بی غل و غش است و خودش را سانسور نکرده از خدمات خودش و سربازان جان برکف خاطره گفته، از سربازهایی که دعوا می‌کنند و نمی‌خواهند به خرمشهر بروند روایت دارد. از سربازی یاد کرده است که تیر به پایش می‌زند تا از رفتن به جبهه معاف شود. هر کدام از این خاطرات به بخشی از واقعیت جنگ و آدم‌هایش پرداخته است. باید همه این آدم‌ها را در کنار هم دید اما از تکرار و تواتر روایت‌ها می‌توان به میانگین واقعی انسان جنگ رسید و سهم اصلی و شایع را به کسانی داد که با انگیزه و عشق در راه دین و وطن در جبهه‌ها مقابل دشمن ایستادند.

نویسنده من میترا نیستم افزود: ورود و خروج‌های نویسنده در کتاب سیاوش خوب است. خواننده نخ تسبیح را گم نمی‌کند. فصل‌های کتاب ارتباط خوبی با هم دارند. نویسنده اطلاعات را به یکباره در کتاب خرج نکرده است. برای درج خاطرات و اطلاعات برنامه داشته و ارزش اطلاعات را حفظ کرده است. مثلاً تعلیق خوبی درباره حادثه پدر راوی داریم که اندک اندک در متن گره گشایی می‌شود و خواننده را دنبال خود می‌کشاند. یا در حادثه‌ای متوجه آشنایی نزدیکی سیاوش قدیر اهل خرم آباد با شهید بهروز مرادی یکی از قهرمانان سپاه خرمشهر می‌شویم. نویسنده بعد از ایجاد شگفتی از دوستی آن دو با فلش بکی ماجرای آشنایی را مطرح می‌کند که در جای خود بسیار جذاب است. شخصیت شهید جهان بخش در کتاب به خوبی ترسیم شده است و حتی می‌شد اسم کتاب را برادر جهان بخش گذاشت. شخصیتی کاریزما که به تنهایی قادر است یک خانواده و فامیل را هندل کند و حامی اصلی سیاوش در زندگی بوده است.

معصومه رامهرمزی گفت: کتاب‌هایی می‌توانند معاصریت داشته باشند و در ذهن خواننده بنشینند که علاوه بر زندگی سوژه، مفهومی را معنا و ماندگار کنند. در این کتاب، مفهوم سربازی در ذهن ما می‌نشیند. کتاب هم معرف سیاوش قدیر است و هم سرشار از مفهوم سربازی است. کتاب‌های خاطره چون یکی از منابع اصلی مطالعات تاریخی است باید فهرست اعلام داشته باشد و این کتاب نیز فهرست اعلام دارد. فهرست اعلام باید آورده شود که محققین استفاده کنند و بهره ببرند. شاید نام بعضی از افراد مؤثر در جنگ یا اتفاقات مهم فقط یک بار در این کتاب آمده باشد و این مهم نباید از چشم محقق دور بماند. البته به نسبت اطلاعاتی که در کتاب می‌آید و نقشی که راوی دارد ضرورت ثبت اعلام متفاوت است. برای اینکه کتابی بی رویه فربه نشود و ریتم کندی پیدا نکند منظومه سوالات مصاحبه باید به گونه‌ای طراحی شود که معنای اصلی کتاب حاصل شود. گاهی جزئیات در خدمت معنا نیست و موجب طولانی شدن فرایند تولید، انتشار کتاب، چاق و چله شدن بی رویه متن و افزایش قیمت کتاب است و هزینه غیر ضروری را به مخاطب تحمیل می‌کند.

محسن شاه‌رضایی دیگر سخنران این نشست بود که گفت: سیاوش قدیر سرباز ارتش نیست. سرباز ژاندارمری است؛ جایی که امروز دیگر نیست اما خاطراتش از زبان این سرباز است. در سلسله آموزش‌های خاطره نویسی و مستند نگاری می‌گوئیم خاطره بنویسید؛ این خاطره باید سوژه داشته باشد، سوژه با روش پژوهش پیدا می‌شود، سوژه که پیدا شد باید با استفاده از روش مصاحبه نوشته می‌شود، بعد از مصاحبه گرفتن باید آن را پیاده کرد، بعد از پیاده سازی باید کد زد، تبدیل به نثر کرد، لحن گذاشت و در نهایت مستندات را آورد وتبدیل به کتاب کرد و داد برای چاپ، تمام این مراحل را در این این کتاب دیدم. این کتاب یک مثال موفقی است از آن سلسله آموزش‌هایی است که به نو قلم‌ها می‌دادیم.

روایت سیاوش قدیر با لحن و لهجه خرم آبادی و صداقت به یادگار مانده از دهه شصت پایان بند جلسه نقد کتاب بود. راوی کتاب مورد نظر با بیان خاطره‌ای درباره شهید جهانبخش قدیر و ۲۳ شهید پادگان سنندج که برای حفظ این پادگان جان دادند پرداخت و گفت: مقاومت و شهادت آنها موجب شد انبوه مهمات پادگان سنندج به دست گروهک‌های ضد انقلاب نیفتد که اگر این اتفاق می‌افتاد شاید سرنوشت کردستان در آن برهه حساس تاریخی تغییر می‌کرد.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سربازها تریبونی برای بیان خاطرات ندارند بیشتر بخوانید »

روشی که «عزت‌الله شاهی» با آن روحیه تحمل خود زیر شکنجه‌ها را بالا برد/ روش «عزت‌الله شاهی» برای فریب ساواک

اقدام شجاعانه «عزت‌شاهی» برای فریب ساواک


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز ۲۶ ژوئن به‌عنوان روز حمایت از قربانیان شکنجه نام‌گذاری شده است. این روزی است برای پرداختن به کسانی که تجربه‌های هولناکی را پشت سر گذاشته‌اند تا جهانیان در باره آنچه ناگفتنی است، گفت‌وگو کنند.

فیلم زیر مصاحبه‌ای است که با عزت‌الله شاهی انجام شده است. وی از جمله معروف‌ترین مبارزینی است که خشن‌ترین و سخت‌ترین روش‌های شکنجه ساواک را تجربه کرد، اما به طرز حیرت‌آوری مقاومت کرد و در هم نشکست.

وی از سال ۱۳۵۱ تا سال ۱۳۵۷ را در زندان گذراند و بعد از انقلاب، نام خانوادگی خود را به «مطهری» تغییر داد.

«وی در ابتدا اظهار داشت: بسم الله الرحمن الرحیم.. من عزت‌الله شاهی هستم. متولد ۱۳۲۵ هستم و سال ۱۳۵۱ هم دستگیر شدم. دستگیری من اینگونه بود که مرا به رگبار گلوله بستند و هفت گلوله خوردم و دستگیر شدم.

شاهی در مورد دستگیری خود گفت: آن موقع که من به هوش آمدم، اطرافم را دیدم که ۱۰-۲۰ نفر دور و بر من اعم از بازجو، شکنجه‌گر، فلان و نگهبان و افسر هستند. من در آنجا لُخت مادرزاد بودم، اما گفتم: نکند که من زنده بمانم و نتوانم مقاومت کنم.

وی افزود: اگر با آن روحیه از من بازجویی می‌کردند، شاید من الآن از خائنان درجه یک بودم. گفتیم: خدایا، ما در این دنیا هر کاری کردیم، برای تو بوده است، به خاطر تو بوده است. یک سری حرف به خدا و ائمه (ع) زدم. تمام این‌ها ۱۰ دقیقه طول نکشید و من که آن روحیه را داشتم، بعد از آن دو رکعت نماز، سر به سر آن‌ها می‌گذاشتم و با چنین روحیه‌ای، من ۴۸ ساعت آدرس منزلم را ندادم.

شاهی ادامه داد: من برای آنکه وقت بگذرانم تا بچه‌های بیرون خانه ما را تخلیه کنند، معطلشان کردم. بعد از ۴۸ ساعت، گفتیم: آقا، می‌گوییم؛ منتها آن موقع پاکتی در خانه بود که ما آن موقع رفتیم و شعبان بی‌مخ را زدیم، در خیابان صاحب جمع، یک پیرزن جلوی موتور ما سبز شد. ما برای اینکه وی را زیر نگیریم، ترمز را با هم گرفتیم و موتور کله کرد و خوردم زمین و کتف سمت چپ من آسیب دید.

وی در معرفی «حسین محمدی» گفت: من رفتم پیش آن دکتر و گفت: اسمت چیست؟ می‌خواست نسخه بنویسد. من الکی گفتم (این الکی است و مهم نیست) حسین محمدی. آنجا این دو روز، این ۴۸ ساعت، فقط فکر کردم که اگر این‌ها رفتند خانه خالی نشده، آن پاکت را پیدا کردند، روی آن نوشته حسین محمدی، من این حسین محمدی را چه کار کنم؟ بگویم کیست؟ من تمام این‌ها را گردن حسین محمدی انداختم.

روشی که «عزت‌الله شاهی» با آن روحیه تحمل خود زیر شکنجه‌ها را بالا برد/ روش «عزت‌الله شاهی» برای فریب ساواک

شاهی در مورد معطل کردن ساواک ادامه داد: من گفتم که من قراری دارم. من قرارش را بگویم، زودتر بروید بگیرید. مواظب باشید که این دوش خوبی است. زود فرار می‌کند. آدرس دادیم و رفتند و پیدایش نکردند؛ چون کسی نبود، قراری نبود، الکی من یک چیزی گفتم.

وی در مورد پاکتی که وزارت اطلاعات برای او فرستاده بود، بیان کرد: سه، چهار سال پیش از بچه‌های وزارت اطلاعات پاکتی برای من فرستادند و گفته بودند که این برای تو است. ببین چه چیزی است؟

من نگاه کردم و دیدم که کروکی آن آدرسی که من برای حسین محمدی داده بودم و قرارش را لو داده بودم، آن را ساواک با خودکار و خط‌کش کروکی کشیده و منطقه را در نقشه کشیده است و پایین آن هم نوشته است که ۱۷ اکیپ، ۴۸ ساعت منطقه را زیر نظر داشتند و حسین محمدی سر قرار نیامد.

شاهی در مورد ترفند ساواک برای اعتراف گرفتن گفت: آن موقع که دستگیر شدم، ۲۵-۲۶ ساله بودم، ولی ازدواج نکرده بودم. پدر و برادرم هم خیلی سعی کردند که من ازدواج کنم، ولی من زیر بار نرفتم. می‌گفتم من ازدواج کنم، زنم دست کی بیفتد، بچه‌ام دست کی بیفتد؟ اما جوری مطرح کرده بودند که از هر دو (سه) نفری، یکی از آن‌ها ساواکی هستند و مردم از سایه خودشان هم وحشت داشتند.

وی ادامه داد: آن موقع‌ها می‌گفتند که هر وقت آدم دستگیر شود، بعضی مواقع زن و بچه آدم را جلویش می‌آورند و به او تجاوز می‌کنند، حرف‌هایی می‌زنند یا کار‌هایی می‌کنند. گفتم: هر وقت این کار‌ها باشد، زن من را جلوی من می‌آورند، می‌خواهند چه کارش کنند؟ چقدر اذیتش می‌کنند؟ آنجاست که آدم ضعف نشان می‌دهد و می‌برد و حاضر است هر کاری را بکند که با زنش این کار را نکنند.

شاهی در توضیح شکنجه‌های ساواک گفت: شلاق که می‌زدند، اگر روی پا یا روی دست، همین‌طوری یه‌وری بزنند، این پوست و ناخن با هم کند می‌شوند. به بدنشان، به جا‌های حساس بدنشان شوک برقی می‌دادند. این کار را که می‌کردند، طرف می‌لرزید و حالت تشنج به او دست می‌داد.

وی افزود: آن وقت کمیته هم (اگر شما به موزه عبرت رفته باشید) آنجا تختی گذاشته‌اند، ما را شش ماه آنجا به تخت بسته بودند. ۲۴ ساعت و روزی سه-چهار دفعه هم پذیرایی می‌کردند و با کابل و سوزاندن و شلاق و لگد و… می‌زدند.

شاهی گفت: حالا ما می‌خواهیم این رژیم را با رژیم شاهنشاهی مقایسه کنیم. هیچ‌کدامشان قابل مقایسه نیستند. اینکه انسان بایست از خودش بگذرد تا بتواند این کار را بکند. انسان تا از خود نگذرد، نمی‌تواند.

وی در پایان افزود: آن موقع هم من از خودم هیچی نداشتم؛ هر چه بوده است، به نظرم از توسلات به ائمه (ع) و کمک‌های خدا بوده است. چون من نه برای پُستی این کار را کردم و نه برای مقامی. همیشه هم مرگ جلوی چشمم بوده است. حالا هم همیشه آماده هستم.

کد ویدیو

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اقدام شجاعانه «عزت‌شاهی» برای فریب ساواک بیشتر بخوانید »

فیلم/ حمایت همه‌جانبه شبکه سلطنتی من و تو از رضا خان

فیلم/ حمایت همه‌جانبه شبکه سلطنتی من و تو از رضا خان



ببینید کار این شبکه‌ به کجا رسیده که دیگر مجبور به طرفداری از «رضا پهلوی» و دیکتاتوری‌هایش شده‌اند.


دریافت
3 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ حمایت همه‌جانبه شبکه سلطنتی من و تو از رضا خان بیشتر بخوانید »

خمینی کبیر؛ روح ۱۵ خرداد

خمینی کبیر؛ روح ۱۵ خرداد


گروه اخبار داخلی دفاع‌پرس- مهدی مقاری؛ در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ مردم در بیشتر شهرها، در اعتراض به دستگيری امام خمينی (ره) به خيابان‌ها ريختند و قيام خونين خويش را آغاز کردند. سيل خروشان کشاورزان غيور و کفن‌پوش دشت پیشوا و ورامين، دهقانان کن و نيز مردم جماران به سوی تهران سرازير شد؛ انبوه جمعيت بازاری، بارفروش، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فريادهای رعد آسای «يا مرگ يا خمينی» و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه درآورد.

شاه که در برابر قيام قهرآلود ملت، تاج و تخت خود را درحال زوال می‌ديد، با رگبار مسلسل به جنگ ملت مظلوم رفت و شهرها را به کشتارگاه مخوف و حمام خون مبدل ساخت.

در بيشتر شهرها، درگيری، راهپيمايی، برگزاری جلسات و نيز سخنرانی ضد رژيم و اعتراض به دستگيری امام (ره) صورت گرفت؛ در بعضی از شهرها مانند قم، شيراز، تبريز و مشهد، اعتراض از شدت و گستردگی بيشتری برخوردار بود که در اثر اين حوادث، تعداد زيادی شهید، مجروح يا زندانی شدند.

پانزدهم خرداد، نقطه عطفی در تاريخ معاصر؛ يادگاری از پيوند معنوی توده‌های عظيم مردم، واکنشی از احساس عميق مذهبی ملت ايران؛ نمايشی از به پاخاستن مردمی که می‌خواستند ظلم و ستم را از بن بر کنند؛ تجسمی از تاريخ اسلام و درجه‌ای برای سنجش فداکاری و ازخودگذشتگی انسان‌هایی که به دنبال آرمان الهی حرکت می‌کنند؛ است.

پانزدهم خرداد، روز قيام خونين مردم جان‌برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به ميدان آمدند تا سلطه طاغوتيان را از کشورشان برچينند. این روز برای اسلام، به اسم اسلام و راهنمایی روحانیت بود.

قیام ۱۵ خرداد اسطوره قدرت ستم‌شاهی را در هم شکست و افسانه‌ها و افسون‌ها را باطل کرد که اولین و مهم‌ترین فصل خونین مبارزه در عاشورای ۱۵ خرداد رقم خورد.

۱۵ خرداد را نمی‌توان جدا از امام و رهبری هایش مطرح کرد؛ این روز اگر جانی دارد و تازه است، حیات خود را از نفس مسیحایی روح خدا به عاریت دارد، این عارف مصلحی که زمان عقیم را به میلاد شهادت بارور کرد و جانی تازه در کالبد افسرده و مرده این مردم دمید؛ ۱۵ خرداد روز امام و امت است، روز بیعت امت با امام است، روز میثاق خون و پیمان شهادت است و آغازی برای آغازها که خشم ابوذرها و قیام حُجرها و نهضت کربلا را به یاد می‌آورد.

این امام (ره) بود که در ۱۵ خرداد، به حرکت مردم، مسیر خدایی و بعد مکتبی و محتوای اسلامی می‌بخشید.

اگرچه خداگریزان و مادی‌گرایان و چپ‌روان دور از غافله، آن روز، این نهضت را شورش کور و تلاش ارتجاع خواندند، ولی خون ۱۵ هزار شهید ۱۵ خرداد، از همین توده مقلد مرجعیت و پیرو رساله و روایت و ولایت، شاهد است که نهضت، مکتبی بود، و قیام، رجعت‌شکن و مبارزه، اسلامی بود.

شهدای ۱۵ خرداد، رفتند، تا بمانند. شهید شدند، تا بر زمان خود، شهادت دهند. جان دادند، تا حیات جاودان یابند.

خونی که در عاشورا، از صحرای کربلا جوشیده بود، بستر تاریخ را در نوردید و در رود سرخ تشیع جاری شد و موج‌ها آفرید تا در ۱۵ خرداد، فواره این خون بر چهره زمان پاشید و تاریخ ما سرخ و خونین شد و از آن پس، ۱۹ دی، ۱۷ شهریور، ۲۲ بهمن و دیگر نقطه‌های عطف و لحظه‌های اوج نهضت پدید آمد و با امامت روح خدا، اسلام در کربلای خون گرفته ایران حاکم شد.

البته که این نهر خون، بار دیگر از کربلا خواهد گذشت و در قدس، مقدس‌تر خواهد شد و مسجدالأقصی را از بند صهیونیست‌ها نجات خواهد داد و امت مسلمان فلسطین را در سایه «قرآن» آزاد خواهد کرد و آن روز، دیر نیست.

تندباد نیمه خرداد، گرچه سرو‌های بلندی را از پای افکند، اما آن خون‌های پاک، سیلی شد که کاخ ستم را از بنیان کند و طوفانی شد که بساط ظلم طاغوت را در هم پیچید و ۱۵ خرداد، اوج یک روز بلند و گرم و جوشان بود که تاریخ را به حرکت آورد، و دیده‌ها را بیدار ساخت و خفتگان را برخیزاند و تأکیدی بر اصالت مکتب، و عمق دین در جان دین باوران بود.

گواه باشید و شهادت دهید که امام، آن پیرمرد برنادل، آن رهبر دوران‌ساز به زمان جان داد و به تاریخ حرکت بخشید و به اسلام حیاتی مجدد، و به ملت، یکپارچگی، و به ایران، آزادی، و به آزادی، آبرو هدیه داد.

۱۵ خرداد، این نبض پر طپش تاریخ، این جان دین در چله روز، فقط یکی از آن ایام‌اللّه است که آن فرزند زهرا، بر تارک تاریخ نشاند.‌ ای لحظه‌ها!‌ ای زمان،‌ ای ذره ذره این خاک،‌ ای قطره قطره خون‌های پاک شهیدان، گواه باشید که به راه خمینی کبیر وفاداریم و زیر پرچم بلند ولایت، از جوهره ۱۵ خرداد حمایت می‌کنیم.

موج خرداد هیچ‌گاه از جوش و خروش نمی‌افتد و هیچ زمانی شعله‌های سرکش این حرکت انقلابی فرو نخواهد نشست؛ زیرا آرمان‌های یک ملت بزرگ و شجاع در این روز و در قالب یک اجتماع حقیقت‌طلبانه متجلی شد.

آنچه در قیام حماسه‌انگیز خرداد ۴۲ از اهمیت و اعتبار به‌سزایی برخوردار است، حفظ وحدت کلمه یکپارچگی و بیداری ملتی بود که علی‌رغم خفقان‌ها، با اراده‌ای مصمّم به مقابله با حکومت ظلم و جور برخاست.

قیام انقلاب‌آفرین و خون‌رنگ ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ گویای این واقعیت بود که اگر ملتی مورد تجاوز و زورگویی‌های عده‌ای قدرت‌طلب دیکتاتورمآب قرار گیرد، تنها اراده آن ملت است که می‌تواند در مقابله با ظلم‌ها و ستم‌ها ایستادگی کند و سرنوشت خود را رقم بزند؛ ۱۵ خرداد، روز ورق خوردن سرنوشت مبارکی بود که اگرچه با خون‌های جوانان پاک این سرزمین آغشته شد، اما مبدأ تحول بزرگ در عرصه حیات سیاسی و اجتماعی جامعه بود.

انتهای پیام/ 371

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خمینی کبیر؛ روح ۱۵ خرداد بیشتر بخوانید »