ریاض

گفتگوی تلفنی ولیعهد سعودی و رئیس جمهور چین

دلالت‌های راهبردی سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان



سفر اخیر شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین به عربستان، دلالت‌های راهبردی مهمی درخصوص جنگ سرد جدید بین جبهه شرق و غرب و افول هژمونی امریکا دارد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حمیدرضا شاه‌نظری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: سفر اخیر شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین به عربستان که به امضای یک توافقنامه راهبردی میان پکن و ریاض انجامید، دلالت‌های راهبردی مهمی درخصوص جنگ سرد جدید بین جبهه شرق و غرب و افول هژمونی امریکا دارد که تعمداً از سوی لشکر رسانه‌ای فارسی‌زبان متعلق به امریکا نادیده گرفته شده و در عوض تلاش شد با تمرکز بر بندهایی از بیانیه‌های صادر شده در این سفر، ضمن پنهان کردن این دلالت‌ها، تفسیری مغرضانه و ضدایرانی از آن ارائه شود.

اگرچه در بخش‌هایی از بیانیه صادر شده در این نشست، عبارت‌هایی علیه ایران گنجانده شده بود، ولی این عبارت‌ها و این بیانیه‌ها نهایتاً در حد سخنان دیپلماتیک دوپهلو است که بسیاری از دولت‌ها برای پیشبرد اهداف‌شان در جلب توجه طرف مقابل اعلام می‌کنند، ولی در عمل بر مبنای آن عمل نمی‌کنند. در بسیاری مواقع این‌گونه بیانیه‌ها نشان‌دهنده سیاست‌های واقعی دولت‌های صادرکننده آن نیست بلکه بیشتر یک ژست دیپلماتیک است که برای جلب توجه و اطمینان برای طرف مقابل صادر می‌شود. هر وقت سیاست اعلامی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بی‌طرفی در موضوع اوکراین، مورد قبول غربی‌ها و اوکراین قرار گرفت و به سیاست اعمالی ایران تعبیر شد این بیانیه را هم باید جدی قلمداد کرد. نقطه عطف و اهمیت این سفر نه بیانیه دیپلماتیک آن بلکه ضربات جبران‌ناپذیر راهبردی و حیثیتی بود که اصل انجام آن و نتایج حاصل از آن به امریکا و جبهه غرب وارد کرد. نکات زیر درباره تفسیر درست سفر فوق و توافقنامه صورت گرفته در آن قابل توجه است:

سفر چند ماه قبل جو بایدن به عربستان نتوانست به نتایج مورد نظر امریکا بینجامد و سبب تمسخر بایدن در سطح رسانه‌ها و سیاستمداران شد. تحولات جهانی به وضوح نشان می‌دهد که امریکا اعتبار سابق خود را حتی در بین متحدان و کشورهای تحت نفوذ خود نیز از دست داده است. ماجرای جنگ اوکراین و نحوه نقش‌آفرینی امریکا در آن که به وضوح نشان می‌دهد این کشور دیگر نه توان حمایت جدی از متحدان خود را دارد و نه از نظر آنان خود را موظف به انجام این کار می‌داند. تحولات جهانی نشان می‌دهد امریکا با فهم افول قدرت خود در عرصه جهانی، فقط به دنبال کسب منفعت حداکثری بی‌توجه به سرنوشت دیگران است. به عبارت دیگر می‌توان گفت امریکایی‌ها همزمان با افول در شاخصه‌های مختلف قدرت، توان رهبری جهانی خود را نیز از دست داده و دیگر متحدان این کشور هم به آن اعتماد سابق را ندارند و این یکی از دلایل عمده عربستان برای گرایش به سمت چین و سفر اخیر رئیس‌جمهور چین به این کشور به‌رغم تلاش‌های امریکایی‌ها برای جلوگیری از انجام این سفر تلقی می‌شود.

این سفر از منظر مناسبات اقتصاد جهانی و بازار جهانی انرژی نیز بسیار مهم ارزیابی می‌شود و نشان می‌دهد که دیگر امریکا توان تحمیل خواسته‌های خود بر این بازار را ندارد. طی دهه‌های متوالی امریکا همواره تلاش داشته شروط خود را بر بازار جهانی نفت تحمیل کند و کنترل این بازار را در دست داشته باشد، اما رویداد اخیر و توافق چین و عربستان و حتی سایر کشورهای عربی خلیج‌فارس و جایگزینی یوان به جای دلار در معاملات نفتی، به‌رغم میل امریکا، بیانگر کاهش نقش‌آفرینی امریکا به عنوان یک قدرت هژمون در عرصه بین‌الملل است.

عربستان با فهم افول قدرت امریکا و عدم تعهد و توانایی این کشور در دفاع از هم‌پیمانان خود در برابر دیگران، تلاش نموده تا با باز کردن پای چین به منطقه و گره زدن منافع چین به نفت و اقتصاد منطقه، نوعی بازدارندگی در قبال جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت به وجود بیاورد. عربستان پیام «گاو شیرده بودن برای امریکا» را به خوبی دریافت کرده و فهمیده که دیگر ارباب قبلی نمی‌تواند امنیت او را تأمین کند، لذا لازم است مشتریان شیر را متنوع و از این طریق امنیت خود را تضمین کند. عربستان به این نتیجه رسیده که حمایت امریکا و برقراری رسمی روابط با رژیم صهیونیستی به تنهایی نمی‌تواند این کشور را از خطر دشمنانش حفظ کند.

امریکایی‌ها هم به خوبی متوجه این نیت عربستان هستند، به طوری‌که نشریه «فارین پالیسی» در تیتر گزارش خود در این باره نوشته: «بازدید شی از سعودی نشان داد دوران تک‌همسری عربستان با واشنگتن به سر آمده است!» این تیتر اشاره به مصاحبه سال ۲۰۰۴ «سعود الفیصل»، وزیر سابق خارجه عربستان سعودی دارد که در گفتگو با «واشنگتن‌پست» گفته بود روابط عربستان و امریکا «یک ازدواج کاتولیکی» نیست که تنها یک زن برای مرد مجاز باشد. این رابطه، ازدواجی اسلامی است، ازدواجی که مرد می‌تواند چهار همسر اختیار کند!» یعنی عربستان نمی‌خواهد فقط با یک کشور به نام امریکا ارتباط داشته باشد بلکه به دنبال متنوع‌سازی کشورهایی است که با آن‌ها ارتباط دارد.

تحولات جهانی نشان‌دهنده پایان هژمونی امریکا و آغاز دوره‌ای جدید است که در آن نظم جدیدی برقرار شده و دیگر یک قدرت مسلط در جهان وجود نداشته و عرصه قدرت جهانی، عرصه نقش‌آفرینی چند قدرت بزرگ خواهد بود. بی‌شک جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری که توانسته طی چند دهه بیشترین چالش را برای قدرت هژمون جهانی ایجاد کرده و نقشی تعیین‌کننده در نقاط ژئواستراتژیک جهان ایفا نماید یکی از قدرت‌های نظم جدید جهانی است. امروز ایران در جایگاهی نیست که هیچ کشور هرچند قدرتمندی به خود اجازه دهد حتی در یک بیانیه کم‌اهمیت برای خوشامد و فراهم شدن زمینه دوشیدن یک گاو شیرده خطوط قرمزش را نادیده بگیرد. هرچند محتوای ضدایرانی بیانیه فوق اهمیت جدی ندارد و نباید در دام بزرگنمایی آن از سوی لشکر رسانه‌ای امریکا افتاده و از فهم معنای واقعی آن سفر و توافقات صورت گفته غافل شد، ولی با این حال باید گفت امروز ایران نقشی تعیین‌کننده در منازعات جهانی و تغییر نظم جهانی بر عهده داشته و این را مقامات چین نیز به خوبی می‌دانند و دیر نیست که متوجه اشتباه بزرگ خود شده و آن را تصحیح و قدرت جهانی ایران را تأیید کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دلالت‌های راهبردی سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان بیشتر بخوانید »

تحریف، برای انتقام از امام؛ نقشه ای که در لندن طراحی شد

معمای یک عروسی و درس روسیه برای چین



گسترش روابط چین و عربستان بیش از آن که چالشی برای ما باشد، چالشی راهبردی برای سیطره بلا منازع آمریکاست. چین در حال ورود به جایی است که همواره حیاط خلوت، گاو شیرده آمریکا در منطقه محسوب می شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱) دهه ها طول می کشد تا نظم جهانی مستقر شود یا تغییر کند. آمریکا پس از فروپاشی بلوک شرق (سال ۱۹۹۱)، از نظام تک قطبی خبر داد. اما سی سال بعد، سیاستمداران بسیاری در غرب اتفاق نظر دارند که نظم آمریکایی به سر آمده و محور قدرت، در حال انتقال از غرب به آسیاست.

سفر رئیس جمهور چین به عربستان، در بستر این تغییر نظم جهانی اتفاق افتاده است. اگر مصاف چین و آمریکا را به مثابه یک رقابت کُشتی در نظر بگیریم، چین مدت هاست یک خم آمریکا را در برخی حوزه ها گرفته است.

آمریکا در مقابل، با وجود ضعف و ناتوانی بی سابقه، در صدد است به این رقیب (و رقبایی چون روسیه و ایران و حتی برخی دولت های اروپایی) فن بدل بزند.

۲) گسترش روابط چین و عربستان بیش از آن که چالشی برای ما باشد، چالشی راهبردی برای سیطره بلا منازع آمریکاست.

چین در حال ورود به جایی است که همواره «حیاط خلوت، گاو شیرده و یکی از دو رکن سیاست دو ستونی آمریکا در منطقه» محسوب می شد.

کاخ سفید، دو دهه بعد از اعلام «قرن جدید آمریکایی» و طرح «خاورمیانه جدید»، قادر نیست حتی رژیم سعودی را در قبضه نگه دارد. در قطعیت تغییر نظم آمریکایی، همین بس که حتی گاو شیرده هم مثل گذشته تمکین نمی کند.

این عدم تمکین، در هماهنگی عربستان با روسیه برای پایین نگاه داشتن عرضه نفت آشکارتر شد.

نمونه دیگر را می توان با مقایسه دو نوع استقبال متفاوت مقامات سعودی از جو بایدن و شی جین پینگ مشاهده کرد. همچنین، استقبال عربستان از پیشنهاد معاملات نفتی با یوان چین به جای دلار، ضربه مهمی است که مقامات آمریکا را نگران کرده است.

۳) اخیرا وبسایت کانال یک تلویزیون آلمان، در پاسخ این سوال که «دیدار شی از عربستان، چه پیامی برای آمریکا دارد؟»، نوشت: «این سفر، بخشی از اقدام تهاجمی چین است. پیام چین به آمریکا واضح است. ناظران، این سفر را نه تنها به لحاظ اقتصادی مهم می ‌دانند، بلکه آن را پیام واضح ژئوپلیتیک عربستان و چین به آمریکا می ‌شمارند. چین این پیام را می ‌رساند که وارد حوزه نفوذ آمریکا شده است. در سال‌ های اخیر، روابط آمریکا و عربستان سردتر از پیش شده. عربستان، از عقب ‌نشینی قدم‌ به ‌قدم واشنگتن از خاورمیانه ناراحت است و تضمین‌ امنیت خود را در خطر می ‌بیند. آمریکا نیز ناراحت است که عربستان، درست پیش از انتخابات کنگره، از کاهش تولید نفت خبر داده و بایدن را در مبارزات انتخاباتی در وضعیت بدی قرار داد».

۴) پیش از تلویزیون آلمان، مجله فارین پالیسی در تحلیلی یادآور شده بود: «با سفر شی جین، تجدید فراش عربستان تحقق یافته است. این سفر، شباهت بسیاری به میزبانی پر زرق و برق از دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ داشت. پکن نمی‌تواند در موضوعی که برای سعودی‌ها بسیار مهم است؛ یعنی تامین امنیت آنها در منطقه پرآشوب، جایگزین واشنگتن شود. اما روزهای تک همسری ریاض با واشنگتن احتمالاً به آخر رسیده است. آنچه به روابط آمریکا و عربستان آسیب می زند، بسیار عمیق تر از احساسات بایدن و بن سلمان نسبت به هم است. داد و ستدی که روابط را برای دهه‌ها حفظ کرده بود، یعنی نیاز واشنگتن به نفت و نیاز ریاض به تضمین های امنیتی آمریکا، به لطف لیستی طولانی از تنش‌ها و فشارها از بین رفته است. هر تفاهمی که در مورد تلاش عربستان برای افزایش تولید نفت به دست آمده بود، با توافق عربستان و روسیه برای کاهش تولید ۲ میلیون بشکه ای از بین رفت. این اقدام، در واشنگتن به عنوان حمایت مستقیم از تامین مالی پوتین در جنگ اوکراین تلقی شد. مسلّما رابطه آمریکا و عربستان، دیگر همان رابطه قدیمی نیست».

۵) اگر غرب آسیا تا دیروز، مجال تاخت و تاز آمریکا بود، امروز چهار گوشه جهان، شاهد دست و پنجه نرم کردن آمریکا با حریفان است. آمریکا ضربات سنگینی را در غرب آسیا دریافت کرد و حال آن که مدعی سلطنت بلا منازع بود.

عراق، افغانستان، سوریه (و لبنان و فلسطین)، اسناد سوء محاسبه و باخت راهبردی آمریکا هستند. اگر این وارونگی نقشه ها نبود، امکان نداشت کاخ سفید امروز، شاهد مانور چین در حیاط خلوت خود باشد.

آمریکا با روسیه و چین هم درگیر است؛ اما عقده ای که به همراه اسرائیل و انگلیس، از ایران بر دل دارد، منحصر به فرد است. ایران بود که رویاهای «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید» را تبدیل به کابوس کرد و به حریفان، جرئت داد.

بنابراین، آمریکای زخمی و درمانده، ضمن عملیات جداگانه علیه روسیه و چین (و حتی خیانت به اروپا)، اقدام علیه ایران را در اولویت قرار داده است. آمریکا و اسرائیل پس از شکست های بسیار، بر آنند تا از نزدیکی حریفان مانع شوند و میان آنها شکاف بیندازند.

۶) چین و عربستان در جریان سفر اخیر، قراردادهایی به ارزش ۳۷ میلیارد دلار امضا کردند و همین سوژه ای برای محافل غربگدا در ایران شد.

این محافل، فروردین پارسال، هنگامی که سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین به امضای آقای ظریف و همتای چینی رسید، با ادبیاتی مانند «قرارداد ترکمانچای دوم (القایی صدای آمریکا)، موجب مستعمره شدن و فروش ایران، واگذاری بنادر و میزبانی چند هزار نظامی اشغالگر چینی، خلاف سیاست نه شرقی نه غربی و…»، به تفاهم نامه حمله‌ور شدند؛ سندی که قراردادهایی به ارزش ۴۰۰ میلیارد دلار را مد نظر دارد.

همان ها اکنون، سفر رئیس ‌جمهور چین به ریاض را به رخ کشیده و می نویسند: «ایران از قرارداد های منطقه‌ ای بازمانده و قراداد ها، منهای ایران امضا شده است. تاخیر در رفع تحریم‌ ها موجب حذف ایران و پیشی‌گرفتن همسایگان شد».

این دعاوی در حالی است که شمار تحریم ها در روند هشت ساله معطلی برجامی، به بیش از دو برابر افزایش یافت؛ چرا که آمریکا از همان ابتدا، بنایی برای کاهش موثر و پایدار تحریم ها نداشت. در دوره اعتماد یکطرفه به غرب، امضای سند همکاری با چین سالها به تاخیر افتاد و حتی در مقطعی، به مدت پنج ماه، در پکن سفیر نداشتیم!

روایت تلخ آقای ظریف در آخرین گزارش برجامی به مجلس می گوید: «اگر با خوش خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی از خود نرنجانده بودیم، دوستان‌مان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی، رهایمان نمی‌کردند». این رویداد، نتیجه ترکیب کج فهمی و خط نفوذی بود که امروز، کشورمان را به خاطر قرارداد ۳۷ میلیارد دلاری چین و عربستان ملامت می‌کند!

۷) همکاری های چین و ایران در دهه گذشته، به سود طرفین بوده است. چین، شریک مهم تجاری ما بوده و این شراکت، پس از این می‌تواند در قالب عملیاتی شدن سند همکاری و احیای مسیر راهبردی جاده ابریشم ارتقا پیدا کند، مشروط بر این که طرفین اهتمام کافی داشته باشند و به ویژه چین مراقب باشد سرمست از عقب راندن آمریکا، در تله نیفتد و فن بدل نخورد.

از این منظر، صدور بیانیه مشترک با عربستان و شورای همکاری خلیج فارس که حاوی موضع‌گیری منفی درباره ایران (برنامه هسته ای، سیاست منطقه‌ای و جزایر سه گانه ایرانی) بود، موضعی بسیار غلط، و خبط و خطای راهبردی از سوی چین محسوب می شود.

چین بارها اذعان کرده که آمریکا در ماجرای به هم خوردن برجام و توقف تعهدات داوطلبانه ایران، مقصر اصلی است.

در موضوع جزایر سه گانه هم، منطق حقوقی ایران بسیار قاطع (بسیار محکم تر از ماجرای تایوان و چین) است. روشن است ملت و نظامی که سیصد هزار شهید تقدیم کردند و نگذاشتند یک وجب از خاک کشورشان در اشغال ارتش صدام باقی بماند، سر سوزنی درباره تمامیت ارضی و حاکمیت سرزمینی خود اغماض نمی‌کنند.

۸) نکته مهمی که باید گوشزد کرد، این است که اگر ایران و متحدان آن در مقاومت منطقه نبودند و پروژه آمریکا، اسرائیل، اروپا و عربستان در جنگ های منطقه پیش می رفت، امروز نه چین و نه هیچ کشور دیگری در دنیا، امکان تنفس سیاسی و اقتصادی آسان را نداشتند و باید برای خرید نفت از منطقه تحت سیطره آمریکا، نه برای هر بشکه، بلکه برای هر گالن ۷۰ دلار بپردازند.

اگر امروز برای آقای شی در منطقه فرش قرمزی پهن می شود، نتیجه شکست های آمریکا و متحدانش در جنگ و تروریسم است.

بنابراین امضای بیانیه علیه گروه‌های مقاومت در منطقه -صرف نظر از بی ارزش بودن آن- موضعی غلط و نامربوط است؛ ولو برای دوشیدن عربستان انجام شده باشد. نفس این که مقامات چینی می‌توانند در حیاط خلوت آمریکا پا بگذارند و معاملات نفتی انجام دهند، مدیون ایستادگی ایران و متحدانش در برابر توسعه‌طلبی‌های آمریکاست.

اگر آمریکا و غرب در این مصاف پیروز شده بودند، بی‌تردید، دامنه جنگ‌افروزی، به شرق آسیا و مرزهای چین کشیده می‌شد. چنان که به مرزهای روسیه کشانده شد و روسیه ناچار شد هزینه‌های جنگ را به جان بخرد تا پایگاه‌های نظامی و جاسوسی ناتو را بتاراند. اگر چینی‌ها غفلت کنند و خواب بمانند یا در سرمستی غوطه‌ور شوند، ممکن است گرفتار عبرتی دشوارتر از روسیه شوند.

۹) رئیس ‌جمهور روسیه چندی قبل در گفت‌وگو با خبرنگاران و درباره سخنان صدراعظم سابق آلمان، مبنی بر اینکه «هدف از توافقات مینسک در سال ۲۰۱۴، خرید زمان برای اوکراین» بود، اظهار داشت «این، شگفت‌انگیز و ناامید کننده است. صادقانه بگویم، ممکن است ما خیلی دیر متوجه شده باشیم و شاید باید زودتر از اینها کار را شروع می‌کردیم. می‌دانستم که اوکراین قصد اجرای توافق را ندارد، اما فکر می ‌کردم سایر شرکت‌کنندگان در آن فرآیند، صادقند. معلوم شد آنها نیز ما را فریب می دادند».

آنجلا مرکل درباره اینکه غربی‌ها روسیه را فریب داده و برای اوکراین زمان خریدند، به اشپیگل گفت: «آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین غافلگیر کننده و عجیب نبود. توافقات مینسک مبهم بود و از بین رفت. این توافق برای تقویت نظامی اوکراین، زمان خرید». به نظر می رسد چالش‌ها و بحران‌سازی های امنیتی مشابهی چه از داخل و چه در خارج مرزها، در انتظار چین است.

۱۰) این حق دولت چین است که نگران امنیت و ثبات واردات انرژی باشد. اما امنیت و ثبات، موضوعی چند بعدی و طرفینی است.

به عنوان یک نمونه روشن، امکان ندارد رژیم عربستان، پشتیبان عمده بسیاری از جنایات و جنگ‌افروزی ها علیه ملت های منطقه -از افغانستان و عراق و سوریه تا لبنان و فلسطین و یمن- باشد اما خود، گرفتار نا امنی نشود. نتیجه طبیعی هشت سال تجاوز و اشغالگری و جنایت علیه ملت مظلوم یمن، ضربات سهمگین به تاسیسات مهم نظامی و اقتصادی و نفتی سعودی (از جمله آرامکو) بود.

کشورهای نگران امنیت بازار نفت، باید عربستان را بازخواست کنند که چرا دست به ماجرا جویی و فتنه انگیزی (مستقیم یا نیابتی) زده و ثبات منطقه را مخدوش می کند؟ هیچ دلیلی ندارد که ملت های منطقه آسیب ببینند، اما عربستان امنیت داشته باشد. این رژیم (به نیابت از آمریکا و اسرائیل) به صندوق تامین مالی و پمپاژ جنگ و تروریسم و آشوب و بی‌ثباتی در منطقه تبدیل شده و مجازات متقابل، پیامد بدیهی رفتار او خواهد بود.

طبیعی است که اعضای محور مقاومت، در برابر این شرارت‌ها دست روی دست نگذارند و پاسخ پشیمان کننده بدهند.

سامانه‌های راداری و پدافندی آمریکا نتوانست عربستان را از خفّت ناشی از تلافی مقاومت یمن برهاند، هیچ حمایت دیگری هم نخواهد توانست. آمریکا نتوانست برای رژیم شرور سعودی امنیت بیاورد، هیچ کس دیگر هم نمی تواند. این رژیم باید تاوان جنایاتش در حق ملت های منطقه را بدهد.

ما هم حساب‌هایی با این رژیم (از جنگ تحمیلی و حمایت از گروهک‌های تروریست تا شرارت اخیر) داریم که قطعا تسویه خواهد شد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

معمای یک عروسی و درس روسیه برای چین بیشتر بخوانید »

سفر شی‌جین‌ پینگ و بیانیه ریاض

سفر شی‌جین‌ پینگ و بیانیه ریاض



کشورهای عربی در کارزار امنیتی و اقتصادی میان چین و آمریکا موقعیتی ندارند تا پکن به آنان چشم بدوزد. در حوزه امنیتی نیز دولت‌های عربی واجد موقعیتی نیستند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان سعودی که با حضور تعدادی از رؤسا و مقامات دولت‌های عربی به مذاکرات بین چین و اعراب تبدیل شد، حاوی نکاتی است.

در ایران بیش از مذاکرات و راهبردی که چین را به ریاض کشانده، نکات مطرح شده در مورد ایران در دو بیانیه ریاض برجسته شد و البته حق هم همین بود چرا که آنچه درباره کشور ما مطرح شده، نیاز به واکنش سطح ملی داشته است.

اما واقعاً در بیانیه مشترک ریاض – پکن درباره ایران چه چیزی آمده است و آنچه بیان شده از تغییر در مواضع چین نسبت به حقوق و منافع ایران حکایت می‌کند یا خیر.

درخصوص سفر شی‌جین‌پینگ و توافقات چین و کشورهای عرب شرکت‌کننده در ملاقات ریاض و معانی خاص این سفر و آنچه درباره ایران گفته شده است، نکات زیر اهمیت دارند:

۱- آنچه ریاض در دو بیانیه کشورهای عربی و چین در مورد ایران ذکر کرده که البته با آنچه در بیانیه وزارت خارجه چین و خبرگزاری چینی شینهوا آمده متفاوت می‌باشد، حاوی سه نکته است، اول؛ ایران و امارات در مورد جزایر سه‌گانه از گفت‌وگو و راه‌حل مسالمت‌آمیز پیروی کنند. دوم؛ ایران با آژانس همکاری کند و به رژیم عدم اشاعه پایبند باشد. سوم؛ از دخالت در امور همسایگان پرهیز شود.

این سه گزاره آشنا و مکرر دولت‌های عربی طی حدود سه دهه گذشته است که هر بار در بیانیه‌هایی که به نام کشورهای عربی صادر شده، ذکر گردیده و هر بار هم ایران جواب داده است کما اینکه این بار هم وزیر امور خارجه ایران پاسخ محکم و همیشگی ایران را تکرار کرد.

در مورد جزایر سه‌گانه، موضع بیانیه صادرشده کشورهای عربی که امضای چین هم پای آن دارد، از موارد قبلی ضعیف‌تر است چرا که در بیانیه‌های قبلی کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس و کشورهای عضو اتحادیه عرب و گاهی بیانیه‌های یک کشور عربی عضو شورای همکاری خلیج‌فارس با صراحت از اماراتی بودن این جزایر صحبت به میان آمده است و اینک به‌طور کلی گفته شده این اختلاف از طریق گفت‌وگوی ایران و امارات حل‌وفصل شود.

البته این موضوع در همین اندازه هم غیرقابل پذیرش است؛ چرا که جمهوری اسلامی هیچ خدشه‌ای به حاکمیت خود بر این جزایر را برنمی‌تابد و اصولاً قایل به هیچ گفت‌وگویی در این زمینه نیست و به همین جهت هم ما موضع مطرح شده در این بیانیه و به‌طور خاص امضای رئیس‌جمهور چین پای آن را غیرمسئولانه تلقی می‌کنیم و جا دارد به همین علت به‌طور رسمی از دولت چین توضیح خواسته شود.

از آنجا که گفته می‌شود معاون نخست‌وزیر چین طی روزهای آینده به تهران می‌آید جا دارد ما پذیرش سفر او را به بعد از بیانیه ریاض موکول نمائیم. مسئولین چینی به یاد دارند که ایران در جریان سفر «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان سفر وی را فتنه‌انگیزانه دانست و آن را محکوم کرد.

نکته دیگر بیانیه در مورد همکاری ایران با آژانس و پایبند بودن کشورمان به رژیم عدم اشاعه است. در جریان قطعنامه اخیر آژانس علیه ایران خود چینی‌ها با آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها همراهی نکردند و در مورد عدم اشاعه هم خود بارها اعلام کرده‌اند، ایران تلاشی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نداشته است.

بنابراین در اینجا آنچه در بیانیه ریاض آمده و حاوی توصیه‌ای است که خود آن را تحصیل حاصل می‌دانند، و حاوی نکته تازه‌ای نیست.

درباره نکته سوم هم آنچه در بیانیه ریاض آمده اگرچه تصریح به دخالت ایران در امور همسایگان ندارد و عبارت بیانیه انشایی است، ولی این تاکید در بیانیه سمت و سوی قابل اعتراضی دارد و گویی ایران را به دخالت در امور دیگران متهم می‌کند! کاملاً معلوم است که ایران در امور همسایگان دخالتی ندارد و هیچ‌گاه سیاست ایران مبتنی بر آن نبوده و اصولاً همان‌طور که در قانون اساسی ایران آمده، دخالت کشوری در امور کشور دیگر را مردود و مذموم شمرده است.

بنابراین، این بخش از بیانیه اگرچه ادبیات منصفانه‌ای ندارد اما همین مقدار هم زیاده‌گویی، غیرقابل پذیرش و در خور انتقاد و اعتراض است.

۲- سفر رئیس‌جمهور چین به ریاض و تبدیل گفت‌وگوی دوجانبه به گفت‌وگوی بلوک عربی و چین، برای غربی‌ها و به‌ویژه آمریکا بسیار گزنده بود، توافقات نسبتاً گسترده – ۳۴ قرارداد – اقتصادی بین این دولت‌ها، وضع واشنگتن در عرصه بین‌الملل را نشان داد.

جهان در شرایط تحول به‌سر می‌برد و آمریکایی‌ها با چین چالش اقتصادی و امنیتی دارند و از سوی دیگر اکثر نزدیک به همه کشورهای عربی شرکت‌کننده در مذاکرات با رئیس‌جمهور چین، به‌طور سنتی در بلوک آمریکا قرار دارند و شرکت‌ مانورگونه آنان در مذاکرات ریاض نشان‌دهنده بروز ناامیدی از واشنگتن در بلوک آمریکاست.

به همین جهت مقامات وزارت خارجه آمریکا به این مذاکرات واکنش نشان دادند و از چین به‌عنوان یک خطر برای منطقه غرب آسیا یاد کردند.

یکی از مقاله‌نویسان روزنامه نیویورک‌تایمز نوشت در حالی که آمریکا در حال شناسایی‌ جای پاهایی در شرق آسیاست، چین در حال انعقاد قراردادهای متعدد اقتصادی با غرب آسیاست. البته در مورد نفوذ آمریکا در شرق آسیا که بعضی محافل ایرانی طی سال‌های اخیر روی آن مانور کرده‌اند، باید گفت فعلاً که نه به بار است و نه به دار. حداقل چهل سال است که ما با واژه «پیمان پاسیفیک» آشنا شده‌ایم و در این چهل سال شاهد هیچ پیشرفتی در موقعیت آمریکا در شرق آسیا نبوده‌ایم. در همین سال‌های اخیر و به‌خصوص در دو سال گذشته حتی نشانه‌هایی از فاصله گرفتن ژاپن و کره جنوبی از آمریکا بروز کرده است. بنابراین برخلاف آنچه در ایران تصور و تبلیغ شده است، آمریکا و چین در حال تغییر موقعیت مکانی در آسیا نیستند، کشوری در حال افول و کشور دیگر در حال ظهور است.

سرمقاله‌نویس نیویورک‌تایمز هم کنایه درستی زده یکی در پی جای پا و دیگری در حال عقد قراردادهای پیاپی!

البته در مورد اینکه آیا کنسرت متنوع ریاض می‌تواند صدای واحدی تولید کند یا نه، بحث زیادی وجود دارد. بن سلمان‌ها، ژنرال سیسی‌ها، بن‌زایدها، شیخ تمیم‌ها، برهان و… در طول ۷۷ سال گذشته – از زمان تأسیس اتحادیه عرب – هیچ‌گاه نتوانسته‌اند تولیدکننده صدای واحدی باشند.

از آنان نه امتی عربی تولید شده، نه جبهه‌ای عربی پدید آمده و نه شورایی کارآمد و نه اتحادیه‌ای مؤثر به وجود آمده است.

همین الان شورای همکاری خلیج‌فارس به دل و جگر زلیخا شبیه‌تر است تا به یک شورای هماهنگ‌ و اتحادیه عرب به افتراقیه شبیه‌تر است. این دولت‌های عربی در طول ده‌ها سال گذشته که متحد غرب شناخته می‌شدند، از روابط با دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان طرفی نبستند و همواره در برابر دشمنان خود هزیمت کردند.

حالا هم رابطه با چین نمی‌تواند گره تفرقه آنان را باز کند و همان‌گونه که قراردادهای اقتصادی با غرب، آنان را به کشورهایی صنعتی و پیشرفته تبدیل نکرده است، قراردادهای اقتصادی با چین هم کمکی به تغییر موقعیت ضعیف کنونی‌شان نمی‌کند. بعضی از آنان کماکان در جایگاه فروشنده نفت و بعضی دیگر در جایگاه دریافت‌کننده کمک‌های بلاعوض باقی می‌مانند.

۳- بعضی گفته‌اند ریاض می‌تواند روی روابط ایران و چین تأثیر منفی بگذارد. واقعیت این است که ایران در طول سال‌های گذشته، در ادبیات مقامات چینی، کشوری غیرقابل جایگزین در غرب آسیا معرفی شده است.

در سطح بین‌المللی هم ایران با کشورهایی نظیر عربستان، مصر و… مقایسه نمی‌شود. در ادبیات غربی‌ها هم وقتی صحبت از قدرت‌های آسیایی می‌شود، نام ایران کنار نام چین و روسیه می‌نشیند. بنابراین روابط چین با دولت‌های عرب خلیج‌فارس حتی اگر با عدد و رقم‌های اقتصادی درشتی همراه باشد، روابطی یکطرفه و یک‌بعدی است چرا که عرب‌های شرکت‌کننده در دیدار ریاض به غیر از نفت چیزی برای عرضه ندارند و حداقل فعلاً نمی‌توانند در عرصه‌های سیاست بین‌المللی نقشی برعهده بگیرند.

کشورهای عربی در کارزار امنیتی و اقتصادی میان چین و آمریکا موقعیتی ندارند تا پکن به آنان چشم بدوزد. در حوزه امنیتی نیز دولت‌های عربی واجد موقعیتی نیستند. این دولت‌ها به‌خصوص در شرایط متحول جهانی حرفی برای گفتن ندارند.

در طول سال‌های گذشته، سعودی‌ها حداکثر کاری که کرده‌اند در عرصه مدنی دست به آزادی‌هایی از نوع غربی‌ زده‌اند که نه تنها برای چین جاذبه‌ای ندارد بلکه در مقابل آن هم قرار دارد. بنابراین ما باید موقعیت تاریخی و بی‌بدیل کنونی خود را درک کرده و براساس آن به ایفای نقش کلان در عرصه بین‌الملل بپردازیم. «ایران تاریخی» با «اسلام بالنده» پیوند جهش‌آمیزی دارد؛ جمهوری اسلامی باید در این عرصه میدان‌داری کرده و شرکای واقعی خود را بشناسد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سفر شی‌جین‌ پینگ و بیانیه ریاض بیشتر بخوانید »

گرایش به شرق؛ رویکرد جدید متحدان راهبردی آمریکا

گرایش به شرق؛ رویکرد جدید متحدان راهبردی آمریکا



اهداف سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان و هماهنگی‌های سیاسی بین ریاض-مسکو نشان داد که آمریکا با ضعف و خطای محاسباتی خود، متحدان عربی‌اش در غرب‌آسیا را به رقبای شرقی باخته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سفر «شی جین پینگ» رئیس‌جمهور چین به عربستان در روز چهارشنبه ۷دسامبر و برگزاری دو نشست عربی در ریاض، واقعیت‌های جدیدی از تحولات قدرت در سطح نظام بین‌الملل را نشان داد.

تغییر موازنه قدرت به سود شرق، ضعف شدید آمریکا در نهادها و روندهای جهانی و گرایش متحدان منطقه‌ای آن به رقبای شرقی واشنگتن از مهم‌ترین تحولات جاری نظام بین‌الملل هستند که در ادامه مختصراً به آن‌ها خواهیم پرداخت.

هژمونی خیالی آمریکا و فرار متحدان از صف واشنگتن

در دوره‌ی ریاست جمهوری «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور سابق و جمهوری‌خواه آمریکا، واشنگتن کمتر ظرافت‌های سیاسی به خرج می‌داد و راهبردهایش را بیشتر به وسیله زور جلو می‌برد. این شیوه حکمرانی بر جهان را، متحدان عرب کاخ‌سفید باور کرده بودند و کارآمد می‌دانستند. دولت ترامپ نیز چیزی بیشتر از ثروت و نفت از کشورهای عربی نمی‌خواست و صراحتاً آن‌ها را گاو شیرده می‌خواند. به عبارت دیگر میزان انتظارات این دو متحد در حد توان ظاهری‌شان در کنترل اوضاع خلاصه می‌شد.

پایتخت‌های عربی در قبال ثروت، از حمایت سیاسی کاخ‌سفید برخوردار می‌شدند. این پایه اتحاد در زمان ریاست‌ جمهوری «جو بایدن» لرزید؛ چرا که بایدن در تخمین قدرت آمریکا با خطای محاسباتی مواجه شد و بسیار دیر پذیرفت که نظام تک‌قطبی‌اش به پایان رسیده است. کشورهای عربی به عنوان متحدان منطقه‌ای آمریکا و نگهبانانش در غرب‌ آسیا، تهدیدها و توهین‌های بایدن را تاب نیاوردند و تا حدودی به سوی شرق متمایل شدند.

چالش سخت برای واشنگتن در برابر رقبای شرقی

یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های سیاست‌گذاری غربی با مدل شرقی آن در جهان، ارزش‌گذاری و مداخله‌جویی در امور داخلی کشورهاست‌. در حالی‌ که شرقی‌ها از متحد خود، تنها انتظار حفظ ثبات در داخل کشور و تامین منافع در محیط خارجی را دارند. شیوه‌ی برخورد چین و روسیه با کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس نیز دقیقاً بر همین اصول مبتنی شده است‌. چین از کشورهای عربی می‌خواهد تا در مجامع بین‌المللی در تضاد مستقیم با منافع پکن قرار نگیرند و در مبادلات اقتصادی، اژدهای زرد را شریک راهبردی خود ببینند.‌

در مقابل، پایتخت‌های عربی هم خلاء اتحاد خود با آمریکا را به وسیله‌ی چین پُر می‌کنند و به شراکت اقتصادی با کشوری ادامه می‌دهند که هیچ انتقادی از نظام سیاسی‌شان ندارد. رئیس‌جمهور چین طی سفرش به ریاض، با مقامات همه کشورها از عراق و لبنان گرفته تا مصر و سودان، گفت‌وگو کرد و سعی داشت تا از توان‌های اقتصادی همه، از نفت گرفته تا کشاورزی استفاده کند. این نگاه صرفاً اقتصادی از سوی پکن به متحدانش، به این کشور اجازه می‌دهد تا بسیار راحت با متحدان آمریکا معامله کرده و آن‌ها را به سوی خود جذب کند.

هزینه‌های گزاف آمریکایی برای ادعاهای حقوق ‌بشری

کاخ‌سفید همواره در سیاست‌هایش در قبال متحدان کوچکتر، از جمله کشورهای عربی سعی کرده تا گزاره‌های خود نظیر بسط دموکراسی، آزادی سیاسی و موازین حقوق ‌بشری غرب‌ساخته را به سیستم سیاسی آن‌ها تزریق کند. کشورهای شرقی نیز در سیاست خارجی خود ارزش‌ها و اخلاقیاتی را مدنظر قرار می‌دهند؛ اما سیاست‌شان تحمیل و مصادره به مطلوب این ارزش‌ها نیست و از موضوعات حقوق‌بشری به عنوان ابزار و بهانه برای مداخله‌جویی استفاده نمی‌کنند.

رویکرد آمریکایی به حقوق‌بشری طی سال‌های اخیر و به موازات ضعف واشنگتن دستخوش تحولاتی شد؛ اما این واقعیت آشکار است که دولت‌های دموکرات آمریکا برای اثبات ادعای برتری خود در داخل و نشان دادن تفاوت‌شان با جمهوری‌خواهان، چاره‌ای جز توسل به شعارهای قدیمی نداشتند. اما این بار توسل به شعارهای تکراری حقوق‌ بشری، کار دست دولت بایدن داد و نه تنها موجب بحران در وضعیت آمریکا شد، بلکه کل غرب را در میانه بحرانی بزرگ (جنگ اوکراین) تنها گذاشت. حالا دیگر کشورهای عربی تولیدکننده نفت، همراه و متحد قدرت‌های شرقی‌اند و به طور غیرمستقیم در زمین روسیه بازی می‌کنند؛ تا شاید آمریکا و غرب، روز به روز با بحران اوکراین، ضعیف‌تر شوند.

مقبولیت و نفوذ؛ ابزارهای از دست رفته آمریکا در نهادهای بین‌المللی

اوایل نهضت سازمان‌سازی برای جهان توسط ایالات متحده آمریکا، تحلیل‌ها این‌گونه بود که این نهادها و تشکیلات بین‌المللی، ابزار حقوقی-مالی و بازوی اجرایی-نظامی واشنگتن در دنیا خواهند بود و دیگر تمام تحولات آنگونه رقم خواهد خورد که کاخ‌سفید می‌خواهد. اوایل حاکم بودن نظام دوقطبی و هژمون شدن آمریکا، نشانه‌هایی از این وضعیت در عملکرد سازمان ملل، شورای امنیت، سازمان تجارت جهانی و بعدها ائتلاف نظامی ناتو دیده شد.

این وضعیت به سود آمریکا ادامه پیدا کرد تا جایی که طی چند دهه گذشته، شرق مجدداً قدرت یافت و غول‌های اقتصادی جدیدی ظهور پیدا کردند. حالا این قدرت‌های رقیب نوظهور، همان رویکرد نهادسازی را برای خود و ودر بین اعضای خود رواج دادند تا تصمیماتشان پشتوانه اجرایی و جنبه حمایتی قوی‌تری پیدا کند.

کشورهای جهان سوم به رهبری مسکو و پکن، سازمان‌های اقتصادی و ائتلاف‌های سیاسی جدیدی را براساس توانمندی‌های خود پایه‌گذاری کردند که اکنون قادرند بزرگترین ضربه‌ها را به غرب و آمریکا تحمیل کنند. نمونه بارز این روند، تصمیم سازمان اوپک‌پلاس درباره کاهش میزان تولید نفت در جهان است که آمریکا حتی با تعظیم در برابر متحدانش نیز نتوانست آن را تغییر دهد و گویا تا مدت‌ها مجبور است با تبعات آن تصمیم کنار بیاید.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گرایش به شرق؛ رویکرد جدید متحدان راهبردی آمریکا بیشتر بخوانید »

حضور سفیر چین در وزارت خارجه/ اعتراض ایران به بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج فارس و چین

حضور سفیر چین در وزارت خارجه/ اعتراض ایران به بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج فارس و چین



سخنگوی وزارت امور خارجه با محکوم کردن اتهامات بی اساس بیانیه پایانی نشست ۴۳ سران شورای همکاری خلیج فارس، صدور اینگونه بیانیه‌ها را تکرار سیاست شکست خورده ایران هراسی خواند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه با محکوم کردن اتهامات بی اساس بیانیه پایانی نشست 43 سران شورای همکاری خلیج فارس، صدور اینگونه بیانیه ها را تکرار سیاست شکست خورده ایران هراسی خواند که فقط می تواند تلاشی بیهوده برای پوشاندن اقدامات بحران آفرین برخی کشورهای این شورا در حمایت مالی، سیاسی و لجستیکی از گروه‌های تروریستی و زخم عمیق مردم رنج دیده کشورهای بحران زده منطقه باشد.

سخنگوی وزارت خارجه با یادآوری تحمیل هزینه های هنگفت جانی و مالی بر مردم منطقه از ناحیه سیاست های مخرب برخی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس، از این شورا خواست در رویکردهای خود در قبال مسایل منطقه ای تجدید نظر کنند و مسیر سازنده را برگزینند.

کنعانی اشاره بیانیه این شورا در خصوص موضوعات مرتبط با برنامه هسته ای کشورمان را مردود دانست و افزود: کشورهایی که تمام تلاش خود را برای ناکام گذاشتن توافق هسته ای به کار بسته بودند، اکنون با نادیده گرفتن پایبندی کامل ایران به برجام و قوانین بین المللی، نسبت به اقدامات مشروع ایران معترض شده اند.

کنعانی ادامه داد، جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر امنیت درون زای منطقه و رعایت هنجارهای بین المللی، هیچگونه مداخله ای را در سیاست ها و برنامه های فناوری و دفاعی خود بر نمی تابد.

سخنگوی وزارت امور خارجه با تاکید مجدد بر مواضع اصولی کشورمان، جزایر سه گانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را جزء لاینفک و ابدی سرزمین جمهوری اسلامی ایران دانست و افزود: جمهوری اسلامی ایران هرگونه ادعایی بر این جزایر را امری بی ثبات کننده، دخالت در امور داخلی و قلمرو سرزمینی خود دانسته و آن را به شدت محکوم می کند.

سخنگوی وزارت امورخارجه با اشاره به اشراف و توانمندی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در پاسداری از امنیت دریانوردی در منطقه خلیج فارس و هوشیاری نسبت به هر گونه شرارت و ناامنی دریایی، صدور اینگونه بیانیه ها و مواضع را بی تأثیر در عزم نیروهای مسلح ایران در تامین امنیت کشور و امنیت منطقه دانست.

کنعانی همچنین ضمن ابراز تعجب از درج برخی مطالب در بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج فارس و چین، یادآور شد مذاکرات رفع تحریم های غیرقانونی، منحصر به موضوع هسته ای ایران و با طرف های شناخته شده بوده و تجربه نشان داده در همان مسیر می تواند پیش برود. مضافا آنکه جمهوری اسلامی ایران همیشه برای دستیابی به یک توافق منصفانه و پایدار در این مسیر آماده بوده و هست.

سخنگوی دستگاه دیپلماسی با اشاره به دیدار امروز سفیر چین با دستیار آسیا و اقیانوسیه وزیر امور خارجه کشورمان اظهار داشت، در این ملاقات نسبت به ورود بیانیه مذکور به موضوع تمامیت ارضی ایران ابراز ناخرسندی شدید شد و تاکید گردید جزایر سه گانه ایرانی خلیج فارس جزء لاینفک تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران است که مانند هر بخش دیگر از سرزمین ایران هرگز موضوع مذاکره با هیچ کشوری نبوده و نخواهد بود. سفیر چین نیز با تاکید بر احترام کشورش به تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران، در توضیحات اهداف سفر رئیس جمهور کشورش به ریاض، این سفر را در راستای کمک به صلح و ثبات در منطقه و بهره گیری از گفتگو به عنوان ابزاری برای حل مشکلات دانست. سفیر چین سیاست خارجی کشورش در منطقه را مبتنی بر توازن دانسته و مبادلات پیش بینی شده دیپلماتیک از جمله سفر معاون نخست وزیر چین به ایران در روزهای آینده را مؤید این رویکرد اعلام کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضور سفیر چین در وزارت خارجه/ اعتراض ایران به بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج فارس و چین بیشتر بخوانید »