گلرخ ایرائی از سمپاتهای منافقین در نامهای که به رسانههای ضدانقلاب رسانده نوشته است که حمله به فائزه هاشمی به این دلیل بوده است که او تلاش داشته در انتخابات رای بدهد!
سرویس سیاست مشرق- هفته گذشته فائزه هاشمی در یک نامه سرگشاده از درون زندان نوشته بود که توسط برخی از محکومین امنیتی در زندان اولین تهدید به قتل شده است.
خانم هاشمی در بخشی از نامه خود با توصیف شرایط حاکم بر بند زنان زندان اوین شرح داده بود که بعد از انتخابات برخی از محکومین نسبت به افراد غیرهمراه با خود و یا منتقد خود با انگهای نادرستی چون مزدور، دارای مأموریت، آدمفروش، جاسوس، حکومتی، کارمند دولت در اینجا و … واردشده و مشابه گروههای فشار با ایجاد فضای وحشت و خفقان سعی در ساکت کردن آنها کرده و بعضاً موفق هم میشوند.
انتشار این نامه باعث شوک عجیب در ضدانقلاب شده و برخی از رسانههای ضدانقلاب به دلیل افشاگریهای صورت گرفته از دختر هاشمی رفسنجانی انتقاد کردند. اما انتشار این نامه همچنان بازتابهایی دارد از جمله برخی از افرادی که این روزها در بند نسوان اوین مشغول گذراندن محکومیت خود هستند دلایل حملات خود به فائزه هاشمی را شرح دادهاند.
گلرخ ایرائی از سمپاتهای منافقین در نامهای که به رسانههای ضدانقلاب رسانده نوشته است که حمله به فائزه هاشمی به این دلیل بوده است که او تلاش داشته در انتخابات رای بدهد!
این عنصر نفاق افزوده است که در زندان کلونی جریان چپ، حقوق بشری و نفاق علیه فائزه هاشی بوده و او را تهدید کرده بودند که رای دادن عواقب سختی خواهد داشت.
ادامه رفتارهای هنجار شکن از سوی محکومین امنیتی در بندهای اوین حکایت از آن دارد که میزان جرم و مجازات درباره این افراد باید از سوی دستگاه قضایی مورد بازبینی قرار گرفته و با عناصری که با قلدرمآبی به قانون تمکین نمیکنند برخوردهای سختتری صورت پذیرد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
فائزه هاشمی در یک نامه سرگشاده از درون زندان نوشته است که به دلیل تلاش برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری توسط برخی افراد تهدید به قتل شده است!
سرویس سیاست مشرق- دو سال پس از فتنه سال ۸۸ بیبیسی فارسی که آن روزها بلندگوی اصلی جریان برانداز محسوب میشد در یک خبر فوری اعلام کرد که بند هفت زندان اوین دچار هرجومرج شده و برخی زندانیان کتکخوردهاند. رسانه انگلیسی نوشته بود که مأموران زندان به دو اندرزگاه وارد شد و با برخی افرادی که در حال گذراندن دوران محکومیت خود بودند برخورد کرده است.
این خبر در آن روزها عجیب به نظر میرسید زیرا سابقه نداشت که حفاظت زندان بدون دلیل وارد یکبند از اندرزگاه شده و با زندانیان برخورد کند. آن روزها رسانههای ضدانقلاب روی این خبر مانور اساسی داده تا وضعیت حقوق بشر در زندانهای ایران را قرمز نشان دهند.
اما پشت پرده ضرب و شتم زندانیان بند هفت زندان اوین خیلی زود روشن شد؛ یکی از اصلاحطلبانی که آن روزها در اوین مشغول گذراندن دوران محکومیت خود بود در یک نامه سرگشاده نوشت که درگیری دربند هفت نه از جانب حفاظت زندان بلکه میان برخی زندانیان فتنه ۸۸ رویداده و مأموران فقط این افراد را از هم جدا کردهاند. اما در خبر تنظیمشده توسط بیبیسی اینگونه وانمود شده است که گویی مأموران وارد بند شده و بیدلیل همه را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند.
این فعال اصلاحطلب نوشته بود که در اوین باندهای سیاسی توسط برخی احزاب و گروهها راه افتاده و اگر کسی با آنها همراه نشود «بایکوت» خواهد شد. واژه بایکوت سیاسی اولین بار توسط منافقین در زندانهای دوران پهلوی مورداستفاده قرار گرفت. پس از ضربه سال ۵۱ ساواک به سازمان منافقین و حاکم شدن مسعود رجوی و موسی خیابانی به تشکیلات، این دو هر زندانی که با مرامنامه منافقین همراه نبود را بهاصطلاح بایکوت کرده تا در زندان منزوی شود، رجوی اعتقاد داشت که بایکوت باعث مهندسی روانی زندانی خواهد شد.
لیدرهای آشوب در بند زنان و مردان اوین چه کسانی هستند؟
سنت بایکوت کردن پس از حوادث خونین خرداد ۱۳۶۰ دوباره توسط منافقین و برخی گروههای چپ کمونیستی در زندانها پیاده میشد و پس از فتنه ۸۸ نیز موردتوجه باندهای جنایتکار در زندان قرارگرفته بود. این فعال اصلاحطلب گفته بود که دلیل اصلی درگیری در بند هفت آن بود که برخی میخواستند مانند خاتمی در زندان در انتخابات مجلس آن سال شرکت کنند اما تعدادی از عناصر منافقین و کردهای تجزیهطلب با لیدری یکی از عناصر گروهک ملی – مذهبی به کسانی که میخواستند به سالن بند رفته و رأی بدهند، حمله فیزیکی کرده و همین باعث درگیریهای شدید و ورود انتظامات برای غائله آن شده بود.
بعدها مشخص شد که در آن روزها در زندان اوین محافلی خاص میان محکومان امنیتی شکلگرفته و برخی دیگران را به دلیل مواضع سیاسی مورد تهدید قرار میدادند این وضعیت مسموم تا جایی ادامه پیدا کرد که سازمان زندانها مجبور شد برخی عناصر تحریککننده را به زندانهای دیگر ازجمله رجایی شهر منتقل کند، جالب آنکه پسازاین نقل و انتقالات همان افراد که عامل درگیری و تشنج در زندان اوین بودند به بیبیسی خبر دروغ دادند که به زندان دیگری تبعیدشدهاند!
ماجرای راهاندازی باندهای مافیایی در زندان با هدف همراه کردن محکومان دیگر توسط برخی لیدرها و عناصر آشوب بهویژه منافقین پس از فتنه سال ۱۴۰۱ نیز ادامه پیداکرده است. بایکوت و تهدید تا گاها تا جایی پیش میرود که این افراد که اغلب وابسته به عناصر نفاق هستند در ابتدا سفره غذای خود را از افراد بایکوت شده جدا کرده و درصورتیکه این وضعیت ادامهدار باشد کار به درگیری فیزیکی و حتی تهدید به قتل این افراد نیز کشیده خواهد شد.
جالب آنکه این جریان دربند مردان و نیز بند نسوان لیدرهایی دارند که با فشارهای خاص در تلاش هستند سایر محکومین را با خود همراه سازند، ازجمله نرگس محمدی دربند زنان که پس از گرفتن جایزه سفارشی و صهیونیستی نوبل با همکاری همسر سابق خود تقی رحمانی (سرپل منافقین در پاریس) در اندرزگاه زنان حاکمیت پیداکرده تا جایی که اگر یک زندانی با مواضع براندازانه او مخالفت کند مورد تهدید نرگس محمدی و نوچههایش قرار خواهد گرفت!
شنیدهشده است که نرگس محمدی به زندانیانی که دربند زنان مشغول گذراندن دوران محکومیت خود هستند وعده میدهند که اگر از او دربند حمایت کنند پس از آزادی شرایطی را فراهم میکند که به خارج از کشور ترانسفر شوند. نرگس محمدی برای تطمیع زندانیان از شیوههای پیچیده نفاق استفاده کرده تا تعداد محدودی را با خود همراه ساخته و به شیوه تاکتیکی منافقین بر زندان هژمون شود.
قابلتوجه آن است که این مأموریت دربند مردان بر عهده مصطفی تاجزاده بود و این محکوم امنیتی در تلاش است با نامهنگاری هم درون و بیرون زندان را با خود همراه سازد، سطح فعالیتهای اخیر تاجزاده بهجایی رسیده که از طریق رابط خود در بیرون زندان برخی مدیران دولتی را تهدید میکند که اگر کابینه را همسو با مواضع فتنه نسازد علیه آنها از درون زندان نامهنگاری کرده و دست به افشاگری خواهد زد.
این دست اقدامات رادیکال که از شگردهای منافقین در زندان بوده این روزها باعث فشار سنگین روی زندانیان شده تا جایی که برخی محکومان سیاسی چون فائزه هاشمی به سطوح آمده و دست به افشاگری زدهاند.
نامه سرگشاده از درون بند زنان زندان اوین
فائزه هاشمی در یک نامه سرگشاده از درون زندان نوشته است که به دلیل تلاش برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری توسط برخی افراد تهدید به قتل شده است، اشاره دختر هاشمی رفسنجانی به نرگس محمدی و نوچههایش (باند نوبلیها) در اوین است که با شیوههای خاص به سایر زندانیان فشار میآوردند که مواضع خود را همسو کنند، ازجمله آنکه نرگس محمدی و مصطفی تاجزاده شب پیش از انتخابات تلاش کردند تا با نگارش یک نامه دست جمعی از درون زندان فضای مناسبی برای تحریم انتخابات ایجاد کنند اما به دلیل مواضع رادیکال با پاسخ منفی سایرین فتنهگران روبهرو شدند.
فائزه هاشمی در گزارش خود نوشته است:
بعد از انتخابات نسبت به افراد غیرهمراه با خود و یا منتقد خود با انگهای نادرستی چون مزدور، دارای مأموریت، آدمفروش، جاسوس، حکومتی، کارمند دولت در اینجا و … واردشده و مشابه گروههای فشار با ایجاد فضای وحشت و خفقان سعی در ساکت کردن آنها کرده و بعضاً موفق هم میشوند. با ایجاد هیاهو و فحاشی و شعار مانع رأی دادن برخی از زندانیان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر شدند. از ۸ صبح تا ۱۲ شب روز جمعه در راهروی منتهی به درب خروجی بند نشستند، همبندیهایشان را پاییدند و اجازه عبور ندادند. فضا بهقدری خوفناک بود که زندانبانان نیز جرات باز کردن درب برای عبور رأیدهندگان را نداشتند و این ۸ نفر نتوانستند رأی بدهند!
خانم فائزه هاشمی در بخش دیگری از روایت خود دست به افشاگری علیه اخبار جعلی از زندان به بیرون که اغلب مورداستفاده رسانههای ضدانقلاب نیز قرار میگیرد پرده برداشته و نوشته است که این باندهای وابسته به نفاق گزارشهای دروغین به بیرون از اندرزگاه میفرستند که با واقعیت کیلومترها فاصله دارد، هاشمی در ادامه نامه خود مینویسد:
خبرسازی از طریق انتشار اخبار مبالغهآمیز و نادرست درباره افراد و وقایع داخل زندان. در فرهنگ لغات آنها، ممنوعالملاقاتی یعنی تبدیل یک جلسه ملاقات حضوری به ملاقات کابینی. عدم دسترسی به پزشک، یعنی ویزیت شدن زندانی دو هفته یکبار توسط پزشک زنان، دو نوبت یا بیشتر سونوگرافی در دوران حاملگی، چک شدن فشار و قند و … چند بار در هفته و حضور پرستار در موارد ضروری. تغذیه نامناسب، یعنی در اختیار داشتن مواد غذایی خام ماهانه ازجمله لبنیات و حبوبات و برنج و … و دریافت ناهار و شام آماده بهصورت روزانه با هزینه زندان و امکان خرید روزانه از فروشگاه کوچک زندان و خریدهای هفتگی از بیرون با خرج از جیب خود. دفاع از خود، یعنی حمله، در صورت اعتراض به این نحوه نادرست خبررسانی، متهم میشوی به انجام مأموریت حکومتی برای عادیسازی شرایط زندان و یا شنیدن این عبارات آنچه ما میگوییم درست است و هرکسی غیرازاین، این عبارات را معنا کند … خورده است و متعاقباً دریافت بارانی از حملات و تخریبها و تهدیدها…
نکته جالبتوجه در گزارش فائزه هاشمی از دروغپردازیها از درون زندان اوین آن است که اغلب این اخبار توسط افرادی چون نرگس محمدی به بیرون مخابره شده و توسط سرپلهای نفاق چون شیرین عبادی، رضا علیجانی، اردشیر امیرارجمند و زهرا مریخی در اخبار سازمانهای ضد ایرانی چون دیدبان حقوق بشر قرار میگیرد، نتیجه چنین اقدامی تدوین تحریمهایی است که به اسم حقوق بشر علیه مردم ایران اعمال میگردد.
البته اخیراً دم خروس این بازی عجیب و مضحک بیرون زده تا جایی که جاوید رحمان گزارشگر سابق سازمان ملل در امور ایران در مقر تروریستی منافقین حاضر شد تا بیپرده نشان دهد که معنای حقوق بشر از نگاه دستگاه ادراکی غربی تا چه میزان هدفمند است.
جاوید رحمان ازجمله افرادی است که در سالهای اخیر گزارشهای جهتدار و دروغینی که از داخل کشور توسط افرادی چون نرگس محمدی تهیهشده است را به سازمان ملل فرستاده است. جاوید رحمان، اصالتاً اهل پاکستان و کارشناس حقوق در دانشگاه برونل لندن است. جاوید رحمان در ژوئن ۲۰۱۸ (خرداد/تیر ۱۳۹۷) از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل بهعنوان بهاصطلاح گزارشگر ویژه این سازمان در امور حقوق بشر ایران انتخاب شد و تا ژوئن ۲۰۲۴ (خرداد/تیر ۱۴۰۳) در این سمت باقی ماند.
آخرین مأموریت جاوید رحمان حمایت از کشتار ۱۷ هزار ایرانی در جریان حوادث خونین دهه شصت توسط گروهک تروریستی منافقین و جابهجا کردن جای جلاد و شهید و نیز پروندهسازی از زندانهای ایران بوده است.
البته افشاگری افرادی چون فائزه هاشمی از درون زندان اوین بار دیگر نشان داد که مسئله «حقوق بشر» در محافل ضدانقلابی تنها یک پروژه بیزینسی بوده و در پشت دست آن جریانهای ضد ایرانی و جنایتکاری چون گروهک تروریستی منافقین بازی میکنند. منافقین با استفاده از عناصر محکوم خود در زندان در تلاش است تا هژمونی سازی کرده تا علاوه بر خبرسازیهای جعلی در مواقع خاص (مشابه طرح شورش در زندان پس از عملیات مرصاد) حادثهآفرینی کنند.
فائزه هاشمی در پایان نامه خود از تشکیل گروه فشار در زندان خبر داده تا جایی که برخلاف ادعاهای بیرونی حتی به رأیگیریهای ساده در درون بند نیز پایبند نبوده و با هوچیگری و دادوفریاد و نیز تهدید آن را ساکت میکنند! جا دارد که قوه قضائیه با تکیهبر شاهدان فراوانی که در این پرونده وجود دارد و نیز فراخواندن و شهادت افراد آسیبدیده، بستری را فراهم سازند تا افرادی چون تاجزاده، نرگس محمدی و معدود عناصر گروهکی دیگر نتواند فضای ندامتگاهها را برای مقاصد ضد ایرانی آلوده سازند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
تحلیل برخی تحرکات سیاسی در روزهای اخیر حکایت از آن دارد که عمل منافقین در بیرون بازخوردهایی در درون خواهد داشت.
به گزارش مجاهدت از مشرق، مرتضی سیمیاری طی یادداشتی در روزنامه جوان درباره شهید رئیسی و منافقین و ماجرای اعدام تروریستها در تابستان سال ۶۷ نوشت:
تابستان سال ۱۳۷۶ ناگهان یک اتوبوس وارد قرارگاه تروریستی بدیعزادگان میشود و تعدادی نوجوان وارد مقر گروهک میشوند. این افراد برای مدتی در سالن ایکس ایزوله شده تا ارتباطشان با بیرون قطع گردد، مسئولیت این افراد در این اردوگاه به صورت مستقیم به عذرا علوی واگذار شده بود.
مدتی بعد مشخص میشود که این گروه همان کودکان خردسالی هستند که سال ۱۳۶۹ از پدر و مادر خود جدا شده و حالا پس از شستوشوی مغزی اساسی در «آور» پایگاه اصلی منافقین در حومه پاریس دوباره به عراق بازگشته تا اینبار به عنوان سرباز در صف نیروهای رجوی قرار بگیرند.
مریم رجوی سرکرده منافقین هنگام خروج این گروه از کودکان از فرانسه کنار برخی که شاخصتر بودند عکس یادگاری گرفته و به آنها پلاک طلا نیز داده بود، رجوی به این دسته گفته بود که در عراق آموزش نظامی یادگرفته تا پیشمرگه رهبرتئوریک منافقین، مسعود رجوی شوند، اتوبوس کودک سربازها با عبور از اروپا وارد مرز اردن شده و از آنجا به مقر تروریستها رسیده بود.
نکته جالب توجه آنکه برخی از این کودکان سالها پدر و مادر خود را ندیده و تعدادی دیگر خانوادهشان در جریان عملیات مرصاد به درک واصل شده بودند. رجوی در نظر داشت که از این اتوبوس یک یگان جنایتکار ساخته که بدون، چون و چرا مطیع دستورات باشند. در آن روزها مسعود رجوی دائم زیر گوش اعضا میخواند که دلیل شکست منافقین خصلتی بودن اعضا بوده و باید از نو در تشکیلات انقلاب ایدئولوژیک دیگری انجام شود. مسئولیت مغزشویی این کودکان و تبدیل کردن آنها به ماشینهای خودکار جنایت برعهده فرشته یگانه بود، مریم رجوی به این شخص اعتماد ویژهای داشت و روایت بود که در اشرف مخالفین را به صلابه میکشد. فرشته یگانه در دهه ۶۰ مسئولیت ترورهای مرزی و خمپارهزنی را برعهده داشته و بعد از مهوش سپهری خشنترین عضو وقت سازمان منافقین محسوب میشد. او هر روز به گروه تازه وارد تأکید میکرد که برای ابراز ارادت به فرقه باید جاسوسی را از درون خانواده خود شروع کرده و شعارش این بود که یک سرباز خوب اول باید یک آدم فروش خوب باشد!
در نشستهایی هم که اغلب مسعود رجوی در اشرف به عنوان «طعمه» برگزار میکرد دائم زیر گوش این گروه خوانده میشد که یک مجاهد (منافق) باید در دلش کینه و خشم را زنده نگه دارد، بعدها این شعار در طول اغتشاشات شبکهای در پاییز ۱۴۰۱ نیز تکرار شد. رجوی معتقد بود که کاشتن بذر کینه باعث میشود که منافقین در اجرای مأموریتها احساسات انسانی را به صورت کامل در خود سرکوب کرده و به اصطلاح مانند یک ربات برای منافقین بجنگند.
تربیت کادرها به عنوان یک نیروی آدمکش را رجوی از یک چهره آشنا، اما مرموز، آموخته بود. فروردین سال ۱۳۶۰ و درست دو ماه قبل از شورش خیابانی منافقین، مهدی هاشمی که آن زمان همه کاره بیت قائم مقام رهبری بود، در دیدار با ابریشمچی و مسعود رجوی در بیت منتظری به سران نفاق توصیه کرده بود که منافقین اصول سازماندهی خود را تغییر دهند. سید مهدی معدوم گفته بود که نفاق باید شمشیرهای خود را تیز و کادرهایی تربیت کند که کینهورز و خشن باشند و برای جنایت از شما دلیل آن را پرسش نکنند.
مدتی بعد انتقال فنون آدمکشی به صورت سینه به سینه در کشور یک فاجعه خونین آفریده و در نتیجه این کینهورزیهای عمیق بیش از ۱۷ هزار نفر به شهادت رسیدند. در طول این سلسله جنایتها منافقین از میان مردم هرکسی که ریش داشت یا عکس امام (ره) را در جایی از مغازهاش زده بود ترور کرده و کار به جایی رسید که امام (ره) دستور داد ریشه این مسئله کنده شود. در این دوران افرادی، چون شهید رئیسی ذیل دستور امام (ره) و با اقدامات کاملاً حقوق بشری عوامل جنایت را به سزای اعمال خود رساندند.
خداوند متعال در سوره مبارکه آلعمران خصلت منافق را کینهجویی نسبت به مؤمنان میداند، در روز اعلام خبر شهادت آیتالله رئیسی تفسیر آن به طرز عجیبی قابل مشاهده بود، کینههایی که ابتدا توسط بیبیسی فارسی سرباز کرده و در شبکه سایبری منافقین در کمپ اشرف ۳ به عنوان یک عملیات سازماندهی میشود، کار به جایی رسید که یکی از همین بازماندگان اتوبوس کودک سربازان با ترویج برهنهنمایی حد تباهی این گروهک را نمایش داد، البته بیرون زدن دوباره کینههای منافقین فقط با هدف خراب کردن تصویر شهید رئیسی صورت نگرفته است.
تحلیل برخی تحرکات سیاسی در روزهای اخیر حکایت از آن دارد که عمل منافقین در بیرون بازخوردهایی در درون داشته و بقایای فکری باند مهدی هاشمی معدوم، نیمنگاهی نیز به انتخابات ریاست جمهوری دارند تا جایی که تیمهای تبلیغاتی خود را در کمیپنهای برخی نامزدهای بالقوه نفوذ داده و در تلاش هستند بار دیگر با ایجاد دوقطبی سیاسی، علاوه بر شکستن خط «ادامه مسیر راه شهید رئیسی» یک دولت ناکارآمد را به نظام تحمیل کنند.
اولین نشانههای این تحرکات را میتوان در بیانیه گروهک غیرقانونی نهضت آزادی پس از شهادت شهید رئیسی جستوجو کرد که تلاش کرد با شکستن حرمت خون شهدا نقش نیروی پیشرو را در تحولات بازی کند. لیدر اصلی این تحرکات فردی است که این روزها در زندان اوین در حال گذراندن دوران محکومیت خود است!
این خط خطرناک که حاصل رشد پیچکی و ماتریسی بقایای باندی گروهکهای مسلح در دهه ۶۰ است، در دولتهای پیشین ریشه کرده است تا جایی که در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری برخی معتقدند بودند که در صورت تعامل با امریکاییها کشور به موشک با برد بیشتر از ۳۰۰ کیلومتر نیاز نخواهد داشت و راه توسعه ایران از «خلع سلاح» شدن میگذرد.
البته این فتنه شوم در پیام رهبر انقلاب به مجلس خبرگان خنثی شده است جایی که ایشان اهداف حکمرانی را در عدالت و کرامت انسان، آبادی زمین و پربار کردن زمان و در نهایت زندگی توحیدی و عروج آدمی به مرتبت قرب خدا خواندهاند. این عبارات برآمده از اندیشههای الهی ریشه نفاق درونی و بیرونی معارضین را خشک خواهد کرد. بیشک در ادامه این مسیر خدای امروز همان خدای دهه ۶۰ است.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
در روزهای گذشته اخباری در رسانههای معاند در مورد اجرای حکم حبس زهرا و هدی توحیدی منتشر شده و دستمایه تولید محتوا قرار گرفته است.
به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از قوه قضائیه، در روزهای گذشته اخباری در رسانههای معاند در مورد اجرای حکم حبس زهرا و هدی توحیدی منتشر شده و دستمایه تولید محتوا قرار گرفته است.
رسانههای معاند ادعا کردهاند حکم زهرا و هدی توحیدی به رغم اینکه مورد عفو قرار گرفتهاند و پرونده آنها مختومه شده است، روز چهارشنبه ۱۰ خرداد، در پی احضار تلفنی به دادسرا بازداشت و به زندان اوین منتقل شدهاند.
براساس پیگیریهای خبرگزاری میزان، زهرا و هدی توحیدی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد علیه امنیت کشور در دادگاه به ۵ سال حبس محکوم شدند که سه چهارم حکم حبس تعلیقی و یک چهارم حکم اجرایی بوده است.
در پی ابلاغ حکم به خانمها توحیدی، این افراد به رای دادگاه تسلیم شدند. در پی ارائه تسلیم به رای از سوی هر دو متهم یک چهارم از میزان حکم حبس اجرایی صادر شده در مورد آنها نیز کسر شده است. این حرکت متهمان زهرا و هدی توحیدی در تسلیم شدن به رای دادگاه به این معناست که متهمان از طرح پرونده در مراجع تجدید نظر و یا فرجام جلوگیری کرده و بزهکاری و کیفر خود را پذیرفتهاند. تسلیم شدن به رای دادگاه پاداش تخفیف مجازات را به همراه دارد که برای هر دو متهم مورد اشاره این تخفیف در نظر گرفته شده است.
ادعاها در مورد اینکه زهرا و هدی توحیدی مشمول عفو مقام معظم رهبری شدهاند صحت ندارد. مندرجات در پرونده و استعلام دادسرا از ضابط نشان میدهد زهرا و هدی توحیدی با گروهکهای معاند و برانداز در ارتباط بودهاند و براساس بند (ج) بخش اول عفو مقام معظم رهبری به مناسبت دهه فجر سال ۱۴۰۱، عدم عضویت و وابستگی در گروهکهای معاند و برانداز یکی از شروط بهرمندی از عفو بوده است در نتیجه این افراد مشمول عفو نمیشدند.
همچنین ادعاها در مورد صدور موقوفی تعقیب و لغو آن در مورد این افراد به هیچ وجه صحت ندارد و قرار موقوفی تعقیب برای آنها صادر نشده بوده است.
یکی دیگر از ادعاهای در مورد زهرا و هدی توحیدی منتشر شده احضار آنها به صورت تلفنی بوده است که بررسی این ادعا نشان میدهد برای این هر دو متهم ابلاغیه مکتوب از طریق سامانه ثنا ارسال شده است. همچنین براساس پیگیریها به برادر زهرا و هدی توحیدی که برای پیگیری پرونده آنها به دادسرا مراجعه کرده بود اعلام شده بود که احضار آنها بهمنظور اجرای حکم است.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
کاراکتر بابک حمیدیان در فیلم غریب میگوید: دوسال پیش یک شب زمستان با سعید رفتیم روی تپههای اوین از بالا زندان را نگاه کردم، بهش گفتم ما انقلاب کردیم این زندان خالی شود اما هنوز هم جا نداریم.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق – طی هفته گذشته اکران آنلاین فیلم «غریب» در پلتفرم «فیلیمو» آغاز شد و تردیدها و پرسشهایی درباره عدم ارتباط محتوای فیلم با رویکرد اخیر سامانه فیلیمو مطرح شد.
ابهام غیرقابل حل درباره پخش این فیلم از پلتفرم مذکور، به عدم همخوانی محتوایی «غریب» و سیاستهای متنی و فرامتنی سامانه پخشکننده بازمیگردد. فیلمی با محوریت «شهید محمد بروجردی» ساخته شده و از «فیلیمو» اکران آنلاین میشود. این کاراکتر مهم تاریخی که در خنثی کردن یک آشوب اقلیمی در کشور نقش مهمی دارد، چه ارتباطی با سامانهای دارد که از بدو آشوبها با یک اسم رمز خاص هشتگسازی کرد؟
این پرسشها زمینه را برای یک بازنگری اساسی در محتوای فیلم غریب تشدید میکند.فیلم بسیار خوبی که دارای نیمه تاریک و نیمه روشنی است.
فیلمبرداری این اثر از ۱۲ شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد و بخش اعظمی از زمان فیلمبرداری اثر با آشوبهای سال گذشته همزمان شد و فیلمبرداری تقریبا در دی ماه به پایان رسید.
عوامل فیلم تصمیم نداشتند که این فیلم را به جشنواره برسانند. استناد این مسئله را میتوان در گفتوگوی محمد حسین لطیفی با خبرگزاری صبا جستجو کرد.
او در این گفتوگو اشاره میکند: ۵ شب قبل از جشنواره دو نفر آدم خودشان را ملزم کردند که حالا که اینگونه شد باید کار به جشنواره برسد و آنطور که لطیفی در همین گفتوگو روایت میکند فیلمنامه با تغییراتی حین زمان فیلمبرداری مواجه بوده است.این مستند در تحلیل محتوایی اثر تاثیر بسیاری خواهد داشت و در ادامه این گفتوگو لطیفی بر تغییر فیلمنامه توسط نویسندگان صحه میگذارد.
الگوی سیاه و سفید کردن تصاویر حماسی قهرمان دفاع مقدس
فیلم «غریب» ادامه یک الگوی مد شده در سینمای ایران است که نگاه سیاه و سفیدی به قهرمانان هشت سال جنگ تحمیلی دارد. بنیانگذار این مشی نمایشی «محمدحسین مهدویان» است. او در روانشناختی نمایشی از «شهیدحاج احمد متوسلیان» از گزاره پررنگ کردن مناسبات خانوادگی استفاده کرد تا خشونت شخصی که به این شهید نسبت میدهد را تئوریزه کند. او اثرات روانی تصیمات خانوادگی پدر شهید را در مبارز و انقلابی شدن احمد متوسلیان دارای تاثیر توصیف میکند.
سیاست یکی به نعل یکی به میخ، به عنوان الگوی پیشتر استفاده شده زمانی در این فیلم زمانی پررنگ تر میشود که با استفاده از صدای واقعی شهید متوسلیان موضوع مسائل مالی مرتبط با نهادی که «حاجاحمد» در آن فعالیت میکند را چاشنی وجه انتقادی «ایستاده در غبار» میکند.
همین الگوی پرداخت دراماتیک «سیاه و سفید»ی در مورد موقعیت مهدی مورد استفاده قرار گرفت. در این فیلم موقعیت تحت فشار قرار گرفتن «حمید باکری» و نوشتن توبه نامه با استفاده از فصلی تحت عنوان “من باکری نیستم” چاشنی روایت فیلم میشود تا قهرمان تنهایی که سایر فرماندهان از پشتیبانی او چشمپوشی کردند در متن اثر برجسته شود.
ادامه این سیاست در فیلم غریب به علتی همزمانی با آشوبها پررنگتر میشود. در افتتاحیه فیلم (سکانس آغازین) با چالش و جدلی پر ابهام بروجردی با فردی امنیتی آغاز میشود و دیالوگهای دوپهلوی فیلم در متن اثر گسترش پیدا میکند. د
ائما در فیلم تاکید میشود گزارشهایی منفی درباره فعالیتهای «شهید بروجرودی» به نگارش درآمده و او به این مسائل بی اعتناست. گویی او فرماندهای است که عملکردش مطلوب سازمانی نیست که در آن فعالیت میکند. مصداق چنین ارائهای در اختلاف حمید باکری در فیلم موقعیت مهدی و جدل شهید«محسن وزوایی» و حاج احمد متوسلیان در ایستاده در غبار نمود پیدا میکند.
در تبیین گزاره پرداخت دراماتیک «سیاه و سفید» فرماندهان جنگ، به مشی حماسی قهرمان محوری در فیلم غریب باید اشاره کرد.در بخش سفید فیلم، پرداختن به وجوه شاعرانه، هنر دوستی و دلیری «شهید» در فیلم از کیفیت بالایی برخودار است، اما برخی منولوگها و دیالوگهای دارای معنایی دو پهلوست.
شعار «عاشقانهای برای آزادی » تبدیل به یکی از دستاویزهای تبلیغاتی فیلم در فضای مجازی شد.
فیلمی که تولید آن با آشوبهای اخیر همزمان شد. در روزهایی که پس از فوت مرحومه مهسا امینی در اغلب شهردهای کردنشین فضای اعتراضی ناگهان شعلهور شد توجه به کاشت منولوگ کاک شوآن در متن بسیار قابل تاویل و بررسی است. کاک شوان خطاب به سایر همراهان کومله مسلحش میگوید:
برش تصویری اول
تن تمیز، خون تمیز میخواهد. ما از جان و مالمان گذشتیم مردم هم با ما هستند. فقط حرف کرد و کردستان نیست، سقز مریوان، پاوه، بانه و همه و… مثل شما آمدهاند به میدان. سنندج چشم حرکت است، بیرق سرخ حرکت. فرداست… که فریاد آزادی خواهی ما از خراسان تا آذربایجان، از گیلان تا سیستان همه جا شنیده شود. وقتی هم که خلق راه بیفتد، هر خس و خاشاکی را با خودش میبرد.
در صورتیکه شعارهای کومله به صورت گل درشت در همان مقطع صرفا درباره اقلیم کردستان مطرح میشد، اما کاکشوان منولوگی را ادا میکند که توسط آشوبطلبان در پاییز سال گذشته تکرار میشد و عمدتا ادعا میکردند موج این آشوبها به تدریج گسترش پیدا خواهد کرد. در این منولوگ کاک شوان از شهرهایی نام میبرد که غلظت آشوب، در آنها بیشتر بود.
در سکانسی خاص شهید بروجردی از همکاران امنیتیاش در مورد دستگیر شدگان در قائله سنندج سئوال میکند. کاراکتر امنیتی با ایفای رحیم نوروزی، درباره دستگیر شدگان پاسخ میدهد تعدادشان خیلی بیشتر از پیشبینیهاست و تمامی آسایشگاهها را تبدیل به زندان کردیم.
برش تصویری دوم
در این بخش یک دیالوگ از شهید برجرودی شنیده میشود که قطعا صحت و استدلال تاریخی و دارماتیک ندارد و از همان چاشنیهای دوپهلویی محسوب میشود که برای روند پررنگ شدن اینهمانیهای مرسوم به کار گرفته شده است.
کاراکتر بابک حمیدیان در فیلم غریب میگوید: دوسال پیش یک شب زمستان با سعید رفتیم روی تپههای اوین از بالا زندان را نگاه کردم، بهش گفتم ما انقلاب کردیم این زندان خالی شود اما الان جا نداریم. هنوز هم جا نداریم.
نکته مهم در مورد این مونولوگ تحمیل شده این است که دستگیرشدگان در روایت فیلم در منطقه کردستان زندانی شدهاند و هیچ ارتباطی با زندان اوین و توصیف آن ندارند. آنچیزی که چالش این همانی سازی فیلم را تشدید میکند تاریخهای استفاده شده در متن اثر است.
روایت فیلم از تاریخ فروردین ۱۳۵۹ آغاز میشود. کاراکتر بروجردی در فیلم ادعا میکند که دو سال قبل چنین آرزویی داشته که این تاریخ با درنظر گرفتن زمان فیلم به فروردین ۱۳۵۷ بازمیگردد و همزمانی فیلمبرداری فیلم با آتش گرفتن زندان اوین و دستگیری فعالان مرتبط با آشوبهای اخیر یکبار دیگر موجب شلوغی زندانها شد. در حالیکه در فروردین ۱۳۵۷ هنوز انقلابی رخ نداده بود.
برش تصویری سوم
در ادامه روایت در سکانسی که با خط اصلی روایت تناسبی ندارد، شهید بروجری به یکی از همقطارانش میگوید: حال این مردم را باید خوب کرد، مردم امنیت داشته باشن، عزت نداشته باشن، بازم حالشون بده. دین و عزت و احترام شکم سیر میخواهد، ول کن این گزارشو، اون گزارشو!!بچسب به حال مردم مردم باید آروم باشن، نفس بکشن، زندگی کنن. باید زندگی کنن…
برش تصویری چهارم
و در تبلیغات فیلم از زبان کاراکترهای مختلف فیلم جملات زیر را میشنویم:
برای چی داری می جنگی، باید بدونم برای چی میجنگم، برای چی میجنگم. به اسم آزادی داریم سر اصل آزادیو میبریم، داریم همدیگرو میکشیم،سرچی؟ و دربخشی از دیالوگهاش کاراکتر بروجردی میگوید: برد ما تعداد کشتههامون مشخص نمیکنه به والله. هر کدام از اینا که بیان سمت ما برد ماست. باهاشون حرف نمیزنید؟و در منولوگی از کاراکتر تیمسار فلاحی میشنویم: همه چی قاطی شد، سخت میشه، حق و باطل رو فهمید.انقلاب نکردیم هر کسی هر کاری دلش خواست بکنه!امر به معروف یعنی چی؟تو که میدانی در چه شرایطی هستیم چرا آتیش رو نمیخوابانی و نفر مقابل پاسخ میدهد: آتش خود شمایی آقای بروجردی.
و در سکانسی مهم و معنادار از فیلم شاهد هستیم که شهید بروجردی عده ای جوان حدودا ۱۶ تا ۲۰ ساله را از زندان آزاد میکند و با شماتت کاراکتر امنیتی فیلم مواجه میشود.یا دیالوگی در فیلم دائما اشاره میکند چرا با زندانیان حرف نمیزنید به تیترهای گفتوگو محور حوادث چند ماه قبل پهلو میزند.
درواقع غیر از خط اصلی روایت که به صورت جذابی با محوریت شهید بروجردی ساخته شده تماشاگر با شعارهای دوپهلویی عجیبی مخاطب مواجه میشود و رخدادهای پاییز سال گذشته را در ذهن مخاطب متبادر میکند.
برش تصویری پنجم
یک شگرد دیگری که در فیلمهای ساخته شده درباره قهرمانان جنگ استفاده میشود این است که تطبیقی آرمانی از نهادی است که این قهرمانان لباس آن را پوشیدهاند در افکار عمومی شکل بگیرد تا موقعیت و رشادت قهرمانان از نهادی که لباس آن را بر تن کردهاند تفکیک شود.
قطعا این تصویرسازی با هدف تعمیم به شرایط امروز ساخته میشود. کما اینکه فیلم غریب مستند به برخی شعارها و منولوگهای استفاده شده به نقد رادیکال و در لحظاتی از فیلم فراکنی و تحریف در افکار عمومی را دنبال میکند.
با این حال این فیلم لحظاتی دارد که رویکردهای دوگانه فیلیمو را تامین میکند. این سامانه یک سریال امنیتی بدون مجوز را تحت عنوان «سقوط» تولید و توزیع میکند و در پیامک تبلیغاتی برای کاربرانش این جمله را استفاده میکند: سقوط نزدیک است.
فیلم غریب دست کم همان کارکرد را برای سامانه دارد تا با استفاده از برشهایی که در متن گزارش به صورت مستدل ارائه شد، از متن فیلم به عنوان دستاویزی انتقادی نسبت به وضع موجود و دنبالهسازی محتوایی برای آشوبهای اخیر استفاده کند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است