زینب سلیمانی

فیلم/ روایت زینب سلیمانی از روز عملیات انفجار پیجرها در لبنان

فیلم/ روایت زینب سلیمانی از روز عملیات انفجار پیجرها در لبنان



دختر حاج قاسم سلیمانی: آن روز آخرین دیدار ما با شهید سیدهاشم صفی‌الدین بود.

  • فلای‌تودی


دریافت
6 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ روایت زینب سلیمانی از روز عملیات انفجار پیجرها در لبنان

فیلم/ روایت زینب سلیمانی از روز عملیات انفجار پیجرها در لبنان بیشتر بخوانید »

روایت «زینب سلیمانی» از لحظات بمباران شهرک دقایقی

روایت «زینب سلیمانی» از لحظات بمباران شهرک دقایقی


روایت «زینب سلیمانی» از لحظات بمباران شهرک دقایقی

به گزارش نوید شاهد، زینب سلیمانی دختر سردار شهید قاسم سلیمانی از لحظات بمباران منزل سردار رشید سخن گفته است که در همسایگی آن بودند.  

همسر سردار سلامی نشست روی مبل پذیرایی خانه‌شان و گفت: «این خانه که اینطور نبود. دو هفته است که داریم خرده شیشه جارو می‌کنیم و دوره و خاک پاک می‌کنیم. یک پنجره سالم نمانده بود.» موج انفجاری که خانه سردار رشید و سردار ربانی و سردار باقری را با خاک یکسان کرده بود، به خانه‌های اطراف هم آسیب زده بود.

زینب حاج قاسم گفت: «خانه ما که نزدیک‌تر بود. به جز شیشه‌ها دیوارها هم ترک برداشته و گچ‌شان ریخته.» پرسیدم: «مامان تنها بود؟ نترسید؟» با لبخند و شجاعتی که یحتمل از طریق خون دریافت کرده بود ماجرای آن شب را تعریف کرد. «آن شب همسرم نبود. من هم رفتم پیش مامان.شام خوردیم و قبل از خواب مثل همیشه دوری در اتاق بابا زدیم. وسایل بابا را از همان موقع که شهید شده دست نزده بودیم. یادگاری‌های دیگرش را همان‌جا چیده‌ایم. همیشه رفتن توی اتاق بابا بهم آرامش می‌داد. کمی با بابا حرف زدم و خوابیدم. اذان صبح شد و من سجاده‌ام را توی پذیرایی باز کردم. مامان توی اتاق نماز می‌خواند. هیچ کدام چراغ را روشن نکرده بودیم و نور کمی که همیشه از بیرون می‌آمد تنها روشنایی خانه بود. هنوز سر سجاده بودم که یکهو صدای وحشتناکی آمد و حجم پر فشاری از هوا و خرده شیشه به دستم پرت شد. بلند شدم و دویدم سمت حیاط تاریکی مطلق بود. هوا مزه خاک و گوگرد می‌داد. چشم‌هایم به سیاهی که عادت کرد، دیدم کف حیاط سنگ و فلز و چیزهای دیگر ریخته. کفش‌هایم را پیدا کردم و دویدم سمت کوچه. اولین کسی که دیدم پسر شهید کاظمی بود. سراسیمه گفت: «آقا رشید رو زدن. خونه نمونید. فرار کنید.» دستم چسبید روی صورتم. «یعنی چه آقا رشید رو زده‌اند؟»

چند قدمی رفتم سمت خانه آقا رشید. چیزی جز دود و سیاهی دیده نمی‌شد. محمد کاظمی آمد دنبالم. «مگه نمی‌گم فرار کنید. اینجا خیلی خطرناکه. ممکنه دوباره بزنه. مامان رو بردار فرار کن.» «وای مامان!»  با عجله دویدم توی خانه. با کفش رفتم داخل پذیرایی همیشه تمیز مامان. بس که همه‌جا خرده شیشه بود. مامان با هیبتی که از گچ‌های دیوار سفید و ترسناک شده بود وسط خانه ایستاده بود. دویدم و بغلش کردم. «الهی قربونت بشم. چیزی نشده. باید بریم.»

چادر مشکی‌هایمان را پیدا کردیم و کیف‌مان را برداشتیم و از خانه  بیرون آمدیم. ماشینم را کمی جلوتر نگه داشته بودم. شانس آوردم روشن شد و توانستم مامان را برسانم خانه خودمان. خیالم که از مامان راحت شد برگشتم شهرک. فکرم مانده بود پیش وسایل بابا. آتش‌نشانی و نیروهای امدادی در همان فاصله رسیده بودند و مشغول ارزیابی بودند. محمد کاظمی داشت کمکشان می‌کرد و جای خانه ها را نشانشان می‌داد. مثل پدرش شجاع بود. با دیدن من برافروخته شد و داد کشید: «چرا برگشتی؟ اینجا خطرناکه.»

کلمه‌ها توی دهانم جمله نمی‌شدند: «وسایل بابا… اتاق بابام…» منتظر نماندم چیزی بگوید و رفتم سمت خانه‌مان. در اتاق بابا را موج انفجاز باز کرده بود. چراغ گوشی‌ام را روشن کردم و روی کمد گذاشتم و به سرعت شروع کردم به جمع کردن وسایل و یادگاری‌هایش. دست‌هایم می‌لرزیدند ولی نمی‌دانم با چه نیرویی خرده شیشه‌ها را کنار زدم و لباس‌ها و سررسیدهای بابا را می‌ریختم توی نایلون. یکهو صدای جنگنده آمد. محمد کاظمی گفته بود که دوباره بر می‌گردند. چشم‌هایم را بستم. یک لحظه خوشحال شدم که می‌روم پیش بابا و دوباره می‌بینمش. اما باز پسر رفیق صمیمی بابا آمد و نگذاشت. آنقدر داد و فریاد کرد که بقیه وسایل را بیخیال شدم و با همان نایلونی که دستم بود آمدم بیرون و از شهرک خارج شدم. بعدش فهمیدم که جنگنده‌ها همان جای قبلی را زده و نیروهای امدادی هم شهید کرده بود.» زینب ساکت شد. نه اشکی روی صورتش بود و نه دست‌هایش می‌لرزید.  یک داستان تراژدی را حماسی تعریف کرده بود و ما هم رویمان نشده بود اشک و ناله بریزیم وسط.

 

انتهای پیام/ ر

روایت «زینب سلیمانی» از لحظات بمباران شهرک دقایقی

منبع خبر

روایت «زینب سلیمانی» از لحظات بمباران شهرک دقایقی بیشتر بخوانید »

توئیت زینب سلیمانی برای فرماندهان شهید

توئیت زینب سلیمانی برای فرماندهان شهید



زینب سلیمانی در توئیتی با تصویر چهار فرمانده شهید ارشد نیروهای مسلح در حمله تروریستی اخیر رژیم صهیونیستی نسبت به دوری از یاران پدر شهیدش ابزار دلتنگی کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «زینب سلیمانی» دختر کوچک سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» در رثای شهادت فرماندهان شهید حمله تروریستی اخیر رژیم صهیونیستی با ابراز دلتنگی از فراغ یاران پدر توئیت زد.

توئیت زینب سلیمانی برای فرماندهان شهید

متن توئیت خانم سلیمانی به این شرح است:

«آن هنگام که با پیکرهای پاک‌تان رو به رو شدیم، لحظه‌ای تمام خاطرات دوران کودکی، یک عمر همسایگی و ایام بعد از شهادت حاج قاسم، از پیش چشممان رد شد.

داغ شما اگرچه جگرها را سوزاند، اما از مولایمان آموختیم شهادت قله و اوج رستگاریست.

ما برای ایران تا پای جان ایستاده‌ایم.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توئیت زینب سلیمانی برای فرماندهان شهید

توئیت زینب سلیمانی برای فرماندهان شهید بیشتر بخوانید »

دختر شهید سلیمانی: دختر ایرانی، دختر امیدوار به آینده است

دختر شهید سلیمانی: دختر ایرانی، دختر امیدوار به آینده است


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «زینب سلیمانی» رئیس بنیاد شهید حاج قاسم سلیمانی در گردهمایی «دختر ایران» که به مناسبت دهه کرامت و روز دختر، در میدان امام حسین (ع) برگزار شد، ضمن تسلیت به مردم ایران به مناسبت حادثه دلخراش بندر شهید رجایی برای مجروحان و اسیب دیدگان این حادثه تلخ طلب صبر و عافیت کرد.

مقاومت یک مکتب هست

سلیمانی در سخنانی در جمع دختران ایران درباره قربانیان جنگ در سرزمین‌های اشغالی اظهار داشت: این روزها، جهان شاهد جنگ بمب‌های سنگر شکن، بر سر چادر‌های آوارگانی هست که اغلب زنان و کودکان را تشکیل می‌دهند.

او ادامه داد: زنان مقاومت، در غزه و لبنان و یمن، امروز زینب‌گونه در دفاع از جبهه‌ی حق حاضر شده‌اند. رژیم کودک‌کش صهیونی با وجود سلاح‌های کشتار جمعی‌اش، بیش از همیشه، خانه‌اش سست‌تر از خانه عنکبوت هست.

رئیس بنیاد شهید سلیمانی در ادامه خطاب به زنان و دختران غزه، لبنان و یمن گفت: ایثار و مقاومت‌تان در خفای رسانه‌ای و سیاسی و در تحریم‌ها و محاصره‌ها، نه تنها کم‌رنگ نشده، بلکه درخشان‌تر از همیشه بر دل‌های خسته از بی‌عدالتی‌ها و شعار‌های پوشالیِ نظام‌های ظالمانه، در حال تابیدن هست.

سلیمانی ضمن اشاره به زنان و دخترانی که در دنیا با وجود تحمل هزینه، نماد‌های مقاومت را روی دست گرفتند افزود: این یک حقیقت هست که مقاومت، منحصر به جغرافیای خاصی نیست. مقاومت یک مکتب هست.

زنان و دختران کشور را برای نسل‌های بعد آماده می‌سازند

زینب سلیمانی در بخش دیگری از صحبت‌های خود، با اشاره به شرایط امروز جامعه بیان کرد: مقاومت را باید در خودمان تقویت کنیم و در بحران‌ها فرصت خلق کنیم همانطور که باور سردار شهید، حاج قاسم سلیمانی بر این بود که «میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد، در خود فرصت‌ها نیست».

او مصداق این امیدواری را دختران و زنان ورزشکاری دانست که با وجود همه محدودیت‌های جسمی، در میادین ورزشی مختلف مانند پارالمپیک برای سربلندی کشور تلاش می‌کنند و به مدال‌های رنگارنگ دست می‌یابند و افزود: زنان و دخترانی که در رشته‌های مختلف ورزشی، علمی، در عرصه‌های کارآفرینی، تعلیم و تربیت، و در کنار نقش‌های مؤثر و حساس خود، کشورشان را برای هدیه به نسل‌های بعد آماده می‌سازند.

او دختر الگوی ایرانی را همان دختر امیدوار به آینده دانست و گفت: دختر ایرانی همان دختری هست که فارغ از رنگ و قوم و ظاهر و اعتقاد، حاج قاسم عزیز پدرانه و دلسوزانه گفت که دختر او هم هست.

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

دختر شهید سلیمانی: دختر ایرانی، دختر امیدوار به آینده است

دختر شهید سلیمانی: دختر ایرانی، دختر امیدوار به آینده است بیشتر بخوانید »

زینب سلیمانی: افتخار می‌کنم فرزند یک روستازاده هستم

فیلم/ سخنرانی زینب سلیمانی در مراسم سالگرد حاج قاسم



زینب سلیمانی: شهید سلیمانی فرزند این روستا بود ؛ خودسازی و تلاش کرد تا به این نقطه برتر رسید. حضرت آقا فرمودند: اگر هریک از ما این اخلاص را داشته باشیم ؛ می توانیم یک شهید سلیمانی باشیم.


دریافت
2 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ سخنرانی زینب سلیمانی در مراسم سالگرد حاج قاسم

فیلم/ سخنرانی زینب سلیمانی در مراسم سالگرد حاج قاسم بیشتر بخوانید »