فیلم / معلم اخلاقی که سومین شهید محراب شد
فیلم / معلم اخلاقی که سومین شهید محراب شد بیشتر بخوانید »
بیستمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه (۱۰ مهر ۱۴۰۳) برگزار شد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
عکس/ بیستمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین بیشتر بخوانید »
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: نگاهی به عملکرد سیاه منافقین در دهه پرفراز و نشیب ۶۰، نشان میدهد که تار و پود کارنامه ننگین و سیاه آنها با جنایت، آدمکشی، بمبگذاری، ترور و فساد بافته شده هست؛ بهطوری که آنها از همان دوران دهه ۶۰ تا به امروز، جزو منفورترین افراد نزد ملت ایران بهشمار میروند.
منافقین در مسیر اهداف استکبار جهانی و با خیال خام براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، به دنبال «فاز سیاسی» خود که با فتنه، آشوب و نیرنگ همراه بود، «فاز نظامی» خود را نیز در سه مرحله، در پیش گرفتند؛ چراکه آنها با شکست بنیصدر با «بن بست» جدی سیاسی ـ تشکیلاتی مواجه شدند؛ بنابراین چنین میپنداشتند که اگر بتوانند جامعه را به آشوب بکشانند و جنگ داخلی راه بیاندازند و از سویی دیگر نیز مهرههای کلیدی نظام و چهرههای خدوم و انقلابی را حذف کنند، میتوانند از این بنبست سیاسی ـ تشکیلاتی نجات پیدا کرده و قدرت را تصاحب کنند.
هدف از مرحله اول فاز نظامی منافقین را میتوان نابودی مهرههای کلیدی و کادرهای عالی تصمیمگیرنده نظام جمهوری اسلامی دانست که آنها در جزوهای تحت عنوان «مراحل سهگانه مبارزه در فاز نظامی» به آن اشاره کرده و نوشته بودند: «برای از بین بردن ثباتیافتگی رژیم با انهدام نیروهای عالی تصمیمگیرندهاش، در این مرحله نابودی کادرهای استراتژیک دارای تقدم مرحلهای بوده و انهدام بدنه نظامی (مرحله دوم) را تحتالشعاع قرار داده…» همچنین در این جزوه آمده هست: «در این مرحله حرکت از بالا به پایین هست».
هدف از مرحله دوم فاز نظامی منافقین نیز انهدام بدنه نظامی رژیم بود و در جزوه «مراحل سهگانه مبارزه در فاز نظامی» در پاسخ به این سوال که بدنه نظامی رژیم کیست و چه کسانی را در بر میگیرد؟ نوشته شده بود: بدنه نظامی رژیم در این شرایط (شرایط دهه ۶۰ خصوصاً جنگ تحمیلی) پاسداران، کمیتهها، انجمنهای ضداسلامی، جهاد سازندگی، نهادهای اجتماعی رژیم و… که علاوهبر مسلح بودن، به گسترش اختناق پرداختهاند، بهطور کلی همه عناصری که به سد کردن آزادن شدن نیروهای خلق پرداختهاند». همچنین درباره نوع حرکت در این مرحله نیز در جزوه مذکور آمده بود: «در این مرحله، لزوم حرکت همهجانبه و گسترده نیروهای انقلاب از پایین به بالاست؛ یعنی با نابود کردن پایههای حاکمیت ضدخلق و عینیت نفوذ آن».
«مسعود رجوی» سرکرده منافقین درباره مراحل اول و دوم فاز نظامی این گروه تروریستی گفته هست: «مرحله اول فاز نظامی از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ شروع شد و تا تابستان ۱۳۶۱ طول کشید. این مرحله نوبت سران سیاسی بود. قبل از هر چیز شاه مهرهها هدف بودند. در این مرحله قرار بود که رژیم بیآینده شود و ثباتش را از دست بدهد و در عوض سازمان تثبیت شده و به عنوان جانشین رژیم اسلامی معرفی شود. مرحله دوم از تابستان ۱۳۶۱ تا پایان سال ۱۳۶۲ ادامه یافت. در این مرحله نوبت به تنه سرکوبگر نظام رسید، یعنی زدن سر انگشتان رژیم [مقصود رجوی از سرانگشتان رژیم نیروهای سپاه، بسیج، حزباللهی و کلیه افرادی که به نحوی با جمهوری اسلامی ارتباطی داشتند، بوده هست] و اینجاست که قطع دست و پای اجرایی رژیم اسلامی اهمیت پیدا میکند».
اما مرحله سوم از فاز نظامی منافقین، «آزادسازی و تدارک قیام همهجانبه» عنوان شده بود؛ آنها در انتهای مرحلهبندیهای خود، در همان جزوه یادشده نوشته بودند: «اگر دو فاز حرکت (سیاسی – نظامی) و دو مرحله استراتژیک فاز تکاملی نظامی نتواند این مرحله (مرحله سوم) را ایجاد کند و مطابق قانونمندیهای اجتماعی حاکم بر شرایط حرکت آغاز نشود، آنوقت هست که بایستی در صلاحیت پیشتاز در تعیین استراتژی و تاکتیک شک کرد».
گام اول؛ ترور مسئولان بلندپایه کشور
منافقین در مرحله اول از مراحل سهگانه مبارزه در فاز نظامی، ابتدا در گام نخست، هفتم تیر سال ۱۳۶۰ با انفجار بمب در دفتر نخستوزیری شهید مظلوم آیتالله سید محمد بهشتی و ۷۲ نفر دیگر از یاران وی، از جمله ۲۷ نماینده مجلس شورای اسلامی و چهار وزیر کابینه دولت را به شهادت رساندند و تنها ۲ ماه بعد یعنی هشتم شهریور نیز با انفجار بمب در دفتر نخستوزیری، «محمدعلی رجایی» رئیسجمهور و حجتالاسلام والمسلمین «محمدجواد باهنر» نخستوزیر را به شهادت رساندند.
این جنایتکاران همچنین در ادامه جنایات ددمنشانه خود، دستان ناپاک خود را به خون تعدادی از نمایندگان مجلس، مسئولان کشور و ائمه جمعه آلوده کردند و آیتالله «سید اسدالله مدنی»، آیتالله «محمد صدوقی»، آیتالله «عطاءالله اشرفی اصفهانی» و آیتالله «سید عبدالحسین دستغیب» را به شهادت رساندند؛ در واقع لبه تیز حملات آنها در این مرحله، مقامات مسئول جمهوری اسلامی ایران بود و آنها میخواستند از بالا به پایین حرکت کنند؛ یعنی ابتدا مقامات درجه اول جمهوری اسلامی و سپس مراحل بعدی را اجرا کنند.
جمهوری اسلامی ایران علیرغم از دست دادن شخصیتهای برجسته و سرمایههای بزرگی نظیر شهید آیتالله بهشتی، شهید رجایی و شهید حجتالاسلام باهنر و روحانیون معظمی که در محراب عبادت به فیض شهادت نائل آمدند، نهتنها ضعیف و ثبات سیاسی آن متزلزل نشد؛ بلکه همانطور که امام امت فرمودند «بکشید ما را ملت بیداتر خواهد شد»، ملت بزرگ ایران با الهام از خون این شهیدان والامقام و با عزمی راسختر، بر قدرت خویش افزوده و ثبات خود را مستحکمتر کردند.
گام دوم؛ انهدام بدنه نظامی کشور
منافقین در جزوه «مراحل سهگانه مبارزه در فاز نظامی» در واقع منظور از «بدنه نظامی» یا «سرانگشتان رژیم» را هرکسی دانستهاند که در مقابل آنها بایستد و دل او با عشق به اسلام و انقلاب اسلامی روشن شده باشد؛ اگرچه که آنها بدنه نظامی رژیم را در این جزوه پاسداران، کمیتهها، انجمنهای اسلامی، جهاد سازندگی، نهادهای اجتماعی رژیم و… عنوان کردهاند؛ اما در ادامه نیز بدنه نظامی را اینگونه نیز گستردهتر کردهاند: «بهطور کلی همه عناصری که به سد کردن آزادن شدن نیروهای خلق پرداختهاند»؛ بنابراین منافقین در این جزوه ضمن برشمردن اعضای نهادهای انقلابی، این خصوصیت را بهدرستی به همه مردم مسلمان ایران انطباق داده و علناً قصد خود را در نابود کردن پایههای حاکمیت اسلامی برملا نمودند.
«علی زرکش» یکی از سردمداران تبهکار منافقین، در پیامی خطاب به هواداران بازیخورده اهلنفاق گفته هست: «ضربات خود را هرچه بهتر و کاراتر بر پیکر دشمن فرود آورید. همه نهادها و موسسات و افرادی که سعی در تحکیم موقعیت خمینی دارند را هدف قرار دهید. به افراد و موسساتی که از نظر اقتصادی باعث تقویت رژیم میشوند، تهاجم کنید و در صورت امکان، اموال آنها را مصادره کنید. کلیه افرادی که با بستن سلاح به کمر، به دفاع از رژیم میشتابند را هدف قرار دهید. همچنین نگذارید کسی مانع شما برای از هم دریدن رژیم شود».
کنارهم قرار دادن خطوط این پیام و رهنمودهای آن و همچنین تبلور عملی جنایات منافقین و ترورهای آنها، تصویر روشنی از اهداف شوم منافقین را نشان میدهد که دیگر صحبت بر سر نیروهای سپاه، کمیته انقلاب اسلامی، دیگر نیروهای مسلح و نهادهای انقلابی همچون جهاد سازندگی نبود؛ بلکه همه افراد و موسساتی که به هر عنوان، چه مسلح و چه غیرمسلح و به هر ترتیب، چه سیاسی و چه اقتصادی از انقلاب اسلامی حمایت میکنند را شامل میشود.
منافقین از این رو، ضمن همکاری با دشمنی که جنگ را بر ما تحمیل کرده و هزاران نفر از مردم را به خاک و خون کشیده بود و خیانتهای متعدد در جبهههای نبرد حق علیه باطل در قامت ستون پنجم دشمن، در کوچهها و خیابانهای کشور نیز با بیرحمی زایدالوصفی به مردم حزباللهی حمله کرده و با عنوان «عملیات انقلابی»، آنها را به شهادت میرساندند؛ از کسانی که در مغازه خود تصاویر امام خمینی (ره) و یا آیات عظام نصب کرده بودند تا کسانی تصویر امام امت را همراه خود داشته و یا حتی چهرهای مذهبی داشتند؛ چراکه در منطق آنها، همه این افراد جزو «بدنه نظامی» جمهوری اسلامی ایران به حساب میآمدند.
همچنین بمبگذاری در اماکن و معابر عمومی، پرتاب بمب و مواد آتشزا به منازل مردم، سرقت مسلحانه بانکها و آتشزدن و سرقت وسایل نقلیه مردم و حتی وسایل نقلیه عمومی، از دیگر اقدامات منافقین در راستای گام دوم فاز نظامی آنها بود که آنها را نیز عملیات انقلابی عنوان کرده در منطق باطل آنها، سرقت سرمایههای ملت و وسایل نقلیه آنها نیز «مصادره انقلابی» نامیده میشد.
گام سوم؛ آزادسازی و تدارک قیام همهجانبه
منافقین براساس جزوه «مراحل سهگانه مبارزه در فاز نظامی»، بهزعم باطل خود پس از طی کردن مراحل اول و دوم، مرحله سومی را با عنوان «آزادسازی و تدارک قیام همهجانبه» برنامهریزی کرده و در توضیح آن اعلام کرده بودند که اگر مراحل اول و دوم طی شده و شرایط برای اجرای مرحله سوم بهوجود نیامد، «آنوقت هست که بایستی در صلاحیت پیشتاز در تعیین استراتژی و تاکتیک شک کرد»؛ این درحالی هست که پس از طی شدن مراحل اول و دوم مبارزه آنها در فاز نظامی و ریخته شدن خون بزرگانی همچون شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر و… و همچنین شهادت فجیع هزاران نفر از مردم بیگناه، منافقین در اقداماتی نظیر عملیات «فروغ جاویدان» سعی کردند تا بهگونهای مرحله سوم مبارزه خود در فاز نظامی را محقق سازند؛ اما سرانجامِ همه خیانتهای آنها، غیر از نابودی، رسوایی و شکست، دستاورد دیگری برای منافقین نداشت که این موضوع تحقق وعده خداوند متعال درباره اهل نفاق هست.
انتهای پیام/ 113
شکست منافقین در مراحل سهگانه مبارزه در فاز نظامی بیشتر بخوانید »
نخست وزیر آلبانی در اولین اظهارات پس از یورش پلیس این کشور به مقر منافقین گفت: اگر آنها میخواهند از خاک ما برای جنگ با ایران استفاده کنند باید خاک آلبانی را ترک کنند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، «ادی راما» نخست وزیر آلبانی در مصاحبه با یک روزنامه آلمانی تاکید کرد که گروهک مجاهدین خلق نمیتوانند از آلبانی برای جنگ علیه حکومت ایران استفاده کنند.
براساس گزارش آلبانی دیلی نیوز به نقل از روزنامه اشپیگل، نخست وزیر آلبانی در اولین اظهارات بعد از یورش پلیس این کشور به کمپ اشرف ۳ که مقر منافقین در این کشور است گفت: مجاهدین چند سال است که در کشور ما هستند. از حضورشون استقبال میکنیم اما به شرطی که آنها از آلبانی به عنوان سکویی برای عملیاتهای خود استفاده نکنند. اما مهمانان ما بارها این توافق را نقض کردهاند.
وی در پاسخ به سوالی درباره اقدامات سایبری منافقین علیه حکومت ایران نیز گفت: آلبانی هیچ قصدی برای در جنگ بودن با ایران ندارد و دوست ندارد که هیچ کسی از مهمانوازی ما سوء استفاده کند.
گروهک منافقین در سالهای اخیر با کمک یکی از دولتهای حامی خود، پیشرفتهترین سرورها را در یگان سایبری به کار گرفته است. گفته میشود در این سرورها اطلاعات زیادی از جمله اطلاعات مربوط به مرتبطین و نفوذیهای منافقین در داخل ایران وجود دارد.
پلیس آلبانی در یورش به مقر منافقین تمام تجهیزات کامپیوتری که این گروهک برای اقدامات سایبری و مجازی خود مورد استفاده قرار میدادند را ضبط کرد.
ادی راما در ادامه در پاسخ به این سوال خبرنگار اشپیگل که چرا درخواست «باراک اوباما» در سال ۲۰۱۶ برای میزبانی از هزاران نفر از نیروهای مجاهدین خلق در آلبانی را پذیرفتهاید گفت: این یک عملیات نجات جان انسانها بود. و وقتی که یک دوست مثل باراک اوباما از ما برای چنین کاری درخواست کمک کرد ما با افتخار آن را قبول کردیم.
وی در جواب این سوال که آیا اگر جای مجاهدین بودید آلبانی را ترک میکردید نیز گفت: «من از خشم نسبت به حکومت ایران آگاه هستم. اما کشور ما به عنوان یک سنگر در جنگی استفاده میشود که جنگ ما نیست. بله شما همیشه حق دارید برای آزادی بجنگید اما اگر این را میخواهید خاک آلبانی جای آن نیست و باید آن را ترک کنید.»
عصر سهشنبه ۳۰ خرداد منابع خبری از حمله پلیس آلبانی به مقر منافقین در این کشور خبر دادند. طبق گزارش همین رسانه خبری، پلیس آلبانی اعلام کرد بر اساس حکم دادگاه و به دلیل نقض توافقات صورت گرفته از سوی عناصر منافقین، به این مقر حمله کرده و با مقاومت تروریستهای منافق مواجه شده است.
وزارت کشور آلبانی تاکید کرد گروهک تروریستی منافقین از توافقات مربوط تبعیت نکرده و توضیح داد این عملیات در راستای اجرای قانون ویژه پیگرد علیه فساد و جنایت سازمان یافته و همچنین تصمیم دادگاه ویژه مربوط به فساد و جنایت سازمانیافته انجام شده است. این وزارتخانه همچنین مقاومت از سوی ساکنان اردوگاه اشرف در برابر اقدام پلیس را تایید کرد.
طبق گزارش رسانه های آلبانیایی، پلیس این کشور روز پنج شنبه نیز برای بار دوم به مقر منافقین در منطقه مانز در شهر دورس یورش برد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
نخست وزیر آلبانی: اگر مجاهدین خلق میخواهند با ایران بجنگند باید خاک ما را ترک کنند بیشتر بخوانید »
زمانی که سازمان منافقین با عزل بنیصدر احساس کرد که دیگر امکان پیشروی و کسب قدرت از طریق سیاسی مقدور نیست، به بهانهای واهی اعلان جنگ مسلحانه داده، فعالیتهای تروریستی خود را آغاز کرد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: منافقین که از حمایت مردمی برخوردار نبودند، مشی نفوذ در نهادهای مختلفی مانند دادگاههای انقلاب، اداره دوم ارتش، دفتر نخستوزیری، کمیتهها، سپاه پاسداران، حزب جمهوری اسلامی و دفتر رئیسجمهور را در پیش گرفتند. نفوذیهای این سازمان از جمله محمدجواد قدیری، محمدرضا کلاهی، مسعود کشمیری و محمدکاظم افجهای به تدریج توانستند به مراکز حساسی همچون حزب جمهوری اسلامی و شورای امنیت کشور راه یابند و در دوران ترورها صدماتی جبران ناپذیر به نظام جمهوری اسلامی وارد نمایند. علاوه بر آن، سازمان مجاهدین خلق که از حمایت مردمی برخوردار نبود، نه تنها در برابر دستور خلع سلاح صادره از سوی امام، مقاومت کرد، بلکه به تجهیز تسلیحاتی خود از همه راهها پرداخت.
نخستوزیر رجایی دربارهی اقدامات سازمان مجاهدین خلق گفت: “سازمان از هر فرصتی استفاده میکرد که دست کم سه چیز را برای خودش آماده بکند. یکی از آنها اسلحه بود، به محض اینکه مردم ما در انقلاب پیروز شدند، اینها به انواع وسایل متوسل میشدند …
برای روزی که در نظر داشتند، بعد از جمعآوری اسلحه، شروع کردند به جمعآوری امکانات مالی و تدارکاتی، از بردن ماشینها گرفته تا بردن پولهای نقد و اسناد و تصرف اماکن که مدتها طول کشید تا مردم توانستند این اماکن را که آنها به زور گرفته بودند از آنها پس بگیرند. به موازات این دو کار، چیزی که برای همه ما تعجبآور باشد، اینها شروع کردند به شناسایی شخصیتهایی که ممکن است در آیندهی این انقلاب نقش داشته باشند.”
«ابراهیم خدابنده» از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، در این خصوص گفت: “رجوی یک بار در صحبتهایش گفت: «زمانی که انقلاب شد، همه سازمانها و گروهها دنبال تشکیل حزب و کار سیاسی رفتند اما ما عاقل بودیم و از همان ابتدا رفتیم دنبال جمعآوری سلاح، تشکیلات نظامی و فرستادن نفوذی.» فردای انقلاب، کار اصلی سازمان، فرستادن نفوذی بود؛ سازمان هر کسی را که جذب میکرد، مثلا مانند کلاهی یا کشمیری، بلافاصله آنها را برای نفوذ مامور میکرد. بعضیها هم سرِ پستی که بودند، آنها را جذب میکرد، مانند سرهنگ بهزاد معزی؛ این شخص در نیروی هوایی بود، خلبان شاه بود؛ به ایران بازگشت و سازمان او را جذب کرد یا خیلی افراد دیگر. رجوی میگفت این نفوذیهای ما هر جا توانستند تأثیر گذاشتند مانند دفتر بنیصدر و هر جا نتوانستند تأثیر بگذارند، آنجا را منفجر کردند، مانند حزب جمهوری اسلامی.”
«رضا کیواننژاد» از اعضای سازمان مجاهدین خلق، درباره هدف سازمان از تجهیز و ذخیره سلاح گفت: «با اوجگیری و حاد شدن کامل جریانات در روزهای پیروزی انقلاب، خط سرقت سلاح و مهمات به وسیله افراد سازمان پیاده گردید. این خط عمدتاً به وسیله مرکزیت که آن موقع تشکیل شده بود از مسعود رجوی، موسی خیابانی، علی زرکش، مهدی ابریشمچی و عباس داوری بود… تحلیل این مسئله به وسیله مرکزیت این بود که از آنجا که رشد تضادهای دو جریان در نهایت به خشونت گراییده و با سلاح حل میشود، لذا باید برای این برخورد آماده گردید… سرقت سلاح و مهمات به وسیله گروهی به نام عملیات و تحت مسئولیت دو نفر از اعضای ارشد به نامهای فاضل مصلحتی و حمید جلالزاده صورت میگرفت.»
سلاحهای به غارت رفته، در خانههای اعضای سازمان یا در مکانهای امن دیگر مخفی میشد. علاوه بر این، سازمان منافقین به دلیل کمکهای مالی بنیصدر توانسته بود مقدار قابل توجهی سلاح از طریق واسطههای عراقی از راه کردستان وارد کند.
«احمدرضا کریمی»، از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، دربارهی قصد قبلی سازمان برای ترور آیتالله بهشتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نوشته است: “نکتهی مهمی که در ارتباط با مسائل فوق نباید از نظر دور بماند، اعترافی است که وحید [افراخته] در مورد شهید بهشتی دارد. در تک نویسی وحید برای تقی شهرام، آخرین عبارت آن این است که شهرام و دار و دستهاش قصد داشتند در سال ۱۳۵۴، دکتر بهشتی را ترور کنند. (حتماً برای این احتمال که مخالفت و عدم حمایت روحانیون را ناشی از ایشان میدانستند.) این اعتراف را در سال۵۹، من در پرونده تقی شهرام دیدم و متأسفانه روی آن کار نشد؛ بالاخره تروری که توسط مرکزیت سال ۵۴ سازمان طراحی شده بود، در ۷ تیر ۱۳۶۰، توسط مرکزیت سال ۶۰ سازمان به اجرا در آمد.”
«ابراهیم خدابنده» در این باره گفته است: “رجوی از زندان پیام داد و این [جریان مارکسیستی تقی شهرام] را محکوم کرد که نَه! این جریان اپورتونیستیِ چپنما بوده و ما همچنان مسلمانیم و یک ۱۲ مادهای از زندان بیرون داد، ماده ۱۰ آن میگوید: «تهدیدِ اصلیِ مبارزات ما جریان راست ارتجاعی است که ما با آن مبارزه میکنیم.» این همان حرف تقی شهرام بود یعنی مسعود رجوی در آن ۱۲ ماده هارت و پورت کرده که نخیر ما مسلمانیم و مارکسیست نیستیم اما اصل مطلب همان حرف تقی شهرام بود که میگفت تهدید اصلی، تهدید جریان انقلابی است؛ یعنی جریان مذهبی مشکل آنها بود که شاخص اصلیاش شهید بهشتی بود. رجوی میگفت: «وقتی که من از زندان آزاد شدم، تمام سعیام را کردم که نگذارم امام وارد ایران شود،» حتی به نزد آیتالله لاهوتی و افراد دیگری رفته بود که به امام خبر بدهید اینجا ما اطلاعات داریم، تهدید میشود، اینجا برسد ترور میشود.”
آیتالله بهشتی در ابتدای انقلاب به خاطر القائات منافقین و روزنامههای ضد انقلاب، همواره مورد تهمت و توهین بود. توطئهچینی برای عزل بنیصدر، آمریکایی و مدافع غرب بودن از جمله اتهاماتی بود که دکتر بهشتی صبورانه و مظلومانه با آنها برخورد میکرد.
زمانی که سازمان با عزل بنیصدر احساس کرد که دیگر امکان پیشروی و کسب قدرت از طریق سیاسی مقدور نیست، به بهانهای واهی اعلان جنگ مسلحانه داده، فعالیتهای تروریستی خود را آغاز کرد و اولین ضربهی هولناک را با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن ۷۲ تن از مسئولان طراز اول مملکت، از جمله دکتر بهشتی، رئیس دیوانعالی کشور، وارد آورد.
سازمان مجاهدین خلق بر این گمان بود که آیتالله بهشتی بر روی امام خمینی نفوذ دارد و با کشتن او، نظام با مشکل جدی رو به رو خواهد شد. «مسعود خدابنده»، عضو جدا شده سازمان، در این باره گفته است:”متاسفانه اشتباه محاسبه مجاهدین در مقابله با حکومت نه از این نقطه شروع شده بود و نه به این نقطه پایان یافت. شروع اشتباه محاسبه سیاسی مجاهدین تحلیلی بود که بواسطه آن از آغاز انقلاب، جناح حاکم و مغز متفکر و رهبر این جناح را آیتالله بهشتی دانسته و آیتالله خمینی را هم اگر چه همنوع ولی بازیچه تحلیلهای وی میدید. این تحلیل حالا میگفت حکومت پس از حذف بنیصدر یکپارچه شده و دیکتاتور واقعی کشور اکنون آیتالله بهشتی است. پس با زدن این سر (آیتالله بهشتی) رژیم سرنگون خواهد شد.”
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
زمینههای بروز فاجعه هفتم تیر بیشتر بخوانید »