سازمان مجاهدین خلق

پیشنهاد عجیب به حمید نوری با ادعای احتمال سقوط جمهوری اسلامی


وعده آزادی درقبال قبول اتهامات!/حضور اتوبوسی منافقین مقابل دادگاه

این اواخر یک مستندساز در ملاقاتی ادعای احتمال سقوط جمهوری اسلامی را با حمید نوری مطرح کرده و وعده آزادی در ازای پذیرش همه اتهامات را به نوری داده است اما وی امتناع کرده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در ۱۸ آبان ۱۳۹۸ اتفاقی عجیب افتاد. یک ایرانی در سفر به کشور سوئد، به اتهام جنایت علیه بشریت بازداشت شد و به دور از دوربین‌ها، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. بعد از آن زندگی خانواده‌اش کاملاً تغییر کرد. اعضای خانواده می‌گویند زندگی ما به دو دوره قبل و بعد از بازداشت پدر تقسیم شده است.

میزبان خانواده «حمید نوری» کارمند سابق سازمان زندان‌ها هستیم. همسر حمید نوری می‌گوید، در شهریور ماه سال ۱۳۶۳ با همسرش ازدواج کرده و ثمره زندگی مشترک آنان که وارد ۳۹ سال شده، دو فرزند و ۳ نوه است. آنها بازداشت وی را از طریق رسانه‌ها و فضای مجازی متوجه شدند، در حالی که دولت سوئد هیچ‌گونه اطلاع رسمی به خانواده آنان نداده است. نهایتاً مادر، بعد از ۸ ماه انتظار در تماسی ۲۰ دقیقه‌ای توانست با پدر فرزندان گفتگو کند. در شهریور ۱۳۹۹ با اجازه مقامات استکهلم به آن کشور سفر کردند، تا با هماهنگی قبلی بتوانند با پدر خانواده دیدار کنند. اما پلیس آن کشور به یکباره این ملاقات را منوط به انجام بازجویی با اعضای خانواده و با شرط تحقق آنچه می‌خواهند بشنوند، کرد. وقتی با مخالفت و امتناع خانواده نوری مواجه شدند، انجام ملاقات با همسر و پدر فرزندان منتفی شد.

نوری در یک ماراتن سنگین قضائی در ۹۲ جلسه دادگاه که کاملاً یک‌سویه برگزار شد، به حبس ابد محکوم شد. نیروهای سازمان یافته فرقه منافقین در تئاتری از تهمت‌ها و شهادت‌های یک‌طرفه تا انواع ناسزاگویی‌های سازماندهی شده را در نمایشنامه‌ای اجرا کردند. دادستان هم بدون حضور در ایران و تحقیق در مورد آن همه ادعا، صرفاً بعد از اعلام حکم گفت، بله اشتباه کردیم که برای تحقیق به ایران نرفتیم!

نوری کارمند معمولی، زندان اوین در دهه ۶۰ که خود برادر شهید است با بیش از ۴۰ ماه رکوردار زندان انفرادی در یک سلول کوچک ۶ متری، در سوئد شده است. او از معاینه چشم پزشک محروم است و روزه‌های شرعی خود را بدون داشتن کمترین امکانات می‌گیرد. وی در کشوری زندانی است که خودشان مدعی هستند در آنجا اعدامی وجود ندارد، اما در عمل کاری می‌کنند زندانی خودش اقدام به خودکشی کند لیکن وی روحیه خود را با قرآن و مناجات حفظ می‌کند.

این اواخر یک مستندساز در ملاقاتی ادعای احتمال سقوط جمهوری اسلامی را با او مطرح کرده و وعده آزادی در ازای پذیرش همه اتهامات را به نوری داده است. اما وی امتناع کرده و گفته است نمی‌توانم چشمم را بر حقایق ببندم.

پای صحبت‌های همسر حمید نوری و عطیه نوری دختر حمید نوری نشستیم تا از آخرین شرایط پرونده و اوضاع و احوال حمید نوری مطلع شویم. این گفتگو به شرح ذیل است:

* در حال حاضر پرویز ثابتی از مقامات ارشد و به نوعی نفر اصلی ساواک در رژیم گذشته، به شکل آزادانه در غرب زندگی می‌کند. در واقع وی یکی از نفرات اصلی بوده که شکنجه‌ها در زندان‌های ساواک تحت هدایت او اعمال می‌شده است. بسیاری از موافقین و مخالفین در داخل و خارج کشور، اسناد و مدارک خود را در این خصوص ارائه کردند، اما شاهدیم وی آزادانه در غرب حضور دارد و رفت و آمد می‌کند اما آقای حمید نوری پدر شما در شرایطی که کارمند رتبه بالایی هم در زندان نبوده با شهادت‌های یک‌طرفه مورد محاکمه ناعادلانه قرار گرفته است. این معیارها و استانداردهای دوگانه غرب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

چگونه است یک نفر با آن رتبه بالایش در ساواک و با وجود آن همه سند و مدرک علیه‌اش، این‌گونه آزادانه زندگی می‌کند عطیه نوری: دقیقاً همین است که شما در سئوال‌تان به آن اشاره کردید. چندی پیش در فضای مجازی با وجود این همه سند و مدرک علیه وی، حضور آزادانه آقای ثابتی را در تجمعی در آمریکا دیدم و برایم بسیار جای تعجب داشت. چگونه است یک نفر با آن رتبه بالایش در ساواک و با وجود آن همه سند و مدرک علیه‌اش، این گونه آزادانه زندگی می‌کند. صحبت‌ها، مدارک و شهادت‌هایی در خصوص جنایت‌های او وجود دارد اما این همه سال آزادانه در آمریکا حضور دارد. در حالی که در خصوص پدر، هیچ مدرک مستندی وجود ندارد.

در تمام دادگاه پدر در سوئد افرادی شهادت می‌دهند که مثلاً من فلانی را از زیر چشم‌بند دیدم و اینگونه و آنگونه شد. در حالی که گویا کسی دیگر به آن شاهد گفته است که اینگونه شده بود و آن مثلاً شاهد هم شهادت می‌دهد. متأسفانه دادگاه را بر پایه مدارک مستند پیش نبردند بلکه بر اساس گفته‌های یک‌سویه شکل دادند.

همسر نوری: شاهدانی که بی طرف نیستند و جز فرقه منافقین محسوب می‌شوند.

عطیه نوری: بله شاهدهایی که بی‌طرف نیستند و همه آنها زمانی پیدا شدند که عکس و مدارک و مشخصات پدر را در رسانه‌ها پخش کردند.

*آیا همچنان وکیل آقای نوری تسخیری است یا توانستید خارج از سوئد وکیل جدیدی در اختیار بگیرید؟

عطیه نوری: خیر، وکیل پدر وکیل تسخیری است که دولت سوئد در اختیار ما گذاشته است.

*نتوانستید وکیل جدیدی را در اختیار بگیرید یا دولت سوئد اجازه نداد؟

عطیه نوری: آنها اجازه نمی‌دهند.

همسر حمید نوری: در واقع باید وکیل سوئدی باشد تا آنها در سیستم قضائی خود قبول داشته باشند، لذا برای این موضوع نمی‌توانیم و آزاد نیستیم وکیل ایرانی یا هر وکیل دیگری را برای کار بر روی پرونده در اختیار بگیریم.

عطیه نوری: حتی وقتی ما چند وقت پیش به دادگاه در سوئد رفتیم، وکیل تسخیری پدر در آنجا به ما گفت، دادستان وظیفه داشته است که به ایران سفر کند و اطلاعات پرونده و صحت و سقم مطالب را بررسی کند. مثلاً اینکه آقایی در دادگاه ادعا کرده است پدرم او را در فلان سال زده است، دادستان باید تحقیق کند اصلاً آن شخص در آن سال داخل زندان حضور داشته است یا خیر. چون به صرف ادعا که حکم را نمی‌توان صادر کرد.

دادستان پاسخ داد: «شما درست می‌گوئید، ما اشتباه کرده‌ایم و باید به ایران می‌رفتیم و تحقیقات لازم را انجام می‌دادیم!» جالب است بعد از طرح این صحبت‌ها توسط وکیل به دادستان، شخص دادستان پاسخ داد: «شما درست می‌گوئید، ما اشتباه کرده‌ایم و باید به ایران می‌رفتیم و تحقیقات لازم را انجام می‌دادیم!»؛ اما نتیجه این اشتباه آنان حضور بیش از ۳ سال پدرم در سلول انفرادی و مشکلات روحی و روانی است که به ما و ایشان وارد شده است. ضمن آنکه این همه هزینه مالی به ما تحمیل کردند. همه اینها به خاطر اشتباه دادستان است که همان موقع می‌توانست تحقیقات لازم را انجام دهد.

باید بگویم چگونه است دادگاه را برای شنیدن صحبت‌های چند شاهد دو هفته به آلبانی منتقل کردند اما نمی‌توانستند به ایران تشریف بیاورند و اطلاعات این افراد را استخراج کرده تا مشاهده کنند اصلاً آن‌ها در آن زمان مورد ادعایشان، در زندان بوده‌اند یا خیر؟

* پس چند جلسه از آن ۹۲ جلسه دادگاه، در آلبانی برگزار شد؟

عطیه نوری: بله، ۶ جلسه.

* در خصوص دادگاه تجدید نظر با توجه به اینکه مراحل آن از ژانویه ۲۰۲۳ گذشته آغاز شده و تا سپتامبر آینده به طول مدت نه ماه ادامه خواهد داشت، چقدر امیدوارید این بار پیروز شوید؟

تاکنون ۷ جلسه از مراحل دادگاه تجدیدنظر به صورت علنی برگزار شده است عطیه نوری: فکر می‌کنم تاکنون ۷ جلسه از مراحل دادگاه تجدیدنظر به صورت علنی برگزار شده است. در این جلسات، ۳ جلسه دادستان‌ها، یک جلسه وکلای شاکیان و دو جلسه وکلای پدرم صحبت کردند. ضمن آنکه یک جلسه هم به صورت پرسش و پاسخ بوده است. می‌توانم بگویم که وکلای ما تاکنون خوب اقدام کردند و ابهامات داخل پرونده را به خوبی مطرح کرده‌اند و پی‌گیر هستند؛ البته همه اینها منوط به آن است که در پایان دادگاه به درستی قضاوت شده و حکم عادلانه بدهند.

همسر نوری: آنها مدعی هستند که سیستم قضائی‌شان مستقل است و دولت سوئد در آن دخالتی ندارد، اما کاملاً مشخص است که دادگاه سیاسی است. اگر سیاسی نبود آنها باید با بی‌طرفی کامل از دولت ایران درخواست مدارک می‌کردند. همچنین به ایران سفر کرده و ادعاهای مطرح شده را در تحقیقات میدانی مورد بررسی قرار می‌دادند و به صرف ادعاها قضاوت نمی‌کردند. آنان باید به ایران آمده و بررسی می‌کردند اصلاً این زندان اوین یا زندان‌های مورد ادعای شاهدان وجود خارجی دارد یا خیر. همین طور این افرادی که در دادگاه مدعی بودند، کشته شدند را از ثبت احوال ایران بررسی می‌کردند که اصلاً کشته شدند یا خیر. می‌توان گفت دادگاه یک‌طرفه برگزار شد و اعلام می‌کنم که این دادگاه یک نمایشی است که فیلم‌نامه آن در حال کارگردانی و اجرا است. حتی بارها دیدم که استنادات دادگاه به کتاب آقای مصداقی است.

*منظورتان ایرج مصداقی است؟

همسر نوری: بله ایرج مصداقی؛ وی تعدادی کتاب نوشت و آنها را در دسترس بقیه قرار داد. شاهدان و دادستان هم دقیقاً استنادهای‌شان به این کتاب‌هاست. حتی می‌توانم بگویم در دادگاه کتاب مصداقی را خوانده و مورد استناد قرار می‌دادند.

* در دادگاه تجدید نظر هم آن کتاب را می‌خوانند؟

همسر نوری: بله همچنان می‌خوانند و استنادشان این کتاب است. در حالی که کتاب را مانند یک کتاب داستان هر کسی می‌تواند بنویسد و تعدادی اسامی را هم بیاورد.

وقتی هم که آقای نوری دستگیر می‌شود عکسش را منتشر می‌کنند، در سراسر دنیا فراخوان می‌دهند و می‌گویند هر کس می‌خواهد شهادت بدهد بیاید. اخبار کتاب در دسترس همه است و بعد به آن استناد می‌شود که کار چندان سخت و عجیبی نیست. دادستان و سیستم قضائی سوئد نفعشان در این است که به هر حال این راه را ادامه دهند، زیرا دادگاه سیاسی است. حتی خودشان هم گفتند که می‌خواهند در مراحل بعد جمهوری اسلامی را محکوم می‌کنند.

* در خصوص اقدامات و کمک‌های قوه قضائیه و نیز وزارت خارجه کشورمان حال در این دولت و یا در دولت قبلی بفرمائید که چه کمک‌هایی شده و اگر احیاناً کوتاهی صورت گرفته به چه صورت بوده است؟

عطیه نوری: تقریباً می‌توانم بگویم در داخل همکاری نسبتاً خوبی صورت گرفته است ولی ما همچنان منتظریم تا دولت سوئد همکاری لازم را انجام دهد و این ماجرا یک‌سویه پیش نرود.

*در این مدت و طی رفت و آمدهای شما به سوئد و برخوردهایتان با فرقه منافقین، مردم عادی، پلیس سوئد و یا احیاناً مقامات آن کشور، آیا صحبتی مطرح شده است که به نوعی حقانیت آقای نوری مورد تأکید قرار بگیرد، هرچند کاری از دستشان بر نیاید؟

همه یک نکته را اعتراف کرده و به ما گوشزد می‌کنند که ما نمی‌دانیم چرا با آقای نوری اینگونه رفتار می‌کنند، اصلاً چنین موردی تاکنون نداشتیم عطیه نوری: در مورد فشارهایی که به آقای نوری و خانواده ما وارد شده است، شهروندان سوئدی که در آنجا با آنها مراوده داشتیم، همین طور از پلیس گرفته تا وکلای تسخیری قدیم و جدید، همه یک نکته را اعتراف کرده و به ما گوشزد می‌کنند که ما نمی‌دانیم چرا با آقای نوری اینگونه رفتار می‌کنند؛ اصلاً چنین موردی تاکنون نداشتیم که یک نفر در تمام این مدت در انفرادی و شرایط سخت در زندان باشد. این را همه می‌گفتند چون واقعاً منحصر به‌فرد است که یک نفر را ۴۰ ماه در انفرادی نگه دارند.

*پس سوئدی‌ها خود معترف هستند؟

عطیه نوری: بله آنها می‌گویند.

همسر نوری: قاضی «ساندر» که قاضی دادگاه بدوی بود، در روز پایان دادگاه و قبل از اعلام حکم در برابر دوربین‌ها، اظهار کرد: «آقای نوری هیچ گونه محدودیتی ندارد و این به معنای آن است که زندان انفرادی باید پایان یابد و وی بتواند آزادانه و هر زمان که می‌خواهد تماس تلفنی بگیرد، یا با او تماس بگیرند.» ولی بعد از آن شرایط بدتر شد، زندان انفرادی ادامه یافت و حتی تماس‌های ما را هم قطع کردند. زمانی که فرزندانم به آن قاضی ایمیل زدند که بر خلاف دستور شما این چنین شده است. در پاسخ گفت: متأسفم من گفتم اما این به بازداشتگاه مربوط می‌شود و آنها باید انجام دهند!

یک مستندساز سوئدی در زندان نزد بابا رفته و مدعی شده بود «جمهوری اسلامی رفتنی است، بیا و چیزهایی که ما می‌گوئیم را قبول و تأیید کن» عطیه نوری: حدود ۳ الی ۴ ماه پیش در شهریور یک مستندساز سوئدی در زندان نزد بابا رفته و مدعی شده بود «جمهوری اسلامی رفتنی است، بیا و چیزهایی که ما می‌گوئیم را قبول و تأیید کن، بعد از آن همه چیز درست می‌شود.» پدر هم در پاسخ گفته بود من نمی‌توانم چشمم را روی حقایق ببندم و آن‌را انکار کنم.

وقتی می‌خواستیم وارد دادگاه شویم، یک عده‌ای بودند که وظیفه‌شان این بود که به ما فحش و ناسزا بگویند. در واقع پول می‌گیرند که فحش دهند. قبل از اینکه وارد دادگاه شویم، مجبور بودیم وارد جمع آنها شویم. یک بار یک آقایی آمد و با برادرم قبل از ورود به دادگاه، آرام صحبت کرد. برادرم به او گفت مگر ما به‌شما چه کردیم که اینگونه رفتار می‌کنید؟ همان موقع آقای دیگری آمد و به آن مرد گفت چرا با آنها صحبت می‌کنی. همان فرد قبلی به برادرم گفت: «اجازه ندارم بیشتر از این صحبت کنم. بروید آنها ناسزاهایشان را به شما بدهند!» حتی زمانی که می‌خواستیم با برخی صحبت کنیم عده‌ای می‌آمدند و جلوی آنها را می‌گرفتند.

همسر نوری: ما هر بار که به دادگاه می‌رفتیم، آنها جلوی دادگاه می‌ایستادند و ناسزا می‌گفتند. آنان را با اتوبوس می‌آوردند و به آنها ناهار و امکانات می‌دادند و بعد هنگام غروب می‌رفتند. یک لیدر داشتند و پلاکارد دست می‌گرفتند و ناسزا گفته و فحاشی می‌کردند. البته از آنها فیلم‌هایی گرفتیم و در فضای مجازی منتشر کردیم. حتی با حضور بچه کوچک و نیز در زمان استفاده از اتوبوس و در داخل آن هم حاضر بودند و به ما فحاشی می‌کردند. چون ما در سوئد امکاناتی نداشته و در محل‌های عمومی و در هنگام حمل و نقل از وسایلی مثل اتوبوس و مترو استفاده می‌کردیم. این افراد برای گرفتن اقامت و یک سری امکانات، اقدام به وطن فروشی می‌کردند.

* آیا برخورد فیزیکی با شما داشتند؟

همسر نوری: در واقع آنها با فحاشی‌هایشان به دنبال عصبی کردن ما بودند تا ما شروع کننده درگیری باشیم، ولی ما خودمان را کنترل کرده و صبوری به خرج می‌دادیم تا آنها ماهیت خود را بیشتر نشان دهند.

* در کل امروز این پرونده در چه وضعیتی است و چگونه آن‌را پیگیری می‌کنید؟

عطیه نوری: باید بگویم در داخل ایران مشاوره حقوقی داریم که با وکلای تسخیری دولت سوئد در آنجا در ارتباط هستند. مشاوران نکات لازم را به وکلا می‌گویند اما اجازه دخالت در روند قضائی را ندارند. وکلای تسخیری هم اگر صلاح بدانند موضوعات مطرح شده را پی‌گیری می‌کنند. همان طور که قبلاً گفتم نمی‌توانیم خارج از سیستم قضائی سوئد وکیل در اختیار بگیریم. از طرفی وکلای تسخیری که هم اکنون دو نفر هستند، با پدر در ارتباط هستند و می‌توانند وارد دادگاه شوند و موضوعات را مطرح کرده و پیگیر باشند.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیشنهاد عجیب به حمید نوری با ادعای احتمال سقوط جمهوری اسلامی بیشتر بخوانید »

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم



حضور ثابتی در یک برنامه تلویزیونی با صلاحدید شخص شاه، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و خیلی زود نام او به مظهر رعب و سرکوب رژیم شاه بدل گشت.

سرویس سیاست مشرق– چندی قبل در تجمع نیروهای ضدانقلاب در لس آنجلس آمریکا، تصویری منتشر شد که همچنان محل بحث و تحلیل و حتی واکنش کاربران شبکه‌های اجتماعی است. پرویز ثابتی شکنجه‌گر معروف ساواک و رئیس اداره سوم دستگاه امنیتی رژیم پهلوی همراه با خانواده اش به عنوان “دموکراسی‌خواه” و با شعار “آزادی” مردم ایران در این تجمع ضد ایرانی شرکت کرده‌ بودند. البته طنز و تناقض ماجرای حضور پرویز ثابتی در تجمع لس آنجلس به حدی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد.

گزارش تحلیلی مشرق درباره نمایان شدن ثابتی را اینجا بخوانید :

چرا سازمان سیا از یک ساواکی تاریخ مصرف گذشته رونمایی کرده است؟ /شکنجه‌گر مخوف دموکراسی‌خواه شد! + تصاویر

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

به همین مناسبت نگاهی به زندگی و زمانه «پرویز ثابتی»، نماد سرکوب و اختناق در دوران پهلوی دوم خواهیم داشت. (این گزارش، بازنشر گزارش مشرق در آبان ماه سال 1396 است )

“من همیشه با هرچیزی که منجر به شکنجه شود مخالفت کرده ام و هیچ وقت خودم نه شکنجه دیده ام و نه بازجویی کرده ام.”(پرویز ثابتی، «در دامگه حادثه»)

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«پرویز ثابتی» مشهورترین مدیر اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، فرزند حسین در ۱۳۱۵ش. و در خانواده‌ای بهایی در بخش سنگسر از توابع شهرستان سمنان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان‌های حسینیه و شاه‌پسند سنگسر گذراند و دوران متوسطه را در مدرسه فیروز بهرام تهران طی کرد. در سال ۱۳۳۷ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم اداره کل سوم ساواک منصوب شد؛ در ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتی در اوج سرکوبهای ساواک در ۱۳۵۲ به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی عهده‌دار بود. پرویز ثابتی در بدو استخدام در ساواک که در بهمن ۱۳۳۷ و توسط مدیرکل وقت اداره کل ششم ساواک، ضرابی، معرفی شده بود

او در شرح حالی که برای استخدام در ساواک نوشت، دوران کودکی و خانواده خود را چنینی شرح داد:

“… از بدو تولد تا تاریخ مهرماه ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محله‌ای به نام تپه‌سر سکونت داشته‌ام و از تاریخ مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشته‌ام و از مهر ۱۳۳۱ خانواده‌ام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت گردیدند تا اسفندماه ۱۳۳۴ و از اوایل ۱۳۳۵ پدرم بعد از تهیه منزل ما نیز به آنجا عزیمت نمودیم. در مدرسه صابر در آسیاب دولاب تهران به شغل آموزگاری از سال ۲۶ مشغول شده‌ام و در ایام فراغت و دوران تحصیل با پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کرده‌ام. دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه‌پسند سنگسر از سال ۱۳۲۲ الی ۱۳۲۸ و دوران دبیرستان در فیروز فهرام و تهران از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۱۳۳۴ الی ۱۳۳۷ مشغول به تحصیل بوده‌ام و در خردادماه ۱۳۳۷ نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شده‌ام و به زبان انگلیسی تسلط دارم و در امور قضایی و اداری و اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل نموده و مطالعه دارم و دارای چهار برادر… و یک خواهر… هستم. بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می‌زیسته‌ام و پدر و مادرم بهایی بوده‌اند[،] لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از تاریخ ۲۴/۱۰/۳۷ الی ۲۴/۱۰/۳۸ از خدمت معاف شده‌ام و این برگ برای سالهای بعد نیز تمدید خواهد شد. رسالة پایان تحصیلات دانشکده حقوق راجع به کسانی که مجازات نمی‌شوند، یعنی صغار و مجانین بوده است. همان‌طور که مشاهده می‌شود بنده از اهالی سنگسر هستم و سنگسر یک منطقه عشایری و دارای مردمی شاهدوست و وطن‌پرست است. رستاخیز اهالی سنگسر در قیام ملی ۲۸ مرداد دلیل بر این ادعاست. به طریق اولویت اینجانب نیز فردی شاهدوست و وطن‌پرست می‌باشم.”

ثابتی از جمله کسانی بود که در رأس یک گروه از مأموران ساواک به اسرائیل اعزام شد و به احتمال قوی در همان مأموریت در پیوند تنگاتنگ با موساد قرار گرفت. او که در اوایل دهه ۱۳۵۰ به عنوان «سخنگوی ساواک» و « مقام امنیتی» شهرت یافت، گرداننده اصلی سازمان ساواک به شمار می آمد و با ارتباطاتی که با «موساد» و عوامل این سازمان در ایران داشت حتی در امور مربوط به نمایندگی‌های ساواک در خارج از کشور نیز، که خارج از حدود اختیارات او بود مداخله می کرد. اطلاعات وی به ویژه در مورد فعالیت گروههای مبارز خارج از کشور، ساواک را در مبارزه با کنفدراسیون و سایر گروههای مخالف رژیم یاری داد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

وی که دوره جنگها و عملیات ضد پارتیزانی و ضد چریکی دیده بود، با تجهیزات و امکانات گسترده، گروهی را که در اسرائیل و دیکتاتوری‌های نظامی آمریکای لاتین دوره دیده بودند برای مبارزه با چریک های مارکسیست مسلح در سیاهکل گیلان به محاصره جنگل فرستاد.

در پی دستور محمدرضا شاه، کمیته مشترک ضد خرابکاری (ساواک – شهربانی) در تاریخ چهارم بهمن ماه ۱۳۵۰ تأسیس گردید که در این کمیته در واقع شهربانی نقش «اداره ویژه» اسکاتلندیارد را ایفا می‌کرد و ساواک نقش «ام. آی. ۵» را داشت. کمیته مشترک در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل ‌شد و بعدها در شهرستان‌ها نیز شعبه‌هایی که تحت نظر مرکز فعالیت می‌نمودند، راه‌اندازی گردید. کمیته مشترک با ۳۷۵پست سازمانی که ۱۱۱ پست آن متعلق به ساواک و ۲۶۴ پست دیگر به شهربانی اختصاص ‌یافت، فعالیت خود را آغاز می‌نماید. اولین رئیس کمیته مشترک سپهبد جعفرقلی صدری رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن پرویز ثابتی از مقامات ساواک تعیین می‌گردد و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری به منظور هماهنگی در این ترکیب قرار می‌گیرند.

ثابتی در سال ۱۳۵۲ توسط ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی)تعیین و عملاً همه کاره ساواک شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
ارتشبد نعمت الله نصیری

گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده می شد، عمدتاً از طرف ثابتی و حلقه‌ی او تنظیم می گردید. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس می شد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. حتی فعالیتهای اعضای خاندان سلطنت هم از این گونه نظارت و گزارشها مصون نبودند، گاه حتی گزارشهای ثابتی در مورد فعالیتهای غیرقانونی اعضای خاندان سلطنت خشم شاه را برمی انگیخت. منابع اطلاعاتی او علاوه بر مأمورین ساواک و هزاران « منبع خبری» که در تمام سازمانهای دولتی و بخش خصوص داشت، عوامل جاسوسی اسرائیل (موساد) در ایران و افرادی از قبیل منوچهر آزمون، داریوش و هدایت الله اسلامی نیا بودند که مستقیماً با او تماس داشتند و اخبار و اطلاعات دست اولی را از دستگاههای دولتی و بخش خصوصی و بازار و محافل روحانی در اختیار او می گذاشتند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی از زمره دوستان نزدیک هویدا بود و در ملاقات‌هایی که هر چهارشنبه شب با وی داشت اطلاعاتی را در اختیار وی قرار می داد که بی گمان یکی از ابزار تثبیت و تداوم قدرت هویدا بود. در هر ارزیابی از موقعیت هویدا نام وی به میان می آید زیرا در تمام دوران زندگی روابط نزدیک با همکیش بهایی خود داشته است.

علت مشهور شدن ثابتی

دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم ساواک، در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشه‌های آن، اقدامات پیشین گروه چریک‌های فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاری‌های داخلی و خارجی، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد. در آن واقعه، یک گروه چریکی مارکسیست که از شاگردان «بیژن جزنی» بودند به یک پاسگاه ژاندارمری حمله کردند و بعد در پی بسیج نیروهای امنیتی به منطقه تقریبا همه آن ها کشته و دستگیر شدند. این گروه مارکسیست، پایه گذار گروهی موسوم به «چریک های فدایی خلق» شدند.

به هر حال حضور ثابتی در این برنامه تلویزیونی که به صلاحدید شخص شاه انجام گرفت، و نامی که برای اشاره به او استفاده شد(«مقام امنیتی») در افکار عمومی ایرانی ها ماندگار شد و دیری نگذشت که نام او به مظهر رعب و سرکوب ساواک تبدیل شد. البته گروه های مسلح چپ در میان خود، او را با یک اسم مستعار دیگر می شناختند: ابرو کمانی

البته این تنها حضور «ابروکمانی» بر صفحه تلویزیون نبود و او چندبار دیگر به عنوان «مقام امنیتی» و در واقع سخنگو و «ویترین» ساواک به تلویزیون رفت. یکی از فیلم هایی که از حضور او در تلویزیون ملی آن زمان در اینترنت موجود است، یک جلسه مطبوعاتی است که در آن «مسعود بهنود»، روزنامه نگار سوگلی هویدا از مقام امنیتی درباره گزارش تایمز لندن می پرسد که مدعی شده بود، ساواک دارای «۵ میلیون»! کارمند است. ثابتی در پاسخ به این پرسش گفت:

“بنده تصور نمی‌کنم که سازمان‌های امنیتی آمریکا و شوروی هم این تعداد مأمور در اختیار داشته باشند. این رقم برای من تعجب‌آور و مسخره بود. ما دو نوع مأمور داریم. یک دسته کارمندان رسمی سازمان امنیت که مثل بقیه کارمندان رتبه شغلی و حقوق می‌گیرند و دسته دیگر که تعدادشان بیشتر است اما در استخدام رسمی ما نیستند و ممکن است برخی‌شان کارمند دولت هم باشند.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

«حسین فردوست»، دوست صمیمی و محرم محمدرضا پهلوی که به نوعی بنیانگذار ساواک بود، نقشی پررنگ در ارتقاء ثابتی داشت. فردوست درباره نقش این برنامه های تلویزیونی در صعود جایگاه ثابتی گفت:

“در این نمایش‌های تلویزیونی او بسیار خوب و محکم صحبت می‌کرد و همه را تحت‌تأثیر قرار می‌داد؛ به دلیل بیان عالی و عدم تردید در سخنانش. دعوت‌ها از او در خانه رجال شروع شد و ثابتی در چندین میهمانی از من خواهش کرد شرکت کنم که شرکت نمودم. در این میهمانی‌ها خانم‌های زیبا چندین‌هزار تومان هزینه آرایش خود می‌کردند تا موردپسند «مقام امنیتی» واقع شوند و دور او را می‌گرفتند و خود را معرفی می‌کردند و کارت و آدرس می‌دادند. من چند بار به چند خانم که میل داشتم صحبت کنم، نزدیک شدم و هرچه گفتم «من فردوست هستم» بی‌فایده بود! همه «مقام امنیتی» را می‌خواستند و فردوست و امثال فردوست برایشان مهم نبود! این عنوان «مقام امنیتی» تا انقلاب روی ثابتی ماند و همه‌جا به پذیرایی از او افتخار می‌کردند.”

ثابتی در مصاحبه با عرفان قانعی فرد درباره ارتقاء خود در ساواک چنین گفت:

” پس از سه ماه از آغاز خدمتم در ساواک، به علت گزارش های تحلیلی ام راجع به مسائل سیاسی جاری کشور به ریاست بخش بررسی های سیاسی در امور امنیت داخلی منصوب شدم. از همان ابتدا خواستم به رده های بالاتر در ساواک و شخص پادشاه توجه دهم که تامین امنیت کشور تنها از طریق سرکوب و مبارزه با سازمان ها و گروه های مخالف و برانداز امکان پذیر نیست. در طول دوران خدمتم در ساواک از هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده کرده و گزارش های مستند ارائه دادم و چندین بار برای تهیه این گزارش ها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتم. تا آنجا که در سال ۱۳۵۰ اسدالله علم وزیر دربار و سپهبد ایادی و امیرهوشنگ دولو از نزدیکان شاه به علت اتهاماتی که به آنان وارد می کردم علیه من به شاه شکایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاکمه نظامی شدم.”

فردوست میل به خودنمایی و البته ظاهر خوش خط و خال ثابتی را در ترفیع او بسیار موثر می دانست:

” زمانی که قائم‌مقام ساواک شدم، ثابتی یک جوان کمتر از سی سال بود و شغل او ریاست بخش مربوط به احزاب پنهانی بود. او را ندیدم تا زمانی که مقدم را به جای مصطفی امجدی مدیرکل سوم کردم…، برداشت من از ثابتی این بود که بسیار مقام‌پرست و متظاهر است. دارای هوش خوب – و نه بیشتر- است ولی قوه بیان خیلی خوبی دارد. در مجموع کارمند خوبی به‌شمار می‌رفت، ولی به علت آن قدرت بیان و تظاهر، خود را بیش از آن چیزی که بود نشان می‌داد. این رفتار قطعا در من اثری نداشت ولی در دیگران مانند مقدم و نصیری مسلما بی‌اثر نبود. دروغ و راست را مخلوط می‌کرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو، سه برابر واقع جلوه دهد. آرام و مسلط بر اعصاب خود بود. ساختمان فکری‌اش طوری بود که همیشه به او خوش می‌گذشت. از خود انتقاد نمی‌کرد و راضی و خیلی راضی از خود بود…، ثابتی به هیچ‌وجه نمی‌توانست اعتماد مرا جلب کند و به نظر من او برای کار اطلاعاتی ساخته نشده بود و بیشتر به درد کار سیاسی می‌خورد. هیچ‌وقت میل نداشتم مرئوس مستقیمی مانند ثابتی داشته باشم.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
ارتشبد حسین فردوست

فردوست درباره جاه طلبی بسیار بالای ثابتی و علاقه او به در چشم بودن و بروز بیرونی(رخلاف بیشتر مقامات امنیتی) نیز اظهارات جالبی کرده است:

“من که جاه‌طلبی ثابتی را می‌دیدم، خواستم که او را در کار سیاسی مشغول کنم لذا از هویدا خواستم که یک پست وزارت به ثابتی بدهد. او مطابق طبع هویدا هم بود. زمانی که مسئله را به ثابتی گفتم از خوشحالی باور نمی‌کرد. هویدا، ثابتی را خواست و وزارت را به او پیشنهاد کرد و او اجازه فکرکردن درباره نوع وزارتخانه خواست. در همین احوال منوچهر آزمون (کارمند ساواک) معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان اوقاف شد. این مسئله به ثابتی برخورد و از وزارت منصرف شد. او بعدا به من گفت: «وقتی آزمون که در ساواک چندین رده از من پایین‌تر بود، معاون نخست‌وزیر شود، دیگر وزارت چه افتخاری دارد؟!» من گفتم: پس صبر کن تا نخست‌وزیر شوی! این حرف در او اثر کرد و باورش شد و تا زمان انقلاب این مسئله در ذهنش بود.”

از سال ۴۹ که به معاونت اداره کل سوم ساواک(اداره امنیت داخلی) و در واقع ستون ساواک، رسید، نقشی اساسی در حکومت پیدا کرد، چرا که تقریبا هر شغلی قابل توجهی در کشور، از وزارت تا نمایندگی تا استادی دانشگاه، وابسته به استعلامی بود که از اداره کل سوم گرفته می شد. ثابتی به لحاظ امنیتی هم سرکوب گروه های مسلح چپ و مذهبی را در کارنامه داشت، به طوری که در سال ۵۵ تقریبا همه گروه های مسلح رژیم یا متلاشی شده، و یا به گروه های چندنفره پنهان محدود شده بودند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

جنایت ساواک بر تپه های اوین

یکی از جنایات مهم دوران سیطره ثابتی بر ساواک به ۳۰ فروردین سال ۵۴ بازمی گردد. در این روز، ۹ تن از سران گروه های چپ(فدایی خلق و مجاهدین خلق) بدون محاکمه در جریان انتقال از زندان اوین توسط ساواک تیرباران شدند.

«بیژن جزنی» از رهبران چریک‌های فدایی، همراه با شش‌نفر دیگر از چریک‌های فدایی خلق به نام‌های «حسن ضیا ظریفی»، «احمد جلیلی افشار»، «مشعوف کلانتری»، «عزیز سرمدی»، «محمد چوپان‌زاده» و «عباس سورکی» به همراه «مصطفی جوان خوشدل» و «کاظم ذوالانوار» دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپه‌های اطراف زندان «اوین» به آمریت شخص شاه و کارگزاری ثابتی، در اطراف قریه اوین با چشمان و دستان بسته تیرباران شدند.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

یکی از مهم ترین روایت ها که بر نقش ثابتی در این جنایت صحه می گذارد، شرح «بهمن نادری پور»(معروف به تهرانی)، از شکنجه‌گران معروف ساواک، در دادگاه انقلاب در سال ۵۸ است. تهرانی در دادگاه در شرح ان واقعه گفت:

“زندانیان را از زندان تحویل گرفتند. ما هم در قهوه‌خانه نزدیک زندان اوین به انتظار ایستادیم. پس از تحویل آمدند و از طریق جاده‌ای که از داخل قریه اوین می‌گذشت به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین رفتیم. در آنجا زندانیان را – درحالی که دست‌ها و چشم‌هایشان بسته بود – از مینی‌بوس پیاده کردند و همه را در یک ردیف روی زمین نشاندند. پس از اینکه روی زمین نشستند، «عطارپور» (بازجوی ساواک) یک قدم جلوتر آمد و شروع به سخنرانی کرد. گفت: همان‌طور که دوستان و رفقای شما همکاران و رفقای ما را در دادگاه‌های خودشان به مرگ محکوم کردند و آنها را کشتند، ما هم تصمیم گرفتیم شما را که رهبران فکری آنها هستید و با آنها از داخل زندان ارتباط دارید، مورد تهاجم قرار بدهیم و شما را اعدام کنیم و از بین ببریم. این حرف مورد اعتراض بیژن جزنی و چند نفر دیگر واقع شد. ولی نمی‌دانم عطارپور نفر اولی بود یا سرهنگ وزیری (رییس وقت زندان «اوین») که با یک مسلسل که آورده بود، رگبار را به روی آنها خالی کرد.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

ثابتی اما در کتاب خاطرات شفاهی خود موسوم به «در دامگه حادثه»، مثل بسیاری از دروغ هایی که در آن کتاب رفته است، مدعی است که زندانیان در هنگام فرار از ون انتقال زندانی به رگبار بسته شدند:

” پس از اینکه محمدتقی شهرام و سعادتی از زندان ساری و ربابه عباس‌زاده (اشرف دهقانی) از زندان قصر فرار کردند، بیژن جزنی و دوستان وی درصدد برآمدند با فرار از زندان، از خود قهرمان‌سازی کنند. آنها در زندان قصر، بسیار به موفقیت نزدیک شده بودند و در لحظه آخر، ماموران شهربانی، توانسته بودند که نقشه آنها را خنثی کنند. سرهنگ عباس وزیری، معاون اداره کل چهارم ساواک که مسوولیت زندان اوین با آن اداره بود، به من تلفن کرد و گفت: «ماموران قصد داشته‌اند، تعدادی از زندانیان را از زندان اوین به زندان دیگری منتقل کنند و در حوالی بزرگراه شاهنشاهی، زندانیان که در یک ون قرار گرفته و کامیونی از سربازان پشت‌سر آنها حرکت می‌کرده، با بریدن دستبند از «ون» خارج و قصد فرار داشته‌اند که راننده و یک مامور برای تعقیب به همراه آنها از ون خارج شده، لذا ماموران همراه به طرف آنها تیراندازی و ۹ نفر از زندانیان کشته و مامور همراه راننده نیز، تیر خورده و زخمی شده است.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

این دروغ بزرگ ثابتی که ۹ زندانی مهم برای رژیم، با دستان و چشمان بسته، چگونه توانستند همگی دستبند خود را ببرند و همزمان در بیابان های آن موقع اطراف اوین پا به فرار بگذارند، خود به اندازه کافی مضحک است. جدای از این که روایت های دیگر از زندانیان سیاسی و برخی عوامل رژیم شاه از زوایای مختلف این جنیات ساواک را افشاء کرده است.

البته برای کسی که در اوج وقاحت مدعی می شود که نهایت شکنجه در ذهن نعمت الله نصیری(رییس ساواک) این بود که به زندانیان «چلوکباب با دوغ» بدهند و بعد اجازه خواب به او ندهند، جعل چنین دروغ‌هایی نه تنها بعید نیست، که بسیار محتمل است.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
صفحه ۳۰۸ کتاب «در دامگه حادثه»

مثلا ثابتی در همان دامگه حادثه مدعی شده است:

” با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنچه در توان داشتم از آن جلوگیری می‌کردم. هیچ‌گاه ندیدم فردی مورد شکنجه قرار گیرد. موقعی که از سرپرستان بازجویی سؤال می‌کردم غالبا جواب این بود که زندانی با مأموران به زدوخورد پرداخته و مجروح شده است!”

این در حالی است که عمده زندانیانی که نسبت به انتشار کتاب خاطرات ثابتی واکنش نشان دادند، بر نقش مستقیم او در شکنجه زندانیان صحه گذاشته اند. مثلا «نصرت الله تاجیک»، از زندنیان سیاسی قبل از انقلاب دعاوی خنده دار ثابتی را چنینی زیر سوال برده است:

” در بازداشت سال٥٢-٥٣ چون در زندان اوین بودم او را ندیده بودم و همچون سایرین وی را به نام مقام امنیتی می‌شناختم تا اینکه در دستگیری سوم در کمیته مشترک ضد خرابکاری در میان شکنجه و بازجویی‌ها او را که میان بازجویان، «آقا» نامیده می‌شد دیدم. در دو نوبت توسط رسولی و ثابتی مورد سؤال‌وجواب و شکنجه قرار گرفتم که نسخه‌های بازجویی من به احتمال زیاد موجود است.”

ثابتی، عامل اعدام نشدن رجوی

پرویز ثابتی طبق صفحه ۲۸۲ کتاب خاطرات خود، کاظم رجوی، برادر بزرگ تر مسعود را با حقوق ماهی ۱۰۰۰ فرانک به مأمور ساواک تبدیل می کند. در سال ۱۳۵۰ که در پی ضربه شهریورماه ساواک به مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، اعضای سازمان دستگیر و به اعدام محکوم می شوند، کاظم رجوی با ثابتی تماس می گیرد تا برادر خود (مسعود رجوی) را نجات دهد. ثابتی در این زمینه می گوید:

“من یک گزارشی درست کردم که برادرش برای ساواک این کارها و خدمات را کرده و مسعود رجوی را یک درجه تخفیف بدهیم، شاه هم موافقت کرد و یک درجه تخفیف داده شد و مسعود رجوی اعدام نشد.”

فرار حمید اشرف از تور ثابتی

حمید اشرف، رهبر گروه مارکسیست مسلح چریک های فدایی خلق، در سال‌های ۵۴ و ۵۵ از اهداف اصلی تعقیب شهربانی و ساواک بود.

اشرف ان قدر برای شاه اهمیت داشت که تقریبا بعد از هر گزارش «شرف عرضی» نصیری و ثابتی به او، از آن ها درباره دستگیری حمید اشرف می پرسید:

“هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر و یا در درگیری ها کشته می شدند، شاه می پرسید با حمید اشرف چه کرده اید.”

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

در عملیات ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۵ علیه خانه های تیمی سازمان چریک های فدایی خلق، حمید اشرف دوباره موفق به فرار می شود و بار دوم از دو حلقه محاصره نیروهای امنیتی می گریزد. ثابتی می گوید:

“گزارش واقعه را با ذکر این که حمید اشرف، توانسته است از هر دو محاصره فرار کند، برای شاه فرستادم. چند روز بعد، از دفتر ویژه ی اطلاعات خبر دادند که گزارشی به عرض اعلیحضرت رسیده است که مأمورین واحد اجرایی کمیته ی مشترک ضد خرابکاری که عمدتا پرسنل شهربانی بودند، آموزش لازم را برای محاصره ی خانه های امن و مقابله ی با گروه های تروریستی ندارند و اعلیحضرت دستور داده اند، دفتر ویژه طی یک بازرسی وسیع، نواقص کار را یافته و گزارش کند “

در نهایت حمید اشرف و ده تن دیگر از اعضای سازمان در تیر ماه ۱۳۵۵ بعد از ساعت های درگیری به دست نیروهای ساواک کشته می شوند. کشتن حمید اشرف و متلاشی کردن مرکزیت چریک های فدایی، یکی از بزرگ ترین دستاوردهای امنیتی ثابتی برای رژیم شاه بود.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
سفر ثابتی به مشهد با همسرش به اتفاق سپهبد جعفرقلی مستوفی و همسرش(نحوه چادر سر کردن همسران آن ها به خوبی گسست مقامات پهلوی از مردم را نشان می دهد)

پیش بینی انقلاب توسط ثابتی

ثابتی در خاطرات شفاهی خود مدعی شد که دو سال پیش از پیروزی انقلاب، وقوع ان را پیش بینی کرده و ان را با شاه مطرح کرده بود و البته انتظار از او به عنوان مسوول اصلی تشکیلات اطلاعاتی شاه نیز همین بود. او می گوید که گزارشی مفصل را در آذر ۵۵ برای شاه نوشت و از طریق رییس وقت ساواک، نصیری، نزد شاه فرستاد:

“موقعی که کارتر در آمریکا داشت برای ریاست جمهوری فعالیت می کرد مطالبی را علیه شاه گفته بود. نتیجتا در داخل، مخالفین رژیم بسیج شده بودند و فکر می کردند که الان دوباره فرصتی پیش می آید که بتوانند کارهایی بکنند. زمانی که کارتر انتخاب شد ولی هنوز به دفترش نرفته بود، یعنی در آذر ۱۳۵۵، من بوسیله (ارتشبد نعمت الله) نصیری (سومین رئیس ساواک) یک گزارشی برای اعلیحضرت فرستادم و گفتم به نظر می آید که سناریوی سال ۱۳۳۹ و ۴۰ یعنی دوره ۱۹۶۰ و ۶۱ در دوره کندی دوباره دارد تکرار می شود و مخالفین به این نتیجه رسیده اند که حالا کارتر اعلیحضرت و ایران را تحت فشار قرار می دهد و فرصتی پیش می آید که اینها بتوانند خود را به صحنه بیاورند و به اصطلاح ایشان را به چالش بکشند.”

او در این گزارش با اشاره به افزایش قابل توجه جمعیت دانشجویان و افزایش ۴ برابری جمعیت پایتخت، شکل گیری واحدهای کارگری بزرگ در تهران و اطراف آن، پیدایش گروه های مسلح جدیدی و کارآزموده شدن عناصر مسلح ضدرژیم در زندان‌ها به شاه یادآور شد که اوضاع با زمان کندی و شکل گیری ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ متفاوت است. گرچه ثابتی در این تحلیل خود به عنصر اصلی، یعنی رهبری مقتدرانه و مرشدیت معنوی حضرت امام در هدایت خیزش مردمی علیه رژیم شاه، وزن چندانی نمی دهد و این اشتباه بزرگ او و سایر کارگزاران رژیم شاه و حامیان خارجی آن ها بود. به هر حال، ارسال همین گزارش هم ظاهرا باعث خشم شدید شاه می شود که در سال ۵۵ خود را در اوج قدرت و اقتدار تصور می کرد:

” این گزارش را دادم نصیری برد برای اعلیحضرت. اعلیحضرت هم از دست من عصبانی شد که این ثابتی باز چیزهای منفی را سرهم کرده و هیچ پیشرفت های مملکت را ندیده، به اصلاحات ارضی اشاره نکرده، سهیم شدن کارگران در سهام کارخانجات را ندیده، ارتش ما از ۱۵۰ هزار نفر شده ۶۰۰ هزار نفر را ندیده، ساواک و شهربانی را ندیده و همه سیاه ها را سرهم کرده و می گوید اوضاع خراب می شود. نخیر هیچ چیز نخواهد شد و شما کار خودتان را بکنید. این اولین گزارش است در آذر ۱۳۵۵. اعلیحضرت فکر می کرد مثل همان بحرانی که در دوره کندی پیش آمد و توانست طوری اداره کند تا طوفان از سر بگذرد، این بار هم می تواند اداره کند. این بار اما، -البته ما که آن موقع نمی دانستیم- ولی به هر حال ایشان مریض بود و نمی توانست قاطعانه تصمیم بگیرد و به هر حال مملکت به مرحله ای رسید که دیگر کنترل از دست خارج شد.”

مقاله رشیدی مطلق

حضرت امام به مناسبت چهلمین روز درگذشت فرزندش – مصطفی خمینی – بیانیه هایی منتشر کرده و در آنها از فجایع و مظالم شاه سخن می گوید. شاه با دیدن آن ها به شدت عصبانی شده و به نصیری – رئیس ساواک – می گوید:

“این مرد عقب مانده و عامل اجنبی، جسارت را از حد گذرانده است، دستور بدهید دو مقاله تهیه و در آنها به سوابق خانوادگی او که به وسیله ی انگلیسی ها از هندوستان به ایران، آورده شده اند و مخالفت او با اصلاحات ارضی و حقوق زنان و برنامه های اصلاحی مملکت، تهیه و در شرفیابی بعدی بیاورید تا ملاحظه و دستور چاپ آنها در مطبوعات داده شود “

نصیری به ثابتی می گوید اعلیحضرت به ما دستور داده اند و شما این دو مقاله را تهیه کنید. ثابتی مطابق دستور شاه عمل می کند. اما شاه همین دستور را به هویدا که در آن زمان وزیر دربار بود می دهد. هویدا هم این امر را به فرهاد نیکخواه محول کرده و او نیز به فردی به نام شعبانی می گوید تا مقاله را بنویسد. آن مقاله را شاه می پسندد و به دستور او در روزنامه ی اطلاعات به نام مستعار رشیدی مطلق منتشر می شود. اقدامی که به باور بسیاری از مورخان، یکی از نقاط عطف تبدیل جنبش انقلابی مردم ایران به یک قیام سراسری شد.

ماجرای فهرست «۱۵۰۰ نفره» انقلابیون

در خردادماه ۵۷، زمانی که دولت جمشید آموزگار(فراماسون معروف و عامل مارکدار ایالات متحده) کم کم سررشته کنترل اوضاع کشور را در برابر انقلابیون از دست می داد، ارتشبد نعمت الله نصیری و بالتبع، پرویز ثابتی که مهره مورد وثوق او بود، از چشم شاه افتاده بودند و زمزمه های خانه تکانی در ساواک جدی بود. با این حال، ثابتی برای حفظ نظامی که همه چیزش را به ان مدیون بود دست از فعالیت برنداشت.

او به ادعای خود در آستانه ۱۵ خرداد ۵۷، طرحی را برای دستگیری ۱۵۰۰ نفر از چهره های مخالف رژیم تهیه کرد تا به زعم خود خیزش مردمی را کنترل کند. او ابتدا این طرح را به جمشید آموزگار، نخست وزیر، ارایه داد، ولی آموزگار که چهره ای به شدت محافظه کار و اصولا تکنوکرات بود، موافق اجرای این طرح نبود. از همین رو، ثابتی طرح خود را نزد دوست دیرین و همکیش خود، امیرعباس هویدا برد که در آن مقطع وزیر دربار پهلوی بود:

“رفتم پیش هویدا و گفتم خبر اعلامیه دولت را شنیدید؟ گفت بله خوب بود بد نبود. گفتم حالا داستان این شده و آقای آموزگار اینطوری می گوید و شما باید اعلیحضرت را متقاعد کنید که ما این ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کنیم وگرنه اوضاع از کنترل خارج می شود. گفت اینها کی هستند؟ من یکی یکی می گفتم و او یادداشت می کرد. سران نهضت آزادی و جبهه ملی و ۳۰۰ نفر وعاظ افراطی طرفدار خمینی، ۴۰۰ نفر طلاب مدارس حقانی و فیضیه و خان قم بودند، تعدادی هم اعضای همین گروه های تروریستی بودند که ما پیش از آمدن صلیب سرخ آزادشان کرده بودیم که دلیلش مفصل است و باید جداگانه بگویم. هویدا این ها را یادداشت کرد و گفت بهت خبر می دهم. ساعت ۹ شب به من تلفن کرد که من مطالب شما را به عرض شاه رساندم و فردا صبح نصیری یک گزارش بیاورد.”

ثابتی مدعی است که شاه جلوی بسیاری از اسامی این فهرست منها گذاشت و در نهایت لیست دستگیری‌ ها را به ۳۰۰ نفر تقلیل داد:

” دیدم که جلوی بعضی از این اسم ها منها و جلوی بعضی به اضافه گذاشته. اول از همه نهضت آزادی و سرانش منها داشتند. گفتم یعنی چی؟ گفت اعلیحضرت فرموده اند که چون اینجا یک کمیته حقوق بشر درست کرده اند و اینها با آمریکا در ارتباطند، نه. جبهه ملی هم همینطور، نه. بعد ۴۰۰ نفر طلاب مدرسه فیضیه و حقانی و خان قم هم نه. گفتم اینها دیگر برای چه نه؟ گفت فرموده اند اینها بازداشت دسته جمعی است… نه، نه، نه، تا آمد روی وعاظ افراطی طرفدار خمینی با چند تا افراد تروریست که روی هم ۳۰۰ نفر بود. ما از فردایش شروع کردیم به دستگیری این ۳۰۰ نفر. تمام تدارکاتی که اینها می کردند برای ۱۵ خرداد بود تا در سالگرد ۱۵ خرداد قدرتشان را نشان دهند. بعلت دستگیری این ۳۰۰ نفر، ۱۵ خرداد آب از آب تکان نخورد. در صبح ۱۵ خرداد در بازار تهران ۲۰-۳۰ درصد از مغازه ها بسته بود بعدش هم باز شد و تمام شد و رفت.”

با وجود این ادعای گزاف ثابتی که طبق معمول از ان اغراق ها و خودنمایی‌های خاص نشان دارد، در ۱۶ خرداد ۵۷ نصیری از ریاست ساواک برکنار شد پس از برکناری ارتشبد نصیری رئیس ساواک در روز ۱۶ خرداد ۱۳۵۷ تغییرات مهمی در ساواک روی داد بدین معنی که سپبهد ناصر مقدم رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران که در امور امنیتی تا حدودی به ملایمت و اعتدال شهرت داشت و در گذشته سال‌ها از مقامات مهم ساواک و مدیرکل اداره سوم بود، جانشین نصیری شد و با رفتن او، دوران یکه تازی ثابتی هم در ساواک به پایان رسید. او که از قبل، یعنی از زمان ریاست مقدم بر اداره کل سوم، با او رابطه چندان خوبی نداشت، کم کم به حاشیه رفت تا این که در پاییز ۵۷ دچار این احساس خطر شد که در صورت ماندن در کشور، به سرنوشت نصیری، هویدا، داریوش همایون و امثال آن ها دچار شود که شاه برای کاستن از التهابات عمومی، آن‌ها را بلاگردان خود کرده و به زندان انداخته بود.

بنا بر یکی از گزارش های ساواک به تاریخ ۱ آبان ۵۷، پرویز ثابتی با نام مستعار «عالیخانی» از طریق فرودگاه مهرآباد و با پروازی به مقصد نهایی لندن از کشور خارج شد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم

گرچه روایت دیگری هم وجود دارد که طبق آن، در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ عده‌ای از مدیران بلندپایه ساواک مانند پرویز ثابتی و عضدی با عده‌ای از زندانیان که به موجب ماده پنج قانون حکومت در طول ماه‌های شهریور و مهر بازداشت شده بودند، در زندان دیدار و از آنان حلالیت طلبیده و خداحافظی کردند و عضدی به یکی از زندانیان سرشناس گفت: “یک هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی «ال‌عال» ‌متعلق به اسرائیل مستقیما از تل‌آویو به تهران پرواز کرده و در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است و همین امروز حدود ۲۵ تن از مدیران و رؤسای ساواک با آن هواپیما عازم اسرائیل شده و از آنجا به آمریکا و اروپا خواهند رفت.”

و خود ثابتی در خاطراتش ادعا کرده که در ۹ آبان، برای ان که به سرنوشت هویدا و نصیری و داریوش همایون و تنی چند از سران زندانی شده رژیم در دولت نظامی دچار نشود، ایران را به مقصاد اروپا ترک کرده بود. و این با واقعیت سازگارتر است، چرا که روزنامه اطلاعات در تاریخ هشتم آبان ٥٧ عکس بزرگی از پرویز ثابتی چاپ کرد به اضافه فهرستی از ٣٤ عضو سازمان اطلاعات و امنیت کشور. اطلاعات نوشته بود این مأموران بلندپایه که ثابتی هم جزء آن هاست اخراج، بازنشسته یا تصفیه شده‌اند. زیر عکس نوشته شده بود «پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی از مهم‌ترین پست ساواک برکنار شد».

ثابتی در نهایت به آمریکا رفت و نام کوچک خود را به «پیتر» تغییر داد. در همه این سال‌ها او ظاهرا به تجارت مشغول بوده، لیکن به هیچ عنوان منطقی نیست که یک «مقام امنیتی» رژیم شاه در آن سطح، با ان ارتباطات گسترده با موساد و سیا و ام آی۶، تنها در کنج حجره تجارت به چرتکه انداختن مشغول بوده باشد.

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم
محل زندگی و کار ثابتی در شهر اورلاندو ایالات متحده

**سهیل صفاری

منابع

http://sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=۳۲۴۹۸

https://www.tasnimnews.com/fa/news/۱۳۹۳/۰۷/۲۲/۵۲۷۲۱۸

http://www.iichs.org/index.asp?id=۳۴۴&doc_cat=۷

http://sharghdaily.ir/News/۷۷۷۸۹/۳۷

http://shekanjegaran-savak.mihanblog.com/post/۳

http://www.parhamnews.com/۱۳۹۶/۰۱/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شکنجه‌گر «ابروکمانی» رژیم پهلوی که بود؟/ وقتی «چلوکباب با دوغ» اوج شکنجه ساواک بود!+عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

در جلسه هفتم دادگاه تجدیدنظر حمید نوری چه گذشت؟

در جلسه هفتم دادگاه تجدیدنظر حمید نوری چه گذشت؟



وکلای سوئدی حمید نوری در هفتمین جلسه از دادگاه تجدید نظر این پرونده طولانی، دفاعیات خود را ارائه کردند و به بیان روایت تاریخی مهمی از وقایع سال ۶۷ ایران پرداختند .

به گزارش مجاهدت از مشرق از مرکز رسانه قوه قضاییه، چهارشنبه پنجم بهمن‌ هفتمین جلسه دادگاه تجدید نظر پرونده حمید نوری، تبعه ایرانی که از آبان ماه سال ۹۸ در سوئد و به اتهام زندانبانی گروهک تروریستی منافقین زندانی شده است برگزار شد.

نوری پس از برگزاری ۹۲ جلسه دادگاه یک طرفه و در حالی که از حق انتخاب آزاد وکیل همچنین فرصت کافی برای دفاع از خود و ارائه شهود به دادگاه محروم بود توسط دستگاه قضایی سوئد به حبس ابد محکوم شد.

در این گزارش تلاش شده تا گزیده‌ای از مهم‌ترین نکات موجود در دفاعیه وکلای حمید نوری در جلسه هفتم دادگاه تجدید نظر مورد اشاره قرار گیرد.

مطالب بیان شده توسط وکلای نوری از این جهت مهم هستند که توسط افرادی غیرایرانی و بی‌طرف طرح کردند و به یک مقطع مهم تاریخی در ایران اشاره دارند.

در جلسه هفتم دادگاه تجدید نظر وکلای نوری در ابتدا تاکید کردند که تعداد اعدام های ادعا شده‌ در سال ۶۷ معیار کافی و وافی برای دادگاه نیست، فهرست افرادی که ادعا می‌شود اعدام شده‌اند با یکدیگر مطابقت ندارند و بسیاری از شواهد و قرائن متقن نشان می‌دهد که احکام قضایی این اعدامیان از قبل صادر شده بوده است.

اعدام منافقین با عملیات فروغ جاویدان ارتباط منطقی و مستدلی ندارد

آنها ادامه دادند: دادگاه بدوی سوئد اعلام کرده که تعدادی زیادی از زندانیان مجاهدین بعد از بررسی یک کمیته‌ و فرآیندی که شرط لازم برای یک دادگاه عادلانه را نداشته و پس از عملیات فروغ جاویدان اعدام شدند اما باید گفت که تایید این موضوع توسط دادگاه بدوی اشتباه بوده است.

این اعدام‌های ادعایی که به جنگ مسلحانه منافقین علیه ایران مرتبط شده‌اند و به آن رنگ و بوی انتقام جویی داده شده است در واقع ارتباط مستقیمی به این جنگ مسلحانه نداشته‌اند.

وکلا سپس به یک مثال تاریخی اشاره کردند: همانطور که در رویه قضایی تریبونال یوگسلاوی، تلاش شد تا اثبات شود که جنگ نقش مهمی در ارتکاب جرایم و جنایت‌ها داشته است در دادگاه سوئد نیز این موضوع باید اثبات می‌شد.

یکی از دلایلی که می‌تواند برای دادگاه احراز کند ارتباطی بین اعدام زندانیان مجاهدین و آن جنگ مسلحانه وجود نداشته، این است که اعدام‌های ادعایی در زندان رجایی شهر باید برای نظام ایران شرایطی را فراهم می‌کرد که آن منازعه مسلحانه را ادامه دهد و صرف نزدیک بودن زمان اعدام های ادعایی با این منازعه، کافی نیست.

وکلا سپس تصریح کردند: درواقع باید احراز شود که منازعه مسلحانه انگیزه اصلی اعدام ها بوده است، همچنین باید تشریح شود منظور از تعداد زیاد اعدام ها که در شرح دعوی توسط دادستان مطرح شده است چیست و ایشان به چه تعدادی زیاد یا کم می گویند؟ در واقع باید یک معیار برای این تعداد وجود داشته باشد تا درک درستی از زیاد یا کم بودن آن به دست بیاید.

تحقیقات بنیاد عبدالرحمن و سایر گزارش‌ها مورد اعتماد نیستند

این وکلا در ادامه عنوان کردند که منابع تحقیقات برای ارائه مستندات قابل اعتماد نیستند.

وکلای سوئدی حمید نوری در تشریح این موضوع عنوان کردند که در این پرونده در مورد تعداد زندانیان اعدام شده از واژه به طور وسیع نام برده شده است و دادگاه بدوی در قضاوت خود در این بخش به تحقیقات جفری رابرتسون تکیه کرده است، اما باید واضح بگوییم که پایه گذار این تحقیقات بنیاد عبدالرحمان بوده که یک سازمان غیر انتفاعی ایرانی در زمینه حقوق بشر و دموکراسی است و باید با این منابع به طور انتقادی مواجه شد.

آنها افزودند: همچنین گزارش عفو بین‌الملل موسوم به اسرار آغشته به خون و همچنین گزارش عدالت برای قربانیان، منابع قابل اعتمادی ندارند و قاعدتا نمی توانند مورد استناد دادگاه قرار بگیرند.

مستندات موجود در پرونده، متکی به اطلاعات دست دوم و روایت‌های شفاهی است و بی طرفانه محسوب نمی‌شود

وکلا در ادامه عنوان کردند مشکل این مستندات فقط این نیست که اطلاعات دسته دوم هستند بلکه این مستندات در سطح وسیعی صرفا روایت‌های شفاهی افراد زندانی در رجایی شهر بوده است.

آنها ادامه دادند: مشکل بزرگ دیگری که وجود دارد و قبلا به آن اشاره کردیم این است که دسترسی به روایت‌های مربوطه به زبان انگلیسی بسیار دشوار است.

همچنین این روایت‌ها از طرف افرادی مطرح شده که از این دادگاه به عنوان یک ابزار سیاسی موثر علیه نظام ایران بهره می‌برند و این گزارش‌ها نمی‌تواند از طرف دادگاه بدوی قابل استناد باشد.

آنها سپس یک نکته مهم را مورد اشاره قرار دادند: صرف نظر از تعداد اعدامی‌ها و صحت یا عدم صحت اصل این موضوع، باید بتوانیم ارتباطی بین این مسئله با مسئولیت حمید نوری پیدا کنیم. در حالی که در استدلال‌های مطرح شده در دادگاه بدوی، شرح واضحی از ارتباط موضوع با حمید نوری داده نشده، بنابراین اطلاعاتی که توسط دادستان به دادگاه ارائه شده غیرمتقن و نامطمئن هستند.

فهرست اسامی اعدامی‌ها در تعداد، زمان و مکان اعدام در تناقض هستند

وکلای حمید نوری اعلام کردند که تاکنون چندین فهرست مختلف از اعدامی‌ها ارائه شده است که به خودی خود با هم در تضاد و تناقض هستند.

به عنوان مثال ایرج مصداقی عنوان کرده که کمیته به مدت هشت روز در زندان رجایی شهر تشکیل جلسه داده است و محمود رویایی می‌گوید که کمیته ۱۴ روز در زندان فعال بوده و مجاهدین ۲۲ روز را ذکر می‌کنند.

در این مورد قاعدتا سازمان ملل باید در این وضعیت یک سری مسائل را روشن و واضح می‌کرده ولی سازمان ملل هم این موضوع را روشن نکرده است؛ چراکه گزارش نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل که در ۲۸ ژانویه ۱۹۸۸ تدوین شده حاوی اسامی افرادی است که در زمان دیگری اعدام شده‌اند.

در واقع این گزارش‌ها از نام خانوادگی، تاریخ اعدام ادعایی و مکان اعدام ادعایی گرفته تا سایر اطلاعات با یکدیگر تناقض‌های جدی دارند.

زندانیان اعدامی از قبل حکم اعدام داشتند و کمیته عفو در صدد اعطای فرصت مجددی به آن‌ها بود

وکلای سوئدی حمید نوری در ادامه این نکته را متذکر شدند که مجاهدین همزمان با منازعه مسلحانه بین‌المللی بین ایران و عراق اقدام به عملیات می‌کردند و در آن زمان از طرف چندین کشور در سراسر جهان تروریست اعلام شده بودند، بنابراین عملیات آنها تروریستی بوده است.

طرفداران مجاهدین از سال ۱۹۸۱ میلادی دستگیر و به جهت اقدامات تروریستی خود به مجازات مرگ محکوم شدند و این مسئله مربوط به قبل از تشکیل ارتش آزادی‌بخش ملی بوده است و در واقع این زندانیان از قبل حکم اعدام داشتند.

همچنین آنها یادآور شدند که مجاهدین از سال ۱۹۸۱ میلادی مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را اعلام کرده و اعمال تروریستی، بمب‌گذاری‌ و ترور سران ارشد نظام را مرتکب شده بودند، این بدان معنا است که حتی اگر دادگاه تجدیدنظر مدعی شود که کشتار جمعی در بازه زمانی مورد نظر در ایران اتفاق افتاده، باید بتواند اثبات کند که هرکدام از این زندانیان از قبل حکم اعدام نداشتند.

وکلا افزودند: تصور کنید یک زندانی در سوئد جرمی را مرتکب شده و برای ارتکاب آن جرم محکوم شده باشد و بعدها عنوان کند که من جرمی مرتکب نشدم و من را بی‌گناه محکوم کردند. اگر دسترسی به احکام صادره و بایگانی و امثالهم نداشته باشیم، منطقی نیست که تصور کنیم حرف‌هایی که فرد زندانی می‌زند بر اساس حقیقت است.

بنابراین در این پرونده کافی نیست که شهود فقط عنوان کنند که ما برای اقدامات جزئی محکوم شده بودیم، در حالی که آن‌ها احکام اعدام داشتند ولی کمیته عفو می‌خواست یک شانس دیگر برای عفو و بخشش به آن‌ها بدهد.

زندانیان اعدامی از همه گروه‌های مسلح بودند

این وکلا ادامه دفاعیات خود را با خاطرات آیت‌الله منتظری آغاز کردند. آنها عنوان کردند که در خاطرات آیت‌الله منتظری، عنوان شده: آیت‌الله خمینی اعلام کرده بود حقوق زندانیان باید رعایت شود و برای زندانیانی که از قبل حکم اعدام گرفته بودند فرصت دوباره‌ای برای عفو در نظر گرفته شود.

همانطور که قبلا گفتیم در سال ۱۹۸۱ میلادی، مسلح بودن گروه‌ها در ایران ممنوع اعلام شده بود و اگر کسی تخلف می‌کرد و از سلاح خود علیه مردم استفاده می‌نمود به اعدام محکوم می‌شد.

در گزارشی که کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل ارائه داده عنوان شده است که اکثر این اعدامیان از اعضای حزب توده فداییان، راه کارگر و سازمان کومله در کردستان ایران بودند، بنابراین غیر قابل قبول است که بپذیریم این افراد در فعالیت‌های ارتش آزادی بخش شرکت کرده باشند.

همچنین در رابطه با جولای ۱۹۸۸ باید رابطه بین جنگ مسلحانه و اعدام‌ مجاهدین را زیر سوال برد؛ چراکه در این اعدام ها فقط مجاهدین نبودند که اعدام شدند بلکه از گروه‌های مسلح دیگر هم افرادی بودند که در حملاتی که ارتش آزادی بخش انجام داد شرکت نداشتند.

در خصوص تعداد زندانیان اعدامی نیز هیچ آمار مشخصی وجود ندارد و معلوم نیست که در طول این مدت چند نفر در ایران اعدام شده‌اند.

رفع ابهام از وظایف کمیته عفو

وکلای حمید نوری در ادامه به تشریح وظایف و عملکرد کمیته عفو پرداختند که مبحث تاریخی مهمی است.

آنها عنوان کردند: اما موضوعی که به تنهایی برای تبرئه حمید نوری کافی می‌باشد این است که وظیفه کمیته مورد بحث در اصل چه بوده است؟

وقتی به این اسنادی که در رابطه با این موضع به دادگاه ارائه شده نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که هیچ تحقیقی در این زمینه انجام نشده است، اما به اندازه کافی شاکیانی داریم که به این کمیته، کمیته عفو می‌گفتند و همین کافی است که دادگاه متوجه شود که یک مجموعه در اصل هدفش چه بوده و نباید با این کمیته مثل یک دادگاه برخورد کرد.

باید این سوال را بپرسیم که آیا این کمیته واقعا نقش یک دادگاه را داشته؟ آیا هیچ دادرسی توسط اعضای آن وجود داشته؟ یا اینکه این کمیته آمده بوده تا به کسانی شانس دوباره بدهد.

رابرتسون در گزارش خود عنوان می‌کند که در فوریه ۱۹۸۸ افراد زندانی متعلق بهگروه های مسلح که توبه کرده بودند یا از کارشان پشیمان بودند و مشخص می‌شد که هیچ خطری برای جامعه ندارند مورد عفو قرار می‌گرفتند.

این افراد حتی اگر مدت زندانی خودشان را تمام هم نکرده بودند با یک شانس مجدد مواجه می‌شدند.

در واقع این کمیته در همین راستا تشکیل شده بود.

کمیته عفو، دادگاه نبوده تا حکمی صادر کند و احکام افراد قبلا صادر شده بوده است

این وکلا درباره اینکه آیا کمیته عفو اصولا توانایی دادرسی داشته یا خیر عنوان کردند: این کمیته برای عفو بوده و در واقع دادگاه نبوده است زیرا سه دسته توسط این کمیته شناسایی شدند.

یک دسته آنهایی که سفید بودند و پشیمان شده بودند، زردها که از لحاظ سیاسی منفعل بودند و قرمزها که بر سر مواضع خود بودند و کسانی که اعدام شدند از زندانیان قرمز رنگ بودند و بر اساس این تقسیم‌بندی کمیته به دنبال عفو افراد بود.

وکلا ادامه دادند: دادگاه بدوی سوئد اعلام کرده که این زندانیان در کمیته‌ای که در واقع دادگاه بوده بدون اینکه حقوق قضایی آنها رعایت شود و دسترسی به وکیل داشته باشند محکوم شده‌اند.

این ادعا زمانی درست است که این کمیته را دادگاه فرض کنیم!

اما دادگاه‌های این افراد قبلا برگزار شده بوده و احکام نیز صادر گردیده بوده و این کمیته صرفا تلاش می‌کرده برای افراد پشیمان که تواب نام برده می‌شوند فرصت دوباره‌ای ایجاد نماید.

کمیته عفو فقط مختص ایران نیست

این وکلا ادامه دادند: کمیته عفو فقط در ایران نیست و در سوئد و آمریکا هم هست.

مثلا در مورد خانمی به آنیکو اسپری که تبعه سوئدی بود ولی در ‌آمریکا زندگی می‌کرد و مجرم شناخته شده بود کمیته عفو تشکیل شد.

بیشتر پادشاهان کشورها حکم عفو داشتند و در حال حاضر دولت ها این حق را دارند تا برای افراد مجرمی که حکم گرفته‌اند عفو قائل شوند. همچنین در برخی از دادگاه‌ها برای افراد زندانی که به مرگ نزدیک هستند به خاطر بیماری آن ها حکم عفو داده می‌شود.

سازمان عفو بین الملل در گزارش خود سوالات کمیته عفو از زندانیان را مورد اشاره قرار داده است که این سوالات اشتباه بوده و در واقع این سوالات در راستای تعیین جرم هستند.

در حالی که سوالات کمیته عفو در راستای اعلام انزجار محکومان از اقدامات تروریستی، برای زندگی آینده آنها در کشور بوده تا شامل عفو بشوند و از حکم اعدام نجات پیدا کنند.

درواقع این کمیته درصدد اثبات جرم زندانیان نبوده تا مجازاتی برای آن‌ها قائل شود بلکه در صدد راستی آزمایی پشیمانی آن‌ها برای اعمال عفو بوده است.

مورد دیگر که توسط وکلای سوئدی حمید نوری مورد اشاره قرار گرفت این مطلب بود: این غیر قابل باور است که صرفا چند روز بعد از فتوای ادعایی این اعدام‌ها صورت گرفته باشد، در حالی که اعدام های دسته جمعی نیاز به برنامه‌ریزی برای مخفی نگه داشته شدن دارند.

تشریح جایگاه سازمانی حمید نوری در سال های دهه ۶۰

وکلای سوئدی حمید نوری در ادامه دفاعیات خود به تشریح وظایف و مسئولیت وی در زندان پرداختند.

آن‌ها در تشریح این موضوع عنوان کردند: نوری سال ۱۹۶۱ میلادی در ایران به دنیا آمده و در تهران همراه با چندین برادر و خواهر بزرگ شده و متأهل است و دو فرزند شامل یک پسر و یک دختر و همچنین چندین نوه دارد.

او به غیر از دوران خدمت سربازی، بیشتر عمر خود را در یک شرکت معدن و ساختمان کار کرده و تحصیلات کوتاهی داشته و بعد هم در زندان اوین زندانبان شده است.

حمید نوری در زندان کارهای معمولی یک زندانبان را انجام می‌داده مثلا با زندانی‌ها همراه بوده تا به توالت بروند و در این مدت این افراد به دلیل نوع جرمشان چشم بند داشتند.

آیا نوری همان عباسی است؟

وکلا در ادامه اینکه حمید نوری همان حمید عباسی است را غیر قابل اثبات دانستند زیرا اولا حمید نوری این ادعا را رد می‌کند همچنین همه این زندانیان بیرون سلول چشم بند داشتند و نمی‌توانستند چهره افراد را تشخیص بدهند.

وکلا اظهار داشتند: باید گفت این ادعای مطرح شده در خصوص حمیدنوری می‌تواند ناشی از اغراض و انگیزه های شخصی نیز باشد.

چرا نوری به سوئد سفر کرد؟

وکلا در ادامه دفاعیات خود به علت سفر حمید نوری به سوئد پرداختند.

آنها عنوان کردند: باید بگوییم که او را برای سفر به سوئد فریب دادند و خود او پیش قدم برای این سفر نبود. فردی به نام هرش صادق ایوبی که اینجا در سوئد زندگی می‌کند با ایرج مصداقی تماس می‌گیرد. این فرد ۱۸ جولای ۲۰۱۹ میلادی دقیقا یک ماه قبل از اینکه حمید نوری وارد سوئد شود حق حضانت فرزندش را از طریق حکم دادگاه از دست داد و به حکم دادگاه اعتراض کرد.

هرش از مصداقی خواست تا در دادگاه تجدیدنظر شهادت دهد. در پرونده‌ای که طرف مقابل آن مادری است که از بستگان نزدیک حمید نوری است.

به همین دلیل هرش صادق ایوبی توانسته بود حمید نوری را مسئول این قضایا معرفی کند.

دادگاه تجدیدنظر دوباره در ۲۱ جولای ۲۰۲۱ برای همان پرونده حکم داد.

هرش در این مقطع به ایرج مصداقی می‌گوید: حمید نوری قصد سفر به سوئد و ربایش فرزند او را دارد، در حالی که بلیت سفر نوری به سوئد را خود هرش تهیه کرده بود و یکی از کسانی بود که نوری را برای سفر به سوئد فریب داد.

بنابراین هرش صادق ایوبی و ایرج مصداقی اشخاص اصلی برای متهم کردن حمید نوری و فریب او هستند.

حمید نوری فقط یک زندانبان ساده بوده است

وکلای حمید نوری در خصوص شغل وی در زمان اشتغال در زندان اوین عنوان کردند که در دادگاه بدوی اعلام شد حمید نوری دستیار دادستان بوده که این مطلب درست نیست و او هیچوقت نه در دادگاهی شرکت کرده و نه برای جرمی تحقیق یا دادرسی انجام داده است.

وکلا افزودند: حمید نوری یک زندانبان بوده که در احکام و اجرای آن دخالتی نداشته و اصولا نمیتوانسته دخالتی انجام دهد.

موقعیت حمید نوری فقط یک زندانبان معمولی بوده است و اتهامات و سمت وارده به او یک اتهام فرضی است.

در کمیته عفو نیز افرادی از بالاترین مقامات وقت ایران حضور داشتند و قاعدتا آن‌ها به زندانبان‌های عادی ماموریت نمیدادند که تصمیم‌گیری کنند چه شخصی عفو یا اعدام شود.

حمید نوری هم هیچ تحصیلات عالی و آکادمیکی نداشته و یک سطر هم حقوق نخوانده که بتواند در آن کمیته جایی داشته باشد و بالاترین مقامی که میتوانسته در زندان داشته باشد همان زندانبانی است.

نام نوری در بین اعضای کمیته عفو نیست

وکلای نوری در ادامه عنوان کردند که باید گفت در مورد اعضای کمیته عفو اسامی مختلفی عنوان شده است به عنوان مثال در خاطرات آیت‌الله منتظری نیز اسامی عنوان شده اما اسمی از عباسی یا حمید نوری وجود ندارد و افرادی که از داخل زندان رجایی شهر روایت کرده‌اند و گزارش های کمیته حقیقت یاب هم هیچ کدام نامی از نوری نبرده‌اند.

همچنین باید گفت وقتی فردی زندانی است نمی‌تواند درک واقعی از محدوده اختیارات و وظایف کارکنان زندان داشته باشد.

در سوئد زندانبان‌ها حکم را برای زندانی می‌خوانند ولی مفهومش این نیست که آن کسی که دارد حکم را می‌خواند خودش در صدور حکم نقشی داشته باشد. بنابراین برای یک زندانبان صرفا باید نقش زندانبان را مورد قضاوت قرار بدهیم نه چیز دیگری.

ادعاهای اغراق‌آمیزی در مورد حمید نوری وجود دارد که در برابر آن‌ها باید پرسید آیا این فرد جان کسی را گرفته یا در گرفتن جان یک نفر مشارکت داشته است؟!

هیچ گونه تحقیقی از اعضای کمیته عفو به عمل نیامده است

وکلای سوئدی پرونده حمید نوری به بیان ایرادات به روند دادرسی پرداختند. آنها عنوان کردند که دادستان‌های پرونده در خصوص اعدام‌ها از افراد کمیته عفو هیچگونه تحقیقی در رابطه با سمت سازمانی حمید نوری بعمل نیاورده‌اند و حتی به خود زحمت نداده‌اند که به ایران بروند و از نزدیک از فضاهای مختلف زندان رجایی شهر بازدید و تحقیق کنند.

هیچ سند و مدرکی در رابطه با سوابق و حکم‌های این افراد از بایگانی و امور اداری گرفته نشده و استعلامی از ثبت احوال ایران در مورد گواهی فوت افراد گرفته نشده است. درواقع هیچ تحقیق و استعلامی در این زمینه صورت نگرفته است و در ادله اثبات دعوی نقص جدی وجود دارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

در جلسه هفتم دادگاه تجدیدنظر حمید نوری چه گذشت؟ بیشتر بخوانید »

در وادی فرعونیان، موسی جلودار است

در وادی فرعونیان، موسی جلودار است



«سید محمود رضوی» اگر یک تهیه‌کننده معمولی مثل سایر همتایان حق‌العمل‌کار ‌فعال خود در چهل و چهار سال اخیر بود شاید این میزان از هجمه علیه او درباره تولید سریال موسی شکل نمی‌گرفت.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق – هفتم دی امسال از حجت‌الاسلام «محمدرضا میرتاج‌الدینی» نایب‌رئیس‌کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت‌وگویی منتشر شد که توجه افکار عمومی و رسانه‌ها را به خود جلب کرد. او در این مصاحبه گفت: «در مقابل رسانه‌های استکباری و دیکتاتوری رسانه‌ای که علیه انقلاب اسلامی شکل گرفته، لازم است رسانه‌های داخلی از جمله صداوسیما را تقویت کنیم که در دو دهه گذشته فیلم فاخری تولید نشده و شاهد آن نبوده‌ایم. بعد از سریال «امام علی(ع)» و «مختارنامه» یا سریالی درباره امام رضا(ع)- «ولایت عشق»- از این نوع سریال‌های فاخر کم داریم. سریال‌هایی که الف ویژه و فاخرند و هزینه‌ها و اعتبارات سنگینی را می‌طلبد.»

در وادی فرعونیان، موسی جلودار است

او در ادامه اشاره کرد: «البته باید تشکر کنیم از صداوسیما که دو سالی است سریال فاخرِ «سلمان فارسی» را آغاز کرده و سناریویِ «حضرت موسی(ع)» را هم پیش می‌برد. بالأخره هرکدام از این سریال‌ها، دو هزار میلیارد بودجه می‌خواهند. سالی هزار میلیارد باید تزریق بشود تا این‌ها راه بیفتند. با بودجه‌های محدود صداوسیما به جایی نمی‌رسند و ما باید به دنبال منابع جدید برای حمایت از این کارهای بزرگ، نوسازی تجهیزات رسانه ملّی و آنتن‌هایی که دارند؛ ماهواره‌هایی که قرارداد می‌بندند و بخش‌های خصوصی و تحریم‌هایی که ایجاد می‌شود.»

وی در ادامه اشاره کرد: «دفاع فرهنگی از انقلاب اسلامی همچون دفاع نظامی انقلاب و بحث امنیت کشور، نیازمند اعتبارات است. برای دفاع از امنیت فرهنگی کشور باید بودجه کافی بگذاریم و همه دستگاه‌ها و بخش‌های فرهنگی خصوصاً صداوسیما، پیشنهاد داریم بخشی از این را در تهاتر نفت ببینیم. یعنی در واقع درآمد آن از طریق گردش خزانه به صداوسیما اختصاص پیدا کند و بخشی از هزینه‌های رسانه ملّی، ارزی است که باید مورد توجه قرار بگیرد و سایر موارد هم در برنامه هفتم توسعه و همچنین بودجه ۱۴۰۲ ویژه خواهیم دید.»

این اظهارات نایب‌رئیس‌کمیسیون فرهنگی و توجه به تقویت ساخت سریال‌های صدا و سیما از جهت تغییر رویکردهای استراتژیک مجلس شورای اسلامی در ریل‌گذاری‌ها و تقویت تولیدات استراتژیک سیما با تمجید از عملکرد فرهنگی مجلس انقلابی مواجه می‌شد.

میرتاج‌الدینی از تقویت دو سریال در دست تولید صدا و سیما خبر داد؛ سلمان فارسی و حضرت موسی(ع). با اعلام این خبر حواشی آن متوجه سریال سلمان نشد. چند روز بعد در تاریخ ۲۰ دی ۱۴۱۰ خبرآنلاین گزارشی تحلیلی را درباره تولید این سریال منتشر کرد و با کنار هم قرار دادن برآوردهای اولیه سریال و استناد به مصاحبه فرزند مرحوم سلحشور با روزنامه کیهان و موج تورمی، این استنتاج را مندرج کرد که بودجه دو سریال تاریخی «سلمان فارسی» و «موسی» روی هم ۴ هزار میلیارد تومان است و تخمین‌زده می‌شود این رقم دست‌کم برای سریال «موسی» به ده هزار میلیارد تومان هم برسد.

این برآورد در سایر رسانه‌ها تبدیل به خبر شد و در فضای مجازی عملیات رسانه‌ای برای پرهیز از تولید سریال موسی(ع) آغاز شد. این کنش‌گری و موج ‌سازی در شرایطی شکل گرفت که هیچ انتقادی درباره سریال «سلمان فارسی» مطرح نشده و عمده انتقادات متمرکز روی سریال «موسی» بود. موجی از انتقادات در توئیتر و در زیر پست‌های صفحات تهیه‌کننده این سریال منتشر شد و کانال‌های خبری و صفحات مجازی به صورت گسترده‌ای با اشاره به شرایط اقتصادی، اهمیت و ضرورت ساخت این را به چالش کشیدند.

در وادی فرعونیان، موسی جلودار است

چرا باید پروژه موسی ساخته شود؟

دلایل این حملات به سریال موسی ریشه در گذشته دارد. سریال پرمخاطب و موفق «یوسف‌پیامبر» مرحوم سلحشور در وسعتی منطقه‌ای درخشید. با امکان دسترسی و تماشای یوتیوب تمامی قسمت‌های سریال در کانال‌های مختلف و متعددی با عنوان عربی «یوسف الصدیق» منتشر شد. تعداد دفعات مشاهده شدن هر قسمت از سریال در هر کانالی که این مجموعه بارگذاری شده، بیش از ۳۰۰ هزار تا بیش از دو میلیون نوسان داشت. اگر جمع همه بازدیدها را در همه کانال‌ها محاسبه کنیم، این سریال بیش از ۲۰۰ میلیون بار فقط از طریق شبکه یوتیوب به زبان عربی مشاهده شد و شبکه‌های ماهواره‌ای فراوانی در مصر و بقیه کشورهای عربی برای پخش فیلم با هم رقابت می‌کردند.

در تالارهای گفت‌وگو و شبکه‌های اجتماعی مختلف هم ساعات پخش سریال با اشتیاق فراوان سؤال و طرح و دست به دست می‌شد. در میان شبکه‌های عربی که بیش از ۵ بار این مجموعه را به صورت کامل پخش کردند، می‌توان به المنار(لبنان)، دراما المصریه(مصر)،اوسکار دراما(مصر)،شبکه میلودی(مصر)،شبکه تایم میکس (مصر)،کاریو دراما(مصر)،دنیا الفضائیه(سوریه)،نسمه تی فی (تونس)،الفرات(عراق)،دیالی(عراق)،عراق المستقبل(عراق) و… اشاره کرد.

برای سریال در زمان پخش به زبان عربی چندین صفحه در شبکه‌های اجتماعی ایجاد شد که مهم‌ترین آنها صفحه مجازی «مسلسل النبی یوسف الصدیق» بود. این صفحه در زمان تاسیسش ۴۲ هزار و ۳۲۸ نفر دنبال‌کننده داشت و تا سال ۲۰۱۱ عکس‌ها و قطعاتی از «یوسف پیامبر» را منتشر می‌کرد.

در وادی فرعونیان، موسی جلودار است

تولید این سریال قرآنی موجب شد که مجموعه «مردان آنجلس» توسط هواداران سریال یوسف پیامبر در جهان عرب شناخته شود و مرحوم سلحشور به شناخته‌شده‌ترین فیلمساز ایرانی در جهان عرب و کشورهای خاورمیانه تبدیل شود. این کارگردان فقید بارها در گفت‌وگوهای مختلفی وقتی از دلایل موفقیت سریالش در جهان عرب پرسیده می‌شد عمدتا چنین پاسخ می‌داد که این از توانایی من نیست، من یک سریال قرآنی ساختم و به همین دلیل مورد استقبال قرار گرفت.

آن مرحوم پس از آنکه تصمیم گرفت سریال موسی‌(ع) را تولید کند با هجمه‌های گسترده‌ رسانه‌ای مواجه شد و این هجمه‌ها متاسفانه با شکایات‌ قضایی مختلفی هم مواجه شد و این پرونده‌ها با مرگ مشکوک این کارگردان بسته شد. جایگزین مرحوم سلحشور برای هدایت این سریال موقعیت مشابهی با ایشان پیدا کرد.

جمال شورجه برای یک اظهار نظر ساده درباره تلاش‌های سیاسی خانه سینما در دوران دولت دهم با پرونده‌های قضائی متعددی مواجه شد و متاسفانه هر فیلمساز معتبر و مشهوری‌ اندکی به پروژه موسی‌(ع) نزدیک می‌شد با حواشی از این دست مواجه می‌شد. شورجه نیز ناگهان در نهایت تندرستی با قبول پروژه موسی‌(ع) به سرعت بیمار شد تا این پروژه همچنان در اولویت تولید قرار نگیرد.

کارشکنی‌ها داخلی است یا خارجی؟

مصاحبه حجت‌الاسلام محمدرضا میرتاج‌الدینی و حمایت او از سریال موسی از این جهت مورد توجه است که در طول سالیان اخیر هیچ‌کدام از مسئولان فرهنگی صراحتا اقدام به مصاحبه و حمایت علنی از این سریال نکرده‌اند اما همین مقدار حمایت علنی از این سریال با حاشیه ‌سازی گسترده‌ای مواجه می‌شود.

یک نکته در محاسبات رسانه‌ای درباره پروژه موسی درنظر گرفته نمی‌شود که این مجموعه به مثابه سریال «یوسف پیامبر» یک اثر قرآنی است و با هر کیفیتی ساخته شود، قطعا با اقبال منطقه‌ای مواجه خواهد شد و همین مسئله به‌شدت سران رژیم صهیونیستی را آزرده خواهد کرد.

در وادی فرعونیان، موسی جلودار است

پرداختن به قدمت پروژه صهیونیسم و جریان انحرافی در بنی‌اسرائیل

انحراف در بنی‌اسرائیل، ریشه‌های تاریخی دارد و از زمان عبادت چهل روزه حضرت موسی(ع) در وادی کوه سینا و دریافت فرمان‌ ۱۰ ماده‌ای خداوند آغاز می‌شود. موسی‌(ع) پس از بازگشت با انحراف گسترده در قوم خود و گوساله‌پرستی به صورت رایج مواجه شد و رایج شدن بت‌پرستی در قوم و تشکیل شاخه‌های انحرافی و فرقه‌های عرفانی با گرایش شیطان‌پرستانه در تاریخ بنی‌اسرائیل کاملا مشهود است و جمیع این رخدادها به شکل گیری جنبش صهیون منجر شد.

عمده چالش صهیونیسم با مسلمانان ریشه در صراحت قرآن در بیان تاریخ بنی‌اسرائیل دارد و تبدیل به سریال شدن این روایت قرآنی آن‌قدر جنبه‌های دراماتیکی خواهد داشت که هر مخاطبی در جهان با هر عقیده‌ای آن‌را دنبال خواهد کرد. بیان قرآنی تاریخ بنی اسرائیل در نسبت با روایت حضرت موسی(ع) اثرات سیاسی شگرفی در تاریخ تولید فیلم و سریال خواهد داشت.

موسی جهانی خواهد شد؟

پیش‌بینی‌ها در مورد سریال موسی کمی متفاوت است. زمانی که سریال «یوسف پیامبر» ساخته شد به صورت قاچاق و با دوبله‌های زیرزمینی عربی و زیرنویس‌های نه چندان صحیح دست به دست می‌شد تا اینکه شبکه الکوثر اقدام به پخش رسمی این سریال با دوبله با کیفیتی کرد. این پیش‌بینی صحیح است که این سریال به صورت رسمی در جهان عرب و در میان پیروان واقعی حضرت موسی در سراسر جهان گسترش پیدا خواهد کرد و در تقابلی رسمی دستاوردهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بزرگی را در پی خواهد داشت.

عده‌ای که با هدف تخریب صدا و سیما و تسویه‌ حساب‌های سیاسی با دستاویز قرار دادن محاسبات غیرواقعی، پروژه حمله به سریال را کلید زده‌اند، به نظر خودشان اهرم‌های بازدارنده‌ای هستند که می‌توانند در تعلل مقطعی مدیران فرهنگی تاثیر بگذارند اما تولید حاشیه درباره سریال موسی بی‌فایده است،چراکه عزم راسخی برای ساختن وجود دارد که با تولید این حواشی روندهای تولید را تسریع خواهد کرد.

در وادی فرعونیان، موسی جلودار است

تسویه‌ حساب‌های سیاسی

بررسی توئیت‌های منتشر شده در مخالفت با ساخت سریال موسی ردپای یک تسویه‌حساب‌ سیاسی به‌شدت مشهود را آشکار می‌کند. اغلب انتقادات درباره ساخت این سریال متوجه تهیه‌کننده مجموعه است و حتی کوچک‌ترین انتقادی متوجه حضور ابراهیم حاتمی‌کیا در مقام کارگردان نیست. این مسئله از این جنبه پرسش برانگیز است و هر روزنامه‌نگار تحقیقی را با چالش‌های جدیدی مواجه می‌کند.

«سید محمود رضوی» اگر یک تهیه‌کننده معمولی مثل سایر همتایان حق‌العمل‌کار ‌فعال خود در چهل و چهار سال اخیر بود شاید این میزان از هجمه علیه او درباره تولید سریال موسی شکل نمی‌گرفت. برای تحقیق برای اهداف هجمه علیه سریال موسی و تهیه‌کننده آن کافی است کارنامه اخیر تهیه‌کننده را مرور کنیم.

دشمنی جبهه ملی با لایحه قصاص از ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ کلید خورد اما مواجهه با این حکم در سینما امتداد یافت و در دولت نهم و دهم فیلم‌های فراوانی با موضوعیت به چالش کشیدن لایحه قصاص ساخته شد. در کارنامه رضوی دو فیلم «دهلیز» و «خانه‌ای در خیابان چهل و یکم» ثبت شده است که نگاهی متفاوت، معقولانه و کاملا قرآنی به این لایحه دارد.

اما این میزان فعالیت مستعد این مقدار از حملات مجازی نیست. او سازنده فیلم «سیانور» با مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین چهره‌های سینما درباره تاریخ توحش در فرقه منافقین خلق است.
سیانور از جنبه‌های متفاوتی یک ضربه کارساز اساسی به این سازمان محسوب می‌شود. همزمان با ساخت این فیلم، فرقه نفاق با حمایت‌های مالی – امنیتی مثلث جان بولتون،مایک پنس، مایک پومپئو سعی در احیای تبلیغاتی خود داشت.

جست‌وجوی تاریخ توحش فرقه با دوگانه «ماجرای نیمروز» ادامه پیدا کرد و حساسیت‌ها درباره این آثار همزمان با موفقیت‌های سینمایی‌اش امتداد یافت.در برخی موارد حساسیت‌ها جنبه قابل توجهی پیدامی‌کند. «سیانور» از مهم‌ترین فیلم‌های ساخته شده درباره فرقه قاتل، در آخرین روز جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و از حیث مضمونی شبیه امکان مینا بود و کیفیت بهتری نسبت به آن داشت اما برخلاف فیلم کمال تبریزی در هیچ رشته‌ای کاندیدا نشد.

به هر حال هیچ‌گاه از سینمای متوسط ایران انتظار نمی‌رفت آثار اثرگذاری را درباره فرقه نفاق تولید کند و با افزایش توفیقات این تهیه‌کننده او در یک محاصره نامحسوس اقتصادی – معنوی قرار گرفت تا مجبور به ترک عرصه فعالیت در سینما شود.

رضوی اگر پروژه‌هایی که حساسیت سیاسی تولید نمی‌کردند را دست نمی‌گرفت، می‌توانست مسیر سینمایی خود را بدون کمترین حاشیه‌ای دنبال کند. اما جاه‌طلبی‌های انقلابی‌ او به پاشنه آشیلش تبدیل شد. مهم‌ترین جرم این تهیه‌کننده ساختن فیلم درباره ترورهای کور و سازماندهی شده سازمان مجاهدین خلق است و از طرفی نسبت به سایر همتایانش فیلم‌های باکیفیت‌تری می‌ساخت.

فضا برای رضوی به تدریج تنگ‌تر شد و دیگر امیدی به بازگشت او در عرصه تولید نبود تا اینکه با انتشار توئیتی خبر خداحافظی از عرصه سینما را داد تا اینکه برای تولید موسی با عزمی انقلابی فراخوانده شد.

با انتشار گفت‌وگوی حجت‌الاسلام محمدرضا میرتاج‌الدینی حملات رسانه‌ای درباره این تهیه‌کننده اوج گرفت اما ابعاد حمله دامنه گسترده‌ای دارد. چون رضوی دیگر تهیه‌کننده آثاری درباره فرقه جلاد رجوی نیست، او از معدود تهیه‌کنندگان سینما و تلویزیون است که در آشوب‌ها و اغتشاشات اخیر اعلام موضع رسمی کرده و حالا قرار است تهیه‌کننده سریالی باشد که رژیم صهیونیستی از ساخت آن به‌شدت وحشت داد.

اعلام موضع سینماگران در مواجهه با آشوبگران از چند جنبه اهمیت فراوانی دارد. در حالی‌که حق‌العمل‌کاران در قالب پروژه‌های سینمایی کاملا بهره‌مند بوده‌اند اما حاضر به انتشار یک پست حمایتی از نظام حین آشوب‌های اخیر نبوده‌اند و بسیاری از آنان چراغ خاموش حرکت می‌کنند مبادا با کوچک‌ترین آسیبی مواجه شوند. یکی از نکاتی که باید مد توجه قرار داد این است که نظام جمهوری اسلامی یاران حقیقی را در فتنه‌هایی که از سر گذرانده پیدا می‌کند.

منبع: کیهان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

در وادی فرعونیان، موسی جلودار است بیشتر بخوانید »

منافقین اقدامات گسترده‌ای برای تخریب منافع ملی و راهبردی ایران انجام می‌دهند

منافقین اقدامات گسترده‌ای برای تخریب منافع ملی و راهبردی ایران انجام می‌دهند


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، برنامه «بدون خط خوردگی» رادیو گفت‌وگو در خصوص پشت پرده گروهك منافقین در كسب منابع مالی برای اقدامات تروریستی، با «مجید تفرشی» پژوهشگر مطالعات سیاسی و تاریخ‌نگار به صورت تلفنی گفت‌وگو كرد.

«تفرشی» در این گفت‌وگو، درباره نحوه تامین مالی گروهك منافقین اظهار داشت: سازمان مجاهدین از بدو تاسیس یكسری منابع مالی داشتند؛ اما بعد از خروج از ایران و آغاز فاز مسلحانه، به تدریج یكسری منابع مالی از كشورهای دیگر كسب كردند. قبل و بعد از ورود به عراق، ارتباطات مالی آن‌ها با صدام برقرار شد و بخش اصلی مالی آن‌ها كه چند ده میلیارد دلار تخمین زده می‌شود، از پول نفت صدام است.

وی افزود: آن‌ها همچنین از مردم آمریكا و اروپا تحت عنوان موسسه خیریه اخاذی می‌كنند و به این شكل بخشی از منابع مالی خود را تامین می‌كنند كه در كنار دیگر منابع مالی برای اقدامات تروریستی علیه ایران مورد استفاده قرار می‌گیرد.

این پژوهشگر مطالعات سیاسی و تاریخ‌نگار، با بیان اینكه منافقین تقریباً در همه كشورهای آمریكایی و اروپایی برای فعالیت علیه ایران حضور دارند، اظهار داشت: منافقین در انگلیس، آلمان، فرانسه، آمریكا، كاندا، هلند، بلژیك و آلبانی تحت عنوان سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت حضور دارند. آن‌ها همچنین تحت عنوان ده‌ها موسسه ظاهرا مستقل دانشجویی، محلی و فرهنگی فعالیت می‌كنند كه همه آن‌ها وابسته به سازمان مجاهدین خلق هستند.

«تفرشی» خاطرنشان كرد: پول‌های سازمان مجاهدین خلق در طول سالیان گذشته جمع و امروز آن‌ها تبدیل به یك امپراطوری مالی شده‌اند. منافقین در راستای تخریب منافع ملی و راهبردی ایران اقدامات گسترده‌ای انجام می‌دهند و متاسفانه نمی‌توان منكر اثرات آن‌ها در این راستا شد كه در ناآرامی‌های اخیر شاهد حضور این تروریست‌ها بودیم.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

منافقین اقدامات گسترده‌ای برای تخریب منافع ملی و راهبردی ایران انجام می‌دهند بیشتر بخوانید »