به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:حاج قاسم اسطوره غیرقابل تکرار نیست. چقدر دوست داشتنی و امیدوار کننده است این توصیه و تذکر رهبرانقلاب: «کاری نکنیم که شهید دستنیافتنی شود.» مکتب حاج قاسم خروجی تمام عیار در شاگردی مکتب امام است و اساس مکتب امام اینست که حاج قاسم پرور است.
اما راز دستیابی به حاج قاسم چیست؟ بلکه پرسش کلیدیتر این است: «مهمترین ویژگی حاج قاسم چیست؟» او را به چه می شناسیم؟ با نام حاج قاسم، ذهن به کدام صفت شهید هدایت می شود؟ شجاعت؟ مودت؟ بصیرت؟ اخلاق؟ ولایت پذیری؟ ظلم ستیزی؟ اخلاص؟ کدامیک؟ برخی از این صفات ویژگی فردی حاج قاسم است و برخی دیگر ویژگی سیاسی و اجتماعی او. اما کدامیک بر دیگری مقدم است؟ مهربانی اش با خانواده یا شجاعتش مقابل ظالم؟
برای سلیمانی شدن از کجا شروع کنیم؟ از سلوک فردی یا خدمت اجتماعی و یا مبارزه نظامی؟
پاسخ در وصیت نامه شهیدسلیمانی است؛ وقتی فرمود راز عاقبت بخیری در اتصال به جمهوری اسلامی است. اما این حرف یعنی چی؟ دقیقا چطور میشود با این راز عاقبت بخیر شد؟ یعنی در بیعت با جمهوری اسلامی، حاج قاسم میشویم؟ خیر. ماجرا عمیقترست.
راز عاقبت بخیری در مدد دادن به انقلاب است. مدد به انقلاب، نصرت امام عصر(عج) است و همین نصرت سیاسی است که تقوای فردی می سازد. اما چرا؟
مدد به انقلاب، هم هدف شدن با امام عصر(عج) است. مقصد نهایی امام عصر (عج) رشد مردم است و انقلاب اسلامی کارخانه انسان سازی است. اینجاست که مدد به انقلاب، کمک به تحقق نقشه ولی زمان است. با این مقدمه کسی که همت اصلی اش نصرت امام باشد سلوک فردی اش نیز شکل می گیرد. چه آنکه تقوای فردی، ابزار نصرت امام است. شجاعت پیدا می کند، بصیرت می یابد، اخلاقش فزون یافته و دلش رئوف و رحمانی می شود و در نهایت اخلاص پیدا می کند؛ این مقدمه به همت او و صدالبته به برکت و عنایت امام ساخته می شود.
اینکه فرمود جمهوری اسلامی حرم است نیز به همین دلیل است؛ چون حرم محل ذکر است و ذکر یعنی توجه به صاحب ذکر و ذاکر شدن لسانی و قلبی و در نهایت توحیدی شدن. هدف گذاری جمهوری اسلامی نیز تحقق جامع فضائل انسانی است و چه ذکری و چه ذاکری فراتر از این؟
خلاصه اینکه راز سلوک فردی، در پیش بردن نقشه امام عصر است و این هدف محقق نمی شود جز در مدد رساندن به انقلاب. چه آنکه سلوک و تقوای فردی بدون اعتنا به مقصد امام عصر هیچ است و هیچ و کمتر از هیچ. خسران است و تباهی.
محراب و میخانه یکیست وقتی امام نیست.