سامان سالور

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس



این درهم‌آمیزی، به علت فقدان خلاقیت هنری و اصالت، ملغمه‌ای از کار در می آید که نه پلیسی است، نه درام، نه عشقی؛ نه ایرانی است، نه ترکیه‌ای، نه آمریکایی، بلکه ناکجاآبادی!

  • آهن پرایس

سرویس فرهنگ و هنر مشرق- چند هفته‌ای است که یک نام رعب‌آور و تاثیرگذار، که عنوان سریالی از شبکه نمایش خانگی است، روی بنرهای بزرگراه‌ها و معابر پایتخت خودنمایی می کند: «گردن‌زنی».

این عنوان رعب‌آور و خشن، در ترکیب با روند شتابناک روایت در قسمت اول و شوک جنایت از نوع آدم‌کشی، آن هم قتل یک زوج در شب عروسی، آن هم به نحوی خشن و پرخونریزی، به علاوه انتشار اخباری مبنی بر الهام گرفتن داستان از یک پرونده‌ی قتل فجیع، قتل یک زوج جوان در شب عروسی در سال 97، حکایت از آن داشت که سامان سالور، کارگردان این سریال، با دست پر آمده تا مخاطبان خود را تا قسمت آخر به همراه خود بکشاند. اما «گردن زنی» به سان چراغی که در لحظه‌ی اول افروختن، قوی و پرنور و پرفروغ است و به ناگهان به پت‌پت می افتد و رو به خاموشی می رود، از قسمت دوم به شدت نزول دارد و ذوق مخاطب را کور می کند.

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

در وهله‌ی نخست، بازیگر نقش پلیس(امیر/ امین شعرباف)، آماتور، احساساتی به سبک نوشاعران رقیق‌القلب، با آن بغض ساختگی روی اعصاب، یک اشتباه بزرگ در کستینگ (بازیگر-گزینی و چینش نقش‌ها) است. جدای از این که کل ماجرای ارتباط عاشقانه‌ی قبلی افسر آگاهی با مقتوله‌ی پرونده(باران) دور از ذهن و باورناپذیر است، بازی بازیگر این نقش به شدت بد و ضعیف است. این‌همه ناز و ادا موقع حرف زدن و رمانتیک‌بازی، هیچ نسبتی با یک افسر دایره ویژه‌ی قتل، که به واسطه‌ی ذات این حرفه، پوست‌کلفت و زمخت و مسلط به احساسات و عواطف شخصی است، برقرار نمی کند.

جالب این که دستیار او هم از او ادایی‌تر و «تیتیش» ‌تر از خود اوست. سکانس گفتگوی دستیار کارآگاه با یک زندانی برای گرفتن اطلاعاتی از نامزد شاهرخ، اوج این آماتوریسم، تصنع و کارنابلدی است. معلوم نیست که اصرار کارگردان برای بازی دادن این بزرگواران آماتور و کارنابلد برای چه بوده است.

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«افسر» آگاهی و دستیارش در حال خواندن متن استعلام صاحب اثرانگشت روی مونیتور هستند، بعد بلندبلند برای همدیگر توضیح می دهند که “قاتل ظاهرا تازه دیروز به مرخصی آمده! ” یا «جرم هایش سرقت و زورگیری بوده» و فلان! یعنی دقیقا چیزهایی را که همزمان هر دو نفر در حال خواندن آن هستند، با صدای بلند برای همدیگر تعریف می کنند! انگار که دو شخصیت معروف فیلم «خنگ و خنگ‌تر» (گیتر فارلی/ 1994) در حال کارآگاه‌بازی هستند!

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

بعد افسر می گوید:

“عکس ها و مشخصاتش رو بده به همه واحدها بگو به محض رویت، کت بسته بیارنش! “

حقیقتا این ادبیات ماموران آگاهی است؟ یعنی نویسنده و کارگردان یک بار زحمت به خود ندادند و به اندازه یک نصف روز در جایی مثل آگاهی شاپور در کنار ماموران شریف، کاربلد و زحمتکش آگاهی به سر نبردند؟ مع‌الاسف؛ سناریونویسی از زیر کرسی به یک معضل در سینما و نمایش و خانگی ما تبدیل شده است.

تصویر کارآگاهان در سریال ها و فیلم های ما، شده قیافه‌ی دژم و تریپ سکوت، و امر و نهی کردن به بقیه: «بگو سوابق فلانی رو در آرن»، «بگو بچه ها برن ازش سوال جواب کنند»، «بگو بیاد بچه ها اظهاراتش ثبت کنند». پس آقای کارآگاه خودش دقیقا چکار می کند و اصلا از چه چیز «آگاهی» دارد؟

اوج طنز قضیه آن‌جاست که در بی‌سیم می گویند متهم در فلان مسافرخانه شناسایی شده است و جناب سروان، از همان اداره آگاهی سلاحش را از کمر می کشد و مسلح می کند و دوباره به کمر می زند! هر کسی که ذره‌ای با اسلحه و روندهای به کارگیری آن آشنا باشد، نیک درمی یابد که این سکانس چقدر اوت و چقدر خنده‌دار است.

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

مواجهه خانواده تازه عروسی که در شب عروس سلاخی شده با جنازه‌ی او، هیچ ربطی به تیپ ایرانی و احساساتی بودن او ندارد. نه جیغی، نه دادی، نه مویه‌ای، نه فریادی… ی. هیچ. ایرانی جماعت هر چقدر هم سکولار و لائیک و غربی-مسلک باشد، سر عزا و ماتم و فقدان عزیز، فرقی با دیگر هموطنانش ندارد. یعنی در خانه‌ی فرد متوفی، آن هم متوفایی جوانمرگ، کاردآجین‌شده در شب وصال، صدای قرآن و خرما و حلواست. در عوض در خانواده‌ی جعلی سریال «گردن‌زنی» در خانه متوفی صدای ویگن در خانه مصیبت‌زده شنیده می شود. تازه بلافاصله بعد از خاکسپاری، دو خانواده عزادار گویی هیچ کس را جز خودشان ندارند. نه فامیلی، نه آشنایی، نه همکاری، نه همسایه‌ای.

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«انگیزه» مهم‌ترین فاکتور در قتل است. انگیزه‌های شاهرخ در قتل فجیع یک زوج در شب عروسی آن‌ها روشن نیست. خطر شناسایی؟ او چه ابایی از زندان دارد؟ تازه او قصد داشت دیگر برنگردد.

شاهرخ یک سارق حرفه‌ای است. دست‌کم از ورود راحت او به منزل نیما، مهارت او در بازکردن انواع قفل و روش پیدا کردن جای گاوصندوق، می شود این را فهمید. او چطور با رسیدن صاحبخانه، این‌چنین کنترل خود را از دست می دهد که با وجود غلبه یافتن فیزیکی بر نیما، هم او را به قتل می رساند و هم بدون هیچ دلیل روشنی، باران را؟ (تجاوزی هم در کار نیست که بتوان آن را انگیزه قتل دانست).

از اشکالات فنی و گاف‌های بزرگ در رج زدن هم عبور می کنیم. فقط برای نمونه، شاهرخ که در انتهای قسمت اول، به قصد کشت با نیما درگیر شده، بارها از او مشت‌های سهمگین و چندین بار ضربه سر خورده، و تازه جای ناخن‌های باران روی گردن او خون راه انداخته، در ابتدای قسمت دوم و زمانی که وارد مسافرخانه می شود، هیچ اثری از خون و ورم و کبودی روی سر و صورت و گردن و حتی جای آن همه خون روی لباس‌هایش نیست! این سوتی بزرگ، زمانی که او در اتاق مسافرخانه با زیرپوش رکابی نشسته هم ادامه می یابد، چرا که تقریبا «هیچ» اثری از آن کشمکش مرگبار و به شدت خونین (با دو قربانی!) روی بدن و لباس‌های شاهرخ دیده نمی شود.

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

از قضاء، در همین‌جا، یک تناقض بزرگ در شخصیت‌پردازی شاهرخ رخ می دهد. به اصطلاح «نامزد» او طناز، به او می گوید که نیما کسی است که از او عکس خصوصی دارد و زمانی که برای «مدلینگ» نزد او می رفته، نیما چنین آتویی از او گرفته است. اگر شاهرخ این اندازه روانی است که به خاطر تعصبی شدن، نیما را سلاخی می کند و باران را می کشد، چرا با شنیدن این که نامزدش برای «مدلینگ» نزد مرد غریبه رفته، اصطلاحا قاطی نمی کند و تیغ خشمش را متوجه طناز نمی کند؟

به هر حال روشن است که مدلینگ(آن هم از نوع زیرزمینی) چه نوع فعالیتی است و از «مدل» ها چه چیزی و در چه موقعیتی خواسته می شود. یا وقتی طناز در گفتگوی تلفنی با بردیا، به دروغ می گوید که شاهرخ برادرش است و اصولا او را به عنوان معشوق کلا انکار می کند، چرا هیچ کنش عصبی از شاهرخ نمی بینیم؟

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

در یک سکانس خوشمزه‌ی دیگر، داوود دبل با یک سرعت 30، 40 کیلومتری در ساعت، در برخورد با چند یونولیت و لوله باریک، چنان مصدوم و مجروح می شود که گویی فیل او را لگدکوب کرده است!

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

در فلش‌بکی به گذشته، بهمن(برادر باران) با امیر در حیاط خانه در حال تمرین چوب‌بازی رزمی هستند. بعد در صحبت میان باران و مونا، متوجه می شویم که امیر مثلا شاگرد رزمی بهمن است. انصافا کدام مربی رزمی شاگردانش را در حیاط خانه‌اش، آن هم جلوی چشمان خواهر و مادرش تمرین می دهد؟ بچه مایه‌داری مثل بهمن که خانوده‌اش در یک باغ-عمارت زندگی می کنند، به فرض این که مربی رزمی است، آیا یک باشگاه از خودش ندارد؟ اصلا امیر چطور با بهمن آشنا شده است؟ ربط او به این خانواده چیست؟ چطور یک افسر آگاهی با دختری از یک خانواده‌ی سرمایه‌دار که پیشه‌ی او خوانندگی است، نامزد می کند؟ هیچ توضیحی در سریال نیست.

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

از سوی دیگر، فردی مثل سیامک، که زمانی پسرش شاهرخ را، به دلایلی بسیار کم‌تر از قتل و جنایت، از خانه بیرون کرده و حتی حاضر نیست ریخت او را ببیند، به ناگاه محبت پدریش برانگیخته می شود؟ شاهرخ که هیچش نیست و بعد از یک خواب شبانه، صبح موتور نگهبان گاراژ را می گیرد و پی ادامه آرتیست‌بازی خود می رود. دقیقا چه چیزی سیامک را چنین منقلب می کند که به فکر کاملا احمقانه‌ی رضایت گرفتن از اولیاء یک زوج تازه عروس و داماد سلاخی‌شده در شب عروسی بیافتد؟ حقیقتا کار سیامک با چه منطقی و از چه زاویه‌ای قابل توجیه است؟ او که تا همین یک شب قبل، حاضر نبود قیافه پسرش را ببیند، آیا حالا از عشق پدر-فرزندی این‌چنین مجنون شده است که دست به کاری چنین ابلهانه می زند و یکتنه، آن هم با آن وضع تهاجمی وارد خانه‌ی خانواده‌ی مصیبت‌زده مقتولان می شود؟

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

بردیا، که خودروی شاسی بلند خارجی چند میلیاردی سوار می شود، برای تامین پول کادوی تولد آبجی کوچیکه، در مسابقات سیلی شرطی شرکت می کند؟ اصولا پسر نازپرورده‌ی یک خانواده‌ی متمول، چطور این‌قدر لات و لوت از کار در آمده است؟

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

پسر ظاهرا بچه‌مثبت خانواده، مانی، چطور پنجه‌بوکس دارد، تازه آن‌هم پنجه‌بوکسی که دیگر افراد با دیدن آن در محل قتل سیامک، بلافاصله می فهمند متعلق به اوست!؟

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

اصلا این‌ها کیستند؟ چرا پولدارند؟ کسب و کارشان چیست؟ این دو خانواده چقدر نزدیک هستند؟ چرا هر صاحب عزایی بعد از قتل عزیز خود، در خانه‌ی خود نیست؟ گیسو چکاره است که ارث قانونی فریبرز را نمی دهد؟ چرا فریبرز اینقدر نفله است؟ مانی با خانم شیخ چه نسبتی دارد؟ دلیل دشمنی آن‌ها چیست؟ بهمن چکاره‌ی این خانواده است؟ اگر فرزند گیسو(رویا نونهالی) است، چرا هیچ سنخیتی از نظر ظاهر و سن و سال بین آن‌ها نیست؟ تا آخر قسمت پنجم تقریبا هیچ نمی دانیم.

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

ریتم سریال بعد از شوک قسمت اول، ناگهان سقوط آزاد می کند. داستان کشدار، مطول و کسالت‌بار پیش می رود و تا پایان قسمت پنجم هم تقریبا همین است.

در این میان، شاخ و برگ دادن‌های فرعی، اضافه کردن شخصیت‌هایی که بود و نبودشان هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارند(سیمین، عزیز، دوست‌دختر مسعود، داوود دبل و…) هم به کندشدن ریتم و هم سردرگم‌شدن مخاطب و هم گم‌شدن خط اصلی داستان منجر شده است.

در مجموع، به نظر می رسد که ریل‌گذاری شبکه نمایش‌خانگی ایرانی، به سمت ارایه تصویری کاملا جعلی، باورناپذیر و ناکجاآبادی از ایران و مردم ایران سوق یافته است.

این شخصیت‌ها، این روابط، این سبک زندگی‌ها، و حتی این «پلیس» هیچ ارتباطی به ایران ندارد. ظاهرا منتهای خلاقیت دست‌اندرکاران نمایش خانگی، در تازه‌ترین فاز، درآمیختن زرق و برق پلاستیکی و زندگی لاکچری به سبک سریال‌های ترکیه‌ای(که خود آن‌ها هم زرق و برق جعلی و قلابی دارند) و جذابیت ژانر پلیسی به سبک هالیوودی است.

حاصل این درهم‌آمیزی، به علت فقدان خلاقیت هنری و اصالت در فرم و محتوا، یک ملغمه‌ی شتر، گاو، پلنگ از کار در می آید که نه پلیسی است، نه درام، نه عشقی؛ نه ایرانی است، نه ترکیه‌ای، نه آمریکایی، بلکه ناکجاآبادی! سریال پلیسی خوب و کاردرست، مجموعه‌ی «مِر اهل ایست‌تاون» به کارگردانی کریگ زوبل و بازی کیت وینسلت است، که کارآگاه زن میانسال یک شهر کوچک آمریکایی را به تصویر می کشد که خود، در حالی که با کوهی از مشکلات شخصی، عاطفی و خانوادگی دست و پنجه نرم می کند، باید یک پرونده‌ی پیچیده‌ی آدم‌ربایی را حل کند و در عین حال سنگ صبور بستگان، دوستان و اهالی یک شهر کوچک باشد. سریالی که در عین آن که اِلِمان‌های آمریکایی(آمریکایی نسبتا واقعی، نه هالیوودی) آشکار دارد، اما جنس احساسات و عواطفی که به تصویر می کشد، جهانی است، چرا که انسانی است. هیچ خبری از پلیس مانکن‌طور و ادایی، عمارت‌های اعیانی و رنگ و لعاب لاکچری در آن نیست، اما با همان «سادگی» خود، چون اصالت و خلاقیت دارد، به دل می نشیند و ماندگار می شود.

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس

اما سریال پلیسی- معمایی مثلا «ایرانی»، بعد از 5 یا 6 قسمت از انتشار، جز به تصویر کشیدن زندگی لاکچری دو خانواده‌ی پولدار بی‌هویت، یک کارآگاه سوسول و احساساتی و نه چندان باهوش، یک خلافکار که بیشتر به اهالی هارلم و اسکید رو شبیه است تا ته خط و تیردوقلو و اتابک؛ یک صحنه‌ی قتل پر از خون و خشونت اغراق‌آمیز و گروتسک؛ روابط مبهم و انگیزه‌های مبهم‌تر؛ و…چیزی برای عرضه نداشته است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«گردن زنی»؛ ترکیب ترحم‌آور «عشق» ترکیه‌ای با «پلیس» هالیوودی! +عکس بیشتر بخوانید »

زمینه‌سازی سینماگران برای خلع سلاح نیروهای امنیتی/ «تفنگت را زمین بگذار ۲» با مقاصد امنیتی منتشر شد

زمینه‌سازی سینماگران برای خلع سلاح نیروهای امنیتی/ «تفنگت را زمین بگذار ۲» با مقاصد امنیتی منتشر شد



شمار فراوانی از امضاء کنندگان دومین بیانیه «تفنگت را زمین بگذار» سینماگر نیستند و اغلب فعالان (حوزه مستند و کوتاه) یا عوامل پشت صحنه مثل تدارکات هستند.

 سرویس فرهنگ و هنر مشرق – جنبش هدفمند مشارکت سیاسی  سینماگران و فعالیت‌های سیاسی آنان در قالب بیانیه سازی از آبان ۹۸ تبدیل به کارزاری سیستماتیک برای تحریک افکار عمومی بدل شد.

انتشار «بیانیه‌ تفنگت را زمین بگذار ۱» که همزمان با حادثه متروپل منتشر شد، با تمام بیانیه‌های سال‌های اخیر سینماگران تفاوت داشت. با توجه به رخدادهای امروز، نویسندگان متن و بخشی از امضاء کنندگان به صورت مشخص با اهداف از پیش تعیین شده‌ای به نیروهای امنیتی خلع سلاح را پیشنهاد دادند.

 این پیشنهاد خلع سلاح با اینکه چهار ماقبل منتشر شد اما در شرایط کنونی معنای دیگری دارد. با توجه به هجوم شبانه اغتشاشگران به خیابان‌ها به نظر می‌رسد این بیانیه (انتشار در هشتم خرداد ۱۴۰۰) با نگاهی آینده‌نگرانه در پیامد «فتنه اخیر» طراحی شده است.

در متن بیانیه «تفنگت را زمین بگذار(۱)» که در نوبه نخست منتشر شد، هدفگذاری صرفا زمینه‌ای پیشنهادی برای خلع سلاح نیروهای انتظامی و امنیتی نبود، بلکه مضمون وجوه اعتراضی بر این مبنا بود که اگر سلاحتان را بر زمین نگذارید، ممکن است عواقب بدی در انتظار نیروهای امنیتی باشد. حملات وحشیانه اغتشاشگران پیامد این بیانیه و رفتارهای جمعی سلبریتی‌هاست.

زمینه‌سازی سینماگران برای خلع سلاح نیروهای امنیتی/ «تفنگت را زمین بگذار ۲» با مقاصد امنیتی منتشر شد
مصطفی آل احمد و محمد رسول‌اف بانیان نخستین بیانیه تفنگت را زمین بگذار 

در متن کامل این بیانیه آمده است:

“فوج خروشان مردم ستم‌دیده‌ از جای‌جای ایران، فریاد همراهی و همدلی با مردم دردمند آبادان سرداده‌اند. اکنون که خشم عمومی از فساد، دزدی، ناکارآمدی، سرکوب و خفقان، امواج هم‌بسته‌ای از اعتراضات مردمی را به دنبال داشته است، از همه‌ی افرادی که در یگان‌های نظامی تبدیل به عامل سرکوب مردم شده‌اند، می‌خواهیم، سلاح‌های خود را زمین گذاشته و به آغوش ملت بازگردند. “

در زمان فروریختن برج متروپل و ناآرامی‌ها پس از این رخداد، این بیانیه تقریبا شبیه یک طنزسیاسی – سینمایی به نظر می‌رسید، اما استفاده از تک‌تک عبارات این بیانیه نشان می‌دهد متن به نگارش درآمده توسط تیم رسول‌اف و آل احمد با نوعی آینده‌نگری خاص به نگارش درآمد.

در تماس نویسندگان با بسیاری از امضاء کنندگان، این بیانیه  به قصد هم‌دردی با مردم آبادان امضاء شد، اما امضاء آنان دریک بیانیه ضدامنیتی مورد سوء استفاده قرار گرفته است.

زمینه‌سازی سینماگران برای خلع سلاح نیروهای امنیتی/ «تفنگت را زمین بگذار ۲» با مقاصد امنیتی منتشر شد

بسیاری از سینماگران که متوجه این ترفند ضد امنیتی شدند امضای خود را پس گرفتند و حتی قرار شد عده‌ای بدون آنکه اعلام کنند  انصراف پنهانی خود را با مدیران میانی سازمان سینمایی درمیان بگذارند. رسول‌اف زمانی که با این ترفند نرم مواجه شد با انتشار متنی در اینستاگرامش خبر داد که پس از انتشار بیانیه معروف به تفنگت را زمین بگذار، تماس‌های گسترده و پرشماری از سوی نهادهای مختلف با سینماگران امضاکننده این بیانیه گرفته شده و از آنها خواسته شده امضایشان را پس بگیرند یا با خبرگزاری‌ها برای «بی‌اعتبار کردن» این بیانیه گفت‌وگو کنند.

رسول‌اف در صفحه اینستاگرام خود نوشت: برخی از امضاکنندگان را از دستگیری ترسانده‌اند یا به برخی گفته‌اند دیگر نمی‌تواند کار کنند و با نظامی‌گری صدای سینماگران علیه خشونت را ساکت کنند.

مجید برزگر، جعفر پناهی، لیلا حاتمی، پوران درخشنده، رضا درمیشیان، مهدی کرم‌پور، ابوالحسن داوودی، محمد رسول‌اف، کتایون ریاحی، مصطفی آل‌احمد، سامان سالور، علیرضا رئیسیان، بهتاش صناعی‌ها، مریم مقدم، علی مصفا و تهمینه میلانی از جمله امضاکنندگان بیانیه بودند.

اما پس از این واکنش رسول‌اف بیش از ۷۰ سینماگر دیگر همچون مسعود کیمیایی، پگاه آهنگرانی، نگین امین‌زاده، پریسا پروین‌نیا، هانیه توسلی، ترانه علیدوستی، نازنین فراهانی، مرضیه وفامهر، امین جعفری، مانی حقیقی، سیامک‌ کاشف‌آذر، مسعود کرامتی، پوریا نوری، کیارش اسدی‌زاده، مجید پیل‌افکن، رشته صدر عرفایی، سامان سالور، علی مصفا، مجتبی میرتهماسب، تهمینه میلانی، حسن برزیده جعفر پناهی، پوران درخشنده، مجید برزگر، رضا درمیشیان، محمد رسول‌اف و کتایون ریاحی هم به امضا کنندگان این بیانیه پیوسته‌اند.
 

اما این کارزار سخت که برخاسته از گروه‌های مجازی رسول‌اف، مصطفی آل‌احمد و جعفر پناهی کلید خورد، تبدیل به رویه خطرناکی شد، در روزهای اخیر با توجه به پایین آمدن آستانه افکار عمومی به بهانه اغتشاشات اخیرهسته‌های بیانیه‌ نویس فعالیت خود را از سر گرفته‌اند و  درخواست مکرر از نیروهای انتظامی برای تهییج شورشیان از سوی طیف دیگری از سینماگران همچنان دنبال می‌شود.

زمینه‌سازی سینماگران برای خلع سلاح نیروهای امنیتی/ «تفنگت را زمین بگذار ۲» با مقاصد امنیتی منتشر شد

دومین بیانیه تقریبا با همان ادبیات بیانیه اول به نگارش درآمده اما یک تفاوت ساختارشکنانه در آن موج می‌زند. در بخشی از ساختارشکن‌ترین متن این بیانیه آمده است: ایستاده‌ایم، در کنار جوانانی از جان گذشته و خردمند که رهبران و پیشروان حقیقی جنبش هستند. جنبشی که شکوهمندانه هیچ نوع استبداد، ولایت و دیکتاتوری منقضی را نمی‌پذیرد.

زمینه‌سازی سینماگران برای خلع سلاح نیروهای امنیتی/ «تفنگت را زمین بگذار ۲» با مقاصد امنیتی منتشر شد

اغلب امضاء کنندگان این بیانیه به غیر از بازیگر فیلم عنکبوت زهرا امیرابراهیمی، شبنم طلوعی (بازیگر و مبلغ بهاییت)، عبدالرضا کاهانی (مبلغ مذهبی سابق بنیاد سینمایی فارابی و فیلمساز ساکن کانادا) علی عباسی (کارگردان فیلم عنکبوت)، نام منیژه حکمت و دخترش که در ریاست ابراهیم رئیسی در قوه قضائیه با عفو مواجه شد توجه بیشتری را به خود جلب می‌کند. سایر امضاء کنندگان اغلب روزنامه‌نگاران و نویسندگان سینمایی متوسطی  هستند که همچنان با شبکه‌های مختلف تلویزیونی و رادیویی در داخل کشور همکاری دارند و چهره‌های سرشناسی نیستند.

شمار فراوانی از این اسامی سینماگر نیستند و اغلب فیلمسازانی هستند که تلاش می‌کنند با این عنوان شناخته یا دستگیر شوند. اما در درگاه‌های خبری معارض به عنوان فیلمساز شناخته می‌شوند.

اما بیانیه دوم با چهره‌های به شدت  متوسط به این دلیل منتشر شده تا سطح تنش‌های اغتشاشاگران با نیروی انتظامی گسترش پیدا کند و از سویی دیگری مطالبه خلع سلاح در میان طیف‌های دیگری از سلبریتی‌ها در حوزه‌های مختلف گسترش پیدا کند.

ضرورت دارد با دیگر مسئولان صدا و سیما، حوزه‌های مرتبط با ساترا و وزارت ارشاد بازنگری جدی درباره فعالیت‌های امضاء کنندگان این بیانیه داشته باشند و در این پیچ تاریخی نهادهای مذکور قاطعیت بیشتری از خود نشان دهند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زمینه‌سازی سینماگران برای خلع سلاح نیروهای امنیتی/ «تفنگت را زمین بگذار ۲» با مقاصد امنیتی منتشر شد بیشتر بخوانید »

سیاه‌ترین تولیدات سینمای ایران در جشنواره‌ سفارتی «فیلم‌های ایرانی استرالیا»

سیاه‌ترین تولیدات سینمای ایران در جشنواره‌ سفارتی «فیلم‌های ایرانی استرالیا»



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،در بخش رقابتی دهمین دوره جشنواره فیلم‌های ایرانی استرالیا مجموعه‌ ۱۰ فیلم از سیاه‌ترین و تلخ‌ترین فیلم‌های پخش شده در سال ۲۰۲۰ حضور دارند که شامل‌ فیلم‌های «جنایت بی دقت» ساخته شهرام مکری، «تی تی» ساخته آیدا پناهنده، «شنای پروانه» ساخته محمد کارت، «خورشید» ساخته مجید مجیدی، «دشت خاموش» ساخته احمد بهرامی، «بندر بند» ساخته منیژه حکمت، «سه کام حبس» ساخته سامان سالور، «سینما شهر قصه» ساخته کیوان علی‌محمدی و علی امیرحیدری، «مردن در آب مطهر» ساخته نوید محمودی، «یلدا» ساخته مسعود بخشی و در بخش بزرگداشت جشنواره «کامیون» آخرین ساخته کامبوزیا پرتوی می‌شوند.

به غیر از فیلم‌های بلند، سه فیلم مستند و پنج فیلم کوتاه نیز در جشنواره امسال حضور خواهند داشت.

آرمین میلادی مدیر جشنواره در این باره گفت: در جشنواره دهم جدای از معرفی و نمایش مجموعه‌ای از فیلم‌های موفق سال، خوشحالیم که سه فیلم از کارگردانان زن ایرانی را به نمایش می‌گذاریم و همچنین در بخشی مجزا با نمایش ۲ مستند «چیچکا» ساخته رها فریدی و «سبالو» ساخته محسن نساوند به همراه فیلم «بندر بند» به معرفی فرهنگ و موسیقی جنوب می‌پردازیم که تصور می‌کنیم این بخش برای مخاطب خارج از ایران بسیار جذاب باشد.

دهمین دوره جشنواره فیلم‌های ایرانیِ استرالیا به صورت فیزیکی از ۲۰ می (۳۰ اردیبهشت) تا ۱۶ ژوئن (۲۶ خرداد) در چهار شهر سیدنی، ملبورن، بریزبن و پرت و پس از آن به مدت ۱۰ روز به صورت آنلاین در سراسر استرالیا برگزار می‌شود.

پیش از این اعلام شده است که فیلم «تی تی» به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره و بزرگداشت کارگردان فقید کامبوزیا پرتوی با نمایش آخرین ساخته وی، «کامیون» پایان‌بخش جشنواره دهم خواهد بود.

منبع: سینما پرس



منبع خبر

سیاه‌ترین تولیدات سینمای ایران در جشنواره‌ سفارتی «فیلم‌های ایرانی استرالیا» بیشتر بخوانید »