سایت الف

فاجعه کشتار ۲۰۰۰ جوان عراقی که خیلی زود فراموش شد!

فاجعه کشتار ۲۰۰۰ جوان عراقی که خیلی زود فراموش شد!


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شاید اگر جنایاتی که داعش در منطقه و به طور خاص عراق و سوریه مرتکب شد، در دیگر مناطق جهان اتفاق می‌افتاد، جهانیان به این زودی فراموش و از کنار آن‌ها عبور نمی‌کردند.

گروه تروریستی-تکفیری داعش حمله وحشیانه خود به عراق در ژوئن ۲۰۱۴ را با جنایت‌هایی آغاز کرد که روی بزرگترین جنایتکاران تاریخ را سفید می‌کند. ۹ ژوئن ۲۰۱۴ تاریخ سقوط موصل و اشغال آن توسط تروریست‌های داعش بود و این گروه تکفیری بلافاصله قتل عام مردم بی‌گناه را آغاز کرد. سال ۲۰۱۴ سال اوج‌گیری داعش در منطقه محسوب می‌شود و بزرگترین جنایت‌های آن نیز در همین سال اتفاق افتاد.

اما جنایت هولناکی که بشریت نمی‌تواند فراموش کند، کشتار نزدیک به ۲۰۰۰ دانشجوی نیروی هوایی عراق در پایگاه «اسپایکر» بود. اسپایکر یک پایگاه هوایی در شمال غرب تکریت واقع در مرکز استان صلاح‌الدین و ۱۷۰ کیلومتری بغداد است که جزء مکان‌های راهبردی عراق محسوب می‌گردد. آمریکایی‌ها در زمان اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ این نام را برای پایگاه مذکور انتخاب کردند که برگرفته از نام یک خلبان آمریکایی به نام «مایکل اسکات اسپایکر» بود.

اسپایکر بزرگترین پایگاه هوایی عراق است و گفته می‌شود که آمریکایی‌ها برای تحقیر عراقی‌ها، نام بزرگترین پایگاه هوایی این کشور را از نام یک خلبان آمریکایی گرفتند. هم‌زمان با سقوط موصل به دست داعش، حدود ۲۰۰۰ دانشجو که عمدتا از استان‌های شیعه‌نشین در جنوب و مرکز عراق بودند و دوره آموزشی خود را در پایگاه اسپایکر می‌گذراندند، به شکل وحشتناکی قتل عام شدند.

در شرایطی که فرماندهان نیروی هوایی به این دانشجویان هشدار داده بودند از پایگاه خارج نشوند، اما آن‌ها از ترس حمله داعش اقدام به ترک پایگاه کرده و درحالی که هیچ سلاحی نداشتند در دام برخی عشایر وابسته به صدام، دیکتاتور معدوم عراق در تکریت افتادند. این عشایر که با داعش همکاری داشتند، این دانشجویان را فریب و وعده دادند که به آن‌ها کمک می‌کنند تا به شهرشان برگردند، اما آن‌ها نمی‌دانستند که چه اتفاق هولناکی در انتظارشان است.

عصر ۱۲ ژوئن ۲۰۱۴ درحالی که عشایر تکریت این جوانان شیعه را اسیر خود کرده بودند، تصمیم گرفتند تا به بهانه انتقام خون صدام، همه آن‌ها را قتل عام کنند. چند صد تن از این دانشجویان شبانه موفق به فرار شدند، اما روز بعد مجددا در دام عشایر تکریت افتادند و همانجا در خیابان قتل عام شدند. روز بعد تروریست‌های داعش به تکریت رسیدند و سایر دانشجویان را کنار رودخانه دجله سر بریدند و تصاویر و فیلم‌های آن را منتشر کردند تا دنیا شاهد بزرگترین جنایت قرن باشد.

حدود ۴۰۰۰ دانشجو در پایگاه هوایی اسپایکر بودند که تقریبا نیمی از آن‌ها گرفتار داعش و خیانت عشایر تکریت شدند. یکی از دانشجویانی که توانسته بود جان سالم به در ببرد و شاهد عینی این کشتار بزرگ بود می‌گوید: «ما هنگامی که خبر نزدیک شدن داعش به اسپایکر را شنیدیم، لباس شخصی پوشیدیم، ولی دیر شده بود، زیرا عناصر داعش که حدود یکصد نفر بودند، وارد اسپایکر شده بودند. عناصر داعش دستان ما را بستند و سوار ده‌ها کامیون کردند و هر کسی را که کوچکترین حرکتی از خود نشان می‌داد، می‌کشتند و کسانی که زیر دست و پا مانده بودند نیز جان خود را از دست دادند. ما را به صف کردند و با تیر همکلاسی‌هایم را کشتند و خون یکی از آن‌ها به چهره‌ام پاشید و تیری که به سوی من شلیک شد، به من اصابت نکرد و من خودم را در چاله‌ای که روبرویم حفر شده بود، انداختم و خود را به مُردن زدم.»

همانطور که گفته شد اسپایکر یکی از مهمترین مواضع راهبردی عراق به شمار می‌رود و از شریان‌های حیاتی شمال این کشور است و به این ترتیب داعش با اشغال اسپایکر عملا راه‌های کمک‌رسانی به شمال عراق را نیز مسدود کردند. گردن زدن نزدیک به ۲۰۰۰ دانشجویی که بیشتر آن‌ها زیر ۲۰ سال بودند جنایتی است که نمی‌توان تصور کرد، اما با این وجود چندان در کانون توجه مجامع و نهاد‌های جهانی به ویژه سازمان ملل و سازمان‌های وابسته به غرب و آمریکا قرار نگرفت.

حتی این نهاد‌ها که همواره به دنبال بین‌المللی کردن پرونده‌های داخلی کشور‌های منطقه همانند پرونده ترور رفیق حریری، نخست‌وزیر فقید لبنان یا انفجار بیروت و … هستند هرگز اقدام جدی برای شناسایی و دستگیری و محاکمه عاملان کشتار اسپایکر انجام ندادند. سازمان‌های حقوق بشری غربی نیز که به هر اتفاق کوچکی در سطح داخلی کشور‌های منطقه توجه دارند، در گزارش‌های خود اشاره زیادی به قتل عام نزدیک به ۲۰۰۰ نوجوان شیعه نکرده‌اند.

پدر یکی از دانشجویان نیروی هوایی عراق که از قربانیان جنایت اسپایکر بود در مراسم سالگرد این دانشجویان در بغداد با صدای بلند سازمان‌های غربی و نهاد‌های جهانی را خطاب قرار داده و گفت: «مگر خون شیعه با دیگران فرق دارد؟ سازمان‌های جهانی کوتاهی کرده‌اند و به ویژه نهاد‌های حقوق بشری به شکل بی‌رحمانه‌ای در برابر این جنایت سکوت کردند».

اما علاوه بر غرب، بسیاری از کشور‌های عربی در منطقه که در آن زمان با هدف سرنگونی نظام سوریه، از داعش حمایت مالی و نظامی می‌کردند نیز نسبت به جنایت اسپایکر بی‌توجه بودند و تا چند روز حتی هیچ خبری از این فاجعه که باید دنیا را تکان می‌داد منتشر نشد. رسانه‌های وابسته به داعش اولین رسانه‌هایی بودند که با انتشار عکس و فیلم‌های وحشی‌گری خود در سر بریدن نوجوانان شیعه پایگاه اسپایکر، جهانیان را از این جنایت آگاه کردند.

آنچه که بیشتر مایه تاسف است، کوتاهی خود عراقی‌ها و از جمله دولت این کشور نسبت به فاجعه اسپایکر می‌باشد؛ تا جایی که حتی یک مراسم یادبود رسمی نیز برای این دانشجویان که بی‌گناه قتل عام شدند، برگزار نمی‌گردد. اما یک روز بعد از آغاز این جنایت که چند روز طول کشید، یعنی ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴ آیت‌الله سید «علی سیستانی» مرجع عالیقدر شیعه در عراق فتوای «جهاد کفایی» را برای مبارزه با داعش صادر کرد؛ فتوایی که مقدمه تشکیل حشد شعبی و مقاومت مردمی عراق تا زمان اخراج داعش شد.

منبع: سایت الف

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فاجعه کشتار ۲۰۰۰ جوان عراقی که خیلی زود فراموش شد! بیشتر بخوانید »

عمو سامِ بی‌رحمِ کودکان!

عمو سامِ بی‌رحمِ کودکان!


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، پایگاه خبری «گلوبال تایمز» در گزارشی به افشاگری از وضعیت وخیم و نامساعد کودکانِ کار در آمریکا پرداخته است. این پایگاه خبری در گزارش خود به این نکته پرداخته که برخلاف شعار‌های ظاهری آمریکا در زمینه تعهدش به حقوق بشر، این کشور یکی از عقب مانده‌ترین کشور‌ها در حوزه حفاظت از حقوق کودکان کار است و حتی بدتر از همه اینکه، دولت آمریکا به صورت پنهان و پشت پرده، از تداوم بهره کشی و استثمار کودکان کار در این کشور نیز حمایت می‌کند.

پایگاه خبری گلوبال تایمز در گزارش خود می‌نویسد:

«استفاده از کودکان کار صرفا نقض انسانیت و حقوق بشر نیست بلکه نوعی تجاوز به مدنیت و پیشرفت‌های بشری نیز به حساب می‌آید. سال ۱۹۹۹، تمامی ۱۸۷ دولتِ «سازمان بین‌المللی کار»، پیمان‌نامه این سازمان در مورد بدترین اَشکال کار کودکان را به تصویب رساندند. البته که آمریکا نیز یکی از امضاکنندگان توافق مذکور بوده است.

از آن زمان تاکنون، تقابل (با) و حذفِ بدترین اشکال کار کودکان به یک الزام بین المللی تبدیل شده است. با این همه، آمریکا در زمینه کودکان کار و حقوق آن ها، در سال‌های اخیر چندین قدم به عقب برداشته است. در حال حاضر، آمریکا مملو از کودکان کاری است که در حوزه صنایع مختلف این کشور فعالیت دارند. به بیان ساده تر، آن‌ها مجبور به بدترین اشکال کارِ کودکان هستند.

فعالیت‌هایی که تا حد زیادی سلامت، امنیت و روحیه آن‌ها را هدفِ آسیب قرار می‌دهد. «انیسیتو سیاست اقتصادی آمریکا» در ماه مارس گذشته گزارشی را منتشر کرده که نشان می‌داد در دو سال اخیر، حداقل ۱۰ ایالت در آمریکا قوانینی را به تصویب رسانده‌اند که در نوع خود در زمینه حفاظت از کودکان کار، گامی رو به عقب محسوب می‌شود. برابری و حقوق بشری که آمریکا سال‌هاست ادعای آن را دارد در تضاد آشکار با رویکرد‌های آن در زمینه استثمار وحشیانه کودکان کار و نقش حقوق کودکان در واقعیت است.

استثمار کودکانِ کار؛ شرارت مدرن آمریکا

آمریکا سابقه‌ای سیاه در زمینه استثمار وحشیانه کودکان کار دارد. موضوعی که خود به یکی از مسائل منفی مهم در تاریخ این کشور اشاره دارد. سال ۱۷۹۱، «الکساندر همیلتون»، وزیر خزانه‌داری وقت آمریکا در گزارشی به این نکته اشاره کرد که کودکان می‌توانند منبعی ارزان از نیروی کار برای آمریکا باشند. سال ۱۹۰۰ این نکته آشکار شد که چیزی در حدود ۱.۷۵ میلیون کودکِ ۱۰ تا ۱۵ ساله در آمریکا به کارِ اجباری و سخت مشغول بوده‌اند. سال ۱۹۱۶، کنگره آمریکا لایحه‌ای را تصویب کرد که در قالب آن به حمایت از کودکان کار اشاره می‌شد. با این حال، این قانون نیز متاسفانه در سال ۱۹۱۸، توسط دادگاه عالی فدرال آمریکا لغو شد. مجددا چیزی در حدود ۲۰ سال طول کشید تا در سال ۱۹۳۸، قانون دیگری در حمایت از کودکانِ کار در آمریکا تصویب شود.

در این راستا، اگرچه به دلیل قوانین جدید، استفاده از کودکان کار به ظاهر در آمریکا متوقف شد با این حال، این مساله خود خیلی زود به یک مشکل نامرئی تبدیل شد. دلیل اصلی این موضوع نیز این بود که قانون سال ۱۹۳۸، کار‌کردن کودکان را قدغن نمی‌کرد بلکه صرفا به این نکته اشاره می‌کرد که کارِ افراد جوان باید امن باشد و سلامتی آن‌ها را به خطر نیندازد.

به بیان ساده‌تر، این قانون نیز نوعی پوشش قانونی را برای کار کودکان ایجاد کرد. این قانون همچنین می‌گفت که کودکان زیر ۱۴ سال نمی‌توانند در مشاغل غیر کشاورزی مشغول باشند. از این رو، صد‌ها هزار کودک آمریکایی هنوز در مزارع کار می‌کنند و بسیاری از آن‌ها نیز در اثر وقوع اتفاقات مختلف در مزارع، جان خود را از دست می‌دهند. البته که هنوز هم حمایتی موثر از کودکان کار در آمریکا ارائه نمی‌شود.

در سال‌های اخیر، استخدام غیرقانونی کودکان کار در آمریکا حتی وضعیت بدتری را نیز به خود گرفته است. دولت آمریکا بدون نشان دادن واکنش مناسب، عملا نوعی چراغ سبز را در زمینه به کار کشیدن کودکان نشان می‌دهد. در پایان سال ۲۰۲۱، ایالت ویسکانسین نخستین ایالتی بود که با لایحه‌ای موافقت کرد که ساعات کاری مجاز را برای افراد زیر ۱۶ سال، پس از ساعت ۱۱ شب قدغن می‌کرد.

دیگر ایالت‌ها نیز از این دستورکار پیروی کرده‌اند. این نکته آشکار شده که در آمریکا، استثمار نهادینه افرادِ کم سن و سال، از گذشته تا به امروز، برقرار بوده و همواره سعی شده که در مورد آن لاپوشانی شود. در این راستا برخی حفره‌های قانونی نیز به صورت عامدانه ایجاد شده تا صاحبان ثروت و قدرت بتوانند از آن‌ها در زمینه کار کودکان سوءاستفاده کنند.

بهره‌کشی از کودکان در آمریکا، کمبود‌ها و ضعف‌های نهادین این کشور را آشکار می‌کند

بی‌توجهی سازمانی و نهادین به حقوق کودکان کار و رفاه این قشر در آمریکا، بازتاب دهنده ضعف‌های جدی ساختاری در نظام سیاسی و اجتماعی آمریکا است. نژادپرستی، کودکان مهاجر و کار اجباری همگی برچسب‌های مدرن کودکان کار در آمریکا هستند. این مشکلات در طی سال‌ها انباشته شده‌اند و بدون تردید نمی‌توان آن‌ها را یک شبه حل و فصل کرد.

البته که افزایش شمار کودکان کار در آمریکا تا حد زیادی نتیجه سیاست‌های مهاجرتی غیرمنطقی آمریکا نیز است. از سال ۲۰۲۱، دولت بایدن ده‌ها هزار نفر از کودکان پناهجو را بازداشت کرده است.

جالب اینکه این دولت، اصرار دارد که این کودکان بایستی حامی مالی داشته و تن به کار اجباری بدهند تا شانس بقا را داشته باشند. برای حامیان مالی این کودکان، این موضوع عملا به یک تجارت پرسود تبدیل شده است. در ماه فوریه سال ۲۰۲۳، نیویورک تایمز فاش کرد که استخدام غیرقانونی کودکان مهاجر در مشاغل خطرناک در اقصی نقاط آمریکا از جمله در کشتارگاه‌ها، کارگاه‌های ساختمانی و کارخانه‌های خودرو، آسیب‌های جدی را به آن‌ها وارد می‌کند و عزت، امید و آینده را از آن‌ها می‌گیرد.

قوای مقننه و قضائیه آمریکا در این معادله عملا در نقش تماشاچی ظاهر شده و می‌شوند. در برهه‌های زمانی مختلف، تصویب قانونی به ظاهر حمایتی از سوی نهاد‌های قانونی آمریکا در مورد کودکان کار، صرفا ماهیتی نمایشی به خود گرفته و ما شاهد وجود حفره‌های فراوانی در قوانین تصویب شده به نفع نهادها، شرکت‌ها و افراد سرمایه‌دار و استثمارگر بوده‌ایم.

آمریکا؛ نمونه‌ای منفی از نقضِ حقوق کودکان

در آمریکا، بخش قابل توجهی از کودکان به ویژه آن‌هایی که به گروه‌های قومیِ اقلیتی تعلق دارند، بیش از دیگران مستعد استثمار اقتصادی، از دست دادن فرصت‌های آموزشی و طی کردن یک دوره کودکی ناخوشایند هستند. بیماری مزمن تبعیض نژادی در آمریکا، بی‌تفاوتی نسبت به رفاه مهاجران و سکوت در برابر رویه‌های استعماری شرکت‌های بزرگ آمریکایی، همه و همه نه تنها خاطرات و میراث بد و منفی استثمار کودکان کار را در آمریکای قرن نوزدهم زنده می‌کنند بلکه فضایی مملو از دروغ و خودفریبی را نیز جهت مخاطب قرار دادن چالش کودکانِ کار نیز ایجاد می‌کند. مجموع این مسائل حقوق کودکان در آمریکا را بیش از پیش نقض می‌کنند.

آمریکا کشوری عقب‌مانده در امر حراست از حقوق کودکان در برابر استثمار و کار اجباری است. این کشور به عنوان تنها عضو سازمان ملل متحد که کنوانسیون حقوق کودکان را امضا نکرده، بار‌ها و بار‌ها توسط نهاد‌های حقوق بشری سازمان ملل متحد به دلیل عقب ماندگی‌اش در رابطه با حراست از حقوق کودکان، هدفِ سرزنش قرار گرفته است. در عین حال، آمریکا به عنوان یکی از امضاکنندگان “کنوانسیون بدترین اَشکال کار کودکان” هم به نحوی فعال به تعهدات بین‌المللی‌اش جهت حفاظت از کودکان کار عمل نکرده است.

جالب اینکه سازمان بین‌المللی کار تاکنون بار‌ها و بار‌ها از دولت آمریکا خواسته تا میزان نظارتش را بر فعالیت‌های کودکان کار در مزارع این کشور تشدید کند. مضحک است که آمریکا از یک سو، انگشت اتهام را در مسائل حقوق بشری به سمت دیگر کشور‌ها می‌گیرد و آن‌ها را متهم می‌سازد، اما به نحوی جدی نسبت به وضعیت وخیم کودکان کار در کشور خود بی‌اعتنایی پیشه می‌کند و به نوعی این روند را تشویق می‌کند. این مسأله بار دیگر به نحوی آشکار بازتاب دهنده ماهیت منافقانه استاندارد‌های دوگانه حقوق بشری آمریکا است.

وخامت روز افزون وضعیت کودکان کار در آمریکا در نوع خود افشاکننده عیوب و ضعف‌های ساختاری نظام آمریکا و نقض سیستماتیک حقوق بشر در این کشور است. زمانی که صحبت از حفاظت از حقوق کودکان و حذف پدیده کودکانِ کار می‌شود، آمریکا به معنای واقعی کلمه یک نمونه منفی است».

لینک: https://www.globaltimes.cn/page/۲۰۲۳۰۴/۱۲۸۹۹۴۷.shtml

منبع : سایت الف

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عمو سامِ بی‌رحمِ کودکان! بیشتر بخوانید »

۲ نکته مهم در مورد سفر قریب الوقوع سلطان عمان به ایران

۲ نکته مهم در مورد سفر قریب الوقوع سلطان عمان به ایران


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، در روز‌های اخیر، خبر سفر قریب‌الوقوع «هیثم بن طارق»، پادشاه عمان به ایران، یکی از مسائل مهمی بوده که از زمان طرحِ آن، جریان‌های مختلف رسانه‌ای و ناظران و تحلیلگران، تفسیر‌های مختلفی را از آن ارائه کرده و می‌کنند. در این راستا، عمده گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌ها عمدتا معطوف به این مسأله است که یکی از مهمترین جنبه‌های رایزنی‌های سلطان عمان در تهران با مقام‌های عالی رتبه کشورمان، با محوریت مسأله هسته‌ای ایران خواهد بود.

در این رابطه به طور خاص به این نکته اشاره می‌شود که هیثم بن طارق حامل پیام‌هایی از غرب و به طور خاص آمریکا برای ایران است و به نوعی سعی دارد گرهِ روند احیای توافق برجام را باز کند. با این همه، توجه به ۲ نکته در مورد سفر پادشاه عمان به ایران و رایزنی‌های احتمالی وی با محوریت معادله اتمی ایران، حائز اهمیت است.

اول اینکه سفر شخصِ پادشاه عمان به ایران، به عنوان کشوری که سال هاست به میانجی‌گری در روابط ایران و آمریکا شهره است، به معنای آن است که سلطان عمان به قدری پیام‌ها و چهارچوب‌های این سفر را مهم دیده که به جای سفر وزیر خارجه عمان به تهران، خود به ایران سفر می‌کند. در واقع، اگر بنا بود صرفا یک رد و بدل ساده پیام با میانجی‌گری عمان صورت گیرد، چندان منطقی نبود که پادشاه عمان شخصا برای این کار اقدام کند و بدون تردید کانال‌های دیپلماتیک ساده‌تر دیگری نیز وجود داشت تا این مسأله انجام شود.

با این حال، این طور به نظر می‌رسد سفر پادشاه عمان به ایران، حامل پیام‌های مهمی است و هیثم بن طارق سعی دارد تا از تمامی ظرفیت‌های در دسترس خود جهت تسهیل روند میانجی‌گری میان تهران-واشینگتن استفاده کند. در کنار این مسأله، توجه به این نکته نیز ضروری است که سفر پادشاه عمان به ایران، در بحبوحه سیل قابل توجهی از روند‌های تنش زدایانه در روابط ایران با جهان عرب صورت می‌گیرد. روندی که با امضای توافق احیای روابط سیاسی و دیپلماتیک میان تهران-ریاض آغاز شد و در ادامه با تقویت روابط ایران-امارات و البته انجام رایزنی‌های مختلف جهت بهبود روابط ایران با مصر و اردن، گسترش بیشتری را تجربه کرده است.

البته که اقدام اخیر اتحادیه عرب در حذفِ به کار بردن الفاظ و محتوای منفی علیه ایران در قطعنامه پایانی خود، برخلاف قطعنامه‌ها و نشست‌های پیشین این اتحادیه نیز گواهی روشن بر بهبود روابط ایران با کشور‌های مهم جهان عرب است. در این فضا، سفر پادشاه عمان به ایران، در فضایی از جو آرام منطقه‌ای صورت می‌گیرد و می‌تواند زمینه‌های مساعدی را برای احیای توافق برجام در قالب چهارچوبی منطقی فراهم کند.

دوم اینکه؛ اگرچه تا حد زیادی واضح است که پادشاه عمان حامل پیام‌هایی در مورد معادله اتمی ایران از سوی غرب است، با این حال، این مسأله که این پیام‌ها دقیقا به دنبال احیای چه نسخه‌ای از توافق برجام هستند، خود یک موضوع مهم است. به بیان ساده‌تر آیا آن‌ها می‌خواهند برجامِ سال ۲۰۱۵ را احیا کنند یا نسخه‌ای از برجام را مد نظر دارند که پیشتر اتحادیه اروپا در قالب طرحی خواستار حصول توافق در مورد آن شده بود یا اساسا طرحی تازه برای احیای برجام در کار است.

تردیدی نیست که غرب به خوبی از موضع هسته‌ای ایران آگاه است و می‌داند ایران با توجه به بدعهدی‌های آمریکا و اروپا در قالب نسخه اولیه توافق برجام، حاضر نیست به نسخه‌ای جدید از این توافق آن هم در شرایطی که هیچ تضمینی نیست دولت‌های آتی آمریکا به توافقات دولت‌شان پیابند باشند، تن بدهد. البته که عمانی‌ها نیز از این مسأله آگاه هستند. از این رو، به نظر می‌رسد که سلطان عمان با علمِ به تمامی این مسائل، عازم سفر به ایران خواهد شد و همین مسأله کنجکاوی ناظران و تحلیلگران در مورد دستاورد‌های سفر قریب‌الوقوع وی به ایران را تا حد زیادی برانگیخته است.

منبع: سایت الف

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۲ نکته مهم در مورد سفر قریب الوقوع سلطان عمان به ایران بیشتر بخوانید »

ترکیه در انتظار نتیجه دور دوم انتخابات؛ ورق به ضرر اردوغان برمی‌گردد؟

ترکیه در انتظار نتیجه دور دوم انتخابات؛ ورق به ضرر اردوغان برمی‌گردد؟


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، درحالی که نتایج لحظه به لحظه انتخابات ترکیه نوسان زیادی داشت، «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور فعلی این کشور با کسب ۴۹.۵۰ درصد آراء نتوانست پیروز شود و انتخابات به دور دوم کشیده شد. «کمال قلیچدار اوغلو» نامزد حزب «ائتلاف ملت» رقیب اردوغان نیز با کسب ۴۴.۸۹ درصد در رتبه بعدی قرار دارد.

به این ترتیب ترکیه برای اولین بار در تاریخ خود شاهد برگزاری دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری است که در تاریخ ۲۸ مه برگزار خواهد شد. دور دوم انتخابات ترکیه با توجه به اختلاف کمی که دو نامزد اصلی ریاست‌جمهوری این کشور یعنی اردوغان و قلیچدار اوغلو در آرای کسب شده دارند، بسیار دشوار خواهد بود.

همچنین پیش‌بینی می‌شود که به احتمال زیاد این دور از انتخابات ترکیه شاهد شکل‌گیری ائتلاف‌ها و صف‌بندی‌های جدید از سوی هر دو رقیب اصلی باشد. بر این اساس احتمالا «سنان اوغان» به عنوان یکی از کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری که ۵.۷ درصد آرا را در دور اول انتخابات کسب کرد، در دور دوم از قلیچدار اوغلو حمایت خواهد کرد؛ بنابراین اگر آرای کسب شده توسط سنان اوغلو در دور بعدی به قلیچدار اوغلو تعلق بگیرد، آرای وی به بیش از ۵۰ درصد می‌رسد که ظاهرا بیش از آرای اردوغان خواهد بود. البته برخی منابع فاش کردند که سنان اوغلو برای قلیچدار اوغلو شرط گذاشته که در دولت آینده نباید به حزب کردی «سبز چپ‌گرا» که از حامیان «ائتلاف ملت» است امتیازی بدهد.

در صورتی که قیلچدار اوغلو شرط سنان اوغلو را بپذیرد به این معناست که حمایت کرد‌ها را که ۱۰ درصد آرای انتخابات متعلق به آنهاست، از دست می‌دهد و همین مسئله وضعیت او را در دور دوم بدتر نیز می‌کند و آرای وی به کمتر از ۳۵ درصد می‌رسد.

از سوی دیگر باید به نتایج انتخابات پارلمانی ترکیه نیز توجه داشته باشیم. احزاب مخالف اردوغان در این دور از انتخابات پارلمانی موفق به کسب اکثریت نشدند و همین مسئله رای‌دهندگان را به حمایت از اردوغان ترغیب می‌کند.

علاوه بر آن حامیان حزب جمهوری خلق وابسته به کمال قلیچدار اوغلو با احزاب کوچکتری که در ائتلاف وی هستند، درگیر شده‌اند و همین امر می‌تواند بر آرای حامیان احزاب مذکور در دور دوم انتخابات به ضرر قلیچدار اوغلو تاثیر بگذارد.

از طرفی، «محرم اینجه» رئیس حزب «البلد» که چند روز قبل از انتخابات استعفا داد، موفق شد در رای‌گیری‌ها ۰.۴۴ درصد آرا را به دست آورد؛ بنابراین اگر در دور دوم انتخابات، آرای محرم اینجه که البته آرای باطله خواهد بود، بیشتر شود، شرایط به نفع اردوغان تغییر می‌کند؛ چرا که طبق ارزیابی‌های صورت گرفته، اردوغان برای پیروزی در دور اول انتخابات تنها نیاز به حدود ۲۷۰ هزار رای داشت و این درحالی است که ۲۳۹ هزار نفر به محرم اینجه رای داده بودند.

صحنه انتخاباتی ترکیه در حال حاضر نشان می‌دهد که اردوغان شانس بیشتری برای پیروزی در دور دوم انتخابات دارد؛ البته نه به این دلیل که درصد آرای او در دور اول بیشتر بوده؛ بلکه به این علت که ائتلاف اردوغان نسبت به قلیچدار اوغلو منسجم‌تر است. شواهد نشان می‌دهد که احزاب کوچک وابسته به ائتلاف قلیچدار اوغلو درحال خروج از این ائتلاف هستند.

اردوغان و کمال قلیچدار اوغلو همچنان در تلاش برای تشویق حامیان خود به حضور گسترده‌تر در پای صندوق‌های رای هستند و تبلیغات را ادامه می‌دهند. نظرسنجی‌ها نیز نشان می‌دهد که درصد مشارکت رای‌دهندگان در دور دوم انتخابات بیشتر خواهد شد و با توجه به اینکه اردوغان در دور اول با ۲ میلیون رای بیشتر از رقیب خود، پیشتاز بود به نظر می‌رسد در دور بعدی نیز شرایط بهتری داشته باشد.

اردوغان برای پیروزی در دور بعدی انتخابات باید شرایط فعلی را حفظ کند و ائتلاف خود را منسجم نگه دارد. البته شرایط انتخابات جدید ترکیه کاملا متفاوت از دوره‌های قبلی بوده و با اطمینان نمی‌توان درباره اینکه در دور دوم چه اتفاقی رخ خواهد داد صحبت کرد، اما به طور کلی هر یک از نامزد‌هایی که بتوانند سطح بالایی از انگیزه رای‌دهندگان را حفظ کنند برنده خواهند بود.

از طرف دیگر اکثریت پارلمانی نیز اکنون در اختیار ائتلاف اردوغان است. نتایج انتخابات پارلمانی ترکیه نشان می‌دهد که ائتلاف جمهور (حامیان اردوغان) توانسته است ۳۲۲ کرسی مجلس این کشور در انتخابات را کسب کرده و اکثریت پارلمان را به دست بگیرد. ائتلاف ملت (حامیان قلیچداراوغلو) نیز توانسته است در این انتخابات ۲۱۲ کرسی مجلس ترکیه را کسب کند. بر اساس نتایج انتخابات پارلمانی ترکیه، همه ۱۶ نفر از اعضای کابینه کنونی اردوغان که به عنوان نامزد انتخابات مجلس از شهر‌های مختلف ترکیه معرفی شده بودند، برای حضور در بیست و هشتمین دوره انتخابات مجلس ترکیه برگزیده شدند.

اکنون اردوغان در خط مقدم قرار دارد و اپوزیسیون تنها دو هفته برای برگرداندن ورق به نفع خود وقت دارد. همچنین باید توجه داشته باشیم کسب بیش از ۴۴ درصد آرا برای قلیچدار اوغلو در دور اول شاید برای بسیاری قابل تصور نبود و ناظران معتقدند که احزاب مخالف اردوغان با این نتیجه در دور دوم نیز می‌توانند شانس پیروزی داشته باشند.

یکی از سناریو‌های دیگری که برای دور بعدی انتخابات ترکیه ترسیم می‌شود، سناریو هرج و مرج است و آن در صورتی محقق می‌شود که اردوغان و قلیچداراوغلو در یک سطح رقابت کنند و آرای نزدیک داشته باشند. در این شرایط احتمال اینکه اردوغان، قلیچدار اوغلو را متهم به تقلب کند و برعکس، زیاد است.

اما در هر حال هنوز نمی‌توان با قطعیت درباره هریک از این سناریو‌ها نظر داد و اگر سنان اوغلو از شرط و شروط خود برای قلیچدار اوغلو عقب نشینی کرده و در دور دوم حامیان سنان آرای خود را به نفع قلیچدار اوغلو به صندوق بریزند، ورق می‌تواند به ضرر اردوغان برگردد.

منبع: سایت الف

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ترکیه در انتظار نتیجه دور دوم انتخابات؛ ورق به ضرر اردوغان برمی‌گردد؟ بیشتر بخوانید »

قطار همگرایی عربستان به ایستگاه حزب‌الله رسید؟

قطار همگرایی عربستان به ایستگاه حزب‌الله رسید؟


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، چرخش ۱۸۰ درجه‌ای عربستان در سیاست خارجی خود یکی از مهمترین تحولات منطقه در سال جدید میلادی محسوب می‌شود. بارزترین و مهمترین گامی که سعودی‌ها برای اثبات تغییر اساسی در مواضع و سیاست‌های خود انجام دادند، امضای توافق با ایران جهت احیای روابط بعد از ۷ سال بود؛ توافقی که بسیاری از پرونده‌های منطقه را تحت تأثیر قرار داده و شاهد تحولات مثبت به ویژه در سطح روابط کشور‌های حوزه غرب آسیا هستیم.

توافق تهران و ریاض در شرایطی انجام شد که هنوز مذاکرات هسته‌ای ایران در وضعیتی مبهم و بلاتکلیف قرار دارد و با توجه به اینکه ایران به مواضع مستقل و حاکمیتی خود در پرونده هسته‌ای همچنان پایبند است، آمریکایی‌ها از مسیر این پرونده ناراضی‌اند و تنش میان دوطرف ادامه دارد. بر همین اساس برخی معتقدند که ایالات متحده انتظار داشت دست کم در شرایط فعلی عربستان به سمت همگرایی با تهران حرکت نکند.

از طرف دیگر هم‌زمان با این تحولات، سعودی‌ها ائتلاف خود را با روسیه و چین به شکل قابل توجهی تقویت کرده‌اند و طرح پیوستن عربستان به سازمان همکاری «شانگهای» که ایران و روسیه نیز عضو آن هستند، چند هفته قبل در اجلاس شورای وزیران عربستان تصویب شد.

اما تغییر مواضع عربستان تنها به این موارد محدود نمی‌شود؛ بلکه در اتفاقی بی‌سابقه شاهد نزدیکی این کشور به اعضای محور مقاومت منطقه هستیم. در همین چارچوب ریاض که از دو سال قبل تصمیم به احیای روابط دیپلماتیک با دولت سوریه به ریاست بشار اسد گرفته بود، چند هفته قبل گام‌های عملی به این منظور برداشت؛ تا جایی که وزاری خارجه عربستان و سوریه سفر‌های متقابلی انجام داده و «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان رسما از بشار اسد برای سفر به ریاض جهت مشارکت در اجلاس سران کشور‌های عربی در ماه مه دعوت کرد. همچنین سعودی‌ها در نشست جده که چند هفته قبل برگزار شد بر لزوم بازگشت سوریه به اتحادیه عرب تأکید کردند.

یکی دیگر از شاخص‌های بازنگری ریاض در سیاست خارجی و روابط منطقه‌ای خود، تغییر رویکرد آن در قبال فلسطین و مسأله درگیری فلسطینی-صهیونیستی است. درحالی که پیشتر سیگنال‌های زیادی درباره امضای قریب‌الوقوع توافق سازش میان عربستان و رژیم صهیونیستی وجود داشت؛ اما تفاهم‌نامه ریاض و تهران همه این محاسبات را تغییر داد و شاهد موضع‌گیری‌های بی‌سابقه سعودی‌ها در برابر جنایات رژیم اشغالگر علیه فلسطینیان به ویژه در ماه مبارک رمضان بودیم.

علاوه بر آن مناسبات حماس و عربستان نیز دچار تحولات راهبردی چشمگیری شده است. بعد از یک دوره تنش طولانی میان ریاض و حماس و بازداشت تعداد زیادی از عناصر این جنبش در عربستان، ریاض در مرحله اخیر اقدام به آزادی «محمد الخضری» نماینده ارشد حماس و پسرش «هانی» کرد. سعودی‌ها همچنین در اقدامی جدید قصد دارند ۶۵ تن از بازداشت‌شدگان فلسطینی را آزاد کنند.

در چارچوب ترمیم روابط حماس و ریاض هفته گذشته هیئتی ارشد از این جنبش به ریاست «اسماعیل هنیه» به عربستان سفر کردند که این سفر چند روز طول کشید و دو طرف مسائل فلسطین و پرونده اسرای فلسطینی و نیز روابط عربستان و حماس را مورد بررسی قرار دادند.

اما اطلاعاتی که طی چند روز گذشته توسط منابع لبنانی فاش شده نشان می‌دهد که قطار احیای روابط عربستان با اعضای محور مقاومت، به ایستگاه حزب‌الله رسیده است. در همین چارچوب روز شنبه روزنامه الاخبار لبنان در گزارشی با اشاره به اهداف اعلام نشده سفر «حسین امبرعبداللهیان» وزیر امور خارجه ایران به بیروت اعلام کرد که امیرعبداللهیان و سید «حسن نصرالله» دبیر کل حزب‌الله در دیداری که باهم داشتند مسئله احیای روابط عربستان و حزب‌الله را مورد بررسی قرار دادند.

طبق این گزارش، عربستان مذاکراتی را با ایران و دولت سوریه آغاز کرده و به زودی این مذاکرات شامل حزب‌الله نیز می‌شود. برخی اطلاعات غیررسمی در بیروت نیز صحت این امر را تایید می‌کند. بر این اساس خط مذاکره بین عربستان و حزب‌الله به زودی از طریق یک طرف ثالث باز می‌شود؛ و احتمالا شاهد اتفاقات مثبت در مناسبات دو طرف بعد از ۱۶ سال تنش و اختلاف باشیم.

در سایه اقداماتی که سعودی‌ها در راستای تغییر مواضع و سیاست‌های خارجی خود به ویژه در سطح منطقه انجام داده‌اند، احیای روابط میان ریاض و حزب‌الله مسئله عجیب و دور از انتظاری نیست و احتمالا در روز‌های آینده اخبار بیشتری درباره جزئیات تلاش‌ها جهت همگرایی میان این دو طرف منتشر شود.

این تحولات به ویژه همگرایی حزب‌الله و عربستان به همان اندازه که در خدمت ثبات منطقه و به نفع محور مقاومت است، آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها را نگران می‌کند و تهدیدی جدی برای پروژه اسرائیلی در منطقه محسوب می‌گردد. «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی بعد از بازگشت به عرصه قدرت این رژیم و تشکیل یک کابینه راست‌افراطی امیدوار بود، عادی‌سازی با عربستان را به عنوان نخستین دستاورد خود برای اسرائیلی‌ها به ثبت برساند؛ اما معادلات منطقه کاملا برعکس میل و تصورات وی و همه صهیونیست‌ها شد.

احیای مناسبات عربستان و حزب‌الله در سایه تحولات سریع منطقه، یک گام راهبردی و پیشرفته در تاریخ روابط منطقه‌ای به شمار می‌رود و در صورتی که این اتفاق واقعا رخ بدهد شاهد آغاز مرحله‌ای بی‌سابقه در منطقه غرب آسیا خواهیم بود که تا حد زیادی نفوذ ایالات متحده در این منطقه را کمرنگ می‌کند و به تبع آن موجب تشدید انزوای اسرائیل می‌گردد. بازسازی نظام منطقه‌ای در راستای منافع همه کشور‌های آن نیازمند اتخاذ یک ابتکار تاکتیکی همگانی است که درحال حاضر شاهد سیگنال‌های مثبتی در این زمینه هستیم.

منبع: سایت الف

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قطار همگرایی عربستان به ایستگاه حزب‌الله رسید؟ بیشتر بخوانید »