این تصاویر را دو روز پیش، در سپیدهدم شانزدهمین روز دی ماه ۱۴۰۱ (۲۰۲۳/۱/۶) ثبت شده است و در آن زمان، ماه در فاز ۹۹/۵ درصد قرار داشت در ارتفاعات ۴۶۰۰ متری کوهستان «سبلان»؛ قلههای «هرم».
دریافت 6 MB
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گروه دفاعی امنیتی دفاعپرس ـ رحیم محمدی؛ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با هماهنگی و پشتیبانی دولتهای غرب و شرق و حتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس آغاز شد و پس از گذشت هشت سال جنگ نابرابر ایران مجبور شد قطعنامه خاتمه جنگ که از سوی شورای امنیت سازمان ملل به شماره ۵۹۸ تصویب شده بود را بپذیرد؛ البته این قطعنامه در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ به تصویب رسید، اما چون آن زمان ایران در موضع قدرت قرار داشت و توانسته بود با انجام عملیات کربلای ۵ دروازههای بصره را تهدید کند، در زمان صدور از پذیرش آن امتناع کرده بود.
در واقع پیروزی ارزشمندی که ایران به واسطه دو عملیات مهم والفجر ۸ و کربلای ۵ به دست آورد و در این دو عملیات فاو و شلمچه را به تصرف خود درآورد، حامیان صدام متوجه شدند که چنانچه اقدام مؤثرتری در حمایت از صدام انجام ندهند، عراق در این جنگی که شروع کرده با شکست مواجه خواهد شد.
بر این اساس همچون گذشته که هرگاه ایران در جبهههای نبرد پیروزی ارزشمندی را کسب میکرد، حامیان بین المللی صدام بلافاصله در شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامهای از طرفین بدون اینکه اعلام کنند متجاوز کدام کشور بوده و خسارت وارده چگونه باید پرداخت شود، فقط میخواستند که آتشبس صورت گیرد که به لحاظ سیاسی تامینکننده نظرات ایران نبود؛ لذا کشورمان از پذیرش آن امتناع میکرد.
زیرا شورای امنیت سازمان ملل از زمان شروع جنگ تحمیلی در شهریور سال ۱۳۵۹ تا تیر ۱۳۶۶ در مجموع ۱۶ قطعنامه صادر کرد که در تمام مضمون این قطعنامهها توصیه به آتشبس دو طرفه شده بود، اما قطعنامه ۵۹۸ از نظر کمی و تعداد واژههای به کار گرفته شده مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرایی قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بود و در آن تا حدودی شرایط ایران تأمین میشد.
همانگونه که عنوان شد، بعد از عملیات موفق کربلای ۵ حامیان اصلی صدام وقتی متوجه شدند در صورتی که اقدامی برای توقف جنگ نکنند، ایران پیروز این جنگ خواهد بود، تصمیم گرفتند استراتژی خود را در قبال جنگ عراق با ایران تغییر دهند که از جمله این موارد میتوان به حمایت مستقیم کشورهای غربی از صدام، معرفی صدام به عنوان صلحطلب، بکارگیری سلاحهای شیمیایی گسترده توسط عراق، تهدیدات وسیع بین المللی علیه ایران، سلب منطق دفاع مشروع از ایران، تغییر روند تحولات در جبهههای نبرد و تحریم شدید تسلیحاتی ایران اشاره کرد.
بر این اساس، عراق شروع به استفاده گسترده از سلاحهای شیمیایی در جبههها کرد و در استفاده از این سلاح ممنوعه حتی ملاحظه مردم خودش را در زمان تصرف حلبچه توسط رزمندگان کشورمان نکرد و با هدف ضربه زدن به ایران از انواع بمبها شیمیایی علیه مردم حلبچه و رزمندگان کشورمان استفاده کرد که در نتیجه صدها نفر بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی یا جان خود را از دست دادند و یا بهشدت دچار مجروحیت شدند.
همزمان با این اقدام و عدم تنبیه صدام در استفاده از سلاحهای شیمیایی، آمریکا علاوه بر دادن اطلاعات ماهوارهای از موقعیت و امکانات نیروهای پدافندی مستقر در فاو به ارتش عراق جهت بازپسگیری این شهر بندری مهم، نیروی دریایی خود را هم به خلیج فارس اعزام کرد و ناوگان این کشور در راستای حمایت از عراق به دو سکوی نفتی ایران به نامهای سلمان و نصر حمله کرد و این دو پایانه نفتی را کاملاً منهدم ساخت.
همچنین آمریکاییها در اطراف جزیره سیری به ناوچه جوشن و در منطقه شمالی خلیج فارس به ناوشکنهای سهند و سبلان نیروی دریایی ارتش حمله کردند و ناوچههای ایران با اصابت موشکهای پیشرفته هارپون ناوهای آمریکا غرق شدند و حتی در ادامه، هواپیمای مسافری کشورمان را با حدود ۳۰۰ سرنشین بر فراز اّبهای خلیج فارس منهدم ساختند و تمام مسافران آن را به شهادت رساندند.
بعد از اتمام عملیات کربلای ۵ و قبول نکردن قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در سال ۱۳۶۶، به واسطه حمایت همهجانبهای که کشوهای کوچک و برزگ با میدانداری ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق از صدام صورت گرفت، موجب شد تحولات میدان نبرد از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۷ به سود عراق چرخش یابد در این رابطه یعنی کمکهای بی سابقه خارجیها به عراق اگر بخواهیم مثالی ذکر کنیم، میتوان به ارسال هواپیماهای جنگی میگ ۲۱، ۲۳، ۲۵ و توپولوف ۷۲ برای سوخترسانی هوایی به همراه موشکهای زمین به زمین اسکاد B از سوی شوروی سابق به عراق اشاره کرد.
از سوی دیگر در جلسهای که هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا به همراه سران قوا در منزل امام خمینی (ره) برگزار میکند در خصوص الزامات ادامه جنگ به درخواست سپاه اشاره میکند که عنوان شده بود فقط برای پدافند در خوزستان به ۴۵۰ گردان نیروی پیاده، ۶۰ گردان زرهی و ۱۲۰ گردان توپخانه نیاز دارد؛ درخواستی که امکان انجام آن وجود نداشت؛ لذا با توجه به اتفاقاتی که به آن اشاره شد، امام خمینی (ره) وقتی نظر حاضران در جلسه را موافق با پایان دادن جنگ آن هم با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دیدند، سرانجام با پذیرش آن موافقت کردند؛ البته ایشان در رابطه با قطعنامه و چرایی پذیرش آن فرمودند: «اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم، در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری مینگریستیم و میرسیدیم، ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان رفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود، مغلوب خصم شده ایم.
چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند، چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. تاخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. البته معترضیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده ایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم.»
در این رابطه، مقام معظم رهبری نیز در تاریخ ۲۲ مرداد سال ۱۳۶۷ عنوان کردند: «اعلام قبول قطعنامه، به وسیله جمهوری اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت؛ اول آتشبس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم. دوم با اعلام قبول قطعنامه ماهیت رژیم عراق علی رغم ادعاهای صلحطلبی آشکار شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصلحت را مشخص ساخت.»
انتهای پیام/ 231
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گروه دفاعی امنیتی دفاعپرس ـ رحیم محمدی؛ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با هماهنگی و پشتیبانی دولتهای غرب و شرق و حتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس آغاز شد و پس از گذشت هشت سال جنگ نابرابر ایران مجبور شد قطعنامه خاتمه جنگ که از سوی شورای امنیت سازمان ملل به شماره ۵۹۸ تصویب شده بود را بپذیرد؛ البته این قطعنامه در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ به تصویب رسید، اما چون آن زمان ایران در موضع قدرت قرار داشت و توانسته بود با انجام عملیات کربلای ۵ دروازههای بصره را تهدید کند، در زمان صدور از پذیرش آن امتناع کرده بود.
در واقع پیروزی ارزشمندی که ایران به واسطه دو عملیات مهم والفجر ۸ و کربلای ۵ به دست آورد و در این دو عملیات فاو و شلمچه را به تصرف خود درآورد، حامیان صدام متوجه شدند که چنانچه اقدام مؤثرتری در حمایت از صدام انجام ندهند، عراق در این جنگی که شروع کرده با شکست مواجه خواهد شد.
بر این اساس همچون گذشته که هرگاه ایران در جبهههای نبرد پیروزی ارزشمندی را کسب میکرد، حامیان بین المللی صدام بلافاصله در شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامهای از طرفین بدون اینکه اعلام کنند متجاوز کدام کشور بوده و خسارت وارده چگونه باید پرداخت شود، فقط میخواستند که آتشبس صورت گیرد که به لحاظ سیاسی تامینکننده نظرات ایران نبود؛ لذا کشورمان از پذیرش آن امتناع میکرد.
زیرا شورای امنیت سازمان ملل از زمان شروع جنگ تحمیلی در شهریور سال ۱۳۵۹ تا تیر ۱۳۶۶ در مجموع ۱۶ قطعنامه صادر کرد که در تمام مضمون این قطعنامهها توصیه به آتشبس دو طرفه شده بود، اما قطعنامه ۵۹۸ از نظر کمی و تعداد واژههای به کار گرفته شده مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرایی قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بود و در آن تا حدودی شرایط ایران تأمین میشد.
همانگونه که عنوان شد، بعد از عملیات موفق کربلای ۵ حامیان اصلی صدام وقتی متوجه شدند در صورتی که اقدامی برای توقف جنگ نکنند، ایران پیروز این جنگ خواهد بود، تصمیم گرفتند استراتژی خود را در قبال جنگ عراق با ایران تغییر دهند که از جمله این موارد میتوان به حمایت مستقیم کشورهای غربی از صدام، معرفی صدام به عنوان صلحطلب، بکارگیری سلاحهای شیمیایی گسترده توسط عراق، تهدیدات وسیع بین المللی علیه ایران، سلب منطق دفاع مشروع از ایران، تغییر روند تحولات در جبهههای نبرد و تحریم شدید تسلیحاتی ایران اشاره کرد.
بر این اساس، عراق شروع به استفاده گسترده از سلاحهای شیمیایی در جبههها کرد و در استفاده از این سلاح ممنوعه حتی ملاحظه مردم خودش را در زمان تصرف حلبچه توسط رزمندگان کشورمان نکرد و با هدف ضربه زدن به ایران از انواع بمبها شیمیایی علیه مردم حلبچه و رزمندگان کشورمان استفاده کرد که در نتیجه صدها نفر بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی یا جان خود را از دست دادند و یا بهشدت دچار مجروحیت شدند.
همزمان با این اقدام و عدم تنبیه صدام در استفاده از سلاحهای شیمیایی، آمریکا علاوه بر دادن اطلاعات ماهوارهای از موقعیت و امکانات نیروهای پدافندی مستقر در فاو به ارتش عراق جهت بازپسگیری این شهر بندری مهم، نیروی دریایی خود را هم به خلیج فارس اعزام کرد و ناوگان این کشور در راستای حمایت از عراق به دو سکوی نفتی ایران به نامهای سلمان و نصر حمله کرد و این دو پایانه نفتی را کاملاً منهدم ساخت.
همچنین آمریکاییها در اطراف جزیره سیری به ناوچه جوشن و در منطقه شمالی خلیج فارس به ناوشکنهای سهند و سبلان نیروی دریایی ارتش حمله کردند و ناوچههای ایران با اصابت موشکهای پیشرفته هارپون ناوهای آمریکا غرق شدند و حتی در ادامه، هواپیمای مسافری کشورمان را با حدود ۳۰۰ سرنشین بر فراز اّبهای خلیج فارس منهدم ساختند و تمام مسافران آن را به شهادت رساندند.
بعد از اتمام عملیات کربلای ۵ و قبول نکردن قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در سال ۱۳۶۶، به واسطه حمایت همهجانبهای که کشوهای کوچک و برزگ با میدانداری ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق از صدام صورت گرفت، موجب شد تحولات میدان نبرد از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۷ به سود عراق چرخش یابد در این رابطه یعنی کمکهای بی سابقه خارجیها به عراق اگر بخواهیم مثالی ذکر کنیم، میتوان به ارسال هواپیماهای جنگی میگ ۲۱، ۲۳، ۲۵ و توپولوف ۷۲ برای سوخترسانی هوایی به همراه موشکهای زمین به زمین اسکاد B از سوی شوروی سابق به عراق اشاره کرد.
از سوی دیگر در جلسهای که هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا به همراه سران قوا در منزل امام خمینی (ره) برگزار میکند در خصوص الزامات ادامه جنگ به درخواست سپاه اشاره میکند که عنوان شده بود فقط برای پدافند در خوزستان به ۴۵۰ گردان نیروی پیاده، ۶۰ گردان زرهی و ۱۲۰ گردان توپخانه نیاز دارد؛ درخواستی که امکان انجام آن وجود نداشت؛ لذا با توجه به اتفاقاتی که به آن اشاره شد، امام خمینی (ره) وقتی نظر حاضران در جلسه را موافق با پایان دادن جنگ آن هم با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دیدند، سرانجام با پذیرش آن موافقت کردند؛ البته ایشان در رابطه با قطعنامه و چرایی پذیرش آن فرمودند: «اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم، در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری مینگریستیم و میرسیدیم، ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان رفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود، مغلوب خصم شده ایم.
چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند، چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. تاخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. البته معترضیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده ایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم.»
در این رابطه، مقام معظم رهبری نیز در تاریخ ۲۲ مرداد سال ۱۳۶۷ عنوان کردند: «اعلام قبول قطعنامه، به وسیله جمهوری اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت؛ اول آتشبس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم. دوم با اعلام قبول قطعنامه ماهیت رژیم عراق علی رغم ادعاهای صلحطلبی آشکار شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصلحت را مشخص ساخت.»
انتهای پیام/ 231
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گروه جهاد و مقاومت مشرق – گمنامیِ سردار شهید، حاج مرادعلی عباسیفر، انگیزه اصلی ما در شکلگیری این گفتگو بود. سرداری که از یاران قدیمی حاج قاسم سلیمانی بود و داغ شهادت او تا آخر عمر با سید شهدای مقاومت همراه ماند.
حاج مراد، شیرمردی کرمانشاهی بود از ۱۵ سالگی به میدان نبرد رفت و حتی بازنشستگی هم نتوانست او را خانهنشین کند. در ۵۳ سالگی آنقدر در خط مقدم نبرد با تکفیریها ماند و جنگید تا در ۱۶ فروردین ۱۳۹۶ به شهادت رسید و پیکرش به دست تکفیریها افتاد.
حالا از او یادی به جا مانده و مزاری خالی که در انتظار پیکر پاک اوست…
همسر بزرگوار شهید عباسیفر و پسر عزیزشان آقاعلیرضا در خانه باصفایشان و در یکی از آخرین روزهای خردادماه، میزبان ما شدند و حدود دو ساعت به سئوالات ما پاسخ دادند. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل این همکلامی است…
**: با این که پنجاه و چند سالشان بود، اما بدن ورزیدهای داشتند.
همسر شهید: بله واقعا آمادگی جسمانی خوبی داشتند. اینجا که بودند با دوستشان سردار اسماعیلی قرار می گذاشتند و مدام به کوهنوردی می رفتند. مثلا یک بار به قله دماوند رفتند و یک سفر هم به قله سبلان در استان اردبیل داشتند.
**: یعنی با تجهزات حرفهای به کوهنوردی می رفتند؟
همسر شهید: بله، وسائل کوهنوردیشان هم به جا مانده و در جایی محفوظ از آنها نگهداری میکنیم. حاجآقا تعریف میکرد در بالای قله دماوند به خاطر بخارهای گوگردی، خیلیها حالشان بد شده بود. به غیر از قلههای بزرگ، هر هفته جمعهها برنامه کوهنوردی در کوههای اطراف تهران داشتند.
در ورزش شنا هم تبحر خاصی داشتند و شنایشان حرفهای بود.
**: حاجآقا در مراسم عروسی حسینآقا بودند؟ می خواهم بدانم به عنوان پدر داماد چه کار کردند که این ازدواج به راحتی برگزار بشود…
همسر شهید: عروسمان اهل شیراز است و پدرشان گفتند که اگر می شود عروسی را در این شهر بگیریم؛ چون یک سری از اقواممان مسن هستند و مسیر دور است و می ترسیم اتفاقی برایشان بیفتد. حاج آقا هم قبول کردند و مراسم به سادگی در دروازه قرآن شیراز برگزار شد. معمولا خانواده داماد، همه چیز را مشخص می کنند اما ما به این خواسته احترام گذاشتیم تا به بهترین نحو، برگزار بشود. بعدش هم که عروس و داماد به تهران آمدند.
**: حسینآقا چند ساله بودند که ازدواج کردند؟
همسر شهید: سال ۸۸ عقد کردند و سال ۸۹ ازدواجشان انجام شد. تقریبا ۲۲ ساله بود. وقتی رفت دانشگاه رفسنجان، همسرش هم دانشجوی آنجا بود که با هم آشنا شدند و شکر خدا ازدواجشان سر گرفت.
**: رشته حسین آقا چه بود؟
همسر شهید: فیزیک اتمی. البته خانمشان هم در همین رشته بودند و تحصیلات در رشته فیزیک را ادامه دادند.
**: موقع اعزامهایی که حاجآقا به عراق و سوریه داشتند، شما تشریفات خاصی داشتید؟
همسر شهید: نه، مثل همه مأموریتهای حاج آقا بود. به طور طبیعی صبح از خانه می رفتند و مثلا یک ماه دیگر می آمدند. البته آخرین مأموریتی که رفتند فرقهایی داشت. قبلش قرار بود بروند به کنگاور و پدر و مادرشان را زیارت کنند اما وقتی در راه بودند، یک نفر با ماشینش بوق زد و گفت: ماشینتان روغنسوزی دارد… اتومبیل حاج آقا خراب شد و نتوانستیم به کنگاور برویم.
بعد از چند روز، ماشینمان را تعمیر کردیم و تصمیم گرفتیم دوباره راهی کنگاور بشویم. تازه راه افتاده بودیم که در میدانگاه نزدیک محل زندگیمان، لاستیک و چرخ ماشین در رفت! یکی از دوستان حاج آقا آنجا بود و اصرار داشت که صدقه بدهیم. بالاخره آن روز هم نشد به کنگاور برویم. حاج آقا می گفتند: خیل دوست داشتم بروم و پدر و مادرم را ببینم… حاج مراد بدون این که پدر و مادرش را ببیند، راهی آخرین مأموریتشان شد.
در ساختمانمان یک نگهبان داشتیم و در زمان هایی که شیفت نداشتند، با ماشینشان کار می کردند. روزی که حاج مراد می خواستند به سوریه بروند هم به ایشان گفتند که به فرودگاه ببرندشان. قدری کرایه هم بیشتر می داد که منتی نباشد. آن روز اتفاقا آقای نگهبان، شیفت داشت. گفته بود: شرمندهام که امروز نمی توانم در خدمت باشم اما الان برایتان آژانس می گیرم.
وقتی راننده آژانس آمد، همین که می خواستند حرکت کنند، ماشین خراب شد. وقتی که حاج آقا می خواستند پیاده بشوند، ساک حاج آقا هم به درب ماشین گیر کرد و پاره شد! دوباره زنگ زدند تا ماشین دیگری بیاید. خلاصه که سه بار این اتفاق افتاد. من احساس کردم همه چیز دست به دست هم داده بود تا حاج مراد این بار به سوریه نرود.
**: چه روزی بود؟
همسر شهید: دقیقا ۱۲ بهمن رفتند. یعنی کمی بیشتر از دو ماه بعد، به شهادت رسیدند. آن آخرها که تلفن می زدند، خیلی خسته بودند؛ چون مدام عملیات بود. صدایشان گرفته بود. پرسیدم خواب بودی؟… گفت: نه؛ اصلا خواب نداریم. همهش عملیاتیم… گفتم: پس کی می آیید؟ گفت: ان شا الله چند روز دیگر بعد از عملیات اگر عمری باشد، می آیم. فعلا که عملیات داریم… که دیگر شهید شدند…
**: شما اصراری نداشتید حالا که حاج آقا بهمنماه رفتهاند، شب عید در تهران و پیش شما باشند؟
همسر شهید: نه، اصلا. چون من واقعا اعتقاد دارم حاج مراد باید به مسلمانها کمک میکرد. ولی پدرشان تماس گرفته بودند و گفته بودند حداقل برای عید بیا و دوباره برو. گفته بود: خیلی شلوغ است و نمی توانم بیایم. پدر حاج آقا خیلی اصرار کرده بودند.
**: آخرین تماس چه روزی بود؟
همسر شهید: ایشان ۱۶ فروردین شهید ۱۳۹۶ شهید شدند و آخرین تماس ما شب قبلش ساعت ۱۱ بود.
**: فقط ایشان می توانستند تماس بگیرند؟
همسر شهید: ما هم می توانستیم تماس بگیریم. ایشان تلفن همراه داشتند و ما هم می توانستیم تماس بگیریم اما زمانی که در عملیات و در خط بودند خیلی کم می توانستند تماس بگیرند چون خیلی خطها جابجا و خط روی خط می شد.
بعد از تماس با ما، حاج آقا با پدرشان تماس می گیرند. پدر شوهرم تعریف می کرد که در تماس آخر گفته بود که دیگر من را نمی بینید!
در تماس با من هم گفت: خودمان هم نمی دانیم کجاییم… اما چند روز قبلش که تماس گرفتم، گفت شکر خدا الان با آب فرات وضو گرفتم…
حاج مراد در آخرین گزارش و دستنوشتی که همراه وسائلش برای ما آوردند، نوشته بود که ما ۵ صبح جلسه داشتیم و حرکت کردیم به منطقه معردس در استان حماه… این آخرین یادداشت حاج آقا بود.
از آنجا که می روند، به خانهای مشکوک میشوند. حاج مراد فکر کرده بودند که بچههای خودی آنجا هستند. می روند و صدا می کنند و «یا زینب» می گویند تا ببینند نیروهای خودی هستند یا نه. گویا همزمان عملیات آنها هم شروع می شود و همزمان حاج آقا را با تیر مستقیم می زنند. حاج حیدر و چند مدافع حرم فاطمیون را هم همانجا شهید کردند.
**: پیکر آنها هم نیامد؟
همسر شهید: چرا؛ پارسال پیکر چهارنفر از آنها را آوردند. اتفاقا به ما گفتند که شاید یکی از آن چهار نفر حاج آقا باشد. من و پسر بزرگم آزمایش دی ان ای دادیم که مشخص شد به غیر از حاج حیدر (شهید جنتی) دو نفر از شهدا افغانستانی بودند و یک نفرشان هم پاکستانی بود. اما حاج آقا در همان موقع شهید شدند.
**: پس ماجرای عکسی که از پیکر حاج آقا هست، چیست؟
همسر شهید: این عکس را خود داعشیها منتشر کردند. سه تا عکس از حاج آقا را همزمان منتشر کردند که افتخار کنند یک فرمانده نزدیک حاج قاسم را شکار کرده اند.
**: احتمالا جایی هم برده اند که کسی از مکان پیکر حاج آقا خبری ندارد… د.
همسر شهید: بله؛ احساس کرده اند که می توانند از طریق پیکر حاج آقا امتیازاتی بگیرند. همان اوایل هم از طرف سپاه به ما گفتند که داعشیها منتظر شناسایی حاج آقا هستند. می خواهند میزان اهمیت مقام حاج مراد را بسنجند. شما هیچ چیزی نگویید. ما چیزی نگفتیم اما فضای مجازی پر شد از عکسها و خبرهای مربوط به حاج مراد.
شهرستان ما هم یک شهرستان کوچک است و بسیار کامل، همه چیز را می دانستند.
**: البته از لباس و ظاهر حاج آقا هم به راحتی می شد تشخیص داد که از فرماندهان بوده اند… هیچ موقع بحث تبادل مطرح نشد؟
همسر شهید: نه؛ دیگر صحبتی از تبادل مطرح نشد چون احتمالا خود داعشیها هم نمی دانستند که پیکر حاج آقا کجاست.