توسعه فرهنگ محور، ضرورت حرکت در گام دوم انقلاب
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
توسعه فرهنگ محور، ضرورت حرکت در گام دوم انقلاب بیشتر بخوانید »
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
توسعه فرهنگ محور، ضرورت حرکت در گام دوم انقلاب بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یکی از چهرههای مشهور در صحنه کربلای سال ۶۱ هجری که در شهادت امام حسین (ع) نقش مهمی داشت، شمر بن ذی الجوشن است؛ کسی که سرسختانه در برابر امام حسین (ع) ایستاد و با تحریک مداوم ابن زیاد و عمر سعد، زمینههای شهادت آن حضرت و اسارت اهل بیت پیامبر صلیالله علیه و آله را فراهم کرد. هرچند در تاریخ از شمر به عنوان یکی از مبارزان و مجروحان جنگ صفین در لشکر حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) نام برده شده و در برههای دیگر از زندگی او شاهد حضور در میان سپاه امام حسن مجتبی (ع) هستیم، اما تغییر مسیرها و وقاحت و رذالتهایی که در زندگی از خود نشان داد تائید میکند که شمر اساساً شخصیتی فرصتطلب داشته و نهتنها به اسلام اعتقادی نداشت، بلکه نماز خواندن و حفظ ظاهر را صرفاً برای کسب منافع دنیایی بهجا میآورد. چنانکه در همان دوران امامت امام علی (ع) از آن حضرت جدا شد و در منصب یکی از فرماندهان معاویه درآمد. سپس حضورش در سپاه امام حسن (ع) به منظور ایجاد تشتت در لشکر آن حضرت و ایجاد زمینه شهادت ایشان و سپس شهادت امام حسین (ع) بود. بنابراین جای تعجبی ندارد که شخصیت فرصتطلب و رذلی چون او قاتل حضرت اباعبدالله الحسین (ع) باشد.
در گفتگو با دکتر ملیحه سادات موسوی، استاد حوزه و کارشناس مسائل اسلامی به بررسی زندگی و شخصیت شمر بن ذی الجوشن پرداخته شده است. آن طور که این پژوهشگر مسائل تاریخ اسلام توضیح میدهد، زندگی همه ما انسانها سرشار از رویدادهایی است که به منزله آزمون اعتقادی و ایمانی ما محسوب میشود. زندگی شمر هم از این قاعده مستثنا نبود. او هرچند که در جنگ صفین حضور داشت، اما بعد از آن هم مورد امتحان الهی قرار گرفت تا ایمانش مورد سنجش قرار بگیرد و ذات حقیقی او نمایان شود. به طوری که بعد از جنگ صفین شاهد شکلگیری گروهی به نام خوارج هستیم. در کتاب صلح امام حسن علیه السلام نوشته شیخ یاسین مشاهده میکنیم که از شمر بن ذی الجوشن به عنوان یکی از روسا و بزرگان خوارج نام برده شده است.
شمر که افکار و عقیدهای مانند خوارج داشت، در همان دوران امامت امام علی علیه السلام، از آن حضرت جدا شده و تبدیل به یکی از یاران معاویه شد. روز نهم محرم سال ۶۱ هجری بود که شمر با چهار هزار سرباز تازهنفس وارد سرزمین کربلا شد؛ جایی که امام حسین علیه السلام و خانواده و یاران آن حضرت در آنجا حضور داشتند. شمر نامه تهدیدآمیزی از طرف ابن زیاد برای عمر سعد آورده بود تا هر طور شده او را به کشتن امام حسین علیه السلام تحریک کند. شمر حتی از طرف ابن زیاد حکم داشت که اگر عمر سعد به جنگ با امام حسین علیه السلام نرفت، خودش فرماندهی لشکر را به عهده بگیرد و به این جنایت بزرگ اقدام کند. اما عمر سعد که وسوسه حکومت بر ری را داشت، دستور ابن زیاد را اطاعت کرد و به این ترتیب، شمر سردار لشکر و فرمانده جناح چپ شد و به جنگ با امام حسین علیه السلام رفت.
آشنایی با نسب و پدر شمر
یکی از مشهورترین چهرهها در لشکر یزید که به مبارزه با امام حسین علیه السلام پرداخت و درنهایت آن حضرت را به شهادت رساند، شمر بن ذی الجوشن است. درباره نسب او چه اطلاعاتی وجود دارد و چرا در نامش عنوان ذی الجوشن آمده است؟
درباره نام و نسب شمر چند روایت وجود دارد که معروفترین آنها نام او را شرحبیل بن اوس یا شرحبیل بن اعور، عثمان بن نافع و اوس بن اعور ثبت کردهاند. لقب او شمر بن ذی الجوشن بوده و در تاریخ عموماً با همین نام از او یاد شده است.
در عین حال معروف است که پدر او سینه متورم و زرهمانندی داشت که به همین دلیل به ذی الجوشن معروف بود. بر همین اساس شمر را شمر بن ذی الجوشن مینامند.
پدر شمر یکی از مردم شام بود که در مکه زندگی میکرد و محضر پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله را درک کرده بود و حتی نامش را به عنوان یکی از اصحاب آن حضرت ثبت کردهاند. به طوری که حتی در کتاب البدایه و النهایه نوشته شده که ذی الجوشن، یعنی پدر شمر، یکی از صحابی بزرگوار و جلیلالقدر رسول خدا صلوات الله علیه محسوب میشد.
وقتی تاریخ را مرور میکنیم عمدتاً نام شمر را در جریان عاشورا پیدا میکنیم. آیا او در دوران خلفای سهگانه حضور و نقشی داشته است؟
احتمالاً شمر در دوران رسالت نبی مکرم اسلام صلیالله علیه و آله به دنیا آمده است. بنابراین در دوران خلافت خلیفه اول حضور قابل توجهی نداشت. حتی در دوران خلفای دوم و سوم هم نامی از در تاریخ نیامده و نقش قابل اعتنایی نداشته است.
اما در دوران خلافت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مشاهده میکنیم که شمر یکی از یاران آن حضرت بود و حتی در برخی از جنگها مانند جنگ صفین حضور داشته و در رکاب آن حضرت جنگیده است.
همین طور است. سال ۳۵ هجری بود که امام علی علیه السلام به خلافت رسیدند و کوفه را به عنوان مرکز حکومت خود انتخاب کردند. وقتی آن امام بزرگوار به کوفه وارد شدند، عدهای از بزرگان کوفه به خدمت ایشان میآمدند. یکی از این افراد شمر بود که آن زمام از سران و چهرههای مشهور کوفه محسوب میشد. او از آن زمان در رکاب حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام بود و حتی در جنگها حضور داشت.
حضور شمر در جنگ صفین
حضور شمر در جنگ صفین در لشکر امام علی علیه السلام و مبارزه او با لشکر معاویه یکی از اتفاقات مهم در زندگی او به حساب میآمد. او رشادتها و شجاعتهایی در این جنگ از خودش نشان داد و در مبارزهای که با ادهم بن محرز باهلی داشت، به سختی مجروح شد. پیشانی شمر در صفین یا شمشیر ادهم شکافته شد و شمر به ازای آن نیزهای به ادهم زد و او را از اسب بر روی زمین انداخت. با این وجود عدهای به ادهم کمک کردند و او توانست در این مبارزه سالم بماند.
همین ماجرای مجروح شدن شمر توسط ادهم به قدری جالب بود که ادهم بعد از صفین برای مردم تعریف میکرد که چطور بر سر شمر ضربه زد و فرق او را شکافت. چون به هر حال شمر در رشادت و جنگاوری مشهور بود و کسی که توانسته بود سر او را بشکافد، خود را قابل تعریف میدانست.
شروع انحراف و پیوستن به گروه خوارج
شمر با این حال که در رکاب حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام با معاویه جنگیده بود، بعدها در زندگی خود دچار انحراف شدیدی میشود به طوری که به یکی از افراد تأثیرگذار و شقی تاریخ مبدل شده که مرتکب قتل امام حسین علیه السلام میشود. آغاز این انحراف از کجا بود و چه اتفاقی در زندگی او روی داده که این اندازه به قهقرا فرورفت؟
زندگی همه ما انسانها سرشار از رویدادهایی است که به منزله آزمون اعتقادی و ایمانی ما محسوب میشود. زندگی شمر هم از این قاعده مستثنا نبود. او هرچند که در جنگ صفین حضور داشت، اما بعد از آن هم مورد امتحان الهی قرار گرفت تا ایمانش مورد سنجش قرار بگیرد و ذات حقیقی او نمایان شود.
به طوری که بعد از جنگ صفین شاهد شکلگیری گروهی به نام خوارج هستیم؛ افرادی که در ظاهر خود را مسلمان میدانستند اما درواقع انحراف شدیدی از اسلام داشتند. این افراد در دوران حکومت امام علی علیه السلام با شعار «لا حکم الا لله» شروع به فعالیت کردند.
اما وقتی نام سران و بزرگان خوارج را مطالعه میکنیم، نامی از شمر وجود ندارد.
در برخی از منابع نام شمر جزو سران خوارج نیامده اما در کتاب صلح امام حسن علیه السلام نوشته شیخ یاسین مشاهده میکنیم که از شمر بن ذی الجوشن به عنوان یکی از روسا و بزرگان خوارج نام برده شده است.
حتی در کتاب هدایه الکبری روایتی از امام حسن علیه السلام نوشته شده با این مضمون که آن حضرت در زمان شهادت خود به برادرشان، امام حسین علیه السلام، فرمودند: «پدرم امام علی علیه السلام بعد از جنگ صفین در خطبهای خبر شهادت من و تو را به مردم داد.» در این زمان اشعث بن قیس، یعنی پدر جعده و پدرزن امام حسن علیه السلام که در آنجا حضور داشت، بلند شد و با گستاخی گفت: «اخباری را میگویی پیغمبر اکرم صلوات الله علیه هم آن را ادعا نکرده است. این علوم را از کجا به دست آوردهای؟»
امام حسن علیه السلام در جواب او فرمودند: «پسر تو، محمد بن اشعث هم از قاتلان حسین علیه السلام است. به خدا سوگند که شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی و زبیدی و عمرو بن حریث هم از آنها هستند.»
انحراف عقیدتی شمر در دوران معاویه روی داد؟
بله. شمر که افکار و عقیدهای مانند خوارج داشت، در همان دوران امامت امام علی علیه السلام، از آن حضرت جدا شده و تبدیل به یکی از یاران معاویه شد.
آیا این مطلب هم در تاریخ ثبت شده است؟
شاهد این قضیه، ماجرای نامهای است که میان امام علی علیه السلام و معاویه ملعون نوشته شد. ابتدا معاویه نامهای برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نوشت و آن حضرت جواب او را داده و آن را توسط شخصی به نام طرماح بن عدی طایی به شام فرستادند تا به دست معاویه برساند.
وقتی طرماح به شام رسید، از مردم سؤال کرد که فرماندههای معاویه را کجا باید پیدا کند. گفتند: کدام فرمانده را میخواهی؟ طرماح نام شمر را در میان فرماندههای معاویه آورد و گفت: عمروعاص و شمر بن ذی الجوشن و ابوالاعور اسلمی و هدی بن محمد بن اشعث کندی را جستجو میکنم.
مشاهده میشود که در این خبر، شمر به عنوان یکی از نزدیکان و صاحبمنصبان معاویه قرار گرفته و این قضیه نشان میدهد که او اساس روحیه فرصتطلبی داشته و بویی از ایمان و اسلام نبرده است. چون به طور آشکار و جدی به یکی از دشمنان اهل بیت رسول خدا صلیالله علیه و آله تبدیل شده است.
نمونه دیگر تاریخی مربوط به ماجرای توطئه علیه حجر بن عدی است که یکی از یاران امام علی علیه السلام بود. در این توطئه شمر نقش مهمی داشت و علیه حجر بن عدی شهادت دروغ داد تا زمینه قتل این صحابی بزرگ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را ایجاد کند.
نفوذی معاویه در لشکر امام حسن علیه السلام
وقتی به دوران امام حسن علیه السلام میرسیم، یک بار دیگر شاهد تغییر رویه در زندگی شمر هستیم. او این بار از معاویه جدا شده و به لشکر امام حسن علیه السلام میپیوندد. دلیل این تغییر مشی شمر چه بود؟ آیا واقعاً متوجه انحراف خودش شده بود و یا یکی از نیروهای نفوذی و ستون پنجمی معاویه در بین یاران امام حسن علیه السلام بود؟
درست است. بعد از شهادت امام علی علیه السلام باز هم مشاهده میکنیم که شمر تغییر رویه داد ه و از معاویه جدا شده و در کنار امام حسن علیه السلام قرار گرفته است.
بیشترین احتمال در این باره آن است که شمر به دلیل روحیه فرصتطلبی که داشت، نفع خودش را در این دید که با امام حسن علیه السلام بیعت کند. اما در هر حال به احتمال قوی او یکی از نیروهای نفوذی معاویه در لشکر امام حسن علیه السلام بود تا در سپاه آن حضرت توطئه کرده و لشکر ایشان را از هم بپاشد. علناً هم شاهد کارشکنیهای مداوم شمر در لشکر امام حسن علیه السلام هستیم.
زمینههای قیام عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام را در همین ماجرای توطئه در لشکر امام حسن علیه السلام میتوان پیدا کرد. چون بسیاری از کسانی که مقابل امام حسین علیه السلام قد علم کرده و آن حضرت را به شهادت رساندند، قبلاً در لشکر امام حسن علیه السلام توطئه کرده بودند. یکی از این افراد شمر بود که زمینههای شهادت امام حسین علیه السلام را از همان دوران فراهم میکرد.
مأمور ابن زیاد در کوفه
شمر در جریان شهادت حضرت مسلم بن عقیل هم نقش جدی و مهمی داشت.
بله. وقتی جناب مسلم بن عقیل از طرف امام حسین علیه السلام مأمور شد تا از مردم کوفه برای آن حضرت بیعت بگیرد، شمر از طرف عبیدالله بن زیاد که آن زمان حاکم کوفه بود، مأمور شد که مردم را از اطراف جناب مسلم دور کند و آنها را علیه آن حضرت تحریک کند.
حتی شمر میان مردم میرفت و جناب مسلم را فتنهگر معرفی میکرد و کردم کوفه از لشکر شام میترساند. به این ترتیب او زمینه شهادت جناب مسلم بن عقیل را فراهم کرد.
بزرگترین رذالت و وقاحت شمر
ننگینترین و مهمترین اقدام در زندگی شمر، ارتکاب او به شهادت امام حسین علیه السلام است.
درست است. روز نهم محرم سال ۶۱ هجری بود که شمر با چهار هزار سرباز تازهنفس وارد سرزمین کربلا شد؛ جایی که امام حسین علیه السلام و خانواده و یاران آن حضرت در آنجا حضور داشتند. شمر نامه تهدیدآمیزی از طرف ابن زیاد برای عمر سعد آورده بود تا هر طور شده او را به کشتن امام حسین علیه السلام تحریک کند.
شمر حتی از طرف ابن زیاد حکم داشت که اگر عمر سعد به جنگ با امام حسین علیه السلام نرفت، خودش فرماندهی لشکر را به عهده بگیرد و به این جنایت بزرگ اقدام کند. اما عمر سعد که وسوسه حکومت بر ری را داشت، دستور ابن زیاد را اطاعت کرد و به این ترتیب، شمر سردار لشکر و فرمانده جناح چپ شد و به جنگ با امام حسین علیه السلام رفت.
در روز عاشورا قبل از شهادت امام حسین علیه السلام، شمر چه جنایتهایی انجام داد؟
یکی از اقدامات شمر در روز عاشورا شهادت نافع بن هلال است. نافع که یکی از یاران امام حسین علیه السلام در کربلا بود، در میدان به قدری مبارزه کرد که هر دو دستش از بازو قطع شد. او درنهایت به دست شمر به شهادت رسید.
همچنین زمانی که عبدالله بن عمیر به شهادت رسید، همسر او در کنار پیکرش نشسته بود. شمر به غلامش که رستم نام داشت، دستور داد با نیزه همسر عبدالله را به شهادت برساند.
شمر به اندازهای خبیث و رذل بود که در عصر عاشورا و قبل از شهادت امام حسین علیه السلام میخواست به خیمه آن حضرت حمله کند. اما امام مانع او شدند و شمر از این اقدام برگشت.
جنایت شمر در شهادت امام حسین علیه السلام و غارت خیمهها
وقتی نوبت به مبارزه امام حسین علیه السلام شد، شمر به تیراندازان خود دستور داد که به همگی به یکباره به سوی آن حضرت تیراندازی کنند. بعد از آنکه تیرهایی بر پیکر امام مظلوم و بر حق ما نشست، به همه دستور داد تا با نیزهها به سوی آن حضرت حملهور شوند.
طبق نقلهای تاریخی ضربه نهایی را سنان بن انس و زرعه بن شریک بر امام حسین علیه السلام وارد کردند. در بعضی از روایتها هم نوشته شده که شمر بر روی سینه مبارک نشست و سر ایشان را از قفا جدا کرد.
وقاحت و بیشرمی شمر به حدی بود که بعد از آتش زدن خیمهها، قصد داشت امام زینالعابدین علیه السلام را هم به شهادت برساند اما عدهای از جمله حضرت زینب سلامالله علیها مانع او شدند.
سرانجام شمر بعد از عمل وحشیانه در کربلا
بعد از این جنایت هولناکی که شمر مرتکب شد، چگونه زندگی کرد و چه سرانجامی داشت؟
بعد از اینکه اسرای کربلا و اهل بیت امام حسین علیه السلام به مدینه برگشتند، شمر هم به کوفه برگشت. در بعضی منابع نوشته شده شمر بعد از ارتکاب این عمل شوم مورد سؤال مردم قرار میگرفت و در توجیه عمل وحشیانهاش میگفت که از امیران خود اطاعت کرده است!
بدن شمر غذای سگها شد
گفته شده که شمر درنهایت توسط مختار ثقفی به درک واصل شد. درست است؟
بله. مختار در سال ۶۶ هجری جنگی با شمر و تعداد دیگری از امیران بنیامیه داشت. در این جنگ شمر و همراهانش شکست خوردند و شمر از کوفه فرار کرد.
در اینجا بود که مختار غلام خود را که زربی نام داشت با تعدادی دیگر به سوی شمر فرستاد. امام شمر، غلام مختار را کشت و به روستایی فرار کرد. او از همانجا نامهای برای مصعب بن زبیر نوشت چون میدانست که مصعب قصد جنگ با مختار را دارد.
در این میان نیروهای مختار، شمر را پیدا کردند و او را به درک واصل کردند. درنهایت سر شمر برای مختار فرستاده شد و بدنش هم پیش سگها انداخته شد و غذای سگها و درندگان وحشی شد. مختار هم سر شمر ملعون را برای محمد بن حنیفه فرستاد تا شاهد انتقام گرفتن او از شمر باشند.
شمر که افکار و عقیدهای مانند خوارج داشت، در همان دوران امامت امام علی (ع) از آن حضرت جدا شده و تبدیل به یکی از یاران نزدیک معاویه شد تا جایی که زمینه شهادت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را فراهم کرد.
افشای ماهیت شمر بن ذیالجوشن در آزمون کربلا بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، تربیت کردن و زمینهسازی برای آرامش کودک نه از دوران هفت سالگی شروع میشود، نه سه سالگی و نه چندماهگی. در روایتهای زیادی به اهمیت دوران بارداری و سلامت روحی و روانی مادر باردار اشاره شده است که نشان میدهد این دوران نه فقط برای مادر، بلکه برای فرزند او هم بسیار مهم و تأثیرگذار است. درواقع طبق آموزه قرآن و حدیث، اضطراب یا آرامش روانی مادر در دوران بارداری به جنین او منتقل شده و هر دو را تحت تأثیر قرار میدهد. پس برای اینکه مادر و کودک او، هر دو، در آرامش و سلامت روحی و جسمی باشند باید هم خود ماد رو هم اطرافیان او مواردی را در نظر داشته و رعایت کنند.
در گفتگو با دکتر فروغ نیلچی زاده، استاد حوزه و دانشگاه، اهمیت حضور مادران باردار و شیرده در هیئتها و مجالس دینی بررسی شده است. آن طور که این کارشناس سبک زندگی اسلامی توضیح میدهد، نکتهای که در مورد آموزشهای دیداری در سنین کم و حتی در دوران نوزادی باید مورد توجه قرار بگیرد این است که آنچه از طریق دیدن در سنین کم آموخته میشود، به مراتب از آموزشهای کلامی در سنین بزرگسالی عمیقتر بوده و دیرتر از یاد میرود. بر همین اساس میتوان ادعا کرد مادری که تا حد امکان در دوران بارداری به مسجد میرود و نماز را به جماعت اقامه میکند و در عین حال پس از زایمان هم فرزند شیرخوار خود را به مسجد و یا مجالس ذکر میبرد، در تقویت ایمان فرزندش و علاقهمند کردن او نسبت به امامان معصوم علیهمالسلام موفقتر از افرادی خواهد بود که به این موضوع توجهی ندارند. چراکه فرزند چنین مادری، از همان دوران جنینی و شیرخوارگی با فضای معنوی مسجد و هیئت آشنا شده و گرایش او به چنین فضاهای معنوی در سنین نوجوانی و جوانی به خوبی نمایان میشود.
مفهوم تربیت نوزاد قبل از تولد
حدیثی از رسول خدا وجود دارد مبنی بر اینکه «فرزندان خود را در رحم مادرانشان تربیت کنید.» این حدیث چه مفهومی دارد و چگونه میتوان تربیت و آموزش را از دوران جنینی شروع کرد؟
این حدیث در کتاب بحارالانوار نوشته شده که پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله فرمودهاند: «فرزندان خود را در رحم مادرانشان تربیت کنید.»
همچنین همان طور که در کتاب مستدرک الوسائل نوشته شده که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در حدیثی فرمودهاند: «قومی با یکدیگر در مسجدی از مساجد خداوند متعال برای تلاوت و آموختن قرآن ننشینند مگر آنکه آرامش برایشان نازل و رحمت الهی شامل حال آنها شود و خداوند از آنها در میان کسانی که نزد او هستند یاد میکند.»
وقتی این احادیث را در کنار یکدیگر قرار بدهیم، مشخص است که حضور مادر باردار در مکانهای مذهبی مانند مسجد و یا هیئت و مجالس ذکر و مدح اهلبیت علیهمالسلام میتواند تا اندازه زیادی بر شخصیت معنوی جنین اثرگذار باشد.
اگر این روند تا دوران نوزادی و شیرخوارگی فرزند او ادامه پیدا کند، تأثیرات بیشتری خواهد داشت. چون نوزاد در دوران شیرخوارگی هم در فضای مسجد و مجلس ذکر قرار گرفته و به مرور زمان با این فضا مأنوس میشود. چراکه آموزشهای دیداری یکی از شیوههای بسیار مفید و کارآمد در مقوله آموزش و تربیت فرزند محسوب میشود که در دوران شیرخوارگی میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.
آموزههای تربیتی دینی
در اصول روانشناسی گفته شده که کودکان بیشتر از طریق دیدن آموزش دیده و تربیت میشوند. آیا این قاعده هم در آموزههای دینی ریشه دارد؟
بله. نکتهای که در مورد آموزشهای دیداری در سنین کم و حتی در دوران نوزادی باید مورد توجه قرار بگیرد این است که آنچه از طریق دیدن در سنین کم آموخته میشود، به مراتب از آموزشهای کلامی در سنین بزرگسالی عمیقتر بوده و دیرتر از یاد میرود.
بر همین اساس میتوان ادعا کرد مادری که تا حد امکان در دوران بارداری به مسجد میرود و نماز را به جماعت اقامه میکند و در عین حال پس از زایمان هم فرزند شیرخوار خود را به مسجد و یا مجالس ذکر میبرد، در تقویت ایمان فرزندش و علاقهمند کردن او نسبت به امامان معصوم علیهمالسلام موفقتر از افرادی خواهد بود که به این موضوع توجهی ندارند. چراکه فرزند چنین مادری، از همان دوران جنینی و شیرخوارگی با فضای معنوی مسجد و هیئت آشنا شده و گرایش او به چنین فضاهای معنوی در سنین نوجوانی و جوانی به خوبی نمایان خواهد شد.
جلسات روضه و هیئت، مهد تربیت دینی کودک و نوجوان است
با توجه به اینکه یکی از مراکز اصلی تربیت نفس برای همه افراد هیئتها و مجالس مذهبی هستند، آیا این جلسات میتوانند در تربیت کودکان هم اثرگذار باشند؟ و یا فقط به افراد بزرگسال اختصاص دارند؟
برای پاسخ به پرسش باید به حدیثی اشاره کنیم. در جلد سوم کتاب بحارالانوار حدیثی نوشته شده با این مضمون که پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله فرموده است: «بدبخت کسی است که در رحم مادر گرفتار شقاوت میگردد و خوشبخت کسی است که از شکم مادر سعادتمندی او پیریزی میشود.»بر اساس این روایت، سعادت و یا شقاوت هر انسانی در دوران جنینی او تعیین میشود.
در عین حال در روایتهای اسلامی تأکید شده است که «ان الحسین علیهالسلام مصباح الهدی و السفینه النجاه» آن حضرت عامل نجات و راهنمایی برای رسیدن به رستگاری تمام اهل عالم است و این مورد اختصاصی به افراد بزرگسال یا با شرایط ویژه ندارد.
بر همین اساس است که در موارد بسیار زیادی حتی به خانمهای باردار توصیه شده است که در مجالس امامان معصوم علیهمالسلام شرکت کنند و تا حد امکان به آنها ابراز ادب و ارادت کنند. در این میان شرکت در مجلس حضرت سیدالشهدا امام حسین علیهالسلام و همچنین خواندن زیارت عاشورا به طور مرتب و روزانه بسیار مهم و مؤثر خواهد بود. به عبارت دیگر وقتی مادر بارداری با داشتن محبت امام حسین علیهالسلام در مجلس مربوط به آن حضرت شرکت کرده و توسلی برقرار میکند، بر جنین او هم مؤثر خواهد بود.
آثار حضور در جلسات مذهبی بر شخصیت کودک
این تأثیرگذاری شامل دوران کودکی هم میشود؟
بله. بردن کودک به مجلس حضرت سیدالشهدا علیهالسلام باعث میشود تا روح او جلا پیدا کرده و با آن حضرت انس برقرار کند. از طرف دیگر هر اندازه که امکان ایجاد ارتباط معنوی کودک با امام حسین علیهالسلام بیشتر ایجاد شود، انس و علاقه او به آن حضرت عمیقتر و درونیتر خواهد بود تا جایی که آثار آن در بزرگسالی و زندگی آینده او نمایان خواهد شد.
این نکته را هم نباید از یاد برد که وقتی مادری در حالت بارداری یا شیردهی در کنار شرکت در مجالس ذکر و هیئتهای حضرت سیدالشهدا علیهالسلام خواندن زیارت عاشورا همراه با صد سلام و صد لعن را در برنامه روزانه خود قرار میدهد و بعد از هر نماز و یا هر شب بر این کار تداوم دارد، میتواند انتظار داشته باشد که آثار معنوی این تجهد خود را در روحیات معنوی فرزندش مشاهده کند.
برکت غذای هیئت امام حسین علیه السلام
بارها دیده و شنیدهایم که بسیاری از افراد برای چشیدن طعم غذاهای نذری در هیئتها و مجالس مربوط به امام حسین علیهالسلام، راهی این جمعها شدهاند و با یکبار نشستن بر سر سفره امام علیهالسلام نمکگیر آن حضرت شدهاند. آیا این فرمول را میتوان برای خانمهای بارداری که آرزوی داشتن فرزند صالح دارند، تجویز کرد؟
همینطور است. این افراد با یکبار نشستن بر سفره حضرت سیدالشهدا علیهالسلام آنقدر مجذوب و درسآموز شدهاند، به طوری که سالهای سال حضور در مجلس حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را ترک نکردهاند و این کار به شیفتگی و اخلاص در ارادت نسبت به آن حضرت انجامیده است.
با داشتن این فرمول، میتوان آن را به خانمهای باردار و یا شیرده هم پیشنهاد کرد. به عبارت دیگر اگر مادری در دوران بارداری یا شیردهی دوست داشته باشد که فرزندش محبت امام حسین علیهالسلام را در دل داشته و پیرو آن حضرت باشد، میتواند فرزندش را نمکگیر آن حضرت کند.
چنین نکتهای را خانمهای باتجربه قدیمی را به این صورت بیان میکردند که «غذای نذری هیئت امام حسین علیهالسلام را به مادران باردار یا شیرده بخورانید» و یا میگویند «قیمه امام حسین علیهالسلام مزه دیگری دارد.»
همه این موارد به این نکته اشاره دارد که تأثیر این خوراک متبرک به اندازهای است که در غذاها و خوراکهای دیگر وجود ندارد و در عین حال وقتی مادر باردار یا شیرده از چنین خوراکی تغذیه کند، معنویت آن به کودک او هم منتقل میشود و باعث برکات زیادی در زندگی او خواهد شد. البته در این مورد میتوان گفت که برداشتن کام نوزاد تازه متولد شده با تربت مقدس کربلا را هم میتوان به عنوان راهی برای نشاندن کودک بر سفره پر خیر و برکت امام حسین علیهالسلام تلقی کرد.
وقتی مادر باردار در مجلس حضرت امام حسین(ع) شرکت کرده و توسلی برقرار میکند، آثار آن بر جنین او هم مؤثر خواهد بود.
تأثیر غذای هیئت بر مادر و کودک بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بر اساس آمارهای موجود، بیش از ۶۰ درصد پسرهای ۲۰ تا ۳۰ ساله در ایران مجرد هستند؛ این یعنی بیش از ۵ میلیون پسر ۲۰ تا ۳۰ ساله زندگی مجردی داشته و رویای تشکیل خانواده را در سر دارند.
بیشتر بخوانید:
فساد اخلاقی یا سرکوب نیازها؛ تنها گزینههای ۱۲میلیون مجرد کشور!
همچنین، آمار جوانان ۱۵ تا ۲۹ سال کشور که در سرشماری سال ۱۳۹۰، ۲۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر شمارش شده بود، در سال ۱۳۹۵ به ۲۰ میلیون و ۵۰ هزار نفر کاهش و در سال ۹۹ به ۱۷ میلیون و ۸۲۷ هزار نفر رسیده که یک آمار کاهشی است؛ در خصوص، سالمندان بالای ۶۰ سال، آمارها نشان میدهد که در سال ۱۳۹۰، ۶ میلیون و ۲۰۵ هزار نفر سالمند داشتهایم که در سال ۱۳۹۵ به ۷ میلیون و ۴۱۴ هزار نفر و در سال ۱۳۹۹ به ۸ میلیون و ۵۴۲ هزار نفر افزایش پیدا کرده است، بهعبارتی در سال ۹۹ سهم سالمندان بالای ۶۰ سال ۱۰.۲ درصد از جمعیت کل کشور برآورد شده است و ما از مرز ۱۰ درصد عبور کردهایم! رشد جمعیت سالمندان هم ۳.۶۲ درصد برآورد شده است.
با تعویق در وقوع ازدواج، یکی از نیازهای فطری نسل جوان بیپاسخ میماند و تبعات ناخوشایند فردی و اجتماعی بسیاری را به دنبال میآورد؛ پیدایش یأس و ناامیدی و بالاخره افسردگی، بروز خلاء عاطفی و احساس تنهایی و همچنین گسترش فساد و فحشا از جمله تبعات نامطلوب تعویق در وقوع ازدواج است که در حال حاضر به یک هشدار جدی اجتماعی تبدیل شده است؛ افزایش بیش از حد سن ازدواج باعث سرخوردگیهای عاطفی و روانی در فرد میشود که حتی افزایش توانمندیهای فرد هم نمیتواند این سرخوردگیها را درمان کند.
افزایش جوانان مجرد در سن ازدواج به این معنی است که دولت تدبیر و امید در طول ۸ سال هیچ اقدام موثری را برای ازدواج جوانان انجام نداده است؛ ۸ سال جوانی از بهترین سالهای عمر انسان است که با ازدواج میتواند پربار و سازنده شود؛ از طرفی بیتوجهی به تشکیل خانواده جوانان در دو دولت اخیر، یعنی دولت سیزدهم رسالت سنگینی در ایجاد اشتغال و تسهیل ازدواج دارد!
بیش از ۶۰ درصد پسرهای ۲۰ تا ۳۰ ساله در ایران مجرد هستند؛ این یعنی بیش از ۵ میلیون پسر ۲۰ تا ۳۰ ساله زندگی مجردی داشته و رویای تشکیل خانواده را در سر دارند.
بیش از ۶۰ درصد پسرهای ۲۰ تا ۳۰ ساله در ایران مجردند! بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محبت کردن به عنوان یکی از آموزههای مهم در سبک زندگی اسلامی مطرح است و تأثیر بسیاری در تربیت آنها دارد. کودک، نوجوان و جوانی که از سوی والدین خود محبت دریافت میکند، پاسخ نیاز عاطفی خود را در خانواده پیدا کرده و در برابر بسیاری از آسیبهای اجتماعی مصون میماند.
بیشتر بخوانید:
چطور یه فرزند مسئولیت پذیر داشته باشیم؟+ فیلم
از سوی دیگر والدین با محبتی که به فرزند خود ابراز میکنند، این امکان را فراهم میکنند تا کلام و آموزههای تربیتی آنها تأثیر بیشتری در فرزند داشته و بهتر و کاملتر مطیع اراده والدین خود باشند.
ابراز محبت رسول خدا صلوات الله علیه به فرزندان و نوهها
در سبک زندگی اسلامی هم مشاهده میکنیم که محبت به فرزندان یکی از روشهای مهم و قابل توجه در سیره پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام بوده است. چنانکه در کتاب اصول کافی روایتی نوشته شده با این مضمون که روزی پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله، نوههای خود حسن و حسین علیهماالسلام را در حالی که کودک بودند روی پاهای خود نشانده بود و آنها را میبوسید.
در همین زمان شخصی به نام اقرع بن حابس که از آنجا میگذشت، وقتی این شیوه اظهار محبت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نسبت به کودکان را دید، عرض کرد: «من ده فرزند دارم و تا به حال هیچ کدام از آنها را نبوسیدهام.» آن حضرت در جواب فرمود: «چه کنم که رحمت خدا را از قلب تو برده است.»
روایت دیگری هم در جلد ۴۳ کتاب بحارالانوار نوشته شده با این مضمون که شخصی به نام ابن عباس، از معاصران حیات پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله، نقل کرده که روزی عایشه به خدمت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله رفت و آن حضرت را در حالی دید که دختر خود، حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها را در آغوش گرفته و میبوسد. عایشه عرض کرد: «یا رسولالله! او را دوست دارید؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «آگاه باش که به خدا سوگند اگر تو از مقداری که من او را دوست دارم باخبر بودی، بر محبت خود نسبت به او میافزودی.»
حق فرزند بر والدین
دریافت محبت را میتوان حقی عنوان کرد که فرزند بر عهده والدین خود دارد. این نحوه اظهار علاقه پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نشان میدهد که یکی از حقوق کودک و نوجوان نسبت به بزرگترها این است که به او محبت کنند و با برآورده کردن این نیاز طبیعی در او، راه را برای هر نوع کمبود محبت و آثار منفی ناشی از آن ببندند.
اگر کودک و نوجوان از سمت والدین خود محبتی دریافت نکند، برای اینکه این کمبود به جای دیگری پناه میبرد. از طرف دیگر دریافت نکردن توجه از طرف خانواده باعث میشود که کودک و نوجوان دچار نوعی افسردگی روحی و روانی شده و زمینه انحرافات اجتماعی در وجود او شکل بگیرد.
محبت کردن پدر و مادر به فرزند یکی از آموزههای مهم در سبک زندگی اسلامی است که علاوه بر پاسخ دادن به نیاز عاطفی، مسیر تربیت صحیح او را هموار میکند.
چگونه از طریق محبت به فرزند، او را تربیت کنیم؟ بیشتر بخوانید »