سردار حاج قاسم سلیمانی

وحشت رژیم‌های عربی و کاخ سفید از تاثیرگذاری سردار سلیمانی در منطقه

سردار دل‌ها؛ از حضور بی‌چون و چرا در صحنه‌های نبرد تا شیوه مذاکره!



وحشت رژیم های عربی و کاخ سفید از تاثیرگذار سردار سلیمانی در منطقه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،  چند دهه از زمانی که امام فرمودند جبهه یک دانشگاه است می‌گذرد، سال‌ها از آن زمان گذشت و همه ما به عینه نتایج تحصیل در این دانشگاه را شاهد بودیم.

قدرت و اثرگذاری تحصیل و تربیت در این دانشگاه در شخصیت قاسم سلیمانی‌ها تجلی پیدا کرد و سبب شد که تفکر انقلاب اسلامی بعد از گذشت  چهار دهه همچنان بالنده و پرشکوه به مسیر خود ادامه دهد.

بیشتر بخوانید:

آرزوی «حاج قاسم» برای شنیدن صدای بی‌سیم

نزدیک به یک سال از آسمانی شدن سردار دل‌ها می‌گذرد و نزدیک شدن به این ایام بهانه‌ای شد تا پای صحبت‌های فردی بنشینیم که سالیان سال سرباز این مرز و بوم بوده و قریب بر ده سال مراوده نزدیک با شهید سلیمانی داشته است.

* لطفا خودتان را معرفی کنید؟

عفتی: مرتضی عفتی هستم و دارای ۶۸ سال سن. در چندین عملیات در دوران دفاع مقدس دچار مجروحیت شد و اکنون جانباز شیمیایی نیز است.

*چه شد که به فکر رفتن به جبهه جنگ افتادید و از روزهای اعزام به جبهه و انگیزه حضورتان بگویید؟

عفتی: ابتدا در ارتش بودم و سال ۵۶ بود که به جرم شورش و تبانی علیه ارتش رژیم شاهنشاهی بازداشت شدم که بعد از بازداشت فرار کردم تا پیروزی انقلاب در بیت آیت‌الله شیرازی و آیت‌الله مرعشی بودم. نمی‌دانم چندمین روز از بهمن بود که با گروهی به تهران رفتیم و برای مدتی نزد حجت‌الاسلام لاهوتی بودیم.

به همراه شهید غیور اصلی و دیگر دوستان انجمن اسلامی را راه انداختیم و ۴۰۰ نفر بودیم که کارهای متعددی انجام می‌دادیم.

سال ۵۸  یعنی قبل از شروع جنگ با همین گروه به کردستان رفتیم و سال‌های سختی برای کردستان بود. بعدها به خوزستان رفتم، درگیری‌ها در خرمشهر بالا گرفته بود، عده‌ای وابسته به گروه‌های خارج کشور بودند که ناامنی ایجاد می‌کردند. مدتی آنجا بودم و چون علاقه به درس داشتم با قبولی‌ام در دانشگاه فردوسی به مشهد آمدم که به انقلاب فرهنگی برخورد کردیم و دانشگاه‌ها بسته شد.

جنگ شروع شد و مدتی به جبهه رفتم  و برگشتم تا اینکه در سال ۶۲ به لشکر ۵ نصر رفتم و تا پایان جنگ و حتی بعد از آن هم آنجا بودم.

* از نحوه آشنایی‌تان با سردار «قاسم سلیمانی» بگویید.

عفتی: دورا دور زمان جنگ همه سردار را می‌شناختند. چون اوایل جنگ سال ۵۹ گروه ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی راه افتاد و فرماندهی این گروه را تا لشکر شدن در تمام مراحل سردار سلیمانی به عهده داشتند؛ بعضی وقت‌ها مثل عملیات کربلای یک هم‌جوار بودیم.

یک مأموریت برای چین و کره‌ شمالی برایمان پیش آمد که با هم بودیم و از آنجا شد که تقریبا ایشان مرا از نزدیک شناختند

یک مأموریت برای چین و کره‌ شمالی برایمان پیش آمد که با هم بودیم و از آنجا شد که تقریبا ایشان مرا از نزدیک شناختند. برای مدتی در منطقه جنوب شرق خدمت سردار بودیم و در زاهدان یکسری کارهایی در رابطه با اطلاعات می‌کردیم تا زمانی که آقای قالیباف فرمانده نیروی انتظامی شدند که من در آن زمان فرمانده تیم عملیاتی مقداد در سیستان‌وبلوچستان بودم.

به برکت اتفاقات متعددی که در زندگی‌ام بود در تمام بخش‌های نیروهای مسلح بودم و در نهایت در سپاه بازنشسته شدم.

* از ویژگی‌های سردار سلیمانی در دوران جنگ برایمان بگویید.

عفتی: تمام فرماندهان در رده حاج قاسم یک سری ویژگی‌های مشترک مانند متقی بودن، خودشکن بودن و شجاع بودن را داشتند و جای خود را در قلبمان داشتند اما محبتی که نسبت به حاج قاسم در دلمان بود چشم گیر بود و صفت دل‌ها به حق زیبنده ایشان است.

* چه مسئله‌ای باعث شد تا سردار بین همرزمان خود به این درجه از محبوبیت برسند؟

عفتی: حاج قاسم قبل از اهداف نظامی اولین کارش تصرف دل‌های رزمندگان، اطرافیان و دوستانش بود و واقعاً فاتح دل‌ها بود. قبل از اینکه تیر را به دشمن بزند تیر عشق و محبت را به قلب همه رزمندگان می‌زد و اتفاقا خوب هم به هدف می‌زد.

حاج قاسم قبل از اهداف نظامی اولین کارش تصرف دل‌های رزمندگان، اطرافیان و دوستانش بود و واقعاً فاتح دل‌ها بود

در سفر کره شمالی که بودیم سفیر کره شنیده بود سردار سلیمانی هستند به دیدنمان آمده بود و اولین مسئله‌ای که مطرح شد و شنونده آن بودم در رابطه با حضرت زهرا(س) و ائمه اطهار بود که سفیر گفتند در اینجا از نعمت برگزاری مراسم برای ائمه(ع) محرومیم، در میان شما کسی نیست که بتوانید برای ما و خانواده‌ها مراسمی برگزار کنید؟ سردار گفتند بله هستند شما مکان را مهیا کنید انشاءالله مراسم را برگزار می‌کنیم.

با خودمان گفتیم خدایا همراه ما چه کسی مداح است؟! وقتی سفیر رفت سردار صدا زد و گفت آقای عفتی امشب آماده باش باید بخوانی. گفتم من؟! گفتند بله. به ایشان گفتم من که بلد نیستم و سردار شب‌های جبهه‌ها را برایم یادآوری کرد که به ایشان گفتم آنجا سنگر بود و حال خوشی بود و یک یا حسین می‌گفتیم اشک همه جاری می‌شد اما سردار گفتند که اینجا هم همانگونه مداحی کنیم و اتفاقا از مراسم‌هایی بود که همیشه به یاد دارم و خاطراتش در قلبم ثبت شده است و هیئتی و مراسم دلنشینی  برای یک جمع حدود نود نفره تشکیل شد و فکر می‌کنم مقارن با دهه فاطمیه هم بود.

سردار سلیمانی در سایه اهل بیت بود و ارادت ویژه‌ای که به حضرت فاطمه زهرا(س) داشتند از ویژگی‌های بارزشان بود

برای ما جالب بود که در بین آن همه مسائل گوناگون سردار آنجا می‌خواهد پرچم ائمه اطهار(ع) را بردارد؛ همیشه در سایه اهل بیت بود و ارادت ویژه‌ای که به حضرت فاطمه زهرا(س) داشتند از ویژگی‌های بارزشان بود.

عزت و ذلت دست خداست، من فرماندهان شجاع‌تر، مدیرتر و متقی‌تر از حاج قاسم هم دیده‌ام اما به اعتقادم عزتی که  حاج قاسم دارد یک مسئله الهی است و فقط خواست خداست؛ مگر می‌شود اینقدر محبوبیت که حتی دشمنان حاج قاسم دوستش دارند و به بزرگی ایشان اذعان داشتند.

* با توجه به اینکه شما مدتی را در کنار حاج قاسم بودید می‌توانید چند ویژگی سردار دل‌ها و رفتارشان با نیروها را برایمان بازگو کنید؟

عفتی: حاج قاسم از فرماندهانی بود که هیچ چیز برای خودش نگه نداشت جز خدا و برای هر کاری تنها رضایت خدا برایش ملاک بود؛ من این مسئله را زمانی که در خدمتش بودم به چشم خود می‌دیدم.

تقدیرنامه‌های زیادی از خیلی از مسئولان دارم اما حاج قاسم پنج تا تقدیر به من داده که دیدن آن برایم لذت‌بخش است و این مسئله مربوط به بعد از شهادتشان نمی‌شود بلکه از همان ابتدا هیچکس برایم حاج قاسم نمی‌شد.

زمانی که در کویر بودم خیلی به سردار نزدیک بودم، یک روز رفتم زاهدان و متوجه شدم چند نفر از دوستان شهید شده بودند، حاج قاسم به خاطر ناراحتی که داشتند چهار وعده چیزی نخورده بودند و تنها در اتاقشان بودند و زمانی که رفتم یکی از دوستان گفت بهتر است بروی و صحبت کنی تا چیزی بخورند؛ به نیروهایشان اهمیت زیادی می‌دادند و این مسئله را زمانی که در بیمارستان بنت‌الهدی مشهد بستری بودم و به ملاقاتم آمدند درک کردم.

سردار به عهد خود وفادار بود

* از خاطراتتان با سردار بگویید.

عفتی: یک روز در ماده کاریز بودم بی‌سیم‌چی گفت حبیب با یاسر کار دارد (اسم من یاسر بود و حبیب سردار سلیمانی)، دستور دادند هرچه سریع‌تر با نیروها بیا کوله‌سنگی که اشرار حدود ۹۰ نفر از نیروهای آموزشی نیروی انتظامی را گروگان گرفته و قصد دارند ازطریق پاکستان یا افغانستان به آن ‌سوی مرز ببرد و نباید بگذاریم این کار صورت بگیرد.

با نیروهای مستقر در ماده کاریز حرکت کردم وقتی به کوله‌سنگی رسیدم سردار با صدای بلند گفت: کسی که باید برود بالا آمد، آن زمان فرمانده نیروی انتظامی سردار بهرام نوروزی بود ایشان هم آنجا بود.

نحوه مذاکره سردار سلیمانی

متوجه شدم اشرار در ملک سیاه کوه مستقر شده‌اند و سردار سلیمانی با کسب تکلیف از مقام معظم رهبری این اجازه را گرفته بود که اگر حتی متحمل یک جنگ هشت ساله دیگر شویم گروگان‌ها باید آزاد شوند، این فرمان تا اندازه‌ای مشکل ما را حل می‌کرد یعنی می‌توانستیم با نفوذ در خاک پاکستان وافغانستان اشرار را محاصره کنیم که این کار به سرعت انجام شد ولی مشکلات برای عملیات بود چرا که اگر می‌خواستیم اجرای آتش کنیم و با توپخانه و خمپاره اشرار را وادار به تسلیم کنیم گروگان‌ها قطعاً آسیب می‌دیدند و اگر می‌خواستیم محاصره را طولانی کنیم اولا مشکل بود و ثانیاً باز هم گروگان‌ها تلف می‌شدند.

یک راه باقی بود و قبول تلفات آن هم با ریسک بالا وعملیات نفوذ که بسیار مشکل بود. دشمن روی ارتفاع بر ما مسلط بود و امکان مانور را برای دشمن فراهم می‌کرد که با کمترین تلفات بیشترین تلفات را از ما بگیرد. چاره‌ای نداشتیم جز قبول تلفات و مقام معظم رهبری فرمان را صادر فرموده بودند که باید گروگان‌ها آزاد شوند.

توسط بی‌سیم راکال با بیت حضرت آقا ارتباط داشتیم و هر لحظه حضرت آقا نتیجه را می‌پرسیدند بعد از اینکه سردار از محاصره کامل اطمینان پیدا کردند دستور حمله را صادر نمودند ابتدا نیروهایی که از آن طرف مرز برای کمک به اشرار از طریق رباط افغانستان در حرکت بودند با اجرای آتش حجیم و دقیق یا کشته شدند و یا فرار کردند.

از مکالمه‌ای که بین اشرار و نیروهای آن طرف مرز شنود می‌شد گویا وحشت اشرار بود. قبل از اجرای آتش فردی به‌نام خلیفه که خود را حاکم رباط می‌خواند می‌خواست میانجی‌گری کند سردار قبول نکرد و به من دستور حرکت داد و من با نیروها حرکت کردم مخصوصا سردار از جایی دستور حرکت داد که کاملا در دید دشمن قرار بگیریم بعد از آن اجرای آتش و حرکت ما اشرار راضی به مذاکره شدند و سردار پس از کسب تکلیف از حضرت آقا و بهم خوردن تعادل روحی دشمن توسط خلیفه راضی به مذاکره شد.

سردار سلیمانی قاعده مذاکره را بلد بود

من قاسم سلیمانی هستم خوب بدانید با چه کسی طرف هستید، ده دقیقه دیگر ملک سیاه را به آتش می‌کشم و نسلی از شما باقی نخواهم گذاشت سردار قاعده مذاکره را بلد بود. آن‌ها وقت خواستند سردار قبول نکرد و پیام داد که ما جنگ هشت ساله را پشت سر گذاشته‌ایم اگر فکرمی‌کنید گروگان‌ها مانعی برای اجرای عملیات هستند در اشتباه هستید. ما برای حفظ کشور و انقلاب هیچ ابایی از تقدیم شهید نداریم. من قاسم سلیمانی هستم خوب بدانید با چه کسی طرف هستید، ده دقیقه دیگر ملک سیاه را به آتش می‌کشم و نسلی از شما باقی نخواهم گذاشت.

دشمن ترسیده بود و پیشنهاد کردند شما یک راه را باز بگذارید ما می‌رویم و گروگان‌ها در اختیار شما باشد. سردار با هیبت و قاطع فرمود تا گروگان‌ها آزاد نشوند حرف مذاکره نزنید آماده باشید که من دستور حمله را صادر کردم و با بیسیم اعلام شروع حمله دادند. وقتی دشمن قاطعیت سردار را دید پرسید چه ضمانتی هست که بعد از اینکه گروگان‌ها آزاد شدند شما عملیات نکنید؟ سردار گفت من قاسم سلیمانی هستم و باید به قول و عهدی که می‌دهم اطمینان کنید.

نمی‌دانم در این پیام چه بود که راضی شدند بدون هیچ پیش ‌شرطی گروگان‌ها را آزاد کردند و بعد هر چه بچه‌ها اصرار بر ادامه عملیات کردند راضی نشد. حتی بچه‌ها گفتند شما بروید ما ادامه می‌دهیم سردار با اطمینان گفت: قطعا حضرت آقا راضی نخواهند شد و وقتی از آقا پرسیدند ایشان فرمودند به قول خودتان وفا کنید. سردار خود در صحنه نبرد بود و خیلی وقت‌ها همانند یک تک‌ور ساده عمل می‌کرد.

* خاطره دیگری از سردار سلیمانی به یاد دارید؟

عفتی: بین ده سلم و حیدرآباد که آخرین آبادی‌های شهرستان نهبندان است و بعد کویر شروع می‌شود یک راه وجود دارد که این راه بسیار با اهمیت به نام گدار یگ است و هر کاروانی که از سیستان و نصرت‌آباد قصد عبور از کویر مرکزی را دارد باید از این گدار عبور کند و دیگر راه امنی تا لوط زنگی‎احمد نیست.

از گدار ریگ هر کسی نمی‌توانست عبور کند مگر آن‌هایی که تمرین رانندگی در این مسیرها را دارند و حتما باید ماشین کمک‌دار باشد. اشرار وقتی به گدار ریگ می‌رسند حتما باید باد لاستیک‌ها را کم کنند و وقتی عبور کردند دوباره با ناسوس که بسیار سخت است لاستیک‌ها را باد کنند و بعد یا از آب یلان یا ده‌سلم ادامه راه را بدهند.

پس کاروان‌ها ناچارند توقفی داشته باشند و همین توقف برای ما یک شکارگاه بود و کاروان‌های زیادی را در این‌ منطقه منهدم می‌کردیم. کاروان‌های اشرار به قدری در رانندگی مسلط بودند که‌ در حرکت نمی‌شد با آن‌ها جنگید و مواردی را دیده‌ام که چون باورش دور از ذهن است سعی می‌کنم بیان نکنم.

طی دوازده سال که با آنان جنگیدیم نتوانستیم در حرکت کاروانی را بزنیم در هر صورت با توجه به اهمیت منطقه تصمیم بر این شد که یک گردان در آنجا مستقر شود. سردار باید خودش می‌دید و بعد تصمیم می‌گرفت و در رابطه با این استقرار یادم هست برای اولین بار که اعلام کردم من از گدار ریگ عبور کردم حدود چهار ساعت بعد شخصا به منطقه آمد و صحت حرفم برایشان یقین شد و بعد از یقین به اهمیت این منطقه دستور استقرار دادند.

* زمانی که نیروها در منطقه مستقر شدند آیا سردار سلیمانی هم به منطقه آمدند؟ چه اتفاقی افتاد؟

عفتی: منطقه بسیار با اهمیت بود ولی بسیار مشکل و خطرناک ولی آنقدر اهمیت داشت که سردار همه سختی‌ها را قابل پذیرش تشخیص دادند و مستقر شدیم. اصلا لازم نبود که سردار آنجا بیایند و به فرض که بیایند لازم نبود که شب بیایند و بمانند اما یک روز غروب دیده‎بان خبرداد دو ماشین از چاهداشی به طرف ما می‌آید با عقبه خود در نهبندان تماس گرفتم پرسیدم کسی به سمت ما می‌آید که اظهار بی‌اطلاعی کردند.

بعد از مدتی دیدم سردار سلیمانی است و تعجب کردیم این وقت سردار سلیمانی چرا به صورت زمینی آن هم بدون مراقبت قابل قبولی آمده بودند؟ سردار علی محمدرضایی فرمانده تیپ هم بود و مثل من متعجب بود که سردار تشریف آوردند و متوجه شدیم که قصد دارند شب را بمانند هر چه اصرار کردیم که برگردند قبول نکردند و گفتند چه فرقی بین من و شماست؟

با سردار رضایی نگران بودیم چراکه منطقه‌ ناامن بود و امکانات کافی نبود. هر چه‌ التماس کردیم نشد و نهایتا تصمیم گرفتیم منطقه را قرمز کنیم تا کاروانی اگر قصد عبور دارد منصرف شود. چند گروه برداشتیم تا هم منطقه را شلوغ کنیم و هم مبادی ورودی را کمین بگذاریم.

شهادت تنها آرزوی سردار دل‌ها بود

به نزدیک آب‌یلان که رسیدیم بیسیم‌ها شروع به هیاهو کردند. صدای سردار را شناختم و پرسیدم چه خبر شده که گفتند ما محاصره شدیم. سریع وضعیت را بررسی کردم و متوجه‌ شدم فقط سمت شرق نیروهای اشرار هستند و با سرعت خودمان را به مقرر ساندیم. ساعت ۱۱شب بود و تمام حواسمان به ‌سردار بود تا رسیدم دیدم روی ارتفاع بچه‌ها را سازمان می‌دهند گفتم سردار شما بروید داخل سنگر تا یک تیم آماده کنم شما را به نهبندان ببرد، خندید و گفت ‌کجا برم؟ هرچه التماس کردیم حاضر نشدند و حتی حاضر نبودند از داخل سنگر افراد را هدایت کنند و روی همان ارتفاع ماندند و گفتند وقت را تلف نکنید و در صحنه ماندند و اقدامات اشرار در آن شب ناکام ماند و ماشین‌هایی نیز منهدم شدند. سردار تا صبح ماندند و بعدا برای بررسی و جمع‌آوری امکانات به جا مانده از اشرار رفتند و گفتند هر زمان و هر مکان که مقدر باشد آن اتفاق خواهد افتاد و برای آن اتفاق دعا کن…..شهادت…نه چیز دیگر.

* همه ما می‌دانیم که سردار سلیمانی در وصیت نامه‌اش تأکید ویژه‌ای به ولایت فقیه داشتند و  تأکید کرده بودند؛ خیمه ولایت را رها نکنید، حال شما که یکی از همرزمان ایشان بودید آیا خاطره یا تأکیداتی از سردار دل‌ها در مقوله ولایت فقیه به یاد دارید؟

عفتی: درباره ولایی بودن سردار خاطرات بسیار است و یکی از آن‌ها را برای شما بازگو می‌کنم.

روزی در کویر گودال ریگ نشسته بودیم، به جهت زمانی آن ایام مقارن شده بود با انتخاباتی بین آقایان خاتمی و ناطق نوری من گفتم سردار ما در بیابان‌ها هستیم و از اوضاع سیاسی هیچ خبری نداریم و فقط همین اسلحه و بیابان را شناختیم و هر طرفی را هم نگاه می‌کنیم یک روحانی است و از کجا بدانیم که حق کجاست؟

سردار گفت تو دیگر چرا؟ تو که مرد کویری. گفتم کویر مگر دانشگاه یا کلاس درس است؟ گفتند بله و در ادامه برایم مثالی زدند و گفتند: تو وقتی در کویر می‌خواهی بروی آیا نگاه به راه‌های مختلف می‌کنی، متکی به راه‌ها هستی؟ گفتم نه اینطور نیست و از نقطه شاخص استفاده می‌کنم و برایشان مثال زدم.

سردار سلیمانی رو به من کرد و گفت: باید در این عالم هم نقطه شاخص داشته باشی و آن هم کسی نیست جز مقام معظم رهبری، اگر در تمام کارهایمان نقطه شاخصمان ایشان باشد گمراهی نداریم

بعد سردار رو به من کرد و گفت: باید در این عالم هم نقطه شاخص داشته باشی و آن هم کسی نیست جز مقام معظم رهبری، اگر در تمام کارهایمان نقطه شاخصمان ایشان باشد گمراهی نداریم.

* طی مدتی که با سردار سلیمانی بودید آیا به منزل ایشان هم رفتید؟ فضای اتاق سردار چگونه بود؟

عفتی:  به خاطر دارم یک مرتبه در شمال شرق کرمان که متصل به کویر لوت می‌شد ناامنی زیاد بود. سردار از من خواستند که خانواده‌ام را به کرمان بیاورم چون در زمان عصر نمی‌شد که به شناسایی بپردازیم. من هم خانواده‌ام را به مکانی آوردم که سردار آن را برای خانواده‌های شهدا و جانبازان و ایثارگران آماده کرده بودند. یک شب به همسرشان گفتند که امشب من و آقای عفتی برای شام نیستیم.

به یاد دارم در خانه ایشان اتاقی بود که تمامش عکس شهدا بود و سردار می‌گفتند من هر وقت دلم می‌گیرد به این اتاق می‌آیم و عکس دوستان شهیدم را می‌بینم. به سمت مرکز شهر کرمان به راه افتادیم و همه هم سردار را می‌شناختند و با ایشان سلام و علیک داشتند.

* از هم‌صحبتی و همنشینی با سردار سلیمانی در شهر کرمان خاطره‌ای برایمان بگویید.

عفتی: به مرکز شهر که رسیدیم ما را به یک رستوران سنتی بردند و من هم بسیار از این کار تعجب کردم، ایشان رو به من کرد و گفتند حتما با خودت گفتی چرا مرا به اینجا آورده؟! گفتم بله حقیقتش برایم سؤال شده!

با مزاح گفتند فکر نکنی فقط شما مشهدی‌ها طرقبه شاندیز دارید. گفتند البته سه دلیل دارم برای اینکه تو را به اینجا آوردم این اولین دلیل!

۲ درس مهم سردار سلیمانی

سردار سلیمانی: در مملکتی که افسر هوانیروی آن مجبور باشد شب مشغول به گارسونی باشد روزگار خوشی را نمی‌بینم و مسئولان باید جواب دهند

گفتم خوب دومین دلیل چیست؟ ایشان گارسون را صدا زدند گارسون هم آمد و گفت بله سردار؟ گفتند شغلت چیست؟ و گارسون گفت: عرض کردم خدمتتان قبل که من افسر هوانیرو هستم و بعد سردار از او خواست برود و رو به من کرد و گفت دلیل دومش این است آقای عفتی. در مملکتی که افسر هوانیروی آن مجبور باشد شب مشغول به گارسونی باشد روزگار خوشی را نمی‌بینم و مسئولان باید جواب دهند.

سردار از من خواست پرده را کنار بزنم و از من پرسید چه چیز می‌بینی؟ گفتم شهر و مغازه و مردم را می‌بینم، سردار به من گفتند: من هر سه چهار ماهی که فرصت کنم به اینجا می‌آیم و می‌نشینم پرده را کنار می‌زنم و می‌گویم: قاسم یادت نرود که تو روزی اینجا کارگری می‌کردی!

اگر حاج قاسم می‌شود حاج قاسم فقط به‌خاطر شجاعت یا متقی بودن ایشان نیست بلکه به‌خاطر این است که ایشان هرگز خود را در دنیا گم نکرد همان قاسمی که سال ۶۰ بود همان قاسم در سال ۹۸ نیز بود.

* چرا از مکتبی به نام مکتب حاج قاسم سخن می‌گوییم؟

عفتی: اگر تاریخ ۲۰۰ ساله ایران را بررسی کنیم پس از نبرد آقا محمدخان قاجار هر گاه که جنگیدیم قطعه‌ای از خاک ایران جدا شد. سال ۵۹ هیچ دوستی در دنیا نداریم و از ۱۹ کشور اسیر داشتیم و دنیا از شرق و غرب علیه ما بسیج شده بودند و راحت می‌گفتند پنج ایران کوچک بهتر از یک ایران بزرگ است و این همه ناامنی، خلق عرب، خلق ترک، خلق بلوچ، خلق ترک و کرد و حتی مدیران پخته نبودند و ثروتی نداشتیم. باید فکر کنیم چه چیز ما را در این جنگ حفظ کرد؟

مکتب حاج قاسم برای خودش نیست بلکه برای تمام کسانی است که مثل حاج قاسم فکر می‌کنند و این افراد کم هم نیستند

غیر از مکتب حاج قاسم و تفکر انقلابی چیزی نمی‌توانست ما را حفظ کند. مکتب حاج قاسم برای خودش نیست بلکه برای تمام کسانی است که مثل حاج قاسم فکر می‌کنند و این افراد کم هم نیستند و نمی‌توانیم بگوییم این تفکر برای یک انسان است بلکه یک مکتب با پایه‌های قوی اعتقادی است.

اعتقاد به خداوند تبارک و نگاه مردم‌سالاری در دوران جنگ داشتیم و حاج قاسم این نگاه را داشت که روح خدا در مردم است و باید به بهترین نحو به این مردم خدمت کرد.

مردم از خدا جدا نیستند و همه‌چیز برای مردم است و اگر مثل دوران جنگ مسائل مربوط به سیاست خارجی، اقتصادی و همه مسائل بر مبنای مردم باشد این همه آزار و خوردن حق مردم صورت نمی‌گرفت.

می‌گویند: اگر در میدان جنگ نیروهای خودی و سنگر فرماندهی را گم  کردید ببینید آتش دشمن کجاست؟ اگر دشمنانی مانند آمریکا و انگلیس افرادی مانند ولی فقیه و حاج قاسم را نزنند جای سؤال است.

مسئولان باید ببینند که کدامیک از کشورها در روزهای سخت با ما بودند؟ چرا دشمن بسیج و سپاه را می‌کوبد؟ چرا به فکر تفرقه‌افکنی است؟ دولتمردان به تاریخ نگاه کنند که ببینند دوست و دشمن ما کیست؟

دشمن اصلا نمی‌خواهد ایران و قدرتی این‌چنینی باشد. اگر مردم ایران را دوست دارند چرا به ما تروریست می‌گویند و این ملت را تحریم می‌کنند؟ برخی ساده‌اندیش هستند و دل خود را خوش به جوبایدن می‌کنند در حالی که سیاست‌های کلی آمریکا را نه ترامپ تعیین می‌کند و نه جو بایدن و دشمنی آمریکا ما با ملت ایران یک مسئله روشن و واضح است.

یک مأموریت برای چین و کره‌ شمالی برایمان پیش آمد که با هم بودیم و از آنجا شد که تقریبا ایشان مرا از نزدیک شناختند



منبع خبر

سردار دل‌ها؛ از حضور بی‌چون و چرا در صحنه‌های نبرد تا شیوه مذاکره! بیشتر بخوانید »

نگاهی به چند کتاب خواندنی درباره «حاج قاسم سلیمانی»

نگاهی به چند کتاب خواندنی درباره «حاج قاسم سلیمانی»

مروری بر کتاب‌هایی درباره حاج قاسم سلیمانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، به مناسبت اولین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، مرکز رسانه‌ای شیرازه با همکاری کتابشهر ایران ۹ اثر از بین آثار تولیدشده درباره این شهید را معرفی کرده و عرضه خواهند کرد. این آثار به این شرح  است:

کودکان زیادی در شهادت حاج قاسم سلیمانی غمگین شدند و نسبت به جنایت آمریکایی‌ها به خشم آمدند و بی‌تردید کودکان امروز که آینده‌سازان آینده خواهند بود، این جنایت را فراموش نخواهند کرد. «من قاسم سلیمانی هستم» روایتگر مراحل مختلف زندگی شهید از تولد تا شهادت برای آینده‌سازان این مرزوبوم است که به قلم محمدحسین خانی نوشته و در انتشارات مبشر چاپ شده است.

مخاطب در کتاب «این مرد پایان ندارد» از فرمانده جبهه مقاومت، خاطراتی را می‌خواند که تعدادی از آن‌ها برای اولین‌بار منتشر می‌شوند. نگارنده تلاش کرده است مطالب کتاب به گونه‌ای سامان یابد تا خواننده مکتب شهید قاسم سلیمانی را بیشتر بشناسد.

ویژگی این کتاب تصاویر رنگی منتشرنشده از حاج قاسم است. این کتاب به قلم سیدعلی بنی‌لوحی نوشته و در انتشارات راه‌بهشت چاپ شده است.

کتاب «سلیمانی عزیز» حاوی خاطراتی متفاوت و خوانده‌نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است، از کرمان تا کرملین، از جنگ با آمریکایی‌ها در نجف تا نبرد با داعش در شهر محاصره‌شده آمرلی، از عموقاسم فرزندان شهدای مدافع حرم تا ژنرال سلیمانی دلهره‌آور اوباما. این کتاب به همت جمعی از نویسندگان در انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.

کتاب «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» اطلاعات مستندی را درباره این شهید به مخاطب ارائه می‌دهد.

این کتاب برمبنای سخنان شهید و خاطرات دیگران، به صورت جامع، خلاصه و مستند از خصوصیات مکتب و تفکرات شهید سلیمانی توسط همرزم و دوست نزدیک و صمیمی او، علی شیرازی نوشته و در انتشارات خط مقدم چاپ شده است.

کتاب «شرح دلبری» نگاهی گذرا به وصیت‌نامه حاج قاسم که منشور عشق و دلدادگی و انسانیت است انداخته و با گریز به اندیشه‌های والای او، روزنه‌ای برای فهم بهتر آن و اعتلای مکتب سلیمانی است. محمدعلی تولائی این کتاب را در انتشارات آستان قدس رضوی منتشر کرده است.

کتاب «عموقاسم» با انتخاب هدفمند ۲۰ داستان، کودک را با روایاتی از شخصیت حاج قاسم آشنا می‌کند و برای نهادینه‌سازی پیام هر داستان، تمرینی ذیل آن طراحی شده تا مخاطب را به تفکر برانگیزد و الگوگیری از سردار را نهادینه کند. این کتاب به قلم محمدعلی جابری در انتشارات کتابک چاپ شده است.

امیرالمؤمنین در نامه ۵۳ نهج‌البلاغه توصیه‌های مهمی به فرمانده سپاه خود جناب مالک اشتر کرد. این توصیه‌ها محدود به زمان و مکان خاصی نبود. در زمان ما مالک اشتر دیگری پا به عرصه نهاد و توصیه‌های مولای متقیان را عملی کرد. کتاب «مالک زمان» مشتمل بر ۵۰ داستان زیبا و تطبیقی از زندگی و مجاهت‌های سرداران رشید اسلام و مالک اشتر و حاج قاسم سلیمانی است. گروه نویسندگان انتشارات ابراهیم هادی این کتاب را تدوین کرده‌اند.

«متولد مارس» روایتی از خاطرات دوستان، هم‌رزمان و نزدیکان حاج قاسم سلیمانی است. این خاطرات از تحولات سوریه و عراق تا شهادت و همچنین درباره خلق‌وخوی این شهید و شیوه زندگی اوست که به صورت مصاحبه جمع‌آوری شده است. علی ‌اکبری مزدآبادی این کتاب را در انتشارات یازهرا منتشر کرده است.

«آورتین» فقط اسم یک روستای دورافتاده در اطراف کرمان نیست. آورتین یادآور حماسه ایستادگی و مبارزه حاج قاسم در برابر کسانی است که امنیت و آرامش مردم را هدف گرفته بودند؛ داستان یک جنگ نابرابر با کسانی که از هیچ جنایتی خودداری نمی‌کردند. این کتاب به قلم بهزاد دانشگر در انتشارات ستارگان درخشان چاپ شده است.

علاقه‌مندان برای تهیه این کتاب‌ها می‌توانند به کتاب‌فروشی‌های معتبر در سراسر کشور مراجعه کرده یا از طریق سایت کتابیکا به آدرس  ketabika.com  یا از طریق فروشگاه‌های کتابشهر ایران آن‌ها را خریداری کنند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، به مناسبت اولین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، مرکز رسانه‌ای شیرازه با همکاری کتابشهر ایران ۹ اثر از بین آثار تولیدشده درباره این شهید را معرفی کرده و عرضه خواهند کرد. این آثار به این شرح  است:

کودکان زیادی در شهادت حاج قاسم سلیمانی غمگین شدند و نسبت به جنایت آمریکایی‌ها به خشم آمدند و بی‌تردید کودکان امروز که آینده‌سازان آینده خواهند بود، این جنایت را فراموش نخواهند کرد. «من قاسم سلیمانی هستم» روایتگر مراحل مختلف زندگی شهید از تولد تا شهادت برای آینده‌سازان این مرزوبوم است که به قلم محمدحسین خانی نوشته و در انتشارات مبشر چاپ شده است.

مخاطب در کتاب «این مرد پایان ندارد» از فرمانده جبهه مقاومت، خاطراتی را می‌خواند که تعدادی از آن‌ها برای اولین‌بار منتشر می‌شوند. نگارنده تلاش کرده است مطالب کتاب به گونه‌ای سامان یابد تا خواننده مکتب شهید قاسم سلیمانی را بیشتر بشناسد.

ویژگی این کتاب تصاویر رنگی منتشرنشده از حاج قاسم است. این کتاب به قلم سیدعلی بنی‌لوحی نوشته و در انتشارات راه‌بهشت چاپ شده است.

کتاب «سلیمانی عزیز» حاوی خاطراتی متفاوت و خوانده‌نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است، از کرمان تا کرملین، از جنگ با آمریکایی‌ها در نجف تا نبرد با داعش در شهر محاصره‌شده آمرلی، از عموقاسم فرزندان شهدای مدافع حرم تا ژنرال سلیمانی دلهره‌آور اوباما. این کتاب به همت جمعی از نویسندگان در انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.

کتاب «شاخص‌های مکتب شهید سلیمانی» اطلاعات مستندی را درباره این شهید به مخاطب ارائه می‌دهد.

این کتاب برمبنای سخنان شهید و خاطرات دیگران، به صورت جامع، خلاصه و مستند از خصوصیات مکتب و تفکرات شهید سلیمانی توسط همرزم و دوست نزدیک و صمیمی او، علی شیرازی نوشته و در انتشارات خط مقدم چاپ شده است.

کتاب «شرح دلبری» نگاهی گذرا به وصیت‌نامه حاج قاسم که منشور عشق و دلدادگی و انسانیت است انداخته و با گریز به اندیشه‌های والای او، روزنه‌ای برای فهم بهتر آن و اعتلای مکتب سلیمانی است. محمدعلی تولائی این کتاب را در انتشارات آستان قدس رضوی منتشر کرده است.

کتاب «عموقاسم» با انتخاب هدفمند ۲۰ داستان، کودک را با روایاتی از شخصیت حاج قاسم آشنا می‌کند و برای نهادینه‌سازی پیام هر داستان، تمرینی ذیل آن طراحی شده تا مخاطب را به تفکر برانگیزد و الگوگیری از سردار را نهادینه کند. این کتاب به قلم محمدعلی جابری در انتشارات کتابک چاپ شده است.

امیرالمؤمنین در نامه ۵۳ نهج‌البلاغه توصیه‌های مهمی به فرمانده سپاه خود جناب مالک اشتر کرد. این توصیه‌ها محدود به زمان و مکان خاصی نبود. در زمان ما مالک اشتر دیگری پا به عرصه نهاد و توصیه‌های مولای متقیان را عملی کرد. کتاب «مالک زمان» مشتمل بر ۵۰ داستان زیبا و تطبیقی از زندگی و مجاهت‌های سرداران رشید اسلام و مالک اشتر و حاج قاسم سلیمانی است. گروه نویسندگان انتشارات ابراهیم هادی این کتاب را تدوین کرده‌اند.

«متولد مارس» روایتی از خاطرات دوستان، هم‌رزمان و نزدیکان حاج قاسم سلیمانی است. این خاطرات از تحولات سوریه و عراق تا شهادت و همچنین درباره خلق‌وخوی این شهید و شیوه زندگی اوست که به صورت مصاحبه جمع‌آوری شده است. علی ‌اکبری مزدآبادی این کتاب را در انتشارات یازهرا منتشر کرده است.

«آورتین» فقط اسم یک روستای دورافتاده در اطراف کرمان نیست. آورتین یادآور حماسه ایستادگی و مبارزه حاج قاسم در برابر کسانی است که امنیت و آرامش مردم را هدف گرفته بودند؛ داستان یک جنگ نابرابر با کسانی که از هیچ جنایتی خودداری نمی‌کردند. این کتاب به قلم بهزاد دانشگر در انتشارات ستارگان درخشان چاپ شده است.

علاقه‌مندان برای تهیه این کتاب‌ها می‌توانند به کتاب‌فروشی‌های معتبر در سراسر کشور مراجعه کرده یا از طریق سایت کتابیکا به آدرس  ketabika.com  یا از طریق فروشگاه‌های کتابشهر ایران آن‌ها را خریداری کنند.

منبع خبر

نگاهی به چند کتاب خواندنی درباره «حاج قاسم سلیمانی» بیشتر بخوانید »

از «انتقام سخت» سخن نگویید، آمریکا عصبانی می‌شود! / آقای آخوندی؛ چند واحد مسکن اجتماعی برای مردم ساختی!؟

از «انتقام سخت» سخن نگویید، آمریکا عصبانی می‌شود! / آقای آخوندی؛ چند واحد مسکن اجتماعی برای مردم ساختی!؟


سرویس سیاست مشرق- روزانه می‌توان از لابه‌لای گزارش‌ها و عناوین خبری رسانه‌های مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابل‌توجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که می‌تواند برای مخاطبین قابل‌استفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه “ویژه‌های مشرق” نکات و تأملات قابل‌استخراج از رسانه‌ها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با   «ویژه های مشرق» همراه شوید.

*******

**از «انتقام سخت» سخن نگویید، آمریکا عصبانی می شود!

روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان «ترامپ و تهدید ایران» به قلم «فریدون مجلسی» دیپلمات سابق نوشت: «امریکا که سال گذشته با ترور سردار سلیمانی بنزین بر آتش تنش در منطقه ریخته حالا مدعی است برخی اظهارات مقامات ایرانی پیرامون انتقام‌گیری خطرناک است و وعده برخورد سخت داده است. این رفتارهای یکجانبه‌گرایانه و خطرآفرین دولت ترامپ در روزهای آینده هم ادامه خواهد داشت و امیدواریم که ایران و جامعه جهانی بتوانند در این بازه زمانی تا پایان دولت دونالد ترامپ به سلامت عبور کنند. چرا که هر اتفاقی در این میان بیفتد این مردم ایران هستند که آسیب می‌بینند».

این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «همچنان نگرانی‌های زیادی وجود دارد چرا که دونالد ترامپ رییس‌جمهور امریکا از سلامت روانی کافی برخوردار نیست و ممکن است بدون سنجیدن شرایط و در نظر گرفتن تبعات موضوع دست به هر اقدام خطرناکی بزند. باید در نظر داشت که طی این مدت به صلاح نیست که با اظهاراتی تند یا تهدید چنین فردی را تحریک کرد، زیرا ترامپ نشان داده بدون توجه به عواقب و مشکلاتی که می‌تواند اقداماتش به همراه داشته باشد، ممکن است دست به کارهایی بزند که توجیه عقلانی برای آنها نداشته باشد».

این دیپلمات سابق تاکید کرده است که «ترامپ از سلامت روانی کافی برخوردار نیست»؛ نکته جالب اینجاست که در سالهای اخیر فعالین اصلاح طلب از جمله نویسنده همین یادداشت در کنار حجاریان، تاجزاده، علوی تبار، عبدی، حسین موسویان، کرباسچی و…به دفعات اصرار می کردند که ما می توانیم با ترامپ مذاکره کرده و به توافق برد-برد برسیم.

این فعال سیاسی اصلاح طلب در لفافه تاکید کرده که در آستانه سالگرد شهادت سردار سلیمانی، مقامات ایران باید از بیان اظهارات تند پرهیز کرده و ترامپ را تحریک نکنند.

این ادعای مضحک در حالی است که همین پارسال ایران- در اقدامی بی سابقه- با موشک باران پایگاه عین الاسد، آمریکا را تحقیر کرد. مقامات آمریکایی و از جمله ترامپ در ابتدا با لاف زنی از پاسخ قاطع سخن گفتند ولیکن به فاصله بسیار کوتاهی، از موضع قبلی عقب نشینی کرده و اقدامی انجام ندادند.

این فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشت مذکور ابراز امیدواری کرده است که «ایران و جامعه جهانی بتوانند در این بازه زمانی تا پایان دولت دونالد ترامپ به سلامت عبور کنند»؛ این در حالی است که «جو بایدن» و تیم وی سابقه تشکیل و تجهیز و حمایت همه جانبه از داعش را در کارنامه خود دارند.

در مقطعی که جو بایدن معاون اول رئیس جمهور بود، دانشمندان هسته ای در ایران ترور شده و قانون وضعیت اضطراری علیه ایران تمدید شد.

بایدن در سال ۹۴ و در ماه عسل روابط دولت روحانی با دولت اوباما در اظهارنظری خصمانه گفت «لازم باشد با ایران وارد جنگ می شویم». بایدن و اوباما و کلینتون از جمله حامیان اصلی فتنه ۸۸ نیز بوده اند.

طیف تندرو اصلاح طلب همواره نسخه ضعف و حقارت و استیصال می پیچد؛ برای این طیف هیچ تفاوتی ندارد که اوباما در کاخ سفید است یا ترامپ یا بایدن، از نگاه فعالین این طیف، آمریکا کدخداست و ایرانی ها رعیت هستند و این رعیت است که باید تا ابد به کدخدا باج بدهد و صدایش هم درنیاید.

برخلاف فضاسازی جریان تندرو اصلاح طلب، انتقام خون حاج قاسم، قطعی و جدی است.

** برخورد اصلاح‌طلبان با مسئله جامعه مدنی، نمایشی بوده است

«محمد نعیمی‌پور» فعال سیاسی اصلاح طلب و نماینده مجلس ششم در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «اصلاح‌طلبان همواره با مسئله جامعه مدنی به صورت نمایشی برخورد کرده‌اند. برای مثال وقتی درباره حقوق کارگران سخن به میان می‌آید، می‌گویند کارگران هفت‌تپه را بازداشت کردند؛ یعنی مسئله کارگران از یک موضع کاملا سیاسی مورد پیگیری قرار می‌گیرد. یک تحلیل قابل اعتنا در این زمینه نمی‌بینیم…اصلاح‌طلبان باید به جامعه، گروه‌ها و سرمایه‌های اجتماعی خود توجه نشان دهند و موضوعات را واضح برای مردم بیان کرده و از کلی‌گویی حذر کنند. راهکار برای حل مشکلات، مسائل و معیشت مردم ارائه دهند. تنها گفتن لزوم ایجاد عدالت در جامعه کافی نیست، بلکه باید برای ایجاد عدالت در جامعه راه‌حل ارائه داد».

نعیمی پور در ادامه گفت: «نقطه ضعف جریان اصلاحات در ]انتخابات های[ سال‌های اخیر تصمیم‌گیری در دقیقه ۹۰ بوده است. روش اصلاح‌طلبان در ادوار گذشته این بوده که می‌توان موجی ایجاد کرد و بر آن موج سوار شد. سؤالی که در اینجا وجود دارد، این است که آیا مردم همچنان به این موج‌ها توجه نشان می‌دهند؟».

اصلاح طلبان مردم را صرفا «ماشین رأی» و جوانان را «سیاهی لشکر میتینگ های انتخاباتی» و «سپر بلای آشوب های خیابانی» و زنان را نیز  در حد «کاندیداهای نمایشی برای شهرداری و وزارت و…» می بینند.

این طیف هیچوقت به حقوق معوقه کارگران اشاره ای نمی کند، اما بلافاصله پس از مطرح شدن نام یک مدیر در مسئله «حقوق های نجومی» ، وی را ذخیره نظام و نخبه معرفی کرده و حقوق های نجومی را حق این فرد جا می زند.

هرگاه یک مفسد دانه درشت اقتصادی در دستگاه قضا مورد محاکمه قرار می گیرد، اصلاح طلبان به صف شده و او را کارآفرین برتر جا زده و محاکمه وی را اشتباه و ظلم جا می زنند.

این طیف هیچ واکنشی نسبت به پرواز قیمت دلار و سکه و مرغ و تخم مرغ و پراید ندارد و اتفاقا با ژست «آزادسازی قیمت ها» از این افزایش سرسام آور دفاع هم می کند.

اصلاح طلبان بارها از یک «قاتل» دفاع کرده اند، چه آن وقتی که شهردار سابق اصلاح طلب، همسر دومش را که زنی جوان بود به طرز فجیعی در حمام با گلوله به قتل رساند، و چه آن وقتی که یکی از اراذل و اوباش- که پیش از آن کشتی گیر بوده است- از پشت سر، پدر یک خانواده را با چاقو سلاخی کرد و سه فرزند وی را از داشتن نعمت پدر محروم کرد و…

اصلاح طلبان همان طیفی هستند که در سال ۹۶ مدعی شدند که اگر آقایان رئیسی یا قالیباف به ریاست جمهوری برسند، قیمت دلار ۵ هزارتومان خواهد شد؛ همین طیف در سال های بعد دلار را تا آستانه ۳۲ هزارتومان افزایش داده و حتی بابت آن فخر فروشی هم کردند.

همانطور که این فعال اصلاح طلب نیز اذعان کرده است، برخورد اصلاح طلبان با مسئله جامعه مدنی همواره نمایشی بوده است.

** آقای آخوندی؛ چند واحد مسکن اجتماعی برای مردم ساختی!؟

«عباس آخوندی» وزیر مستعفی راه و شهرسازی در دولت روحانی در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «طرح اصلاح قانون انتخـــابات ریاســــت جـــمهـــوری کـــه در مجلـس در دســـت بــــررســــی اســــــت، آشــکارا مشـحون از تبعیــض‌هــای نــاروا میـان شـــهرونــدان و موجب سلب حق از انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان است…اکنون پرسش این است که چرا چنین طرحی در دستور کار قرار می‌گیرد تا اعصاب و روان ملتی را آزار دهد و زمان ارزشمند مجلسیان، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت را که در این روزگاران سخت باید در اندیشه گره‌گشایی از کار ملت باشند به چنین امر ناسنجیده‌ای مشغول می‌سازد».

آخوندی در این یادداشت از «آزرده خاطرشدن اعصاب و روان مردم» و «لزوم گره گشایی از کار ملت» سخن گفته است. گویا آقای آخوندی دچار ضعف حافظه شده است. ظاهرا وی فراموش کرده است که در دوران تصدی وزارت راه و شهرسازی، چگونه اعصاب و روان مردم را آزرده خاطر کرده و گره گشایی از کار ملت را به فراموشی سپرده بود.

در اصل ۳۱ قانون اساسی آمده است: «داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند».

روحانی-خرداد ۹۲- در جریان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری گفت: «تامین مسکن ارزان برای جامعه جزو برنامه‌های دولت تدبیر و امید است».وی در همان مقطع تاکید کرد: «مسئله مسکن در اولویت دوم جوانان [برای ازدواج] است که به آن توجه ویژه‌ای دارم. همین مشکل اقتصادی بسیاری از ازدواج‌ها را به طلاق رسانده است». روحانی در سال ۹۲ علی‌رغم انتقادهایی که به طرح مسکن مهر داشت در چندین نوبت قول داد که تا پایان فعالیت دولت یازدهم، طرح مسکن مهر تکمیل خواهد شد.

همچنین «عباس آخوندی» وزیر سابق راه و شهرسازی- مرداد ۹۲- در جلسه‌ رأی اعتماد مجلس گفت: «شخص من هرگز با مسکن مهر مخالف نبوده و نیستم و من جزو اولین کسانی بودم که این موضوع را وارد نظام برنامه‌ریزی ایران کردم که بعد از آن، این مسئله ردیف پیدا کرد و مباحث دیگری چون بهسازی مسکن روستایی و مسکن اجتماعی تا قبل از دوره‌ی مسئولیت من در تاریخ ایران سابقه ندارد».

نکته قابل توجه اینجاست که آخوندی در سال ۹۲ تاکید کرده بود که «من مسکن مهر وارد نظام برنامه‌ریزی ایران کردم»؛ ولی در سالهای بعد با توهین به مردم گفت «مسکن مهر طرح مزخرفی است»!؛ البته وقتی یک مسئول دولتی با سرمایه چند صد میلیاردی در ویلای هزار و چندصد متری در لواسان ساکن می شود و همزمان مسئولیت تامین مسکن مردم را هم بر عهده می گیرد، باید هم انتظار اینگونه اظهارات تکبرآمیز و تاسف برانگیزی را داشته باشیم.

از ابتدای انقلاب تاکنون، عباس آخوندی قریب به ۹ سال وزیر مسکن و راه و شهرسازی بوده است. وی یکبار در دهه ۷۰ وعده داد که مسکن اجتماعی را برای اقشار ضعیف و متوسط جامعه اجرا خواهد کرد. آخوندی در سال ۹۲ نیز مجددا تاکید کرد که مسکن اجتماعی به زودی ساخته خواهد شد.

اما حتی ماکت مسکن اجتماعی هم ساخته نشد، چه برسد به اجرایی شدن این پروژه و تحویل کلید به مردم! نمایندگان مجلس پیش از این تاکید کرده بودند که آخوندی متهم به «ترک فعل» است و باید به همین منظور پاسخگو باشد.

قیمت مسکن و همچنین اجاره بهای مسکن در دولت روحانی حدود ۶ برابر افزایش یافت. این وضعیت تنها یکی از نتایج حضور آخوندی در وزارت راه و شهرسازی است. به نظر شما آیا کارنامه آخوندی، مصداق بارز آزرده شدن اعصاب و روان مردم و بی توجهی به مسئله گره گشایی از کار ملت نیست!؟

آخوندی بجای یادداشت نویسی باید به افکارعمومی جواب پس بدهد؛ یک سوال مهم این است؛ آقای آخوندی؛ چند واحد مسکن اجتماعی برای مردم ساختی!؟



منبع خبر

از «انتقام سخت» سخن نگویید، آمریکا عصبانی می‌شود! / آقای آخوندی؛ چند واحد مسکن اجتماعی برای مردم ساختی!؟ بیشتر بخوانید »

آرزوی «حاج قاسم» برای شنیدن صدای بی‌سیم

آرزوی «حاج قاسم» برای شنیدن صدای بی‌سیم



حاج قاسم و شاهکار والفجر۸ ـ قسمت اول | از باران گلوله بر سر غواصان تا آرزوی سردار قاسم سلیمانی برای شنیدن صدای بی‌سیم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران که این روزها ملت ایران بیشتر از مجاهدت‌های ایشان در لبنان، سوریه و عراق اطلاع دارند؛ در دوران دفاع مقدس از فرماندهان برتر بوده که عملیات‌های متفاوتی علیه رژیم بعث عراق انجام داده‌ است. فعالیت‌هایی که هر کدام گره‌ای از کار رزمندگان اسلام باز می‌کرد و در نهایت باعث پیروزی ملت ایران شد.

غواصان لشکر 41 ثارالله و یگان‌های دیگر وارد رودخانه وحشی اروندرود (با 70، 80 کیلومتر سرعت) شدند. دیری نپایید که رودخانه طغیان کرد و طوفانی شد و هم‌زمان بارندگی شدید آغاز و فضای قرارگاه خاتم(ص)، قرارگاه‌های تابعه و لشکرهای عمل کننده بحرانی شد و همه فرماندهان و نیروها نگرانِ غواصان. در چنین شرایطی بعثی‌ها هم شروع کردند به ریختن آتش سنگین و توأم سطح رودخانه را به زیر رگبار مسلسل بستند. گلوله‌هایی بود که سطح آب را پوشانده و تنها سرخی گلوله بود و طوفان و نیروهای غواص درون آب.

تمامی فرماندهان قرارگاه مرکزی سپاه و بسیج و نیروها که کاملاً نومید شده بودند سر به سجده ساییده و به درگاه خداوند متعال با استغاثه و ناله و سوز و گداز در انتظار حصول عنایتی از سوی حضرت دوست بودند.

طوفان بود و باران بود و آتش و… و این سو سجده و اشک و ناله و انقطاع کامل، و تنها امیدواری به لطف حضرت حق.

غواصان درون آب، در گرداب و طوفان، باران و آتش سرگردان و به هر سو کشیده می‌شوند و دیگر اختیار مسیر حرکت از آنها سلب شده‌ است و این جریان آب است که تعیین مسیر را در اختیار دارد. در برابر اجرای آتش دشمن غواصان بدون کوچک‌ترین واکنشی و تنها با توکل به خدا همه‌ چیز را به او که راهنمای حقیقی است سپردند. تدبیر و آرامش غواصان و لطف خداوند موجب شده حتی یک نفر شلیک نکند.

در یک لحظه آتش دشمن قطع می‌شود و این به منزله این است که دشمن غافلگیر بوده و به خاطر احتیاط اقدام به آتش کرده‌ است. راستی اگر یک نفر شلیک می‌کرد چه سرنوشتی برای غواصان رقم می‌خورد؟ لو رفتن عملیات و مفقود شدن چندین هزار غواص!

تصورش هم سنگین است که نیروهای غواص درون آب و لو رفتن عملیات…..

اصلاً یکی از مهم‌ترین علت‌های اصلی مخالفت فرماندهان تا آخرین زمان که چاره‌ای جز عملیات نداشتند همین وضعیت بود اما چاره‌ای دیگر بود؟

یادش بخیر در زمان عملیات فتح المبین، زمانی که فرماندهان بین اجرای عملیات و عدم انجام آن دو به شک بودند؛ در نهایت دو سه روز قبل از عملیات آقا محسن( فرمانده وقت سپاه) تصمیم گرفت با فانتوم (به‌خاطر اقدامی سریع) خدمت امام رفته کسب تکلیف می‌کند. وی پس از شرح وضعیت تقاضای استخاره می‌کند.

امام: تدبیر کرده‌اید؟

آقا محسن: بله

امام: برید انجام دهید این عملیات فرماندهی‌اش با خود خداست.

بله این عملیات هم باید با توکل به خدا انجام شود و راهی برای منتفی کردن آن نیست، همه چیز آماده است، و تنها باید امید به لطف خدا و نصر او داشت.

 از طرف دیگر یکی دو نفر از غواصان لشکر که در کوران نبرد با آب و آتش و بوران، تاریکی هوا و ظلمات هوای بارانی، جنگی را قبل از نبرد با دشمن آغاز کرده بودند؛ وارد قرارگاه لشکر 41 ثارالله شده و همه را مبهوت خود می‌کنند.

هجمه سؤال‌ها بر قرارگاه حاکم شده و در وهله اول انگار کسی جرأت سؤال کردن را ندارد.

واقعاً چه چیزی باعث چنین وضعیتی شده‌است؟!

این دو نفر اینجا؟

یکی از غواصان: حاج قاسم تو را به خدا ما را با نیروهای موج بعدی بفرستید. طوفان ارتباط زنجیری غواصان را پاره کرده! همه از هم پاشیدند! آب هر غواصی را به سمتی می‌کشاند، وضعیت غیر قابل تصوری در آب و بچه‌ها حاکم شده! خدا بدادشان برسد….. مدام آب داخل دهان غواصان رفته و مجدداً خارج می‌شود و مدام در حال تهوع و… هستند. نمی‌دانم چقدر می‌توانند دوام بیاورند و از خفگی خود را نجات دهند.

در این شرایط جز معجزه از کسی کاری ساخته نیست! بله عاشقان سیرالی‌الله و عاشقان روح‌الله در نبردی بی‌امان با طبیعتی ستیز می‌کنند که تحت فرمان خداست و حکمت باری تعالی بر طبیعت حاکم. اما مگر می‌شود نیل بر روی پیروان حضرت موسی باز شود، اما بر پیروان رسول‌الله(ص) و خمینی(ره)، همان‌ها که با خون خود دینش را یاری می‌کنند، لبخند نزند؟!!

اطلاع فوق از وضعیت غواصان در قرارگاه لشکر 41 ثارالله فضای موجود را بسیار سنگین‌تر کرد خصوصاً اینکه این دو نفر (دقیقاً یادم نیست شاید یک‌نفر) به صورت جزء به جزء موقعیت و وضعیت نیروها را ترسیم کردند. لحظات تکان‌دهنده‌ای بر اتاق بی‌سیم فرماندهی حاکم شده‌ است. حاج قاسم نگران و مضطرب مدام ذکر یا بی بی فاطمه زهرا (س) را با تمام وجود بر دل و زبان خود جاری می‌کند. او در اتاق بی‌سیم چشم امید به حضرت دوست و یاری ائمه معصومین علیهم‌السلام دوخته است تا شاید بی‌سیم غواصان فعال شده و بگوید:

قاسم قاسم احمد……… قاسم قاسم احمد

ولی خبری از حاج احمد امینی فرمانده غواصان بگوش نمی‌رسد.

حاج قاسم با اشک چشمانش و با ذکر نام خدا و اولیاءالله امید به تماس بی‌سیم دوخته تا شاید صدای حاج احمد امینی را با دل و جان استماع کند.

تلاطم امواج رودخانه، نواخت آب بر سر و صورت نیروهای غواص چون ترکه یا سیلی سنگینی می‌ماند که مدام بر چهره‌های معصومانه میوه‌های دل خمینی(ره) نواخته می‌شود و صبر و استقامت و جنگ با آب و بی‌خبری از اوضاع به ویژه پراکنده شدن غواصان و انقطاع از تمامی تعلقات جز لقاء خداوند تبارک و تعالی و امید بستن به حضرت دوست برای شاد کردن دل امت شهیدپرور حرف دیگری در میان نیست. عجب صبری خدا دارد.

او می‌خواهد آنچه را که فرشته‌ها نمی‌دانستند و شاید از درک آن عاجز یعنی اشرف مخلوقات به نمایش گذاشته تا آزادی خواهان جهان بیاموزند رمز عبودیت، عشق، فداکاری و ایثار و شجاعت را. اینجا مدرسه عشق است و قلم در ترسیمش بر خود می‌شکافد.

شاید در این لحظات پر اضطراب و دلهره، بهترین لحظه عمر حاج قاسم شنیدن صدای حاج احمد باشد. چرا که این صدا می‌تواند نوید بخش 60، 70 درصد تضمین پیروزی باشد. مهم‌تر آنکه سلامتی بچه‌ها، و شادی بخشیدن به مردم کشورمان و…

فکر کنم یک ساعتی از وضعیت بحرانی گذشته همچنان سرها بر سجده، بعضاً در حال قدم زدن و یا سر بر زانو، مدام ذکر و تسبیح خداوند متعال را بر دل و زبان جاری می‌کنند. حال و هوای عجیبی بر قرارگاه تاکتیکی فرماندهی و نیروها حاکم است. واقعاً چه اتفاقی افتاده؟ از غواصان چه خبر؟ بچه‌ها به کدام سمت و سو حرکت می‌کنند؟ جهت آنها به سمت خط و ساحل دشمن یا دهانه خلیج فارس و رفتن به جایی که ممکن است دیگر دست کسی به آنها نرسد. یا غیاث المستغیثین! یا غیاث من لا غیاث له! ارحمنا فرزندان روح الله!

بیسیم‌ها همچنان در سکوت رادیویی که نشان از آن دارد که نیروها همچنان در آب هستند و یا در ساحل دشمن موضع گرفته‌اند و منتظر فرصتی برای ارتباط با سنگر فرماندهی.

آیا غواصان در این وضعیت قادر به فین زدن (کفش غواصی برای پا زدن و حرکت کردن) هستند؟! اصلاً جریان آب در چنین شرایطی اجازه فین زدن را خواهد داد؟!! آیا بچه‌ها می‌توانند خود را به ساحل دشمن برسانند؟! تازه اگر به ساحل دشمن هم برسند چگونه خود را از انبوه موانع طبیعی و مصنوعی به سلامت به سنگرهای بعثی برسانند؟!! باید از میان انبوهی از موانع مصنوعی که شامل: تله‌های فوگاز (تله‌ای که با برخورد به آن منطقه چون روز روشن می‌شود) و انفجاری، میادین مین، سیم‌های خاردار حلقوی و فرشی، گل و لای و چولان‌ها (مثل نیزار)، کمین‌های دشمن و… یکی یکی عبور کرده و این حجم موانع و استحکامات را پشت سر گذاشته و سپس با زدن به خط مقدم نیروهای بعثی، اولین خط دشمن را متزلزل کرده تا موج اول نیروهای قایق سوار وارد عمل شده و پس از شکستن و پاکسازی خط اول آماده کشیدن به عمق منطقه عملیاتی شوند!

یادشان به خیر شب‌های قبل از عملیات در بحبوحه آموزش، غواصان درون نخلستان‌ها چه نماز شبی را مخفیانه ادا می‌کردند! آن هم در سیاهی شب و سردی زمستان، و پس از یکی دو نوبت تمرین عبور از رودخانه که تمرینی بسیار مشکل در این فصل از سال است.

ناگفته نماند در این عملیات حدود چند هزار نیروی غواص، از لشکرهای مختلف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درون آب در حال عبور از اروند هستند که فقط لشکر ثارالله در این سطور مورد برسی قرار گرفته‌ است.

 برای عبور از موانع نیروهای شناسایی در جلو به عنوان پیشرو و راهنما، و نیروهای تخریب جهت باز کردن موانع و پاکسازی و خنثی کردن میادین مین و… در پشت سر آنها و در نهایت نیروهای گردان که پشت سر هم در حرکت‌اند.

نکته: نیروهای غواص برای جلوگیری از ایجاد امواج تا لحظات قبل از زدن به دشمن نباید بی‌سیم‌های خود را روشن و ارتباط برقرار کنند، مبادا عملیات لو رفته و دشمن هوشیار شود. ضمن اینکه پس از رسیدن به مقصد بی‌سیم باید روشن و پس از اعلام رمز عملیات، درگیری آغاز شود.

ادامه دارد……

راوی: حمیدرضا فراهانی رزمنده و روای دفاع مقدس



منبع خبر

آرزوی «حاج قاسم» برای شنیدن صدای بی‌سیم بیشتر بخوانید »