سردار شهید حسین همدانی

۱۰ کیلو برنج بس است؛ دیگر نمی‌خواهیم!

۱۰ کیلو برنج بس است؛ دیگر نمی‌خواهیم!



آن موقع‌ها یک جایی برنج می دادند که کوپنی نبود. حاج آقا ده کیلو گرفته بود. بعد گفت که آقا رضا هم برود و بگیرد. آقا رضا قبول نکرد و گفت بابا ده کیلو گرفته و بس است. مگر می خواهی انبار کنی!؟

گروه جهاد و مقاومت مشرق سردار شهید حاج رضا فرزانه متولد سال ۱۳۴۳ در تهران، یکی از مسئولان و فرماندهان اسبق لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود که ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید. وی بعد از بازنشستگی در سپاه، به عنوان فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور و معاون بازرسی این ستاد منصوب شد.

شهید فرزانه از جانبازان دفاع مقدس بود که سه بار طی سال‌های ۱۳۶۲، ۱۳۶۵ و ۱۳۶۷ در دوران جنگ تحمیلی مجروح شد. وی از جمله جانبازان شیمیایی دفاع مقدس بود که از یاران نزدیک سردار شهید حسین همدانی محسوب می‌شد و پس از ۴۰ روز حضور داوطلبانه در سوریه به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست. پیکر حاج رضا فرزانه پس از شهادت در منطقه ماند و پس از گذشت شش سال در پی عملیات کاوش، کشف و هویت او از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.

گفتگوی قبلی ما با همسر شهید حاج رضا فرزانه را هم اینجا بخوانید:

دختری که در مراسم عقد، ۳ بار «بله» گفت +عکس

پنهان کردن مجروح جنگی در بیمارستان لقمان‌الدوله! +عکس

انتظار عجیب مادر شهید در دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها!

عروسی با کفش‌های کتانی! + عکس

پیامک حاج رضا به گوشی شهید همدانی چه بود؟

خبر شهادت «حاج رضا» را همه می‌دانستند جز ما!

شب ۲۳ بهمن بر خاندان فرزانه چگونه گذشت!؟

مزار خالیِ «حاج رضا» آرامم می‌کرد

تعبیر رهبر انقلاب درباره شهید فرزانه

آنچه در ادامه می‌خوانید، گفتگو با مادر شهید حاج رضا فرزانه است که در چند قسمت تقدیمتان می‌شود.

۱۰ کیلو برنج بس است؛ دیگر نمی‌خواهیم!

*اهل مسجد بود

رضا از بچگی به مسجد می رفت. پدرش خیلی تأثیر داشت و رضا را با خودش می برد. بعد انقلاب هم بسیجی شد. مسجدمان یک پیش‌نماز داشت به نام حاج قدرتی که خیلی خوب بود. همین رفتارهای خوب بود که پای رضا را به مسجد باز کرد.

توی بسیج با موتور به اطراف مهرآباد می رفت و نگهبانی می‌دادند. قبل از انقلاب هم در مسجد، مکبر بود. خود حاج آقا هم مؤذن مسجد بود. قبل از نماز همیشه در مسجد بود و اذان می‌داد. آقا رضا هم به خاطر پدرش همیشه در مسجد بود. بعضی وقت‌ها با بچه‌ها و دوستانش در مسجد می‌خوابید.

*درسش را رها کرد

بعد از انقلاب، خیلی زود جنگ شروع شد و هواپیماها آمدند و مهرآباد را زدند. آن موقع آقا رضا درسش را رها کرده بود. می رفت مسجد و شب‌ها هم می رفت کشیک می‌داد. کسانی که بزرگتر از آقا رضا بودند به منطقه رفته بود و شهید شده بودند. یک روز آقا رضا آمد و گفت دوستم بیک‌محمدی به عملیات رمضان رفته و نیامده. رضا گفت من می‌خواهم بروم منطقه. گفتم برای چی؟ گفت می خواهم بروم ببینم دوستم بیک‌محمدی را پیدا می‌کنم یا نه. حدودا ۱۸ ساله بود. یک دفعه دیدم یکی از دوستانش که بعدا شهید شد، در زد و گفت حاج‌خانم! آقا رضا آمد. یک هفته است آمده ولی زخمی شده… بعدا فهمیدم همه لباس‌ها و بدنش سوخته بود. لباس تنش تکه پاره شده بود. آورده بودند بیمارستان ولی ما خبر نداشتیم. دوست آقا رضا گفت یک لباس بده تا آقا رضا را از بیمارستان بیاورم. یک لباس دادم و رفت.

* دو هفته خوابید

همسایه مان گفت آقا رضا زخمی شده؟ گفتم نه… وقتی حاج اقا آمدند به ایشان گفتم می گویند آقا رضا زخمی شده. گفت کدام بیمارستان، گفتم من نپرسیدم. گفت چرا نپرسیدی؟ گفتم قرار شد آقا رضا را بیاورند. ناهار را درست کردم و دیدم که آقا رضا با دوستش آمد. یک عصا دستش گرفته بود و یک پایش هم زخمی بود و دمپایی پایش بود.

دو هفته در خانه خوابید. بعدش دیگر رفت جبهه و پایش به آنجا باز شده بود. رفت و آمد و چند بار هم آمد. تقریبا ۱۹ ساله بود که با خانواده خانمش آشنا شد و تصمیم گرفت که ازدواج کند. من گفتم نه؛ الان زود است و کوچکی. خانمش هم بسیجی بودند و در مسجد با هم آشنا شدند.

۱۰ کیلو برنج بس است؛ دیگر نمی‌خواهیم!
مادر شهید رضا فرزانه

*اولش اجازه ندادم ازدواج کند

یک سال من ازدواج کند اجازه ندادم و گفتم حالا زود است. یک سال بعد، آقا رضا ۲۰ ساله بود که رفتیم خواستگاری. دوستان زیادی داشت که خیلی‌هایشان شهید شدند. یک روز آمد و گفت که دوستم امیر شاه‌آبادی شهید شد و مادرش خیلی دلاور بود. من هم دوست دارم شما هم اینطوری باشی. من رفتم پیکر شهید را گرفتم و آوردم، مادرش خیلی مقاوم بود. من هم دوست دارم اگر شهید شدم، ‌ تو اینطوری باشی. گفت من مادرانی که گریه می کنند را دوست ندارم.

* دسته گل به دستم بگیرم؟

خلاصه رفتیم خواستگاری و خودشان با هم آشنا شده بودند. خانمش هم با دخترم دوست بودند. قبول کردند و آمدند دسته گل گرفتند که بروند پیش آقا، برای عقد، قبول نکرد که دسته گل را دستش بگیرد. می گفت من خیلی از دوستانم شهید شده‌اند، حالا دسته گل به دستم بگیرم؟ خلاصه دسته گل را داد به داماد بزرگمان که ببرد. همه مراسم‌ها در خانه خودمان برگزار شد. خانواده عروس هم آمدند خانه ما و مراسم‌ها برگزار شد. حدود هشت ماه هم نامزد بودند.

* «آقا» خطبه عقدشان را خواندند

سال ۶۳ آقا رضا و خانمش پیش حضرت آقای خامنه ای رفتند. من و خواهرم و شوهرخواهرم و شوهرم بودند که با هم رفتیم خدمت آقا که آن زمان رییس جمهور بودند و عقدشان را خواندند و آمدیم. هشت ماه هم نامزد بودند. آقا رضا سال ۶۲ محافظ رییس جمهور بودند و آشنایی‌شون با آقا از آنجا بود.

بعد از هشت ماه که آقا رضا از منطقه آمد، گفت می‌خواهم خانمم را بیاورم خانه. گفت عروسی و مهمانی هم وقت نداریم بگیریم. حتی گفت در مسجد هم برنامه‌ای برگزار نکنیم. ده روز بعد رفت منطقه. می رفت منطقه و دو ماه تا چهل روز آنجا بود. وقتی می آمد ده روز می ماند و دوباره می رفت.

۱۰ کیلو برنج بس است؛ دیگر نمی‌خواهیم!

* نمی خواهم عروسی بگیرم!

رضا گفت من خوشم نمی اید و نمی خواهم عروسی بگیرم. این همه مردم شهید شده اند، من که نمی توانم عروسی بگیرم و دست بزنم؟ به همین خاطر عروسی نگرفت. رفتند قم و از انجا آمدند و یک هفته ماند و دوباره رفت منطقه. گاهی ۵۰ روز و گاهی دو ماه می ماند. چند روز می آمد مرخصی و دوباره می رفت. دو سال بعد از آن، خانمش باردار شد. پسر بزرگش به دنیا آمد. خانمش پیش من بودند. آن موقع دو تا دخترم ازدواج کرده بود و سه دختر در خانه داشتم. یک پسرم هم کوچک بود. خانم آقا رضا هم پیش ما زندگی می کرد.

سالی که تهران موشک‌باران می شد، حاج آقا خیلی دوست داشت برود منطقه. یک بار که آقا رضا سه ماه رفته بود برای شناسایی به داخل عراق، ما سه ماه ازش خبری نداشتیم که شهید شده یا نه. خیلی ناراحت بودیم. بعدش حاج آقا می خواست برود جبهه من هم موافقت کردم و رفتند به جبهه. آقا رضا هم که هنوز وضعیتش معلوم نبود. بعدش یک روز آقای قاسم رحمانی که الان دامادم شده، یک روز آمد و گفت حاج آقا گفته من یک جفت پوتین در فلان جا گذاشته ام، ‌بدهید تا برای حاج آقا ببرم. اگر خبری هم از آقا رضا آمده، به من بدهید تا برای حاج آقا ببرم.

* حاج آقا شب‌کار است

یک شب خوابیدم و بعد دیدم که حیاتمان خیلی بزرگ بود و درب حیات هم شیشه‌ای بود. خیلی ها هم می پرسیدند چرا حاج آقا اذان نمی گوید؟ من می گفتم حاج آقا شب‌کار است و شب‌ها دیر می آید و نمی تواند اذان بگویند. نصف شب بود که دیدم زنگ زدند. رفتم و در راهرو را باز کردم و در شیشه، سایه من را دیدند. آقا رضا من را دید و گفت مامان! در را باز کن. آقا ررضا آمد و دیدم همه کف پایش طاول زده. همه مدارکشان هم در دره افتاهد بود و پیدا نکرده بودند. گفت بابایم کو؟ گفتم شب‌کار است و نیامده. پسر کوچکم دو تا دخترم را بیدار کرد. پسر کوچکم ناگهان گفته بود که بابا هم رفته منطقه. آقا رضا هم ناراحت شد و گفت من به بابایم گفتم که یا من باید بروم یا شما. با این بچه های کوچک، صلاح نیست. بهش گفتم من خدوم گفتم برود. می ترسیدم جنگ تمام بشود و اگر جبهه نرفته باشد، خیلی ناراحت می شود. حاج آقا سه ماه در منطقه بود. دخترم به آقا رضا گفته بود من باردارم. شما برو و حاج آقا را بفرست که بیاید تا اگر بچه‌ام به دنیا آمد، مادرم بتواند بیاید پیش ما و از من نگهداری کند.

* من سالمم

آقا رضا رفت منطقه و من هم قبلش چند بار حنا به پایش زدم که کمی خوب شود. بعدش حاج آقا آمد. این عکس ها را هم حاج آقا در منطقه انداختند. آقا رضا هم در منطقه ماند تا وقتی که جنگ تمام شد.

جبهه که بود، برایم نامه می نوشت. بعضی وقت ها دوستان آقا رضا نامه هایش را برای می آورد. نامه را که می خواندم، آرام می شدم. سلام و احوالپرسی می کرد و می نوشت که مادر! من سالمم و ناراحت من نباشی. من هم پیش خودم می گفتم ناراحت نیستم. خدا پشت و پناهت باشد.

* رختخواب را جمع می کردم

گاهی که می دیدم جنگ شدید شده، احساس می کردم این دفعه که رفت، دفعه دیگر آقا رضا را نمی بینم. مثلا رختخواب را جمع می کردم و می گفتم الان پسرم در سنگر سرد و گرم خوابیده و من نباید روی رختخواب نرم بخوابم. در نامه‌ها برایم می نوشت که جایش خوب است و من نگرانش نباشم. مثلا اگر زودتر می آمد به مرخصی، خیلی خوشحال می شدیم. همسرش هم که پیش من بود.

* خیلی مخلص بود

آقا رضا خیلی مخلص بود. ما در خانه مان که بزرگ بود، مستأجر داشتیم. سرش را می انداخت پایین و می آمد. یک بار عکسی از خودش در منطقه فرستاده بود که خیلی می خندید. همسایه مان که این عکس را دید، پرسید حاج خانم! آقا رضا هم می خندد؟… گفتم بله که می خندد!… گفت آخر در این مدت، هیچ وقت سرش را بالا نمی آورد و ما صورتش را هم ندیده ایم.

مستأجرمان دختر بزرگ داشتند و آقا رضا خیلی احتیاط می‌کرد و احترامشان را حفظ می کرد و نگاه نمی کرد. هم خدا بیامرزد پدرش و هم خودش خیلی با اخلاص بودند. آقا رضا هر چیزی که یاد گرفته بود، از پدرش یاد گرفته بود. حاج آقا خیلی مومن بود.

۱۰ کیلو برنج بس است؛ دیگر نمی‌خواهیم!

*بستنی‌فروشی با چرخ

تابستان ها می رفتند بستنی یخی را در چرخ می گذاشتند و می فروختند. یک روز دیدم یک چرخ آورد به خانه. گفت رفتم جایی، آشنا بود، گفتم این چند تا بستنی را بده تا من بفروشم. گفتم این ها آب می شود و ضرر می کنی. گفت نه می خواهم کار کنم تا پول در بیاروم. تقریبا یکی دو سال تابستان ها کار می کرد و با چرخ، بستنی یخی می فروخت. خیلی بچه باغیرتی بود.

*برنج زیادی نمی‌خواهیم!

آن موقع‌ها یک جایی برنج می دادند که کوپنی نبود. حاج آقا ده کیلو گرفته بود. بعد گفت که آقا رضا هم برود و بگیرد. آقا رضا قبول نکرد و گفت بابا ده کیلو گرفته و بس است. مگر می خواهی انبار کنی!؟ بذارید به یک نفر دیگر برسد. ما که دو نفر بگیریم، شاید ب یک نفر دیگر برسد. می ترسید که در احتکار شریک بشود.

*سید احمد معصومی‌نژاد

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۱۰ کیلو برنج بس است؛ دیگر نمی‌خواهیم! بیشتر بخوانید »

برگزاری هفتمین مراسم سالگرد شهادت سرلشکر شهید حاج حسین همدانی

برگزاری هفتمین مراسم سالگرد شهادت سرلشکر شهید حاج حسین همدانی



فرمانده سپاه انصارالحسین (ع) همدان گفت: هفتمین سالگرد شهادت سرلشکر «حاج حسین همدانی» در همدان برگزار می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سردار مظاهر مجیدی با گرامیداشت فرا رسیدن هفتمین سالگرد شهادت قافله سالار شهدای مدافع حرم سرلشکر شهید «حاج حسین همدانی» اظهار کرد: شهید حاج حسین همدانی الگوی بزرگ مقاومت و کار جهادی است.

وی با بیان اینکه شهید همدانی خستگی‌ناپذیر بود، گفت: سردار همدانی همواره پای کار بود و به جوانان توجه ویژه داشت.

فرمانده سپاه انصارالحسین (ع) استان همدان با اشاره به برنامه‌های بزرگداشت این شهید والامقام بیان کرد: ویژه برنامه‌های گرامیداشت سالگرد این شهید والامقام در همدان به مدت یک هفته از ۱۲ تا ۱۶ مهر ماه برگزار می‌شود.

وی از برگزاری ۱۵ عنوان برنامه شاخص در راستای بزرگداشت شهید «حاج حسین همدانی» در همدان خبر داد و گفت: همزمان با نخستین روز از اجرای این برنامه‌ها فرماندهان نیروهای مسلح با آیت الله شعبانی نماینده ولی فقیه در استان همدان دیدار می‌کنند.

سردار مجیدی افزود: مراسم بزرگداشت هفتمین سالگرد شهید همدانی با حضور مسئولین استانی، خانواده شهدا و ایثارگر، همرزمان شهید و آحاد مردم دارالمومنین همدان ۱۳ مهرماه همزمان با نماز مغرب و عشاء در حسینیه امام (ره) برگزار می‌شود.

وی به برگزاری ۲۷ امین مجمع فرماندهان استان همدان در مجتمع انصار اشاره و عنوان کرد: مراسم بزرگداشت «حبیب حرم» نیز در جوار مزار مطهر این شهید بزرگوار، ۱۴ مهر ماه برگزار می‌شود.

فرمانده سپاه انصارالحسین (ع) استان همدان با اشاره به تشکیل هیأت رزمندگان همدان توسط شهید همدانی گفت: به مناسبت فرا رسیدن سالگرد این شهید والامقام مراسم قرائت دعای ندبه هیئت رزمندگان در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار می‌شود که این مراسم به صورت زنده از شبکه یک سیما پخش خواهد شد.

وی به برنامه تجدید میثاق با حبیب حرم با حضور یگان‌های نمونه سطح استان اشاره و بیان کرد: این مراسم ۱۶ مهرماه با حضور یگان‌های نمونه استان در گلزاز شهدا و ادای احترام به مقام والای شهید همدانی و شهدای استان اجرا می‌شود.

سردار مجیدی در تشریح دیگر برنامه‌های پیش‌بینی شده یادآور شد: مراسم شعر و خاطره شهید همدانی نیز به همت حوزه هنری همدان و یادواره شهید همدانی در شهرستان‌های استان به همت نواحی برگزار می‌شود.

وی تبیین نقش شهید همدانی در دفاع مقدس، مقابله با فتنه و دفاع از حرم در دانشگاه‌ها به همت بسیج دانشجویی را از دیگر برنامه‌ها عنوان و تصریح کرد: فضاسازی، معرفی، روایتگری و بازخوانی شخصیت شهید همدانی برای نسل جوان انقلاب، نواختن زنگ مقاومت در مدارس، تولید محتوا در فضای مجازی و راه‌اندازی پویش «حبیب حرم» از دیگر برنامه‌ها اجرایی است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برگزاری هفتمین مراسم سالگرد شهادت سرلشکر شهید حاج حسین همدانی بیشتر بخوانید »

شهید همدانی هم شهید جبهه دفاع مقدس و هم شهید مقابله با فتنه بود

شهید همدانی هم شهید جبهه دفاع مقدس و هم شهید مقابله با فتنه بود



حجت الاسلام والمسلمین حاجی صادقی با بیان اینکه سر زبان ها افتادن شهید همدانی در ماه محرم اراده الهی بود، گفت: سردار همدانی هم شهید دفاع مقدس و هم شهید مقابله با فتنه بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق و به نقل از سپاه‌نیوز؛ حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالله حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه همراه با جانشین و معاون هماهنگ‌کننده خود با حضور در منزل سردار سرافراز اسلام شهید حاج حسین همدانی با خانواده وی دیدار و گفتگو کرد.

حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی صادقی محرم ۱۴۰۱ را معنادار توصیف و با اشاره به شکوفایی و برجسته شدن نام و شهادت حاج حسین همدانی در موسم عاشورای حسینی اظهار کرد: با اراده و خواست خداوند متعال نام، یاد،  آرمان و شهادت سردار شهید حاج حسین همدانی بار دیگر در ماه محرم و موسم عاشورای حسینی برجسته و سر زبان‌ها افتاد.

وی افزود: هتاکی یکی از سردمداران فتنه ۸۸ در صحنه‌ای معکوس فرصتی را فراهم آورد تا سخصیت و نقش‌آفرینی‌های سردار شهید همدانی در دفاع از انقلاب نظام و میهن اسلامی را جامعه و نسل جوان کشور بیشتر بشناسند.

نماینده ولی فقیه در سپاه با اشاره به چرایی حمله فتنه‌گران به سردار عالیقدر شهید حاج حسین همدانی او را شخصیتی دانست که هم در جریان دفاع مقدس و هم در جریان فتنه به شهادت رسید.

حجت الاسلام والمسلمین حاجی صادقی با تاکید بر اینکه همانگونه که شهادت سردار همدانی فرصتی برای گشودن کارنامه سراسر جهاد و حماسه او در جامعه مهیا کرد، جسارت و گستاخی اخیر نیز شرایطی برای تبیین ابعاد و زوایای شخصیتی آن مجاهد نستوه به شمار می‌رود، خاطرنشان کرد: هم زمانی هجمه به شهید همدانی و ولایت نشان از جایگاه رفیع و بلند او در معرفت و بصیرت نسبت به ولایت فقیه داشته  و نشان می‌دهد کسانی که کینه او را در دل دارند به ولایت و رهبری نیز حمله می‌کند.

وی با اشاره به شور و شعور حماسی و عاشورایی آحاد مختلف مردم به ویژه نسل جوان در محکومیت اهانت یکی از سران فتنه ۸۸ به سردار همدانی و در مقابل اظهار ارادت به مقام شامخ این شهید گرانقدر در روزهای اخیر تصریح کرد: زنده شدن تفکر ، اندیشه و صفات بارز اخلاقی و سیره و سیرت انقلابی و جهادی  شهید حاج حسین همدانی در ماجرای اخیر در سطح جامعه،  از وقایع الهام بخش و آموزنده ای  است که دوستان و دشمنان بایستی از آن عبرت بگیرند.

نماینده ولی فقیه در سپاه بصیرت و تقوا را از ویژگی های ممتاز و ملموس  سردار شهید همدانی توصیف و تاکید کرد: تقوای نظامی،  سیاسی و اجتماعی او درس آموز و زبانزد و بین فرماندهان سپاه بارز و مثال زدنی  بود.

حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی صادقی در پایان به خانواده معظم و دوستداران شهید سردار همدانی توصیه کرد: تمامی همت و تلاش خود را برای زنده نگه داشتن راه آن شهید والا مقام به کار گرفته و در پیگیری آرمان های وی ، ثبات قدم خود را همچنان موجب ناامیدی و ناکامی جبهه معاندین و بدخواهان ایران اسلامی قرار دهند.

گفتنی است؛ در این دیدار حجت‌الاسلام والمسلمین طیبی فر و سردار سرتیپ پاسدار سعید فرجیان زاده ، نماینده  ولی فقیه در سپاه را همراهی کردند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید همدانی هم شهید جبهه دفاع مقدس و هم شهید مقابله با فتنه بود بیشتر بخوانید »

جوان‌گرایی را در مسئولیت‌های فراجا مدنظر قرار داده‌ایم

جوان‌گرایی را در مسئولیت‌های فراجا مدنظر قرار داده‌ایم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، سردار سرتیپ «حسین اشتری» فرمانده کل انتظامی کشور، امروز (سه‌شنبه) در مراسم تودیع فرمانده سابق انتظامی استان اردبیل و معارفه فرمانده جدید انتظامی این استان که با حضور «سید حامد عاملی» استاندار اردبیل، آیت‌الله «سید حسن عاملی» نماینده ولی‌فقیه در استان و فرماندهان انتظامی و نظامی و مسئولین برگزار شد، اظهار داشت: طبق فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی جوان‌گرایی را در واگذاری مسئولیت‌ها مدنظر قرار داده‌ایم و اعتقاد داریم باید به جوان‌ها فرصت خدمت و مسئولیت در نظام مقدس جمهوری اسلامی داده شود.

سردار اشتری افزود: مردم ولایت‌مدار استان اردبیل از دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به غیرت دینی و انقلابی بودن مشهور هستند و در صحنه‌های مختلف نظام، نقش‌های مؤثری ایفا کرده‌اند.

وی عنوان کرد: نیروی انتظامی حافظ ارزش‌های نظام و انقلاب اسلامی و تأمین‌کننده امنیت و آرامش ملت شریف ایران است و طبق فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی، نیروی انتظامی از ستون‌های اصلی امنیت در کشور است و مردم از این نیرو انتظار امنیت و خدمت دارند و این انتظار به حق است.

فرمانده کل انتظامی کشور گفت: امروز افتخار ما به تمامی شهداست و مردم با محکومیت گسترده توهین اخیر یکی از سران فتنه به سردار شهید حاج «حسین همدانی»، نشان دادند که در دفاع از ارزش‌ها همچنان استوار و محکم ایستاده‌اند.

در این مراسم با تقدیم لوح سپاس از زحمات سردار سرتیپ دوم پاسدار «هوشنگ حسینی» فرمانده سابق انتظامی استان اردبیل تقدیر و سرهنگ «جواد تقوی» به‌عنوان فرمانده جدید انتظامی استان منصوب شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جوان‌گرایی را در مسئولیت‌های فراجا مدنظر قرار داده‌ایم بیشتر بخوانید »

راز ماندگاری امام خمینی در عرصه تحولات بین‌الملل

کارستان همدانی در سوریه



شهید همدانی با همسر و دخترش، زیر آتش خمپاره‌ها و تیربارهای آمریکا و عربستان، چشم فتنه بسیار خطرناک‌ تکفیری‌های تحت‌الحمایه را درآورد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- شهادت در راه خداوند متعال توفیقات خاصی می‌خواهد و به تعبیر عارفانه و دقیق شهید عزیز سردار سلیمانی باید در این دنیا شهید باشی تا شهید شوی. اما در همان حال بعضی از شهدا توفیقات خاص الخاص دارند و طبعاً در دنیا و آخرت شأن و منزلتی فراتر از سایر شهدا پیدا می‌کنند، به‌گونه‌ای که شهدا غبطه آنان را می‌خورند.

شهید «حاج حسین همدانی» از این دست از شهداست. او در کارنامه خود مبارزه با رژیم ستمشاهی را دارد؛ مقابله با گروهک‌های مسلح تجزیه‌طلب را دارد؛ مقابله با تجاوز رژیم وابسته بعثی عراق را دارد، فرونشاندن فتنه داخلی را دارد، جهاد بین‌الملل و مبارزه با طرح‌های استکباری ناظر به تجزیه و فروپاشی منطقه اسلامی را دارد و در واقع باید گفت این شهید نزدیک به پنج دهه از عمر پربارش پیوسته در میدان جهاد بوده است.

همان جهادی که امیرمؤمنان فرمودند خداوند در آن را به روی «اولیاء خاص خود» می‌گشاید. شهید در طول این نزدیک به پنجاه سال، هیچ‌گاه در راه دچار تردید نشد و می‌توان گفت این او را از حمایت‌های غیبی الهی برخوردار کرد و مصداق آیه «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهًْ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهًِْ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» نمود و به او حکمت و بصیرتی فوق‌العاده بخشید.

۲- یک روز در اثنای زمانی که فرماندهی سپاه تهران بزرگ را به‌عهده داشت و همزمان با فتنه سال ۸۸ شده بود، در جلسه کوچکی در هیئت رزمندگان اسلام – که او عضو هیئت امنای آن بود – حضور داشت و به نکته عجیبی اشاره کرد او گفت «حضرت آقا – رهبر معظم انقلاب اسلامی – در مواجهه با اعتراضات خیابانی به من فرمودند «آقای همدانی مراقب باشید کسی آسیب نبیند و بعد مکثی کرده و فرمودند مواظب باشید بچه‌ها – بسیجی‌ها – هم آسیب نبینند» و من به ایشان عرض کرده‌ام که آقا اینکه می‌فرمایید از ما به معترضین آسیبی نرسد، مطمئناً نمی‌رسد ولی اینکه می‌فرمایید به ما و نیروهای ما هم آسیبی نرسد، کار دشواری است؛ چرا که کنترل معترضین و عوامل پشت صحنه آنان دست ما نیست. حضرت آقا فرمودند «بله کار سختی است ولی باید بشود» و ادامه دادند «اینکه از ما نباید ‌آسیبی به معترضین وارد شود، معلوم است، به نیروهای بسیجی هم نباید آسیب وارد شود چرا که با آسیب رسیدن به آنان به اقتدار کشور آسیب وارد می‌شود.»

شهید بزرگوار همدانی در ادامه گفت «من این تدبیر حضرت آقا را برنامه‌ریزی کردم و در نهایت توانستم آن را کاملاً به کار ببندم و در زمانی نسبتاً کوتاه به نتیجه مطلوب هم برسم.» این یک الگوی جدیدی از مواجهه با آشوب و اعتراضات خیابانی و بسیار هم قابل افتخار است.

ارزش این مدل رفتاری به‌خصوص آن گاه به درستی فهمیده می‌شود که آن را کنار مدل‌های شرقی و غربی بگذاریم و نتایج آن را بررسی کنیم؛ یک نمونه از مواجهه با معترضین را در آمریکا شاهد بودیم که پلیس آمریکا گروه معترض دیویدیه که در سال ۱۹۹۳ در باغی جمع شده بودند را محاصره کرد و آنان را به اتهام نقض قانون درخصوص اسلحه همراه با باغ و ساختمان سوزاند و از بین برد! در این‌جا جان ۸۲ شهروند به هیچ انگاشته شد تا پلیس آمریکا مقتدر دیده شود!

یک نمونه دیگر برخورد چین با دانشجویان معترض به دولت درآوریل و ژوئن ۱۹۸۹ بود که البته به تحریک سرویس اطلاعاتی آمریکا صورت گرفت.

در این صحنه دانشجویان در میدان «تیان آن من» تحصن کرده و اعلام نمودند تا رسیدن به خواسته خود میدان را ترک نمی‌کنند. در این صحنه نیروهای نظامی امنیتی چین با خودروهای زرهی از چهار طرف به سمت این میدان به حرکت درآمدند. دستورکار این بود که هیچ‌کس نباید زنده خارج شود. در این میان حدود ۵۰۰ دانشجو کشته شدند و پلیس مقتدر دیده شد.

یک صحنه خاورمیانه‌ای معکوس هم داریم. دستورکار پلیس در عراق کنونی در مواجهه با آشوب این است که نیروهای آن به هیچ وجه علیه معترضین کاری نکنند ولو آنکه به دست معترضین کشته شوند! در دهه اخیر در عراق بارها شاهد چنین رخدادی بوده‌ایم. در این‌جا اقتدار پلیس قربانی امنیت آشوب‌طلبان شده است.

۳- در نوروز سال ۱۳۹۲ میهمان سردار شهید حاج حسین همدانی در دمشق بودم. در این زمان حلقه محاصره دمشق تنگ شده بود و تنها حدود ۱۵ درصد از سوریه در اختیار دولت بود.

شهید همدانی که آن زمان فرمانده نیروهای ایران در سوریه بود، با بزرگواری وضعیت سوریه را جزء به جزء شرح داد و جلسه ما نزدیک به سه ساعت به درازا کشید و در ضمن آن معلوم شد که دشمنان اسلام بر بخش‌های مهم سوریه مسلط شده‌اند.

از شهید همدانی پرسیدم با این وصف تکلیف چیست و چقدر می‌توانید مقاومت کنید؟ او با صراحت گفت «طی دوهفته آینده یکی از این دو اتفاق می‌افتد یا ما – نیروهایی که در آن زمان از ایران به سوریه رفته بودند و البته تعدادشان زیاد هم نبود – همه به شهادت می‌رسیم یا اینکه خداوند متعال فرجی می‌رساند.» در آن شرایط شدیداً بحرانی، شهید بزرگوار همسر محترم و دختر مؤمنه‌اش را هم با خود آورده و در دمشق مستقر کرده بود.

بدون اینکه بپرسم چرا، خود متوجه شدم که شهید بزرگوار برای اینکه به نیروهای مقاومت سوریه و دولت آن اطمینان دهد که درباره حمایت ایران تا آخر این نیرو و نفس تردید نکنید، در اقدامی حسینی، همسر و دختر خود را که شجاعت آنان هم ستودنی بود، به وسط معرکه آورده است، در حالی که صدای تیراندازی در آن روزها و شب‌ها قطع نمی‌شد.

شهید با این ابتکار توانست رشته‌های گسیخته در سوریه را به هم پیوند دهد و امید را به مردم این کشور بازگرداند و مانع اجرای توطئه‌های عظیم علیه منطقه گردد. توطئه‌ای که اگر آن روز برملا نبود، امروز برای همه برملاست و همه می‌دانند که اگر جنایتکاران داعش که از پول سعودی، قطر و امارات و از اطلاعات و آموزش آمریکا و از جغرافیای ترکیه و پشتیبانی رسانه‌ای همه اینها تغذیه می‌شوند، بر سوریه مسلط می‌گشتند، چه سرنوشتی در انتظار مسلمانان اعم از شیعه و سنی بود.

«یورگن تودنهوفر» آلمانی که با کمک و وساطت سرویس ترکیه، ده روز در دو شهر رقه در سوریه و موصل در عراق، در کنار داعش زندگی و با چند نفر از فرماندهان آن گفت‌وگو کرده و در کتاب خود – که در ایران با عنوان ده روز با داعش چاپ شد – آورده است، می‌گوید «از فرمانده ارشد نظامی داعش در موصل که یک آلمانی بود پرسیدم شما با این همه شیعه عراق می‌خواهید چه کنید؟ او با صراحت گفت همه آنها را می‌کشیم، آنان کافرند و بعد پرسیدم با سنی‌ها چه می‌کنید آنها هم ممکن است از شما حمایت نکنند و او گفت آنها را هم می‌کشیم؛ چون هر کسی از خلیفه – ابوبکر البغدادی – تبعیت نکند، مهدورالدم است. می‌گوید پرسیدم خب این‌ها در این منطقه، میلیون‌ها سنی می‌شوند، او لبخندی زد و گفت عدد و رقم مهم نیست هر کس تبعیت نکند ریختن خونش مباح است!

تودنهوفر در کتابش می‌گوید من بررسی کردم و آمارهای داعش را به دست آوردم؛ ۷۰ درصد نیروهای جنگی داعش در سوریه و ۳۰ درصد آنان در عراق، خارجی بودند. از آن طرف در نظر بگیرید که ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان برای پیروزی تکفیری‌های تروریست بر مردم و دولت سوریه با صراحت گفت ۲۰۰ میلیارد دلار در نظر گرفته و یک آمار می‌گوید قطری‌ها دست کم ۳۶ میلیارد و اماراتی‌ها هم حداقل ۳۰ میلیارد دلار برای پیروزی این جنایتکاران هزینه کردند.

دولت ترکیه تقریباً به‌طور کامل شهرها و مرزهای جنوبی و جاده‌های منتهی به سوریه خود را در اختیار تروریست‌ها قرار داد که هنوز هم بخش عمده مرز آن در اختیار گروه‌های تروریستی نظیر النصره قرار دارد. آمریکا در این صحنه ابتدا ۱۲۰ و سپس ۸۰ کشور را پای کار این تروریست‌ها آورد تا جبهه مقاومت را کمر بشکند. مقامات آمریکا امروز با حسرت از آن روزها سخن گفته و متکبرانه می‌گویند، نمی‌گذاریم اوضاع سوریه عادی شود و حضور ایران در آنجا استمرار داشته باشد.

از میان برداشتن یک چنین فتنه پیچیده و لایه به لایه چقدر ارزش دارد؟ مرتبه خدمت آن به مسلمین اعم از شیعه و سنی چقدر است؟ تأثیر این دلاوری و هزینه کردن از خود و خانواده‌ برای امنیت و منافع ملی ایران چقدر است؟ آیا می‌توان با محاسبات مادی، عمق آن را نشان داد؟

شهید همدانی با همسر و دخترش، زیر آتش خمپاره‌ها و تیربارهای آمریکا و عربستان، چشم فتنه بسیار خطرناک‌ تکفیری‌های تحت‌الحمایه را درآورد.

او در حالی پا در میدان سوریه گذاشت که – بدون در نظر گرفتن محاسبات الهی – هیچ امیدی به موفقیت نبود و خود او در آن روزها به این قلم گفت «ما قاعدتاً تا دو هفته دیگر شهید می‌شویم.» شهیدان همدانی و سلیمانی و دیگران با تمام توان و ظرفیت و با اعتماد به خداوند به سوریه رفتند و خداوند به همت مردم سوریه و عراق همت این شهیدان جاده‌های پیروزی را یکی‌یکی به روی آنان گشود و صحنه را به نفع جهان اسلام و به ضرر جریان استکباری دگرگون کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کارستان همدانی در سوریه بیشتر بخوانید »