تصاویر سردار فلاح زاده در میدان نبرد
تصاویر سردار فلاح زاده در میدان نبرد بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار محمدرضا فلاحزاده معاون هماهنگکننده نیروی قدس سپاه از همراهان حاج قاسم سلیمانی در جنگ با داعش بود که در میدان جنگ او را با نام «ابوباقر» میشناسند. وی در یکی از برنامههای تلویزیونی که چندی پیش از رسانه ملی پخش شد به بیان خاطرهای از روزهای اول جنگ سوریه و عقیده حاج قاسم در ارتباط با رفتن به جبهه سوریه سخت گفت و اظهار داشت: روزی اولی که با ایشان به سوریه رفتیم در دمشق به بنده گفت شما آمدید که آمده باشید گشتی بزنید و برگردید یا خیر؟ گفتم من در خدمتم. گفت برای ماندن در این جبهه باید سه ویژگی داشته باشید، اولی انگیزه است، دومی اراده است و سومین ویژگی، صبر و استقامت است.
گفتم صبر را خدا یاری میکند، نکته دوم در مورد اراده، خداوند تمریناتی داده امیدواریم اینجاهم کمک کند، اما انگیزه به اعتقاد برمیگردد و من یک سوال از شما دارم. تا آن زمان رهبر انقلاب عقیده خود درباره سوریه را علنی بیان نکرده بودند، پرسیدم نظر رهبری در باره این جبهه چیست؟ حاج قاسم کمی برآشفت و گفت آقای فلاح زاده من در زمان امام (ره) فقط به خاطر اطاعت از امام (ره) وارد جبهه شدم و ملاکم او بود و الان ملاکم آقاست و به دستور ایشان این جبهه را باز کردم. گفتم برای من موضوع روشن و تمام شد.
انتهای پیام/ 141
سردار سلیمانی با چه انگیزهای به در جبهه سوریه ورود کرد؟ بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار محمدرضا فلاح زاده معاون هماهنگ کننده نیروی قدس سپاه از همراهان حاجقاسم سلیمانی در جنگ با داعش بوده است که در میدان جنگ او را با نام «ابوباقر» میشناسند. وی در ویژه برنامه پایان سلطه داعش با نام «ققنوس» حضور پیدا کرد و از خاطرات خود با سردار جبهه مقاومت حاج قاسم سلیمانی سخن گفت. او در خاطرهای از حضور حاج قاسم در میدان عملیات و شنیدن خبر فوت پدرش گفت:
سردار سلیمانی یک روزی عنوان کرد همه فرماندهان جمع شوند و هلیکوپتر هم آماده باشد، در نزدیکی خط خودی هلیکوپتر فرود آمد. ابومهدی هم بود، جلسه در رابطه با عملیات مشترکی بود که قرار بود با حضور حیدریون، نیروهای سوری و فاطمیون در مرز کشور سوریه و حشدالشعبی در خاک عراق انجام شود.
برنامه رزی شد عملیات مشترک در حاشیه مرز و با انجام یک عملیات از داخل سوریه انجام شود. بحث نهایی و مصوب شد، آن طرف در عراق ابومهدی و اینطرف حاج قاسم در سوریه قرار شد عملیات را فرماندهی کنند. حزب الله، فاطمیون، زینبیون و بخشی از نیروهای سوری و لشکر حضرت زینب ایرانیون حاضر شدند. حاج قاسم فرماندهی را شخصا برعهده گرفت، گاهی عربی با حشدالشعبی و حزب الله و فارسی با ایرانیها صحبت میکرد.
عملیات آغاز شد و تا عصر ادامه داشت. ۱۰ کیلومتر پیشروی شد. خط دشمن در هم کوبیده شد. حاج قاسم در مقر تاکتیکی حاضر شد من هم در مقری دیگر بودم. صبح حسین پورجعفر تماس گرفت که ابوباقر کجایی؟ گفتم نزدیک شما هستم. گفت سریع بیا اینجا. قبل از ساختمان دیدم پورجعفری صد متری جلوتر از ساختمان آمده به دنبالم، گفت پدر حاج قاسم فوت شده است. گفتم حاجی میداند؟ گفت بله. از در ساختمان رفتم تو و دیدم حاج قاسم گوشهای نشسته و گریه میکند، سلام کردم، آمد به استقبالم و دو نفره زدیم زیر گریه،های های گریه میکرد. حاجی میگفت آدم در هر سنی باشد وقتی مادر و پدرش را از دست بدهد یتیم میشود.
سردار گفت ابوباقر من میروم برای مراسم تشییع جنازه و سریع برمیگردم، فقط نیروها متوجه نشوند، فرماندهان اصلی اشکالی نداره، عملیات ادامه پیدا کند. عملیات ادامه پیدا کند تا برگردم، وقتی برگشت جبهه خیلی سخت بود و از سه طرف میجنگیدند. نیروها ۳۰ کیلومتر باقی مانده را تا مرز پیشروی کرده بودند. غروب حاج قاسم برگشت، برنامه ریزی کرد سحر عملیات آغاز شود. مخابرات زیرساختش آماده نبود، از حاجیپرسید تا کی وقت دارم؟ گفت یک ساعت قبل اذان، گفت نمیشود تاخیر بندازیم؟ حاجی گفت نه نمیشود.
همه نیروها آمده بودند، حاج قاسم در خط ماند و شب دشمن از دو جهت تک کرد، از ۹ شب تا حدود سحر رها نمیکرد. علی الدوام انتحاری و موشک کرنت زدند. حاجی خودش شخصا هدایت میکرد و سحر عملیات آغاز شد. طی یک روز ۳۰ کیلومتر پیشروی کرد تا همه روستاها آزاد شد. روز ۱۷ آبان ماه سال ۹۶ عملیات شروع شد.
انتهای پیام/ ۱۴۱
واکنش حاج قاسم به شنیدن خبر فوت پدرش در عملیات بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار محمدرضا فلاح زاده معاون هماهنگ کننده نیروی قدس سپاه از همراهان حاجقاسم سلیمانی در جنگ با داعش بوده است که در میدان جنگ او را با نام «ابوباقر» میشناسند. وی در ویژه برنامه پایان سلطه داعش با نام «ققنوس» حضور پیدا کرد و از خاطرات خود با سردار جبهه مقاومت حاج قاسم سلیمانی سخن گفت. او در خاطرهای از حضور حاج قاسم در میدان عملیات و شنیدن خبر فوت پدرش گفت:
سردار سلیمانی یک روزی عنوان کرد همه فرماندهان جمع شوند و هلیکوپتر هم آماده باشد، در نزدیکی خط خودی هلیکوپتر فرود آمد. ابومهدی هم بود، جلسه در رابطه با عملیات مشترکی بود که قرار بود با حضور حیدریون، نیروهای سوری و فاطمیون در مرز کشور سوریه و حشدالشعبی در خاک عراق انجام شود.
برنامه رزی شد عملیات مشترک در حاشیه مرز و با انجام یک عملیات از داخل سوریه انجام شود. بحث نهایی و مصوب شد، آن طرف در عراق ابومهدی و اینطرف حاج قاسم در سوریه قرار شد عملیات را فرماندهی کنند. حزب الله، فاطمیون، زینبیون و بخشی از نیروهای سوری و لشکر حضرت زینب ایرانیون حاضر شدند. حاج قاسم فرماندهی را شخصا برعهده گرفت، گاهی عربی با حشدالشعبی و حزب الله و فارسی با ایرانیها صحبت میکرد.
عملیات آغاز شد و تا عصر ادامه داشت. ۱۰ کیلومتر پیشروی شد. خط دشمن در هم کوبیده شد. حاج قاسم در مقر تاکتیکی حاضر شد من هم در مقری دیگر بودم. صبح حسین پورجعفر تماس گرفت که ابوباقر کجایی؟ گفتم نزدیک شما هستم. گفت سریع بیا اینجا. قبل از ساختمان دیدم پورجعفری صد متری جلوتر از ساختمان آمده به دنبالم، گفت پدر حاج قاسم فوت شده است. گفتم حاجی میداند؟ گفت بله. از در ساختمان رفتم تو و دیدم حاج قاسم گوشهای نشسته و گریه میکند، سلام کردم، آمد به استقبالم و دو نفره زدیم زیر گریه،های های گریه میکرد. حاجی میگفت آدم در هر سنی باشد وقتی مادر و پدرش را از دست بدهد یتیم میشود.
سردار گفت ابوباقر من میروم برای مراسم تشییع جنازه و سریع برمیگردم، فقط نیروها متوجه نشوند، فرماندهان اصلی اشکالی نداره، عملیات ادامه پیدا کند. عملیات ادامه پیدا کند تا برگردم، وقتی برگشت جبهه خیلی سخت بود و از سه طرف میجنگیدند. نیروها ۳۰ کیلومتر باقی مانده را تا مرز پیشروی کرده بودند. غروب حاج قاسم برگشت، برنامه ریزی کرد سحر عملیات آغاز شود. مخابرات زیرساختش آماده نبود، از حاجیپرسید تا کی وقت دارم؟ گفت یک ساعت قبل اذان، گفت نمیشود تاخیر بندازیم؟ حاجی گفت نه نمیشود.
همه نیروها آمده بودند، حاج قاسم در خط ماند و شب دشمن از دو جهت تک کرد، از ۹ شب تا حدود سحر رها نمیکرد. علی الدوام انتحاری و موشک کرنت زدند. حاجی خودش شخصا هدایت میکرد و سحر عملیات آغاز شد. طی یک روز ۳۰ کیلومتر پیشروی کرد تا همه روستاها آزاد شد. روز ۱۷ آبان ماه سال ۹۶ عملیات شروع شد.
انتهای پیام/ ۱۴۱
واکنش حاج قاسم به شنیدن خبر فوت پدرش در عملیات بیشتر بخوانید »